الكتاب: مناسك حج وعمره (فارسي)
المؤلف: السيد محمد علي الأبطحي
الجزء:
الوفاة: معاصر
المجموعة: فقه الشيعة ( فتاوى المراجع )
تحقيق:
الطبعة:
سنة الطبع:
المطبعة:
الناشر:
ردمك:
ملاحظات: نسخه پيش چاپ - رمضان ١٤١٨

مناسك
حج و عمره
فتاواى
حضرت آية الله العظمى
آقاى حاج سيد محمد على موحد ابطحى
مد ظله العالى
نسخه پيش چاپ - رمضان 1418
1

وجوب حج
حج از اركان دين، و وجوبش از ضروريات اسلام، و منكر آن
مرتد و كافر است. و ترك آن با اعتراف به ثبوتش از گناهان بزرگ
مىباشد; و هم چنين ترك آن با سهل انگارى (هر سال به سال بعد
موكول كردن).
و بر هر مكلفى كه داراى شرايط باشد، حج در تمام عمر يك بار
واجب عينى است. و آن را حجة الاسلام مىنامند.
همچنين عمره مفرده نيز بر هر مكلفى كه داراى شرايط هست
ولى نمىتواند به حج برود، واجب عينى است. هر چند اگر عمره
حج را بجا آورد از عمره مفرده مستقل كفايت مىكند. و اين عمره
واجبه در احكامى كه مىآيد مثل حجة الاسلام است.
و در همه زمانها بر تمام مسلمانان حج و عمره واجب كفائى
است، و نبايد در هيچ زمان بيت الله الحرام از زائر خالى باشد.
خداوند متعال در قرآن مىفرمايد: (و لله على الناس حج
البيت من استطاع إليه سبيلا و من كفر فإن الله غني
عن العالمين).
3

يعنى خداى متعال حج را بر كسانى كه مستطيع و متمكن از
رفتن به سوى آن هستند واجب فرموده، و هر كه كفر ورزد (به
خود زيان رسانده، چرا كه) خداوند از همه جهانيان بى نياز است.
و از حضرت امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمودند: هر كس
از دنيا برود و حجة الاسلام را بجا نياورد، بى آن كه بر اثر تنگدستى
يا بيمارى از آن بازمانده يا آن كه ظالمى از رفتنش جلوگيرى كرده
باشد، چنين كسى هنگام مرگ يهودى يا نصرانى مرده است.
(مسأله 1): وجوب حج پس از تحقق شرايط آن فورى
است; و بايد در سال استطاعت انجام شود.
و اگر كسى از روى نافرمانى و عصيان، يا به جهت عذرى كه
پس از استطاعت شرعى بوجود آمده، آن را ترك كرد واجب
است در سال بعد بجا آورد. و در صورت ترك آن، بايد در سال
سوم انجام دهد، و همين طور....
و تأخير آن بدون عذر سهل انگارى و حرام است.
(2): هر گاه استطاعت حاصل شد و به جا آوردن حج متوقف
بر مقدمات و تهيه وسايلى بود، بايد هر چه زودتر تهيه كرده و خود
را آماده سازد.
و هر گاه قافله هاى متعددى باشد كه يكى پس از ديگرى
4

حركت مىكنند، چنان چه اطمينان دارد كه اگر با اولين قافله نرود
مىتواند با قافله هاى بعدى به حج برسد، تأخير جايز است; و گر
نه بايد در اولين فرصت حركت كند.
(3): اگر قادر بود با اولين كاروان و قافله برود، ولى نرفت، به
اعتماد بر اين كه مىتواند با كاروانهاى بعدى به حج برسد; و اتفاقا
نتواست به مكه برود، يا به علت تأخير به حج نرسيد، حج بر
ذمه اش ثابت و مستقر خواهد بود.
هر چند در اين كه حجش را به سال بعد انداخته معذور است.
شرايط وجوب حج
شرط اول: بلوغ (پسر پانزده سال، و دختر نه سال تمام)، پس
بر غير بالغ هر چند نزديك بلوغ باشد، حج واجب نيست.
و اگر حج كند جاى حجة الاسلام را نمىگيرد، ولى حجش
صحيح است.
و شرايط وجوب عمره مفرده اى كه فريضه اى مستقل و مثل
حجة الاسلام مىباشد همان شرايط وجوب حج است.
(4): هر گاه نا بالغ به حج رود و قبل از احرام بالغ شده و
بداند، و مستطيع هم باشد، واجب است نيت حجة الاسلام نمايد.
و چنانچه بعد از احرام بالغ شد، جايز نيست حجش را به
5

عنوان استحباب تمام كند، بلكه بايد نيت حج را بدل به عمره
مفرده كرده و با انجام اعمال عمره مفرده از احرام اول در آيد.
سپس به ميقات خود - و گر نه به يكى از ميقاتها كه مىتواند -
برگشته، و از آنجا به نيت حجة الاسلام محرم شود.
و اگر نمىتواند به هيچ كدام از ميقاتها برگردد محل احرامش
بيان مىشود (م 148).
(5): كسى كه عقيده داشته هنوز بالغ نشده و حج را به نيت
استحباب بجاى آورد، و بعد معلوم شد كه بالغ بوده، اين حج از
حجة الاسلام كفايت مىكند.
(6): طفل مميز مستحب است حج نمايد. و شرط بودن اذن
ولى در صحت حجش محل اشكال است، اما در صورت منع
كردن ولى جايز نيست به حج برود.
(7): مستحب است ولى، طفل را چه دختر باشد و چه پسر،
محرم نمايد.
به اين معنى كه جامه هاى احرام را به او پوشانده، و او را وادار
به تلبيه گفتن نمايد (يعنى به او تلقين كند)، اگر بتواند هر چه را به
او بگويند تكرار كند. و گر نه خود ولى به جاى طفل تلبيه بگويد، و
او را از محرمات احرام باز دارد.
6

و در صورتى كه راهش از طريق فخ است مىتواند بيرون
آوردن لباس طفل را تا رسيدن به فخ تأخير بيندازد. و او را
وا دارد تا آنچه از اعمال را مىتواند بجاى آورد، و آنچه را
نمىتواند به نيابت از او انجام بدهد.
و او را طواف خانه خدا، و سعى بين صفا و مروه دهد. و در
عرفات و مشعر وقوفش دهد. و جمرات را خود طفل رمى كند; و
اگر نتوانست او به جايش رمى كند.
و هم چنين نماز طواف و تراشيدن سر و بقيه اعمال.
(8): هزينه حج طفل اگر بيشتر از هزينه عادى است، بر
عهده ولى او است. و خرج كردن براى طفل از مال خود او محل
اشكال است، هر چند حفظ او در به همراه بردنش باشد، يا اين كه
مصلحت او در سفر باشد.
(9): پول قربانى بر عهده ولى او است، و نيز كفاره شكار و
كفاراتى كه با بجا آوردن عمدى موجباتشان واجب مىشود.
شرط دوم: عقل، و بعيد نيست شرط صحت باشد، پس بر ديوانه
هر چند ادوارى باشد حج واجب نيست. و اگر ديوانه اى در ماه‌هاى
حج عاقل شد و مستطيع بود و مى تواند اعمال حج را بجا آورد
حج بر او واجب مىشود. و هم چنين است حكم ديوانه ادوارى كه
7

در ماه‌هاى حج عاقل شود هر چند در بقيه سال ديوانه باشد.
شرط سوم: آزاد بودن، يعنى غلام و بنده و مملوك كسى
نبودن، پس بر مملوك هر چند مستطيع و مأذون از طرف مولاى
خود باشد حج واجب نيست، و اگر به اذن مولاى خود حج نمايد،
حجش صحيح ولى كفايت از حجة الاسلام نمىكند. و چنانچه بعدا
آزاد شد و داراى شرايط بود بايد دوباره حج كند.
شرط چهارم: استطاعت، و در آن چند چيز معتبر است:
اول: داشتن وقت كافى براى رفتن به مكه و بجا آوردن اعمال
واجب آن. پس اگر توان مالى زمانى بدست آيد كه براى رفتن به
حج و انجام اعمال وقت كافى ندارد، يا مستلزم مشقت زياد باشد
كه عادتا تحمل نمىشود، حج واجب نيست.
و در اين صورت بايد مال را تا سال بعد نگهدارى كند، بنابر
احتياط لازم. و اگر استطاعت در سال بعد موجود بود حج واجب
مىشود، و گر نه تحصيل آن واجب نيست.
دوم: سلامتى و امنيت. به اين معنا كه در رفتن و برگشتن و
بودن در آنجا، بر جان و مال و ناموس و آبرويش خطرى نباشد.
پس اگر شخص مستطيع به جهت پيرى يا بيمارى يا عذر ديگرى
نمىتواند خودش حج را انجام دهد، واجب نيست به حج برود،
8

ولى واجب است نايب بگيرد.
(10): اگر براى حج دو راه باشد، يكى بى خطر و ديگرى
با خطر، وجوب حج ساقط نمىشود، بلكه واجب است از راه
بى خطر برود هر چند دور تر باشد.
(11): چنانچه در بلد خود مالى دارد كه با رفتن به حج تلف
مىشود يا رفتن به حج سبب ترك واجب اهم از حج باشد، يا
حجش متوقف است بر فعل حرامى كه اجتناب از آن، اهم از حج
مىباشد - در تمام اين موارد - حج واجب نيست.
(12): هر گاه با اين كه حجش سبب ترك واجب اهم يا فعل
حرام است، به حج برود، كافى بودن حج او از حجة الاسلام محل
اشكال است.
(13): هر گاه در راه حج دشمنى است كه دفع او جز به
پرداخت مال زياد ممكن نباشد; چنانچه قدرت پرداخت آن را
دارد وجوب حج ساقط نمىشود، و گر نه وجوب حج ساقط است.
(14): اگر راه حج منحصر به دريا است وجوبش ساقط
نمىشود مگر اين كه باعث ترس شديدى باشد كه عادتا تحمل
نمىشود. و هر گاه با اين حد ترس حج نمايد صحت حجش محل
اشكال است.
9

سوم: زاد و راحله. زاد عبارت است از توشه راه يا پولى كه
بتوان با آن توشه راه را تهيه كرد. و راحله يعنى وسيله سوارى يا
پولى كه بتوان با آن وسيله سفر را تهيه كرد. و لازم است زاد و
راحله لايق به حال شخص باشد.
(15): داشتن راحله يا وسيله سوارى مختص به صورت
احتياج نيست بلكه مطلقا شرط است هر چند محتاج به آن نباشد.
مانند اين كه بدون مشقت، قدرت پياده روى داشته و پياده روى هم
منافى شرف و آبرويش نيست.
(16): معيار در زاد و راحله وجود فعلى آنهاست و بر كسى كه
مىتواند آنها را با كار و كسب، تحصيل كند حج واجب نيست. و
در شرط بودن زاد و راحله فرقى نيست بين راه دور يا نزديكى كه
عادتا احتياج به راحله دارد.
(17): استطاعت از جائى معتبر است كه عازم حج است نه از
وطنش. مثلا هر گاه براى تجارت يا غير آن به مدينه منوره يا جده
رفت و آن جا زاد و راحله سفر حج را داشت حج بر او واجب
است، هر چند اگر در وطن خود بود مستطيع نمىشد.
(18): اگر ملكى دارد كه با فروش آن مىتواند مخارج حج را
تحصيل كند، واجب است بفروشد. و در صورتى كه كمتر از قيمت
10

آن مىخرند بطورى كه سبب ضرر كلى و غير قابل تحمل بشود،
وجوب فروش ملك محل اشكال است. هر چند بداند مخارج حج
در سال بعد زيادتر مىشود. و احتياط ترك نشود.
(19): داشتن هزينه بازگشت هنگامى معتبر است كه قصد
بازگشت به وطن را دارد، اما اگر نخواسته باشد برگردد دارا بودن
هزينه بازگشتن به وطن لازم نيست، و اگر بخواهد در جاى
ديگرى غير از وطن خود ساكن شود بايد داراى هزينه رفتن به
آنجا باشد. و لازم نيست هزينه بازگشت به وطن را داشته باشد.
و اگر جائى كه مىخواهد در آنجا بماند دور تر از وطنش باشد
به طورى كه هزينه رفتن به آنجا بيشتر از هزينه برگشتن به وطن
باشد كفايت دارا بودن هزينه بازگشت به وطن در وجوب حج
هر چند هزينه رفتن تا آنجا را نداشته باشد محل اشكال است، مگر
در صورتى كه بازگشت به وطن موجب حرجى براى او نشود،
پس دارا بودن هزينه بازگشت به وطن كفايت مىكند.
چهارم: رجوع به كفايت. يعنى بايستى طورى باشد كه بعد از
بازگشت از حج بتواند خود و عائله خود را اداره نمايد و مايه
اختلال معاش لايق او نگردد، پس اگر مالى دارد كه وسيله كسب و
سرمايه مىباشد، و چنانچه آن را صرف حج نمايد بعد از بازگشت
11

محتاج مىشود، و مطمئن نباشد كه راه ديگرى براى زندگى
مناسب خود خواهد داشت، بر چنين شخص حج واجب نيست.
بنابر اين فروختن چيزهائى كه در زندگى لايق به او نياز هست
هر چند ضرورى نباشد، مانند منزل مناسب شأن و لباس زينت و
آبرو، و اثاث منزل، و ابزار كار، و كتاب نسبت به اهل علم، واجب
نيست. اما اگر اينها بيشتر از حاجتش باشد واجب است زيادى را
بفروشد، به شرطى كه موجب اختلال زندگى مناسب او نشود.
(20): هر گاه از مالى كه به آن احتياج داشته بى نياز شود
واجب است آن را فروخته و حج نمايد. مثلا زنى كه داراى زينت
و زيورى است كه قبلا محل حاجتش بوده و فعلا به علت پيرى يا
به علت ديگر مورد حاجتش نيست واجب است آن را فروخته و
با پولش حج كند.
(21): اگر منزل ملكى دارد كه قيمتش به اندازه هزينه حج
است و يا اين كه قيمتش به ضميمه پولى كه دارد كفاف هزينه حج
را بدهد، و منزل ديگرى هم باشد كه مىتواند بدون ناراحتى و
مشقت در آن زندگى كند مانند منزل وقفى كه مطابق شأن او است،
وجوب فروش منزل ملكى و صرف پول آن براى حج محل اشكال
است، زيرا بيرون آمدن از منزل ملكى و رفتن به خانه وقفى از
12

قبيل تحصيل استطاعت است. و اين حكم نسبت به ساير وسايل
زندگى نيز جارى است.
(22): اگر مقدارى پول دارد كه به اندازه هزينه حج است ولى
محتاج به ازدواج يا خريدن منزل يا وسايل ديگرى است، چنانچه
صرف آن پول براى حج سبب ناراحتى و مشقت در زندگى وى
شود وجوب حج بر او محل اشكال است.
(23): هر گاه انسان طلبى دارد كه وقتش رسيده و مى تواند
بگيرد، با دريافت آن حج بر او واجب مىشود. و چنانچه بدهكار
از پرداخت طلب خوددارى مىنمايد، واجب است براى هزينه
حج او را به طريق مشروع مجبور سازد، بنابر احتياط لازم، مگر
اين كه مستلزم عسر و حرج باشد. همچنين است اگر وقت گرفتن
نرسيده ولى در صورت درخواست، بدهكار امتناع نكند.
(24): هر صاحب حرفه اى مانند آهنگر و بناء و نجار و خياط
و غير اينها كه كسبش به اندازه مخارج خود و عائله اش هست در
صورتى كه از ارث يا غير آن مالى بدست آورد كه به مقدار
مخارج حج و زندگيش در طول مدت رفت و برگشت باشد، حج
بر او واجب مىشود.
(25): كسى كه در تمام مدت زندگى مخارجش را ديگرى
13

مىدهد، چنانچه مالى بدست آورد كه جواب گوى مخارج حج باشد
حج بر او واجب مىشود. و هم چنين است كسى كه اگر آنچه دارد
در راه حج مصرف كند زندگى بعد از حجش با قبل از آن تفاوتى
نكند. اما كسى كه از وجوه شرعيه مانند خمس و زكات زندگى
مىكند و معمولا مخارجش بدون مشقت نمىباشد چنانچه مالى از
خمس و مثل آن بدست آورد حصول استطاعت به وسيله آن مال
محل نظر است. اما اگر مالى را كه به اندازه هزينه حج است از راهى
غير از خمس و مانند آن بدست آورد حج بر او واجب مىشود.
(26): ملكيت لازم و ثابت بدون اشكال موجب استطاعت
است. اما كفايت ملكيت متزلزل محل اشكال است، مانند اين كه
معامله اى كند كه طرف براى خود تا مدت معينى خيار فسخ
گذاشته باشد مخصوصا در صورت عدم وثوق به فسخ نكردن
طرف. و هم چنين است هبه غير لازم.
(27): بر مستطيع لازم نيست حتما از مال خود به حج برود،
گر چه با گدائى نيز به حج رود كافى است. و چنانچه با مال
غصبى به حج رود صحت حجش محل اشكال است. و اگر
جامه هاى احرام يا هر چه همراه او است در حال احرام يا پول
قربانى غصبى باشد حجش صحيح نيست.
14

(28): تحصيل استطاعت به كسب يا غير آن واجب نيست،
پس هر گاه كسى مالى به انسان هبه كند كه در صورت قبول آن
مستطيع خواهد شد قبولش لازم نيست، هر چند اگر قبول كرد
واجب مىشود. و هم چنين اگر كسى از او بخواهد كه خود را براى
خدمتى اجير كند كه با اجرتش مستطيع خواهد شد واجب نيست
بپذيرد، هر چند آن خدمت لايق حالش باشد.
(29): اگر كسى خود را اجير كند براى نيابت حج و اجرت آن
براى حج خود و حج نيابى كافى باشد، در صورتى كه حج نيابى
متعين براى همان سال، يا ظاهر در آن است، مىبايست حج نيابى
را در همان سال بجا آورد، و چنانچه تا سال بعد مال باقى باشد
حج بر او واجب خواهد شد.
ولى در صورتى كه حج نيابى متعين در آن سال نبوده يا ظاهر
در آن نيست، مستطيع مىشود و بايد حج خودش را مقدم بدارد.
(30): اگر كسى مقدارى پول قرض كند كه آن پول به اندازه
هزينه حج باشد و توان پرداخت آن را بعدا داشته باشد حج بر او
واجب مىشود. هر چند قرض كردن واجب نيست.
(31): بدهكارى كه هزينه حج را دارد و صرف آن مقدار در
راه حج منافى با پرداخت بدهيش نيست حج بر او واجب مىشود.
15

اما در صورتى كه با مصرف پول در راه حج نتواند بدهيش را بدهد
محل اشكال است، چه وقت پرداخت بدهى رسيده چه نرسيده
باشد، و چه بدهى قبل از بدست آوردن آن پول باشد يا بعد از آن.
(32): هر گاه مقدارى پول به دست آورد كه به اندازه هزينه
حج است، ولى خمس يا زكات آن را بدهكار است، واجب است
اول خمس يا زكات را بپردازد و چنانچه باقى آن كفايت از هزينه
حج نكرد حج بر او واجب نيست.
(33): كسى كه حج بر او واجب شده و خمس يا زكات يا
حقوق واجب ديگر بدهكار است، لازم است اول آنها را بپردازد، و
تا نپرداخته جايز نيست به حج برود. و اگر با مالى كه خمس يا
زكات به آن تعلق گرفته حج كند و پول قربانى يا جامه احرامش
از اين مال باشد حجش صحيح نيست. و در صورتى كه اين پول
را صرف مخارج ديگر غير از قربانى و جامه احرام كند صحت
حجش محل اشكال است، چنان كه گذشت (م 27).
(34): هر گاه مقدارى پول دارد و احتمال مىدهد كه براى
هزينه حج كافى است بنابر احتياط واجب بايد در اين مورد
تحقيق و بررسى كند.
(35): هر گاه مالى دارد كه در دسترسش نيست، و به تنهائى يا
16

با مالى كه در دسترس است به اندازه هزينه حج مىشود، در
صورتى كه نتواند در آن مال هر چند با وكالت دادن در فروشش يا
اجاره درازا مدت و مانند آن تصرف كند حج بر او واجب نيست.
(36): جايز نيست در مالى كه بواسطه آن مستطيع شده
تصرفى كند كه به واسطه آن از استطاعت خارج شود و نتواند
تدارك كند، چه اين تصرف پيش از تمكن از سفر باشد يا بعد از
آن، بلكه تصرف قبل از ماه‌هاى حج هم جايز نيست.
(37): اگر در سال حج، بطور اتفاقى هزينه سفر اضافه شود، يا
زاد و راحله اى را كه تهيه نموده بود، در وطن يا در راه تلف گرديد،
يا ضمان غير عمدى بر عهده اش آمد، بطورى كه مال او كافى براى
حج نباشد; حج بر او واجب نيست.
(38): اگر انسان مالى دارد كه به مقدار مصارف حج است،
ولى عقيده اش اين بوده كه كافى نيست، يا غفلت داشته، يا غافل از
وجوب حج بوده - غفلتى كه معذور است - حج بر او واجب
نيست. اما اگر شك داشته يا غافل از وجوب حج بوده - غفلتى كه
ناشى از تقصير او بوده - و بعد از آن كه مالش تلف شده و تمكن از
حج نشده، دانست يا يادش آمد، حج بر ذمه اش مستقر شده، اگر
داراى ساير شرايط بوده است.
17

(39): استطاعت به بذل نيز محقق مىشود، يعنى كسى هزينه
حج را به انسان بدهد، خواه تمام مخارج را يك نفر بدهد يا چند
نفر. همچنين است اگر مقدارى را خود شخص داشته باشد و باقى
آن را كسى بذل كند. و فرقى نيست بين اباحه و تمليك، و عين
مال يا قيمت آن. و رجوع به كفايت در استطاعت بذلى شرط نيست.
(40): اگر وصيت كند مبلغى به فلان شخص بدهند كه حج كند
در صورتى كه آن مال به اندازه هزينه حج و خرج زندگى عائله
وى باشد پس از مردن موصى حج بر موصى له واجب است، بنابر
احتياط لازم. و اگر شخصى مالى را براى حج وقف يا نذر يا
وصيت نمايد و متولى وقف يا نذر كننده يا وصى، آن مال را به
انسان بدهد حج بر او واجب است.
(41): اگر شخصى مالى به انسان هبه كند كه با آن به حج برود
بنابر احتياط لازم، واجب است قبول كند. ولى اگر مالى را ببخشد
و نامى از حج نبرد قبولش واجب نيست. و اگر مالى را ببخشد و
بگويد مىخواهى با اين مال حج برو و مى خواهى نرو بنابر
احتياط لازم، بايد قبول كند.
(42): بدهكارى مانع استطاعت بذلى نيست، مگر در صورتى
كه وقت پرداخت رسيده و طلبكار مطالبه مىكند و بدهكار با
18

نرفتن به حج قدرت پرداخت را - هر چند تدريجا - دارد، كه بنابر
احتياط لازم حج واجب است.
(43): هر گاه به چند نفر مالى بذل شده تا يكى از آنها به حج
برود اگر يكى مال را برداشت و قبض نمود تكليف از ديگران
ساقط مىشود. و چنانچه همه ترك نموده و هر يك از آنها
مىتوانست بردارد و به حج برود معصيت كرده اند، ولى وجوب
حج بر همه آنها محل اشكال است.
(44): هر گاه به كسى پولى بذل شد تا با آن حج نمايد و آن
پول در بين راه تلف شد وجوب حج از او ساقط مىشود، مگر
آن كه بتواند سفر را از مال خودش ادامه دهد. و اين حج مجزى از
حجة الاسلام خواهد بود. البته در اين فرض وجوب حج مشروط
است به رجوع كفايت، به اين معنا كه اگر اين شخص پول خود را
در راه حج صرف نمايد پس از بازگشت در اداره زندگى خود و
عائله اش در نماند، پس اگر بداند كه در خواهد ماند يا مطمئن
نباشد كه زندگى او اختلال پيدا نمىكند ادامه و انجام سفر حج بر
او واجب نيست.
(45): اگر بذل كننده بگويد از طرف من يا از طرف خودت
قرض كن و به حج برو و من بعدا قرض را مىدهم، واجب نيست
19

قرض كند و به حج برود ولى اگر قرض كرد حج واجب مىشود.
(46): پول قربانى نيز بر عهده بذل كننده است. پس اگر
مصارف حج را بدون پول قربانى داد حج بر مبذول له واجب
نمىشود مگر در صورتى كه بدون عسر و حرج توانائى خريد
قربانى را از مال خود داشته باشد. اما كفارات بر عهده مبذول له
است نه بذل كننده.
(47): حجى كه بواسطه بذل ديگرى انجام مىشود از
حجة الاسلام كفايت مىكند. پس اگر بعدا مستطيع شد ديگر حج
بر او واجب نيست.
(48): هر گاه به كسى از سهم سبيل الله زكات داده شود به شرط
آن كه به حج رود، در صورت قبول حج بر او واجب مىشود، و از
حجة الاسلام هم كفايت مىكند، گرچه قبول آن واجب نيست. ولى
اگر از خمس، يا سهم فقرا از زكات، داده شود كه به حج رود،
چنين شرطى صحيح نيست و حج واجب نمىشود.
(49): استطاعت بذلى به بذل مال حرام مثل غصبى، حاصل
نمىشود. اما اگر مالى به كسى بذل شد و بعد از انجام حج معلوم شد
غصبى بوده، حج او صحيح ولى از حجة الاسلام كفايت نمىكند.
(50): اگر غير مستطيع براى خود يا ديگرى، با اجرت يا بدون
20

آن، به حج رود، حجش كفايت از حجة الاسلام نمىكند. و اگر بعدا
مستطيع شد، حج بر او واجب مىشود.
(51): اگر كسى به اعتقاد اين كه مستطيع نيست، حج استحبابى
كند و بعدا معلوم شود مستطيع بوده، حجش از حجة الاسلام
كفايت مى كند.
(52): زن مستطيع مىتواند بدون اذن شوهر حج نمايد. و اذن
شوهر شرط نيست، و شوهر نمىتواند زن خود را از حج واجب
منع كند.
ولى در صورت وسعت وقت، و نبودن حرج و مشقت براى،
شوهر مىتواند از رفتن او با اولين قافله يا قافله اى كه شخص يا
اشخاص مورد اطمينان در آن نيست، جلوگيرى كند.
و زنى كه در عده طلاق رجعى است مانند زن شوهردار است.
(53): همراه بردن محرم بر زن مستطيع لازم نيست، ولى اگر
ايمنى ندارد بايد محرم يا شخصى كه همراهى با او موجب امنيت
است، همراه خود ببرد، هر چند به اجرت دادن. و اگر توان پرداخت
اجرت او را ندارد، مستطيع نيست.
(54): كسى كه نذر كرده هر سال روز عرفه در كربلا باشد، اگر
مستطيع شد، نذرش منحل و حج بر او واجب مىشود. و هم چنين
21

