الكتاب: مناسك حج (فارسي)
المؤلف: السيد محمد صادق الروحاني
الجزء:
الوفاة: معاصر
المجموعة: فقه الشيعة ( فتاوى المراجع )
تحقيق:
الطبعة: الرابعة
سنة الطبع: ١٣٧٧ ش
المطبعة: إسماعيليان
الناشر:
ردمك:
ملاحظات:

مناسك حج
فتاوى:
مرجع عالىقدر، حضرت مستطاب آيت الله العظمى
آقاى سيد محمد صادق حسينى روحانى
دامت بركاته
1

عنوان... مناسك حج
فتواى: حضرت آيت الله العظمى آقاى سيد محمد صادق روحانى (دام ظله)
نوبت چاپ:... چهارم
تاريخ چاپ:... 1377
چاپخانه:... اسماعيليان
تيراژ:... 1000 نسخه
قم - تلفن و دور نويس 743538 (0251)
2

بسم الله الرحمن الرحيم
3

بسم الله الرحمن الرحيم
عمل به اين رساله شريفه مجزى
ومبرئ ذمه است انشاءالله تعالى
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين والصلوة والسلام على
اشرف الانبياء والمرسلين محمد وعترته الطيبين الطاهرين
والعنة الدائمة على اعدائهم اجمعين الى قيام يوم الدين
و بعد نظر به اين كه رساله هاى مناسك حج كه
حضرات آيات عظام كثر الله آمثالهم تا اين ايام در دسترس
مؤمنين قرار داده اند، از جهت تداخل مسائل و نداشتن
زيادى از فروع لازمه وافى نبود لذا به نظر لازم آمد كه رساله
5

مبسوط تر و واضح تر و جدا نمودن مسائل بعضى از بعض
و اضافه فروع لازمه كه محل حاجت برادران ايمانى است
نوشته و در دسترس مومنين قرار دهم روى اين اصل اين
رساله نگاشته شد.
ضمنا مستجاب را از واجبات جدا نموده تا سبب
اشتباه مؤمنين نگردد.
اميد است حجاج محترم در مظان استجابت دعا و
ساعات اشتغال به اعمال حج و زيارات حضرات
معصومين (عليهم السلام) اين حقير را فراموش نفرمايند.
6

فريضه حج
فريضه حج عبارت است از تشرف به خانه خدا به
نحو خاص و انجام اعمالى در آنجا و حوالى آن
در قرآن مجيد و روايات پيغمبر اكرم و ائمه
طاهرين (صلوات الله اجمعين) در اين خصوص تأكيد بسيار
رسيده است، و هم چنين براى كسانى كه استطاعت رفتن به
سفر حج را دارند و آن را انجام نمىدهند يا به تأخير
مىاندازد، تا جائى كه شيخ كلينى (ره) به سند معتبر
از حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) روايت نموده است
كه آن حضرت فرموده اند:
هر مسلمانى كه استطاعت رفتن به سفر حج را داشته
7

باشد و به حج نرود بدون اين كه حكومت او را از رفتن باز
دارد يا بيمار باشد، يا حاجت ضرورى داشته باشد كه
او را از رفتن به حج جلوگيرى كند، چنين كسى در حال
مردن يا به دين يهوديت و يا نصرانيت از دنيا برود و به
دين يهود يا نصارى محشور مىگردد و از رحمت خداوند
محروم مىشود!!
خداوند نيز در قرآن مجيد فرموده:
و لله على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا و من
كفر فان الله غنى عن العالمين (سوره آل عمران، آيه 97).
نخستين خانه اى كه براى مردم بنا شد، همان است كه
در مكه مايه بركت و هدايت جهانيان است... زيارت اين
خانه، بر همه مردمان هر كه بدان راه توان يافت، واجب و
مقرر است و هر كه انكار كند، خداوند از جهانيان بى نياز
است.
اين آيه، و اين روايت، در اهميت حج و وجوب آن
كافى است، و روايات بسيارى در اين دو قسمت رسيده
8

است كه اين مختصر گنجايش ذكر آنها را ندارد.
بنابر اين: بر هر مسلمانى كه مستطيع شود واجب
است بدون تأخير و يا مسامحه، در مقام اطاعت امر خداوند
بر آمده و به سفر حج بيت الله الحرام مشرف شود، و از
بركات بسيار، و وسايل آمرزش و تحصيل رحمت حق، و
اصلاح نفس و كمال معرفت، و تهذيب اخلاق، و تربيت
روح، و فوائد اجتماعى، و مشاهده نفوذ امر خدا، و شوكت
و عظمت اسلام در آن اجتماع روحانى مستفيض و بهرمند
گردد، و به اجر فراوان نائل شود.
و لازم است مسلمانان نسبت به اين امر خطير توجه
مخصوص داشته باشند، و آنها كه استطاعت دارند خود را
آماده نموده، و مطابق احكامى كه در (مناسك حج) بيان
شده است عمل شريف را انجام دهند و در آن مجمع
پر شكوه و جلال مسلمانان جهان كه سالى يك بار در
مكه معظمه و اطراف خانه خدا برگذار مىشود، شركت
نمايند، و از فيوضات و آثار دينى و دنيوى آن بهرمند شوند
و گذشته از انجام فرمان الهى ناظر مراسم بسيار جالب حج و
عظمت پيغمبر بزرگوار اسلام (ص) و تعاليم متين و
9

حياتبخش آن حضرت باشند.
خداوند در قرآن مجيد فرموده است:
واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا (سوره آل عمران، آيه 103).
اى مسلمانان جهان، به دين خداوند بگرويد و هرگز
پراكنده نشويد!
با مسلمانان جهان با چهره گشوده بر خورد نمائيد، و با
ادب و احترام به آنان سلام كنيد، و با دستى مملو از محبت
دست آنان را بفشاريد، و سلام آنان را با گرمى پاسخ دهيد،
و در نماز جماعت آنان شركت كنيد و به جماعت آنان اقتداء
كنيد. پس چه بهتر كه به اين اصل اخلاقى: اتحاد و يگانگى
ميان مسلمانان عمل نموده باشيد.
بدان كه حج واجب بر مكلف در اصل شريعت يك
مرتبه در تمام عمر است و آن راحجة الاسلام مىنامند.
مسأله 1 - وجوب حج پس از تحقق شرائطش فورى
است و بايد در سال استطاعت انجام شود، و اگر كسى از
10

روى نافرمانى و عصيان يا به جهت عذرى آن را ترك كرد در
سال آينده و هم چنين سالهاى بعد واجب خواهد شد و
بعيد نيست كه تأخير آن بدون عذر از گناهان كبيره باشد.
مسأله 2 - هر گاه استطاعت حاصل شد و بجا آوردن
حج متوقف بر مقدمات و تهيه وسائلى بود، بايد فورا به
تحصيل آن پرداخته و خود را آماده و مهيا نمايد، و هر گاه
قافله هاى متعددى باشد كه يكى پس از ديگرى حركت
مىكنند مكلف اگر اطمينان دارد با اولين قافله اگر حركت
ننمايد، مىتواند با قافله بعدى به حج برسد تأخير جائز
است، و الا بايد در اولين فرصت حركت كند.
مسأله 3 - هر گاه متمكن از رفتن با اولين كاروان و
قافله بود و نرفت به اعتماد اين كه با تأخير نيز حتما درك
خواهد كرد، ولى اتفاقا با قافله بعدى نتوانست برود، يا آن
كه به علت تأخير حج را درك ننمود حج بر ذمه اش واجب و
مستقر خواهد بود، هر چند در تأخير معذور باشد.
11

وجوب حج مشروط است به امورى كه اگر يكى
از آنها نباشد، حج واجب نيست
شرائط وجوب حج
شرط اول بلوغ است، پس بر غير بالغ اگر چه نزديك
به بلوغ باشد، حج واجب نيست. و چنانچه بچه‌اى حج كند
جاى حجة الاسلام را نمىگيرد هر چند حجش صحيح است
بنابر اظهر.
مسأله 4 - هر گاه نا بالغ به حج رود و قبل از احرام از
ميقات بالغ شود و مستطيع باشد، حجش بى اشكال
حجة الاسلام خواهد بود، و چنانچه بعد از بستن احرام بالغ
شد جائز نيست حجش را به عنوان استحباب تمام نمايد يا
عدول به حجة الاسلام كند، بلكه واجب است به يكى از
12

ميقاتها رفته و از آنجا براى حجة الاسلام احرام ببندد، و
هر گاه متمكن از رفتن به ميقات نباشد، جاى احرام بستن
چنين شخصى تفصيلى دارد كه بعدا بيان خواهد شد
انشاء الله تعالى.
مسأله 5 - هر گاه به عقيده اين كه بالغ نشده
حج استجابى به جا آورد و بعد از ادا حج معلوم شد كه بالغ
بوده اين حج كافى از حجة الاسلام مىباشد.
مسأله 6 - طفل مميز مستحب است حج نمايد،
و در صحت آن اذن ولى معتبر است.
مسأله 7 - مستحب است ولى پسر بچه غير مميز
را محرم نمايد به اين معنى كه جامه هاى احرام را به او
پوشانده و تلبيه را به او تلقين كند اگر قابل تلقين باشد (به
اين معنى كه بتواند هر چه بگويند، او بگويد) و الا خود بجاى او
تلبيه بگويد، و باز دارد او را از آنچه بر محرم لازم است از او
اجتناب نمايد، و جايز است كندن رخت او را تا رسيدن به
13

(فخ) تأخير بيندازد اگر راهش از آن طرف باشد و او را
وا دارد كه آنچه از اعمال حج را مىتواند بجا آورد، و آنچه
نمىتواند خود به نيابت او بجا آورد، و او را دور خانه خدا
طواف داده و بين صفا و مروه سعى دهد و در عرفات و
مشعر نيز وقوفش دهد، و وادار كند رمى را شخصا انجام
دهد اگر بتواند و الا خود بجاى او رمى كند. و هم چنين
نماز طواف و تراشيدن سر و بقيه اعمال، و لازم است براى
طواف و نماز آن يا طفل وضو بگيرد و انجام دهد و يا ولى
او را وضو دهد و اگر هيچ كدام ممكن نيست، ولى به نيابت
او را وضو بگيرد.
مسأله 8 - نفقه (هزينه) حج بچه آنچه مازاد بر نفقه
عادى است، بر ولى است نه بر خودش، بلى اگر حفظ بچه
متوقف بر همراه بردن او است به سفر، يا سفر مصلحت او
باشد، جائز است از مال خودش خرج كند.
مسأله 9 - پول قربانى بچه بر ولى او است، و
همچنين كفاره شكار، و اما كفاراتى كه با بجا آوردن عمدى
14

موجباتشان واجب مىشوند، ظاهر اين است كه بر بچه
واجب نمىشود نه بر ولى و نه در مال بچه.
شرط دوم عقل است، بر ديوانه (هر چند ادوارى باشد)
حج واجب نيست، بلى اگر در ماه‌هاى حج ديوانه عاقل شد
و مستطيع بود و تمكن از بجا آوردن اعمال حج داشت بر او
واجب مىشود هر چند در اوقات ديگر ديوانه باشد.
شرط سوم آزادى است، پس بر مملوك (غلام زرخريد)
هر چند مستطيع و مأذون از قبل مولاى خود باشد، حج
واجب نيست، هر گاه به اذن مولاى خود حج نمايد، حجش
صحيح است، ولى كفايت از حجة الاسلام نمىكند، و بعد از
آزادى چنانچه داراى شرائط باشد، بايد دوباره حج نمايد.
مسأله 10 - مملوكى كه به اذن مولاى خود حج
نموده هر گاه در حج كارى را كه موجب كفاره باشد انجام
دهد، در شكار كفاره آن بر مولايش خواهد بود و كفاره
كارهاى ديگر بر خودش.
مسأله 11 - هر گاه مملوك به اذن مولاى خود حج
15

نمود، و قبل از رفتن به مشعر آزاد شد حجش كفايت از
حجة الاسلام مىكند، بلكه ظاهر اين است كه وقوف به
عرفات در حال آزادى نيز كفايت مىكند هر چند مشعر را
درك نكرده باشد و در اجزاء آن استطاعت حين آزادى
معتبر است. پس اگر هنگام آزاد شدن مستطيع نباشد،
حجش به جاى حجة الاسلام شناخته نخواهد شد، و در
حكم به اجزاء فرقى بين اقسام حج نيست و هر يك از حج
قران يا افراد يا تمتع كفايت مىكند در صورتى كه آنچه بجا
آورده مطابق وظيفه واقعيش بوده است.
مسأله 12 - هر گاه آزادى بنده قبل از مشعر باشد،
در حج تمتع قربانى بر وى مىباشد، و اگر تمكن نداشت
عوض قربانى به دستورى كه بعدا گفته خواهد شد روزه
بگيرد، و چنانچه بعد از مشعر آزاد نشده باشد مولايش
مخير است كه عوض او قربانى كند يا او را وادار به روزه
نمايد.
شرط چهارم استطاعت است، و در چند چيز
معتبر است:
16

اول سعه وقت به اين معنى كه وقت كافى براى رفتن به مكه
و بجا آوردن اعمال واجب در آنجا باشد، بنابر اين اگر به
دست آمدن مال وقتى باشد كه براى اين اعمال كافى
نباشد، يا كافى باشد ولى با مشقت زياد كه عادة تحمل
نشود، واجب نخواهد بود و در چنين صورتى واجب است
مال را تا سال بعد نگهدارى نمايد، پس اگر استطاعت باقى
بود حج در سال بعد واجب خواهد بود و الا واجب نيست.
دوم امنيت و سلامتى به اين معنا كه در رفتن
و برگشتن و بودن در آنجا خطرى بر جان و مال و ناموسش
نباشد، همچنان مباشرت حج بر شخص مستطيعى كه
شخصا نمىتواند به جهت پيرى يا بيمارى يا عذر ديگرى به
حج برود واجب نيست، ولى نائب گرفتن بر او واجب است
چنانچه خواهد آمد.
مسأله 13 - اگر براى حج دو راه باشد يكى مأمون و
بى خطر و ديگرى غير مأمون و با خطر وجوب حج ساقط
نمىشود، بلكه واجب است از راه بى خطر برود هر چند دور
باشد.
17

مسأله 14 - اگر در بلد خود مالى داشته باشد كه با
حج رفتن تلف شود حج بر او واجب نخواهد بود، و
همچنين است اگر چيزى باشد كه شرعا مانع از رفتن به حج
باشد، همچنان كه اگر حج رفتن سبب ترك واجب اهم از او
شود، مانند نجات غريق يا نجات كسى از سوختن، يا آن كه
حجش متوقف بر اين باشد كه فعل حرامى انجام دهد كه
اجتناب از آن اهم از حج باشد كه در تمام صور حج
واجب نيست.
مسأله 15 - هر گاه با اين كه حجش مستلزم ترك
واجب اهم يا بجا آوردن فعل حرام باشد به حج رود، در اين
صورت هر چند از جهت ترك واجب يا فعل حرام
معصيت كار مىشود، ولى ظاهر اين است كه حجش مجزى
از حجة الاسلام خواهد بود البته اگر شرائط ديگر را دارا
باشد، و فرقى نيست بين كسى كه حج از سالهاى قبل
بر ذمه اش مستقر بوده و كسى كه حج در همان سال
استطاعت بر او واجب شده.
18

مسأله 16 - هر گاه در راه دشمنى باشد كه دفع
او جز پرداخت مال زياد ممكن نباشد، پرداخت مال
واجب نيست و وجوب حج ساقط خواهد شد.
مسأله 17 - هر گاه راه حج منحصر به دريا باشد
وجوب حج ساقط نخواهد شد مگر در صورت ترس از
غرق يا بيمارى، و چنانچه با ترس از اين چيزها حج نمود،
بنابر اظهر حجش صحيح خواهد بود.
سوم زاد و راحله است و معنى زاد داشتن توشه راه
است كه آنچه در سفر محتاج است داشته باشد يا پولى
داشته باشد كه توشه خود را تهيه نمايد، و معنى راحله
داشتن وسيله سوارى كه بدان وسيله برود و برگردد و لازم
است زاد و راحله لائق به حال شخص باشد.
مسأله 18 - داشتن راحله، يا وسيله سوارى مختص
به صورت احتياج نيست، بلكه مطلقا شرط است هر چند
محتاجش نباشد، مانند اين كه بدون مشقت قدرت پياده
روى داشته باشد، و پياده روى هم منافى شرف و آبرويش
نباشد.
19

مسأله 19 - ميزان و معيار در زاد و راحله وجود
فعلى آنها است، و بر كسى كه مىتواند آنها را با كار و كاسبى
تحصيل نمايد حج واجب نيست.
مسأله 20 - استطاعتى كه در وجوب حج معتبر
است، استطاعت از جائى است كه در آنجا است نه از بلد و
وطنش پس هر گاه مكلف مثلا براى تجارت يا غير آن به
مدينه منوره يا جده رفت و در آنجا داراى زاد و راحله يا
قيمت آنها باشد كه بتواند با آن حج نمايد، حج بر او واجب
خواهد بود، هر چند اگر در بلد خود مىبود مستطيع
نمىشد.
مسأله 21 - اگر مكلف ملكى داشته باشد و به
قيمت خود فروش نرود و چنانچه بخواهد حج نمايد،
بايد به كمتر از قيمت كه باعث ضرر كلى شود،
فروشش واجب نيست، و اما اگر هزينه و مخارج حج بالا
برود مثلا كرايه ماشين در سال استطاعت گرانتر از سال بعد
باشد، تأخير جائز نيست و بايد همان سال برود.
20

مسأله 22 - داشتن هزينه بازگشت هنگامى معتبر
است كه مكلف قصد بازگشت به وطن خود داشته باشد،
اما اگر نخواسته باشد برگردد يا خواسته باشد در جاى
ديگرى غير از وطن خود ساكن شود، بايد داراى هزينه رفتن
به آنجا را باشد، و دارا بودن هزينه بازگشت به وطن لازم
نيست، بلى اگر جاى كه مىخواهد در آنجا بماند دور تر از
وطنش باشد كه هزينه رفتن به آنجا بيشتر از برگشت
به وطن باشد، در اين صورت داشتن هزينه تا آنجا شرط
نيست، بلكه داشتن هزينه بازگشت به وطن در وجوب حج
كافى است.
چهارم رجوع به كفايت است، يعنى شخص مكلف
بايستى طورى باشد كه پس از برگشتن از حج بتواند خود و
عائله خود را اداره نمايد و دچار تهى دستى و فقر نگردد،
پس اگر داراى مبلغى كه وسيله كسب و سرمايه است
كه چنانچه آن مبلغ را صرف حج نمايد، پس از بازگشت
محتاج خواهد بود و بداند كه راه ديگرى براى زندگى
مناسب شأن خود نخواهد داشت بر چنين شخصى حج
واجب نيست. پس از آنچه ذكر شد ظاهر مىشود كه
21

فروختن چيزهاى ضرورى زندگى مانند منزل مناسب شأن
و رختهاى كه براى زينت و آبرو دارد، و اثاث منزل،
و ابزار كار كه براى زندگى به آنها احتياج دارد و مانند آنها
مثل كتاب نسبت به اهل علم كه براى تحصيلاتش لازم
است واجب نيست و خلاصه آنچه در زندگى انسان مورد
حاجت است و صرفش در راه حج سبب بيچارگى و مشقت
شود، فروشش واجب نيست. بلى اگر آنها بيشتر از حاجتش
باشد واجب است مازاد را براى هزينه حج بفروشد، بلكه
كسى كه داراى منزلى است كه مثلا دويست هزار تومان
مىارزد و مى تواند آن را فروخته و منزل ديگرى به كمتر
خريدارى نموده و بدون مشقت در آن زندگى كند، و تفاوت
دو قيمت وافى به هزينه حج و هزينه زندگى زن و بچه وى
باشد، لازم اين عمل را انجام داده و به حج برود.
مسأله 23 - هر گاه انسان مالى داشته باشد كه به جهت
احتياج به آن فروشش براى حج واجب نبوده، بعدا از آن
مستغنى شده و ديگر حاجتى به آن ندارد، واجب است آن
را فروخته و حج نمايد. مثلا خانمى كه داراى زينت و
22

زيورى بوده كه محل حاجتش بوده، فعلا به علت بزرگى و
پيرى يا به علت ديگرى مورد حاجتش نيست، واجب
است آن را فروخته و قيمتش را در راه حج صرف نمايد.
مسأله 24 - هر گاه انسان منزل ملكى داشته، و منزل
ديگرى نيز باشد كه مىتواند بدون ناراحتى و مشقت در آن
بنشيند و سكنى نمايد مانند منزل واقفى كه در اختيار او
است و منطبق بر او باشد، واجب است منزل خود را در
صورتى كه قيمتش كفاف هزينه حج را بدهد يا به ضميمه
پولى كه دارد وافى شود، فروخته و به حج برود و يا اين حكم
نسبت به كتابهاى علمى و سائر وسائل زندگى نيز جارى
است.
مسأله 25 - هر گاه كسى مقدارى پول داشته باشد كه
كفاف هزينه حج را مىدهد و خود احتياج به ازدواج يا
خريد منزل براى خود دارد يا محتاج به وسائل ديگرى
است، در صورتى كه صرف آن پول در راه حج سبب
ناراحتى و مشقت در زندگى وى شود حج بر او واجب
23

نيست، و چنانچه سبب ناراحتى نشود واجب است.
مسأله 26 - اگر كسى كه مالى ندارد كه به حج رود ولى
از ديگران به مقدار مصارف حج پول طلب دارد و در چند
صورت حج واجب مىشود:
1 - مدتى كه براى پرداخت تعيين كرده اند تمام باشد
و بدهكار با مطالبه و بدون مطالبه وجه را بپردازد.
2 - مدتى كه تعيين شده تمام شده باشد و بدهكار
تمكن از پرداخت دارد و نمى پردازد ولى با توسل به حاكم
شرع ممكن است وجه را دريافت نموده، و هم چنين اگر به
وسيله ديگرى غير از توسل به حاكم جور ممكن باشد،
طلب را وصول نموده.
3 - مدتى كه براى پرداخت پول تعيين شده تمام
نشده باشد ولى بدهكار بدون مطالبه طلبكار وجه را
بپردازد.
و در غير اين صورت حج واجب نيست.
مسأله 27 - اگر شخصى داراى مالى باشد كه براى
حج كافى است و در مقابل بدهكاريهائى دارد كه اگر بپردازد
24

نمىتواند حج برود در دو صورت حج واجب مىشود:
1 - مدتى كه براى پرداخت دين تعيين شده تمام
شده باشد ولى طلبكار راضى به تأخير پرداخت باشد و
بدهكار مطمئن است كه پس از مراجعت از حج هر موقعى
كه طلبكار مطالبه نمايد تمكن از پرداخت دارد.
2 - مدتى كه براى پرداخت تعيين شده تمام نشده
باشد و طلبكار اطمينان دارد كه اگر حج برود در موعدى كه
براى پرداخت تعيين گرديده، متمكن از پرداخت مىباشد،
و در غير اين دو صورت حج واجب نيست.
مسأله 28 - هر صاحب صنعتى مانند: آهنگر و بناء
و نجار و خياط و مانند اينها از كسانى كه كسبشان كفاف
مخارج خود و عائله شان را مىدهد، در صورتى كه از بابت
ارث يا غير آن مالى به دست آورند كه جواب گوى مخارج
حج و زندگيشان در موقع رفتن و برگشتن باشد، حج بر آنها
واجب است.
مسأله 29 - كسى كه از وجوه شرعيه مانند: خمس
25

و زكات و امثال اينها زندگى خود را اداره مىكند، بر حسب
عادت مخارجش بدون مشقت مضمون و حتمى باشد، در
صورتى كه داراى مقدارى پول گردد كه وافى به هزينه حج و
مخارج عيالش باشد، بعيد نيست حج بر او واجب باشد، و
همچنين است كه شخص ديگرى در تمام مدت
زندگى او مخارجش را متكفل باشد، و هم چنين كسى كه اگر
آنچه دارد در راه حج صرف كند زندگى بعد از حجش با قبل
از آن تفاوتى نكند.
مسأله 30 - در استطاعت ملكيت لازم و ثابت شرط
نيست، بلكه ملكيت متزلزل نيز كافى است، پس هر گاه
با كسى مصالحه اى كند كه طرف براى خود تا مدت معينى
خيار گذاشته باشد و مال المصالحه به مقدار مصارف
حجش باشد، حج بر او واجب خواهد بود، و هم چنين
است در هبه جائزه.
مسأله 31 - بر مستطيع لازم نيست كه حتما از مال
خود به حج برود پس هر گاه به گدائى يا با مال ديگرى حج
26

كند، كافى است، بلى اگر جامه هاى احرام يا پول قربانيش
غصبى باشد، كافى نخواهد بود.
مسأله 32 - تحصيل استطاعت به كسب يا غير آن
واجب نيست، پس هر گاه كسى مالى به انسان هبه كند كه در
صورت قبول آن مستطيع خواهد شد قبولش لازم نيست، و
همچنين است اگر از او بخواهد كه خود را براى
خدمتى اجير كند كه با اجرتش مستطيع خواهد شد هر چند
آن خدمت هم لائق به حالش باشد، بلى اگر خود را اجير
خدمت در راه حج نمود و بدان مستطيع شد حج بر او
واجب خواهد شد، و نيز اگر كسى مالى به انسان هبه كند به
قيد آن كه با آن پول حج بجا آورد، حج واجب مىشود.
مسأله 33 - اگر كسى خود را اجير نيابت حج كند
و با پول نيابت مستطيع شود، در صورتى كه حج نيابى مقيد
به همان سال باشد حج نيابى را بايد مقدم بدارد، پس
چنانچه استطاعتش تا سال بعد باقى ماند حج بر او واجب
خواهد بود و چنانچه باقى نماند واجب نخواهد بود، و اما
27

اگر حج نيابى مقيد به همان سال نباشد، حج خود را مقدم
بدارد.
مثال زيد به عمرو مىگويد: مبلغ بيست هزار تومان
دارم كه مىخواهم براى پدر يا مادرم در حج نائب بگيرم و
عمرو حاضر مىشود براى اين عمل اجير شود و فرض كنيم
مصارف حج ده هزار تومان است كه عمرو با اين مبلغ
مىتواند دو مرتبه حج كند، در اين صورت عمرو مستطيع
خواهد شد، پس اگر زيد حج را مقيد به همان سال نمود
عمرو همان سال را به نيابت پدر زيد حج مىنمايد
و چنانچه استطاعتش تا سال بعد باقى ماند، لازم است سال
بعد براى خود حج نمايد و چنانچه باقى نماند، چيزى بر او
واجب نخواهد بود، ولى اگر زيد حج پدر خود را به همان
سال مقيد نكرد عمرو اول بايد حج خود را بجا آورده و سال
بعد به نيابت پدر زيد حج نمايد.
مسأله 34 - هر گاه كسى مقدارى پول قرض نمايد كه
آن پول به مقدار مخارج حج باشد، و قدرت پرداخت آن را
بعد از آن داشته باشد حج بر او واجب خواهد بود.
28

مسأله 35 - هر گاه انسان هزينه حج را داشته باشد،
و بدهكار نيز باشد و صرف آن مقدار در راه حج منافى با
پرداخت بدهيش نباشد، حج بر او واجب است، و در
صورتى كه آن پول را صرف كند نخواهد توانست بدهى
خود را بپردازد حج واجب نخواهد بود، و فرقى نيست بين
اين كه بدهى وقتش رسيده باشد يا هنوز مدت داشته باشد
و بين اين كه بدهى قبل از بدست آوردن آن پول باشد
يا بعد از آن.
مسأله 36 - هر گاه انسان خمس يا زكات بدهكار
باشد، و مقدارى پول داشته باشد كه اگر خمس يا زكات را
بدهد مابقى كفاف هزينه حج را نخواهد داد، واجب است
خمس يا زكات را بدهد و حج بر او واجب نيست. و فرقى
نيست بين آن كه خمس يا زكات در عين مالش باشد با بر
ذمه اش.
مسأله 37 - كسى كه حج بر او واجب شده، و
خمس يا زكات يا حقوق واجب ديگر بدهكار است، لازم
29

است آنها را بدهد و تا آنها را نپرداخته، جائز نيست به حج
برود.
مسأله 38 - هر گاه انسان مقدارى پول داشته باشد،
و نداند كفاف مخارج حج را مىدهد يا نه حج بر او واجب
نيست، و لازم نيست فحص و تحقيق كند هر چند فحص و
تحقيق احواط است.
مسأله 39 - هر گاه انسان مالى دارد كه در دسترس
نيست، به تنهائى يا با مالى كه در دسترسش است كفاف
مخارج حج را مىدهد اگر نتواند در آن مال هر چند با وكالت
دادن در فروشش باشد، تصرف كند حج بر او واجب
نيست، و چنانچه بتواند واجب است.
مسأله 40 - هر گاه انسان مالى داشته باشد كه كفاف
هزينه حج را بدهد، حج بر او واجب مىشود، و جائز
نيست در آن مال تصرفى كند كه از استطاعت خارج شود و
بتواند تدارك كند، و اين تصرف پيش از تمكن از سفر باشد
30

يا بعد از آن فرقى ندارد، بلكه ظاهر اين است كه قبل از
ماه‌هاى حج تصرف جائز نيست، بلى اگر تصرف كرد و آن را
فروخت يا بخشيد يا بنده اى بود و آزادش كرد، تصرفش
صحيح است هر چند گناهكار خواهد بود.
مسأله 41 - ظاهر اين است كه مالك بودن زاد و
راحله معتبر نيست، پس هر گاه نزد انسان مالى باشد كه
تصرف در آن جائز باشد حج بر او واجب است، البته در
صورتى كه كفاف مخارج حج را بدهد و شرائط ديگر را نيز
دارا باشد.
مسأله 42 - همچنان كه داشتن توشه و وسيله
سوارى و مخارج حج براى رفتن در اول لازم است، براى
برگشتن، و تا آخر نيز لازم است، ك يعنى بايد انسان داراى آنها
باشد چه هنگام رفتن و چه هنگامى كه مشغول اعمال حج
است و چه هنگام بازگشت به وطن، پس اگر مالى كه داشت
در بلد خودش يا در راه تلف شد حج بر او واجب نخواهد
بود، و اين امر كشف مىكند از اين كه از اول استطاعت
31

نداشته، و مانند اين است هر گاه بدهى قهرى پيدا كند مثل
اين كه از روى خطا مال كسى را تلف كند و اگر داراى خود را
صرف حج نمايد نتواند عوض او را به صاحبش بدهد. بلى
تلف كردن عمدى وجوب حج را از بين نمىبرد بلكه حج بر
مستقر خواهد بود، و لازم است حج را هر چند به سختى
و گدائى باشد، بجا آورد.
اينها كه گفته شد فقط در مورد تلف زاد و راحله است
و اما تلف مالى كه در بلد خود براى زندگى جا گذاشته
كاشف از اين نيست كه از اول مستطيع نبوده، بلكه در اين
صورت حجش كافى و بعد از آن حجى بر او نيست.
مسأله 43 - اگر انسان مالى داشته باشد كه به مقدار
مصارف حج باشد، ولى عقيده اش اين بوده كه كافى نيست،
يا غفلت داشته، يا غافل از وجوب حج بوده، غفلتى كه
معذور بوده حج بر او واجب نيست، و اما اگر شك داشته يا
غافل از وجوب حج باشد و منشأ غفلتش تقصير بوده،
سپس دانست يا يادش آمد بعد از آن كه مالش تلف شده و
متمكن از حج نشد ظاهر اين است كه حج بر ذمه وى
32

مستقر شده اگر داراى سائر شرائط بوده.
مسأله 44 - همچنان كه استطاعت به داشتن زاد و
راحله محقق مىشود، به بذل (يعنى كسى كه مصارف و
هزينه حج را به انسان بدهد) نيز محقق مىشود، و در بذل
فرقى نيست بين آن كه يك نفر تمام مخارج را بدهد يا چند
نفر كه هر كدام قسمتى را به عهده بگيرند. و چنان كه كسى را
دعوت به حج نموده و ملتزم به زاد و راحله وى شوند حج
بر او واجب مىشود، و هم چنين است اگر به او مالى داده
شود كه در حج صرف نمايد و آن مال كفاف هزينه حج وى
را بدهد و فرقى بين اباحه (در اختيار گذاشتن) و تمليك
و دادن عين مال يا قيمت آن نيست، در تمام صور حج
واجب است اگر چه بعد از برگشتن مالى كه بتواند با آن
زندگى كند نداشته باشد.
و وجوب حج در اين صورت دو شرط دارد:
1 - آن كه اگر مالى نداشته باشد كه براى مخارج
عيالات خود در مدتى كه در سفر حج است بگذارد و
چنانچه حج نرود مىتواند مخارج آنها را بپردازد بذل كننده
33

بايد مخارج عيالات او را در اين مدت بپردازد و اگر نه حج
واجب نيست.
آن كه قرض نداشته باشد يا آن كه موعد اداء آن
نرسيده باشد، يا طلبكار راضى به تأخير اداء باشد، آن كه
اگر حج برود تمكن از اداء آن داشته باشد، يا آن كه اگر نرود
هم نمىتواند اداء نمايد، پس اگر قرض دارد و موعدش
رسيده و طلبكار هم راضى به تأخير نيست در صورتى كه
حج برود نمىتواند اداء كند و اگر نرود مىتواند اداء كند حج
بر او واجب نيست.
مسأله 45 - هر گاه شخصى براى شخصى مالى
وصيت كند كه با آن مال حج نمايد، در صورتى كه آن مال به
مقدار هزينه حج و خرج زندگى عائله وى باشد، پس از
مردن موصى حج بر موصى له واجب مىشود، و هم چنين
است اگر شخصى مالى را براى حج وقف يا نذر يا وصيت
نمايد، و متولى وقف يا ناظر يا وصى آن را به انسان بذل
نمايد حج بر او واجب نيست.
34

مسأله 46 - رجوع به كفايت (كه معناى آن در شرط
چهارم بيان شد) در استطاعت بذلى شرط نيست، بلى اگر
انسان مالى از خود داشته باشد كه كمتر از مصارف و هزينه
حج است و شخصى كمبود او را بذل نمايد واجب نيست
قبول كند مثلا انسان ده هزار تومان دارد و مصارف حج
پانزده هزار تومان است و با ذل پنج هزار تومان بدهد.
مسأله 47 - اگر شخصى مالى به انسان هبه نمايد
(ببخشد) كه با آن به حج برود، واجب است قبول كند، و
همچنين است اگر واهب (بخشنده) اختيار را به انسان
بدهد و بگويد مىخواهى با اين مال حج برو و نمى خواهى
به حج نرو، و اما اگر مالى ببخشد و نامى از حج نبرد
قبولش واجب نيست.
مسأله 48 - در مسأله (34) گفته شد كه بدهكارى در
يك صورت مانع از استطاعت است در اينجا مىگوئيم
در استطاعت بذلى دين و بدهكارى مانع نيست، بلى اگر
وقت پرداخت بدهى سر رسيده باشد، و طلبكار هم مطالبه
35

كند و بدهكار قدرت پرداخت بدهى خود را داشته باشد
اگر به حج نرود حج بر او واجب نيست.
مسأله 49 - هر گاه جماعتى مالى را در ميان بگذارند
كه يكى از آنها به حج برود چنانچه كه يكى سبقت و پيشدستى
نمودن و مال را برداشت و قبض نمود تكليف از ديگران
ساقط مىشود، و چنانچه همه ترك كردند و هر يك از آنها
مىتوانست قبض كند حج بر همه واجب و مستقر مىشود.
مسأله 50 - هر گاه به كسى پولى بذل شود كه با آن
حج نمايد و آن مال در بين راه تلف شد وجوب حج از او
ساقط مىشود، بلى اگر متمكن از ادامه سفر از مال خود
باشد واجب است ادامه بدهد و حج را بجا آورد و اين حج
مجزى از حجة الاسلام خواهد بود، چيزى كه هست در اين
صورت وجوب حج مشروط به رجوع به كفايت است به
اين معنى كه اگر شخص پول خود را در راه حج صرف
نمايد پس از بازگشت در اداره زندگى خود و عائله
در نخواهد ماند، ولى اگر در خواهد ماند ادامه سفر
36

حج بر او واجب نيست.
مسأله 51 - در وجوب حج بذل نقدى معتبر نيست
يعنى لازم نيست بخشنده، مال را نقد بدهد، بلكه اگر او را
وكيل كند كه از قبل او پولى قرض كرده و به حج برود كه بعد
خودش قرض را بپردازد حج بر او واجب مىشود.
مسأله 52 - ظاهر اين است كه پول قربانى نيز بر
باذل يعنى دهنده است پس اگر مصارف حج را داد و پول
قربانى را نداد حج بر گيرنده واجب نمىشود، مگر در
صورتى كه خود توانائى خريد آن را از مال خود داشته
باشد، بلى اگر پرداخت قربانى موجب ناراحتى مالى او
شود قبول بر او واجب نخواهد بود. و اما كفارات پس ظاهر
اين است كه بر گيرنده واجب باشد نه بر دهنده.
مسأله 53 - حج بذلى يعنى حجى كه انسان با پول
ديگرى كه به او داده بجا آورد كفايت از حجة الاسلام
مىكند و اگر گيرنده پس از اين حج خودش مستطيع شد
37

ديگرى حجى بر او واجب نخواهد شد.
مسأله 54 - باذل (دهنده يا بخشنده) مال مىتواند
از بذل خود رجوع كند قبل از آن كه گيرنده داخل احرام
احرام شود يا بعد از آن، لكن اگر بعد از دخول در احرام رجوع
كند، بر گيرنده واجب است حج را تا آخر بجا آورد، و با ذل
ضامن نيست و لازم نيست آنچه او براى اتمام حج خرج
نموده، بدهد و چنانچه باذل در بين راه از بذل خود رجوع
نمود، لازم نيست هزينه بازگشت گيرنده را بدهد.
مسأله 55 - هر گاه به كسى از سهم سبيل الله زكات
داده شود كه در راه حج صرف نمايد حج بر او واجب است
ولى اگر از سهم سادات خمس يا از سهم فقرا زكات داده
شود و شرط شود كه در راه حج صرف نمايد چنين شرطى
صحيح نيست پس حج هم واجب نمىشود.
مسأله 56 - چنانچه به انسان مالى داده شود و با او
حج نمود، بعد معلوم شد كه آن مال غصبى بوده اين حج
مجزى از حجة الاسلام نيست، و مالك آن حق دارد به
38

دهنده يا گيرنده رجوع نمايد، لكن اگر به گيرنده رجوع كرد،
گيرنده به دهنده رجوع مىكند اگر غصب بودن را
نمىدانسته، و چنانچه كه مىدانسته مال غصبى بوده و با آن به
حج رفته حق رجوع به دهنده ندارد.
مسأله 57 - اگر كسى براى خود بدون استطاعت يا
به جاى ديگرى تبرعا يا به اجاره حج نموده، حجش كفايت
از حجة الاسلام نمىكند پس در صورتى كه مستطيع شود
بايد حج را به جا آورد.
مسأله 58 - چنانچه كسى به اعتقاد اين كه مستطيع
نيست به عنوان استحباب به حج رفت و قصد فرمانبردارى
امر فعلى را نمود، بعدا معلوم شد مستطيع بوده حجش
كفايت از حجة الاسلام مىكند و حج ديگرى بر او واجب
نيست.
مسأله 59 - در صورتى كه زن مستطيع شود
مىتواند بدون اذن شوهر حج نمايد و اذن او شرط نيست،
39

همچنان كه شوهر نمىتواند زن خود را از حج واجب منع
نمايد، بلى مىتواند در صورتى كه وقت وسعت دارد، او را
نگذارد با اولين قافله حركت كند، و زنى كه از شوهر خود
طلاق گرفته و طلاقش رجعى است وعده او تمام نشده
مانند زن شوهر دار است.
مسأله 60 - هنگامى كه بانوئى واجب الحج شد
همراه داشتن محرم با خود شرط نيست در صورتى كه
مأمون به نفس خود باشد، و در صورتى كه مأمون نباشد و
بر خود بترسد لازم است محرمى همراه خود داشته باشد
هر چند به اجرت باشد البته در صورتى كه متمكن از اجرت
دادن باشد، و الا حج بر او واجب نيست.
مسأله 61 - كسى كه نذر كرده است هر ساله روز
عرفه حضرت سيد الشهداء را در كربلا زيارت كند، مثلا
و بعد از اين نذر مستطيع شود نذرش منحل و حج بر او
واجب مىشود، و هم چنين است هر نذرى كه مزاحم حج
باشد و چنانچه نذر بعد از استطاعت باشد منعقد نمىشود.
40

مسأله 62 - شخصى مستطيع در صورتى كه توانائى
حج را داشته باشد، بايد شخصا به حج برود، و چنانچه
كسى خواسته باشد از قبل او تبرعا يا با اجرت حج
نمايد كفايت نمىكند.
مسأله 63 - كسى كه حج بر دمه وى مستقر شده و
شخصا نتوانسته به علت بيمارى يا پيرى يا مانعى ديگر حج
را بجا آورد، يا حج نمودن برايش مشقت و حرج داشته
و اميد بهبودى وتونائى بعد از آن را ندارد واجب است
براى خود نائب بگيرد، و هم چنين كسى كه دارا و ثروتمند
است، و توانائى مباشرت اعمال حج را ندارد، يا دشوار و با
مشقت است بايد نائب بگيرد و وجوب بائب گرفتن مانند
وجوب حج فورى است.
مسأله 64 - در صورتى كه نائب به جاى كسى كه
توانائى نداشت شخصا به حج برود حج نمود، ومنوب عنه
در حالتى كه عذرش باقى بود، فوت نمود حج نائب كفايت
مىكند هر چند حج بر ذمه وى مستقر بوده، و اما اگر اتفاقا
41

