الكتاب: مناسك حج (فارسي)
المؤلف: السيد محمد الروحاني
الجزء:
الوفاة: ١٤١٨
المجموعة: فقه الشيعة ( فتاوى المراجع )
تحقيق:
الطبعة:
سنة الطبع:
المطبعة:
الناشر:
ردمك:
ملاحظات: مؤسسة المنار

مناسك حج
فتاوى
حضرت آية الله العظمى
آقاى حاج سيد محمد حسينى روحاني
" دام ظله العالي "
مؤسسة المنار
1

بسم الله الرحمن الرحيم
(و لله على الناس حج البيت من استطاع إليه سبيلا
و من كفر فان الله غنى عن العالمين).
(واذن في الناس بالحج يأتوك رجالا وعلى كل ضامر
يأتين من كل فج عميق).
(الحج أشهر معلومات فمن فرض فيهن الحج فلا
رفث ولا فسوق ولا جدال في الحج وما تفعلوا من خير
يعلمه الله وتزودوا فان خير الزاد التقوى واتقون يا أولى
الألباب).
(صدق الله العلى العظيم)
3

بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين والصلاة والسلام على خير
خلقه وأشرف بريته محمد وآله الطيبين الطاهرين، لا سيما
بقية الله في الأرضين ولعنة الله على أعدائهم أجمعين إلى
قيام يوم الدين.
حج يكى از أركان و از پايه هاى اصلى دين مقدس اسلام
بشمار مىرود كه وجوبش از ضروريات بوده و ترك آن با اعتراف به
وجوبش از گناهان كبيره محسوب مىشود. هم چنان كه انكار أصل
فريضة در صورتي كه مستند به شبهه نباشد كفر است.
عن أبي جعفر (عليه السلام)، قال: بني الاسلام على خمس:
الصلاة والزكاة، والصوم، والحج، والولاية (كافى 17 / 2).
حضرت باقر (عليه السلام) مىفرمايد: اسلام بر پنج پايه بنياد شده:
نماز و زكات و روزه و حج و ولايت.
5

در قرآن مجيد آيات متعددى در باره وجوب و أهميت أين
فريضة مهم وارد شده از جمله:
لله على الناس حج البيت من استطاع إليه سبيلا و من
كفر فان الله غنى عن العالمين. (آل عمران 97)
بر مردم لازم است هر كس كه استطاعت و توانائى رفتن
بسوى آن را داشته بأشد براى خدا، حج خانه (كعبه) را بجا آورد و هر
كس كفر به ورزد پس خداوند از جهانيان بي نياز است.
و روايات بسيارى نيز از حضرت رسول أكرم (صلى الله عليه وآله) و حضرات
أئمة معصومين (عليهم السلام) در خصوص وجوب و اهميت حج وارد شده كه
در بعضي از أين روايات، كساني كه استطاعت رفتن به حج را دارند و آن
را ترك نمايند يهودي و نصراني قلمداد شده اند.
شيخ كلينى (رحمه الله) بسند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت
نموده كه حضرت فرمود:
من مات و لم يحج حجة الاسلام و لم يمنعه من ذلك حاجة
تجحف به أو مرض لا يطيق فيه الحج أو سلطان يمنعه فليمت يهوديا
أو نصرانيا. (كافى 268 / 4).
هر كس از دنيا برود در حالي كه حجة الاسلام را بجا نياورده
بدون أين كه حاجتي مانع أو شده و يا به جهت بيمارى از آن باز مانده و يا
حكومت از رفتن وى جلوگيرى كرده بأشد چنين كسى در حال مرگ به
دين يهوديت يا نصرانيت خواهد بود.
6

شرائط وجوب حج
حج و بذل
حج و قرض
حج و نذر
حج و نيابت
حج و وصيت
حج استحبابي
7

وجوب حج
بر شخص مكلف واجب است پس از حصول تمامى شرائط
استطاعت، يك بار در مدت عمر، به حج مشرف شود و أين حج، بنام
(حجة الاسلام) خوانده مىشود.
(مسأله 1): وجوب حج بر شخص مستطيع فورى است
و بايد آن را در سال أول استطاعت بجا آورد و اگر كسى از روى
نافرمانى و يا به جهت مسامحه، آن را ترك نمود بايد در سال بعد انجام
دهد و بعيد نيست كه تأخيرش بدون عذر، از گناهان كبيره بأشد.
(مسأله 2): پس از حصول استطاعت، اگر بجا آوردن حج
متوقف بر مقدمات (مانند تهيه أسباب مسافرت) بأشد بايد فورا به
تحصيل آن پرداخته و خود را براى عزيمت آماده و مهيا سازد و اگر
كوتاهى كرد و در آن سال مشرف نشد حج بر ذمه وى مستقر شده
و بايد به هر شرايطى است به حج مشرف شود.
(مسأله 3): هر گاه كاروانهاى متعددى بأشد كه يكى پس از
ديگرى حركت مىكند و مكلف اطمينان دارد كه اگر با اولين كاروان
عازم نشود مىتواند با كاروان بعدى به حج برسد در أين صورت جايز
است تأخير نموده و با كاروان بعدى حركت نمايد.
(مسأله 4): هر گاه متمكن از رفتن با اولين كاروان بود ولى با
اعتماد به أين كه با كاروانهاى بعدى نيز مىتواند برود و حج را درك كند
9

نرفت، و اتفاقا با كاروان بعدى نيز نتوانست عازم شود و حج را به علت
تأخير، درك ننمود، در أين صورت اگر در سال بعد مستطيع بأشد حج
بر أو واجب خواهد بود و اگر استطاعت نداشته بأشد استقرار حج بر
ذمه وى مشكل است ولى اگر در تأخير، معذور نباشد حج بر ذمه وى
مستقر خواهد شد.
شرائط وجوب حجة الاسلام
شرايط وجوب حجة الاسلام چند چيز است:
أول - بلوغ
بچه أي كه هنوز بالغ نشده، واجب نيست حج بجا آورد.
(مسأله 5): اگر نا بالغ حج بجا آورد حج أو صحيح است هر
چند ولى أو اجازه نداده بأشد ولى كفايت از حجة الاسلام نمىكند.
(مسأله 6): هر گاه نا بالغ پيش از أين كه در ميقات، محرم شود
بالغ گردد و همه شرايط حج را نيز دارا بأشد حج بر أو واجب مىشود
و بايد به نيت حجة الاسلام محرم شده حج بجا آورد و حج وى نيز از
حجة الاسلام كفايت مىكند.
(مسأله 7): اگر نا بالغ پس از بستن احرام بالغ گردد نمىتواند
حج خود را بعنوان استحباب تمام كرده يا عدول به حجة الاسلام
نمايد بلكه احتياط واجب أين است كه به يكى از ميقاتهاى پنجگانه برگردد
و با نيت وجوب (به قصد أعم از بقاء احرام قبلي و انشاء احرام جديد)
تجديد احرام كند و هر گاه نتوانست برگردد مسائلي دارد كه در جاى
خود بيان خواهد شد.
10