است هر نذرى كه مزاحم حج واجب باشد.
(55): مستطيعى كه نمىتواند اعمال حج را شخصا انجام دهد،
يا موجب مشقت و حرج براى او است، در صورت اميد نداشتن به
بهبودى، بايد نايب بگيرد.
همينطور است كسى كه در زمان توانائيش حج بر او واجب
شده و نرفته، و فعلا توان انجام اعمال را شخصا ندارد.
(56): مستطيعى كه مىتواند خود اعمال حج را بجا آورد، بايد
شخصا حج برود. و چنانچه كسى از طرف او با اجرت يا بدون آن
حج كند كافى نيست. و اگر نمى توانست و نايب گرفت، در
صورتى كه عذر او تا زمان فوت باقى باشد، حج نايب كافى است.
اما اگر اتفاقا عذر او بر طرف شد، بايد در صورت تمكن،
دوباره خود حج نمايد. و نيز اگر عذر او بعد از محرم شدن نايب
بر طرف شود، واجب است خودش حج كند. و در اين فرض نايب
بايستى عمل حج را به نيت نيابت تمام كند، بنابر احتياط لازم، و
عمره مفرده اى هم به همان نيت، بجا آورد.
(57): مستطيعى كه نمىتواند شخصا به حج برود، يا نايب
بگيرد، حج بر او واجب نيست. ولى اگر توانائى نايب گرفتن
داشت، واجب است نايب بگيرد. و چنان چه عصيانا، نايب نگرفت
22

تا فوت كرد واجب است برايش قضاء كنند.
و كسى كه حج بر ذمه اش مستقر شده (يعنى مستطيع بوده و
نرفته)، و فعلا توانائى رفتن به حج يا گرفتن نايب ندارد، اگر فوت
كرد بايد برايش قضاء كنند.
(58): اگر نايب گرفتن واجب شد و نايب نگرفت، ولى شخصى
تبرعا از طرف او حج بجا آورد، كفايت اين حج محل اشكال است.
(59): بنابر احتياط واجب بايد از محل خودش نايب بگيرد. و
جواز نايب گرفتن از ميقات، محل اشكال است.
(60): كسى كه حجة الاسلام بر ذمه اش مستقر بوده، اگر بعد از
احرام به حج در حرم بميرد، كفايت از حجة الاسلام مىكند. و
فرقى در اين كه حجش تمتع باشد، يا قران يا افراد نيست. و
همچنين است اگر بعد از احرام به عمره تمتع و در حرم بميرد.
ولى كسى كه همان سال حج بر او واجب شده، چنانچه قبل از
حرم بميرد قضاء واجب نيست، گرچه احتياط مستحب آن است
كه ورثه كبار از سهم الارث خودشان قضاء كنند يا نايب بگيرند، و
اگر در حرم و بعد از احرام بميرد حج او را قضا كنند.
اين احكام در عمره مفرده حج افراد و قران، و حج يا عمره اى
كه به نذر يا افساد واجب شده، جارى نيست، و در هيچ يك از
23

اينها حكم به اجزاء نمى شود.
(61): هر گاه كافر مستطيع، مسلمان شود، حج بر او واجب
مىشود. و چنانچه بعد از اين كه استطاعتش از بين رفت، مسلمان
شود، بنابر احتياط لازم، حج بر او واجب است.
(62): حج بر مرتد مستطيع واجب مىشود. ولى اگر در حال
ارتداد حج نمايد، حجش صحيح نيست; مگر اين كه توبه كند، و بعد
از توبه حج كند، كه در اين صورت حجش صحيح است، اگر چه
مرتد فطرى باشد.
(63): مسلمان غير شيعه، اگر از غلاة نباشد، چنانچه حج كند
و بعد شيعه شود، اعاده حج بر او واجب نيست، در صورتى كه حج
را بر طبق مذهب خود صحيح انجام داده باشد. و اما كافى بودن
حج غلاة محل اشكال است، و چنانچه شيعه شوند بايد اعاده
كنند، بنابر احتياط لازم.
(64): كسى كه حج بر او واجب شده است، و در انجام آن
سهل انگارى كرد تا اين كه استطاعتش از بين رفت، واجب است
حج را به هر ترتيبى شده بجا آورد، هر چند به سختى و گدائى.
و چنانچه قبل از اين كه حج كند بميرد، واجب است از تركه
وى، حج را قضا كنند. مگر كسى تبرعا بجاى او حج نمايد.
24

وصيت به حج
(65): ميتى كه حجة الاسلام بر ذمه اش باشد، بايد از اصل
تركه برايش حج انجام دهند، هر چند وصيت نكرده باشد.
همچنين است اگر عمره مفرده فريضه بر ذمه اش باشد.
و اگر وصيت كرده، در صورتى كه مقيد به ثلث نكرده باشد،
بايد از اصل تركه هزينه حج را بپردازند.
و در صورتى كه مقيد بر ثلث كرده، اگر ثلثش به اندازه هزينه
حج باشد، واجب است حج را از ثلث بپردازند، و بر بقيه وصيت هاى
او مقدم است. و اگر به اندازه آن نيست، لازم است كمبود آن را از
اصل تركه تكميل نمايند. و كسى كه حجة الاسلام بر ذمه اش
مىباشد واجب است هنگام نزديكى مردنش وصيت كند بجا آورند.
و عمره مفرده فريضه نيز همين حكم و ساير احكامى را كه
مىآيد دارد.
(66): ميتى كه حجة الاسلام بر ذمه اش هست، و مالى نزد
كسى داشته، كه كافى براى حج است، در صورتى كه اين شخص
بداند يا مطمئن باشد كه اگر آن مال را به ورثه برگرداند براى ميت
حج بجا نمىآورند، واجب است با آنچه نزد او است، از طرف ميت
حج نمايد، يا كسى را اجير كند تا از طرف ميت حج كند. و اگر
25

مقدارى از آن زياد آمد، اضافه را به ورثه بدهد.
ولى چنانچه احتمال بدهد ورثه براى ميت حج بجا نمىآورند،
بايد در مورد صرف مال ميت در حج، از حاكم شرع اذن بگيرد.
(67): ميتى كه حجة الاسلام و خمس و زكات بر ذمه اش
باشد، و بدهكار هم هست، و تركه اش به همه آنها نمىرسد، اگر
خمس يا زكات به عين مال موجود تعلق گرفته، بايد خمس و
زكات را بپردازند. و اگر خمس و زكات به ذمه او منتقل شده، حج
بر خمس و زكات مقدم است. هم چنان كه بر بدهى نيز مقدم است.
(68): ميتى كه حجة الاسلام بر ذمه اش بوده، ورثه قبل از
استيجار براى حج يا پرداخت اجرت حج به ولى ميت حق تصرف
در تركه او را ندارند، چه هزينه حج به اندازه تركه باشد يا كمتر از
آن. اما اگر زياد باشد، و ورثه ملتزم به اداء حج شوند، مىتوانند
تصرف كنند، گرچه احتياط غير لازم ترك تصرف بدون اذن ولى
است. همان طور كه اگر ميت بدهكار باشد.
(69): ميتى كه حجة الاسلام بر ذمه اش مىباشد، و تركه وى
به اندازه مخارج حج نيست، و خمس و زكات بر ذمه اش هست، و
بدهكار هم مىباشد، واجب است در آنها صرف شود. و چنانچه
خمس يا زكات بر ذمه اش نباشد و بدهكار هم نيست، اگر احتمال
26

مىدهند در سالهاى بعد به سبب كم شدن هزينه حج يا زياد شدن
مال به سود شرعى، كافى خواهد بود، يا كسى كمبود را تبرعا
مىپردازد، بايد تركه را جهت حج حفظ كنند، بنابر احتياط واجب.
و در صورتى كه اين احتمال نباشد، تركه مال ورثه است.
و در همه اين صورتها، واجب نيست ورثه، هزينه حج را از
مال خود تكميل كنند.
(70): ميتى كه حجة الاسلام بر ذمه اش مىباشد، بايد در
صورت امكان، از بلدش نايب بگيرند، بنابر احتياط لازم. و در
صورت عدم امكان، بايد از ميقات ميت نايب بگيرند. و اگر نشد از
هر ميقاتى كه ممكن است، نايب بگيرند.
و اجرت بيشتر از ميقات، بر ورثه صغار ميت، واجب نيست. و
اگر ممكن باشد بايد از ثلث، محسوب شود.
(71): واجب است در همان سال فوت كسى كه حجة الاسلام
بر ذمه اش هست نايب بگيرند. و تأخير آن به سال بعد جايز نيست.
(72): چنانچه نايب، براى ميت پيدا نشود، مگر به بيشتر از
مقدار متعارف، واجب است نايب بگيرند. و هزينه حج از اصل
تركه خارج مىشود. و جايز نيست ورثه به خاطر صرفه جوئى، تا
سال بعد تأخير بيندازند. هر چند در ورثه، كودكان نا بالغ باشند.
27

(73): اگر بعضى از ورثه ميت، اقرار كنند كه بر ذمه ميت،
حجة الاسلام هست، و ساير ورثه منكر شوند، اقرار كننده بايد
سهم الارث خود را صرف حج نمايد. و اگر هزينه حج بيشتر از
سهم الارث او بود، واجب نيست بقيه هزينه را، از مال شخصى
خود بپردازد. ولى اگر متبرعى مقدار زائد را پرداخت، يا ثلث مال
ميت كافى بود، بايد حج را بجا آورد.
(74): چنانچه كسى تبرعا از طرف ميتى كه حجة الاسلام بر
ذمه اش مىباشد، حج نمايد، ديگر بر ورثه واجب نيست برايش
نايب بگيرند. بلكه مقدار هزينه حج نيز، به ورثه منتقل مىشود. و
اگر ميت وصيت كرده، از ثلث او حج بجا آورند، و كسى تبرعا
انجام داد، مقدار هزينه حج در امور خيريه مصرف شود.
(75): شخصى كه حجة الاسلام بر ذمه اش بوده و وصيت كرده
از وطنش نايب بگيرند، واجب است از آن نايب گرفته شود، ولى
زيادتر از اجرت ميقات از ثلث خارج مىشود، نه از اصل تركه.
و چنانچه در وصيت تصريح نكند به نايب گرفتن از وطن، بنابر
احتياط واجب بايد از وطن نايب بگيرند. مگر اين كه قرينه اى باشد
كه مراد ميت نايب گرفتن از ميقات است، در اين صورت نايب
گرفتن از ميقات كفايت مىكند.
28

(76): هر گاه وصيت كرده به حج از وطن، اما وصى يا وارث،
شخصى را از ميقات براى حج اجير كرد، ذمه ميت با عمل اجير
فارغ مىشود. ولى اگر اجاره به مال ميت بوده، اجاره باطل است.
(77): اگر وصيت كند، كه براى حجة الاسلام نايب بگيرند. و
اجرت را تعيين نموده باشد، عمل به اين وصيت، واجب است. و
هزينه اش از اصل تركه، برداشته مىشود. ولى اگر هزينه اى را كه
تعيين كرده، بيشتر از اجرت متعارف است، در صورت موافقت
ورثه از اصل تركه برداشته مىشود، و گر نه از ثلث.
(78): چنانچه وصيت كند، كه از مال معينى براى او حج كنند،
و وصى بداند كه خمس يا زكات به آن مال تعلق گرفته، واجب
است خمس يا زكات مال را بدهد، سپس باقيمانده را صرف حج
نمايد. و اگر باقيمانده كفايت از اصل هزينه حج نكند، در صورتى
كه وصيت به حجة الاسلام كرده، لازم است كمبود از اصل تركه
جبران شود. و اگر وصيت به حجى غير از حجة الاسلام كرده،
كمبود از ثلث برداشته مىشود، و در صورت عدم امكان از اصل
تركه با موافقت ورثه. و در صورت عدم امكان بنابر احتياط
واجب، باقيمانده صرف به حج فرستادن و كمك به حاجيان شود.
(79): اگر نايب گرفتن براى ميت بواسطه وصيت يا غير آن
29

واجب شده باشد، و كسى كه بايد نايب بگيرد سهل انگارى كرد، و
مالى كه براى حج در نظر گرفته شده بود تلف شد; شخص مذكور
ضامن است. و بر او واجب است كه از مال خودش نايب بگيرد.
(80): هر گاه مىدانند حج بر ميت واجب شده و معلوم نيست
انجام داده يا نه، واجب است برايش حج بجا آورند. و هزينه اش بنابر
احتياط واجب، با رضايت ورثه از اصل تركه برداشته مىشود.
(81): به مجرد نايب گرفتن براى حج، ذمه ميت برئ
نمىشود. بنابر اين اگر بداند كه نايب، به سبب عذرى يا بدون عذر،
حج را بجا نياورده، واجب است دوباره اجير بگيرد. و هزينه نيابت
دوم، از اصل تركه برداشته مىشود. و هر گاه اجرت اجير اول از
مال ميت بوده، و نايب گيرنده مقصر باشد، او ضامن است.
(82): اگر چندين اجير پيدا شود، و اجرت از مال خود ميت
باشد، در صورتى كه مخالف شأن ميت نيست، احتياط واجب اين
است كه، كسى را اجير كند كه كمتر از ديگران اجرت مىگيرد.
(83): اجير گرفتن از وطن ميت يا از ميقات، تابع تقليد يا
اجتهاد وارث است نه خود ميت. پس اگر وظيفه ميت حج از وطن
بوده، ولى وارث استيجار از ميقات را جايز مىداند، واجب نيست
كه وارث از وطن ميت اجير بگيرد. مگر آن كه وصيت كرده باشد.
30

(84): اگر حجة الاسلام بر ذمه ميت هست و تركه اى ندارد،
واجب نيست كه وارث براى او اجير بگيرد، هر چند مستحب است.
(85): هر گاه ميت وصيت به حج كرده، و دانسته شود حجى
كه وصيت كرده حجة الاسلام است، بايد هزينه آن از اصل تركه
برداشته شود. مگر در صورتى كه خود ميت تعيين كرده از ثلث
بردارند، كه بايد از ثلث برداشته شود.
و هم چنين اگر بداند كه حجة الاسلام نيست.
ولى اگر شك كند كه حجة الاسلام است يا حج ديگر، بنابر
احتياط واجب بايد از ثلث برداشته شود. و در صورتى كه ثلث
كافى نباشد از اصل تركه بردارند.
(86): اگر وصيت به حج كرده، و شخصى را براى نيابت تعيين
نموده است، بايد به وصيت عمل شده و همان شخص اجير شود،
گرچه بيش از مقدار متعارف طلب كند. و چنانچه ثلث براى مقدار
زائد كافى نيست، با موافقت ورثه از اصل تركه پرداخت شود.
و اگر متبرعى مقدار زائد را بدهد، واجب است به وصيت عمل
شود. و اگر ممكن نيست بايد ديگرى را به مقدار متعارف اجير كنند.
(87): هر گاه با اجرتى كه هيچ كس به آن رغبت ندارد، وصيت
به حج نمايد، پس اگر حجى كه وصيت نموده حجة الاسلام باشد،
31

لازم است كمبود از اصل تركه برداشته شود. و چنانچه
حجة الاسلام نيست، در صورت موافقت ورثه كمبود را از اصل
تركه، جبران كنند. و در صورت عدم موافقت آنها، از هر جا كه
ممكن باشد، نايب بگيرند. و همين طور اگر شخص ديگرى كمبود را
بذل نمايد. و اگر هيچ كدام نشد بنابر احتياط واجب، بايد اجرت
تعيين شده صرف به حج فرستادن و كمك به حجاج شود.
(88): اگر كسى وصيت كند كه فلان مقدار در حجى غير از
حجة الاسلام صرف شود. و آن مال بيشتر از ثلث باشد، جايز
نيست زائد بر ثلث خرج شود مگر با موافقت ورثه.
(89): هر گاه وصى مرده، و معلوم نيست قبل از مردن براى
حج موصى، نايب گرفته يا نه، بايد براى او حج بجا آورند.
احكام نيابت
(90): در نيابت چند چيز معتبر است:
اول: بلوغ. نايب گرفتن نا بالغ، اگر چه مميز باشد، كافى نيست،
هر چند نيابت براى حج مستحبى باشد، بنابر احتياط لازم. ولى
عمل نايب نا بالغ صحيح است.
دوم: عقل. نايب گرفتن ديوانه صحيح نيست. هر چند ادوارى
باشد و عمل را در حال صحت انجام دهد، بنابر احتياط لازم.
32

اگر چه عمل او در غير حال جنون، صحيح است.
سوم: ايمان. نايب گرفتن غير شيعه دوازده امامى، كافى
نيست، هر چند عمل را مطابق مذهب شيعه بجا آورد.
چهارم: آن كه حج ديگرى در سال نيابت بر نايب واجب نباشد.
(91): لازم است نايب گيرنده، بداند يا اطمينان داشته باشد، كه
نايب اعمال حج را صحيح انجام مىدهد. هر چند نايب عمل را با
نظارت و ارشاد ديگرى بجا آورد.
(92): نيابت از نا بالغ مميز، و از ديوانه ادوارى، و يا آن كه قبل
از جنون حج بر او مستحب يا واجب بوده، اشكالى ندارد. و در
فرض وجوب، بايد برايش اجير بگيرند.
(93): نيابت مرد از زن، يا زن از مرد، صحيح است. هر چند
نايب شدن مرد افضل است.
(94): نايب گرفتن و نيابت صرورة (كسى كه هنوز به حج
نرفته)، از صرورة يا غير صرورة جايز است. مگر اين كه منوب عنه
مرد و زنده باشد، و نتواند حجة الاسلام را بجا آورد، كه بنابر
احتياط واجب، نايب بايد مرد و صرورة باشد.
و عمره مفرده فريضه در همه احكام نيابت از حجة الاسلام، با
آن مشترك است.
33

(95): نيابت از كافر صحيح نيست. بلكه صحت عمل نيز محل
اشكال است.
و ناصبى (دشمن اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) مانند كافر است. با اين
فرق كه جايز است فرزند مؤمن اش در حج نايب او شود.
(96): نيابت از زنده در حج مستحبى جايز است، چه به تبرع
و چه به اجاره باشد. و همين طور در حج واجب، اگر منوب عنه
نمىتواند شخصا حج بجا آورد.
و در غير اين موارد، نيابت از زنده جايز نيست. اما نيابت از
مرده در هر حال جايز است.
(97): واجب است در حج نيابتى منوب عنه را تعيين كند، به
هر صورت كه باشد. ولى لازم نيست نامش را به زبان آورد.
(98): در نيابت، نيت نيابت لازم است. يعنى عمل را بجاى
منوب عنه انجام دهد. و هديه كردن ثواب كافى نيست.
(99): نيابت به تبرع، و به اجاره، و جعاله، و شرط ضمن عقد،
و مانند اينها صحيح است.
جعاله: فردى به ديگرى بگويد، اگر بجاى من يا فلان كسى
حج بجا آورى، فلان مبلغ به تو مىدهم.
شرط ضمن عقد: در ضمن عقدى مثل عقد نكاح يا هبه شرط
34

كند كه از طرف او يا ديگرى حج انجام دهد.
(100): كسى را كه در ترك بعضى از اعمال حج، يا در
بجا آوردن صحيح آن معذور باشد، نمىتوان نايب گرفت. بلكه
اكتفا كردن به عمل معذور هم محل اشكال است.
ولى اگر در بجا آوردن كارهائى كه بر محرم حرام است، معذور
باشد نيابت گرفتن چنين شخصى جايز است، مثل اين كه ناچار
است زير سايه بان برود.
(101): هر گاه نايب در حجة الاسلام، پس از احرام و دخول
حرم بميرد، از منوب عنه كفايت مىكند، و ذمه او برئ مىشود.
و اگر پس از احرام، در غير حرم فوت كند، يا در حرم بدون احرام
بميرد، كافى نيست. و در غير حجة الاسلام محل اشكال است.
(102): اگر اجير بعد از محرم شدن، در حرم بميرد، تمام اجرت
را مستحق خواهد شد. چون از حج منوب عنه كفايت مىكند.
و چنانچه در غير حال احرام، و غير حرم فوت كند، فقط
اجرت متعارف مقدماتى را كه انجام داده، مستحق مىباشد. اگر چه
بعيد نيست مستحق تمام اجرت تعيين شده، باشد.
(103): چنان چه براى حج بلدى، اجير شده، و در اجاره راه
بخصوصى تعيين نشده باشد، اجير مخير است از هر راهى كه
35

خواست برود. و اگر راه بخصوصى تعيين شده باشد، عدول از آن
به راه ديگر جايز نيست. و اگر از راه ديگرى رفت و اعمال را
بجا آورد، چنانچه هزينه راه تعيين شده، با راهى كه رفته، تفاوت
دارد، مستحق اجرت زائد نخواهد بود. و اگر تفاوتى نداشت و
تعيين راه به نحو شرطيت بوده، اجير تمام اجرت را مستحق
مىشود، ولى مستأجر خيار فسخ دارد (يعنى مىتواند معامله را به
هم بزند و اجرة المثل را به اجير بدهد).
و چنانچه راه تعيين شده به نحو قيديت بوده (يعنى رفتن از آن
راه را قيد عمل قرار داده اند)، اجير مستحق اجرة المثل است.
(104): هر گاه خود را اجير كند، تا شخصا در سال معينى از
طرف كسى، حج نمايد، چنانچه بعد بخواهد از طرف شخص
ديگرى در همان سال اجير شود، اجاره دوم صحيح نيست. اما اگر
از طرف دو نفر در دو سال مختلف، يا از سوى يك نفر به قيد
مباشرت، و از سوى ديگرى بدون قيد مباشرت، در يك سال اجير
شود، مانعى ندارد و اجاره صحيح است.
(105): اگر خود را براى حج در سال معينى اجير نمود،
نمىتواند آن را زودتر يا ديرتر انجام دهد. ولى در صورت تخلف،
ذمه منوب عنه از حج واجب بر او برئ مىشود. در اين صورت
36

چنانچه زمان معين به صورت قيد بوده مستحق اجرت تعيين شده
نخواهد بود. و اگر به صورت شرط بوده، مستأجر خيار تخلف
شرط دارد. و اگر فسخ كرد مستحق اجرة المثل مىباشد.
(106): هر گاه اجير به سبب جلوگيرى دشمن يا به علت بيمارى
نتواند به حج برود، در صورتى كه اجاره مقيد به همان سال بوده،
به هم مىخورد. و چنانچه مقيد نبوده، حج بر ذمه اش باقى مىماند.
(107): اگر نايب، كارى كه موجب كفاره مىشود انجام دهد،
كفاره را بايد از مال خود بدهد. مگر اين كه در عقد اجاره شرط
كرده كه از مستأجر بگيرد.
(108): چنانچه كسى به مبلغ معينى براى حج اجير شده، و آن
مبلغ كفايت مخارج حج را نمىدهد، واجب نيست مستأجر كمبود
را جبران كند. مگر اين كه اجير مغبون شده باشد. كه در اين
صورت، حق فسخ عقد اجاره را دارد. و اگر مبلغ معين در اجاره از
مخارج حج زياد بيايد، مستأجر نمىتواند زيادى را پس بگيرد.
(109): اگر اجير حج خود را، به جماع قبل از مشعر فاسد
نمايد (يعنى پس از آن كه از احرام عمره تمتع بيرون آمد و براى
حج محرم شد، در مكه يا عرفات با همسر خود جماع نمايد)،
واجب است حج را به آخر برساند و اين حج براى منوب عنه
37

كافى است. ولى بر نايب واجب است در سال بعد حج نمايد، و
يك شتر نيز كفاره بدهد. و مستحق اجرت است، هر چند در سال
بعد با عذر يا بدون عذر حج انجام ندهد.
و در اين مسأله فرقى نيست، بين حج واجب و حج مستحب.
و هم چنين است حكم كسى كه تبرعا از جانب ديگرى حج نمايد.
(110): اگر شخصا اجير شده، تا حج بجا آورد، نمىتواند
ديگرى را براى اين حج اجير نمايد، مگر به اذن مستأجر.
(111): اگر شخصى براى حج تمتع اجير شود و وقت هم زياد
باشد، ولى بطور اتفاقى، وقت براى حج تنگ شد و اجير از عمره
تمتع به حج افراد عدول كرد، بايد بعد از بجا آوردن حج افراد،
عمره مفرده اى بجا آورد، و ذمه منوب عنه برئ مىشود. و حكم
استحقاق اجرت به تفصيل در مسأله (102) گذشت.
(112): در حج مستحبى يك نفر مىتواند بجاى چند نفر حج
نمايد. اما در حج واجب جايز نيست، يك نفر بجاى دو نفر يا
بيشتر حج كند.
(113): در حج مستحبى جايز است، چند نفر به نيابت از يك
نفر، در يك سال حج بجا آورند، چه منوب عنه زنده باشد و چه
مرده، و خواه نيابت به صورت تبرع باشد، خواه با اجاره. و
38

همچنين است حج واجب اگر در يك سال، متعدد باشد. مثل اين كه
دو مرتبه نذر نموده، يا اين كه يكى حجة الاسلام (و منوب عنه
عاجز از مباشرت است) و ديگرى حج نذرى. كه در اين صورت
مىتوان يكى را براى يك حج واجب و ديگرى را براى حج
واجب ديگر، در يك سال اجير نمود.
همچنين جايز است دو نفر را براى يك نفر اجير نمود تا يكى
حج واجب بجا آورد و ديگرى حج مستحبى; بلكه جايز است
اجير نمودن دو نفر براى يك حج واجب، مثل حجة الاسلام كه دو
نفر را به خاطر احتياط اجير مىنمايند، به جهت احتمال ناقص
بودن حج يكى از آن دو.
(114): طواف به تنهائى مستحب است. پس نيابت در طواف از
مرده و زنده صحيح است، در مكه يا بيرون آن باشد، مگر طواف
واجب از كسى كه در مكه است و شخصا مىتواند طواف كند.
(115): نايب مىتواند پس از تمام شدن حج يا عمره يا عمل
ديگر نيابتى كه براى او اجير شده است، عمره يا طواف يا هر
عملى را براى خود يا ديگرى به نيابت يا تبرع انجام دهد.
اقسام عمره
عمره دو نوع است: واجب و مستحب.
39

عمره واجب سه قسم است:
1 - عمره مفرده فريضه، كه عملى است مستقل، و مثل
حجة الاسلام با وجود شرايط آن بر همه واجب است، و در احكام
با حجة الاسلام مشتركند.
2 - عمره مفرده مستقلى كه وجوب آن به افساد يا نذر يا
وصيت و مانند آن است.
3 - عمره جزء حج واجب كه عمره تمتع در حج تمتع و عمره
مفرده در حج افراد و قران از اين قسم است.
اعمال عمره مفرده
اول: احرام از يكى از ميقاتها.
دوم: طواف دور خانه خدا.
سوم: نماز طواف، و خواندن آن پشت مقام ابراهيم (عليه السلام).
چهارم: سعى بين صفا و مروه.
پنجم: تقصير.
ششم: طواف نساء.
هفتم: نماز طواف نساء.
و تفصيل احكام و شرايط هر يك از اين اعمال در بحث حج
مىآيد.
40

احكام عمره
(116): عمره در فضيلت و اقسام و بسيارى از احكام مانند حج
است. و در احاديث حج اصغر، ناميده شده است.
(117): عمره مانند حج، بر هر مستطيعى كه داراى شرايط
است، واجب مىشود. و وجوبش مانند وجوب حج فورى است.
بنابر اين كسى كه نسبت به عمره استطاعت دارد واجب است عمره
را بجا آورد. هر چند براى حج استطاعت نداشته و در صورت
استطاعت وظيفه اش حج تمتع باشد.
و بجا آوردن عمره مفرده كفايت از عمره تمتع نمىكند. اما كسى
كه حج تمتع را بجا آورده ديگر عمره مفرده بر او واجب نيست.
(118): مستحب است، عمره مفرده را مكررا بجا آورد، حتى در
هر ماه مىتوان چند عمره انجام داد، چه براى ديگرى و چه براى
خود. و فاصله بين عمره تمتع و عمره مفرده و بالعكس، هم لازم
نيست. اما بجا آوردن عمره مفرده بين عمره تمتع و حج جايز نيست.
(119): همان طورى كه عمره مفرده به استطاعت واجب مىشود،
به نذر و عهد و قسم و مانند اينها نيز واجب مىگردد. مثل اين كه
بخواهد داخل مكه شود و نتواند براى حج محرم شود.
(120): عمره مفرده با عمره تمتع، در اعمال شريكند، ولى بين
41

