الكتاب: مناسك حج (فارسي)
المؤلف: الشيخ فاضل اللنكراني
الجزء:
الوفاة: معاصر
المجموعة: فقه الشيعة ( فتاوى المراجع )
تحقيق:
الطبعة: الثالثة
سنة الطبع: ١٣٧٣ ش
المطبعة: مهر - قم
الناشر:
ردمك:
ملاحظات:

مناسك حج
مطابق فتاواى
حضرت آية الله العظمى
آقاى حاج شيخ محمد فاضل لنكرانى
(دامت بركاته)
1

مناسك حج
مطابق فتاواى
حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى
تيراژ: 10000 نسخه
چاپ: چاپخانه مهر قم
چاب سوم - بهار 1373
2

بسمه تعالى
رسالهء شريفهء مناسك حج مطابق
با فتاواى اينجانب وعمل به آن
مجزى است انشاء الله تعالى
رمضان المبارك 1414 - محمد فاضل
بسم الله الرحمن الرحيم
مقدمه:
بدان كه بر هر مكلف كه جامع شرايط باشد وجوب حج به دليل
قرآن و احاديث وارده از نبى اكرم و ائمه معصومين (عليهم السلام) ثابت است
حج يكى از اركان دين است و از ضروريات آن بشمار مىرود ترك
حج با اقرار به وجوب آن يكى از گناهان كبيره و با انكار موجب كفر
است. خداوند متعال در قرآن مجيد فرمود:
و لله على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيل و من
كفر فان الله غنى عن العالمين.
شيخ كلينى (قدس سره) به طريق معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت
نموده كه هر كس از دنيا رود و حجة الاسلام را بجا نياورد، بدون اين كه
او را حاجتى ضرورى باشد يا آن كه به جهت بيمار شدن از آن باز ماند
يا آن كه پادشاهى از رفتن آن جلوگيرى نمايد چنين كسى در حال مردن
به يهوديت يا نصرانيت از دنيا خواهد رفت.
7

حج واجب
مسأله 1 - حجة الاسلام; حجى كه بر شخص مستطيع واجب
است، در تمام عمر بيشتر از يك مرتبه واجب نيست.
مسأله 2 - وجوب حج بر شخص مستطيع فورى است، يعنى
واجب است در سال اول استطاعت بجا آورد و تأخير آن جايز نيست.
و در صورت تاخير، واجب است در سال بعد انجام دهد و هم چنين...
مسأله 3 - اگر درك حج، بعد از حصول استطاعت، متوقف بر
مقدماتى مثل سفر و تهيه اسباب آن باشد، تحصيل آن واجب است.
بطورى كه در همان سال به حج برسد. و اگر كوتاهى كند و در آن سال
به حج نرسد حج بر او مستقر مىشود، و بايد در سالهاى بعد به حج
برود اگر چه استطاعتش از بين برود، مگر آن كه انجام حج براى او
حرجى باشد كه در اين صورت هم بنابر احتياط بايد حج را انجام دهد.
شرايط وجوب حجة الاسلام
با چند شرط حج واجب مىشود و بدون وجود تمامى آنها
حج واجب نيست، شرط اول و دوم بلوغ و عقل، پس بر كودك و
9

ديوانه حج واجب نيست.
مسأله 4 - اگر غير بالغ حج بجا آورد صحيح است. اگر چه از
حجة الاسلام كفايت نمىكند.
مسأله 5 - اگر كودك مميز براى حج محرم شود و در وقت درك
مشعر الحرام بالغ باشد، كفايت از حجة الاسلام مىكند. و هم چنين
است اگر مجنون قبل از درك مشعر عاقل شود. هر چند احتياط آنست
كه در صورت استطاعت حج را در سالهاى بعد اعاده كند.
مسأله 6 - كسى كه گمان مىكرد بالغ نشده، و قصد حج
استحبابى كرد، اما بعد معلوم شد بالغ بوده، حج او كفايت از
حجة الاسلام نمىكند. مگر آن كه قصد وظيفه فعليه را نموده و آن را
اشتباها بر حج ندبى تطبيق كرده باشد.
مسأله 7 - براى بچه مميز مستحب است حج رفتن، و صحيح
است حج او، اگر چه ولى او اذن ندهد، لكن بعد از بالغ شدن اگر
استطاعت داشت، بايد حج برود. و حج زمان كودكى كافى نيست.
مسأله 8 - مستحب است ولى طفل غير مميز خويش را محرم
كند، و لباسهاى احرام را به او بپوشاند، و نيت كند كه (اين طفل را
محرم مىكنم براى حج)، يا اين طفل را (معتمر مىكنم براى عمرة
تمتع)، و اگر مىشود تلبيه را به او تلقين كند، و الا خودش به عوض او
بگويد.
مسأله 9 - مقصود از ولى در اين مسأله همان ولى شرعى
10

مىباشد.
مسأله 10 - بعد از آن كه طفل محرم شد يا او را محرم كردند،
بايد ولى، او را از محرمات احرام باز دارد. و اگر مميز نيست، خود
ولى، او را از محرمات احرام حفظ كند.
مسأله 11 - بعد از آن كه طفل محرم شد اگر محرمات احرام غير
از صيد را بجا آورد يا آن كه ولى، او را از آنها باز نداشت، بنابر احتياط
كفاره بر ولى طفل است، لكن كفاره صيد بر عهده ولى طفل است.
مسأله 12 - گوسفندى كه براى حج قربانى مىكنند بر عهده
ولى طفل است.
مسأله 13 - ولى بايد طفل را وادار كند كه تمامى اعمال حج و
عمره را انجام بدهد. و اگر نمىتواند انجام دهد خود ولى بايد به نيابت
از او بجا آورد. و در اعمالى كه نياز به وضو دارد احتياطا بايد طفل را
هم وضو بدهد.
مسأله 14 - اگر طفل نا بالغ قبل از محرم شدن در ميقات، بالغ
شود، چنانچه از همان جا مستطيع باشد، حج او حجة الاسلام است.
شرط سوم: حريت.
شرط چهارم: استطاعت از جهت مال و صحت بدن و توانائى
و باز بودن راه و آزادى آن و وسعت وقت و كفايت آن.
مسأله 15 - استطاعت از جهت مال، يعنى داشتن زاد و راحله
كه توشه راه و مركب سوارى است. و چنانچه عين آنها را ندارد كافى
11

است چيزى مثل پول يا متاع ديگر داشته باشد كه بتواند آن را صرف
در تهيه آنها نمايد. و لازم است كه نفقه برگشتن به وطن يا محل
ديگرى را كه مىخواهد در بازگشت از حج براى سكونت به آنجا
برود، نيز داشته باشد. (و در تمامى اينها رعايت شئونات شخصى
لازم است) امور ديگرى نيز در استطاعت معتبر است كه در مسائل
آينده بيان مىشود.
مسأله 16 - براى وجوب حج، علاوه بر مصارف رفتن و
برگشتن، بايد ضروريات زندگى و آنچه را در معيشت به آن نياز دارد
در حدى كه مناسب شأن او باشد داشته باشد، مثل خانه مسكونى و
اثاث خانه و غير آن. و چنانچه عين آنها را ندارد، پول يا چيزى كه
بتواند آنها را تهيه كند، داشته باشد.
مسأله 17 - اگر حج بر او واجب نباشد و ضروريات زندگى يا
پول آنها در حج صرف كند كفايت از حجة الاسلام نمىكند.
مسأله 18 - كسى كه نياز به ازدواج دارد، بطورى كه ترك ازدواج
سبب مرض يا ضرر و يا مشقت گردد، و براى آن پول لازم دارد در
صورتى مستطيع مىشود كه علاوه بر مخارج حج مصارف ازدواج را
هم داشته باشد.
مسأله 19 - كسى كه از ديگرى طلبى دارد و، ساير شرائط
استطاعت را نيز دارا است، اگر وقت طلب آن رسيده، و مى تواند
بدون واقع شدن در حرج و مشقت، آن را بگيرد واجب است مطالبه
12

كند و بگيرد و به حج برود. مگر مديون نتواند بپردازد كه در اين
صورت مطالبه جايز نيست و مستطيع نمىشود. ولى اگر بتواند دينش
را به مقدار كمتر بفروشد و به صورت نقد در آورد و مقدار كمتر براى
حج كافى باشد مستطيع است و بايد به حج برود.
و هم چنين اگر وقت طلب او نرسيده و مديون بخواهد بپردازد،
لازم است طلبكار آن را بگيرد و مستطيع مىشود، و در اين صورت
مطالبه واجب نيست، مگر آن كه يقين داشته باشد كه اگر مطالبه كند
مديون حاضر به پرداخت آن مىشود.
مسأله 20 - لازم نيست شخص غير مستطيع مصارف حج را
قرض نمايد و اگر چه اداء آن بعد از قرض كاملا آسان باشد لكن
چنانچه قرض نمايد و اداء آن آسان باشد حج واجب است و از
حجة الاسلام كفايت مىكند.
مسأله 21 - كسى كه مخارج حج را دارد و بدهى نيز دارد،
چنانچه بدهى او مدت دار باشد، و مطمئن است كه در وقت اداى
بدهى، تمكن از اداى آن را دارد، واجب است به حج برود، و
همچنين در صورتى كه وقت اداى بدهى رسيده، لكن طلبكار راضى
به تأخير اداء باشد و بدهكار مطمئن است كه در وقت مطالبه مىتواند
بدهى را اداء نمايد. اما در غير اين دو صورت وجوب حج تخييرى
خواهد بود يعنى مخير است بين حج و اداء دين و در صورت انجام
حج، از حجة الاسلام كفايت مىكند.
13

مسأله 22 - كسى كه خمس يا زكات بدهكار است يعنى بر ذمه
او تعلق گرفته است، در صورتى مستطيع مىشود كه علاوه پرداخت
بر آنها مخارج حج را داشته باشد.
مسأله 23 - كسى كه از جهت مالى مستطيع است، و از جهت
صحت بدن يا باز بودن راه مستطيع نيست، مىتواند در مال تصرف
كند و خود را از استطاعت مالى هم خارج كند. ولى اگر از آن جهات
هم استطاعت دارد، و فقط وسائل رفتن را تهيه نكرده يا وقت حج
نرسيده نمىتواند خود را از استطاعت خارج كند. و اگر كرد حج بر او
مستقر مىشود و بايد به هر نحو است به حج برود.
مسأله 24 - اگر در سالى كه استطاعت مالى دارد از جهت
صحت بدن يا باز بودن راه استطاعت ندارد، و در سالهاى بعد از آن
جهات استطاعت پيدا مىكند، مىتواند در مال تصرف كند و خود را
از استطاعت خارج نمايد.
مسأله 25 - كسى كه استطاعت حج دارد، بايد خرجهاى
مقدماتى را از قبيل: خرج تذكره و ويزا و وديعه و آنچه مربوط به حج
است بدهد، و اين خرجها موجب سقوط حج نمىشود، ولى اگر
استطاعت اين نحو مخارج را نداشته باشد مستطيع نيست.
مسأله 26 - اگر اجرت ماشين يا هواپيما زياد باشد، يا زيادتر از
حد معمولى باشد، و همين طور اگر قيمت اجناس در سال استطاعت
زياد باشد يا زيادتر از حد متعارف باشد، بايد به حج برود. و جايز
14

نيست تأخير از سال استطاعت مگر آن كه بقدرى زياد باشد كه موجب
حرج و مشقت در زندگانى شود.
مسأله 27 - شخص مستطيع اگر پول ندارد لكن ملك دارد، بايد
بفروشد و به حج برود، اگر چه بواسطه مشترى نداشتن، به كمتر از
قيمت معمولى بفروشد. مگر آن كه فروش به اين نحو موجب حرج و
مشقت براى او بشود.
مسأله 28 - كسانى كه كتب زياد دارند، و محل احتياج آنها هم
نيست، و اگر زائد را بفروشند، استطاعت مالى حاصل مىشود، و
ساير شرايط را نيز دارا مىباشند، واجب است به حج بروند. بلكه اگر
با كتب موقوفه و امثال آن رفع نياز آنان مىشود، چنانچه اين گونه كتابها
در معرض زوال نباشند، و استفاده از آنها منافات با شأن او نداشته
باشد، و موجب حرج بر او هم نباشد، و با فروش كتابهاى ملكى
استطاعت حاصل مىشود، چنين شخصى مستطيع است و حج بر او
واجب است.
مسأله 29 - اگر شك كند، مالى كه دارد به اندازه استطاعت
هست يا نه، احتياط واجب آن است كه تحقيق كند. و فرقى نيست در
وجوب تحقيق، بين آن كه مقدار مال خود را نداند يا مقدار مخارج حج
را.
مسأله 30 - اگر نذر كند كه در روز عرفه كربلاى معلى يا يكى
ديگر از مشاهد مشرفه را زيارت كند، نذرش صحيح است. لكن اگر
15

مستطيع بوده يا بعدا مستطيع شده، بايد حج برود. و نذر مانع از حج
نمىشود. و اگر نرفت حج بر او مستقر مىشود، و بايد به نذر عمل
كند. و اگر حج رفت تخلف نذر موجب كفاره نمىشود. ولى اگر حج
نرفت و به نذر هم عمل نكرد كفاره نذر را بايد بدهد.
مسأله 31 - اگر رفتن حج موجب ترك واجب يا فعل حرامى
مىشود، بايد ملاحظه اهميت حج يا حرام و واجب را كرد، اگر حج
اهميتش بيشتر است بايد برود، و الا نبايد برود. لكن اگر رفت و
حرامى بجا آورد يا واجبى را ترك كرد، معصيت كار است ولى حج او
صحيح است.
مسأله 32 - اگر با اعتقاد به اين كه مستطيع نيست، قصد حج
استحبابى كند و بعد معلوم شود كه مستطيع بوده، كفايت از
حجة الاسلام نمىكند. مگر در صورتى كه قصد وظيفه فعليه را نموده
باشد، و اشتباها آن را بر حج استحبابى تطبيق كرده باشد.
مسأله 33 - اگر شخص، زاد و راحله ندارد، ولى به او گفته شد
كه حج بجا آور و نفقه تو بر عهده من، حج واجب مىشود و اين حج
را بذلى مىگويند. و در آن رجوع به كفايت كه در ساير موارد از شرائط
وجوب حج است، شرط نيست. بلى اگر قبول بذل و رفتن به حج
موجب اختلال در امور زندگى او شود، واجب نيست.
مسأله 34 - اگر مالى كه براى حج كفايت مىكند را به او
ببخشند براى اين كه حج بجا آورد، بايد قبول كند و حج بجا آورد. و
16

همچنين است اگر واهب بگويد مخيرى بين اين كه حج بجا آورى يا
نه. ولى اگر اسم حج را نياورد و فقط مال را به او ببخشد قبول واجب
نيست.
مسأله 35 - باذل مىتواند از بذلش برگردد. ولى اگر در بين راه
باشد بايد نفقه برگشتن او را بدهد. و اگر بعد از احرام رجوع كند بايد
نفقه اتمام حج و مخارج عود را هم بپردازد.
مسأله 36 - پول قربانى در حج بذلى بر عهده باذل است اگر
بذل از طريق نذر و شبيه آن واجب باشد يا باذل در هنگام بذل بگويد:
حج كن و مخارج آن بر عهده من و اگر در اين موارد باذل پول قربانى را
ندهد حج واجب مىشود لكن پول قربانى بر عهده باذل است، ولى
كفارات به عهده باذل نيست.
مسأله 37 - كسى كه در راه حج براى خدمت اجير شود به
اجرتى كه با آن مستطيع مىشود، حج بر او واجب مىشود. اگر چه
اجاره بر او واجب نبوده است، لكن بعد از اجاره به نحو مذكور
مستطيع مىشود و بايد حج بجا آورد.
مسأله 38 - كسى كه براى نيابت از ديگرى اجير مىشود، اگر با
اجرت آن مستطيع گشت، چنانچه استيجار براى سال اول باشد، بايد
حج نيابى را مقدم بدارد. و اگر استطاعت او تا سال بعد باقى ماند
براى خودش در سال بعد حج بجا آورد.
مسأله 39 - شرط است در استطاعت كه تا برگشت از حج
17

مخارج افرادى را كه عرفا عائله او حساب مى شوند، داشته باشد، اگر
چه شرعا واجب النفقه او نباشند.
مسأله 40 - در استطاعت رجوع به كفايت لازم است. يعنى بعد
از برگشتن از حج، تجارت يا زراعت يا صنعت يا منفعت ملك مثل باغ
و دكان داشته باشد، بطورى كه براى زندگانى بشدت و حرج نيفتد. و
اگر قدرت بر كسب لائق به حالش هم داشته باشد كافى است. و
همچنين اگر از طريق زكات و يا خمس و يا استعطاء امور خود را اداره
كند كافى است.
مسأله 41 - شرط است در وجوب حج، استطاعت بدنى (توان
جسمى لازم)، و استطاعت از جهت باز بودن راه، و استطاعت زمانى.
پس بر مريضى كه قدرت رفتن به حج ندارد يا بر او حرج و مشقت
زياد دارد واجب نيست. و بر كسى هم كه راه براى او باز نيست، يا
وقت تنگ است، بطورى كه نمىتواند به حج برسد حج واجب
نيست.
مسأله 42 - اگر با وجود شرايط استطاعت، حج را ترك كرد،
چنانچه تا پايان اعمال حج شرايط استطاعت باقى باشد، حج بر او
مستقر مىشود. و بايد بعدا به هر نحو مىتواند به حج برود مگر آن كه
حرجى باشد كه در اين صورت هم احتياطا بايد حج را انجام دهد.
مسأله 43 - مستطيع بايد خودش به حج برود، و حج ديگرى از
طرف او كفايت نمىكند. مگر در مورد مريض يا به پير، به شرحى كه
18

بعدا بيان مىشود.
مسأله 44 - كسى كه حج بر او مستقر شده است و قدرت بر
انجام آن را دارد جايز نيست كه از طرف شخص ديگر مجانا و يا به
نحو اجاره انجام دهد لكن چنانچه انجام داد حج صحيح است.
مسأله 45 - كسى كه حج بر او مستقر شد يعنى قدرت آوردن
جميع اعمال با جميع شرايط را داشت لكن بجا نياورد تا فوت شد،
بايد از تركه او براى او حج انجام بدهند، و حج ميقاتى كفايت مىكند.
و تا حج او را ندهند، ورثه نمىتوانند در تركه تصرف كنند. و لازم
است در همان سال فوت، حج را اداء نمايند، و تأخير از آن جايز
نيست، و چنانچه در آن سال استيجار ممكن نباشد مگر از بلد، لازم
است از بلد اجير بگيرند، و در اين صورت هزينه حج بلدى از اصل
تركه خارج مىشود، و هم چنين اگر در آن سال از ميقات نتوانند اجير
بگيرند مگر به زيادتر از اجرت متعارف لازم است اجير بگيرند و
تأخير نيندازند. و اگر وصى يا وارث اهمال كنند و تأخير بيندازند و
تركه از بين برود ضامنند. بلى اگر ميت تركه نداشته باشد، حج ميت بر
وارث واجب نمىشود.
مسائل متفرقه استطاعت
مسأله 46 - اگر زنى شوهرش از دنيا برود، و در حيات شوهرش
19

استطاعت مالى نداشته باشد، و بعد از مردن او از ارث شوهر،
استطاعت مالى پيدا كند، ولى از جهت مرض نتواند به حج برود، در
صورتى كه مرض او به نحوى است كه قدرت بر رفتن به حج را ندارد،
مستطيع نشده و حج بر او واجب نيست. و هم چنين اگر بعد از مردن
شوهر، شغل يا زراعت يا صنعتى كه بتواند بعد از برگشتن از حج،
زندگى خود را اداره كند، نداشته باشد مستطيع نمىشود، اگر چه ارثى
كه برده براى رفتن به حج و برگشتن كافى باشد.
مسأله 47 - زنى كه مهريه اش وافى براى مخارج هست و آن را
از شوهر خود طلبكار است، اگر شوهرش تمكن از اداى آن را ندارد،
زن حق مطالبه ندارد و مستطيع نيست، و اگر تمكن دارد و مطالبه آن
براى زن مفسده اى ندارد، با فرض اين كه شوهر نفقه و مخارج زندگى
زن را مىدهد، لازم است زن مهريه را مطالبه كند و به حج برود. اما اگر
براى زن مفسده دارد، مثل اين كه ممكن است مطالبه به نزاع و طلاق
منجر شود كه براى زن مفسده دارد، مستطيع نشده است.
مسأله 48 - اگر كسى منزل گران قيمتى دارد، و در صورتى كه آن را
بفروشد و منزل ارزانتر بخرد، با تفاوت قيمت آنها مىتواند به حج
برود، چنانچه منزلى كه دارد زائد بر شئون او نباشد لازم نيست آن را
بفروشد، و با اين فرض مستطيع نيست. اما اگر منزل فعلى زائد بر
شئون او باشد، با وجود ساير شرايط مستطيع است.
مسأله 49 - كسى كه از راه كسب يا غير كسب مخارج رفتن و
20

برگشتن حج را دارد و بعد از برگشتن از حج مقدارى از مؤونه زندگى
خود را از در آمد كسب مثل منبر و بقيه را از شهريه اى كه از وجوه
شرعيه است تأمين مىكند مستطيع است.
مسأله 50 - اگر كسى زمين يا چيز ديگرى را بفروشد كه منزل
مسكونى تهيه كند، در صورت نياز به منزل مسكونى مستطيع
نمىشود، اگر چه پولى كه بدست آورده براى مخارج حج كافى باشد.
مسأله 51 - اگر شخصى از سالهاى قبل مستطيع بوده، و فعلا
مسافرت با هواپيما به جهت كسالت براى او مقدور نباشد، و غير از
هواپيما وسيله ديگرى براى او فراهم نباشد، نمىتواند نائب بگيرد، و
بايد در وقت تمكن به حج برود. و اگر متمكن نشد تا فوت شد، بايد از
تركه او براى او حج بدهند. و اگر از سالهاى قبل استطاعت نداشته، در
فرض مزبور مستطيع نشده است.
مسأله 52 - هر گاه زنى با كسب مخارج خويش را متكفل شود و
مخارج حجش را نيز دارد و در صورت رفتن او به حج شوهرش براى
مخارج به زحمت مىافتد اگر به زحمت افتادن شوهر موجب حرج
براى زن نباشد مستطيع است و بايد به حج برود و به زحمت افتادن
شوهر مانع استطاعت زن نمىشود.
مسأله 53 - كسى كه در محل خودش متسطيع نيست واجب
نيست به حج برود، هر چند استطاعت حج ميقاتى را داشته باشد.
ولى اگر رفت و وقتى به ميقات رسيد استطاعت حج از آنجا را با همه
21

شرايط ديگر داشت، مستطيع مىشود و كفايت از حجة الاسلام
مىكند.
مسأله 54 - كسى كه براى حج نيابتى اجير شده، و بعد در همان
سال استطاعت مالى پيدا كرده، چنانچه براى حج در آن سال اجير
شده باشد، بايد حج نيابتى را بجا آورده و اگر استطاعت او باقى ماند،
حج خودش را در سال بعد انجام بدهد.
مسأله 55 - در حصول استطاعت فرقى نيست بين اين كه در
ماه‌هاى حج (شوال، ذيقعده، ذيحجه) حاصل شود يا قبل از آن،
بنابر اين اگر استطاعت مالى پيدا شود، و استطاعت بدنى و ساير
شرايط نيز موجود باشد، نمىتواند خود را از استطاعت خارج كند،
اگر چه در اوايل سال و قبل از ماه‌هاى حج باشد.
مسأله 56 - خدمه كاروانها كه وارده جده مىشوند، اگر ساير
شرايط استطاعت را دارند از قبيل داشتن وسائل زندگى بالفعل يا
بالقوه و رجوع به كفايت مثل كار و صنعت و غير آن كه با آنها بتوانند
پس از مراجعت ادامه زندگى مناسب خود را بدهند، مستطيع هستند
و بايد حجة الاسلام بجا آورند و كفايت از حج واجب آنان مىكند.
اما اگر ساير شرايط را ندارند به مجرد امكان حج براى آنان،
استطاعت حاصل نشده است و حج آنان استحبابى است. و اگر بعدا
استطاعت پيدا كردند بايد حج واجب را بجا آورند. و حكم روحانى
كاروان نيز همين است.
22

مسأله 57 - پزشكان يا كسان ديگرى كه با مأمورين به ميقات
آمده اند، و در ميقات جامع شرايط استطاعت هستند، واجب است
حجة الاسلام بجا آورند. هر چند كه لازم است مأموريت خود را نيز
انجام دهند.
نيابت در حج
نيابت در موارد زير صحيح است.
1 - نيابت از ميت چه در حج مستحبى و چه در حج واجب.
2 - نيابت از شخص زنده در حج مستحبى.
3 - نيابت از شخص زنده در بعضى صور حج واجب كه تفصيل
آن بيان خواهد شد.
مسأله 58 - در نائب امورى شرط است:
1 - بلوغ بنابر احتياط واجب.
2 - عقل.
3 - ايمان.
4 - معرفت نائب به افعال و احكام حج، ولو با ارشاد كسى در
حال عمل.
5 - معذور در ترك بعض افعال حج نباشد، و هم چنين شرط
است كه نايب گيرنده، وثوق و اطمينان به انجام فعل نايب داشته
باشد اما بعد از اجراء عمل نائب لازم نيست اطمينان به صحت آن و
23

در صورت شك در صحت حكم به صحت مىشود و استنابه صحيح
است هر چند قبل از عمل، شك داشته باشد.
مسأله 59 - در منوب عنه اسلام و ايمان شرط است پس حج از
كافر صحيح نيست مگر به جهت اهداء ثواب كه در اين صورت جواز
استيجار بعيد نيست.
در حج واجب شرط است كه منوب عنه فوت شده باشد، يا
اگر زنده است حج بر او مستقر شده باشد، و خودش از جهت مرضى
كه اميد خوب شدن آن نيست، يا از جهت پيرى نتواند به حج برود.
اما در حج استحبابى اين شرط نيست.
مسأله 60 - در منوب عنه شرطيت بلوغ و عقل محل اشكال و
تأمل است. ومماثلة بين نائب ومنوب عنه نيز شرط نيست; و جايز
است كسى كه تا كنون به حج نرفته و مستطيع نيست براى ديگرى
نائب شود.
مسأله 61 - نائب بايد در عمل قصد نيابت نمايد; ومنوب عنه
را در نيت تعيين كند ولو اجمالا، و شرط نيست اسم او را ذكر كند،
گرچه مستحب است.
مسأله 62 - ذمه منوب عنه فارغ نمىشود، مگر به اين كه نائب
عمل را صحيحا انجام دهد. بلى اگر نائب بعد از احرام و دخول حرم
بميرد، از منوب عنه مجزى است. و در اجراء اين حكم در حج تبرعى
اشكال است، بلكه در غير حجة الاسلام خالى از اشكال نيست.
24

مسأله 63 - لباس احرام و پول قربانى در حج نيابى بر اجير
است. مگر در صورتى كه شرط شده باشد كه اجير كننده بدهد. و
همچنين اگر اجير موجبات كفاره را انجام دهد كفاره بر عهده خود او
است نه اجير كننده.
مسأله 64 - اگر نائب طواف نساء را صحيحا انجام ندهد زن بر
او حلال نمىشود و بر منوب عنه چيزى نيست.
مسأله 65 - كسى كه وقتش از انجام حج تمتع ضيق شده، و
وظيفه او عدول به افراد است، استيجار نمودن او را براى كسى كه
وظيفه اش حج تمتع است صحيح نيست. بلى اگر در سعه وقت او را
اجير كرد و بعد وقت ضيق شد، بايد عدول كند، و مجزى از منوب
عنه است.
مسأله 66 - در حج واجب نيابت يك نفر از چند نفر در يك سال
جايز نيست. و در غير واجب مانع ندارد.
مسأله 67 - كسى كه حج بر او مستقر شده، يعنى سال اول
استطاعت، حج نرفته اگر بواسطه مرض يا پيرى قدرت رفتن ندارد يا
رفتن براى او حرج و مشقت دارد، و اميد خوب شدن و قدرت پيدا
كردن نداشته باشد، واجب است نايب بگيرد. و بنا به احتياط واجب
بايد فورا نائب بگيرد. اما اگر بر او مستقر نشده باشد، اقوى عدم
وجوب است.
مسأله 68 - بعد از آن كه نائب عمل را بجا آورد، حج از معذور
25

ساقط مىشود. و لازم نيست خودش حج كند، اگر چه عذرش
بر طرف شود. اما اگر قبل از اتمام حج عذر بر طرف شد، چه قبل از
احرام باشد و چه بعد از آن، بايد خودش حج برود.
مسأله 69 - كسى كه حج بر او واجب باشد، چه سال
استطاعتش باشد و چه حج بر او مستقر شده باشد، نمىتواند نيابت
از غير را بپذيرد. لكن چنانچه مخالفت كند و حج نيابى انجام دهد
صحيح است.
مسأله 70 - اگر اجير براى حجة الاسلام، بعد از احرام بستن و
داخل شدن در حرم بميرد، كفايت مىكند از حج كسى كه براى او بجا
آورده است. و لازم نيست حج كردن براى او. اما اگر قبل از احرام يا
بعد از آن و قبل از داخل شدن در حرم بميرد، بايد دو مرتبه اجير
بگيرند. و همين حكم را دارد كسى كه براى خودش به حج برود در
حالى كه حج بر او مستقر شده باشد.
مسأله 71 - اگر اجير بعد از احرام و دخول حرم بميرد چنانچه
براى تفريغ ذمه منوب عنه اجير گشته باشد استحقاق تمام اجرت را
دارد و اگر قبل از دخول حرم بميرد براى اعمال قبل از احرام يعنى
مقدمات آن و نفس احرام در صورتى كه جزء عقد اجاره باشند
استحقاق اجرت نسبت به همان مقدار را دارد و اگر جزء عقد اجاره
نباشد بلكه به صورت شرط باشد از مال الاجاره چيزى در مقابل آنها
قرار نمىگيرد و همين طور اعمالى از قبيل ذهاب به مكه و رفتن به
26

سوى عرفات و منى و فرقى بين تصريح به كيفيت اجاره و عدم
تصريح نمىكند و در صورت عدم تصريح به كيفيت اجاره چنانچه
مصداق صحيح عرفى را بياورد ولو اين كه در آن نقصانى باشد كه عرفا
مضر به اسم حج نباشد، استحقاق تمام اجرت را دارد.
مسأله 72 - كسى كه به عنوان نيابت به مكه رفته، و خودش حج
واجب بجا نياورده، احتياط آنست كه بعد از عمل نيابت، براى
خودش عمره مفرده بجا آورد، و اين احتياط واجب نيست لكن خيلى
مطلوب است.
مسأله 73 - كسى كه اجير شده براى حج تمتع، مىتواند اجير
ديگرى شود براى طواف يا ذبح يا سعى يا عمره مفرده بعد از عمل
حج، همان طورى كه مىتواند براى خودش طواف و عمره مفرده بجا
آورد.
مسأله 74 - كسى كه عذر داشته باشد از بعض اعمال حج،
نمىشود او را اجير كرد براى حج. و اگر شخص معذور از بعض
اعمال، تبرعا از غير، حج بكند اكتفا كردن به آن اشكال دارد.
حج استحبابى
مسأله 75 - مستحب است كسى كه شرايط وجوب حج را
ندارد از بلوغ و استطاعت و غير آنها، در صورت امكان حج بجا آورد.
27

و هم چنين بر كسى كه حج واجبش را انجام داده مستحب است دو
مرتبه به حج برود. و مستحب است تكرار حج در هر سال. بلكه
مكروه است پنج سال متوالى آن را ترك كند. و مستحب است در وقت
خارج شدن از مكه نيت برگشتن نمايد. و مكروه است قصد برنگشتن
داشته باشد.
مسأله 76 - مستحب است انسان از طرف خويشاوندان يا غير
آنها حج بجا آورد تبرعا چه زنده باشند و چه مرده، و هم چنين از
طرف معصومين و نيز طواف از طرف آنها و غير آنها مستحب است به
شرط آن كه در مكه نباشند.
مسأله 77 - كسى كه زاد و راحله را ندارد مستحب است قرض
كند و به حج برود. البته اگر بتواند قرض را اداء كند.
مسأله 78 - با مال حرام جايز نيست به حج برود. اما اگر مال او
مشتبه است و علم به حرمت آن ندارد، مىتواند آن را صرف حج
كند.
مسأله 79 - انسان مىتواند بعد از فارغ شدن از حج استحبابى،
ثواب آن را به ديگرى هديه كند. هم چنان كه در وقت شروع مىتواند
اين را نيت كند.
مسأله 80 - كسى كه مال ندارد تا با آن حج بجا آورد، مستحب
است ولو با اجاره دادن خودش و نيابت از ديگرى نيز به حج
برود.
28

اقسام عمره
مسأله 81 - عمره هم مانند حج دو قسم است: واجب و
مستحب. و بر كسى كه شرايط استطاعت را داشته باشد يك مرتبه در
عمر واجب مىشود. و وجوب آن مانند حج فورى است. و در
وجوب آن استطاعت حج معتبر نيست، بلكه اگر براى عمره مستطيع
باشد، واجب مىشود، هر چند براى حج مستطيع نباشد. هم چنان كه
عكس اين هم همين طور است، يعنى اگر براى حج استطاعت داشته
باشد و براى عمره مستطيع نباشد، بايد حج بجا آورد. لكن بايد معلوم
باشد كه براى كسانى كه از مكه دور هستند، مثل ايرانيان، كه وظيفه
آنها حج تمتع است، هيچ گاه استطاعت حج از استطاعت عمره و
استطاعت عمره از استطاعت حج جدا نيست. چون حج تمتع مركب
از هر دو عمل است. به خلاف كسانى كه در مكه يا قريب به آن هستند
كه وظيفه آنها حج و عمره مفرده است، نسبت به آنها استطاعت براى
يكى از اين دو عمل تصور مىشود.
مسأله 82 - كسى كه مىخواهد داخل مكه شود، واجب است
با احرام وارد شود. و براى احرام بايد نيت عمره يا حج داشته باشد. و
اگر وقت حج نيست و مى خواهد وارد مكه شود، واجب است عمره
مفرده انجام دهد. و از اين حكم كسانى كه مقتضاى شغلشان اين است
29

كه زياد وارد مكه مىشود استثناء شده است.
مسأله 83 - تكرار عمره مانند تكرار حج مستحب است. لكن
بايد هر عمره اى در يكى از ماه‌هاى سال واقع شود، اگر چه به مقدار
يك ماه بين آنها فاصله نشود. مثلا مىتواند در روز آخر ماه رجب يك
عمره در روز اول ماه شعبان يك عمره مفرده انجام دهد.
اقسام حج
مسأله 84 - حج سه قسم است: تمتع، قران و افراد.
حج تمتع وظيفه افرادى است كه چهل و هشت ميل كه شانزده
فرسخ است از مكه دور باشند. و حج قران و افراد بر غير آنها واجب
مىشود و اين تفصيل در حجة الاسلام است.
صورت حج افراد و عمره مفرده
و بعض مسائل مربوطه به آنها
مسأله 85 - صورت حج افراد كه گاهى مورد ابتلاى متمتع
مىشود از اين قرار است كه، زن حائض يا كسى كه بواسطه ضيق وقت
نمىتواند عمره تمتع را بجا آورد، بايد قصد كند حج افراد را، و با
30

همان احرام عمره تمتع كه عدول به افراد كرده، برود به عرفات و مثل
ساير حجاج وقوف كند، بعد از آن برود به مشعر و وقوف كند، بعد
برود به منى و اعمال منى را بجا آورد، مگر هدى را كه بر او واجب
نيست، بلكه مستحب است، بعد برود به مكه و طواف زيارت و نماز
و سعى و طواف نساء و نماز آن را بجا آورد، پس در اين وقت از احرام
خارج مىشود، بعد از آن برگردد به منى براى بيتوته و اعمال ايام
تشريق به همان نحو كه ساير حجاج بجا مىآورند، پس صورت حج
افراد صورت حج تمتع است يا يك فرق، و او اين كه در حج تمتع بايد
ذبح كند، و در حج افراد واجب نيست ولى استحباب دارد.
مسأله 86 - صورت عمره مفرده، (كه بايد كسى كه حج تمتع او
بدل به حج افراد شد بعد از حج بجا آورد)، آن است كه خارج شود به
ادنى الحل، وافضل آنست كه از جعرانه يا حديبيه يا تنعيم كه از همه
نزديك تر به مكه است، محرم شود، و بيايد به مكه و طواف كند و
نماز آن را بخواند و سعى بين صفا و مروه كند و سپس حلق يا تقصير
كند و آن گاه طواف نساء و نماز آن را انجام دهد.
مسأله 87 - عمره مفرده با عمره تمتع كه تفصيلا خواهد آمد،
در صورت فرق ندارند مگر در سه چيز:
اول: در عمره تمتع بايد تقصير كند، يعنى از مو يا ناخن خود
بايد بگيرد، و سر تراشيدن جايز نيست. اما در عمره مفرده مخير است
بين سر تراشيدن و تقصير.
31

دوم: در عمره تمتع طواف نساء ندارد، و در عمره مفرده دارد.
سوم: ميقات عمره تمتع يكى از مواقيت پنجگانه است كه ذكر
آن مىآيد. و ميقات عمره مفرده ادنى الحل است لكن جايز است كه
از يكى از مواقيت پنجگانه محرم شود.
مسأله 88 - كيفيت افعال حج افراد از احرام و وقوفين و اعمال
منى و اعمال مكه عين كيفيت حج تمتع است، و در احكام مشترك
هستند، و كيفيت اعمال عمره تمتع از احرام و طواف و ساير اعمال
عين كيفيت عمره مفرده است.
مسأله 89 - عمره تمتع را اگر كسى بجا بياورد كافى است از
عمره مفرده.
مسأله 90 - كسى كه وظيفه اش حج تمتع است، مثل اشخاصى
كه از مكه شانزده فرسنگ شرعى دور باشند، اگر استطاعت براى
عمره داشته باشند، و براى حج استطاعت نداشته باشند، عمره
مفرده بر آنها واجب نيست. مثل اشخاصى كه حج نيابى انجام
مىدهند، گرچه احتياط آن است كه بجا آورند.
مسأله 91 - كسى كه محرم شد به احرام عمره مفرده حرام
مىشود بر او جميع چيزهايى كه در احرام تمتع گفته شد و بعد از آن كه
تقصير كرد يا سر تراشيد همه چيز بر او حلال مىشود مگر زنها و بعد
از آن كه طواف نساء را با نمازش بجا آورد زن هم بر او حلال مىشود.
مسأله 92 - طواف نساء را در عمره مفرده بايد بعد از تقصير يا
32

سر تراشى بجا آورد.
مسأله 93 - كسى كه به احرام عمره مفرده وارد مكه شد اگر
احرامش در ماه‌هاى حج بوده جايز است كه آن را عمره تمتع قرار
دهد و دنبال آن حج تمتع بجا آورد و در اين صورت قربانى بر او
واجب است.
صورت حج تمتع
مسأله 94 - حج تمتع مركب است از دو عمل: يكى عمره تمتع
و يكى حج تمتع وعمره تمتع مقدم است بر حج.
مسأله 95 - عمره تمتع مركب است از پنج جزء:
اول: احرام.
دوم: طواف كعبه.
سوم: نماز طواف.
چهارم: سعى بين كوه صفا و مروه.
پنجم: تقصير، يعنى گرفتن قدرى از مو يا ناخن.
و چون محرم از اين اعمال فارغ شود، آنچه بواسطه احرام
بستن بر او حرام شده بود حلال مىشود.
مسأله 96 - حج تمتع مركب است از سيزده عمل:
اول: احرام بستن در مكه.
دوم: وقوف به عرفات.
33

سوم: وقوف به مشعر الحرام.
چهارم: انداختن سنگريزه به جمره عقبه در منى.
پنجم: قربانى در منى.
ششم: تراشيدن سر يا تقصير كردن در منى.
هفتم: دو ركعت نماز طواف.
هشتم: دو ركعت نماز طواف.
نهم: سعى بين صفا و مروه.
دهم: طواف نساء.
يازدهم: دو ركعت نماز طواف نساء.
دوازدهم: ماندن به منى در شب يازدهم و شب دوازدهم و
شب سيزدهم براى بعضى اشخاص.
سيزدهم: رمى جمرات در روز يازدهم و دوازدهم. و اشخاصى كه
شب سيزدهم در منى مانده اند روز سيزدهم نيز بايد رمى جمرات كنند.
آنچه در اين دو مسأله ذكر شد صورت اجمالى اين دو عمل
است و تفصيل آنها بعدا ذكر مىشود.
مسأله 97 - لازم نيست مكلف اين اعمال را قبل از ورود به عمره
و حج بداند ولو اجمالا، و كافى است كه نيت كند عمره تمتع را، يعنى
عبادتى را كه خداوند بر او واجب كرده، و همين طور حج تمتع را به
نحوى كه واجب است بر او، و كيفيت و تفصيل هر يك را از رساله در
وقت عمل ياد بگيرد و عمل كند. ولى ياد گرفتن اجمالى آن بهتر و
موافق احتياط است.
34

بيان تفصيلى اعمال عمره تمتع
و حج تمتع
باب اول
اعمال عمره تمتع
شامل
هفت فصل
35

فصل اول:
در محل احرام عمره تمتع كه اولين واجب از واجبات عمره است
مسأله 98 - بدان كه محل احرام بستن براى عمره تمتع كه آن را
ميقات مىنامند، مختلف مىشود به اختلاف راههائى كه حجاج از آنها
به طرف مكه مىروند.
و آن پنج محل است:
اول: مسجد شجره كه آن را ذوالحليفة مىنامند. و آن ميقات
كسانى است كه از مدينه منوره به مكه مىروند.
مسأله 99 - جايز است در صورت ضرورت احرام را از مسجد
شجره تأخير بيندازد تا ميقات اهل شام. (كه آن جحفه است).
مساله 100 - احتياط واجب آن است كه در داخل مسجد
شجره محرم شود نه خارج آن، هر چند نزديك به آن باشد.
مسأله 101 - شخص جنب و حائض مىتوانند در حال عبور از
مسجد محرم شوند، و نبايد در مسجد توقف كنند.
مسأله 102 - اگر جنب بواسطه زيادى جمعيت نتوانند در حال
عبور از مسجد احرام ببندد، چنانچه آب براى غسل نباشد و نتواند
صبر كند تا آب پيدا شود، يا آب براى او ضرر داشته باشد، بايد تيمم
37

كند و داخل مسجد شود و احرام ببندد. و همين طور است حائض و
نفساء بعد از آن كه از حيض و نفاس پاك شده باشند.
مسأله 103 - اگر حائض نتواند تا وقت پاك شدن صبر كند، بايد
نزديك مسجد محرم شود و نياز به تجديد احرام از جحفه ندارد. و
همين طور است حكم زنى كه در حال نفاس باشد.
مسأله 104 - دوم: وادى عقيق است، كه اوائل آن را مسلخ و
اواسط آن را غمره و اواخر آن را ذات عرق مىگويند، كه محل احرام
عامه است، و آن ميقات كسانى است كه از راه عراق و نجف به مكه
مىروند.
مسأله 105 - سوم: قرن المنازل است. و آن ميقات كسانى است
كه از راه طائف حج مىروند.
مسأله 106 - چهارم: يلملم است، كه اسم كوهى است. و آن
ميقات كسانى است كه از راه يمن مىروند.
مسأله 107 - پنجم: جحفه است. و آن ميقات كسانى كه از راه
شام مىروند.
و در اين فصل مسائلى است:
مسأله 108 - اگر بينه شرعيه قائم شد، يعنى دو شاهد عادل
شهادت دادند كه فلان مكان ميقات است، تفتيش و تحصيل علم لازم
نيست. و اگر علم و بينه هيچ كدام ممكن نشود، مىتواند اكتفا كند به
اطمينان حاصل از پرسيدن از كسانى كه اهل اطلاع به آن مكانها
38

مىباشند.
مسأله 109 - هر گاه از راهى برود كه به هيچ يك از ميقاتها
عبورش نيافتد، بايد از محاذات ميقات محرم شود.
مسأله 110 - اگر مسير طورى است كه با دو ميقات محاذات
پيدا مىكند، بايد از جائى كه اول محاذات پيدا مىكند احرام ببندد. و
بهتر است در محاذات ميقات بعدى نيت احرام را تجديد كند.
مسأله 111 - شخص مستطيع اگر احرام را از ميقات تأخير
بيندازد از روى علم و عمد و ممكن نشود كه به ميقات برگردد
بواسطه عذرى، و ميقات ديگرى هم در پيش نداشته باشد، حج او
باطل است، و بايد سال ديگر حج بجا آورد.
مسأله 112 - شخصى كه مىخواهد از محاذى ميقات محرم
شود اگر محاذات را نداند بايد از اهل اطلاع مورد وثوق بپرسد، و قول
مجتهد كه اهل اطلاع به آن مكانها نيست اعتبار ندارد، و اگر نتواند
محاذات را بفهمد قبل از رسيدن به محلى كه احتمال مىدهد از
محاذات گذشته است به نذر محرم شود، بلكه اگر از محل معينى
پيش از رسيدن به محاذات، به نذر محرم شود احوط است.
مسأله 113 - كسانى كه با هواپيما به حج مىروند و مى خواهند
بعد از حج به مدينه مشرف شوند احتياط آن است كه بدون احرام
بروند جده و از اهل اطلاع مورد اعتماد تحقيق كنند اگر جده يا
حده معلوم شد محاذى با يكى از ميقاتها است از آنجا محرم شوند،
39

و الا بروند به ميقات ديگر مثل جحفه و از آنجا محرم شوند و اگر
نتوانستند به جحفه يا به ميقات ديگر بروند با نذر از جده محرم شوند.
و بهتر آن است كه در حده تجديد احرام كنند اگر چه لازم نيست.
مسأله 114 - مراد از محاذات آن است كه كسى كه مىرود به
طرف مكه به جائى برسد كه ميقات در طرف راست يا چپ او واقع
شود به خط مستقيم، به طورى كه اگر از آنجا بگذرد، ميقات متمايل به
پشت او شود.
مسأله 115 - از همان راهى كه ميقات ثابت مىشود، محاذات
هم ثابت مىشود.
مسأله 116 - كسى كه به واسطه فراموشى يا ندانستن مسأله يا
عذر ديگرى مانند اغماء بدون احرام از ميقات عبور كرده، چنانچه
امكان داشته باشد كه به ميقات برگردد و به اعمال عمره هم برسد،
واجب است برگردد و از ميقات احرام ببندد. چه داخل حرم شده
باشد يا نه، و اگر ممكن نيست به اين نحوى كه گفته شد، اگر هنوز
داخل حرم نشده از همانجا محرم شود. و احتياط مستحب آن است
كه هر مقدار كه مىتواند به طرف ميقات برگردد و آن جا محرم شود. اما
اگر داخل حرم شده واجب است اگر مىتواند و به اعمال عمره هم
مىرسد از حرم خارج شود و محرم گردد، و اگر به اين نحو هم ممكن
نيست از همانجا محرم شود، و احتياط مستحب آن است كه هر قدر
مىتواند به خارج حرم برگردد و از آنجا محرم شود.
40

مسأله 117 - زن حائض اگر مسأله نمىدانست، و عقيده داشت
كه نبايد در ميقات محرم شود و احرام نبست، حكمش همان است كه
در مسأله 116 گفته شد.
مسأله 118 - جايز نيست احرام بستن پيش از رسيدن به
ميقات، و اگر احرام ببندد صحيح نيست. ولى اگر نذر كند كه از محلى
كه پيش از ميقات است احرام ببندد جايز است و بايد از همانجا محرم
شود. مثلا اگر نذر كرد كه از قم محرم شود، واجب است به اين نذر
عمل كند، و احرام او هم صحيح است.
مسأله 119 - جايز نيست احرام را از ميقات اختيارا تأخير
بيندازد. بلكه از محاذات ميقات هم بدون احرام عبور نكند، اگر چه
ميقات ديگرى بعد از آن باشد.
مسأله 120 - اگر بدون احرام از ميقات عبور كرد، واجب است
در صورت امكان برگردد و از ميقات محرم شود. بلكه اگر ميقات
ديگرى هم بعد از آن ميقات باشد بنابر احتياط واجب بايد برگردد به
ميقاتى كه از آن گذشته، و از آنجا محرم شود.
مسائل متفرقه ميقات
مسأله 121 - احتياط واجب آن است كه از خود مسجد شجره
احرام بسته شود نه اطراف آن و احتياط مستحب آن است كه در محل
41

اصلى مسجد محرم شود اگر چه از مسجد مطلقا جايز است حتى در
قسمتى كه مسجد توسعه پيدا كرده است.
مسأله 122 - اگر زن در ميقات حائض باشد و يقين كند كه
نمىتواند عمره تمتع را در وقت خودش انجام دهد، نمىتواند نيت
حج افراد را بكند و براى حج افراد محرم شود.
مسأله 123 - كسانى كه با هواپيما به جده مىروند نمىتوانند از
جده يا حديبيه محرم شوند بلكه بايد به يكى از مواقيت مثل جحفه
بروند و از آنجا محرم شوند و اگر از مدينه بروند بايد از مسجد شجره
محرم شوند و در اين حكم فرقى بين اين كه قصد عمره تمتع يا مفرده
داشته باشند نيست.
مسأله 124 - كسانى كه ميقات براى آنها مشخص نيست،
نمىتوانند به گفته راهنما يا حمله دار كه مىگويد فلان محل ميقات
است محرم شوند، مگر از گفته او اطمينان پيدا كنند.
مسأله 125 - در صورتى كه ثابت نيست كه رابغ محاذى جحفه
است يا خير، احرام بستن از آن جايز نيست.
مسأله 126 - كسى كه در غير ماه‌هاى حج به مكه رفته و عمره
مفرده بجا آورده، و در مكه مانده تا ماه‌هاى حج، براى احرام عمره
تمتع بايد به يكى از مواقيت پنجگانه معروفه برود. و نمى تواند از
تنعيم محرم شود.
مسأله 127 - كسانى كه براى عمره مفرده به مكه مشرف
42

مىشوند، چنانچه از يكى از مواقيت معروفه عبور نمايند، نمىتوانند
بدون احرام از ميقات تجاوز كنند، و در صورت تجاوز واجب است به
ميقات برگردند و از آنجا محرم شوند. و چنانچه از ميقات يا محاذى
آن عبور ننمايند مىتوانند از ادنى الحل محرم شوند.
مسأله 128 - اگر شخص در مكه باشد و بخواهد عمره تمتع
بجا آورد و به عللى از رفتن به ميقات عمره تمتع معذور باشد، لازم
است به خارج حرم برود و از آنجا محرم شود. و از ادنى الحل هم
كافى است.
مسأله 129 - ميقات براى شاغلين در جده از ايرانيان و غير آنها
در عمره تمتع همان مواقيت معروفه است و نمى توانند از جده يا از
ادنى الحل محرم شوند. و اگر از روى جهل به مسأله در جاى ديگرى
محرم شوند، احرام آنها صحيح نيست و محرمات احرام بر آنها حرام
نمىشود. چنانچه در صورت علم و عمد هم حكم همين است. هر
چند در صورت جهل اگر بعد از اعمال، مسأله را فهميده اند عمل آنان
صحيح است.
مسأله 130 - خدمه كاروانها كه مىخواهند به مكه بروند و بعد از
آن بايد از مكه خارج شوند بنابر احتياط نبايد عمره تمتع انجام دهند
بلكه براى دخول مكه مىتوانند از يكى از مواقيت معروفة در صورتى
كه از آن عبور نمايند يا از ادنى الحل در صورتى كه از ميقات يا محاذى
آن عبور ننمايند، محرم شوند و پس از انجام اعمال عمره مفرده
43

مىتوانند از مكه خارج شوند و در صورت خارج شدن از مكه اگر فقط
به جده بيايند براى ورود به مكه در مرتبه دوم و سوم و بعد از آن،
احرام لازم نيست ولى اگر به مدينه بروند و از آنجا بخواهند به مكه
بروند بايد در مسجد شجره محرم شوند براى عمره مفرده ديگر و در
صورتى كه در همان ماه اين عمره انجام شود لازم است رجاء انجام
دهد و آخرين مرتبه اى كه به مكه مىروند بايد به يكى از مواقيت
معروفة مثل مسجد شجره يا جحفه بروند و از آنجا براى عمره تمتع
محرم شوند.
فصل دوم:
در واجبات احرام و آنچه متعلق به آنهاست
مسأله 131 - واجبات در هنگام احرام سه چيز است:
اول نيت: يعنى انسان در حالى كه مىخواهد محرم شود به
احرام عمره تمتع، نيت كند عمره تمتع را، و لازم نيست قصد كند ترك
محرماتى را كه بر محرم پس از احرام حرام مىشود، بلكه كسى كه به
قصد عمره تمتع يا حج تمتع لبيك هاى واجب را گفت، محرم
مىشود، چه قصد بكند احرام را يا نكند و چه قصد بكند ترك
محرمات را يا نكند. پس كسى كه مىداند بعضى از محرمات را انجام
مىدهد، مثل زير سايه رفتن در حال سفر احرام او صحيح است.
44

مسأله 132 - آنچه ذكر شد، كه لازم نيست قصد كند محرمات
را، در غير آن محرماتى است كه عمره يا حج را باطل مىكند، مثل اكثر
محرمات. اما آنچه عمره يا حج را باطل مىكند مثل نزديكى با زن در
بعضى از صور كه ذكر خواهد شد، پس با قصد ارتكاب آن احرام
باطل است بلكه غير ممكن است.
مسأله 133 - عمره و حج و اجزاء آنها از عبادات است و بايد با
نيت خالص براى اطاعت خداوند تعالى بجا آورد.
مسأله 134 - اگر عمره را به رياء يا غير آن باطل كند، و جبران
آن ممكن نشود و وقت نباشد، احتياط واجب آن است كه حج افراد
بجا آورد و پس از آن عمره مفرده بجا آورد و در سال ديگر حج را
اعاده كند.
مسأله 135 - اگر حج را به نيت خالص بجا نياورد، و به رياء و
غير آن باطل كند بايد سال ديگر عمره و حج را اعاده كند.
مسأله 136 - اگر بعضى از اركان عمره يا حج را به نيت خالص
نياورد و به رياء و غير آن باطل كند و نتواند آن را جبران كند پس در
عمره حكم بطلان عمره و در حج حكم بطلان حج را ولى اگر محل
جبران باقى است و جبران كرد عملش صحيح مىشود گرچه
معصيت كار است.
مسأله 137 - اگر بواسطه ندانستن مسأله يا جهت ديگرى بجاى
نيت عمره تمتع، حج تمتع را قصد، پس اگر در نظرش آن است كه
45

همين عملى را كه همه بجا مىآورند او هم بجا آورد، و گمان كرده
جزء اول از دو جزء حج، اسمش حج تمتع است، ظاهرا عمل او
صحيح است و عمره تمتع است.
مسأله 138 - اگر بواسطه ندانستن يا جهت ديگر گمان كند كه
حج تمتع بر عمره تمتع مقدم است، و نيت حج تمتع كند به عزم
اين كه پس از احرام برود به عرفات و مشعر و حج بجا آورد و عمره را
پس از آن بجا آورد احرام او باطل است. و بايد در ميقات تجديد
احرام كند، و اگر از ميقات گذشته است، بايد در صورت امكان برگردد
به ميقات و محرم شود، و الا از همان جا محرم شود، و اگر وارد حرم
شد و بعد ملتفت شد، بايد در صورت امكان از حرم خارج شود و
محرم شود، و الا در همانجا محرم شود.
مسأله 139 - دوم: تلبيه يعنى لبيك گفتن: و صورت آن بنابر
اصح آن است كه بگويد:
لبيك اللهم لبيك لا شريك لك لبيك.
و به اين مقدار اگر اكتفا كند محرم شده و احرامش صحيح
است. و احتياط مستحب آن است كه پس از گفتن چهار لبيك به
صورتى كه بيان شد بگويد:
ان الحمد والنعمة لك والملك لا شريك لك لبيك.
و احتياط مستحب آن است بجاى صورت اولى بگويد:
لبيك اللهم لبيك ان الحمد والنعمة لك والملك لاشريك لك
46

لبيك.
ومستحب است بعد از آن بگويد:
لبيك ذا المعارج لبيك داعيا الى دار السلام لبيك لبيك غفار
الذنوب لبيك لبيك اهل التلبية لبيك لبيك ذالجلال والاكرام لبيك
لبيك تبدى والمعاد اليك لبيك لبيك تستغنى ويفتقر اليك لبيك لبيك
مرهوبا ومرغوبا اليك لبيك لبيك اله الحق لبيك لبيك ذالنعماء والفضل
الحسن الجميل لبيك لبيك كشاف الكرب العظام لبيك لبيك عبدك
وابن عبدتك لبيك لبيك يا كريم لبيك.
و اين جملات را نيز بگويد خوب است:
لبيك اتقرب اليك بمحمد وآل محمد لبيك لبيك بحجة وعمرة
لبيك لبيك وهذه عمرة متعة الى الحج لبيك لبيك اهل التلبية لبيك لبيك
تلبية تمامها وبلاغها عليك.
و در اين فصل مسائلى است.
مسأله 140 - واجب است صحيح گفتن قدر واجب از لبيك را
كه گذشت، همان طور كه صحيح گفتن تكبيرة الاحرام در نماز واجب
است.
مسأله 141 - اگر تلبيه را به قدر واجب كه ذكر شد، نداند بايد آن
را ياد بگيرد، يا كسى او را در وقت گفتن تلقين كند، يعنى كلمه كلمه آن
شخص بگويد و شخصى كه مىخواهد احرام ببندد، دنبال او بطور
صحيح بگويد.
47