(مسأله 8): اگر بچه مميز، قصد حج استحبابي نمود و در حال
وقوف مشعر الحرام بالغ گرديد مجزى بودن حج وى از حجة الاسلام
محل اشكال است.
(مسأله 9): هر گاه نا بالغ به اعتقاد أين كه هنوز بالغ نشده حج
استحبابي انجام داد و پس از حج، معلوم گرديد بالغ بوده و وظيفه أو
بجا آوردن حجة الاسلام بود، در أين صورت اگر در هنگام نيت، قصد
وظيفه فعلى يا ما في الذمة را نموده و آن را از روى اشتباه بر حج
استحبابي تطبيق كرده كفايت از حجة الاسلام مىكند ولى اگر بطور
جزم، حج استحبابي را قصد كرده كفايت آن از حجة الاسلام خالى از
اشكال نيست.
محرم نمودن بچه
(مسأله 10): مستحب است ولى بچه غير مميز، أو را محرم
كرده و لباس احرام بپوشاند و نيت كند كه أين بچه را محرم به احرام
حج يا عمره مىكنم و در صورت امكان، تلبيه را به أو تلقين نمايد
و اگر نه خود بجاى أو تلبيه گويد. و أو را وأدار كند كه تمام اعمال عمره
و حج را بجا آورد و آنچه توانائى ندارد ولى بچه به نيابت أو انجام دهد.
(مسأله 11): پس از آن كه بچه را محرم كرد بر ولى أو لازم است
أو را از ارتكاب محرمات احرام باز دارد و اگر محرمات احرام را
مرتكب گرديد، در صيد، ولى أو بايد كفاره را از مال خودش بپردازد
و در غير صيد، وجوب كفاره ثابت نيست.
11

(مسأله 12): در هنگام احرام كودك، لازم نيست ولى نيز محرم
بأشد.
(مسأله
13): مخارج زائد سفر كودك، به عهده ولى أو است مگر
آن كه حفظ أو متوقف بر سفر بوده و سفر به مصلحت أو بأشد كه در
أين صورت مىتواند زيادى هزينه را از مال أو بر دارد.
(مسأله 14): گوسفند قرباني حج كودك، به عهده ولى أو است.
(مسأله 15): كساني كه در سفر حج، كودكان غير مميز همراه
دارند واجب نيست آنان را محرم كنند يا از طرف آنان حج بجا آورند
ولى اگر محرم كردند بايد وظايف و اعمال حج را مطابق وظيفه أي كه
در جاى خود نوشته شده انجام دهند و اگر نه امكان دارد در بعضي
صور، كودك در احرام باقي بماند و يا طواف نساء را بجا نياورده نتواند
ازدواج نمايد.
(مسأله 16): مقصود از ولى (در فروعات مذكورة) ولى شرعي
بچه است همانند: پدر، جد پدرى، وصى آن دو، حاكم شرع و بعضي
از فقهاء، مادر را نيز ملحق نموده‌اند.
دوم - عقل
بر ديوانه، هر چند ادوارى بأشد حج واجب نيست.
(مسأله 17): اگر در ماه‌هاى حج، ديوانه عاقل گردد در صورت
استطاعت و تمكن از بجا آوردن اعمال حج، حجة الاسلام بر أو
واجب مىشود هر چند در أوقات ديگر ديوانه بأشد.
(مسأله 18): سفيه اگر مستطيع گردد بايد حج بجا آورد
و چنانچه به تنهائى نتواند برود و احتياج به محافظ داشته بأشد مخارج
12

أو نيز جزو استطاعت وى محسوب خواهد شد.
سوم - حريت و آزاد بودن
چهارم - سعه وقت
زمان لازم براى رسيدن به مكة معظمه و انجام اعمال در أيام
حج را داشته بأشد.
(مسأله 19): اگر هنگامى مستطيع شود كه وقت كافى براى
تشرف به حج را نداشته بأشد حج، واجب نخواهد بود و احتياط
واجب أين است كه استطاعت خود را حفظ نموده و در سال بعد مشرف
شود.
(مسأله 20): هر گاه شخص مستطيع يقين داشته بأشد كه اگر به
حج مشرف شود به علت تنگى وقت، احرام از ميقات را درك
نخواهد كرد بايد قبل از ميقات، با نذر محرم شده و عازم حج گردد.
(مسأله 21): اگر كسى به تصور أين كه وقت، وسعت ندارد به حج
نرود و بعد كشف خلاف گردد بنابر احتياط، حج بر ذمه وى مستقر
شده و بايد در سال بعد مشرف شود.
(مسأله 22): هر گاه به اعتقاد أين كه وقت، وسعت دارد كوتاهى
نمايد و نرود و سپس معلوم گردد كه وقت وسعت نداشته، بنابر
احتياط بايد استطاعت خود را حفظ نموده و در سال بعد مشرف
شود.
پنجم - صحت بدن و سلامتى
بايد سلامتى بدن و توانائى آن را داشته بأشد كه بتواند به حج
برود و اعمال آن را انجام دهد.
13

(مسأله 23): مريض يا شخص عاجز (همانند پير مرد و پيرزن)
كه قدرت و توانائى رفتن به حج را ندارد و يا براى وى حرج و مشقت
دارد اگر استطاعت مالى پيدا كرد حج بر خودش واجب نيست.
(مسأله 24): اگر شخصي در مدينه منوره مريض گردد
بطورى كه به هيچ وجه قادر به انجام اعمال حج نشود در أين صورت: اگر
سال أول استطاعت أو است از استطاعت خارج شده و حج بر أو
واجب نيست.
و اگر حج قبلا بر أو واجب شده بايد صبر كند تا پس از بهبودى
حج بجا آورد و اگر بطور كلى از بهبودى خود مأيوس بأشد احتياط
واجب آنست كه نائب بگيرد.
ششم - امنيت و باز بودن رآه
رآه رفت و برگشت باز بوده و از نظر جان و مال و ناموس خود،
احساس امنيت كند.
(مسأله 25): هر گاه براى رفتن به حج، دو رآه (دور و بي خطر -
نزديك و با خطر) وجود داشته بأشد وجوب حج ساقط نمىشود
و بايد از رآه بي خطر (هر چند دور بأشد) به حج برود.
(مسأله 26): اگر در رآه حج، دشمنى بأشد كه دفع آن جز با
پرداخت پول زياد، امكان پذير نشود در صورتي كه پرداخت پول،
موجب حرج و مشقت بأشد وجوب حج از أو ساقط مىشود.
(مسأله 27): هر گاه كسى عذر شرعي پيدا كند همانند أين كه
زندانى بأشد و يا دولت از رفتن وى جلوگيرى نمايد، و..، استطاعت
حاصل نشده و حج بر أو واجب نيست.
14