اين دو چند فرق وجود دارد:
1 - در عمره مفرده، طواف نساء واجب است، ولى در عمره
تمتع واجب نيست.
2 - عمره تمتع به جز در ماه‌هاى حج (شوال، ذى القعده،
ذى الحجه) صحيح نيست، ولى عمره مفرده در تمام ماهها صحيح
است. و افضل اوقات ماه رجب، سپس ماه مبارك رمضان است.
3 - بيرون آمدن از احرام، در عمره تمتع فقط به تقصير است،
ولى خروج از احرام در عمره مفرده گاهى به تقصير و گاهى به
تراشيدن سر - كه افضل است - مىباشد.
4 - عمره تمتع و حج بايد در يك سال واقع شوند، ولى عمره
مفرده چنين نيست. و كسى كه حج افراد و عمره مفرده بر او واجب
شده، مىتواند حج را در يك سال و عمره را در سال بعد - به
تفصيلى كه مىآيد - بجا آورد.
5 - عمره مفرده به جماع باطل مىشود. و كسى كه در عمره
مفرده قبل از تمام شدن سعى، دانسته و عمدا جماع كند عمره اش
باطل است، و واجب است تا ماه بعد در مكه بماند و عمره مفرده را
دوباره بجا آورد (گرچه فاصله بين دو عمره به يك ماه لازم نيست).
همچنين پس از سعى و قبل از طواف نساء، بنابر احتياط لازم.
42

ولى عمره تمتع بواسطه جماع در اثناء آن باطل نمىشود.
6 - عمره تمتع بايد از ميقاتهاى معين باشد، ولى عمره مفرده
چنين نيست. و تفصيل آن مىآيد.
(121): كسى كه در مكه است، و مى خواهد عمره مفرده
بجا آورد، مىتواند يا از ميقاتهايى كه براى عمره تمتع تعيين شده
است محرم شود، و يا از اطراف حرم محرم شود (ادنى الحل).
هر چند مستحب و احتياط غير لازم رجوع به ميقاتهاى تعيين شده
است. و بهتر است كه احرامش از حديبية يا جعرانه يا تنعيم باشد.
وجعرانه افضل است. اما كسى كه در خارج مكه و حرم است بايد
از ميقاتى كه به آن مىرسد، محرم شود. ولى كسى كه خارج مكه
و داخل حرم است، مىتواند از منزل محرم شود، هر چند مستحب
است از ميقات محرم شود. و تفصيل آن مىآيد.
(122): جايز نيست كسى بدون احرام وارد مكه، بلكه حرم
شود، و بايستى محرم شود، به احرام حج يا عمره تمتع و يا عمره
مفرده، مگر كسى كه مكررا به مكه، رفت و آمد مىكند، مانند
راننده. و حكم كسى كه بعد از عمره تمتع و قبل از حج از مكه
خارج شود، خواهد آمد.
(123): كسى كه عمره مفرده را در ماه‌هاى حج بجا آورده و تا
43

وقت حج در مكه مانده، مى تواند عمره مفرده خود را، عمره تمتع
قرار دهد، و حج را بجا آورد. و در اين حكم فرقى بين حج واجب
و حج مستحبى نيست.
اقسام حج
(124): حج بر سه قسم است:
1 - حج تمتع. 2 - حج افراد. 3 - قران.
حج تمتع: وظيفه كسى است كه فاصله وطنش تا مكه بيش از
شانزده فرسخ شرعى (حدود 88 كيلومتر) باشد.
حج افراد و حج قران: وظيفه كسى است كه اهل خود مكه يا
اطراف آن باشد. به شرطى كه فاصله بين وطنش تا مكه، كمتر از
شانزده فرسخ شرعى باشد.
(125): كسى كه بايد حج واجبش را به صورت حج تمتع
بجا آورد، مىتواند حج مستحبى خود را به صورت افراد بجا آورد،
هر چند تمتع افضل است. و كسى كه وظيفه اش حج افراد يا قران
است، مىتواند حج مستحبى را بطور تمتع بجا آورد. اما گاهى
وظيفه كسى كه بايد حج تمتع كند، عوض شده و به حج افراد بر
مىگردد، چنان كه بيانش خواهد آمد.
(126): كسى كه وطنش بيش از شانزده فرسخ شرعى از مكه
44

دور بوده سپس در مكه اقامت كرده، چنانچه بعد از استطاعت مقيم
مكه شده بايد حج تمتع بجا آورد. و نيز اگر در دو سال اول اقامتش
در مكه (چه به قصد مجاورت خانه خدا باشد و چه به قصد
توطن)، مستطيع شود، بنابر احتياط واجب، حج تمتع كند. و براى
احرام عمره تمتع به ميقات اهل بلد سابق خود برود. اما اگر در
سال سوم اقامتش مستطيع شده، بايد حج افراد يا قران انجام دهد.
حج تمتع
(127): حج تمتع عبارت است از دو عبادت: كه اولى عمره
تمتع و دومى حج تمتع ناميده مى شود. و واجب است عمره را در
حج تمتع قبل از حج بجا آورند.
اعمال عمره تمتع
(128): در عمره تمتع پنج عمل واجب است:
اول: احرام از يكى از ميقاتها. و بيان ميقاتها مىآيد.
دوم: طواف دور خانه خدا.
سوم: نماز طواف، و خواندن آن پشت مقام ابراهيم (عليه السلام).
چهارم: سعى بين صفا و مروه.
پنجم: تقصير يعنى گرفتن مقدارى از مو يا ناخن، بعد از سعى.
هنگامى كه شخص اين پنج عمل را بجا آورد، از احرام بيرون
45

آمده، و آنچه به سبب آن بر او حرام شده بود حلال مىشود، غير از
تراشيدن سر. و اگر بتراشد بر او كفاره (يك گوسفند) واجب است.
(129): بر مكلف واجب است با نزديك شدن روز نهم
ذى الحجه خود را براى اعمال حج آماده نمايد.
اعمال حج تمتع
در حج تمتع سيزده عمل واجب است:
اول: احرام از مكه (به تفصيلى كه خواهد آمد).
دوم: وقوف در عرفات، از اول ظهر روز نهم ذى الحجه تا
مغرب، و شب از عرفات به مشعر حركت نمايد.
سوم: وقوف در مشعر الحرام (مزدلفة) از طلوع فجر روز
عيد قربان (دهم ذى الحجه) تا طلوع آفتاب. و ماندن در مشعر، در
شب دهم، تا طلوع فجر، بنابر احتياط، واجب است.
چهارم: رمى جمره عقبه، در منى روز عيد قربان.
پنجم: قربانى كردن در منى روز عيد.
ششم: تراشيدن سر يا گرفتن مقدارى از مو يا ناخن در منى.
به اين عمل آنچه به سبب احرام بر او حرام شده حلال مىشود،
مگر زن و بوى خوش، و نيز شكار كردن بنابر احتياط لازم.
هفتم: طواف حج، پس از بازگشت به مكه.
46

هشتم: نماز طواف حج، و خواندن آن پشت مقام ابراهيم (عليه السلام).
نهم: سعى بين صفا و مروه.
و با اين عمل بوى خوش نيز حلال مىشود.
دهم: طواف نساء، بر همه حجاج، مرد و زن و نا بالغ.
يازدهم: نماز طواف نساء، و خواندن آن پشت مقام
ابراهيم (عليه السلام).
با اين عمل زن نيز حلال مىشود.
دوازدهم: بيتوته در منى، شب يازدهم و دوازدهم. بلكه شب
سيزدهم در بعضى از موارد، كه بيانش خواهد آمد.
سيزدهم: رمى سه جمره اولى و وسطى و عقبه، روز يازدهم و
دوازدهم. همچنين روز سيزدهم در صورتى كه شب سيزدهم را در
منى مانده باشد، بنابر احتياط لازم.
شرايط حج تمتع
در حج تمتع چند چيز شرط است:
اول: نيت، يعنى قصدش اين باشد حج تمتع را بجا مىآورم.
و اگر نيت كند حج واجب خود را بجا مىآورم، و مى داند كه تمتع
است، كفايت مىكند.
پس اگر نيت حج ديگرى نمود يا در نيت ترديد داشت، حجش
47

صحيح نيست.
اما اگر ترديد داشت، كه وظيفه او احرام به تمتع است، يا احرام
به افراد، و حج واجب بر خود را قصد كرد، و با رسيدن به عالم
وظيفه خود را پرسيد و عمل كرد، بعيد نيست صحيح باشد.
دوم: بجا آوردن عمره و حج با هم در ماه‌هاى حج (شوال،
ذى القعده، ذى الحجه). و اگر يك جزء عمره را قبل از ماه شوال
بجا آورد، حجش صحيح نيست.
سوم: انجام عمره و حج، در يك سال. پس اگر عمره را
بجا آورد، و حج را تا سال بعد تأخير انداخت، حجش صحيح
نيست. اگر چه تا سال بعد در مكه بماند. و فرقى نيست كه بعد از
عمره، از احرام بيرون بيايد، يا تا سال بعد در احرام باقى باشد.
چهارم: محرم شدن به احرام حج از خود مكه، در حال
اختيار. و مستحب است از مسجد الحرام باشد. و بهترين موضع
مقام ابراهيم يا حجر اسماعيل است. و چنانچه نتواند از خود مكه
محرم شود، بايد از هر جا كه توانست، محرم شود.
پنجم: انجام دادن همه اعمال عمره و حج توسط يك نفر، و
براى يك شخص. پس اگر دو نفر براى انجام حج تمتع، از طرف
مرده يا زنده اى اجير شوند، كه يكى عمره و ديگرى حج را انجام
48

دهد، عمل آنها صحيح نيست. همچنين است اگر يك نفر حج نمايد
و عمره را به نيابت كسى و حج را به نيابت ديگرى انجام دهد.
(130): كسى كه احرام حج را ترك كند، به فراموشى يا
ندانستن حكم، تا اين كه به منى يا عرفات برسد، لازم است برگردد،
و از مسجد الحرام يا هر جاى ديگر مكه محرم شود. و اگر تا بعد
از اعمال متذكر نشد، حجش صحيح است.
(131): بعد از انجام اعمال عمره تمتع و قبل از حج تمتع، جايز
نيست براى كارى غير از اعمال حج از مكه بيرون رود، مگر براى
ضرورت، و بيم آن نرود كه اعمال حجش فوت گردد، و در اين
صورت واجب است از مكه احرام ببندد و بيرون رود. و سپس با
همان احرام به مكه برگردد، و از مكه رهسپار عرفات شود. و اگر
نتواند به مكه برگردد، از همان جائى كه هست به عرفات برود.
(132): در اثناى عمره تمتع، بيرون رفتن از مكه جايز نيست. و
هر گاه قبل از ورود به مكه بداند، كه محتاج به خروج از مكه
خواهد شد (مانند مدير كاروان)، مىتواند به عنوان عمره مفرده
محرم شده و به مكه رود. و اعمال عمره مفرده را انجام داده، و بعد
براى كارى كه دارد از مكه بيرون رود. و سپس براى عمره تمتع
احرام بسته و به مكه بيايد. و فاصله نشدن يك ماه بين عمره مفرده
49

و عمره تمتع ضررى ندارد.
(133): رفتن به اطراف و نواحى تابع مكه، بعد از عمره يا در
اثناء آن اشكالى ندارد. و كسى كه منزلش بيرون مكه است مىتواند
در اثناء يا بعد از فراغ از اعمال عمره به منزل خود برگردد.
(134): اگر بعد از انجام عمره تمتع، بدون احرام از مكه بيرون
رود و از ميقات بگذرد، چنانچه قبل از گذشت يك ماه از انجام
عمره تمتع، به مكه برگردد، مىتواند بدون احرام به مكه وارد شده،
و از مكه احرام حج بسته، و به عرفات برود. و اگر بعد از گذشت
يك ماه از انجام عمره تمتع به مكه بازگردد، لازم است به احرام
عمره، محرم شود.
(135): كسى كه وظيفه اش حج تمتع است، اگر بعد از احرام
عمره تمتع وقت به اندازه اى تنگ شود كه بيم آن مىرود، كه با
اتمام عمره به وقوف اختيارى عرفات نرسد، بايستى نيت خود را
به حج افراد برگرداند، و عمره را ترك كرده، و اعمال حج افراد را
انجام دهد، و بعد از حج عمره مفرده بجا آورد.
(136): كسى كه وظيفه اش حج تمتع است، اگر پيش از احرام
عمره تمتع بداند كه وقتش گنجايش اعمال عمره و درك حج را
ندارد، نمىتواند به حج افراد يا قران عدول كند، بلكه واجب است
50

حج را تا سال بعد تأخير بيندازد.
(137): كسى كه در سعه وقت براى عمره تمتع احرام بست، و
طواف و سعى خود را عمدا تا زمانى كه نتواند آنها را بجا آورد و حج
را درك كند، به تأخير انداخت، معصيت كرده و عمره وى باطل
است. و بايد به حج افراد عدول نموده، پس از حج عمره مفرده اى
بجا آورد. و بنابر احتياط واجب، سال بعد حج تمتع انجام دهد.
حج افراد
حج افراد عملى است مستقل از عمره، و بر كسى واجب
مىشود كه فاصله وطنش تا مكه كمتر از شانزده فرسخ باشد.
اگر كسى بتواند علاوه بر حج افراد، عمره مفرده را نيز
بجا آورد، عمره مفرده هم بر او واجب است. و چنانچه فقط يكى از
اين دو را مىتواند انجام دهد، همان بر او واجب مىشود.
كسى كه مىتواند حج را در وقت خود، و عمره را در وقت
تمكن از عمره بجا آورد، وظيفه اش همين است.
و اگر در يك وقت بتواند هر دو را انجام دهد، واجب است با
هم بجا آورد. و بايد حج را بر عمره مقدم كند، بنابر احتياط واجب.
(138): حج افراد با حج تمتع در تمام اعمال مشتركند، مگر در:
1 - حج افراد لازم نيست متصل به عمره و در يك سال باشد
51

ولى حج تمتع لازم است متصل و بعد از عمره تمتع و همان سال
انجام شود.
2 - در حج افراد، قربانى لازم نيست، ولى در حج تمتع، قربانى
واجب است.
3 - در حج افراد، جايز است در حال اختيار، طواف و سعى
حج را بر وقوف در عرفات و وقوف در مشعر مقدم نمود، ولى در
حج تمتع جايز نيست.
4 - احرام حج افراد بايد از ميقاتهائى باشد، كه گفته مىشود،
ولى احرام حج تمتع بايد از خود مكه باشد.
5 - عمره حج افراد، را مىشود پيش از حج يا بعد از آن
بجا آورد، مگر در يك صورت كه گذشت، اما در حج تمتع
واجبست عمره پيش از حج باشد.
6 - در حج افراد بعد از احرام مىتوان طواف مستحبى نمود.
ولى در حج تمتع، بعد از احرام، طواف مستحبى جايز نيست، بنابر
احتياط لازم.
(139): كسى كه براى حج افراد مستحبى، محرم شده، مىتواند
به عمره تمتع عدول نمايد، مگر در صورتى كه بعد از سعى تلبيه
بگويد، كه ديگر نمىتواند عدول كند.
52

(140): اگر براى حج افراد احرام بست، و وارد مكه شد، جايز
است طواف مستحبى انجام دهد; ولى بايد بعد از خواندن نماز
طواف تلبيه بگويد، بنابر احتياط واجب.
حج قران
(141): حج قران با حج افراد، در تمام اعمال، يكسان است.
جز اين كه، در حج قران هنگام احرام بايد مكلف قربانى را همراه
داشته باشد. و بدين جهت قربانى بر او واجب است. و احرام در
اين قسم، همان طور كه با تلبيه محقق مىشود، با اشعار (كه عبارت
از شكافتن طرف راست كوهان شتر و آغشته نموده آن با
خونش)، يا تقليد (كه عبارت است از آويختن نعلينى كه در آن
نماز خوانده، به گردن قربانى خود) نيز محقق مىشود. و اگر
قربانى شتر باشد، مخير است بين اشعار و تقليد، گرچه مستحب
است جمع بين هر دو. و اگر گاو يا گوسفند باشد، تقليد متعين
است. و هر گاه براى حج قران احرام بست، جايز نيست به حج
تمتع عدول كند.
واجبات عمره تمتع
1 - احرام
اول واجبات عمره و حج احرام است. و بايد از ميقاتهاى تعيين
53

شده بسته شود.
ميقاتهاى احرام
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) جاهايى را براى احرام بستن تعيين فرمودند و
آنها را مواقيت ناميدند، كه واجب است احرام از يكى از آنها بسته
شود. و آنها ده مكان مىباشد:
1 - مسجد شجره (ذو الحليفة): كه در نزديكى مدينه منوره
است. و آن ميقات اهل مدينه و هر كسى است كه بخواهد از راه
مدينه به حج برود. و بنابر احتياط واجب بايد در صورت امكان از
درون مسجد احرام بسته شود، و اگر نمىتواند جايز است در بيرون
مسجد بطورى كه محاذى و برابر آن از طرف راست يا چپ باشد
احرام بسته شود. و نام منطقه اى كه مسجد شجره در آن واقع شده
آبار على (عليه السلام) است. يعنى چاههائى كه توسط حضرت أمير المؤمنين
امام على (عليه السلام) احداث، و براى حجاج وقف شده است.
(142): كسى كه از راه مدينه به حج مىرود و به مسجد شجره
يا محاذى آن مىرسد، گرچه ميقات ديگرى بنام جحفه و يا غير
آن از مواقيت در ميان راه باشد، جايز نيست از مسجد شجره بدون
احرام بگذرد و از جحفه احرام ببندد، مگر شخص بيمار يا ضعيف
و مانند اينها كه نتوانند از مسجد شجره احرام ببندند.
54

2 - وادى عقيق: ميقات اهل عراق و نجد و هر كسى است كه
از آنجا عبور كند هر چند اهل عراق و نجد نباشد. اين ميقات
داراى سه قسمت مىباشد; مسلخ كه قسمت اول است، غمره كه
وسط آن است، و ذات عرق كه نام آخر آن است. و احتياط
مستحب آنست كه در صورت نبودن مانع مانند بيمارى يا تقيه،
پيش از رسيدن به ذات عرق احرام ببندد.
(143): در حال تقيه واجب است احرام را تا رسيدن به ذات
عرق تاخير اندازد، و اگر جلو انداخت معصيت كرده و صحت احرام
او محل اشكال است، و بايد در ذات عرق تجديد احرام نمايد.
3 - جحفه: ميقات اهل شام و مصر و مغرب و هر كسى است
كه از آنجا عبور نمايد هر چند اهل آنجا نباشد، و اين در صورتى
است كه شخص از ميقات سابق از جحفه، احرام نبسته باشد.
4 - يلملم: نام كوهى است. و ميقات اهل يمن و هر كسى
است كه از آن راه بگذرد.
5 - قرن المنازل: ميقات اهل طائف و هر كسى است كه از
آن راه برود.
6 - مكه مكرمه: ميقات حج تمتع است.
7 - منزل خود شخص: ميقات است در صورتى كه منزلش به
55

مكه نزديكتر از ساير ميقاتها باشد و مجاور هم نباشد، چنين
شخصى مىتواند از منزل خود احرام ببندد و لازم نيست جهت
احرام بستن به يكى از ميقاتهاى ديگر برود. و چنانچه مجاور
باشد، و حج تمتع بجا مىآورد بنابر احتياط واجب بايد به يكى از
ميقاتها بلكه به ميقات اهل خود برود و محرم شود.
8 - جعرانه: ميقات اهل مكه است براى حج قران و افراد. و
كسى كه دو سال تمام در مكه مجاور بوده در حكم اهل مكه
است، هر چند مستحب است در صورتى كه بخواهد عمره مفرده يا
حج تمتع بجا آورد به ميقات برگردد. و اما پيش از دو سال
حكمش حكم كسى است كه از راه دور به حج مىآيد.
9 - محاذات مسجد شجره: كسى كه در مدينه منوره به قصد
رفتن به حج يك ماه يا حدود آن اقامت كرده، و بخواهد از راهى
غير از طريق مسجد شجره برود، ميقاتش محاذى مسجد شجره
است (تقريبا هفت كيلومترى مدينه منوره)، و بايد از آنجا محرم
شود. و نبايد احرام را از محاذى مسجد شجره تأخير بيندازد
مطلقا، هر چند به قصد محرم شدن از ميقات ديگر باشد.
10 - ادنى الحل: ميقات كسى است كه در مكه است، و
بخواهد عمره مفرده انجام دهد، چه مجاور باشد و چه غير مجاور.
56

و مستحب است مجاور از ميقات اهل خود (جعرانه) محرم شود.
احكام ميقاتها
(144): احرام بستن پيش از ميقات جايز نيست، و عبور از
ميقات با احرام كفايت نمىكند، بلكه بايستى از خود ميقات احرام
ببندد. از اين حكم دو مورد استثناء شده است:
1 - آن كه نذر نمايد پيش از رسيدن به ميقات معينى محرم شود
كه در اين صورت بعد از محرم شدن احتياجى به تجديد احرام در
ميقات يا گذشتن از ميقات نيست، بلكه مىتواند از راهى به مكه
برود كه به هيچ يك از ميقاتها بر خورد نكند. هر چند بهتر و احتياط
غير لازم آنست كه در ميقات تجديد احرام كند، خصوصا اگر جائى
كه براى محرم شدن نذر كرده از امكنه مقدسه مانند كوفه نباشد.
و در صورت نذر فرقى نيست بين حج واجب و مستحب و
عمره مفرده، ولى اگر احرام براى حج باشد لازم است در ماه‌هاى
حج باشد (شوال، ذى القعده وذى الحجة)، چنان كه گذشت.
2 - كسى كه بخواهد در ماه رجب عمره مفرده بجا آورد، و بيم
دارد كه اگر از ميقات محرم شود موفق به درك عمره رجبيه
نمىشود جايز است قبل از ميقات محرم شود. و براى او عمره ماه
رجب حساب مىشود، هر چند بقيه اعمال را در ماه شعبان
57

بجا آورد. در اين حكم فرقى نيست بين عمره واجب و مستحب.
همچنين است كسى كه قصد دارد عمره مفرده را در ماه‌هاى
ديگر غير از رجب بجا آورد. اگر چه احتياط غير لازم اقتصار بر
عمره ماه رجب است.
(145): وقتى مىتواند محرم شود كه يقين كند به ميقات رسيده،
يا با سؤال از اهل اطلاع اطمينان حاصل نمايد، يا حجت شرعى
داشته باشد.
(146): كسى كه نذر كرده قبل از رسيدن به ميقات محرم شود،
اگر خلاف نذر كرد، كفاره مخالفت نذر بر او واجب مىشود. و در
صورت امكان، احتياط واجب رجوع به محل مورد نذر و محرم
شدن از آن است.
(147): تأخير احرام به بعد از ميقات جايز نيست، همان طور كه
پيش از ميقات نمىتوان محرم شد.
و اگر بدون عذر، از ميقات تجاوز نمود، معصيت كرده و صحت
احرامش محل اشكال است. و در صورت امكان بايد به ميقات
برگردد.
پس كسى كه قصد حج يا عمره يا دخول مكه را دارد نمىتواند
در حال اختيار، بدون احرام از ميقات عبور كند، هر چند ميقات
58

ديگرى در پيش داشته باشد.
اما بعيد نيست، اگر احرامش را از مسجد شجره به خصوص
جحفه، تأخير انداخت، احرام او از جحفه صحيح باشد، هر چند
معصيت كرده است.
(148): مكلفى از روى علم و عمد از ميقات احرام نبسته، و از
آن گذشته، چند صورت دارد:
اول: آن كه بتواند به ميقاتى كه از آن گذشته برگردد، و
برگشتنش واجب است. چه برگشت او از داخل حرم يا از خارج
آن باشد. و اگر بازگشت و محرم شد، عملش صحيح است. و بعيد
نيست، اگر به ميقات ديگرى هم برگشت احرامش صحيح باشد.
دوم: آن كه در حرم باشد و نتواند به ميقات برگردد، ولى
مىتواند از حرم بيرون برود; در اين صورت واجب است از حرم
خارج شده و از ميقاتهاى اطراف حرم محرم شود. و احتياط
واجب آنست كه تا حدى كه خوف فوت حج نباشد برگردد.
سوم: آن كه در حرم است، ولى به جهت خوف فوت حج نتواند
به ميقات برگردد; پس بر او واجب است از همان جائى كه هست
محرم شود.
چهارم: آن كه خارج حرم باشد و نتواند به ميقات برگردد; در
59

اين صورت بنابر احتياط واجب بايد به مقدارى كه مىتواند
برگردد، و سپس از ميقات ادنى الحل محرم شود.
و بنابر احتياط واجب در سه صورت اخير، علاوه بر وظيفه اى
كه گفته شد، بايد عمره مفرده بجا آورد. و در صورت امكان حج را
اعاده كند، خصوصا اگر استطاعت او از سال قبل بوده است.
و چنانچه مكلف در سه صورت اخير به وظيفه اى كه گفته شد
عمل نكند، و عمره را بجا آورد، بى شك حج او فاسد خواهد بود.
(149): هر گاه به جهت فراموشى يا بيهوشى و مانند آن، يا
ندانستن حكم، يا ندانستن ميقات، بدون احرام از ميقات بگذرد،
مسأله چهار صورت دارد:
اول: آن كه بتواند به ميقات برگردد، كه در اين صورت
واجبست به ميقات برگشته و از همانجا احرام ببندد.
دوم: آن كه در حرم باشد، و برگشتن به ميقات غير ممكن، ولى
برگشتن به خارج حرم ممكن باشد. در اين صورت لازم است از
حرم بيرون رفته و از خارج حرم، محرم شود. و بهتر و احتياط غير
لازم اين است كه هر چه مىتواند از حرم دور شود و احرام ببندد.
سوم: آن كه در حرم باشد، و برگشتن به خارج حرم برايش
ممكن نباشد. در اين صورت لازم است از جاى خود احرام ببندد،
60

هر چند وارد مكه شده باشد.
چهارم: آن كه در خارج حرم باشد و نتواند به ميقات برگردد.
در اين صورت نيز لازم است از جاى خود احرام ببندد. و بنابر
احتياط واجب بايد به مقدارى كه مىتواند برگردد.
اگر وظائفى را كه در اين چهار صورت گفته شد، انجام دهد،
عملش محكوم به صحت است.
(150): هر گاه زن حائض به خاطر ندانستن حكم از ميقات محرم
نشود و داخل حرم برود، چنانچه نتواند به ميقات برگردد، لازم
است به خارج حرم رفته و از آنجا محرم شود، بلكه احتياط واجب
اين است كه تا آنجا كه ممكن است از حرم دور شود و احرام ببندد.
(151): چنانچه عمره فاسد شود واجب است در صورت امكان
از سر گرفته شود. و اگر اعاده آن هر چند به جهت كمى وقت
ممكن نباشد، حج وى فاسد خواهد بود. و بايد براى خروج از
احرام، عمره را به اتمام رساند و در سال بعد حج را اعاده كند.
(152): مكلفى كه از روى نادانى يا فراموشى عمره را بدون
احرام بجا آورد، صحت عمره اش محل اشكال است. و در صورتى
كه عمره واجب بوده، بنابر احتياط لازم آن را اعاده نمايد.
(153): حجاجى كه در اين زمان با هواپيما، اول وارد جده
61