مسأله 142 - اگر نتواند تلبيه را ياد بگيرد، يا وقت ياد گرفتن
نباشد و با تلقين هم نتواند بگويد، به هر نحو كه مىتواند بگويد، و
مستحب است ترجمه آن را هم بگويد. و بهتر آنست كه علاوه بر آن
نايب هم بگيرد.
مسأله 143 - اگر لبيك گفتن را فراموش كرد، يا بواسطه ندانستن
حكم، تلبيه را نگفت، در صورت امكان واجب است برگردد به
ميقات و احرام ببندد و لبيك بگويد و اگر نتواند برگردد، چنانچه
داخل حرم نشده است همان جا محرم شود و لبيك بگويد. و اگر
داخل حرم شده واجب است برگردد به خارج حرم و احرام ببندد و
لبيك بگويد. و اگر ممكن نيست همانجا محرم شود و لبيك بگويد. و
اگر بعد از گذشتن وقت جبران و اتمام جميع اعمال حج وعمره
يادش آمد بعيد نيست صحت عمل.
مسأله 144 - اگر كسى لبيك واجب را نگفت، چه بواسطه
عذرى و چه بدون عذر، چيزهائى كه بر محرم حرام است بر او حرام
نمىشود. و اگر آنچه در احرام موجب كفاره مىشود بجا آورد، كفاره
ندارد. و هم چنين است اگر لبيك را به رياء باطل كند.
مسأله 145 - اگر بعد از گفتن لبيك واجب در ميقات، فراموش
كند كه نيت عمره تمتع كرده يا نيت حج تمتع بنا بگذارد كه نيت عمره
تمتع كرده، و عمره او صحيح است. و هم چنين اگر بعد از لبيك گفتن
در روز هشتم كه بايد براى حج تمتع بگويد فراموش كرد كه لبيك را
48

براى حج گفته يا براى عمره، بنا بگذارد كه براى حج تمتع گفته، و
حج او صحيح است.
مسأله 146 - جايز نيست لبيك واجب را از ميقات تأخير
بيندازد، و اگر تأخير انداخت بايد به دستورى كه در مسأله 116 ذكر
شد، عمل كند.
مسأله 147 - در لبيك مقدار واجب يك مرتبه است. ولى تكرار
آن مستحب است. و مستحب است زياد گفتن آن به هر مقدار كه
مىتواند. و براى هفتاد مرتبه گفتن آن ثواب زيادى ذكر شده. و لازم
نيست تمام آنچه را در حال احرام بستن گفته است تكرار كند، بلكه
كافى است بگويد: (لبيك اللهم لبيك) يا فقط (لبيك) را تكرار كند.
مسأله 148 - كسى كه براى عمره تمتع محرم مىشود، لازم
است وقتى كه خانه هاى مكه پيدا مىشود، لبيك را ترك كند و ديگر
لبيك نگويد، و احتياط مستحب قطع نمودن تلبيه است به هنگامى كه
خانه هاى جديد الاحداث مكه را مشاهده مىكند، هر چند مكه بزرگ
شود و كسى كه براى حج احرام بسته بايد لبيك را تا ظهر روز عرفه
بيشتر نگويد. و كسى كه براى عمره مفرده محرم مىشود، لازم است
تلبيه را هنگام دخول حرم قطع نمايد در صورتى كه از مواقيت معروفة
محرم شده باشد و چنانچه از ادنى الحل محرم شده باشد قطع نمودن
تلبيه به هنگام مشاهده كعبه لازم است ولو اين كه از خارج مكه محرم
نشده باشد مثلا از مسجد تنعيم محرم شده باشد و حرمت تلبيه در
49

اين موارد تشريعيه است.
مسأله 149 - سوم از واجبات احرام، پوشيدن دو جامه احرام
مىباشد براى مردان. كه يكى را (لنگ) و ديگرى را (رداء) نامند كه
بايد آن را به دوش بيندازد.
مسأله 150 - احتياط واجب آن است كه اين دو جامه را قبل از
نيت احرام و لبيك گفتن بپوشد، و اگر بعد از لبيك گفتن آنها را پوشيد
مستحب است لبيك را دوباره بگويد.
مسأله 151 - لازم نيست لنگ ناف و زانو را بپوشاند، و كفايت
مىكند كه به نحو متعارف باشد اما مستحب است ناف و زانو را
بپوشاند.
مسأله 152 - در پوشيدن دو جامه احرام ترتيب خاصى معتبر
نيست. بلكه به هر ترتيبى بپوشد مانع ندارد، فقط بايد يكى را لنگ
قرار دهد به هر كيفيتى كه مىخواهد، و يكى را رداء قرار دهد به هر
كيفيتى كه مىخواهد. ولى بايد رداء مقدار زيادى از شانه ها را نيز
بپوشاند به طورى كه از صدق رداء خارج نشود.
مسأله 153 - احتياط واجب آن است كه در حال اختيار اكتفا
نكند به يك جامه بلند، كه مقدارى از آن لنگ كند و مقدارى را رداء
قرار دهد، بلكه بايد دو جامه جدا باشند.
مسأله 154 - در پوشيدن جامه احرام احتياط واجب آن است
كه نيت اطاعت امر الهى كند. و احتياط مستحب آن است كه در كندن
50

جامه دوخته هم نيت و قصد اطاعت كند.
مسأله 155 - شرط است در اين دو جامه كه نماز در آنها صحيح
باشد. پس كفايت نمىكند جامه حرير و غير مأكول و جامه اى كه نجس
باشد به نجاستى كه در نماز عفو از آن نشده باشد.
مسأله 156 - لازم است جامه اى را كه لنگ قرار مىدهد آن
اندازه نازك نباشد كه بدن نما باشد. و احتياط واجب آن است كه رداء
هم بدن نما نباشد.
مسأله 157 - احتياط واجب آن است كه لباس احرام زن حرير
خالص نباشد. بلكه احتياط آن است كه تا آخر احرام حرير نپوشد.
مسأله 158 - دو جامه اى كه ذكر شد كه بايد محرم بپوشد،
مخصوص به مرد است. ولى زن احتياط واجب آن است كه در حال
نيت وتلبيه فقط دو لباس احرام را در زير لباسهاى خودش بپوشد.
مسأله 159 - احتياط واجب آن است كه هر وقت در بين اعمال
يا غير آن در حال احرام اين دو جامه نجس شود تطهير يا تبديل نمايد.
اما تطهير بدن در حال احرام و بعد از احرام لازم نيست گرچه
مستحب است.
مسأله 160 - اگر محرم بدن يا جامه احرام را تطهير نكند كفاره
ندارد و احرام او باطل نيست.
مسأله 161 - احتياط آن است كه جامه احرام از پوست نباشد.
لكن اگر به آن جامه گفته شود مانع ندارد.
51

مسأله 162 - لازم نيست كه جامه احرام منسوج و بافتنى باشد،
بلكه اگر مثل (نمد) ماليده شده باشد و جامه به آن گفته شود مانع
ندارد.
مسأله 163 - افضل آن است كه محرم اگر جامه احرام را عوض
كرده وقتى كه وارد مكه مىشود براى طواف همان جامه اى را كه در
آن محرم شده است بپوشد.
مسأله 164 - اگر محرم اضطرار پيدا كند به پوشيدن قبا يا
پيراهن براى سردى هوا يا غير آن، مىتواند قبا و پيراهن را استفاده
كند، لكن بايد قبا را پائين و بالا كند و به دوش بيندازد، و دست از
آستين آن بيرون نياورد، و احتياط مستحب آن است كه پشت و رو نيز
بكند، و پيراهن را نيز بايد بدوش بيندازد و نپوشد، و بايد پشت و رو
بكند، و اگر اضطرار رفع نمىشود مگر به پوشيدن قبا و پيراهن
مىتواند بپوشد.
مسأله 165 - لازم نيست جامه احرام را هميشه در برداشته
باشد، بلكه جائز است آنها را عوض كند و براى شستن بيرون آورد و
براى حمام رفتن آنها را بكند، بلكه جايز است براى حاجت هر دو را
بيرون آورد و لخت شود.
مسأله 166 - محرم مىتواند بيشتر از دو جامه احرام بپوشد. اما
بايد همه آنها شرايط لباس احرام را داشته باشند. مثلا مىتواند براى
حفظ از سرما يا غرض ديگر دو يا سه رداء و يا دو يا سه لنگ بپوشد.
52

مسأله 167 - اگر لباس احرام را عمدا نپوشد، يا لباس دوخته در
حالى كه مىخواهد محرم شود بپوشد معصيت كرده است، ولى به
احرام او ضرر نمىرساند و احرامش صحيح است. و اگر از روى عذر
باشد معصيت هم نكرده و احرامش صحيح است.
مسأله 168 - گره زدن لباس احرام اشكال ندارد. ولى احتياط
واجب آن است كه آن را كه لنگ قرار داده به گردن گره نزند، و اگر از
روى جهل يا نسيان گره زد احتياط آن است كه فورا باز كند، ولى به
احرامش ضرر نمىرساند و چيزى هم بر او نيست. و سنگ در جامه
احرام گذاشتن و با نخ بستن نيز جايز است.
مسأله 169 - براى احرام بستن پاك بودن از حدث اصغر و اكبر
شرط نيست. پس جايز است در حال جنابت و حيض و نفاس محرم
شود. بلكه غسل احرام براى حائض و نفساء نيز مستحب است.
مسأله 170 - اگر بعد از آن كه محرم شد پيراهن بپوشد لازم
است كه پيراهن را شكاف دهد و از پائين بيرون آورد. ولى اگر در
پيراهن محرم شود لازم نيست شكاف دهد، و مى تواند از پائين بيرون
آورد، و همين قدر لازم است آن را بكند و لباس احرام بپوشد، و در هر
دو صورت احرامش صحيح است.
مسأله 171 - اگر احرام را فراموش كند و به خاطرش نيايد مگر
بعد از اتمام همه واجبات عمره تمتع و نتواند جبران كند، عمره او
باطل است و بايد عدول به غير حج تمتع بكند. ولى اگر اعمال حج را
53

هم تمام كرد و بعد يادش آمد عملش صحيح است.
مستحبات احرام
مسأله 172 - مستحبات احرام چند چيز است:
1 - آن كه قبلا بدن خود را پاكيزه نموده و ناخن و شارب خود را
بگيرد و موى زير بغل و شانه را ازاله نمايد.
2 - كسى كه قصد حج دارد از اول ماه ذى القعدة، و شخصى كه
قاصد عمره مفرده است پيش از يك ماه موى سر و ريش را رها كند.
3 - آن كه پيش از احرام در ميقات غسل احرام بنمايد و اين
غسل از زن حائض و نفساء نيز صحيح است، و تقديم اين غسل
به خصوص در صورتى كه خوف آن باشد كه در ميقات آب يافت نشود
جايز است، و در صورت تقديم اگر در ميقات آب يافت شد، مستحب
است غسل را اعاده بنمايد، و بعد از اين غسل اگر مكلف لباسى را
پوشيد، يا چيزى را خورد كه بر محرم حرام است، باز هم اعاده
مستحب است، و اگر مكلف در روز غسل نمود از غسل تا آخر شب
آينده كفايت مىكند. و هم چنين اگر غسل را در شب نمود تا آخر روز
آينده كافى است ولى اگر بعد از غسل و پيش از احرام به حدث اصغر
محدث شد غسل را اعاده نمايد.
4 - آن كه دو جامه احرام از پنبه باشد.
54

5 - آن كه احرام را به ترتيب ذيل ببندد: در صورت تمكن بعد از
فريضه ظهر، و در صورت عدم تمكن بعد از فريضه ديگر، در صورت
عدم تمكن از فريضه اداء بعد از فريضه قضاء محرم شود، و در
صورت عدم تمكن از آن، بعد از شش يا دو ركعت نماز نافله، در
ركعت اول پس از حمد سوره توحيد، و در ركعت دوم سوره جحد را
بخواند، و شش ركعت افضل است و بعد از نماز حمد و ثناى الهى را
بجا آورد، و بر پيغمبر وآل او صلوات بفرستد. آنگاه بگويد:
اللهم انى اسالك ان تجعلنى ممن استجاب لك وآمن بوعدك
واتبع امرك فانى عبدك وفى قبضتك لا اوقى الا ما وقيت ولا آخذ الا
ما اعطيت وقد ذكرت الحج فاسالك ان تعزم لى عليه على كتابك وسنة
نبيك صلواتك عليه وآله وتقوينى على ما ضعفت وتسلم لى مناسكى
في يسر منك وعافية واجعلنى من وفدك الذى رضيت وارتضيت
وسميت وكتبت، اللهم انى خرجت من شقة بعيدة وانفقت مالى ابتغاء
مرضاتك اللهم فتمم لى حجتى وعمرتى، اللهم انى اريد التمتع بالعمرة
الى الحج على كتابك وسنة نبيك صلواتك عليه وآله، فان عرض لى
عارض يحبسنى فخلنى حيث حبستنى بقدرك الذى قدرت على، اللهم
ان تكن حجة فعمرة، احرم لك شعرى وبشرى ولحمى ودمى
وعظامى ومخى وعصبى من النساء والثياب والطيب أبتغى بذلك
وجهك والدار الاخرة.
6 - هنگام پوشيدن دو جامه احرام بگويد:
55

الحمد لله الذى رزقنى ما او آرى به عورتى واودى فيه فرضى
وأعبد فيه ربى وأنتهى فيه الى ما امرنى، الحمد لله الذى قصدته فبلغنى
واردته فاعاننى وقبلنى و لم يقطع بى ووجهه اردت فسلمنى فهو
حصنى وكهفى وحرزى وظهرى وملاذى و رجائى ومنجاى وذخرى
و عدتى في شدتى و رخائى.
7 - آن كه تلبيه ها را در حال احرام تكرار كند خصوصا در موارد زير:
الف: وقت برخاستن از خواب.
ب: بعد از هر نماز واجب و مستحب.
ج: وقت رسيدن به سواره.
د: هنگام بالا رفتن از تل يا سرازير شدن از آن.
ه‍: وقت سوار شدن يا پياده شدن.
و: هنگام سحر.
زن حائض و نفساء و همين طور جنب نيز اين تلبيه ها را
بگويند.
و شخص متمتع تلبيه گفتن او در عمره مستمر خواهد بود تا آن كه
خانه هاى مكه را ببيند، و اما تلبيه حج تا ظهر روز عرفه مستمر است.
مكروهات احرام
مسأله 173 - مكروهات احرام چند چيز است:
56

1 - احرام در جامه سياه، و افضل احرام در جامه سفيد است.
2 - خوابيدن محرم بر رخت خواب و بالش زرد رنگ.
3 - احرام بستن در جامه چركين. و اگر در حال احرام چرك
شود بهتر آن است كه مكلف مادامى كه در حال احرام است آن را
نشويد.
4 - احرام بستن در جامه راه راه.
5 - استعمال حنا پيش از احرام در صورتى كه اثر آن تا حال
احرام باقى بماند.
6 - حمام رفتن و اولى آن است كه محرم بدن خود را با كيسه و
مثل آن نسايد.
7 - لبيك گفتن محرم در جواب كسى كه او را صدا نمايد.
فصل سوم:
در آنچه بر محرم حرام مىشود و آن چند امر است
اول: شكار صحرائى كه وحشى باشد، مگر در صورتى كه ترس
داشته باشد از آزار آن.
مسأله 174 - خوردن گوشت شكار بر محرم حرام است،
خودش شكار كند يا غير خودش.
مسأله 175 - نشان دادن شكار را به شكارچى بر محرم حرام
57

است. و همين طور اعانت شكارچى به هر نحوى باشد بر محرم حرام
است.
مسأله 176 - اگر محرمى صيد را ذبح كند، از نظر خوردن در
حكم ميته خواهد بود. در صورتى كه ذبح يعنى بريدن رگهاى
چهارگانه به دست محرم باشد اما چنانچه با پرتاب تير صيد كرده
باشد به احتياط واجب در حكم ميته است. بدون فرق بين آن كه محرم
از آن استفاده نمايد يا محل.
مسأله 177 - شكار دريائى براى محرم مانعى ندارد. و حيوان
دريايى حيوانى است كه تخم و جوجه هر دو را در دريا كند. و اين
ملاك در صورتى است كه پرنده، زندگى آن گاهى در دريا باشد و گاهى
در خشكى اما در غير اين پرندگان، دريايى بودن به آن است كه
چنانچه در آب رها كنيم بتواند در آن زندگى كند.
مسأله 178 - پرندگان جزء شكار صحرائى مىباشند و ملخ نيز
در حكم شكار صحرائى است.
مسأله 179 - ذبح و خوردن حيوانات اهلى مانند مرغ خانگى و
گاو و گوسفند و شتر مانع ندارد.
مسأله 180 - احتياط واجب آن است كه زنبور را نكشد، اگر
قصد اذيت او را نداشته باشد.
مسأله 181 - نگاه داشتن صيد حرام است، بلكه بايد آن را رها
كند اگر چه خودش مالك آن باشد. مثل اين كه همراه خود آورده
58

باشد.
مسأله 182 - هر شكارى كه حرام است، جوجه و تخم آن نيز
حرام است.
در رابطه با شكار احكام بسيارى است، كه چون چندان محل
حاجت نيست از بيان آنها خوددارى شد.
دوم: جماع كردن با زن، و بوسيدن، و دست بازى كردن مرد با
زوجه خويش، و نگاه شهوت آميز مرد به زوجه خويش، بلكه هر نوع
لذت و تمتعى از زن بردن حرام است.
مسأله 183 - اگر كسى در احرام عمره تمتع از روى علم و عمد
با زن چه در قبل و چه در دبر و يا با مرد جماع كند، ظاهرا عمره اش
باطل نشود، لكن بنابر احتياط بايد كفاره بدهد. و احتياط آن است كه
اگر اين عمل قبل از سعى واقع شده عمره را تمام كند و دوباره آن را بجا
آورد. و احتياط بيشتر آن است كه سال ديگر حج را اعاده كند.
مسأله 184 - اگر در عمره تمتع اين عمل را از روى علم و عمد
پس از سعى مرتكب شود، عمره او صحيح است، و فقط كفاره بر او
واجب مىشود. و كفاره آن بنابر احتياط مستحب يك شتر است،
ثروتمند باشد يا نباشد.
مسأله 185 - اگر در احرام حج اين عمل را از روى علم و عمد
بجا آورد، چنانچه قبل از وقوف به عرفات بوده باشد، حج او فاسد
است مسلما. و اگر بعد از وقوف به عرفات و قبل از وقوف به
59

مشعر الحرام بوده باشد، بنابر اقوى حج او فاسد است. و در هر دو
صورت يك شتر كفاره آن است، و اگر پيدا نشد يك گاو.
مسأله 186 - در اين دو صورتى كه در مسأله قبل ذكر شد، بايد
حج را تمام كند و در سال ديگر نيز حج بجا آورد.
مسأله 187 - اگر اين عمل بعد از وقوف به عرفات و مشعر واقع
شد دو صورت دارد: يكى آن كه بعد از تمام شدن شوط سوم از طواف
نساء مرتكب شده است، در اين صورت حج او صحيح است و كفاره
هم ندارد بنابر اصح.
دوم آن كه قبل از تمام شدن شوط سوم از طواف نساء مرتكب
شده است، در اين صورت حج او صحيح است، و فقط بايد كفاره
بدهد.
مسأله 188 - اگر زنى را از روى شهوت ببوسد، و بعد از آن منى
هم از او خارج بشود، كفاره آن يك شتر است. اما اگر منى خارج نشود
كفاره آن يك گوسفند است. و اگر بدون شهوت ببوسد، كفاره ندارد.
مسأله 189 - اگر عمدا نگاه كند به غير زن خود و انزالش شود،
بايد يك شتر كفاره بدهد، چنان كه غنى باشد و اگر متوسط الحال باشد
يك گاو، و اگر فقير باشد يك گوسفند كفاره بدهد.
مسأله 190 - اگر محرم به زن خودش از روى شهوت نگاه كند و
انزالش شود، اقوى آن است كه يك شتر كفاره دارد. ولى اگر از روى
شهوت نباشد كفاره ندارد.
60

مسأله 191 - اگر كسى از روى شهوت با زن خودش دست بازى
كند و انزالش نشود، يك گوسفند كفاره آن است. و اگر انزالش بشود
يك شتر كفاره آن است بنابر احتياط واجب.
مسأله 192 - اگر مردى با زن خود كه محرم است از روى اجبار
جماع كند بر زن چيزى نيست، و مرد بايد علاوه بر كفاره خود كفاره
زن را هم بدهد. و اگر زن از روى رضايت جماع دهد، كفاره بر خود
او است، و مرد بايد كفاره خودش را بدهد. و كفاره اى كه بايد بدهند
گذشت.
مسأله 193 - هر يك از اين امور كه موجب كفاره است، اگر با
جهل به مسأله يا از روى غفلت يا از روى نسيان واقع شود به عمره و
حج او ضرر نمىرساند. و بر شخص هم كفاره نيست.
سوم: عقد كردن زن از براى خود يا غير، چه آن غير احرام بسته
باشد و يا نبسته باشد و محل باشد.
مسأله 194 - جايز نيست شخص محرم شاهد شود از براى
عقد، گرچه آن عقد براى غير محرم باشد.
مسأله 195 - احتياط آنست كه شهادت ندهد بر عقد، هر چند
كه در حال محرم نبودن شاهد عقد شده باشد، اگر چه جايز بودن آن
خالى از قوت نيست.
مسأله 196 - خواستگارى كردن در حال احرام جايز است، لكن
بهتر است كه اين كار را انجام ندهند.
61

مسأله 197 - رجوع كردن به زنى كه طلاق رجعى داده است
مانع ندارد.
مسأله 198 - اگر زنى را در حال احرام براى خود عقد كند با
علم به مسألة، آن زن بر او حرام دائمى مىشود.
مسأله 199 - اگر زنى را با جهل به مسأله براى خود عقد كند،
عقدى كه كرده است باطل است لكن حرام دائمى نمىشود، در
صورت عدم دخول و احتياط آن است كه در صورت دخول آن زن را
نگيرد.
مسأله 200 - ظاهرا در احكامى كه ذكر شد فرقى بين زن عقدى
و صيغه اى نيست.
مسأله 201 - اگر زنى احرام بسته باشد و مردى كه محرم نيست
او را به عقد خود در آورد، اين عقد باطل است. و چنانچه زن عالم به
حكم بوده است عقد باطل است و براى هميشه بر يكديگر حرام
مىشوند.
مسأله 202 - اگر كسى زنى را براى محرمى عقد كند، و محرم
دخول كند، پس اگر هر سه عالم به حكم و موضوع يعنى علم به اين كه
زوج محرم است باشند بر هر كدام يك شتر كفاره است، و اگر دخول
نكند بر هيچ كدام كفاره نيست. و در اين حكم فرق نيست بين آن كه زن
و عاقد محل باشند يا محرم لكن شرط است كه زوج محرم باشد و اگر
بعضى از آنها عالم باشند و بعض ديگر عالم نباشند، بر آن كه عالم بوده
62

كفاره است. و اين مسألة در صورتى كه فقط زوجه محرم باشد جريان
ندارد.
چهارم: استمناء يعنى طلب بيرون آمدن منى بدست يا غير آن
هر چند به خيال باشد يا به بازى كردن با زن خود يا كس ديگر به هر
نحو باشد، پس اگر منى خارج شود كفاره آن شتر است. و احتياط
واجب آن است كه در جايى كه جماع موجب بطلان است، استمناء
نيز موجب بطلان باشد به نحوى كه در جماع گفته شد. بلكه اگر
استمناء از طريق بازى با ذكر باشد اقوى بطلان حج است.
پنجم: استعمال عطريات است. يعنى مشك و زعفران و عود و
ورس و بنابر احتياط از ساير عطريات و حتى كافور نيز اجتناب كند.
مسأله 203 - ماليدن عطر بر بدن و لباس جايز نيست. و همين
طور پوشيدن لباسى كه بوى عطر مىدهد اگر چه قبلا به آن عطر ماليده
شده باشد.
مسأله 204 - خوردن چيزى كه بوى خوش مىدهد مثل زعفران
جايز نيست.
مسأله 205 - اگر به پوشيدن لباس يا خوردن غذائى كه بوى
خوش مىدهد اضطرار پيدا كند بايد دماغ خود را بگيرد كه بوى خوش
به آن نرسد.
مسأله 206 - محرم بايد از گلها يا سبزيهايى كه بوى خوش
مىدهد اجتناب كند. مگر بعضى از انواع كه صحرائى است مثل
63

(بومادران) و (درمنه) و (خزامى) كه مىگويند از خوشبوترين گلها
است.
مسأله 207 - احتياط آن است كه از (دارچينى) و (زنجبيل) و
(هل) و امثال آنها اجتناب كند.
مسأله 208 - از ميوه هاى خوشبو از قبيل سيب و به اجتناب
لازم نيست. و خوردن و بوئيدن آنها مانع ندارد.
مسأله 209 - اقوى حرمت گرفتن دماغ است از بوى بد. لكن
فرار كردن از بوى بد به تند رفتن عيب ندارد.
مسأله 210 - خريد و فروش عطريات اشكال ندارد. لكن نبايد
آنها را براى امتحان بو كند يا استعمال كند.
مسأله 211 - بنابر احتياط واجب كفاره استعمال بوى خوش از
روى عمد و علم يك گوسفند است. اما اگر استعمال به طريق خوردن
باشد اقوى آن است كه يك گوسفند كفاره بدهد.
مسأله 212 - خلوق كعبه حرام نيست. و آن چيزى است كه
كعبه را به آن خوشبو مىكنند يعنى عطرى است مركب از انواع
خاصه اى از عطريات و زعفران و مشتمل است بر روغنى كه به وسيله
آن به كعبه ماليده مىشود و مقصود از بين بردن آلودگيهايى است كه
در اثر استلام كعبه به وجود مىآيد و لذا در پاره اى از روايات از خلوق
به ظهور تعبير شده است.
مسأله 213 - اگر بوى خوش را مكرر استعمال كرد در وقت
64

واحد، بعيد نيست كه يك گوسفند كفايت بكند، لكن احتياط در تعدد
است، و اگر در اوقات متعددة استعمال كرد، بنابر اقوى بايد كفاره را
متعدد بدهد. و اگر بعد از استعمال كفاره داد و باز استعمال كرد
واجب است كه دوباره كفاره بدهد.
ششم: پوشيدن چيز دوخته مثل پيراهن و زير جامه و قبا و امثال
آنها.
مسأله 214 - چيزهايى كه شبيه به دوخته است مثل پيراهنهايى
كه با چرخ يا با دست مىبافند يا چيزهايى را كه با نمد، به شكل
بالا پوش مىمالند، مثل كليجه و پستك و كلاه و غير آن، جايز نيست
پوشيدن آنها.
مسأله 215 - اقوى آن است كه از مطلق چيزهاى دوخته
اجتناب كند. هر چند كم باشد مثل كمربند دوخته و شب كلاه.
مسأله 216 - هميانى را كه در آن پول مىگذارند اشكال ندارد به
كمر ببندد، هر چند دوخته باشد، و بهتر آن است كه بى گره باشد. اما
اگر بتواند هميان دوخته نشده تهيه كند نمىتواند از هميان دوخته
شده استفاده كند.
مسأله 217 - فتق بند اگر دوخته باشد براى ضرورت جايز است
ببندد، لكن اولى آن است كه كفاره بدهد.
مسأله 218 - اگر به لباس دوخته احتياج پيدا كرد جايز است
بپوشد، ولى بايد كفاره بدهد.
65

مسأله 219 - جايز است گره زدن لباس احرام، ولى احتياط در
گره نزدن است. و احتياط واجب آن است كه لنگ را به گردن گره
نزنند.
مسأله 220 - جايز است كه لباس احرام را با سوزن يا چيز ديگر
بعضى را به بعضى وصل كند. گرچه احتياط در ترك آن است.
مسأله 221 - از براى زنها جايز است لباس دوخته هر قدر كه
مىخواهند بپوشند و كفاره هم ندارد. بلى جايز نيست از براى آنها
پوشيدن (قفازين) و آن چيزى بوده كه زنهاى عرب در آن پنبه
مىگذاشتند و دست مىكردند براى حفظ از سرما.
مسأله 222 - كفاره پوشيدن لباس دوخته يك گوسفند است.
مسأله 223 - اگر محرم چند قسم لباس دوخته بپوشد مثل
پيراهن و قبا و عبا، براى هر كدام يك كفاره بايد بدهد. و احتياط
واجب آنست كه اگر آنها را توى هم كرد و يك دفعه پوشيد باز براى هر
كدام يك كفاره بدهد.
مسأله 224 - اگر از روى اضطرار لباسهاى متعدد بپوشد، كفاره
ساقط نمىشود.
مسأله 225 - اگر يك قسم لباس بپوشد مثل پيراهن و كفاره
بدهد، و باز پيراهن ديگر بپوشد يا آن را كه پوشيده بكند و باز بپوشد،
بايد براى دفعه ديگر نيز كفاره بدهد.
مسأله 226 - احتياط واجب آنست كه اگر چند لباس از يك نوع
66

بپوشد، مثل چند قبا يا چند پيراهن، چه در مجلس واحد باشد و چه
در مجالس عديده، براى هر كدام يك كفاره بدهد.
هفتم: سرمه كشيدن به چيز سياهى كه در آن زينب باشد، هر
چند قصد زينت هم نكند. و احتياط واجب اجتناب مطلق از سرمه
است كه در آن زينت باشد. بلكه اگر بوى خوش داشته باشد بنابر
اقوى حرام است.
مسأله 227 - حرام بودن سرمه كشيدن به زن اختصاص ندارد و
براى مرد نيز حرام است.
مسأله 228 - در سرمه كشيدن كفاره نيست. اما چنانچه در او
يكى از انواع عطريات به كار رفته باشد و بوى خوش از آن استشمام
شود، اقوى آن است كه كفاره بدهد و در صورت عدم استشمام
احتياط مستحب در كفاره است.
مسأله 229 - در صورتى كه احتياج به سرمه كشيدن داشته
باشد، مانعى ندارد.
هشتم: نگاه كردن در آينه. و در اين حكم فرقى بين زن و مرد
نيست.
مسأله 230 - نگاه كردن به اجسام صاف صيقل داده شده كه
عكس در آن پيداست و نگاه كردن در آب صاف اشكال ندارد.
مسأله 231 - عينك زدن اگر زينت نباشد و به قصد زينت هم
نباشد اشكال ندارد، ولى اگر زينت محسوب شود و يا به قصد زينت
67

باشد جايز نيست.
مسأله 232 - در نظر كردن به آينه كفاره نيست، لكن مستحب
است كه بعد از نگاه كردن لبيك بگويد.
مسأله 233 - اگر در اطاقى كه شخص در آن سكونت دارد آينه
باشد، و بداند كه گاهى چشم او سهوا به آينه مى افتد اشكال ندارد.
لكن احتياط آنست كه آن را بردارد يا چيزى روى آن بيندازد.
مسأله 234 - احتياط آنست كه به آينه نگاه نكند، اگر چه براى
تزيين نباشد.
نهم: پوشيدن چكمه و گيوه و جوراب و هر چيزى كه تمام روى
پا را مىگيرد.
مسأله 235 - اين حكم اختصاص به مردان دارد و براى زن مانع
ندارد.
مسأله 236 - اگر مرد محتاج شود به پوشيدن چيزى كه روى پا
را مىگيرد، اولى آن است كه روى آن را شكاف دهد.
مسأله 237 - اگر محرم چيزى بپوشد كه روى پا را مىگيرد
احتياط آن است كه يك گوسفند كفاره بدهد.
دهم: فسوق است، و آن اختصاص به دروغ گفتن ندارد. بلكه
فحش دادن و فخر به ديگران كردن نيز فسوق است. و از براى فسوق
كفاره نيست، فقط بايد استغفار كند. و مستحب است چيزى كفاره
بدهد و اگر گاو ذبح كند بهتر است.
68

يازدهم: جدال است و آن گفتن (لاوالله) و (بلى والله) است.
مسأله 238 - گفتن كلمه (لا) و كلمه (بلى)، و در ساير لغات
مرادف آنها مثل (نه) و (آرى) دخالتى در جدال ندارد. بلكه قسم
خوردن در مقام اثبات مطلب يا رد غير، جدال است.
مسأله 239 - قسم اگر به لفظ (الله) باشد، يا مرادف آن مثل
(خدا) در زبان فارسى جدال است. و اما قسم به غير خدا به هر كس
باشد ملحق به جدال نيست.
مسأله 240 - احتياط واجب الحاق ساير اسماء الله است به لفظ
جلاله، پس اگر كسى قسم بخورد به رحمان و رحيم و خالق سموات و
ارض، به احتياط واجب جدال محسوب مىشود در صورتى كه
مشتمل بر كلمه لا و يا بلى باشد.
مسأله 241 - در مقام ضرورت براى اثبات حقى يا ابطال باطلى
جايز است به جلالة يا غير آن قسم بخورد.
مسأله 242 - اگر در جدال راستگو باشد، در كمتر از سه مرتبه
چيزى بر او نيست مگر استغفار. و در مرتبه سوم كفاره بايد بدهد. و
كفاره آن يك گوسفند است.
مسأله 243 - اگر در جدال دروغگو باشد واجب است كه در
مرتبه اول گوسفند كفاره بدهد و احتياط واجب آن است كه در مرتبه
دوم يك گاو و در مرتبه سوم يك شتر كفاره بدهد و احتياط كامل به
اين تحقق پيدا مىكند كه در مرتبه دوم بين گوسفند و گاو و در مرتبه
69

سوم بين گاو و شتر جمع نمايد.
مسأله 244 - اگر در جدال به دروغ در دفعه اول يك گوسفند به
عنوان كفاره ذبح كرد، بعيد نيست كه اگر بعد از آن جدال به دروغ
بكند، كفاره آن يك گوسفند باشد نه يك گاو.
مسأله 245 - اگر در جدال به دروغ دو مرتبه جدال كرد و يك
گاو براى كفاره ذبح كرد، و بعد يك مرتبه ديگر جدال كرد به دروغ،
ظاهرا يك گوسفند كفاره آن است. و اگر بعد از ذبح گاو دو مرتبه دروغ
گفت و جدال كرد ظاهرا يك گاو كفاره آن است.
مسأله 246 - اگر به راست جدال كرد بيشتر از سه مرتبه هر
مقدار باشد، كفاره آن يك گوسفند است. مگر آن كه بعد از سه مرتبه
كفاره بدهد، كه در اين صورت اگر سه مرتبه ديگر به يا بيشتر به راست
جدال كند بايد يك گوسفند ذبح كند.
مسأله 247 - اگر به دروغ ده مرتبه يا بيشتر جدال كند كفاره آن
يك شتر است ظاهرا مگر آن كه پس از سه مرتبه يا زيادتر، كفاره را
بدهد، كه در اين صورت در دفعه اول گوسفند و در دفعه دوم گاو و در
دفعه سوم شتر است.
دوازدهم: كشتن جانورانى كه در بدن انسان يا حيوانات ديگر
ساكن مىشوند مثل شپش و كك و كنه.
مسأله 248 - جايز نيست انداختن شپش و كك را از بدن.
مسأله 249 - جايز نيست نقل كردن آن را از مكانى كه محفوظ
70

است، به جائى كه از آن ساقط شود و بيفتد. و احتياط آنست كه به
محلى كه در معرض آن است كه بيفتد نقل ندهد.
مسأله 250 - احتياط مستحب آنست كه آن را از محلى به محل
ديگر از بدن نقل ندهند، اگر محل اول محفوظ تر است.
مسأله 251 - بعيد نيست كه در كشتن يا انتقال دادن جانوران
ذكر شده، كفاره نباشد لكن احتياطا يك كف از طعام صدقه بدهد.
سيزدهم: انگشتر به دست كردن به جهت زينت. اما اگر براى
استحباب باشد مانع ندارد.
مسأله 252 - اگر انگشتر به دست كند نه براى زينت و نه براى
استحباب مثل آن كه براى خاصيتى بدست كند، اشكال ندارد.
مسأله 253 - احتياط واجب آن است كه محرم (حنا) براى
زينت نبندد، بلكه اگر زينت باشد ولو قصد نكند، احتياط در ترك
است، بلكه حرمت آن در هر دو صورت خالى از وجه نيست.
مسأله 254 - اگر قبل از احرام (حنا) ببندد، چه به قصد زينت
باشد يا نباشد، چه اثرش تا زمان احرام بماند يا نماند، مانع ندارد ولى
احتياط خوبست.
مسأله 255 - انگشتر به دست كردن و حنا بستن كفاره ندارد.
چهاردهم: پوشيدن زيور است براى زن به جهت زينت.
مسأله 256 - اگر زيور زينت باشد، احتياط واجب آن است كه
ترك كند، هر چند قصد تزيين نداشته باشد. بلكه حرمت آن خالى از
71

قوت نيست.
مسأله 257 - زيورهائى را كه قبل از احرام عادت داشته به
پوشيدن آنها، لازم نيست براى احرام بيرون بياورد.
مسأله 258 - زيورهائى را كه عادت داشته به پوشيدن آنها نبايد
به مرد نشان دهد، حتى به شوهر خود.
مسأله 259 - پوشيدن زيور حرام است ولى كفاره ندارد.
پانزدهم: روغن ماليدن است به بدن.
مسأله 260 - اقوى حرام بودن ماليدن روغن است اگر چه بوى
خوش در آن نباشد.
مسأله 261 - جايز نيست روغنى كه بوى خوش در آن است،
پيش از احرام استعمال كند، اگر اثرش تا وقت احرام باقى مىماند.
مسأله 262 - اگر از روى اضطرار و احتياج روغن بمالد عيبى
ندارد.
مسأله 263 - خوردن روغن مانع ندارد اگر در آن بوى خوش
مثل زعفران نباشد.
مسأله 264 - اگر در روغن بوى خوش نباشد، در ماليدن آن
كفاره نيست.
مسأله 265 - اگر در روغن بوى خوش باشد كفاره خوردن آن
يك گوسفند است اگر چه از روى اضطرار باشد. و در غير مصرف
خوردن هم احتياطا كفاره را بدهد.
72

شانزدهم: ازاله مو است از بدن خود يا غير خود چه محرم
باشد چه محل.
مسأله 266 - در حرمت ازاله مو فرقى نيست كه كم باشد يا زياد
بلكه ازاله يك مو نيز حرام است.
مسأله 267 - ازاله مو اگر از روى ضرورت باشد مانعى ندارد،
مثل زيادى شپش و درد سر و موى چشم كه اذيت مىكند.
مسأله 268 - اگر در وقت غسل يا وضو موئى بدون قصد كنده
شود اشكال ندارد.
مسأله 269 - در ازاله مو فرقى نيست بين تراشيدن يا نوره
ماليدن يا كندن يا قيچى كردن و غير آن.
مسأله 270 - كفاره سر تراشيدن اگر به جهت ضرورت باشد
دوازده مد (طعام) است كه بايد به شش مسكين بدهد، يا سه روز
روزه بگيرد، يا يك گوسفند قربانى كند. و مد تقريبا يك چارك (ده
سير) است.
مسأله 271 - اگر تراشيدن از روى ضرورت نباشد، احتياط
واجب آن است كه يك گوسفند كفاره بدهد. بلكه تعين گوسفند در
اين صورت بعيد نيست.
مسأله 272 - اگر از زير هر دو بغل خود ازاله مو كند، بايد يك
گوسفند ذبح كند براى كفاره. بلكه احتياط آن است كه اگر از زير يك
بغل هم ازاله مو كند يك گوسفند كفاره بدهد.
73

مسأله 273 - اگر موى سر را به غير تراشيدن ازاله كند، احتياط
واجب آن است كه همان كفاره تراشيدن را بدهد.
مسأله 274 - اگر در غير حال وضو يا غسل به سر يا ريش خود
بكشد، و يك مو يا بيشتر بيفتد احتياط آن است كه يك كف طعام
صدقه بدهد.
هفدهم: پوشانيدن مرد است سر خود را با هر چيزى كه او را
بپوشاند.
مسأله 275 - احتياط واجب آن است كه سر را به چيزهاى غير
پوششى هم نپوشاند. مثل گل و حنا و دوا و پوشال و غير آن.
مسأله 276 - احتياط واجب آن است كه چيزى را براى حمل و
غير آن بر سر نگذارد.
مسأله 277 - احتياط آن است كه با برخى از اعضاى بدن خود،
سر را نپوشاند مثلا دستها را روى سر نگذارد.
مسأله 278 - جايز نيست سر را زير آب كند. بلكه جايز نيست
زير مايع ديگرى مثل گلاب و سركه و غير آن كند.
مسأله 279 - در حكم سر است بعض سر، پس نبايد بعض سر
را هم بپوشاند. و احتياط واجب آن است كه بر بعض سر چيزى را
حمل ننمايند.
مسأله 280 - گوشها ظاهرا از سر محسوب است پس نبايد آنها
را پوشانيد.
74

مسأله 281 - پوشيدن رو براى مردان مانعى ندارد و از سر
محسوب نيست. پس در وقت خواب مانعى از پوشيدن آن نيست.
مسأله 282 - گذاشتن بند خيك آب بر سر از حكم پوشش
استثنا شده و مانع ندارد.
مسأله 283 - دستمالى را كه براى سر درد به سر مىبندد عيب
ندارد.
مسأله 284 - گذاشتن سر روى بالش براى خوابيدن مانع ندارد.
مسأله 285 - اگر پارچه اى را روى كمانى بيندازند به نحوى كه
بالاى سر باشد و سر را زير آن كنند براى حفظ از پشه مانع ندارد. و
همچنين رفتن در پشه بند اشكال ندارد.
مسأله 286 - زير دوش حمام رفتن براى محرم مانع ندارد، لكن
زيرا آبشارى كه سر را فرو گيرد جايز نيست.
مسأله 287 - اگر سر را شست نبايد با حوله و دستمال خشك
كند. و بعض سر هم در حكم همه است.
مسأله 288 - در وقت خوابيدن مرد نبايد سر خود را بپوشاند. و
اگر بدون التفات پوشانيد بايد فورا آن را باز كند. و همين طور اگر از
روى فراموشى پوشانيد، واجب است فورا سر را باز كند. و مستحب
است تلبيه بگويد بلكه احوط است گفتن آن.
مسأله 289 - اگر سر را بپوشاند به نحوى از انحاء، كفاره آن يك
گوسفند است، و احتياط واجب آن است كه براى پوشاندن بعض سر،
75

كفاره دهد.
مسأله 290 - احتياط مستحب آن است كه اگر سر را مكرر
پوشانيد، كفاره را هم مكرر بدهد، يعنى براى هر دفعه يك گوسفند
كفاره است.
مسأله 291 - اگر سر را پوشانيد و گوسفند را براى كفاره ذبح كرد
و باز سر را پوشانيد احتياط به كفاره دادن دوباره خيلى مطلوب است
گرچه وجوبش معلوم نيست.
مسأله 292 - كفاره در صورتى واجب است كه از روى علم به
مسأله و عمد سر را بپوشاند. پس اگر از روى ندانستن مسأله يا غفلت
يا سهو و نسيان بپوشاند كفاره ندارد.
هيجدهم: پوشانيدن زن است روى خود را به نقاب و رو بند و
برقع.
مسأله 293 - پوشانيدن رو را به هر چيز اگر چيزهاى غير
متعارف باشد، مثل پوشال و گل و چيزهاى ديگر به احتياط واجب
جايز نيست. و جايز نيست با باد بزن روى خود را بپوشاند.
مسأله 294 - بعض رو در حكم تمام آن است و بنابر اقوى
پوشاندن صورت در قسمت پائينى آن يعنى از بينى تا چانه جايز
نيست و در قسمت بالايى آن به احتياط واجب.
مسأله 295 - اگر دست هاى خود را روى صورت بگذارد مانع
ندارد.
76

مسأله 296 - اگر روى خود را براى خوابيدن روى بالش بگذارد
مانع ندارد.
مسأله 297 - واجب است براى نماز سر را بپوشاند، و مقدمة
براى پوشاندن سر كمى از اطراف رو را بپوشاند. لكن واجب است
بعد از نماز فورا آن را باز كند.
مسأله 298 - جايز است براى رو گرفتن از نامحرم چادر يا جامه
را كه به سر افكنده پائين بيندازد تا محاذى بينى، بلكه چانه، و بلكه در
صورت احتياج تا گردن، و چيزى بر او نيست.
مسأله 299 - بهتر آن است كه آن چيزى را كه در موقع حاجت از
سر پائين مىاندازد با دست يا چيز ديگر دور از رو نگه دارد كه به
صورت نچسبد. بلكه اين كار احوط است.
مسأله 300 - احتياط مستحب آن است كه در صورتى كه جامه
را از صورت خويش دور نگه نداشت كفاره داده شود.
مسأله 301 - در نقاب انداختن و پوشاندن رو به هر نحو كه
باشد كفاره لازم نيست. گرچه موافق احتياط است.
نوزدهم: سايه قرار دادن مرد است بالاى سر خود در حال سير
و راه پيمودن.
مسأله 302 - سايه قرار دادن براى مردان جايز نيست. اما براى
زنها و بچه ها جايز است و كفاره هم ندارد.
مسأله 303 - حرمت تظليل يعنى بر بالاى سر، سايه قرار دادن،
77

اختصاص به طى منزل و در حال حركت بودن دارد اما در حالى كه در
محلى منزل نمايد، در منى باشد يا غير آن، زير سايه رفتن مانع ندارد،
و با چتر و مثل آن سايه بر سر قرار دادن مانع ندارد، اگر چه در حال راه
رفتن باشد. پس مانع ندارد كه در منى از چادر خود تا محلى كه ذبح
مىكنند يا محلى كه رمى جمرات مىكنند با چتر برود، گر چه احتياط
مستحب ترك آن است در حال راه رفتن.
مسأله 304 - فرق نيست در حرام بودن سايه قرار دادن در وقت
طى كردن منزل بين آن كه در محملى باشد كه روپوش دارد يا در
اتومبيل سر پوشيده باشد يا در هواپيما باشد يا زير سقف كشتى باشد.
مسأله 305 - حركت در جنب محمل واستظلال به محمل
براى ما شى جايز است.
مسأله 306 - كسانى كه از تهران يا جاى ديگر مىخواهند با
هواپيما به مكه مشرف شوند، اگر نذر كنند براى احرام بستن از تهران،
نذر آنها صحيح است و بايد محرم شوند. و اگر راه ديگرى نباشد جز
هواپيما، بايد به حج بروند. لكن براى زير سقف بودن در حال طى
منزل بايد كفاره بدهند.
مسأله 307 - نشستن در زير سقف در حال طى منزل در شب
خلاف احتياط است، گرچه جايز بودن آن به نظر بعيد نمىرسد.
بنابر اين بعيد نيست جايز بودن نشستن محرم در هواپيمايى كه شب
حركت مىكند.
78

مسأله 308 - در جايز نبودن سايه بالاى سر قرار دادن فرقى
نيست بين سواره و پياده.
مسأله 309 - كسانى كه كشتى سوار مىشوند در حال احرام زير
سقف نبايد بروند، لكن در كنار ديوار كشتى كه سايه ظاهرا نشستن
جايز است.
مسأله 310 - استظلال در وقت طى منزل براى عذرى مثل
شدت گرما يا شدت سرما يا بارندگى جايز است، لكن بايد كفاره
بدهد.
مسأله 311 - كفاره سايه قرار دادن در حال طى منزل يك
گوسفند است. چه با عذر سايه افكنده باشد و چه با اختيار بنابر
اقوى.
مسأله 312 - كفاره استظلال در احرام عمره و حج، بنابر اقوى
يك گوسفند است. هر چند بيش از يك مرتبه سايه قرار داده باشد.
بيستم: بيرون آوردن خون از بدن خود.
مسأله 313 - بيرون آوردن خون از بدن ديگرى مثل حجامت
كردن او يا دندان او را كشيدن حرام نيست.
مسأله 314 - جايز نيست با خراشيدن خون از بدن بيرون آورد،
و با مسواك نمودن خون از ريشه دندان بيرون آوردن جايز نيست.
مسأله 315 - جايز است در حال احتياج خون بگيرد به
حجامت و غير آن، و همين طور خون دمل را بيرون آوردن در حال
79

احتياج.
مسأله 316 - خون از بدن در آوردن كفاره ندارد. هر چند بدون
عذر باشد.
بيست و يكم: ناخن گرفتن.
مسأله 317 - جايز نيست بعض ناخن را هم بگيرد مگر آن كه
موجب آزار شود، مثل آن كه بعض آن افتاده باشد و بعض ديگر
موجب آزار او باشد.
مسأله 318 - در حرمت ناخن گرفتن فرقى بين ناخن دست و
ناخن پا نمىكند.
مسأله 319 - فرقى نيست بين آلات ناخن گيرى، قيچى باشد يا
چاقو يا ناخن گير، و احتياط واجب آن است كه ازاله ناخن نكند به
هيچ وجه، حتى به سوهان و دندان.
مسأله 320 - اگر انگشت زيادى داشته باشد جايز نيست ناخن
آن را بگيرد احتياطا، و هم چنين است اگر دست زيادى داشته باشد.
هر چند بعيد نيست جواز، اگر معلوم شود آن انگشت يا آن دست
زيادى است.
مسأله 321 - اگر يك ناخن از دست يا پا بگيرد يك مد طعام
بايد كفاره بدهد، و براى هر ناخن دست تا به ده نرسيده بايد يك مد
طعام بدهد، و هم چنين در ناخنهاى پا.
مسأله 322 - اگر تمام ناخن هاى دستها و پاها را در يك مجلس
80

بگيرد يك گوسفند كفاره آن است.
مسأله 323 - اگر ناخن دستها را تماما در يك مجلس يا چند
مجلس بگيرد، و در محل ديگر يا چند محل ديگر ناخن پاها را بگيرد،
كفاره آن دو گوسفند است.
مسأله 324 - اگر تمام ناخن دستها را بگيرد و ناخن پاها را كمتر
از ده ناخن بگيرد يك گوسفند براى ناخن دست و براى هر يك از
ناخن هاى پا يك مد طعام بايد بدهد. و هم چنين است اگر ناخن پاها
را بگيرد تماما و ناخن دست ها را كمتر از ده بگيرد.
مسأله 325 - اگر پنج ناخن از پا بگيرد و پنج ناخن از دست
بگيرد، براى هر كدام بايد يك مد طعام كفاره بدهد. و هم چنين است
اگر كمتر از ده در هر يك از دست و پا بگيرد، براى هر كدام يك مد
بايد كفاره بدهد.
مسأله 326 - اگر بيشتر از ده ناخن داشته باشد، پس اگر تمام را
بگيرد بايد يك گوسفند بدهد. ولى احتياط مستحب آنست كه براى
هر كدام از ناخن هاى زيادى از ده تا يك مد كفاره بدهد.
مسأله 327 - اگر كسى كه بيشتر از ده ناخن دارد ده ناخن اصلى
را بگيرد، احتياط واجب آن است كه يك گوسفند بدهد. و اگر بعضى
از ناخنهاى اصلى و بعضى از ناخن هاى زيادى را بگيرد، براى هر يك
از ناخن هاى اصلى بايد يك مد بدهد. و براى زيادى ها هم احتياط
مستحب آن است كه كفاره بدهد.
81

مسأله 328 - اگر تمام ناخن هاى دست را گرفت و كفاره آن را
داد و بعد در همان مجلس ناخن هاى پا را تماما گرفت بايد يك
گوسفند ديگر كفاره بدهد.
مسأله 329 - اگر كسى كمتر از ده ناخن داشت و تمام آن را
گرفت، براى هر يك بايد يك مد طعام بدهد. و احتياط مستحب آن
است كه يك گوسفند ذبح كند.
مسأله 330 - اگر محتاج شد به گرفتن ناخن احتياط مستحب آن
است كه كفاره به همان نحو كه ذكر شد بدهد و در اين صورت اكتفاء و
به يك مشت طعام در مقابل هر ناخن كفايت مىكند.
بيست و دوم: كندن دندان حرام است در صورتى كه خون بيايد
و در غير اين صورت مستحب است ترك آن. و كفاره آن يك گوسفند
در صورت خون آمدن.
بيست و سوم: كندن يا بريدن درخت يا گياهى كه در حرم
روئيده باشد.
مسأله 331 - اگر گياهى يا درختى در منزل محرم روئيده شده
باشد بعد از آن كه منزل او شده پس اگر آن را خودش كاشته باشد جايز
است آن را بكند و يا قطع كند.
مسأله 332 - اگر درختى در منزل او روئيده، بعد از آن كه منزل او
شده، لكن خودش آن را نكاشته باشد، احتياط آن است كه آن را قطع
نكند گرچه اقوى جواز است.
82

مسأله 333 - اگر منزلى خريده باشد كه داراى درخت و گياه
است نبايد آن را قطع كند.
مسأله 334 - درختهاى ميوه و درخت خرما از اين حكم بيرون
است و مى تواند آنها را قطع كند. و گياه (اذخر) كه گياه معروفى است
از حكم مستثنى است و قطع آن مانع ندارد.
مسأله 335 - درختى را كه كندن آن جايز نيست و چنان كه بكند،
احتياط آن است كه اگر بزرگ باشد يك گاو كفاره بدهد، و اگر كوچك
باشد يك گوسفند كفاره بدهد.
مسأله 336 - اگر بعض درخت را قطع كند اقوى آن است كه
قيمت آن را كفاره بدهد.
مسأله 337 - در قطع گياهان كفاره نيست به جز استغفار.
مسأله 338 - جايز است كه شتر خود را بگذارد كه علف بخورد
و نيز مى تواند براى شتر خودش علف را قطع كند.
مسأله 339 - آنچه ذكر شد از قطع درخت و گياه حرم، مختص
به محرم نيست بلكه براى همه كس ثابت است.
مسأله 340 - اگر به نحو متعارف راه برود و گياهى از راه رفتن او
قطع شود اشكالى ندارد.
بيست و چهارم: سلاح در برداشتن و بر خود پوشاندن، مثل
شمشير و نيزه و تفنگ و هر چه از آلات جنگ باشد مگر براى ضرورت.
و احتياط واجب آن است كه سلاح را همراه خود قرار ندهد.
83

مسائل متفرقه محرمات احرام
مسأله 341 - اگر حاجى در حال احرام براى سر درد دستمالى به
دور سر ببندد اگر چه تمام سر را بگيرد كفاره ندارد.
مسأله 342 - آنچه در حال احرام حرام است، سايه بر سر قرار
دادن است. بنابر اين اگر ماشين از زير پل هائى كه در مسير واقع شده
برود و به ناچار محرمين از زير پلها عبور كنند، و يا در محل بنزين در
زير سقف متوقف شود و محرمين زير سقف قرار گيرند اشكالى پيدا
نمىشود و كفاره هم ندارد.
مسأله 343 - شخصى كه با ماشين مسقف رانندگى مىكند بايد
در هر احرام يك گوسفند كفاره بدهد. و با تكرار پياده و سوار شدن
كفاره تكرار نمىشود. و هم چنين در ساير موارد سايه بر سر قرار دادن.
مسأله 344 - پوشيدن نعلينى كه بندهاى عريضى داشته باشد
ولى تمام روى پا را نگيرد در حال احرام مانعى ندارد.
مسأله 345 - در شب استظلال نيست بنابر اين جايز است محرم
در شب با ماشين سقف دار به مكه برود. ولى در هواى ابرى در روز
جايز نيست، مگر ابر طورى تيره باشد كه استظلال صدق نكند.
مسأله 346 - جايز است از جاهاى دور مثل تهران با نذر محرم
شود. ولى اگر از زير سقف سفر مىكند بايد كفاره بدهد.
84

مسأله 347 - تزريق آمپول در حال احرام مانع ندارد. ولى اگر
موجب بيرون آمدن خون از بدن مىشود تزريق نكند مگر در مورد
حاجت و ضرورت.
مسأله 348 - در حرمت سايه بر سر قرار دادن در طى منزل،
فرقى بين سايه اى كه با شخص حركت كند مثل چتر و ماشين مسقف
و سايه ثابت مثل پل و غيره نيست. و فرقى بين اجبار و اختيار نيست
ولى بر عبور از زير پل هائى كه در جاده ها هست صادق نيست.
مسأله 349 - كسى كه حجش را باطل كند، اگر حج فاسد شده
را به اتمام رسانده از احرام خارج شده و اگر نه در احرام باقى است.
مسأله 350 - بعد از آن كه محرم به منزل رسيد ولو در محله هاى
جديد مكه كه از مسجد الحرام دور هستند مىتواند براى رفتن به
مسجد الحرام در ماشين هاى مسقف سوار شود يا زير سايه برود.
مستحبات دخول حرم
1 - به هنگام رسيدن به حرم و به جهت دخول حرم غسل نمايد.
2 - از براى تواضع و فروتنى نسبت به حضرت حق جلت وعلا
پا برهنه شده و نعلين خود را در دست گرفته داخل حرم شود و اين
عمل ثواب زيادى دارد.
3 - وقت دخول حرم اين دعا را بخواند:
85