(مسأله 28): اگر كسى از سالهاى پيش استطاعت مالى داشته
و يا سال أول استطاعت أو بأشد و اكنون به جهت كسالت و بيمارى،
مسافرت با هواپيما براى أو ممنوع شده و وسيله ديگرى نيز جز
هواپيما براى أو فرآهم نيست و از أين كه در آينده نيز خودش بتواند به
حج برود به كلى مأيوس است بنابر احتياط لازم بايد كسى را به نيابت
خود به حج بفرستد.
(مسأله 29): هر گاه كسى داراى همه شرايط حج بأشد ولى
به سبب اعتياد به ترياك، دولت از رفتن وى جلوگيرى كند در
أين صورت:
اگر قبلا مستطيع بوده و امكان رفتن به حج را داشته و نرفته، بايد
به هر نحوى است مشرف شود.
اگر سال أول استطاعت أو است و مىتواند با ترك اعتياد به حج
برود بايد خود را معالجه نموده و به حج برود.
اگر سال أول استطاعت أو است ولى به هيچ نحو (حتى با ترك
اعتياد) هم نمى تواند برود على الظاهر حج بر أو واجب نمىباشد.
(مسأله 30): اگر وسيله رفتن به حج، منحصر به هواپيما بأشد
و فردى به جهت ترس عقلائي نتواند با هواپيما مسافرت كند در
أين صورت اگر مسافرت با هواپيما براى أو حرج و مشقت دارد حج بر
أو واجب نيست.
(مسأله 31): هر گاه كسى با وجود أين كه استطاعت طريقي
نداشت به حج مشرف شود و اعمال آن را انجام دهد حج وى صحيح
بوده و از حجة الاسلام كفايت مىكند.
15

هفتم - استطاعت مالى
استطاعت مالى با چند چيز حاصل مىشود.
أول: داشتن مخارج رفت و برگشت و وسيله سواري و چيزهائى
كه مورد نياز سفر است (زاد و راحله).
(مسأله 32): اگر كسى مخارج سفر حج را نداشته بأشد واجب
نيست با كسب و كار آن را تحصيل نموده و به حج برود.
(مسأله 33): ميزان در وجوب حج، استطاعت از جائى است
كه فعلا در آنجا مىباشد، پس اگر كسى در وطن خودش مستطيع
نيست ولى به جهت تجارت از شهر خود به جده برود و در آن جا
استطاعت حج را با همه شرايط آن، پيدا كند حج بر أو واجب مىشود
و مجزى از حجة الاسلام نيز خواهد بود.
(مسأله 34): اگر كسى در وطن خودش مستطيع نباشد حج بر
أو واجب نيست ولى اگر به ميقات رفت و در آنجا مستطيع گرديد حج
بر أو واجب مىشود و مجزى از حجة الاسلام نيز خواهد بود.
(مسأله 35): هر گاه كسى مقداري پول داشته بأشد و نداند كه
كفاف مخارج حج را مىكند يا نه، لازم نيست فحص و تحقيق كند هر
چند احتياط است.
(مسأله 36): مجرد مالك بودن، كافى براى تحقق استطاعت
نيست بلكه شخص بايد قدرت بر تصرف در آن مال را نيز داشته
بأشد، لذا هر گاه شخصي مالى دارد كه به هيچ وجه، امكان تصرف در
آن نباشد مستطيع نخواهد بود.
(مسأله 37): اگر كسى مالك منفعتى (همانند منافع وقف
16

خاص) بأشد كه كفايت از هزينه حج بكند حج بر أو واجب خواهد
شد.
(مسأله 38): هر گاه كسى خانه گران قيمتى (زائد بر شأن خود)
دارد كه اگر آن را بفروشد مىتواند خانه ارزان قيمتى (مطابق با شأن
خود) ابتياع كند و بدون زحمت و مشقت در آن زندگى نمايد، اگر
تفاوت قيمت، وافى بهزينه حج بأشد بايد بفروشد و با وجود ساير
شرايط استطاعت به حج مشرف شود.
(مسأله 39): اگر شخصي خانه أي دارد كه قيمت آن از براى
سفر حج كافى است و خانه وقفى ديگرى نيز دارد كه كفايت از سكناى
أو مىكند و مىتواند بدون زحمت و مشقت در آن خانه زندگى نمايد
با وجود ساير شرايط، مستطيع بوده و واجب است خانه ملكي را
فروخته و به حج مشرف شود.
(مسأله 40): هر گاه ملكي دارد كه به قيمت واقعي به فروش
نمىرود و اگر بخواهد حج نمايد بايد آن ملك را به كمتر از قيمت
متعارف بفروشد و آن هم موجب تضييع مال و ضرر كلى خواهد شد در
أين صورت فروش آن واجب نبوده و مستطيع نيست.
(مسأله 41): اگر كسى قطعه زمينى داشت و آن را فروخت تا
خانه مسكونى تهيه نمايد چنانچه خانه مسكونى مورد نياز بأشد با أين
پول، مستطيع نمىشود مگر أين كه با خانه اجاره أي بتواند راحت
و بدون مشقت زندگى نمايد.
(مسأله 42): هر گاه خانه يا ضروريات زندگى را كه به آنها
احتياج دارد نداشته بأشد ولى پول نقد دارد كه مىتواند آنها را تهيه
17