مىشوند، براى بستن احرام عمره در صورت امكان بايد به مسجد
شجره، و گر نه به جحفه بروند. زيرا جده ميقات نمىباشد. و
محاذات آن با يكى از ميقاتها هم ثابت نيست.
(154): شخصى كه مىخواهد حج تمتع بجا آورد، اگر از روى
علم و عمد در غير مكه احرام ببندد، احرامش صحيح نيست،
هر چند با احرام وارد مكه شود، و بر او واجب است در مكه تجديد
احرام كند، و گر نه حجش باطل است.
(155): كسى كه مىخواهد حج تمتع بجا آورد اگر فراموش كند
از مكه محرم شود، در صورت امكان واجب است به مكه برگردد.
و اگر نتواند از هر جا كه به مكه نزديكتر است، و گر نه در عرفات
محرم شود. همينطور است وظيفه كسى كه حكم را نمىدانسته.
(156): كسى كه احرام حج را به كلى فراموش كند، يا حكم را
نداند، و تا پايان اعمال حج متوجه نشود، حجش صحيح است.
كيفيت احرام
واجبات احرام سه چيز است: نيت; تلبيه; پوشيدن لباس احرام.
اول: نيت احرام، يعنى قصد كند منع امور خاصه اى را بر خود،
براى زيارت خانه خدا.
(157): در نيت احرام سه چيز معتبر است: 1 - قربة الى الله باشد.
62

2 - هم زمان با پوشيدن احرام باشد. 3 - تعيين زيارت كند، عمره
است يا حج، تمتع است يا افراد يا قران، مستحب است يا واجب،
حجة الاسلام است يا نذرى يا به افساد، براى خود انجام مىدهد
يا به نيابت از ديگرى. و اگر تعيين نكند احرامش باطل است.
(158): لازم نيست نيت را به زبان آورد يا از ذهن خود
بگذارند. بلكه قصد محرم شدن كفايت مىكند. ولى مستحب است
به زبان گفتن نيت احرام. همچنين مستحب است شرط كند كه اگر
مانعى از اتمام مناسك پيدا شد محل شود.
(159): در صحت احرام، عزم بر ترك استمناء و جماع معتبر
است. همچنين است عزم بر ترك ديگر محرمات احرام و ترك
عملى كه حج يا عمره را فاسد مىكند، بنابر احتياط لازم.
پس اگر از ابتداى احرام قصدش اين باشد كه پيش از وقوف به
مشعر استمناء كند، يا با عيال خود جماع (نزديكى) نمايد، يا مردد
باشد در انجام و ترك اين دو عمل، احرامش باطل است. و
همينطور است محرمات ديگر احرام، بنابر احتياط لازم.
اما اگر از اول عزم بر ترك اين امور داشت، ولى بعد از احرام
قصد انجام دادن يكى از آنها را كرد، احرامش باطل نيست.
دوم: تلبيه. تلبيه به معنى گفتن اين چند جمله است: لبيك
63

اللهم لبيك لبيك لا شريك لك لبيك.
و احتياط لازم اضافه نمودن اين جمله است: إن الحمد و
النعمة لك والملك لا شريك لك لبيك.
و جايز است كلمه لك بعد از كلمه والملك اضافه شود:
... والملك لك....
و بهتر است تلبيه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله و سلم) را كه امام صادق (عليه السلام)
روايت كرده اند بگويد، و در آداب گذشت.
(160): بر مكلف لازم است الفاظ تلبيه را ياد گرفته و به طور
صحيح اداء كند. هر چند با تلقين ديگرى باشد (يعنى كسى كه
خوب مىداند بگويد و مكلف مانند او تكرار كند).
و اگر اين الفاظ را ياد نگرفت، و تلقين هم برايش مقدور نبود،
واجب است آنچه مىتواند بگويد. و احتياط لازم در اين صورت
جمع بين گفتن به مقدار قدرت، و گفتن ترجمه آنها، و نايب گرفتن
ديگرى است تا بجاى او تلبيه را بگويد.
(161): شخص لال بايد با انگشتش به تلبيه اشاره كرده و زبان
خود را حركت دهد. و بنابر احتياط واجب معناى تلبيه را هم در
قلب خود بگذارند. و احتياط مستحب اين است كه نايب نيز بگيرد.
(162): بايد بجاى بيهوش و بچه غير مميز، ديگرى تلبيه بگويد.
64

(163): احرام حج تمتع، و عمره تمتع، و حج افراد، و عمره
مفرده بدون تلبيه منعقد نمىشود. اما حج قران هم چنان كه به تلبيه
محقق مىشود به اشعار يا تقليد نيز تحقق مىيابد، هر چند احتياط
غير لازم گفتن تلبيه است.
(164): در صحت احرام، طهارت از حدث اصغر و اكبر، شرط
نيست. پس احرام شخص بى وضو يا جنب يا زن در حال حيض
يا نفاس، اشكالى ندارد. اما جنب و حائض و نفساء بايد در مسجد
و در حال عبور و بدون توقف احرام ببندند. ولى غسل احرام براى
همه مستحب است.
(165): تلبيه در احرام بمنزله تكبيرة الاحرام در نماز است. پس
هر گاه نيت احرام نمود، و لباس احرام را پوشيد، و يكى از
محرمات احرام را قبل از تحقق احرام (به تلبيه گفتن يا اشعار و
تقليد) مرتكب شد، گناهى نكرده و كفاره اى بر او نخواهد بود، زيرا
هنوز محرم نشده است.
(166): كسى كه مىخواهد از راه مدينه به حج رود، بهتر است
گفتن تلبيه را تا رسيدن به بيداء (بيابانى است خارج مدينه) عقب
انداخته، و در آنجا تلبيه بگويد.
و كسى كه مىخواهد از مكه به حج برود، تلبيه را تا رسيدن به
65

رقطاء (در ابطح بيرون مكه قديم) عقب انداخته و در آنجا بگويد.
ولى احتياط مستحب اين است كه از جائى كه محرم مىشود
فورا تلبيه را آهسته بگويد و از جاهائى كه گفته شد بلند بگويد.
(167): احتياط غير لازم اين است، كسى كه عمره تمتع بجا
مىآورد، وقتى چشمش به خانه هاى قديم مكه افتاد تلبيه نگويد.
و حد آن براى كسى كه از راه مدينه مىآيد، عقبه مدنيين است.
و كسى كه عمره مفرده بجا مىآورد، اگر از خارج حرم آمده
باشد، هنگام دخول حرم، و چنانچه از مكه بيرون رفته كه احرام
عمره ببندد، هنگام ديدن كعبه تلبيه را قطع نمايد.
و كسى كه حج بجا مىآورد، هر نوع حجى باشد، هنگام ظهر
روز عرفه تلبيه را قطع كند.
(168): اگر پس از پوشيدن لباس احرام، و قبل از گذشتن از
ميقات شك كند كه تلبيه گفته يا نه، بايد بنا را بر نگفتن گذاشته و
تلبيه بگويد.
و اگر بعد از تلبيه گفتن شك كند آيا درست گفته يا نه، بنا را بر
درست بودن بگذارد. و احرام و عملش صحيح است.
سوم: پوشيدن دو جامه احرام (ازار و رداء) پس از بيرون
آوردن لباسهائى كه پوشيدن آن بر محرم حرام است.
66

پوشيدن دو جامه احرام به اين نحو است كه يكى را به دور
كمر بسته و آن را ازار گويند، و ديگرى را مانند عباء بر دوش
بگيرد، و آن را رداء گويند.
و نا بالغ از اين حكم مستثنى است. و جايز است بر او بيرون
آوردن لباس را تا رسيدن به فخ (در حومه مدينه) تأخير بيندازد.
(169): بنابر احتياط واجب بايد در بيرون آوردن لباسهاى خود
و پوشيدن جامه احرام، قصد قربت نمايد.
و احتياط لازم آنست كه ازار را بر گردن نبندد، و نيز اجتناب
كند از گذاردن سنگى و يا شبيه آن در دو جامه و بستن آنها به
يكديگر است. و هم چنين دو طرف رداء را روى هم نگذارد. و يا
چيزى از آنها را به هم نبندد. و از سوراخ كردن رداء و بيرون
آوردن سر از آن بايد اجتناب كنند.
(170): ازار بايد به اندازه اى باشد كه از ناف تا زانو را بپوشاند.
و رداء بايد به اندازه اى باشد كه دو شانه را بپوشاند. و احتياط
واجب اين است كه پوشيدن آنها قبل از نيت و تلبيه باشد. پس اگر پيش
از پوشيدن نيت كرد و تلبيه گفت، بايد پس از آن اعاده نمايد.
(171): بنابر احتياط لازم نبايد دانسته و عمدا در پيراهن يا
لباس عادى احرام ببندد. و اگر فراموش كرد يا ندانسته موقعى كه
67

پيراهن يا لباس عادى پوشيده احرام بست، بايد فورا آن را بيرون
آورد و احرامش صحيح است. و اگر بعد از احرام پيراهنى پوشيد،
احرامش صحيح است، ولى بايد آن را از طرف پا بيرون آورد،
هر چند به اين كه يقه اش را بشكافد و پاره كند.
(172): پوشيدن بيش از دو جامه احرام در اول يا بعد از آن،
براى جلوگيرى از سرما يا گرما يا غير آن عيبى ندارد. البته بايد
شرايط لباس احرام را داشته باشد.
(173): آنچه در لباس نمازگزار شرط است در جامه احرام نيز
شرط است. پس بايد پاك باشد، و غصبى نباشد، و از حرير
خالص و زربفت و از اجزاء حيوان حرام گوشت نيز نباشد، و مانند
اينها. و هم چنين نجس شدن آن به نجاستى كه در نماز بخشوده
است، اشكال ندارد.
(174): ازار بايد بدن نما نباشد. و احتياط لازم اين است كه رداء
نيز بدن نما نباشد.
(175): بنابر احتياط لازم بايد جامه احرام بافتنى باشد، و مثل
چرم مصنوعى و پوست و نمد و مانند آن نباشد.
(176): پوشيدن رداء و ازار فقط بر مردان واجب است. و زنان
مىتوانند در لباسهاى عادى خود در صورتى كه داراى شرايط ذكر
68

شده باشد، احرام ببندند.
(177): پوشيدن حرير گرچه فقط بر مردان حرام است، اما زنان
نيز نبايد در جامه حرير محرم شوند. و احتياط لازم اين است كه
زنان تا محرم هستند چيزى كه از حرير خالص باشد نپوشند.
(178): چنانچه يكى از جامه هاى احرام يا هر دو بعد از احرام
بستن نجس شود، احتياط واجب اين است كه هر چه زودتر عوض
كرده يا تطهير كند.
(179): واجب نيست جامه هاى احرام را بطور دائم بپوشد. و
برداشتن رداء براى ضرورت يا غير آن مانعى ندارد. هم چنان كه
عوض كردن آن در صورتى كه رداء ديگر داراى شرايط ذكر شده
باشد، جايز است.
ولى بهتر و احتياط غير لازم آن است كه در موقع طواف همان
جامه هائى را بپوشد كه در آنها محرم شده.
تروك احرام
هر گاه مكلف احرام بست، 25 چيز بر او حرام مىشود، كه آنها
را تروك احرام مىنامند:
1 - شكار حيوان صحرائى. 2 - جماع (نزديكى) با زن.
3 - بوسيدن زن. 4 - دست زدن به زن.
69

5 - نگاه كردن به زن. 6 - استمناء.
7 - عقد نكاح. 8 - استعمال بوى خوش.
9 - پوشيدن لباس دوخته بر مردان. 10 - سرمه كشيدن.
11 - پوشيدن آن چه روى پا را بپوشاند مانند جوراب بر مردان.
12 - نگاه كردن در آينه. 13 - دروغ گفتن.
14 - مجادله كردن. 15 - كشتن شپش و مانند آن.
16 - زينت كردن. 17 - روغن مالى.
18 - كندن موى بدن. 19 - پوشاندن سر بر مردان.
20 - پوشاندن صورت بر زنان. 21 - زير سايه رفتن بر مردان.
22 - خارج نمودن خون از بدن. 23 - دندان كشيدن
24 - ناخن گرفتن. 25 - همراه داشتن سلاح.
و تفصيل اين امور در چند مسأله ذكر مىشود.
1 - شكار حيوان صحرائى
(180): محرم خواه در حرم باشد، خواه در خارج آن (حل)،
نبايد حيوان صحرائى را شكار نموده يا بكشد يا مجروح كند و يا
اذيت نمايد. و شكار در حرم مطلقا جايز نيست. هر چند شكارچى
محرم نباشد.
(181): كمك نمودن به ديگرى در شكار حيوان صحرائى بر
70

محرم، حرام است، گرچه به اشاره باشد.
همچنين است هر عملى كه سبب سلطه بر حيوان و سلب
آزادى و حلال شدن او بشود. و در حرمت كمك فرقى نيست بين
اين كه شكارچى محرم باشد يا محل (غير محرم).
(182): محرم نبايد شكار را بدست گرفته يا از او نگهدارى كند،
گرچه شكار آن پيش از احرام باشد. همچنين محرم نبايد از
گوشت يا چربى شكار بخورد، يا استفاده ديگرى ببرد.
(183): حرمت شكار مختص به حيوان صحرائى است. و
شكار حيوان دريائى مانند ماهى، و نيز كشتن حيوان اهلى مانند
مرغ خانگى و حبشى (مرغى كه نمىتواند در هوا پرواز كند) و
گوسفند و گاو و شتر، مانعى ندارد، در صورتى كه به سبب
عارضه اى وحشى نشده باشد. و ملخ ملحق است به حيوان
صحرائى كه شكار و گرفتن و خوردن آن حرام است.
(184): جوجه و تخم حيوان در حكم مذكور، تابع خود حيوان
است. بنابر اين شكار جوجه يا برداشتن تخم حيوان صحرائى
حرام است، و كشتن جوجه و شكستن تخم حيوانات اهلى و
دريائى جايز است.
(185): كشتن درندگان، و نيز غير درندگان متعارف، براى محرم
71

جايز نيست. مگر در صورتى كه از آنها بر خود بترسد. و چنانچه
درندگان كبوتران حرام را اذيت كنند، جواز كشتن آنها محل
اشكال است. و كشتن درندگان - در صورت ترس - كفاره ندارد،
حتى شير. غير از روباه كه يك گوسفند، و خارپشت كه يك
بزغاله كفاره كشتن آنهاست.
(186): كشتن افعى و مار بزرگ سياه و مارهاى موذى و عقرب
و موش جايز است، و كفاره هم ندارد.
(187): چنانچه محرم از كلاغ و باز شكارى بر خود بترسد،
مىتواند به آنها تيراندازى كند. و در اين فرض اگر تير به آنها برسد
و كشته شوند كفاره ندارد.
كفارات شكار
در شريعت مقدسه اسلام براى كشتن و شكار بعضى از حيوانات
صحرائى، كفاره اى تعيين شده كه در مسأله هاى زير بيان مىشود:
(188): كفاره كشتن شتر مرغ و يا بچه شتر مرغ، يك شتر
است. و افضل جزور (نوعى شتر) است.
و كفاره كشتن گاو وحشى، يك گاو. و كفاره كشتن خر
وحشى، يك شتر (بدنه) يا يك گاو است، گرچه احتياط لازم دادن
شتر (بدنه) است.
72

و كفاره كشتن آهو و خرگوش، يك گوسفند است.
و كفاره كشتن روباه، يك گوسفند است. و كفاره كشتن موش
صحرائى و خارپشت و سوسمار، يك بزغاله است.
(189): چنانچه كفاره، شتر باشد و يافت نشود بايد شصت
مسكين را اطعام نمايد، براى هر مسكين دو مد، و اگر نتوانست
يك مد (كه تقريبا ده سير است)، و اگر نتوانست بايد شصت روز
روزه بگيرد، و اگر نتوانست هيجده روز روزه بگيرد.
و اگر كفاره، گاو باشد و يافت نشود بايد قيمت گاو را به سى
مسكين اطعام نمايد، و چنانچه نتوانست نه روز روزه بگيرد.
و چنانچه كفاره، گوسفند باشد و يافت نشود يا نتواند تهيه كند
بايد ده مسكين را اطعام نمايد، و اگر نتوانست بايد سه روز روزه
بگيرد. و مستحب است سه روز متوالى روزه بگيرد.
(190): اگر محرم در خارج حرم كبوتر يا مانند آن را شكار
نمايد و بكشد بايد يك گوسفند كفاره بدهد، و كفاره جوجه آن
يك ميش كوچك و يا يك بزغاله است. و در شكستن تخم آن
بايد يك درهم كفاره بدهد، بنابر احتياط لازم.
و هر گاه غير محرم كبوتر يا مانند آن را در حرم بكشد يك درهم
و در جوجه آن نيم درهم، و در تخم آن ربع درهم بايد كفاره بدهد.
73

و هر گاه محرم در حرم كبوتر يا مانند آن و يا جوجه آن را
بكشد، يا تخم آن را بشكند هر دو كفاره بر او واجب مىشود، يك
كفاره براى شكار و يك كفاره براى اين كه محرم بوده و شكار
كرده. مثلا اگر محرم در حرم كبوترى را بكشد بايد يك گوسفند به
اضافه يك درهم كفاره بدهد. و تخم پرنده اگر جوجه در آن به
حركت آمده حكم جوجه را دارد.
(191): كفاره شكار قطاة (سنگخوار) و كبك و دراج و مانند
آن يك بره است كه از شير گرفته شده و علف خوار باشد.
و كفاره شكار گنجشك و قبرة (چكاوك) و صعوة (سنگانه) و
مانند آن يك مد (تقريبا سه ربع كيلو) گندم يا جو يا نان و مانند
اينها است، و به احتياط لازم يك بره از شير گرفته شده مىباشد.
و كفاره كشتن ملخ يك دانه خرما. و كفاره كشتن بيشتر از يك
ملخ يك مشت گندم و مانند آن. و كفاره كشتن ملخ زياد يك
گوسفند است.
(192): كفاره كشتن موش صحرائى و خارپشت و سوسمار و
مانند اينها يك بزغاله است. و كفاره كشتن عظاية (نوعى
مارمولك) يك مشت طعام است.
(193): كفاره كشتن عمدى زنبور مقدارى طعام است. و در
74

صورتى كه كشتن به جهت دفع اذيت باشد كفاره ندارد.
(194): در راهى كه ملخ زياد است، بايستى محرم راه خود را
كج كند كه آن را نكشد. و اگر نتواند اين كار را بكند كه خواه
ناخواه ملخ پايمال شود در صورتى كه متعمد نباشد، مانعى ندارد.
(195): اگر جماعتى در كشتن شكارى شركت كردند بر هر يك
كفاره مستقلى هست.
(196): محرمى كه شكارى كرده و آن را بخورد بنابر احتياط
واجب بايد دو كفاره دهد، بلكه دو كفاره و قيمت آن را بدهد.
(197): كسى كه شكارى همراه دارد و داخل حرم شود بايد آن
را رها كند و اگر رها نكرد تا اين كه شكار مرد بايد كفاره بدهد.
بلكه بنابر احتياط لازم چنانچه قبل از احرام شكار كرده به مجرد
محرم شدن بايد شكار را رها كند، هر چند داخل حرم نشده باشد.
(198): در وجوب كفاره براى كشتن شكار و خوردنش، فرقى
نيست بين اين كه عمدا باشد يا سهوا، بلكه اگر حكم را هم
نمىدانسته بايد كفاره بدهد. ولى اگر چند نفر شريك باشند در
شكار بدون تعمد، يك كفاره كفايت مىكند، ولى در صورت عمد
بر هر كدام يك كفاره واجب است.
(199): به تكرار شكار كفاره نيز مكرر مى شود، خواه شكار از
75

روى عمد يا فراموشى يا اشتباه يا ندانستن حكم باشد.
و هم چنين كفاره متعدد مىشود اگر شكار كننده محرم باشد به
احرامهاى متعدد.
و نيز كفاره متعدد مىشود اگر شكار در حرم باشد و شكار
كننده محل باشد و عمدا شكار كند. ولى در صورتى كه شكار
كننده محرم باشد به يك احرام و از روى عمد مكررا شكار كند،
كفاره مكرر نمىشود.
2 - نزديكى با زن
(200): نزديكى با زنان (جماع) پس از احرام و قبل از شروع به
اعمال عمره، و نيز در اثناء عمره تمتع و عمره مفرده و حج تمتع، و
پس از آن و پيش از خواندن نماز طواف نساء; بر محرم حرام است.
(201): هر گاه پس از احرام عمره تمتع و قبل از تقصير از روى
علم و عمد، با عيال خود از جلو يا عقب نزديكى نمايد; چنانچه
پس از فراغت از سعى باشد، عمره اش فاسد نمىشود، و بايد يك
جزور (شتر بزرگ)، و گر نه يك شتر معمولى، و اگر نتوانست يك
گاو، و اگر نتوانست يك گوسفند، كفاره بدهد. و هم چنين اگر قبل
از سعى باشد عمره اش فاسد نمىشود، و كفاره اش مانند صورت
قبل است، ولى احتياط لازم اين است كه عمره را قبل از حج - در
76

صورت امكان - اعاده نمايد، و در صورت عدم امكان در سال بعد
حج را اعاده كند.
(202): هر گاه كسى كه احرام حج بسته قبل از وقوف در مشعر
از روى علم و عمد، با عيال خود از جلو يا عقب نزديكى نمايد;
حج او و حج آن زن در صورتى كه محرم و عالم و راضى به اين
عمل بوده باطل مىشود. و بر هر يك واجب است حج را تمام
كرده و كفاره داده، و حج را در سال بعد اعاده كند، چه حجشان
واجب باشد چه مستحب. اما اگر زن مجبور بر اين عمل بوده
حجش فاسد نمىشود و كفاره نيز بر او واجب نيست، و بر مرد دو
كفاره واجب مىشود.
و كفاره اين عمل در صورت تمكن يك شتر، و چنانچه نتواند
يك گاو، و گر نه يك گوسفند است. و واجب است بين آن زن و
مرد از جاى وقوع اين عمل در اين حج و حجى كه بعدا اعاده
مىكنند جدائى باشد تا آن كه پس از و قوفين به آن محل برسند.
و هر گاه هنگام رفتن به عرفات از منى عبور كند و جماع نمايد
لازم است از هم جدا باشند تا وقت نحر در منى، و احتياط واجب
اين كه جدائى تا پايان اعمال حج باشد.
(203): هر گاه محرم بعد از وقوف در مشعر دانسته و عمدا با
77

عيال خود نزديكى كند چنانچه پيش از اتمام طواف نساء باشد،
هر چند بعد از دور چهارم و پيش از دور پنجم، كفاره بر او واجب
مىشود ولى حجش باطل نيست، و اما اگر بعد از طواف نساء
باشد كفاره ندارد.
(204): كسى كه دانسته و عمدا در عمره مفرده بعد از سعى با
زن خود نزديكى كند كفاره بر او واجب مىشود، ولى عمره اش
باطل نيست. و اگر قبل از سعى با زن خود نزديكى كند علاوه بر
وجوب كفاره عمره اش نيز باطل مىشود، و بايد همان عمره را
تمام كند، و واجب است تا يك ماه در مكه توقف نمايد سپس به
يكى از ميقاتها رفته و از آنجا براى عمره دوم محرم شود.
(205): كسى كه از احرام در آمده اگر با زن خود كه محرم است
نزديكى نمايد كفاره بر زن واجب مىشود، ولى مرد بايد غرامت
آن را بدهد و كفاره اش يك شتر است.
(206): محرمى كه از روى جهل به حكم يا فراموشى با زن
خود نزديكى نمايد عمره و حجش صحيح است، و كفاره اى بر او
واجب نمىشود. و اين حكم نسبت به ساير محرماتى كه موجب
كفاره است و بيان مىشود نيز جارى است، مگر در موارد زير:
1 - آن كه طواف حج را فراموش نموده و با عيال خود نزديكى
78

نمايد، يا مقدارى از سعى را در عمره تمتع فراموش كند و با عيال
خود نزديكى نمايد، يا ناخنهاى خود را بگيرد به خيال اين كه
احرامش تمام شده، و يا آن كه بعد از سعى و قبل از تقصير به جهت
ندانستن حكم با زن خود نزديكى كند.
2 - كسى كه دست خود را بى خود بر سر و ريش خود بكشد و
يك مو يا بيشتر از آن بيفتد.
3 - آن كه بدن خود را روغن مالى كند از روى نادانى.
و حكم اينها در جاى خود مىآيد.
3 - بوسيدن زن
(207): جايز نيست محرم زن خود را از روى شهوت ببوسد. و
چنانچه دانسته و عمدا بوسيد و منى از او خارج شد لازم است
يك شتر كفاره بدهد. و نيز اگر ندانسته يا سهوا ببوسد، يا منى از او
خارج نشود، بنابر احتياط لازم. و اگر بوسيدن از روى شهوت
نباشد يك گوسفند كفاره دارد.
(208): هر گاه شخص بعد از طواف نساء، زن خود را كه محرم
است ببوسد بايد يك گوسفند بكشد، بنابر احتياط واجب.
4 - لمس زن
(209): شخص محرم نبايد دست يا بدن خود را از روى شهوت
79

به بدن زن خود بمالد. و چنانچه دانسته و عمدا اين كار را كرد بايد
يك گوسفند كفاره بدهد.
و اگر لمس از روى شهوت نباشد اشكال ندارد، و كفاره اى بر
او نخواهد بود.
5 - نگاه كردن به زن و ملاعبه با او
(210): هر گاه محرم از روى شهوت به زن خود نگاه كند يا با
او ملاعبه و شوخى نمايد و منى از او بيرون بيايد بايد يك شتر
كفاره بدهد، ولى اگر از روى شهوت نگاه كند و منى از او بيرون
نيايد يا بدون شهوت نگاه كند و منى خارج شود كفاره ندارد. و
چنانچه به زن اجنبى نگاه كند و منى از او خارج شود بايد در
صورت تمكن يك شتر و اگر نتواند يك گاو، و گر نه يك گوسفند
كفاره بدهد، چه از روى شهوت نگاه كرده باشد چه بدون شهوت.
و اگر منى از او بيرون نيايد كفاره ندارد، هر چند از روى شهوت
نگاه كرده باشد، گرچه كار حرامى مرتكب شده است.
(211): محرم مىتواند به غير از آنچه گفته شد از زن خود لذت
ببرد، مانند سخن گفتن، اگر چه از روى شهوت باشد، ولى از دست
زدن، يا افتادن بر او، يا برداشتن او، و مانند اينها خوددارى كند. و
احتياط غير لازم ترك استمتاع است مطلقا.
80

6 - استمناء
(212): هر گاه محرم با آلت خود بازى نمود و منى از او بيرون
آمد معصيت كرده، و عرق او عرق جنب از حرام است. و اگر
استمناء در احرام حج پيش از وقوف در مشعر باشد حجش باطل
مىشود، و بايد اين حج را تا آخر بجا آورد و در سال بعد اعاده
كند. و اگر اين عمل را در عمره مفرده قبل از فارغ شدن از سعى
انجام دهد عمره اش باطل مىشود، و بايد اين عمره را به پايان
برساند و يك ماه در مكه توقف نموده سپس به يكى از ميقاتها
رفته و از آنجا براى عمره مفرده احرام ببندد. و كفاره استمناء مانند
كفاره جماع است.
و چنانچه محرم بدون بازى با آلت خود، استمناء كند (مثل
اين كه نگاه به زن بكند يا در نظر بياورد) حج و عمره اش فاسد
نمىشود، هر چند كفاره بر او واجب مىشود. و احتياط واجب
اعاده حج و عمره است.
7 - عقد نكاح
(213): خواندن عقد ازدواج در حال احرام براى خود يا
ديگرى حرام است، به ولايت يا وكالت و نحو آن. و فرقى نيست
بين اين كه عقد دائمى باشد يا منقطع. و در تمام اين صورتها عقد
81