اللهم انك قلت في كتابك وقولك الحق: واذن في الناس بالحج
يأتوك رجالا وعلى كل ضامر ياتين من كل فج عميق. اللهم انى
ارجوان اكون ممن اجاب دعوتك وقد جئت من شقة بعيدة وفج
عميق سامعا لندائك ومستجيبا لك مطيعا لامرك وكل ذلك بفضلك
على واحسانك الى فلك الحمد على ما وفقتنى له أبتغى بذلك الزلفة
عندك والقربة اليك والمنزلة لديك والمغفرة لذنوبى والتوبة على منها
بمنك، اللهم صل على محمد وآل محمد وحرم بدنى على النار وآمنى من
عذابك وعقابك برحمتك يا ارحم الراحمين.
4 - وقت دخول حرم مقدارى از علف (اذخر) گرفته آن را بجود.
مستحبات دخول مكه معظمه
براى دخول مكه معظمه نيز مستحب است مكلف غسل
بنمايد. و هنگامى كه وارد مكه مىشود با حالت تواضع وارد شود، و
كسى كه از راه مدينه برود از بالاى مكه داخل شده و وقت بيرون
آمدن از پائين آن بيرون آيد.
آداب دخول مسجد الحرام
مستحب است مكلف براى دخول مسجد الحرام غسل بنمايد
86

و هم چنين مستحب است با پاى برهنه و با حالت سكينه و وقار وارد
شود. و هنگام ورود از درب (بنى شيبه) وارد شود.
و مستحب است بر درب مسجد الحرام ايستاده، بگويد:
السلام عليك ايها النبى ورحمة الله وبركاته، بسم الله و بالله
و ما شاء الله، السلام على انبياء الله ورسله، السلام على رسول الله،
السلام على ابراهيم خليل الله، والحمد لله رب العالمين.
و در روايت ديگر وارد است كه نزد درب مسجد بگويد:
بسم الله و بالله و من الله والى الله و ما شاء الله وعلى ملة رسول
الله صلى الله عليه وآله، و خير الاسماء لله، والحمد لله، والسلام على
رسول الله، السلام على محمد بن عبد الله، السلام عليك ايها النبى
ورحمة الله وبركاته، السلام على انبياء الله ورسله، السلام على خليل
الله الرحمن، السلام على المرسلين، والحمد لله رب العالمين، السلام
علينا وعلى عباد الله الصالحين، اللهم صل على محمد وآل محمد، وبارك
على محمد وآل محمد، وارحم محمدا وآل محمد، كما صليت وباركت
وترحمت على ابراهيم وآل ابراهيم انك حميد مجيد، اللهم صل على محمد
وآل محمد عبدك ورسولك، اللهم صل على ابراهيم خليلك وعلى
انبيائك ورسلك وسلم عليهم، وسلام على المرسلين، والحمد لله رب
العالمين، اللهم افتح لى ابواب رحمتك، واستعملنى في طاعتك
ومرضاتك، واحفظنى بحفظ الايمان ابدا ما ابقيتنى، جل ثناء وجهك،
الحمد لله الذى جعلنى من وفده وزواره وجعلنى ممن يعمر مساجده،
87

وجعلنى ممن يناجيه، اللهم انى عبدك وزائرك في بيتك وعلى كل ماتى
حق لمن اتاه وزاره، وانت خير ماتى واكرم مزور، فاسالك يا الله
يا رحمن بانك انت الله لا اله الا انت وحدك لاشريك لك بانك واحد
احد صمد لم تلد ولم تولد ولم يكن له (لك خ ل) كفوا احد، وان محمدا
عبدك ورسولك صلى الله عليه وعلى اهل بيته، يا جواد يا كريم يا ماجد
يا جبار يا كريم، اسألك ان تجعل تحفتك اياى بزيارتى اياك اول شيئ
تعطينى فكاك رقبتى من النار.
پس سه مرتبه مىگويد:
اللهم فك رقبتى من النار.
پس مىگويد:
واوسع على من رزقك الحلال الطيب وادرأ عنى شر شياطين
الجن والانس وشر فسقة العرب والعجم.
پس داخل مسجد الحرام شود و رو به كعبه دستها را بلند نموده
و بگويد:
اللهم انى اسالك في مقامى هذا وفى اول مناسكى ان تقبل
توبتى، وان تتجاوز عن خطيئتى، وان تضع عنى وزرى، الحمد لله
الذى بلغنى بيته الحرام، اللهم انى اشهد ان هذا بيتك الحرام الذى
جعلته مثابة للناس وأمنا مباركا وهدى للعالمين، اللهم انى عبدك
والبلد بلدك، والبيت بيتك، جئت اطلب رحمتك، واؤم طاعتك، مطيعا
لامرك، راضيا بقدرك، اسألك مسألة الفقير اليك، الخائف لعقوبتك،
88

اللهم افتح لى ابواب رحمتك، واستعملنى بطاعتك ومرضاتك.
بعد خطاب مىكند بسوى كعبه و مى گويد:
الحمد لله الذى عظمك وشرفك وكرمك وجعلك مثابة للناس
وامنا مباركا وهدى للعالمين.
و مستحب است وقتى كه محاذى حجر الاسود شد بگويد:
اشهد ان لا إله الا الله وحده لا شريك له، وان محمدا عبده
ورسوله، آمنت بالله، وكفرت بالجبت والطاغوت واللات والعزى
و به عبادة الشيطان وبعبادة كل ند يدعى من دون الله.
و هنگامى كه نظرش به حجر الاسود افتاد متوجه به سوى او
شود وبگويد:
الحمد لله الذى هدانا لهذا وما كنا لنهتدى لولا ان هدانا الله،
سبحان الله والحمد لله ولا اله ا لا الله والله اكبر، الله اكبر من خلقه، والله
اكبر مما اخشى واحذر، لا اله ا لا الله وحده لاشريك له، له الملك وله
الحمد، يحيى ويميت ويميت ويحيى وهو حى لايموت بيده الخير وهو
على كل شيئ قدير، اللهم صل على محمد وآل محمد، وبارك على محمد
وآل محمد، وبارك على محمد وآله كافضل ما صليت وباركت
وترحمت على ابراهيم وآل ابراهيم انك حميد مجيد، وسلام على جميع
النبين والمرسلين والحمد لله رب العالمين اللهم انى او من بوعدك
واصدق رسلك وأتبع كتابك.
و در روايت معتبر وارد است كه وقتى كه نزديك حجر الاسود
89

رسيدى دستهاى خود را بلند كن و حمد و ثناى الهى را بجا آور، و
صلوات بر پيغمبر بفرست و از خداوند عالم بخواه كه حج تو را قبول
كند، پس از آن حجر را بوسيده و استلام نما. و اگر بوسيدن ممكن نشد
استلام نما، و اگر آن هم ممكن نشد به آن اشاره كن و بگو:
اللهم امانتى اديتها وميثاقى تعاهذته لتشهد لى بالموافاة، اللهم
تصديقا بكتابك، وعلى سنة نبيك، صلواتك عليه وآله، اشهد ان
لا إله الا الله وحده لا شريك له، وان محمدا عبده ورسوله، آمنت بالله
وكفرت بالجبت والطاغوت واللات والعزى و عبادة الشيطان و عبادة
كل ند يدعى من دون الله.
و اگر نتوانى همه را بخوانى بعضى را بخوان و بگو:
اللهم اليك بسطت يدى، وفيما عندك عظمت رغبتى فاقبل
سبحتى واغفر لى وارحمنى، اللهم انى اعوذ بك من الكفر والفقر
ومواقف الخزى في الدنيا والاخرة.
فصل چهارم:
در طواف واجب و بعضى از احكام آن
مسأله 351 - كسى كه محرم شد به احرام عمره تمتع و وارد
مكه معظمه شد. اول چيزى كه از اعمال عمره بر او واجب است آن
است كه طواف كند به دور خانه كعبه براى عمره تمتع.
90

مسأله 352 - طواف عبارت است از هفت مرتبه دور خانه كعبه
گرديدن به نحوى كه خواهد آمد، و هر دورى را شوط مىگويند، پس
طواف عبارت از هفت شوط است.
مسأله 353 - طواف از اركان عمره است، و كسى كه آن را از
روى عمد ترك كند تا هنگامى كه وقت آن فوت شود، عمره او باطل
است چه عالم به مسأله باشد و چه جاهل باشد.
مسأله 354 - چنين كسى كه عمره خود را باطل كرده، احوط آن
است كه حج افراد بجا آورد و پس از آن عمره بجا آورد و حج را در
سال بعد اعاده كند.
مسأله 355 - وقت فوت طواف وقتى است كه اگر بخواهد آن را
با بقيه اعمال عمره بجا آورد نتواند آن مقدار از وقوف اختيارى
عرفات را كه ركن است درك نمايد.
مسأله 356 - اگر از روى سهو ترك كرد طواف را، لازم است آن را
بجا آورد هر وقت كه باشد، و اگر برگشته به محل خود، و نتواند به
مكه برگردد يا برگشتن مشقت داشته باشد بايد شخص مورد اطمينان
را نايب بگيرد.
مسأله 357 - اگر سعى را بجا آورده پيش از آن كه طواف را بجا
آورد، احتياط واجب آن است كه سعى را هم بجا آورد. و اگر نماز
طواف را بجا آورده بايد آن را هم بعد از طواف اعاده كند.
مسأله 358 - اگر شخص محرم بواسطه مرض، خودش قدرت
91

نداشته باشد كه طواف كند، و تا وقت هم تنگ شود قدرت حاصل
نكند، اگر ممكن است خود او را به يك نحو ببرند و طواف دهند، اگر
چه به دوش گرفتن يا بر تخت گذاشتن باشد، و اگر ممكن نشود بايد
براى او نايب بگيرند.
مسأله 359 - شخص مريض را كه طواف مىدهند بايد مراعات
شرايط و احكام طواف را به مقدارى كه براى او ممكن است بكنند.
واجبات طواف
مسأله 360 - واجبات طواف دو قسم است:
قسم اول: چيزهائى كه شرط طواف است و آن پنج امر است:
اول: نيت است يعنى بايد طواف را با قصد خالص براى خدا
بجا آورد.
مسأله 361 - نيت را لازم نيست به زبان بياورد، و لازم نيست به
قلب بگذراند، بلكه همان كه بنا دارد اين عمل را بجا آورد و با اين بنا
هم بجا آورد، كفايت مىكند. و به عبارت ديگر، نيت در عبادت و
كارهاى ديگر در اين جهت فرق ندارد. پس همان طور كه انسان با قصد
آب مىخورد و راه مىرود، عبادت را هم اگر همان طور بجا آورد با نيت
بجا آورد.
مسأله 362 - بايد عبادت را براى اطاعت خدا بجا آورد، و در
92

اين جهت با كارهاى ديگر فرق پيدا مىكند. پس بايد طواف را براى
اطاعت خداوند بجا آورد.
مسأله 363 - اگر در بجا آوردن طواف يا ساير اعمال عمره و
حج كه عبادى است رياء كند، يعنى براى نشان دادن و به رخ ديگرى
كشيدن و عمل خود را خوب جلوه دادن بجا آورد طواف او و همين
طور هر چه را اين طور بجا آورده باطل است، و در اين عمل معصيت
خدا را هم كرده است.
مسأله 364 - رياء بعد از عمل و تمام كردن طواف يا ديگر
اعمال، باعث بطلان عمل نمىشود، هر چند كه حرام است.
مسأله 365 - كفايت مىكند در صحيح بودن عمل آن كه براى
خدا بياورد يا براى اطاعت امر خدا يا براى ترس از جهنم يا براى
رسيدن به بهشت و ثواب.
مسأله 366 - اگر در عملى كه براى خدا بجا مىآورد، رضاى
ديگرى را هم شركت دهد و خالص براى خدا نباشد عمل باطل
است.
دوم: آن است كه طاهر باشد از حدث اكبر مثل جنابت و حيض
و نفاس و از حدث اصغر يعنى بايد با وضو باشد.
مسأله 367 - طهارت از حدث اكبر و اصغر در طواف واجب
شرط است، چه طواف عمره باشد يا طواف حج باشد يا طواف
نساء، حتى در عمره و حج مستحب كه پس از احرام بستن واجب
93

است آن را تمام كند.
مسأله 368 - طهارت از حدث اكبر و اصغر در طواف مستحبى
شرط نيست، لكن كسى كه جنب يا حائض است جايز نيست در
مسجد الحرام وارد شود، ولى اگر غفلتا يا نسيانا طواف مستحب كرد
صحيح است.
مسأله 369 - بعد از انجام واجبات و تمام كردن اعمال طواف
(يعنى هفت دور اطراف كعبه گرديدن) مستحب است و بلكه هر چه
شخص بتواند طواف كند خوب است. و در اين طواف طهارت شرط
نيست.
مسأله 370 - اگر شخصى كه حدث اكبر يا اصغر داشته طواف
واجب كند باطل است چه از روى عمد باشد يا از روى غفلت يا
نسيان يا ندانستن مساله باشد.
مسأله 371 - اگر در اثناى طواف بدون اختيار حدث اصغر
عارض شود، چنانچه بعد از تمام شدن دور چهارم باشد، بايد طواف
را قطع كند و طهارت تحصيل كند و از همان جا كه طواف را قطع كرده
تمام كند.
مسأله 372 - اگر در فرض سابق پيش از تمام شدن دور چهارم
حدث اصغر عارض شود، چنانچه بعد از تمام شدن نصف طواف
باشد، احتياط واجب آن است كه طواف را تمام كند و بعد هم آن را
اعاده كند. و اگر قبل از تماميت نصف طواف باشد، اقوى بطلان
94

طواف است.
مسأله 373 - اگر در اثناء طواف حدث اكثر مثل جنابت يا
حيض عارض شود، بايد فورا از مسجد الحرام بيرون رود، پس اگر
پيش از تمام شدن دور چهارم و قبل از تماميت نصف طواف باشد،
پس از غسل طواف را اعاده كند. ولى اگر بعد از تماميت نصف و قبل
از تمام شدن دور چهارم باشد احتياط آنست كه بعد از غسل طواف را
تمام كند و اعاده هم بكند.
مسأله 374 - اگر عذر داشته باشد از وضو يا غسل، واجب
است بدل از وضو يا غسل تيمم كند.
مسأله 375 - اگر تيمم بدل از غسل انجام داد و حدث اصغر
عارض شد، براى حدث اكبر لازم نيست تيمم كند، بلكه براى حدث
اصغر بايد تيمم كند، و تا حدث اكبر براى او حاصل نشده و عذرش
باقى است همان تيمم اول كافى است. لكن احتياط مستحب آن است
كه تيمم بدل از غسل هم بكند.
مسأله 376 - احتياط واجب آن است كه اگر اميد دارد كه
عذرش از وضو يا غسل مرتفع شود، صبر كند تا زمانى كه وقت تنگ
شود يا اميدش قطع شود.
مسأله 377 - اگر با وضو بوده و شك كند كه حدث عارض شده
است يا نه، بنابر وضو داشتن بگذارد، و لازم نيست وضو بگيرد. و
همچنين اگر از حدث اكبر پاك بوده و شك كند كه حدث عارض شده.
95

مسأله 378 - اگر محدث به حدث اصغر يا اكبر بوده و شك كند
كه وضو گرفته يا نه يا غسل كرده يا نه، بايد در فرض اول وضو بگيرد و
در فرض دوم غسل كند.
مسأله 379 - اگر بعد از تمام شدن طواف شك كند كه آن را با
وضو بجا آورده يا نه، يا شك كند با غسل بجا آورده يا نه، طواف او
صحيح است. لكن براى اعمال بعد بايد طهارت تحصيل كند.
مسأله 380 - اگر در اثناء طواف شك كند كه وضو داشته يا نه،
پس اگر بعد از تمامى دور چهارم است، طواف را رها كند و وضو
بگيرد و از همانجا تتمه طواف را بجا آورد. و اگر قبل از تمام شدن دور
چهارم است، احتياط واجب آن است كه طواف را تمام كند و اعاده
كند.
مسأله 381 - در تمام صورتهائى كه در شك گفته شد كه بنابر
طهارت بگذرد يا طوافش صحيح است، بهتر آن است كه تجديد وضو
كند و رجاءا غسل بجا آورد، چون ممكن است كه بعد معلوم شود
وضو يا غسل نداشته پيدا مىشود.
مسأله 382 - اگر آب و چيزى كه به آن جايز است تيمم كند
موجود نباشد، حكم آن حكم غير متمكن از طواف است. پس با
مأيوس بودن از پيدا شدن يكى از آن دو، بايد نايب بگيرد. و احتياط
وجوبى آن است كه اگر جنب و حائض و نفساء نيست خودش نيز
طواف كند، و چون مستحاضه بدون بجا آوردن غسلهائى كه بر او
96

واجب است مىتواند وارد مسجد الحرام شود و طواف كند، بنابر اين
به احتياطى كه در غير جنب و حائض و نفساء شد بايد عمل كند.
گرچه دخول مسجد الحرام نيز براى او خلاف احتياط استحبابى
است.
مسأله 383 - اگر در اثناء طواف شك كند كه غسل كرده است از
جنابت يا حيض يا نفاس يا نه، بايد فورا از مسجد الحرام بيرون رود،
پس اگر شوط چهارم را تمام كرده بوده و شك كرده، بعد از غسل
برگردد و تتمه را بجا آورد، و الا بعد از غسل اعاده كند طواف را، و
احتياط آن است كه در صورت اول نيز اعاده كند.
سوم: طهارت بدن و لباس است از نجاست.
مسأله 384 - احتياط واجب آن است كه از نجاساتى كه در نماز
عفو شده مثل خون كمتر از درهم و جامه اى كه با آن نتوان نماز خواند
مثل عرقچين و جوراب حتى انگشتر نجس اجتناب كند.
مسأله 385 - خون قروح و جروح اگر تطهير آن مشقت داشته
باشد لازم نيست آن را تطهير كند.
مسأله 386 - در خون قروح و جروح تا اندازه اى كه مىشود
تطهير كرد و لباس را عوض كرد احتياط واجب آن است كه تطهير كند
يا جامه را عوض كند.
مسأله 387 - احتياط آن است كه اگر مىتواند، تأخير بيندازد
طواف را، تا بتواند بدون مشقت تطهير كند. اما به اندازه اى تاخير
97

نيندازد كه وقت تنگ شود.
مسأله 388 - اگر طواف كند و بعد از آن كه از طواف فارغ شد
علم پيدا كند به نجاست در حال طواف، اظهر آن است كه طوافش
صحيح است.
مسأله 389 - اگر شك داشته باشد كه لباسش يا بدنش نجس
است مىتواند با آن حال طواف كند و صحيح است، چه بداند كه
پيشتر از اين پاك بوده يا نداند. لكن اگر بداند كه پيشتر نجس بوده و
نداند كه تطهير شده است، نمىتواند با آن حال طواف كند بلكه بايد
تطهير كند و طواف كند.
مسأله 390 - اگر در بين طواف نجاستى به بدن يا لباس او
عارض شود، اظهر آن است كه دست از طواف بردارد، و جامه يا بدن
را تطهير كند، و طواف را از همانجا تمام كند و طواف او صحيح است.
مسأله 391 - اگر در بين طواف نجاستى در بدن يا لباس خود
ببيند و احتمال بدهد كه در اين حال نجاست حاصل شده، ظاهرا
حكم مساله قبل را دارد.
مسأله 392 - اگر در بين طواف علم پيدا كند كه نجاست به بدن
يا لباس او از اول بوده، احتياط آن است كه طواف را رها كند و تطهير
كند و از همانجا بقيه طواف را تمام كند و بعد از آن طواف را اعاده
كند، خصوصا اگر تطهير زياد طول بكشد، و در اين صورت بعد از
اتمام نماز طواف را بخواند و پس از آن طواف را اعاده كند و نماز
98

طواف را نيز اعاده كند، و در اين احتياط فرقى نيست بين آن كه بعد از
چهار دور علم پيدا كند يا قبل از آن، گرچه در صورت دوم احتياط
شديدتر است.
مسأله 393 - اگر فراموش كند نجاست را و طواف كند،
احتياط واجب اعاده است. و همين طور است اگر در بين طواف يادش
بيابد. و لكن اگر بعد از نماز طواف يا در حين نماز توجه پيدا كند كه
طهارت را فراموش نموده است بايد اعاده نمايد.
چهارم: ختنه كردن است در حق مردان و اين شرط در زنها
نيست، و احتياط واجب آن است كه در باره بچه هاى نا بالغ مراعات
شود.
مسأله 394 - اگر بچه اى كه ختنه نشده وادار به احرام كنند يا او
را محرم كنند، احرام او صحيح است ولى طواف او صحيح نيست.
پس اگر محرم به احرام حج شود، چون طواف نساء او باطل است،
بنابر احوط حلال شدن زن بر او مشكل مىشود. مگر آن كه او را ختنه
كنند و طواف دهند يا خودش بعد از ختنه شدن طواف كند يا آن كه
نايب براى او بگيرند تا طواف كند.
مسأله 395 - اگر بچه ختنه كرده به دنيا بيايد طواف او صحيح
است.
پنجم: ستر عورت است. پس اگر بدون ساتر عورت طواف
كند، باطل است. و معتبر است در آن اباحه. پس با ساتر غصبى
99

طواف صحيح نيست، اما غصبى بودن لباسهاى ديگرى كه عنوان
ساتر ندارد مضر به طواف نيست.
مسأله 396 - احتياط واجب آن است كه مراعات موالات
عرفى را در طواف بكند، يعنى در بين دورهاى طواف آن قدر طول
ندهد كه از صورت يك طواف خارج شود.
قسم دوم: چيزهائى است كه گفته اند داخل در حقيقت طواف
است. اگر چه بعضى از آنها شرط است از براى طواف، لكن در عمل
فرقى نمىكند. و آن هفت چيز است:
اول: آن كه ابتدا كند به حجر الاسود.
مسأله 397 - در شروع از حجر الاسود لازم نيست كه تمام اجزاء
بدن طواف كننده، به تمام اجزاء حجر الاسود عبور كند بلكه لازم
ابتداء به حجر و ختم به حجر است و احتياط تام آن است كه قبل از
حجر الاسود نيت كند كه از حجر الاسود طواف را شروع نمايد و در
هنگام ختم هم مقدار كمى از حجر الاسود عبور نمايد لكن نيت كند كه
ختم آن در محاذى حجر الاسود باشد.
مسأله 398 - آنچه واجب است آن است كه در عرف گفته شود
طواف از حجر الاسود شروع و به حجر الاسود ختم گرديد.
مسأله 399 - در طواف بايد به همان طورى كه همه مسلمين
طواف مىكنند از محاذات حجر الاسود بدون دقت هاى صاحبان
وسوسه، شروع كنند، و در دورهاى ديگر بدون توقف دور بزنند تا
100

هفت دور تمام شود.
مسأله 400 - گاهى ديده مىشود كه اشخاص نادان در هر
دورى كه مىزنند مىايستند و عقب و جلو مىروند كه محاذات را
درست كنند، و اين موجب اشكال است و گاهى حرام است.
دوم: ختم نمودن هر دورى است به حجر الاسود، و اين حاصل
مىشود به اين كه بدون توقف، هفت دور را ختم كند و در دور هفتم به
همان جا كه شروع كرده ختم شود، و لازم نيست در هر دورى بايستد
و باز شروع كند، و كارهاى جهال را نبايد بكنند.
سوم: آن كه در طواف كردن لازم است خانه كعبه در طرف چپ
طواف كننده واقع شود.
مسأله 401 - لازم نيست در تمام حالات طواف، خانه را حقيقتا
به شانه چپ قرار دهد، بلكه اگر در موقع دور زدن به حجر اسماعيل
(ع)، خانه از طرف چپ قدرى خارج شود مانع ندارد، حتى اگر خانه
متمايل به پشت شود لكن دور زدن به نحو متعارف باشد اشكال
ندارد.
مسأله 402 - اگر در موقع رسيدن به گوشه هاى خانه شانه از
محاذات كعبه خارج شود هيچ اشكالى ندارد، اگر به طور متعارف دور
بزند، حتى اگر خانه متمايل به پشت شود.
مسأله 403 - گاهى ديده مىشود كه بعضى از نادانان براى
احتياط، ديگرى را وادار مىكنند كه او را طواف دهد و خود
101

طواف كننده اختيار را از خود سلب مىكند، و به دست ديگرى
مىدهد و تكيه به دست او مىدهد، و او را آن شخص ديگر با فشار
دور مىدهد، اين طواف باطل است، و اگر طواف نساء را اين طور بجا
آورد همسر شخص بر او حرام خواهد بود.
مسأله 404 - احتياط به اين كه خانه در تمام حالات طواف
حقيقتا به طرف چپ باشد گرچه ضعيف است و قابل اعتنا نيست و
بايد اشخاص جاهل و اهل وسوسه از آن احتراز كنند و به همان
ترتيب كه ساير مسلمين دور ميزنند بزنند، لكن اگر شخص عاقل
عالمى بخواهد، احتياط كند و در موقع رسيدن به حجر اسماعيل يا
اركان كعبه قدرى شانه را چپ كند بطورى كه خلاف متعارف و
موجب انگشت نمائى نشود مانعى ندارد.
مسأله 405 - اگر بواسطه مزاحمت طواف كنندگان مقدارى از
دور زدن به خلاف متعارف شد مثل آن كه روى طواف كننده به كعبه
واقع شد يا پشتش واقع شد و يا عقب عقب طواف كرد بايد آن را
جبران كند و از سر بگيرد.
مسأله 406 - اگر بواسطه كثرت جمعيت انسان را بدون اختيار
خود بردند و دور دادند، كفايت نمىكند و بايد آن دور را از سر بگيرد،
اگر چه خانه هم طرف چپ او بوده.
مسأله 407 - در طواف كردن هر طور برود مانع ندارد مىتواند
آهسته برود و مى تواند تند برود به دود و مى تواند سواره طواف كند يا
102

با دوچرخه طواف كند، لكن بهتر آن است كه به طور معتدل برود.
چهارم: داخل كردن حجر اسماعيل ع است در طواف. وحجر
اسماعيل محلى است كه متصل به خانه كعبه است، و بايد طواف كننده
دور حجر اسماعيل بگردد.
مسأله 408 - اگر دور حجر اسماعيل نگرديد و از داخل آن
طواف كرد، طوافش باطل است و بايد اعاده كند.
مسأله 409 - اگر عمدا اين كار را بكند، حكم ابطال عمدى
طواف را دارد كه گذشت.
مسأله 410 - اگر سهوا اين كار را بكند، حكم ابطال سهوى را
دارد.
مسأله 411 - اگر در بعضى از دورها حجر اسماعيل را داخل در
دور زدن نكرد اظهر آن است كه آن دور را از سر بگيرد و اعاده كند
طواف را بنابر احتياط.
مسأله 412 - اگر كسى در بعضى از دورها از روى حجر
اسماعيل (ع) برود، بايد به دستور مسأله قبلى عمل كند.
پنجم: بودن طواف است بين خانه كعبه و مقام حضرت
ابراهيم (ع) از همه اطراف.
مسأله 413 - مراد از اين كه طواف بين كعبه و مقام باشد آن
است كه ملاحظه شود مسافتى كه ميان خانه و مقام ابراهيم (ع) است،
و در همه اطراف خانه كعبه طواف كننده از آن مقدار دور تر نباشد از
103

خانه كعبه. (و ما بين مقام و خانه چنانچه گفته اند تقريبا بيست و شش
ذراع و نصف است) پس در همه اطراف بايد همين قدر بيشتر دور
نباشند.
مسأله 414 - اگر شخص از پشت مقام ابراهيم طواف كند، كه
مقام ابراهيم هم داخل طوافش شود، طوافش باطل است و بايد اعاده
كند.
مسأله 415 - اگر بعضى از دورها را از پشت مقام طواف كند،
بايد آن دو را با اعاده همان جزء تمام كند. و احوط آن است كه طواف
را هم اعاده كند، اگر چه ظاهرا اعاده لازم نباشد، بلكه بعيد نيست
كفايت اعاده همان جزء.
مسأله 416 - ظاهر آن است كه در طرف حجر اسماعيل - ع -
مقدار محل طواف ضيق نمىشود و از حجر به مقدار بيست و شش
ذراع و نيم عنوان مطاف را دارد لكن رعايت احتياط يعنى طواف در
مقدار شش ذراع و نيم نيكو است.
مسأله 417 - اگر از جانب حجر اسماعيل بيشتر از شش ذراع و
نيم در دور زدن دور شود ظاهر آن است كه طوافش صحيح است.
ششم: خروج طواف كننده است از خانه و آنچه از آن محسوب
است.
مسأله 418 - در اطراف ديوار خانه يك پيش آمدگى است كه
آن را (شاذروان) گويند، و آن جزء خانه كعبه است، و طواف كننده بايد
104

آن را هم داخل قرار دهد.
مسأله 419 - اگر كسى در بعضى از احوال بواسطه كثرت
جمعيت يا غير آن بالاى (شاذروان) برود و دور بزند، آن مقدار كه دور
زده باطل است، و بايد آن را اعاده كند.
مسأله 420 - دست به ديوار خانه كعبه گذاشتن در آن جائى كه
شاذروان است جايز است، و به طواف ضرر نمىرساند، گرچه
احتياط مستحب ترك آن است.
مسأله 421 - در حال طواف دست گذاشتن روى ديوار حجر
اسماعيل (ع) جايز است، و به طواف ضرر نمىرساند، گرچه
مستحب در ترك است.
هفتم: آن كه هفت شوط يعنى هفت دفعه دور بزند نه كمتر و نه
زيادتر.
مسأله 422 - اگر از روى عمد، طواف كننده از اول قصد كند
كمتر از هفت دور بجا آورد و يا بيشتر بجا آورد، طوافش باطل است
اگر چه به هفت دور تمام كند. و بايد طواف را اعاده كند. و احتياط
واجب آن است كه اگر از روى ندانستن حكم بلكه از روى سهو و
غفلت هم كه باشد طواف را اعاده كند.
مسأله 423 - اگر در اثناء طواف از قصد هفت دور آوردن به
قصد زيادتر آوردن يا كمتر آوردن عدول كند، از آنجا كه اين قصد را
كرده و هر چه به اين قصد عمل كرده باطل است و بايد اعاده كند. و اگر
105

با اين قصد زيادتر آورد اصل طواف باطل مىشود.
مسأله 424 - اگر از اول قصد كند كه هشت دور بجا آورد، لكن
قصدش آن باشد كه هفت دور آن طواف واجب باشد و يك دور قدم
زدن دور خانه براى تبرك يا مقصد ديگر باشد، طواف او صحيح
است.
مسأله 425 - اگر كمان كند كه يك دور نيز مستحب است
همان طور كه هفت دور مستحب است، و قصد كند كه هفت دور
واجب را بياورد و يك دور مستحب هم دنبال آن بياورد طواف او
صحيح است.
مسأله 426 - اگر بعد از طواف واجب كه هفت دور است، به
خيال اين كه يك دور نيز مستحبى جداگانه است، هشت دور بجا آورد،
طوافش صحيح است.
مسأله 427 - اگر از روى عمد از طواف واجب مقدارى كم كند،
چه يك دور يا كمتر يا بيشتر از يك دور، واجب است آن را تمام كند. و
اگر نكند به احتياط واجب حكمش حكم كسى است كه طواف را
عمدا ترك كرده (كه در مسائل فصل چهارم گذشت). و حكم جاهل به
مسأله همان حكم عالم به مسأله است.
مسأله 428 - اگر بعد از كم كردن از طواف كارهاى بسيارى كند
كه موالات فوت شود، حكمش حكم قطع طواف است كه مىآيد.
مسأله 429 - اگر سهوا از طواف كم كند، چنانچه از نصف
106

گذشته باشد، و فعل كثير هم انجام نداده باشد، اقوى آن است كه از
همان جا طواف را تمام كند. اما اگر فعل كثير انجام داده بنابر احتياط
واجب طواف را تمام كند و بعد هم اعاده كند.
مسأله 430 - اگر سهوا كم كرده و تجاوز از نصف هم نكرده،
طواف را اعاده نمايد. لكن سزاوار نيست ترك احتياط در همه موارد
سهو به تمام كردن طواف ناقص و اعاده نمودن آن.
مسأله 431 - اگر متذكر نشود كه طواف را ناقص انجام داده
است مگر بعد از مراجعت به وطن خود، رجوع به مكه براى انجام و
تكميل طواف لازم است در صورتى كه ممكن باشد و اگر ممكن نشد
يا مشكل باشد نائب گرفتن لازم است و در هر دو صورت احتياط آن
است كه طواف را اتمام و سپس اعاده نمايد.
مسأله 432 - در طواف واجب قران جايز نيست، يعنى جايز
نيست طواف واجب را با طواف ديگر بدنبال هم آورد بدون آن كه بين
دو طواف، نماز طواف فاصله شود. و در طواف مستحب مكروه
است.
مسأله 433 - اگر زياد كند بر طواف دورى را يا كمتر يا بيشتر از
دور و قصدش آن باشد كه زياده را جزء طواف ديگر قرار دهد. داخل
در قران ميان دو طواف است كه حرام است.
مسأله 434 - در فرض سابق، اگر از اول قصد داشته يا در اثناء
طواف قصد زياده كرده باشد، احتياط واجب آن است كه طواف اول
107

را اعاده كند. و اگر بعد از تمام شدن قصد بجا آوردن طواف ديگر براى
او حادث شد و به دنبال طواف اول، زياده را آورد، اقوى صحت طواف
اول است. و احوط اعاده است.
مسأله 435 - اگر سهوا زياد كند بر هفت دور، پس اگر كمتر از
يك دور است، قطع كند آن را و طوافش صحيح است. و اگر يك دور
يا زيادتر است، احوط آن است كه هفت دور ديگر تمام كند به قصد
قربت، بدون تعيين مستحب يا واجب، و دو ركعت نماز قبل از سعى،
و آن دو ركعت را براى طواف فريضه قرار دهد بدون آن كه تعيين كند
براى طواف اول يا طواف دوم است. و احتياط واجب آن است كه دو
ركعت نماز بعد از سعى براى غير فريضه انجام دهد.
مسأله 436 - جايز است قطع طواف نافله بدون عذر جايز
است و اقوى كراهت قطع در طواف واجب است بدون عذر و به
مجرد خواهش نفس، و احوط قطع نكردن آن است، به اين معنى كه قطع
نكند بطورى كه ترك بقيه را كند تا موالات عرفيه به هم بخورد.
مسأله 437 - اگر بدون عذر طواف را قطع كرد، احوط آن است
كه اگر چهار دور بجا آورده باشد، طواف را تمام كند و بعد اعاده كند،
و اين در صورتى است كه منافى بجا آورده باشد، حتى مثل زياد
فاصله دادن كه موالات عرفيه به هم بخورد.
مسأله 438 - اگر طواف را قطع كند و منافى بجا نياورده باشد،
اگر برگردد و تمام كند طوافش صحيح است.
108

مسأله 439 - اگر در بين طواف عذرى براى اتمام آن پيدا شود
مثل مرض يا حيض يا حدث بى اختيار، چنانچه بعد از تمام شدن
چهار دور بوده، بعد از رفع عذر برگردد و از همانجا تمام كند. و اگر
قبل از آن بوده، چنانچه از نصف نگذشته باشد، بايد طواف را اعاده
كند، اما اگر از نصف گذشته لكن دور چهارم هنوز تمام نشده، احتياط
آن است كه طواف را تمام كند و بعد اعاده كند.
مسأله 440 - اگر شخصى كه با عذر طواف را قطع كرده،
نتوانست بجا آورد تا آن كه وقت تنگ شد اگر ممكن است او را حمل
كنند و طواف دهند، و اگر ممكن نيست نايب براى او بگيرند.
مسأله 441 - اگر مشغول طواف است و وقت نماز واجب تنگ
شود، واجب است طواف را رها كند و نماز بخواند، پس اگر بعد از
چهار دور رها كرده از همانجا طواف را تمام كند، و الا اعاده كند. ولى
اگر از نصف گذشته و چهار دور هم تمام نشده احتياطا طواف را تمام
كند و بعد اعاده كند.
مسأله 442 - جايز است بلكه مستحب است قطع كند طواف را
براى رسيدن به نماز جماعت يا رسيدن به وقت فضيلت نماز واجب،
و از هر جا قطع كرد از همانجا بعد از نماز را تمام كند، و احتياط آن
است كه به دستور مسأله قبل عمل كند، و سزاوار نيست كه اين
احتياط ترك شود.
مسأله 443 - اگر بعد از تمام شدن طواف و انصراف از آن شك
109

كند كه آيا طواف را زيادتر از هفت دور بجا آورده يا نه، اعتنا نكند، و
اگر شك كند كه كمتر از هفت دور آورده است يا خير، اگر داخل در
عمل ديگر مانند نماز طواف شده است، اعتنا نكند و اگر داخل نشده
است اكتفاء به طواف محل اشكال است.
مسأله 444 - اگر بعد از طواف شك كند كه صحيح بجا آورده آن
را يا نه، مثلا احتمال بدهد كه از طرف راست طواف كرده يا محدث
بوده يا از داخل حجر اسماعيل (ع) طواف كرده اعتنا نكند، و طوافش
صحيح است، اگر چه باز در محل طواف باشد و از آنجا منصرف
نشده يا مشغول كارهاى ديگر نشده باشد، در صورتى كه هفت دور
بودن معلوم باشد بى زياده و نقيصه.
مسأله 445 - اگر در آخر دور كه به حجر الاسود ختم شد، شك
كند كه هفت دور زده يا هشت دور يا زيادتر، اعتنا به شك نكند و
طوافش صحيح است يعنى لازم نيست احكام صورتى را كه سهوا يك
دور اضافه زده است بر آن مترتب نمايد.
مسأله 446 - اگر قبل از رسيدن به حجر الاسود و تمام شدن
دور، شك كند كه آنچه را دور مىزند دور هفتم است يا دور هشتم،
طوافش باطل است.
مسأله 447 - اگر در آخر دور يا اثناء آن شك كند ميان شش و
هفت و هر چه پاى نقيصه در كار است، طواف او باطل است.
مسأله 448 - اگر در طواف مستحب شك كند، در عدد دورها،
110

بنابر اقل‌ بگذارد، و طوافش صحيح است.
مسأله 449 - شخص كثير الشك در عدد دورها اعتنا به شكش
نكند، و احتياط آن است كه كسى را وادار كند كه عدد را حفظ كند.
مسأله 450 - گمان در عدد دورها اعتبار ندارد و حكم شك را
دارد.
مسأله 451 - اگر مشغول سعى بين صفا و مروه شد و يادش آمد
كه طواف بجا نياورده بايد رها كند و طواف كند و پس از آن سعى را
اعاده كند.
مسأله 452 - اگر در حال سعى يادش آمد كه طواف را ناقص
بجا آورده، بايد برگردد و طواف را از همانجا كه ناقص كرده تكميل
كند و برگردد تتمه سعى را بجا آورد و طواف و سعيش صحيح است.
لكن احتياط آن است كه اگر كمتر از چهار دور بجا آورده طواف را تمام
كند و اعاده نمايد. و هم چنين اگر سعى را كمتر از چهار بار انجام داده
تمام كند و اعاده كند.
مسأله 453 - اگر سهوا يا غفلتا يا جهلا طواف را بى وضو بجا
آورد طوافش باطل است. و همين طور است اگر با حال جنابت يا
حيض و نفاس بجا آورد.
مسأله 454 - اگر كسى مريض يا طفلى را حمل كند و طواف
دهد و خودش نيز قصد طواف كند طواف هر دو صحيح است.
مسأله 455 - در حال طواف تكلم كردن و خنده نمودن و شعر
111

خواندن اشكال ندارد لكن كراهت دارد و مستحب است در حال
طواف مشغول دعا و ذكر خدا و تلاوت قرآن باشد.
مسأله 456 - واجب نيست در حال طواف روى طواف كننده
طرف جلو باشد، بلكه جايز است به يمين و يسار نگاه كند و صفحه
صورت را برگرداند، بلكه به عقب نگاه كند، و مى تواند طواف را رها
كند و خانه را ببوسد و برگردد و از همانجا اتمام كند.
مسأله 457 - جايز است در بين طواف براى رفع خستگى و
استراحت بنشيند يا درازا بكشد و بعد از همانجا اتمام كند، ولى نبايد
آن قدر طول دهد كه موالات عرفيه به هم بخورد، و اگر آن قدر نشست كه
موالات عرفيه به هم خورد احتياط آن است كه اتمام كند و اعاده نمايد.
مسائل متفرقه طواف
مسأله 458 - در طواف در مقابل حجر اسماعيل بايد طورى
حركت كند كه طواف بيت صادق باشد به نحو متعارف باشد. و
مخفى نماند كه حجر اسماعيل از بيت نيست هر چند بايد در خارج
آن طواف كرد.
مسأله 459 - در صورت امكان ولو در وقت خلوت بايد طواف
در حد بين مقام ابراهيم و خانه، كه مسافت بيست و شش ذراع و نيم
است، باشد و دور تر از آن حد كفايت نمىكند، و در صورت عدم
112

امكان ولو در وقت خلوت، طواف در خارج از حد مزبور مانع ندارد با
مراعات الاقرب فالاقرب.
مسأله 460 - هر گاه در طواف خانه خدا مثلا در چند قدم از
طواف اشكالى پيش آمد مثل اين كه او را بى اختيار بردند، همان چند
قدم را بايد از سر بگيرد، و اگر از حجر الاسود و به قصد طواف شروع
كند، اشكال دارد.
مسأله 461 - اگر در طواف بى اختيار او را ببرند، اعاده آن مقدار
لازم است و بايد طواف را صحيح انجام دهد و خودش به اختيار
طواف كند، و چنانچه ممكن نيست بايد در وقت خلوت طواف
نمايد. ولى بايد دانست كه منظور از بى اختيار شدن اين نيست كه در
اثر فشار جمعيت تندتر برود، بلكه در اين صورت اگر قدمها را به
اختيار خود بر مىدارد ضرر ندارد و طوافش صحيح است.
مسأله 462 - اگر در حال طواف در اثر فشار و ازدحام جمعيت
پشت به خانه شود و قسمتى از طواف به اين صورت انجام گيرد، يا در
اثر فشار جمعيت شخص را مقدارى جلو ببرند، بايد مقدارى از
طواف كه پشت به خانه يا بدون اختيار بوده اعاده شود، و اگر
نمىتواند برگردد با جمعيت بدون قصد طواف برود تا جائى كه بايد
از آنجا طواف را اعاده كند برسد و از آنجا تدارك نمايد.
مسأله 463 - اگر حاجى در حال طواف پول خمس نداده همراه
داشته باشد طوافش اشكال پيدا نمىكند.
113

مسأله 464 - اگر كسى بعد از انجام اعمال حج تمتع فهميد كه
در طواف عمره يا حج چند شوط از هفت شوط را از داخل حجر
اسماعيل دور زده، حج او صحيح است و بايد طواف را اعاده كند.
مسأله 465 - زنى كه در غير ايام عادت لك ديده، و به اعتقاد
پاكى طواف و نماز را انجام داده، و شب بعد خون ديده با شرائط
حيض، اگر يقين كند كه بعد از ديدن لك، خون در باطن فرج بوده و
قطع نشده، از همان ابتدا حيض بوده است و طواف و نمازش صحيح
نيست. و اگر شك دارد يا يقين كند كه خون قطع شده، حيض نبوده
است و اعمالش صحيح است. و در صورت اول حج او صحيح است
و بايد طواف و نماز را اعاده كند.
آداب و مستحبات طواف
در حال طواف مستحب است بگويد:
اللهم انى اسألك باسمك الذى يمشى به على ظلل الماء، كما يمشى
به على جدد الارض، واسألك باسمك الذى يهتزله عرشك، واسألك
باسمك الذى تهتزله اقدام ملائكتك، واسألك باسمك الذى دعاك به
موسى من جانب الطور فاستجبت له والقيت عليه محبة منك، واسألك
باسمك الذى غفرت به لمحمد صلى الله عليه وآله ما تقدم من ذنبه وما
تأخر واتممت عليه نعمتك ان تفعل بى (كذا وكذا).
114

و به جاى كذا و كذا حاجت خود را بطلبد.
و نيز مستحب است در حال طواف بگويد:
اللهم انى اليك فقير وانى خائف مستجير فلا تغير جسمى ولا
تبدل اسمى.
و صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد به خصوص هنگامى كه
به درب خانه كعبه مىرسد و بخواند اين دعا را:
سائلك فقيرك مسكينك ببابك، فتصدق عليه بالجنة، اللهم
البيت بيتك والحرم حرمك والعبد عبدك وهذا مقام العائذبك
المستجير بك من النار فاعتقنى ووالدى واهلى وولدى واخوانى
المؤمنين من النار يا جواد يا كريم.
و هنگامى كه به حجر اسماعيل رسيد رو به ناودان كرده و سر را
بلند كند و بگويد:
اللهم ادخلنى الجنة واجرنى من النار برحمتك وعافنى من السقم
واوسع على من الرزق الحلال وادرأ عنى شر فسقة الجن والانس
وشر فسقة العرب والعجم.
و چون از حجر بگذرد و به پشت كعبه برسد بگويد:
يا ذاالمن والطول يا ذاالجود والكرم ان عملى ضعيف
فضاعفه لى وتقبله منى انت السميع العليم.
و چون به ركن يمانى برسد دست خويش را بلند كند و بگويد:
يا الله يا ولى العافية وخالق العافية و رازق العافية والمنعم
115

بالعافية والمنان بالعافية والمتفضل بالعافية على وعلى جميع خلقك يا
رحمن الدنيا والاخرة ورحيمهما صل على محمد و آل محمد وارزقنا
العافية و تمام العافية وشكر العافية في الدنيا والاخرة يا ارحم
الراحمين.
پس سر به جانب كعبه بالا كند و بگويد:
الحمد لله الذى شرفك وعظمك والحمد لله الذى بعث محمدا نبيا
وجعل عليا اماما اللهم اهدله خيار خلقك وجنبه شرار خلقك.
و چون ميان ركن يمانى و حجر الاسود برسد بگويد:
ربنا آتنا في الدنيا حسنة وفى الاخرة حسنة وقنا عذاب النار.
و در شوط هفتم وقتى كه به مستجار (1) رسيد مستحب است
دو دست خود را بر ديوار خانه بگشايد و شكم و روى خود را به ديوار
كعبه بچسباند و بگويد:
اللهم البيت بيتك والعبد عبدك وهذا مقام العائذبك من النار.
پس به گناهان خود اعتراف نموده و از خداوند عالم آمرزش
آن را بطلبد كه انشاء الله تعالى مستحباب خواهد شد. بعد بگويد:
اللهم من قبلك الروح والفرج والعافية اللهم ان عملى ضعيف
فضاعفه لى واغفر لى ما اطلعت عليه منى وخفى على خلقك استجير
بالله من النار.

مستجار، پشت كعبه نزديك ركن يمانى برابر درب خانه كعبه قرار دارد.
116

و آنچه خواهد دعا كند، و ركن يمانى را استلام كند، و به نزد
حجر الاسود آمده و طواف خود را تمام نموده و بگويد:
اللهم قنعنى بما ر; زقتنى وبارك لى فيما آتيتنى.
و براى طواف كننده مستحب است در هر شوط اركان خانه
كعبه و حجر الاسود را استلام نمايد و در وقت استلام حجر بگويد:
امانتى اديتها وميثاقى تعاهدته لتشهد لى بالموافاة.
فصل پنجم:
در نماز طواف است
مسأله 466 - واجب است بعد از تمام شدن طواف دو ركعت
نماز بخواند مثل نماز صبح.
مسأله 467 - مىتواند نماز طواف را با هر سوره اى كه خواست
بخواند مگر سوره هاى سجده، و مستحب است در ركعت اول بعد از
(حمد) سوره (قل هو الله احد) را بخواند، و در ركعت دوم سوره (قل
يا ايها الكافرون) را بخواند.
مسأله 468 - جايز است نماز طواف را بلند بخواند مثل نماز
صبح يا آهسته مثل نماز ظهر.
مسأله 469 - شك در ركعات نماز طواف موجب بطلان نماز
است، و بايد اعاده كند. و بعيد نيست اعتبار ظن در ركعات آن، و در
117

ظن در افعال احتياط كند. اين نماز در احكام با نماز يوميه مساوى
است.
مسأله 470 - اقوى آنست كه بعد از طواف مبادرت به نماز كند
و زود بجا آورد.
مسأله 471 - واجب است كه اين نماز نزد مقام ابراهيم واقع
شود. واظهر آنست كه پشت مقام بجا آورد، كه سنگى كه مقام است
بين او و خانه كعبه واقع شود، و بهتر آن است كه هر چه ممكن است
نزديك تر بايستد، لكن نه بطورى كه مزاحمت با سايرين كند.
مسأله 472 - اگر بواسطه زيادى جمعيت نتوانست پشت مقام
بايستد بطورى كه به سبب دورى زياد نمىگويند كه نزد مقام نماز
مىكند، بايد در يكى از دو جانب بجا آورد در جائى كه گفته شود نزد
مقام نماز مىخواند.
مسأله 473 - اگر ممكن نشد كه در دو جانب مقام نماز را بجا
آورد احتياط آن است كه در پشت مقام نماز بخواند ولو اين كه از دو
طرف مكان نزديك ترى به مقام وجود داشته باشد و اگر هر سه مكان از
نظر نزديكى به مقام مساوى يكديگر باشند لكن عرفا نگويند اين نماز
در نزد مقام ابراهيم است، احتياط آن است كه در جانب پشت نماز
بخواند.
مسأله 474 - جايز است نماز طواف مستحب را در هر جاى
مسجد الحرام كه بخواهد بجا آورد، حتى در حال اختيار، بلكه گفته اند
118

كه آن را مىتواند عمدا ترك كند.
مسأله 475 - اگر كسى نماز طواف واجب را فراموش كند بايد
هر وقت كه يادش آمد در مقام ابراهيم و به همان دستوراتى كه در
مسائل قبلى ذكر شده عمل نمايد.
مسأله 476 - اگر نماز طواف را فراموش كند و در سعى بين صفا
و مروه يادش بيايد، از همانجا سعى را رها كند و برگردد دو ركعت
نماز را بخواند، بعد از آن سعى را از همانجا تمام كند.
مسأله 477 - شخصى كه نماز را فراموش كرده و ساير اعمال را
كه بعد از نماز بايد عمل كند عمل كرده، اعاده آنها ظاهرا لازم نباشد.
اگر چه احتياط استحبابى در اعاده است.
مسأله 478 - اگر شخصى كه نماز طواف را فراموش كرده
برگشتن براى او به مسجد الحرام مشكل باشد، بايد هر جا يادش آمد
نماز را بجا آورد، اگر چه در شهر ديگر باشد و نائب گرفتن هم بعيد
نيست، و برگشتن به حرم لازم نيست، اگر چه آسان باشد. ولى احتياط
در برگشتن است.
مسأله 479 - اگر كسى اين نماز را بجا نياورد و بميرد واجب
است بر پسر بزرگ او كه آن را قضا كند به نحوى كه در كتاب (صلاة)
بيان شده است.
مسأله 480 - شخصى كه نسبت به مسأله جاهل است، در حكم
مانند شخص ناسى و فراموش كار است.
119

مسأله 481 - بر هر مكلفى واجب است كه نماز خود را ياد
بگيرد و قرائت و ذكرهاى واجب را نزد كسى درست كند كه تكليف
الهى را بطور صحيح بجا آورد، خصوصا كسى كه مىخواهد به حج
برود بايد نماز را تصحيح كند، چون بعضى گفته اند اگر نماز او درست
نباشد عمره او باطل است، و هم چنين حج نيز باطل است. پس علاوه
بر آن كه بنابر اين قول از حجة الاسلام برائت ذمه پيدا نمىكند. ممكن
است چيزهائى كه در احرام بر او حرام شده بود مثل زن و چيزهائى
كه گذشت بر او حلال نشود.
مسأله 482 - اگر شخصى نتوانست قرائت يا ذكرهاى واجب را
ياد بگيرد بايد نماز را به هر ترتيبى كه مىتواند خودش بجا آورد و
كافى است. و اگر ممكن است كسى را به گمارد كه نماز را تلقين او
كند. و احتياط آن است كه در مقام ابراهيم به شخص عادلى اقتدا
كند، لكن اكتفا به نماز جماعت نكند، چنانچه نائب گرفتن نيز كافى
نيست.
مسأله 483 - نماز طواف را در همه اوقات مىشود خواند
مگر آن كه مزاحمت كند با وقت نماز واجب كه اگر نماز طواف
بخواند موجب فوت يوميه شود، پس اول بايد نماز يوميه را
بخواند.
مسأله 484 - اگر كسى از روى بى مبالاتى در ياد گرفتن قرائت و
ذكر واجب نماز مسامحه كرد تا وقت تنگ شد، نماز را به هر نحو كه
120

مىتواند بايد بخواند و صحيح است، لكن معصيت كار است، و
احتياط آنست كه به دستورى كه در دو مسأله قبل بيان شد عمل كند،
و اگر ممكن است كسى را وادار كند كه تلقين او كند.
مستحبات نماز طواف
در نماز طواف مستحب است بعد از حمد در ركعت اول سوره
توحيد و در ركعت دوم سوره جحد را بخواند، و پس از نماز حمد و
ثناى الهى را بجا آورده و صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد و از
خداوند عالم طلب قبول نمايد و بگويد:
اللهم تقبل منى ولا تجعله آخر العهد منى. الحمد لله بمحامده كلها
على نعمائه كلها حتى ينتهى الحمد الى ما يحب ويرضى. اللهم صل على
محمد وآل محمد و تقبل منى وطهر قلبى وزك عملى.
و در روايت ديگر است:
اللهم ارحمنى بطاعتى اياك وطاعة رسولك صلى الله عليه وآله
وسلم، اللهم جنبنى ان اتعدى حدودك واجعلنى ممن يحبك ويحب
رسولك وملائكتك وعبادك الصالحين.
ودر بعضى از روايات است كه حضرت صادق (عليه السلام) بعد از
نماز طواف به سجده رفته وچنين مىگفت:
سجدلك وجهى تعبدا ورقا، لا اله الا انت حقا حقا، الاول قبل
121

كل شيى والاخر بعد كل شيئ، وها اناذا بين يديك، ناصيتى بيدك،
فاغفرلى انه لا يغفر الذنب العظيم غيرك، فاغفرلى فانى مقر بذنوبى
على نفسى، ولا يدفع الذنب العظيم غيرك.
و بعد از سجده روى مبارك آن حضرت از گريه چنين بود كه
گويا در آب فرو رفته باشد.
فصل ششم:
سعى و احكام آن
مسأله 485 - واجب است بعد از بجا آوردن نماز طواف سعى
كند بين صفا و مروه كه دو كوه معروفند.
مسأله 486 - مراد از سعى آن است كه از كوه صفا برود به مروه
و از مروه برگردد به صفا.
مسأله 487 - واجب است بين صفا و مروه هفت مرتبه سعى
كند، كه به هر مرتبه شوط گويند، به اين معنى كه از صفا به مروه رفتن
يك شوط است و از مروه به صفا برگشتن نيز يك شوط است.
مسأله 488 - واجب است اول از صفا شروع كند، و بايد در دور
هفتم به مروه ختم شود، و اگر از مروه شروع كند هر وقت فهميد بايد
اعاده كند، و اگر در بين سعى بفهمد بايد از سر بگيرد و از صفا شروع
كند.
122

مسأله 489 - احتياط آن است كه ابتداء كند از جزء اول صفا و از
آنجا شروع به سعى كند، و در صورتى كه روى كوه برود و همان طور
به نحو متعارف سعى كند كفايت مىكند.
مسأله 490 - در سعى ما بين صفا و مروه جايز است سواره و بر
روى محمل، چه در حال اختيار و چه با عذر لكن راه رفتن افضل
است.
مسأله 491 - طهارت از حدث و خبث و ستر عورت در سعى
معتبر نيست، گرچه احوط مراعات طهارت از حدث است.
مسأله 492 - واجب است سعى را بعد از طواف و نماز آن بجا
آورد، و اگر عمدا پيش از آنها بجا آورد بايد بعد از طواف و نماز آن را
اعاده كند.
مسأله 493 - اگر از روى فراموشى سعى را بر طواف مقدم
بدارد، اقوى آن است كه آن را اعاده كند و هم چنين است اگر از روى
ندانستن مسأله مقدم بدارد.
مسأله 494 - واجب است رفتن و برگشتن از راه متعارف باشد،
پس اگر از راه غير متعارف به صفا يا به مروه برود سعيش باطل است.
مسأله 495 - اگر بين صفا و مروه را دو طبقه يا چند طبقه كنند و
تمام طبقات بين دو كوه باشد از هر طبقه جايز است سعى كند گرچه
احوط سعى از همان راهى است كه از اول متعارف بوده است.
مسأله 496 - اگر طبقه زير زمينى درست شد و كوه صفا و مروه
123