قبل از مردن عذر بر طرف شد پس اظهر اين است كه
شخصا در صورت تمكن حج نمايد، و هم چنين اگر بعد از
محرم شدن نائب عذرش بر طرف شد بر منوب عنه واجب
است شخصا حج نمايد، و بر نائب او واجب نيست عمل حج
را تمام نمايد.
مسأله 65 - كسى كه شخصا از حج نمودن معذور
است وتمكن نائب گرفتن هم ندارد وجوب حج از او ساقط
است ولى در صورتى كه حج بر او مستقر بوده واجب است
بعد از فوتش قضا شود و اگر مستقر نبوده واجب نيست و
همچنين اگر متمكن از نائب گرفتن بوده و نائب نگرفت تا
فوت نمود واجب است از قبل او قضايش بجا آورده شود.
مسأله 66 - اگر استنابت واجب شد و نائب
نائب نگرفت، ولى شخصى تبرعا از قبل او حج بجا آورد كفايت
نمىكند ونائب گرفتن بر خودش واجب است.
مسأله 67 - در نائب گرفتن كفايت مىكند كه از
ميقات نائب بگيرد و واجب نيست از بلد خود نائب بگيرد.
42

مسأله 68 - كسى كه حج بر ذمه اش مستقر بوده اگر
بعد از احرام در حرم بميرد كفايت از حجة الاسلام مىكند،
خواه حجش حج تمتع، خواه قران، خواه افراد باشد و اگر
فوتش در اثناء عمره تمتع بوده كفايت از حجش نيز
مىنمايد و قضاء از او واجب نيست، و اگر قبل از آن بميرد
قضاء واجب مىشود هر چند فوتش بعد از احرام و قبل از
دخول حرم يا بعد از دخول حرم بدون احرام باشد و ظاهر
اين است كه اين حكم اختصاص به حجة الاسلام دارد پس
در حجى كه به نذر يا افساد واجب شده جارى نمىشود،
بلكه در عمره مفرده نيز جارى نمىشود پس در هيچ يك از
اينها حكم به اجزاء نمىشود، و كسى كه بعد از احرام در
حرم بميرد و حج از سالهاى پيش بر ذمه اش مستقر نبوده،
بى اشكال حج وى كفايت از حجة الاسلام مىكند، و اما اگر
قبل از آن بميرد ظاهر اين است كه قضاء از او واجب نباشد.
مسأله 69 - هر گاه كافرى كه مستطيع بوده مسلمان
شود، حج بر او واجب مىشود ولى چنانچه پس از زوال
استطاعت مسلمان شود، حج بر او واجب نخواهد بود.
43

مسأله 70 - حج بر مرتد (كسى كه از دين اسلام
برگشته) است ولى در حال ارتداد چنانچه حج نمايد
حجش صحيح نيست و هر گاه توبه كرد و حج نمود حجش
صحيح است، اگر چه مرتد فطرى بنابر اقوى.
مسأله 71 - مسلمانان غير شيعه چنانچه به حج رفته
سپس شيعه شود اعاده حج بر او واجب نيست، در صورتى
حج را بر طبق مذهب خود صحيح بجا آورده باشد
اگر چه بر طبق مذهب شيعه صحيح نباشد، و هم چنين اگر بر
طبق مذهب شيعه صحيح باشد اعاده واجب نيست.
مسأله 72 - هر گاه حج بر كسى واجب شد و در بجا
آوردنش اهمال و تأخير كرد تا استطاعتش از بين رفت،
واجب است حج را به هر ترتيبى شده بجا آورد حتى اگر به
سختى و گدائى باشد و به حد عسر و حرج برسد و چنانچه
قبل از حج بميرد، واجب از تركه وى حج را قضاء
نمايند و چنانچه كسى تبرعا و بدون اجرت به جاى او حج
نمايد، صحيح و كافى است.
44

وصيت به حج
مسأله 73 - كسى كه حجة الاسلام بر ذمه اش
مىباشد هنگامى كه مرگش نزديك مىشود واجب است
وصيت كند كه حجش را بجا آورند پس اگر مرد حجش از
اصل تركه داده مىشود اگر چه وصيت نكرده باشد و
همچنين است (يعنى حجش از اصل تركه خارج مىشود) در
صورتى كه وصيت نموده ولى مقيد به ثلث خود نكرده
است، و اگر وصيت نمود و مقيد به ثلث نموده پس اگر
ثلثش (يك سوم دارائيش) وافى به مخارج حج باشد واجب
است حج را از ثلث خارج نمايند و بر سائر چيزهائى كه
وصيت كرده مقدم است و چنانچه ثلث به مقدار مصارف و
هزينه حج نباشد، لازم است كمبود را از اصل تركه تكميل
45

نمايند.
مسأله 74 - كسى كه بميرد و حجة الاسلام بر ذمه
وى باشد، و نزد شخصى وديعه و امانت داشته باشد و اين
شخص احتمال دهد چنانچه آن وديعه را به ورثه اش
برگرداند حج را بجا نخواهد آور، بر او واجب است بر قبل
او حج نمايد و آن وديعه را صرف در راه حج كند و چنانچه
چيزى زياد آمد، زيادى را به ورثه او بدهد، بلكه جائز است
حج از قبل او با علم به اين كه ورثه براى او مىدهند اگر پول
را رد كند، و فرقى نيست بين آن كه خود شخص به جاى او
حج نمايد يا ديگرى را اجير كند كه به جاى صاحب مال
حج نمايد، و ملحق به وديعه است هر مالى كه ميت نزد
ديگرى داشته باشد از قبيل عاريه يا اجاره يا غصب يا طلب
و غير اينها.
مسأله 75 - كسى كه بميرد و حجة الاسلام بر ذمه
وى باشد و مقروض هم باشد و خمس و زكات نيز بر ذمه
داشته باشد و تركه او كفاف تمام اينها را ندهد، اگر مالى كه
46

خمس يا زكات به او تعلق گرفته موجود باشد بايد خمس و
زكات را بپردازند، قهرا حج ساقط مىشود، و ظاهرا چنانچه
خمس و زكات به ذمه وى منتقل شده، نيز حج او ساقط،
است و وجهى بر تقدم حج نيست. همچنان كه بر قرض و
بدهى نيز مقدم نيست.
مسأله 76 - كسى كه مرده و حجة الاسلام بر او بوده
ورثه پيش از استيجار براى حج نمىتوانند در تركه تصرف
كنند خواه هزينه حج برابر تركه باشد يا كمتر از آن.
مسأله 77 - كسى كه فوت كرده و حجة الاسلام بر
ذمه او است و تركه وى به مقدار هزينه حج نيست واجب
است در صورتى كه بدهى يا خمس و زكات دارد در آنها
صرف شود و چنانچه بدهكارى ندارد تركه براى ورثه است
و واجب نيست كمبود هزينه حج را از مال خود تكميل
نمايند.
مسأله 78 - چنانچه كسى فوت كند و حجة الاسلام
47

بر ذمه وى باشد واجب نيست از وطن و بلد وى نائب
بگيرند بلكه نائب گرفتن از ميقات كافى است، و نزديكترين
ميقات به مكه در صورت امكان يا هر چه نزديكتر باشد كافى
است، و احوط و اولى اين است كه اگر مال گنجايش داشته
باشد از وطن نائب گرفته شود ولى اجرت بيشتر از ميقات بر
ورثه صغار واجب نيست.
مسأله 79 - كسى كه بميرد و حجة الاسلام بر ذمه
واجب است در همان سال فوتش نائب بگيرند،
و اگر در همان سال نائب و استيجار گرفتن از ميقات ممكن
نباشد لازم است از بلد وى نائب بگيرند، هزينه اين نائب
گرفتن از اصل تركه است، و تأخير انداختن تا سال بعد جائز
نيست، هر چند كه معلوم باشد نائب گرفتن از ميقات در
سال بعد ممكن است.
مسأله 80 - كسى كه مرده و حجة الاسلام بر ذمه وى
بوده، نائبى پيدا نشود مگر به بيشتر از مقدار معمول واجب
است به بيشتر نائب گرفته شود و هزينه آن از اصل خارج
48

مىشود و به علت صرفه جوئى در تأخير تا سال بعد
جائز نيست، هر چند در ورثه كودكان نا بالغ باشند.
مسأله 81 - اگر كسى بميرد و بعضى از ورثه وى
اقرار كنند كه حجة الاسلام بر متوفى بوده و ديگران يعنى
سائر ورثه منكر آن باشند، بر اقرار كننده به جز پرداخت
مقدارى كه به سهم وى تعلق مىگيرد واجب نيست پس
چنانچه اين مقدار كفاف هزينه حج را نمود هر چند با
تكميل متبرع يا به نحو ديگر واجب است نائب گرفته شود،
و چنانچه به هيچ نحوى كفاف هزينه حج را ندهد نائب
گرفتن نيست و بر اقرار كننده واجب نيست كمبود را از سهم
خود تكميل نمايد.
مسأله 82 - كسى كه مرد و حجة الاسلام بر ذمه دارد
چنانچه شخصى تبرعا به جاى او حج نموده، بر ورثه واجب
نيست برايش نائب بگيرند، بلكه مقدار هزينه حج هم
بازگشت به ورثه خواهد نمود، بلى اگر وصيت به حج از
ثلث خود نمايد و متبرعى حج را بجا آورد، در اين صورت
هزينه حج بازگشت به ورثه نخواهد نمود بلكه بايد در
49

خيرات صرف يا از قبل او صدقه داده شود.
مسأله 83 - كسى كه حجة الاسلام بر ذمه داشته و
و وصيت نموده كه از بلدش نائب گرفته شود، واجب است از
بلد نائب گرفته شود و مازاد بر اجرت ميقات هم از اصل
مال خرج مىشود و نيز چنانچه فقط وصيت به حج نموده
و چيزى تعيين نكند به نائب گرفتن از ميقات اكتفاء
نمىشود بلكه بايد از بلد نائب گرفته شود در صورت وفاء
مال، مگر در صورتى كه قرينه اى باشد كه مراد وى استيجار
و نائب گرفتن از ميقات باشد، مثل اين كه مقدارى از مال را
تعيين كند كه مناسب حج ميقاتى باشد.
مسأله 84 - هر گاه وصيت به حج بلدى باشد، ولى
وصى يا وارث كسى را از ميقات اجير نمايد، در صورتى كه
اجاره از مال ميت باشد اجاره باطل است، و ذمه ميت با
عمل اجير از حج فارغ نمىشود.
مسأله 85 - وصيت به حج بلدى چنانچه وصيت به حج بلدى از غير بلد
خود نمايد، مثلا يك تهرانى وصيت كند كه از مشهد مقدس
50

برايش نائب بگيرند، عمل به اين وصيت واجب است.
مسأله 86 - اگر وصيت كند كه براى حجة الاسلام
نائب گرفته شود و اجرت را نيز تعيين نموده باشد، عمل به
اين وصيت واجب و هزينه اش از اصل مال برداشته
مىشود در صورتى كه بيش از اجرة المثل نباشد و اگر بيش از
آن باشد، تفاوتش از از ثلث خواهد بود.
مسأله 87 - هر گاه وصيت كند از مال معينى براى
او حج داده شود و وصى دانست كه در آن مال خمس يا زكات
هست، واجب است اول خمس يا زكات آن مال را داده و
و باقيمانده را صرف در راه حج نمايد، و چنانچه كفاف
مصارف حج را ننموده لازم است كمبود از اصل تركه
برداشته شود اين در صورتى است كه حجى كه وصيت
نموده حجة الاسلام باشد، و اگر حجة الاسلام نبوده
باقيمانده در خيرات ديگر صرف شود.
مسأله 88 - در صورتى كه نائب گرفتن براى حج از
قبل مرده به وصيت يا غير وصيت واجب شده باشد، كسى
51

كه واجب بود نائب بگيرد سهل انگارى و اهمال نمود و مالى
كه براى حج در نظر گرفته شده بود تلف شد، اين شخص
ضامن است و بر او واجب است كه از مال خود برايش
نائب بگيرد، و چنانچه بدون سهل انگارى مال تلف شود،
ضامن نيست.
مسأله 89 - در صورتى كه ثبوت و استقرار حج بر
ذمه ميت معلوم و بجا آوردنش مشكوك باشد، واجب
است از قبل او بجا آورده شود. و هزينه اش از اصل مال اخراج مىگردد.
مسأله 90 - به مجرد اجير گرفتن ذمه ميت برئ
مىشود، پس اگر دانسته شود كه اجير به جهت عذر يا بدون
آن حج را بجا نياورده واجب نيست دوباره اجير گرفته شود.
مسأله 91 - چنانچه چندين اجير پيدا شوند، احوط
اين است كه كسى را كه كمتر از ديگران اجرت مىگيرد،
اجير نمايند در صورتى كه اجرت از مال خود ميت باشد،
52

هر چند اظهر جواز استيجار اجيرى است كه از حيث
فضيلت و شرف مناسب حال ميت باشد پس مىتوان او را
به مبلغ بيشترى اجير نمود.
مسأله 92 - اجير گرفتن از بلد يا ميقات تابع تقليد يا
اجتهاد وصى يا وارث است نه خود ميت، پس چنانچه
عقيده ميت وجوب حج بلدى بوده و عقيده وارث جواز
استيجار از ميقات باشد، بر وارث واجب نيست از بلد ميت
اجير بگيرد.
مسأله 93 - هر گاه حجة الاسلام بر ذمه ميت باشد
و تركه اى نداشته باشد، بر وارث واجب نيست كه براى او
اجير بگيرد، بلى مستحب است ولى اين عمل را انجام
دهد.
مسأله 94 - هر گاه ميت وصيت به حج بنمايد، اگر دانسته
شود كه حجى كه وصيت كرده حجة الاسلام يا حج واجب
ديگرى بوده، لازم است هزينه آن از اصل مال برداشته شود
53

مگر در صورتى كه خودش تعيين كرده باشد كه از ثلث
برداشته شود، كه در اين صورت بايد از ثلث برداشته شود،
و اما اگر دانسته شود كه حجى كه وصيت نموده
حجة الاسلام و حج واجب ديگرى نيست، يا شك در آن
حاصل شود، در اين صورت هزينه حج از ثلث برداشته
مىشود.
مسأله 95 - هر گاه وصيت به حج نموده و شخص
بخصوصى را براى بجا آوردن تعيين كرده، لازم است
عمل به وصيت شود.
مسأله 96 - هر گاه وصيت به حج نموده و اجرتى
تعيين كند كه هيچ كس به آن رغبت نداشته باشد يعنى كمتر
از مقدار متعارف باشد، پس اگر حجى كه وصيت نموده
حجة الاسلام باشد، لازم است كمبود از اصل تركه برداشته
شود، و چنانچه حجة الاسلام نباشد وصيت باطل مىشود
و اجرتى كه براى حج تعيين شده، بايد صرف خيرات و
مبرات شود.
54

مسأله 97 - اگر كسى منزل خود را فروخته به يك
مبلغى مثلا و با مشترى شرط كرده كه پول منزل را پس از
مردنش صرف در حج قبلش بنمايد، پول منزل از تركه
خواهد بود پس اگر آن حج حجة الاسلام بوده شرط مزبور
لازم شده، و واجب است پول منزل صرف اجرت حج شود
در صورتى كه بيش از مقدار متعارف نباشد و چنانچه بيش
از متعارف باشد مقدار متعارف از اصل تركه و مازاد بر آن از
ثلث حساب مىشود، و اگر حجة الاسلام نبوده باز هم
شرط لازم است و تمام پول حج از ثلث خارج مىشود و
چنانچه ثلث كمتر از آن پول باشد شرط مذكور در مازاد بر
ثلث لازم نيست.
مسأله 98 - هر گاه شخصى مثلا منزل خود را به ديگرى
مصالحه كند به شرط آن كه پس از مردنش براى او حج بجا
آورد چنين شرطى صحيح و لازم خواهد بود و آن منزل از
ملك مصالح و شرط كننده خارج شده و از تركه محسوب
نمىشود هر چند آن حج مستحبى باشد، و حكم وصيت
شامل آن منزل نخواهد شد، و هم چنين است اگر منزل خود
55

را به ديگرى واگذار و تمليك نمايد به شرط آن كه بعد از
مردنش آن را فروخته و قيمتش را صرف حج براى او بنمايد
تمام اينها صحيح و لازم خواهد بود هر چند چيزى كه شرط
شده عمل مستحبى باشد و ورثه حقى در آن منزل نخواهند
داشت، و اگر طرف مقابل از عمل به شرط تخلف نمود، حق
به هم زدن معامله به ورثه منتقل نمىشود و نمى توانند
اسقاط كنند اين خيار را كه حق ميت بوده و اين حق به حاكم
شرع منتقل مىشود و بعد از فسخ آن مال صرف در چيزى
كه شرط شده، مىشود و چنانچه چيزى زياد آمد در خيرات
و مبرات صرف خواهد شد.
مسأله 99 - هر گاه وصى بميرد و دانسته نشود كه
براى حج موصى قبل از مردن اجير گرفته يا نه، در صورتى
كه حج واجب بوده، واجب است از تركه اش اجير گرفته
شود و اگر واجب نبوده از ثلثش بايد اجير گرفته شود، و
چنانچه كه وجهى بابت حج در نظر بوده وصى آن را قبض
كرده و موجود باشد اخذ مىشود، و چنانچه احتمال برود
كه وصى از مال خود اجير گرفته و بعدا مال موصى را براى
خود به جاى او برادشته هر چند موجود نباشد در اين
56

صورت ضمانى بر وصى نخواهد بود زيرا كه احتمال
مىرود بدون تفريط، نزد او تلف شده باشد.
مسأله 100 - چنانچه مالى كه براى حج در نظر
گرفته شده بدون سهل انگارى در نگهدارى در دست وصى
تلف شود، وصى ضامن نيست، و واجب است از بقيه تركه
اجير گرفته شود در صورتى كه حج وصيت شده حج
واجبى باشد، و چنانچه حج واجبى نباشد از بقيه ثلث بايد
اجير گرفته شود، و چنانچه بقيه بين ورثه تقسيم شده باشد
از هر يك به نسبت پس گرفته مىشود.
مسأله 101 - هر گاه مال قبل از اجير گرفتن در دست
وصى تلف شود و دانسته نشود كه تلف در اثر سهل انگارى
بوده جائز نيست تاوان از وصى گرفته شود.
مسأله 102 - اگر كسى وصيت كند كه فلان مقدار
مال در غير حجة الاسلام صرف شود، و احتمال برود
كه آن مقدار بيشتر از ثلث است جائز نيست تمام آن صرف
شود.
57

احكام نيابت
مسأله 103 - در نائب چند چيز معتبر است:
اول بلوغ يعنى نائب بايد بالغ باشد پس حج بچه
نا بالغ به جاى ديگرى كفايت نمىكند حتى در حج مستحبى
هر چند آن بچه مميز باشد كه خوب و بد را تشخيص دهد.
دوم عقل، يعنى نائب بايد عاقل باشد، پس نيابت
ديوانه از ديگرى صحيح نيست خواه ديوانه هميشگى يا
ادوارى (گاه بگاه) باشد اگر عمل در وقت ديوانگى باشد،
و اما نائب شدن سفيه عيب ندارد.
سوم ايمان، يعنى نائب بايد مؤمن (علاوه بر خدا و
پيغمبر، دوازده امام را نيز قبول داشته باشد) پس نيابت
غير مؤمن كافى نيست هر چند عمل را بر طبق مذهب ما بجا
آورد.
چهارم آن كه حجة الاسلام بر خود او واجب نباشد پس كسى
58

كه حج بر او واجب است، نمىتواند نائب غير بشود در حج
در صورتى كه متمكن باشد از اتيان به حج خودش، و
منوب عنه هم مرده باشد، پس چنانچه كه تمكن ندارد كه حج
خودش را انجام دهد مىتواند نائب بشود، و نيز چنانچه
منوب عنه زنده است و غير متمكن از اتيان به اعمال حج اگر
شخص مستطيع نائب شود حج نيابى او صحيح است
اگر چه تقصير كرده است در تأخير حج خودش، و هم چنين
اگر حج واجب بر او حج نذرى باشد يعنى نيابت او صحيح
است.
مسأله 104 - ظاهرا به استناد ذمه منوب عنه فارغ و
برئ مىشود، و لازم نيست كه يقين حاصل شود كه نائب
عمل را به طور صحيح بجا آورده.
مسأله 105 - نائب شدن غلام زرخريد از شخص
آزاد عيبى ندارد اگر آن نيابت به اذن آقا و اربابش باشد.
مسأله 106 - نيابت شخص بالغ و عاقل از بچه نا
59

بالغ مميز و ديوانه در حجة الاسلام صحيح نيست، بلى اگر
حج بر ذمه ديوانه در حال افاقه واجب شده و در حال
ديوانگى مرده باشد، لازم و واجب است برايش اجير
بگيرند كه حج نمايد.
مسأله 107 - همجنس و همانند بودن نائب و
منوب عنه لازم نيست، و نيابت مرد از زن و بالعكس صحيح
است.
مسأله 108 - نائب گرفتن صروره كسى كه هنوز حج
نرفته براى صروره عيبى ندارد، خواه نائب يا
منوب عنه مرد باشد يا زن.
مسأله 109 - لازم نيست منوب عنه مسلمان باشد و
نيابت از كافر هم صحيح است، و نيز لازم نيست ناصبى
(يعنى دشمن اهل بيت و ائمه عليهم السلام) نباشد بلى مكروه
است نيابت از ناصبى مگر نيابت فرزند مؤمنش در حج به
جاى او كه مكروه هم نيست.
60

مسأله 110 - نيابت از قبل شخص زنده در حج
مستحبى عيبى ندارد خواه مفت و مجانى باشد، خواه به
اجاره، و هم چنين در حج واجب در صورتى كه خودش
معذور از مباشرت عمل باشد چنان كه گذشت، و در غير اين
مورد نيابت از زنده جائز نيست، و اما نيابت از مرده
در هر حال و به هر نحو جائز است، خواه نيابت تبرعى
و مجانى باشد، خواه به اجاره و خواه حج واجب باشد
يا مستحب.
مسأله 111 - نيابت حج در صورتى صحيح است
كه منوب عنه معين و مشخص باشد به هر نحوى كه شد،
پس لازم است تعيين منوب عنه در حج، همچنان كه قصد
نيابت نيز لازم است، بلى لازم نيست نامش بر زبان آورده
شود، بلكه مستحب است، خصوصا موقع احرام و ذبح
مسأله 112 - همچنان كه نيابت به تبرع و اجاره
صحيح است به، جعاله، و شرط ضمن عقد و مانند اينها نيز
صحيح است (جعاله اين است كه شخصى به ديگرى بگويد
61

اگر به جاى من يا فلان كس حج بجا آورى فلان مبلغ به تو
مىدهم) و (شرط ضمن العقد اين است كه در ضمن عقد
معامله مثلا فروش منزل يا مغازه شرط كند كه از قبل من يا
فلان كس حج بجا بياورى).
مسأله 113 - كسى را كه در ترك بعضى از اعمال
حج يا در بجا نياوردن آن به طور صحيح معذور
باشد نمىتوان اجير نمود، بلكه اگر چنين شخصى تبرعا به
نيابت ديگرى حج نمود، اكتفاء كردن به عملش مشكل
است، بلى اگر در بجا آوردن كارهائى كه بر محرم حرام است
معذور باشد، مثل اين كه مضطر به تظليل (زير سايه رفتن)
باشد اجير گرفتن يا نائب گرفتن چنين شخصى عيبى ندارد.
مسأله 114 - هر گاه نائب پيش از محرم شدن
بميرد، ذمه منوب عنه فارغ و برئ نمىشود، و لازم و
واجب است دوباره برايش نائب گرفته شود (البته
در چيزهائى كه نائب گرفتن در آنها واجب است) و چنانچه
پس از احرام و دخول حرم بميرد، كفايت از منوب عنه
62

مىكند، و اگر بعد از احرام و قبل از دخول حرم باشد،
كفايت نمىكند بنابر اظهر و در اين مورد فرقى بين
حجة الاسلام و غير آن نيست، و هم چنين فرقى نيست بين
اين كه نيابت به مزد و اجرت باشد يا به تبرع و مجان.
مسأله 115 - هر گاه اجير بعد از محرم شدن و
دخول حرم بميرد، تمام اجرت را مستحق خواهد شد، در
صورتى كه بر تفريغ ذمه ميت اجير شده باشد، و اما اگر اجير
بر بجا آوردن اعمال شده باشد، اجرت مقدارى را كه بجا
آورده مستحق مى شود، و چنانچه قبل از احرام و يا دخول
حرم بميرد چيزى مستحق نخواهد بود، بلى اگر مقدمات
عمل داخل اجاره باشد هر مقدار از مقدمات را كه انجام
داده باشد اجرت همان مقدار را مستحق مىشود.
مسأله 116 - هر گاه براى حج بلدى اجير شده و
راهى تعيين نشده باشد اجير مخير است از هر راهى كه
دلش خواست برود، و چنانچه راهى تعيين شده باشد،
عدول از آن راه را به راه ديگرى جائز نيست، پس اگر از راه
63

ديگرى رفته و اعمال را بجا آورد، چنانچه راه تعيين شده به
طور شرطيت بوده اجير تمام اجرت را مستحق شده
و مستأجر خيار فسخ دارد (يعنى مىتواند معامله را به هم
بزند) و در صورت به هم زدن اجرة المثل (مزد مانند عمل) را
به اجير بايد بدهد، و چنانچه در نظر گرفتن آن راه به نحو
جزئيت بوده (يعنى رفتن از آن راه را جزء عمل دانسته)
در اين صورت نيز مستأجر حق فسخ (به هم زدن معامله) دارد
و اگر فسخ نكرد اجير اجرت مقرر را به مقدارى كه عمل
نموده مىبرد، و مقدار مخالفت ساقط مىشود.
مسأله 117 - هر گاه شخصى خود را اجير از قبل
ديگرى نمايد كه شخصا عمل را در سال معينى بجا آورد،
چنانچه خواسته باشد از قبل ديگرى در همان سال اجير
شود، اجاره وى صحيح نيست، ولى چنانچه از قبل دو نفر
در دو سال مختلف يا از قبل يكى به قيد مباشرت و از قبل
ديگرى بدون قيد مباشرت در يك سال اجير شود، مانعى
ندارد و اجاره صحيح است.
64

مسأله 118 - هر گاه خود را براى حج در سال
معينى اجير نمود، نمىتواند تقديم يا تأخير نمايد، ولى
چنانچه تقديم يا تأخير نمود (يعنى در سال قبل از سال
تعيين شده يا سال بعدش حج را بجا آورد) ذمه منوب عنه
برئ مىشود، و اجرتى مستحق نخواهد بود در صورتى كه
تقديم يا تأخير به رضايت مستأجر نباشد.
مسأله 119 - هر گاه اجير به علت جلوگيرى دشمن،
يا از جهت بيمارى نتواند به حج برود و اعمال را بجا آورد،
حكمش حكم كسى است كه از قبل خود حج بنمايد و بيان
حكم آن خواهد آمد، و در صورتى كه اجاره مقيد به همان
سال بوده به هم مىخورد، و چنانچه مقيد نبوده حج بر
ذمه اش باقى مىماند.
مسأله 120 - هر گاه نائب كارى كه موجب كفاره
مىشود، انجام دهد (مثلا در حال احرام زير سايه برود،
يا در آئينه نگاه كند) كفاره را بايد از مال خود بدهد، خواه
نيابت به اجاره و مزد باشد يا به تبرع و مجانى باشد.
65

مسأله 121 - هر گاه شخصى، ديگرى را به مبلغ ژ
معينى براى حج اجير گرفت، و آن مبلغ كفاف مخارج حج
را نداد، بر مستأجر واجب نيست كمبود را تدارك كند،
همچنان كه در صورت زياد آمدن نمىتواند زيادى را پس
بگيرد.
مسأله 122 - هر گاه شخصى را براى حج واجب
يا مستحب اجير كنند و اجير حج خود را به جماع قبل از
مشعر فاسد نمايد (يعنى پس از آن كه از احرام عمره تمتع
بيرون آمد، براى حج محرم شد و در مكه يا در عرفات با همسر
خود جماع نمود) واجب است حج را به آخر برساند و اين
حج براى منوب عنه كافى است، و بر نائب واجب است در
سال بعد حج نموده، و يك شتر نيز كفاره بدهد، و ظاهر اين
است كه استحقاق اجرت دارد هر چند در سال بعد با عذر يا
بدون عذر حج ننمايد، و احكام ذكر شده نسبت به متبرع نيز
جارى است مگر اين كه استحقاق اجرت ندارد.
مسأله 123 - اجير هر چند اجرت را به عقد مالك
66

مىشود، ولى واجب نيست به او اجرت پرداخت شود مگر
بعد از انجام عمل، البته در صورتى شرط تعجيل ننموده
باشد (به اين عمل كه به شرط پيش گرفتن اجرت اجير نشده
باشد و چنانچه به اين شرط اجير شده باشد، بايد اجرت را
پيش از عمل به او داد) ولى ظاهر اين است كسى كه براى
حج اجير مىشود مىتواند پيش از انجام عمل مطالبه
اجرت نمايد، و اين به جهت اين است كه قرينه بر چنين
شرطى وجود دارد، زيرا كه غالبا اجير براى حج تا اجرت را
نگيرد نمىتواند به حج رفته و اعمال را انجام دهد.
مسأله 124 - چنانچه كسى شخصا اجير شد كه
حج بجا آورد، نمىتواند ديگرى را براى اين حج اجير نمايد
مگر به اذن و اجازه مستأجر.
مسأله 125 - هر گاه شخصى را براى حج تمتع اجير
نمايد و وقت هم زياد باشد، و اتفاقا وقت براى حج تمتع
تنگ بشود و اجير از عمره تمتع به حج افراد عدول نمايد و
حج افراد را بجا آورد و سپس عمره مفرده اى بجا آورد ذمه
67

منوب عنه برئ مىشود، و چنانچه اجاره بر تفريق ذمه
منوب عنه باشد اجير مستحق اجرت خواهد بود، ولى اگر
اجير شود كه حج را به طور مخصوصى انجام دهد، و تخلف
نموده و طور ديگرى انجام داد، گرچه حج از گردن طرف
برداشته شده و لكن اجير مستحق اجرت نمىشود.
مسأله 126 - در حج مستحبى يك نفر مىتواند به
جاى چند نفر حج نمايد، و اما در حج واجب جائز نيست
يك نفر به جاى دو نفر يا بيشتر حج نمايد و بايد نيابت از
قبل يك نفر باشد مگر در صورتى كه حج بر دو نفر يا بيشتر
نذر كنند كه با شركت يكديگر كسى را براى حج اجير
نمايند، كه در اين صورت مىتوانند يك نفر را براى حج
اجير نمايند كه به جاى آنها حج نمايد.
مسأله 127 - بيشتر از يك نفر مىتوانند در يك سال
به جاى يك نفر خواه زنده خواه مرده خواه به طور تبرع و
مجان خواه به اجاره حج به جا آورند در صورتى كه حج
68

مستحبى باشد، و هم چنين است در حج واجب اگر متعدد
باشد، مثل اين كه بر شخصى به واسطه نذر دو حج واجب
شده باشد كه دو مرتبه نذر حج نموده يا يكى حجة الاسلام
و ديگرى حج نذرى باشد كه در اين صورتها مىتوان دو نفر
را اجير نمود يكى را براى يكى از اين دو واجب و ديگرى را
براى واجب دوم، و هم چنين جائز است دو نفر را براى يك
نفر اجير نمود كه يك حج واجب بجا آورد و ديگرى حج
مستحبى، بلكه بنابر اظهر اجير نمودن دو نفر براى يك حج
واجب مثل حجة الاسلام به اين گونه كه دو نفر را از باب
احتياط اجير نمايند به جهت احتمال ناقص بودن حج يكى
از آن دو جائز است.
مسأله 128 - طواف في نفسه عمل مستحبى
است، پس نيابت در طواف از قبل مرده يا زنده اى كه در مكه
نباشد، يا در مكه باشد و شخصا نتواند طواف نمايد جائز
است.
مسأله 129 - نائب پس از فراغت از اعمال حج
69

نيابتى مىتواند براى خود يا ديگرى عمره مفرده بجا آورد،
بلكه مىتواند چند عمره براى خود و ديگرى نيابتا و يا
مجانا انجام دهد، هم چنان كه مىتواهد براى خود يا ديگرى
طواف نمايد.
حج مستحبى
مسأله 130 - مستحب است كسى كه مىتواند حج
نمايد به حج برود هر چند مستطيع نباشد، يا آن كه مستطيع
شده و حجة الاسلام را بجا آورده و مستحب است متمكن
هر ساله حج را تكرار نمايد.
مسأله 131 - هنگام خروج از مكه مستحب است
نيت بازگشت به حج نمايد.
مسأله 132 - مستحب است انسان كسى را كه
استطاعت حج رفتن ندارد به حج بفرستد، همچنان كه در
صورتى كه بداند اگر براى رفتن به حج قرض نمايد مىتواند
70

بعدا قرض خود را بدهد مستحب است قرض نمايد، و
خرج زياد نمودن در حج مستحب است.
مسأله 133 - مستحب است به كسى كه استطاعت
حج ندارد، زكات از بابت سهم سبيل الله داده شود كه با آن
حج نمايد.
مسأله 134 - هر گاه زن شوهر دار خواسته باشد حج
مستحبى بجا آورد بايد با اذن شوهر باشد، و هم چنين زنى
كه در عده رجعى باشد، ولى زنى كه از شوهر خود طلاق
بائن گرفته و در عده است يا در عده وفات است اذن شوهر
در حج وى معتبر نيست.
71

اقسام عمره
مسأله 135 - عمره مانند حج است گاهى واجب و
گاهى مستحب، گاهى مفرده و گاهى عمره تمتع است.
مسأله 136 - عمره مانند حج بر هر مستطيعى كه
داراى شرائط است واجب مىشود، و وجوبش مانند
وجوب حج فورى است، پس كسى كه مستطيع براى عمره
شد (هر چند براى حج مستطيع نباشد) واجب است عمره را بجا
آورد. بلى ظاهر اين است كه بر كسى كه وظيفه اش حج تمتع
باشد عمره به تنهائى واجب نيست، پس كسى كه استطاعت
حج ندارد و استطاعت عمره را دارد و وظيفه‌اش حج تمتع
است، واجب نيست عمره را بجا آورد، و بنابر اين كسى كه
72

براى حج اجير شده بعد از فراغت از اعمال حج نيابى
واجب نيست عمره بجا آورد هر چند در اين هنگام
استطاعت عمره را دارد، لكن بجا آوردنش احوط است،
و اما كسى كه حج تمتع را براى خود بجا آورده پس عمره
مفرده بر او واجب نيست جز ما
مسأله 137 - مستحب است عمره مفرده را مكررا
بجا آورد، و اگر كسى مىخواهد چند عمره بجا آورد، پياپى
و بدون فاصله مىتواند انجام دهد، و هم چنين اگر بخواهد
يك عمره براى خود و يك عمره براى ديگرى انجام دهد،
فاصله لازم نيست، و هم چنين است اگر هر دو عمره براى
ديگرى باشد، همچنان كه فاصله بين عمره تمتع و عمره
مفرده و بالعكس لازم نيست، يعنى كسى كه عمره مفرده را
بجا آورده و بلا فاصله خواسته باشد عمره تمتع بجا آورد
يا عمره تمتع را بجا آورده و به حج رفته و هنوز يك ماه از
عمره تمتع نگذشته عمره مفرده بجا آورد، مانعى ندارد،
ولى بجا آوردن عمره مفرده بين عمره تمتع و حج جائز
نيست.
73

مسأله 138 - همچنان كه عمره مفرده به استطاعت
واجب مىشود، به نذر و عهد و قسم و غير اينها نيز واجب
مىشود.
مسأله 139 - عمره مفرده با عمره تمتع در اعمال
شريكند و اعمال عمره تمتع خواهد آمد، و عمره مفرده با
عمره تمتع چند فرق دارد:
1 - آن كه در عمره مفرده طواف نساء واجب است،
ولى در عمره تمتع طواف نساء واجب نيست.
2 - آن كه عمره تمتع به جز در ماه‌هاى حج (شوال،
ذى القعدة، ذى الحجة) واقع نمىشود و صحيح نخواهد بود،
ولى عمره مفرده در تمام ماهها صحيح است و افضل وبرتر
از همه ماه رجب است و بعد از آن ماه مبارك رمضان.
3 - آن كه از احرام در عمره تمتع منحصر
به تقصير است ولى خروج و بيرون آمدن از احرام در عمره
مفرده گاهى به تقصير و گاهى به سر تراشيدن است.
4 - آن كه عمره تمتع و حج بايد در يك سال واقع
شوند چنان كه خواهد آمد، ولى عمره مفرده چنين نيست،
74

و كسى كه حج افراد و عمره مفرده بر او واجب باشد مىتواند
حج را در يك سال و عمره را در سال بعد بجا آورد.
5 - آن كه عمره مفرده به جماع فاسد و باطل مىشود،
و عمره تمتع چنين نيست و كسى كه در عمره مفرده قبل از
فارغ شدن از سعى از روى علم و عمد جماع كند عمره وى
حتما باطل شده، و واجب است آن را دوباره بجا آورد، و اما
كسى كه دا اثناء عمره تمتع جماع نمايد باطل شدن عمره
وى مورد اشكال است. و اظهر اين است كه باطل نخواهد
شد همچنان كه خواهد آمد.
مسأله 140 - احرام بستن براى عمره مفرده از
مواقعيتى كه براى عمره تمتع احرام بسته مىشود، جائز
است (و بيان موقعيت خواهد آمد) و اگر مكلف در مكه باشد
و بخواهد عمره مفرده بجا آورد، جائز است از حرم خارج
شده و احرام ببندد و واجب نيست به يكى از مواقيت برود
و از آنجا محرم شود و بهتر اين است كه احرامش از يكى از
اين سه جا باشد: حديبيه، جعرانه، تنعيم و اين سه كلمه نام
سه جاى معين در اطراف مكه است.
75

مسأله 141 - عمره مفرده بر كسى كه بخواهد وارد
مكه شود واجب است، و جائز نيست بدون احرام وارد مكه
شود و از حكم وجوب احرام كسى كه مكررا بايد رفت و
آمد كند، مستثنى است مانند هيزم كش و علاف و امثال
اينها، و هم چنين كسى كه بعد از تمام نمودن اعمال حج يا
بعد از عمره مفرده، از مكه خارج شده و بيرون رفته باشد،
چنين شخصى مىتواند پيش از گذشتن يك ماه بدون احرام
وارد مكه شود، و حكم كسى كه عمره تمتع و قبل از
حج از مكه خارج شود، خواهد آمد.
مسأله 142 - كسى كه عمره مفرده را در ماه‌هاى
حج بجا آورده و تا وقت حج در مكه باقى مانده، مىتواند
عمره مفرده خود را عمره تمتع قرار داده حج را بجا آورد، و
فرقى در اين حكم بين حج واجب و حج مستحبى نيست.
76

اقسام حج
مسأله 143 - حج بر سه قسم است: (1) حج تمتع،
(2) حج افراد، (3) حج قران.
قسم اول يعنى حج تمتع وظيفه كسى است كه
فاصله وطنش تا مكه بيش از شانزده فرسخ باشد.
قسم دوم و سوم يعنى حج افراد و حج قران وظيفه
كسى است كه اهل خود مكه يا اطراف آن باشد به شرطى
كه فاصله بين وطنش تا مكه كمتر از شانزده فرسخ باشد.
و اين رساله در بيان احكام قسم اول (يعنى حج تمتع)
است كه محل ابتلاى غالب برادران دينى است، و نظر به
77

اين كه گاهى به جهت ضرورت و بعضى از پيش آمدها حج
تمتع مبدل به حج افراد مىشود، ناچاريم كيفيت حج افراد
را نيز به طور مختصر بيان نمائيم و كيفيت حج قران نيز بيان
خواهد شد.
مسأله 144 - كسى كه وظيفه اش حج تمتع است
مىتواند حج افراد يا قران را استحبابا بجا آورد، همچنان كه
كسى كه وظيفه اش حج افراد يا قران است مىتواند حج
تمتع را استحبابا بجا آورد، و اين معنى در حج واجب جائز
نيست، يعنى كسى كه حج افراد، يا حج قران بر او واجب
شده، نمىتواند به جاى آن حج تمتع بجا آورد، و بالعكس
يعنى كسى كه حج تمتع بر او واجب شده نمىتواند به جاى
آن حج افراد يا قران بجا آورد، و چنانچه اين افراد به جاى
حج واجب خود حج ديگرى بجا آورند، كفايت نمىكند، بلى
گاهى وظيفه كسى كه بايد حج تمتع بجا آورد، عوض شده
و به حج افراد بر مىگردد، چنان كه بيانش خواهد آمد.
مسأله 145 - كسى كه دورى وطنش از مكه بيش از
78

شانزده فرسخ است در صورتى كه مجاور مكه بشود ولو به
قصد توطن نباشد و دو سال تمام در آنجا بماند از سال سوم
حج او بايد افراد يا قران باشد، و فرقى نيست بين آن كه
استطاعت او قبل از مجاورت به مكه يا بعد از آن و قبل از
گذشتن دو سال تمام يا بعد از گذشتن دو سال باشد.
مسأله 146 - لازم است كسى كه مقيم مكه است و
مىخواهد حج تمتع بجا آورد، به يكى از مواقيت رفته و از
آنجا براى عمره تمتع محرم شود، و اظهر اين است كه به
ميقات اهل بلد خود برود. و اهل هر بلدى ميقاتى دارند كه
بيانش خواهد آمد.
حج تمتع
مسأله 147 - حج تمتع عبارت از دو عبادت است:
نام عبادت اول عمره، و نام عبادت دوم حج است و
گاهى عبادت دوم را حج تمتع مى گويند و واجب است
(عمره را) در حج تمتع پيش از حج بجا آورند.
79

اعمال عمره تمتع
مسأله 148 - در عمره تمتع پنج چيز واجب است:
اول احرام از يكى از ميقاتها، و تفصيل آنها را خواهيد
دانست.
دوم طواف دور خانه خدا.
سوم خواندن دو ركعت نماز طواف.
چهارم سعى (رفت و آمد) بين صفا و مروه كه نام
دو جاى معين در جنب مسجد الحرام است.
پنجم تقصير يعنى گرفتن مقدارى از مو يا ناخن
و هنگامى كه شخص اين اعمال پنجگانه را بجا آورد از
احرام بيرون رفته و چيزهائى كه به جهت احرام بر او حرام
شده بود، حلال مىشود.
مسأله 149 - بر مكلف واجب است با نزديك شدن
روز نهم ذى الحجه خود را براى اعمال حج آماده و مهيا
نمايد.
80