باطل است. و اگر بداند كه عقد خواندن حرام است و عقد بخواند
آن زن حرام ابدى مىشود.
(214): هر گاه محرم يا غير محرم زنى را براى محرم عقد نمايد،
و شوهر با آن زن نزديكى كند، و عقد كننده و شوهر بدانند كه
چنين عقدى (در حال احرام) حرام است، بر هر يك كفاره (يك
شتر) واجب مىشود، و مهر ثابت است. و آن زن بر شوهر حرام
ابدى خواهد بود. و اگر زن نيز مىدانسته كه ازدواج در حال احرام
حرام است كفاره بر او هم واجب است.
(215): حضور در مجلس عقد براى محرم و گواهى دادن بر آن
حرام است.
(216): بنابر احتياط لازم محرم نبايد خواستگارى كند. ولى
اگر زنش را قبلا طلاق داده رجوع به او جايز است.
8 - استعمال بوى خوش
(217): استعمال بوى خوش حتى زعفران و عود و عنبر و
مشك وورس، به بوئيدن يا خوردن يا ماليدن بر بدن، بر محرم
حرام است، و كفاره آن يك گوسفند است. و با تكرار آن كفاره
مكرر خواهد شد، بنابر احتياط لازم. و هم چنين پوشيدن لباسى كه
اثرى از بوى خوش در آن باشد حرام است، هر چند مثل جوراب
82

و عرقچين باشد.
(218): خوردن ميوه هاى خوشبو مانند سيب و به جايز است،
ولى نبايد هنگام خوردن آنها را بو كند. و بايد از خوردن دارچين
و زنجبيل و مثل آن اجتناب كند، بنابر احتياط واجب.
(219): بر محرم واجب نيست هنگام سعى بين صفا و مروه اگر
در محل سعى بوى خوش باشد بينى خود را ببندد. ولى احتياط واجب
است كه در غير حال سعى بينى خود را از هر بوى خوشى ببندد.
و نيز اگر ناچار به استفاده از بوى خوش يا پوشيدن لباسى كه
بوى خوش مىدهد شد، اشكال ندارد. ولى بنابر احتياط لازم از
بوئيدن آن خوددارى نمايد.
(220): بر محرم حرام است كه بينى خود را از بوى بد بگيرد. و
اگر چنين كرد بايد به اندازه سير كردن گرسنه صدقه بدهد، ولى تند
رفتن به خاطر خلاصى از بوى بد حرام نيست.
9 - پوشيدن لباس دوخته بر مردان
(221): پوشيدن پيراهن و عباء و عمامه و كلاه و عرقچين و
شلوار و زير شلوارى و جامه دكمه دار و هر جامه اى كه آستين دار
باشد بر مرد محرم حرام است. همچنين مرد محرم بايد از هر جامه
دوخته، بلكه شبيه دوخته مانند نمدى كه چوپان ها مىپوشند، و از
83

هر دوخته گرچه جامه نباشد اجتناب كند، بنابر احتياط لازم.
و پوشيدن كمربندى كه پول در آن گذاشته مىشود جايز است.
و هم چنين بستن فتق بند اشكالى ندارد. و جايز است محرم هنگام
خوابيدن با لحاف و ديگر چيزهاى دوخته شده تن خود را بپوشاند
به شرط آن كه آن را به خود نپيچد، ولى پوشاندن سر جايز نيست.
(222): بنابر احتياط لازم محرم نبايد ازار را به گردن خود
- بلكه مطلقا - گره بزند، هر چند بعض آن را به بعض ديگر با
فرو بردن سنجاق و شبيه آن در ازار متصل كند، و رداء را نيز نبايد
گره بزند.
(223): پوشيدن لباس دوخته هر طور كه باشد براى زنان
مانعى ندارد، مگر دستكش كه نبايد آن را بپوشند.
(224): اگر محرم لباسى را كه پوشيدن آن حرام است عمدا
بپوشد بايد يك گوسفند كفاره بدهد; بلكه در صورت ناچارى هم
بايد كفاره بدهد، بنابر احتياط لازم.
10 - سرمه كشيدن (كحل)
سرمه سياه به چشم كشيدن به قصد زينت، بر محرم جايز
نيست، و كفاره اش يك گوسفند است، بنابر احتياط لازم. و از
سرمه سياه بدون قصد زينت، يا سرمه غير سياه با قصد زينت، بايد
84

اجتناب كند، و كفاره اش يك گوسفند است، بنابر احتياط لازم. اما
سرمه غير سياه بدون قصد زينت مانعى ندارد.
11 - پوشيدن كفش و جوراب
(225): پوشيدن چكمه يا كفش يا جوراب و يا هر چيزى كه
روى پا يا قسمت بيشترى از آن را بپوشاند بر مرد محرم حرام
است، و كفاره اش يك گوسفند است، بنابر احتياط لازم. ولى زن
مىتواند آن را بپوشد. و اگر ضرورت داشت كه مرد محرم كفش يا
جوراب بپوشد بايد روى آن را بشكافد، بنابر احتياط واجب.
12 - نگاه كردن در آينه
(226): نگاه كردن در آينه جهت زينت بر محرم حرام است، و
كفاره اش بنابر احتياط لازم يك گوسفند است. ولى اگر نگاه كردن
براى زينت نباشد، مانند نگاه كردن راننده در آينه كه پهلو و پشت
سر خود را ببيند مانعى ندارد، هر چند اجتناب كند بهتر است، بنابر
احتياط غير لازم. و كسى كه به قصد زينت در آينه نگاه كرد بايد
تلبيه را تجديد نمايد، بنابر احتياط واجب.
به چشم زدن عينك و نيز نگاه كردن در اجسام صاف و شفاف
مانند آب صاف و شيشه اشكال ندارد، هر چند اجتناب كند بهتر
است، بنابر احتياط غير لازم.
85

13 - دروغ و دشنام
(227): دروغ و دشنام در هر حال حرام است، ولى حرمتشان
در حال احرام شديدتر است، بلكه نبود آن در تحقق حج اعتبار
شده، و مراد از فسوق در آيه مباركه (فلا رفث ولا فسوق ولا
جدال في الحج) دروغ و دشنام است. اما مفاخرت يعنى فخر
فروشى چنانچه مستلزم توهين به ديگرى باشد حرام است، و
چنانچه مستلزم نباشد احتياط لازم ترك آن است.
14 - جدال نمودن
(228): جدال نمودن بر محرم حرام است. و كمترين مرتبه آن
قسم خوردن به كلمه (لا والله) و (بلى والله) است. و احتياط لازم
اين است كه به غير از اين دو كلمه نيز قسم نخورد.
(229): دو مورد از حرمت جدال استثناء شده:
اول: آن كه ضرورتى مانند اثبات حق يا از بين بردن باطلى
اقتضاء قسم خوردن كند.
دوم: آن كه مراد قسم خوردن نباشد بلكه قصدش اظهار محبت
يا تعظيم باشد، مثل اين كه بگويد: تو را به خدا اين كار را نكن.
(230): در صورتى كه جدال كننده در سخن خود راستگو باشد
كفاره ندارد، و فقط بايد استغفار كند به شرطى كه از دو مرتبه تجاوز
86

ننمايد، و گر نه بايد يك گوسفند كفاره بدهد. و چنانچه جدال و
قسم خوردن بر دروغ باشد در همان مرتبه اول يك گوسفند، و در
مرتبه دوم دو گوسفند، و در مرتبه سوم يك گاو بايد كفاره بدهد.
15 - كشتن جانوران بدن
(231): كشتن عمدى شپش و انداختن آن از بدن براى محرم
جايز نيست، ولى جا به جا كردن آن مانعى ندارد. و در صورت
كشتن بايد يك مشت طعام يا خرما به فقير كفاره بدهد، بنابر
احتياط واجب. و به احتياط لازم پشه و كك را در صورتى كه
ضررى متوجه او نشود نكشد، و به احتياط مستحب از راندن و
انداختن آنها نيز خوددارى كند.
16 - زينت نمودن
(232): انگشتر بدست كردن براى زينت بر محرم حرام است،
ولى به نيت استحباب مانعى ندارد. بلكه زينت كردن به چيزهاى
ديگر نيز بر محرم حرام است و كفاره اش يك گوسفند است، بنابر
احتياط لازم.
(233): حنا بستن در صورتى كه زينت گفته شود، بر محرم
حرام است هر چند خودش قصد زينت كردن نداشته باشد، ولى
براى درمان و مانند آن مانعى ندارد.
87

(234): پوشيدن زيور براى زينت بر بانوان محرم حرام است.
ولى زيورى كه پيش از احرام عادت به پوشيدن آن داشته مستثنى
است و مى تواند آن را بپوشد، ولى نبايد آن را به شوهر خود و
ديگر مردان نشان دهد.
17 - روغن مالى بدن
(235): محرم نبايد تن خود را روغن مالى كند هر چند خوشبو
هم نباشد، مگر براى درمان و ضرورت.
(236): كفاره روغن مالى در صورتى كه دانسته و عمدا باشد
يك گوسفند است، و اگر از روى نادانى باشد اطعام يك فقير
است، بنابر احتياط لازم.
18 - جدا نمودن مو از بدن
(237): محرم نبايد موى خود يا ديگرى را از بدن جدا كند، چه
ديگرى محرم باشد چه محل. از اين حكم چهار مورد استثناء شده:
1 - آن كه شپش بدن محرم زياد باشد.
2 - آن كه ضرورت ايجاب كند كه مو از بدن جدا شود، مثل
اين كه بلندى مو و زياديش باعث سر درد يا ناراحتى ديگر شود.
3 - آن كه مو در پلك چشم روئيده و محرم را ناراحت كند.
4 - آن كه مو هنگام وضو يا غسل خود به خود جدا شود.
88

(238): اگر محرم بدون ضرورت سر خود را بتراشد كفاره اش
يك گوسفند است. و چنانچه ضرورت ايجاب كند كه سر خود را
بتراشد كفاره اش يك گوسفند يا سه روز روزه يا اطعام شش
مسكين، به هر كدام دو مد (يك كيلو و نيم) مىباشد. و اگر موى
زير هر دو بغل خود را بكند كفاره اش يك گوسفند است. و
همچنين است اگر موى يك طرف را بكند، بنابر احتياط لازم. و
اگر موى ريش خود يا غير آن را بكند بايد يك مشت طعام به فقير
كفاره بدهد، ولى چنانچه محرمى يا غير محرمى را سر بتراشد
گرچه حرام است كفاره ندارد.
(239): چنانچه محرم سر يا بدن خود را بطورى كه موئى از او
نيفتد و خونى نشود بخاراند مانعى ندارد. و چنانچه دست به سر و
يا ريش خود بكشد، و يك يا دو مو از آن بيفتد، بايد يك مشت
طعام صدقه بدهد.
19 - پوشاندن سر بر مردان
(240): مرد محرم نبايد تمامى يا قسمتى از سر خود را بپوشاند
به هر چيزى باشد، حتى با گل، بلكه بنابر احتياط لازم نمىبايست
چيزى روى سر خود حمل كند. ولى انداختن بند مشك بر سر يا
بستن دستمال و مانند آن، به جهت سر درد، اشكال ندارد. و
89

پوشاندن گوشها نيز جايز نيست.
(241): پوشاندن سر به قسمتى از بدن مثل دست جايز است، و
ترك آن بهتر است.
(242): محرم نبايد در آب و مانند آن فرو رود يا سر را زير آب
كند، بنابر احتياط لازم. و در اين حكم زن و مرد فرقى ندارند.
(243): كفاره پوشاندن سر يك گوسفند است، بنابر احتياط
لازم. و در موارد اضطرار و ناچارى كفاره واجب نيست.
20 - پوشاندن رو بر زنان
(244): بانوان در حال احرام نمىبايست تمام صورت خود يا
بعض آن را بپوشانند، به هر چيزى كه باشد مثل نقاب يا پوشيه،
بنابر احتياط لازم. اما پوشاندن صورت در حال خواب و
پوشاندن قسمتى از رو مقدمة براى پوشاندن سر در حال نماز
اشكال ندارد، ولى احتياط واجب اين است كه پس از فراغت از
نماز آن را بردارد.
(245): بانوان محرم مىتوانند از مرد اجنبى رو بگيرند، به اين
نحو كه گوشه چادر يا عبا و مانند آن را كه بر سر دارند تا مقابل
بينى يا چانه پائين بكشند. و احتياط واجب اين است كه قسمت پائين
آمده را بوسيله دست يا چيز ديگر از صورت خود دور نگه دارند.
90

(246): كفاره پوشاندن صورت يك گوسفند است، بنابر
احتياط لازم.
21 - زير سايه رفتن مردان
(247): مردان محرم هنگام سير نبايد زير سايه رفته يا سايبانى
مانند چتر بر سر بگيرند، هر چند سايه سقف محمل يا ماشين يا
هواپيما و مثل آن باشد، پياده باشند يا سواره، بنابر احتياط لازم. و
رفتن زير سايه چيزى كه روى سر نباشد، مانند اين كه بغل شتر يا
ماشين حركت كند كه سايه از طرف چپ يا راستش بر او بيفتد،
محل اشكال است. ولى مىتواند با دست جلو آفتاب را بگيرد.
اما رفتن زير سايه محمل هنگام سير، و نيز احرام زير سقف
مسجد شجره و نيز زير سقف بازار و پل و نظاير آن، و هر سايه
اندازى كه با محرم سير نمىكند حرام نيست.
(248): محرمى كه در بين راه توقف نموده تا وقتى كه در آن
جا هست، يا هنگامى كه به مكه مىرسد هر چند منزلى تهيه نكرده
باشد، زير سايه رفتنش مانعى ندارد. و جواز گرفتن چتر بر سر در
اين موارد محل اشكال است.
(249): زير سايه رفتن زنان و كودكان، و هم چنين مردان در
حال ضرورت يا ترس از ضرر به سبب گرما و سرما، جايز است.
91

(250): كفاره زير سايه رفتن يك گوسفند است. و فرقى بين
حال اختيار و اضطرار نيست. و چنانچه اين عمل تكرار شود در
هر احرام يك كفاره لازم است. گرچه احتياط مستحب اين است كه
براى هر روز يك كفاره بدهد.
22 و 23 - بيرون آوردن خون از بدن و دندان كشيدن
(251): محرم نبايد از بدن خود خون بيرون آورد، به دندان
كشيدن يا آمپول يا ختنه يا حجامت يا رگ زدن و مانند آن، حتى
به مسواك كردن و خلال دندان و خاراندن، بنابر احتياط لازم.
ولى براى رفع ضرورت يا اذيت مانعى ندارد. و كفاره اش چه در
حال اختيار و چه ضرورت يك گوسفند است، بنابر احتياط لازم.
ولى دندان كشيدن بدون خونريزى كفاره ندارد.
23 - ناخن گرفتن
(252): محرم نبايد ناخن يا قسمتى از آن را بگيرد، مگر در
صورتى كه باقى گذاردن ناخن ضرر داشته باشد، مانند اين كه ناخن
كنده شده و باقى گذاردنش سبب اذيت شود.
و كفاره گرفتن هر ناخنى يك مد طعام است. و كفاره گرفتن
همه ناخنهاى دست يا پا در يك مجلس يك گوسفند است. و
همچنين اگر در يك مجلس ناخن دست و پايش را با هم گرفت
92

كفاره اش يك گوسفند است. ولى اگر همه ناخنهاى دست را در
يك مجلس و همه ناخنهاى پا را در مجلس ديگر، كفاره اش دو
گوسفند است.
24 - برداشتن اسلحه
(253): حمل كردن اسلحه (چه سلاح گرم و چه سلاح سرد) بر
محرم حرام است. و كفاره اش يك گوسفند است، بنابر احتياط
لازم. و محرم بايد از همراه داشتن آلات دفاع شخصى نيز بنابر
احتياط واجب خوددارى كند. اما حمل سلاح در حال اضطرار و
همراه بردن سلاح بدون اين كه محرم آن را حمل كند حرام نيست،
هر چند احتياط مستحب ترك آن است.
تا اينجا آنچه فقط بر محرم حرام است بيان شد.
چيزهائى كه بر محرم و غير محرم حرام است
دو چيز هست كه بر محرم و محل هر دو حرام است.
1 - شكار در حرم
(254): شكار در حرم بر محرم و غير محرم، چه زن باشد چه
مرد، حرام است.
2 - كندن درختان و گياهان حرم
(255): كندن و بريدن هر چيزى كه در حرم روئيده از درخت و
93

گياه بر محرم و غير محرم حرام است، اما اگر چيزى به واسطه راه
رفتن عادى، كنده شود، و نيز رها كردن حيوانات براى چريدن از
علف حرم، حرام نيست.
و از حرمت كندن و بريدن چهار مورد استثناء شده:
1 - اذخر كه گياه معروفى است.
2 - نخل خرما و درخت ميوه دار.
3 - علف هائى كه خوراك شتر است.
4 - علف و درختى كه در ملك يا خانه شخصى مىرويد يا
خود شخص آن را كاشته باشد، مگر درختى كه قبل از تملك
خانه در منزل وجود داشته است.
(256): درختى كه ريشه و ساقه اش در حرم، و شاخ و برگش
در خارج حرم است يا بالعكس، حكمش حكم درختى است كه
تمامش در حرم باشد.
(257): كفاره كندن درخت قيمت همان درخت است. و كندن
علف كفاره ندارد هر چند حرام است.
جاى كشتن كفارات
(258): جاى كشتن كفاره شكار در احرام عمره، مكه مكرمه
است. و جاى كشتن كفاره شكار در احرام حج، منى است.
94

(259): كفاره اى كه بر محرم براى غير شكار واجب شده
مىتواند كشتنش را تا بازگشت به وطن تأخير اندازد، هر چند بهتر
است كه در حج اين كار را انجام دهد.
2 - طواف
واجب دوم عمره تمتع، طواف است كه به ترك عمدى طواف يا
بعض شرايط آن عمره و حج فاسد مىشود، چه حكم يا موضوع
را بداند چه نداند، حتى اگر جاهل قاصر هم باشد اين حكم جارى
است. و ترك طواف محقق مىشود به تاخير انداختن طواف تا
زمانى كه نتواند خود را به وقوف در عرفات برساند. و در فرض
مذكور با بطلان عمره، احرام باطل نمىشود. و وظيفه لازم بر
شخص تارك طواف در اين صورت، عدول دادن نيت حج تمتع به
حج افراد است، و بايد پس از حج عمره مفرده بجا آورده، و در
سال بعد هم حج را اعاده كند در صورتى كه حج اين سال او حج
واجب بوده. و در صورتى كه حج مستحب بوده وجوب اعاده حج
در سال بعد محل اشكال است.
شرايط طواف
در طواف چند چيز شرط است:
1 و 2 - نيت و قصد قربت: و طواف بدون نيت و قصد قربت
95

باطل است، به تفصيلى كه در نيت احرام گفته شد.
3 - طهارت از حدث اكبر و اصغر: و اگر از روى عمد يا
فراموشى يا ندانستن حكم بدون طهارت طواف نمايد طوافش
باطل است.
(260): كسى كه در ميان طواف محدث شود چنانچه پيش از
رسيدن به نصف طواف باشد، طوافش باطل است و بايد پس از
طهارت آن را اعاده كند.
و اگر بعد از تمام شدن دور چهارم و بدون اختيار باشد بايد
طواف را قطع كند، و بعد از طهارت طواف را از همانجا كه قطع
نموده ادامه دهد.
و اگر بعد از نصف طواف و قبل از تمام شدن دور چهارم، يا بعد
از اتمام دور چهارم و اختيارى باشد، در اين دو صورت بايد بنابر
احتياط واجب طواف را قطع نموده و بعد از طهارت، طواف را از
همانجا كه قطع كرده ادامه دهد و تمام كند و نماز طواف را بخواند
و سپس طواف كامل و نماز طواف را اعاده نمايد.
(261): اگر پيش از شروع به طواف يا در ميان آن در طهارت
شك نمايد، چنانچه بداند قبلا با طهارت بوده و نمى داند بعدا
حدثى از او خارج شده يا نه، در اين صورت به شك خود اعتناء
96

نكند. و در غير اين صورت واجب است طهارت گرفته و طواف
كند، و اگر در ميان طواف است به دستور مسأله قبل عمل كند.
(262): هر گاه پس از فراغت از طواف شك در طهارت نمايد
به شك خود اعتنا نكند، هر چند احتياط مستحب اعاده آن است.
ولى براى نماز طواف حتما بايد وضو بگيرد.
(263): چنانچه مكلف نتواند وضو بگيرد، اگر مىداند بدون
گذشتن وقت اتمام عمره و رفتن به عرفات مىتواند وضو بگيرد،
بايد صبر كند و با وضو طواف نمايد. و اگر نمىداند كه مىتواند
- به اين كه وقت ضيق است، يا مانع از وضوء تا زمانى كه عمره را
تمام كرده و خود را به عرفات برساند زايل نمىشود - بايد تيمم
نموده و طواف كند، و اگر تيمم هم نمىتواند بكند در صورتى كه
نا اميد از توانائى بر تيمم شد لازم است براى طواف نايب بگيرد و
بنابر احتياط واجب خود نيز بدون طهارت طواف نمايد.
(264): بر زن حائض و نفساء بعد از ايام حيض و نفاس، و بر
جنب واجب است كه براى طواف غسل كنند، و حائض و نفساء
وضوء هم بگيرند. و با وجود مانع از غسل و نا اميد شدن از
توانائى بر آن، واجب است تيمم كنند. و بنابر احتياط لازم بايد
نايب هم بگيرند تا از طرف آنها طواف نمايد. و اگر از تيمم معذور
97

باشند نايب گرفتن متعين است.
(265): هر گاه زن هنگام بستن احرام براى عمره تمتع يا پس از
احرام، حائض شود چنانچه وقت گنجايش بجا آوردن اعمال عمره
را داشته باشد، مىبايست صبر كند تا پاك شود سپس غسل نموده
و اعمال عمره را بجا آورد. و اگر وقت وسعت نداشته باشد مسأله
داراى دو صورت است:
1 - آن كه حائض شدنش پيش از بستن احرام باشد، كه در اين
صورت اگر بداند تا موقع رفتن به عرفات پاك خواهد شد نيت
احرام عمره كند، و چنانچه مىداند تا آن هنگام پاك نخواهد شد
نيت حج افراد نمايد. و در صورت شك بنابر احتياط واجب
هنگام احرام بايد احرام واجب را نيت كند - بدون تعيين عمره تمتع
يا حج افراد - و بعد اگر قبل از گذشتن وقت عمره تمتع پاك شد
اعمال عمره را انجام دهد و محل شود، و سپس براى حج محرم
شود و به عرفات برود. و اگر پاك نشد به همان حال احرام، اول
اعمال حج افراد را بجا آورد و سپس عمره مفرده بجا آورد.
2 - آن كه حيضش بعد از بستن احرام باشد، كه در اين صورت
مخير است بين اين كه عدول كند به حج افراد، و حج افراد بجا آورد
و بعد از فراغت عمره مفرده انجام دهد; و بين اين كه اعمال عمره
98

تمتع را بدون طواف و نماز طواف بجا آورد (به اين كه سعى و تقصير
نموده و براى حج احرام بسته و به حج رفته و پس از فراغت از
حج و بازگشت به مكه قضاء طواف عمره را پيش از طواف حج
بجا آورد). ولى احتياط مستحب صبر كردن است تا وقت تنگ
شود و به صورت دوم عمل نمايد.
و چنانچه يقين دارد كه حيضش ادامه خواهد داشت و
نمىتواند حتى پس از بازگشت به مكه طواف نمايد، براى طواف
خود نايب بگيرد و سعى را خودش بجا آورد. و روزى كه بايد
خود را وارسى كند در حكم ايام حيض است و حكم ايام حيض
بر آن روز جارى است.
(266): اگر زن در ميان طواف حائض شود چنانچه قبل از تمام
شدن نصف طواف باشد طوافش باطل مىشود، و واجب است بعد
از پاك شدن و غسل نمودن يك طواف كامل بجا آورد، و اگر پاك
نمىشود تا گذشتن وقت عمره حكم او مانند حكم حائض قبل از
احرام است كه بايد به حج افراد عدول كند.
و چنانچه حيض شدنش بعد از تمام شدن نصف طواف باشد
آنچه از طواف بجا آورده صحيح است و واجب است بعد از پاك
شدن و غسل نمودن باقيمانده و نماز آن را بجا آورده و طواف را
99

اعاده كند، و چنانچه وقت گنجايش نداشته باشد سعى و تقصير را
بجا آورد و براى حج محرم شود. و بايد پس از بازگشت از منى و
قبل از طواف حج، باقيمانده از آن طواف و نمازش را بجا آورده، و
قضاء طواف عمره را هم انجام دهد. و به احتياط لازم بعد از قضاء
طواف عمره سعى را اعاده نمايد. و همين طور است حكم مواردى
كه قضاء طواف عمره به بعد از عرفات و منى موكول بشود.
(267): هر گاه زن پس از طواف و قبل از نماز طواف حيض
شود طوافش صحيح است، و نماز طواف را بعد از پاك شدن و
غسل نمودن بجا آورد. و چنانچه وقت نداشت سعى و تقصير را
بجا آورد، و نماز طواف را بعد از برگشتن از عرفات و منى پيش از
طواف حج قضاء نمايد.
(268): هر گاه زن بعد از طواف و نماز طواف فهميد كه حايض
شده، و نداند كه پيش از طواف يا پيش از نماز طواف يا در اثناء يا
بعد از آن دو بوده، بنا را بر صحت طواف و نماز طواف بگذارد. و
چنانچه بداند قبل از نماز حيض شده و وقتش هم تنگ باشد سعى
و تقصير را بجا آورد، و نماز طواف را تا پس از پاك شدن و غسل
تأخير اندازد، و عمره اش صحيح است.
(269): هر گاه زنى به مكه رسيد و مى توانست اعمال عمره را
100

بجا آورد ولى دانسته و عمدا بجا نياورد تا حيض شد و وقت تنگ
شد، عمره اش فاسد است. و احتياط واجب اين است كه عدول به
حج افراد نموده و پس از اعمال حج، عمره مفرده بجا آورد. و حج
خود را در سال بعد اعاده نمايد.
(270): طواف مستحبى را مىتوان بدون طهارت از حدث اصغر
بجا آورد، ولى نماز طواف مستحبى را بايد با طهارت بخواند.
(271): كسى كه معذور از وضوء يا غسل تمام است، مانند
كسى كه در دست و پايش شكستگى و زخمى است كه پانسمان
شده يا مانند زنى كه در حال استحاضه است يا كسى كه مرض
سلس البول دارد (كه بول قطره قطره از او خارج مىشود) به همان
دستورى كه براى نماز طهارت مىگيرد براى طواف نيز همان
طهارت كافى است. اما مبطون (كسى كه نمىتواند از بيرون آمدن
غائط خوددارى كند) بنابر احتياط واجب در صورت توان شخصا
طواف كند و نايب هم بگيرد.
4 - طهارت از خبث، شرط سوم از شرايط طواف طهارت از
خبث است (يعنى پاكى بدن و لباس). طواف با بدن يا لباس نجس
صحيح نيست. و نجاستى كه در نماز بخشيده شده (مانند خون
كمتر از درهم) در طواف بخشوده نيست، بنابر احتياط لازم.
101