ريشه دار بود و سعى بين آن دو واقع شد صحيح است على الظاهر، و
احوط سعى از طبقه روى زمينى است.
مسأله 497 - واجب است در وقت رفتن به طرف مروه متوجه
به آنجا، و وقت رفتن به صفا رو به صفا و متوجه به آن باشد، پس اگر
عقب عقب برود يا پهلو را به طرف صفا يا مروه كند و برود باطل است.
لكن نگاه كردن به چپ وراست بلكه گاهى به پشت سر اشكال ندارد.
مسأله 498 - جايز است به جهت استراحت و رفع خستگى،
نشستن يا خوابيدن بر صفا و مروه، و همين طور جايز است نشستن يا
خوابيدن بين آنها براى رفع خستگى و لازم نيست عذرى داشته باشد
بنابر اقوى و بنابر احتياط بايد به مقدارى نباشد كه موالاة عرفيه به هم
بخورد.
مسأله 499 - جايز است تأخير سعى از طواف و نماز آن براى
رفع خستگى يا تخفيف گرمى هوا. و جايز است بدون عذر تا شب
تأخير بيندازد گرچه احتياط در تأخير نينداختن است.
مسأله 500 - جايز نيست بدون عذر از قبيل مرض، تا فردا
تأخير بيندازد.
مسأله 501 - سعى عبادت است و بايد آن را با نيت خالص براى
فرمان خداى تعالى بياورد.
مسأله 502 - سعى مثل طواف ركن است و حكم ترك آن از
روى عمد يا سهو چنان است كه در طواف گذشت.
124

مسأله 503 - زياد كردن در سعى بر هفت مرتبه از روى عمد
موجب باطل شدن آن است به تفصيلى كه در طواف گذشت.
مسأله 504 - اگر از روى فراموشى زياد كند بر سعى، چه كمتر از
يك مرتبه يا بيشتر، سعى او صحيح است، گرچه مستحب است كه آن
را به هفت مرتبه ديگر برساند.
مسأله 505 - اگر سهوا سعى را كم كند واجب است هر وقت
يادش بيايد آن را اتمام كند، و اگر به وطن خود مراجعت كرده و براى
او مشقت ندارد بايد مراجعت كند، و اگر نمىتواند يا مشقت دارد بايد
نايب بگيرد.
مسأله 506 - اگر كمتر از يك مرتبه سعى كرد و بقيه را فراموش
كرد كه انجام دهد، احتياط واجب آنست كه سعى را از سر بگيرد. و
همين طور است اگر كمتر از چهار مرتبه را انجام داده باشد و بقيه را
فراموش كرده باشد.
مسأله 507 - با تمام كردن سعى حلال نمىشود بر او آنچه كه
بواسطه احرام حرام شده بود.
مسأله 508 - اگر در عمره تمتع مقدارى از سعى را فراموش
كرد، پس به گمان اين كه اعمال عمره تمام شده از احرام خارج شد و
بعد از آن نزديكى با زنان كرد، واجب است برگردد و سعى را تمام
كند. و احتياط واجب آن است كه يك گاو براى كفاره ذبح كند.
مسأله 509 - اگر در عمره تمتع مقدارى از سعى را فراموش كرد
125

و تقصير كرد، و بعد از آن نزديكى با زنان كرد، احتياط واجب آن است
كه به دستور مسأله قبل عمل كند. بلكه احتياط واجب آن است كه در
اين دو حكم سعى در غير عمره تمتع را نيز ملحق به تمتع كند در كفاره
و اتمام.
مسأله 510 - اگر بعد از تقصير شك كند در عدد رفت و آمدها،
چه در زياده باشد و چه در نقيصه، اعتنا نكند. و همين طور است اگر
بعد از فراغ از عمل شك كند در اين كه زياده آورده است يا خير و اگر
شك در نقيصه كند، چون بنا گذارى بر اتمام و اعتنا نكردن به شك
خالى از اشكال نيست، احتياط آنست كه آنچه احتمال نقص مىدهد
اتمام كند.
مسأله 511 - اگر بعد از فارغ شدن از سعى يا از هر دورى شك
در درست آوردن آن كند اعتناء نكند و سعيش صحيح است. و
همين طور اگر در بين رفت و آمد، شك در صحيح بجا آوردن جزء
پيش كند، اعتنا نكند.
مسأله 512 - اگر در مروه شك كند كه هفت مرتبه رفت و آمد
كرده يا زيادتر، مثل اين كه شك كند بين هفت و نه، اعتنا نكند. و
اگر قبل از رسيدن به مروه شك كند كه اين دور هفتم است يا كمتر
ظاهرا سعى او باطل است. مثل شك بين يك و سه يا دو و چهار و
هكذا.
مسأله 513 - اگر طواف را در روزى انجام دهد، و روز بعد شك
126

كند كه سعى كرده است يا نه بعيد نيست بنا گذارى بر آوردن، گرچه
احتياط در آوردن است، مگر آن كه بعد از تقصير شك كند كه در اين
صورت لازم نيست سعى كند.
مستحبات سعى
مستحب است بعد از فراغ از نماز طواف و پيش از سعى به نزد
چاه زمزم رفته مقدارى آب بياشامد و مقدارى هم به سر و پشت و
شكم خود بريزد و بگويد:
اللهم اجعله علما نافعا ورزقا واسعا و شفاءا من كل داء وسقم.
پس از آن به نزد حجر الاسود بيايد، و مستحب است از درى كه
محاذى حجر الاسود است بسوى صفا متوجه شود و با آرامى دل و
بدن بالاى صفا رفته و به خانه كعبه نظر كند و به ركنى كه حجر الاسود
در او است رو نمايد و حمد و ثناى الهى را بجا آورد و نعمتهاى الهى
را به خاطر بياورد. آنگاه اين اذكار را بگويد:
(الله اكبر) هفت مرتبه.
(الحمد لله) هفت مرتبه.
(لا إله ا لا الله) هفت مرتبه.
(لا إله الا الله وحده لا شريك له، له الملك وله الحمد يحيى
ويميت وهو حى لايموت بيده الخير وهو على كل شيئ قدير.) سه
127

مرتبه.
پس صلوات بر محمد وآل محمد بفرستد. پس بگويد:
(الله اكبر على ما هدانا والحمد لله على ما ابلانا والحمد لله الحى
القيوم والحمد لله الحى الدائم.) سه مرتبه.
پس بگويد:
(اشهد ان لا إله ا لا الله و اشهد ان محمدا عبده لا نعبد الا اياه
مخلصين له الدين ولو كره المشركون.) سه مرتبه.
پس بگويد:
(اللهم انى اسألك العفو والعافية واليقين في الدنيا والاخرة.)
سه مرتبه.
پس بگويد:
(الله اكبر) صد مرتبه.
(لا إله ا لا الله) صد مرتبه.
(الحمد لله) صد مرتبه.
(سبحان الله) صد مرتبه.
پس بگويد:
(لا إله الا الله وحده وحده انجز وعده ونصر عبده وغلب
الاحزاب وحده، فله الملك وله الحمد وحده، اللهم بارك لى في الموت
وفيما بعد الموت، اللهم انى اعوذبك من ظلمة القبر ووحشته، اللهم
اظلنى في ظل عرشك يوم لا ظل الا ظلك).
128

و بسيار تكرار كند سپردن و نفس و اهل و مال خود را به
خداوند عالم پس بگويد:
استودع الله الرحمن الرحيم الذى لا تضيع ودائعه دينى و نفسى
واهلى، اللهم استعملنى على كتابك وسنة نبيك وتوفنى على ملته
واعذنى من الفتنة.
پس بگويد:
(الله اكبر) سه مرتبه.
پس دعاى سابق را دو مرتبه تكرار كند، پس يك بار تكبير
بگويد و باز دعا را اعاده نمايد و اگر تمام اين عمل را نتواند انجام دهد
هر قدر كه مىتواند بخواند:
و مستحب است كه رو به كعبه نمايد و اين دعا را بخواند:
اللهم اغفر لى كل ذنب اذنبته قط فان عدت فعد على بالمغفرة
فانك انت الغفور الرحيم، اللهم افعل بى ما انت اهله فانك ان تفعل بى
ما انت اهله ترحمنى وان تعذبنى فانت غنى عن عذابى وانا محتاج الى
رحمتك. فيامن انا محتاج الى رحمته ارحمنى، اللهم لا تفعل بى ما انا اهله
فانك ان تفعل بى ما انا اهله تعذبنى ولم تظلمنى، اصبحت اتقى عدلك
ولا اخاف، جورك فيامن هو عدل لايجور ارحمنى.
پس بگويد:
يا من لايخيب سائله ولا ينفذ نائله صل على محمد و آل محمد،
واجرنى من النار برحمتك.
129

و در حديث شريف وارد شده است هر كس كه بخواهد مال او
زياد شود ايستادن بر صفا را طول دهد و هنگامى كه از صفا پائين
مىآيد بر پله چهارم بايستد و متوجه خانه كعبه شود و بگويد:
اللهم انى اعوذبك من عذاب القبر وفتنته وغربته ووحشته
وظلمته وضيقه وضنكه، اللهم اظلنى في ظل عرشك يوم لاظل الا
ظلك.
پس از پله چهارم پائين رود و احرام را از روى كمر خود بردارد
و بگويد:
يا رب يا من امر بالعفو يا من هو اولى بالعفو، يا من يثيب على
العفو، العفو العفو العفو يا جواد يا كريم يا قريب يا بعيد، اردد على
نعمتك، واستعملنى بطاعتك ومرضاتك.
و مستحب است پياده سعى نمايد و از صفا و مروه تا به مناره،
ميانه راه رود، و از آنجا تا جايى كه محل بازار عطاران است مانند شتر
تند رود، و اگر سوار باشد اين حد را في الجملة تند نمايد، و از آنجا تا
به مروه نيز ميانه رود و در وقت برگشتن نيز به همان ترتيب مراجعت
نمايد. و اين عمل را هروله گويند و از براى زنها هروله نيست. و
مستحب است در هنگامى كه مىرسد به مناره ميانه بگويد:
بسم الله و بالله، والله اكبر، و صلى الله على محمد و اهل بيته، اللهم
اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انك انت الاعز الاجل الاكرم، واهدنى
للتى هى اقوم، اللهم ان عملى ضعيف، فضاعفه لى، وتقبله منى، اللهم
130

لك سعمى، وبك حولى وقوتى، تقبل منى عملى، يا من يقبل عمل
المتقين.
و همين كه از محل بازار عطاران گذشت بگويد:
يا ذالمن والفضل والكرم والنعماء والجود، اغفر لي ذنوبى، انه لا
يغفر الذنوب الا انت.
و هنگامى كه به مروه رسيد برود بالاى آن و بجا آورد آنچه را كه
در صفا بجا آورد، و بخواند دعاهاى آنجا را به ترتيبى كه ذكر شد.
و پس از آن بگويد:
اللهم يا من امر بالعفو، يا من يحب العفو، يا من يعطى على
العفو، يا من يعفو على العفو، يا رب العفو، العفو العفو العفو.
و مستحب است در گريه كردن كوشش كند و خود را به گريه وا
دارد و در حال سعى دعا بسيار كند و بخواند اين دعا را:
اللهم انى اسالك حسن الظن بك على كل حال و صدق النية في
التوكل عليك.
فصل هفتم:
تقصير و احكام آن
مسأله 514 - واجب است بعد از آن كه سعى كرد تقصير كند،
يعنى قدرى از ناخن ها يا قدرى از موى سر يا شارب يا ريش را بزند. و
131

بهتر آن است كه اكتفا به زدن ناخن نكند، و از مو نيز قدرى بزند، بلكه
موافق احتياط است. و تراشيدن سر در تقصير در عمره تمتع كفايت
نمىكند بلكه حرام است. و كندن مو هم كفايت نمىكند.
مسأله 515 - اين عمل نيز از عبادات است و بايد با نيت پاك و
خالى از قصد غير خدا بياورد و لكن چنانچه آن را بدون نيت قربت و
اطاعت بياورد ظاهر آن است كه موجب باطل شدن احرام نمىشود
و لازم است مجددا آن را با قصد قربت بياورد.
مسأله 516 - اگر تقصير را فراموش كند تا وقتى كه احرام حج را
ببندد عمره اش صحيح است، و احتياط آن است كه فديه بدهد، و
مستحب است كه يك گوسفند فديه بدهد.
مسأله 517 - اگر عمدا تقصير را ترك كند تا هنگام احرام بستن
براى حج، عمره او باطل مىشود بنابر اقوى، و ظاهرا حج او حج
افراد مىشود. و احتياط واجب آن است كه پس از تمام كردن
حج افراد عمره مفرده بجا آورد، و در سال بعد نيز حج را اعاده
كند.
مسأله 518 - در عمره تمتع طواف نساء واجب نيست، و اگر
بخواهد احتياط كند طواف و نماز آن را رجاء بجا آورد.
مسأله 519 - بعد از آن كه شخص محرم تقصير كرد حلال
مىشود بر او به غير از تراشيدن سر هر چه حرام شده بود بر او به
واسطه احرام حتى نزديكى با زن.
132

مسأله 520 - در تقصير، كندن مو كافى نيست، بلكه ميزان كوتاه
كردن است، به هر وسيله اى كه باشد، و اكتفا به كوتاه كردن موى زير بغل
و نحو آن مشكل است. و احوط در تقصير گرفتن ناخن يا چيدن ريش
يا شارب يا موى سر است.
تبدل حج تمتع به افراد
مسأله 521 - اگر شخصى كه احرام عمره بسته است بواسطه
عذرى دير وقت وارد مكه شد، بطورى كه اگر مىخواست عمره بجا
بياورد وقت وقوف به عرفات مىگذشت، يا خوف داشت كه بگذرد،
بايد به حج افراد عدول كند، و پس از بجا آوردن آن عمره مفرده بجا
آورد و حج او صحيح است و كافى از حجة الاسلام است.
مسأله 522 - اگر زنى احرام بست و وقتى وارد مكه شد بواسطه
حيض يا نفاس نتوانست طواف بجا آورد و اگر مىخواست بماند تا
پاك شود ترس آن را داشت كه وقت وقوف به عرفات بگذرد به
دستورى كه در مساله قبل بيان شد عمل كند.
مسأله 523 - اگر بدون احرام وارد مكه شد و نبستن احرام
بواسطه عذرى بوده و وقت هم تنگ باشد بايد در مكه احرام حج
افراد ببندد و به دستور دو مسأله قبل عمل نمايد.
مسأله 524 - اگر از روى عمد و بى جهت احرام نبسته و عمره
133

خود را باطل كرده و وقت عمره تمتع تنگ شود، احتياط واجب آن
است كه حج افراد بجا آورد و پس از آن عمره مفرده انجام دهد، و در
سال ديگر نيز حج را اعاده كند.
مسأله 525 - مراد از تنگى وقت در مسائل قبل، خوف نرسيدن
به جزء ركنى از وقوف به عرفات است.
مسأله 526 - كسى كه حج مستحب بجا مىآورد و پس از ورود
به مكه ديد وقت تنگ است عدول به افراد كند و حج افراد بجا آورد،
و عمره مفرده بر او واجب نيست.
مسأله 527 - كسى كه محرم شد به احرام تمتع از حج واجب و
عمدا تأخير انداخت تا وقت تنگ شد به دستورى كه در سه مسأله
قبل گفته شد عمل كند.
مسأله 528 - كسى كه وظيفه او حج تمتع است و در وقت
احرام بستن علم پيدا كند كه اگر بخواهد عمره تمتع بجا آورد به
وقوف عرفات نمىرسد، جواز احرام بستن او به احرام حج افراد از
همان ابتداى كار، مشكل است، بلكه عدم جواز بعيد نيست.
134

باب دوم
اعمال حج تمتع
و در آن چند فصل است
135

فصل اول:
احرام حج تمتع
مسأله 529 - واجب است بر مكلف كه بعد از تمام شدن اعمال
عمره، براى حج تمتع احرام ببندد.
مسأله 530 - اگر نيت كند حج تمتع را و لبيك هاى واجب را
بطورى كه در احرام عمره ذكر شد بگويد، محرم مىشود و لازم نيست
قصد كند احرام بستن را، و هم چنين لازم نيست قصد كند ترك
محرمات را چنانچه در احرام عمره گذشت.
مسأله 531 - نيت بايد خالص براى اطاعت خداوند باشد، و
رياء موجب بطلان عمل است.
مسأله 532 - كيفيت احرام بستن و لبيك گفتن همان نحو است
كه در احرام عمره ذكر شد.
مسأله 533 - تمام چيزهائى كه در محرمات احرام بيان شد در
اين احرام هم حرام است، و آنچه كفاره داشت كفاره دارد به همان
ترتيب.
مسأله 534 - وقت احرام موسع است، و تا وقتى كه بتواند بعد
از احرام به وقوف اختيارى عرفه برسد مىتواند تأخير بيندازد، و از آن
137

وقت نمىتواند عقب بيندازد.
مسأله 535 - احتياط واجب آن است كه كسى كه از عمره تمتع
فارغ شد و محل گرديد، از مكه بدون حاجت خارج نشود، و اگر
حاجتى براى بيرون رفتن پيش آمد احتياط واجب آن است كه محرم
شود به احرام حج و بيرون رود و به همان احرام براى اعمال حج
برگردد.
مسأله 536 - اگر بدون حاجت و بدون احرام از مكه بيرون
رفت، لكن برگشت و احرام بست و حج بجا آورد عملش صحيح
است. مگر آن كه در ماه بعد وارد شود، كه در اين صورت بايد مجددا
عمره تمتع بجا آورد و بعد محرم به احرام حج تمتع بشود.
مسأله 537 - مستحب است احرام بستن در روز ترويه، و بلكه
احوط است.
مسأله 538 - محل احرام حج تمتع، شهر مكه است، هر موضع
آن كه باشد، گرچه در محله هاى تازه ساز، ولى مستحب است در مقام
ابراهيم يا حجر اسماعيل واقع شود.
مسأله 539 - اگر فراموش كند احرام بستن را، و بيرون رود به
منى و عرفات، واجب است برگردد به مكه و احرام ببندد، و اگر
ممكن نشد بواسطه تنگى وقت يا عذر ديگر، از همان جا كه هست
محرم شود.
مسأله 540 - اگر بعد از تمامى اعمال، متوجه شود كه احرام
138

نبسته است حجش صحيح است ظاهرا. و احتياط مستحب آن است
كه اگر يادش آمد بعد از وقوف به عرفات و مشعر يا قبل از فارغ شدن
از اعمال، تمام كند حج را و در سال بعد اعاده كند.
مسأله 541 - جاهل به مسأله اگر احرام نبندد در حكم كسى
است كه به واسطه فراموشى احرام نبسته.
مسأله 542 - اگر كسى از روى علم و عمد ترك كند احرام را تا
زمان فوت وقوف به عرفه و مشعر، حج او باطل است.
مستحبات احرام حج تا وقوف به عرفات
امورى كه در احرام عمره مستحب بود در احرام حج نيز
مستحب است، و پس از اين كه شخص احرام بسته و از مكه بيرون آمد
همين كه بر ابطح مشرف شود و به آواز بلند تلبيه بگويد، و چون
متوجه منى شود بگويد:
اللهم اياك ارجو واياك ادعو فبلغنى املى واصلح لى عملى.
و با تن و دل آرام با تسبيح و ذكر حق تعالى برود و چون به منى
رسيد بگويد:
الحمد لله الذى اقدمنيها صالحا في عافية وبلغنى هذا المكان.
پس بگويد:
اللهم هذه وهى مما مننت به علينا من المناسك فاسالك ان تمن
139

على بما مننت على انبيائك فانما انا عبدك وفى قبضتك.
و مستحب است شب عرفه را در منى بوده و به اطاعت الهى
مشغول باشد، و بهتر آن است كه عبادات و خصوصا نمازها را در
مسجد خيف بجا آورد، و چون نماز صبح را خواند تا طلوع آفتاب
تعقيب گفته پس به عرفات روانه شود، و اگر خواسته باشد بعد از
طلوع صبح روانه شود مانعى ندارد، ولى سنت آن است كه تا آفتاب
طلوع نكرده از وادى محسر رد نشود، و روانه شدن پيش از صبح
مكروه است. و چون به عرفات متوجه شود اين دعا را بخواند:
اللهم اليك صمدت واياك اعتمدت ووجهك اردت، اسالك
ان تبارك لى في رحلتى وان تقضى لى حاجتى وان تجعلنى ممن تباهى به
اليوم من هو افضل منى.
فصل دوم:
وقوف به عرفات
مسأله 543 - واجب است وقوف به عرفات، كه محلى است
معروف و محدود است به حدود معروفه، به قصد قربت و خالص
مثل ساير عبادات.
مسأله 544 - مراد از وقوف به عرفات، بودن در آن مكان است،
چه سواره و چه پياده يا نشسته يا خوابيده يا در حال راه رفتن، به هر
140

حال كه باشد كافى است.
مسأله 545 - اگر در تمام وقت بيهوش باشد يا خواب، وقوف او
باطل است.
مسأله 546 - به احتياط واجب بايد در عرفات باشد از بعد از
زوال روز نهم تا غروب شرعى كه وقت نماز مغرب است. پس جايز
نيست تأخير بيندازد و در وقت عصر بيايد و توقف كند.
مسأله 547 - تأخير انداختن از اول ظهر اگر كم باشد مثلا به
مقدار نماز ظهر و عصر كه جمع بين آنها كند، معلوم نيست حرام باشد
ولى احتياط آن است كه تأخير نيندازد.
مسأله 548 - بودن در عرفات در مجموع بعد از ظهر تا مغرب
گرچه واجب است، چنانچه گذشت لكن تمام آن ركن نيست كه حج
به ترك آن باطل شود، پس اگر مقدار كمى توقف كند و برود يا طرف
عصر بيايد و توقف كند حج او صحيح است. اگر چه توقف نكردن از
روى عمد و علم باشد.
مسأله 549 - اگر از روى علم وقوف ركنى را ترك كند يعنى در
هيچ جزء از بعد از ظهر تا غروب نباشد حجش باطل است، و براى او
وقوف در شب عيد كه وقوف اضطرارى است كفايت نمى كند.
مسأله 550 - اگر كسى عمدا پيش از غروب شرعى از عرفات
كوچ كند و از حدود عرفات بيرون رود و پس از آن نادم شود و برگردد
و تا غروب توقف كند چيزى بر او نيست بنابر اقوى. لكن احتياط در
141

كفاره است به يك شتر. و هم چنين اگر بدون آن كه پشيمان شود از كار
خود، براى حاجتى برگردد لكن بعد از رسيدن با قصد قربت توقف
كند چيزى بر او نيست.
مسأله 551 - اگر در فرض سابق مراجعت نكرد كفاره آن يك
شتر است كه بايد در راه خدا قربانى كند، هر جا كه بخواهد، و احتياط
مستحب آن است كه در منى قربانى كند، و اگر متمكن از قربانى نباشد
هيجده روز روزه بگيرد، و احتياط مستحب آن است كه پشت سر هم
روزه بگيرد.
مسأله 552 - اگر سهوا كوچ كرد و بيرون رفت پس اگر يادش آمد
بايد مراجعت كند، و اگر مراجعت نكرد گناهكار است لكن كفاره
ندارد بنابر اقوى گرچه احوط است. و اگر يادش نيامد چيزى بر او
نيست.
مسأله 553 - اگر كسى از روى ندانستن مسأله آنچه ذكر شد
انجام دهد حكم او حكم كسى است كه سهوا كرده است.
مسأله 554 - اگر كسى بواسطه عذرى مثل فراموشى و تنگى
وقت و مثل آن، از ظهر روز نهم تا غروب شرعى در عرفات نباشد و
هيچ جزئى از زمان را درك نكند، كافى است كه مقدارى از شب عيد
را هر چند اندك باشد در عرفات باشد، و اين زمان را وقت اضطرارى
عرفه مىگويند.
مسأله 555 - كسى كه بواسطه عذرى روز نهم را وقوف نكرده،
142

اگر شب دهم را هم عمدا و بدون عذر در عرفات وقوف نكند، ظاهرا
حج او باطل مىشود، اگر چه درك كند وقوف به مشعر را.
مسأله 556 - اگر كسى بواسطه فراموشى يا غفلت يا عذر ديگر
ترك كند وقوف به عرفات را در روز نهم كه وقت اختيارى است،
وقوف در شب دهم را هم كه وقت اضطرارى است، به جهت عذرى
ترك كند، صحيح بودن حج او كه وقت اختيارى مشعر را درك كند.
چنانچه خواهد آمد.
مستحبات وقوف به عرفات
در وقوف به عرفات چند چيز مستحب است:
1 - با طهارت بودن در حال وقوف.
2 - غسل نمودن و بهتر آن است كه نزديك ظهر باشد.
3 - آنچه كه موجب تفرق حواس است از خود دور سازد تا
آن كه قلب او متوجه جناب اقدس الهى گردد.
4 - نسبت به قافله اى كه از مكه مىآيد وقوف شخص در طرف
دست چپ كوه واقع گردد.
5 - وقوف او در پايين كوه و در زمين هموار بوده باشد، و بالا
رفتن كوه مكروه است.
6 - در اول وقت، نماز ظهر و عصر را به يك اذان و دو اقامه بجا
143

آورد.
7 - قلب خود را به حضرت حق جلا وعلا متوجه ساخته و
حمد الهى و تهليل و تمجيد نموده و ثناى حضرت حق را بجا آورد،
پس از آن صد مرتبه: (الله اكبر) و صد مرتبه: سوره توحيد را بخواند و
آنچه خواهد دعا نمايد و از شيطان رجيم به خدا پناه ببرد و اين دعا را
نيز بخواند:
اللهم رب المشاعر كلها فك رقبتى من النار، واوسع على من
رزقك الحلال، وادرأعنى شر فسقة الجن والانس، اللهم لا تمكر بى ولا
تخذعنى ولا تستد رجنى يا اسمع السامعين و يا ابصر الناطرين و يا
اسرع الحاسبين ويا ارحم الراحمين، اسالك ان تصلى على محمد وآل
محمد وان تفعل بى كذا و كذا.
و به جاى كذا و كذا حاجت خود را نام ببرد پس دست به
آسمان بردارد و بگويد:
اللهم حاجتى اليك التى ان اعطيتنيها لم يضرنى ما منعتنى وان
منعتنيها لم ينفعنى ما اعطيتنى، اسالك خلاص رقبتى من النار، اللهم
انى عبدك وملك ناصيتى بيدك واجلى بعلمك، اسالك ان توفقنى لما
يرضيك عنى، وان تسلم منى مناسكى التى اريتها خليلك ابراهيم
صلوات الله عليه، ودللت عليها نبيك محمدا (صلى الله عليه وآله)، اللهم اجعلنى ممن
رضيت عمله واطلت عمره واحييته بعد الموت. (حياة طيبة).
8 - اين دعا را بخواند:
144

لا إله ا لا الله وحده لا شريك له، له الملك وله الحمد يحيى
ويميت وهو حى لايموت بيده الخير وهو على كل شيئ قدير،
اللهم لك الحمد كالذى تقول وخيرا مما تقول وفوق ما يقول
القائلون، اللهم لك صلاتى ونسكى ومحياى ومماتى ولك تراثى
(براءتى خ ل) وبك حولى ومنك قوتى، اللهم انى اعوذ بك من الفقر
ومن وساوس الصدور ومن شتات الامر ومن عذاب القبر، اللهم انى
اسالك خير الرياح واعوذ بك من شر ما يجئ به الرياح، واسالك
خير الليل وخير النهار، اللهم اجعل في قلبى نورا وفى سمعى وبصرى
نورا وفى لحمى ودمى وعظامى وعروقى ومقعدى ومقامى ومدخلى
ومخرجى نورا واعظم لى نورا يا رب يوم القاك انك على كل
شيئ قدير.
و در اين روز تا مىتواند از خيرات و صدقات كوتاهى نكند.
9 - آن كه كعبه را استقبال نموده و اين اذكار را بگويد:
(سبحان الله) صد مرتبه (الله اكبر) صد مرتبه (ماشاء الله لاقوة
الا بالله) صد مرتبه (اشهد ان لا إله الا الله وحده لا شريك له له الملك
وله الحمد يحيى ويميت ويميت و يحيى وهو حى لايموت بيده الخير وهو
على كل شيى قدير) صد مرتبه.
پس از اول سوره بقره آيه بخواند، پس سوره توحيد
سه مرتبه، و آية الكرسى را بخواند تا آخر پس اين آيات را
بخواند:
145

ان ربكم الله الذى خلق السموات والارض في ستة ايام ثم
استوى على العرش، يغشى الليل النهار يطلبه حثيثا، والشمس والقمر
والنجوم مسخرات بامره، الا له الخلق والامر تبارك الله رب العالمين،
ادعوا ربكم تضرعا وخفية انه لا يحب المعتدين، ولا تفسدوا في
الارض بعد اصلاحها، وادعوه خوفا وطمعا ان رحمت الله قريب من
المحسنين.
پس سوره (قل اعوذ برب الفلق) وسوره (قل اعوذ برب
الناس) را بخواند. پس آنچه از نعم الهى به ياد داشته باشد يكايك ذكر
نموده وحمد الهى نمايد، و هم چنين بر اهل ومال وساير چيزهايى
كه حضرت حق به او تفضل نموده حمد نمايد وبگويد:
اللهم لك الحمد على نعمائك التى بعدد ولا تكافأ به عمل.
و به آياتى از قرآن كه در آنها حمد شده است خدا را حمد
نمايد، و به آياتى كه در آنها ذكر تسبيح شده است خدا را تسبيح
نمايد، و به آياتى كه در آنها تكبير شده است خدا را تكبير نمايد. و به
آياتى كه در آنها ذكر تهليل شده است خدا را تهليل نمايد، و بر محمد
و آل محمد عليهم الصلاة والسلام زياد صلوات بفرستد، و به هر
اسمى از اسماء الله كه در قرآن موجود است خدا را بخواند، و به آنچه
از اسماء الهى كه در ياد دارد خدا را ذكر كند، و به اسماء الهى كه در
آخر سوره حشر موجود است خدا را بخواند، و آنها عبارتند از:
الله عالم الغيب والشهادة الرحمن الرحيم الملك القدوس،
146

السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتكبر الخالق البارئ
المصور.
و اين دعا را بخواند:
اسالك يا الله يا رحمن بكل اسم هو لك، واسالك بقوتك
وقدرتك وعزتك وبجميع ما احاط به علمك وبجمعك وباركانك
كلها وبحق رسولك صلوات الله عليه وآله، وباسمك الاكبر الاكبر،
وباسمك العظيم الذى من دعاك به كان حقا عليك ان لا تخيبه، وباسمك
الاعظم الاعظم الذى من دعاك به كان حقا عليك ان لا ترده وان
تعطيه ما سأل ان تغفر لى جميع ذنوبى في جميع علمك في.
و هر حاجت كه دارى بخواه و از حق سبحانه و تعالى طلب كن
كه توفيق حج بيابى در سال آينده و هر سال و هفتاد مرتبه بگو:
(اسالك الجنة) و هفتاد مرتبه (استغفر الله ربى واتوب اليه).
پس بخوان اين دعا را:
اللهم فكنى من النار واوسع على من رزقك الحلال الطيب
وادرأعنى شر فسقة الجن والانس وشر فسقة العرب والعجم.
10 - آن كه نزديك غروب آفتاب بگويد:
اللهم انى اعوذبك من الفقر و من تشتت الامور و من شر ما
يحدث بالليحل والنهار، امسى ظلمى مستجيرا بعفوك، وامسى خوفى
مستجيرا بامانك، وامسى ذنوبى مستجيرة بمغفرتك، وامسى ذلى
مستجيرا بعزك، وامسى وجهى الغانى البالى مستجيرا بوجهك الباقى،
147

يا خير من سئل و يا اجود من اعطى، جللنى برحمتك، والبسنى عافيتك،
و اصرف عنى شر جميع خلقك.
و بدان كه ادعيه وارده در اين روز شريف بسيار است، و هر قدر
كه ميسور باشد خواندن دعا مناسب است، و بسيار خوب است كه در
اين روز دعاى حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) و دعاى حضرت
زين العابدين (عليه السلام) را كه در صحيفه كامله است خوانده شود، و بعد از
غروب آفتاب بگويد:
اللهم لا تجعله آخر العهد من هذا الموقف، وارزقنيه من قابل
ابدا ما ابقيتنى واقلبنى اليوم مفلحا منجحا، مستجابا لى، مرحوما
مغفورا لى، با فضل ما ينقلب به اليوم، احد من وفدك وحجاج بيتك
الحرام، واجعلنى اليوم من اكرم وفدك عليك، واعطنى افضل ما
اعطيت احدا منهم من الخير والبركة والرحمة والرضوان والمغفرة،
وبارك لى فيما ارجع اليه من اهل او مال او قليل او كثير، وبارك لهم
في.
و بسيار بگويد:
اللهم اعتقنى من النار.
148

فصل سوم:
وقوف به مشعر الحرام
مسأله 557 - بعد از آن كه از وقوف به عرفات در مغرب شب
دهم فراغت حاصل شد بايد كوچ كند به مشعر الحرام، كه محل
معروفى است و حدود معينى دارد.
مسأله 558 - احتياط واجب آن است كه شب دهم را تا طلوع
صبح در مشعر الحرام بسر ببرد، و نيت كند اطاعت خدا را در اين بسر
بردن شب.
مسأله 559 - چون صبح طلوع كرد نيت وقوف به مشعر الحرام
كند تا طلوع آفتاب، وچن اين وقوف عبادت است بايد با نيت خالص
از رياء و خودنمايى وقوف كند، و الا حج او در صورت رياء كردن با
عمد باطل خواهد شد.
مسأله 560 - مستحب است كمى قبل از طلوع آفتاب انسان از
مشعر كوچ كند لكن، جايز نيست قبل از طلوع آفتاب از وادى محسر
تجاوز كند و اگر تجاوز كرد گناهكار است ولى كفاره بر او نيست، و
احتياط آن است كه وقتى حركت كند كه قبل از طلوع آفتاب وارد
وادى محسر نشود.
مسأله 561 - واجب است از طلوع صبح تا كمى تا قبل از طلوع
آفتاب (بطورى كه در مسأله پيش گفته شد) در مشعر بمانند، لكن تمام
149

آن ركن نيست، بلكه ركن وقوف كمى از بين الطلوعين است اگر چه به
قدر يك دقيقه باشد، پس اگر كسى وقوف بين الطلوعين را يكسره
ترك كند، به تفصيلى كه مىآيد، حج او باطل خواهد شد.
مسأله 562 - جايز است براى كسانى كه عذرى دارند بعد از
آن كه قدرى شب را در مشعر توقف كردند به منى، كوچ كنند مثل زنها
و بچه ها و بيماران و پيرمردان و اشخاص ضعيف و اشخاصى كه براى
پرستارى يا راهنمائى آنها لازم است همراه آنها باشند. و احتياط
واجب آن است كه قبل از نصف شب حركت نكنند، بنابر اين براى اين
اشخاص وقوف بين الطلوعين لازم نيست. و احتياط مستحب آن است
كه اگر توقف مشكل نباشد تخلف نكنند.
مسأله 563 - كسى كه شب يا بعض آن را در مشعر بوده است، اگر
قبل از طلوع صبح عمدا و بدون عذر از مشعر بيرون رود و تا طلوع
آفتاب برنگردد، در صورتى كه وقوف عرفه از او فوت نشده باشد،
بنابر مشهور حج او صحيح است و بايد يك گوسفند كفاره بدهد. لكن
احتياط بر خلاف آن است. يعنى بعد از اتمام حج لازم است در سال
ديگر حجش را اعاده كند. و اين احتياط ترك نشود.
مسأله 564 - كسى كه درك نكند وقوف بين الطلوعين را يا
وقوف شب را، در صورتى كه صاحب عذر باشد، اگر مقدارى از طلوع
آفتاب تا ظهر در مشعر توقف كند اگر چه كم باشد، حج او صحيح
است.
150

مسأله 565 - از آنچه گذشت معلوم شد كه، براى وقوف به
مشعر سه وقت است:
يكى: شب عيد براى كسانى كه عذرى دارند.
دوم: بين طلوع صبح و طلوع آفتاب (براى افراد عادى)
سوم: از طلوع آفتاب تا ظهر روز دوازدهم، كه اضطرارى مشعر
است، چنانچه قسم اول نيز اضطرارى است.
مسأله 566 - چون معلوم شد كه وقوف به عرفات و مشعر
اختيارى و اضطرارى دارند، و از براى وقوف به مشعر دو قسم
اضطرارى است، پس به ملاحظه ادراك هر دو موقف يا يكى از آنها در
وقت اختيارى يا اضطرارى، مفردا و مركبا و به ملاحظه ترك عمدى يا
جهلى يا نسيانى، اقسام زيادى دارد، كه در اينجا آنچه مورد ابتلاء
ممكن است بشود ذكر مىشود.
مسأله 567 - اول: آن كه مكلف درك كند، هر دو موقف را در
وقت اختيارى، يعنى از ظهر روز عرفه عرفات را و بين الطلوعين صبح
دهم مشعر را درك كند، پس اشكالى در صحت حج او نيست.
مسأله 568 - دوم: آن كه هيچ يك از دو موقف را درك نكند، نه
اختيارى آنها را و نه اضطرارى آنها را، از روى عمد باشد يا جهل يا
نسيان يا عذر ديگرى، پس در بطلان حج او اشكالى نيست، و بايد با
همان احرام حج عمره مفرده، كه عبارتست از طواف و نماز آن و
سعى و تقصير و طواف نساء و نماز آن، بجا آورد و از احرام محل
151

شود، و اگر گوسفند همراه داشته باشد احتياطا ذبح كند، و بايد سال
ديگر حج بجا آورد اگر شرايط استطاعت را دارا باشد و درك نكردن
موقف هم بواسطه عذر باشد.
مسأله 569 - اگر درك نكردن دو موقف كه ذكر شد از روى
تقصير بوده حج بر او مستقر مىشود و بايد سال ديگر چه شرائط
باشد و چه نباشد به حج برود.
مسأله 570 - احتياط مستحب آن است كه اين شخصى كه حج
او باطل شده و بايد عمره بجا آورد نيت عدول به عمره مفرده بكند.
مسأله 571 - سوم: آن كه درك كند، اختيارى عرفه را با
اضطرارى مشعر در روز، يعنى اضطرارى نهارى مشعر را، پس اگر
اختيارى مشعر را عمدا ترك كرده باشد حج او را باطل است و الا
صحيح است.
مسأله 572 - چهارم: آن كه درك كرده باشد، اختيارى مشعر را با
اضطرارى عرفه، پس اگر اختيارى عرفه را عمدا ترك كرده حج او
باطل است و الا صحيح است.
مسأله 573 - پنجم: آن كه درك كرده باشد، اختيارى عرفه را با
اضطرارى شب مشعر، يعنى قبل از طلوع صبح، پس اگر اختيارى
مشعر را با عذر ترك كرده است، چنانچه گفته شد حج او صحيح
است، و الا باطل است، بنابر احتياط واجب.
مسأله 574 - ششم: آن كه درك كرده باشد، اضطرارى ليلى
152

مشعر و اضطرارى عرفه را، پس اگر صاحب عذر باشد و اختيارى
عرفه را عمدا ترك نكرده باشد، ظاهرا حج او صحيح است. و غير
صاحب عذر، اگر اختيارى يكى را عمدا ترك كرده باشد، حجش
باطل است بنابر اقوى در يكى، و بنابر احتياط در ديگرى كه اختيارى
مشعر باشد، و اگر به غير عمد باشد احتياط واجب در بطلان است.
مسأله 575 - هفتم: آن كه درك كرده باشد، اضطرارى عرفه و
اضطرارى يومى مشعر را، پس اگر يكى از دو اختيار را عمدا ترك كرده
باشد، حج او باطل است، و الا صحت بعيد نيست، گرچه احتياط
اعاده است در سال بعد با حاصل بودن شرائط وجوب.
مسأله 576 - هشتم: آن كه درك كند، اختيارى عرفه را فقط،
احتياط واجب در اين صورت اتمام و اعاده است اگر اختيارى مشعر
را عمدا ترك نكرده باشد، و الا حج او باطل است.
مسأله 577 - نهم: آن كه درك كند، اضطرارى عرفه را فقط، در
اين صورت حج او باطل است.
مسأله 578 - دهم: آن كه درك كند، اختيارى مشعر را فقط، در
اين صورت حج او صحيح است اگر وقوف عرفه را عمدا ترك نكرده
باشد، و الا حج او باطل است.
مسأله 579 - يازدهم: آن كه درك كند، اضطرارى روز مشعر را
فقط، در اين صورت حج او صحيح است ظاهرا.
مسأله 580 - دوازدهم: آن كه درك كند، اضطرارى مشعر را فقط،
153

در اين صورت اگر وقوف به عرفات را عمدا ترك كرده باشد حج او
باطل است، و الا صحيح است بنابر اقوى چنانچه از صاحبان عذر
باشد.
مستحبات وقوف به مشعر الحرام
بدان كه مستحب است با تن و دلى آرام از عرفات بسوى
مشعر الحرام متوجه شده و استغفار نمايد، و همين كه از طرف دست
راست به تل سرخ رسيد بگويد:
اللهم ارحم (1) توقفى وزده في عملى و سلم لى دينى و تقبل
مناسكى.
و در راه رفتن ميانه روى نمايد و كسى را آزار ندهد، و مستحب
است نماز شام و خفتن را تا مزد لفه به تأخير اندازد اگر چه ثلث شب
نيز بگذرد، و ميان هر دو نماز به يك اذان و دو اقامه جمع كند، و
نوافل مغرب را بعد از نماز عشاء بجا آورد، و در صورتى كه از رسيدن
به مزد لفه پيش از نصف شب مانعى رسيد بايد نماز مغرب و عشا را
تأخير نياندازد و در ميان راه بخواند، و مستحب است كه در وسط
وادى از طرف راست راه نزول نمايد، و اگر حاجى صروره باشد

1 - اللهم ارحم وزد في علمي
154

مستحب است كه در مشعر الحرام قدم بگذارد، و مستحب است كه آن
شب را به هر مقدار كه ميسور باشد به عبادت و اطاعت الهى بسر برد
و اين دعا را بخواند:
اللهم هذه جمع، اللهم انى اسالك ان تجمع لى فيها جوامع الخير،
اللهم لا تويسنى من الخير الذى سالتك ان تجمعه لى في قلبى، واطلب
اليك ان تعرفنى ما عرفت اولياءك في منزلى هذا وان تقينى جوامع
الشر.
و مستحب است بعد از نماز صبح با طهارت حمد و ثناى الهى
را بجا آورد، و به هر مقدارى كه ميسور باشد از نعم و تفضلات حضرت
حق ذكر كند و بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد آنگاه دعا نمايد و
اين دعا را نيز بخواند:
اللهم رب المشعر الحرام فك رقبتى من النار واوسع على من
رزقك الحلال وادرأعنى شر فسقة الجن والانس، اللهم انت خير
مطلوب اليه وخير مدعو وخير مسؤول، ولكل وافد جائزة، فاجعل
جائزتى في موطنى هذا ان تقيلنى عثرتى وتقبل معذرتى وان تجاوز عن
خطيئتى ثم اجعل التقوى من الدنيا زادى.
و مستحب است سنگريزه هائى را كه در منى رمى خواهد نمود
از مزدلفه بردارد، و مجموع آنها هفتاد دانه است، و مستحب است
وقتى كه از مزدلفه بسوى منى رفته و به وادى محسر رسيد به مقدار
صد قدم مانند شتر تند رود، و اگر سواره است سوارى خود را حركت
155

دهد و بگويد:
اللهم سلم لى عهدى واجب دعوتى واخلفنى فيمن تركت
بعدى.
فصل چهارم:
واجبات منى
مسأله 581 - واجبات منى سه چيز است:
اول: رمى جمره عقبه، يعنى ريگ انداختن به جمره كه نام
محلى است در منى.
مسأله 582 - شرط است در سنگى كه مىخواهد بيندازد به آن
(حصى) يعنى ريگ گفته شود، پس اگر آن قدر ريز باشد كه ريگ به آن
گفته نشود مثل (شن) كافى نيست، و اگر خيلى بزرگ هم باشد، كافى
نيست، چنانچه به غير ريگ مثل كلوخ و خزف و اقسام جواهرات نيز
جايز نيست، و اما اقسام سنگ ها حتى سنگ مرمر مانع ندارد.
مسأله 583 - شرط است كه سنگ ها از حرم باشد، و سنگ
خارج حرم كافى نيست، و در حرم از هر موضعى كه مباح باشد
مىتواند بردارد، مگر مسجد الحرام و مسجد خيف، بلكه ساير
مساجد بنابر احوط، و مستحب است از مشعر بردارد.
مسأله 584 - شرط است كه سنگ ها بكر باشند، يعنى آنها را
156

كس ديگرى بوجه صحيح نينداخته باشد اگر چه در سالهاى قبل.
مسأله 585 - شرط است كه مباح باشند، پس با سنگ غصبى يا
آنچه كه ديگرى براى خودش حيازت كرده كافى نيست.
مسأله 586 - وقت انداختن سنگ از طلوع آفتاب روز عيد
است تا غروب آن، و اگر فراموش كرد، تا روز سيزدهم مىتواند بجا
آورد، و اگر تا آن وقت متذكر نشد احتياطا در سال ديگر خودش يا
نايبش بيندازد.
مسأله 587 - واجب است در انداختن سنگ ها چند امر رعايت
شود.
اول: نيت، يعنى با قصد خالص و بدون ريا، و نمايش دادن
عمل به غير كه موجب بطلان مىشود انجام دهد.
دوم: آن كه آنها را بيندازد، پس اگر برود نزديك و با دست
بگذارد به جمره، كافى نيست.
سوم: آن كه به انداختن به جمره برسد. پس اگر سنگ را
انداخت و سنگ ديگران به آن خورد و به واسطه آن يا كمك آن به
جمره رسيد، كافى نيست. لكن اگر سنگ به جائى بخورد و كمانه كند و
به جمره برسد ظاهرا كافى است.
چهارم: عدد سنگ ريزه ها بايد هفت باشد.
پنجم: بايد به تدريج يكى يكى عقب هم بيندازد و در اين
صورت اگر با هم به جمره بخورد مانع ندارد، ولى اگر همه را يا چند
157

عدد را با هم بيندازد كافى نيست، اگر چه با هم به جمره نرسد و دنبال
هم برسد.
مسأله 588 - اگر شك كند كه سنگ را ديگرى استعمال كرده يا
نه، جايز است با آن رمى كند.
مسأله 589 - اگر سنگى را كه در حرم است احتمال بدهد از
خارج آورده اند اعتنا نكند.
مسأله 590 - اگر شك كند به سنگى كه مىخواهد
بيندازد، (حصى) يعنى ريگ گفته مىشود يا نه، بايد به آن اكتفا
نكند.
مسأله 591 - اگر در وقتى كه مشغول عمل است، شك كند در
عدد انداختن، بايد چندان بيندازد تا علم به عدد پيدا كند. و هم چنين
اگر شك كند سنگى كه انداخت به جمره خورد يا نه، بايد بيندازد تا
علم به رسيدن پيدا كند.
مسأله 592 - اگر سنگى را كه انداخت به جمره نرسيد، بايد دو
مرتبه بيندازد، اگر چه در وقت رمى گمانش آن بود كه رسيده است.
پس اگر به پهلوى جمره چيزهاى ديگرى نصب شده و اشتباها به آنها
رمى كرده، كافى نيست و بايد اعاده كند، اگر چه در سال ديگر و به
وسيله نايبش باشد.
مسأله 593 - اگر چند سنگ را با هم بيندازد مانع ندارد لكن
يكى حساب مىشود. يكى از آنها به محل بخورد يا همه.
158

مسأله 594 - جايز است سواره و پياده سنگ بيندازد. لكن پياده
افضل است.
مسأله 595 - بايد سنگ را با دست بيندازد، اگر با پا يا دهان
بيندازد كافى نيست، ولى بعيد نيست با فلاخن كافى باشد. هر چند
احتياط در ترك آن است.
مسأله 596 - بعد از آن كه سنگ را انداخت و از محل منصرف
شد، و هنوز ذبح و حلق را انجام نداده است، اگر شك كند در عدد
سنگ ها، چنانچه شك او در نقيصه باشد، احتياط آن است كه برگردد
و نقيصه را تمام كند. اما در شك در زياده اعتنا نكند.
مسأله 597 - اگر بعد از ذبح يا سر تراشيدن شك كند در
انداختن سنگ يا در عدد آن، اعتنا نكند.
مسأله 598 - اگر بعد از فارغ شدن از رمى، شك كند در اين كه
درست انداخته يا نه، بنابر صحت بگذارد، بلى اگر در رسيدن سنگ
آخرى به محل شك كند بايد اعاده كند، ولى اگر رسيدن را دانست و
احتمال داد كه با پا انداخته باشد. يا سنگ مستعمل انداخته باشد،
اعتنا نكند.
مسأله 599 - ظن به رسيدن سنگ و عدد آن اعتبار ندارد.
مسأله 600 - در انداختن سنگ ها شرط نيست طهارة از حدث
يا خبث و در خود سنگ ها نيز طهارت شرط نيست.
مسأله 601 - از بچه ها و مريضها و كسانى كه نمىتوانند بواسطه
159

عذريز مثل اغماء، خودشان رمى كنند، كسى ديگر نيابت كند.
مسأله 602 - مستحب است بلكه موافق احتياط است كه اگر
بشود مريض را حمل كنند و ببرند نزد جمره و در حضور او سنگ
بيندازند.
مسأله 603 - اگر مريض خوب شد و يا شخص بيهوش به هوش
آمد بعد از آن كه نايب سنگ ها را انداخت، لازم نيست خودش اعاده
كند. و اگر در بين سنگ انداختن خوب شد يا به هوش آمد بايد خودش
از سر سنگ بيندازد. و كفايت كردن به مقدارى كه نايب عمل كرده
مشكل است.
مسأله 604 - كسانى كه عذر دارند از اين كه روز رمى مىكنند
مىتوانند شب عمل كنند، هر وقت شب كه باشد.
مستحبات رمى جمرات
در رمى جمرات چند چيز مستحب است:
1 - با طهارت بودن در حال رمى.
2 - هنگامى كه سنگها را در دست گرفته و آماده رمى است اين
دعا را بخواند:
اللهم هذه حصياتى فاحصهن لى وارفعهنن في عملى.
3 - با هر سنگى كه مىاندازد تكبير بگويد.
160

4 - هر سنگى را كه مىاندازد اين دعا را بخواند.
الله اكبر، اللهم ادحر عنى الشيطان، اللهم تصديقا بكتابك وعلى
سنة نبيك، اللهم اجعله حجا مبرورا و عملا مقبولا وسعيا مشكورا
وذنبا مغفورا.
5 - ميان او وجمره در جمره عقبه يا پانزده ذراع فاصله باشد. و
در جمره اولى و وسطى كناره جمره بايستد.
6 - جمره عقبه را رو به جمره و پشت به قبله رمى نمايد، و
جمره اولى و وسطى را رو به قبله ايستاده رمى نمايد.
7 - سنگريزه را بر انگشت ابهام گذارده و با ناخن انگشت
شهادت بيندازد.
8 - پس از برگشتن بجاى خود در منى اين دعا را بخواند:
اللهم بك وثقت وعليك توكلت فنعم الرب ونعم المولى ونعم
النصير.
دوم از واجبات منى ذبح است
مسأله 605 - واجب است بر كسى كه حج تمتع بجا مىآورد
ذبح يك هدى، يعنى يك شتر يا يك گاو يا يك گوسفند، و شتر افضل
است و پس از آن گاو بهتر است.
مسأله 606 - كفايت نمىكند براى چند نفر به شركت، يك
هدى در حال اختيار. بلكه در حال ضرورت نيز محل اشكال است، و
161

احتياط واجب جمع بين شركت در ذبح و روزه است كه ذكر مىشود.
مسأله 607 - ساير حيوانات غير از سه حيوان مذكور كافى
نيست.
مسأله 608 - در هدى چند چيز معتبر است و بايد مراعات
شود.
اول: آن كه اگر شتر باشد سن آن كمتر از پنج سال نباشد و داخل
در شش سال شده باشد، و اگر گاو است كمتر از دو سال نباشد و
داخل در سه سال شده باشد، و هم چنين در بز كمتر از سن گاو نباشد،
و در ميش به احتياط واجب كمتر از يك سال نباشد و داخل در سال
دوم شده باشد.
دوم: بنابر احتياط بايد صحيح باشد، پس حيوان مريض كافى
نيست حتى مثل كچلى.
سوم: بنابر احتياط بايد خيلى پير نباشد.
چهارم: بايد تام الاجزاء باشد و ناقص كافى نيست. پس اگر
كورى يا لنگى آن واضح باشد بنابر اقوى كافى نيست. و اگر واضح
نباشد به احتياط واجب كافى نيست. و احتياط واجب آن است كه
چشمش سفيد نشده باشد و بايد گوش بريده و دم بريده نباشد و شاخ
داخل آن شكسته يا بريده نباشد.
پنجم: بايد لاغر نباشد. و اگر در گرده او پيه باشد كافى است، و
احتياط آن است كه آن را در عرف لاغر نگويند.
162

ششم: بنابر احتياط بايد (خصى) نباشد. يعنى بايد خصيتين
آن را بيرون نياورده باشند.
هفتم: بايد بيضه آن را نكوبيده باشند، به احتياط واجب.
هشتم: بايد در اصل خلقت بى دم نباشد به احتياط واجب. و
اگر گوش يا شاخ در خلقت نداشته باشد بعيد نيست كفايت، اگر چه
خلاف احتياط است.
نهم: در اصل خلقت بى بيضه نباشد.
مسأله 609 - اگر غير از خصى يافت نشود بعيد نيست كفايت
ذبح خصى، گرچه احتياط در جمع بين آن و سالم است در ماه
ذى الحجه همان سال، و اگر نشد سال ديگر، يا جمع بين ناقص و
روزه.
مسأله 610 - گاو ميش در ذبح واجب گفته اند كافى است. لكن
گفته اند كراهت دارد.
مسأله 611 - اگر حيوان شاخ خارجش شكسته يا بريده باشد
اشكال ندارد. و شاخ خارج، شاخ سخت سياهى است كه بمنزله
غلاف است از براى شاخ داخل كه آن شاخ سفيد است.
مسأله 612 - شكاف داشتن گوش و سوراخ بودن آن مانع
ندارد، و احتياط آن است كه چنين نباشد.
مسأله 613 - بايد ذبح را بعد از رمى جمره عقبه بكند بنابر
اقوى.
163

مسأله 614 - يك گوسفند كمتر چيزى است كه كافى است
براى ذبح، لكن هر چه بيشتر ذبح كند افضل است و در روايت است
كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) صد شتر همراه آوردند، سى و چهار تاى آنها را
براى حضرت أمير المؤمنين (عليه السلام) نحر كردند و شصت و شش تاى آنها
را براى خودشان.
مسأله 615 - اگر هدى يافت نشود، نه هدى صحيح و نه ناقص،
قيمت آن را پيش شخص امينى بگذارد، كه در بقيه ذى الحجه بگيرد و
در منى ذبح كند، و اگر در اين سال ممكن نشود سال بعد اين كار را
بكند.
مسأله 616 - اگر هدى ناقص يافت شود، (از غير جهت خصى
بودن كه گذشت)، احتياط واجب آن است كه آن را ذبح كند و يك
هدى تام هم در بقيه ذى الحجه و اگر نشد در سال آينده ذبح كند، هر
چند بعيد نيست اكتفاء به ناقص، و احتياط بهتر آن است كه جمع كند
بين هدى ناقص و هدى تام بطورى كه گذشت و روزه به نحوى كه
خواهد آمد.
مسأله 617 - احتياط واجب آنست كه ذبح هدى را از روز عيد
تاخير نياندازد.
مسأله 618 - اگر بواسطه عذرى مثل فراموشى يا غير آن، ذبح
را در روز عيد نكرد احتياط واجب آن است كه در ايام تشريق ذبح
كند، و اگر نشد در بقيه ماه ذى الحجة. و در تاخير عمدى نيز همين
164

حكم هست.
مسأله 619 - اگر حيوانى را به گمان آن كه صحيح و سالم است
ذبح كند، بعد معلوم شد كه مريض يا ناقص بوده كافى نيست، و بايد
دوباره ذبح كند.
مسأله 620 - اگر حيوانى را به گمان چاقى ذبح كرد بعد معلوم
شد لاغر است، كافى است.
مسأله 621 - اگر حيوانى را به گمان لاغرى خريد و به اميد آن كه
چاق در آيد براى اطاعت خدا رجاءا ذبح كرد و بعد معلوم شد چاق
است كافى است.
مسأله 622 - اگر احتمال نمىداد كه حيوان چاق است، يا
احتمال ميداد لكن از روى بى مبالاتى ذبح كرد نه به اميد موافقت امر
خداوند، كافى نيست.
مسأله 623 - اگر لاغرى آن را اعتقاد داشت و به واسطه جهل به
مسأله براى اطاعت خداوند ذبح كرد، بعد معلوم شد چاق است، بهتر
است اعاده كند.
مسأله 624 - اگر ناقص بودن را اعتقاد داشت و بواسطه جهل به
مسأله براى اطاعت خداوند ذبح كرد و بعد معلوم شد صحيح است،
ظاهرا كافى باشد.
مسأله 625 - احتياط آنست كه ذبيحه را سه قسمت كنند، يك
قسمت را هديه بدهند، يك قسمت را صدقه بدهند، و قدرى هم از
165