اعمال حج تمتع
در حج تمتع سيزده چيز واجب است:
اول بستن احرام از مكه به تفصيل و شرحى كه
خواهد آمد.
دوم وقوف (بودن) در عرفات از يك ساعت بعد از
ظهر روز نهم ذى الحجه (روز عرفه) يا از اول ظهر تا مغرب، و
عرفات نام جائى است در چهار فرسخى مكه.
سوم بودن در مزدلفه (مشعر كه بين عرفات و مكه است) از
طلوع فجر روز عيد قربان (دهم ذى الحجة) تا طلوع آفتاب.
چهارم رمى جمره عقبه (زدن سنگ ريزه) در منى
روز عيد قربان (و منى تقريبا يك فرسخ تا مكه فاصله دارد).
پنجم قربانى كردن در روز عيد.
ششم تراشيدن سر يا گرفتن مقدارى از مو يا ناخن
در منى و به اين عمل آنچه به سبب احرام بر وى حرام شده
بود، حلال مىشود مگر زن و بوى خوش حتى شكار بنابر
اظهر.
81

هفتم طواف دور خانه خدا به عنوان زيارت پس از
بازگشت به مكه.
هشتم بجا آوردن دو ركعت نماز طواف.
نهم سعى (رفت و آمد) بين صفا و مروه و با اين عمل
بوى خوش نيز حلال مىشود.
دهم طواف نساء.
يازدهم بجا آوردن نماز طواف نساء و به اين عمل زن
نيز حلال مىشود.
دوازدهم بيتوته (مانند شب) در منى شب يازدهم
و شب دوازدهم، بلكه شب سيزدهم در بعضى از صور كه
بيانش مىآيد.
سيزدهم رمى سه جمره (اولى و وسطى و عقبه) در
روز يازدهم و دوازدهم بلكه در روز سيزدهم نيز بنابر
احتياط در صورتى كه شب سيزدهم را در منى مانده باشد.
82

شرائط حج تمتع
مسأله 150 - در حج تمتع چند چيز شرط است:
اول نيت كه قصدش اين باشد كه حج تمتع را بجا
مىآورد پس اگر نيت حج ديگرى نمود يا در نيت تردد
داشت، حجش صحيح نيست.
دوم آن كه عمره و حج هر دو با هم در ماه‌هاى حج
(شوال، ذى القعدة، ذى الحجة) باشد پس اگر يك جزء از
عمره را قبل از ماه شوال بجا آورده باشد عمره اش عمره
تمتع نيست، بلى چنانچه كسى عمره مفرده در اشهر حج
بجا آورد و ماند در مكه تا روز نهم ذى الحجه مىتواند عدول
كند از عمره مفرده به تمتع و حج تمتع بجا آورد.
سوم آن كه عمره و حج در يك سال بجا آورده شوند
83

بنابر احتياط، پس اگر عمره را بجا آورد و حج را به سال بعد
تأخير نمود، تمتع صحيح نخواهد بود بنابر احتياط و فرقى
نيست در اين حكم بين اين كه تا سال بعد در مكه بماند يا آن
كه به وطن خود مراجعت نموده و دوباره به مكه بيايد
همچنان كه فرقى نيست بين اين كه بعد از عمره به تقصير از
احرام بيرون آيد يا تا سال آينده در احرام خود باقى بماند، و
بعيد نيست كه در صورت بودن در مكه و خارج نشدن از
احرام جائز بوده تأخير حج تمتع تا سال دوم.
چهارم ابتدا احرام حج از مكه باشد پس چنانچه از
غير مكه محرم شود صحيح نيست، بلى اگر فراموش كند
احرام از مكه را و در عرفات يا بعد از آن متوجه شود از
همانجا احرام مىبندد و حجش صحيح است و هم چنين
اگر جاهل به حكم باشد.
پنجم آن كه هر دو عمل عمره و حج را يك نفر انجام
دهد و از شخص واحد هم باشد بنابر احتياط پس اگر دو نفر
نائب شوند از يك نفر يكى عمره را بجا آورد و ديگرى حج
را يا آن كه يك نفر نائب شود از دو نفر عمره را براى يكى و
حج را براى ديگرى صحيح نيست بنابر احتياط.
84

مسأله 151 - كسى كه عمره تمتع را بجا آورد جائز
نيست از مكه مكرمه خارج شود مگر با محرم شدن به
احرام حج و از اين حكم دو دسته خارجند يعنى براى آنها
جائز است خروج از مكه:
دسته اول كسانى كه خارج شوند به نزديكىهاى مكه
مثل طائف بر اينها جائز است بدون احرام خارج شدن از
مكه، ولى مكروه است.
دسته دوم كسانى كه حاجتى وادارشان كرده است كه
خارج شوند اينها جائز است خارج شوند از مكه با احرام به
مقدارى كه وقوف در عرفات از اينها فوت نشود.
مسأله 152 - كسى كه بعد از عمره تمتع و قبل از
احرام حج از مكه خارج شود، چنانچه در همان ماهى كه
خارج شده برگردد واجب نيست اعاده عمره بنمايد، و اگر
بعد از گذشتن آن ماه است بايد عمره را اعاده نمايد، و
عمره تمتع دومى است.
مسأله 153 - كسى كه بعد از عمره خارج شده
85

است و بعد از گذشتن يك ماه بدون احرام به عمره داخل
مكه شود معصيت كرده است، ولى چنانچه حج تمتع را بجا
آورد، حجش صحيح است.
مسأله 154 - كسى كه بعد از عمره خارج شده
است و در همان ماه داخل مكه شود نمىتواند احرام حج را
از ميقات ببندد بلكه بايد از مكه باشد.
مسأله 155 - كسى كه وظيفه اش حج تمتع است
چنانچه وقت ضيق باشد و اگر بخواهد اعمال عمره را انجام
دهد وقوف به عرفات را قبل از غروب آفتاب روز نهم
ذى الحجه درك نمىكند بايد حج افراد بجا آورد و پس از
تمام شدن حج، عمره مفرده را بجا آورد و حجش صحيح
است.
مسأله 156 - اگر زنى كه وظيفه اش حج تمتع است
حائض شود يا نفساء و اگر بخواهد صبر كند تا پاك شود و
طواف عمره را انجام دهد وقوف به عرفات را قبل از غروب
86

روز نهم ذى الحجه درك نمىكند حجش مبدل به افراد
مىگردد و پس از اتيان به حج افراد، بايد عمره را بعد از پاك
شدن بجا آورد.
مسأله 157 - كسى كه وظيفه او حج تمتع است
چنانچه پيش از شروع به عمره بداند كه وقتش گنجايش
اعمال عمره و درك حج را ندارد، مىتواند از اول به حج
افراد يا قران عدول نمايد و حج را تا سال آينده تأخير
نياندازد.
مسأله 158 - هر گاه در سعه وقت براى عمره تمتع
احرام بست، طواف و سعى خود را عمدا تا زمانى كه نتواند
آنها را بجا آورده و حج را درك نمايد به تأخير انداخت،
نمىتواند - بنابر اظهر - به حج افراد عدول نمايد، بلكه بايد
عمره را تمام كند و حج را در سال بعد بجا آورد.
87

حج افراد
در گذشته بيان شد كه حج افراد وظيفه كسانى است
كه فاصله ميان منزل آنها و مكه كمتر از شانزده فرسخ باشد،
در ايجاد كيفيت حج افراد را بيان مىكنيم، در حج افراد چند
چيز واجب است:
1 - احرام كه در مبحث مواقيت بيان خواهد
شد.
2 - بودن در عرفات از ظهر روز نهم ذى الحجه تا
غروب.
3 - بودن در مزدلفه روز عيد قربان از طلوع فجر تا
طلوع آفتاب.
4 - رمى جمره در منى.
88

5 - سر تراشيدن يا از موى يا از ناخن گرفتن در منى.
6 - طواف كعبه پس از مراجعت به مكه.
7 - نماز طواف.
8 - سعى ميان صفا و مروه.
9 - طواف نساء.
10 - دو ركعت نماز طواف.
11 - بودن در منى در شب يازدهم و شب دوازدهم
بلكه در شب سيزدهم در بعضى صور كه خواهد آمد.
و حج افراد واجب مستقلى است و ارتباط به عمره
ندارد به خلاف حج تمتع، و اگر كسانى كه حج افراد بر آنها
واجب است از عمره هم متمكن باشند عمره مفرده هم بر
آنها واجب خواهد شد.
و در حج افراد چند چيز معتبر است:
1 - نيت كه در حج تمتع گذشت.
2 - اتيان به حج در اشهر حج.
3 - احرام بستن از ميقات يا از منزلش اگر منزلش
پائين تر از ميقات است به تفصيلى كه خواهد آمد.
89

مسأله 159 - حج افراد را بايد قبل از حج مفرده
بجا آورد بر خلاف حج تمتع كه بايد بعد از عمره تمتع
بجا آورده شود.
حج قران
اين عمل از تمام جهات با حج افراد شركت دارد به
غير از دو جهت، يكى آن كه در وقت احرام محرم بايد
قربانى همراه بردارد و در اثر اين كار قربانى واجب
مىشود، دومى آن كه كسى حج افراد بجا مىآورد مثل
كسى كه حج تمتع انجام مىدهد احرامش با تلبيه به نحوى
كه بيان خواهد شد بايد باشد، ولى قارن مىتواند با تلبيه
احرام ببندد و مى تواند با اشعار و تقليد احرام ببندد به
تفصيلى كه بيان خواهد شد.
مسأله 160 - در حج افراد و قران مانعى ندارد كه
طواف خانه را مقدم بر رفتن به عرفات قرار داد و در حج
تمتع نمىشود چنين كارى كرد بنابر احتياط لزومى، مگر براى
90

كسانى كه بيان خواهد شد.
عمره مفرده
عمره مفرده از لحاظ عمل با عمره تمتع اشتراك دارد
ولى از چند جهت افتراق دارند.
1 - در عمره مفرده طواف نساء واجب است و در
عمره تمتع واجب نيست.
2 - وقت اداء عمره تمتع از اول ماه شوال تا روز نهم
ماه ذى الحجه است، و وقت عمره مفرده تمام سال است و
وقت مخصوصى ندارد بلى در ماه رجب افضل است.
3 - براى بيرون آمدن از احرام در عمره تمتع بايد
اتقصير نمود و در عمره مفرده مكلف مخير است بين تقصير
و سر تراشيدن.
4 - عمر تمتع بايد قبل از حج واقع شود ولى عمره
مفرده بر كسى كه حج افراد بر او واجب است و مى خواهد
عمره مفرده بجاى آورد يا او هم برايش واجب است بايد بعد
از حج باشد.
91

5 - ميقات عمره تمتع يكى از مواضعى است كه
خواهد آمد ولى ميقات عمره مفرده اگر بعد از حج افراد
باشد غير از آنها است به تفصيلى كه بيان خواهد شد در
بحث مواقيت.
6 - عمره تمتع بايد با عمل حج در يك سال واقع
شود ولى در عمره مفرده لازم نيست كه در يك سال با حج
افراد واقع شود ولو هر دو براى او واجب باشد پس اگر
مكلف يكى از آنها را در يك سال و ديگرى را در سال ديگر
انجام دهد، صحيح است.
مسأله 161 - عمره مفرده همانند حج اگر واجب
شود وجوبش فورى است بنابر احتياط يعنى اگر از سال اول
تأخير شود معصيت كرده است.
مسأله 162 - عمره مفرده بر كسانى كه از اهل مكه يا
از اطراف آن تا شانزده فرسخ باشند در صورت استطاعت
واجب مىشود و بر كسانى كه بيش از شانزده فرسخ دور
افتاده اند واجب نمىشود ولو استطاعت داشته باشند.
92

جاهاى كه احرام عمره تمتع
از آنجاها بسته مىشود
از براى بستن احرام حج يا عمره در شرع اول جاهاى
مخصوصى تعيين شده است كه بايد از آنجاها احرام بسته
شود و از اينها تعبير مىشود به ميقاتها (ميقاتهائى كه ممكن
است از آنجاها احرام عمره تمتع بسته شود 9 تاست)
1 - وادى عقيق و اين ميقات كسانى است كه از راه
عراق و نجد عازم مكه مكرمه باشند، وادى عقيق به سه
قسمت منقسم مىشود، قسمت اول آن را مسلخ مىنامند،
و قسمت وسط را غمرة و قسمت آخر را ذات عرق، مكلف
مخير است در بستن احرام از هر كدام از اين سه قسمت
بخواهد احرام ببندد پس جائز است اختيارا تأخير بيندازد
احرام بستن را تا به ذات عرق برسد و از آنجا احرام ببندد
93

اگر چه احتياط غير لزومى آن است كه در صورتى كه مكلف
مريض نباشد و در تقيه هم نباشد پيش از رسيدن به ذات
عرق احرام ببندد.
2 - مسجد شجره كه مسجد معروفى است در
نزديكى مدينه منوره و اين مسجد ميقات كسانى است كه
از راه مدينه عزيمت به حج مىنمايند، و جائز نيست تأخير
احرام براى آنها از اين مسجد مگر كسانى كه به واسطه
مرض يا ضعف دشوار باشد برايشان احرام بستن از مسجد
پس جائز است اين چنين افرادى تأخير بيندازند احرام را تا
جحفه كه سومين ميقات است.
مسأله 164 - در صورتى كه زن حائض از مدينه به
حج برود و نتواند غسل كند چنانچه ممكن است بدون
مكث در مسجد داخل مسجد شجره شود داخل شده
و احرام ببندد، و چنانچه ممكن نيست اگر از خون حيض
پاك شده است تيمم كند يا براى نماز يا براى بودن در
مسجد و داخل مسجد شود و احرام ببندد، و اگر پاك نشده و
نمىتواند تأخير بيندازد تا پاك شود بنابر احتياط احرام
94

ببندد از خارج مسجد وتلبيه بگويد و تجديد احرام نمايد
از جحفه.
مسأله 165 - شخص جنب كه نمىتواند غسل
بكند بايد تيمم كند براى نماز يا بودن در مسجد و از داخل
مسجد احرام ببندد.
3 - جحفه و اين ميقات براى كسانى است كه از راه
شام يا مصر يا مغرب عازم مكه مكرمه مىگردند،
و گذشت كسانى كه از راه مدينه عزيمت حج مىنمايند و
مريض يا ضعيف الحالند و دشوار است براى آنان احرام
بستن از مسجد شجره مىتوانند از اين ميقات احرام ببندند.
4 - يلملم و آن نام وادى يا كوهى است بين مكه و
يمن و محل معرفى است و در آنجا واقع است مسجد
معاذ بن جبل و اين ميقات براى كسى است كه از راه يمن
عزيمت به حج بنمايد.
5 - قرن المنازل و آن نام كوهى است بين طائف و مكه
و اين ميقات كسى است كه از راه طائف عازم مكه باشد.
6 - خارج از حرم اول محل حل كه از او تعبير مىكنند
95

به ادنى الحل و اين ميقات اهل مكه است اگر بخواهند عمره
تمتع بجا آورند.
7 - منزل كسى كه منزلش نسبت به مكه نزديكتر از
يكى از مواضع پنجگانه گذشته است اين ميقات اهالى آن
منازل است.
8 - مقابل مسجد شجره و آن ميقات كسى است كه به
هيچ يك از ميقاتهاى پنجگانه (مسجد شجره، وادى عقيق،
جحفه، قرن المنازل، يلملم) تصادف ننمايد و منزلش هم
دور تر از اينها باشد به شرطى كه آن محلى كه از آن احرام
مىبندد، فاصله اش با مسجد شجره حدود يك فرسخ باشد
نه خيلى نزديك باشد نه خيلى دور.
9 - فخ و آن نام چاهى است يك فرسخى مكه و اين
ميقات مختص به غير بالغين است كه براى آنها جائز است
تأخير احرام تا آن محل.
ميقات حج تمتع
ميقات حج تمتع مكه معظمه است و مكلف مختار
96

است از هر محلى از جاهاى مكه احرام ببندد، بلى افضل
مسجد است، و افضل مواضع مسجد مقام يا حجر است.
مسأله 166 - اگر مكلف از روى فراموشى يا از روى
ندانستن مسأله از غير مكه احرام حج را بست، چنانچه
ممكن است بايد برگردد به مكه و از آن جا احرام ببندد و اگر
ممكن نيست ولو به واسطه ضيق وقت از همان محلى كه
متوجه شده است، احرام ببندد.
ميقاتهاى حج افراد و قران
جاهائى كه ممكن است از آنها براى حج افراد يا قران
احرام بسته شود همان جاهائى است كه مىشود براى عمره
تمتع احرام بسته شود فقط يك فرق دارند و آن اين كه اهل
مكه اگر بخواهند عمره تمتع بجا آورند بايد از حرم خارج
شوند محرم شوند همان نحو كه گذشت، ولى در حج افراد و
قران مىتوانند از خود مكه محرم شوند، و مى توانند
برگردند به يكى از ميقاتها و از آن جا احرام ببندند
97

ميقات عمره مفرده
ميقات عمره مفرده با ميقات عمره تمتع يكى است
يعنى از همان جائى كه در عمره تمتع احرام مىبندد مكلف،
ممكن است براى عمره مفرده هم از همان جاها احرام ببندد
ولى اين دو عمل از حيث ميقات يك فرق دارند و آن اين كه
در صورتى كه اعمال حج افراد را بجا آورده و بخواهد عمره
مفرده را بجا آورد مىتواند از حرم خارج شود و از همان جا
احرام ببندد و برگشتن به يكى از مواقيت گذشته لازم نيست.
مسأله 167 - مكلف در صورتى مىتواند احرام
ببندد كه يقين به رسيدن به يكى از ميقاتهاى گذشته يا
اطمينان يا حجت شرعى كه از افراد آن قول اهل خبره است
داشته باشد، و در صورت شك در رسيدن به ميقات، بستن
احرام جائز نيست، بلى مىتواند احتياط كند به اين نحو كه
اول محلى كه احتمال مىدهد ميقات باشد احرام مىبندد
احتياطا و تلبيه مىگويد احتياطا و در هر محلى كه بعد از آن
98

احتمال بدهد كه ميقات است احتياطا تجديد تلبيه نمايد
يعنى تكرار كند تلبيه را.
مسأله 168 - آنچه در اصل ميقات بيان شد در
آن نيز جارى است به اضافه آن كه ظن به مقابل
ميقات بودن كفايت مىكند.
احرام از محلى غير از ميقات
مسأله 169 - احرام قبل از ميقات جائز نيست يعنى
صحيح نيست و احرام منعقد نمىشود و از اين حكم دو
مورد خارج است.
1 - آن كه به وسيله نذر شرعى احرام را بر ميقات
مقدم بدارد به اين نحو كه مكلف نذر نمايد از منزل خود يا
از جاى ديگر قبل از رسيدن به ميقات احرام ببندد در اين
صورت احرام از ما قبل ميقات صحيح است.
مسأله 170 - در نذر احرام قبل از ميقات بايد مكان
99

معينى را تعيين نمايد پس اگر نذر نمايد كه احرام ببندد قبل
از ميقات يا آن كه نذر كند احرام از خانه اش يا مسجد را،
نذرش صحيح نيست.
مسأله 171 - در صحت نذز احرام قبل از ميقات
فرقى ميان عمره تمتع و عمره مفرده و حج افراد نيست.
مسأله 172 - كسى كه نذر كند احرام قبل از ميقات
را و احرام ببندد واجب نيست تجديد احرام از ميقات
بنمايد، و نيز واجب نيست مرور بر ميقات.
مسأله 173 - كسى كه از راهى كه به مكه مىرود كه به
هيچ يك از ميقاتها تصادف نمىنمايد مانند جده چنانچه
نذر نكرده است بايد از راهى كه به يكى از ميقاتها تصادف
مىنمايد برود مثلا برود به مدينه و از مسجد شجره احرام
ببندد يا برود از راهى كه به جحفه مىرسد از آنجا احرام
ببندد ولى مىتواند نذر نمايد احرام از جده را و از آنجا
محرم بشود و حجش هم صحيح است و اگر رعايت احتياط
100

را نموده و مرور به يكى از ميقاتها بنمايد و تجديد احرام از
آنجا بنمايد بهتر است.
مسأله 174 - كسى كه نذر كرده است احرام از غير
از ميقات ببندد اگر مخالفت كرد و از ميقات احرام بست
احرام و حجش صحيح است، ولى معصيت كرده و كفاره
حنث نذر نيز بر او واجب است.
2 - كسى كه مىخواهد عمره رجبيه بجا آورد و وقت
ضيق است به نحوى كه اگر بخواهد از ميقات ببندد، در
ماه شعبان واقع خواهد شد مىتواند احرام را در ماه رجب
از غير ميقات ببندد.
تأخير احرام از ميقات
مسأله 175 - جائز نيست تأخير احرام از ميقات
براى كسانى كه قصد اتيان به مناسك دارند يا مىخواهند
داخل مكه مكرمه شوند مگر سه دسته:
اول كسانى كه براى قتال و جنگ داخل مكه
مىشوند.
101

دوم كسانى كه كارشان طورى است كه بايد مكرر
داخل و خارج شوند مانند هيزم كش.
سوم كسانى كه مريضند و نمى توانند احرام جامع
جميع قيود و واجبات را ببندند.
مسأله 176 - اگر مكلف با دانستن و از روى تعمد
احرام از ميقات يا مقابل آن نبندد و از ميقات بگذرد چنانچه
برگشتن به ميقات يا مقابل آن ممكن باشد بايد برگردد چه
آن كه داخل حرم شده يا نشده باشد و از ميقات يا مقابل آن
احرام ببندد و حجش صحيح است.
و چنانچه ممكن نيست مراجعت به ميقات يا محاذى
آن ولى مراجعت به خارج حرم ممكن است بايد برگردد به
خارج و از آنجا احرام ببندد و حجش هم صحيح است.
و چنانچه مراجعت به خارج حرم ممكن نيست بايد
از همان محل خودش احرام ببندد و در دو صورت اخيره
چون بيشتر فقهاء حكم به فساد عمره نموده اند بنابر احتياط
غير لزومى حج را در سال ديگر اعاده نمايد اگر حج وجوبى
102

است.
و اين حكم كه در دو صورت اخيره بيان كرديم
مختص به عمره تمتع و حج است و شامل عمره مفرده
نمىشود پس در عمره مفرده اگر نتوانست به ميقات برگردد
عمره او فاسد است.
و در صورتى كه مكلف در تمام صور گذشته به وظيفه
خود عمل ننمود و اعمال را بدون احرام بجا آورد حج او
بلا اشكال فاسد خواهد بود.
مسأله 177 - اگر مكلف به سبب فراموشى يا
بيهوشى، يا جهل به حكم يا جهل به ميقات احرام از ميقات
نبندد در صورتى كه تمكن از مراجعت به ميقات داشته
باشد، بايد برگردد و از آنجا احرام ببندد.
و در صورتى كه تمكن از مراجعت به ميقات ندارد اگر
داخل حرم نشده چنانچه ميقات ديگرى در پيش است مثل
آن كه از مسجد شجره گذشته و به جحفه نرسيده احرام را
تأخير بيندازد تا آن ميقات و احرام از آن جا ببندد و چنانچه
ميقات ديگر در پيش نيست و از همان جاى خود احرام
103

ببندد.
و در صورتى كه تمكن از مراجعت ندارد و داخل حرم
هم شده است چنانچه ممكن است بايد برگردد به خارج
حرم و از آنجا احرام ببندد و احتياط غير لزومى آن است كه
هر قدر كه بتواند بيشتر دور شود تا نزديكتر به ميقات باشد.
و در صورتى كه مراجعت به خارج حرم هم امكان
ندارد از همان جاى خود احرام ببندد اگر چه داخل مكه هم
شده باشد و در همه اين صور حج او صحيح است.
مسأله 178 - اگر مكلف در موقع رسيدن به ميقات
بيهوش باشد يك نفر از همراهان او را محرم نموده و از طرف
او تلبيه بگويد و از محرمات احرام او را دور كند، و در اين
صورت بعد از به هوش آمدن مراجعت به ميقات براى او
لازم نيست، ولى چنانچه كسى اين عمل را انجام نداد بعد از
به هوش آمدن حكم مسأله سابقه در حق او جارى است.
مسأله 179 - زن حائض كه از روى جهل به حكم
احرام خود را از ميقات نبسته در حكم مساوى با سائر
104

مكلفين است.
مسأله 180 - مكلف اگر عمدا اعمال عمره را بدون
احرام بجا آورد احرام او فاسد است و چنانچه بعد براى
اعاده عمره از ميقات و يا خارج حرم و يا از محل خودش به
تفصيلى كه گذشت دارد، اعاده نموده و حجش صحيح
است، و اگر اعاده ننموده، حج او باطل است.
و اگر از روى جهل و نسيان اعمال عمره را بدون
احرام بجا آورد و پس از تمام شدن اعمال متذكر يا عالم
شود عمره او صحيح است ولى در صورتى كه اعاده عمره
متمكن باشد به همان گونه كه بيان شد احوط اعاده آن
است.
مسأله 181 - اگر مكلف از روى جهل يا فراموشى
احرام حج تمتع را از مكه نسبت در صورتى كه در عرفات
عالم يا متذكر شد از همان جا احرام ببندد چه آن كه متمكن از
برگشتن به مكه باشد يا نباشد.
و در صورتى كه در مشعر يا بعد از افاضه از آن متذكر
105

يا عالم شد در همانجا احرام ببندد و در صورتى كه بعد از
تمام شدن اعمال حج متذكر يا عالم شد حج او صحيح
است.
106

احرام و واجبات آن
در گذشته بيان شد كه احرام اولين عمل عمره و حج
است و اظهر در معناى احرام اين است كه مكلف در نفس
خود بنا بگذارد و ملتزم شود به ترك محرمات احرام.
واجبات احرام سه چيز است: نيت، تلبيه، پوشيدن
لباس احرام.
اول نيت، يعنى قصد بجا آوردن آنچه در حج و عمره
واجب شده قربة الى الله تعالى. و چنانچه اعمال واجب را
به طور تفصيل نداند واجب است قصد بجا آوردن را به طور
اجمال بنمايد، و در اين هنگام لازم است تدريجا آنچه بر او
واجب مىشود از روى مناسك ياد گرفته، يا از كسى كه مورد
وثوقش باشد، بپرسد پس هر گاه بدون قصد، احرام بست
احرامش باطل خواهد بود.
107

و در نيت چند چيز معتبر است:
1 - قصد قربت (نزديكى به خدا) مانند عبادات ديگر
غير از احرام.
2 - هم زمان بودن با شروع در احرام.
3 - تعيين احرام كه براى عمره است يا براى حج، و
تعيين حج كه تمتع است يا قران يا افراد، و تعيين اين كه
براى خود است يا براى ديگرى، و تعيين اين كه حجش
حجة الاسلام است (كه براى اولين بار استطاعت بر او واجب
شده) يا حجى است كه به سبب فاسد بودن حج قبل بر او
واجب شده، يا حج نيابى يا حج مستحبى است.
خلاصه هر يك از اينها كه باشد بايد در نيت مشخص
شود پس اگر بدون تعيين نيت احرام نمود احرامش باطل
خواهد بود.
مسأله 182 - در صحت نيت گفتن به زبان
و گذراندن از ذهن معتبر نيست (يعنى لازم نيست را به
زبان آورد يا از ذهن خود بگذراند) بلكه داعى بر آن كفايت
مىكند مانند عبادتهاى ديگر كه در آنها داعى كافى است.
108

تلبيه و واجبات آن
دوم از واجبات احرام تلبيه است و هر گاه تلبيه نگويد
اگر چه احرام او منعقد مىشود به نيت، ولى محرمات احرام
قبل از گفتن تلبيه حرام نيست، و كفاره هم با ارتكاب يكى از
آنها واجب نمىشود، مگر در احرام حج قران در صورتى كه
اشعار يا تقليد نموده باشد، و معنى اشعار و تقليد چون فعلا
مورد ابتلاء نيست بيانش موكول به محل ديگرى است.
مسأله 183 - وقت تلبيه بنابر اظهر از اول احرام
است و جائز نيست تأخير مگر در چند مورد:
1 - در فرضى كه مكلف از راه مدينه عازم مكه باشد
در اين فرض جائز است تأخير تلبيه تا بيداء (بيداء اسم زمين
ميقات است) بلكه افضل تأخير تلبيه است تا آنجا، ولى جائز
نيست تأخير انداختن از بيداء.
2 - در فرضى كه مكلف از طريق عراق عازم مكه
109

باشد در اين فرض جائز است تأخير تلبيه تا چند قدمى دور
شود از ميقات، ولى احتياط به عدم تأخير در اين فرض
خوب است ترك نشود.
3 - در صورت احرام از مكه در اين صورت جائز است
تغيير احرام تا رقطاء كه نام زمينى است خارج مكه و چون
محل آن زمين معلوم نيست، نبايد تأخير شود احرام از مكه.
مسأله 184 - يك مرتبه تلبيه گفتن واجب و زياده
بر آن واجب نيست.
صورت تلبيه
مسأله 185 - صورت تلبيه بنابر اظهر از اين قرار
است:
لبيك اللهم لبيك لبيك، لا شريك لك لبيك.
و بنابر احتياط غير لزومى اضافه نمايد اين جمله را:
ان الحمد والنعمة لك والملك لا شريك لك.
110

مسأله 186 - بر مكلف واجب است كلمات تلبيه را
درست و به طور صحيح اداء نمايد و اگر نتواند صحيح اداء
كند واجب است ياد بگيرد و جائز است شخص ديگرى
اين كلمات را به او تلقين نمايد.
و در صورتى كه اين جمله را ياد نگيرد و تلقين هم
ميسر نباشد، واجب است نائب بگيرد و نائب از طرف او
تلبيه بگويد، و بنابر احتياط غير واجب خودش هم اگر
مىتواند اين كلمات را به نحو غلط اداء نمايد بگويد و الا
ترجمه او را بگويد.
مسأله 187 - بنابر احتياط كلمه (ان الحمد) دو نحو
خوانده شود با زير همزه وزبر آن.
لباس احرام و شرائط آن
سوم از واجبات احرام پوشيدن دو جامه است يكى
يكى از آنها را ازار و ديگرى را رداء مىنامند البته شرط صحت
احرام نيست ولى خود يكى از واجبات است، وازار
111

بايستى از ناف تا زانو، و رداء بايستى دو شانه و مقدارى
پائين تر را بپوشاند و در صورتى كه اين دو جامه از حد مزبور
بيشتر باشد، اشكال ندارد و نيز اشكال ندارد پوشيدن زيادتر
از دو جامه مثلا دو ازار بپوشد.
مسأله 188 - وجوب پوشيدن ازار و رداء مختص به
مرد است و براى زن جائز است احرام در لباسهاى عادى
خود.
مسأله 189 - گره زدن رداء جائز نيست بنابر اظهر،
و نيز گره زدن ازار به گردن جائز نيست و به كمر جائز است.
مسأله 190 - واجب است پوشيدن دو جامه تا آخر
احرام ولى كندن آنها در حال خواب و در حال اغتسال مانعى
ندارد، و نيز جائز است تبديل نمودن آن دو جامه به دو
جامه ديگر به شرط آن كه پس از دخول مكه همان دو
جامه اى كه اول دو احرام پوشيده بوده است بپوشد.
مسأله 191 - دو جامه احرام شرائطى دارد:
1 - پاك بودن، پس جائز نيست احرام در دو جامه
نجس.
112

2 - غصبى نبودن، پس احرام در ثوب غصبى جائز
نيست.
3 - حرير خالص نبوده باشد.
4 - بنابر احتياط از اجزاء غير مأكول اللحم نباشد.
5 - بنابر احتياط لزومى بايد رنگ جامه ها سياه نباشد.
6 - بنابر احتياط، جنس دو جامه از قبيل پوست و نمد
نباشد.
مسأله 192 - پوشيدن حرير براى زن در غير حال
احرام جائز است، ولى در حال احرام غير از آن كه معتبر
است، جامه هاى احرام از حرير خالص نباشد، بايد بقيه
لباسهايش نيز از حرير خالص نبوده باشد.
مسأله 193 - اگر كسى فاقد يكى از دو جامه احرام
كه نام آن رداء است، شد جائز است در عوض آن قبا يا
پيراهن بپوشد، بلكه بايد بپوشد، و اگر فاقد آن دو جامه ديگر
كه نام آن ازار است شد، بايد شلوار بپوشد، كيفيت پوشيدن
113

قبا به اين نحو بايد باشد كه قبا را پشت رو كرده پائين قبا را
به روى شانه ها بيندازد، و در حال اضطرار هم جائز است به
همين نحو قبا بپوشد.
كارهائى كه ترك آن بر محرم لازم است
در گذشته بيان شد كه محرم پس از احرام بستن اگر
تلبيه بگويد عده اى از امور براى او حرام خواهد شد و كفاره
هم بر اتيان عده اى از آنها ثابت مىشود و آنها 23
چيز است:
1 - شكار حيوان صحرائى.
2 - نزديكى با زن.
3 - بوسيدن زن.
4 - دست زدن به زن.
5 - نگاه كردن به زن.
6 - استمناء.
7 - عقد نكاح نمودن.
8 - استعمال بوى خوش.
114

9 - پوشيدن لباس دوخته براى مرد.
10 - سرمه كشيدن.
11 - نگاه كردن در آئينه.
12 - پوشيدن چكمه و جوراب.
13 - دروغ گفتن، دشنام دادن، و مفاخرات.
14 - جدال نمودن.
15 - كشتن جانوران بدن.
16 - زينت نمودن.
17 - ماليدن روغن به بدن.
18 - جدا نمودن موى از بدن.
19 - پوشانيدن سر از براى مردان.
20 - نقاب زدن براى زنان.
21 - سايه قرار دادن براى مردان.
22 - ناخن گرفتن.
23 - سلاح برداشتن و تفصيل اين امور در ضمن
مسائلى بيان خواهد شد.
115

شكار حيوان صحرائى
مسأله 194 - شكار حيوان صحرائى بر محرم حرام
است مگر در موردى كه ترس از آزار او داشته باشد مانند
درندگان و مار كه در اين مورد از شكار آنها مانعى نيست.
مسأله 195 - شكار ملخ هم حرام است ولى شكار
زنبور و پشه و مورچه و اشباه آنها مانعى ندارد.
مسأله 196 - همان نحو كه شكار حيوان صحرائى
حرام است، كمك نمودن در شكار ولو به راهنمائى يا اشاره
يا بستن در به روى شكار در صورتى كه شخص ديگرى
در صدد شكار است، و اين كارها كمك به او مىكند در شكار
حرام است.
مسأله 197 - نگاه داشتن شكار نيز بر محرم حرام
است ولو مالك او باشد مثل اين كه قبلا حيوانى را صيد
كرده و در جائى نگاه داشته باشد.
116

مسأله 198 - حرام است از براى محرم خوردن
گوشت شكار پس اگر محلى حيوانى را شكار نموده محرم
نمىتواند از گوشت آن بخورد.
مسأله 199 - اگر محرمى حيوان شكارى را صيد و
و يا ذبح نمود، حرام است خوردن گوشت او حتى بر شخص
محل و هم چنين اگر محلى آن حيوان را در حرم ذبح بنمايد.
مسأله 200 - جوجه و تخم حيوان صحرائى حكم
خود او را دارند و احكام گذشته نسبت به آن دو جارى
است.
مسأله 201 - شكار حيوان دريائى مانند ماهى
و امثال آن و حيوان اهلى مثل گوسفند و شتر مرغ خانگى و
امثال آنها مانعى ندارد و مشمول احكام گذشته كه در حيوان
صحرائى گفته شد، نيستند.
مسأله 202 - اگر در حيوانى شك كند كه صحرائى
117

است يا دريائى چنانچه در آب زندگى مىكند و يا تخم
مىگذارد در آب، دريائى است اگر در صحرا زندگى مىكند
يا تخم در آنجا مىگذارد، صحرائى است اگر از اين دو راه
چيزى معلوم نشد، اظهر حرمت صيد آن است.
كفارات شكار
براى كشتن و شكار هر يك از حيوانات صحرائى در
شريعت مطهره كفاره اى معين شده كه در مسائل ذيل بيان
خواهد شد.
مسأله 203 - در كشتن شتر مرغ يك شتر و در كشتن
گاو وحشى يك گاو و در كشتن خر وحشى يك گاو، و
در كشتن آهو و خرگوش يك گوسفند و هم چنين در كشتن
روباه يك گوسفند كفاره هست.
مسأله 204 - كسى كه شكارى كرد چنانچه كفاره آن
شتر باشد و يافت نشود بايد شصت مسكين را اطعام نمايد،
118

براى هر مسكين يك مد (كه تقريبا ده سير است) و اگر اين را هم
نتواند بايد شصت روز روزه بگيرد و اگر تمكن نداشت، بايد
هيجده روز روزه بگيرد. و اگر كفاره گاو باشد و دست نيايد يا
مقدور نباشد بايد سى مسكين را اطعام نمايد و اگر اين را هم
نتواند نه روز روزه بگيرد. و اگر كفاره گوسفند باشد و يافت
نشود يا نتواند تهيه كند بايد ده مسكين را اطعام نمايد و اگر
متمكن نباشد، بايد سه روز روزه بگيرد.
مسأله 205 - هر گاه محرم در خارج حرم كبوتر يا
مانند آن را شكار نموده و بكشد يك گوسفند بايد كفاره
بدهد و هر گاه محل (غير محرم) كبوتر و مانند آن را در حرم
بكشد يك درهم و در جوجه آن نيم درهم و در تخم آن ربع
درهم كفاره بدهد، و هر گاه محرم در حرم آن را بكشد هر دو
كفاره بر او واجب مىشود، و هم چنين است در كشتن جوجه
و شكستن تخم، و تخم اگر جوجه در آن به حركت آمده
حكم جوجه را دارد.
مسأله 206 - كفاره شكار قطاة (مرغى است كه آن را به
119

فارسى سنگخوار نامند) و كبك و دراج و مانند آنها يك بره است
كه از شير گرفته شده و علف خوار باشد و كفاره شكار گنجشك
و قبره كه نوعى از مرغان مىباشد كه به فارسى آن را چكاوك
نامند وصعوه (مرغى است كوچك و به فارسى آن را سنگانه نامند)
و مانند آنها بنابر مشهور يك مد (كه تقريبا سه ربع كيلو) ده
سير گندم يا جو يا نان و مانند اينها است، و احوط در اينها
يك بره از شير گرفته شده است و كفاره كشتن يك ملخ يك
دانه خرما و يا يك مشت گندم و كفاره بيشتر از يك ملخ يك
مشت گندم و مانند آن و در زياد آن يك گوسفند است.
مسأله 207 - كشتن موش صحرائى و خارپشت و
سوسمار و مانند اينها يك بزغاله كفاره دارد و يك نوع
مالمولك (عظايه) يك مشت طعام كفاره دارد.
مسأله
208 - كشتن عمدى زنبور مقدارى طعام
كفاره دارد، و در صورتى كه كشتن به جهت دفع اذيت باشد
كفاره ندارد.
120

مسأله 209 - در راهى كه ملخ زياد است بايستى
محرم راه خود را كج كند كه آن را نكشند و اگر نتواند اين كار را
بكند كه خواه ناخواه ملخ پايمال مىشود، عيبى ندارد.
مسأله 210 - اگر جماعتى در كشتن شكارى شركت
كردند بر هر يك كفاره مستقلى هست.
مسأله
211 - كفاره خوردن شكار مانند كفاره خود
شكار است پس اگر محرم شكار كند و آن را بخورد دو كفاره
بايد بدهد يكى براى شكار و ديگرى براى خوردن آن و اگر
شكار ديگرى را بخورد يك گوسفند بايد بدهد.
مسأله 212 - كسى كه شكارى همراه دارد و داخل
حرم شود بايد او را رها كند و چنانچه رهايش نكرد تا مرد
بايد كفاره بدهد.
مسأله 213 - وجوب كفاره در كشتن شكار
و خوردنش فرقى ندارد چه از روى عمد يا سهو يا نادانى
121

باشد.
مسأله 214 - در شكار مكرر كفاره نيز مكرر مىشود
خواه شكار از روى نادانى يا فراموشى يا خطا باشد و
همچنين است در صورت عمد اگر شكار در حرم و شكار
كننده محل باشد، يا شكار كننده محرم به احرامهاى متعدد
باشد. و اگر شكار عمدا از محرم به يك احرام مكرر شد،
كفاره مكرر نخواهد شد.
122

2 - نزديكى با زنان
مسأله 215 - نزديكى با زنان (جماع) در اثناء عمره
تمتع و عمره مفرده، و حج و بعد از آن پيش از بجا آوردن
نماز طواف نساء بر محرم حرام است.
مسأله 216 - هر گاه در عمره تمتع از روى علم و
عمد با زنى از عقب يا جلو نزديكى نمايد چنانچه پس از
فراغت از سعى باشد، عمره اش فاسد نمىشود و كفاره بر او
واجب مىشود و كفاره اش براى كسانى كه مال زياد دارند
يك شتر براى متوسط الحال يك گاو و براى غير متمكن يك
گوسفند است.
مسأله 217 - اگر كسى در عمره تمتع قبل از فراغ از
سعى از روى علم و عمد با زنى نزديكى كند براى او يك
شتر كفاره لازم است ولى عمره او فاسد نمىشود.
مسأله 218 - اگر كسى در عمره مفرده با زنى نزديكى
123