(272): طواف كردن با بدن يا لباسى كه در آن خون و خونابه
زخم يا دمل هست اگر اجتناب از آن دشوار باشد، مانعى ندارد. و
بر طرف كردنش لازم نيست و بنابر احتياط واجب براى طواف
نايب نيز بگيرد. همچنين از به همراه داشتن چيز نجس در هنگام
طواف بايد خوددارى كند، بنابر احتياط لازم.
(273): چنانچه نجس بودن بدن يا لباس خود را نمىدانسته و
پس از انجام طواف فهميده، طوافش صحيح است و نيازى به
اعاده نيست. و هم چنين است نماز طواف.
(274): هر گاه نجاست بدن يا لباس خود را فراموش نموده و
طواف كرد و بعد از طواف يادش آمد، بنابر احتياط واجب بايد
طواف را اعاده كند. و چنانچه بعد از نماز طواف يادش بيايد كه
بدن يا لباسش نجس بوده بايد نماز طواف را اعاده كند.
(275): هر گاه نجس بودن بدن يا لباس خود را نمىدانست و
در ميان طواف فهميد نجس است، يا اين كه بدن و لباسش پاك بود
ولى قبل از پايان طواف نجس شد، اگر جامه پاكى دارد همانجا
لباس نجس را كنده و با جامه پاك طواف را تمام كند، و گر نه در
صورت امكان بدون رها كردن طواف بدن و لباسش را تطهير كند
و طواف را ادامه دهد. و چنانچه لباس پاك همراه ندارد و
102

نمىتواند لباس و بدنش را بدون رها كردن طواف تطهير نمايد اگر
بعد از تمام شدن شوط چهارم بود طواف را قطع كند و نجاست
را بر طرف نمايد و بعد از تطهير باقيمانده طواف را بجا آورد، و
اگر قبل از تمام شدن شوط چهارم بود طواف را قطع كند و
نجاست را بر طرف نمايد و بعد از تطهير باقيمانده طواف را
بجا آورد و نماز طواف را بخواند و بعد دوباره يك طواف كامل و
نماز طواف بجا آورد.
5 - مختون بودن: طواف كننده مرد يا پسر نا بالغ مميز بايد
مختون باشد. اما اگر مميز نباشد يا احرامش را وليش ببندد مختون
بودنش معتبر نيست، هر چند احتياط مستحب است.
(276): چنانچه محرم، ختنه نشده طواف نمايد طوافش كافى
نيست، خواه بالغ باشد خواه نا بالغ مميز، و چنانچه طواف را ختنه
شده اعاده نكند مانند كسى است كه طواف را ترك كرده باشد.
(277): هر گاه مكلف ختنه نشده مستطيع شود بايد در همان
سال خود را ختنه كرده و به حج برود. و چنانچه ممكن نباشد حج
را تا سال بعد تأخير بيندازد. و اگر به خاطر ضرر يا مشقت يا
اذيت، اصلا متمكن از ختنه نباشد لازم است حج را بجا بياورد،
ولى بنابر احتياط واجب بايد علاوه بر اين كه شخصا طواف مىكند
103

نايب نيز بگيرد، و نماز طواف را خودش هم بجا آورد.
6 - ستر عورت: بايد طواف كننده عورت خود را بپوشاند. و
ساتر بايد مباح، و بنابر احتياط لازم داراى همه شرايط لباس
نمازگزار باشد.
7 - مباح بودن لباس: هر چه طواف كننده در حال احرام
پوشيده - لباس يا كفش و مثل آنها - بايد مباح باشد. و پوشيدن
هر چيز غير مباح و غصبى سبب بطلان طواف است.
كيفيت طواف
هفت چيز در طواف واجب است:
اول: آن كه از حجر الاسود شروع شود. و براى اين كار بايد
قبل از حجر الاسود نيت نمايد، كه طواف را از جائى كه محاذات
واقعى است بجا مىآورم و زيادتر از آن براى يقين به محاذات
باشد.
دوم: آن كه هر شوط به حجر الاسود ختم شود، و در شوط
آخر احتياطا قدرى از حجر بگذرد تا يقين حاصل كند كه هفت
شوط را كامل بجاى آورده است.
سوم: آن كه كعبه را در همه حالات طواف، طرف چپ خود
قرار دهد. و اگر كعبه به جهت بوسيدن اركان يا به خاطر ازدحام،
104

روبرو يا پشت سر يا طرف راست قرار گرفت، آن مقدار، از طواف
شمرده نمىشود، و بايد برگردد و از همان جائى كه از محاذات
كعبه منحرف شده اعاده نمايد بطورى كه كعبه در طرف چپش
قرار گيرد. و چنانچه نتوانست برگردد، آن مكان را نشان كند و
شوط را بدون نيت تمام نمايد تا اين كه به همانجا برسد، و با نيت
طواف را بطورى كه كعبه در طرف چپش قرار گيرد تمام كند.
و معيار آنست كه عرفا صدق كند كعبه طرف چپ او است، ولى
در طرف حجر اسماعيل و گوشه هاى كعبه بايد مواظب باشد كه
طرف چپ او از كعبه منحرف نشود.
چهارم: آن كه حجر اسماعيل را داخل مطاف قرار دهد، به اين
معنى كه دور حجر اسماعيل بگردد و داخل حجر نشود.
پنجم: آن كه تمام بدن طواف كننده بيرون از كعبه باشد. و
شاذروان - ديوار كوتاهى دور تا دور كعبه بطور شيب - نيز جزء
كعبه است، و نبايد بدن طواف كننده روى آن قرار گيرد.
ششم: آن كه هفت بار دور كعبه طواف كند. و كمتر از آن
هر چند اندك باشد كافى نيست. و بيشتر از هفت دور هم اگر
عمدى باشد طواف را باطل مىكند، چنان كه خواهد آمد.
هفتم: آن كه آن هفت دور متوالى و پى در پى باشد.
105

هشتم: آن كه دو طواف واجب را پشت سر هم انجام ندهد. و
بايد پس از اتمام هر هفت شوط، نماز طواف را بخواند، سپس اگر
بخواهد طواف ديگر كند.
(278): طواف بايد بين محل مقام ابراهيم (عليه السلام) و خانه خدا باشد،
و از هر طرف در اين مسافت طواف كند. و فاصله آن تا كعبه بيست
و شش ذراع و نيم است، و ذراع حدود نيم متر است. اما چون
حجر اسماعيل داخل مطاف است در طرف حجر فاصله مطاف از
حجر محاسبه مىگردد نه از كعبه، هر چند بهتر است در طرف حجر
هم بيش از بيست و شش ذراع و نيم از كعبه دور نشود.
(279): هر گاه طواف كننده از مطاف بيرون رود يا وارد كعبه
شود طوافش باطل و اعاده آن لازم است، و بهتر اين است در
صورتى كه بيرون رفتنش بعد از گذشتن از نصف طواف بوده
طواف خود را تمام نموده و نماز طواف را بخواند سپس طواف
خود را بطور كامل اعاده كند.
(280): چنانچه هنگام طواف روى شاذروان برود، آن مقدار از
طواف كه روى شاذروان بوده باطل است. و احتياط واجب اين
است كه آن مقدار را تدارك نموده و طواف خود را تمام كند و
نماز طواف را بخواند، و سپس از اول، طواف و نمازش را اعاده
106

نمايد. و نيز احتياط لازم اين است كه هنگام طواف، دست خود را
از طرف شاذروان به ديوار كعبه يا اركان آن درازا نكند.
(281): هر گاه طواف كننده، داخل حجر اسماعيل شود شوطى
كه رفتن در حجر در آن بوده باطل است، و لازم است اعاده شود.
و بهتر اين است كه طواف را تمام كرده و نماز طواف را بخواند، و
طواف و نمازش را اعاده كند. و در حكم رفتن در حجر است بالا
رفتن بر ديوار حجر، بنابر احتياط لازم، بلكه احتياط مستحب اين
است كه در حال طواف دست بر ديوار حجر هم نگذارد.
(282): اگر طواف كننده پيش از گذشتن از نصف طواف، بدون
عذر از مطاف خارج شود، در صورتى كه موالات عرفيه از او
فوت شود طوافش باطل و اعاده اش لازم است. و در صورتى كه
موالات فوت نشود يا خروجش بعد از گذشتن از نصف طواف
باشد، احتياط واجب اين است كه طواف را تمام نموده و
نماز بخواند سپس طواف و نمازش را اعاده كند.
(283): اگر در ميان طواف محدث شود جايز است بيرون رفته،
تطهير نموده، و برگشته و طواف خود را تمام نمايد. و هم چنين
است بيرون رفتن براى ازاله نجاست از بدن يا لباس.
و اگر زنى در ميان طواف حائض شود واجب است طواف را
107

قطع نموده و فورا از مسجد بيرون برود، و وظيفه چنين افرادى در
مسائل شرايط طواف بيان شد.
(284): هر گاه طواف كننده به علت سر درد يا دل درد و مانند
اينها به ناچار طواف خود را قطع كرد و از مطاف بيرون رفت، اگر
قبل از تمام كردن شوط چهارم بوده طوافش باطل و اعاده اش
لازم است، و چنانچه بعد از آن بوده احتياط واجب اين است كه
براى باقيمانده نايب گرفته و نيز شخصا بعد از رفع عذر باقيمانده
طوافش را بجا آورد و نماز طواف بخواند سپس طواف و نمازش
را اعاده كند.
(285): طواف كننده مىتواند براى عيادت مريض يا رفع
حاجت خود يا برادر دينى خود از مطاف بيرون برود، ولى لازم
است در صورتى كه طواف واجب بجا مىآورد و يك يا دو شوط
بجا آورده، طواف را اعاده كند. و در صورتى كه بيرون رفتنش بعد
از شوط سوم بوده احتياط واجب اين است كه طواف را تمام كرده
و نماز آن را بخواند سپس طواف و نماز آن را اعاده كند.
(286): نشستن در ميان طواف، جهت استراحت و رفع خستگى
جايز است. اما نبايد به اندازه اى باشد كه موالات عرفيه از بين
برود، و در اين صورت طوافش باطل، و لازم است از سر بگيرد.
108

حكم نقص در طواف
(287): هر گاه عمدا مقدارى از طواف را كم كند، طوافش باطل
است، ولى تا از مطاف بيرون نرفته مىتواند كمبود را جبران كند،
به شرطى كه موالات عرفيه فوت نشود، و چنانچه از مطاف بيرون
رفته باشد حكمش سابقا بيان شد.
(288): هر گاه مقدارى از طواف را سهوا كم كرد، چنانچه قبل
از فوت موالات يادش بيايد و از مطاف خارج نشده باشد، كمبود
را بجا مىآورد و طوافش صحيح است. و چنانچه بعد از فوت
موالات يا خارج شدن از مطاف يادش بيايد و مقدار فراموش شده
يك شوط باشد، همان را بجا آورد، و طوافش صحيح است. و اگر
شخصا نتواند كمبود را انجام دهد، هر چند به خاطر آن كه بعد از
برگشتن به وطن يادش آمده بايد ديگرى را نايب كند كه از جانب او
بجا آورد. و اگر مقدار فراموش شده بيش از يك و كمتر از چهار شوط
باشد مىبايست برگشته و كمبود را شخصا بجا آورد، و بهتر است كه
پس از بجا آوردن كمبود طواف و خواندن نماز آن، طواف و نمازش
را بار ديگر اعاده كند. و اگر مقدار فراموش شده چهار يا بيش از
چهار شوط باشد، بنابر احتياط واجب طواف را تمام نموده سپس
نماز آن را بخواند، و دوباره طواف و نمازش را بجا آورد.
109

زيادى در طواف
(289): زيادى در طواف پنج صورت دارد:
1 - آن كه طواف كننده، مقدار زياد شده را، به قصد طوافى كه
مشغول است يا طواف ديگرى بجا نياورده باشد، در اين صورت
طوافش بواسطه اين زيادى باطل نخواهد شد.
2 - آن كه هنگام شروع به طواف يا در ميان چنين قصد كند كه
زيادى، جزء طوافش بوده باشد (يعنى بنا داشته كه طواف را
هشت شوط يا بيشتر نمايد)، در اين صورت طوافش باطل است و
لازم است اعاده نمايد.
3 - آن كه زيادى را پس از پايان طواف به قصد جزئيت همين
طواف انجام دهد، در اين صورت نيز طوافش باطل است.
4 - آن كه زيادى را به قصد جزئيت طواف ديگر بجا آورده و
طواف دوم را تمام كرده باشد، در اين صورت هر دو طواف باطل
است، زيرا دو طواف واجب را پشت سر هم آورده، كه جايز نيست.
5 - آن كه زيادى را به قصد جزئيت طواف ديگر انجام دهد، و
اتفاقا نتواند طواف ديگر را به آخر برساند، در اين صورت نه در
طواف اول زيادى هست و نه جمع بين دو طواف واجب، ولى
گاهى طواف به جهت عدم تحقق قصد قربت باطل مىشود، و آن
110

در صورتى است كه مكلف هنگام شروع به طواف يا در ميان آن،
با آن كه مىداند جمع بين دو طواف حرام و باطل كننده طواف
است، آن را قصد نمايد، كه قصد تقرب با قصد حرام جمع
نمىشود، هر چند اتفاقا حرام (جمع بين دو طواف) انجام ندهد.
(290): هر گاه سهوا بيش از هفت شوط طواف نمايد، چنانچه
زيادى كمتر از يك شوط است، آن را قطع كند و طوافش صحيح
است، هر چند طواف واجب باشد; گرچه احتياط غير لازم اعاده
طواف است. و چنانچه زيادى يك شوط يا بيشتر باشد باقى آن را
تا يك طواف كامل تمام نمايد و نماز طواف را بجا آورد. و احتياط
آن است كه پس از طواف و نماز طواف، اول سعى نمايد و نماز
طواف دوم را بعد از سعى بجا آورد، و بهتر و احتياط غير لازم آن
است كه بعد از فراغ از همه اينها بار ديگر طواف نمايد.
شك در عدد اشواط
(291): هر گاه بعد از تمام شدن طواف و تجاوز از محل، شك
نمايد كه آيا طوافم هفت شوط يا كمتر يا بيشتر بوده به شك خود
اعتناء نكند، مثل كسى كه بعد از شروع به نماز طواف چنين شكى
بكند. و هم چنين است اگر قبل از نماز شك كند ولى از مطاف
بيرون رفته، يا عملى انجام داده باشد كه تجاوز از محل صدق كند.
111

(292): هر گاه يقين داشته باشد كه هفت شوط بجا آورده و شك
كند زيادتر بوده يا نه - مثلا احتمال بدهد كه شوط آخرى شوط
هشتم بوده - چنانچه شكش بعد از تمام شدن شوط آخر باشد
يعنى به حجر الاسود رسيده، بنابر احتياط واجب بايد نماز طواف
را بخواند و سپس طواف و نمازش را اعاده كند، و چنانچه شكش
قبل از تمام كردن شوط آخر باشد طوافش باطل است. و احتياط
مستحب اين است كه به قصد رجاء تمامش كند و نماز طواف
بخواند، سپس طواف و نمازش را اعاده نمايد.
(293): هر گاه بين شش و هفت، يا پنج و شش، و هم چنين
عددهاى كمتر، شك كند طوافش باطل است. و احتياط غير لازم
آنست كه بنا را بر اقل بگذارد، و طواف را تمام كرده نماز طواف
بجا آورد سپس دوباره طواف و نمازش را اعاده نمايد. و هم چنين
است اگر شك كند كه شش شوط بجا آورده يا هشت شوط.
(294): اگر بين شش و هفت شك نمود و به خاطر ندانستن
حكم بنا را بر شش گذاشت و طواف را تمام كرد، لازم است نماز
طواف را بجا آورد و طواف را اعاده كند. و چنانچه بر نادانى خود
باقى ماند تا وقتى كه تداركش ممكن نباشد، طوافش بدون اشكال
صحيح است، به جهت حديث صحيح در اين موضوع.
112

(295): طواف كننده مىتواند به رفيق و همراه خود در حفظ
شماره شوطها اعتماد كند، در صورتى كه رفيق و همراهش يقين
داشته باشد، مثلا در صورت شك اگر رفيق انسان بگويد اين شوط
پنجم است مىشود بر گفته او اعتماد كرد و دو شوط ديگر بجا آورد.
(296): هر گاه در طواف مستحبى شك نمايد مختار است بين
اين كه بنا را بر اقل بگذارد يا اكثر، و طوافش صحيح است. هر چند
مستحب و احتياط غير لازم اين است كه بنا را بر كمتر بگذارد.
(297): اگر دانسته و از روى عمد يا ندانستن حكم، طواف
عمره تمتع را ترك نمايد و نتواند پيش از وقوف به عرفات تدارك
كند عمره اش باطل است، و واجب است حج را در سال بعد اعاده
نمايد، و بنابر احتياط واجب بايد عدول به حج افراد نمايد.
و هر گاه از روى عمد يا ندانستن حكم طواف حج را ترك نمايد
و تداركش ممكن نباشد حجش باطل است، و بايد در سال بعد
اعاده كند، و در همان سال ترك طواف يك شتر كفاره بدهد.
و براى بيرون آمدن از احرام در همه اين موارد عمره مفرده
بجا آورد.
(298): هر گاه طواف را فراموش كرد، بعد از اين كه يادش آمد
تداركش واجب است. و چنانچه بعد از گذشت وقتش يادش آمد
113

بايد قضاى آن را بجا آورد و حج او صحيح است. و احتياط واجب
اين است كه بعد از قضاى طواف و نماز آن، سعى را هم انجام دهد.
و اگر زمانى يادش بيايد كه قضاء نمودن آن ممكن نباشد (مثل
اين كه بعد از بازگشت به وطن يادش آمد) واجب است نايب
بگيرد. و احتياط لازم اين است كه نايب پس از طواف و نماز آن،
سعى را نيز بجا آورد.
(299): اگر طواف را فراموش نمود و به وطن خود بازگشت، و
با عيال خود نزديكى كرد، سپس يادش آمد، چنانچه طواف
فراموش شده طواف حج باشد لازم است يك قربانى به منى
بفرستد، و چنانچه طواف عمره باشد لازم است يك قربانى به مكه
بفرستد و در اين قربانى گوسفند كافى است.
(300): اگر طواف را فراموش كرده و در مكه و محرم است،
بايد با همان احرام قضاى طواف را بجا آورد و حاجتى به تجديد
احرام نيست، مگر اين كه در مكه باشد و از احرام بيرون آمده كه به
احتياط غير لازم دوباره احرام ببندد. و در صورتى كه از مكه
خارج شده و يك ماه يا بيشتر گذشته باشد لازم است براى ورود
به مكه احرام تازه ببندد چنان كه گذشت.
(301): آنچه از محرمات احرام كه بر طواف كننده حلال
114

مىشود، بر فراموش كننده طواف حلال نمىشود تا آن را شخصا
يا نايبش قضاء كند.
(302): چنانچه به جهت بيمارى يا شكستگى و مانند آن
شخصا نتواند طواف نمايد لازم است به كمك ديگرى طواف كند،
هر چند به سوار شدن بر دوش او باشد. و چنانچه با كمك ديگرى
هم نتواند طواف كند واجب است نايب بگيرد كه بجاى او طواف
كند. و همين طور نماز طواف را بايد خودش بجا آورد و در صورت
نتوانستن، ديگرى را نايب بگيرد. و حكم زن حائض و نفساء در
بحث شرايط طواف بيان شد.
3 - نماز طواف
واجب سوم از واجبات عمره تمتع دو ركعت نماز طواف است،
كه مانند نماز صبح است. و اولى و بهتر آن است كه در ركعت اول
بعد از حمد سوره توحيد و در ركعت دوم بعد از حمد سوره قل
يا ايها الكافرون بخواند. و مخير است در بلند يا آهسته خواندن.
و واجب است نماز را پشت مقام ابراهيم (عليه السلام) بخواند. و در صورت
عدم تمكن با مراعات نزديكى به مقام از طرف پشت آن در هر
جاى مسجد مىتواند بجا آورد.
و نماز طواف مستحب را مىتواند هر جاى مسجد كه بخواهد
115

بجا آورد، مگر جلوتر از مقام ابراهيم (عليه السلام).
(303): كسى كه دانسته و عمدا نماز طواف را بجا نياورد حجش
باطل است.
(304): نماز طواف بايد هر چه زودتر بعد از طواف خوانده شود
به گونه اى كه در عرف نگويند بين طواف و نماز فاصله شده است.
(305): هر گاه فراموش كرد نماز طواف بخواند و بعد از
بجا آوردن سعى يادش آمد، بايد فورا نماز طواف را بخواند و
اعاده سعى واجب نيست، هر چند احتياط غير لازم است.
و چنانچه در ميان سعى يادش آمد، بايد سعى را قطع كرده و
نماز طواف را در جائى كه گفته شد بخواند، سپس از جائى كه
سعى را قطع كرده تمام نمايد.
و اگر بعد از بيرون رفتن از مكه يادش آمد، بايد به مكه برگردد
و نماز طواف را در جائى كه گفته شد بخواند، و اگر نتواند به مكه
برگردد همانجا بخواند، و به احتياط غير لازم نايب هم بگيرد كه
پشت مقام بخواند. و چنانچه مىتواند به حرم برگردد بهتر و
احتياط غير لازم اين است كه برگشته و نماز را در حرم بخواند.
و حكم كسى كه نماز طواف را به جهت ندانستن حكم نخوانده
مانند حكم كسى است كه فراموش كرده. و فرقى بين جاهل قاصر
116

و مقصر نيست.
(306): هر گاه نماز طواف را فراموش كرد و تا دم مردن يادش
نيامد و مرد، بر وليش واجب است آن را قضاء نمايد.
(307): اگر قرائت نمازگزار غلط دارد بايد آن را تصحيح كند. و
اگر نتواند آن را درست كند به هر گونه كه مىتواند خودش بخواند.
و بنابر احتياط واجب به جماعت بخواند و نايب هم بگيرد.
(308): كسى كه نمىدانست قرائت نمازش درست نبوده، و در
نادانى خود هم معذور باشد، نمازش صحيح است و نيازى به اعاده
ندارد، حتى اگر بعد از نماز فهميد كه قرائتش اشكال داشته. ولى
اگر معذور نبوده لازم است طبق وظيفه اى كه در مسأله قبل گفته
شد نماز را اعاده كند.
4 - سعى بين صفا و مروه
واجب چهارم از واجبات عمره تمتع سعى بين صفا و مروه
است. و سعى عبارت است از رفت و آمد خاص بين صفا و مروه
- كه نام دو كوه كنار مسجد الحرام است - و آن از اركان حج و
عمره است، و ترك آن موجب بطلان آنها مىشود.
(309): سعى بايد بعد از طواف و نماز آن بجا آورده شود. و اگر
پيش از طواف يا نماز آن انجام گردد لازم است بعد از آنها اعاده
117

شود. و حكم كسى كه طواف را فراموش كند و بعد از سعى يادش
بيايد قبلا گفته شد.
(310): جايز نيست تأخير سعى از طواف و نماز آن به فرداى
آن روز، مگر براى ضرورت. ولى اگر طواف را در روز انجام دهد
مىتواند سعى را در شب بجا آورد. هر چند احتياط غير لازم
اين است كه سعى را از طواف و نماز آن به مقدار قابل توجه هم
تأخير نياندازد، چه طواف و نماز را در روز بجا آورد چه در شب.
(311): نيت در سعى معتبر است به اين معنى كه اگر در عمره
است به نيت عمره و اگر در حج است به نيت حج، وقربة الى الله
بجا آورده شود. و نيز اگر به نيابت از ديگرى بجا مىآورد بايد
تعيين كند، ولى ستر عورت و طهارت از حدث يا خبث در آن
شرط نيست، هر چند مستحب است كه با طهارت باشد.
شرايط سعى
(312): سعى واجب هفت شوط است. و شوط يك بار رفتن از
صفا به مروه يا بالعكس را گويند. و سعى از صفا شروع و در شوط
هفتم به مروه ختم مىشود. و سعى مستقلا عمل مستحبى است، و در
سعى مستحبى لازم نيست هفت شوط باشد، گرچه مستحب است.
(313): لازم نيست سعى بين صفا و مروه با پاى پياده باشد بلكه
118

سعى سواره بر حيوان يا دوش انسان يا چيزهاى متداول در آنجا نيز
جايز است، ولى در هر حال بايد شروع از صفا و ختم به مروه باشد.
(314): لازم است سعى بين صفا و مروه از راه متعارف باشد. و
رفتن از داخل مسجد يا راه ديگر، به صفا يا مروه كافى نيست. اما
واجب نيست رفت و آمد در يك خط مستقيم باشد، گرچه بهتر و
احتياط غير لازم اين است كه در خط مستقيم و وسط مسعى برود.
(315): در سعى واجب است هنگام رفتن به سوى
مروه، روبروى خود قرار دهد، و نيز در بازگشت از مروه به صفا
بايد رو به صفا باشد، پس اگر هنگام سعى بطور عقب گرد برود
كفايت نمىكند. ولى گرداندن صورت به طرف راست و چپ و
پشت سر هنگام سعى مانعى ندارد.
(316): نشستن روى صفا يا مروه يا در بين آنها هنگام سعى به
جهت استراحت مانعى ندارد، هر چند احتياط مستحب اين است
كه بين آن دو ننشيند.
احكام سعى
سابقا گفته شد كه سعى از اركان حج است، و ترك آن عمدا،
چه عالم باشد و چه جاهل مقصر - چنانچه تا قبل از وقوف به
عرفات تدارك نشود - موجب بطلان حج مىشود. ولى احرامش
119

باطل نمىشود و بايد عدول به حج افراد نموده و عمره مفرده
بجا آورد، و واجب است در سال بعد حج را اعاده نمايد.
(317): اگر سعى را فراموش كند بايد هر وقت يادش آمد انجام
دهد، گرچه پس از اتمام اعمال حج يا بعد از ماه ذى الحجه باشد.
و در صورتى كه شخصا نتواند يا برايش مشقت داشته باشد
بايد نايب بگيرد. و حجش صحيح است.
(318): كسى كه شخصا پياده يا سواره، نتواند سعى را انجام دهد
بايد نايب بگيرد كه از طرف او سعى بجا آورد و حجش صحيح است.
(319): زيادى در سعى مانند زيادى در طواف چنانچه دانسته
و عمدا باشد سعى را باطل مىكند، ولى اگر حكم را نمىدانسته
سعى اش به سبب زيادى باطل نمىشود، هر چند احتياط غير لازم
در اعاده آن است.
(320): هر گاه اشتباهى در سعى زياد نمود سعى اش درست
است. و چنانچه زيادى كمتر از يك شوط است آن را رها كند،
و اگر زيادى يك شوط كامل باشد مخير است بين رها كردن
و تمام كردن، كه شش شوط ديگر به آن اضافه نمايد تا يك سعى
كامل غير از سعى اول شود، و ختم سعى دوم به صفا است. و
چنانچه زيادى بيش از يك شوط باشد تمام نمودن آن به قصد
120