نمايد در أين صورت اگر نداشتن آنها موجب زحمت و مشقت بأشد
مستطيع نخواهد بود.
(مسأله 43): كسى كه خانه و زيور آلات زنانه و اتومبيل و كتب
علمي در حد شأن خود دارد لازم نيست آنها را بفروشد و به حج برود
مگر أين كه مورد نياز نباشد كه در أين صورت بايد ما زاد را بفروشد و به
حج مشرف شود.
(مسأله 44): اگر قيمت بليط هواپيما يا ماشين و هم چنين
قيمت أجناس مورد نياز، در سال استطاعت زيادتر از حد متعارف
بأشد بايد به حج برود و تأخير آن از سال استطاعت جايز نيست.
(مسأله 45): هر گاه كسى پولى دارد كه كفاف هزينه حج را
مىكند ولى نياز شديد به ازدواج دارد در صورتي كه صرف آن پول در
رآه حج، و ترك ازدواج، موجب حرج و مشقت بأشد مستطيع نبوده
و حج واجب نيست.
(مسأله 46): هر گاه كسى مالى دارد كه در سابق مورد نياز بود
ولى در حال حاضر مورد احتياج نمىباشد در صورتي كه كفايت
مخارج حج را مىكند بايد آنها را فروخته و به حج برود.
(مسأله 47): اگر شخصي زمينى يا باغى دارد كه پول آن كفايت
از مخارج حج مىكند و در حال حاضر نيز مورد نياز نيست ولى در
آينده به علت پيرى و يا به علل ديگر، به آن احتياج پيدا خواهد كرد در
أين صورت اگر فروش آن زمين، يا باغ موجب شود كه در زحمت
و مشقت بيفتد فروش آن لازم نبوده و حج بر أو واجب نيست.
(مسأله 48): هر گاه كسى از رآه حرام، پول زيادى را جمع
18

كرده، هر چند داراى ساير شرايط حج نيز بأشد مستطيع نخواهد بود.
(مسأله 49): اگر كسى براى رفتن به حج، ضروريات زندگى
(همانند خانه و لباس و أثاث خانه و ابزار كار كه به آنها احتياج دارد)
خود را بفروشد و با پول آن به حج برود اگر در زندگى به زحمت
و مشقت نيفتد مجزى از حجة الاسلام است
(مسأله 50): اگر كسى به مقدار هزينه حج، پول داشت ولى
نمىدانست كه مستطيع است و يا أين كه مىدانست ولى از وجوب
حج، به شخص مستطيع غافل بود (غفلتى كه معذور بود) در أين صورت
حج بر أو واجب نيست.
اما اگر شك داشت و يا غافل از وجوب حج بود (منشأ غفلت
وى نيز تقصير بود) و پس از تلف شدن پول متوجه گرديد ظاهر
أين است كه با وجود ساير شرائط، حج بر ذمه وى مستقر شده و بايد به
حج برود.
(مسأله 51): ظاهر أين است كه در مخارج و هزينه سفر حج،
ملكيت معتبر نيست و اگر با اباحه نيز حاصل شود استطاعت صدق
كرده، واجب است به حج برود.
(مسأله 52): هر گاه پيش كسى مالى بأشد كه اجازه تصرف در
آن را داده باشند اگر آن مال، كفايت هزينه حج را بكند با دارا بودن
ساير شرايط، حج بر أو واجب خواهد بود (به شرطي كه اجازه داده
شده شرعا قابل برگشت براى صاحب اجازه نباشد و يا اطمينان داشته
بأشد كه بر نخواهد گشت).
(مسأله 53): در استطاعت مالى معتبر است علاوه بر مخارج
19

رفتن و مصارف حج، مخارج برگشت به وطن را نيز داشته بأشد ولى
اگر نخواهد به وطن برگردد بلكه مىخواهد جاى ديگرى برود اگر رفتن
به آنجا ضروري است و نمىتواند به وطن خودش برگردد در أين صورت
بايد هزينه تا آنجا را داشته بأشد ولى اگر ضروري نباشد و خودش با
رغبت مىخواهد در آن شهر سكونت كند در أين صورت اگر جائى كه
مىرود هزينه اش بيش از هزينه مراجعت به وطن بأشد داشتن هزينه
تا آنجا شرط نيست بلكه هزينه بازگشت به وطن در وجوب حج كافى
است.
(مسأله 54): هر گاه كسى هزينه حج را دارد ولى بدهكار است
و اگر آن پول را صر ف مخارج حج كند نخواهد توانست بدهى خود را
بپردازد در أين صورت حج بر أو واجب نخواهد بود.
(مسأله 55): هر گاه كسى مقداري پول دارد ولى خمس يا
زكات بدهكار است و اگر بخواهد بدهى شرعي خود را بپردازد
باقيمانده، كفاف هزينه حج را نخواهد كرد واجب است خمس يا
زكات خود را بدهد و حج بر أو واجب نخواهد بود (چه خمس
و زكات در عين مالش و يا در ذمه اش بأشد).
(مسأله 56): اگر يكى از خويشان خود فوت كند و ارثى به أو
برسد كه وافى به هزينه حج بأشد و بتواند در سهم خود تصرف نمايد
با وجود ساير شرايط حج، مستطيع خواهد بود و بايد به حج برود.
(مسأله 57): اگر كسى مالك مالى شد كه كفايت هزينه حج را
مىدهد ولى ملكيت آن مال، متزلزل بأشد (مانند ملكيت با شرط خيار
فسخ) ظاهر أين است كه حج بر أو واجب خواهد شد.
20

(مسأله 58): اگر كسى مالى دارد كه وافى بهزينه حج است
و بدهى نيز دارد لكن طلبكار رضايت مىدهد كه أو قرض خود را پس از
مدتى (پنج سال ديگر مثلا) بپردازد در أين صورت اگر بتواند در آن
موقع بدون زحمت و مشقت قرض خود را بپردازد مستطيع بوده
و واجب است به حج برود.
(مسأله 59): اگر كسى استطاعت مالى دارد ولى استطاعت
بدني و يا طريقي در همان سال نداشته بأشد نمىتواند بنابر احتياط در
مال خود تصرف نمايد.
(مسأله 60): كسى كه پول به مقدار استطاعت ندارد ولى از
ديگرى طلب دارد كه وافى به هزينه حج هست و باقي شرايط
استطاعت را نيز دار است در أين صورت اگر:
طلب أو وقتش رسيده.
طلب أو مدت ندارد، در أين دو صورت واجب است مطالبه
نموده و آن را بگيرد و حج انجام دهد.
طلب أو وقتش رسيده ولى بدهكار بد حساب است.
طلب أو وقتش رسيده ولى بدهكار منكر طلب است، در أين
دو صورت بايد أو را مجبور به پرداخت كند و اگر تحصيل آن متوقف
بر مراجعه به دادگاه بأشد لازم است أين كار را بكند.
طلب أو وقتش نرسيده ولى اگر مطالبه كند بدهكار آن را
خواهد پرداخت بايد مطالبه كرده و آن را بگيرد.
طلب أو وقتش رسيده ولى بدهكار نمىتواند آن را بپردازد در
أين صورت مطالبه جايز نبوده و استطاعت حاصل نمىشود.
21