كند از روى علم و عمد يك شتر كفاره بر او واجب است.
و در صورتى كه اين عمل بعد از سعى واقع شود عمره
او فاسد نمىشود و در صورتى كه قبل از سعى واقع شود،
عمره اش فاسد و لازم است آن را اعاده نمايد.
و معتبر است عمره دوم بعد از كشتن ماهى كه عمره
اول در آن ماه واقع شده است، انجام گيرد.
مسأله 219 - كسى كه در احرام حج از روى علم و
عمد با زنى نزديكى كند چنانچه اين عمل پيش از وقوف به
عرفات يا بعد از آن و قبل از وقوف به مشعر باشد علاوه بر
آن كه معصيت كرده است، پنج حكم دارد:
1 - يك شتر كفاره بر او واجب است.
2 - سال آينده بايد اعاده حج بنمايد.
3 - اين حج را به اتمام برساند.
4 - ميان آن زن و مرد از جاى وقوع اين عمل جدائى
شود تا آن كه پس از وقوفين به آن محل برسند.
5 - در حج سال آينده نيز چنانچه از آن راه بروند
جدائى شود بين آن دو به همين نحو، و چنانچه نزديكى با
124

زن بعد از وقوف به مشعر قبل از اتيان به نصف طواف نساء
باشد يك شتر كفاره در صورت تمكن و يك گاو يا يك
گوسفند در صورت عدم تمكن از شتر واجب است و اگر اين
عمل بعد از گذشتن نصف طواف باشد كفاره هم واجب
نيست.
مسأله 220 - احكامى كه گذشت براى مقاربت
با زن در لواط نيز جارى است.
مسأله 221 - زن در صورتى كه به اختيار حاضر بر
مقاربت گردد حكم مرد را دارد ولى چنانچه زن مكرهه
باشد حجش صحيح است و چيزى برايش واجب نمىشود
مگر وجوب جدائى از مرد.
و بر مردى كه او را اكراه نموده دو شتر قربانى لازم
است.
و اگر مرد مكره باشد چيزى ثابت نخواهد شد و
بر زنى كه او را اكراه كرده است غير از احكام گذشته چيزى
نيست.
125

3 - بوسيدن زن
مسأله 222 - بر محرم حرام است زن خود را ببوسد
چه از روى شهوت و چه از روى غير شهوت و بنابر احتياط
لزومى نبايد زن هم شوهر خود را ببوسد.
ولى بوسيدن مادر و خواهر و امثال آنها مانعى ندارد.
مسأله 223 - اگر كسى زن خود را از روى شهوت
ببوسد يك شتر كفاره بر او واجب است اگر چه منى خارج
نشود و اگر بوسه از روى شهوت نباشد، كفاره آن يك
گوسفند است، و در بوسيدن زن مرد را ثبوت كفاره معلوم
نيست، و نيز ثبوت كفاره در بوسيدن زن اجنبيه و غلام
معلوم نيست ولو اين كه معصيت بزرگى انجام داده است.
4 - لمس زن
مسأله 224 - بر محرم حرام است از روى شهوت
126

زن خود را لمس نمايد ولو از روى لباس و هم چنين است
حكم در لمس زن اجنبيه و بنابر احتياط لزومى زن هم لمس
نكند شوهر خود را از روى شهوت.
مسأله 225 - اگر كسى زن خود را از روى شهوت
لمس نمايد يك گوسفند كفاره بر او ثابت نيست ولو اين كه منى خارج
شود، و در لمس زن مرد را از روى شهوت كفاره ثابت
نيست.
5 - نگاه كردن به زن و ملاعبه با او
مسأله 226 - بر محرم حرام است نگاه كردن به زن
خود يا به اجنبيه از روى شهوت و نگاه كردن به زن خود به
غير شهوت مانعى ندارد.
مسأله 227 - اگر كسى به زن اجنبيه نگاه كند با
شهوت و بدون شهوت و منى از او خارج شود كفاره او در
127

صورت تمكن يك شتر، و اگر متمكن نباشد يك گاو اگر از او
هم متمكن نشد يك گوسفند است.
مسأله 228 - اگر كسى به زن خود نگاه كند و اتفاقا
منى خارج شود يا آن كه از روى شهوت نگاه كند و منى
خارج نشود چيزى بر او واجب نخواهد شد.
مسأله 229 - اگر كسى با زن خود ملاعبه نمود تا منى
خارج شد يك شتر كفاره لازم است.
مسأله 230 - استمتاعات ديگر غير از آنچه ذكر شد
از زن براى محرم جائز است.
6 - استمناء
مسأله 231 - حرام است از براى مرد و زن كه با آلت
128

خود بازى كنند تا منى خارج شود بلكه هر كارى در خارج
انجام دهند كه به واسطه آن منى خارج شود و قصد خارج
شدن منى داشته باشند حرام است و اين حرمت علاوه
بر حرمتى است كه استمناء ولو در غير حال احرام دارد.
مسأله 232 - هر گاه كسى با آلت خود بازى كند
تا منى خارج شود كفاره آن يك شتر است، و بنابر اظهر اگر
اين عمل پيش از وقوف به مزدلفه انجام شد حج او نيز
فاسد است و بايد سال آينده حج بجا آورد، و در صورتى كه
استمناء از راه ديگر باشد حج او فاسد نيست و فقط كفاره
كه يك شتر است، لازم است و چنانچه استمناء با غير فعل
خارجى باشد كفاره هم لازم نيست همان نحو كه گذشت.
7 - عقد نكاح
مسأله 233 - بر محرم حرام است در حال احرام
تزويج كردن براى خود يا براى ديگرى، اعم از اين كه ديگرى
محرم باشد، يا محل بالغ باشد يا غير بالغ اعم از اين كه عقد
129

دائمى باشد يا انقطاعى.
و هم چنين است شخص محل براى محرم
تزويج نمايد بلكه اگر فضولة در آن وقت براى كسى عقد
نمايد يا كسى براى او عقد كند و بعد از محل شدن اجازه
نمايد، حرام است حتى اگر ولى در حال احرام وكيل كند
شخصى را كه عقدى براى بچه غير بالغ او بخواند حرام
است، و در تمام اين صور عقد هم باطل مىشود.
مسأله 234 - اگر كسى در حال احرام تزويج نمود
و عالم به حرمت هم بود آن زن براى آن مرد محرم كه تزويج
شده است، حرام ابدى مىگردد و ديگر نمىتواند آن را
بگيرد.
مسأله 235 - احكامى كه بيان شد براى تزويج
محرم، در زن محرمه كه عقد شود براى مردى يا عقد بنمايد
نيز جارى است حتى حرمت ابديه بنابر احتياط لزومى
مسأله 236 - حرام است براى محرم حضور
130

مجلس عقد و شاهد شدن بر آن، ولى اداء شهادت سابق
حرام نيست.
مسأله 237 - هر گاه محرم در حال احرام عقد نمايد
يك شتر بر او كفاره واجب است، و اگر شخص ديگرى براى
او عقد كند وعاقد و زوج علم به حرمت داشته باشند
بر هر كدام از عاقد و زوج يك شتر كفاره واجب است
و اگر زن در حال احرام باشد يا آن كه بداند مرد در حال
احرام است بر او هم يك شتر كفاره واجب مىشود، بلى اگر
زن در حال احرام باشد و مرد و عاقد محل باشند چيزى
واجب نيست.
8 - استعمال بوى خوش
مسأله 238 - حرام است از براى مرد محرم و زن
محرمه زعفران و عود و مشك وورس و عنبر، و حرمت اين
چيزها اعم است از بوئيدن، خوردن، ماليدن بر بدن يا
پوشيدن لباسى كه در آن اثرى از بوى آنها باشد، و اگر قبل از
131

احرام بر بدن ماليده يا لباس قبلا بوى آنها پيدا نموده بايد
براى احرام بر طرف گردد، همچنين اگر در وسط احرام به
غير اختيار بدن يا لباس ماليده شد، بايد فورا ازاله نمايد.
مسأله 239 - حرام است بر محرم ريحان و آن
عبارت است از هر نباتى كه گل او بوى خوب و ساقه او هم
بوى خوب دارد و از نباتات صحرائى باشد كه آدمى او را
كاشته باشد.
مسأله 240 - حرام است محرم يا محرمه روغن
مالى نمايند بدن خود را روغن هاى خوش بو مانند روغن
گل.
مسأله 241 - بوئيدن بقيه چيزهائى كه بوى خوب
دارد، مكروه است.
مسأله 242 - از حرمت طيب سه مورد استثناء شده
است:
132

1 - بوئيدن خلوق كعبه كه طيبى است مركب از
زعفران و غير آن.
2 - شخص محرمى كه در وقت سعى بين صفا و مروه
از بازار عطر فروشها مىگذرد.
3 - در حال اضطرار.
مسأله 243 - خوردن ميوه هاى خوشبو مانند سيب
و به مانعى ندارد، ولى بهتر است در وقت خوردن دماغ خود
را بگيرد.
مسأله 244 - بر محرم حرام است دماغ خود را
بگيرد از بوى بد، ولى براى فرار از آن راه رفتن تند مانعى
ندارد.
مسأله 245 - سرمه كشيدن به چيزى كه در او يكى
از پنج قسم اقسام طيب كه گذشت باشد حرام است.
مسأله 246 - حرام است بر محرم يا محرمه،
133

خوردن طعامى كه در آن يكى از اقسام طيب است كه بيان
شد، و هم چنين روغن مالى نمودن به چيزى كه در آن يكى از
آنها است و چنانچه خوردن، و روغن مالى نمودن به آن از
روى علم و عمد باشد، يك گوسفند كفاره بر او لازم است،
و اگر از روى جهل يا نسيان باشد چيزى بر او واجب نيست،
و در بقيه استعمالاتى كه حرام است كفاره ثابت نيست،
و اگر اقسام ديگر طيب را استعمال كند چيزى ديگر بر او واجب
نيست، ولى خوب است به مقدار پول آن صدقه بدهد.
9 - پوشيدن لباس دوخته براى مرد
مسأله 247 - حرام است براى مرد محرم لباس
دوخته بپوشد، و نيز حرام است بر او پوشيدن پيراهن،
زير جامه، قبا و هر لباسى كه دستهاى انسان داخل آن گردد
كه اين گونه لباس را درع مىگويند، و هر لباسى كه دگمه آن را
ببندند، ولو اين كه اينها دوخته نباشد مانند لباسهاى بافتنى
و غير ذلك و از حكم اول سه چيز استثناء شده به شرطى
كه دگمه هايش را بكنند:
134

1 - طليسان (تالشان) لباسى است كه تمام بدن را
مىپوشاند و بافتنى يك دست است.
2 - هميان كه حاجى پول خود را در آن گذاشته و به
كمر خود مىبندد.
3 - كمر بند اين سه چيز دوخته هم باشند مانعى ندارد
پوشيدنشان.
مسأله 248 - جائز نيست محرم لباس احرام را
دگمه بزند و اگر كمى دوخته گى هم داشته باشد، جائز
نيست ولى همان گونه كه بيان شد، مانعى ندارد ازار را به
كمر گره بزنند، و نيز جائز است به وسيله سوزن و چوب و
امثال اينها بعضى را به بعضى متصل نمايند.
مسأله 249 - جائز نيست محرم عمامه اش را به
سينه ببندد و جمعى از فقها فرموده اند كه به كمرش هم
نبندد، ولى اظهر جواز آن است.
مسأله 250 - پوشيدن لباس دوخته از براى زنان
135

جائز است ولى پوشيدن قفازين (كه در سابق زنهاى عرب
به جاى دستكش امروزه مىپوشيدند به اين نحو كه پارچه اى
را پر از پنبه نموده و براى رفع سرما به دستهاى خود
مى پوشاندند) بر زنان حرام است.
مسأله 251 - پوشيدن لباسى كه بر محرم حرام
است كفاره آن يك گوسفند است، و در صورت اضطرار
گرچه پوشيدن جائز است، ولى اظهر لزوم كفاره است، بلى
چنانچه از روى جهل و نسيان بپوشد كفاره واجب
نمىشود، مگر آن كه بعد از توجه و فهميدن فورا لباس را
بيرون نياورد.
مسأله 252 - اگر محرم چند صنف لباس كه هر كدام
بر او حرام است، بپوشد بر هر صنفى يك گوسفند كفاره لازم
است.
10 - سرمه كشيدن
136

مسأله 253 - حرام است از براى سرمه سياه
كشيدن ولو به قصد زينت نباشد، و نيز حرام است سرمه
كشيدن به چيزى كه يكى از اقسام طيب كه گذشت در آن
باشد، و نيز حرام است سرمه كشيدن به چيزهاى ديگر در
صورتى كه به قصد زينت باشد و اگر به قصد زينت نباشد
حرام نيست، و در مواردى كه سرمه كشيدن حرام است كفاره
ندارد.
11 - نگاه كردن در آئينه
مسأله 254 - نگاه كردن محرم در آئينه حرام است،
نگاه كننده مرد باشد، يا زن نگاه كردن در آئينه، براى زينت
باشد يا نه، و چنانچه نگاه كرد بنابر احتياط غير لزومى يك
گوسفند كفاره بر او ثابت است و مستحب است تلبيه را
اعاده نمايد.
اما نگاه كردن در اجسام ديگرى كه خاصيت آئينه را
دارد مانند آب صاف، يا سنگ صاف، يا اجسام صيقلى
ديگر هيچ مانعى ندارد.
137

12 - پوشيدن موزه و جوراب
مسأله 255 - پوشيدن خف (كه به معنى موزه است چه
ساق داشته باشد كه از او به تعبير چكمه مىشود و چه ساق نداشته باشد)
و جوراب بر مرد حرام است دوخته باشند يا ندوخته و غير
اين دو از چيزهائى كه پشت تمام پا را بپوشاند اگر دوخته
باشد حرام و الا حرام نيست.
مسأله 256 - بر زنان حرام نيست پوشيدن خف
و جوراب.
مسأله 257 - پوشيدن نعلين براى مردان جائز
است.
مسأله 258 - در حال ضرورت جائز است پوشيدن
خف و جوراب براى مردان ولى بايد ساقهاى جوراب را
ببرند.
مسأله 259 - هر گاه كسى جوراب يا خف بپوشد
138

بنابر احتياط غير لزومى يك گوسفند كفاره بر او ثابت است.
13 - دروغ گفتن و دشنام دادن و مفاخرات
مسأله 260 - يكى از محرمات در حال احرام به نص
آيه شريفه و روايات فسوق است و اظهر آن است كه سه
چيز را فسوق مىنامند:
1 - دروغ گفتن.
2 - دشنام دادن.
3 - افتخار نمودن شخصى به ديگرى از جهت نسب
يا حسب و نحو آنها، پس هر سه اينها از محرمات است و
دروغ گفتن و مفاخرات در غير حال احرام در بعضى موارد
جائز مىشود ولى در حال احرام مطلقا حرام است.
مسأله 261 - بنابر اظهر دروغ گفتن يا دشنام دادن يا
افتخار نمودن در حال احرام كفاره ندارد يعنى واجب نيست
بلى مستحب است يك گاو گاو قربانى كند.
139

14 - مجادله نمودن
مسأله 262 - يكى از امورى كه حرام است از براى
محرم، مجادله است و مراد از آن اين است كه براى امر
دروغى و خلاف واقع، يك مرتبه قسم بخورد بخصوص
كلمه لا والله يا بلى والله يا آن كه براى امر واقعى و راستى
سه مرتبه به كلمه مخصوصه قسم بخورد و قسم خوردن به
كلمات ديگر و به نحو ديگر حرام نيست.
مسأله 263 - از حرمت مجادله دو مورد استثناء
شده است:
1 - اين كه قسم خوردن محرم براى اثبات حقى يا
برداشتن باطلى باشد.
2 - در جائى كه مقصد محرم فقط اظهار محبت و
تعظيم شخصى باشد مانند اين كه بگويد لا والله زحمت
نكشيد در اين دو مورد مجادله حرام نيست.
140

مسأله 264 - در صورتى كه جدال كننده در سخن
خود راستگو باشد همان نحو كه گذشت يك و دو مرتبه
قسم خوردن با صيغه مخصوصه حرام نيست كفاره هم
ندارد.
و اگر قسم از دو مرتبه تجاوز كند يك گوسفند كفاره بر
او واجب خواهد شد، اما در صورتى كه جدال دروغ باشد
در مرتبه اول يك گوسفند و در مرتبه دوم فقها فرموده‌اند
يك گاو (بعيد نيست دو گوسفند كافى باشد) و در مرتبه سوم يك
شتر كفاره ثابت است، بعيد نيست يك گاو، در مرتبه سوم
كفايت كند.
15 - كشتن جانوران بدن
مسأله 265 - كشتن شپش در صورتى كه اذيت
نكند، محرم حرام است و نيز حرام است انداختن آن
از بدن و در صورتى كه اذيت كند هم قتل آن جائز است هم
انداختن.
و اما پشه و كك در صورتى كه به محرم آزار ندهند
141

احتياط در نكشتن آنها است، ولى انداختن آنها از بدن هيچ اشكالى ندارد.
مسأله 266 - كفاره كشتن شپش يا انداختن آن در
صورتى كه حرام است بنابر احتياط يك كف از طعام به
شخص فقير دادن است.
16 - زينت نمودن
مسأله 267 - زينت نمودن بر محرم حرام است،
ولى انگشتر دست كردن ولو به قصد زينت باشد حرام
نيست، بلكه اگر براى استحباب و به قصد آن باشد،
مستحب است.
مسأله 268 - پوشيدن زيور براى زنان در صورتى كه
براى زينت كردن براى مردان باشد حرام است و الا حرام
نيست.
142

مسأله 269 - استعمال حناء براى محرم اعم از زن و
مرد حرام نيست ولو به قصد زينت باشد، بلكه مكروه هم
نيست مگر حناء بستن زن به قصد تزئين براى شوهر در اين
صورت بخصوص مكروه است.
مسأله 270 - پوشيدن عينك اگر زينت محسوب
جائز نيست و اگر نه اشكالى ندارد.
مسأله 271 - بنابر اظهر، در زينتهائى كه حرام است
كفاره ثابت نسيت.
17 - ماليدن روغن بر بدن
مسأله 272 - بر محرم حرام است ماليدن روغن كه
داراى بوى خوش مىباشد بر بدن خود، مگر در صورتى كه
ضرورت و معالجه آن را ايجاب مىنمايد.
و در صورتى كه اين عمل را محرم از روى علم و عمد
انجام داد چنانچه آن روغن داراى مشك يا عنبر يا ورس يا
143

يا عود يا زعفران باشد يك گوسفند كفاره لازم است، و
چنانچه داراى يكى از آنها نباشد بنابر اظهر كفاره واجب
نيست.
18 - جدا نمودن مو از بدن
مسأله 273 - بر محرم حرام است از روى تعمد مو
را از سر يا بدن خود يا ديگرى اعم از اين كه او محرم باشد
يا محل جدا نمايد و از اين حكم چند مورد استثناء شده
است.
1 - شپش زيادى در بدن محرم توليد شده باشد.
2 - آن كه بودن مو موجب درد سر يا بيمارى ديگرى
گشته يا ناراحت است از موى به واسطه گرمى هوا يا
ضرورت ديگرى ايجاب نمايد.
3 - موئى كه داخل پلك چشم روئيده و باعث آزار
چشم گردد.
4 - موهائى كه هنگام غسل يا وضوء بدون قصد از
بدن جدا شود.
144

مسأله 274 - فرقى نيست در حرمت جدا كردن مو
بين آن كه به كندن مو باشد يا به تراشيدن، يا به نوره كشيدن،
و يا با دست كشيدن و شانه كردن.
مسأله 275 - هر گاه محرم موى از بدن خود جدا
نمايد به تراشيدن و مانند آن اعم از اين كه موى سر باشد
يا موى بدن و اعم از اين كه خودش مباشر باشد يا كسى
ديگر با توجه و رضايت او، كفاره آن مردد است بين
چهار چيز.
1 - يك گوسفند قربانى نمايد.
2 - سه روز روزه بگيرد.
3 - دوازده مد از طعام به شش نفر مسكين هر كدام دو
مد بدهد.
4 - ده مسكين را سير نمايد از طعام و بنابر احتياط در
در صورتى كه جدا شدن مو از روى ضرورت نباشد اختيار
قربانى است بلكه اين احتياط ترك نشود.
مسأله 276 - اگر محرم موى بدن يا سر محل
145

يا محرم را جدا نمايد كفاره بر او واجب نيست.
و هم چنين كفاره بر محرم ثابت نيست اگر كسى ديگر
بدون اذن و توجه آن موى سر يا بدن او را جدا نمايد مانند
آن كه محرم در خواب باشد كسى بدون اذن قبلى او
بتراشد.
مسأله 277 - در صورت كندن محرم موى زير بغل
خود را، چنانچه موى زير هر دو بغل را بكند يك گوسفند
كفاره واجب مىشود، و چنانچه موى زير يك بغل را بكند
سه مسكين اطعام نمايد، و حكم تراشيدن زير بغل يا نوره
كشيدن يا كندن بعض از آن حكم جدا نمودن مو است از
بدن يا سر كه در مسأله قبل بيان شد.
مسأله 278 - اگر كسى در حال احرام باشد و با
دست كشيدن بر سر يا ريش خود موى آنها جدا شود
چنانچه موى زياد جدا شود يك گوسفند كفاره لازم است،
و چنانچه كم باشد يك كف از طعام، يا سويق، يا كعك به
مسكين صدقه بدهد، يا يك درهم كه يك مثقال شرعى نقره
146

است، خرما خريده و صدقه بدهد.
19 - پوشاندن سر از براى مردان
مسأله 279 - حرام است از براى مرد محرم
پوشانيدن سر و گوشها يا قسمتى از سر را حتى در حال
خوابيدن به پارچه و مانند آن، و بنابر احتياط نپوشاند سر را
به چيزهائى كه متعارف نيست پوشاندن آنها مانند گل
و كاغذ و حنا زنبيل و امثال آنها اگر چه بنابر اظهر مانعى
ندارد.
مسأله 280 - از حرمت پوشاندن سر چند مورد
استثناء شده:
1 - پوشاندن سر به بعضى از بدن مانند دست.
2 - بند خيك را به سر بگذارد.
3 - دستمالى كه به جهت درد سر مىبندند.
4 - پوشاندن سر در حال ضرورت.
147

مسأله 281 - جائز است مرد محرم صورت خود را
بپوشاند.
مسأله 282 - حرام است از براى محرم فرو رفتن در
آب ولى آب ريختن به سر براى غسل يا براى شستشو يا
جهت ديگر مانعى ندارد كه، و نيز مانعى ندارد فرو رفتن در زير
مايع ديگرى غير آب.
مسأله 283 - اگر محرم نسيانا سر خود را پوشانيد
واجب است به مجرد توجه آن را بردارد از سر، و
و بنابر احتياط وجوبى تلبيه بگويد.
مسأله 284 - هر گاه محرم از روى علم و عمد و
اختيار سر خود را پوشانيد به چيزى كه حرام است
پوشاندن به آن كفاره آن يك گوسفند است، و در پوشاندن
سر به نحوى كه جائز است كفاره نيست.
148

20 - پوشاندن رو از براى زن
مسأله 285 - حرام است از براى زن پوشيدن،
نقاب و برقع و مانند اينها در حال احرام، ولى پوشانيدن
روى خود را به نحو ديگرى مانعى ندارد، بلكه مقتضاى
احتياط آن است كه گوشه چيزى را كه به سر دارد، مانند
چادر و غير آن تا محاذى بينى و چانه خود پائين بيندازد
و لازم نيست آن را بين دست و چوب يا چيز ديگرى
دور از صورت نگه دارد.
مسأله 286 - در صورتى كه زن روى خود را با نقاب
يا برقع بپوشاند كفاره واجب نيست.
21 - سايه قرار دادن بر خود براى مردان
مسأله 287 - براى مرد محرم حرام است در حال
راه پيمودن به سوى مكه در صورتى كه سواره باشد خود را
149

در زير سايه چيزى كه روى سر او است، قرار دهد و پرده
كجاوه و سقف ماشين و هواپيما و نحو اينها در اين حكم
مشترك هستند بلكه خود را در زير سايه چيزى نگاه داشتن
اگر چه آن چيز سايه انداز روى سر نباشد نيز حرام است.
مسأله 288 - جائز است محرم در حال سير با
دست خود سايه بر خود بيندازد.
مسأله 289 - جائز است در حال توقف در بين راه
زير سايه رفتن اعم از سقف خانه وخيمه و غير ذلك، و نيز
جائز است در رفت و آمد به چتر و مانند آن سايه انداختن
به خود.
مسأله 290 - اگر مركب مختصر توقفى در بين راه
پيمودن نمود جائز نيست زير سقف آن رفتن ولى اگر توقف
طولانى شود جواز رفتن زير سايه بعيد نيست ولى احتياط
مراعات شود.
150

مسأله 291 - سايه انداختن براى زنان و اطفال جائز
است.
مسأله 292 - براى مردان نيز جائز است سايه
انداختن به خود در صورت ضرورت، مانند آن كه گرما يا
سرما او را اذيت بنمايد يا تحملش مشكل باشد.
مسأله 293 - در حرمت زير سايه بان رفتن فرقى
نيست بين روز و شب و بين روز آفتابى و روز ابرى، در جميع
صور زير سايه انداز رفتن در حال راه پيمودن در صورتى كه
سواره باشد، حرام است.
مسأله 294 - اگر نذر نمايد احرام قبل از ميقات را
مثل آن كه نذر كند احرام از فرودگاه هواپيما از شهر خودش
و راه رفتن به مكه منحصر باشد به سوار شدن هواپيما و
سقف آن را هم نمىشود برداشت نذر او منعقد و بايد احرام
بسته و سوار هواپيما شود وزير سايه سقف آن قرار گرفتن
چون در حال اضطرار است، مانعى ندارد و حرام هم
نيست. فقط يك گوسفند كفاره آن است.
151

مسأله 295 - حكمى كه نسبت به آفتاب گفته شد
در باران نيز جارى است يعنى حرام است براى مرد محرم
كه خود را به وسيله چتر يا مانند آن از باران بپوشاند ولى به
واسطه دست مانعى ندارد.
مسأله 296 - كفاره سايه قرار دادن يك گوسفند
است و اين حكم در صورت ضرورت نيز جارى است و در
صورتى كه اين عمل تكرار شود بيش از يك گوسفند واجب
نمىشود، بلى چنانچه در احرام حج هم يك مرتبه يا چند
مرتبه زير سايه برود براى آن هم يك گوسفند كفاره واجب
است همان نحو كه براى زير سايه رفتن در احرام عمره يك
گوسفند ثابت است.
22 - ناخن گرفتن
مسأله 297 - گرفتن تمام ناخن ها يا يك ناخن يا
بعضى از آن بر محرم حرام است، اعم از اين كه با مقراض
گرفته شود يا با دندان يا با غير اين دو، مگر آن كه بودن آن
152

موجب آزار و اذيت باشد كه در اين صورت گرفتن ناخن
جائز است.
مسأله 298 - اگر محرم يك ناخن يا بعضى از آن را يا
يك ناخن را در چند مرتبه بگيرد اعم از دست و پا يك مد از
طعام بايد داده شود يك گوسفند بايد قربانى كند و نيز چنانچه
مجموع ناخن هاى دو دست و دو پا در يك مجلس گرفته شود
يك گوسفند كافى است ولى اگر در دو مجلس باشد دو
گوسفند لازم است.
مسأله 299 - اگر پنج ناخن دست و پنج ناخن از پا
گرفته شود گوسفند واجب نمىشود بلكه ده مد از طعام
كفاره آن است.
مسأله 300 - كسى كه يك انگشت زيادى دارد
153

چنانچه ناخن هاى ده انگشت را بگيرد و يكى باقى بماند ده
مد طعام بدهد گوسفند، لازم نيست و اگر كسى يك انگشت
كم دارد ناخن هاى نه انگشت را كه بگيرد گوسفند لازم
مىشود.
مسأله 301 - در ثبوت گوسفند براى كفاره اگر
ناخن هاى تمام دست يا پا را بگيرد فرقى نيست بين اين كه
هر ناخن كه مىگيرد يك مد طعام به فقير بدهد يا نه.
مسأله 302 - اگر كسى از روى جهل يا نسيان يا
اضطرار و يا اكراه ناخن بگيرد كفاره بر او نيست، بلى چنانچه
اين مسأله را از ديگرى كه به نظر محرم صلاحيت بر فتوى
دادن دارد بپرسد و آن كس كه از او پرسيده است به
جواز گرفتن ناخن فتوى داده و شخص سائل از روى جهل
ناخن بگيرد و به غير اختيار خون هم بيايد فتوى دهنده يك
گوسفند كفاره بايد بدهد.
154

23 - سلاح برداشتن
مسأله 303 - برداشتن سلاح مانند شمشير و نيزه
و هفت تير و غير اين امور كه به آنها سلاح گفته مىشود
بر محرم حرام است، و جماعتى گفته اند كه فرقى نيست بين
اين كه سلاح بر تن باشد يا نباشد همين قدر كه صدق كند
سلاح با او است حرام است ولى بنابر اظهر خصوص سلاح
بر تن محرم بودن حرام است پس اگر در ماشينى كه محرم با
او راه مىپيمايد هفت تير همراه بردارد ظاهرا مانعى ندارد.
مسأله 304 - حرمت برداشتن سلاح از براى محرم
مخصوص به حال اختيار و عدم خوف است پس، چنانچه
مضطر باشد و از حمله دشمن خائف، جائز است سلاح
بردارد.
مسأله 305 - بنابر اظهر سلاح برداشتن كفاره ندارد
و اگر بخواهد محرم احتياط كند يك گوسفند كفاره آن
155

است.
بيرون آوردن خون از بدن
مسأله 306 - بيرون آوردن خون از بدن بنابر اظهر
حرام نيست، بلى مكروه است چه با حجامت و فصد باشد
يا با مسواك كردن و خراشيدن بدن يا غير آنها و كفاره هم
ندارد، و خارج نمودن خون دمبل با فشار دادن آن كراهت
هم ندارد.
مسأله 307 - كندن دندان حرام نيست و كفاره هم
ندارد ولو خون هم بيايد.
كندن درخت و گياه حرم
مسأله 308 - كندن درخت يا گياه حرم حرام است
و اين حكم اختصاصى به محرم ندارد، بلكه بر محل نيز
حرام است و فرقى نيست در حرمت كندن بين تنه درخت و
156

شاخه و ميوه آن كما اين كه فرقى نيست بين كندن و بريدن و
غير ذلك، ميزان، جدا شدن است.
مسأله 309 - اگر محرم يا كس ديگر معصيت كرد
و بريد درخت را انتفاع به آن و تصرف در آنچه بريده شده،
مانعى ندارد.
مسأله 310 - درختى كه اصل آن در حرم و
شاخه هايش خارج حرم يا اين كه به عكس باشد حكم آن
حكم درختى است كه تمام آن در حرم باشد.
مسأله 311 - از حرمت كندن گياه و درخت چند
مورد استثناء شده است:
1 - درختى كه در منزل و محلى كه براى سكونت
اختيار كرده است برويد چه آن كه ملك او باشد يا منافع آن
متعلق به او باشد، و ملك بودن درخت بر صاحب منزل
معتبر نيست، بلكه اگر درخت مال كس ديگر هم باشد اين
حكم جارى است.
157

2 - درخت ميوه و درخت خرما.
3 - اذخر كه گياه معروفى است كه آهنگر عوض هيزم
و ذغال او را مىسوزاند.
4 - شاخه و برگى كه در منزل مسكونى انسان از
از درخت خارج آمده باشد.
5 - هر علفى كه براى خوراك شتر باشد اما كندن
علف براى حيوان ديگر غير شتر جائز نيست ولى مىتوان
خود حيوان را در آنجا رها نمود تا اين كه از علفها بخورد.
6 - هر درخت و گياهى كه خود انسان او را كاشته
باشد چه آن كه در ملك خود كاشته باشد يا در ملك ديگرى
يا در زمين بى صاحب.
مسأله 312 - كفاره كندن درخت بزرك يك گاو و
كفاره كندن درخت كوچك يك گوسفند و كفاره كندن
بعضى از درخت قيمت آن است و در كندن گياه كفاره
نيست.
158

اگر اسبابى كه موجب كفاره است متعدد شد
مسأله 313 - اگر چيزهائى كه موجب كفاره است،
چند مرتبه از محرم صادر شد در آن چند صورت است:
1 - آن دو عمل يا چند عمل هر كدام كفاره
مخصوصى داشته باشد مانند آن كه كفاره يكى گاو و كفاره
ديگرى گوسفند باشد در اين صورت آن دو يا چند كفاره
همه ثابت است.
2 - آن دو عمل كفاره شان يكى باشد اعم از اين كه از
جنس واحد باشند يا از دو جنس ولى بعد از ارتكاب عمل
اول كفاره داده است، در اين صورت براى عمل دوم نيز بايد
كفاره بدهد.
3 - آن دو عمل يا چند عمل كفاره شان يكى باشد و
بعد از ارتكاب هيچ كدام كفاره نداده است در اين صورت
بنابر اظهر يك كفاره بيشتر واجب نيست مگر در چند مورد:
اول كفاره صيد خطائى كه كفاره با تكرار صيد مكرر
مىشود.
159

دوم پوشيدن لباس دوخته براى مردان كه اگر چند
صنف لباس بپوشد چند كفاره واجب مىشود همان طورى
كه گذشت.
سوم سايه قرار دادن در احرام عمره و در احرام حج كه
هر كدام كفاره مخصوصى دارد همان نحو كه گذشت.
حكم جاهل و ناسى
مسأله 314 - هر گاه محرم از روى جهل يا نسيان
يكى از چيزهائى كه تركش بر محرم لازم است و فعل آن
موجب كفاره مىشود، انجام دهد كفاره واجب نمىشود
مگر در دو مورد:
1 - اين كه در عمره تمتع بعضى از سعى را فراموش
كند و به خيال آن كه پس از تقصير محل شده با نزديكى
نمايد.
2 - آن كه ناخن ها را بگيرد در اين دو مورد اظهر ثبوت
كفاره است همان نحو كه خواهد آمد، و هم چنين كفاره
ثابت نيست اگر در حال ضرورت و يا اكراه يكى از آن كارها را
160

انجام دهد مگر در مواردى كه در ذيل آن تروك بخصوص
بيان شده است.
جاى كشتن كفارات احرام
مسأله 315 - جماعتى از فقها فرموده اند كفاره اى
كه به جهت صيد واجب شده است اگر در احرام عمره
باشد جاى كشتن آن مكه مكرمه است و اگر در احرام حج
باشد جاى كشتن منى است ولى ظاهر آن است كه تقديم
ذبح در همان محل صيد جائز است.
مسأله 316 - كفاراتى كه به جهت غير از صيد از
اسباب گذشته واجب مىشود چنانچه آن سبب در احرام
حج باشد اظهر اين است كه جائز است كه تأخير بيندازد تا
برگشتن به شهر خود اگر چه افضل آن است كه در منى
بكشد.
و چنانچه در احرام عمره مفرده باشد مخير است بين
كشتن در مكه يا كشتن در منى.
161

و چنانچه در عمره تمتع باشد بنابر احتياط يا در مكه يا
در منى ذبح شود و ذبح در منى افضل است و چنانچه تأخير
بيندازد تا برگشتن به شهر خود همان جا ذبح نمايد مجزى
است.
مسأله 317 - كفارات ديگر غير از ذبح چه آن كه
جنايت در احرام حج باشد يا در احرام عمره مخير است
مكلف در مصرف بين مكه و منى و لازم نيست بخصوص
اهل آنجا داده شود و شرط نيست كه بخصوص فقراء شيعه
بدهد بلكه مىتواند به فقراء غير شيعه هم بدهد.
مسأله 318 - روزه اى كه كفاره بعضى امور است،
معينى ندارد مىتوان تأخير انداخت تا برگشتن به شهر
خود.
162

طواف و احكام آن
واجب دوم از واجبات عمره تمتع طواف است و
چند شرط در صحت طواف معتبر است:
شرط طواف به طهارت حديثه
اول طهارت از حدث در صورتى كه طواف واجب
باشد پس شخص محدث اعم از اين كه حدث او اصغر
باشد يا اكبر نمىتواند طواف واجب را بدون وضوء يا غسل
بجا آورد.
و فرقى نيست در طواف واجب بين طواف حج يا
طواف عمره و بين حج يا عمره واجب يا مستحب بلكه
ميزان واجب بودن خود طواف است.
و در صورتى كه مكلف از روى عمد يا جهل يا نسيان
163

طواف واجب را بدون طهارت بجا آورد طواف او باطل
خواهد بود، و اما طواف مستحب بنابر اظهر طهارت شرط
صحت آن نيست.
مسأله 319 - اگر شخص محدث از وضو يا غسل
تمكن نداشته باشد چنانچه وقت موسع است يعنى اگر
صبر كند تا تمكن از آن پيدا شود وقت طواف نمىگذرد بايد
صبر نموده پس از تمكن وضوء يا غسل نمايد و طواف را
بجا آورد و اگر وقت ضيق است و تا آخر وقت طواف تمكن
از وضوء يا غسل پيدا نمىكند بايد تيمم نموده و طواف را
بجا آورد و اگر از تيمم هم تمكن ندارد و مأيوس از تمكن
مىباشد به جاى خود نائب بگيرد و احوط آن است كه با
فرض نمودن مانع از دخول مسجد الحرام خود نيز بى
طهارت طواف را بجا آورد.
مسأله 320 - اگر شك در طهارت بنمايد چنانچه
پس از فارغ شدن از طواف باشد چيزى بر او واجب نيست و
طواف محكوم به صحت است، و چنانچه در اثناء طواف يا
164

قبل از آن شك نمايد اگر سابقه او طهارت باشد و
شك در صدور حدث نموده است بنا را بر طهارت بگذارد و
طواف را تمام كند و اگر حالت سابقه آن حدث بوده واجب
است تحصيل طهارت بنمايد.
مسأله 321 - اگر محرم در اثناء طواف محدث شد
در آن چند صورت است:
1 - آن كه پيش از گذشتن نصف از طواف محدث
شود در اين صورت طواف او باطل است و بايد پس از
طهارت از سر بگيرد طواف را.
2 - آن كه حدث بعد از دور چهارم بوده و بدون اختيار
از او سر زده باشد در اين صورت طواف را قطع نموده و بعد
از طهارت باقى مانده طواف را بجا آورد صحيح
است.
3 - آن كه حدث بعد از دور چهارم بوده و اختيارى
باشد يا آن كه بعد از گذشتن نصف و قبل از تمام شدن دور
چهارم باشد در اين صورت دو صورت بنابر احتياط پس از طهارت
باقى مانده از طواف را بجا آورد و دوباره از سر طواف را
165

اعاده نمايد، و در اين احتياط كفايت مىكند كه پس از
طهارت يك طواف كامل يعنى هفت دور بجا بياورد به قصد
ما في الذمه اعم از آن كه واجب خصوص آن مقدارى است
كه باقى مانده و زيادى لغو است يا آن كه همه آن هفت دور
واجب است.
مسأله 322 - اگر زن در عمره تمتع در حال احرام
حائض بوده يا بعد از آن حائض شود در آن چند صورت
است:
1 - آن كه از براى طهارت و بجا آوردن اعمال عمره و
طواف وقت وسعت داشته باشد به اين نحو كه اگر صبر كند
تا پاك شده و غسل نمايد مىتواند طواف و نماز آن را بجا
آورد و وقوف به عرفات را قبل از غروب روز نهم ذى الحجه
درك نمايد در اين صورت بايد صبر كند پس از پاك شدن و
غسل كردن طواف را بجا آورد.
2 - آن كه از براى طهارت و بجا آوردن طواف وقت
وسعت نداشته باشد و اگر صبر كند كه پس از غسل طواف
كند وقوف به عرفات را قبل از غروب روز نهم ذى الحجه
166

درك نمىنمايد در اين صورت حج او به افراد مبدل مىشود
و پس از حج در صورت تمكن عمره مفرده بر او لازم است.
3 - عارضه حيض در اثناء طواف رخ دهد در اين
صورت چنانچه عارضه بعد از تمام شدن دور چهارم بوده
باشد مقدارى كه بجا آورده صحيح است بقيه مناسك عمره
را بجا آورده، و پس از پاك شدن و غسل كردن بقيه طواف
را بجا آورد.
و چنانچه قبل از گذشتن نصف باشد طوافش باطل و
حكم او در اين فرض حكم زنى است كه قبل از طواف
حائض شود، و چنانچه بعد از گذشتن نصف و قبل از تمام
شدن دور چهارم باشد بايد احتياط نمايد و مراعات هر دو
حكم در دو مورد گذشته را بنمايد.
4 - عارضه حيض قبل از طواف و بعد از نماز آن باشد
در اين صورت طواف او صحيح است و پس از طهارت بايد
دو ركعت نماز طواف را بجا آورد.
مسأله 323 - زن مستحاضه اگر بخواهد طواف كند
بايد تمام افعالى كه براى نماز خواندن از وضوء و غسل و
167

غير ذلك براى او واجب است بجا آورد و بعد از آن مىتواند
طواف كند و وضوء مخصوصى و غسل خاصى براى طواف
لازم نيست.
اشتراط طواف به طهارت از خبث
شرط دوم از شرائط صحت طواف آن است كه در
حال طواف بدن و لباس پاك باشد بنابر احتياط لزومى، پس
طواف با نجاست بدن يا لباس باطل است بنابر احتياط
و بنابر احوط نجاستهائى كه در نماز از آنها عفو شده است
مانند خون كمتر از درهم و خون قروح و جروح در طواف
معفو نيست.
مسأله 324 - در صورتى كه نجس بودن بدن يا
لباس خود را در حال طواف نداند و پس از طواف عالم شود
طواف او صحيح است و حاجتى به اعاده نيست و اگر نماز
طواف نيز در اين حالت خوانده شود، صحيح است.
168

مسأله 325 - اگر مكلف نجاست بدن يا لباس خود
را نداند و در اثناء طواف علم به نجاست پيدا كند يا اين كه
نجاست در اثناء طواف بر او عارض شود بنابر اظهر طواف را
قطع نموده و پس از طهارت بقيه طواف را بجا بياورد و
طواف او صحيح است و چنانچه احتياط كند به اعاده
طواف به قصد اتمام يا تمام بهتر است.
مسأله 326 - در صورتى كه مكلف از روى
فراموشى طواف و نماز آن را با بدن يا لباس نجس بجا آورد
و پس از طواف متذكر شد بنابر احتياط لزومى طواف را
اعاده نمايد، اما نماز طواف اعاده آن واجب است.
اشتراط طواف به ستر عورت
شرط سوم از شرائط صحت طواف، ستر عورت
است پس طواف بدون آن باطل است، و در ساتر معتبر
است كه غصبى نباشد، بلكه معتبر است هر چه را كه
شخص در حال طواف پوشيده يا حمل نموده مباح باشد،
169