رجاء مانعى ندارد.
(321): هر گاه عمدا از سعى خود كم كرد، چه حكم را بداند يا
نداند، و تا قبل از وقوف به عرفات انجام نداد، حجش باطل
مىشود، و بايد عدول به حج افراد نموده و عمره مفرده بجا آورد، و
سال آينده حج را اعاده كند.
و چنانچه كمبود سعى از روى فراموشى و بعد از شوط چهارم
بوده باشد واجب است بقيه را هر وقت يادش آمد انجام دهد،
هر چند بعد از فراغت از اعمال حج باشد. و در صورتى كه شخصا
نتواند انجام دهد يا سخت باشد واجب است نايب بگيرد، مثل
اين كه بعد از بازگشت به وطن يادش بيايد.
و اگر نقصان سعى قبل از شوط چهارم بوده و فراموش كرده،
احتياط واجب اين است كه آن را تمام نموده و سپس سعى را
بطور كامل اعاده كند، و در صورت دشوارى نايب بگيرد.
(322): اگر در عمره تمتع فراموش كرد مقدارى از سعى را
انجام دهد از احرام خارج نمىشود. و اگر به اعتقاد اين كه از سعى
فراغت يافته با عيال خود نزديكى نمايد، يا ناخن خود را بگيرد،
يا موى خود را بچيند، بايد يك گاو كفاره بدهد. و لازم است سعى
را به نحوى كه گفته شد تمام نمايد.
121

(323): حكم شك در عدد شوطهاى سعى مانند حكم شك در
عدد شوطهاى طواف است، پس هر گاه شك كند در عدد شوطهاى
سعى، سعى اش باطل است و بايد از سر بگيرد.
(324): شك در عدد شوطهاى سعى بعد از تقصير اعتبار ندارد.
و اگر قبل از تقصير باشد سعى را باطل مىكند، و لازم است سعى
را از سر بگيرد.
(325): اگر هنگامى كه در مروه است شك كند شوطى را كه
انجام داده هفتم بود يا نهم، به شك خود اعتناء نكند و سعى اش
صحيح است. ولى اگر اين شك در ميان شوط پيدا شد (يعنى هنوز
به مروه نرسيده) سعى اش باطل، و لازم است از سر بگيرد.
5 - تقصير
پنجم از واجبات عمره تمتع، تقصير است، يعنى گرفتن مقدارى
از ناخن دست يا پا، يا چيدن مقدارى از موى سر يا ريش يا سبيل.
در تقصير قصد تقصير از احرام عمره يا حج قربة الى الله، معتبر
است. و كندن مو جاى چيدن را نمىگيرد.
(326): بيرون آمدن از احرام عمره تمتع فقط به تقصير است،
پس اگر بجاى تقصير، سر خود را بتراشد كافى نيست، بلكه
سر تراشيدن بر متمتع حرام است. و چنانچه دانسته و عمدا بتراشد
122

بايد يك گوسفند كفاره بدهد، و بنابر احتياط لازم اين حكم حتى
در صورت ندانستن حكم نيز جارى است.
(327): اگر از روى ندانستن حكم، بعد از سعى و قبل از تقصير
با عيال خود نزديكى كند بايد يك شتر كفاره بدهد.
(328): قبل از تمام شدن سعى، تقصير حرام است. و چنانچه
كسى قبل از فراغت از سعى تقصير نمايد بايد كفاره بدهد.
(329): لازم نيست بعد از سعى بدون فاصله تقصير كند هر چند
احتياط غير لازم است. و شخص مىتواند هر جا دلش خواست
تقصير نمايد، خواه در مروه خواه در منزل خود و خواه در جاهاى
ديگر مكه، ولى مستحب است در مروه تقصير كند.
(330): اگر تقصير را عمدا ترك نموده و براى حج احرام بست،
عمره اش باطل است. و حج تمتعش بدل به حج افراد مىشود و
لازم است بعد از حج، عمره مفرده بجا آورد. و احتياط لازم اين
است كه حج را در سال بعد اعاده كند.
(331): كسى كه از روى فراموشى تقصير را ترك نمود، و براى
حج احرام بست، عمره اش صحيح است، و بايد يك گوسفند كفاره
بدهد، بنابر احتياط لازم.
(332): همين كه محرم در عمره تمتع تقصير نمود، آنچه به
123

جهت احرام بر او حرام شده بود حلال مىشود به جز سر تراشيدن،
پس اگر عمره تمتع در ماه شوال بجا آورده شود سر تراشيدن تا
سى روز از عيد فطر گذشته جايز است، ولى بعد از آن احتياط
لازم اين است كه سر تراشيده نشود، و چنانچه دانسته و عمدا
بتراشد بايد يك گوسفند كفاره بدهد، بنابر احتياط لازم.
(333): طواف نساء در عمره تمتع واجب نيست، اما بجا آوردن
آن به قصد رجاء اشكالى ندارد.
واجبات حج تمتع
واجبات حج تمتع سيزده عمل است:
1 - احرام حج
اولين واجب از واجبات حج تمتع احرام است. و زمان آن از
وقتى است كه از عمره فارغ مىشود تا وقتى كه بتواند خود را به
وقوف در عرفات برساند. و مستحب و احتياط غير لازم اين است
كه روز ترويه (هشتم ذى الحجه) محرم شود، و بهترين زمان در
روز ترويه بعد از زوال و بجا آوردن نماز ظهر و عصر است. و سه
روز قبل از روز ترويه نيز جايز است. خصوصا براى پير مردان و
بيماران در صورتى كه از ازدحام بترسند، كه اين دو دسته محرم
مىشوند و قبل از بيرون رفتن مردم از مكه بيرون مىروند. و گفته
124

شد كه بيرون رفتن از مكه با احرام حج به خاطر ضرورت، بعد از
فراغ از عمره هر وقت باشد جايز است.
(334): شخصى كه عمره بجا مىآورد جايز نيست قبل از
تقصير، براى حج احرام ببندد. و كسى كه براى حج محرم شد جايز
نيست قبل از تمام شدن اعمال حج، براى عمره مفرده احرام ببندد.
ولى احرام بستن براى عمره مفرده پس از اعمال حج و قبل از
طواف نساء مانعى ندارد.
(335): زمان احرام حج وقتى تنگ مىشود كه تأخيرش باعث
نرسيدن به وقوف در عرفات در روز عرفه (نهم ذى الحجه) شود.
(336): احرام حج در كيفيت و واجبات و محرمات مانند احرام
عمره است، و اختلاف بين آنها فقط در نيت است.
(337): واجب است احرام حج تمتع در مكه باشد. و مستحب و
احتياط غير لازم اين است كه از مسجد الحرام، در مقام ابراهيم يا
حجر اسماعيل محرم شود.
(338): كسى كه احرام حج را از روى فراموشى يا ندانستن
حكم ترك نموده و از مكه بيرون رفته، سپس يادش بيايد يا حكم
را بداند، واجب است به مكه برگردد (هر چند از عرفات باشد) و از
مكه محرم شود. و چنانچه به جهت تنگى وقت يا عذر ديگرى
125

نتواند به مكه برگردد از همان جائى كه هست محرم شود، و احتياط
لازم آن است به مقدارى كه فوت وقوف در عرفات نشود به سوى
مكه برگردد، چنان كه در احرام عمره گذشت. و اگر بعد از وقوف به
عرفات يادش بيايد يا حكم را ياد بگيرد بايد از جائى كه هست
احرام ببندد هر چند متمكن از بازگشت به مكه و احرام از مكه
باشد. و چنانچه اصلا يادش نيايد و حكم را ندانست تا از اعمال
فارغ شد حجش صحيح است.
(339): كسى كه احرام حج را دانسته و عمدا ترك كند لازم
است تدارك نمايد. و اگر پيش از وقوف به عرفات نتواند محرم
بشود حجش باطل و لازم است سال بعد اعاده نمايد.
(340): محرم به احرام حج تمتع نبايد قبل از رفتن به عرفات
طواف مستحبى بجا آورد، بنابر احتياط لازم. و اگر طواف مستحبى
نمود بعد از طواف بنابر احتياط واجب بايد تلبيه را تجديد كند.
2 - وقوف در عرفات
دومين واجب حج تمتع وقوف در عرفات در روز نهم
ذى الحجه (روز عرفه) است.
براى وقوف بايد نيت كند. يعنى وقوف قربة الى الله و براى حج
تمتع - و ديگر چيزهائى كه در نيت معتبر است - مىباشد.
126

و مراد از وقوف حاضر بودن در عرفات است بدون مرور، چه
اين حضور سواره باشد يا پياده، چه در حال حركت و چه آرام،
هر چند مستحب است كه با حال سكينه و وقار و خضوع براى
خداوند متعال باشد.
(341): براى صحراى عرفات حدودى معين شده كه نام آنها
ثوية (بطن عرفه) وذى المجاز ومأزمين (اقصى الموقف) است، و
خارج از موقف مىباشند.
(342): كوه (جبل) الرحمه در صحراى عرفات از موقف است،
ولى مكروه است وقوف بر آن، و مستحب است وقوف در دامنه آن
باشد. و مكروه است وقوف نزد اراك و نزد الهبضات.
(343): وقوف در عرفات بايد با نيت و اختيار باشد، پس اگر
در عرفات در مجموع وقت، خواب يا بيهوش باشد وقوف را
بجا نياورده. ولى اگر نيت وقوف به عرفات نموده و با اين نيت
خواب رفته و خواب بماند تا وقت خارج شود بعيد نيست وقوف
حاصل شده و كافى باشد، حتى اگر قبل از ظهر بخوابد.
(344): ركن حج وقوف مختصر در عرفات، بعد از ظهر روز
عرفه است، و به تر ك آن حج باطل مىشود. و وقوف در عرفات
از اول ظهر روز نهم ذى الحجه تا غروب واجب است. و كسى كه
127

تمام اين وقت را در عرفات نباشد معصيت كرده است، ولى حجش
باطل نخواهد شد، اما اگر از روى عمد اصلا وقوف نكند حجش
باطل مىشود. پس ركن وقوف مختصر است هر چند لحظه اى باشد،
نه وقوف در تمام وقت، گرچه وقوف در تمام وقت واجب است.
(345): كسى كه به جهت فراموشى يا ندانستن حكم يا عذر
موجه ديگرى وقوف اختيارى (از ظهر تا غروب) را درك نكرد
وقوف اضطرارى (مقدارى از شب عيد) بر او لازم است. و حد آن
تا طلوع فجر روز عيد است. و با اين وقوف حجش صحيح خواهد
بود. و اگر اين وقوف را عمدا ترك كند حجش باطل مىشود.
(346): كوچ كردن از عرفات، قبل از غروب آفتاب دانسته و
عمدا حرام است، ولى حج را باطل نمىكند. و كسى كه كوچ كرد و
پشيمان شد و برگشت چيزى بر او نيست، ولى اگر بر نگشت بايد
يك شتر كفاره بدهد، و در منى آن را بكشد. و چنانچه نتواند يك
شتر كفاره بدهد بايد هيجده روز پى در پى روزه بگيرد، بدون فرق
بين اين كه در سفر روزه بگيرد يا در حضر، و نيز در مكه بگيرد يا
در محل خودش. و اين حكم نسبت به كسى كه از فراموش كرده
يا حكم را نمىدانست و قبل از غروب كوچ كند نيز جارى است.
يعنى اگر يادش آمد يا حكم را ياد گرفت بايد برگردد، و اگر
128

بر نگشت بنابر احتياط واجب بايد يك شتر كفاره بدهد، و اگر
نتوانست هيجده روز روزه بگيرد.
(347): واجب است راجع به هلال ماه ذى الحجه تحقيق شود،
و در صورت عدم ثبوت شرعى همراه با مردم به عرفات رود، و
در صورتى كه بر جان و مال خود نترسد بنابر احتياط واجب عمل
به وظيفه واقعى هم بنمايد.
3 - وقوف در مشعر الحرام (مزدلفه)
از اعمال حج تمتع و واجب سوم آن وقوف در مشعر الحرام
است از طلوع فجر تا طلوع آفتاب روز دهم ذى الحجه.
حدود مشعر از مازمين تا حياض و وادى محسر است، كه در
آنها نبايد وقوف نمود، مگر در صورت ازدحام جمعيت و تنگى
وقت كه بايد از مأزمين بالا رفت.
وقوف در مشعر الحرام هم بايد با نيت وقربة الى الله باشد.
(348): غير از وقوف بين الطلوعين، بيتوته (شب ماندن) هم، در
مشعر در شب عيد قربان واجب است، بنابر احتياط لازم. و نبايد
عمدا كوچ از عرفات به مشعر را تا طلوع فجر تأخير بيندازد.
(349): بايستى بيتوته و وقوف در مشعر با نيت باشد وقربة الى
الله، و هنگام طلوع فجر روز عيد قربان بايد جهت وقوف بين
129

الطلوعين در مشعر تجديد نيت كند، مگر اين كه از شب قصد كند كه
شب را در مشعر مىمانم و بين الطلوعين را نيز خواهم ماند، و
همين نيت كفايت مىكند.
(350): ركن حج وقوف مختصر مشعر در بين الطلوعين روز
عيد قربان است، يعنى مقدارى از بين الطلوعين را در مشعر بماند،
و در اين مدت سالم باشد از جنون و بيهوشى و سستى و خواب
حجش صحيح است; و چنانچه تمام زمان بين الطلوعين را نماند و
زودتر از طلوع آفتاب كوچ كند معصيت كرده، و بايد يك گوسفند
كفاره بدهد، ولى حجش صحيح است.
(351): وقوف در مشعر دو قسم است: اختيارى و اضطرارى.
اختيارى وقوف در بين الطلوعين روز عيد قربان است. و
اضطرارى وقوف مشعر دو وقت است: اول شب عيد قربان، و دوم
بعد از طلوع آفتاب تا ظهر روز عيد قربان.
(352): كسى كه اختيارا وقوف بين الطلوعين را اصلا بجا نياورد
حجش باطل مىشود، ولى زنان و كودكان و اشخاص ضعيف
مانند پير مردان و بيماران و نيز كسى كه از دشمن مىترسد،
مىتوانند شب عيد مقدارى وقوف نموده و قبل از طلوع فجر به
منى كوچ كنند، به شرط آن كه نيت وقوف شب را داشته باشند. و
130

بنابر احتياط غير لازم قبل از نيمه شب از مشعر بيرون نروند. و
همچنين حمله دار و كارمند كاروان مىتوانند از مشعر خارج شوند
به شرط آن كه در بيرون رفتن، بر مقدار ضرورت اقتصار كنند، و قبل
از طلوع فجر به مشعر باز گردند.
(353): كسى كه شب عيد را در مشعر وقوف نموده، و حكم را
نمىدانسته قبل از طلوع فجر كوچ نمايد، حجش صحيح است،
ولى بايد يك گوسفند كفاره بدهد.
(354): كسى كه فراموش كند يا به عذر ديگرى نتواند بين
الطلوعين وقوف اختيارى مشعر كند، وقوف اضطرارى بعد از طلوع
آفتاب تا ظهر روز عيد كافى است، به شرط آن كه از شب نيت وقوف
داشته باشد، و اگر آن را عمدا ترك كند حجش فاسد خواهد شد.
احكام وقوف به عرفات و مشعر يا يكى از آنها
هر گاه مكلف وقوف اختيارى عرفات و مشعر را درك نمايد
حجش صحيح است. و اگر درك نكند چند صورت دارد:
اول: آن كه هيچ يك از وقوف اختيارى و اضطرارى عرفات و
مشعر را درك نكند; در اين صورت حجش باطل است و اگر گوسفند
همراه او باشد بايد قربانى كند، و مستحب است با حاجيان در منى
بماند. و هنگامى كه به مكه برگشت بايد با همان احرام حج، عمره
131

مفرده بجا آورد و از احرام بيرون آيد. و چنانچه از سالهاى قبل
مستطيع بوده يا استطاعتش باقى ماند بايد در سال بعد حج نمايد.
دوم: آن كه وقوف اختيارى عرفات و اضطرارى مشعر را درك
نمايد; در اين صورت حجش صحيح است.
سوم: آن كه وقوف اضطرارى عرفات و اختيارى مشعر را درك
كند; در اين صورت نيز حجش صحيح است.
چهارم: آن كه وقوف اضطرارى هر يك از عرفات و مشعر را
درك نمايد; در اين صورت حجش صحيح است، و اگر از سالهاى
قبل مستطيع بوده يا استطاعت تا سال بعد باقى بماند بنابر احتياط
واجب اعاده نمايد.
پنجم: آن كه فقط وقوف اختيارى مشعر را درك كند; در اين
صورت نيز حجش صحيح است.
ششم: آن كه فقط وقوف اضطرارى مشعر را درك كند; چنانچه
وقوف اضطرارى شب عيد يا وقوف اضطرارى پيش از ظهر روز
عيد را درك كند حجش صحيح است.
گرچه بنابر احتياط غير لازم در هر دو صورت حج را در سال
بعد اعاده كند.
هفتم: آن كه فقط وقوف اختيارى عرفات را درك كند; چنانچه از
132

مشعر عبور كرده و عدم وقوفش در مشعر به خاطر ندانستن حكم يا
موضوع باشد، بعيد نيست حجش صحيح باشد، به خصوص اگر در
مشعر ذكر خدا نموده است، گرچه احتياط غير لازم اعاده حج است.
و اگر بتواند وقوف اضطرارى قبل از ظهر عيد را درك كند بايد برگردد
و قدرى توقف كند، در اين صورت حجش بى اشكال صحيح است.
ولى اگر از مشعر عبور نكرده يا عبور كرده و عمدا وقوف
ننموده، حجش باطل است و بايد عدول به عمره مفرده نمايد.
هشتم: آن كه فقط وقوف اضطرارى عرفات را درك نمايد; در
اين صورت حجش باطل است و بدل به عمره مفرده مىشود.
واجبات حج در منى
مكلف بايد از مشعر به منى رود و اعمالى را كه در آنجا واجب
است انجام دهد. و اعمال آن سه چيز است:
4 - رمى جمره عقبه
واجب چهارم حج رمى جمره عقبه در منى است، در روز عيد.
و در صحت رمى چند چيز معتبر است:
1 - نيت و قصد قربت، كه تعيين كند رمى براى حج تمتع است
يا افراد، براى خودش است يا براى منوب عنه، وقربة الى الله رمى
را انجام دهد.
133

2 - زدن هفت سنگ ريزه، كه كمتر از آن كافى نيست.
3 - زدن سنگ ريزه ها يكى پس از ديگرى باشد. و زدن دو تا
يا بيشتر در يك دفعه كافى نيست. و همچنين است بنابر احتياط
لازم اگر جدا جدا زد ولى با هم به جمره خوردند.
4 - رسيدن سنگ ريزه ها به جمره.
5 - آن كه سنگ ريزه ها را به جمره پرتاب كند، و گذاشتن آنها
بر جمره كافى نيست. و اگر سنگ ريزه به چيزى بر خورد كرد
سپس به جمره رسيد بنابر احتياط لازم كافى نيست.
6 - آن كه رمى بين طلوع و غروب آفتاب (در روز) باشد. و
زنان و كسانى كه كوچ از مشعر برايشان جايز است مىتوانند شب
عيد رمى جمره كنند، ولى بنابر احتياط مستحب اگر مىتوانند در
روز رمى كنند يا نايب بگيرند.
(355): هر گاه شك كند كه سنگ ريزه به جمره رسيد يا نه، يا
شك كند داراى شرايط بود يا نه، بايد بنا بگذارد بر اين كه نرسيده و
يا داراى شرايط نبوده و بايد سنگ ديگرى بزند، اما اگر بعد از
برگشتن از محل رمى يا مشغول شدن به واجب ديگرى يا پس از
فرا رسيدن شب شك كند به شك خود اعتناء نكند.
(356): زدن چيز ديگر غير از سنگ ريزه كفايت نمىكند، و در
134

سنگ ريزه دو چيز معتبر است:
1 - از سنگهاى حرم باشد، و مستحب است كه از مشعر بردارد.
2 - آن كه قبلا براى رمى استعمال نشده باشد.
(357): مستحب است سنگها رنگين و خال دار و سست و به
مقدار يك بند انگشت باشند.
(358): مستحب است انسان در حين رمى پياده و با طهارت
باشد، و در محل رمى آل محمد (عليهم السلام) و بنى هاشم باشد.
(359): اگر كسى از روى ندانستن حكم يا فراموشى، در روز
عيد رمى جمره نكرد، لازم است تا روز سيزدهم هر وقت يادش
آمد يا حكم را فهميد، تدارك نمايد. و چنانچه شب يادش آمد بايد
فردا رمى كند، و اين در صورتى است كه از كسانى نباشد كه رمى
در شب برايشان جايز است كه حكمش مىآيد. و اگر پس از روز
سيزدهم حكم را دانست يا يادش آمد كه رمى نكرده احتياط لازم
اين است كه به منى رفته و رمى كند، و در سال بعد نيز رمى را
خودش يا نايبش بجا آورد. و چنانچه بعد از بيرون رفتن از مكه
دانست يا يادش آمد برگشتن بر او واجب نيست، بلكه بنابر احتياط
واجب بايد در سال بعد خودش يا نايبش رمى را بجا آورد.
(360): چنانچه از روى فراموشى يا ندانستن حكم روز عيد
135

رمى جمره نكرد، و پس از طواف حج حكم را فهميد يا يادش آمد
و تدارك نمود، اعاده طواف حج بر او واجب نيست، هر چند
احتياط غير لازم اعاده طواف حج است. ولى اگر ترك رمى از
روى علم و عمد باشد طوافش باطل است، و واجب است بعد از
تدارك نمودن رمى، طواف را اعاده كند.
5 - قربانى كردن در منى
واجب پنجم حج و دوم واجب منى قربانى كردن در منى است.
يعنى شترى را نحر، يا گاو يا گوسفند يا بزى را ذبح كنند (نحر
كشتن شرعى شتر و ذبح كشتن شرعى غير شتر است). و بايد با
قصد قربت و در روز واقع شود مگر كسى كه بترسد، پس مىتواند
شب قربانى كند.
واجب است قربانى بعد از رمى باشد. اما اگر فراموش كرد يا
نمىدانست و قبل از رمى قربانى كرد صحيح است و اعاده لازم نيست.
و بايد قربانى در زمين منى باشد، و در غير آن مثل وادى
محسر كفايت نمىكند اختيارا.
(361): بنابر احتياط لازم بايد در روز عيد قربان، قربانى كند.
اما اگر از روى فراموشى يا ندانستن حكم يا عذر ديگرى ترك
نمود بايد تا آخر ايام تشريق (يازدهم، دوازدهم، سيزدهم ذى
136

الحجه) تدارك نمايد. و چنانچه عذر او مستمر بود مىتواند تا آخر
ماه ذى الحجه تأخير اندازد. و اگر بعد از طواف دانست يا يادش
آمد و تدارك نمود واجب نيست طواف را اعاده كند، هر چند
اعاده اش احتياط غير لازم است.
و اگر عمدا و دانسته قربانى نكرد و طواف نمود طوافش باطل
است، و واجب است بعد از قربانى طواف را اعاده نمايد.
(362): هر نفر بايد يك قربانى بكند و نمى شود يك قربانى
براى دو نفر يا بيشتر باشد.
(363): قربانى بايد شتر، يا گاو، يا گوسفند باشد. و چنانچه شتر
باشد بايد سال پنجم را تمام كرده و در سال ششم داخل شده
باشد، و اگر اين مقدار سن نداشته باشد كافى نيست. و چنانچه گاو
و يا بز باشد بايد سه ساله باشد، بنابر احتياط لازم، و كمتر از آن
كافى نيست. و چنانچه گوسفند باشد بايد هشت ماهه باشد و كمتر
از آن كافى نيست، و بنابر احتياط لازم بايد يك سالش تمام و
داخل در سال دوم شده باشد.
چنانچه پس از قربانى كردن معلوم شد كه سن لازم را نداشته،
لازم است قربانى ديگرى بكند كه داراى سن معتبر بوده باشد.
قربانى بايد همه اعضايش سالم باشد، پس كور، شل، اخته شده،
137

شاخ شكسته، و مانند اينها كفايت نمىكند، و لاغر نيز نبايد باشد.
و بهتر و احتياط غير لازم اين است كه بيمار وموجوء (رگ ماليده)
ومرضوض (تخم كوبيده) و پيرى كه استخوانش آب شده نباشد.
قربانى كه گوشش بريده يا سوراخ باشد مانعى ندارد، گرچه
احتياط غير لازم اين است كه از اينها نيز سالم باشد. و احتياط غير
لازم و بهتر آنست كه قربانى طورى نباشد كه از اصل خلقت شاخ
و دم نداشته باشد.
(364): هر گاه قربانى را به عقيده اين كه سالم است ذبح نمود و
بعد معلوم شد عيبى دارد، لازم نيست قربانى ديگرى نمايد.
(365): اگر كسى نتواند قربانى واجد شرايط ذكر شده را فراهم
نمايد، بايد هر قدر از شرايط را كه قدرت دارد تحصيل كند.
(366): چنانچه در چاقى حيوان شك دارد، ولى به قصد
فرمانبردارى و به اميد اين كه به درگاه خداوند قبول افتد آن را
كشت، و بعد معلوم شد چاق بوده كفايت مىكند.
(367): هر گاه قربانى سالم و بى عيبى خريد، و پس از خريد
مريض شد يا عيبى پيدا كرد، كشتن همان كافى است و لازم
نيست تعويض نمايد.
(368): هر گاه قربانى را خريد و گم شد بايد قربانى ديگرى
138

بجاى آن بخرد، بعد اگر قربانى اولى پيدا شد بايد اولى را بكشد، و
نسبت به دومى مختار است كه بكشد يا نه و در حكم ساير
اموالش خواهد بود، هر چند احتياط غير لازم و بهتر اين است كه
آن را نيز بكشد. و چنانچه قربانى اول بعد از كشته شدن قربانى
دوم پيدا شد بنابر احتياط واجب بايد اولى را نيز بكشد.
(369): اگر قربانى گمشده اى را پيدا كرد بايد تا روز دوازدهم
اعلان و تعريف كند، و چنانچه صاحبش پيدا نشد، عصر روز
دوازدهم آن را از طرف صاحبش بكشد.
(370): كسى كه پول قربانى را دارد و قربانى نيابد بايد پول نزد
شخص امينى امانت بگذارد كه تا آخر ماه ذى الحجه با آن پول
قربانى بخرد و ذبح كند. و چنانچه ماه ذى الحجه گذشت نبايد
بكشد مگر در سال بعد.
(371): كسى كه نه قربانى دارد و نه پول آن را، بايد بجاى
قربانى كردن ده روز روزه بگيرد، سه روز را در حج (روز هفتم،
هشتم و نهم ذى الحجه) و هفت روز ديگر را در وطن خود. و بنابر
احتياط لازم بايد هفت روز پى در پى باشد. و سه روز اول را
مىتواند پس از شروع به اعمال عمره تمتع از اول ماه ذى الحجه
بگيرد و بايد پى در پى باشد. و چنانچه به وطن خود بر نگشت و
139

در مكه اقامت نمود بايد تا يك ماه صبر نموده و بعد از آن هفت
روز روزه بگيرد.
(372): كسى كه بجاى قربانى روزه مىگيرد چنانچه نتواند روز
هفتم ذى الحجه را روزه بگيرد بايد روز هشتم و نهم را روزه گرفته
و روز ديگر را پس از بازگشت از منى روزه بگيرد، و اگر روز
هشتم ذى الحجه را نيز نتواند روزه بگيرد، بايد هر سه روز را تا
برگشتن از منى تأخير اندازد. و احتياط غير لازم اين است كه پس
از بازگشت هر چه زودتر روزه ها را بگيرد و بدون عذر تأخير
ننمايد. و اگر پس از بازگشت از منى نتوانست روزه بگيرد، اين سه
روز را در راه بازگشت به وطن يا در وطن خود روزه بگيرد، ولى
نبايد بين اين سه روز و هفت روز بقيه جمع نمايد. و چنانچه تا
اول محرم اين سه روز روزه را نگرفت روزه از او ساقط است و
بايد در سال بعد قربانى نمايد.
(373): كسى كه نه قربانى داشت و نه پول آن را، و در حج سه
روز روزه گرفت و سپس قربانى براى او ممكن شد، بنابر احتياط
واجب بايد قربانى نمايد.
(374): كسى كه نمىتواند به تنهائى قربانى تهيه كند و مى تواند
با ديگرى شركت نمايد، بنابر احتياط واجب بايد بين شركت در
140