(مسأله 61): طلبي كه وقت آن نرسيده يا رسيده و بدهكار
قدرت پرداخت ندارد و يا بدهكار بد حساب و يا منكر طلب است در
أين چند صورت چنانچه بتواند طلب خود را به مبلغى كه به تنهائى يا
بضميمه مال ديگر، وافى به مصارف حج بأشد بفروشد و در أين كار
ضرر و مشقتى متوجه أو نگردد واجب است أين كار را بكند و اگر
موجب ضرر و مشقت بأشد واجب نخواهد بود.
(مسأله 62): كسى كه در آمد خود را پس انداز مىكند تا پس از
مدتى خانه كوچك خود را كه به سختى و مشقت در آن زندگى مىكند
تبديل به خانه وسيع نمايد در أين صورت مستطيع نبوده و حج بر أو
واجب نيست.
دوم: داشتن مخارج خانواده و عائله خود و كساني كه شرعا
خرجي آنان به عهده أو است.
(مسأله 63): اگر كسى مخارج افرادى كه خرجي آنان بر عهده
أو است نداشته بأشد مستطيع نخواهد بود و در صورتي استطاعت
پيدا خواهد كرد كه مخارج آنان را نيز تا موقع بازگشت داشته بأشد.
سوم: پس از بازگشت، براى گذرانيدن زندگى و امرار معاش،
به سختى و زحمت نيفتد.
(مسأله 64): در استطاعت معتبر است كه پس از بازگشت از
سفر حج، تجارت يا زراعت يا صنعت يا دكان يا منفعت ملك مثلا،
به مقداري كه بتواند بدون زحمت و مشقت، زندگانى خود
و خانواده اش را تأمين نمايد داشته بأشد.
(مسأله 65): اگر كسى مالى دارد كه در اداره زندگى خود
22

و خانواده اش به آن نياز دارد و چنانچه آن مال را در رآه حج صرف
نمايد، پس از بازگشت دچار فقر و تهى دستى خواهد گرديد حج
واجب نخواهد بود.
(مسأله 66): هر گاه شخصي از رآه نماز و روزه استيجارى،
مخارج خود و خانواده اش را تأمين مىكند، در صورتي كه پس از
بازگشت نيز، از همين رآه امرار معاش خواهد كرد اگر پولى داشته
بأشد كه مخارج حج را كفايت كند با دارا بودن ساير شرايط
استطاعت، واجب است به حج برود.
(مسأله 67): افرادى كه مقداري مؤونه زندگى خود را از در آمد
منبر و وجوهات شرعية و نذورات تأمين مىكنند در صورتي كه هزينه
حج و مخارج خانواده خود را داشته باشند بعيد نيست كه مستطيع
بوده و حج بر آنان واجب بأشد.
(مسأله 68): اگر كسى صاحب شغلي (همانند خياط، نجار، بنا
و آهنگر و..) بأشد كه زندگى خود و خانواده اش را از آن رآه تأمين
مىكند و پس از مراجعت نيز از همان رآه امرار معاش خواهد كرد در
صورتي كه پولى داشته بأشد كه وافى بهزينه حج بأشد با وجود ساير
شرايط، مستطيع خواهد بود.
(مسأله 69): افرادى كه بعنوان روحاني كاروان، مشغول
خدمات ديني هستند هنگامى كه به ميقات رسيدند اگر مستطيع بوده
و داراى تمامى شرايط حج باشند واجب است حج بجا آورند هر چند
پس از برگشتن، از شهريه حوزه تأمين شوند.
(مسأله 70): اگر شخصي هزينه رفت و برگشت حج را دارد و به
23

مقدار رجوع به كفايت نيز مال غائبى دارد كه بقاء آن مشكوك است
چنانچه اضطراب و نگرانى نسبت به مخارج پس از رجوع نداشته
بأشد حج بر أو واجب است.
استطاعت و ثبت نام
(مسأله 71): افرادى كه تمامى شرايط استطاعت را دارند و از
طرف سازمان مربوطه نيز براى مدت چند سالى نام نويسى به عمل
مىآيد و راهى نيز جز أين طريق براى حج نيست لازم است در هنگام
نام نويسى، ثبت نام كنند و اگر كوتاهى كرده و ثبت نام ننمودند بنابر
احتياط، حج بر ذمه آنان مستقر شده و بايد به هر شرايطى است به حج
مشرف شوند.
(مسأله 72): كسى كه مستطيع بود و در هنگام نام نويسى
مسامحه كرده ثبت نام ننمود و سازمان مربوطه نيز هر سال تعداد
محدودى را با مبلغ بيشتر به حج مىفرستد در أين صورت اگر بتواند
مبلغ بيشتر را بپردازد واجب است اقدام نموده و به حج برود.
(مسأله 73): هر گاه شخصي پس از حصول استطاعت ثبت نام
نمود و در قرعه كشى، نوبت أو براى چند سال ديگر أصابت كرد اگر
پيش از رسيدن نوبت از رآه ديگرى وسيله رفتن براى أو فرآهم شود
و بتواند سپرده خود را از بانگ بگيرد و يا أين كه قرض نموده و سپس
قرض خود را از سپرده بانكى بپردازد واجب است أين كار را بكند و به
حج برود.
(مسأله 74): اگر شخصي ثبت نام نمود و در قرعه كشى نوبت
24