ذبيحه بخورند. و صدقه را به مؤمنين بدهند. و لكن هيچ يك از اين
احتياط ها واجب نيست. و اگر صدقه را به فقراى كفار بدهد، يا آن كه
تمام ذبيحه را به آنها بدهد اشكال ندارد، و ضامن حصه فقراء نيست.
لكن احتياط خصوصا در خوردن قدرى از ذبيحه خوب است.
مسأله 626 - جايز است كه ذبح را كس ديگرى به نيابت انجام
دهد و نيت را نائب بكند، و احتياطا خود شخص هم نيت كند.
مسأله 627 - احتياط واجب آن است كه ذابح مؤمن باشد، بلكه
خالى از قوت نيست، و همين طور در ذبح كفارات.
مسأله 628 - در صورتى كه قربانى بدست غير مؤمن انجام گيرد
كفايت نمىكند، و بايد دو مرتبه قربانى كند، هر چند در وقت متوجه
نشود كه ذابح مؤمن نيست يا جاهل به مسأله باشد.
مسأله 629 - ذبح هم از عبادات است و در آن نيت خالص و
قصد اطاعت خداوند لازم است.
مسأله 630 - احتياط آنست كه اگر احتمال نقص يا مرض در
گوسفند مىدهند آن را معاينه كنند، اگر چه اقوى عدم لزوم معاينه است
در صورتى كه احتمال دهد عيبى حادث شده باشد، مثل آن كه
احتمال بدهد گوش يا دمش را بريدند يا آن را خصى كردند، عدم لزوم
معاينه است. و احتياط در عيب هائى كه محتمل است از حال تولد
داشته و مادر زاد بوده، ترك نشود.
مسأله 631 - اگر بعد از ذبح كردن احتمال داد ناقص بودن يا
166

نداشتن ساير شرايط را، اعتنا نكند.
مسأله 632 - اگر به كسى نيابت داد براى خريدارى كردن و
ذبح و نايب انجام داد، و بعد از آن شخص محرم احتمال داد كه نايب
به شرائط عمل نكرده باشد، به اين احتمال اعتنا نكند و ذبح كافى
است.
مسأله 633 - اگر كسى را نايب كرد براى خريدارى و ذبح، بايد
علم يا اطمينان پيدا كند به اين كه عمل كرده است، و گمان كفايت
نمىكند.
مسأله 634 - اگر نايب از روى اشتباه يا جهل بر خلاف دستور
عمل كند، اگر براى عمل اجرت گرفته است ضامن است، و الا معلوم
نيست ضامن باشد. و در هر صورت بايد اعاده شود.
چند مسأله راجع به بدل ذبيحه
مسأله 635 - اگر قادر نباشد بر ذبح بايد سه روز در حج و هفت
روز پس از مراجعت از حج روزه بگيرد.
مسأله 636 - مراد از اين كه قادر بر ذبح نباشد آن است كه نه
هدى را داشته باشد و نه پولش را. و قرض هم برايش ممكن نباشد به
تفصيلى كه در مسائلى بعد خواهد آمد.
مسأله 637 - اگر مىتواند بدون زحمت و مشقت قرض كند، و
167

در ازاء قرض چيزى كه اداء كند داشته باشد، بايد قرض كند و ذبح
كند.
مسأله 638 - اگر مى تواند بدون مشقت چيزى كه زائد از مؤونه
سفر است بفروشد، بايد بفروشد و هدى بخرد، لكن لباس را هر چه
باشد لازم نيست بفروشد.
مسأله 639 - لازم نيست كسب كند و پول هدى را تهيه كند،
لكن اگر كسب كرد و تهيه كرد، بايد ذبح كند.
مسأله 640 - اگر چه لباس را لازم نيست بفروشد، لكن اگر لباس
زائد داشت و فروخت، ظاهرا بايد ذبح كند، و احتياط آنست كه روزه
بگيرد.
مسأله 641 - اين سه روز روزه را بايد در ماه ذى الحجه بگيرد، و
احتياط واجب آن است كه از هفتم تا نهم بگيرد، و جلوتر نگيرد.
مسأله 642 - بايد اين سه روز دنبال هم باشد.
مسأله 643 - اگر روز هفتم نتوانست روزه بگيرد روز هشتم و
نهم بگيرد، و يك روز ديگر را بعد از مراجعت از منى بگيرد، و احتياط
آن است كه بعد از ايام تشريق، كه يازدهم و دوازدهم و سيزدهم
است، بگيرد.
مسأله 644 - اين سه روز روزه را در ايام تشريق در منى جايز
نيست بگيرد، بلكه در ايام تشريق در منى روزه براى همه كس حرام
است، حج بجا بياورد يا خير.
168

مسأله 645 - احتياط مستحب براى كسى كه روز هفتم را روزه
نگرفته، و هشتم و نهم را گرفته، آن است كه بعد از مراجعت از منى
سه روز روزه بگيرد، و متوالى بگيرد، و اول آن روز سيزدهم است اگر
در منى نيست و الا روز چهاردهم است. و بايد قصدش آن باشد كه سه
روز از پنج روز براى اداء روزه واجب باشد.
مسأله 646 - اگر روز هشتم را روزه نگرفت روز نهم را هم نگيرد
و بعد از مراجعت از منى سه روز دنبال هم بگيرد.
مسأله 647 - اگر روزه از روز هشتم به تعويق افتاد، جايز است تا
آخر ذى الحجه هر وقت بخواهد اين سه روز روزه را بگيرد، اگر چه
احتياط آن است كه بعد از ايام تشريق فورا بگيرد.
مسأله 648 - اين سه روز را در سفر مىتواند روزه بگيرد و لازم
نيست در مكه قصد اقامت كند، بلكه اگر ماندن سه روز در مكه مهلت
نيست، بين راه هم جايز است بگيرد.
مسأله 649 - اگر سه روز روزه را گرفت و بعد از آن متمكن شد
از هدى، لازم نيست ذبح كند. لكن اگر قبل از تمام شدن سه روز
متمكن شد بايد ذبح كند.
مسأله 650 - اگر اين سه روز روزه را نگرفت تا ماه ذى الحجه
تمام شد بايد در سال آينده هدى را خودش يا نايبش در منى ذبح
كند، و روزه فايده ندارد.
مسأله 651 - بايد اين سه روز روزه را بعد از احرام به عمره بجا
169

آورد و قبل از آن نمىتواند.
مسأله 652 - هفت روز بقيه را بايد بعد از مراجعت از سفر حج
روزه بگيرد.
مسأله 653 - احتياط واجب آن است كه پى در پى بجا آورد.
مسأله 654 - جايز نيست اين هفت روز را در مكه يا در راه روزه
بگيرد، مگر آن كه بناى اقامت در مكه داشته باشد، در اين صورت اگر
مدتى بگذرد كه در آن مدت مىتوانست به وطن خود مراجعت كند.
جايز است بجا آورد، و هم چنين جايز است اگر يك ماه بماند.
مسأله 655 - در اين ايام كه با هواپيما مراجعت مىكنند بعيد
نيست براى كسى كه در مكه اقامت كرده جايز باشد به همان مقدارى
كه هواپيما اشخاص را به محل مىرساند صبر كند و روزه بگيرد. لكن
احتياط خلاف آن است. و به احتياط واجب جمع بين سه روز و هفت
روز را نكند.
مسأله 656 - اگر در غير مكه چه در راه يا در بلدى غير از وطن
خودش اقامت كرد، ظاهرا نتواند هفت روز روزه را در آنجا بگيرد اگر
چه به مقدارى صبر كند كه اگر راه مىپيمود به وطن مىرسيد.
مسأله 657 - ابتدا ماهى را كه اگر در مكه بماند جايز
است روزه را بگيرد و همين طور ابتدا حساب وقت رسيدن به وطن
را، ظاهرا بايد از وقتى كه مجاورت يا اقامت به مكه كرد حساب
كند.
170

مسأله 658 - اگر متمكن از روزه گرفتن شد و قبل از آن كه روزه
بگيرد مرد، واجب است ولى او سه روزه را قضا كند بنابر اقوى، و
هفت روز ديگر را بنابر احتياط واجب.
مسأله 659 - لازم نيست بعد از برگشتن به بلد خود در همان جا
روز بگيرد، پس اگر در جاى ديگر قصد اقامت كرد مىتواند روزه
بگيرد.
مسأله 660 - اگر در مكه متمكن از سه روز روزه نشد، و به محل
خود برگشت، در صورتى كه ماه ذى الحجه باقى است مىتواند در
محل بگيرد، لكن با هفت روز روزه فاصله بدهد، و اگر ماه گذشته بايد
هدى ذبح كند اگر چه به وسيله شخص امينى باشد.
مسائل متفرقه هدى
مسأله 661 - تقسيم قربانى به سه قسم واجب نيست. و فروش
يا هبه فقير (توسط شخص فقير يا وكيل او) قبل از قربانى و بدون قبض
آن باطل است. بنابر اين عمل بعضى كه به ادعاى فقر يا وكالت از فقير
ثلث فقير را از قربانى به خود حاجى مىفروشند يا هبه مىكنند
صحيح نيست.
مسأله 662 - گفته مىشود كه در منى، مسلخ فعلى كمى در
وادى محسر ساخته شده، ليكن در صورت امكان ذبح در قسمتى كه
171

در منى واقع شده و يا در مسلخهاى ديگرى كه در منى واقع است،
بايد در منى قربانى كند. لكن در صورت عدم امكان قربانى در مسلخ
جديد مجزى است.
مسأله 663 - كسى كه اجير در حج است، مىتواند براى قربانى
شخص ثالثى را وكيل كند، و وكيل مزبور نيت قربانى حجى كه موكلش
از طرف موكل خود انجام مىدهد را مىنمايد.
مسأله 664 - تأخير ذبح از روز عيد عمدا جايز نيست
على الاحوط، لكن اگر تأخير شد عمدا يا جهلا يا نسيانا، ذبح در شب
كفايت نمىكند. مگر براى شخص خائف.
مسأله 665 - كسانى كه وكيل ديگرى هستند كه براى او قربانى
كنند، مىتوانند قبل از آن كه حلق يا تقصير كنند قربانى ديگرى را ذبح
نمايند.
مستحبات هدى
مستحبات هدى چند چيز است:
1 - در صورت تمكن قربانى شتر باشد، و در صورت نبودن آن
گاو و در صورت نبودن آن گوسفند باشد.
2 - قربانى بسيار فربه باشد.
3 - در صورت شتر يا گاو بودن آن از جنس ماده و در صورت
گوسفند يا بز بودن آن از جنس نر باشد.
172

4 - شترى كه مىخواهند او را نحر كنند ايستاده و از سر دستها
تا زانوى او را ببندند و شخص از جانب راست او بايستد، و كارد يا
نيزه يا خنجر به گودال گردن او فرو برد، و در وقت ذبح يا نحر اين دعا
را بخواند:
و جهت وجهى للذى فطر السماوات والارض حنيفا ومسلما
وما انا من المشركين; ان صلاتى ونسكى ومحياى ومماتى لله رب
العالمين لا شريك له وبذلك امرت وانا من المسلمين، اللهم منك ولك
بسم الله والله اكبر، اللهم تقبل منى.
5 - اين كه خود، قربانى را بكشد و اگر نتواند دست خود را
بالاى دست كشنده بگذارد.
سوم از واجبات منى تقصير است
مسأله 666 - هر مكلفى مختار است كه بعد از ذبح كردن، يا سر
بتراشد و يا از ناخن يا موى خود قدرى بچيند. مگر چند طايفه:
اول: زنها، كه بايد از مو يا ناخن خود قدرى بگيرند. و ظاهرا
براى آنها سر تراشيدن كافى نيست.
دوم: كسى كه سال اول حج او باشد، كه بايد سر بتراشد به
احتياط واجب، اگر چه تخيير بين تراشيدن و تقصير خالى از قوت
نيست.
173

سوم: كسى كه موى خود را به عسل يا صمغ براى رفع شپش و
نحو آن چسبانيده باشد كه بايد سر بتراشد.
چهارم: كسى كه موى سر خود را جمع كرده و گره زده و در هم
پيچيده و بافته است كه بايد سر بتراشد.
پنجم: خنثاى مشكل از اين سه طايفه اخير باشد بايد احتياطا
هم تقصير كند و هم سر بتراشد.
مسأله 667 - احتياط آن است كه كسى كه سر را مىتراشد
تمامش را بتراشد.
مسأله 668 - در تقصير كفايت مىكند مقدار كمى از موى سر يا
ريش يا شارب را چيدن به هر نحو و با هر آلت كه باشد، و يا ناخن
گرفتن، و بهتر است كه هم مقدارى از مو بگيرد و هم ناخن را بگيرد.
مسأله 669 - سر تراشيدن و تقصير چون از عبادات است بايد
با نيت خالص از ريا و براى اطاعت خداوند باشد، و بدون آن صحيح
نيست. و آنچه بايد به آن حلال شود حلال نمىشود.
مسأله 670 - جايز است سر را خود انسان بتراشد، يا به
سلمانى بدهد، و هم چنين در تقصير، و بايد خودش نيت كند، و بهتر
آن است كه سلمانى هم نيت كند.
مسأله 671 - كسانى كه سر تراشيدن براى آنها متعين است،
مثل اشخاصى كه در مسأله (666) ذكر شد، اگر سر آنها مو نداشته
باشد بايد تيغ را به سر آنها بكشند و آن كافى است از تراشيدن سر.
174

مسأله 672 - كسانى كه مخير هستند ميان تراشيدن سر و گرفتن
موى ريش يا شارب و گرفتن ناخن، اگر سرشان مو نداشت بايد تقصير
كند، و اگر هيچ مو نداشتند حتى موى ابرو بايد ناخن بگيرند، و اگر
آن را هم نداشتند تيغ را به سر بكشند كافى است.
مسأله 673 - تراشيدن ريش كفايت از تقصير نمىكند.
مسأله 674 - اكتفا كردن به تقصير موى زير بغل يا عانه محل
اشكال است.
مسأله 675 - محل تراشيدن سر و تقصير نمودن منى است، و
در غير منى اختيارا جايز نيست.
مسأله 676 - احتياط آن است كه در روز عيد باشد اگر چه بعيد
نيست جواز تأخير تا آخر ايام تشريق.
مسأله 677 - اگر كسى سر نتراشد و تقصير نكرد در منى، و از
آنجا كوچ كرد، بايد مراجعت كند و عمل را انجام دهد، و فرقى نيست
در اين حكم بين كسى كه عمدا ترك كرده يا نسيانا و سهوا يا به واسطه
ندانستن مسأله.
مسأله 678 - اگر براى اين شخص برگشتن به منى ممكن نشود،
هر جا كه هست سر بتراشد يا تقصير كند، و موى خود را بفرستد به
منى در صورت امكان، و مستحب است كه مو را در منى دفن كند در
محل خيمه خود.
مسأله 679 - جايز نيست طواف حج بكند قبل از تقصير يا
175

سر تراشى، و هم چنين سعى را جايز نيست جلو بيندازد.
مسأله 680 - اگر قبل از سر تراشى يا تقصير طواف و سعى كند
از روى سهو يا جهل به حكم، بايد برگردد و سر بتراشد يا تقصير كند،
و پس از آن طواف و نماز آن و سعى را بجا آورد، و اگر نمىتواند به
منى برگردد هر جا هست سر بتراشد و تقصير كند و اعاده كند طواف و
نماز و سعى را.
مسأله 681 - اگر از روى علم و عمد اين كار را كرده، بايد علاوه
بر اعاده طواف و نماز و سعى يك گوسفند ذبح كند.
مسأله 682 - اگر فقط طواف را از روى علم و عمد مقدم بدارد
گوسفند لازم است. و اگر فقط سعى را مقدم بدارد گوسفند لازم
نيست، لكن بايد اعاده كند آن را بعد از حلق يا تقصير و طواف و نماز
آن.
مسأله 683 - اگر از روى علم و عمد اين كار را كرده، بايد علاوه
بر اعاده طواف و نماز و سعى يك گوسفند ذبح كند.
مسأله 684 - اگر از روى علم يا جهل يا نسيان يعد از طواف يا
سعى يا هر دو، سر را تراشيد يا تقصير كرد، احتياط آن است كه اعاده
كند تا ترتيب حاصل شود، و اگر تكليفش سر تراشى بوده تيغ را به سر
بكشد احتياطا.
مسأله 685 - به احتياط واجب بايد در منى اول رمى جمره كند
و بعد از آن ذبح كند و بعد تقصير يا حلق.
176

مسأله 686 - اگر بر خلاف اين ترتيب عمل كند، پس اگر از روى
غفلت و سهو بوده اعاده لازم نيست، و اگر از روى جهل به مسأله
بوده، بعيد نيست كه اعاده نخواهد و احتياط به اعاده است، و اگر از
روى علم و عمد بوده در صورت امكان احتياط را ترك نكند.
مسأله 687 - بعد از آن كه محرمى كه وظيفه اش سر تراشيدن بود
سر تراشيد، يا اگر وظيفه اش تقصير بود تقصير كرد، حلال مىشود بر
او تمام چيزهائى كه بواسطه احرام حج حرام شده بود، مگر زن و بوى
خوش، و اما صيد از دو جهت حرمت داشت: يكى آن كه در حرم صيد
جايز نيست، نه براى محرم و نه براى غير محرم، و اين حرمت باقى
است، و دوم آن كه بر خصوص محرم نيز صيد جايز نيست، در حرم
باشد يا غير حرم، و بعيد نيست كه به واسطه حلق يا تقصير از جهت
دوم حرمت برداشته شود، پس جايز است براى او صيد در خارج
حرم.
مسائل متفرقه حلق يا تقصير در حج
مسأله 688 - اگر قربانى به دليلى از روز عيد تأخير افتاد بنابر
احتياط نمىتواند حلق كند و از احرام خارج شود و بعد قربانى كند.
بلكه ترتيب بين قربانى و حلق و اعمال مترتبه بر آن را بايد مراعات
كند على الاحوط.
مسأله 689 - تأخير حلق تا آخر ايام تشريق مانع ندارد هر چند
177

عمدى باشد. و حلق در شب هم صحيح است و كفايت مىكند.
مسأله 690 - اگر حاجى براى قربانى وكالت دهد، تا وكيل او
قربانى نكرده نمىتواند حلق كند، ولى اگر با اعتقاد به اين كه وكيل او
براى او قربانى كرده حلق كرد، بعد معلوم شد كه وكيل او هنوز قربانى
نكرده، حلق مزبور كافى است، و اگر بعد از حلق اعمال مكه را هم
انجام داده باشد كفايت مىكند، و لازم نيست آنها را اعاده كند.
مسأله 691 - كسى كه بخواهد ديگرى را حلق نمايد نمىتواند
قبل از اين كه خودش حلق يا تقصير كند سر او را بتراشد، ولى مىتواند
ناخن ديگرى را براى تقصير بگيرد، و ازاله موى ديگرى نيز قبل از
خارج شدن از احرام جايز نيست، ولو براى تقصير.
مستحبات حلق
در حلق چند چيز مستحب است:
1 - آن كه از جانب راست پيش سر ابتدا كند و اين دعا را
بخواند:
اللهم اعطنى بكل شعرة نورا يوم القيامة.
2 - آن كه موى سر خود را در منى در خيمه خود دفن نمايد، و
اولى اين است كه بعد از حلق از اطراف ريش و شارب خود گرفته، و
همچنين ناخن ها را بگيرد.
178

فصل پنجم:
در آنچه واجب است بعد از اعمال منى
مسأله 692 - واجب است بعد از تمام شدن اعمال منى، كه سه
چيز بود، مراجعت به مكه، براى اعمالى كه در آنجا واجب است.
مسأله 693 - جايز است، بلكه مستحب است روز عيد بعد از
آن كه از اعمال منى فارغ شد بيايد به مكه براى بقيه اعمال حج، و
جايز است تأخير بيندازد تا روز يازدهم، و بعيد نيست كه جايز باشد
تأخير تا آخر ذى الحجه، به اين معنى كه روز آخر ذى الحجه هم اگر
آمد و اعمال را بجا آورد مانع ندارد.
مسأله 694 - اعمالى كه در مكه واجب است بجا بياورد پنج
چيز است.
اول: طواف حج است كه آن را طواف زيارت مىگويند.
دوم: نماز طواف است.
سوم: سعى بين صفا و مروه است.
چهارم: طواف نساء است.
پنجم: نماز طواف نساء است.
مسأله 695 - كيفيت طواف حج و نماز آن و سعى و طواف نساء
و نماز آن به همان نحو است كه در طواف عمره و نماز آن و سعى
179

گذشت بدون هيچ تفاوتى، مگر در نيت، كه اينجا بايد به نيت طواف
و حج و سعى آن و طواف نساء بجا آورد.
مسأله 696 - جايز نيست، در حال اختيار، طواف حج و نماز آن
و سعى و طواف نساء و نماز آن را قبل از رفتن به عرفات و بجا آوردن
اعمال عرفات و مشعر و اعمال سه گانه منى بجا آورد.
مسأله 697 - چند طايفه اند كه براى آنها جايز است طواف حج
و نماز و سعى و طواف نساء و نماز آن را بعد از آن كه محرم به احرام حج
شدند قبل از رفتن به عرفات بجا آورند، و عمل آنها مجزى است:
اول: زنهائى كه ترس آن دارند كه در برگشتن حائض يا نفساء
شوند و پاك نشوند و نتوانند بمانند تا پاك شوند.
دوم: پير مردها يا پير زنهايى كه عاجز باشند از طواف در موقع
مراجعت به سبب زيادى جمعيت، و نتوانند صبر كنند تا ازدحام تمام
شود، يا عاجز از برگشتن به مكه باشند.
سوم: اشخاص مريضى كه بترسند در وقت ازدحام طواف كنند
يا عاجز باشند از آن، و نتوانند تا رفع ازدحام در مكه بمانند.
چهارم: كسانى كه مىدانند تا آخر ماه ذى الحجة به جهتى براى
آنها ممكن نمىشود طواف و سعى.
مسأله 698 - سه طايفه اول اعمالى را كه جلو انداخته اند كافى
است اگر چه بعد خلاف آن ظاهر شود مثلا زن حائض نشود، يا
مريض خوب شود، يا ازدحام چندان نباشد كه موجب مزاحمت
180

شود، پس بر اينها لازم نيست اعاده اعمال، گرچه احوط است.
مسأله 699 - طايفه چهارم كه عقيده داشت نمىتواند اعمال را
بجا آورد، اگر از جهت مرض و پيرى و عليلى بود كه قبلا هم وجود
داشته است باز مجزى است و اگر احتمال حدوث مرض را مىداد و
بعدا مرض حادث نشد، مجزى نيست، و اما اگر از جهت ديگر بود،
مثل آن كه اعتقاد داشت سيل مانع مىشود و بعد خلافش ظاهر شد
بايد بعد از رجوع اعمال را اعاده كند.
مسأله 700 - شخص محرم كه به واسطه احرام حج چيزهائى بر
او حرام شد، كه قبلا به تفصيل ذكر شد، در سه موقع و بعد از سه عمل
به تدريج آنها بر او حلال مىشود.
اول: بعد از تقصير كردن يا سر تراشيدن در منى، كه به آن همه
چيز حلال مىشود مگر بوى خوش و زن چنانچه قبلا ذكر شد، و گفته
شد كه صيد نيز از جهت احرام مى شود نه از جهت حرم.
دوم: بعد از بجا آوردن طواف زيارت و نماز آن و سعى بين صفا
و مروه، به تفصيلى كه گذشت، حلال مىشود بر او بوى خوش، ولى
زن بر او حرام است.
سوم: بعد از بجا آوردن طواف نساء و نماز آن كه در كيفيت مثل
طواف و نماز عمره است، كه گذشت، كه به آن زن نيز بر او حلال
مىشود.
و اما صيد كردن در حرم حرام است براى همه كس، چه محرم
181

و چه محل.
مسأله 701 - كسانى كه به واسطه عذرى، مثل پيرى و خوف
حيض، طواف زيارت و طواف نساء را مقدم داشتند، بوى خوش و زن
بر آنها حلال نمىشود، و تمام محرمات بعد از تقصير يا حلق حلال
خواهد شد.
مسأله 702 - طواف نساء اختصاص به مرد ندارد، بلكه بر زن و
خنثى و خصى و بچه مميز نيز لازم است، كه اگر طواف نساء نكنند
زن، به همان تفصيل كه سابق گفته شد، بر آنها حلال نمىشود، بلكه
طفل غير مميز اگر ولى او را محرم كرد بايد او را به احتياط واجب
طواف نساء بدهد، تا بعد از بالغ شدن، زن يا مرد بر او حلال شود.
مسأله 703 - طواف نساء و نماز آن اگر چه واجب است، و
بدون آن زن حلال نمىشود، لكن ركن نيست، و ترك عمدى آن
موجب باطل شدن حج نمىشود، بلكه واجب است بر كسى كه حج
كرده آن را نيز بجا آورد، و اگر بجا نياورد زن بر او حلال نمىشود، بلكه
آنچه از زن بر او حرام شده بود مثل عقد كردن و خطبه كردن و شاهد
شدن اينها نيز بر او حلال نمىشود بنابر احتياط واجب.
مسأله 704 - مقدم داشتن سعى بر طواف زيارت يا بر نماز آن،
در حال اختيار جايز نيست و مقدم داشتن طواف نساء بر طواف
زيارت و بر سعى، اختيارا جايز نيست، و اگر مقدم داشت اعاده كند تا
ترتيب حاصل شود.
182

مسأله 705 - جايز است طواف نساء را قبل از سعى بجا آورد،
در حال ضرورت، مثل ترس از حيض و نتوانستن اقامت به مكه تا
زمان پاكى، لكن احتياط در آن است كه نايب هم بگيرد.
مسأله 706 - اگر سهوا طواف نساء را قبل از سعى بجا آورد، يا
به واسطه ندانستن حكم مقدم بدارد، طواف و سعيش صحيح است.
و احتياط در اعاده طواف است.
مسأله 707 - اگر طواف نساء را سهوا يا عمدا بجا نياورد تا
برگشت از حج پس اگر مىتواند بايد خودش برگردد و بجا بياورد، و
اگر نمىتواند يا مشقت دارد نايب بگيرد و پس از بجا آوردن زن بر او
حلال مىشود.
مسأله 708 - اگر كسى طواف واجب را، چه طواف عمره و چه
طواف حج و چه طواف نساء، فراموش كرد و برگشت و با زن نزديكى
كرد، بايد يك هدى در مكه قربانى كند. و احتياط آن است كه شتر
باشد. و اگر مىتواند خودش برود و طواف و نماز آن را بجا آورد. و
احتياطا در غير طواف نساء سعى را هم بجا آورد. و اگر نمىتواند يا
مشقت دارد نايب بگيرد.
مسأله 709 - اگر كسى طواف را، چه طواف عمره باشد و چه
طواف زيارت، از روى جهل به مسأله بجا نياورد و برگشت به محل
خود، بايد حج را اعاده كند و يك شتر هم قربانى كند.
183

مستحبات طواف حج و نماز آن و سعى
آنچه كه از مستحبات در طواف عمره و نماز آن و سعى ذكر
شد، اينجا نيز جارى است. و مستحب است شخصى كه به جهت
طواف حج مىآيد، در روز عيد قربان بيايد و بر درب مسجد بايستد و
اين دعا را بخواند:
اللهم اعنى على نسكك وسلمنى له وسلمه لى، اسالك مسالة
العليل الذليل المعترف بذنبه ان تغفرلى ذنوبى وان ترجعنى (1)
بحاجتى، اللهم انى عبدك والبلد بلدك، والبيت بيتك، جئت اطلب
رحمتك واؤم طاعتك، متبعا لامرك، راضيا بقدرك، اسالك مسالة
المضطر اليك المطيع لامرك المشفق من عذابك الخائف لعقوبتك ان
تبلغنى عفوك وتجيرنى من النار برحمتك. (1)
بس به نزد حجر الاسود بيايد و استلام و بوسه نمايد، و اگر
بوسيدن ممكن نشد دست به حجر ماليده و دست خود را ببوسد، و
اگر آن هم ممكن نشد مقابل حجر ايستاده و تكبير بگويد و بعد آنچه
در طواف عمره بجا آورده بود بجا آورد.

1 - ان ترجعنى.
184

فصل ششم:
بيتوته به منى
مسأله 710 - واجب است بر حاج كه شب يازدهم ذى الحجه و
شب دوازدهم را در منى بيتوته كند، يعنى از هنگام غروب تا نصف
شب در آنجا بماند. و بعيد نيست كه به نيمه دوم شب نيز بشود اكتفا
كرد.
مسأله 711 - چند طايفه بايد در شب سيزدهم نيز تا نصف
شب بمانند. بدين شرح:
اول: كسى كه صيد كرده است در احرام، و احتياط واجب آن
است كه اگر صيد را گرفته باشد و نكشته باشد شب سيزدهم را بماند.
لكن غير از صيد كردن چيزهاى ديگرى از صيد كه بر محرم حرام
است مثل خوردن گوشت صيد و نشان دادن صيد به صياد و غير آن،
را اگر اجتناب نكرده واجب نيست بيتوته شب سيزدهم.
دوم: كسى كه نزديكى با زن كرده در احرام، چه در قبل و چه در
دبر و چه با زن خود و چه با زن اجنبيه. ولى غير از جماع كارهاى
ديگر، مثل بوسيدن و لمس و غير آن، را اگر اجتناب نكرده واجب
نمىشود بيتوته شب سيزدهم.
سوم: كسى كه در روز دوازدهم كوچ نكرد از منى، و غروب
شب سيزدهم را در منى درك كرد.
185

مسأله 712 - چند طايفه اند كه واجب نيست در شبهاى يازدهم
و دوازدهم و سيزدهم در منى بمانند. بدين شرح:
اول: بيماران و پرستاران آنها و ديگر كسانى كه براى آنها ماندن
در منى مشقت داشته باشد به هر عذرى كه باشد.
دوم: كسانى كه ترس آن دارند كه اگر شب را بمانند مال آنها در
مكه از بين مىرود، به شرطى كه مال معتد به باشد.
سوم: شبانهائى كه حيوانات آنها به چرانيدن در شب احتياج
دارند.
چهارم: كسانى كه متكفل آب دادن به حجاج هستند در مكه.
پنجم: كسانى كه شب را در مكه بيدار باشند، و به عبادت
مشغول باشند تا صبح، و كار ديگر جز آن نكنند، مگر كارهاى
ضرورى، از قبيل خوردن و آشاميدن به قدر احتياج و تجديد وضو.
مسأله 713 - كسى كه در احرام عمره تمتع از صيد وزن
اجتناب نكرده بايد شب سيزدهم در منى بماند. و اين حكم
اختصاص به احرام حج ندارد.
مسأله 714 - مقدارى از شب را كه واجب است در اين سه
شب بيتوته كرد، از اول شب است تا نصف آن. پس كسى كه از غروب
بيتوته كند در منى تا نيمه شب، مانع ندارد بعد از آن بيرون رود، و
احتياط مستحب آن است كه پيش از طلوع وارد مكه نشود.
مسأله 715 - كسى كه در اول شب در منى نباشد، واجب است
186

كه قبل از نيمه شب برگردد و تا صبح بماند.
مسأله 716 - نيمه شب را بايد از اول غروب تا طلوع آفتاب
حساب كنند، بنابر احتياط واجب، و احتياط آنست كه از مغرب
شرعى حساب كنند.
مسأله 717 - بيتوته در منى از عبادات است و بايد با نيت
خالص براى اطاعت خداوند بجا آورد.
مسأله 718 - جايز نيست در غير مكه مشغول عبادت شود و به
منى نرود، حتى در بين راه مكه و منى، به احتياط واجب.
مسأله 719 - كسى كه ترك كند بيتوته به منى را، در شبى كه
واجب است بماند، براى هر شبى يك گوسفند بايد قربانى كند.
مسأله 720 - بنابر احتياط، فرقى نيست در واجب بودن قربانى،
بين آن كه از روى علم و عمد باشد يا از روى نسيان باشد يا از روى
ندانستن مسأله.
مسأله 721 - كسانى كه در مكه تا صبح به عبادت مشغول
بودند و نيامده اند به منى، قربانى بر آنها واجب نيست.
مسأله 722 - چهار طائفه اى كه در اول مسأله 719 گفته شد
واجب نيست شب را در منى بمانند، در صورتى كه نماندند، بايد
براى هر شب يك گوسفند كفاره قربانى كنند. حتى دسته سوم و
چهارم به احتياط واجب.
مسأله 723 - گوسفندى كه بايد قربانى شود هيچ يك از شرائط
187

هدى را، كه در منى براى حج بايد ذبح كند، لازم نيست داشته باشد.
مسأله 724 - گوسفندى را كه بايد قربانى كند محل معينى
ندارد. حتى مىتواند پس از مراجعت به محل خود قربانى كند. اگر
چه احتياط آن است كه در منى قربانى كند.
مسأله 725 - اگر قسمتى از اول شب كه بايد در منى بيتوته كرد،
درك نشود، يا زودتر از نصف شب از منى خارج شود، چنانچه نيمه
دوم شب را هم در منى نباشد، احتياط واجب آن است كه يك
گوسفند قربانى كند. و فرقى بين صورت عذر و عدم عذر نيست.
مسأله 726 - كسانى كه جايز است براى آنها كوچ كردن در روز
دوازدهم، بايد بعد از ظهر كوچ كنند، و قبل از ظهر جايز نيست، و
كسانى كه در روز سيزدهم كوچ مىكنند مختارند هر وقت بخواهند
كوچ كنند.
مسائل متفرقه بيتوته به منى
مسأله 727 - اگر حاجى صبح دوازدهم به مكه بيايد واجب
نيست براى كوچ بعد از ظهر، به منى برگردد گرچه رفتن او به مكه قبل
از ظهر جايز نيست.
مسأله 728 - در كوچ كردن بعد از ظهر روز دوازدهم زنها هم
حكم مردان را دارند، بنابر اين اگر با عذر از رمى در روز، شب
دوازدهم رمى كردند، نمىتوانند قبل از ظهر از منى كوچ كنند، مگر از
188

ماندن تا بعد از ظهر معذور باشند.
مسأله 729 - كسانى كه در زمين هاى متصل به منى كه از منى
نيست در شب يازدهم و دوازدهم بيتوته مىكنند بايد كفاره بدهند و
براى هر شب يك گوسفند قربانى كنند، هر چند اعتقاد پيدا كرده
باشند كه آنجا از منى است، يا به گفته اشخاص محلى مطمئن شده
باشند.
مسأله 730 - اگر حاجى قبل از غروب آفتاب شب سيزدهم از
منى خارج شده، و بعد از غروب به منى مراجعت كند، واجب نيست
شب را بماند، و رمى سيزدهم بر او واجب نمىشود.
فصل هفتم:
رمى جمرات و احكام آن
مسأله 731 - شبهائى كه واجب است در منى بيتوته كند بايد در
روز آنها رمى جمرات سه گانه كند، يعنى سنگريزه به سه محل بزند كه
يكى را جمره اولى و يكى را جمره وسطى و يكى را جمره عقبه
گويند. و لكن اگر عمدا همه آن را ترك كند به حج او ضرر نمىرساند
لكن معصيت كار است.
مسأله 732 - اشخاصى كه بايد شب سيزدهم را در منى بمانند
واجب است روز سيزدهم رمى جمرات كنند.
189

مسأله 733 - عدد سنگريزه كه بايد به جمره بزند براى هر يك
هفت عدد است و كيفيت انداختن و شرائط و واجبات آن به همان
نحو است كه سابقا در جمره عقبه گفته شد.
مسأله 734 - وقت انداختن سنگ از اول طلوع آفتاب تا غروب
روزى است كه شب آن روز را بيتوته كرده است و در شب جايز نيست
بجا آورد.
مسأله 735 - كسى كه به جهت عذرى مانند مرض يا عليل
بودن يا ترس نتواند در روز رمى كند مىتواند در شب آن روز يا شب
بعد انجام دهد.
مسأله 736 - ترتيب در سنگ انداختن واجب است يعنى اول
به جمره اولى سپس به وسطى و در آخر به جمره عقبه سنگ بيندازد.
مسأله 737 - اگر ابتدا به جمره اولى چهار سنگ مثلا و سپس به
جمره وسطى هم چهار سنگ و در آخر به جمره عقبه هفت سنگ
بزند، احتياط واجب آن است كه اگر از روى علم و عمد انجام داده
اعاده نمايد و در غير اين صورت تكميل بقيه كفايت مىكند.
مسأله 738 - اگر ابتدا به جمره وسطى سنگ بزند و بعد به
جمره اولى كفايت مىكند كه جمره وسطى را دوباره بجا آورد و بعد
جمره عقبه و اعاده جمره اولى لازم نيست و در اين حكم فرقى بين
علم و جهل نسيان وجود ندارد.
مسأله 739 - اگر كس رمى را در يكى از روزها عمدا ترك كند و
190

يا فراموش كند، واجب است روز بعد آن را قضا كند، و اگر دو روز را
فراموش كرد بايد در روز سوم آن دو روز را قضا كند.
مسأله 740 - تقديم قضا بر اداء در رمى واجب است پس در
روز يازدهم اگر بخواهد قضاى روز عيد را بجا آورد لازم است اول
قضاى عيد را بجا آورد و بعد رمى روز يازدهم را كه ادا است انجام
دهد و در صورتى كه دو روز قضا شده باشد تقديم قضاى روز سابق
لازم است پس اگر در روز سيزدهم بخواهد قضاى روز عيد و روز
يازدهم و روز دوازدهم را بجا آورد بايد به ترتيب از قضاى روز عيد
شروع و به روز سيزدهم ختم نمايد.
مسأله 741 - همان طورى كه قضاء رمى جمرات سه گانه واجب
است، قضاء بعض از آنها را هم اگر ترك كرده باشد واجب است. پس
اگر در روز يازدهم، جمره اولى را رمى كرد و دو جمره ديگر را رمى
نكرد، روز بعد بايد ابتدا آن را كه نكرده قضا كند و سپس تكليف آن روز
را انجام دهد.
مسأله 742 - اگر در روز بعد فهميد كه جمرات روز قبل را به
خلاف ترتيب انداخته بايد قضا كند به طورى كه ترتيب حاصل شود و
بعد وظيفه آن روز را انجام دهد.
مسأله 743 - اگر به هر يك از جمرات يا بعض آنها چهار سنگ
انداخته باشد و در روز بعد يادش بيايد احتياط واجب آن است كه
بقيه را در روز بعد قضا كند و بعد وظيفه روز بعد را بجا آورد.
191

مسأله 744 - اگر كسى رمى جمرات سه گانه را فراموش كند و از
منى به مكه بيايد پس اگر در ايام تشريق يادش آمد بايد برگردد و بجا
آورد و اگر ممكن نيست بايد نائب بگيرد و اگر بعد از ايام تشريق بيايد
يا عمدا تعويق بيندازد تا بعد، احتياط واجب آن است كه خودش يا
نائبش از مكه برگردد و بجا آورد و در سال ديگر هم در ايامى كه فوت
شده خودش يا نائبش قضا كند.
مسأله 745 - اگر رمى جمرات را فراموش كرد و بعد از خروج از
مكه يادش آمد احتياط واجب آن است كه در سال ديگر خودش يا
نائبش قضا كند.
مسأله 746 - كسى كه بعض از جمرات را فراموش كند حكمش
همان است كه در دو مسأله قبل ذكر شد و بنابر احتياط واجب كسى
كه كمتر از هفت سنگ در تمام جمرات يا بعض آن انداخت همين
حكم را دارد.
مسأله 747 - كسى كه براى انداختن سنگ عذرى داشته باشد
مانند آن كه مريض باشد يا طفل باشد يا عليل باشد يعنى دست يا
پايش شكسته باشد يا از شدت بى حالى نتواند يا بيهوش باشد بايد
نائبش بجا آورد و احتياط واجب آن است كه نائب تا زمانى كه منوب
عنه مايوس نشده است انجام ندهد و مستحب است كه معذور را
حمل كنند و رمى در حضور او انجام گيرد و در صورت امكان سنگ را
در دست او قرار دهند و بيندازند.
192

اگر بعد از آن كه نائب عمل را بجا آورد، عذر بر طرف شود، ديگر اعاده
خود شخص لازم نيست در صورتى كه استنابه در صورت يأس باشد
و يا نائب رمى را تا زمان يأس تاخير انداخته باشد.
مسأله 748 - اگر ديگران مانند ولى از رفع عذر شخص معذور،
مايوس باشند لازم نيست از او اذن بگيرند گرچه اذن گرفتن مطابق با
احتياط مستحب است و اگر قدرت بر اذن دادن نداشته باشد، اذن او
معتبر نيست.
مسأله 749 - اگر بعد از گذشتن روزى كه در آن، رمى كردن
واجب بوده شك كند كه بجا آورده يا نه اعتنا به شك نكند.
مسأله 750 - اگر بعد از انداختن شك كند كه كيفيت آن صحيح
بوده يا نه، اعتنا نكند.
مسأله 751 - اگر بعد از شروع در رمى جمره وسطى شك كند
كه جمره اولى را رمى كرد يا آن كه به طور صحيح انجام داد يا خير، به
شك خود اعتنا نكند.
مسأله 752 - اگر در عدد شك كند كه آيا هفت بوده يا كمتر قبل
از آن كه در رمى جمره بعدى داخل شود لازم است آن مقدارى را كه
احتمال كسر مىدهد بياورد تا يقين كند كه هفت عدد شده و در
صورتى كه از عمل منصرف شده باشد يا در عمل ديگر مشغول شده
باشد احتياط واجب تكميل عدد است.
مسأله 753 - اگر بعد از شروع در جمره وسطى مثلا يا بعد از
193

تمام شدن آن، در عدد رمى جمره اولى شك كند چنانچه احراز كند
كه چهار سنگ را رمى نموده است بنابر احتياط واجب بقيه را تكميل
كند و اگر احراز نكند و شك كند كه چهار سنگ را رمى نموده يا كمتر
بايد بنا بگذارد بر آوردن چهار سنگ و بقيه را انجام دهد.
مسأله 754 - اگر بعد از گذشتن يك روز، يقين كند كه يكى از سه
جمره را رمى نكرده، و نداند كه كدام بوده است ظاهرا اكتفا به قضاء
رمى جمره عقبه كند و احتياط مستحب آن است كه هر سه را قضا
كند.
مسأله 755 - اگر بعد از سنگ انداختن به هر سه جمره يقين كند
يك سنگ يا دو سنگ يا سه سنگ از يكى از سه جمره ناقص شده
بايد هر چه را احتمال كسرى داده به هر يك از سه جمره بزند.
مسأله 756 - اگر بعد از انداختن سنگ به هر سه يقين كند كه
يكى از آنها را از چهار سنگ كمتر انداخته و لكن نداند كدام است،
اكتفا نمودن به رمى جمره عقبه وتكميل مقدار ناقص در آن بعيد
نيست، و احتياط مستحب آن است كه هفت سنگ به جمره عقبه بزند
و بالاتر از اين احتياط آن است كه رمى در هر سه را از سر بگيرد.
مسأله 757 - اگر بعد از گذشتن وقت هر سه روز يقين كند كه
يك روز را رمى نكرده و نداند كدام روز است، بايد هر سه روز را قضا
كند با مراعات ترتيب.
مسأله 758 - زنها و مراقبين آنها و افراد ضعيفى كه مجازند بعد
194

از نصف شب از مشعر الحرام به منى وارد شوند، اگر از رمى در روز
معذورند مىتوانند شب رمى كنند بلكه زنها مطلقا مجازند شب رمى
كنند.
مسأله 759 - رمى در طبقه دوم جايز است و لازم نيست در
طبقه اول رمى نمايند.
مسأله 760 - كسانى كه در روز نتوانند رمى كنند چنانچه بتوانند
در شب رمى كنند، نمىتوانند نائب بگيرند.
مسأله 761 - نائب بايد اعمال اختيارى حج را انجام دهد، و اگر
معذور باشد، نمىتواند نائب شود و كسى كه در رمى نايب شده بايد
روز رمى كند.
مسأله 762 - رمى ديوارى كه در دور جمرات قرار گرفته است
كافى نيست.
مسأله 763 - در صورتى كه شخص زائد بر هفت سنگ رمى
كند، اگر از اول قصد زيادتر از هفت سنگ را داشته باشد صحيح
نيست و بايد رمى را اعاده كند ولى اگر بعد از تمام شدن هفت
سنگريزه كه به قصد هفت بوده، اضافه بزند مانعى ندارد.
احكام محصور و مصدود
مسأله 764 - مصدود عبارت است از كسى كه دشمن او را از
195

عمره يا حج، به تفصيلى كه خواهد آمد منع كند و محصور آن است
كه به جهت مرض از انجام حج يا عمره، ممنوع شود.
مسأله 765 - شخصى كه به احرام عمره يا حج اعم از واجب و
مستحب محرم شود واجب است عمره و حج را تمام كند و اگر نكند
به احرام باقى خواهد ماند.
مسأله 766 - اگر شخصى به احرام عمره محرم شود و بعد از آن
دشمنى يا كسى ديگر از قبيل عمال دولت او را از رفتن به مكه منع
كنند و راه ديگرى هم وجود نداشته باشد و يا اگر باشد مؤونه آن را
نداشته باشد مىتواند در همان محل كه ممنوع شده يك شتر و گاو يا
گوسفند قربانى كند و از احرام خارج شود و احتياط واجب آن است
كه به نيت تحليل قربانى كند و احتياط واجب آن است كه قدرى از مو
يا ناخن خود را بگيرد و يا بجاى آن حلق كند مخصوصا كسى كه سوق
هدى نموده باشد و در اين صورت بر او همه چيز حلال مىشود حتى
زن.
مسأله 767 - اگر بعد از احرام ظالمى براى رفتن به مكه يا براى
انجام مناسك، از محرم مطالبه پول نمايد چنانچه تمكن از اداء آن را
دارد بايد بدهد مگر آن كه حرجى باشد و اگر نداشته باشد يا حرجى
باشد ظاهرا حكم مصدود را دارد.
مسأله 768 - اگر از يك طريق مصدود شد و راه ديگرى هست
كه باز است و مخارج رفتن از آن راه را دارد، بر احرام باقى است و بايد
196

از آن راه برود و اگر از آن راه رفت و حج او فوت شد بايد عمره مفرده
انجام دهد.
مسأله 769 - اگر شخص مصدود خوف آن داشته باشد كه اگر از
راه ديگر به حج برود نمىتواند حج را ادراك كند، نمىتواند عمل
شخص مصدود را بكند و محل شود بلكه بايد به راه ادامه دهد و صبر
كند تا فوت محقق شود و با عمره مفرده محل شود.
مسأله 770 - مصدود بودن در حج به اين گونه حاصل مىشود
كه شخص به هيچ يك از وقوف اختيارى و اضطرارى عرفه و مشعر
نرسد، بلكه تحقق پيدا مىكند اگر به چيزى كه با فوت آن، حج از بين
مىرود، نرسد هر چند از روى علم و عمد نباشد بلكه ظاهر آن است
كه به جهت ممنوعيت از اعمال منى و مكه هر دو مصدود بودن
محقق مىشود در صورتى كه تمكن از استنابه در اينها را نداشته باشد.
مسأله 771 - چنانچه تمام اعمال منى و مكه را بجا آورد و فقط
از بيتوته در منى و اعمال ايام تشريق ممنوع شود، مصدود بودن
تحقق پيدا نمىكند و حج شخص صحيح است و بايد براى اينها در
اين سال يا چنانچه ممكن باشد و اگر ممكن نباشد در سال آينده نائب
بگيرد.
مسأله 772 - شخصى كه از عمره يا حج مصدود شود چنانچه
حج بر او مستقر شده باشد يا در سال آينده مستطيع شود، واجب
است حج را در سال آينده انجام دهد و تحللى كه به جهت مصدود
197

بودن محقق شده است كفايت از حجة الاسلام نمىكند.
مسأله 773 - مصدود مىتواند به يكى از چيزهائى كه ذكر شد،
محل شود و از احرام خارج شود در صورتى كه رجاء به رفع صد
نداشته باشد.
مسأله 774 - شخصى كه براى عمره مفرده محرم شود و به
واسطه مرض قدرت رسيدن به مكه را نداشته باشد مىتواند در همان
مكان خودش، ذبح كند و بعد از آن تقصير نمايد و از احرام خارج
شود و در صورتى كه عمره تمتع باشد احتياط واجب آن است كه
قربانى يا پول آن را به وسيله امينى به مكه بفرستد و با او قرار داد كند كه
در چه روزى و چه ساعتى آن را در مكه ذبح كند و بعد از آن خود
شخص تقصير كند. پس از آن هر چه بر او حرام شده بود حلال
مىشد مگر زن.
مسأله 775 - كسى كه به احرام حج محرم شود و به سبب
مرض قدرت بر رسيدن به عرفات و مشعر را نداشته باشد براى محل
شدن واجب است قربانى كند و اقوى آن است كه قربانى يا پول آن را به
وسيله امينى به منى بفرستد و بعد از ذبح همه چيز بر اين شخص
حلال مىشود مگر زنها.
مسأله 776 - شخصى كه حج واجب بر عهده او است يعنى از
سالهاى قبل بر او مستقر شده است چنانچه به سبب مرض محصور
شود زن بر او حلال نمىشود مگر اين كه اعمال حج و طواف نساء را
198

در سال آينده انجام دهد و چنانچه عاجز باشد از انجام آن بعيد نيست
كه نايب گرفتن كافى باشد و بعد از عمل نائب محل مىشود و چنانچه
حج استحبابى باشد احتياط واجب آن است كه طواف نساء را
خودش انجام دهد.
مسأله 777 - چنانچه شخص مصدود در عمره تحلل پيدا
نمايد و با زن نزديكى نمايد و سپس روشن شود، شخصى كه قرار بود
براى مصدود قربانى كند، اين عمل را انجام نداده است. معصيت
نكرده و كفاره هم ندارد و مى تواند در همان مكان خودش ذبح كند و
قبل از ذبح اجتناب از زن بر او واجب است.
مسأله 778 - اگر مريض بعد از فرستادن قربانى و قبل از تحلل
به هدى و تقصير حالش خوب شود و قدرت وصول به مكه را پيدا
كرد واجب است حج انجام دهد در اين صورت اگر محرم به عمره
تمتع باشد و توانست جميع اعمال را انجام دهد عمره اش صحيح
است و سپس بايد حج تمتع را انجام دهد و اگر وقت براى انجام
عمره تمتع را نداشته باشد به طورى كه اگر بخواهد انجام دهد، وقوف
به عرفات را از دست مىدهد بايد حج افراد انجام دهد و احتياط
واجب نيت عدول به حج افراد است سپس بعد از حج، عمره مفرده
انجام دهد و اين عمل از حجة الاسلام كفايت مىكند و چنانچه
شخص زمانى به مكه رسيد كه حج فوت شده يعنى وقوف اضطرارى
مشعر به تنهائى را هم نتواند درك كند. عمره تمتع او به عمره مفرده
199

تبديل مىشود و احتياط واجب قصد عدول به عمره مفرده است و
بايد در سال آينده چنانچه قبلا حج بر او مستقر شده باشد، حج انجام
دهد.
مسأله 779 - در مسأله قبل چنانچه شخص مصدود شود مانند
محصور است.
مسأله 780 - بنابر احتياط واجب شخص معلول وضعيف
ملحق به مريض نيست و بر احرام باقى مىماند.
والحمد لله رب العالمين
200

اماكن مقدسه مكه معظمه و حوالى آن:
اماكن مقدسه در مكه معظمه و حوالى آن، بسيار است و به برخى از آنها
اشاره مىشود:.
مسجد الجن: در نزديكى قبرستان ابو طالب واقع شده و سوره مباركه جن
در اين مكان نازل گرديده است.
مسجد الرأية - در نزديكى مسجد الحارم واقع شده و در هنگام فتح مكه معظمه،
پرچم فتح و پيروزى در اين مكان نصب گرديد.
مسجد خيف - در منى واقع است و نماز در آنجا ثواب بسيارى دارد و امام
جعفر صادق (عليه السلام) مىفرمايد كه هزار پيامبر در آنجا نماز خوانده است و در مستحبات منى ذكر گرديد.
مسجد ابراهيم - در بالاى كوه ابو قبيس واقع است.
مسجد البيعة - مسجدى است كه نزديك جمره عقبه واقع شده و در اين مسجد، عده‌اى از انصار با حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) بيعت كردند.
مسجد النحر - بين جمره اول وجمره دوم واقع شده است.
مسجد الصفايح - در جنوب مسجد خيف، و در دامنه كوه صفايح واقع شده است.
تبصره: در تمامى اين مساجد، نماز خواندن مستحب مىباشد.
حطيم - بين درب كعبه مكرمه و ركن حجر الاسود را حطيم مىگويند و
جايگاهى است بسيار مقدس كه دعا در آنجا به هدف
اجابت رسيده و از شريفترين امكنه در مسجد الحرام بشمار مىرود
201

مستجار - نزديك ركن يمانى ومحاذى درب كعبه از پشت بيت را مستجار
مىگويند و در فضيلت آن مكان شريف، اخبار زيادى
است كه در مستحبات مسجد الحرام ذكر گرديد.
محل ولادت حضرت رسول الكرم (صلى الله عليه وآله) - در ميدانى،
نزديك سوق الليل واقع شده و فعلا آن محل شريف،
كتابخانه است.
محل ولادت حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) - در داخل كعبه مكرمه
واقع است.
محل ولادت حضرت فاطمة زهراء (سلام الله عليها) - و معروف به
زقاق الحجر است و فعلا آن خانه بصور مسجدى در آمده
است.
فخ - در نزديكى مكه معظمه، و بين راه جده وتنعيم قرار دارد كه به شهداء
معروف مىباشد.
و در اين مكان گروهى از علويان و ذريه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله
عليها) به رهبرى جناب حسين بن على بن حسن حسن بن حسن بن حسن بن على بن ابي طالب (سلام الله عليهم اجمعين) قيام نموده و در روز ترويه سال 169
هجرى بدست دژخيمان هادى عباسى به شهادت رسيدن و در آن مكان دفن
گرديدند.
قبرستان ابو طالب - در شمال شرقى مكه معظمه واقع شده و قبرستان قريش،
قبرستان بنى هاشم، جحون نيز خوانده مىشود.
مزار مقدس جناب عبد المطلب " جد حضرت پيامبر اكرم
(صلى الله عليه وآله) " و جناب ابو طالب " پدر بزرگوار
حضرت على (عليه السلام) " و حضرت خديجه " همسر
گرامى حضرت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) " و
202

جناب عبد مناف، در ان قبرستان واقع است.
علاوه بر اينها عده‌اى از بزرگان و علماء نيز همانند علامه ميرزا محمد استر آبادى صاحب رجال كبير، علامه
مير محمد مؤمن استرآبادى صاحب كتاب الرجعة، و علامه
شهيد مير زين العابدين حسينى كاشانى و محقق بزرگوار
شيخ محمد فرزند صاحب معالم نيز در آنجا مدفون هستند.
قبر جناب آمنه " والده، جده حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله)
" - در محلى بنام ابواء (1) بين راه مكه معظمه و
مدينه منوره واقع است.
قبر جناب ميمونه " همسر گرامى حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه
وآله) " در دو فرسخى مكه معظمه، در محلى بنام سرف واقع است.
كوه حراء - در شمال شرقى مكه معظمه و در راه عرفات قرار دارد و در آنجا
غارى است كه حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله)
در قبل از بعثت، مدتها در آنجا به پرستش خداوند متعال
مىپرداخت و در همين محل بود كه جبرئيل امين، اولين
وحى الهى را در باره نبوت و رسالت براى آن حضرت
آورد.
كوه ثور - در دو فرسخى جنوب شهر مكه معظمه واقع شده و در او غارى
است كه حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) در
هنگام هجرت براى رهائى از خطر مشركين، چند روزى در
آن غار مخى شدند.

(1) ابواء تاجحفه 23 ميل است، معجم البلدان 79 / 2.
203

مدينه منوره
شهر مدينه منوره
زيارت قبر شريف حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه واله)
زيارت حضرت فاطمه (سلام الله عليها)
زيارت حضرات ائمه بقيع (عليهم السلام).
قبرستان بقيع
احد
اماكن مقدسه مدينه منوره و حواليه.
204

مدينه منوره
مدينه منوره در شمال مكه معظمه و شمال شرقى شهر جده قرار گرفته
كه فاصله‌اش تا مكه معظمه در حدود 85 فرسخ (1) و تا جده در حدود 73 فرسخ
است.
نام اصلى اين شهد مقدس، پيش از هجرت، يثرب بود كه پس از هجرت
بنام مدينة النبى مشهور گشت و جايگاه تجليات انوار حق و مركز پيدايش توحيد
و دومين شهر مقدس و با عظمت اسلام است.
مدينه سرزمينى است كه مدت ده سال، مركز نزول جبرئيل و
وحى الهى بود و شعاع نور اسلام از اين سرزمين به سراسر جهان پرتو افكند و
مردم را از منجلاب سقوط و بد بدختى بشاهراه هدايت و سعادت راهنمائى كرد.
در هر بخشى از اين شهر مقدس، سرگذشتها، مجاهدتها، موعظه‌ها،
اندرزها، مظلوميت‌ها و ظلم هاى از حد فزون نهفته است.
در اين شهر مقدس است كه يگانه منجى عالم بشريت حضرت رسول اكرم
(صلى الله عليه واله) و حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) و حضرت امام
حسن و حضرت امام محمد باقر و حضرت امام زين العابدين و حضرت امام
جعفر صادق (سلام الله عليهم اجمعين) بطور مظلومانه مدفون هستند. و گذشته از
اين حضرات، گروهى نيز از خاندان حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) و
اصحاب و ياران آن حضرت در اين شهر مدفون مىباشند.
لذا بر حجاج بيت الله الحرام لازم است وقت را مغتنم شمرده و از فيوضات
و بركات اين شهر مقدس بهره مند شوند.
در شهر مدينه منوره، اماكن مقدسه بسيارى وجود دارد كه مهمترين آنها
مسجد النبى است.