قربانى و ده روز روزه گرفتن جمع كند.
(375): هر گاه قربانى يا پول آن را به كسى داد و او را در كشتن
قربانى وكيل كرد، و بعد شك كرد در اين كه آيا وكيل قربانى را
انجام داده يا نه، بايد بنا بگذارد كه انجام نداده، ولى اگر وكيل
راستگو و مورد وثوق باشد و بگويد قربانى كردم كفايت مىكند.
(376): در كفاره، شرايط ذكر شده در قربانى شرط نيست،
هر چند احتياط غير لازم رعايت آن شرايط است.
(377): لازم نيست كسى شخصا در كشتن قربانى و يا كفاره
مباشرت كند، بلكه جايز است هر چند در حال تمكن و اختيار،
ديگرى را نايب قرار دهد، ولى بايد نيت قربانى از صاحب قربانى
تا هنگام كشتن مستمر باشد، و كشنده لازم نيست نيت كند،
گرچه احتياط غير لازم و بهتر آنست كه او نيت كند.
مصرف قربانى
(378): بنابر احتياط واجب بايد قربانى سه قسمت شود: يك
قسمت را به فقير مؤمن صدقه بدهد، و قسمتى را به مؤمنين هديه
نمايد، و قسمت باقى مانده را خود بخورد. واجب نيست ثلث فقير
را به خود فقير بدهد، بلكه جايز است به وكيل فقير داده شود،
گرچه وكيل صاحب قربانى باشد، و وكيل در آن قسمت بر حسب
141

اجازه موكل خود تصرف مىنمايد هر تصرفى را كه گفته، چه
بخشيدن به ديگرى چه فروش چه اعراض و رها كردن و غير اينها.
(379): جدا كردن هر قسمتى از قسمت ديگر لازم نيست و
همين كه يك سوم مشاع را به عنوان صدقه، و يك سوم مشاع را
به عنوان هديه داده، و از باقى مانده مقدار بخورد كافى است.
(380): كسى كه صدقه يا هديه را مىگيرد، هر طور بخواهد
مىتواند در آن تصرف كند، و چنانچه آن را به غير مؤمن يا غير
مسلمان ببخشد عيبى ندارد.
(381): چنانچه قربانى را ذبح كرد و قبل از صدقه دادن و هديه
نمودن، دزدى آن را دزديد يا ظالمى به زور آن را گرفت، صاحب
قربانى ضامن نيست، ولى اگر به اختيار خود آن را تلف نمود يا به
نا اهل بخشيد، دو سوم هديه و صدقه را ضامن است.
6 - حلق يا تقصير
ششمين واجب حج تمتع و سوم واجب منى، حلق (تراشيدن
سر) يا تقصير (گرفتن مقدارى از مو يا ناخن) مىباشد. و بايد با
نيت وقربة الى الله باشد. و بايد در روز انجام شود، بنابر احتياط
واجب. و نيز بايد بعد از رمى جمره و قربانى باشد. و اگر از روى
فراموشى يا ندانستن حكم آن را بر رمى جمره يا قربانى يا هر دو
142

آنها مقدم كرد، چنانچه ممكن است بايد بعد از رمى و قربانى اعاده
كند، بنابر احتياط واجب. و احتياط غير لازم اين است كه در
صورت عدم امكان هم، اعاده كند.
(382): تراشيدن سر براى زنان جايز نيست و در حق آنان
تقصير متعين است.
(383): مردان بين حلق و تقصير مخيرند، و هر كدام را خواسته
باشند مىتوانند اختيار كنند. و سر تراشيدن (حلق) بهتر است. و
كسى كه موى سر خود را جمع كرده و درهم پيچيده و گره زده يا
بافته، بايد حلق را اختيار كند. و صرورة (كسى كه براى اولين بار
حج مىنمايد) بايد - بنابر احتياط لازم - حلق را اختيار كند.
(384): كسى كه بخواهد سر بتراشد و بداند سلمانى سر او را
زخمى خواهد كرد بايد اول تقصير كند و مقدارى از موى سر خود
را بچيند، سپس سلمانى سرش را بتراشد.
(385): خنثاى مشكل اگر موى سر خود را نبافته است بايد
تقصير نمايد، و گر نه بايد هم تقصير نمايد و هم حلق، و بنابر
احتياط لازم تقصير را بر حلق مقدم بدارد.
(386): بعد از حلق يا تقصير آنچه بر محرم بواسطه احرام حرام
شده بود حلال مىشود، جز نزديكى با زن و استعمال بوى خوش،
143

بلكه شكار كردن بنابر احتياط لازم.
(387): هر گاه از روى فراموشى يا ندانستن حكم، حلق يا
تقصير نكرد تا از منى بيرون رفت بايد به منى برگشته و در آنجا
حلق يا تقصير نمايد. و چنانچه بازگشت به منى غير ممكن يا
دشوار باشد همان جا كه هست حلق يا تقصير كند، و اگر مىتواند
موى سر خود را به منى بفرستد تا در آنجا دفن شود.
(388): اگر از روى فراموشى يا ندانستن حكم، حلق و يا
تقصير ننمود، و پس از فراغت از اعمال حج يادش آمد و تدارك
كرد، بنابر احتياط واجب طواف و سعى را اعاده كند، خصوصا
اگر از مكه بيرون نرفته باشد.
اعمال بعد از منى
7 و 8 و 9 - طواف حج و نماز طواف و سعى
هفتم، هشتم و نهم از واجبات حج تمتع طواف و نماز طواف و
سعى صفا و مروه است. و كيفيت و شرايط اين سه همان كيفيت و
شرايطى است كه در طواف و نماز و سعى عمره تمتع بيان شد.
(389): در حج تمتع واجب است طواف حج پس از حلق يا
تقصير باشد. و چنانچه دانسته و عمدا طواف را جلو بيندازد
واجب است طواف را بعد از حلق يا تقصير اعاده نمايد، و يك
144

گوسفند كفاره بدهد.
(390): مستحب و احتياط غير لازم آنست كه بعد از بجا آوردن
اعمال منى در روز عيد قربان، اعمال مكه را هر چه زودتر انجام
دهد. و مكروه است تأخير آن از روز يازدهم و انجام آن در
روزهاى دوازدهم و سيزدهم ذى الحجه. و احتياط لازم آنست كه
بعد از سيزدهم تا آخر ماه ذى الحجه بجا نياورد. و انجام اعمال
مكه بعد از ذى الحجه جايز نيست.
(391): در حج تمتع جلو انداختن طواف حج و نماز آن و سعى،
بر وقوفين جايز نيست، مگر براى پير مرد يا زنى كه بيم حيض شدن
دارد، كه اين دو مى توانند طواف حج و نمازش را قبل از وقوفين
بجا آورده و سعى را در وقت خودش انجام دهند. و احتياط لازم اين
است كه سعى را نيز مقدم داشته و در وقتش هم اعاده نمايد. و اگر
مىتواند بهتر است طواف و نماز آن را اعاده كند، در ايام تشريق
(يازدهم، دوازدهم و سيزدهم ذى الحجه) يا بعد از آن تا آخر ماه.
(392): كسى كه از رفتن به مكه بر جان خود مىترسد مىتواند
طواف حج و نماز آن و سعى - بلكه طواف نساء - را بر وقوفين
مقدم بدارد. و احتياط غير لازم آن است كه بعد از برگشتن اگر
بتواند طواف حج و طواف نساء و سعى را دوباره بجا آورد.
145

(393): كسى كه عارضه اى برايش رخ داده كه نمىتواند طواف
كند، مانند زنى كه حايض يا نفساء شود و نتواند تا پاك شدن در
مكه بماند كه طواف كند، لازم است براى طواف و نماز نايب
بگيرد. و پس از طواف نايب، شخصا سعى كند.
(394): وقتى متمتع، طواف حج و نماز آن را بجا آورد و سعى
را انجام داد، محرمات احرام بر او حلال مىشود، مگر زن و
استعمال بوى خوش (كه اين دو بعد از طواف نساء و نماز آن
حلال مىشود)، و بنابر احتياط لازم شكار. اما مىتواند بعد از
طواف و سعى عقد نمايد. ولى جماع جايز نيست، بلكه مطلق لذت
بردن بنابر احتياط لازم.
(395): كسى كه تقديم طواف و سعى بر وقوفين برايش جايز
است، هر گاه طواف و سعى را بجا آورد، بوى خوش بر او حلال
نمىشود تا مناسك منى (رمى، قربانى، حلق يا تقصير) را بجا آورد.
10 و 11 - طواف نساء و نماز طواف نساء
دهم و يازدهم از واجبات حج تمتع طواف نساء و نماز آن
است. اين دو اگر چه واجبند ولى جزء اعمال و مناسك حج نيستند
و ترك آنها حتى عمدا موجب بطلان حج نمىشود.
(396): طواف نساء همان طورى كه بر مردان واجب است بر
146

زنان نيز واجب است، چه بالغ يا مميز و عاقل باشند و چه غير بالغ
يا ديوانه اى كه ولى آنان را محرم كرده است. پس اگر مرد بجا
نياورد زن بر او حرام مىشود، و چنانچه زن ترك نمايد مرد بر او
حرام مىشود. و كسى كه به نيابت ديگرى حج مىنمايد طواف
نساء را براى او بجا بياورد نه براى خود.
(397): طواف نساء و نماز آن در كيفيت و شرايط، مانند طواف
حج و نماز آن است.
(398): كسى كه به خاطر بيمارى و مثل آن به تنهائى نمىتواند
طواف نساء را بجا بياورد، بايد از ديگرى كمك بگيرد و طواف
نمايد، هر چند بر دوش انسان يا پشت حيوانى سوار شود. و
چنانچه قدرت بر اين را هم ندارد لازم است نايب بگيرد. و اين
حكم در نماز طواف نيز هست.
(399): كسى كه عمدا طواف نساء را بجا نياورد هر چند از روى
ندانستن حكم باشد، تا وقتى كه شخصا تدارك نكرده زن بر او
حرام مىباشد. و كسى كه از روى فراموشى بجا نياورده چنانچه
مباشرتش براى انجام طواف نساء غير ممكن يا دشوار باشد
مى تواند نايب بگيرد. و هر وقت نايب طواف نساء را بجا آورد زن
بر او حلال مى شود. و تارك طواف نساء اگر قبل از تدارك فوت
147

نمايد واجب است قضاء نمايند، چه تبرعى و چه از تركه اش.
(400): تقديم طواف نساء بر سعى جايز نيست. و كسى كه
دانسته و عمدا طواف نساء را جلو اندازد لازم است بعد از سعى
اعاده كند. و هم چنين است اگر از روى ندانستن حكم يا فراموشى
جلو بيندازد، بنابر احتياط لازم.
(401): كسى كه از روى عذر طواف نساء را قبل از وقوفين
انجام دهد تا وقتى مناسك منى (رمى و قربانى و حلق يا تقصير)
را بجا نياورده، زن و يا شوهر بر او حلال نمىشود.
(402): زن حايضى كه قافله تا وقت پاك شدن او منتظرش
نمىماند، مىتواند طواف نساء را ترك نموده و با قافله همراه شود.
و بايد براى طواف نساء و نمازش نايب بگيرد. و چنانچه مشغول
طواف بوده و پس از بجا آوردن نصف آن حيض شود مىتواند
باقى را ترك و با قافله برود. و بايد براى باقيمانده طواف و نماز
طواف نايب بگيرد.
(403): حكم فراموش نمودن نماز طواف نساء مانند حكم
فراموش كردن نماز طواف حج است، كه گذشت.
(404): هر گاه متمتع طواف نساء و نمازش را بجا آورد، اگر مرد
است زن بر او حلال مىشود. و اگر زن است مرد بر او حلال
148

مىشود، و فقط چيزى كه از محرمات احرام باقى مىماند شكار
است كه تا ظهر روز سيزدهم حرام است، بنابر احتياط لازم. و اما
حرمت كندن گياه و درخت حرم و شكار در حرم اختصاص به
محرم ندارد و بر غير محرم نيز حرام است.
12 - بيتوته در منى
دوازدهم از واجبات حج تمتع، بودن شب يازدهم و دوازدهم
است در منى. و قصد بيتوته و تقرب به خدا در آن معتبر است. و
چنانچه كسى روز عيد را جهت بجا آوردن طواف و سعى به مكه
برود واجب است به منى برگشته و شب را در آنجا بماند. و كسى
كه در حال احرام از شكار خوددارى نكرده واجب است شب
سيزدهم را نيز در منى بماند. و هم چنين است كسى كه با زن خود
نزديكى كرده يا از محرمات ديگر اجتناب نكرده، بنابر احتياط
لازم. و براى غير اين دو كوچ كردن از منى بعد از ظهر روز
دوازدهم جايز است، ولى چنانچه تا شب در منى ماند واجب است
شب سيزدهم را نيز بماند. و بهتر براى همه ماندن شب سيزدهم
است.
(405): هر گاه آماده حركت و كوچ از منى شده و از جاى خود
حركت نمود، ولى به جهت ازدحام جمعيت و مانند آن نتوانست
149

قبل از غروب روز دوازدهم از منى خارج شود، چنانچه بودن
در منى برايش ممكن باشد واجب است شب سيزدهم را نيز تا
بعد از نصف شب بماند. و اگر ممكن نباشد يا دشوار باشد جايز
است شبانه از منى خارج شود و بايد يك گوسفند بكشد، بنابر
احتياط لازم.
(406): كسى كه بودن در منى بر او واجب است، بودن روز در
منى بيش از مقدارى كه بتواند رمى جمرات كند بر او واجب نيست.
و واجب نيست تمام شب را در منى باشد و مى تواند از سر شب تا
بعد از نيمه شب، يا از قبل از نيمه شب تا طلوع فجر در آنجا بماند.
و بهتر براى كسى كه نصف اول شب را در منى مانده و بعد بيرون
رفته اين است كه پيش از طلوع فجر وارد مكه نشود.
(407): چند طائفه از وجوب بيتوته در منى مستثنى هستند:
1 - مريض و پرستارش، و يا كسى كه بر جان و مال خود در
آنجا بترسد.
2 - كسى كه در مكه تمام شب مشغول عبادت بوده و به جز
حاجت ضرورى مانند خوردن و آشاميدن و تطهير كار ديگرى
نداشته است.
3 - كسى كه طواف نموده و آن قسمت از شب را كه در مكه
150

مانده مشغول عبادت بوده، سپس از مكه بيرون رفته و از عقبه
مدنيين گذشته باشد، مىتواند در راه بيتوته نمايد، و لازم نيست
خود را به منى برساند.
(408): كسى كه بيتوته منى را عمدا ترك كند، براى هر شب
بايد يك گوسفند كفاره بدهد. همچنين اگر بيتوته در منى را
فراموش كند يا حكم را نداند يا عذر داشته، بايد يك گوسفند
كفاره بدهد، بنابر احتياط لازم.
اما بر كسى كه به خاطر عبادت در مكه، بيتوته را ترك نموده
كفاره نيست. و نيز كسى كه بعد از طواف و سعى به سوى منى
رهسپار شده ولى بر اثر راه بندان، پيش از فجر به منى نرسيده
واجب نيست كفاره بدهد.
(409): كسى كه قبل از غروب روز دوازدهم از منى كوچ كرده
و بعد از اين كه شب شد براى كارى به منى برگشت، واجب نيست
شب سيزدهم را در منى بيتوته كند.
13 - رمى جمرات
سيزدهم از واجبات حج تمتع رمى جمرات سه گانه (جمره
اولى، جمره وسطى، جمره عقبه) است. رمى در روز يازدهم و
دوازدهم واجب است. و هر گاه شب سيزدهم در منى بيتوته كند،
151

رمى روز سيزدهم نيز واجب خواهد شد، بنابر احتياط لازم.
رمى جمرات بايد به مباشرت خود شخص انجام شود. و نايب
گرفتن بدون اين كه خودش عذرى داشته باشد جايز نيست.
(410): در رمى واجب است اول جمره اولى را رمى كند، سپس
وسطى، و در آخر جمره عقبه را. و چنانچه بر خلاف اين ترتيب
عمل شود واجب است به طورى كه ترتيب حاصل شود دوباره
رمى كند، گرچه مخالفت از روى ندانستن حكم يا فراموشى باشد.
ولى اگر بعد از اين كه جمره سابق را چهار ريگ زد، فراموش كرد و
به جمره بعدى رفت واجب نيست رمى را تماما اعاده كند، بلكه
اگر سه ريگ ديگر به جمره قبلى بزند كفايت مىكند.
(411): واجباتى كه در رمى جمره عقبه در اعمال روز عيد
قربان ذكر شد در جمرات سه گانه نيز واجب است.
(412): رمى جمرات بايد در روز انجام شود. و كسى كه در
روز نتواند رمى كند جايز است رمى را شب آن روز انجام دهد،
مانند پير مرد و زن و بچه وضعيف كه بر جان خود از ازدحام
مىترسند، و غلام و چوپان و بدهكارى كه مىترسد گرفتار شود،
و هر كس كه بر جان و مال و ناموس و آبروى خود بترسد.
(413): كسى كه رمى روز يازدهم را فراموش كند واجب است
152

روز دوازدهم آن را قضاء نمايد. و كسى كه رمى روز دوازدهم را
فراموش كند واجب است روز سيزدهم قضاء نمايد. و احتياط لازم
اين است كه بين اداء همان روز و قضاء روز قبل فاصله بيندازد و
قضاء روز قبل را پيش از اداء همان روز بجا آورد، و قضاء روز
قبل طرف صبح و اداء همان روز هنگام زوال باشد.
(414): كسى كه رمى را فراموش كرد و بعد از كوچ به مكه
يادش آمد واجب است به منى برگشته و رمى نمايد. و چنانچه
رمى دو يا سه روز را فراموش كرده باشد احتياط لازم اين است
كه بين وظيفه هر روز و روز ديگر يك ساعت فاصله بيندازد. و
چنانچه بعد از خروج از مكه يادش آمد واجب نيست به منى
برگردد، بلكه در سال بعد خودش يا نايبش آن را قضاء نمايد.
(415): بيمارى كه اميد ندارد تا مغرب خوب شود بايد براى
رمى نايب بگيرد، و چنانچه اتفاقا قبل از غروب آفتاب حالش
خوب شد خودش نيز بايد رمى كند، بنابر احتياط لازم. و هم چنين
است اگر شب بهبودى يافت، پس خودش نيز بايد رمى كند.
(416): ترك رمى هر چند عمدى باشد موجب بطلان حج
نمىشود، و واجب است در سال بعد قضاء آن را شخصا يا به
توسط نايب بجا آورد، بنابر احتياط لازم.
153

احكام مصدود
(417): مصدود كسى را گويند كه پس از محرم شدن براى
عمره يا حج از انجام اعمال آن جلوگيرى و منع شود.
(418): مصدود از عمره در جاى خود به قصد بيرون آمدن از
احرام قربانى كرده و از احرام در مى آيد، و احتياط واجب اين كه
حلق يا تقصير را هم انجام دهد.
(419): مصدود از حج چنانچه از موقف عرفات و مشعر يا از
خصوص مشعر مصدود باشد، وظيفه اش قربانى در محل صد
(جلوگيرى) و بيرون آمدن از احرام است. و احتياط واجب اين
است كه علاوه بر قربانى حلق يا تقصير نيز بنمايد.
و اگر بعد از موقفين و اعمال منى، از طواف و سعى مصدود
باشد، اگر نتواند نايب بگيرد وظيفه اش قربانى در محل صد است.
و اگر بتواند نايب بگيرد بايد هم قربانى كند و هم براى سعى و
طواف نايب بگيرد، بنابر احتياط لازم.
و چنانچه فقط از اعمال منى مصدود باشد نه از رفتن به مكه،
در اين صورت اگر بتواند براى رمى و قربانى نايب بگيرد حجش
صحيح است، و خود حلق يا تقصير نموده و از احرام خارج شده
سپس بقيه مناسك را بجا آورد. و اگر نتواند نايب بگيرد بايد پول
154

قربانى را نزد كسى بگذارد كه بجاى او قربانى كند و در جاى خود
حلق يا تقصير نموده، و براى بجا آوردن بقيه اعمال به مكه برود و
پس از انجام اعمال آنجا (سعى و طواف) تمام چيزهائى كه با
احرام بر او حرام شده حلال مىشود حتى زن، و حجش صحيح
است، و بايد در سال بعد بنابر احتياط لازم رمى را اعاده نمايد.
(420): در صورتى كه مصدود از سالهاى قبل مستطيع بوده يا
استطاعتش تا سال بعد باقى بماند واجب است در سال بعد حج
نمايد، هر چند قربانى را كه ذكر شد انجام دهد.
(421): اگر جلوگيرى شود از كسى كه مىخواهد به منى برگردد
تا بقيه اعمال حج خود (بيتوته و رمى) را انجام دهد، حجش تمام
است. و چنانچه مىتواند همان سال براى رمى نايب بگيرد، و گر نه
سال بعد، بنابر احتياط لازم. و حكم مصدود بر او جارى نيست.
(422): قربانى موارد بالا، چه گاو باشد چه شتر و چه گوسفند،
فرقى ندارد. و در صورت عدم تمكن از قربانى، بنابر احتياط لازم
بدل آن را كه روزه است - به ترتيبى كه گذشت - انجام دهد.
(423): كسى كه حج خود را به تفصيلى كه گذشت باطل كند و
بعد مصدود شود حكم صد بر او جارى مىشود، ولى بايد علاوه بر
قربانى كفاره افساد حج را نيز بدهد.
155

(424): كسى كه قربانى را همراه خود برده و مصدود شده،
كشتن همان قربانى كافى است و قربانى ديگرى بر او واجب نيست.
احكام محصور
(425): محصور كسى را گويند كه پس از محرم شدن در اثر
بيمارى نتواند اعمال عمره يا حج را انجام دهد.
(426): كسى كه در عمره مفرده محصور شده بايد يك قربانى
بفرستد، و با دوستان خود قرار بگذارد كه در وقت معين قربانى
نمايند، و خود در آن وقت از احرام خارج مىشود. و مى تواند در
همان جا كه هست به قصد بيرون آمدن از احرام قربانى نمايد و از
احرام بيرون آيد. و بر چنين شخصى بعد از قربانى - چه خودش
قربانى كند و چه بفرستد و ديگرى براى او قربانى كند - تمام
محرمات احرام حلال مىشود، به جز زن كه بر او حلال نمىشود،
مگر بعد از آن كه خوب شود يا عذرش بر طرف شود و عمره مفرده
را بجا آورد.
و محصور در عمره تمتع نيز بايد به همين ترتيب عمل كند، با
اين فرق كه با قربانى زن هم بر اين شخص حلال مىشود.
و هم چنين است وظيفه كسى كه در حج محصور شده، ولى
بنابر احتياط لازم زن بر او حلال نيست تا آن كه طواف حج و سعى
156

و طواف نساء را در حج يا عمره مفرده بجا آورد.
و اگر در وقتى محصور بوده كه دو موقف عرفات و مشعر از او
فوت شده و خود در مكه يا در راه به سوى دو موقف بوده، حجش
را با نيت به عمره مفرده تبديل كند، و بايد طواف و سعى نمايد يا
طواف داده شود يا كسى بجاى او طواف نمايد. و هم چنين سعى و
طواف نساء را خود يا با كمك ديگرى يا نايبش بجا آورده و به
تقصير از احرام خارج مىشود. و تمام محرمات احرام حتى زن بر
او حلال مىشود.
(427): هر گاه محصور شد و قربانى خود را فرستاد، و بعد از
آن مرضش سبك تر شد، چنانچه گمان كند يا احتمال دهد كه حج
را درك خواهد كرد واجب است خود را برساند. و چنانچه هر دو
موقف يا فقط موقف مشعر را درك نمود حج را درك نموده. و اگر
هيچ يك از موقفين را درك نكند چنانچه قربانى اش كشته نشده
حجش را با نيت به عمره مفرده تبديل كند، و اگر كشته شده باشد
از احرام بيرون آمده است و تمام محرمات بر او حلال شده مگر
زن. و بنابر احتياط واجب بايد طواف حج و نماز آن و سعى و
طواف نساء و نماز آن را بجا آورد تا زن نيز بر او حلال شود.
(428): هر گاه فقط از مناسك و واجبات منى محصور شود،
157

حكم محصور بر او جارى نمىشود، بلكه بايد براى رمى و قربانى
نايب بگيرد و خود حلق يا تقصير نمايد و به مكه برود و مناسكش
را بجا آورد. و چنانچه نايب پيدا نكرد پول قربانى را نزد شخصى
امين امانت مىگذارد كه بجاى او قربانى كند و خود حلق يا تقصير
نموده و به مكه رفته و اعمال مكه را بجا آورد. و احتياط لازم اين
است كه رمى را در سال بعد شخصا يا نايبش انجام دهد.
و هر گاه بعد از درك وقوفين و اعمال منى، از رفتن به مكه
و بجا آوردن مناسكش محصور شود، واجب است براى انجام
مناسك مكه نايب بگيرد. و پس از عمل نايب تمام محرمات
احرام حتى زن بر او حلال مىشود.
(429): هر گاه محرم محصور شد و قربانى خود را فرستاد، ولى
تا قربانى بجاى خود برسد سر او از گرما اذيت مىشود جايز است
خودش گوسفندى كشته يا سه روز روزه بگيرد يا شش مسكين را
اطعام نمايد (به هر كدام دو مد طعام بدهد)، و حلق نمايد.
(430): اگر استطاعت محصور تا سال بعد باقى بماند يا از
سالهاى پيش حج بر او واجب بوده، به فرستادن قربانى و در آمدن
از احرام، حج از او ساقط نمىشود، و بايد در سال بعد حج نمايد.
(431): هر گاه شخص محصور نه قربانى دارد و نه قيمت بايد به
158

ترتيبى كه گذشت ده روز روزه بگيرد. يعنى سه روز در حج و
هفت روز پس از بازگشت به وطن.
(432): مستحب است هنگامى كه مىخواهد نيت احرام كند بر
خدا شرط كند كه هر جا نتواند اعمال را ادامه دهد از احرام
بيرونش بياورد، هر چند بيرون آمدن از احرام متوقف بر اين نيست،
زيرا هر جا كه نتوانست و عذر يا مانعى پيدا كرد، خود به خود از
احرام بيرون خواهد آمد، چه اين شرط را كرده يا نكرده باشد.
(433): كسى كه نتواند حج خود را ادامه دهد به خاطر پيش
آمدن مانعى غير از صد و حصر، احتياط واجب اين است كه در
جاى خود قربانى نمايد و از احرام خارج شود.
والحمد لله رب العالمين
اللهم أمانتي أديتها وميثاقي تعاهدته لتشهد لي بالموافاة
اللهم ارزقني حج بيتك الحرام في عامي هذا وفي كل عام ما أبقيتني في يسر منك
وسعة رزق ولا تخلني من تلك المواقف الكريمة والمشاهد الشريفة وزيارة
قبر نبيك صلواتك عليه وآله وفي جميع حوائج الدنيا والاخرة فكن لي
159