أو براى چند سال ديگر أصابت كرد لكن بعدا از نظر مالى محتاج شده
و نياز به سپرده بانكى خود پيدا نمود در أين صورت اگر نگرفتن پول
موجب وقوع در زحمت و مشقت بأشد از استطاعت خارج شده
و مى تواند سپرده بانكى خود را پس بگيرد.
(مسأله 75): هر گاه شخصي پس از حصول استطاعت ثبت نام
نمود و در قرعه كشى نوبت أو براى چند سال ديگر أصابت كرد اگر
مطمئن بأشد در سالى كه نوبت حج أو است تمكن از انجام حج را
دارد بنابر احتياط، نمىتواند سپرده خود را از بانگ پس گرفته
و خودش را از استطاعت بيرون بياورد و اگر پس گرفت و در آن سال به
جهت پس گرفتن سپرده خود نتوانست به حج برود بنابر احتياط، حج
بر ذمه وى مستقر مىشود.
(مسأله 76): اگر كسى همه شرايط استطاعت را دار است ولى
ثبت نام به عمل نمىآيد و رآه ديگرى نيز غير از آن وجود ندارد در
أين صورت مستطيع نبوده و مى تواند در پول خود تصرف نمايد.
(مسأله 77): اگر كسى پس از حصول شرايط استطاعت بدون
تأخير ثبت نام كرده و در قرعه كشى شركت نمود، ولى قرعه بنام أو
أصابت نكرد و از رآه ديگرى نيز نمىتواند برود مستطيع نبوده و حج بر
أو واجب نيست.
(مسأله 78): هر گاه كسى همه شرايط استطاعت را دارد و هنوز
ثبت نام به عمل نمىآيد ولى انتظار مىرود نام نويسى شروع شود در
أين صورت بنابر احتياط نمىتواند پول حج خود را در جاى ديگرى
صرف نموده و خود را از استطاعت خارج سازد.
25

(مسأله 79): اگر شخصي پس از حصول استطاعت بدون
تأخير ثبت نام كرده و در قرعه كشى شركت نمود و در سالى كه نوبت
تشرف أو بود فوت نمود و وصيت كرده كه شخص معينى (فرزندش)
بجاى أو حج بجا آورد لكن فرزند، خودش استطاعت مالى و بدني
دارد و فقط استطاعت طريقي براى أو نيست در أين صورت فرزند بايد
از طرف پدر حج بجا آورد.
(مسأله 80): اگر زن مستطيع براى حج ثبت نام كرد ولى
شوهرش كه أو هم استطاعت داشته ثبت نام ننمود اگر زن بخواهد
نوبت خود را به شوهرش بدهد جايز نبوده و بايد خودش حج بجا
آورد و اگر نوبتش را داد حج بر ذمه وى مستقر مىشود ولى حج شوهر
صحيح و از حجة الاسلام نيز كفايت مىكند.
(مسأله 81): پولى كه در هنگام ثبت نام براى حج واريز
مىشود اگر از در آمد همان سال بأشد و در همان سال نيز به حج
مشرف شود صرف در مؤونه شده و خمس ندارد ولى اگر سال بر آن
گذشته بأشد و يا در همان سال به حج مشرف نشود بايد خمس آن را
بپردازد هر چند موجب سلب استطاعت گردد.
استطاعت بانوان
(مسأله 82): اگر بانوئى همه شرايط استطاعت حج را داشته
بأشد بايد به حج برود و شوهر نيز حق ندارد از رفتن وى جلوگيرى
نمايد.
(مسأله 83): جائز نيست زن شوهردار بدون اذن شوهر (در
26

صورتي كه منافى حقوق شوهر بأشد) به حج مستحبى برود و شوهر نيز
مىتواند از رفتن وى جلوگيرى كند.
(مسأله 84): بانوئى كه طلاق بائن (1) داده شده در حكم زن
بيگانه است و در حج مستحبى نياز به اذن شوهر ندارد.
(مسأله 85): بانوئى كه طلاق رجعي (2) داده شده اگر مستطيع
بأشد در حج واجب، اذن شوهر معتبر نيست ولى در حج مستحبى
اجازه شوهر لازم است.
(مسأله 86): بانوئى كه به عقد انقطاعى در آمده در حكم زن
دائمي است.
(مسأله 87): از براى استطاعت زنان و صحت حج آنان، همراه
بودن محرم شرط نيست ولى اگر جان و مال و آبروى أو أيمن نباشد
لازم است با همراهى مرد محرم و يا شخص مورد اطمينان عازم شود
(هامش) (1) طلاق بائن آنست كه بعد از طلاق، مرد حق ندارد بزن خود رجوع كند يعنى
بدون عقد أو را بزنى قبول نمايد و آن بر پنج قسم است:
أول: طلاق زنى كه نه سالش تمام نشده بأشد.
دوم: طلاق زنى كه يائسه بأشد.
سوم: طلاق زنى كه شوهرش بعد از عقد با أو نزديكى نكرده بأشد.
چهارم: طلاق سوم زنى كه أو را سه دفعه طلاق داده بأشد.
پنجم: طلاق خلع و مبارات.
(2) طلاق رجعي آنست كه تا وقتى زن در عده است شوهرش مىتواند به أو رجوع
نمايد و در غير پنج قسم مذكور طلاق رجعي است.
27

و مخارج أو نيز جزو استطاعت وى محسوب مىشود و اگر چنين
شخصي پيدا نشود و يا هزينه أو را نداشته بأشد مستطيع نبوده و حج
واجب نخواهد بود.
(مسأله 88): بانوئى كه مهرش براى مخارج حج كافى است
و آن را از همسرش طلبكار است در صورتي كه همسرش توان پرداخت
آن را دارد و مطالبه اش موجب مفسده نيست واجب است طلب
نموده و به حج مشرف شود ولى اگر توان پرداخت آن را ندارد و يا
مطالبه اش موجب مفسده است مستطيع نبوده و مطالبه واجب نيست.
(مسأله 89): هر گاه بانوئى، شوهرش از دنيا برود و از ارث أو
استطاعت مالى پيدا كند در صورتي كه ساير شرايط حج را دارا بأشد
واجب است به حج برود.
(مسأله 90): اگر پس از فوت شوهر مالى از بابت ارث به زن
برسد كه فقط براى رفت و برگشت حج كافى بأشد و مالى نيز نداشته
بأشد كه پس از بازگشت بتواند زندگى خود را تأمين نمايد مستطيع
نبوده و حج واجب نيست.
(مسأله 91): بانوئى كه بيمار است اگر پس از فوت شوهر،
استطاعت مالى پيدا كند ولى به جهت بيمارى توانائى مسافرت به حج
را نداشته بأشد مستطيع نبوده و حج براى خودش واجب نيست.
(مسأله 92): بانوئى كه مستطيع است اگر شوهرش در ماه‌هاى
حج فوت نمايد بطورى كه أيام عده أو مصادف با موسم حج بأشد
واجب است به حج مشرف شود و تأخير جايز نيست.
(مسأله 93): هر گاه بانوئى مخارج حج را دارد ولى شوهرش
28