(1) الأعلاق النفيسة 178.
205

مسجد النبي
مسجد النبى دومين مسجد مشهور جهان اسلام بشمار مىرود كه قسمت
اصلى (1) آن بوسيله خود حضرت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) ساخته شده و
بعدها به مقتضاى ضرورت، بارها توسعه يافته است و مساحت فعلى آن را بطورى كه
مىگويند در حدود 16326 متر مىباشد كه ده درب ورودى دارد (2) و داراى
ستونهاى متعددى مىباشد كه مشهورترين آنها استوانه توبه (3) و محرس وفود
است.
صفه.
در جهت شمالى حجره مطهره، نزديك باب جبرئيل، سكوئى به ارتفاع 40
سانتىمتر و به طول 12 متر و عرض 8 متر وجود دارد كه بنام اصحاب صفه
معروف.
است اصحاب صفه جماعتى از فقراى مدينه بودند كه چون در مدينه مسكن و
مأوائى نداشتند در اين محل كه جائى سقف دار بود سكونت مىكردند و
حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) توانگران را امر مىفرمودند كه به آنها

(1) قسمت اصلى مسجد النبي از شمال بجنوب 35 متر واز مشرق بمغرب 30 متر بود مرآة الحرمين 461 / 1.
(2) مشهورترين دربهاى مسجد عبارتند از: باب السلام، باب الرحمة، باب النساء، باب جبرئيل،....
(3) استوانه توبه، كه استوانهء ابولبابه نيز گفته مىشود. ميگويند ابولبابه بشير بن عبد المنذر در سپاه
اسلام در غزوه تبوك، مرتكب خلافى شد وبعد پشيمان گشت وخود را بهمين ستون بست و سوگند
ياد كرد كه نخورد ونياشامد تا خداوند توبهء او را قبول كند ومدت هفت روز در اين حال بود تا
خداوند توبهء او را قبول نمود.
206

كمك كنند و خود آن حضرت با آنان مىنشست و غذا تناول مىفرمود و به آنها
قران را مىآموخت و تعداد آنان را از 10 تا 93 نفر و بعضى تا 400 نفر نقل
نمودند.
در روايت وارد شده يكه ركعت نماز در مسجد النبى از ده هزار ركعت نماز
در مساجد ديگر (غير از مسجد الحرام) افضل است و بهترين مكان در مسجد،
ما بين قبر و منبر است چنان كه فرموده است (ما بين قبرى و منبرى روضه من رياض
الجنة).
لذا بر حجاج محترم وظيفه است تا بتوانند فرصت را مغتنم شمرده و بسيار،
نماز بجاى آورند كه زيارت اين مكان شريف هميشه ميسر نمىشود.
207

قبر شريف
در جنوب شرقى مسجد النبى، آرامگاه حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) مىباشد كه بر حسب وصيت آن حضرت در خانه مسكونى خود مدفون
گرديد.
قبر مطهر داراى يك ضريح فولادى است كه چهار درب ورودى دارد و
گنبد بارگاه شريف نيز يك گنبد بسيار با شكوهى است كه به سال
1255 ه ق. رنگ سبز زده شد و به قبة الخضراء معروف مىباشد.
آداب زيارت
علماء و فقهاء همانند مرحوم شهيد و مجلسى (رضوان الله عليهم اجمعين)
آداب و اعمالى را براى زائرين، بيان فرموده‌اند كه به برخى از آن اشاره
مىشود.
1 - پيش از ورود به حرم مطهر، غسل زيارت نمايد.
2 - در اثناء غسل، اين دعا را بخواند:
بسم الله و بالله اللهم اجعله لى نورا وطهورا وحرزا وشفاء من كل
داء وافة وعاهة اللهم ظهربه واشرح به صدرى وسهل به
امرى.
و پس از غسل نيز اين دعا را بخواند:
اللهم اجعله لى نورا وطهورا وحرا وكافيا من كل داء وسقم
208

و من كل افة وعاهة وطهر به قلبى وجوارحى وعظامى ولحمى
ودمى وشعرى ومخى وعصبى وما اقلت الارض منى واجعله
لى شاهدا يوم القيمة يوم حاجتى وفقرى وفاقتى.
3 - جامه‌هاى نظيف و پاكيزه بپوشد.
4 - موقع ورود، اذن دخول بخواند.
5 - در هنگام وارد شدن پاى راست و در موقع بيرون آمدن، پاى چپ را
مقدم بدارد.
6 - پس از خواندن زيارت، نماز زيارت بخواند و مستحب است در ركعت
اول بعد از حمد، سوره مباركه يس و در ركعت دوم پس از حمد، سوره الرحمن
بخواند.
7 - آنچه مىتواند دعا كند.
(8) آنچه مىتواند قران تلاوت نمايد.
209

اذن دخول حرم شريف.
(و هر يك از حرمهاى شريفه)
مستحب است كه از باب جبرئيل وارد روضه مطهره شود و هنگام ورود
بگويد: اللهم اني قد وقفت على باب من ابواب بيوت
نبيك صلواتك عليه وآله، وقد منعت الناس ان
يدخلوا الا بإذنه فقلت (يا ايها الذين امنوا لا تدخلوا
بيوت النبي الا ان يؤذن لكم) اللهم اني اعتقد حرمة
صاحب هذا المشهد الشريف في غيبته، كما
اعتقدها في حضرته، واعلم ان رسولك وخلفائك
عليهم السلام احيأ عندك يرزقون، يرون مقامي
ويسمعون كلامي يردون سلامي، وانك حجبت
عن سمعي كلامهم، وفتحت باب فهمي بلذيذ
مناجاتهم، واني استأذنك يا رب أولا، واستأذن
رسولك صلى الله عليه وآله ثانيا (1) واستأذن
والملائكة الموكلين بهذه البقعة المباركة ثالثا،
أدخل يا رسول الله، أدخل يا حجة الله، أدخل يا
ملائكة الله المقربين المقيمين في هذا المشهد،
فأذن لي يا مولاي في الدخول افضل مااذنت لا حد
من اوليائك، فان لم اكن اهلا لذلك فانت اهل لذلك.

(1) اگر اذن دخول براى ورود به حرم مطهر يكى از امامان باشد بعد از كلمه ثانيا بگويد:
واستأذن خليفتك الإمام المفروض علي طاعته وسپس نام آن امام را ببد وتتمه را بخواند.
210

پس عتبه مباركه را ببوسد وداخل شود وبگويد:
بسم الله وبالله وفي سبيل الله، وعلى ملة رسول
الله صلى الله عليه وآله، اللهم اغفر لي وارحمني،
وتب على، انك انت التواب الرحيم
211

كيفيت زيارت حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله)
هنگامى كه داخل روضه مطهر شد صد مرتبه الله اكبر بگويد و در ركعت
نماز تحيت مسجد بگذرت و سپس به طرف حجره شريفه برود و بگويد
السلام عليك يا محمد بن عبد الله، السلام عليك
يا خاتم النبيين، اشهد انك قد بلغت الرسالة،
واقمت الصلاة، وآتيت الزكوة، وامرت
بالمعروف، ونهيت عن المنكر، وعبدت الله
مخلصا حتى أتاك اليقين، فصلوات الله عليك
ورحمته وعلى اهل بيتك الطاهرين.
پس نزد ستوى كه جانب راست قبر مطهر است رو به قبله بايستد بطورى كه دوش
چپ بجانب قبر و دوش راست بجانب منبر باشد و بگويد
اشهد ان لا إله الا الله وحده لا شريك له، و اشهد ان
محمدا عبده ورسوله و اشهد انك رسول الله، وانك محمد
بن عبد الله، واشهد انك قد بلغت رسالات ربك ونصحت
لا متك، وجاهدت في سبيل الله، وعبدت الله حتى أتاك اليقين بالحكمة والموعظة الحسنة واديت الذي عليك من
الحق، وانك قد رؤفت بالمؤمنين، وغلظت على الكافرين،
فبلغ الله بك افضل شرف محل المكرمين، الحمد لله الذي
استنقذنا بك من الشرك والضلالة اللهم فاجعل صلواتك
وصلوات ملائكتك المقربين وانبيائك
212

المرسلين وعبادك الصالحين، واهل السماوات والا رضين، ومن
سبح لك يا رب العالمين من الا ولين والا خرين على
محمد عبدك ورسولك ونبيك وامينك ونجيك وحبيبك
وصفيك وخاصتك وصفوتك وخيرتك من خلقك، اللهم
اعطه الدرجة الرفيعة، وآته الوسيلة من الجنة، وابعثه
مقاما محمودا، يغبطه به الا ولون والا خرون، اللهم انك
قلت ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوك فاستغفروا الله
واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما، واني
اتيت نبيك مستغفرا تائبا من ذنوبي، ويا محمد اني
اتوجه بك إلى الله ربي وربك ليغفر لي ذنوبي.
پس دستها را بلند كرده و حاجت خود را بخواهد كه انشاء الله تعالى بر آورده
مىشود آنگاه دعائى را كه حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) مىخوانده
بخواند:
اللهم اليك الجأت امرى والى قبر محمد صلى الله عليه واله
عبدك ورسولك استندت ظهرى والقبلة التى رضيت لمحمد
صلى الله عليه واله استقبلت اللهم انى اصبحت لا املك لنفسى
خير ما ارجو لها ولا ادفع عنها شر ما احذر عليها اصبحت
والامر بيدك ولا فقير افقر منى انى لما انزلت الى من خير فقير
اللهم اردنى منك بخير ولا راد لفضلك اللهم انى اعوذ بك من
ان تبدل اسمى او تغير جسمى او تزيل نعمتك عنى اللهم زينى
بالتقوى وحملنى بالنعم واعمرنى بالعافية وارزقنى شكر العافية.
213

پس دو ركعت نماز به نيت نماز زيارت بجا آورده و سپس بگويد:
اللهم انى صليت هاتين الركعتين هدية منى الى سيدى ومولاى
محمد بن عبد الله رسولك ونبيك اللهم فصل على محمد واله
وتعقبلها منى واجزنى على ذلك جزاء المحسنين اللهم لك
صليت ولك ركعت ولك سجدت وحدك لا شريك لك لانه
لا تكون الصلوة والركوع الا لك لا نك انت الله لا اله الا انت
اللهم صلى على محمد وان محمد وتقبل منى زيارتى واعطنى
سولى بمحمد واليه الطاهرين.
214

وداع حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و سلم)
هنگامى كه اراده كرد آن حضرت را وداع نمايد، بگويد:
اللهم لا تجعله اخر العهد من زيارة قبر نبيك فان توفيتنى
قبل ذلك فانى اشهد في مماتى على ما اشهد عليه في حيوتى ان
لا اله الا انت وان محمدا عبدك ورسولك وانك قد اخترته من
خلقك ثم اخترت من اهل بيته الائمة الطاهرين الذين اذهبت
عنهم الرجس وطهرتهم تطهيرا فاحشرنا معهم وفي زمرتهم و
تحت لوائهم ولا تفرق بينى وبينهم في الدنيا والاخرة يا ارحم
الراحمين.
و هم چنين بگويد:
السلام عليك يا رسول الله السلام عليك ايها البشير النذير
السلام عليك ايها السراج المنير السلام عليك ايها السفير بين الله
وبين خلقه اشهد يا رسول الله انك كنت نورا في الاصلاب
الشامخة والارحام المطهرة لم تنجسك الجاهلية بانجاسها ولم
تلبسك من مدلهمات ثيابها واشهد يا رسول الله انى مؤمن بك و
بالائمة من اهل بيتك موقن بجميع ما اتيت به راض مؤمن و
اشهد ان الائمة من اهل بيتك اعلام الهدى والعروة الوثقى و
الحجة على اهل الدنيا اللهم لا تجعله اخر العهد من زيارة نبيك وان
215

توفيتنى فانى اشهد في مماتى على ما
اشهد عليه في حيوتى انك انت الله لا اله الا انت وحدك لا
شريك لك وان محمدا عبدك ورسولك وان الائمة من اهل
بيته اولياءك وانصارك وحججك على خلقك وخلفاؤك في
عبادك واعلامك في بلادك وخزان علمك وحفظة سرك و
تراجمة وحيك اللهم صل على محمد وال محمد وبلغ روح
نبيك محمد واله في ساعتى هذه وفي كل ساعة تحية منى و
سلاما والسلام عليك يا رسول الله ورحمة الله وبركاته لا جعله
الله اخر تسليمى عليك.
216

زيارت حضرت فاطمه زهراء (سلام اليه عليها)
در محل حضرت صديقه طاهره فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بين
روات ومحدثين اختلاف است.
عده‌اى مىگويند كه قبر آن مظلومه در خانه خودش است.
جمعى نى معتقدند كه در روضه مطهره، ما بين قبر و منبر مدفون است.
بعضى ديگر مىگويند كه آن مخدره در طرف جنوبى ائمة بقيع مدفون
شده است.
واظهر آنست كه در بقيع مدفون شده است ولى بهتر آنست كه آن مدره در هر
سه موضع، زيارت شود و چنين گويد:
ممتحنة امتحنك الله الذى خلقك قبل ان يخلقك
فوجدك لما امتحنك صابرة وزعمنا انا لك اولياء ومصدقون و
صابرون لكل ما اتانا به ابوك صلى الله عليه واله واتى به وصيه
فانا نسئلك ان كنا صدقناك الا الحقتنا بتصديقنا لهما لنبشر انفسنا
بانا قد طهرنا بولايتك.
و هم چنين بگويد:
السلام عليك يا بنت رسول الله السلام عليك يا بنت نبى
الله السلام عليك يا بنت حبيب الله السلام عليك يا بنت خليل الله
السلام عليك يا بنت صفى الله السلام عليك يا بنت امين الله
السلام عليك يا بنت خير خلق الله السلام عليك يا بنت افضل
217

انبياء الله ورسله وملائكته السلام عليك يا بنت خير البرية
السلام عليك يا سيدة نساء العالمين من الاولين والاخرين
السلام عليك يا زوجة ولى الله وخير الخلق بعد رسول الله
السلام عليك يا ام الحسن والحسين سيدى شباب اهل الجنة
السلام عليك ايتها الصديقة الشهيدة السلام عليك ايتها الرضية
المرضية السلام عليك ايتها الفاضلة الزكية السلام عليك ايتها
الحوراء الانسية السلام عليك ايتها التقية النقية السلام عليك
ايتها المحدثة العليمة السلام عليك ايتها المظلومة المغصوبة
السلام عليك ايتها المضطهدة المقهورة السلام عليك يا فاطمة
بنت رسول الله ورحمة الله وبركاته صلى الله عليك وعلى
روحك وبدنك اشهد انك مضيت على بينة من ربك وان من
سرك فقد سر رسول الله صلى الله عليه واله ومن جفاك فقد جفا
رسول الله صلى الله عليه واله ومن اذاك فقد اذى رسول الله صلى
الله عليه واله ومن وصلك فقد وصل رسول الله صلى الله عليه و
اله ومن قطعك فقد قطع رسول الله صلى الله عليه واله لانك
بضعة منه وروحه الذى بين جنبيه اشهد الله (1) ورسله وملائكته
انى راض عمن رضيت عنه ساخط على من سخطت عليه
متبرئ ممن تبرات منه موال لمن واليت معاد لمن عاديت
مبغض لمن ابغضت محب لمن احببت وكفى بالله شهيدا و
حسيبا وجازيا ومثيبا.

(1) كما قال صلى الله عليه وآله.
218

پس بر حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) و ائمة اطهار (سلام إله عليهم
اجمعين) صلوات مىفرستد به دين طريق:
اللهم صلى و سلم على عبدك ورسولك محمد بن عبد الله خاتم
النبيين و خير الخلايق اجمعين و صلى على وصيه على بن ابي طالب
امير المؤمنين و امام المسلمين و خير الوصين وصل على فاطمة بنت
محمد سيدة ونساء العالمين وصل على سيدى شباب اهل الجنة
الحسن والحسين وصل على زين العابدين على بن الحسين وصل
على محمد بن علي باقر العلم وصل على الصادق عن الله جعفر بن
محمد وصل على الكاظم الغيظ فى الله موسى بن جعفر وصل على
الرضا على بن موسى وصل على التقيى محمد بن على وصل على
التقى على بن محمد وصلى على الزكى الحسن بن على وصل على
الزكى الحجة القائم بن الحسن بن على اللهم احى به العدل
وامت‌به الجور وزين بطول بقائة الارض واظهر به دينك وسنة
نبيك حتى لايستخفى بشيء من الحق مخافة احد من الخلق
واجعلنا من اعوانه واشياعه والمقبولين فى زمرة اوليائه يا رب
العالمين اللهم صل على محمد واهل بيته الذين اذ هبت عنهم
الرجس وطهرتهم تطهيرا.
آنگاه نماز زيارت بخواند و سپس بگويد:
اللهم انى اتوجه اليك بنبينا محمد وباهل بيته صلواتك عليهم
واسئلك بحقيك العظيم عليهم الذى لا يعلم كنهه سواك و
اسئلك بحق من حقه عندك عظيم وباسمائك الحسنى التى
219

امرتين ان ادععوك بها واسلك باسمك الا عظم الى امرت
به ابرهيم ان يدعو به الطير فاجابته وباسمك العظيم الذى
قلت للنار كونى بردا وسلاما على ابراهيم فكانت بردا وباحت
الاسماء اليك واشرفها واعظيمها لديك واسرعها اجابة
وانجحها طلبة وبما انت اهله ومستحقه ومستوجبة واتوسل
اليك وارغب اليك واتضرع والح عليك واسئلك بكتبك
التى انزلتها على انبيائك ورسلك صلواتك عليهم من التورية
والانجيل والزبور والقران العظيم فان فيها اسمك الاعظم وبما
فيها من اسمائك العظمى ان تصلى على محمد وان محمد وان
تفرج عن ال محمد وشيعتهم ومبيهم وعنى وتفتح ابواب السماء
لدعائى وترفعه فى عليين وتأذن فى هذا اليوم وفى هذه الساعة
بفرجى واعطاء املى وسولى فى الدنيا والاخرة يا من لا يعلم
احد كيف هو وقدرته الا هو يا من سد الهواء بالسماء وكبس
الارض على الماء واختار لنفسه احسن الاسمار يا من سمى نفسه
بالاسم الذى يقضى به حاجة من يدعوه اسلك بحق ذلك
الاسم فلا شفيع اقوى لى منه ان تصلى على محمد وال محمد
وان تقضى لى حوائجى وتسمع بمحمد وعلى وفاطمة والحسن
والحسين وعلى بن الحسين ومحمد بن على وجعفر بن محمد
وموسى بن جعفر وعلى بن موسى ومحمد بن على وعلى بن محمد
والحسن بن على والحجة المنتظر لا دنك صلواتك وسلامك
ورحمتك وبركاتك عليهم صوتى ليشفعوا لى اليك وتشفعهم فى
220

ولا تردنى خائبا به حق لا إله الا انت.
حاجات خود را از خداوند بخواهد كه انشاء الله تعالى بر آورده مىشود.
221

قبرستان بقيع
قبرستان بقيع مشهورترين و قديمى ترين قبرستان در تاريخ اسلام است كه
در شرق مدينه واقع شده و به طول 150 و عرض 100 متر مىباشد (1) كه فاصله‌اش
تا مسجد النبى 433 ذراع است.
قبر مطهر حضرت امام حسن مجتبى و امام زين العابدين و امام محمد باقر و
امام جعفر صادق (سلام الله عليهم اجمعين) در اين قبرستان و در كنار هم قرار
گرفته و بنا بگفته بعضى از مورخين، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نيز
در اين قبرستان مدفون است.
اول كسى كه در قبرستان بقيع دفن گرديد عثمان بن مظعون يكى از
صحابه وفادار حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) بود.
صاحب مرآة الحرمين (2) مىگويد: كه بيش از ده هزار نفر از اصحاب و
تابعين و بنى هاشم در اين قبرستان مدفون هستند از جمله:
ابراهيم فرزند حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) كه قبرش
نزديك درب ورودى است.
مخدره جليله فاطمه بنت اسد والده گرامى حضرت على بن ابى طالب
(عليه السلام).
عباس بن عبد المطلب، كه قبر هر دو نزديك قبور ائمه بقيع است.
صفيه وعاتكه عمه‌هاى حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله).
ام البنين همسر گرامى حضرت امير المؤمنين (عليه السلام)، كه قبر هر

(1) مرآة الحرمين 425 / 1.
(2) مرآة الحرمين 425 / 1.
222

دو نزديك درب خروجى است.
زينب و رقيه وام كلثوم دختران حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه
وآله) كه قبرشان نزديك قبور ائمه بقيع است.
اسماعيل پسر حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام)، قبرش در بيرون
بقيع و كنار ديوار واقع است.
حليمه سعديه مادر رضاعى حضرت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) كه
قبرش در انتهاى بقيع است.
223

زيارت ائمه بقيع عليهم السلام
حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام
حضرت امام زين العابدين عليه السلام
حضرت امام محمد باقر عليه السلام
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام
اگر كسى خواست اين بزرگواران را زيارت نمايد بايد آنچه در آداب
زيارت وارد شده همانند غسل و طهارت و پوشيدن جامه‌هاى پاك و استعمال
بوى خوش و... انجام دهد و پس از ورود به حرم مطهر بگويد:
يا موالى يا ابناء رسول الله عبدكم وابن امتكم الذليل بين
ايديكم والمضعف في علو قدر كم والمعترف بحقكم جائكم
مستجيرا بكم قاصدا الى حرمكم متقربا الى مقامكم متوسلا الى
الله تعالى بكم أأدخل ياء موالئ ادخل يا اولياء الله أأدخل يا
ملائكة الله المحدقين بهذا الحرم المقيمين بهذا المشهد.
با كمال خضوع وخشوع وارد شده وبگويد:
الله اكبر كبيرا والحمد لله كثيرا وسبحان الله بكرة واصيلا
والحمد لله الفرد الصمد الماجد الاحد المتفضل المنان المتطول
الحنان الذى من بطوله وسهل زياره ساداتى باحسانه ولم
يجعلنى عن زيارتهم ممنوعا بل تطول ومنح.
224

آنگاه روبروى قبور مقدسه ايستاه وبگويد:
السلام عليكم ائمة الهدى السلام عليكم اهل التقوى
السلام عليكم ايها الحجج على اهل الدنيا السلام عليكم ايها
القوام في البرية بالقسط السلام عليكم اهل الصفوة السلام
عليكم ال رسول الله السلام عليكم اهل النجوى اشهد انكم قد
بلغتم ونصحتم وصبرتم في ذات الله وكذبتم واسيئ اليكم
فغغرتم واشهد انكم الائمة الراشدون المهتدون وان طاعتكم
مفروضة وان قولكم الصدق وانكم دعوتم فلم تجابوا وامرتم
فلم تطاعوا وانكم دعائم الدين وركان الارض لم تزالوا بعين
الله ينسخكم من اصلاب كل مطهر وينقلكم من ارحام
المطهرات لم تدنسكم الجاهلية الجهلاء ولم تشرك فيكم فتن
الاهواء طبتم وطاب منبتكم من بكم علينا ديان الدين فجعلكم
في بيوت اذن الله ان ترفع ويذكر فيهاا اسمه وجعل صلواتنا
عليكم رحمة لنا وكفارة لذنوبنا اذ اختاركم الله لنا وطيب خلقنا
بما من علينا من ولايتكم وكنا عنده مسمين بعلمكم معترفين
بتصديقنا اياكم وهذا مقام من اسرف واخطا واستكان واقر بما
جنى ورجى بمقامه الخلاص وان يستنقذه بكم مستنقذ الهلكى
من الردى فكونوا لى شفعاء فقد وفدت اليكم اذ رغب عنكم
اهل الدنيا واتخذوا آيات الله هزوا واستكبروا عنها يا من هو قائم
لا يسسهو ودائم لا يلهو ومحيط بكل شئ لك المن بما وفقتني
وعرفتني بما اقمتنى عليه اذ صد عنه عبادك وجهلوا معرفته و
استخفوا بحقه ومالوا الى سواه فكانت المنة منك على مع اقوام خصصتهم بما
225

خصصتنى به فلك الحمد اذ كنت عندك في
مقامى هذا مذكورا مكتوبا فلا تحرمنى ما رجوت ولا تخيبنى
فيما دعوت بحرمة محمد واله الطاهرين وصلى الله على محمد وال محمد.
هشت ركعت نماز
(هر دو ركعت به يك سلام) بخوانند
زيارت دوم: اين زيارت را علامه مجلسى در كتاب مزار بحار الانوار ذكر نموده است و
در اينجا به جهت مزيد ثواب ذكر مىشود:
السلام عليكم ائمة المؤمنين وسادة المتقين وكبراء الصديقين
وامراء الصالحين وقادة المحسنين واعلام المهتدين وانوار
العارفين وورثة الانبياء وصفوة الاصفياء وخيرة الاتقياء
وعباد الرحمن وشركاء الفرقان ومناهج الايمان ومعادن الحقائق
وشفعاء الخلايق ورحمة الله وبركاته اشهد انكم ابواب نعم الله
التى فتحها على بريته والاعلام التى فطرها لارشاد خليقته
والموازين التى نصبها لتهذيب شريعته وانكم مفاتيح رحمته
ومقاليد مغفرته وسحايب رضوانه ومفاتيح جنانه وحملة فرقانه
وخزنة علمه وحفظة سره ومهبط وحيه ومعادن امره ونهبه
وامانات النبوة وودائع الرسالة وفى بيتكم نزل القرآن ومن
داركم ظهر الاسلام والايمان واليكم مختلف رسل الله
والملائكة وانتم اهل ابراهيم الذين ارتضاكم الله عزوجل
للامامة واجتباكم للخلافة وعصمكم من الذنوب وبراكم من
226

العيوب وظهركم من الرجس وفضلكم بالنوع والجنس وفضلكم بالنوع والجنس
واصطفاكم على العالمين بالنور والهدى والعلم والتقى والحلم
والنهى والسكينة والوقار والخشية والاستغفار والحكمة والاثار
والتقوى والعاف والرضا والكفاف ولقلوب الزاكية والنفوس
العالية والاشخاص المنبرة والاحساب الكبيرة والانساب الطاهرة
والانوار الباهرة الموصولة والاحكام المقرونة واكرمكم بالايات
وايدكم بالبينات واعزكم بالحجج البالغة والادلة الواضحة
وخصكم بالاقوال الصادقة والامثال الناطقة والمواعظ الشاقية
والحكم البالغة وورثكم علم الكتاب ومنحكم فصل الخطاب
وارشدكم لطرق الصواب واودعكم علم المنايا والبلايا
ومكنون الخفايا ومعالم التنزيل ومفاصل التأويل ومواريث
الانبياء كتابوت الحكمة وشعار الخليل ومفسة الكليم وسابغة
داود وخاتم الملك وفضل المصطفى وسيف المرتضى
والجفر العظيم والارث القديم وضرب لكم فى القرآن امثالا
وامتحنكم بلوى واحلكم محل نهر طالوت وحرم عليكم
الصدقة واحل لكم الخمس ونزهكم عن الخبائث ما ظهر منها
وما بطن فانتم العياد المكرمون والخلفاء الراشدون والاوصياء
المصطفون والائمة المعصومون والعلماء الصادقون والحكماء
الراسخون المبينون والبشراء النذراء الشرقاء الفضلا والساذة
الاتقياء الامرون بالمعروف والناهون عن المنكر والسلابسون شعار
البلوى ورداء التقوى والمتسر بلون نور الهدى والصابرون فى
الباسآء والضراء وحين البأس ولدكم الحق ورباكم الصدق
227

وغذاكم اليقين ونطق بفضلكم الدين واشهد انكم السبيل الى
الله عزوجل والطرق الى ثوابه والهدى الى خليقته والاعلام
فى بريته والسفراء بينه وبين خلقه واوتاده فى ارضه وخزانه
على علمه وانصار كلمة التقوى ومعالم سبل الهدى ومفزع العباد
اذا اختلفوا والدالون على الحق اذا تنازعوا والنجوم التى بكم
يهتدى وباقوالكم وافعالكم يقتدى وبفضلكم نطق القرآن
وبولايتكم كمل الدين والايمان وانكم على منهاج الحق ومن
خالفكم على منهاج الباطل وان الله اودع قلوبكم اسرار
الغيوب ومقادير الخطوب وارفد اليكم تاييد السكينة وطمانينة
الوقار وجعل ابصاركم مالف للقدرة وارواحكم معادن للقدس
فلا ينعتكم الا الملائكة ولا يصفكم الا الرسل انتم امناء الله
واحباوه وعباده للقدس واصفياوه وانصار توحيده واركان
تمجيده ودعائم تحميده ودعاته الى دينه وحرسة خلائقه
وحفظه شرائعه وانا اشهد الله خالقى واشهد ملائكته وانبيائه
ورسله واشهد كم انى مومن بكم مقر بفضلكم معتقد لا مامتكم
مومن بعصمتكم خاضع لولايتكم متقرب الى الله سبحانه بحبكم
وبالبرائة من اعدائكم عالم بان الله جل جلاله قد طهركم من
الفواحش ما ظهر منها وما يظن ومن كل رجاسة ردنائة ونجاسة
واعطاكم راية الخلق التى من تقدمها ضل ومن تخلف عنها ذل
وفرض طاعتكم ومودتكم على كل اسود وابيض من عباده
فصلوات الله على ارواحكم واجسادكم.
228

آنگاه بگويد: السلام على ابى محمد الحسن بن على سيد شباب اهل الجنة
السلام على ابى الحسن على بن الحسن زين العابدين السلام على
ابى جعفر محمد بن على باقر علم الدين السلام على ابى عبد الله
جعفر بن محمد الصادق الامين ورحمة الله وبركاته بابى انتم
وامى لقد رضيعتم ثدى الايمان وربيتم فى حجر الاسلام
واصطفاكم الله على الناس وورثكم علم الكتاب وعلمكم فصل
الخطاب واجرى فيكم مواريث النبوة وفجربكم ينابيع الحكمة
والزمكم بحفظ الشريعة وفرض طاعتكم ومودتكم على الناس
السلام على الحسن بن على خليفة امير المؤمنين الامام الرضى
الهادى المرضى علم الدين وامام المتقين العامل بالحق والقائم
بالقسط افضل واطليب وازكى وانمى ما صليت على احد من
اؤليائك واصفيائك واحبائك صلوة تبيض بها وجهه وتطيب بها
روحه فقد لزم عن ابائه الوصية ودفع عن الاسلام البلية فلما
خاف على المؤمنين الفتن ركن الى الذى اليه ركن وكان بما
اتاه الله عالما بدينه قائما فاجزه اللهم جزاء العارفين وصل عليه
فى الاولين والاخرين وبلغه منا السلام واردد علينا مئة السلام
برحمتك يا ارحم الراحمين اللهم صلى على الامام الوصى
والسيد الرضى والعابد الامين على بن الحسين زين العابدين امام
المومنين ووارث علم النبيين اللهم اخصصه بما خصصت به
الوليائك من شرايف رضوانك وكرائم تحياتك ونوامى بركاتك
فلقد بالغ فى عباده ونصح لك فى طاعته وسارع فى رضاك
229

وسلك بالامة طريق هداك وتضى ما كان عليه من حقك فى
دولته وادى ما وجب عليه فى ولايته حتى انتقضت ايامه وكان
لشعته روفا وبرعيته رحيما اللهم منا السلام واردد منه
علينا السلام والسلام عليه ورحمة الله وبركاته اللهم وصل على
الوصى الباقر والامام الطاهر والعلم الظاهر محمد بن على ابى
جعفر الباقر اللهم صل على وليك الصادع بالحق والناطق
بالصدق الذى يقر العلم بقرا وبينه سرا وجهرا وقضى بالحق الذى
كان عليه وادى الامانة التى صارت اليه وامر بطاعتك ونهى
عن مصيبتك اللهم فكما جعلته نورا يستضى به المؤمنون وفضلا
يقتدى به المتقون فصل عليه وعلى ابائه الطاهرين وابنائه
المعصومين افضل الصلوة واجز لها واعطه سوله وغاية مأموله
وابلغه منا السلام واردد علينا منه السلام والسلام عليهم ورحمة
الله وبركاته اللهم وصل على الامام الهادى وصى الاوصياء
ووارث عليم الانبياء علم الدين والناطق بالحق اليقين
وأبى المساكين جعفر بن محمد الصادق الامين اللهم فصل عليه
كما عبدك مخلصا واطاعك مخلصا مجتهدا واجزه عن احياء
سنتك واقامة فرائضك خير جزاء المتقين وافضل ثواب الصالحين
وخصه منا بالسلام واردد علينا منه السلام والسلام عليه
ورحمة الله وبركاته.
230

زيارت وداع ائمه بقيع (عليهم السلام)
چون خواست ائمه بقيع را وداع كند. بگويد:
السلام عليكم يا اهل بيت النبوة ومعدن الرسالة سلام مودع
لا سم ولا قال ورحمة الله وبركاته عليكم اهل البيت انه حميد
مجيد سلام ولى غير راغب عنكم ولا منحرف عنكم
ولا مستبدل بكم ولا موثر عليكم ولا زاهد فى قربكم لاجعله
الله اخر العهد من زيارة قبوركم واتيان مشاهدكم والسلام
عليكم وحشرتى الله فى زمرتكم واوردنى حوضكم وارضاكم
عنى ومكننى فى دولتكم واحيانى فى رجعتكم وملكنى فى
ايامكم وشكر سعيى لكم وغفر ذنوبى بشفاعتكم واعزنى
بهديكم وجعلنى ممن ينقلب مفلحا منجحا سالما غانما معافا غنيا
فانزا برضوان الله وفضله وكفايته با فضل ما ينقلب به احد من
زواركم ومواليكم ومحبيكم وشيعتكم ورزقنى الله العود ثم العود
ثم العود ما ابقانى ربى بنية صادقة وايمان وتقوى واخبات ورزق
واسع حلال طيب اللهم لا تجعله اخر العهد من زيارتهم
وذكرهم والصلوة عليهم واوجب لى المغفرة والرحمة والخير
والبركة والنور والايمان وحسن الاجابة كما اوجبت لاوليائك
231

العارفين بحقهم الموجبين طاعتهم والراغبين فى زيارتهم
المتقربين اليك واليهم بابى انت وامى ونفسى ومالى واهلى
اجعلونى من همكم وصيرونى فى حزيكم وادخلونى فى شفاعتكم
واذكرونى عند ربكم اللهم صلى على محمد وان محمد وابلغ
ارواحكم واجسادهم عنى تحية كثيرة وسلاما والسلام عليكم
ورحمة الله وبركاته.
و هم چنين بگويد:
السلام عليكم ائمة الهدى ورحمة الله وبركاته استودعكم الله
واقره عليكم السلام امنا بالله وبالرسول وبما جنتم به ودللتم
عليه اللهم فاكتبنا مع الشاهدين.
از خداوند بخواهد كه بار ديگر زيارت ايشان را نصيب فرمايد.
232

زيارت ابراهيم فرزند حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله)
قبرش نزديك درب ورودى قبرستان بقيع است.
نزديك قبر او ايستاده و بگويد:
السلام على رسول الله السلام على نبى الله السلام على
حبيب الله السلام على صفى الله السلام على نجى الله السلام
على محمدبن عبد الله سيد الانبياء وخاتم المرسلين وخيرة الله
من خلقه في ارضه وسمائه السلام على جميع انبيائه ورسله
السلام على الشهداء والسعداء والصالحين السلام علينا وعلى
عباد الله الصالحين السلام عليك ايتها الروح الزاكية السلام عليك
ايتها النفس الشريفة السلام عليك ايتها السلالة الطاهرة السلام
عليك ايتها النسمة الزاكية السلام عليك يا بن خيرالورى السلام
عليك يا بن النبى المجتبى السلام عليك يا بن المبعوث الى كافة
الورى السلام عليك يا بن البشير النذير السلام عليك يا بن
السراج المنير السلام عليك يا بن المؤيد بالقران السلام عليك
يا بن المرسل الى الانس والجان السلام عليك يا بن صاحب
الراية والعلامة السلام عليك يا بن الشفيع يوم القيمة السلام
عليك يا بن من حباه الله بالكرامة السلام عليك ورحمة الله و
بركاته اشهد انك قداختار الله لك دار انعامه قبل
233

ان يكتب عليك
احكامه او يكلفك حلاله وحرامه فنقلك اليه طيبا زاكيا مرضيا
طاهرا من كل نجس مقدسا من كل دنس وبوئك جنة المأوى و
رفعك الى الدرجات العلى وصلى الله عليك صلوة تقربها عين
رسوله وتبلغه اكبر ماموله اللهم اجعل افضل صلواتك وازكاها
وانمى بركاتك واوفاها على رسولك ونبيك وخيرتك من
خلقك محمد خاتم النبيين وعلى من نسل من اولاده الطيبين و
على من خلف من عترته الطاهرين برحمتك يا ارحم الراحمين
اللهم انى اسئلك بحق محمد صفيك وابراهيم نجل نبيك ان
تجعل سعيى بهم مشكورا وذنبى بهم مغفورا وحيوتى بهم
سعيدة وعاقبتى بهم حميدة وحوائجى بهم مقضية وافعالي بهم
مرضية وامورى بهم مسعودة وشئونى بهم محمودة اللهم و
احسن لى التوفيق ونفس عنى كل هم وضيق اللهم جنبنى
عقابك وامنحنى ثوابك واسكنى جنانك وارزقني رضوانك و
امانك واشرك لى في صالح دعائى والدى وولدى وجميع
المؤمنين والمؤمنات الاحياء منهم والاموات انك ولى الباقيات
الصالحات امين رب العالمين.
دو ركعت نماز بگذرد وحاجتهاى خود را از خداوند بخواهد.
234

زيارت جناب فاطمه بنت اسد
والده گرامى حضرت أمير المؤمنين (عليه السلام) كه قبرش نزديك قبور
ائمه بقيع است. كنار قبر آن محذره ايستاده و مىگويد:
السلام على نبى الله السلام على رسول الله السلام على
محمد سيد المرسلين السلام على محمد سيد الاولين السلام
على محمد سيد الاخرين السلام على من بعثه الله رحمة
للعالمين السلام عليك ايها النبى ورحمة الله وبركاته السلام
على فاطمة بنت اسد الهاشمية السلام عليك ايتها الصديقة
المرضية (1) السلام عليك ايتها التقية النقية السلام عليك ايتها
الكريمة الرضية السلام عليك يا كافلة محمد خاتم النبيين
السلام عليك يا والدة سيد الوصيين السلام عليك يا من ظهرت
شفقتها على رسول الله خاتم النبيين السلام عليك يا من تربيتها
لولى الله الامين السلام عليك وعلى روحك وبدنك الطاهر
السلام عليك وعلى ولدك ورحمة الله وبركاته اشهد انك
احسنت الكفالة واديت الامانة واجتهدت في مرضات الله و
بالغت في حفظ رسول الله عارفة بحقه مؤمنة بصدقه معترفة
بنبوته مستبصرة بنعمته كافلة

(1) المرضية.
235

بتربيته مشفقة على نفسه واقفة على
خدمته مختارة (1) رضاه واشهد انك مضيت على الايمان و
التمسك باشرف الاديان راضية مرضية طاهرة زكية تقية نقية
فرضى الله عنك وارضاك وجعل الجنة منزلك وماويك اللهم
صل على محمد وال محمد وانفعنى بزارتها وثبتنى على
محبتها ولا تحرمنى شفاعتها وشفاعة الائمة من ذريتها و
ارزقنى مرافقتها واحشرنى معها ومع اولادها الطاهرين اللهم لا
تجعله اخر العهد من زيارتى اياها وارزقنى العود اليها ابدا ما
ابقيتنى واذا توفيتنى فاحشرني في زمرتها وادخلنى في
شفاعتها برحمتك يا ارحم الراحمين اللهم بحقها عندك و
منزلتها لديك اغفر لي ولوالدى ولجميع المؤمنين والمؤمنات
واتنا في الدنيا حسنة وفي الاخرة حسنة وقنا برحمتك عذاب
النار.
پس دو ركعت نماز زيارت بگذارد وآنگاه حاجات خود را از خداوند بخواهد.

(1) مؤثرة هواه خ ل.
236

كوه احد
احد كوهى است بفاصله يك فرسخى كه در شمال مدينه واقع شده است (1)
ودر اين جا بود كه در ماه شوال سال سوم هجرت، جنگ حضرت رسول اكرم
(صلى الله عليه وآله) با كفار قريش، اتفاق افتاد وجناب حمزه عموى والامقام
حضرت پيغمر اكرم (صلى الله عليه وآله) وعده‌اى حدود 74 نفر بشهادت
رسيده وخود حضرت نيز مجروح گشت.
جناب حمزه وعبد الله بن جحش ومصعب بن عمير، هر سه در كنار هم و
در پائين كوه مدفون هستند وبقيه شهداء نيز در آن نزديكى ها دفن شده اند.
زيارت قبور شهدأ احد رضوان الله عليهم
السلام عليك يا عم رسول الله صلى الله عليه
وآله، السلام عليك يا خير الشهدأ، السلام عليك
يا اسد الله واسد رسوله، اشهد انك قد جاهدت في
الله عزوجل، وجدت بنفسك، ونصحت رسول الله،
وكنت فيما عند الله سبحانه راغبا، بابي أنت وامي،
اتيتك متقربا إلى الله عزوجل بزيارتك، ومتقربا
إلى رسول الله صلى الله عليه

(1) وفاء الوفاء 927 / 3.
237

وآله بذلك، راغبا اليك
في الشفاعة، ابتغي بزيارتك (1) خلاص نفسي
متعوذا بك من نار استحقها مثلي بما جنيت على نفسي، هاربا من ذنوبي التي احتطبتها على
ظهري، فزعا اليك رجاء رحمة ربي، اتيتك من
شقة بعيدة، طالبا فكاك رقبتي من النار، وقد
اوقرت ظهري ذنوبي، واتيت ما اسخط ربي، ولم
اجد احدا افزع اليه خيرا لي منكم اهل بيت الرحمة،
فكن لي شفيعا يوم فقري وحاجتي، فقد سرت
اليك محزونا، واتيتك مكروبا، و سكبت عبرتي
عندك باكيا، وصرت اليك مفردا، وانت ممن
امرني الله بصلته، وحثني على بره، ودلني على
فضله، وهداني لحبه، ورغبني في الوفادة اليه،
و الهمني طلب الحوائج عنده، انتم اهل بيت
لايشقى من تولاكم، ولا يخيب من أتاكم،
ولا يخسر من يهواكم، ولا يسعد من عاداكم.
پس رو به قبله كن ودو ركعت نماز زيارت بجا آور وبعد
از فراغ خود را به قبر بچسبان وبگو: اللهم صل على محمد وآل محمد، اللهم اني تعرضت
لرحمتك بلزومي لقبر عم نبيك صلى الله عليه وآله،
ليجيرني من نقمتك في يوم تكثر فيه الا صوات، وتشغل
كل نفس بما قدمت، وتجادل عن نفسها فان ترحمني
اليوم فلا خوف على ولا حزن، وان تعاقب فمولى له
القدرة علي عبده ولا تخيبني بعد اليوم ولا تصرفني
بغير حاجتي فقد لصقت بقبر عم نبيك،

(1) بذلك خ ل.
238

وتقربت به اليك
ابتغاء مرضاتك ورجاء رحمتك فتقبل مني، وعد بحلمك
على جهلي، وبرأفتك على جناية نفسي، فقد عظم جرمي،
وما اخاف ان تظلمني ولكن اخاف سوء الحساب، فانظر
اليوم تقلبي على قبر عم نبيك، فبهما فكني من النار، ولا
تخيب سعيي، ولا يهونن عليك ابتهالي، ولا تحجبن عنك
صوتي، ولا تقلبني بغير حوائجي، يا غياث كل مكروب
ومحزون، ويا مفرجا عن الملهوف الحيران الغريق
المشرف على الهلكة، فصل على محمد وآل محمد،
وانظر الي نظرة لا اشقى بعدها ابدا، وارحم تضرعي
وعبرتي وانفرادي فقد رجوت رضاك وتحريت الخير
الذي لا يعطيه احد سواك، فلا ترد املي، اللهم ان تعاقب
فمولى له القدرة على عبده وجزاءه بسوء (1) فعله، فلا
اخيبن اليوم، ولا تصرفني بغير حاجتي، ولا تخيبن
شخوصي ووفادتي، فقد انفدت نفقتي، واتعبت بدني،
وقطعت المفازات، وخلفت الا هل والمال وما خولتني،
وآثرت ما عندك على نفسي، ولذت بقبر عم نبيك صلى
الله عليه وآله وتقربت به ابتغاء مرضاتك، فعد بحلمك
على جهلي، وبرأفتك على ذنبي، فقد عظم جرمي،
برحمتك يا كريم يا كريم.

(1) سوء خ ل.
239

زيارت قبور شهداء احد (رضوان الله عليهم)
السلام على رسول الله، السلام على نبي الله، السلام
على محمد ابن عبد الله، السلام على اهل بيته الطاهرين،
السلام عليكم ايها الشهداء المؤمنون، السلام عليكم يا
اهل بيت الا يمان والتوحيد السلام عليكم يا انصار دين
الله وانصار رسوله عليه وآله السلام سلام عليكم بما
صبرتم فنعم عقبى الدار، اشهد ان الله اختاركم لدينه
واصطفاكم لرسوله واشهد انكم قد جاهدتم في الله حق
جهاده وذببتم عن دين الله وعن نبيه وجدتم بانفسكم
دونه واشهد انكم قتلتم على منهاج رسول الله فجزاكم
الله عن نبيه وعن الا سلام واهله افضل الجزاء، وعرفنا
وجوهكم في محل رضوانه وموضع اكرامه مع النبيين
والصديقين والشهداء والصالحين وحسن اولئك رفيقا. اشهد انكم حزب الله وان من حاربكم فقد حارب الله
وا نكم لمن المقربين الفائزين الذين هم احياء عند ربهم
يرزقون، فعلى من قتلكم لعنة الله والملائكة والناس
اجمعين، اتيتكم يا اهل التوحيد زائرا وبحقكم عارفا
وبزيارتكم إلى الله متقربا وبما سبق من شريف الا عمال
ومرضي الا فعال عالما فعليكم سلام الله ورحمته
وبركاته وعلى من قتلكم لعنة الله وغضبه وسخطه،
اللهم انفعني بزيارتهم وثبتني على قصدهم وتوفني
على ما توفيتهم عليه واجمع بيني وبينهم في مستقر دار
رحمتك اشهد انكم لنا فرط ونحن بكم لاحقون.
240

اماكن مقدسه مدينه منوره وحوالى آن:
اماكن مقدسه در مدينه منوره وحوالى آن، بسيار است كه به برخى از آنها
اشاره مىشود:
مسجد قبا - اين مسجد در سابق بفاصله چند كيلومترى مدينه منوره قرار داشت
ولى فعلا در اثر بزرگى شهر مدينه منوره، تقريبا جزو شهر
شده ودر شارع قبا واقع است.
اين مسجد از روز اول بر پايه پرهيزكارى بنا گشته وآيه شريفه (اسن
على التقوى) در اين مورد نازل گرديد وبسيار مسجد باعظمتى است و وارد شده
كه حضرت مىفرمود: هر كس در مسجد قبا نماز بخواند ثوابش معادل با ثواب
عمره است.
لذا افرادى كه به مدينه منوره مىروند بسيار بجاست تا بتوانند در اين مسجد
نماز بجاى آورند.
مسجد فتح - در شمال غربى مدينه منوره كوهى بنام كوه سلع وجود دارد و
بالاى آن مسجدى بنام مسجد فتح قرار گرفته كه مسجد
احزاب نيز گفته مىشود.
جابر روايت مىكند كه حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) در اين
مسجد، اين دعا را خواندند وخداوند دعاى آن حضرت را مستجاب فرمود و با
كشته شدن عمرو بن عبدود بدست تواناى حضرت امير المؤمنين (عليه السلام)،
فتح وپيروزى نصيب مسلمانان گرديد:
يا صريخ المكروبين ويا مجيب دعوة المضطرين اكشف همى
وكربى وغمى فقد ترى حالى وحال اصحابى.
241

لذا مستحب است در مسجد فتح، پس از نماز چنين بگويد:
يا صريخ المكروبين ويا مجيب دعوة المضطرين ويا مغيث
المهمومين اكشف عنى ضرى وهمى وكربى وغمى كما كشفت
عن نبيك صلى الله عليه واله همه وكفيته هول عدوه واكفنى ما
اهمنى من آمر الدنيا والاخرة يا ارحم الراحمين.
سه مسجد ديگر - در طرف جنوب، كمى پائين تر از مسجد فتح، سه مسجد
ديگرى است كه بنام مسجد حضرت على (عليه السلام)
2 - مسجد حضرت فاطمه عليها السلام 3 - مسجد جناب
سلمان (رض) ناميده مىشود و در هر سه مسجد، دو
ركعت نماز مستحب است.
مسجد فضيخ - در شرق مسجد قبا واقع است.
مسجد فضيخ - در شرق مسجد قبا واقع است.
مسجد مباهله - در شمال بقيع واقع است و مسجد (الاجابة) نيز گفته
مىشود.
مسجد ابوذر - در شارع ابوذر واقع است.
مسجد غمامه - در طرف غرب مدينه منوره و در شارع عينيه واقع است و
مىگويند اولين مسجد است كه بسال دوم هجرى، نماز
عيد در آنجا خوانده شد.
دو مسجد ديگر - در شمال مسجد غمامه، دو مسجد ديگرى است كه بنام
1 - مسجد حضرت على (عليه السلام)، 2 - مسجد
حضرت فاطمه (عليها السلام) ناميده مى شود.
مسجد قبلتين - در شمال غربى مدينه منوره واقع شده و از مشهورترين مساجد
مدينه منوره بشمار مىرود و تغيير قبله از بيت المقدس بسوى
كعبه معظمه در اين مكان واقع شد.
242

مسجد الراية - در راه ورود به مدينه منوره از طرف شام، بالاى كوه (ذباب)
واقع شده كه مسجد ذباب نيز گفته مىشود.
تبصره: در همه اين مساجد، دو ركعت نماز خواندن مستحب است.
قبرستان بقيع - قبلا بطور مفصل ذكر شده است.
قبرستان بقيع - قبلا بطور مفصل ذكر شده است.
مشربه ام ابراهيم - و آن حجره مدار ابراهيم فرزند حضرت رسول اكرم
(صلى الله عليه واله) مىباشد و مسكن و مصلاى آن حضرت
بود اين محل در كنار مسجد قبا واقع شده است.
بدر - قريه‌اى است كه بين راه مكه معظمه و مدينه منوره واقع شده و حدود
چهارده نفر از شهداى جنگ بدر در اين مكان دفن گرديده
و بسيار بجاست كه زائرين محترم به زيارت آن قبور شريفه
مشرف شوند.
243

ادعيه و زيارات
زيارت امين الله
زيارت جامعه كبيره
دعاى عالية المضامين
دعاى كميل
دعاى سمات
دعاى ندبه
دعاى توسل
دعاى حضرت سيد الشهداء عليه السلام در روز عرفه
دعاى حضرت امام سجاد عليه السلام در روز عرفه
دعاى حضرت امام سجاد عليه السلام در روز عيد قربان
244

زيارت امين الله
السلام عليك يا امين الله في ارضه وحجته على
عباده السلام عليك يا امير المؤمنين
اشهد انك جاهدت فى الله
حق جهاده وعملت بكتابه بكتابه، واتبعتم سنن نبيه صلى الله عليه
واله حتى دعاكم الله إلى جواره فقبضكم اليه
باختياره، والزم أعداءكم الحجة مع ما لكم من
الحجج البالغة على جميع خلقه اللهم
فاجعل نفسي مطمئنة بقدرك راضية
بقضائك مولعة بذكرك ودعائك محبة لصفوة
اوليائك، محبوبة في ارضك وسمائك صابرة
على نزول بلائك، شاكرة لفواضل نعمائك ذاكرة
لسوابغ آلائك، مشتاقة إلى فرحة لقائك، متزودة التقوى ليوم جزائك، مستنة بسنن اوليائك،
مفارقة لا خلاق اعدائك، مشغولة عن الدنيا
بحمدك وثنائك.
پس روى خود را بر قبر بگذارد و بگويد
اللهم ان قلوب المخبتين اليك والهة وسبل
الراغبين اليك شارعة واعلام القاصدين اليك
واضحة وافئدة العارفين منك فازعة واصوات
الداعين اليك صاعدة وابواب الا جابة لهم
245

مفتحة ودعوة من ناجاك مستجابة وتوبة من اناب اليك
مقبولة وعبرة من بكى من خوفك مرحومة
والا غاثة لمن استغاث بك موجودة (1) والا عانة لمن
استعان بك مبذولة وعداتك لعبادك منجزة وزلل
من استقالك مقالة واعمال العاملين لديك
محفوظة وارزاقك إلى الخلائق من لدنك نازلة
وعوائد المزيد اليهم واصلة وذنوب المستغفرين
مغفورة وحوائج خلقك عندك مقضية وجوائز
السائلين عندك موفرة وعوائد المزيد متواترة
وموائد المستطعمين معدة ومناهل الظماء (2)
مترعة، اللهم فاستجب دعائي واقبل ثنائي واجمع
بيني وبين اوليائي بحق محمد وعلي وفاطمة
والحسن والحسين، انك ولي نعمائي ومنتهى
مناي وغاية رجائي في منقلبي ومثواي.
ودر كامل الزيارة، اين فقرات نيز مسطور است:
انت الهى وسيدي ومولاى اغفر لا وليائنا وكف عنا اعدائنا
واشغلهم عن اذانا واظهر كلمة الحق واجعلنا العليا وادحض
كلمة الباطل واجعلها السلفى انك على كل شيء قدير.