و ساير شرائطى كه در لباس مصلى معتبر است، در طواف نيز
معتبر خواهد بود همان نحو كه گذشت.
اعتبار ختان در طواف
شرط چهارم از شرائط نسبت به مرد ختنه نمودن
است پس طواف مرد ختنه نشده باطل است و اظهر اين
است كه اين شرط در صبى مميز نيز در صورتى كه خود
احرام را ببندد جارى است و اما در صورتى كه طفل مميز
نباشد يا آن كه ولى طفل او را احرام بسته باشد ثبوت اين
شرط معلوم نيست اگر چه احواط است.
مسأله 327 - بعضى از فقهاء فرموده اند كه صبى
مميز كه خود احرام بسته اگر طواف را بدون ختنه بجا
آورد طواف او باطل و پس از بلوغ زن بر او حرام خواهد شد
پس در اين صورت لازم است پس از ختنه نمودن در صورت
تمكن، طواف نساء را اعاده نمايد و در صورت عدم تمكن
جائز است نائب بگيرد.
و اين فرمايش در نظر حقير خالى از اشكال نيست
170

زيرا كسى كه طواف نساء را بدون ختنه انجام دهد، قهرا
طواف زيارت را كه قبل از آن است، نيز بدون ختنه انجام
داده پس آن هم باطل است و حكم او در اين صورت
حكم كسى است طواف زيارت را ترك كرده
باشد. و خواهد آمد كه حكم او اين است كه اگر عمدا با علم
به حكم يا جهل به آن طواف را ترك كند حج او باطل و بايد
اعاده نمايد و با بطلان حج دليلى نداريم بر باقى بودن احرام
بنابر اين زن بر او حرام نخواهد شد بلى اگر نسيانا طواف
بدون ختنه بجا آورده باشد چنانچه از مكه كوچ كرده است
مىتواند نائب بگيرد براى طواف زيارت و طواف نساء و
قبل از طواف نائب، زن بر او حلال نيست.
اشتراط طواف به قصد قربت
شرط پنجم طواف نيت است و به اين نحو نيت
مىكند كه براى امتثال فرمان الهى طوافى كه براى من
واجب است بجا مىآورم، و لازم نيست در ذهن خود
بياورد كه طواف عبارت است از گردش كردن دور خانه خدا
171

هفت دور، و لازم است نيت تا آخر طواف باقى باشد پس
اگر طواف را بدون قصد قربت بجا آورد، يا آن كه در وسط
قصد قربت نداشته باشد، طوافش باطل خواهد بود.
واجبات طواف
واجبات طواف چند چيز است: 1 - اين كه هفت شوط يعنى هفت دور خانه كعبه را
طواف كند، و كمتر از هفت دور كفايت نمىكند، و حكم زياد
نمودن خواهد آمد.
2 - آن كه هفت دور پياپى باشد پس جائز نيست
فصل طويل بين آنها و بنابر احتياط لزومى قطع طواف
فريضه بدون حاجت دينى يا دنيوى جائز نيست.
بلى در صورتى كه حاجتى باشد جائز است قطع
طواف و اما طواف مستحب پس قطع او بدون حاجت نيز
جائز است.
3 - آن كه ابتدا طواف از حجر الاسود باشد
و بنابر اظهر كفايت مىكند ابتدا طواف از وسط
172

حجر الاسود يا آخر جزء او باشد و لازم نيست از اول حجر
باشد.
و نيز لازم نيست كه اول جزء از بدن در ابتداء طواف
محاذى اول جزء حجر باشد به قسمى كه تمام بدن او بر تمام
حجر بگذرد ولى احوط رعايت هر دو امر است و در صورتى
كه مكلف بخواهد عمل به احتياط نمايد كافى است اندكى
قبل از رسيدن به حجر نيت طواف را چنين كند كه ابتداء
طواف از جزء واقعى محاذى حجر بوده و انتهاء آن به همان
موضع محاذى باشد و مقدار زيادى از باب مقدمه علميه
باشد.
4 - اين كه هر دورى به حجر الاسود ختم بنمايد
و كفايت مىكند در آن كه ختم كند طواف را به همان
موضعى كه ابتداء از آن موضع نموده است پس اگر از اول
حجر ابتداء كرده است لازم نيست به آخر حجر ختم نمايد
بلكه اگر به اول ختم كند مجزى است.
و در اينجا نيز اگر مكلف بخواهد احتياط كند چنين
قصد مىكند كه آخر هر دور اول دور بعد از آن باشد و در
دور هفتم قدرى زيادتر برود و مقدار زيادى به قصد مقدمه
173

علميه باشد.
5 - بايد طواف كننده خانه را در جميع حالات طواف
در طرف دست چپ خود قرار دهد، و در صورتى كه در
بعضى از اجزاء طواف روى خود را به كعبه نمايد يا پشت به
آن بنمايد ولو به غير اختيار باشد اعاده آن جزء لازم است،
و ميزان در تحقق اين مطلب صدق عرفى است پس مختصر
انحراف به طرف راست مضر نيست، و فرقى نيست در
بطلان طواف به غير اين طريق، مثل آن كه خانه در طرف
راست قرار گيرد، بين آن كه، عالم باشد، يا جاهل، يا ناسى
در جميع صور بايد طواف را اعاده نمايد، و بهتر است كه
طواف كننده پيش از رسيدن به حجر اسماعيل بدن خود را
قدرى به طرف چپ كج كند تا اين كه شانه چپ او از كعبه
خارج نشود، و هم چنين پيش از رسيدن به در ديگر حجر
بدن خود را به طرف راست كج كند و اين دقت را در دو ركن
ديگر نيز اعمال كند.
6 - آن كه حجر حضرت اسماعيل را داخل مطاف
نمايد به اين معنى كه از پشت حجر دور بزند به نحوى كه
دور او و خانه طواف نمايد، پس اگر طورى طواف كرد كه
174

دور آن گردش نكرد و آن بيرون از مطاف قرار گرفت يا آن كه
از وسط آن گذشت يعنى از يكى از درهاى حجر داخل و از
در ديگر خارج شود طواف او باطل است، چنانچه در يكى
از دورها چنين كند خصوص همان دور باطل مىشود،
و لازم نيست اعاده بقيه دورهاى طواف.
7 - آن كه طواف كننده بايد از خانه كعبه و از صفه
كوچكى كه در اطراف خانه است و به شاذروان ناميده
مىشود، خارج باشد.
مسأله 328 - مشهور بين فقهاء اين است كه طواف
بايد بين مقام ابراهيم (ع) و خانه خدا باشد يعنى از هر طرف
اين مسافت در نظر گرفته شود، و مسافت آن بيست و شش
ذراع و نيم تقدير شده است، و نظر به اين كه حجر اسماعيل
داخل مطاف است و خود بيست ذراع است، پس در طرف
آن بيش از شش ذراع و نيم نبايد دور شد، و لكن ظاهر اين
است كه طواف در دور تر از اين مسافت (بيست و شش ذراع
و نيم) نيز كافى باشد خصوصا براى كسانى كه در اين
مسافت نتوانند طواف كنند يا طواف در آن بر آنها مشقت
175

داشته باشد و مراعات احتياط با قدرت و تمكن بهتر و اولى
است.
تعدى از مطاف به خارج يا داخل
مسأله 329 - اگر شخصى در اثناء طواف از محل
طواف خارج شده و داخل كعبه شد، چنانچه قبل از تجاوز
نصف باشد طواف او باطل مىشود و لازم است آن را اعاده
نمايد، و چنانچه بعد از اتمام دور چهارم باشد برگشته و از
همانجا كه مطاف خارج شده بجا آورد و اعاده لازم
نيست، و چنانچه بعد از تجاوز نصف و قبل از اتمام
دور چهارم، باشد بنابر احتياط طواف اول را تمام كرده و پس
از آن آن را اعاده نمايد، و در احتياط مزبور كفايت مىكند
يك طواف كامل به قصد، اعم از اتمام و تمام بجا آورد و
معلوم باشد اين تفصيل در طواف فريضه است، و اما در
طواف مستحب در تمام صور اتمام كافى است و لازم نيست
اعاده.
176

مسأله 330 - اگر شخصى در حال طواف به
شاذروان راه رود آن مقدار از طواف محسوب نيست و آن
جزء را اعاده نموده و طواف را تمام كند و اعاده لازم نيست.
مسأله 331 - اگر شخصى در حال طواف داخل
حجر اسماعيل شود دورى كه دخول در آن دور بوده باطل
مىشود و لازم است آن دور را اعاده نمايد و بالا رفتن در
اثناء طواف بر ديوار حجر در حكم داخل شدن در حجر
است بنابر احتياط.
مسأله 332 - اگر شخصى بدون عذر در حال طواف
از مطاف خارج و از جهت طول مدت موالات عرفيه
فوت شود، چنانچه قبل از تجاوز نصف باشد طواف او
باطل است و لازم است آن را اعاده نمايد، و چنانچه خروج
از مطاف بعد از اتمام دور چهارم باشد پس از مراجعت
طواف اول را تمام نموده و اعاده لازم نيست، و چنانچه بعد
از تجاوز نصف و قبل از اتمام دور چهارم باشد بنابر احتياط
پس از مراجعت طواف اول را تمام نموده و اعاده طواف
177

بنمايد و در احتياط مذكور كافى است يك طواف كامل به
قصد اعم از اتمام و تمام بجا آورد. و اگر خروج از مطاف به
مقدارى باشد كه فوت موالات نشود يا آن كه طواف، طواف
مستحبى باشد در جميع صور طواف اول را تمام نموده و
اعاده، مأموريه نيست.
مسأله 333 - اگر از شخصى در اثناء طواف حدث
صادر شود جائز است از مطاف خارج شده براى تجديد
طهارت، و اگر زن در حال طواف حائض شود واجب است
فورا طواف را قطع نموده و از مسجد الحرام خارج شود و
تفصيلى كه در مسأله سابقه در طواف گفته شد (كه اگر بعد از
اتمام دور چهارم باشد واجب است اتمام و اگر قبل از تجاوز
نصف باشد واجب است اعاده و اگر بعد از تجاوز نصف و قبل
از اتمام دور چهارم باشد بنابر احتياط جمع كند بين اتمام و
اعاده و چنانچه طواف مستحب باشد در جميع صور اتمام
كند) در طواف اين اشخاص جارى است.
مسأله 334 - اگر در اثناء طواف عارضه اى مانند
178

درد سر و درد شكم به او رخ داد كه از اتمام طواف مانع
شد تفصيلى كه در دو مسأله قبل بيان شد در طواف اين
شخص جارى است.
مسأله 335 - جائز است طواف كننده از براى
حاجت خود يا حاجت برادر دينى يا به جهت عيادت
مريض از مطاف بيرون رود و بعد از مراجعت اگر طواف
مستحبى است يا آن كه بعد از اتمام دور چهارم است طواف
اول را تمام نمايد و اگر طواف واجبى است و قبل از تجاوز
نصف است طواف را از سر بگيرد و اگر بعد از تجاوز نصف
و قبل از اتمام دور چهارم است پس از رجوع بنابر احتياط
طواف اول را اتمام و پس از آن اعاده نمايد.
مسأله 336 - اگر مشغول طواف است و وقت نماز
داخل شود جائز است قطع طواف نمايد و نماز بخواند و
پس از اتمام شدن نماز همان طواف اول را تمام نمايد و اعاده
لازم نيست ولو يك دور از طواف يا كمتر بجا آورده باشد.
مسأله 337 - جائز است خروج از مطاف به جهت
179

ازاله نجاست از لباس يا از بدن و پس از مراجعت طواف
اول را اتمام نموده و اعاده لازم نيست.
بيان حكم نقصان طواف
مسأله 338 - اگر شخصى عمدا طواف را تمام نكرد
و كمتر از هفت دور بجا آورد طواف او باطل است بلى
چنانچه از مطاف خارج نشده و موالات عرفيه هم باقى
باشد جائز است كه آن طواف را تمام نمايد و حكم خروج
از مطاف بدون عذر و با عذر بيان شد.
مسأله 339 - اگر شخصى سهوا طواف خود را كمتر
از هفت دور بجا آورد در آن چند صورت است:
1 - اين كه موالات باقى باشد و از مطاف خارج نشده
باشد در اين صورت آنچه با طواف او
صحيح است.
2 - آن كه متذكر نشود مگر بعد از شروع در سعى بين
صفا و مروه در اين صورت نيز آنچه باقى مانده، بجا آورد و
180

طواف او صحيح است و در صورتى كه خود متمكن نباشد
ولو به جهت اين كه به شهر خود برگشته باشد نائب
بگيرد.
3 - آن كه متذكر شود قبل از شروع در سعى و بعد از
فوت موالات يا خروج از مطاف در اين صورت چنانچه از
نصف تجاوز نكرده باشد اصل طواف را اعاده نمايد، و
چنانچه دور چهارم تمام شده باشد طواف اول را تمام كند و
اعاده لازم نيست، و چنانچه بعد از تجاوز از نصف و قبل از
اتمام دور چهارم باشد بنابر احتياط طواف اول را اتمام و
پس از آن اعاده نمايد. ژ
حكم زياد نمودن در طواف
مسأله 340 - اگر عدد اشوط (شوط يعنى دور)
بيش از هفت شد در آن چند صورت خواهد بود.
1 - آن كه مقدار زائد را به قصد جزئيت طواف بجا
نياورد بلكه بدون قصد يا به قصد امر ديگرى اتيان كرده
است در اين صورت طواف او صحيح است و مقدار زيادى
181

بطلان نمىگردد و حرام هم نيست.
2 - آن كه مقدار زائد را به قصد جزئيت همين طواف
بجا آورد در اين صورت طواف او باطل و خود عمل حرام
است، اعم از اين كه از ابتداء طواف يا در اثناء آن يا بعد از
تمام شدن قصد جزئيت زيادى را بنمايد.
3 - آن كه مقدار جائز را به قصد طواف ديگر بجا آورد
و آن را نيز به اتمام برساند حكم اين صورت بعدا بيان
خواهد شد.
4 - آن كه مقدار جائز را به قصد طواف ديگر بجا آورد
و او را تمام نكند در اين صورت نيز طواف او صحيح است.
مسأله 341 - زيادى در طواف مستحبى موجب
بطلان آن نخواهد شد.
مسأله 342 - اگر كسى از روى سهو بيش از هفت
دور طواف كند، اگر آن مقدار زائد مقدارى از يك دور باشد
كه هنوز به ركن عراقى (كه نقطه معينى است) نرسيده آن دور
را قطع نمايد و عمل او صحيح است، و اگر بعد از رسيدن به
182

آن باشد مكلف مىتواند او را قطع نمايد ولى مستحب
است آن را تا هفت دور ديگر تمام نمايد و يك طواف كامل
مستحبى خواهد بود، و در صورت تمام كردن بايد نماز
طواف واجب را قبل از سعى و نماز طواف مستحب را بعد
از سعى بجا آورد.
حكم قران بين دو طواف
مسأله 343 - اگر كسى دو طواف را پشت سر هم
بدون اين كه بعد از طواف اول نماز آن را بخواند بجا آورد،
در آن چند صورت است:
1 - آن كه هر دو طواف واجب باشند در اين صورت
اظهر بطلان هر دو طواف است.
2 - آن كه هر دو مستحب باشند در اين صورت هر دو
طواف صحيح است و حرام هم نيست.
3 - آن كه يكى واجب و ديگرى مستحب باشد در اين
صورت نيز بنابر اظهر هر دو طواف صحيح است.
4 - آن كه در طواف اول سهوا يك دور يا بيشتر اضافه
183

نمايد در اين صورت مستحب است زيادى را تا هفت
دور تمام كند به نحوى كه در مسأله قبل بيان شد.
حكم شك در طواف
مسأله 344 - اگر مكلف در صحت و فساد آنچه
اتيان كرده است از هفت دور شك كند بنا بگذارد بر صحت
و اگر شك در عدد آنها بنمايد بعد از فراغ و تجاوز از محل
مثل اين كه در حال نماز طواف باشد و شك كند يا آن كه بعد
از اتيان به منافى ولو فصل طويل يا بعد از اعتقاد به تمام
شك نمايد طواف او محكوم به صحت است اعم از اين كه
شك در زيادت باشد يا شك در نقصان.
مسأله 345 - اگر مكلف به آوردن هفت دور يقين
داشته باشد و شك در زيادتى بنمايد مثل اين كه در دورى
كه تمام كرده احتمال بدهد كه دور هشتم باشد به اين شك
اعتناء ننمايد و طواف او صحيح است.
مسأله 346 - اگر قبل از تمام شدن دور شك كند كه
184

دور هفتم است يا هشتم بنابر اظهر طواف او باطل است.
مسأله 347 - اگر كسى شك كند در عدد هفت دور
بدون احراز دور هفتم. مثل اين كه شك كند هفت دور بجا
آورده يا هفت دور يا شك كند در عدد دورهاى سابقه مثل
اين كه شك كند دو دور بجا آورده يا سه دور يا شك در
زيادى و كمى هر دو بنمايد مثل اين كه شك كند شش دور
يا هشت دور بجا آورده يا شك او بين شش و هفت و هشت
باشد در جميع اين صور طواف او باطل است.
مسأله 348 - حكم بطلان طواف در مواردى كه
شك در نقصان بنمايد كه بيان شد در طواف واجب است
ولى اگر طواف مستحبى باشد در تمام آن موارد مىتواند بنا
بگذارد بر اقل و تمام كند طواف را و طواف محكوم به
صحت است و مى تواند بنابر اكثر بگذارد.
احكام طواف
مسأله 349 - اگر كسى عمدا با علم به حكم طواف
185

را ترك نمايد و تدارك آن تا پيش از وقوف به عرفات ممكن
نشد، عمره او باطل خواهد شد و سال ديگر بايد حج بجا
آورد، و بنابر احتياط واجب بايد افراد نمايد.
و هم چنين اگر عمدا طواف حج را ترك نمود و تا آخر
ذى الحجه تدارك ننمود حجش باطل و سال آينده بايد حج
بجا آورد.
و اما در عمره مفرده چون وقتش مادام العمر است
پس باطل نمىشود و بايد طواف و ما بعد آن را اتيان كند.
مسأله 350 - اين احكام در عالم گفته شد
در جاهل نيز جارى است به علاوه يك شتر كفاره لازم
است.
مسأله 351 - اگر كسى از روى فراموشى طواف را
ترك كند و محل تدارك آن گذشته باشد عمره و حج او
صحيح است، و در صورت تمكن خودش بايد طواف را
قضاء نمايد، و اگر كوچ كرده است از مكه و برگشتن براى او
ممكن است و دشوار نيست بايد برگردد و طواف را قضاء
186

كند، و در برگشتن لازم نيست ثانيا محرم شود، و اگر برگشتن
متعذر يا دشوار است، بايد براى تدارك طواف نائب بگيرد.
و اگر خود طواف را قضاء نموده بايد سعى را بعد از
طواف اعاده نمايد و اگر نائبش قضاء كرد بايد بعد از طواف
سعى را نيز بجا آورد.
مسأله 352 - اگر كسى طواف را فراموش كرد و بعد
از اتمام نمودن اعمال حج با زن خود نزديكى نمود چنانچه
اين مقاربت بعد از تذكر فراموش شدن طواف باشد بايد
يك شتر به عنوان كفاره قربانى كند و اگر قبل از تذكر باشد،
چيزى واجب نيست.
مسأله 353 - اگر كسى طواف را فراموش كرد و مرد
و بجا نياورد لازم است بر ولى او خودش يا نائب گرفته
قضاء نمايد طواف فوت شده را.
مسأله 354 - در صورتى كه مكلف در اثر مرض يا
شكستگى و مانند آن از طواف مباشر تا متمكن نباشد، لازم
است در صورت امكان او را طواف دهند به نحوى كه
187

پاهايش به زمين كشيده شود، و اگر به اين نحو ممكن نيست
به كمك ديگرى ولو به اين كه به دوش گرفتن او باشد،
طواف نمايد و اگر از آن هم تمكن نداشته باشد براى طواف
نائب بگيرد و نسبت به نماز طواف اگر خود تمكن آن را
داشت، بجا بياورد و اگر تمكن نداشت، نماز را نيز نائب بجا
آورد، و در تمام صور حج او درست است، اما اگر عدم تمكن
از حيث حيض يا نفاس باشد حكم آن در شرائط طواف
مفصلا بيان شد.
نماز طواف
واجب سوم از و واجبات عمره تمتع دو ركعت نماز
طواف است، و كيفيت آن مانند كيفيت نماز صبح است،
اين نماز را بايد پشت مقام ابراهيم بجا آورد، و در صورت
تمكن بايد نزديك مقام باشد و اگر تمكن نداشت، به واسطه
ازدحام و وقت هم ضيق بود مىتواند دور تر بجا آورد، ولى
بايد پشت مقام باشد، و در دو طرف راست و چپ
نمىتواند بجا آورد اين حكم اختصاص به طواف واجب
188

دارد، اما طواف مستحب پس نماز آن را در حالت اختيار نيز
در تمام جاهاى مسجد مىتوان بجا آورد.
مسأله 355 - بنابر اظهر بايد نماز طواف را بعد از
طواف فورا بجا آورد يعنى بين طواف و نماز آن عرفا فاصله
نباشد.
مسأله 356 - اگر كسى عمدا با علم به حكم نماز
طواف را ترك نمايد عمره و حج او باطل نخواهد شد، فقط
خلاف شرع كرده و بايد برگردد به مقام و پشت آن نماز را
قضاء نمايد، و اگر مرد و بجا نياورد، ولى ميت خود يا نائبى
گرفته قضاء نمايد.
مسأله 357 - اگر كسى نماز طواف را فراموش نموده
و قبل از بيرون رفتن از مكه متذكر شد لازم است برگشته
و نماز را بجا آورد، و اگر تمكن نداشته باشد بايد نائب بگيرد
و نائب بجا آورد، و اگر از مكه بيرون رفته مخير است، بين آن
كه خودش برگردد و نماز را بجا آورد نزد مقام، و بين آن كه
189

نائب بگيرد كه نماز را نزد مقام بجا آورد، و بين آن كه هر جا
كه متذكر شد همانجا نماز را بجا آورد ولى بنابر احتياط در
صورت تمكن و دشوار نبودن، خود برگردد و در مقام نماز
بجا آورد بلكه اين احتياط ترك نشود، و ظاهر اين است كه
اعاده سعى لازم نيست.
مسأله 358 - اگر كسى از روى جهل به حكم نماز
طواف را ترك نمود حكم او حكم كسى است كه از روى
فراموشى ترك كرده باشد.
مسأله 359 - كسى كه واجبات نماز طواف را از
قرائت و غير آن نداند و از روى جهل نماز را فاسد
بجا آورد، عمره و حج او باطل نمىشود، ولى قطع نظر از
اين كه خلاف شرع نموده بايد پس از ياد گرفتن مسائل خود
برگردد و نماز را نزد مقام بجا آورد، و اگر بميرد قضاء آن بر
ولى واجب است، به اين معنى كه حكم اين نماز حكم سائر
نمازهائى است كه از ميت فوت شده است.
مسأله 360 - اگر شخصى از روى مسامحه قرائت
190

حمد و سوره را تصحيح نكرده به مكه مشرف شد و در آنجا
از تصحيح آن متمكن نشد، احتياط آن است كه خود به
مقدار ميسور نماز را بجا آورد، پس از آن نماز را با
جماعت رجاء بجا آورد، و بعد از آن براى نماز نائب بگيرد،
و بعد از تصحيح خود برگردد و بجا آورد و اگر مرد، ولى او آن
را قضاء نمايد ولى اگر كسى مقصر در تصحيح كردن نبود،
همان مقدار كه مىتواند نماز را بجا آورد، كافى است.
وجوب سعى
واجب چهارم از واجبات عمره تمتع سعى بين صفا و
مروه است، و خود يكى از اركان است كه اگر عمدا ترك
شود، حج باطل خواهد شد خواه علم به حكم داشته يا
جاهل به حكم باشد.
مسأله 361 - سعى بايد بعد از طواف و نماز طواف
بجا آورده شود، و اگر پيش از طواف يا نماز آن بجا آورده
شود، لازم است بعد از آنها اعاده شود، و حكم كسى كه
191

طواف را فراموش كند و بعد از سعى يادش بيايد پيشتر گفته
شد.
مسأله 362 - نيت در سعى معتبر است به اين معنى
كه اگر در عمره است، به نيت عمره و اگر در حج است، به
نيت حج قربة الى الله بجا آورده شود.
سعى يعنى چه؟
رفت و آمد بين صفا و مروه را سعى گويند صفا در
يك طرف و مروه در طرف ديگر قرار دارد رفتن از اول جزء
از صفا به مروه را يك شوط گويند و هم چنين برگشتن از اول
جزء مروه به صفا يك شوط است و تمام سعى هفت شوط
است.
واجبات سعى و شرائط آن چند چيز است
1 - نيت، كيفيت آن چنين است: (سعى مىنمايم هفت
192

مرتبه ميان صفا و مروه در فرض عمره تمتع به جهت فرمان
الهى) و اگر قصد كند كه سعى واجب را به جهت فرمان الهى
بجا مىآورم كفايت مىكند.
2 - آن كه ابتداء سعى از صفا باشد پس اگر از مروه
شروع كند، باطل است و فقهاء فرموده اند ابتداء سعى از
صفا در هر مرتبه بايد به اين نحو باشد كه عقب پا را بچسباند
به صفا و در برگشتن انگشتان پا را به او بچسباند كه تمام
مسافت بين صفا و مروه را سعى نمايد، و اين قول احوط
است، و بالا رفتن چهار پله در رفتن و برگشتن لازم نيست
اگر چه احوط است، و در صورتى بالا رفتن از پله ها
چسباندن پا لازم نيست قطعا.
3 - ختم سعى به مروه بنمايد، در اين جا نيز فقهاء
فرموده اند در هر دفعه كه به مروه مىرسد انگشتان پا را به آن
بچسباند و در برگشتن پشت پا را به آن بچسباند و اين قول
احوط است و بالا رفتن از پله ها لازم نيست و اگر بالا رفت
چسباندن قطعا واجب نيست.
4 - لازم است سعى هفت مرتبه باشد، يعنى سعى از
صفا را به مروه را يكى حساب كند و دومى سعى از مروه به
193

صفا است و به همين نحو تا هفت دفعه تمام شود و
مرتبه هفتم در مروه ختم خواهد شد.
5 - بايد سعى را پس از طواف و نماز آن بجا آورد
و تقديم آن بر طواف و نماز آن جائز نيست و اگر از روى
فراموشى يا جهل به حكم، سعى را بر طواف مقدم داشت
لازم سعى را پس از طواف اعاده نمايد و حكم تقديم
سعى بر نماز طواف در نماز طواف گذشت.
6 - بايد سعى بين دو كوه واقع شود، پس اگر سعى
كند روى عمارتى كه در اين زمان بالاى دو كوه ساخته شده
است، صحيح نيست.
7 - آن كه رفت و آمد ميان صفا و مروه بايد از راه
متعارف باشد بنابر اين اگر از راه مسجد الحرام يا سوق اليل يا
راه ديگر برود يا بازگشت نمايد، كفايت نمىكند.
بلى لازم نيست سعى به خط مستقيم باشد.
8 - در وقت رفتن از صفا به مروه بايد متوجه به مروه
باشد، و در وقت برگشتن از مروه بايد متوجه صفا باشد،
پس اگر در رفتن يا برگشتن به پشت سر توجه كند كفايت
نخواهد كرد، بلى التفات به راست و چپ بلكه التفات به
194

پشت سر مانعى ندارد.
مسأله 363 - در صحت سعى طهارت از حدث و
خبث، و ستر عورت شرط نيست ولى اولى مراعاة طهارت
از حدث است.
مسأله 364 - مكلف مىتواند از براى استراحت در
صفا يا در مروه يا بين صفا و مروه بنشيند اگر چه احوط ترك
نشستن در ميان صفا و مروه است.
احكام سعى
مسأله 365 - اگر شخصى عمدا با علم به حكم يا از
جهت جهل به حكم سعى را ترك كرد چنانچه تدارك
در عمره تمتع تا زمان وقوف به عرفات و در حج تا آخر
ذى الحجه ممكن است بايد تدارك نمايد، و الا حج او باطل
و بايد سال آينده حج بجا آورد، و بنابر احتياط واجب اگر
ترك نموده در عمره تمتع، حج او به حج افراد مبدل
195

مىشود.
مسأله 366 - اگر كسى سعى را از روى فراموشى
ترك نموده چنانچه از مكه كوچ ننموده بايد خودش سعى را
بجا آورد، و اگر تمكن نباشد، نائب گرفته او بجا آورد، و اگر
كوچ كرده، در صورت تمكن و عدم دشوارى بنابر احتياط
واجب خودش بايد برگردد و سعى را بجا آورد، و در
صورت عدم تمكن يا دشوارى ولو به اين كه به وطن خود
رسيده و برگشتن طبعا مشقتى دارد مىتواند نائب بگيرد و
نائب آن را بجا آورد.
مسأله 367 - شخصى كه در اثر پيرى يا مرض از
سعى مباشر تا متمكن نباشد ولو به سوار شدن به مركبى،
لازم است در صورت امكان به كمك نمودن ديگرى ولو اين
كه به دوش او باشد سعى نمايد، و اگر از آن هم تمكن
نداشته باشد، نائب بگيرد و در هر دو صورت حج او صحيح
است.
مسأله 368 - اگر شخصى عمدا سعى را بيش از
196

هفت مرتبه بنمايد سعى او باطل خواهد شد، اعم از اين كه
از اول قصد زيادى داشته باشد يا در اثناء باشد يا بعد از
تمام شدن هفت مرتبه، بلى اگر زيادى را به قصد اين كه جزء
سعى باشد نياورد باطل نخواهد شد.
مسأله 369 - اگر شخصى از روى فراموشى سعى را
بيش از هفت مرتبه آورد سعى او باطل نمىشود، و چنانچه
كمتر از يك مرتبه آورده باشد از زيادى بايد صرف نظر نمايد،
و اگر يك مرتبه كامل آورده، مستحب است شش مرتبه
ديگر بجا آورد تا آن كه يك سعى كامل بشود، و چنانچه بيش
يك مرتبه آورده مىتواند رجاء تمام نمايد سعى دوم را
و مى تواند صرف نظر از زيادى بنمايد، و در جميع صور سعى
او محكوم به صحت است.
مسأله 370 - اگر كسى سعى را كمتر از هفت مرتبه
بجا آورد، در آن دو صورت است.
1 - آن كه نقصان عمدى باشد با علم به حكم يا جهل
به آن در اين صورت چنانچه تا موقف عرفات در عمره تمتع
197

و تا آخر ذى الحجه در حج آن، تدارك ممكن است بايد باقى
مانده را بجا بياورد و چنانچه تدارك ممكن نيست حج او
باطل و سال آينده بايد بجا آورد، و بنابر احتياط واجب حج
او مبدل به حج افراد مىشود در صورتى كه نقصان در سعى
عمره باشد.
2 - آن كه نقصان سهوى باشد در اين صورت چنانچه
از مكه كوچ نكرده باشد و متذكر شود بايد خودش
باقى مانده را بجا آورد، و چنانچه از مكه كوچ كرده است بر
فرض تمكن و دشوار نبودن هر وقتى كه متذكر شد، خودش
بجا آورد بقيه را و بر فرض عدم تمكن يا دشوارى ولو به اين
كه به شهر خود برگشته باشد نائب بگيرد و نائب همان
باقى مانده را اتيان كند و كافى است، و بنابر احتياط نائب
سعى تمام بجا آورد و چنين قصد كند آنچه در ذمه
منوب عنه است بجا مىآورم اعم از اين كه واجب هفت
مرتبه باشد يا خصوص مقدارى كه متمم سعى او است و
زايد لغو باشد و در اين حكم فرقى نيست بين آن كه
فراموشى قبل از تمام شدن شوط چهارم باشد يا بعد از آن.
198

مسأله 371 - اگر كسى يك مرتبه از سعى را
فراموش كند و به اعتقاد آن كه سعى او تمام است بعد از
تقصير با زن مقاربت بنمايد و يا آن كه ناخن هاى خود را
بگيرد بايد به عنوان كفاره يك گاو بكشد.
مسأله 372 - قطع سعى براى غرضى يا بدون
غرض مانعى ندارد، و چنانچه قطع نمود او را لازم نيست
پس از مراجعت به مسعى، سعى را اعاده نمايد بلكه كافى
است همان مقدار كه باقى مانده است بجا بياورد ولو فصل
طويل هم شده باشد.
حكم شك در سعى
مسأله 373 - اگر كسى شك در عدد دفعات نمايد
چنانچه شك در زيادى باشد مثل اين كه شك نمايد اين
مرتبه كه تمام شده هفتمى است يا نهمى، سعى او محكوم
به صحت است.
و چنانچه شك در نقيصه باشد مثل اين كه شك كند
199

بين پنج و هفت يا در اثناء باشة شك كند اين مرتبه هفتم
است يا نهم، سعى او محكوم به بطلان است چه آن كه شك
او بعد از فراغ از عمل باشد يا قبل از فراغ بعد از تقصير باشد
يا قبل از آن در جميع صور بايد سعى را اعاده نمايد.
تقصير
واجب پنجم از واجبات عمره تمتع تقصير است،
معنى تقصير اين است كه مكلف قدرى از موى سر يا ريش يا
سبيل خود را با مقراض يا غير آن ولو با دندان بگيرد.
مسأله 374 - در محل شدن از عمره تمتع تقير
متعين است، و تراشيدن موى سر كفايت نمىكند، بلكه
بنابر احتياط وجوبى حرام است سر تراشيدن يك گوسفند قربانى كند
ولى بنابر اظهر واجب نيست.
مسأله 375 - واجب است تقصير را بعد از فراغ از
200

سعى بجا آورد و قبل از آن مشروع نيست بلكه تقديم تقصير
بر آن موجب كفاره است و بايد يك گاو قربانى كند.
مسأله 376 - اگر شخصى عمدا تقصير را ترك نمود
تا آن كه با احرام حج محرم شد عمره تمتع او باطل است
و حج او مبدل به افراد مىشود و بعد از آن لازم است عمره
مفرده را بجا آورد و احوط آن است كه در سال آينده حج را
اعاده نمايد.
مسأله 377 - اگر شخصى از روى فراموشى تقصير
را ترك نمود تا آن كه با احرام حج محرم شد عره صحيح
است و بنابر احتياط يك گوسفند قربانى كند.
مسأله 378 - تمام چيزهائى كه به جهت احرام بر
محرم حرام شده بود، پس از تقصير حلال مىشود حتى
سر تراشيدن.
201

قسمت دوم حج تمتع
در گذشته بيان شد كه واجبات حج تمتع سيزده
است كما اين كه شرائط آن در همان جا ذكر شد و نيز بيان
كرديم كه كسى كه اعمال عمره تمتع را بجا آورد جائز نيست
از مكه معظمه بدون احرام حج خارج شود مگر دو دسته
رجوع شود به مبحث اقسام حج اول رساله.
احرام حج
واجب اول از واجبات حج تمتع احرام است، و
واجبات و تروك آن به همان كيفيت است كه در احرام عمره
ذكر شد، و نيت آن چنين است احرام مىبندم در حج تمتع
براى اعمال حج به قصد فرمان الهى، و در مبحث بيان
كرديم حقيقت احرام و وجوب تلبيه و محل گفتن آن
و موضع قطع تلبيه را.
202

مسأله 379 - در مبحث مواقيت گفتيم كه احرام حج
بايد از مكه باشد و مكلف مخير است از هر جاى مكه كه
بخواهد احرام ببندد بلى افضل مسجد است و افضل
مواضع مسجد، مقام ابراهيم يا حجر اسماعيل است.
مسأله 380 - وقت احرام حج پس از اعمال عمره
است و افضل اوقات آن روز ترويه است يعنى هشتم
ذى الحجه، و جائز است احرام حج را تا سه روز پيش از
ترويه مقدم بدارد خصوصا نسبت به پير مرد و مريض كه
ترس از ازدحام داشته باشند و از اين جهت پيش از مردم
بيرون روند، ولى غير معذروين بنابر احتياط مقدم ندارد
احرام را به روز ترويه، و جائز است تأخير آن از روز ترويه تا
آن كه وقت وقوف به عرفات فوت نشود.
مسأله 381 - اگر كسى از روى جهل يا فراموشى
احرام حج را ترك نمود تا از مكه خارج شد در آن چند
صورت است:
1 - آن كه قبل از عرفات متذكر شود، در اين صورت
اگر تمكن دارد بايد برگردد و از مكه احرام ببندد و اگر تمكن
203

ندارد به جهت ضيق وقت يا عذر ديگر از همان موضع تذكر
احرام ببندد.
2 - آن كه تذكر در عرفات يا مشعر يا بعد از افاضه از
مشعر باشد در اين صورت مىتواند از همان جا كه متذكر شده
احرام ببندد و برگشتن به مكه لازم نيست ولو تمكن داشته
باشد.
3 - آن كه تذكر بعد از تمام شدن اعمال حج باشد
در اين صورت حج او صحيح است.
مسأله 382 - اگر شخصى با علم و عمد احرام حج
را ترك نمود چنانچه تا زمان وقوف به عرفات تدارك آن
ممكن باشد بايد تدارك نمايد و اگر تا زمان وقوف به عرفات
ممكن نشد، حج او باطل است و لازم است در سال آينده
قضاء نمايد.
وقوف به عرفات
واجب دوم از واجبات حج تمتع وقوف به عرفات
204

است عرفات نام محل مخصوصى است كه در چهار
فرسخى مكه است، و مراد وقوف بودن در آن جا است
چه سواره، چه پياده، ساكن يا متحرك، ايستاده يا نشسته يا
خوابيده در اين وقوف قصد قربت معتبر است.
مسأله 383 - بايد وقوف از روى اختيار مكلف
باشد پس اگر در مجموع مدت بيهوش بود وقوف او باطل
است، و هم چنين اگر خواب بود بدون آن كه قبلا نيت
وقوف كرده باشد.
مسأله 384 - براى شخص مختار زمان وقوف به
عرفات از اول ظهر روز نهم ذى الحجه تا غروب شرعى
است اگر چه مقدارى از اول وقت را اگر قبل از عرفات
مشغول به مقدمات مستحبه از قبيل غسل و نماز باشد
مانعى ندارد، بلكه تأخير تا يك ساعت بعد از ظهر تقريبا
مطلقا جائز است، و وقوف در اين مدت اگر چه واجب است
ولى از اركان نيست يعنى اگر مكلف در بعضى از اين مدت
ترك وقوف نمايد مرتكب حرام شده ولى حج او باطل
205

نيست، بلى وقوف في الجمله ما بين يك ساعت بعد از ظهر
تقريبا و غروب شرعى از اركان است پس اگر در صورت
اختيار در تمام اين مدت هيچ وقوف ننمايد حج او فاسد
است.
مسأله 385 - اگر مكلف در وقت مزبور كه وقت
اختيارى است متمكن از وقوف نشد يا فراموش نمود يا
جاهل غير مقصر بود، لازم است در شب عيد مقدارى
از اول شب تا طلوع فجر وقوف نمايد و اين وقت را وقت
اضطرارى مىنامند.
و چنانچه وقوف نمود حج او صحيح است و چنان
چه متمكن از وقوف در وقت اضطرارى بود و عمدا وقوف
ننمود حج او باطل است.
مسأله 386 - بر شخصى كه متمكن از وقوف
اختيارى نبود واجب است وقوف اضطرارى در صورتى كه
بداند كه اگر وقوف اضطرارى بنمايد درك وقوف اختيارى
مشعر را مىنمايد و الا واجب نيست.
206

مسأله 387 - اگر كسى متمكن از وقوف اضطرارى
نشد يا فراموش كرد تا طلوع فجر وقوف به مشعر مجزى
است و حج او صحيح است.
مسأله 388 - شخص مختار كه واجب است از اول
ظهر تا يك ساعت بعد از ظهر تا در غروب در عرفات بماند اگر
با علم و عمد پيش از غروب از آنجا كوچ كند حج او
صحيح است ولى معصيت كرده و بايد برگردد و واجب
است در منى در روز عيد يك شتر در راه خدا نحر كند، و اگر
از اين كفاره متمكن نشد بايد هيجده روز روزه بگيرد در مكه
يا در راه يا در منزل خود پس از مراجعت و در وجوب كفاره
فرقى نيست بين آن كه برگردد قبل از غروب آفتاب به
عرفات يا برنگردد در هر دو صورت كفاره واجب است.
مسأله 389 - اگر مكلف از جهت فراموشى يا جهل
به حكم پيش از غروب، از عرفات كوچ كند بايد پس از علم
يا تذكر به عرفات برگردد و كفاره بر او واجب نيست ولو پس
از علم و تذكر برنگردد به عرفات.
207

مسأله 390 - اگر چه شبهه نيست در اين كه دعا و
ذكر در حال وقوف به عرفات از مستحبات اكيده است ولى
فتواى بعضى از فقهاء به وجوب دعا و بعضى ديگر به
وجوب صلوات بر پيغمبر اكرم (ص) و ذكر ضعيف است.
پس اگر در تمام مدت وقوف هيچ عمل عبادى انجام
ندهد حج او صحيح است و معصيت هم نكرده است.
مسأله 391 - هر گاه اول ماه نزد قاضى اهل تسنن
ثابت شد و بر طبق آن حكم نمود، در نزد شيعه ثابت نشد يا
ثابت شد كه اول ماه نيست در آن جا چند صورت است:
1 - راهى براى متابعت نكردن نباشد و اگر بخواهد
مخالفت نمايد ولو به اين كه روز بعد مقدارى از وقوف كه
ركن است بجا آورد خوف تلف نفس يا قطع عضوى از
اعضاء يا از بين رفتن آن بشود در اين صورت واجب است
متابعت، و مخالفت آنان حرام است و اگر وقوف آنان
وقوف نمايد و در آن روز ننمايد روز بعد وقوف كند
حج او باطل است.
2 - راهى براى متابعت نكردن نباشد و بر مخالفت با
208