مبلغ زيادى بدهكار است كه اگر بخواهد شوهرش را در أين امر
مساعدت نمايد از استطاعت خارج مىشود در أين صورت واجب
است حج بجا آورد و أداء بدهى شوهر بر زن واجب نيست مگر أين كه
مساعدت نكردن وى موجب وقوع أو در زحمت و مشقت بأشد.
(مسأله 94): اگر بانوئى با اجازه شوهرش به حج مستحبى
عازم گردد و سپس شوهر پشيمان شود در أين صورت:
اگر پيش از احرام است مىتواند جلوگيرى نمايد.
اگر پس از احرام است نمىتواند ممانعت كند.
(مسأله 95): هر گاه بانوئى طلا و جواهراتى دارد كه در سابق
مورد نياز بود ولى فعلا به علت پيرى و كهولت سن مورد نيازش نيست با
وجود ساير شرائط حج، مستطيع بوده و بايد آنها را بفروشد و به حج
برود.
(مسأله 96): اگر بانوئى مستطيع نباشد ولى فرزندش مخارج
حج أو را تأمين نمايد حج بر زن واجب بوده و شوهر حق جلوگيرى
ندارد.
استطاعت كارمندان كاروان
(مسأله 97): افرادى كه بعنوان كارمند كاروان به ميقات
مىرسند اگر داراى تمامى شرايط استطاعت باشند مستطيع بوده بايد
حجة الاسلام بجا آورند.
(مسأله 98): اگر كارمند كاروانها كه شرايط استطاعت حج را
ندارند عازم حج شدند نمىتوانند حجة الاسلام بجا آورند بلكه
29

مىتوانند حج استحبابي يا حج نيابى انجام دهند.
(مسأله 99): پزشكانى كه جهت خدمات درمانى حجاج به
مكة معظمه اعزام مىشوند اگر تمامى شرايط استطاعت حج را دارا
باشند واجب است حجة الاسلام بجا آورند.
(مسأله 100): افرادى كه بعنوان روحاني كاروان مشغول
خدمات ديني هستند هنگامى كه به ميقات رسيدند اگر داراى تمامى
شرايط استطاعت باشند مستطيع بوده واجب است حجة الاسلام بجا
آورند.
مسائل متفرقة استطاعت
(مسأله 101): شخص مستطيع، بايد خودش حج بجا آورد و اگر
ديگرى با دريافت پول يا مجانى بجاى أو حج انجام دهد كافى نيست.
(مسأله 102): كسى كه مستطيع شده بايد خرجهاى مقدماتى
و آنچه كه مربوط به حج است بپردازد و أين خرجها موجب سقوط
حج نمىشود.
(مسأله 103): كسى كه مستطيع است نمىتواند از طرف
ديگرى براى حج نائب شود و يا حج مستحبى بجا آورد.
(مسأله 104): اگر كسى مستطيع نباشد و حج مستحبى انجام
دهد و يا بجاى ديگرى مجانى يا به اجاره، حج بجا آورد كفايت از
حجة الاسلام نمى كند و در صورت استطاعت، بايد دوباره حج بجا
آورد.
30

(مسأله 105): كسى كه حج واجب (حجة الاسلام) خود را
انجام داده و احتمال مىدهد حجى كه انجام داده صحيح نبوده و يا
مستطيع نبوده است و فعلا كه شرايط استطاعت را دار است
و مى خواهد حج بجا آورد اگر به نيت ما في الذمة انجام دهد كافى
است.
(مسأله 106): كسى كه مستطيع است و فقط وسائل رفتن به حج
را تهيه نكرده و يا وقت حج نرسيده، نمىتواند خود را از استطاعت
بيندازد و اگر پول حج را در جاى ديگرى صرف كند و به حج نرود حج
بر ذمه وى مستقر شده و بايد به هر شرايطى است حج بجا آورد.
(مسأله 107): كسى كه حج بر ذمه وى مستقر شده و پيش از
انجام آن فوت نمايد (در صورتي كه مالى به اندازه مخارج حج داشته
بأشد) بايد كسى را به نيابت أو به حج بفرستند.
(مسأله 108): كسى كه پس از استطاعت و استقرار حج، كوتاهى
كند و يا در اثناء عمل، كارى كند تا بعض شرايط استطاعت از بين برود
واجب است به هر نحو ممكن، حج خود را انجام دهد.
(مسأله 109): اگر كسى نذر كند هر سال در روز عرفه، به زيارت
حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) برود و سپس مستطيع گردد نذرش منحل
شده و حج بر أو واجب مىشود (و هم چنين است هر نذرى كه مزاحم
حج بأشد).
(مسأله 110): اگر كسى أجير شده روز عرفه را به زيارت
حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) مشرف شود و در همان سال مستطيع
گردد بايد حج انجام دهد.
31

(مسأله 111): اگر كسى به اعتقاد أين كه مستطيع نيست حج
مستحبى انجام دهد و سپس معلوم گردد مستطيع بوده كفايت از حجة
الاسلام نمىكند و بايد اعاده نمايد ولى اگر به قصد وظيفه فعلى، حج را
بجا آورده، كافى است.
(مسأله 112): اگر شخصي به تصور أين كه مستطيع است حجة
الاسلام انجام دهد و پس از اتمام اعمال، متوجه گردد كه بعضي از
شرايط حج را دارا نبوده و استطاعت نداشت از حجة الاسلام
محسوب نمىشود و بايد در سالهاى بعد اگر همه شرايط استطاعت
در أو موجود بأشد حجة الاسلام را بجا آورد.
(مسأله 113): كسى كه مستطيع است نمىتواند پول حج خود
را به پدر يا مادر و يا به كس ديگرى ببخشد تا أو حج انجام دهد و اگر
بخشيد بخشش صحيح است ولى بايد خودش به هر نحو ممكن، حج
بجا آورد.
(مسأله 114): شخصي كه واجد تمامى شرايط استطاعت است
و پسرش نياز مبرم به ازدواج دارد واجب است به حج برود مگر أين كه
ازدواج نكردن پسر، موجب عسر و حرج بر پدر شود.
(مسأله 115): اگر كسى همه شرايط استطاعت را دار است و فقط
پول قرباني را ندارد مستطيع نخواهد بود.
(مسأله 116): كسى كه كور يا فلج يا لآل است اگر همه شرايط
استطاعت را دارا بأشد حج بر أو واجب خواهد بود و اگر به تنهائى
قادر به مسافرت نبوده و نياز به كمك و همراه داشته بأشد مخارج أو نيز
جزو استطاعت، محسوب مىشود در صورتي كه مخارج أو را نداشته
32