(1) مبذولة خ ل.
(2) لديك خ ل.
246

زيارت جامعه كبيره
السلام عليكم يا اهل بيت النبوة وموضع الرسالة ومختلف
الملائكة ومهبط الوحي ومعدن الرحمة وخزان العلم ومنتهى
الحلم واصول الكرم وقادة الامم واولياء النعم وعناصر
الابرار ودعائم الاخيار وساسة العباد واركان البلاد وابواب
الايمان وامناء الرحمن وسلالة النبيين وصفوة المرسلين وعترة
خيرة رب العالمين ورحمة الله وبركاته السلام على ائمة
الهدى ومصابيح الدجى واعلام التقى وذوى النهى واولى
الحجى وكهف الورى وورثة الانبياء والمثل الاعلى والدعوة
الحسنى وحجج الله على اهل الدنيا والاخرة والاولى ورحمة
الله وبركاته السلام على محال معرفة الله ومساكن بركة الله
ومعادن حكمة الله وحفظة سر الله وحملة كتاب الله واوصياء
نبى الله وذرية رسول الله صلى الله عليه واله ورحمة الله
وبركاته السلام على الدعاة الى الله والادلاء على مرضات
الله والمستقرين (1) فى امر الله والتامين فى محبة الله والمخلصلين

(1) والمستوفرين خ ل.
247

فى توحيد الله والمظهرين لامر الله ونهيه وعباده المكرمين الذين
لا يسبقونه بالقول وهم بامره يعملون ورحمة الله وبركاته السلام
على الائمة الدعاة والقادة الهداة والسادة الولاة والذادة
الحماة واهل الذكر واولى الامر وبقية الله وخيرته وحزبه
وعيبة علمه وحجته وصراطه ونوره وبرهانه ورحمة الله
وبركاته اشهد ان لا الا الله وحده لا شريك له كما
شهد الله لنفسه وشهدت له ملائكته واولو العلم من خلقه لا
اله الا هو العزيز الحكيم واشهد ان محمدا عبده المنتخب
ورسوله المرتضى ارسله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين
كله ولو كره المشركون واشهد انكم الائمة الراشدون
المهديون المعصومون المكرمون المقربون المتقون الصادقون
المصطفون المطيعون لله القوامون بامره العاملون بارادته الفائزون
بكرامته اصطفاكم بعلمه وارتضاكم لغيبه واختاركم لسره
واجتبيكم بقدرته واعزكم بهداه وخصكم ببرهانه وانتجبكم
لنوره (1) وايدكم بروحه ورضيكم خلفاء فى ارضه وحججا على
بريته وانصارا لدينه وحفظة لسره وخزنة لعلمه ومستودعا
لحكمته وتراجمة لوحيه واركانا لتوحيده وشهداء على خلقه
واعلاما لعباده ومنارا فى بلاده وادلاء على صراطه عصمكم
الله من الزلل وامنكم من الفتن وطهركم من الدنس واذهب

(1) بنوره خ ل.
248

عنكم الرجس (1) وطهركم تطهيرا فعظمتم جلاله واكبرتم
شانه ومجدتم كرمه وادمتم ذكره ووكدتم (2) ميثاقه
واحكمتم عقد طاعته ونصحتم له فى السر والعلايية ودوتم
الى سبيله بالحكمة والموعظة الحسنة وبذلتم انفسكم فى
مرضاته وصبرتم على ما اصابكم فى جنبه (3) واقمتم الصلوة
واتيتم الزكوة وامرتم بالمعروف ونهيتم عن المنكر وجاهدتم
فى الله حق جهاده حتى اعلنتم دعوته وبينتم فرائصه واقمتم
حدوده ونشرتم شرايع احكامه وسننتم سنته وصرتم فى ذلك
منه الى الرضا وسلمتم له القضاء وصدقتم من رسله من
مضى فالراغب عنكم مارق واللازم لكم لا حق والمقصر فى
حقكم زاهق والحق معكم وفيكم ومنكم واليكم وانتم اهله
ومعدنه وميراث النبوة عند كم واياب الخلق اليكم وحسابهم
عليكم وفصل الخطاب عند كم وايات الله لديدكم وعزائمه
فيكم ونوره وبرهانه عند كم وامره اليكم من والاكم فقد والى
الله ومن عاداكم فقد عاد الله ومن احبكم فقد احب الله ومن
ابغضكم فقد ابغض الله ومن اعتصم بكم فقد اعتصم بالله
انتم الصراط الا قوم وشهداء دار الفناء وشفعاء دار البقاء
والرحمة الموصولة والاية المخزونة والامانة المحفوظة

(1) أهل البيت خ ل.
(2) وذكرتم خ ل.
(3) حبه خ ل.
249

والباب المبتلى به الناس من اتيكم نجى ومن لم ياتكم هلك
الى الله تدعون وعليه تدلون وبه تومنون وله تسلمون وبامره
تعملون والى سبيله ترشدون وبقوله تحكمون سعد من والاكم
وهلك من عاداكم وخاب من جحد كم وضل من فارقكم وفاز
من تمسك بكم وامن من لجا اليكم وسلم من صدقكم وهدى
من اعتصم بكم من اتبعكم فالجنة ماويه ومن خالفكم فالنار
مثويه ومن جحدكم كافر ومن حاربكم مشرك ومن رد عليكم
فى اسفل درك من الجحيم اشهد ان هذا اسابق لكم فيما مضى
وجار لكم فيما بقى وان ارواحكم ونوركم وطينتكم واحدة
طابت وطهرت بعضها من بعض خلقكم الله انوارا فجعلكم
بعرشه محدقين حتى من علينا بكم فجعلكم فى بيوت اذن الله
ان ترفع ويذكر فيها اسمه وجعل صلوتنا عليكم وما خصنا به
من ولايتكم طيبا لخلقنا وطهارة لا نفسنا وتزكية (1) لنا وكفارة
لذنوبنا فكنا عنده مسلمين بفضلكم ومعروفين بتصديقنا اياكم
فبلغ الله بكم اشرف محل المكرمين واعلى منازل المقربين
وارفع درجات المرسلين حيث لا يلحقه لاحق والايفوقه فائق
ولا يسبقه سابق ولا يطمع فى ادراكه طامع حتى لا يبقى ملك
مقرب ولا نبى مرسل ولا صديق ولا شهيد ولا عالم ولا جاهل
ولادنى ولا فاضل ولا مومن صالح ولا فاجر طالح ولاجابر عنيد

(1) وبركة خ ل.
250

ولا شيطان مريد ولا خلق فيما بين ذلك شهيد الا عرفهم جلالة
امركم وعظم خطركم وكبر شانكم وتمام نوركم وصدق
مقاعدكم وثبات مقامكم وشرف محلكم ومنزلتكم عنده
وكرامتكم عليه وخاصتكم لديه وقرب منزلتكم منه بابى انتم
وامى واهلى ومالى واسرتى اشهد الله واشهد كم انى مؤمن
بكم وبما امنتم به كافر بعدوكم وبما كفرتم بن مستبصر
بشانكم وبضلالة من خالفكم موال لكم ولا وليائكم مبغض
لاعدائكم ومعاد لهم سلم لمن سالمكم وحرب لمن حاربكم
محقق لما حققتم مبطل لما ابطلتم مطيع لكم عارف بحقكم
مقر بفضلكم محتمل لعلمكم محتجب بذمتكم معترف بكم مومن
بايابكم مصدق برجعتكم منتظر لامركم مرتقب لدولتكم اخذ
بقولكم عامل بامركم مستجير بكم زائر لكم لائذ بقبوركم
مستشفع الى الله عزوجل بكم ومتقرب بكم اليه ومقدمكم امام
طلبتى وحوائجى وارادتى فى كل احوالى وامورى مومن بسركم
وعلانيتكم وشاهدكم وغائبكم واولكم واخركم ومفوض فى
ذلك كله اليكم ومسلم فيه معكم وقلبى لكم مسلم ورايى
لكم تبع ونصرتى لكم معدة حتى يحيى الله عالى دينه بكم
ويردكم فى ايامه ويظهركم لعدله ويمكنكم فى ارضه
فمعكم معكم لا مع غيركم امنت بكم وتوليت اخركم بما
توليت به اولكم وبرئت الى الله عزوجل من اعدائكم ومن
251

الجبت والطاغوث والشياطين وحزبهم الظالمين لكم الجاحدين
لحقكم والمارقين من ولايتكم والغاصبين لارثكم الشاكين فيكم
المنحرفين عنكم ومن كل وليجة دونكم وكل مطاع سواكم
ومن الائمة الذين يدعون الى النار فثبتنى الله ابدا ما حييت
على موالاتكم ومحبتكم ودينكم ووفقنى لطاعتكم ورزقنى
شفاعتكم وجعلنى من خيار مواليكم التابعين لمادعوتم اليه
وجعلنى ممن يقتص اثاركم ويسلك سبيلكم ويهتدى بهديكم
ويحشرفى زمرتكم ويكر فى رجعتكم ويملك فى دولتكم
ويشرف فى عافيتكم ويمكن فى ايامكم وتقر عينه غدا
برويتكم بابى انتم وامى ونفسى واهلى ومالى من اراد الله بدء
بكم ومن وحده قبل عنكم ومن قصده توجه بكم موالى
لا احصى ثنائكم ولا ابلغ من المدح كنهكم ومن الوصف
قدر كم وانتم نورا الاخيار وهداة الابرار وحجج الجباربكم
فتح الله وبكم يختم الله وبكم ينزل الغيث وبكم يمسك السماء
ان تقع على الارض الا بذنه وبكم ينفس الهم ويكشف
الضر وعندكم ما نزلت به رسله وهبطت به ملائكته والى
جدكم.
و اگر زيارت امير المؤمنين عليه السلام باشد بجاى والى جدكم بگو
والى اخيك بعث الروح الامين اتاكم الله ما لم يوت احدا
من العاملين طاطا كل شريف لشرفكم ونجع كل متكبر
252

لطاعتكم وخضع كل جبار لفضلكم وذل كل شيء لكم واشرقت
الارض بنوركم وفاز الفائزون وبولايتكم بكم يسلك الى الرضوان
وعلى من جحد ولايتكم غضب الرحمن بابى انتم وامى
ونفسى واهلى ومالى ذكركم فى الذاكرين واسماوكم فى
الاسماء واجسادكم فى الاجساد وارواحكم فى الارواح
وانفسكم فى النفوس وثاركم فى الاثار وقبوركم فى القبور
فما احلى اسمائكم واكرم انفسكم واعظم شانكم واجل
خطركم واوفى عهد كم واصدق وعدكم كلامكم نور
وامركم رشد ووصيتكم التوقى وفعلكم الخير وعادتكم
الاحسان وسجيتكم الكرم وشانكم الحق والصدق والرفق
وقولكم حكم وحكتم ورايكم علم وحلم وحزم ان ذكر الخير
كنتم اوله واصله وفرعه ومعدنه وماويه ومنتهاه بابى انتم
وامى ونفسى كيف اصف حسن ثنائكم واحصى جميل
بلائكم وبكم اخرجنا الله من الذل وفرج عنا غمرات الكروب
وانقذنا من شفا جرف الهلكات ومن النار بابى انتم وامى
ونفسى بموالاتكم علمنا الله معالم ديننا واصلح ما كان فسد من
دنيانا وبموالاتكم تمت الكلمة وعظمت النعمة وائتلفت
الفرقة وبموالاتكم تقبل الطاعة المفترضة ولكم المودة
الواجبة والدرجات الرفيعة والمقام المحمود والمكان (1) المعلوم

والمقام خ ل.
253

عند الله عزوجل والجاه العظيم والشان الكبير والشفاعة
المقبولة ربنا امنا بما انزلت واتبعنا الرسول فاكتبنا مع
الشاهدين ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هديتنا وهب لنا من لدنك
رحمة انك انت الوهاب سبحان ربنا ان كان وعد ربنا لمفعولا
يا ولى الله ان بينى وبين الله عزوجل ذنوبنا لا ياتى عليها الى
رضاكم فبحق من ائتمنكم على سره واسترعاكم امر خلقه
وقرن طاعتكم بطاعة لما استوهبتم ذنوبى وكنتم شفعائى
فانى لكم مطيع من اطاعكم فقد اطاع الله ومن عصاكم فقد
عصى الله ومن احبكم فقد احب الله ومن ابغضكم فقد
ابغض الله اللهم انى لو وجدت شفعاء اقرب اليك من محمد
واهل بيته الاخيار الائمة الابرار لجعلتهم شفعائى فبحقهم
الذى اوجبت لهم عليك اسئلك ان تدخلنى فى جملة
العارفين بهم وبحقهم وفى زمرة المرحومين بشفاعتهم انك ارحم
الراحمين وصلى الله على محمد واله الطاهرين وسلم تسليما
كثيرا وحسبنا الله ونعم الوكيل.
علامه مجلسى فرموده بهترين زيارات جامعه آن است از جهت متن و سند و
فصاحت و بلاغت و شيخ نورى ره در نجم حكايتى نقل كرده كه از آن
ظاهر مىشود كه بايد به اين زيارت مواظبت كرد و از آن غفلت ننمود
254

دعاى عالية المضامين
دعائى است با مضامين عاليه كه بعد از زيارت هر يك از ائمه عليهم السلام
خوانده مىشود.
اللهم انى زرت هذا الامام مقرا بامامته معتقدا لفرض
طاعته فقصدت مشهده بذنوبى وعيوبى وموبقات اثامى وكثرة
سيئاتى وخطاياى وما تعرفه منى مستجيرا بعفوك مستعيذا
بحلمك راجيا رحمتك لا جئا الى ركنك عائذا برافتك
مستشفعا بوليك وابن (1) اوليائك وابن اصفيائك وامينك وابن
امنائك وخليفتك وابن خلفائك الذين جعلتهم الوسيلة الى
رحمتك ورضوانك والذريعة الى رافتك وغفرانك اللهم
واول حاجتى اليك ان تغفرلى ما سلف من ذنوبى على كثرتها
وان تعصمنى فيما بقى من عمرى وتطهر دينى مما يدنسه ويشينه
ويزرى به وتحميه من الريب والشك والفساد والشرك وتثبتنى
على طاعتك وطاعة رسولك وذريته النجاء السعداء صلواتك
عليهم ورحمتك وسلامك وبركاتك وتحيينى ما احييتنى على
طاعتكم وتميتنى اذا امتنى طاعكم وان لا تمحو من قلبى

(1) هرگاه بعد از زيارت حضرت أمير المؤمنين (ع) باشد بجاى كلمهء " وابن " در تمام چهار موضوع " وأبى "
گفته شود.
255

مودتهم ومحبتهم وبغض اعدائهم ومرافقة اوليائهم وبرهم
واسئلك يا رب ان تقبل ذلك منى وتحبب الى عبادتك
والمواظبة علهيا وتنشطنى هلا وتبغض الى معاصيك ومحارمك
وتدفعنى عنها وتجنبى التقصير فى صلواتى والاستهانة بها
والتراخى عنها وتوفقنى لتاديتها كما فرضت وامرت به على
سنة رسولك صلواتك عليه واله ورحمتك وبركاتك خضوعا
وخشوعا وتشرح صدرى لايتآء الزكوة واعطاء الصدقات
وبذل المعروف والاحسان الى شيعة ال محمد عليهم السلام
ومواساتهم ولا تتوفانى الا بعد ان ترزقنى حج بيتك الحرام
وزيارة قبر نبيك وقبور الائمة عليهم السلام واسئلك يا رب
توبة نصوحا ترضاها ونية تحمدها وعملا صالحا تقبله وان
تغفر لى وترحمنى اذا توفيتنى وتهون على سكرات الموت
وتحشرنى فى زمرة محمد واله صلوات الله عليه وعليهم
وتدخلنى الجنة برحمتك وتجعل دمعى غزيرا فى طاعتك
وعبرتى جارية فيما يقربنى منك وقلبى عطوفا على اوليائك
وتصوننى فى هذه الدنيا من العاهات والاقات والامراض
الشديدة والاسقام المزمنة وجميع انواع البلاء والحوادث
وتصرف قلبى عن الحرام وتبغض الى معاصيك وتحبب الى
الحلال وتفتح لى ابوابه وتثبت نيتى وفعلى عليه وتمد فى
عمرى وتغلق ابواب المحن عنى ولا تسلبنى ما مننت به على
256

ولا تسترد شيئا مما احسنت به الى ولاتنزع منى النعم التى
انعمت بها على وتزيد فيما خولتنى وتضاعفه اضعافا مضاعفة
وترزقنى مالا كثيرا واسعا سائغا هنيا ناميا وافيا وعزا باقيا كافيا
وجاها عريضا منيعا ونعمة سابغة عامة وتغنينى بذلك عن
المطالب المنكدة والموارد الصعبة وتخلصنى منها معافا فى
دينى ونفسى وولدى وما اعطيتنى ومنحتنى وتحفظ على مالى
وجميع ما خولتنى وتقبض عنى ايدى الجبابرة وتردنى الى
وطنى وتبلغنى نهاية املى فى دنياى واخرتى وتجعل عاقية
امرى محمودة حسنة سليمة وتجعلنى رحيب الصدر واسع
الحال حسن الخلق بعيد من البخل والمنع والنفاق والكذب
والبهت وقول الزور وترسخ فى قلبى محبة محمد وال محمد
وشيعتهم وتحرسنى يا رب نفسى واهلى ومالى وولدى واهل
حزانتى واخوانى واهل مودتى وذريتى برحمك وجودك اللهم
هذه حاجاتى عندك وقد استكثرتها للومى وشحى وهى
عندك صغيرة حقيرة وعليك سهلة يسيرة فاسئلك بجاه محمد
وال محمد عليه وعليهم السلام عندك وبحقهم عليك وبما
وجبت لهم وبسائر انبيائك ورسلك واصفيائك واوليائك
المخلصين من عبادك وباسمك الاعظم الاعم لما قضيتها
كلها واسعفتنى بها ولم تخيب املى ورجائى اللهم وشفع
صاحب هذا القبر فى يا سيدى يا ولى الله يا امين لله اسئلك
257

ان تشفع لى الى الله عزوجل فى هذه الحاجات كلها بحق
ابائك الطاهرين وبحق اولادك المنتجبين فان لك عند الله
تقدست اسمائه المنزلة الشريفة والمرتبة الجليلة والجاه
العريض اللهم لو عرفت من هو اوجه عندك من هذا الامام
ومن ابائه وابنائه الطاهرين عليهم السلام والصلوة لجعلتهم
شفعائى وقدمتهم امام حاجتى وطلباتى هذه فاسمع منى
واستجب لى وافعل بى ما انت اهله يا ارحم الراحمين اللهم
وما قصرت عنه مسئلتى وعجزت عنه قوتى ولم تبلغه فطنتى
من صالح دينى ودنياى واخرتى فامنن به على واحفظنى
واحرسنى وهب لى واغفر لى ومن ارادنى بسوء او مكروه من
شيطان مريد او سلطان عنيد او مخالف فى دين او منازع فى
دنيا او حاسد على نعمة او ظالم او باغ فاقبض عنى يده
واصرف عنى كيده واشغله عنى بنفسه واكفنى شره وشر
اتباعه وشياطينه واجرانى من كل ما يضرنى ويجحف بى
واعطنى جميع الخير كله مما اعلم ومما لا اعلم اللهم
صلى على محمد وال محمد واغفر لى لوالدى ولا خوانى
واخواتى واعمامى وعماتى واخوالى وخالاتى واجدادى
وجداتى واولادهم وذرايهم وازواجى وذرياتى واقربائى
واصدقائى وجيرانى واخوانى فيك من اهل الشرق والغرب
ولجميع اهل مودتى من المؤمنين والمؤمنات الاحياء منهم
258

والاموات ولجميع من علمنى خيرا وتعلم منى علما اللهم
اشركهم فى صالح دعائى وزيارتى لمشهد حجتك ووليك
اشركنى فى صالح دعائى ادعيتهم برحمتك يا ارحم الراحمين وبلغ
وليك منهم السلام والسلام عليك ورحمة الله وبركاته يا
سيدى يا مولاى يا فلان (1) بن فلان صلى الله عليك وعلى روحك
وبدنك انت وسيلتى الى الله وذريتى اليه ولى حق موالاتى
وتاميلى فكن شفيعى الى الله عزوجل فى الوقوف على قصتى
هذه وصرفى عن موقفى هذا بالنج بما سئلته كله برحمته
وقد رته اللهم ارزقنى عقلا كاملا ولبا راجحا وعزا باقيا وقلبا
زكيا وعملا كثيرا وادبا بارعا واجعل ذلك كله لى ولا تجعله
على برحمتك يا ارحم الراحمين

(1) بجاى اين كلمه نام آن امامى را كه زيارت مىكند و نام مبارك پدر آن بزرگوار را بگويد.
259

دعاء كميل بن زياد عليه الرحمة
در هر شب جمعه خوانده مىشود وبراى كفايت از شر اعداء وفتح باب
رزق وامرزش گناهان نافع است.
اللهم انى اسئلك برحمتك التى وسعت كل شئ و
بقوتك التى قهرت بها كل شئ وخضع لها كل شئ وذل
لها كل شئ وبجبروتك التى غلبت بها كل شئ وبعزتك
التى لا يقوم لها شئ وبعظمتك التى ملات كل شئ و
بسلطانك الذي علا كل شئ وبوجهك الباقى بعد فنآء كل
شئ وباسمآئك التى (1) ملات اركان كل شئ وبعلمك الذي
احاط بكل شئ وبنور وجهك الذي اضآء له كل شئ يا
نور يا قدوس يا اول الاولين ويا اخر الاخرين اللهم اغفرلى
الذنوب التى تهتك العصم اللهم اغفرلى الذنوب التى تنزل النقم
اللهم اغفرلى الذنوب التى تغير النعم اللهم اغفرلى الذنوب التى
تحبس الدعآء اللهم اغفرلى الذنوب التى تنزل البلاء اللهم
اغفرلى كل ذنب اذنبته وكل خطيئة اخطاتها اللهم انى اتقرب
إليك بذكرك واستشفع بك الى نفسك

(1) غلبت خل.
260

واسئلك بجودك ان تدنينى من قربك وان توزعنى شكرك
وان تلهمنى ذكرك اللهم انى اسئلك سؤال خاضع متذلل خاشع
ان تسامحنى وترحمنى وتجعلنى بقسمك راضيا قانعا وفي جميع الاحوال
متواضعا اللهم واسئلك سؤال من اشتدت فاقته وانزل بك
عند الشدآئد حاجته وعظم فيما عندك رغبته اللهم عظم
سلطانك وعلا مكانك وخفى مكرك وظهر امرك وغلب
قهرك وجرت قدرتك ولا يمكن الفرار من حكومتك اللهم لا
اجد لذنوبى غافرا ولا لقبآئحى ساترا ولا لشئ من عملى
القبيح بالحسن مبدلا غيرك لا إله إلا أنت سبحانك وبحمدك
ظلمت نفسى وتجرات بجهلى وسكنت الى قديم ذكرك لى و
منك على اللهم مولاى كم من قبيح سترته وكم من فادح من
البلاء اقلته (1) وكم من عثار وقيته وكم من مكروه دفعته وكم من
ثنآء جميل لست اهلا له نشرته اللهم عظم بلائى وافرط بى
سوء حالى وقصرت (2) بى اعمالى وقعدت بى اغلالى وحبسنى
عن نفعى بعد املى وخدعتنى الدنيا بغرورها ونفسى
بجنايتها (3) ومطالى يا سيدى فاسئلك بعزتك ان لا يحجب
عنك دعآئى سوء عملى وفعالى ولا تفضحنى بخفى ما
اطلعت عليه من سرى

(1) املته خ ل.
(2) وقصرت خ ل.
(3) بخيانتها خ ل.
261

ولا تعاجلنى بالعقوبة على ما عملته
في خلواتى من سوء فعلى و اسائتى ودوام تفريطى وجهالتى
وكثرة شهواتى وغفلتى وكن اللهم بعزتك لى في كل الاحوال
رؤفا وعلى في جميع الامور عطوفا الهى وربى من لى غيرك
اسئله كشف ضرى والنظر في امرى الهى ومولاى اجريت
على حكما اتبعت فيه هوى نفسى ولم احترس فيه من تزيين
عدوى فغرنى بما اهوى واسعده على ذلك القضآء
فتجاوزت بما جرى على من ذلك بعض (1) حدودك وخالفت
بعض اوامرك فلك الحمد (2) على في جميع ذلك ولا حجة لى
فيما جرى على فيه قضآؤك والزمنى حكمك وبلاؤك وقد
اتيتك يا الهى بعد تقصيرى واسرافى على نفسى معتذرا نادما
منكسرا مستقيلا مستغفرا منيبا مقرا مذعنا معترفا لا اجد مفرا
مما كان منى ولا مفزعا اتوجه اليه في امرى غير قبولك
عذرى وادخالك اياى في سعة رحمتك (3) اللهم (4) فاقبل عذرى و
ارحم شدة ضرى وفكنى من شد وثاقى يا رب ارحم ضعف
بدنى ورقة جلدى ودقة عظمى يا من بدء خلقى وذكرى و
تربيتى وبرى وتغذيتى هبنى لابتداء كرمك وسالف برك بى
يا الهى وسيدى وربى اتراك معذبى بنارك

(1) من نقض خ ل.
(2) الحجة خ ل.
(3) من خ ل.
(4) الهى خ ل.
262

بعد توحيدك و
بعد ما انطوى عليه قلبى من معرفتك ولهج به لسانى من ذكرك
واعتقده ضميرى من حبك وبعد صدق اعترافى ودعائى
خاضعا لربوبيتك هيهات أنت اكرم من ان تضيع من ربيته او
تبعد (1) من ادنيته او تشرد من اويته او تسلم الى البلاء من كفيته و
رحمته وليت شعرى يا سيدى والهى ومولاى اتسلط النار
على وجوه خرت لعظمتك ساجدة وعلى السن نطقت
بتوحيدك صادقة وبشكرك مادحة وعلى قلوب اعترفت
بالهيتك محققة وعلى ضمآئر حوت من العلم بك حتى
صارت خاشعة وعلى جوارح سعت الى او طان تعبدك
طآئعة واشارت باستغفارك مذعنة ما هكذا الظن بك ولا
اخبرنا بفضلك عنك يا كريم يا رب وأنت تعلم ضعفى عن
قليل من بلاء الدنيا وعقوباتها وما يجرى فيها من المكاره
على اهلها على ان ذلك بلاء ومكروه قليل مكثه يسير بقآئه
قصير مدته فكيف احتمالى لبلاء الاخرة وجليل (2) وقوع
المكاره فيها وهو بلاء تطول مدته ويدوم مقامه ولا يخفف
عن اهله لانه لا يكون إلا عن غضبك وانتقامك وسخطك و
هذا ما لا تقوم له السموات والارض يا سيدى فكيف لى و
انا عبدك الضعيف الذليل الحقير المسكين المستكين يا الهى
وربى

(1) نبعد خ ل.
(2) حلول خ ل.
263

وسيدى ومولاى لاى الامور إليك اشكو ولما منها
اضج وابكى لاليم العذاب وشدته ام لطول البلاء ومدته فلئن
صيرتنى للعقوبات مع اعدآئك وجمعت بينى وبين اهل بلائك
وفرقت بينى وبين احبآئك واوليائك فهبنى يا الهى و
سيدى ومولاى وربى صبرت على عذابك فكيف اصبر على
فراقك وهبنى (1) صبرت على حر نارك فكيف اصبر عن النظر
الى كرامتك ام كيف اسكن في النار ورجآئى عفوك فبعزتك
يا سيدى ومولاى اقسم صادقا لئن تركتنى ناطقا لاضجن
إليك بين اهلها ضجيج الاملين (2) ولاصرخن إليك صراخ
المستصرخين ولابكين عليك بكآء الفاقدين ولانادينك اين
كنت يا ولى المؤمنين يا غاية آمال العارفين يا غياث
المستغيثين يا حبيب قلوب الصادقين ويا إله العالمين
افتراك سبحانك يا الهى وبحمدك تسمع فيها صوت عبد
مسلم سجن (3) فيها بمخالفته وذاق طعم عذابها بمعصيته و
حبس بين اطباقها بجرمه وجريرته وهو يضج إليك ضجيج
مؤمل لرحمتك ويناديك بلسان اهل توحيدك ويتوسل إليك
بربوبيتك يا مولاى فكيف يبقى في العذاب وهو يرجو ما
سلف من حلمك ام كيف تولمه النار وهو يامل فضلك و
رحمتك ام كيف يحرقه

(1) يا إلهي خ ل.
(2) الألمين خ ل.
(3) يسجن خ ل.
264

لهيبها وأنت تسمع صوته وترى
مكانه ام كيف يشتمل عليه زفيرها وأنت تعلم ضعفه ام كيف
يتقلقل بين اطباقها وأنت تعلم صدقه ام كيف تزجره زبانيتها
وهو يناديك يا ربه ام كيف يرجو فضلك في عتقه منها
فتتركه فيها هيهات ما ذلك الظن بك ولا المعروف من
فضلك ولا مشبه لما عاملت به الموحدين من برك
واحسانك فباليقين اقطع لولا ما حكمت به من تعذيب
جاحديك وقضيت به من اخلاد معانديك لجعلت النار كلها
بردا وسلاما وما كان (1) لأحد فيها مقرا ولا مقاما (2) لكنك
تقدست اسمآؤك اقسمت ان تملأها من الكافرين من الجنة و
الناس اجمعين وان تخلد فيها المعاندين وأنت جل ثنآؤك
قلت مبتدئا وتطولت بالانعام متكرما افمن كان مؤمنا كمن
كان فاسقا لا يستوون الهى وسيدى فاسئلك بالقدرة التى
قدرتها وبالقضية التى حتمتها وحكمتها وغلبت من عليه
اجريتها ان تهب لى في هذه الليلة وفي هذه الساعة كل
جرم اجرمته وكل ذنب اذنبته وكل قبيح اسررته وكل جهل
عملته كتمته او اعلنته اخفيته او اظهرته وكل سيئة امرت
باثباتها الكرام الكاتبين الذين وكلتهم بحفظ ما يكون منى و
جعلتهم شهودا على مع جوارحى وكنت أنت الرقيب على من
ورائهم

(1) كانت خ ل.
(2) مقاما خ ل.
265

والشاهد لما خفى عنهم وبرحمتك اخفيته وبفضلك
سترته وان توفر حظى من كل خير انزلته (1) او احسان فضلته (2) او بر
نشرته (3) او رزق بسطته (4) او ذنب تغفره او خطاء تستره يا رب يا
رب يا رب يا الهى وسيدى ومولاى ومالك رقى يا من
بيده ناصيتى يا عليما بضرى (5) ومسكنتى يا خبيرا بفقرى و
فاقتى يا رب يا رب يا رب اسئلك بحقك وقدسك واعظم
صفاتك واسمائك ان تجعل او قاتى من الليل والنهار
بذكرك معمورة وبخدمتك موصولة واعمالى عندك مقبولة
حتى تكون اعمالى واورادى (6) كلها وردا واحدا وحالى في
خدمتك سرمدا يا سيدى يا من عليه معولى يا من اليه شكوت
احوالى يا رب يا رب يا رب قو على خدمتك جوارحى و
اشدد على العزيمة جوانحى وهب لى الجد في خشيتك
والدوام في الاتصال بخدمتك حتى اسرح إليك في ميادين
السابقين واسرع إليك في البارزين (7) واشتاق الى قربك في
المشتاقين وادنو منك دنو المخلصين واخافك مخافة
الموقنين واجتمع في جوارك

(1) تنزله خ ل.
(2) تفضله خ ل.
(3) تنشره خ ل.
(4) تبسطه خ ل.
(5) بفقري خ ل.
(6) وارادتي خ ل.
(7) المبادرين خ ل.
266

مع المؤمنين اللهم ومن ارادنى
بسوء فارده ومن كادنى فكده واجعلنى من احسن عبيدك
نصيبا عندك واقربهم منزلة منك واخصهم زلفة لديك فانه لا
ينال ذلك إلا بفضلك وجدلى بجودك واعطف على بمجدك و
احفظنى برحمتك واجعل لسانى بذكرك لهجا وقلبى بحبك
متيما ومن على بحسن اجابتك واقلنى عثرتى واغفر زلتى
فانك قضيت على عبادك بعبادتك وامرتهم بدعآئك
وضمنت لهم الاجابة فاليك يا رب نصبت وجهى وإليك يا
رب مددت يدى فبعزتك استجب لى دعآئى وبلغنى مناى و
لا تقطع من فضلك رجآئى واكفنى شر الجن والانس من
اعدآئى يا سريع الرضا اغفر لمن لا يملك الا الدعآء فانك
فعال لما تشآء يا من اسمه دوآء وذكره شفآء وطاعته غنى
ارحم من راس ماله الرجآء وسلاحه البكآء يا سابغ النعم
يا دافع النقم يا نور المستوحشين في الظلم يا عالما لا
يعلم صل على محمد وال محمد وافعل بى ما أنت اهله و
صلى الله على رسوله والائمة الميامين من اله وسلم تسليما
(كثيرا)
والحمد لله رب العالمين
وصلى الله على سيدنا محمد وآله الطيبين
الطاهرين وسلم تسليما كثيرا.
267

دعاى سمات
از ادعيه مشهوره است و مستحب است خواندن ان در ساعات آخر روز
جمعه.
اللهم انى اسئلك انى اسئلك باسمك العظيم الاعظم
الاعز الاجل الاكرم الذى اذا دعيت به على مغالق ابواب
السماء للفتح بالرحمة انفتحت واذا دعيت به على مضايق ابواب
الارض للفرج انفرجت واذا دعيت به على العسر لليسر تيسرت
واذا دعيت به على الاموات للنشور انتشرت واذا دعيت به
على كشف الباساء والضراء انكشفت وبجلال وجهك
الكريم اكرم الوجوه واعز الوجوه الذى عنت له الوجوه
وخضعت له الرقاب وخشعت له الاصوات ووجلت له
القلوب من مخالفتك ويقوتك التى بها تمسك السماء ان تقع
على الارض الا باذنك وتمسك السموات والارض ان تزولا
وبمشيتك التى دان لها العالمون وبكلمتك التى خلقت بها
السموات والارض وبحكمتك التى صنعت بها العجائب
وخلقت بها الظلمة وجعلتها ليلا وجعلت الليل سكنا وخلقت
بها النور وجعلته نهارا وجعلت النهار نشور مبصرا وخلقت بها
268

الشمس وجعلت الشمس ضياء وخلقت بها القمر وجعلت القمر
نورا وخلقت بها الكواكب وجعلتها نجوما وبروجا ومصابيح
وزينة ورجوما وجعلت لها مشارق ومغارب وجعلت لها مطالع
ومجارى وجعلت لها فلكا ومسابح وقد رتها فى السماء منازل
فاحسنت تقديرها وصورتها فاحسنت تصويرها واحصيتها
باسمائك احصاء ودبرتها بحكمتك تدبيرا واحسنت تدبيرها
وسخرتها بسلطان الليل وسلطان النهار والساعات وعدد السنين
والحساب وجعلت رؤيتها لجميع الناس مرى واحدا واسئلك
اللهم بمجدك الذى كلمت به عبدك ورسولك موسى بن
عمران عليه السلام فى المقدسين فوق احساس الكروبين فوق
غمائم النور فوق تابوت الشهادة فى عمود النار وفى طور سيناء
وفى جبل حوريث فى الوادو المقدس فى البقعة المباركة من
جانب الطور الايمن من الشجرة وفى ارض مصر بتسع آيات
بينات ويوم فرقت لبنى اسرئيل البحر وفى المنبجسات التى
صنعت بها العجائب فى بحر سوف وعقدت ماء البحر فى قلب
الغمر كالحجارة وجاوزت ببنى اسرائيل البحر وتمت كلمتك
الحسنى عليهم بما صبروت واورثتهم مشارق الارض مغاربها التى
باركت فيها للعالمين واغرقت فرعون وجنوده ومراكبه فى اليم
وباسمك العظيم الاعظم الاعظم الاعز الاجل الاكرم
وبمجدك الذى تجليت به لموسى كليمك عليه السلام فى طور
269

سيناء ولابراهيم عليه السلام خليلك من قبل فى مسجد الخيف
ولاسحق صفيك عليه السلام فى بئر شيع وليعقوب نبيك
عليه السلام فى بيت ايل واوفيت لابراهيم عليه السلام بميثاقك
ولا سحق بحلفك وليعقوب بشهادتك وللمؤمنين بوعدك
وللداعين باسمائك فاجبت وبمجدك الذى الذى ظهر
لموسى بن عمران عليه السلام على قبة الرمان وباياتك التى
وقعت على ارض مصر بمجد العزة والغلبة بايات عزيزة
وبسلطان القوة وبعزة القدرة وبشان الكلمة التامة وبكلماتك
التى تفضلت بها على اهل السموات والارض واهل الدنيا
واهل الاخرة وبرحمتك التى مننت بها على جميع خلقك
وباستطاعت التى اقمت بها على العالمين وبنورك الذى
قد خر من فزعه طور سيناء وبعلمك وجلالك وكبريائك
وعزتك وجبروتك التى لم تستقلها الارض وانخفضت لها
السموات وانزجر لها العمق الاكبر وركدت لها البحار
والانهار وخضعت لها الجبال وسكنت لها الارض
بمناكبها واستسلمت له الخلائق كلها وخفقت لها الرياح فى
جريانها وخمدت لها النيران فى اوطانها وبسلطانك الذى
عرفت لك به الغلبة دهر الدهور وحمدت به فى السموات
والارضين وبكلمتك كلمة الصدق التى سبقت لابينا ادم
عليه السلام وذريته بالرحمة واسئلك بكلمتك التى غلبت
270

كل شيء وبنور وجهك الذى تجليت به للجبل فجعلته دكا
وخر موسى صعقا وبمجدك الذى ظهر على طهور سيناء فكلمت
به عبدك ورسولك موسى بن عمران وبطلعتك فى ساعير
وظهورك فى جبل فاران بربوات المقدسين وجنود الملائكة
الصافين وخشوع الملائكة المسبحين وببركاتك التى باركت
فيها على ابراهيم خليلك عليه السلام فى امة محمد صلى الله
عليه واله وباركت لاسحق صفيك فى امة عيسى
عليهما السلام وباركت ليعقوب اسرائيلك فى امة موسى
عليهما السلام وباركت لحبيبك محمد صلى الله عليه واله فى
عترته وذريته وامته اللهم وكما غبنا عن ذلك ولم نشهده
وامنا به ولم نره صدقا وعدلا ان تصلى على محمد وال محمد
وان تبارك على محمد وال محمد وترحم على محمد وال محمد
كافضل ما صليت وباركت وترحمت على ابراهيم وال ابراهيم
انك حميد مجيد فعال لما تريد وانت على كل شيء قدير (پس
حاجت خود را ذكر مىكنى و مىگوئى اللهم بحق هذا الدعاء وبحق
هذه الاسماء التى لا يعلم تفسيرها ولا يعلم باطنها غيرك صل
على محمد وال محمد وافعل بى ما انت اهله ولا تفعل بى ما
انا اهله واغفر لى من ذنوبى ما تقدم منها وما تاخر ووسع
على من حلال رزقك واكفنى مؤنة انسان سوء وجار سوء
وقرين سوء وسلطان سوء انك على ما تشاء قدير وبكلشيء
271

عليم امين رب العالمين در بعض نسخ است بعد از وانت على كل
شيء قدير كه هر حاجت دارى ذكر كن وبگو يا الله يا حنان يا منان يا
بديع السموات والارض يا ذالجلال والاكرام يا ارحم الراحمين
اللهم بحق هذا الدعاء تا آخر وبعد از دعاى سمات اين دعا بخواند
اللهم بحق هذا الدعاء وبحق هذه الاسماء التى لا يعلم
تفسيرها ولا تاويلها ولا باطنها ولا ظاهرها غيرك ان تصلى على
محمد وال محمد وان ترزقنى خير الدنيا والاخرة پس حاجات
خود را بطلبد وبگويد وافعل بى ما انت اهله ولا تفعل بى ما انا
اهله وانتقم لى من فلان بن فلان ونا دشمن را بگويد واغفر لى
من ذنوبى ما تقدم منها وما تاخر ولوالدى ولجميع المؤمنين
والمؤمنات ووسع على من حلال رزقك واكفنى مؤنة انسان
سوء وجار سوء وسلطان سوء وقرين سوء ويوم سوء وساعة
سوء وانتم لى ممن يكيدنى وممن يبغى على ويريد بى وباهلى
واولادى واخوانى وجيرانى وقراباتى من المؤمنين والمؤمنات
ظلما انك على ما تشاء قدير ويكلشيء عليم امين رب العالمين
پس بگويد اللهم بحق هذا الدعاء تفضل على فقراء المؤمنين
والمؤمنات بالغنى والثروة وعلى مرضى المؤمنين والمؤمنات
بالشفاء والصحة وعلى اموات المؤمنين والمؤمنات باللطف
والكرامة وعلى اموات المؤمنين والمؤمنات بالمغفرة والرحمة
وعلى مسافرى المؤمنين والمؤمنات بالرد الى اوطانهم سالمين
272

غانمين برحمتك يا ارحم الراحمين وصلى الله على سيدنا محمد
خاتم النبيين وعترته الطاهرين وسلم تسليما كثيرا ومستحب است
كه بعد از دعاء سمات بگوئى اللهم انى اسئلك بحرمة هذا الدعاء
وبمافات منه من الاسماء وبما يشتمل عليه من التفسير والتدبير
الذى لا يحيط به الا انت ان تفعل بى كذا وكذا وبجاى كذا و
كذا حاجت خود را بخواهد.
273

دعاء ندبه
شيخ بزرگوار محمد بن المشهدى در كتاب مزار خود كه از مدارك بحار
علامه مجلسى است و سيد بن طاوس در كتاب مصباح الزائر ومير داماد در
كتاب الايام الاربعه وغيرهم روايت كرده‌اند كه امام صادق عليه السلام دعاء ندبه
را در روز عيد غدير و فطر و قربان و روز جمعه قرائت مىفرمود:
الحمد لله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد نبيه
واله و سلم تسليما اللهم لك الحمد على ما جرى به قضاؤك
فى اوليائك الذين استخلصتهم لنفسك ودينك اذ اخترت لهم
جزيل ما عندك من النعيم المقيم الذى لا زوال له ولا
اضمحلال بعد ان شرطت عليهم الزاهد فى درجات هذه الدنيا
الدنية وزخرفها وزبرجها فشرطوا لك ذلك وعلمت منهم
الوفاء به فقبلتهم وقربتهم وقدمت لهم الدكر العلى والثناء
الجلى واهبطت عليهم ملائكتك وكرمتهم بوحيك ورفدتهم
بعلمك وجعلتهم الذريعة اليك والوسيلة الى رضوانك فبعض
اسكنته جنتك الى ان اخرجته منها وبعض حملهت فى فلكك
ونجيته ومن امن معه من الهلكة برحمتك وبعض اتخذته
لنفسك خليلا وسئلك لسان صدق فى الاخرين فاجبته
وجعلت ذلك عليا وبعض كلمته من شجرة تكليما وجعلت له
274

من اخيه رداء ووزيرا وبعض او لدته من غير اب واتيته البينات
وايدته بروح القدس وكل شرعت له شريعة ونهجت له
منهاجا وتخيرت له اوصياء مستحفظا بعد مستحفظ من مدة الى
مدة اقامة لدينك وحجة على عبادك ولئلا يزو الحق
عن مقره ويغلب الباطل على اهله ولا يقول احد
لولا ارسلت الينا رسولا منذرا واقمت لنا علما هاديا فنتبع اياتك
من قبل ان نذل ونخزى الى ان انتهيت بالامر الى حبيبك
ونجيبك محمد صلى الله عليه واله فكان كما انتجبه سيد من
خلقته وصفوة من اصطفيته وافضل من اجتبيته واكرم
من اعتمدته قدمته على انبيائك وبعثته الى الثقلين من
عبادك واوطاته مشارقك ومغاربك وسخرت له البراق
وعرجت بروحه الى سمائك واودعته علم ما كان وما يكون
الى انقضاء خلقك ثم نصرته بالرعب وحففته بجبرئيل
وميكائيل والمسومين من ملائكتك ووعدته ان تظهر دينه على
الدين كله ولو كره المشركون وذلك بعد ان بوئته مبوء
صدق من اهله وجعلت له ولهم اول بيت وضع للناس للذى
ببكة مباركا وهدى للعالمين فيه آيات بينات مقام ابراهيم ومن
دخله كان امنا وقلت انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل
البيت ويطهر كم تطهيرا ثم جعلت اجر محمد صلواتك عليه واله
مودتهم فى كتابك فقلت قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة
275

فى القربى وقلت ما سئلتكم من اجر فهو لكم وقلت ما
اسئلكم عليه من اجر الا من شاء ان يتخذ الى ربه سبيلا
فكانوا هم السبيل اليك والمسك الى رضوانك فلما انقضت
ايامه اقام وليه على بن ابي طالب صلواتك عليهما والهما هاديا
اذ كان هو المنذر ولكل قوم هاد فقان والملا امامه من كنت
مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر
من نصره واخذل من خذ له وقال من كنت انا نبيه فعلى
اميره وقال انا وعلى من شجرة واحدة وساير الناس من شجر
شتى واحله محل هرون من موسى فقال له انت منى بمنزلة
هرون من موسى الا انه لا نبى بعدى وزوجه ابنته سيدة نساء
العالمين واحل له من مسجده ما حل له وسد الابواب الا
بابه ثم اودعه علمه وحكمته فقال انا مدينة العلم وعلى بابها
فمن اراد المدينة والحكمة فلياتها من بابها ثم قال انت اخى
ووصيى ووارثى لحمك من لحمى ودمك من دمى وسلمك
سلمى وحربك حربى والايمان مخالط لحمك ودمك كما
خالط لحمى ودمى وانت غدا على الحوض خليقتى وانت
تقضى دينى وتبخز عداتى وشيعتك على منابر من نور مبيضة
وجوههم حولى فى الجنة وهم جيرانى ولولا انت يا على لم
يعرف المؤمنون بعدى وكان بعده هدى من الضلال ونورا من
العمى وحبل الله المتين وصراطه المستقيم لا يسبق بقرابة فى
276

رحم ولا بسابقة فى دين ولا يلحق فى منقبة من مناقيه يحذو
حذ والرسول صلى الله عليهما والهما ويقاتل على التاويل
ولا تاخذه فى الله لومة لائم قد وترفيه صناديد العرب وقتل
ابطالهم وناوش ذؤبانهم فاودع قلوبهم احقادا بدرية
وخيبرية وحنينية وغير هن فاضبت على عداوته واكبت على
منا بذته حتى قتل الناكثين والقاسطين والماقين ولما قضى
نحبه وقتله اشقى الاخرين يتبع اشقى الاولين لم يمتثل امر
رسول الله صلى الله عليه واله فى الهادين بعد الهادين والامة
مصرة على مقته مجتمعة على قطيعة رحمه واقضاء ولده الا
القليل ممن وفى لرعاية الحق فيهم فقتل من قتل وسبى من
سبى واقصى من اقصى وجرى القضاء لهم بما يرجى له حسن
المثوبة اذ كانت الارض لله يورثها من يشاء من عباده والعاقبة
للمتقين وسبحان ربنا ان كان وعد ربنا لمفعولا ولن يخلف الله
وعده وهو العزيز الحكيم فعلى الاطايب من اهل بيت محمد
وعلى صلى الله عليهما والهما فليبك الباكون واياهم فليندب
النادبون ولمثلهم فلتذرف الدموع وليصرخ الصارخون ويضج
الضاجون ويعج العاجون اين الحسن اين الحسين اين ابناء
الحسين صالح بعد صالح وصادق بعد صادق اين السبيل بعد
السبيل اين الخيرة بعد الخيرة اين الشموس الطالغة اين
الاقمار المنيرة اين الانجم الزاهرة اين اعلا الدين وقواعد العلم
277

اين بقية الله التى لا تخلو من العترة الهادية اين المعد لقطع دابر
الظلمة اين المنتظر لاقامة الامت والعوج اين المرتجى لازالة
الجور والعدوان اين المدخر لتجديد الفرائض والسنن اين
المتخير لاعادة الملة والشريعة اين المؤمل لاحياء الكتاب
وحدوده اين محيى معالم الدين واهله اين قاسم شوكة
المعتدين اين هادم ابنية الشرك وانفاق اين مبيد اهل الفسوق
والعصيان والطغيان اين حاصد فروع الغى والشقاق اين طامس
اثار الزيغ والاهواء اين قاطع حبائل الكذب والافتراء اين مبيد
العتاة والمردة اين مستأصل اهل العناد والتضليل والا لحاد اين
معز الاولياء ومذل الاعداء اين جامع الكلمة على التقوى اين
باب الله الذى منه يؤتى اين وجه الله الذى اليه يتوجه
الاولياء اين السبب المتصل بين الارض والسماء اين صاحب
يوم الفتح وناشر راية الهدى اين مؤلف شمل الصلاح والرضا
اين الطالب بذحول الانبياء وابناء الانبياء اين الطالب بدم
المقتول بكربلاء اين المنصور على من اعتدى عليه وافترى اين
المضطر الذى يجاب اذادعى اين صدر الخلائق ذو البر
والتقوى اين ابن النبى المصطفى وابن على المرتضى وابن
خديجة الغراء وابن فاطمة الكبرى بابى انت وامى ونفسى لك
الوقاء والحمى يا بن السادة المقربين يا بن النجباء الاكرمين
بابن الهداة المهديين يا بن الخيرة المهذبين يا بن الغطارفة
278

الانجبين يا بن الاطائب المطهرين بابن الخضارمة المنتخبين يا بن
القماقمة الا كرمين يا بن البدور المنيرة يا بن السرج المضيئة بابن
الشهب الثاقبة بابن الانجم الزاهرة يا بن السبل الواضحة يا بن
الاعلام اللائحة يا بن العلوم الكاملة يا بن السنن المشهورة يا بن
المعالم المأثورة يا بن المعجزات الموجودة يا بن الدلائل
المشهود يا بن الصراط المستقيم يا بن النبئا العظيم يا بن من هو
فى ام الكتاب لدى الله على حكيم يا بن الاباب والبينات يا بن
الدلائل الظاهرات بابن البراهين الواضحات الباهرات يا بن
الحجج البالغات يا بن النعم السابغات يا بن طه والمحكمات
يا بن يس والذاريات يا بن الطهور والعاديات يا من دنى فتدلى
فكان قاب قوسين اودانى دنوا واقترابا من العلى الا على ليت
شعرى اين استقرت بك النوى بل اى ارض نقلك اوثرى
ابرضوى او غيرها ام ذى طوى عزيز على ان ارى الخلق ولا ترى
ولا اسمع لك حسيسا ولا نجوى عزيز على ان تحيط بك دونى
البلوى ولا ينالك منى ضجيج ولا شكوى بنفسى انت من مغيب
لم يخل منا بنفسى انت من نازج ما نزح عنا بنفسى انت امنية
شائق يتمنى من مؤمن ومؤمنة ذكرا فحنا بنفسى انت من
عقيد عز لا يسامى بنفسى انت من اثيل مجد لايجارى بنفسى
انت من تلاد نعم لا تضاهى بنفسى انت من نصيف شرف
لا يساوى الى متى احارفيك يا مولاى والى متى واى خطاب
279

اصف فيك واى نجوى عزيز على ان اجاب دونك واناغى عزيز
على ان ابكيك ويخذ لك الورى عزيز على ان يجرى عليك
دونهم ما جرى هل من معين فاطيل معه العويل والبكاء هل من
جزوع فاساعد جزعه اذا خلا هل قذيت عين فساعد تهاعينى
على القذى هل اليك يا بن احمد سبيل فتلقى هل يتصل يومنا
منك بعدة فنحطى متى نرد هلك الروية فنزوى متى ننتقع
من عذب مائك فقد طال الصدى متى نغاديك ونراوحك فنقر
عينا متى ترانا ونريك وقد نشرت لواء النصر ترى اترانا نحف
بك وانت تام الملا وقد ملات الارض عدلا واذفت
اعدائك هوانا وعقابا وابرت العتاة وجحة الحق وقطع دابر
المتكبرين واجتثثت اصول الظالمين ونحن نقول الحمد لله رب
العالمين اللهم انت كشاف الكرب والبلوى واليك استعدى
فعندك العدوى وانت رب الاخرة والدنيا فاغث يا غياث
المستغيثين عبيدك المبتلى واره سيده يا شديد القوى وازل عنه
به الاسى والجوى وبرد غليله يا من على العرش استوى ومن
اليه الرجعى والمنتهى اللهم ونحن عبيدك التائقون الى وليك
المذكر كربك وبنبيك خلقه لنا عصمة وملاذا واقمته لنا قواما
ومعاذا وجعلته للمؤمنين منا اماما فبلغه منا تحية وسلاما وزدنا
بذلك يا رب اكراما واجعل مستقره لنا مستقرا ومقاما واتمم
نعمتك بتقديمك اياه امامنا حتى توردنا جنانك ومرافقة
280

الشهداء من خلصائك اللهم صل على محمد وال محمد وصل
على محمد جده ورسولك السيد الاكبر وعلى ابيه السيد
الاصغر وجدته الصديقة الكبرى فاطمة بنت محمد وعلى من
اصطفيت من ابائه البررة وعليه افضل واكمل واتم وادوم
واكثر واوفرما صليت على احد من اصفيائك وخيرتك من
خلقك وصل عليه صلوة لاغاية لعددها ولا نهاية لمددها
ولا نفاذ لامدها اللهم واقم به الحق وادحض به الباطل وادل
به اؤليائك واذلل به اعدائك وصل اللهم بيننا وبينه وصلة
تودى الى مرافقة سلفه واجعلنا ممن ياخذ بحجزتهم
ويمكث فى ظلهم واعنا على تادية حقوقه اليه والاجتهاد فى
طاعته واجتناب معصيته وامنن علينا برضاه وهب لنا رافته
ورحمته ودعائه وخيره ما ننال به سعة من رحمتك وفوزا
عندك واجعل صلوتنا به مقبولة وذنوبنا به مغفورة ودعائنا به
مستجابا واجعل ارزاقنا به مبسوطة وهمومنا به مكفية
وحوائجنا به مقضية واقبل الينا بوجهك الكريم واقبل تقربنا
اليك وانظر الينا نظرة رحيمة نستكمل بها الكرامة عندك ثم
لا تصرفها عنا بجودك واسقنا من حوض جده صلى الله عليه
واله بكاسه وبيده ريا رويا هنيئا سائغا لا ظما بعده يا ارحم
الراحمين
281

دعاى توسل
اللهم انى اسئلك واتوجه اليك بنبيك نبى الرحمة
صلى الله عليه واله يا ابا القاسم يا رسول الله يا امام الرحمة يا
سيدنا ومولانا انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بك الى الله
وقد مناك بين يدى حاجاتنا يا وجيها عند الله اشفع لنا عند الله يا
ابا الحسن يا امير المؤمنين يا على بن ابي طالب يا حجة الله على
خلقه يا سيدنا ومؤلانا انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بك الى الله
وقد مناك بين يدى حاجاتنا يا وجيها عند الله اشفع لنا عند الله يا
فاطمة الزهراء يا بنت محمد يا قرة عين الرسول يا سيدتنا
ومولاتنا انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بك الى الله وقد مناك
بين يى حاجاتنا يا وجيهة عند الله اشفعى لنا عند الله يا ابا
محمد يا حسن بن علي ايها المجتبى يا بن رسول الله يا
حجة الله على خلقه يا سيدنا ومولانا انا توجهنا واستشفعنا
وتوسلنا بك الى الله وقد مناك بين يدى حاجاتنا يا وجيها عند
الله اشفع لنا عند الله يا ابا عبد الله يا حسين بن علي ايها الشهيد
يا بن رسول الله يا حجة الله على خلقه يا سيدنا ومولانا انا
توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بك الى الله وقدمناك بين يدى
282

حاجاتنا يا وجيها عند الله اشفع لنا عند الله يا ابا الحسن يا على بن
الحسين يا زين العابدين يا بن رسول الله يا حجة الله على خلقه يا
سيدنا ومولانا انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بك الى الله
وقدمناك بين يدى حاجاتنا يا وجيها عند الله اشفع لنا عند الله يا
ابا جعفر يا محمد بن علي ايها الباقر يا بن رسول الله يا حجة الله
على خلقه يا سيدنا ومولانا انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بك
الى الله وقدمناك بين يدى حاجاتنا يا وجيها عند الله اشفع لنا
عند الله يا ابا عبد الله يا جعفر بن محمد ايها الصادق يا بن
رسول الله يا حجة الله على خلقه يا سيدنا ومولانا انا توجهنا
واستشفعنا وتوسلنا بك الى الله وقدمناك بين يدى حاجاتان يا
وجيها عند الله اشفع لنا عند الله يا ابا الحسن يا موسى بن جعفر
ايها الكاظم يا بن رسول الله يا حجة الله على خلقه يا سيدنا
ومولانا انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بك الى الله وقد مناك
بين يدى حاجاتنا يا وجيها عند الله اشفع لنا عند الله يا ابا الحسن
با على بن موسى ايها الرضا يا بن رسول الله يا حجة الله على
خلقه يا سيدنا ومولانا انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بك الى
الله وقد مناك بين يدى حاجاتنا يا وجيها عند الله اشفع لنا
عند الله يا ابا جعفر يا محمد بن علي ايها ايها التقى الجواد يا بن
رسول الله يا حجة الله على خلقه يا سيدنا ومولانا انا توجهنا
واستشفعنا وتوسلنا بك الى الله وقدمناك بين يدى حاجاتنا يا
283

وجيها عند الله اشفع لنا عند الله يا ابا الحسن يا على بن محمد
ايها الهادى النقى يا بن رسول الله يا حجة الله على خلقه يا
سيدنا ومولانا انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بك الى الله
وقد مناك بين يدى حاجاتنا يا وجيها عند الل اشفع لنا عند الله يا
اما محمد يا حسن بن علي ايها الزكى العسكرى يا بن رسول الله
يا حجة الله على خلقه يا سيدنا ومولانا انا توجهنا واستشفعنا
وتوسلنا بك‌الى الله وقدمناك بين يدى حاجاتنا يا وجيها
عند الله اشفع لنا عند الله يا وصى الحسن والخلف الحجة
ايها القائم المنتظر المهدى يا بن رسول الله يا حجة الله على
خلقه يا سيدنا ومولانا انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بك
الى الله وقدمناك بين يدى حاجاتنا يا وجيها عند الله اشفع لنا
عند الله پس حاجات خود را بطلبد كه بر آورده مىشود انشاء الله تعالى ودر
روايت ديگر وارد شده كه بعد از اين بگويد: يا سادتى وموالى انى
توجهت بكم ائمتى وعدتى ليوم فقرى وحاجاتى الى الله
وتوسلت بكم الى الله واستشفعت بكم الى الله فاشفعوالى
عند الله واستنقذونى من ذنوبى عند الله فانكم وسيلتى الى الله
وبحبكم ويقربكم ارجو نجاة من الله فكونوا عند الله رجائى يا
سادتى يا اولياء الله صلى الله عليهم اجمعين ولعن الله اعداء الله
ظالميهم من الاولين والاخرين امين رب العالمين.
284

دعاء حضرت امام حسين عليه السلام در روز عرفه
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله الذى ليس لقضآئه دافع ولا لعطائه
مانع ولا كصنعه صنع صانع وهو الجواد الواسع
فطر اجناس البدايع واتقن بحكمته الصنايع
لا تخفى عليه الطلايع ولا تضيع عنده الودايع
جازى كل صانع ورايش كل قانع وراحم كل
ضارع منزل المنافع والكتاب الجامع بالنور
الساطع وهو للدعوات سامع وللكربات دافع
وللدرجات رافع وللجبابرة قامع فلا اله غيره
ولا شئ يعد له وليس كمثله شئ وهو السميع
البصير اللطيف الخبير وهو على كل شئ قدير
اللهم انى ارغب اليك واشهد بالربوبية لك
مقرا بانك ربى واليك مردى ابتداتنى
بنعمتك قبل ان اكون شيئا مذكورا وخلقتنى من
التراب ثم اسكنتنى الاصلاب امنا لريب المنون
واختلاف الدهور والسنين فلم ازل ظاعنا من
صلب الى رحم في تقادم من الايام الماضية
والقرون الخالية لم تخرجنى لرافتك بى
285