آنان محذورى كه گذشت مترتب نشود ولى ممكن است
ضررى به او برسانند يا در مشقت و زحمت بيافتد در اين
صورت اگر تبعيت نمايد حج او صحيح و احتياج به اعاده
نيست و اگر مخالفت هم نمايد حجش صحيح است.
3 - راهى براى متابعت كردن دارد و چنانچه
مخالفت نمايد هيچ گونه ضرر و اذيتى متوجه خودش و بقيه
شيعه نمىشود، در اين صورت جائز نيست متابعت نمايد
و اگر تبعيت نمود و احتياط نكرد حجش باطل است
4 - نتواند مخالفت نمايد و به درك وقوف اختيارى
عرفه ولى از وقوف اضطرارى آن مانعى نباشد در اين
صورت اگر تبعيت نمايد حجش صحيح است.
وقوف در مزدلفه
واجب سوم از واجبات حج تمتع از وقوف در مزدلفه
است (و مزدلفه نام جائى است كه مشعر الحرام هم مىنامند)
و زمان وقوف كه مراد بودن در آن محل است به اختلاف
مكلفين مختلف است، براى مرد مختار زمان وقوف روز
209

عيد قربان از طلوع فجر تا طلوع خورشيد است، بلكه اگر
اواخر وقت هم به مزدلفه برود واجب را بجا آورده است
ولى زودتر از طلوع شمس نبايد از وادى محسر كه حدود
مزدلفه است كوچ بنمايد پس مكلف مىتواند ديرتر از
طلوع فجر برود به مزدلفه ولى نمىتواند زودتر از طلوع
شمس از آن حدود خارج شود.
و زمان وقوف براى زنان و صاحبان عذر و ضعفاء از
مردان و كسانى كه كار ضرورى داشته باشند شب عيد قربان
تا طلوع شمس است و لازم نيست تمام شب را بمانند بلكه
مقدارى از آن را اگر وقوف نمايند كافى است.
و زمان وقوف براى كسانى كه وظيفه شان وقوف در
يكى از دو وقت گذشته است ولى به واسطه ضرورت
وقوف ننمودند از اول طلوع آفتاب تا ظهر روز عيد است
همين قدر كه مقدارى از اين وقت را وقوف نمايند واجب را
بجا آورده اند.
مسأله 392 - كسى كه عالما عامدا مختارا وقوف به
مزدلفه را ترك نمايد حج او باطل است ولو وقوف به عرفه
210

نموده باشد و يك شتر كفاره هم بر او واجب مىشود.
مسأله 393 - اگر مكلف از عرفات كوچ كرد و به
مزدلفه آمد واجب نيست ماندن شب در مزدلفه ولو تمكن
از ماندن داشته باشد.
مسأله 394 - معتبر است در وقوف به مزدلفه كه
وقوف را به قصد امتثال فرمان خداوند بجا آورد و لازم
نيست قصد نمايد وقوف براى حجة الاسلام است يا غير آن
همين قدر كه قصد نمايد و قوفى كه امر به او شده است
كفايت مىكند.
مسأله 395 - شخصى كه وظيفه اش وقوف در
بين الطلوعين است اگر شب را در مزدلفه وقوف نموده و قبل
از طلوع فجر از آنجا كوچ كند چنانچه از روى علم و عمد
باشد حج او باطل و يك گوسفند كفاره بايد بدهد و چنانچه
از روى جهل باشد حجش صحيح است ولى يك گوسفند
كفاره بر او واجب است.
211

اختلاف حال مكلف از جهت ادراك
وقوفين
از مطالب گذشته معلوم شد كه براى عرفات دو
وقوف است اختيارى و اضطرارى، و براى مزدلفه سه وقوف
است دو اضطرارى، شب عيد، و روز عيد، يك اختيارى
بين الطلوعين روز عيد، و وظيفه محرم بر حسب درك
وقوفين يا يكى از آنها اختلاف دارد زيرا در آن چند صورت
است:
صورت اول آن كه مكلف اختيارى عرفه را درك نمايد
و وقوف به مزدلفه را مطلقا ترك كند در اين صورت چنانچه
ترك وقوف به مزدلفه از روى علم و عمد باشد حج او باطل
و سال آينده بايد حج نمايد، در صورتى كه حج بر او واجب
باشد و يك شتر كفاره بر او واجب است، و چنانچه ترك
وقوف از روى جهل باشد حج او صحيح و ظاهرا يك
گوسفند كفاره واجب است، و چنانچه از روى نسيان و
اضطرار باشد حجش صحيح است و چيزى بر او نيست.
212

مسأله 396 - شخصى كه عن علم و عمد وقوف را
ترك كند بقيه اعمال حج را لازم نيست بجا آورد بلكه بايد
عدول كند به عمره مفرده و با همان احرام كه بسته است
براى حج عمره مفرده بجا آورد و بعد از آن از احرام خارج
شود.
صورت دوم فقط اضطرارى عرفه را درك نمايد چنين
شخصى حج او باطل و بايد به همان احرام كه براى حج
بسته بوده عمره مفرده بجا آورد و بعد از آن از احرام خارج
شود، و در صورتى كه حج واجب بوده و ترك وقوف به
مزدلفه عمدى باشد سال آينده واجب است حج بجا آورد
و اگر عمدى نبوده وجوب حج در سال آينده منوط است به
بقاء شرط وجوب.
صورت سوم آن كه اختيارى مشعر را كه بين الطلوعين
است درك نمايد، در اين صورت اگر ترك وقوف به عرفه
عمدى باشد حجش باطل و بايد عدول كند عمره مفرده
به نحوى كه گذشت و اگر غير عمدى باشد حج او صحيح
است.
صورت چهارم شب عيد مزدلفه را فقط درك نمايد
213

در اين صورت اگر محرم زن باشد يا مرد معذور و مريض
حجش صحيح است و اگر مرد مختار غير معذور باشد
حجش باطل است و بايد عدول كند با همان احرم به عمره
مفرده.
صورت ششم آن كه درك نمايد وقوف اختيارى
هر كدام از عرفات و مزدلفه را در اين صورت حج صحيح
است و چيزى بر او نيست.
صورت هفتم آن كه درك نمايد اختيارى عرفه با
وقوف شب مزدلفه را در اين صورت چنانچه محرم زن يا
مرد معذور باشد حجش صحيح است بلا اشكال، و اگر مرد
غير معذور باشد گر چه حجش صحيح است، ولى يك
گوسفند كفاره بر او ثابت است.
صورت هشتم آن كه درك كند وقوف اختيارى عرفه را
با وقوف روز عيد مزدلفه در اين صورت، چنانچه ترك
اختيارى مزدلفه از روى علم و عمد باشد حجش باطل
214

و بايد عدول نمايد به عمره مفرده، و چنانچه ترك اختيارى
مزدلفه از روى اضطرار باشد حجش صحيح است و چيزى
بر او نيست.
صورت نهم آن كه وقوف اضطرارى عرفه را درك
نمايد با وقوف در شب در مزدلفه در اين صورت اگر ترك
وقوف اختيارى عرفه عمدى و اختيارى باشد حجش باطل
و الا حجش صحيح است، و در صورت بطلان حج بايد
عدول نمايد به عمره مفرده.
صورت دهم آن كه موقوف اضطرارى عرفه و موقف
اختيارى مزدلفه كه بين الطلوعين است، درك نمايد در اين
صورت نيز اگر ترك وقوف اختيارى عرفه عمدى باشد حج
باطل و بايد عدول كند به عمره مفرده، و اگر عمدى نباشد،
حجش صحيح است.
صورت يازدهم آن كه درك كند موقوف اضطرارى
عرفات و موقف اضطرارى مزدلفه در اين صورت اگر ترك
وقوف اختيارى عرفه يا ترك وقوف در مزدلفه عمدى باشد
حج او باطل و بايد عدول نمايد با همان احرام به عمره
مفرده و در سال آينده حج بجا آورد اگر حجش
215

حجة الاسلام باشد، و اگر ترك هر دو اضطرارى باشد حج او
صحيح است.
216

واجبات منى
بعد از آن كه مكلف از مزدلفه كوچ كرد واجب است
به سوى منى برگشته و واجبات آنجا را چنانچه تفصيلا
بيان خواهد شد انجام دهد.
رمى جمره عقبه
واجب چهارم از واجبات حج رمى جمره عقبه است
و معناى آن اين است كه مكلف به محلى كه نام آن جمره
عقبه است، سنگ ريزه بيندازد و در آن چند چيز معتبر
است.
1 - آن كه رمى نمودن در روز عيد قربان پس از طلوع
آفتاب تا غروب باشد و تأخير آن جائز نيست كما اين كه
تقديم جائز نيست، مگر براى زنان و مردان معذور و مريض
217

كه مىتواند در شب عيد رمى نمايد.
2 - آن كه عدد ريگها هفت باشد و كمتر از آن مجزى
نيست.
3 - آن كه سنگ ريزه ها را از حرم بردارد پس اگر از غير
حرم برداشت مجزى نيست، و مواضع مختلفه حرم فرقى
ندارد اگر چه برداشتن از مشعر مستحب است.
4 - آن كه سنگ ها را از مسجد الحرام و مسجد الخيف
بر ندارد اگر از آنجا برداشت، مجزى نيست.
5 - آن كه سنگ ريزه ها بكر باشند يعنى كسى قبلا
آنها را نينداخته باشد.
6 - نيت قربت نمايد به اين نحو (كه هفت سنگ به
جمره عقبه مىاندازم در حج قربة الى الله تعالى).
7 - آن كه سنگ ريزه ها به جمره بخورد.
8 - آن كه خوردن سنگ به جمره به وسيله پرتاب
كردن باشد، پس اگر آن را روى جمره بگذارد به نحوى كه
پرتاب كردن صدق ننمايد كافى نيست، و در صورتى كه
مكلف سنگ ريزه را پرتاب كند و آن به جاى ديگر برسد و از
آنجا به جمره بخورد بنابر اظهر كفايت مىكند، مگر آن كه آن
218

چيز حيوان يا انسان باشد و بداند يا احتمال دهد كه حركت
او مؤثر در خوردن به جمره است در اين صورت اظهر آن
است كه كافى نيست.
9 - آن كه پرتاب كردن با دست باشد بنابر احتياط
وجوبى، پس اگر آن با پا پرتاب كند مجزى نيست بنابر احتياط.
10 - آن كه سنگ ريزه ها را يكى يكى پرتاب كند پس
اگر چند عدد را يك مرتبه پرتاب نمايد ولو دو تا باشد
مجزى نيست، و بنابر احتياط واجب مراعات كند كه ولو
دوتاى از آنها يك دفعه به جمره نخورد بلكه پياپى باشد.
11 - آن كه سنگ باشد و ريزه البته خيلى هم ريزه
نباشد.
مسأله 397 - لازم نيست رمى جمره قبل از ذبح كه
واجب پنجم است باشد، بلى مستحب است.
مسأله 398 - معذروين و بچه ها نائب مىگيرند در
رمى و رمى نائب كفايت مىكند، مگر آن كه رفع عذر قبل از
گذشتن وقت بشود در اين صورت واجب است خودش
219

اعاده نمايد، و در خصوص مريض لازم است در صورت
امكان خودش را در محل رمى ببرند و از طرف او رمى
نمايند.
مسأله 399 - اگر رمى جمره را از روى فراموشى
يا جهل به حكم ترك نمود و بعد از طواف زيارت عالم
يا متذكر شد، لازم است برگشته و رمى را ترك نمايد، و
ظاهر اين است كه اعاده طواف هم لازم است، و هم چنين
در صورتى كه از روى علم و عمد ترك كرده باشد، و ظاهرا
كفاره بر او واجب نيست.
مسأله 400 - اگر شخصى از روى جهل يا فراموشى
بلكه با عمد و علم رمى در روز عيد را ترك نمود، لازم است
تا روز سيزدهم هر وقت كه متذكر شد در روز آن را بجا آورد
پس اگر شب يازدهم يا دوازدهم يا سيزدهم عالم يا متذكر
شد لازم است روز بعد آن را انجام دهد، و چنانچه به مكه
رفته باشد واجب است برگردد و رمى نمايد اگر روز سيزدهم
گذشته باشد.
مسأله 401 - اگر از روى جهل يا فراموشى رمى را
220

ترك نمود و بعد از روز سيزدهم عالم يا متذكر شد، لازم
است در سال آينده خود يا نائب او رمى نمايد و واجب
نيست برگشتن به منى و رمى نمودن و فقهاء فرموده اند كه
اگر عالما عامدا هم ترك نمود، همين حكم جارى است.
و هم چنين است حكم اگر بعد از بيرون رفتن از مكه
عالم يا متذكر شود كه رمى را ترك نموده.
قربانى
واجب پنجم از واجبات حج تمتع قربانى كردن است
و بر هر مكلف كه حج تمتع بنمايد قربانى كردن واجب است
چه آن كه حج واجب باشد يا مستحب ب، و در غير حج تمتع
قربانى واجب نيست مگر در حج قران كه ذبح همان حيوانى
كه قارن همراه دارد واجب است.
و واجب است در ذبح امورى:
1 - قصد قربت بنمايد به اين نحو كه قصد كند قربانى
را براى انجام امر الهى ذبح مىنمايم.
221

2 - آن كه ذبح در منى يا مكه و يا بين اين دو باشد
و لازم نيست كه در منى باشد، خصوصا در مثل زمان ما كه
حكومت تغيير داده است محل ذبح را از منى و در وادى
محسر قرار داده است، بلى در صورت امكان بهتر است كه
در منى باشد.
3 - آن كه بر روز عيد مقدم ندارد ذبح را و تأخير از روز
سيزدهم جائز نيست مگر براى معذور كه تأخير تا آخر
ذيحجه جائز است و شخص مختار اگر از روز سيزدهم
تأخير بيندازد معصيت كرده ولى تا آخر ذيحجه وقت
قربانى باقى است.
4 - بنابر احتياط واجب ذبح در روز باشد مگر شخص
خائف كه در شب هم مىتواند قربانى كند.
5 - هر مكلف قربانى مختص به خود ذبح كند
پس اگر دو نفر با هم يك گوسفند قربانى نمايند، كافى
نيست و چنانچه نتواند مكلف قربانى مخصوص به خود
تهيه نمايد تكليف منتقل به بدل كه بعدا بيان خواهد شد،
مى گردد.
مسأله 402 - واجب نيست قربانى بعد از رمى
222

باشد بلكه مىتوان قبل از رمى قربانى نمود ولى احتياط غير
لزومى آن است كه مقدم بر رمى نباشد.
جنس قربانى
مسأله 403 - لازم است قربانى از جنس شتر يا گاو
يا گوسفند باشد.
و در شتر معتبر است كه پنج سال داشته و در سال
ششم داخل باشد.
و در گاو معتبر است بنابر احتياط دو سال داشته و در
سال سوم داخل باشد.
و در گوسفند اگر بز باشد بنابر احتياط معتبر است
دو سال داشته و در سال سوم داخل باشد و اگر ميش يا بره
باشد، معتبر است بنابر احتياط يك سال را تمام كرده باشد.
امورى كه در قربانى معتبر است
مسأله 404 - در قربانى چند امر معتبر است:
223

1 - آن كه سالم باشد پس حيوان مريض كفايت
نمىكند.
2 - آن كه تام الاجزاء باشد پس حيوان ناقص مانند
كور، لنگ، گوش بريده، حيوانى كه از شاخ اندرونى او
چيزى ناقص باشد، كفايت نمىكند.
بلى حيوانى كه شاخ بيرون او شكسته يا بريده باشد
و يا گوش او پاره شده ولى قطع نشده باشد، و يا دم او بريده
باشد، كافى است.
و اما حيوانى كه از اصل خلقت گوش يا شاخ يا دم
نداشته باشد پس كفايت آن در قربانى مشكل است
و بنابر احتياط اكتفاء به آنها ننمايد.
3 - آن كه حيوان خصى يعنى اخته شده نباشد مگر در
صورتى كه تمكن از غير آن نداشته باشد، و اما حيوان
موجوء يعنى حيوانى كه رگهاى خصيتين او را ماليده باشند
تا فاسد شده باشد، و مرضوض يعنى حيوانى كه تخمهاى
او را ماليده باشند پس ظاهرا كفايت مىكند.
مسأله 405 - اگر حيوانى را به گمان سالم بودن
224

خريد و پس از پرداخت پول معيوت بودن او ظاهر شد
ظاهر آن است كه در قربانى كفايت مىكند اگر چه احوط
عدم كفايت آن است، و هم چنين اگر بعد از ذبح معلوم شود
كه معيوب بوده.
مسأله 406 - اگر حيوانى را به گمان آن كه چاق
است خريد و بعد از آن معلوم شد لاغرى آن چه قبل از ذبح
معلوم شود و چه بعد از آن در قربانى كفايت مىكند.
مسأله 407 - اگر حيوانى را كه مكلف چاق بودن آن
را نمىدانست يا خيال مىكرد لاغر است خريد و ذبح نمود
بعد معلوم شد چاق است در صورتى كه احتمال چاقى
مىداده و به جهت موافقت امر الهى به اميد چاق بودن، آن
را ذبح كرده يا آن كه اگر احتمال نمىداده جاهل به حكم يا
ناسى بوده و به جهت اطاعت فرمان الهى ذبح كرده در
قربانى كفايت مىكند، و اگر احتمال چاقى نمىداده و از
روى بى مبالاتى آن را ذبح نموده كفايت نمىكند.
مسأله 408 - اگر حيوان واجد شرائط پيدا نكرد
مثل آن كه حيوان موجود لاغر باشد يا خصى يا لنگ ظاهر يا
كور ظاهر يا مريض ظاهر المرض يا شاخ داخل آن بريده
225

باشد. و يا عيب ديگرى دارد ظاهرا در قربانى كفايت
مىكند.
مصرف قربانى
مسأله 409 - در قربانى لازم نيست سه قسمت كند،
يك ثلث را به عنوان صدقه به فقير، و يك ثلث آن را به
عنوان هديه به برادران دينى بدهد، و از يك ثلث ديگر خود
بخورد، بلكه اين عمل مستحب است و در عمل به
استحباب سه قسمت كردن به طور مساوى لازم نيست،
بلكه همين قدر مقدارى از آن را صدقه بدهد، و مقدارى را به
برادران دينى هديه، و از مقدارى خود بخورد كفايت
مىكند، بلكه خوردن خودش هم معتبر نيست بنابر اين
در امتثال اين امر الهى همين قدر كه ذبح نمود حيوان را كافى
است و كشته را هر عملى با آن انجام دهد مانعى ندارد، بلى
ظاهر اين است كه اگر بخواهد او را بفروشد صحيح نيست.
مسأله 410 - بيرون بردن حيوانات ذبح شده يا
226

گوشت آنها از منى مانعى ندارد، پس بنابر اين اگر دولت
متصدى امور در آنجا سرد خانه درست كند و تمام آن
گوشتها كه قربانى شده بعد از تميز نمودن در آنجا نگه دارد
در ظرف سال مصرف بى نوايان و مستحقين بلكه و غير
مستحقين بنمايد، يا آن كه به ممالك خارجه بفروشد و
پولش را صرف مردم و عمران و آبادى بنمايد يا مؤسسات
خيريه بنا نمايد بسيار عمل خوبى است و به اين كار جواب
كسانى كه اعتراض نموده كه فايده قربانى چيست، آيا غير
اتلاف مال اثر ديگرى دارد، داده خواهد شد و معلوم
مىشود شارع مقدس چقدر مال بين بوده و در اين وظيفه
مقدس كه حقيقتا يك كنگره بزرگ اسلامى است و براى
هماهنگ كردن جميع مسلمين اثر بزرگى دارد چه حكم
اجتماعى خوبى نيز جعل نموده است.
حال اگر مسلمين رعايت آداب شرعى را ننموده و
بى خود اموال حسابى را مىگذاريم تلف شود اشكالى
بر مؤسس حكم نيست.
227

حكم كسانى كه قربانى پيدا نكردند
مسأله 411 - اگر در وقت حج قربانى يافت نشود
در آن چند صورت است:
1 - پول قربانى را داشته باشد در اين صورت لازم
است قيمت آن را نزد شخص امينى بگذارد تا آن كه در بقيه
ايام ذى الحجه قربانى كند و اگر در آن سال يافت نشد سال
ديگر آن را انجام دهد.
2 - آن كه پول قربانى را ندارد ولى مىتواند قرض
نمايد و بعدا تمكن از اداء قرض را دارد، يا آن كه متاعى غير از
ضروريات زندگى دارد مىتواند بفروشد در اين صورت بايد
قرض نمايد يا متاع را بفروشد و پول را نزد شخص امينى
بگذرد به همان نحو كه در مسأله قبل بيان شد، عمل نمايد.
3 - آن كه از تهيه پول هم تمكن نداشته باشد در اين
صورت ده روز روزه بگيرد به اين ترتيب كه سه
روز آن را در ماه ذى الحجه، و هفت روز آن را پس از برگشتن
به محل خود بگيرد، و اگر مكلف در مكه بماند بايد صبر كند
228

تا آن كه رفقاى او به محل خود برگردند يا آن كه يك ماه
بگذرد آن وقت روزه بگيرد.
مسأله 412 - سه روز روزه در سفر را بايد پياپى
بگيرد مگر آن كه روز هشتم و نهم را روزه بگيرد در اين
صورت بايد تأخير بيندازد روزه روز سوم را بعد از روز
سيزدهم.
مسأله 413 - روز عيد و روز يازدهم و دوازدهم
ذى الحجه را نمىتواند روزه بگيرد بايد روزه در غير اين سه
روز باشد ولى در بقيه ايام از اول ماه تا آخر مانعى ندارد.
مسأله 414 - چنانچه مكلف عذرى درماندن به
مكه دارد ولو به اين كه همسفريها صبر نمىكنند مىتواند سه
روز روزه را در راه بگيرد، و الا بايد در مكه بماند و روزه بگيرد
در آنجا، و قصد اقامت نمودن و ده روز ماندن لازم نيست اين
روزه را در سفر مى توان گرفت.
229

مسأله 415 - اگر سه روز روزه را گرفت و بعد از آن
تمكن از قربانى پيدا كرد مخير است بين آن كه قربانى نمايد
و بين آن كه هفت روز روزه بگيرد و بهتر است كه قربانى
نمايد.
مسأله 416 - اگر ماه ذى الحجه گذشت و سه روز
روزه را نگرفت بايد در سال آينده قربانى بنمايد و چنانچه
خودش به مكه نرفت كسى را مأمور كند كه از طرف او
قربانى نمايد.
مسأله 417 - اگر كسى در مدينه بماند يا آن كه در
شهر ديگرى محبوس شود و بخواهد هفت روز روزه را
بگيرد بايد صبر كند تا رفقاى او به محل خود برگردند.
مسأله 418 - در روزه هفت روز پياپى گرفتن معتبر
نيست مىتواند جداى از هم روزه بگيرد.
مسأله 419 - اگر مكلف در مكه روزه نگرفت و پس
230

از برگشتن به شهر خودش خواست روزه بگيرد مىتواند
همه را پياپى بگيرد، ولى اگر در مكه ماند و خواست همه را
بگيرد بايد بين سه روز و هفت روز جدائى بيندازد.
وجوب حلق يا تقصير
واجب ششم از واجبات حج حلق يا تقصير است
مراد از حلق سر تراشيدن و مراد از تقصير از موى خود
گرفتن است، و در آن نيز قصد قربت معتبر است، و تأخير آن
از ذبح لازم نيست اگر چه بهتر است، بلى بايد قبل از تهيه
قربانى نباشد.
مسأله 420 - واجب است حلق يا تقصير در منى
باشد و اگر خارج شود از منى بدون حلق يا تقصير در
صورت تمكن بايد برگردد و در آنجا اين عمل را انجام دهد
و اگر تمكن از برگشتن ندارد يا دشوار است برگشتن در جاى
خود حلق يا تقصير نمايد و در صورت امكان موى سر خود
را به منى بفرستد.
231

مسأله 421 - بنابر احتياط لازم حلق يا تقصير در
روز نحر انجام گيرد، ولى اگر تأخير شد تا قبل از طواف هر
موقع بجا آورده شود، مجزى است.
مسأله 422 - چنانچه طواف را مقدم بر حلق يا
تقصير بدارد اعاده طواف بعد از حلق يا تقصير بنابر اظهر
لازم است، و اگر از روى علم و عمد باشد علاوه بر آن يك
گوسفند قربانى بايد بنمايد.
مسأله 423 - براى زنان سر تراشيدن جائز نيست
حتى در غير حال احرام و در حق آنها تقصير متعين است.
مسأله 424 - مردان در اختيار حلق يا تقصير مخير
هستند، حتى كسانى كه صروره باشند يعنى قبلا حج ننموده
باشند، بلى براى آنها مستحب مؤكد سر تراشيدن است.
و از تخيير بين حلق و تقصير دو دسته مستثنى هستند
يعنى بر آنها واجب است سر تراشيدن.
1 - شخصى كه براى دفع شپش و امثال آن موى سر
232

خود را به عسل يا صمغ چسبانده باشد.
2 - شخصى كه موى سر خود را جمع كرده و گره زده
و درهم پيچيده و بافته است.
مسأله 425 - بر مكلف خنثى مشكل متعين است
تقصير.
مسأله 426 - هر گاه مكلف اختيار حلق نمود بايد
تمام سر خود را بتراشد ولى اگر اختيار تقصير نمود مقدارى
از موى خود را بگيرد كه صدق كوتاه كردن مو بكند كافى
است.
مسأله 427 - اگر به عوض تقصير مقدارى از سر
را به بتراشد كافى نيست.
مسأله 428 - كسى كه سرش مو ندارد چنانچه چاقو
را به سر او بكشند كافى است و تقصير لازم نيست.
مسأله 429 - شخصى كه ذبح نمود و رمى جمره
233

كرد و حلق يا تقصير نمود تمام آن چيزهائى كه به وسيله
احرام بر او حرام شده است، حلال خواهد شد، مگر دو
چيز زن و استعمال بوى خوش و در غير حج تمتع بوى
خوش نيز حلال مىشود، و آن دو نيز به تدريج حلال
خواهند شد چنانچه خواهد آمد.
طواف زيارت و نماز آن و سعى
واجب هفتم و هشتم و نهم از واجبات حج تمتع
طواف زيارت، و نماز آن، و سعى است، و كيفيت و شرائط
آنها همان طورى است كه در طواف عمره و نماز طواف و
سعى آن گذشت.
مسأله 430 - در سابق بيان شد كه لازم است طواف
زيارت را بعد از حلق يا تقصير و ذبح و رمى بجا آورد
چنانچه بر يكى از آنها مقدم شود بايد بعد از انجام آن اعاده
طواف بنمايد و اگر عمدا بر حلق يا تقصير مقدم گردد علاوه
بر اين بايد يك گوسفند كفاره ذبح شود.
234

مسأله 431 - وجوب تقديم حلق يا تقصير بر
طواف مختص به حج تمتع است و در حج افراد و قران جائز
است تقديم طواف بر آن.
مسأله 432 - در حج تأخير طواف تا آخر ذى الحجه
جائز است، چه آن كه حج تمتع باشد، يا افراد، و يا قران
و احوط آن است كه در حج تمتع طواف از روز يازدهم تأخير
نياندازد عمدا و بر فرض تأخير از روز سيزدهم تأخير نشود.
مسأله 433 - جائز نيست مكلف در حج تمتع
طواف زيارت و نماز آن و سعى را بر وقوف به عرفات و
مزدلفه مقدم بدارد بنابر احتياط و از اين حكم كسانى
مستثنى هستند كه پس از مراجعت به مكه بجا آوردن اين
اعمال براى آنها ميسور نباشد مانند:
زنى كه خوف حيض و نفاس دارد و به اين جهت
ممكن است از طواف بعد از وقوفين متمكن نباشد، پير مرد،
و شخص عاجز، و يا مريضى كه پس از مراجعت مردم از
منى به جهت ازدحام از طواف متمكن نباشد يا دشوار باشد
235

بر او طواف، اين اشخاص مىتوانند طواف و سعى را بر
وقوفين مقدم بدارند و اعاده طواف و سعى لازم نيست ولو
در ايام تشريق از اعاده متمكن باشند يا آن كه زن ايام
حيضش تأخير بيافتد.
مسأله 434 - در حج قران و افراد بدون اشكال
تقديم طواف و نماز آن و سعى بر وقوفين جائز است.
مسأله 435 - حكم ترك عمدى و سهوى طواف در
طواف عمره بيان شد.
مسأله 436 - شخصى كه طواف و نماز آن و سعى را
بجا آورد، استعمال طيب بر او حلال مىشود.
طواف نساء و نماز آن
واجب دهم و يازدهم از واجبات حج تمتع طواف
و نماز آن است اين طواف و نماز آن اگر چه از واجبات
236

است، الا اين كه اين عمل از اركان حج نيست و ترك عمدى
آن نيز موجب فساد حج نخواهد شد.
مسأله 437 - طواف نساء به مردان اختصاص ندارد
بر زنان نيز واجب است، پس اگر مرد او را ترك نمود و زن بر او
حلال نمىشود، و اگر زن او را ترك كرد بر هيچ مردى حلال
نمىشود.
مسأله 438 - طفل مميز اگر حج كرد چنانچه طواف
نساء را ترك نمايد بعد از بلوغ هيچ زنى بر او حلال نيست
و اگر طواف نساء را بجا آورد زن بعد از بلوغ بر او حلال
است.
مسأله 439 - كيفيت و شرائط طواف نساء و نماز آن
مانند طواف حج و عمره و نماز آن است.
مسأله 440 - طواف نساء را نمىشود مقدم داشت
بر وقوف به عرفات و مزدلفه بنابر احتياط وجوبى ولو
در حال ضرورت و عذر.
237

مسأله 441 - واجب است طواف نساء و نماز آن
بعد از سعى در حج و عمره انجام گيرد و در صورت عذر
و خوف حيض مىشود مقدم بر آن داشت.
مسأله 442 - زنى كه حائض شود و قافله توقف
ننمايد جائز است طواف نساء را ترك كرده و با قافله برود
و احوط اين است كه براى طواف نائب بگيرد.
مسأله 443 - زنى كه پس از تجاوز از نصف طواف
نساء حائض شود كوچ كردن بر او جائز است، و احوط اين
است كه براى بقيه طواف و نماز آن نائب بگيرد.
مسأله 444 - شخصى كه نماز طواف نساء را
فراموش نمايد حكم آن حكم كسى است كه نماز طواف
حج يا عمره را فراموش كند كه سابقا بيان شد.
مسأله 445 - اگر از روى جهل يا نسيان طواف نساء
را بر سعى مقدم داشت واجب است پس از علم و تذكر بعد
238

از سعى آن را اعاده نمايد.
مسأله 446 - اگر كسى طواف نساء را ترك نمايد
در اين مورد چند صورت است:
1 - آن كه ترك طواف نساء عمدى باشد چه آن كه
عالم به حكم باشد يا جاهل به آن در اين صورت لازم است
شخصا برگشته و آن را بجا آورد و تا مدتى كه آن را بجا
نياورده زن بر او حرام است، بلكه عقد نمودن هم بر او حرام
است.
2 - آن كه ترك طواف نساء از روى فراموشى باشد
ولى در مكه قبل از كوچ كردن از آنجا متوجه شود، در اين
صورت نيز شخصا بايد آن را بجا آورد و تا مدتى كه بجا
نياورده زن بر او حرام است و هم چنين عقد كردن.
3 - ترك طواف نساء از روى فراموشى باشد و بعد از
كوچ كردن از مكه متوجه شود، در اين صورت مىتواند نائب
بگيرد و مى تواند خودش برگشته و طواف را بجا آورد و پس
از طواف خود يا نائبش زن بر او حلال مىشود، و در حكم
اين صورت فرقى نيست بين آن كه در بين راه متوجه شود يا
239

بعد از رسيدن به منزل خود متذكر شود، و نيز فرقى نيست
بين آن كه برگشتن خودش به مكه متعذر يا دشوار باشد
و بين آن كه ممكن است برگردد و دشوارى هم نداشته باشد.
مسأله 447 - كسى كه طواف نساء و نماز آن را بجا
آورد اگر مرد است زن بر او حلال مىشود، و اگر زن است
مرد بر او حلال مىگردد، اما حرمت صيد و يا درخت كندن
سابقا بيان شد كه آن اختصاص به محرم ندارد پس تمام
چيزهائى كه به واسطه احرام حرام شده بود بعد از طواف
نساء و نماز آن حلال مىشود در صورتى كه بعد از تقصير و
طواف زيارت باشد.
بيتوته در منى
واجب دوازدهم از واجبات حج بسر بردن شب
يازدهم و دوازدهم است در منى و معتبر است با قصد
باشد، اما قصد قربت دليلى بر اعتبار آن نيست.
و بر چند طائفه واجب است شب سيزدهم را هم
240

بماند در منى:
1 - كسى كه در احرام اعم از احرام عمره و احرام حج
از كشتن صيد اجتناب نكرده، بلكه كسى كه در روز سيزدهم
از آن اجتناب نكرده است.
2 - كسى كه با زن در حال احرام تا روز سيزدهم
جماع نموده باشد، و اما كسى كه از اين دو اجتناب نموده
ولى سائر محرمات حتى استمتاع به زن را مرتكب شده
است ماندن شب سيزدهم بر او واجب نيست.
3 - كسى كه بعد از ظهر دوازدهم از آنجا كوچ نكند و
آنجا بماند تا آفتاب غروب كند يا قبل از غروب آفتاب از
حدود منى خارج نشده باشد بر چنين شخصى هم ماندن
شب سيزدهم واجب است.
مسأله 448 - چند طائفه از وجوب بيتوته مستثنى
هستند:
1 - كسانى كه در مكه مكرمه تمام شب را به عبادت
بسر بردند و هيچ گونه كارى بجز عبادت نداشته باشند مگر
كارهائى كه ضرورى باشد مانند خوراك و تطهير
241

و بنابر احتياط غير لزومى قصد كند به خوردن و آشاميدن
قوت پيدا كردن بر عبادت را كه در اين صورت خود اين
عمل هم عبادت مىباشد.
2 - كسانى كه از بيتوته در آنجا معذور باشند مانند
بيمار و پرستار بيمار و كسانى كه از بودن در آنجا بر جان و
مال خود ترس دارند.
3 - كسانى كه فراموش كرده اند. ژ
4 - چوپان گوسفندان در صورتى كه غروب
نكند بر او در منى.
مسأله 449 - مكلف در مقدار ماندن در منى مخير
است، بين آن كه از اول شب تا بعد از نصف شب در آنجا
بماند، و بين آن كه قبل از نصف شب آمده و تا در صبح در آنجا
بسر برد، و در صورتى كه از اول شب تا نيمه در آنجا بسر برد
جائز است بعد از نصف شب از آنجا خارج شود ولو پيش از
طلوع صبح به مكه داخل شود، و بر هر دو تقدير ماندن روز
در منى لازم نيست مگر از براى رمى جمرات همان نحو كه
خواهد آمد.
مسأله 450 - بر كسى كه واجب است بيتوته در منى
242

اگر ترك نمود، واجب است براى هر شب يك گوسفند
قربانى نمايد، و ترك آن از روى جهل بنابر اظهر كفاره ندارد
و هم چنين بر هر كس كه بيتوته ننمايد و معذور باشد يعنى
واجب نباشد بيتوته بر او.
و در محل آن قربانى مكلف مخير است هر جا مايل
است ذبح كند حتى جائز است تأخير بيندازد تا به شهر
خودش برگردد، و همين قدر كه مقدارى از گوشت او را به
فقراء بدهد در بقيه مختار است هر عملى كه بخواهد انجام
دهد.
مسأله 451 - اگر كسى بخواهد از منى كوچ كند
چنانچه روز دوازدهم باشد بايد كوچ كردن بعد از ظهر باشد
و اگر روز سيزدهم باشد مىتواند قبل از ظهر هم كوچ كند.
رمى جمرات
واجب سيزدهم از واجبات حج رمى جمرات
سه گانه است جمره اولى، جمره وسطى، جمره عقبه كه نام
243

سه محل معينى است، و در رمى اين جمرات قصد قربت
معتبر است.
مسأله 452 - واجبات رمى همان است كه در رمى
جمره عقبه ذكر شد.
مسأله 453 - واجب است رمى جمرات سه گانه
هر كدام به هفت سنگ ريزه در روز يازدهم و دوازدهم، و
چنانچه شب سيزدهم در آنجا بماند در روز سيزدهم نيز
واجب خواهد شد.
مسأله 454 - معتبر است در رمى جمرات ترتيب
يعنى بايد اول جمره اولى را كه دورترين جمره است از مكه
و نزديك تر به مشعر الحرام رمى نمايد، بعد جمره
وسطى، بعد جمره عقبه را رمى نمايد.
مسأله 455 - اگر خلاف ترتيب نمود مثل آن كه
رمى جمره وسطى را بر رمى جمره اولى مقدم داشت، يا
رمى جمره عقبه را بر وسطى يا اولى مقدم نمود، واجب
244

است آنچه مقدم داشته اعاده نمايد تا ترتيب حاصل شود
و در اين حكم بين عالم و جاهل و ناسى فرقى نيست، ولى
اگر جمره را به چهار سنگ رمى نمود از روى فراموشى يا
اشتباه يا جهل بلكه از روى عمد بقيه را ترك نمود، و به رمى
جمره بعدى مشغول شد، پس از آن جائز است سه سنگ
باقى مانده را رمى كند و اعاده رمى جمره بعدى لازم
نيست.
مسأله 456 - رمى جمرات واجب است در روز
بوده باشد پس رمى در شب براى روز گذشته يا روز آينده
جائز نيست مگر براى شخص خائف و چوپان كه براى آنها
جائز است در شب قبل يا شب بعد رمى نمايند.
مسأله 457 - جائز است نيابت در رمى از
چند طائفه:
1 - مريضى كه برايش دشوار است خود رمى نمايد او
بايد يا خودش رمى نموده يا نائب بگيرد و در صورت امكان
بايد او را حمل نموده ببرند نزديك جمرات از طرف او رمى
نمايند.
245

2 - شخصى كه بيهوش باشد از صبح تا غروب.
3 - شخص پير كه دشوار است بر او در حال ازدحام
رمى نمودن.
4 - بچه غير مميز.
5 - كسى كه نمىتواند از بيرون آمدن غائط جلوگيرى
نمايد.
مسأله 458 - اگر نائب رمى نمود و قبل از غروب
رفع عذر شد بايد خود مكلف رمى نمايد.
مسأله 459 - كسى كه رمى را ترك نموده جهلا يا
نسيانا تا آن كه به مكه رفته در صورت توجه و علم بايد بر
گردد به منى و آن را قضاء كند در صورتى كه روز سيزدهم
نگذشته باشد، و اگر روز سيزدهم گذشته باشد بايد در سال
آينده يا خودش يا نائبش آن را قضاء نمايند، و هم چنين اگر
بعد از بيرون رفتن از مكه ملتفت شود.
مسأله 460 - اگر كسى از روى عمد رمى را ترك
246

نمود فقهاء فرموده اند در سال آينده يا خودش يا نائبش بايد
قضاء نمايد و به هر تقدير حج او باطل نمىشود.
مسأله 461 - كسى كه رمى روز يازدهم يا رمى روز
دوازدهم يا هر دو را فراموش نمود يا عمدا يا جهلا يا
اضطرارا ترك نمود بايد آن را در روز بعد قضاء نمايد.
و بايد رمى روز قبل مقدم بر رمى آن روز باشد.
و تفرقه انداختن بين قضاء و اداء لازم نيست.
و نيز لازم نيست رمى قضاء را در اول صبح و رمى
واجب را وقت زوال بجا آورد.
مسأله 462 - اگر رمى يكى از جمرات را در روز
يازدهم يا در روز دوازدهم فراموش نمود بايد قضاء آن و
رمى جمره بعد از آن را در روز بعد بنمايد.
مسأله 463 - اگر مىداند رمى يكى از جمرات در
روز قبل فراموش شده و نمى داند كدام است كافى است در
روز بعد جمره عقبه را رمى نمايد.
247

حكم مصدود
در سابق بيان شد كه كسى كه احرام ببندد واجب
است حج را به آخر برساند از اين حكم دو طائفه مستثنى
هستند:
1 - كسانى كه دشمن ممانعت از ادامه حج آنها بنمايد
به نحوى كه نتوانند درك وقوف به عرفه يا مزدلفه را بنمايند
مثل اين كه پس از احرام و دخول مكه دولت وقت به اتهامى
آنها را گرفته و حبس بنمايد و راهى براى خلاصى نداشته
باشند، بر چنين اشخاصى جائز است قربانى را در همان
جائى كه ممنوع شده اند يا در مكه و يا در جائى ديگر ذبح
نموده و به واسطه آن آنچه حرام شده بود بر آنها حلال
مىشود، و حليت محرمات متوقف بر حلق يا تقصير
نيست، و نيز متوقف بر قصد تحلل نمىباشد.
مسأله 464 - در احرام عمره اگر مانع از دخول مكه
248

باشد همين حكم جارى است.
و اگر مانع از افعال عمره پيدا شود نه دخول مكه
چنانچه افعالى كه باقى مانده است قابل نيابت است نائب ژ
بايد بگيرد و الا همين حكم جارى است.
مسأله 465 - واجب نيست بر مصدود تحلل به
هدى بلكه مىتواند صبر كند تا فوت حج بشود و رجوع كند
به عمره مفرده و به آن متحلل مىشود.
مسأله 466 - بعد از آن كه از احرام بيرون آمد اگر
حج قبلا بر او واجب بوده است يا آن كه اگر سال اول
استطاعت بود، در سال آينده استطاعت باقى باشد واجب
است در سال آتيه حج نمايد، و الا واجب نيست.
مسأله 467 - چنانچه حج او قران باشد همان
حيوانى كه همراه برداشته بر تحلل كافى است كه او را ذبح
نمايد، و لازم نيست حيوان ديگرى تهيه نمايد.
249

مسأله 468 - اگر حيوانى كه او را قربانى نمايد پيدا
نشد به همان احرام باقى است تا قربانى پيدا كند يا آن كه
موقع حج بگذرد و تمكن از اتيان به عمره مفرده پيدا كند تا
به واسطه آن محل شود.
مسأله 469 - اگر كسى را كه حبس كرده اند تمكن
دارد از بيرون آمدن از حبس به نحوى از انحاء، صدق عنوان
مصدود نمىكند و اين حكم جارى نيست.
حكم محصور
طائفه دوم كسانى هستند كه به واسطه مرض
نمىتوانند ادامه حج بدهند بر چنين اشخاصى جائز است
كه حيوان را بفرستند براى قربانى به منى اگر در احرام حج
باشند، و به مكه اگر در احرام عمره باشند، و با آنهائى كه به
وسيله آنان حيوان را فرستاده براى قربانى قرار بگذارند
چنانچه در احرام حج است روز عيد و چنانچه در احرام
عمره است هر روزى را كه مايل باشند قربانى نمايند، و آن
روز كه رسيد از احرام خارج مىشوند، و بايد تقصير هم در
آن روز بنمايند و همه محرمات احرام بر آنان حلال مىشود
250

مگر زن و حليت آن متوقف است بر اين كه سال آينده
خودشان حج نمايند اگر تمكن دارند، و الا نائب بگيرند
براى حج پس از حج خود يا نائب در سال بعد زن هم حلال
مىشود، و جماعتى گفته اند كه اگر حج آنان استحبابى باشد
براى طواف نساء نائب بگيرند و با انجام دادن نائب طواف
نساء را زن بر آنان حلال مىشود، احتياجى به حج سال
آينده نيست و اين قول بعيد نيست.
مسأله 470 - شخص محصور چنانچه از اتمام حج
تمكن ندارد ولى تمكن از اتيان به اعمال عمره دارد
مىتواند صبر كند تا فوت حج شده و عدول به عمره نمايد
و محل شود.
مسأله 471 - اگر بعد از فرستادن قربانى رفع عذر
شد، چنانچه درك حج به درك وقوفين مىنمايد بايد حج
نمايد، و چنانچه درك نمىكند مىتواند محل شود به
رسيدن موعد قربانى و مى تواند عدول به عمره نمايد و به
آن محل شود.
تا اينجا واجبات حج بيان شد، و از اين به بعد
مستحبات و آداب آن را بيان خواهيم نمود.
251

آداب و مستحبات حج
بدان كه مستحبات حج بيش از آن است كه در اين
رساله بيان نمائيم، لذا به بيان مقدارى از آنها اكتفاء كرده و
بقيه را به كتب مفصله وامى گذاريم.
مستحبات سفر
شخصى كه اراده سفر مكه يا سفر ديگر را دارد
مستحب است كه از حضرت حق جل وعلا طلب خير كند
و وصيت بنمايد و صدقه بدهد تا آن كه به آن صدقه
سلامتى خود را خريدارى نمايد و وقتى كه براى مسافرت
مهيا شد، مستحب است در خانه خود چهار ركعت نماز
252

در هر ركعتى فاتحة الكتاب و سوره توحيد را بخواند و بگويد:
اللهم انى اتقرب اليك بهن فاجعلهن خليفتى في
اهلى و مالى.
و مستحب است به درب خانه خود ايستاده و سه
مرتبه از پيش رو و طرف راست و طرف چپ فاتحه و
به همين ترتيب آية الكرسى را بخواند و بعد از آن
بگويد:
اللهم احفظنى واحفظ ما معى وسلمنى و سلم ما
معى وبلغ ما معى ببلاغك الحسن الجميل.
مستحبات احرام
مستحبات احرام چند چيز است:
1 - آن كسى كه قصد حج دارد از اول ماه ذى القعدة
و كسى كه قصد عمره مفرده دارد پيش از يك ماه موى سر و
رويش را رها نمايد، و بعضى قائل به وجوب آن شده اند
ولى اين قول صحيح نيست، و مفيد فرموده است كه اگر
در ماه ذى القعدة سر بتراشد يك گوسفند كفاره بر او لازم
253

است اين قول هم ضعيف است.
2 - آن كه قبلا ناخن و شارب خود را بگيرد و موى زير
بغل و عانه را ازاله نمايد، و فقها فرموده اند بدن خود را
پاكيزه نمايد.
3 - آن كه پيش از احرام در ميقات يا قبل از رسيدن به
ميقات غسل احرام بنمايد، و بعضى آن را واجب دانسته اند
ولى اين قول ضعيف است، و از حائض و نفساء نيز اين
غسل صحيح است.
مسألة: اگر كسى قبل از احرام غسل نموده در
چند مورد مستحب است اعاده غسل بنمايد:
اول آن كه يك شبانه روز بگذرد از غسل و احرام
نبسته باشد.
دوم آن كه مكلف لباسى بپوشد يا چيزى بخورد يا
استعمال طيبى بنمايد كه بر محرم حرام است.
سوم آن كه پيش از احرام بخوابد.
مسألة: مستحب است در وقت غسل اين دعا را
بخواند:
254

بسم الله و بالله اللهم اجعله نورا وطهورا وحرزا
وامنا من كل خوف وشفاء من كل داء وسقم اللهم طهرنى
وطهر قلبى واشرح لى صدرى واجر على لسانى محبتك و
مدحتك والثناء عليك فانه لا قوة لى الا بك وقد علمت ان
قوام دينى التسليم لك والاتباع لسنة نبيك صلواتك
عليه وآله.
4 - هنگام پوشيدن دو جامه احرام بگويد:
الحمد لله الذى رزقنى ما او آرى به عورتى واؤدى
فيه فرضى واعبد فيه ربى وانتهى فيه الى ما امرنى الحمد لله
الذى قصدته فبلغنى واردته فاعاننى وقبلنى ولم يقطع بى
ووجهه اردت فسلمنى فهو حصنى وكهفى وحرزى و
ظهرى وملاذى ورجائى ومنجاى وذخرى وعدتى في
شدتى ورخئى.
5 - آن كه دو جامه احرام از پنبه باشد و بهتر است
رنگش هم سفيد باشد.
6 - آن كه احرام را در غير حج تمتع به ترتيب ذيل
255

ببندد، در صورت تمكن فريضه ظهر، و در صورت
عدم تمكن بعد از فريضه ديگر، و در صورت عدم تمكن
از آن بعد از شش يا چهار يا دو ركعت نماز نافله كه در ركعت
اول بعد از حمد و سوره توحيد و در ركعت دوم سوره جحد را
بخواند و شش ركعت افضل است و در حج تمتع چنانچه
مىتواند اول وقت بعد از نافله به نحوى كه بيان شد احرام
ببندد و الا نماز ظهر را در مكه بخواند و بعد از آن احرام
ببندد.
7 - مستحب است بعد از نماز حمد و ثناى الهى بجا
آورد و بر پيغمبر و آل او صلوات بفرستد و بعد از آن در
احرام عمره تمتع اين دعا را بخواند:
اللهم انى اسئلك ان تجعلنى ممن استجاب لك و
آمن بوعدك واتبع فانى عبدك وفي قبضتك لا اوقى
الا ما وقيت ولا آخذ الا ما اعطيت وقد ذكرت الحج
فاسئلك ان تعزم لى عليه على كتابك وسنة نبيك صلواتك
عليه وآله وتقوينى على ما ضعفت وتسلم لى مناسكى في
يسر منك وعافية واجعلنى من وفدك الذى رضيت
256

وارتضيت وسمعت وكتبت اللهم انى خرجت من شقة
بعيدة وانفقت مالى ابتغاء مرضاتك اللهم فتمم لى حجتى
وعمرتى اللهم انى اريد التمتع بالعمرة الى الحج على
كتابك وسنة نبيك صلى الله عليه وآله وسلم فان عرض لى
عارض يحبسنى فحلنى حيث حبستنى لقدرك الذى
قدرت على اللهم ان لم تكن حجة فعمرة احرم لك شعرى
وبشرى ولحمى ودمى وعظامى ومخى وعصبى
من النساء الثياب والطيب ابتغى بذلك وجهك
والدار الاخرة.
8 - آن كه به نيت احرام تلفظ بنمايد و به مجرد قصد
نفسانى اكتفاء ننمايد.
9 - مردان تلبيه را بگويند خصوصا بعد از
رسيدن به بيداء در صورتى كه از مسجد شجره محرم شوند
و بعد از مشرف شدن به ابطح در احرام از مكه.
10 - سابقا تلبيه واجب و آنچه مقتضاى احتياط
است ضم شود بيان كرديم، و مجمع اين عبارت است
(لبيك اللهم لبيك لبيك لا شريك لك لبيك ان الحمد والنعمة
257

لك والملك لا شريك لك) ونيز بيان شد كه در (ان) دو نحو
خوانده شود يك مرتبه به زير ومرتبه ديگر به زبر همزه.
ومستحب است بعد از آن بگويد:
لبيك ذى المعارج لبيك لبيك داعيا الى دارالسلام
لبيك لبيك غفار الذنوب لبيك لبيك اهل التلبية لبيك لبيك
ذا الجلال والاكرام لبيك لبيك تبدى والمعاد اليك لبيك
لبيك تستغنى ويفتقر اليك لبيك لبيك مرهوبا ومرغوبا اليك
لبيك لبيك اله الحق لبيك لبيك ذا النعماء والفضل الحسن
الجميل لبيك لبيك كشاف الكرب العظام لبيك لبيك عبدك
وبن عبيدك لبيك لبيك يا كريم لبيك.
11 - تلبيه را در حال احرام تكرار كند و در موارد آينده
نيز آن را بگويد، وقت بيدار شدن از خواب، و بعد از هر نماز
واجب، و مستحب، وقت رسيدن به سواره، وقت بالا رفتن
از تل يا سرازير شدن از آن، وقت سوار شدن يا پياده شدن،
و وقت سحر و اوقات سحر زياد بگويد.
مسألة: كسى كه عمره تمتع بجا مىآورد استحباب
258

تكرار تلبيه بر او مستمر خواهد بود تا آن كه خانه هاى قديم
مكه را ببيند، و حد آن براى كسى كه از مدينه بيايد
عقبة المدينين كه جاى معروفى است مىباشد و پس از آن
استحباب ندارد و كسى كه محرم با حرام حج است
استحباب تكرار تلبيه آن تا ظهر روز عرفه مستمر است
و بعد از آن.
و كسى كه عمره مفرده بجا مىآورد تلبيه آن تا وقت
دخول به حرم مىباشد.
مكروهات احرام
مكروهات احرام چند چيز است:
1 - احرام بستن در جامه چركين و اگر جامه در حال
احرام چرك شود مانعى ندارد كه محرم خودش يا كس ديگر
آن را بشويد.
2 - احرام بستن در جامه راه راه.
3 - به دست كردن انگشتر براى زينت.
4 - پوشيدن زيور به قصد زينت براى زنان خصوصا
259

زيورهائى كه عادت به پوشيدن آنها نداشته اند و قبل از
احرام نپوشيده بوده اند به شرط آن كه به قصد زينت براى
مرد نباشد و الا حرام است.
5 - حجامت كردن در غير حال ضرورت و الا مكروه
نيست.
6 - خون در آوردن از بدن ولو با خاراندن بدن
يا مسواك كردن و يا به نحو ديگر باشد.
7 - حمام رفتن.
8 - لبيك گفتن محرم در جواب كسى كه او را صدا زند.
مستحبات دخول به حرم
1 - به جهت دخول حرم غسل نمايد.
2 - پا برهنه شده و نعلين خود را در دست گرفته
داخل حرم شود.
وقت دخول حرم اين دعا را بخواند:
اللهم انك قلت في كتابك وقولك الحق (واذن في
الناس بالحج يأتوك رجالا وعلى كل ضامر يأتين من كل فج
عميق) اللهم انى ارجو ان اكون ممن اجاب دعوتك قد
260

جئت من شقة بعيدة وفج عميق سامعا لندائك ومستجيبا
لك مطيعا لامرك وكل ذلك بفضلك على واحسانك الى
فلك الحمد على ما وفقتنى له ابتغى بذلك الزلفة عندك
والقربة اليك والمنزلة لديك والمغفرة لذنوبى والتوبة على
منها بمنك اللهم صل على محمد وآل محمد وحرم بدنى
على النار وآمنى من عذابك برحمتك يا ارحم الراحمين.
4 - وقت دخول حرم مقدارى از علف اذخر گرفته آن
را مضغ نمايد.
آداب مسجد الحرام و مكه معظمه
مستحب است براى دخول مكه معظمه غسل
بنمايد.
و نيز مستحب است مكلف براى دخول
مسجد الحرام غسل بنمايد، و هم چنين مستحب است با
پاى برهنه و با حالت سكينه و وقار وارد شود، و هنگام ورود
از در بنى شيبة وارد شود و گفته اند كه باب بنى شيبة در حال
كنونى مقابل باب السلام است، و مستحب است بر در
261

مسجد الحرام ايستاده و بگويد:
السلام عليك ايها البى ورحمة الله وبركاته بسم الله
و بالله و ما شاء الله السلام على انبياء الله ورسله السلام
على رسول الله والسلام على ابراهيم خليل الله والحمد
لله رب العالمين.
پس داخل مسجد الحرام شود و رو به كعبه دستها را
بلند نموده و بگويد:
اللهم انى اسألك في مقامى هذا وفي اول مناسكى ان
تقبل توبتى وان تتجاوز عن خطيئتى وان تضع عنى وزرى
الحمد لله الذى بلغنى بيته الحرام اللهم انى انى اشهدك ان هذا
بيتك الحرام الذى جعلته مثابة للناس وامنا مباركا وهدى
للعالمين اللهم انى عبدك والبلد بلدك والبيت بيتك جئت
اطلب رحمتك واؤم طاعتك مطيعا لامرك راضيا بقدرك
اسألك مسألة الفقير اليك الخائف لعقوبتك اللهم افتح لى
ابواب رحمتك واستعملنى بطاعتك ومرضاتك.
و در روايات ديگر وارد است كه نزد در مسجد بگويد:
بسم الله و بالله و من الله والى الله و ما شاء الله وعلى
262

ملة رسول الله صلى الله عليه وآله وخير الاسماء لله و
الحمد لله والسلام على رسول الله السلام على محمد بن
عبد الله السلام عليك ايها النبى ورحمة الله وبركاته السلام
على انبياء اله ورسله السلام على ابراهيم خليل الله
الرحمن السلام على المرسلين والحمد لله رب العالمين
السلام علينا وعلى عباد الله الصالحين اللهم صل على
محمد وآل محمد وبارك على محمدو آل محمد وارحم
محمدا وآل محمد كما صليت وباركت وترحمت على
ابراهيم وآل ابراهيم انك حميد مجيد اللهم صل على
محمد وآل محمد عبدك ورسولك اللهم صل على ابراهيم
خليلك وعلى انبيائك ورسلك وسلم عليهم وسلام على
المرسلين والحمد لله رب العالمين اللهم افتح لى ابواب
رحمتك واستعملنى في طاعتك ومرضاتك واحفظنى
بحفظ الايمان ابدا ما ابقيتنى جل ثناء وجهك الحمد لله
الذى جعلنى من وفده وزواره وجعلنى ممن يعمر
مساجده وجعلنى ممن يناجيه اللهم انى عبدك وزائرك في
بيتك وعلى كل مأتى حلق لمن اتاه وزاره وانت خير مأتى
263

واكرم مزور فأسألك يا الله يا رحمن وبانك انت الله لا اله
الا انت وحدك لا شريك لك وبانك واحد احد صمد لم
تلد ولم تولد ولم يكن له (لك خ ل) وان محمدا
عبدك ورسولك صلى الله عليه وعلى اهل بيته يا جواد يا
كريم يا ماجد يا جبار يا كريم أسألك ان تجعل تحفتك اياى
بزيارتى اياك اول شئ تعطينى فكاك رقبتى من النار پس
سه مرتبه مىگويد: اللهم فك رقبتى من الناس پس مىگويد:
واوسع على من رزقك الحلال الطيب وادرأ عنى شر
شياطين الجن والانس وشر فسقه العرب والعجم.
و مستحب است وقتى كه محاذى حجر الاسود شد
بگويد:
اشهدان لا إله الا الله وحده لا شريك له وان محمدا
عبده ورسوله آمنت بالله وكفرت بالجبت والطاعوت
واللات والعزى وبعبادة الشيطان وبعبادة كل ند يدعى من
دون الله.
پس نزديك حجر الاسود رفته و آن را استلام نمايد
و بگويد:
264

الحمد لله الذى هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لو لا ان
هدانا الله سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اكبر
اكبر من خلقه اكبر ممن اخشى واحذر لا اله الا الله وحده
لا شريك له، له الملك وله الحمد يحيى ويميت ويميت و
يحيى وهو حى لا يموت بيده الخير وهو على كل شى
قدير.
و صلوات بر پيغمبر و آل او بفرستد و سلام بر
پيغمبران بدهد چنانچه وقت دخول مسجد سلام مىداد
آنگاه بگويد:
انى او من بوعدك واوفى بعهدرك.
و در روايت معتبر وارد است كه وقتى كه نزديك
حجر الاسود رسيدى دستهاى خود را بلند كن و حمد و
ثناى الهى را بجا آور، و صلوات بر پيغمبر بفرست و از
خداوند عالم بخواه كه حج تو را قبول كند پس از آن حجر را
بوسيده و استلام نما و اگر آن هم ممكن نشد اشاره به آن كن
و بگو:
اللهم امانتى اديتها وميثاقى تعاهدته لتشهد لى
265

بالموافاة اللهم تصديقا بكتابك وعلى سنة نبيك صلواتك
عليه وآله اشهدان لا إله الا الله وحده لا شريك له وان محمدا
عبده ورسوله آمنت بالله وكفرت بالجبت والطاعوت
واللات والعزى وبعبادة الشيطان وبعبادة كل ند يدعى من
دون الله تعالى.
واگر نتوانى همه را بخوانى بعضى را بخوان وبگو:
اللهم اليك بسطت يدى وفيما عندك عظمت رغبتى
فاقبل سبحتى واغفر لى وارحمنى اللهم انى اعوذ بك من
الكفر والفقر وماقف الخزى في الدنيا والاخرة.
آداب و مستحبات طواف
در حال طواف مستحب است بگويد: اللهم انى
اسألك باسمك الذى يمشى به على طلل الماء كما يمشى
به على جدد الارض واسألك باسمك الذى يهتز عرشك
واسألك الذى تهتز له اقدام ملائكتك واسألك باسمك
الذى دعاك به موسى من جانب الطور فاستجبت له والقيت
266

عليه محبة منك واسألك باسمك الذى غفرت به لمحمد
ما تقدم من ذنبه وما تأخر واتممت عليه نعمتك ان تفعل
بى كذا وكذا وحاجت خود را بطلبد ونيز مستحب است
در حال طواف بگويد:
اللهم انى اليك فقير وانى خائف مستجير فلا تغير
جسمى ولا تبدل اسمى و صلوات بر محمد و آل او بفرستد
به خصوص وقتى كه به در خانه كعبه مىرسد و وقتى كه به
حجر اسماعيل رسيد به ناودان نگاه نموده و بگويد: اللهم
ادخلنى الجنة واجرنى من النار برحمتك وعافنى من
السقم واوسع على من الرزق الحلال وادرأ عنى شر
فسقة الجن والانس وشر فسقة العرب والعجم وچون از
حجر بگذرد به پشت سر كعبه برسد بگويد: يا ذا الامن
والطول يا ذاالجود والكرم ان عملى ضعيف فضاعفه لى و
تقبله منى انك انت السميع العليم وچون به ركن بمانى رسد
دست بردارد وبگويد: يا الله يا ولى العافية وخالق العافية على
رازق العافية والمنعم بالعافية والمتفضل بالعافية وخالق العافية
وعلى جميع خلقك يا رحمن الدنيا والاخرة ورحيمهما
صل على محمد وآل محمد وارزقنا العافية وتمام العافية
267

وشكر العافية في الدنيا والاخرة يا ارحم الراحمين پس سر
وبه جانب كعبه بالا كند وبگويد: الحمد لله الذى شرفك و
عظمك والحمد لله الذى بعث محمدا نبيا وجعل عليا
اماما اللهم اهد له خيار خلقك وجنبه شرار خلقك وچون
ميان ركن يمانى وحجرالاسود برسد بگويد: ربنا آتنا في
الدنيا حسنة وفى الاخرة حسنة وقنا عذاب النار.
ودر دور هفتم وقتى كه به مستجار (مستجار در پشت كعبه نزديك
ركن يمانى برابر در خانه كعبه واقع شده است) رسيد مستحب
است دو دست خود را بر ديوار خانه بگشايد وشكم وروى
خود را به ديوار كعبه بچسباند وبگويد: اللهم البيت بيتك و
العبد عبدك وهذا مكان العائذ بك من النار.
پس به گناهان خود اعتراف نموده واز خداوند عالم
آمرزش آن را بطلبد كه انشاء الله تعالى مستجاب خواهد شد
بعد بگويد: اللهم من قبلك الروح والفرج والعافية اللهم ان
عملى ضعيف فضاعفه لى ما اطلعت عليه منى وخفى على
خلقك استجير بالله من النار.
و آنچه خواهد دعا كند و ركن يمانى را استلام كند و به
268

نزد حجر الاسود آمده و طواف خود را تمام نموده و بگويد:
اللهم قنعنى بما رزقتنى وبارك لى فيما اتيتنى.
و براى طواف كننده مستحب است در هر دور اركان
خانه كعبه و حجر الاسود را استلام نمايد و در وقت استلام
حجر بگويد: امانتى اديتها و ميثاقى تعاهدته لتشد لى
بالموافاة.
مستحبات نماز طواف
در نماز طواف مستحب است بعد از حمد در ركعت
اول سوره توحيد و در ركعت دوم سوره جحد را بخواند
و پس از نماز حمد و ثناى الهى را بجا آورده و صلوات
بر محمد و آل محمد بفرستد و از خداوند عالم طلب قبول
نمايد، و بعد از فراغ از نماز طواف و پيش از سعى مستحب
است به نزد چاه زمزم رفته يك يا دو دلو آب بكشند و آن را به
سر و پشت و شكم خود بريزد و بگويد: اللهم اجعله علما
نافعا ورزقا و شفاء من كل داء وسقم.
پس از آن به نزد حجر الاسود بيايد و مستحب است از
269

درى كه محاذى حجر الاسود است به صفا متوجه شود و با
آرامى دل و بدن بالاى صفا رفته و به خانه كعبه نظر كند و به
ركنى كه حجر الاسود در آن است رو نمايد و حمد و ثناى
الهى را بجا آورد و نعمتهاى الهى را به خاطر آورد آنگاه اين
اذكار را بگويد الله اكبر هفت مرتبه الحمد لله هفت مرتبه لا إله
ا لا الله هفت مرتبه لا إله الا الله وحده لا شريك له له الملك وله
الحمد يحيى ويميت ويميت و يحيى وهو حى لا يموت وهو حى لايموت وهو
على كل شى قدير سه مرتبه پس صلوات بر محمد و آل
محمد بفرستد پس بگويد: الله اكبر على ما هدانا
والحمد لله على ما ابلانا والحمد لله الحى القيوم
والحمد لله الدائم سه مرتبه.
پس بگويد: اشهد ان لا إله ا لا الله و اشهد ان محمدا
عبده ورسوله لا نعبد الا اياه مخلصين له الدين ولو كره
المشركون سه مرتبه پس بگويد: اللهم انى أسألك العفو
والعافية واليقين في الدنيا والاخرة سه مرتبه پس بگويد:
اللهم آتنا في الدنيا حسنة وفى الاخرة حسنة وقنا عذاب النار
سه مرتبه، پس بگويد: الله اكبر صد مرتبه لا اله
الا الله صد مرتبه الحمد لله صد مرتبه سبحان الله صد
مرتبه، پس بگويد: لا اله الا الله وحده وحده انجز وعده و
270

نصر عبده وغلب الاحزاب وحده فله الملك وله الحمد
وحده اللهم بارك لى في الموت وفيما بعد الموت اللهم
انى اعوذ بك من ظلمة القبر ووحشته اللهم اظلنى في ظل
عرشك يوم لا ظل الاظلك.
وبسيار تكرار كند سپردن دين ونفسه واهل ومال
خود را به خداوند عالم پس بگويد: استودع الله الرحمن
الر حيم الذى لا تضيع ودايعه دينى ونفسى واهلى اللهم
استعملنى على كتابك وسنة نبيك وتوفنى على ملته و
اعذنى من الفتنة پس بگويد الله اكبر سه مرتبه پس آنها را
دو مرتبه تكرار كند پس يك بار تكبير بگويد وباز آنها را
اعاده نمايد، واگر تمام اين عمل را نتواند انجام دهد هر قدر
كه مىتواند بخواند، ومستحب است كه اين دعا را بخواند:
اللهم اغفرلى كل ذنب اذنبته قط فان عدت فعد على
بالمغفرة فانك ان تفعل بى ماانت اهله ترحمنى وان تعذبنى
فانت غنى عن عذابى وانا محتاج الى رحمتك فيامن انآ
محتاج الى رحمته ارحمنى اللهم لا تفعل بى ما انا اهل
فانك ان تفعل بى ما انا اهله تعذبنى ولم تظلمنى اصبحت
اتقى عدلك ولا اخاف جورك فيا من هو عدل لا يجور
271

ارحمنى.
در حديث شريف وارد شده هر كس كه بخواهد
مال او زياد شود ايستادن در صفا را طول دهد، و بدان كه
مستحب است سعى نمايد و از صفا تا به مناره ميانه راه
رود و از آنجا تا جائى كه بازار عطاران است هروله كند يعنى
تند برود و اگر سوار باشد اين حد را في الجمله تند نمايد و از
آنجا تا به مروه نيز ميانه رود و در وقت برگشتن نيز به همان
ترتيب مراجعت نمايد و از براى زنها هروله نيست،
و مستحب است در گريه كردن سعى كند و خود را به گريه
وا دارد و در حال سعى دعاء بسيار كند.
مستحبات احرام تا وقوف به عرفات
امورى كه در احرام عمره مستحب است در احرام
حج نيز مستحب است و پس از اين كه شخص احرام بسته
و از مكه بيرون آمد همين كه بر ابطح مشرف شود به آواز
بلند تلبيه بگويد و چون متوجه منى شود بگويد: اللهم اياك
ارجو واياك ادعو فبلغنى املى واصلح لى عملى.
272

و با تن و دل آرام با تسبيح و ذكر حق تعالى برود و
چون به منى رسيد بگويد: الحمد لله الذى اقد منيها صالحا
في عافية وبلغنى هذا المكان پس بگويد: اللهم هذه منى
وهى مما مننت به علينا من المناسك فأسألك ان تمن على
بما مننت على انبيائك فانما انا عبدك وفي قبضتك.
و مستحب است شب عرفه را در منى بوده و به
اطاعت الهى مشغول باشد، و بهتر آن است كه عبادات و
خصوصا نمازها را در مسجد خيف بجا آورد و چون نماز
صبح را خواند تا طلوع آفتاب تعقيب گفته پس به عرفات
روانه شود و اگر خواسته باشد بعد از طلوع صبح روانه شود
مانعى ندارد، ولى سنت بلكه احوط آن است كه تا آفتاب
طلوع نكرده از وادى محسر رد نشود و روانه شدن پيش از
صبح مكروه و از بعضى حرمت آن را نقل نموده اند مگر از
براى ضرورت مانند بيمار و كسى كه از ازدحام مردم خائف
باشد و چون به عرفات متوجه شود اين دعا را بخواند.
اللهم اليك صمدت واياك اعتمدت ووجهك اردت
أسألك ان تبارك لى في رحلتى وان تقضى لى حاجتى وان
تجعلنى ممن تباهى به اليوم من هو افضل منى و تا رسيدن به
273

عرفات تلبيه بگويد.
مستحبات وقوف به عرفات
در وقت به عرفات چند چيز مستحب است:
1 - با طهارت بودن در حال وقوف.
2 - غسل نمودن و بهتر آن است كه نزديك ظهر باشد.
3 - آنچه موجب تفرق حواس است از خود دور سازد
قلب او متوجه جناب اقدس الهى گردد.
4 - نسبت به قافله اى كه از مكه مىآيد وقوف شخص
در طرف دست چپ كوه واقع گردد.
5 - وقوف او در پائين كوه و در زمين همواره بوده باشد
و بالا رفتن كوه مكروه است.
6 - در اول وقت نماز ظهر و عصر را به يك اذان و دو
اقامه بجا آورد.
7 - قلب خود را به حضرت حق جل وعلا متوجه
ساخته و حمد الهى و تهليل و تمجيد نموده و ثناى حضرت
حق را بجا آورد پس از آن صد مرتبه الله اكبر و صد مرتبه
274

سوره توحيد را بخواند و آنچه خواهد دعا نمايد و از شيطان
رجيم به خدا پناه ببرد و اين دعا را نيز بخواند:
اللهم رب المشاعر كلها فك رقبتى من النار واوسع
على من رزقك الحلال وادراء عنى شر فسقة الجن والانس
اللهم لا تمكر بى ولا تخدعنى ولا تستدرجنى يا
اسمع السامعين ويا ابصر الناظرين ويا اسرع الحاسبين ويا
ارحم الراحمين أسألك ان تصلى على محمد وآل محمد
وان تفعل بى كذا وكذا وحاجت خود را نام ببرد پس دست
به آسمان بردارد وبگويد: اللهم حاجتى اليك التى ان
اعطيتنى اسألك خلاص رقبتى من النار اللهم انى عبدك
وملك ناصيتى بيدك واجلى بعلمك اسألك ان توفقنى لما
يرضيك عنى وان تسلم منى مناسكى التى اريتها خليلك
ابراهيم صلوات الله عليه ودللت عليها نبيك محمدا صلى
الله عليه وآله اللهم اجعلنى ممن رضيت عمله واطلت
عمره واحييته بعدالموت.
8 - و اين دعا را بخواند: لا إله الا الله وحده لا شريك له
275

له الملك وله الحمد يحيى ويميت وهو حى لا يموت بيده
الخير وهو على كل شى قدير اللهم لك الحمد كالذى تقول
وخيرا مما نقول وفوق ما يقول القائلون اللهم لك صلاتى و
نسكى ومحياى ومماتى ولك تراثى (براءتى خ ل) وبك
حولى ومنك قوتى اللهم انى اعوذ بك من الفقر ومن
وساوس الصدر ومن شتات الامر ومن عذاب القبر اللهم
انى اسألك خير الرياح واعوذ بك من شر ما يجئ الرياح و
اسألك خير الليل وخير النهار اللهم اجعل في قلبى نورا
وفى سمعى وبصرى نورا وفى لحمى ودمى وعظامى و
عرقى ومقعدى ومقامى ومدخلى وخروجى نورا و
اعظم لى نورا يا رب يوم القاك انك على كل شى قدير.
ودر اين روز تا مىتواند از خيرات وصدقات تقصير
نكند وديگر رو به قبله كند وبگويد: سبحان الله صد بار و
الله اكبر وما شاء لاقوة الا بالله اشهد ان لا اله الا الله
وحده لا شريك له له الملك وله الحمد يحيى ويميت وهو حى لا يموت بيده
الخير وهو على كل شى قدير.
9 - آن كه كعبه را استقبال نموده واين اذكار را بگويد:
276

سبحان الله صد مرتبه الله اكبر صد مرتبه ماشاء الله لا قوة
الا بالله صد مرتبه اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له
له الملك وله الحمد يحيى ويميت ويميت ويحيى بيده
الخير وهو على كل شى قدير صد مرتبه.
پس از اول سوره بقره ده آيه بخواند پس سوره توحيد
را سه مرتبه و آية الكرسى را بخواند تا آخر پس اين آيات را
بخواند: ان ربكم الله الذى خلق السموات والارض في ستة
ايام ثم استوى على العرش يغشى الليل النهار يطلبه حثيثا
والشمس والقمر والنجوم مسخرات بامره الا له الخلق
والامر تبارك الله رب العالمين - ادعو ربكم تضرعا وخفية
انه لا يحب المعتدين - ولا تفسدوا في الارض بعد
اصلاحها وادعوه خوفا وطمعا ان رحمة الله قريب من
المحسنين پس سوره قل اعوذ برب الفلق وسوره قل
قل اعوذ برب الناس را بخواند.
پس آنچه از نعم الهى به ياد داشته باشد يكايك ذكر
نموده و حمد الهى نمايد و هم چنين بر اهل و مال و سائر
چيزهائى كه حضرت حق به او تفضل نموده حمد بنمايد و
بگويد:
277

اللهم لك الحمد على نعمائك التى لا تحصى بعد
ولا تكافأ به عمل.
و به آياتى از قرآن كه در آنها ذكر حمد شده است خدا
را حمد نمايد و به آياتى كه در آنها ذكر تسبيح شده
است خدا را تكبير نمايد و به آياتى كه در آنها ذكر تهليل
شده است خدا را تهليل نمايد و بر محمد و آل محمد
(عليهم السلام) زياد صلوات بفرستد و به هر اسمى از اسماء الله
كه در قرآن موجود است خدا را بخواند و با آنچه از اسماء
الهى كه در ياد دارد خدا را ذكر كند و به اسماء الهى كه در آخر
سوره حشر موجود است خدا را بخواند و آنها عبارتند از:
الله، عالم الغيب والشهادة، الرحمن الرحيم، الملك،
القدوس، السلام، المؤمن، المهيمن، العزيز الجبار، المتكبر
الخالق البارئ، المصور.
و اين دعا را بخواند: اسألك يا الله يا رحمن بكل اسم
هو لك واسألك بقوتك وقدرتك وعزتك وبجميع ما
احاط به علمك وبجمعك وباركانك كلها و به حق رسولك
278

صلوات الله عليه وآله وباسمك الاكبر باسمك
العظيم الذى من دعاك به كان حقا عليك ان لا ترده وان
تعطيه ما سأل ان تغفر لى جميع ذنوبى في جميع علمك
في.
و هر حاجت كه دارى بخواه، و از حق سبحانه و تعالى
طلب كن كه توفيق حج بيابى در سال آينده و هر سال، و هفتاد
مرتبه بگو أسألك الجنة و هفتاد مرتبه استغفر الله ربى
واتوب اليه.
پس بخوان اين دعا را اللهم فكنى من النار واوسع
على من رزقك الحلال الطيب وادراء عنى شر فسقة الجن
والانس وشر فسقة العرب والعجم.
10 - آن كه نزديك غروب آفتاب بگويد: اللهم انى
اعوذ بك من الفقر و من تشتت الامور و من شر ما يحدث
بالليل والنهار امسى ظلمى مستجيرة بمغفرتك
وامسى ذلى مستجيرا بعزك وامسى وجهى الفانى البالى
مستجيرا بوجهك الباقى يا خير من سئل ويا اجود من
279

اعطى جللنى برحمتك والبسنى عافيتك واصرف عنى شر
جميع خلقك.
و بدان كه ادعيه وارده در اين روز شريف بسيار است
و هر قدر كه ميسور باشد خواندن دعا مناسب است و بسيار
خوب است كه در اين روز دعاى صحيفه كامله و دعاى
حضرت سيد الشهداء و حضرت زين العابدين سلام الله
عليهما خوانده شود و بعد از غروب آفتاب بگويد:
اللهم لا تجعله آخر العهد من هذا الموقف وارزقنيه
من قابل ابدا ما ابقيتنى واقلبنى اليوم مفلحا منجحا
مستجابا لى مرحوما مغفورا لى با فضل ما ينقلب به اليوم
احد من وفدك وحجاج بيتك الحرام واجعلنى اليوم من
اكرم من وفدك عليك واعنى افضل ما اعطيت احدا منهم
من الخير والبركة والرحمة والرضوان والمغفرة وبارك لى
فيما ارجع اليه من اهل او مال او كثير وبارك لهم في
وبسيار بگويد: اللهم اعتقنى من النار.
280

مستحبات وقوف به مزدلفه
بدان كه مستحب است با تن و دلى آرام از عرفات به
سوى مزدلفه متوجه شده و استغفار نمايد و همين كه از
طرف دست راست به تل سرخ رسيد بگويد:
اللهم ارحم توقفى و زد في عملى و سلم لى دينى و
تقبل مناسكى.
و در راه رفتن ميانه روى نمايد و كسى را آزار ندهد، و
مستحب است نماز شام و خفتن را تا مزدلفه به تأخير
اندازد اگر چه ثلث شب نيز بگذرد، و ميان هر دو نماز به يك
اذان و دو اقامه جمع كند، و نوافل مغرب را بعد از بعد از نماز عشاء
بجا آورد، و در صورتى كه از رسيدن به مزدلفه پيش از نصف
شب مانعى رسيد بايد نماز مغرب و عشاء را به تأخير
نينداخته و در ميان راه بخواند، و مستحب است كه در وسط
وادى از طرف راست راه نزول نمايد و اگر حاجى صروره
باشد مستحب است كه در مشعر الحرام قدم بگذارد
و مستحب است كه آن شب را به هر قدر كه ميسور باشد،
281

به عبادت و اطاعت الهى بسر برد و اين دعا را بخواند:
اللهم هذه جمع اللهم انى اسألك ان تجمع لى فيها
جوامع الخير اللهم لا تؤيسنى من الخير الذى سألتك ان
تجمعه لى في قلبى واطلب اليك ان تعرفنى ما عرفت
اوليائك في منزلى هذا وان تقينى جوامع الشر.
و مستحب است بعد از نماز صبح با طهارت حمد و
ثناى الهى را بجا آورد، و به هر مقدارى كه ميسور باشد از نعم
و تفضلات حضرت حق ذكر كند و بر محمد و آل محمد
صلوات بفرستد آنگاه دعا نمايد و بعضى به وجوب آن
قائل شده اند و اين دعا را نيز بخواند:
اللهم رب المشعر الحرام فك رقبتى من النار واسع
على من رزقك الحلال وادراء عنى شر فسقة الجن والانس
اللهم انت خير مطلوب اليه و خير مدعو و خير مسئول
ولكل وافد جائزة فاجعل جائزتى في موطنى هذا ان
تقيلنى عثرتى وتقبل معذرتى وان تجاوز عن خطيئتى ثم
اجعل التقوى من الدنيا زادى.
ومستحب است سنگ ريزه هائى را كه در منى رمى
خواهد نمود از مزدلفه بردارد، و مجموع آنها هفتاد است و
282

مستحب است وقتى كه از مزدلفه به سوى منى رفته و به
وادى محسر رسيد به مقدار صد قدم تند رود و اگر سواره
است سوارى خود را حركت دهد و بگويد: اللهم سلم لى
عهدى واقبل توبتى واجب دعوتى واخلفنى فيمن تركت
بعدى.
مستحبات رمى جمرات
در رمى جمرات چند چيز مستحب است:
1 - با طهارت بودن در حال رمى.
2 - هنگامى كه سنگها را در دست گرفته اين دعا را
بخواند: اللهم هذه حصياتى فاحصهن لى وارفعهن في
عملى.
3 - با هر سنگى كه مىاندازد تكبير بگويد.
4 - هر سنگى را كه بيندازد اين دعا را بخواند:
الله اكبر اللهم ادحر عنى الشيطان اللهم تصديقا
بكتابك وعلى سنة نبيك اللهم اجعله لى حجا مبررا و
عملا مقبولا وسعيا مشكورا وذنبا مغفورا.
283

4 - ميان او جمره در جمره عقبه ده يا پانزده ذراع
فاصله باشد و در جمره اولى و وسطى كنار جمره بايستد.
5 - جمره عقبه را رو به جمره و پشت به قبله رمى
نمايد وجمره اولى و وسطى را به قبله ايستاده رمى
نمايد.
7 - سنگ ريزه را بر انگشت ابهام گذارده و با ناخن
انگشت شهادت بيندازد.
8 - پس از برگشتن به جاى خود در منى اين دعا را
بخواند:
اللهم بك وثقت وعليك توكلت فنعم الرب
ونعم المولى ونعم النصير.
مستحبات قربانى
مستحبات قربانى چند چيز است:
1 - در صورت تمكن قربانى شتر باشد، و در صورت
نبودن آن گاو، و در صورت نبودن آن گوسفند باشد.
2 - قربانى بسيار فربه باشد.
284

3 - در صورت شتر يا گاو بودن آن از جنس ماده و در
صورت گوسفند يا بز بودن آن از جنس نر باشد.
4 - شترى كه مىخواهد او را نحر كند ايستاده و از سر
دستها تا زانوى او را ببندد و شخص از جانب راست او
بايستد و كارد يا نيزه يا خنجر به گودال گردن او فرو برد، و در
ذبح يا نحر اين دعا را بخواند:
و جهت وجهى للذى فطر السماوات والارض حنيفا
مسلما و ما انا من المشركين ان صلاتى ونسكى و محياى و
مماتى لله رب العالمين لا شريك له وبذلك امرت وانا من
المسلمين اللهم منك ولك بسم الله والله اكبر اللهم تقبل
منى.
5 - اين كه خود قربانى را بكشد و اگر نتواند دست
خود را بالاى دست كشنده بگذارد.
مستحبات حلق
در حلق چند چيز مستحب است:
1 - آن كه از جانب راست پيش سر ابتداء كند و اين
285

دعاء را بخواند:
اللهم اعطنى بكل شعرة نورا يوم القيامة.
2 - آن كه موى سر خود را در منى در خيمه خود دفن
نمايد و اولى اين است كه بعد از حلق از طراف ريش و
شارب خود گرفته و هم چنين ناخنها را بگيرد.
مستحبات طواف حج و نماز آن و سعى
آنچه كه از مستحبات در طواف عمره و نماز آن
و سعى ذكر شد اينجا نيز جارى است، و مستحب است
كه به جهت طواف حج مىآيد در روز عيد قربان
بيايد و بر در مسجد بايستد و اين دعا را بخواند:
اللهم اعنى على نسك وسلمنى له وسلمه لى أسألك
مسألة العليل الذليل المعترف بذنبه ان تغفر ذنوبى وان
ترجعنى بحاجتى اللهم انى عبدك والبلد بلدك والبيت
بيتك جئت اطلب رحمتك واؤم طاعتك مطيعا لامرك
راضيا بقدرك اسألك مسألة المضطر اليك المطيع لامرك
المشفق من عذابك الخائف لعقوبتك ان تبلغنى عفوك و
286