ولطفك
لى واحسانك الى في دولة ائمة الكفر الذين نقضوا عهدك وكذبوا رسلك لكنك اخرجتنى
للذى سبق لى من الهدى الذى له يسرتنى وفيه
انشاتنى ومن قبل ذلك رؤفت بى بجميل صنعك
وسوابغ نعمك فابتدعت خلقى من منى يمنى
واسكنتنى في ظلمات ثلاث بين لحم ودم وجلد
لم تشهدنى خلقى ولم تجعل الى شيئا من امرى
ثم اخرجتنى للذى سبق لى من الهدى الى الدنيا
تآما سويا وحفظتنى في المهد طفلا صبيا
ورزقتنى من الغذآء لبنا مريا وعطفت على
قلوب الحواضن وكفلتنى الامهات الرواحم
وكلاتنى من طوارق الجآن وسلمتنى من الزيادة
والنقصان فتعاليت يا رحيم يا رحمن حتى اذا
استهللت ناطقا بالكلام اتممت على سوابغ
الانعام وربيتنى زايدا في كل عام حتى اذا اكتملت
فطرتى واعتدلت مرتى اوجبت على حجتك بان الهمتنى
معرفتك وروعتنى بعجايب حكمتك
وايقظتنى لما ذرات في سمآئك وارضك من بدايع
خلقك ونبهتنى لشكرك وذكرك واوجبت على
طاعتك وعبادتك وفهمتنى ما جاءت به رسلك
ويسرت لى تقبل مرضاتك ومننت على في جميع
ذلك بعونك ولطفك ثم اذ خلقتنى من خير الثرى
لم ترض لى يا الهى نعمة دون اخرى ورزقتنى من انواع
المعاش وصنوف الرياش بمنك العظيم الاعظم
على واحسانك القديم الى حتى
286

اذا اتممت على
جميع النعم وصرفت عنى كل النقم لم يمنعك جهلى
وجراتى عليك ان دللتنى الى ما يقربنى اليك
ووفقتنى لما يزلفنى لديك فان دعوتك اجبتنى
وان سئلتك اعطيتنى وان اطعتك شكرتنى
وان شكرتك زدتنى كل ذلك اكمال لانعمك
على واحسانك الى فسبحانك سبحانك من مبدئ
معيد حميد مجيد تقدست اسمآؤك وعظمت
الاؤك فاى نعمك يا الهى احصى عددا وذكرا ام
اى عطاياك اقوم بها شكرا وهى يا رب اكثر (اكبر) من
ان يحصيها العآدون او يبلغ علما بها الحافظون
ثم ما صرفت ودرات عنى اللهم من الضرو الضرآء
اكثر مما ظهرلى من العافية والسراء وانا اشهد
يا الهى بحقيقة ايمانى وعقد عزمات يقينى و
خالص صريح توحيدى وباطن مكنون ضميرى و
علايق مجارى نور بصرى واسارير صفحة جبينى
وخرق مسارب نفسى وخذاريف مارن عرنينى
ومسارب سماخ سمعى وما ضمت واطبقت عليه
شفتاى وحركات لفظ لسانى ومغرز حنك فمى و
فكى ومنابت اضراسى ومساغ مطعمى ومشربى
وحمالة ام را سى وبلوع فارغ حبائل عنقى وما
اشتمل عليه تامور صدرى وحمايل حبل وتينى
ونياط حجاب قلبى وافلاذ حواشى كبدى وما
حوته شراسيف اضلاعى وحقاق مفاصلى
وقبض عواملى واطراف اناملى ولحمى ودمى
وشعرى وبشرى وعصبى وقصبى وعظامى ومخى
287

وعروقى وجميع جوارحى وما انتسج على ذلك
ايام رضاعى وما اقلت الارض منى ونومى ويقظتى
وسكونى وحركات ركوعى وسجودى ان لو حاولت
واجتهدت مدى الاعصار والاحقاب لو عمرتها
ان اؤدى شكر واحدة من انعمك ما استطعت
ذلك الا بمنك الموجب على به شكرك ابدا جديدا
وثناء طارفا عتيدا اجل ولو حرصت انا والعآدون
من انامك ان نحصى مدى انعامك سالفه وانفه
ما حصرناه عددا ولا احصيناه امدا هيهات انى
ذلك وانت المخبر في كتابك الناطق والنبأ الصادق
وان تعدوا نعمة الله لا تحصوها صدق كتابك
اللهم وانبآؤك وبلغت انبيآؤك ورسلك ما انزلت
عليهم من وحيك وشرعت لهم وبهم من دينك
غير انى يا الهى اشهد بجهدى وجدى ومبلغ طاعتى
ووسعى واقول مؤمنا موقنا الحمد لله الذى لم
يتخذ ولدا فيكون موروثا ولم يكن له شريك في ملكه
فيضآده فيما ابتدع ولا ولى من الذل فيرفده فيما
صنع فسبحانه سبحانه لو كان فيهما الهة الا الله
لفسدتا وتفطرتا سبحان الله الواحد الاحد الصمد
الذى لم يلد ولم يولد ولم يكن له كفوا احد الحمد
لله حمدا يعادل حمد ملائكته المقربين وانبيآئه
المرسلين وصلى الله على خيرته محمد خاتم النبيين
واله الطيبين الطاهرين المخلصين وسلم.
پس شروع فرمود آن حضرت در سؤال واهتمام نمود در دعا وآب از ديده‌هاى
288

مباركش جارى بود پس گفت
اللهم اجعلنى اخشاك كانى اراك واسعدنى
بتقويك ولا تشقنى بمعصيتك وخرلى في قضآئك
وبارك لى في قدرك حتى لا احب تعجيل ما اخرت
ولا تاخير ما عجلت اللهم اجعل غناى في نفسى
واليقين في قلبى والاخلاص في عملى والنور في
بصرى والبصيرة في دينى ومتعنى بجوارحى
واجعل سمعى وبصرى الوارثين منى وانصرنى على
من ظلمنى وارنى فيه ثارى وما ربى واقر بذلك عينى
اللهم اكشف كربتى واستر عورتى واغفر لى خطيئتى
واخسا شيطانى وفك رهانى واجعل لى يا الهى الدرجة
العليا في الاخرة والاولى اللهم لك الحمد كما خلقتنى
فجعلتنى سميعا بصيرا ولك الحمد كما خلقتنى فجعلتنى
خلقا سويا رحمة بى وقد كنت عن خلقى غنيا رب
بما براتنى فعدلت فطرتى رب بما انشاتنى فاحسنت
صورتى رب بما احسنت الى وفي نفسى عافيتنى رب
بما كلاتنى ووفقتنى رب بما انعمت على فهديتنى
رب بما اوليتنى ومن كل خير اعطيتنى رب بما اطعمتنى
وسقيتنى رب بما اغنيتنى واقنيتنى رب بما اعنتنى
واعززتنى رب بما البستنى من سترك الصافى ويسرت
لى من صنعك الكافى صل على محمد وال محمد واعنى
على بوائق الدهور وصروف الليالى والايام ونجنى
من اهوال الدنيا وكربات الاخرة واكفنى شر ما يعمل
الظالمون في الارض اللهم ما
289

اخاف فاكفنى وما
احذر فقنى وفي نفسى ودينى فاحرسنى وفي سفرى
فاحفظنى وفي اهلى ومالى فاخلفنى وفيما رزقتنى
فبارك لى وفي نفسى فذللنى وفي اعين الناس فعظمنى
ومن شر الجن والانس فسلمنى وبذنوبى فلا تفضحنى وبسريرتى فلا تخزنى وبعملى فلا تبتلنى ونعمك
فلا تسلبنى والى غيرك فلا تكلنى الهى الى من تكلنى الى قريب فيقطعنى ام
الى بعيد فيتجهمنى ام الى
المستضعفين لى وانت ربى ومليك امرى اشكو
اليك غربتى وبعد دارى وهوانى على من ملكته امرى
الهى فلا تحلل على غضبك فان لم تكن غضبت على
فلا ابالى سبحانك غير ان عافيتك اوسع
لى فاسئلك يا رب بنور وجهك الذى اشرقت له
الارض والسموات وكشفت به الظلمات وصلح
به امر الاولين والاخرين ان لا تميتنى على غضبك
ولا تنزل بى سخطك لك العتبى لك العتبى حتى
ترضى قبل ذلك لا اله الا انت رب البلد الحرام
والمشعر الحرام والبيت العتيق الذى احللته
البركة وجعلته للناس امنا يا من عفا عن
عظيم الذنوب بحلمه يا من اسبغ النعمآء بفضله
يا من اعطى الجزيل بكرمه يا عدتى في شدتى يا صاحبى
في وحدتى يا غياثى في كربتى يا وليى في نعمتى يا
الهى واله ابآئى ابرهيم واسمعيل واسحق ويعقوب
ورب جبرئيل وميكائيل واسرافيل ورب محمد
خاتم النبيين واله المنتجبين ومنزل التورية
290

والانجيل والزبور والفرقان ومنزل كهيعص وطه
ويس والقران الحكيم انت كهفى حين تعيينى المذاهب
في سعتها وتضيق بى الارض برحبها ولو لا رحمتك
لكنت من الهالكين وانت مقيل عثرتى ولو لا سترك
اياى لكنت من المفضوحين وانت مؤيدى بالنصر
على اعدآئى ولو لا نصرك اياى لكنت من المغلوبين
يا من خص نفسه بالسمو والرفعة فاؤليآئه بعزه
يعتزون يا من جعلت له الملوك نير المذلة على اعناقهم
فهم من سطواته خائفون يعلم خاينة الاعين وما
تخفى الصدور وغيب ما تاتى به الازمنة والدهور
يا من لا يعلم كيف هو الا هو يا من لا يعلم ما هو الا هو
يا من لا يعلمه الا هو يا من كبس الارض على المآء
وسد الهوآء بالسمآء يا من له اكرم الاسمآء يا ذا
المعروف الذى لا ينقطع ابدا يا مقيض الركب
ليوسف في البلد القفر ومخرجه من الجب وجاعله بعد
العبودية ملكا يا رآده على يعقوب بعد ان ابيضت
عيناه من الحزن فهو كظيم يا كاشف الضر والبلوى
عن ايوب وممسك يدى ابرهيم عن ذبح ابنه
بعد كبر سنه وفناء عمره يا من استجاب لزكريا
فوهب له يحيى ولم يدعه فردا وحيدا يا من اخرج
يونس من بطن الحوت يا من فلق البحر لبنى اسرآئيل
فانجاهم وجعل فرعون وجنوده من المغرقين يا
من ارسل الرياح مبشرات بين يدى رحمته يا من
لم يعجل على من عصاه من خلقه يا
291

من استنقذ
السحرة من بعد طول الجحود وقد غدوا في نعمته
ياكلون رزقه ويعبدون غيره وقد حادوه ونادوه
وكذبوا رسله يا الله يا الله يا بدى يا بديع لا
ند لك يا دآئما لا نفاد لك يا حيا حين لا حى يا
محيى الموتى يا من هو قآئم على كل نفس بما كسبت
يا من قل له شكرى
فلم يحرمنى وعظمت خطيئتى فلم يفضحنى ورانى على المعاصى فلم يشهرنى يا من
حفظنى في صغرى يا من رزقنى في كبرى يا من
اياديه عندى لا تحصى ونعمه لا تجازى يا من
عارضنى بالخير والاحسان وعارضته بالاسائة
والعصيان يا من هدانى للايمان من قبل ان اعرف
شكر الامتنان يا من دعوته مريضا فشفانى
وعريانا فكسانى وجائعا فاشبعنى وعطشان
فاروانى وذليلا فاعزنى وجاهلا فعرفنى و
وحيد فكثرنى وغايبا فردنى ومقلا فاغنانى
ومنتصرا فنصرنى وغنيا فلم يسلبنى وامسكت
عن جميع ذلك فابتدانى فلك الحمد والشكر يا من
اقال عثرتى ونفس كربتى واجاب دعوتى وستر
عورتى وغفر ذنوبى وبلغنى طلبتى ونصرنى على
عدوى وان اعد نعمك ومننك وكرايم منحك
لا احصيها يا مولاى انت الذى مننت انت
الذى انعمت انت الذى احسنت انت الذى
اجملت انت الذى افضلت
انت الذى اكملت انت الذى رزقت انت الذى وفقت انت الذى
اعطيت انت الذى اغنيت انت الذى اقنيت
انت الذى اويت انت الذى كفيت انت الذى
292

هديت انت الذى عصمت انت الذى سترت انت الذى غفرت انت الذى اقلت انت الذى
مكنت انت الذى اعززت انت الذى اعنت
انت الذى عضدت انت الذى ايدت انت الذى
نصرت انت الذى شفيت انت الذى عافيت
انت الذى اكرمت تباركت وتعاليت فلك الحمد
دآئما ولك الشكر واصبا ابدا ثم انا يا الهى المعترف
بذنوبى فاغفرها لى انا الذى اسات انا الذى اخطات انا الذى هممت
انا الذى جهلت انا الذى غفلت انا
الذى سهوت انا الذى اعتمدت انا الذى تعمدت انا الذى وعدت
وانا الذى اخلفت انا الذى نكثت انا الذى اقررت
انا الذى اعترفت بنعمتك على وعندى وابوء بذنوبى
فاغفرها لى يا من لا تضره ذنوب عباده وهو
الغنى عن طاعتهم والموفق من عمل صالحا منهم
بمعونته ورحمته فلك الحمد الهى وسيدى الهى
امرتنى فعصيتك ونهيتنى فارتكبت نهيك فاصبحت
لا ذابرآئة لى فاعتذر ولا ذا قوة فانتصر فباى
شئ استقبلك يا مولاى ابسمعى ام ببصرى ام بلسانى
ام بيدى ام برجلى اليس كلها نعمك عندى
وبكلها عصيتك يا مولاى فلك الحجة والسبيل
على يا من سترنى من الاباء والامهات ان يزجرونى
ومن العشائر والاخوان ان يعيرونى ومن السلاطين
ان يعاقبونى ولو اطلعوا يا مولاى على ما اطلعت عليه
منى اذا ما انظرونى ولرفضونى وقطعونى
293

فها انا ذا
يا الهى بين يديك يا سيدى خاضع ذليل حصير حقير
لا ذو برآئة فاعتذر ولا ذو قوة فانتصر ولا حجة
فاحتج بها ولا قايل لم اجترح ولم اعمل سوء وما عسى
الجحود ولو جحدت يا مولاى ينفعنى كيف وانى
ذلك وجوارحى كلها شاهدة على بما قد
علمت وعلمت يقينا غير ذى شك انك سآئلى من عظايم
الامور وانك الحكم العدل الذى لا تجور
وعدلك مهلكى ومن كل عدلك مهربى فان
تعذبنى يا الهى فبذنوبى بعد حجتك على وان تعف
عنى فبحلمك وجودك وكرمك لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من الظالمين لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من المستغفرين لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من الموحدين لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من الخائفين لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من الوجلين لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من الراجين لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من الراغبين لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من المهللين لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من السائلين لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من المسبحين لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من المكبرين لا اله الا انت
سبحانك ربى ورب ابآئى الاولين اللهم هذا ثنائى
عليك ممجدا واخلاصى لذكرك موحدا و
اقرارى بالائك معددا وان كنت مقرا انى
لم احصها لكثرتها وسبوغها
294

وتظاهرها وتقادمها
الى حادث ما لم تزل تتعهدنى به معها منذ خلقتنى
وبراتنى من اول العمر من الاغنآء من الفقر وكشف
الضر وتسبيب اليسر ودفع العسر وتفريج الكرب
والعافية في البدن والسلامة في الدين ولو
رفدنى على قدر ذكر نعمتك جميع العالمين من الاولين
والاخرين ما قدرت ولا هم على ذلك تقدست
وتعاليت من رب كريم عظيم رحيم لا تحصى الاؤك
ولا يبلغ ثنآؤك ولا تكافى نعمآؤك صل على محمد
وال محمد واتمم علينا نعمك واسعدنا بطاعتك
سبحانك لا اله الا انت اللهم انك تجيب المضطر
وتكشف السوء وتغيث المكروب وتشفى السقيم
وتغنى الفقير وتجبر الكسير وترحم الصغير وتعين
الكبير وليس دونك ظهير ولا فوقك قدير
وانت العلى الكبير يا مطلق المكبل الاسير يا
رازق الطفل الصغير يا عصمة الخآئف المستجير
يا من لا شريك له ولا وزير صل على محمد وال محمد
واعطنى في هذه العشية افضل ما اعطيت وانلت
احدا من عبادك من نعمة توليها والاء تجددها
وبلية تصرفها وكربة تكشفها ودعوة تسمعها
وحسنة تتقبلها وسيئة تتغمدها انك لطيف
بما تشآء خبير وعلى كل شئ قدير اللهم انك اقرب
من دعى واسرع من اجاب واكرم من عفى واوسع
من اعطى واسمع من سئل يا رحمن الدنيا والاخرة
ورحيمهما ليس كمثلك مسئول ولا سواك مامول
دعوتك فاجبتنى
295

وسئلتك فاعطيتنى ورغبت
اليك فرحمتنى ووثقت بك فنجيتنى وفزعت
اليك فكفيتنى اللهم فصل على محمد عبدك
ورسولك ونبيك وعلى اله الطيبين الطاهرين اجمعين
وتمم لنا نعمآئك وهنئنا عطآئك واكتبنا لك
شاكرين ولآلائك ذاكرين امين امين رب العالمين
اللهم يا من ملك فقدر وقدر فقهر وعصى
فستر واستغفر فغفر يا غاية الطالبين الراغبين
ومنتهى امل الراجين يا من احاط بكل شئ علما
ووسع المستقيلين رافة ورحمة وحلما اللهم
انا نتوجه اليك في هذه العشية التى شرفتها و
عظمتها بمحمد نبيك ورسولك وخيرتك من
خلقك وامينك على وحيك البشير النذير
السراج المنير الذى انعمت به على المسلمين و
جعلته رحمة للعالمين اللهم فصل على محمد
وال محمد كما محمد اهل لذلك منك يا
عظيم فصل عليه وعلى اله المنتجبين الطيبين الطاهرين
اجمعين وتغمدنا بعفوك عنا فاليك عجت
الاصوات بصنوف اللغات فاجعل لنا اللهم
في هذه العشية نصيبا من كل خير تقسمه بين
عبادك ونور تهدى به ورحمة تنشرها وبركة
تنزلها وعافية تجللها ورزق تبسطه يا ارحم
الراحمين اللهم اقلبنا في هذا الوقت منجحين
مفلحين مبرورين غانمين
ولا تجعلنا من القانطين ولا تخلنا من رحمتك ولا تحرمنا ما نؤمله من
فضلك ولا تجعلنا من رحمتك محرومين ولا
لفضل ما نؤمله من عطآئك
296

قانطين ولا تردنا
خائبين ولا من بابك مطرودين يا اجود الاجودين و
اكرم الاكرمين اليك اقبلنا موقنين ولبيتك
الحرام امين قاصدين فاعنا على منا سكنا واكمل
لنا حجنا واعف عنا وعافنا فقد مددنا اليك ايدينا
فهى بذلة الاعتراف موسومة اللهم فاعطنا في
هذه العشية ما سئلناك واكفنا ما استكفيناك
فلا كافى لنا سواك ولا رب لنا غيرك نافذ فينا
حكمك محيط بنا علمك عدل فينا قضآؤك
اقض لنا الخير واجعلنا من اهل الخير اللهم
اوجب لنا بجودك عظيم الاجر وكريم الذخر ودوام
اليسر واغفر لنا ذنوبنا اجمعين ولا تهلكنا مع
الهالكين ولا تصرف عنا رافتك ورحمتك يا ارحم
الراحمين اللهم اجعلنا في هذا الوقت ممن
سئلك فاعطيته وشكرك فزدته وثاب اليك
فقبلته وتنصل اليك من ذنوبه كلها فغفرتها
له يا ذاالجلال والاكرام اللهم ونقنا وسددنا
واعصمنا واقبل تضر عنا يا خير من سئل ويا ارحم
من استرحم يا من لا يخفى عليه اغماض الجفون
ولا لحظ العيون ولا ما استقر في المكنون ولا
ما انطوت عليه مضمرات القلوب الاكل ذلك
قد احصاه علمك ووسعه حلمك سبحانك
وتعاليت عما يقول الظالمون علوا كبيرا تسبح لك
السموات السبع والارضون ومن فيهن وان
من شئ الا يسبح بحمدك فلك الحمد والمجد وعلو
الجد يا ذا الجلال والاكرام والفضل والانعام
والايادى الجسام وانت الجواد
297

الكريم الرؤف الرحيم
اللهم اوسع على من رزقك الحلال وعافنى
في بدنى ودينى وامن خوفى واعتق رقبتى من
النار اللهم لا تمكربى ولا تستدرجنى ولا
تخدعنى وادرء عنى شر فسقة الجن والانس پس سر و ديده خود را به سوى
آسمان بلند گردانيد و از ديده‌هاى مباركش آب مىريخت مانند دو مشگ و به صداى بلند گفت: يا اسمع السامعين يا ابصر الناظرين و يا اسرع
الحاسبين و يا ارحم الراحمين صل على
محمد وال محمد السادة الميامين واسئلك اللهم حاجتى التى
ان اعطيتنيها لم يضرنى ما منعتنى وان منعتنيها
لم ينفعنى ما اعطيتنى اسئلك فكاك رقبتى من
النار لا اله الا انت وحدك لا شريك لك لك
الملك ولك الحمد وانت على كل شئ قدير يا رب يا رب. پس مكرر مىگفت يا رب
وكسانى كه دور آن حضرت بودند تمام گوش داده بودند به دعاء آن
حضرت واكتفاء كرده بودند به آمين گفتن، پس صداهايشا بلند
شد به گريستن با آن حضرت تا غروب كرد آفتاب وبار كردند و
روانه مشعر الحرام شدند. مؤلف گويد كه كفعمى دعاء
عرفه حضرت امام حسين عليه السلام را در بلد الامين تا اينجا نقل
فرموده، وعلامه مجلسى در زاد المعاد اين دعاى شريف را موافق
روايت كفعمى ايراد نموده وليكن سيد بن طاوس در قبال بعد از يا رب يا رب يا رب
اين زيادتى را ذكر فرموده‌اند: الهى انا الفقير في غناى فكيف لا اكون فقيرا في فقرى
الهى انا الجاهل في علمى فكيف لا اكون جهولا في جهلى
الهى ان اختلاف تدبيرك وسرعة طوآء مقاديرك
منعا عبادك العارفين بك عن السكون الى عطآء
والياس منك في بلاء الهى منى ما يليق بلؤمى
ومنك ما يليق بكرمك الهى وصفت نفسك باللطف
والرافة لى قبل وجود ضعفى افتمنعنى منهما بعد
وجود ضعفى الهى ان ظهرت المحاسن منى فبفضلك
ولك المنة على وان ظهرت المساوى منى فبعدلك
ولك الحجة على الهى كيف تكلنى وقد
298

تكفلت لى
وكيف اضام وانت الناصر لى ام كيف اخيب وانت
الحفى بى ها انا اتوسل اليك بفقرى اليك وكيف
اتوسل اليك بما هو محال ان يصل اليك ام كيف
اشكو اليك حالى وهو لا يخفى عليك ام كيف اترجم
بمقالى وهو منك برز اليك ام كيف تخيب امالى
وهى قد وفدت اليك ام كيف لا تحسن احوالى و
بك قامت الهى ما الطفك بى مع عظيم جهلى
ما ارحمك بى مع قبيح فعلى الهى ما اقربك منى
وابعدنى عنك وما ارافك بى فما الذى يحجبنى
عنك الهى علمت باختلاف الاثار وتنقلات
الاطوار ان مرادك منى ان تتعرف الى في كل شئ
حتى لا اجهلك في شئ الهى كلما اخرسنى لؤمى
انطقنى كرمك وكلما ايستنى او صافى اطمعتنى
مننك الهى من كانت محاسنه مساوى فكيف لا
تكون مساويه مساوى ومن كانت حقايقه دعاوى
فكيف لا تكون دعاويه دعاوى الهى حكمك النافذ
ومشيتك القاهرة لم يتر كالذى مقال مقالا و
لا لذى حال حالا الهى كم من طاعة بنيتها
وحالة شيدتها هدم اعتمادى عليها عدلك بل
اقالنى منها فضلك الهى انك تعلم انى وان لم تدم
الطاعة منى فعلا جزما فقد دامت محبة وعزما
الهى كيف اعزم وانت القاهر وكيف لا اعزم
وانت الأمر الهى ترددى في الاثار يوجب بعد المزار
فاجمعنى عليك بخدمة توصلنى اليك كيف
يستدل عليك بما
299

هو في وجوده مفتقر اليك
ايكون لغيرك من الظهور ما ليس لك حتى يكون
هو المظهر لك متى غبت حتى تحتاج الى دليل
يدل عليك ومتى بعدت حتى تكون الاثار هى
التى توصل اليك عميت عين لا تراك عليها
رقيبا وخسرت صفقة عبد لم تجعل له من حبك
نصيبا الهى امرت بالرجوع الى الاثار فارجعنى
اليك بكسوة الانوار وهداية الاستبصار حتى
ارجع اليك منها كما دخلت اليك
منها مصون السر عن النظر اليها ومرفوع الهمة عن الأعتماد
عليها انك على كل شئ قدير الهى هذا ذلى ظاهر
بين يديك وهذا حالى لا يخفى عليك منك
اطلب الوصول اليك وبك استدل عليك
فاهدنى بنورك اليك واقمنى بصدق العبودية
بين يديك الهى علمنى من علمك المخزون وصنى
بسترك المصون الهى حققنى بحقايق اهل القرب
واسئلك بى مسلك اهل الجذب الهى اغننى بتدبيرك
لى عن تدبيرى وباختيارك عن اختيارى واوقفنى
على مراكز اضطرارى الهى اخرجنى من ذل نفسى
وطهرنى من شكى وشركى قبل حلول رمسى بك
انتصر فانصرنى وعليك اتوكل فلا تكلنى واياك
اسئل فلا تخيبنى وفي فضلك ارغب فلا تحرمنى
وبجنابك انتسب فلا تبعدنى وببابك اقف فلا تطردنى
الهى تقدس رضاك ان يكون (تكون) له علة منك فكيف
يكون له علة منى الهى انت الغنى بذاتك ان يصل
300

اليك النفع منك فكيف لا تكون غنيا عنى الهى
ان القضآء والقدر يمنينى وان الهوى بوثائق
الشهوة اسرنى فكن انت النصير لى حتى تنصرنى و
تبصرنى واغننى بفضلك حتى استغنى بك عن
طلبى انت الذى اشرقت الانوار في قلوب اوليآئك
حتى عرفوك ووحدوك وانت الذى ازلت الاغيار
عن قلوب احبائك حتى لم يحبوا سواك ولم يلجئوا
الى غيرك انت المونس لهم حيث او حشتهم العوالم
وانت الذى هديتهم حيث استبانت لهم المعالم
ماذا وجد من فقدك وما الذى فقد من وجدك
لقد خاب من رضى دونك بدلا ولقد خسر
من بغى عنك متحولا كيف يرجى سواك وانت
ما قطعت الاحسان وكيف يطلب من غيرك
وانت ما بدلت عادة الامتنان يا من اذاق
احبآئه حلاوة المؤانسة فقاموا بين يديه متملقين
ويا من البس اوليائه ملابس هيبته فقاموا
بين يديه مستغفرين انت الذاكر قبل
الذاكرين وانت البادى بالاحسان قبل توجه
العابدين و انت الجواد بالعطآء قبل طلب
الطالبين وانت الوهاب ثم لما وهبت لنا من
المستقرضين الهى اطلبنى برحمتك حتى اصل
اليك واجذبنى بمنك حتى اقبل عليك
الهى ان رجآئى لا ينقطع عنك وان عصيتك
كما ان خوفى لا يزايلنى وان اطعتك فقد
دفعتنى العوالم اليك وقد او قعنى علمى بكرمك
عليك الهى كيف اخيب وانت املى ام كيف
301

اهان وعليك متكلى الهى كيف استعز وفي
الذلة اركزتنى ام كيف لا استعز واليك
نسبتنى الهى كيف لا افتقر وانت الذى في
الفقرآء اقمتنى ام كيف افتقر وانت الذى
بجودك اغنيتنى وانت الذى لا اله غيرك
تعرفت لكلشئ فما جهلك شئ وانت الذى
تعرفت الى في كل شئ فرايتك ظاهرا في كل
شئ وانت الظاهر لكل شئ يا من استوى
برحمانيته فصار العرش غيبا في ذاته محقت
الاثار بالاثار ومحوت الاغيار بمحيطات افلاك
الانوار يا من احتجب في سرادقات عرشه عن
ان تدركه الابصار يا من تجلى بكمال بهآئه
فتحققت عظمته الاستوآء كيف تخفى وانت
الظاهر ام كيف تغيب وانت الرقيب الحاضر
انك على كل شئ قدير والحمد لله وحده
302

دعاء امام سجاد عليه السلام در روز عرفه
الحمد لله رب العالمين اللهم لك الحمد بديع السموات
والارض ذاالجلال والاكرام رب الارباب واله كل مالوه وخالق
كل مخلوق ووارث كل شئ ليس كمثله شئ ولا يعزب عنه
علم شئ وهو بكل شئ محيط وهو على كل رقيب انت الله لا
اله الا انت الاحد المتوحد الفرد المتفرد وانت الله لا اله الا
انت الكريم المتكرم العظيم المتعظم الكبير المتكبر وانت الله لا
اله الا انت العلى المتعال الشديد المحال وانت الله لا اله الا
انت الرحمن الرحيم العليم الحكيم وانت الله لا اله الا انت
السميع البصير القديم الخبير وانت الله لا اله الا انت الكريم
الاكرم الدآئم الادوم وانت الله لا اله الا انت الاول قبل كل احد
والاخر بعد كل عدد وانت الله لا اله الا انت الدانى في علوه
والعالى في دنوه وانت الله لا اله الا انت ذو البهآء والمجد
والكبرياء والحمد وانت الله لا اله الا انت الذى انشات الاشيآء
من غير سنخ وصورت ما صورت من غير مثال وابتدعت
المبتدعات بلا احتذآء انت الذى قدرت كل شئ تقديرا
ويسرت كل شئ تيسيرا ودبرت ما دونك تدبيرا
303

انت الذى لم
يعنك على خلقك شريك ولم يوازرك في امرك وزير ولم يكن
لك مشاهد ولا نظير انت الذى اردت فكان حتما ما اردت
وقضيت فكان عدلا ما قضيت وحكمت فكان نصفا ما حكمت
انت الذى لا يحويك مكان ولم يقم لسلطانك سلطان ولم يعيك
برهان ولا بيان انت الذى احصيت كل شئ عددا وجعلت
لكل شئ امدا وقدرت كل شئ تقديرا انت الذى قصرت
الاوهام عن ذاتيتك وعجزت الافهام عن كيفيتك ولم تدرك
الابصار موضع اينيتك انت الذى لا تحد فتكون محدودا ولم
تمثل فتكون موجودا ولم تلد مولودا انت الذى لا ضد معك فيعاندك
ولا عدل لك فيكاثرك ولا ند لك فيعارضك انت الذى
ابتدء واخترع واستحدث وابتدع واحسن صنع ما صنع سبحانك
ما اجل شانك واسنى في الاماكن مكانك واصدع بالحق فرقانك
سبحانك من لطيف ما الطفك ورؤف ما ارافك وحكيم ما
اعرفك سبحانك من مليك ما امنعك وجواد ما اوسعك ورفيع ما
ارفعك ذوالبهاء والمجد والكبرياء والحمد سبحانك بسطت
بالخيرات يدك وعرفت الهداية من عندك فمن التمسك لدين او
دنيا وجدك سبحانك خضع لك من جرى في علمك وخشع
لعظمتك ما دون عرشك وانقاد للتسليم لك كل خلقك سبحانك
لا تحس ولا تجس ولا تمس ولا تكاد ولا تماط
304

ولا تنازع ولا
تجارى ولا تمارى ولا تخادع ولا تماكر سبحانك سبيلك جدد
وامرك رشد وانت حى صمد سبحانك قولك حكم وقضاؤك
حتم وارادتك عزم سبحانك لا رآد لمشيتك ولا مبدل لكلماتك
سبحانك با هر الايات فاطر السموات بارئ النسمات لك الحمد حمدا يدوم بدوامك ولك الحمد حمدا خالدا بنعمتك
ولك الحمد حمدا يوازى صنعك ولك الحمد حمدا يزيد على
رضاك ولك الحمد حمدا مع حمد كل حامد وشكرا يقصر عنه
شكر كل شاكر حمدا لا ينبغى الا لك ولا يتقرب به الا اليك
حمدا يستدام به الاول ويستدعى به دوام الاخر حمدا يتضاعف
على كرور الازمنة ويتزايد اضعافا مترادفة حمدا يعجز عن
احصائه الحفظة ويزيد على ما احصته في كتابك الكتبة حمدا
يوازن عرشك المجيد ويعادل كرسيك الرفيع حمدا يكمل
لديك ثوابه ويستغرق كل جزآء جزآؤه حمدا ظاهره وفق لباطنه
وباطنه وفق لصدق النية حمدا لم يحمدك خلق مثله ولا يعرف
احد سواك فضله حمدا يعان من اجتهد في تعديده ويؤيد من
اغرق نزعا في توفيته حمدا يجمع ما خلقت من الحمد وينتظم
ما انت خالقه من بعد حمدا لا حمد اقرب الى قولك منه ولا
احمد ممن يحمدك به حمدا يوجب بكرمك المزيد بوفوره
وتصله بمزيد بعد مزيد طولا منك حمدا يجب لكرم وجهك
ويقابل عز جلالك رب
305

صل على محمد وآل محمد المنتجب المصطفى
المكرم المقرب افضل صلواتك وبارك عليه اتم
بركاتك وترحم عليه امتع رحماتك رب صل على محمد وآله
صلوة زاكية لا تكون صلوة از كى منها وصل عليه صلوة نامية لا
تكون صلوة انمى منها وصل عليه صلوة راضية لا تكون صلوة
فوقها رب صل على محمد وآله صلوة ترضيه وتزيد على رضاه
وصل عليه صلوة ترضيك وتزيد على رضاك له وصل عليه
صلوة لا ترضى له الا بها ولا ترى غيره لها اهلا رب صل على
محمد وآله صلوة تجاوز رضوانك ويتصل اتصالها ببقائك ولا
ينفد كما لا تنفد كلماتك رب صل على محمد وآله صلوة تنتظم
صلوات ملائكتك وانبيآئك ورسلك واهل طاعتك وتشتمل
على صلوات عبادك من جنك وانسك واهل اجابتك وتجتمع
على صلوة كل من ذرات وبرات من اصناف خلقك
رب صل عليه وآله صلوة تحيط بكل صلوة سالفة ومستانفة وصل عليه
وعلى آله صلوة مرضية لك ولمن دونك وتنشئ مع ذلك
صلوات تضاعف معها تلك الصلوات عندها وتزيدها على
كرور الايام زيادة في تضاعيف لا يعدها غيرك رب صل على
اطائب اهل بيته الذين اخترتهم لامرك وجعلتهم خزنة علمك
وحفظة دينك وخلفائك في ارضك وحججك على عبادك
وطهرتهم من الرجس والدنس تطهيرا بارادتك وجعلتهم
الوسيله اليك والمسلك الى جنتك رب صل على محمد وآله
صلوة تجزل
306

لهم بها من نحلك وكرامتك وتكمل لهم الاشيآء من
عطاياك ونوافلك وتوفر عليهم الحظ من عوآئدك وفوائدك رب
صل عليه وعليهم صلوة لا امد في اولها ولا غاية لامدها ولا
نهاية لاخرها رب صل عليهم زنة عرشك وما دونه وملا
سمواتك وما فوقهن وعدد ارضيك وما تحتهن وما بينهن صلوة
تقر بهم منك زلفى وتكون لك ولهم رضى ومتصلة بنظآئرهن
ابدا اللهم انك ايدت دينك في كل اوان بامام اقمته علما لعبادك
ومنارا في بلادك بعد ان وصلت حبله بحبلك وجعلته الذريعة
الى رضوانك وافترضت طاعته وحذرت معصيته وامرت بامتثال
اوامره والانتهاء عند نهيه والا يتقدمه متقدم ولا يتاخر عنه متاخر
فهو عصمة اللائذين وكهف المؤمنين وعروة المتمسكين و بهاء
العالمين اللهم فاوزع لوليك شكر ما انعمت به عليه واوزعنا
مثله فيه واته من لدنك سلطانا نصيرا وافتح له فتحا يسيرا واعنه
بركنك الاعز واشدد از ره وقو عضده وراعه بعينك واحمه
بحفظك وانصره بملائكتك وامدده بجندك الاغلب واقم به
كتابك وحدودك وشرائعك وسنن رسولك، صلواتك اللهم
عليه وآله واحى به ما اماته الظالمون من معالم دينك واجل به
صدآء الجور عن طريقتك وابن به الضرآء من سبيلك وازل به
الناكبين عن صراطك وامحق به بغاة قصدك عوجا والن جانبه
لاوليآئك
307

وابسط يده على اعدآئك وهب لنا رافته ورحمته
وتعطفه وتحننه واجعلنا له سامعين مطيعين وفى رضاه ساعين
والى نصرته والمدافعة عنه مكنفين واليك والى رسولك
صلواتك اللهم عليه وآله بذلك متقربين اللهم وصل على
اوليآئهم المعترفين بمقامهم المتبعين منهجهم المقتفين آثارهم
المستمسكين بعروتهم المتمسكين بولايتهم المؤتمين بامامتهم
المسلمين لامرهم المجتهدين في طاعتهم المنتظرين ايامهم
المآدين اليهم اعينهم الصلوات المباركات الزاكيات الناميات
الغاديات الرآئحات وسلم عليهم وعلى ارواحهم واجمع على
التقوى امرهم واصلح لهم شؤونهم وتب عليهم انك انت التواب
الرحيم وخير الغافرين واجعلنا معهم في دار السلام برحمتك يا
ارحم الراحمين اللهم هذا يوم عرفة يوم شرفته وكرمته وعظمته
نشرت فيه رحمتك ومننت فيه بعفوك واجزلت فيه عطيتك
وتفضلت به على عبادك اللهم وانا عبدك الذى انعمت عليه قبل
خلقك له وبعد خلقك اياه، فجعلته ممن هديته لدينك ووفقته
لحقك وعصمته بحبلك وادخلته في حزبك وارشدته لموالاة
اوليآئك ومعاداة اعدآئك ثم امرته فلم يا تمر وزجرته فلم ينزجر
ونهيته عن معصيتك فخالف امرك الى نهيك لا معاندة لك ولا
استكبارا عليك بل دعاه هواه الى ما زيلته والى ما حذرته
308

واعانه
على ذلك عدوك وعدوه فاقدم عليه عارفا بوعيدك راجيا لعفوك
واثقا بتجاوزك وكان احق عبادك مع ما مننت عليه الا يفعل
وها انا ذا بين يديك صاغرا ذليلا خاضعا خاشعا خآئفا معترفا
بعظيم من الذنوب تحملته وجليل من الخطايا اجترمته مستجيرا
بصفحك لائذا برحمتك موقنا انه لا يجيرنى منك مجير ولا
يمنعنى منك مانع، فعد على بما تعود به على من اقترف من
تغمدك وجد على بما تجود به على من القى بيده اليك من
عفوك وامنن على بما لا يتعاظمك ان تمن به على من املك من
غفرانك واجعل لى في هذا اليوم نصيبا انال به حظا من
رضوانك ولا تردنى صفرا مما ينقلب به المتعبدون لك من
عبادك وانى وان لم اقدم ما قدموه من الصالحات فقد قدمت
توحيدك ونفى الاضداد والانداد والاشباه عنك واتيتك من
الابواب التى امرت ان تؤتى منها وتقربت اليك بما لا يقرب
احد منك الا بالتقرب به ثم اتبعت ذلك بالانابة اليك والتذلل
والاستكانة لك وحسن الظن بك والثقة بما عندك وشفعته
برجآئك الذى قل ما يخيب عليه راجيك وسالتك مسألة الحقير
الذليل البآئس الفقير الخآئف المستجير ومع ذلك خيفة وتضرعا
وتعوذا وتلوذا لا مستطيلا بتكبر المتكبرين ولا متعاليا بدآلة
المعطيعين ولا مستطيلا بشفاعة الشافعين وانا بعد اقل الاقلين
واذل الاذلين، ومثل الذرة
309

اودونها فيا من لم يعاجل المسيئين
ولا ينده المترفين ويا من يمن باقالة العاثرين ويتفضل بانظار
الخاطئين انا المسيئ المعترف الخاطئ العاثر انا الذى اقدم
عليك مجترئا انا الذى عصاك متعمدا انا الذى استخفى من
عبادك وبارزك انا الذى هاب عبادك وامنك انا الذى لم يرهب
سطوتك ولم يخف باسك انا الجانى على نفسه انا المرتهن
ببليته انا القليل الحياء انا الطويل العنآء بحق من انتجبت من
خلقك وبمن اصطفيته لنفسك بحق من اخترت من بريتك ومن
اجتبيت لشانك بحق من وصلت طاعته بطاعتك ومن جعلت
معصيته كمعصيتك بحق من قرنت موالاته بموالاتك ومن نطت
معاداته بمعاداتك تغمدنى في يومى هذا بما تتغمد به من جار
اليك متنصلا وعاذ باستغفارك تائبا وتولنى بما تتولى به اهل
طاعتك والزلفى لديك والمكانه منك وتوحدنى بما تتوحد به
من وفى بعهدك واتعب نفسه في ذاتك واجهدها في مرضاتك
ولا تؤاخذنى بتفريطى في جنبك وتعدى طورى في حدودك
ومجاوزة احكامك ولا تستدرجنى باملائك لى استدراج من
منعنى خير ما عنده ولم يشركك في حلول نعمته بى ونبهنى من
رقدة الغافلين وسنة المسرفين ونعسة المخذولين وخذ بقلبى
الى ما استعملت به القانتين واستعبدت به المتعبدين واستنقذت
به المتهاونين واعذنى مما يباعدنى عنك ويحول بينى وبين
حظى
310

منك ويصدنى عما احاول لديك وسهل لى مسلك
الخيرات اليك والمسابقة اليها من حيث امرت والمشاحة فيها
على ما اردت ولا تمحقنى فيمن تمحق من المستخفين بما
اوعدت ولا تهلكنى مع من تهلك من المتعرضين لمقتك ولا
تتبرنى فيمن تتبر من المنحرفين عن سبلك ونجنى من غمرات
الفتنة وخلصنى من لهوات البلوى واجرنى من اخذ الاملاء
وحل بينى وبين عدو يضلنى وهوى يوبقنى ومنقصة ترهقنى ولا
تعرض عنى اعراض من لا ترضى عنه بعد غضبك ولا تؤيسنى
من الامل فيك فيغلب على القنوط من رحمتك ولا تمنحنى بما
لا طاقه لى به فتبهظنى مما تحملنيه من فضل محبتك ولا
ترسلنى من يدك ارسال من لا خير فيه ولا حاجة بك اليه ولا
انابة له ولا ترم بى رمى من سقط من عين رعايتك ومن اشتمل
عليه الخزى من عندك بل خذ بيدى من سقطة المتردين ووهلة
المتعسفين وزلة المغرورين وورطة الهالكين وعافنى مما ابتليت
به طبقات عبيدك وامآئك وبلغنى مبالغ من عنيت به وانعمت
عليه ورضيت عنه فاعشته حميدا وتوفيته سعيدا وطوقنى طوق
الاقلاع عما يحبط الحسنات ويذهب بالبركات واشعر قلبى
الازدجار عن قبآئح السيئات وفواضح الحوبات ولا تشغلنى بما
لا ادركه الا بك عما لا يرضيك عنى غيره وانزع من قلبى حب
دنيا دنية تنهى عما عندك وتصد عن ابتغآء الوسيلة اليك وتذهل
عن التقرب
311

منك وزين لى التفرد بمناجاتك بالليل والنهار وهب
لى عصمة تدنينى من خشيتك وتقطعنى عن ركوب محارمك
وتفكنى من اسر العظآئم وهب لى التطهير من دنس العصيان
واذهب عنى درن الخطايا وسربلنى بسربال عافيتك وردنى ردآء
معافاتك وجللنى سوابغ نعمآئك وظاهر لدى فضلك وطولك
وايدنى بتوفيقك وتسديدك واعنى على صالح النية ومرضى
القول ومستحسن العمل ولا تكلنى الى حولى وقوتى دون
حولك وقوتك ولا تخزنى يوم تبعثنى للقآئك ولا تفضحنى بين
يدى اوليآئك ولا تنسنى ذكرك ولا تذهب عنى شكرك بل الزمنيه
في احوال السهو عند غفلات الجاهلين لالائك واوزعنى ان
اثنى بما اوليتنيه واعترف بما اسديته الى واجعل رغبتى اليك
فوق رغبة الراغبين وحمدى اياك فوق حمد الحامدين ولا
تخذلنى عند فاقنى اليك ولا تهلكنى بما اسديته اليك ولا
تجبهنى بما جبهت به المعاندين لك فانى لك مسلم اعلم ان
الحجة لك وانك اولى بالفضل واعود بالاحسان واهل التقوى
واهل المغفرة وانك بان تعفو اولى منك بان تعاقب وانك بان
تستر اقرب منك الى ان تشهر فاحينى حيوة طيبة تنتظم بما اريد
وتبلغ ما احب من حيث لا آتى ما تكره ولا ارتكب ما نهيت عنه
وامتنى ميتة من يسعى نوره بين يديه وعن يمينه وذللنى بين
يديك واعزنى عند خلقك وضعنى اذا
312

خلوت بك وارفعتى بين
عبادك واغننى عمن هو غنى عنى وزدنى اليك فاقة وفقرا
واعذنى من شماته الاعدآء ومن حلول البلاء ومن الذل والعناء
تغمدنى فيما اطلعت عليه منى بما يتغمد به القادر على البطش
لولا حلمه والاخذ على الجريرة لولا اناته واذا اردت بقوم فتنة
او سوء فنجنى منها لواذا بك واذ لم تقمنى مقام فضيحة في
دنياك فلا تقمنى مثله في آخرتك واشفع لى اوائل مننك
باواخرها وقديم فوآئدك بحوادثها ولا تمدد لى مدا يقسو معه
قلبى ولا تقرعنى قارعة يذهب لها بهآئى ولا تسمنى خسيسة
يصغر لها قدرى ولا نقيصة يجهل من اجلها مكانى، ولا ترعنى
روعة ابلس بها ولا خيفة اوجس دونها اجعل هيبتى في وعيدك
وحذرى من اعذارك وانذارك ورهبتى عند تلاوة آياتك واعمر
ليلى بايقاظى فيه لعبادتك وتفردى بالتهجد لك وتجردى
بسكونى اليك وانزال حوآئجى بك ومنازلتى اياك في فكاك
رقبتى من نارك واجارتى مما فيه اهلها من عذابك ولا تذرنى
في طغيانى عامها ولا في غمرتى ساهيا حتى حين ولا تجعلنى
عظة لمن اتعظ ولا نكالا لمن اعتبر ولا
فتنة لمن نظر ولا تمكر
بى فيمن تمكر به ولا تستبدل بى غيرى ولا تغير لى اسما ولا
تبدل لى جسما ولا تتخذنى هزوا لخلقك ولا سخريا لك ولا
تبعا الا لمرضاتك ولا ممتهنا الا بالانتقام لك واوجدنى برد
عفوك وحلاوة رحمتك وروحك
313

وريحانك وجنة نعيمك
واذقنى طعم الفراغ لما تحب بسعة من سعتك والاجتهاد فيما
يزلف لديك وعندك واتحفنى بتحفة من تحفاتك واجعل
تجارتى رابحة وكرتى غير خاسرة واخفنى مقامك وشوقنى
لقآءك وتب على توبة نصوحا لا تبق معها ذنوبا صغيرة ولا كبيرة
ولا تذر معها علانية ولا سريرة وانزع الغل من صدرى للمؤمنين
واعطف بقلبى على الخاشعين وكن لى كما تكون للصالحين
وحلنى حلية المتقين واجعل لى لسان صدق في الغابرين وذكرا
ناميا في الاخرين وواف بى عرصة الاولين وتمم سبوغ نعمتك
على وظاهر كراماتها لدى املا من فوآئدك يدى وسق كرآئم
مواهبك الى وجاور بى الاطيبين من اوليائك في الجنان التى
زينتها لاصفيآئك وجللنى شرآئف نحلك في المقامات المعدة
لاحبآئك واجعل لى عندك مقيلا آوى اليه مطمئنا ومثابة اتبوؤها
واقر عينا ولا تقايسنى بعظيمات الجرآئر ولا تهلكنى يوم تبلى
السرآئر وازل عنى كل شك وشبهة واجعل لى في الحق طريقا
من كل رحمة واجزل لى قسم المواهب من نوالك ووفر على
حظوظ الاحسان من افضالك واجعل قلبى واثقا بما عندك
وهمى مستفرغا لما هو لك واستعملنى بما تستعمل به خالصتك
واشرب قلبى عند ذهول العقول طاعتك واجمع لى الغنى
والعفاف والدعة والمعافات والصحة والسعة والطمانينة والعافية
ولا تحبط
314

حسناتى بما يشوبها من معصيتك ولا خلواتى بما
يعرض لى من نزعات فتنتك وصن وجهى عن الطلب الى احد
من العالمين وذبنى عن التماس ما عند الفاسقين ولا تجعلنى
للظالمين ظهيرا ولا لهم على محو كتابك يدا ونصيرا وحطنى
من حيث لا اعلم حياطة تقينى بها وافتح لى ابواب توبتك
ورحمتك ورافتك ورزقك الواسع انى اليك من الراغبين واتمم
لى انعامك انك خير المنعمين واجعل باقى عمرى في الحج
والعمرة ابتغآء وجهك يا رب العالمين وصلى الله على محمد
وآله الطيبين الطاهرين والسلام عليه وعليهم ابد الابدين.
315

دعاى امام سجاد (عليه السلام) در روز عيد قربان
بسم الله الرحمن الرحيم
اللهم هذا يوم مبارك مىمون والمسلمون فيه مجتمعون في
اقطار ارضك يشهد السائل منهم والطالب والراغب والراهب
وانت الناظر في حوائجهم فاسئلك بجودك وكرمك وهو ان ما
سألتك عليك أن تصلى على محمد وآله وأسئلك اللهم ربنا بأن
لك الملك ولك الحمد لا اله إلا أنت الحليم الكريم الحنان
المنان ذو الجلال والاكرام بديع السموات والارض مهما
قسمت بين عبادك المؤمنين من خير أو عافية أو بركة أو هدى أو
عمل بطاعتك أو خير تمن به عليهم تهديهم به إليك أو ترفع لهم
عندك درجة أو تعطيهم به خيرا من خير الدنيا والاخرة وأسألك
اللهم بأن لك الملك والحمد لا إله إلا أنت أن تصلى على
محمد وآل محمد عبدك ورسولك وحبيبك وصفوتك وخيرتك
من خلقك وعلى آل محمد الابرار الطاهرين الاخيار صلوة لا
يقوى على إحصائها إلا أنت وأن تشركنا في صالح من دعاك في
هذا اليوم من عبادك المؤمنين يا رب العالمين وأن تغفر لنا ولهم
إنك على كل شئ قدير اللهم إليك تعمدت بحاجتي وبك
أنزلت اليوم فقري
316

وفاقتي ومسكنتي وإني بمغفرتك ورحمتك
أوثق مني بعملي ولمغفرتك ورحمتك أوسع من ذنوبي فصل
على محمد وآل محمد وتول قضاء كل حاجة هى لي بقدرتك
عليها وتيسير ذلك عليك وبفقري اليك وغناك عني فإني لم
اصب خيرا قط إلا منك ولم يصرف عني سوء قط أحد غيرك
ولا أرجو لامر آخرتي ودنياي سواك اللهم من تهيأ وتعبأ وأعد
واستعد لوفادة إلى مخلوق رجاء رفده ونوافله وطلب نيله
وجائزته فإليك يا مولاي كانت اليوم تهيئتي وتعبيتي وإعدادي
واستعدادي رجاء عفوك ورفدك وطلب نيلك وجائزتك اللهم
فصل على محمد وآل محمد ولا تخيب اليوم ذلك من رجائي يا
من لا يحفيه سائل ولا ينقصه نائل فإني لم آتك ثقة مني بعمل
صالح قدمته ولا شفاعة مخلوق رجوته إلا شفاعة محمد وأهل
بيته صلواتك عليه وعليهم وسلامك أتيتك مقرا بالجرم
والاساءة إلى نفسي أتيتك أرجو عظيم عفوك الذي عفوت به
عن الخاطئين ثم لم يمنعك طول عكوفهم على عظيم الجرم أن
عدت عليهم بالرحمة والمغفرة فيا من رحمته واسعة وعفوه
عظيم يا عظيم يا عظيم يا كريم يا كريم صل على محمد وآل
محمد وعد على برحمتك وتعطف على بفضلك وتوسع على
بمغفرتك اللهم إن هذا المقام لخلفائك وأصفيائك ومواضع
أمنائك في الدرجة الرفيعة التي اختصصتهم بها قد ابتزوها
317

وأنت المقدر لذلك لا يغالب أمرك ولا يجاوز المحتوم من تدبيرك
كيف شئت وأنى شئت ولما أنت أعلم به غير متهم على خلقك
ولا لارادتك حتى عاد صفوتك وخلفاؤك مغلوبين مقهورين
مبتزين يرون حكمك مبدلا وكتابك منبوذا وفرائضك محرفة عن
جهات أشراعك وسنن نبيك متروكة اللهم العن أعداءهم من
الاولين والاخرين ومن رضى بفعالهم وأشياعهم واتباعهم اللهم
صل على محمد وآل محمد إنك حميد مجيد كصلواتك
وبركاتك وتحياتك على أصفيائك إبراهيم وآل إبراهيم وعجل
الفرج والروح والنصرة والتمكين والتأييد لهم اللهم واجعلني
من أهل التوحيد والايمان بك والتصديق برسولك والائمة
الذين حتمت طاعتهم ممن يجري ذلك به وعلى يديه آمين رب
العالمين اللهم ليس يرد غضبك إلا حلمك ولا يرد سخطك إلا
عفوك ولا يجير من عقابك إلا رحمتك ولا ينجيني منك إلا
التضرع إليك وبين يديك فصل على محمد وآل محمد وهب لنا
يا إلهي من لدنك فرجا بالقدرة التي بها تحيي أموات العباد وبها
تنشر ميت البلاد ولا تهلكني يا إلهى غما حتى تستجيب لي
وتعرفني الاجابة في دعائي وأذقني طعم العافية إلى منتهى
أجلي ولا تشمت بي عدوي ولا تمكنه من عنقي ولا تسلطه
على إلهي إن رفعتني فمن ذا الذي يضعني وإن وضعتني فمن ذا
الذي يرفعني وإن
318

أكرمتني فمن ذا الذي يهينني وإن اهنتني فمن
ذا الذي يكرمني وإن عذبتني فمن ذا الذي يرحمني وإن
أهلكتني فمن ذا الذي يعرض لك في عبدك أو يسئلك عن أمره
وقد علمت أنه ليس في حكمك ظلم ولا في نقمتك عجلة وإنما
يعجل من يخاف الفوت وإنما يحتاج إلى الظلم الضعيف وقد
تعاليت يا إلهى عن ذلك علوا كبيرا اللهم صل على محمد وآل
محمد ولا تجعلني للبلاء غرضا ولا لنقمتك نصبا ومهلني
ونفسني وأقلني عثرتي ولا تبتليني ببلاء على أثر بلاء فقد ترى
ضعفي وقلة حيلتي وتضرعي إليك أعوذ بك اللهم اليوم من
غضبك فصل على محمد وآله واعذني وأستجير بك اليوم من
سخطك فصل على محمد وآله وأجرني وأسئلك أمنا من
عذابك فصل على محمد وآله وآمني واستهديك فصل على
محمد وآله واهدنى واستنصرك فصل على محمد وآله
وانصرني واسترحمك فصل على محمد وآله وارحمني
وأستكفيك فصل على محمد وآله واكفني واسترزقك فصل
على محمد وآله وارزقني وأستعينك فصل على محمد وآله
وأعني واستغفرك لما سلف من ذنوبي فصل على محمد وآله
واغفر لي واستعصمك فصل على محمد وآله واعصمني فإني
لن اعود لشئ كرهته مني إن شئت ذلك يا رب يا رب يا حنان
يا منان يا ذا الجلال والاكرام صل على محمد وآله واستجب لي
جميع ما سئلتك وطلبت إليك ورغبت
319

فيه إليك وارده وقدره
واقضه وأمضه وخرلي فيما تقضى منه وبارك لي في ذلك
وتفضل على به واسعدني بما تعطيني منه وزدني من فضلك
وسعة ما عندك، فإنك واسع كريم وصل ذلك بخير الاخرة
ونعيمها يا أرحم الراحمين.
320