تجيرنى من النار برحمتك.
پس به نزد حجر الاسود بيايد و استلام و بوسه نمايد
و اگر بوسيدن ممكن نشد دست بر حجر ماليده و دست خود
را ببوسد و اگر آن هم ممكن نشد مقابل حجر ايستاده و
تكبير بگويد و بعدا آنچه در طواف عمره بجا آورده بود، بجا
آورد.
مستحبات منى
بدان كه براى حاجى مستحب است كه روز يازدهم
و دوازدهم و سيزدهم را در منى بيرون نرود، و تكبير گفتن در منى
بعد از پانزده نماز و در غير منى بعد از ده نماز كه اول آنها
نماز ظهر روز عيد است و مستحب است و بعضى آن را
واجب دانسته اند و اولى در كيفيت تكبير آن است كه بگويد:
الله اكبر الله اكبر لا إله الا الله والله اكبر و لله
الحمد والله اكبر على ما هدانا الله اكبر على ما رزقنا من
بهيمة الانعام والحمد لله على ما ابلانا.
287

و مستحب است مادامى كه در منى اقامت دارد
نمازهاى واجب و مستحب را در مسجد خيف بجا آورد و در
حديث است كه صد ركعت نماز در مسجد خيف با عبادت
هفتاد سال برابر است و هر كس در آنجا صد مرتبه
سبحان الله بگويد ثواب آن برابر ثواب بنده آزاد كردن است
و هر كس در آنجا صد مرتبه لا إله الا الله بگويد ثواب آن
برابر است با ثواب كسى كه احياء نفس كرده باشد و هر كس
در آنجا صد مرتبه الحمد لله بگويد ثواب آن برابر است با
ثواب خراج عراقين كه در راه خدا تصدق نمايد.
مستحبات ديگر در مكه معظمه
آداب و مستحبات ديگر در مكه معظمه از اين قرار
است:
1 - زياد ذكر نمودن خدا و خواندن قرآن.
2 - ختم نمودن يك قرآن.
3 - خوردن از آب زمزم و بعد از خوردن اين دعا را
بخواند:
288

اللهم اجعله علما نافعا ورزقا واسعا و شفاء من كل
داء وسقم و نيز بگويد:
بسم الله و بالله والشكر لله.
4 - نظر نمودن به كعبه و ادامه آن.
5 - در هر شبانه روز ده مرتبه طواف نمودن، در اول
شب سه طواف، و در آخر شب سه طواف، و پس از دخول
صبح دو طواف، و بعد از ظهر دو طواف.
6 - هنگام توقف در مكه به عدد ايام سال يعنى
سيصد و شصت مرتبه طواف نمايد و اگر اين مقدار ميسور
نشد پنجاه و دو مرتبه و اگر آن هم ميسور نشد هر مقدارى كه
بتواند.
7 - شخص صروره به خانه كعبه داخل شود
و مستحب است قبل از دخول غسل كند و در وقت داخل
شدن بگويد:
اللهم انك قلت و من دخله كان آمنا فآمنى من
عذاب النار.
پس دو ركعت نماز گذارده در ركعت اول بعد از حمد
(حم سجده) و در ركعت دوم بعد از حمد پنجاه و پنج آيه از
289

ساير جاهاى قرآن بخواند و نماز را بين دو ستون بر سنگ
قرمز بخواند.
8 - دو ركعت نماز خواندن در هر يك از چهار زاويه
كعبه و بعد از نماز اين دعا را بخواند:
اللهم من تهيا او تعبأ او استعد لوفادة الى
مخلوق رجاء رفده وجائزته ونوافله وفواضله فاليك يا
سيدى تهيئتى وتعبئتى واعدادى واستعدادى رجاء
لا يخيب عليه سائل ولا ينقصه نائل فانى لم آتك اليوم
مقرا بالظلم والاساءة على نفسى فانه لا حجة لى ولا عذر
فأسألك يا من هو كذلك ان تصلى على محمد وآله و
تعطينى مسألتى وتقلبنى برغبتى ولا تردنى مجبوها
ممنوعا ولا خائبا يا عظيم يا عظيم يا عظيم ارجوك
للعظيم أسألك يا عظيم ان تغفرلى الذنب العظيم لا اله الا
انت.
و مستحب است هنگام خروج از كعبه سه مرتبه الله
اكبر بگويد پس بگويد:
290

اللهم لا تجهد بلائنا ربنا ولا تشمت بنا اعدائنا فانك
انت الضار النافع.
بعدا پائين آمده و پله ها را دست چپ قرار داده كعبه
را استقبال نمايد و نزد پله ها دو ركعت نماز بخواند.
استحباب عمره مفرده
بدان كه بعد از فراغ از اعمال حج در صورتى كه
ميسور باشد مستحب است عمره مفرده بجا آورده شود
و در اعتبار فاصله بين اين عمره و عمره تمتع خلاف است و
اظهر اين است كه فاصله معتبر نيست، و هم چنين بين دو
عمره مفرده فاصله معتبر نيست و مى توان بدون فصل
دومى را انجام داد و كيفيت اين عمره سابقا ذكر شد.
طواف وداع
بدان كه براى كسى كه مىخواهد از مكه بيرون رود
مستحب است طواف وداع نمايد و در هر دورى
291

حجر الاسود و ركن يمانى را در صورت امكان استلام نمايد و
چون به مستجار رسد مستحباتى كه قبلا براى آن مكان ذكر
شد بجا آورد و آنچه خواهد دعاء نمايد بعدا حجر الاسود را
استلام نموده و شكم خود را به خانه كعبه بچسباند يك
دست را بر حجر و دست ديگر را به طرف در گذاشته و حمد
و ثناى الهى نمايد و صلوات بر پيغمبر و آل او بفرستد و اين
دعاء را بخواند:
اللهم صل على محمد عبيدك ورسولك ونبيك و
امينك وحبيبك ونجيبك وخيرتك من خلقك اللهم كما
بلغ رسالاتك وجاهد في سبيلك وصدع با مرك واوذى
في جنبك وعبدك حتى اتاه اليقين اللهم اقلبنى مفلحا
منجحا مستجابا با فضل ما يرجع به احد من وفدك المغفرة
والبركة والرحمة والرضوان والعافية.
و مستحب است وقت بيرون آمدن از باب حناطين كه
مقابل ركن شامى است بيرون رود و از خداوند متعال توفيق
مراجعت را بطلبد و وقت بيرون رفتن يك درهم خرما
خريده و بر فقراء تصدق نمايد.
292

زيارت حضرت رسول اكرم (ص)
قبل از حج و بعد از آن
بدان كه از جمله امور مستحبه كه بسيار مؤكد است
اين است كه شخص هنگام رفتن و برگشتن از راه مدينه طيبه
برود و برگردد تا آن كه به زيارت حضرت رسول (ص)
و حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) و ائمه بقيع (عليهم السلام)
مشرف گردد.
زيارت حضرت رسول اكرم (ص)
السلام على رسول الله صلى الله عليه وآله. السلام
عليك يا حبيب الله. السلام عليك يا صفوة الله. السلام
عليك يا امين الله. أشهد انك قد نصحت لامتك وجاهدت
293

في سبيل الله وعبدته حتى اتاك اليقين فجزاك الله افضل ما
جزى نبيا عن امته اللهم صل على محمد و آل محمد افضل
ما صليت على ابراهيم و آل ابراهيم انك حميد مجيد.
زيارت حضرت صديقه طاهره، فاطمه زهرا
(سلام الله عليها)
يا ممتحنة امتحنك الله الذى خلقك قبل ان يخلقك
فوجدك لما امتحنك صابرة وزعمنا انا لك اولياء و
مصدقون وصابرون لكل ما اتانا به ابوك واتانا به وصيه فانا
نسالك ان كنا صدقناك الا الحقتنا بتصديقنا لهما (بالبشرى
خ ل) لنبشر انفسنا بانا قد طهرنا بولايتك.
294

زيارت جامعه كه هر يك از ائمه
به آن زيارت مى شود
السلام على اولياء الله واصفيائه. السلام على امناء
الله واحبائه. السلام على انصار الله وخلفائه. السلام على
محال معرفة الله. السلام على مساكن ذكر الله. السلام على
مظهرى امر الله ونهيه. السلام على الدعاة الى الله. السلام
على المستقرين في مرضاة الله. السلام على مخلصين في
طاعة الله. السلام على الادلاء على الله. السلام على الذين
من والاهم فقد والى الله ومن عاداهم فقد عادى الله ومن
عرفهم فقد عرف الله ومن جهلهم فقد جهل الله ومن
اعتصم بهم فقد اعتصم بالله ومن تخلى منهم فقد تخلى
من الله اشهد الله انى سلم لمن سالمكم وحرب لمن
حاربكم مؤمن بسركم وعلانيتكم مفوض في ذلك كله
اليكم لعن الله عدو آل محمد من الجن والانس من الاولين
والاخرين وابرأ الى الله منهم وصلى الله على محمد وآله
الطاهرين.
والحمد لله اولا وآخرا
295

زيارت قبور ائمه (عليهم السلام) در بقيع
بايست پشت به قبله ورو به قبور وبگو:
السلام عليكم ائمة الهدى. السلام عليكم اهل البر
والتقوى. السلام عليكم الحجج على اهل الدنيا. السلام
عليكم القؤامون في البرية بالقسط. السلام عليكم اهل
الصفوة. السلام عليكم يا آل رسول الله (صلى الله عليه وآله)
السلام عليكم اهل النجوى اشهد انكم قد بلغتم ونصحتم
وصبرتم في ذات الله وكذبتم واسئ اليكم فغفرتم و
اشهد انكم الائمة الراشدون المهديون وان طاعتكم
مفروضة وان قولكم الصدق وانكم دعوتم فلم تجابوا و
امرتم فلم تطاعوا وانكم دعائم الدين واركان الارض لم
تزالوا بعين الله ينسخكم في اصلاب كل مطهر وينقلكم
من ارحام المطهرات لم تدنسكم الجاهلية الجهلاء ولم
نشرك فيكم فتن الاهواء طبتم وطابت منبتكم من بكم
عليناديان الدين فجعلكم في بيوت اذن الله ان ترفع ويذكر
فيها اسمه وجعل صلواتنا عليكم رحمة لنا وكفارة لذنوبنا
296

اذا اختاركم الله لنا وطيب خلقنا بما من به علينا من
ولايتكم وكنا عنده مسمين لعلمكم معترفين بتصديقنا
اياكم وهذا مقام من اسرف واخطأ واستكان واقر بما
جنى ورجى بمقامه الاخلاص وان يستنقذ بكم مستنقذ
الهلكى من الردى فكونوا لى شفعاء فقد وفدت اليكم اذ
رغب عنكم اهل الدنيا واتخذوا آيات الله هزوا واستكبروا
عنها يا من هو قائم لا يسهوا ودائم لا يلهو ومحيط بكل
شى ولك المن بما وفقتنى وعرفتنى ائمتى وبما اقمتنى
عليه اذ صد عنه عبادك وجهلوا معرفته واستخفوا بحقه و
مالوا الى سواه فكانت المنة منك على مع اقوام خصصتهم
بما خصصتنى به فلك الحمد اذ كنت عبدك في مقام
مذكورا مكتوبا فلا تحرمنى رجوت ولا تخيبنى فيما
دعوت في مقامى هذا بحرمة محمد وآله الطاهرين.
297

(دعاء امام حسين (ع) در روز عرفة)
الحمد لله الذى ليس لقضائه دافع، ولا لعطائه
مانع، ولا كصنعه صنع صانع، وهو الجواد الواسع
فطر اجناس البدايع، واتقن بحكمته الصنايع،
لا تخفى عليه الطلايع، ولا تضيع عنده الودايع
جازى كل صانع، ورايش كل قانع، وراحم كل
ضارع، ومنزل المنافع والكتاب الجامع بالنور
الساطع، وهو للدعوات سامع وللكربات دافع
وللدرجات رافع، وللجبابرة قامع، فلا اله غيره
298

ولا شئ يعدله، وليس كمثله شئ، وهو السميع
البصير الطيف الخبير، وهو على كل شئ قدير،
اللهم انى ارغب اليك واشهد بالربوبية لك
مقرا بانك ربى، وان اليك مردى، ابتداتنى
بنعمتك قبل ان اكون شئ مذكورا، وخلقتنى من
التراب ثم اسكنتنى الأصلاب، امنا لريب المنون
واختلاف الدهور والسنين، فلم ازل ظاعنا من
صلب الى رحم في تقادم من الأيام الماضية و
القرن الخالية، لم تخرجنى لرافتك بى ولطفك
لى، واحسانك الى في دولة ائمة الكفر، الذين
299

نقضوا عهدك وكذبوا رسلك، لكنك اخرجتنى
للذى سبق لى من الهدى الذى له يسرتنى، وفيه
انشاتنى، ومن قبل ذلك رؤفت بى، بجميل صنعك
وسوابغ نعمك، فابتدعت خلقى من منى يمنى،
واسكنتنى في ظلمات ثلاث، بين لحم ودم وجلد،
لم تشهدنى خلقى ولم تجعل الى شئ من امرى،
ثم اخرجتنى للذى سبق لى من الهدى الى الدنيا
تآماسويا، وحفظتنى في المهد طفلا صبيا،
ورزقتنى من الغذاء لبنا مريا، وعطفت على
قلوب الحواضن، وكفلتنى الامهات الرواحم
300

وكلاتنى من طوارق الجان، وسلمتنى من الزيادة
والنقصان، فتعاليت يا رحيم يا رحمن، حتى اذا
استهللت ناطقا بالكلام، اتممت على سوابغ
الانعام، وربيتنى زايدا في كل عام، حتى اذا اكتملت
فطرتى، واعتدلت مرتى، اوجبت على حجتك بان
الهمتنى معرفتك، وروعتنى بعجائب حكمتك،
وايقظتنى لما ذرات في سمائك وارضك من بدايع
خلقك، ونبهتنى لشكرك وذكرك، واوجبت على
طاعتك وعبادتك، وفهمتنى ما جاءت به رسلك
ويسرت لى تقبل مرضاتك، ومننت على في جميع
301

ذلك بعونك ولطفك، ثم اذخلقتنى من خير الثرى
لم ترض لى يا الهى نعمة دون اخرى، من انواع
المعاش وصنوف الرياش، بمنك العظيم الأعظم
على، واحسانك القديم الى، حتى اذا اتممت على
جميع النعم وصرفت عنى كل النقم لم يمنعك جهلى
وجراتى عليك ان دللتنى الى ما يقربنى اليك، و
وفقتنى لمايزلفنى لديك، فان دعوتك اجبتنى
وان سئلتك اعطيتنى وان اطعتك شكرتنى،
وان شكرتك زدتنى، كل ذلك اكمال لأنعمك
على، واحسانك الى، فسبحانك سبحانك من مبدئ
302

معيد حميد مجيد، وتقدست اسماؤك، وعظمت
الاؤك، فاى نعمك يا الهى احصى عدا وذكرا، ام
اى عطاياك اقوم بها شكرا، وهى يا رب اكثر من
ان يحصيها العادون، اويبلغ علما بها الحافظون،
ثم ماصرفت ودرات عنى اللهم من الضر والضراء
اكثر مما ظهر لى من العافية والسراء، وانا اشهد
يا الهى بحقيقة ايمانى وعقد عزمات يقينى، و
خالص صريح توحيدى، وباطن مكنون ضميرى، و
علايق مجارى نور بصرى، واسارير صفحة جبينى،
وخرق مسارب نفسى، وخذاريف مارن عرنينى
303

ومسارب سماخ سمعى، وما ضمت واطبقت عليه
شفتاى، وحركات لفظ لسانى، ومغرزحنك فمى و
فكى، ومنابت اضراسى، ومساغ مطعمى ومشربى
وحمالة ام را سى، وبلوع فارغ حبايل عنقى، وما
اشتمل عليه تامور صدرى، حمايل حبل وتينى
ونياط حجاب قلبى، وافلاذ حواشى كبدى، وما
حوته شراسيف اضلاعى وحقاق مفاصلى و
قبض عواملى واطراف اناملى ولحمى ودمى و
شعرى وبشرى وعصبى وعظامى ومخى
وعرقى، وجميع جوارحى، وما انتسج على ذالك
304

ايام رضاعى، وما اقلت الأرض منى، ونومى ويقظتى
وسكونى، وحركات ركوعى وسجودى ان لوحاولت
واجتهدت مدى الأعصار والأحقاب، لوعمرتها
ان اؤدى شكر واحدة من انعمك، مااستطعت
ذلك الا بمنك، الموجب على به شكرك ابدا جديدا
وثناء طارفا عتيدا، اجل، ولو حرصت انا والعادون
من انامك، ان نحصى مدى انعامك سالفه وانفه
ما حصرناه عددا ولا احصيناه امدا، هيهات انى
ذلك وانت المخبر في كتابك الناطق، والنبأ الصادق
وان تعدوا نعمة الله لا تحصوها، صدق كتابك
305

اللهم وانباؤك، وبلغت انبياك ورسلك، ما انزلت
عليهم من وحيك، وشرعت لهم وبهم من دينك،
غير انى يا الهى اشهد بجدى وجدى، ومبلغ طاعتى
ووسعى، واقول مؤمنا موقنا، الحمد لله الذى لم
يتخذ ولدا فيكون مورثا، ولم يكن له شريك في ملكه
فيضاده فيماابتدع، ولاولى من الذل فيرفده فيما
صنع، فسبحانه سبحانه لوكان فيهما الهة الا الله
لفسدتا وتفطرتا، سبحان الله الواحد الأحد الصمد
الذى لم يلد ولم يولد، ولم يكن له كفوا احد، الحمد
لله حمدا يعادل حمد ملائكته المقربين، وانبيائه
306

المرسلين، وصلى الله على خيرته محمد خاتم النبيين
واله الطيبين الاهرين المخلصين وسلم
آنگاه حضرت شروع در دعا وسؤال از حق تعالى
كردند وبا ديدگانى اشكبار گفتند:
اللهم اجعلنى اخشاك كانى اراك، واسعدنى
بتقويك، ولا تشقنى بمعصيتك وخرلى في قضائك
وبارك لى في قدرك، حتى لا احب تعجيل ما اخرت
ولا تاخير ما عجلت، اللهم اجعل غناى في نفسى،
واليقين في قلبى، والاخلاص في عملى، والنور في
بصرى، والبصيرة دينى، ومتعنى بجوارحى،
واجعل سمعى وبصرى الوارثين منى، وانصرنى على
307

من ظلمنى، وارنى فيه ثارى وما ربى، واقر بذلك عينى
اللهم اكشف كربتى واستر عورتى، واغفر لى خطيئتى،
واخسأ شيطانى، وفك رهانى، واجعل لى يا الهى الدرجة
العليا في الاخرة والاولى، اللهم لك الحمد كما خلقتنى
فجعلتنى سميعا بصيرا، ولك الحمد كما خلقتنى فجعلتنى
خلقا سويا رحمة بى، وقد كنت عن خلقى غنيا، رب
بما براتنى فعدلت فطرتى، رب بما انشاتنى فاحسنت
صورتى، رب بما احسنت الى وفى نفسى عافيتنى رب
بما كلاتنى ووفقتنى، رب بما انعمت على فهديتنى،
رب بما اوليتنى ومن كل خير اعطيتنى، رب بما اطمعتنى
308

وسقيتنى، رب بما اغنيتنى واقنيتنى، رب بما اعنتنى
واعززتنى، رب بما البستنى من سترك الصافى، ويسرت
لى من صنعك الكافى، صلى على محمد وآل محمد، واعنى
على بوائق الدهور وصروف الليالى والايام، ونجنى
من اهوال الدنيا وكربات الاخرة، واكفنى شرما يعمل
الظالمون في الارض، اللهم ما اخاف فاكفنى، وما
احذر فقنى، وفى نفسى ودينى فاحرسنى، وفى سفرى
فاحفظنى، وفى اهلى ومالى فاخلفنى، وفيما رزقتنى
فبارك لى، وفى نفسى فذللنى، وفى اعين الناس فعظمنى
ومن شرالجن والانس فسلمنى، وبذنوبى فلا تفضحنى
309

وبسريرتى فلا تخزنى، وبعملى فلاتبتلنى، ونعمك
فلاتسلبنى، والى غيرك فلاتكلنى، الهى الى من تكلنى
الى قريب فيقطعنى، ام الى بعيد فيتجهمنى، ام الى
المستضعفين لى، وانت ربى ومليك امرى، اشكو
اليك غربتى وبعددارى، وهوانى على من ملكته امرى
الهى فلا تحلل على غضبك، فان لم تكن غضبت على
فلا ابالى سواك، سبحانك غير ان عافيتك اوسع
لى، فاسئلك يا رب بنور وجهك الذى اشرقت له
الارض والسموات، وكشفت به الظلمات، وصلح
به امر الأولين والاخرين، ان لا تميتنى على غضبك
310

ولا تنزل بى سخطك، لك العتبى لك العتبى حتى
ترضى قبل ذلك، لا اله الا انت، الذى احللته
البركة، وجعلته للناس امنا، يا من عفا عن
عظيم الذنوب بحلمه، يا من اسبغ النعماء بفضله
يا من اعطى الجزيل بكرمه، يا عدتى في شدتى، يا صاحبى
في وحدتى، يا غياثى في كربتى، يا وليى في نعمتى، يا
الهى واله ابائى ابرهيم واسمعيل واسحق ويعقوب
ورب جبرئيل وميكائيل واسرافيل، ورب محمد
خاتم النبين واله المنتجبين، ومنزل التورية
311

والانجيل والزبور والفرقان، ومنزل كهيعص وطه
ويس والقران الحكيم، انت كهفى حين تعينى المذاهب
في سعتها، وتضيق بى الارض برحبها، ولو لارحمتك
لكنت من الهالكين، وانت مقيل عثرتى، ولولا سترك
اياى لكنت من المفضوحين، وانت مؤيدى بالنصر
على اعدائى، ولو لا نصرك اياى لكنت من المغلوبين
يا من خص نفسه بالسمو والرفعة، فاوليائه بعزه
يعتزون، يا من جعلت له الملوك نير المذلة على اعناقهم
فهم من سطواته خائفون، يعلم خائنة الاعين وما
تخفى الصدور، وغيب ما تاتى به الأزمنة والدهور
312

يا من لا يعلم كيف هو الا هوط، يا من لا يعلم ما هو الا هؤ
يا من لا يعله الا هو، يا من كبس الارض على الماء،
وسد الهواء بالسماء، يا من له اكرم الاسماء، يا ذا
المعروف الذى لاينقطع ابدا، يا مقيض الركب ليوسف
في البلد القفر ومخرجه من الجب، وجاعله بعد
العبودية ملكا، يا را ده على يعقوب بعد ان ابيضت
عيناه من الحزان فهو كظيم، يا كاشف الضر والبلوى
عن ايوب، ويا ممسك يدى ابرهيم عن ذبح ابنه
بعد كبر سنه وفناء عمره، يا من استجاب لزكريا
فوهب له يحيى، ولم يدعه فردا وحيدا، يا من اخرج
313

يونس من بطن الحوت، يا من فلق البحر لبنى اسرائيل
فانجاهم، وجعل فرعون وجنوده من المغرقين، يا
من ارسل الرياح مبشرات بين يدى رحمته، يا من
لم يجعل على من عصاه من خلقه، يا من استنقذ
السحرة من بعد طول الجحود وقد غدوا في نعمته
ياكلون رزقه ويعبدون غيره، وقد حاده ونادوه
وكذبوا رسله، يا الله يا الله يا بدى، يا بديعا لا
ند لك، يا دائما لا نفاد لك، يا حيا حين لا حى، يا
محيى الموتى، يا من هو قائم على كل نفس بما كسبت،
يا من قل له شكرى فلم يحرمنى، وعظمت خطيئتى
314

فلم يفضحنى، ورانى على المعاصى فلم يشهرنى، يا من
حفظنى في صغرى، يا من رزقنى في كبرى، يا من
اياديه عندى لا تحصى ونعمه لا تجازى، يا من
عارضنى بالخير والاحسان وعارضته بالاسائة
والعصيان، يا من هدانى بالايمان من قبل ان اعرف
شكر الامتنان، يا من دعوته مريضا فشفانى،
وعريانا فكسانى، وجايعا فاشبعنى، وعطشانا
فاروانى، وذليلا فاعزنى، وجاهلا فعرفنى، و
وحيدا فكثرنى، وغايبا فردنى، ومقلا فاغنانى
ومنتصرا فنصرنى، وغنيا فلم يسلبنى، وامسكت
315

عن جميع ذلك فابتد انى فلك الحمد والشكر يا من
اقال عثرتى ونفس كربتى واجاب دعوتى وستر
عورتى وغفر ذنوبى وبلغنى طلبتى ونصرنى على
عدى، وان اعد نعمك ومننك وكرايم منحك
لا احصيها، يا مولاى، انت الذى مننت، انت
الذى انعمت، انت الذى احسنت، انت الذى
اجملت، انت الذى افضلت، انت الذى اكملت،
انت الذى رزقت، انت الذى وفقت، انت الذى
اعطيت، انت الذى اغنيت، انت الذى اقنيت
انت الذى اويت، انت الذى كفيت، انت الذى
316

هديت، انت الذى عصمت، انت الذى سترت
انت الذى غفرت، انت الذى اقلت، انت الذى
مكنت، انت الذى اعززت، انت الذى اعنت
انت الذى عضدت، انت الذى ايدت، انت الذى
نصرت، انت الذى شفيت، انت الذى عافيت،
انت الذى اكرمت، تباركت وتعاليت، فلك الحمد
دائما، ولك الشكر واصبا ابدا، ثم انا يا الهى المعترف
بذنوبى فاغفرها لى، اناالذى اسات، انا الذى اخطات
اناالذى سهوت، اناالذى اعتمدت، اناالذى تعمدت، اناالذى وعدت
317

وانا الذي اخلفت، اناالذى نكثت، اناالذى اقروت
اناالذى اعترفت بنعمتك وعندى، وابوء بذنوبى
فاغفرها لى، يا من لا تضره ذنوب عباده، وهو
الغنى عن طاعتهم، والموفق من عمل صالحا منهم
بمعونته ورحمته، فلك الحمد الهى وسيدى، الهى
امرتنى فعصيتك، ونهيتنى فارتكبت نهيك فاصبحت
لا ذابرائة لى فاعتذر، ولا ذاقوة فانتصر، فباى
شئ استقبلك يا مولاى، ابسمعى ام ببصرى ام بلسانى
ام بيدى ام برجلى، اليس كلها نعمك عندى،
وبكلها عصيتك يا مولاى، فلك الحجة والسبيل
318

على، يا من سترنى من الاباء والامهات ان يزجرنى،
ومن العشاير والاخوان ان يعيرونى، ومن السلاطين
ان يعاقبونى، ولو اطلعوا يا مولاى على مااطلعت عليه
منى اذا ما انظرونى ولرفضونى وقطعونى، فهااناذا
يا الهى بين يديك يا سيدى خاضع ذليل حصير حقير
لا ذو برائة فاعتذر، ولا دو قوة فانتصر، ولا حجة
فاحتج بها، ولا قايل لم اجترح ولم اعمل سوء وما عسى
الجحود ولو جحدت يا مولاى ينفعنى، كيف وانى
ذلك، وجوارحى كلها شاهده على بما قد عملت، و
علمت يقينا غير ذى شك انك سائلى من عظايم
319

الامور، وانك الحكم العدل الذى لا تجور،
وعدلك مهلكى، ومن كل عدلك مهربى، فان
تعذبنى يا الهى فبذنوبى بعد حجتك على، وان تعف
عنى فبحلمك وجودك وكرمك، لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من الظالمين، لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من المستغفرين، لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من الموحدين، لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من الخائفين، لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من الوجلين، لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من الراجين، لا اله الا انت
320

سبحانك انى كنت من الراغبين، لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من المهللين، لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من السائلين، لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من المستحبين، لا اله الا انت
سبحانك انى كنت من المكبرين، لا اله الا انت
سبحانك ربى ورب ابائى الاولين، اللهم هذا ثنائى
عليك ممجدا، واخلاصى لذكرك موحدا، و
اقرارى بالائك معددا، وان كنت مقرا انى
لم احصها لكثرتها وسبوغها وتظاهرها وتقادمها
الى حادث، مالم تزل تتعدنى به معها منذ خلقتنى
321

وبراتنى من اول العمر من الاغناء من الفقر وكشف
الضر وتسبيب اليسر ودفع العسر وتفريج الكرب
والعافية في البدن والسلامة في الدين، ولو
رفدنى على قدر ذكر نعمتك جميع العالمين من الاولين
والاخرين، ما قدرت ولا هم على ذلك، تقدست و
تعاليت من رب كريم عظيم رحيم، لا تحصى الاؤك
ولا يبلغ ثناؤك، ولا تكافى نعماؤك، صل على محمد
وآل محمد، واتمم علينا نعمك، واسعدنا بطاعتك،
سبحانك لا اله الا انت اللهم انك تجيب المضطر
وتكشف السوء، وتغيث المكروه وتشفى السقيم،
322

وتغنى الفقير، وتجبر الكسير، وترحم الصغير، وتعين
الكبير، وليس دونك ظهير، ولا فوقك قدير، و
انت العلى الكبير، يا مطلق المكبل الاسير، يا
رازق الطفل الصغير، يا عصمة الخائف المستجير،
يا من لاشريك له ولا وزير، صل على محمد وآل محمد، و
اعطنى في هذه العشية، افضل ما اعطيت وانلت
احدا من عبادك من نعمة توليها، والاء تجددها
وبلية تصرفها وكربة تكشفها ودعوة تسمعها،
وحسنة تتقبلها، وسيئة تتغمدها، انك لطيف
بما تشاء وعلى كل شئ قدير، اللهم انك اقرب
323

من دعى، واسرع من اجاب، واكرم من عفى، واوسع
من اعطى، واسمع من سئل، يا رحمن الدنيا والاخرة
ورحيمهما، ليس كمثلك مسئول ولا سواك مامول،
دعوتك فاجبتنى، وسئلتك فاعطيتنى، ورغبت
اليك فرحمتنى، ووثقت بك فنجيتنى، وفزعت
اليك فكفيتنى، اللهم فصل على محمد عبدك و
رسولك ونبيك، وعلى اله الطيبين الطاهرين اجمعين
وتمم لنا نعمائك، وهنئنا عطائك، واكتبنا لك
شاكرين، ولا لائك ذاكرين، امين امين رب العالمين
اللهم يا من ملك فقدر، وقدر فقهر، وعصى
324

فستر واستغفر فغفر، يا غاية الطالبين الراغبين
ومنتهى امل الراجين، يا من احاط بكل شئ علما،
ووسع المستقيلين رافة ورحمة وحلما، اللهم
انا نتوجه اليك في هذه العشية، التى شرفتها و
عظمتها بمحمد نبيك ورسولك، وخيرتك من
خلقك، وامينك على وحيك، البشير النذير،
السراج المنير، الذى انعمت به على المسلمين، و
جعلته رحمة للعالمين، اللهم فصل على محمد
وآل محمد، كما محمد اهل لذلك منك يا عظيم
فصل عليه وعلى اله المنتجبين الطيبين الطاهرين
325

اجمعين، وتغمدنا بعفوك عنا، فاليك عجت
الأصوات بصنوف اللغات، فاجعل لنا اللهم
في هذه العشية نصيبا من كل خير تقسمه بين
عبادك، ونور تهدى به ورحمة تنشرها، وبركة
تنزلها وعافية تجللها ورزق تبسطه، يا ارحم
الراحمين، اللهم اقلبنا في هذا الوقت منجحين
مفلحين مبرورين غانمين، ولا تجعلنا من القانطين
ولا تخلنا من رحمتك، ولا تحرمنا مانؤمله من
فضلك، ولا تجعلنا من رحمتك محرومين، ولا
لفضل ما نؤمله من عطائك قانطين، ولا تردنا
326

خائبين، ولا من بابك مطرودين، يا اجود الأجودين
واكرم الأكرمين، اليك اقبلنا موقنين، ولبيتك
الحرام امين قاصدين، فاعنا مناسكنا، واكمل
لنا حجنا واعف عنا وعافنا، فقد مددنا اليك ايدينا
فهى بذلة الاعتراف موسومة اللهم فاعطنا في
هذه العشية ما سئلناك، واكفنا ما استكفيناك
فلا كافى لنا سواك، ولا رب لنا غيرك، نافذ فينا
حكمك، محيط بنا علمك، عدل فينا قضاؤك،
اقض لنا الخير، واجعلنا من اهل الخير، اللهم
اوجب لنا بجودك عظيم الأجر وكريم الذخر ودوام
327

اليسر، واغفر لنا ذنوبنا اجمعين، ولا تهلكنا مع
الهالكين، ولا تصرف عنا رافتك ورحمتك يا ارحم
الراحمين، اللهم اجعلنا في هذا الوقت ممن
سئلك فاعطيته، وشكرك فزدته، وثاب اليك
فقبلته، وتضل اليك من ذنوبه كلها فغفرتها
له، يا ذا الجلال والاكرام، اللهم ونقنا وسددنا
واعصمنا، واقبل تضرعنا يا خير من سئل ويا ارحم
من استرحم، يا من لا يخفى عليه اغماض الجفون،
ولالحظ العيون، ولا ما استقر في المكنون، ولا
ما انطوت عليه مضمرات القلوب، الا كل ذلك
328

قد احصاه علمك ووسعه حلمك، سبحانك و
تعاليت عما يقول الظالمون علوا كبيرا، تسبح لك
السموات السبع والأرضون ومن فيهن، وان
من شئ الا يسبح بحمدك، فلك الحمد والمجد وعلو
الجد، يا ذا الجلال والاكرام والفضل والانعام،
والأيادى الجسام وانت الجواد الكريم الرؤف الرحيم
اللهم اوسع على من رزقك الحلال، وعافنى
في بدنى ودينى، وامن خوفى واعتق رقبتى من
النار، اللهم لا تمكر بى ولا تستدرجنى، ولا
تخدعنى، وادرء عنى شر فسقة الجن والانس،
329

سپس حضرت سر وديده خود را به آسمان
بلند كردند وبا چشم گريان وصداى بلند گفتند:
يا اسمع السامعين، يا ابصر الناظرين، ويا اسرع
الحاسبين، و يا ارحم الراحمين، صل على محمد وآل
محمد السادة الميامين واسئلك اللهم حاجتى التى
ان اعطيتنيها لم يضرنى ما منعتنى، وان منعتنيها
لم ينفعنى ما اعطيتنى، اسئلك فكاك رقبتى من
النار، لا اله الا انت وحدك لا شريك لك، لك
الملك ولك الحمد وانت على كل شى قدير يا رب
يا رب
330

وجمله (يا رب) را بسيار تكرار كردند. وكسانى كه
دور آن حضرت بودند به دعاى ايشان گوش داده وآمين
مىگفتند، آنگاه صدايشان به گريه بلند شد تا آن كه
خورشيد غروب كرد وروانه مشعر الحرام شدند.
تا اين جا دعاى امام حسين - عليه السلام - طبق
روايت مرحوم كفعمى تمام مىشود، ولى سيد ابن طاووس
- عليه الرحمة - اين ذيل را نيز اضافه نموده است.
الهى انا الفقير في غناى فكيف لا اكون فقيرا في فقرى
الهى انا الجاهل في فكيف لا اكون جهولا في جهلى،
الهى ان اختلاف تدبيرك وسرعة طواء مقاديرك
331

منعا عبادك العارفين بك عن السكون الى عطاء
والياس منك في بلاء، الهى منى ما يليق بلؤمى و
منك ما يليق بكرمك، الهى وصفت نفسك بالطف
والرافة لى قبل وجود ضعفى، افتمنعنى منهما بعد
وجود ضعفى، الهى ان ظهرت المحاسن منى فبفضلك
ولك المنة على، وان ظهرت المساوى منى فبعدلك
ولك الحجة على، الهى كيف تكلنى وقد تكفلت لى،
وكيف اضام وانت الناصرلى، ام كيف اخيب وانت
الحفى بى، ها انا اتوسل اليك بفقرى اليك، وكيف
اتوسل اليك بما هو محال ان يصل اليك، وهو ام كيف
332

اشكو اليك حالى وهو لا يخفى عليك، ام كيف اترجم
بمقالى وهو منك برز اليك، ام كيف تخيب امالى
وهى قد وفدت اليك، ام كيف لا تحسن احوالى و
بك قامت، الهى ما الطفك بى مع عظيم جهلى، و
ما ارحمك بى قبيح فعلى، الهى ما اقربك منى و
ابعدنى عنك، وما ارافك بى فما الذى يحجبنى
عنك، الهى علمت باختلاف الاثار وتنقلات
الأطوار ان مرادك منى ان تتعرف الى في كل شئ
حتى لا اجهلك في شئ، الهى كلما اخرسنى لؤمى
انطقنى كرمك، وكلما ايستنى اوصافى اطمعتنى
333

منك، الهى من كانت محاسنه مساوى، فكيف لا
تكون مساويه مساوى، ومن كانت حقايقه دعاوى
فكيف لا تكون دعاويه دعاوى، الهى حكمك النافذ
ومشيتك القاهرة لم يتركالذى مقال مقالا، و
لا لذى حال حالا، الهى كم من طاعة بنيتها، و
حالة شيدتها، هدم اعتمادى عليها عدلك، بل
اقالنى منها فضلك، الهى انك تعلم انى وان لم تدم
الطاعة منى فعلا جزما، فقد دامت محبة وعزما
الهى كيف اعزم وانت القاهر، وكيف لا اعزم و
انت الامر، الهى ترددى في الاثار يوجب بعدالمزاد
334

فاجمعنى عليك بخدمة توصلنى اليك، كيف
يستدل عليك بما هو في وجوده مفتقر اليك،
ايكون لغيرك من الظهور ماليس لك حتى يكون
هو المظهر لك، متى غبت حتى تحتاج الى دليل
يدل عليك، ومتى بعدت حتى تكون الاثارهى
التى توصل اليك، عميت عين لا تراك عليها
رقيبا، وخسرت صفقة عبد لم تجعل له من حبك
نصيبا، الهى امرت بالرجوع الى الاثار، فارجعنى
اليك بكسوة الأنوار وهداية الاستبصار حتى
ارجع اليك منها كما دخلت اليك منها مصون
335

السر عن النظر اليها، ومرفوع الهمة عن الاعتماد
عليها، انك على كل شى قدير، الهى هذا ذلى ظاهر
بين يديك، وهذا حالى لايخفى عليك، منك
اطلب الوصول اليك، وبك استدل عليك،
فاهدنى بنورك اليك، واقمنى بصدق العبودية
بين يديك، الهى علمنى من علمك المخزون، وصنى
بسترك المصون، الهى حققنى بحقايق اهل القرب
واسئلك بى مسلك اهل الجذب، الهى اغننى بتدبيرك
لى عن تدبيرى وباختيارك عن اختيارى، واوقفنى
على مراكز اضطرارى، الهى اخرجنى من ذل نفسى،
336

وطهرنى من شكى وشركى قبل حلول رمسى، بك
انتصر فانصرنى، وعليك اتوكل فلاتكلنى، واياك
اسئل فلاتخيبنى، وفي فضلك ارغب فلا تحرمنى
وبجنابك انتسب فلاتبعدنى، وببابك اقف فلاتطردنى
الهى تقدس رضاك ان يكون له علة منك، فكيف
يكون له علة منى، الهى انت الغنى بذاتك ان يصل
اليك النقع منك، فكيف لا تكون غنيا عنى الهى
ان القضاء والقدر يمنينى، وان الهوى بوشايق
الشهوة اسرنى، فكن انت النصير لى حتى تنصرنى و
تبصرنى، واغننى بفضلك حتى استغنى بك عن
337

طلبى، انت الذى اشرقت الأنوار في قلوب اوليائك
حتى عرفوك ووحدوك، انت الذى ازلت الأغيار
عن قلوب احبائك حتى لم يحبوا سواك ولم يلجئوا
الى غيرك، انت المونس لهم حيث اوحشتهم العوالم
وانت الذى هديتهم حيث استبانت لهم المعالم
ماذا وجد من فقدك، وما الذى فقد من وجدك
لقد خاب من رضى دونك بدلا، كيف يرجى سواك وانت
ما قطعت الاحسان، وكيف يطلب من غيرك
وانت مابدلت عادة الامتنان، يا من اذاق
338

احبائه حلاوة المؤانسة فقاموا بين يديه متملقين
ويا من البس اوليائه ملابس هيبته، فقاموا
بين يديه مستغفرين، انت الذاكر قبل
الذاكرين وانت البادى بالاحسان قبل توجه
العابدين وانت الجواد بالعطاء قبل طلب
الطالبين وانت الوهاب ثم لما وهبت لنا من
المستقرين الهى اطلبنى برحمتك حتى اصل
اليك، واجذبنى بمنك حتى اقبل عليك،
الهى ان رجائى لا ينقطع عنك وان عصيتك
كما ان خوفى لا يزايلنى وان اطعتك، فقد
339

دفعتنى العوالم اليك، وقد اوقعنى علمى بكرمك
عليك، الهى كيف اخيب وانت املى، ام كيف
اهان وعليك متكلى، الهى كيف استعز واليك
نسبتنى الهى كيف لا افتقر وانت الذى في
الفقراء اقمتنى ام كيف افتقر وانت الذى
بجودك اغنيتنى، وانت الذى لا اله غيرك
تعرفت لكل شئ فما جهلك شئ، وانت الذى
تعرفت الى في كل شئ فرايتك ظاهرا في كل
شئ وانت الظاهر لكل شئ، يا من استوى
340

برحمانيته فصار العرش غيبا في ذاته، محقت
الاثار بالاثار ومحوت الاغيار بمحيطات افلاك
الأنوار، يا من احتجب في سرادقات عرشه عن
ان تدركه الأبصار، يا من تجلى بكمال بهائه
فتحققت عظمته الاستواء، كيف تخفى وانت
الظاهر، ام كيف تغيب وانت الرقيب الحاضر
انك على كل شئ قدير، والحمد لله وحده.
341