بأشد حج بر أو واجب نخواهد شد.
(مسأله 117): كسى كه به سبب بيمارى و پيرى نتواند خودش
حج انجام دهد و اميد بهبودى و توانائى نيز ندارد احتياط واجب
آنست كه نائب بگيرد و اگر بعدا عذرش بر طرف گرديد أحوط أين است كه
در صورت تمكن، خودش حج بجا آورد.
(مسأله 118): كسى كه از بجا آوردن حج معذور است و تمكن
نائب گرفتن هم ندارد وجوب حج ساقط مىشود و اگر حج بر أو
مستقر بوده واجب است پس از مرگ وى قضا شود.
(مسأله 119): چنانچه متمكن از نائب گرفتن بود ولى نائب
نگرفت تا فوت نمود واجب است در صورت كفايت تركه، از جانب أو
قضا شود.
(مسأله 120): اگر نائب گرفتن واجب شد و نائب نگرفت
و شخصي تبرعا از طرف أو حج انجام داد كافى نبوده و احتياط واجب
آنست كه خودش نائب بگيرد.
(مسأله 121): هر گاه كسى كه مستطيع نيست براى نيابت كس
ديگرى أجير شود و با آن پول مستطيع گردد در أين صورت:
اگر حج نيابى مقيد به همان سال بأشد بايد حج نيابى را انجام
دهد و چنانچه استطاعت أو تا سال بعد باقي ماند حج بر أو واجب
خواهد بود.
اگر مقيد به همان سال نباشد بايد حج خود را مقدم بدارد.
(مسأله 122): اگر خودش را براى خدمت در رآه حج أجير
نمايد و با آن پول مستطيع گردد حج بر أو واجب خواهد بود.
33

(مسأله 123): هر گاه كسى مال ديگرى را غصب كرده براى
خودش حج انجام دهد اگر لباس احرام و پول قرباني أو از آن مال بأشد
حج وى صحيح نخواهد بود.
(مسأله 124): اگر به مقدار هزينه حج، پول داشت ولى از بدهى
خود غافل بود و با أين تصور كه مستطيع است به حج مشرف شد
و سپس متوجه گرديد كه بدهى داشته و در واقع، مستطيع نبوده،
مجزى از حجة الاسلام نخواهد بود.
(مسأله 125): اگر كسى مالى دارد كه كفايت هزينه حج را
نمىكند ولى شخص ديگرى كمبود آن را تأمين نمايد حج بر أو واجب
خواهد بود.
(مسأله 126): كسى كه حج بر أو واجب شده و خمس يا زكات
بدهكار است بايد بدهى خود را پيش از رفتن بپردازد و اگر لباس احرام
يا پول قرباني، از مالى بأشد كه حق به أو تعلق گرفته حج وى صحيح
نخواهد بود.
(مسأله 127): اگر كسى مالى دارد كه با رفتن وى تلف خواهد
شد و أين تلف موجب ضرر و مشقت بأشد حج بر أو واجب نخواهد
بود.
(مسأله 128): هر گاه كسى در حالي كه به حسب ظاهر واجد
جميع شرايط استطاعت است عمدا حج را ترك نمايد حج بر ذمه وى
مستقر شده و بايد به هر شرايطى است حج خود را انجام دهد.
(مسأله 129): در حصول استطاعت شرط است كه مخارج سفر
را تا آخر اعمال داشته بأشد و اگر پيش از سفر يا در هنگام سفر، آن مال
34

تلف گردد كشف از عدم استطاعت نموده و حج بر أو واجب نيست.
ولى اگر پس از اتمام اعمال، مال أو تلف شود حج وى صحيح
است، و از حجة الاسلام نيز كفايت مىكند.
(مسأله 130): تحصيل استطاعت به كسب يا غير آن، واجب
نيست، مثلا اگر كسى از أو بخواهد خود را با اجرتى كه أو را مستطيع
مىسازد براى خدمت أجير كند لازم نيست قبول نمايد. ولى اگر أجير
شد و با اجرت مستطيع گرديد حج بر أو واجب است.
(مسأله 131): هر گاه كسى پس از استطاعت در بجا آوردن حج
كوتاهى نمود تا بعض شرايط استطاعت از بين رفت حج بر ذمه وى
مستقر شده و واجب است به هر شرايطى كه ممكن است حج انجام
دهد و چنانچه پيش از بجا آوردن، فوت نمايد واجب است از تركه
وى حج را قضا نمايند.
(مسأله 132): هر گاه رفتن به حج، موجب ترك واجب أهم و يا
ارتكاب فعل حرامى شود مستطيع نبوده و لازم است حج را ترك
نمايد.
(مسأله 133): هر گاه با أين كه حج وى مستلزم ترك واجب أهم،
يا بجا آوردن فعل حرامى بود به حج مشرف شود هر چند معصيت
كرده ولى ظاهرا حج وى صحيح بوده و مجزى از حجة الاسلام
خواهد بود.
(مسأله 134): اذن پدر در وجوب حج شرط نيست و اگر فرزند
مستطيع شود بايد به حج برود و پدر نمى تواند جلوگيرى نمايد.
(مسأله 135): كسى كه همه شرايط استطاعت را دار است حج
35

بر أو واجب مىشود و بنابر احتياط جايز نيست در پول حج تصرف
نموده و خود را از استطاعت خارج سازد (و أين تصرف چه پيش از
تمكن از سفر يا بعد از آن بأشد) بلكه أحوط أين است كه پيش از ماه‌هاى
حج نيز تصرف ننمايد.
فوت در حال احرام
(مسأله 136): هر گاه شخص مستطيع به حج مشرف شود و در
آنجا فوت نمايد:
اگر پس از احرام و ورود در حرم فوت نمايد كفايت از حجة
الاسلام مىكند.
اگر پس از احرام و پيش از ورود در حرم فوت نمايد كافى
نبوده و اگر حج قبلا بر ذمه وى مستقر شده، بايد قضا شود.
اگر در اثناء عمره تمتع فوت نمايد كفايت از حجة الاسلام
مىكند.
اگر بدون احرام و پس از ورود در حرم فوت نمايد كافى نبوده
و اگر حج قبلا بر ذمه وى مستقر شده، بايد قضا شود.
اگر بين دو احرام فوت نمايد كفايت از حجة الاسلام مىكند.
(مسأله 137): ظاهر أين است كه حكم مذكور، اختصاص به حجة
الاسلام دارد و در عمره مفرده و حجى كه به نذر يا افساد واجب گشته
جارى نشده و در هيچ يك از آنها حكم به كفايت نمىشود.
36

حج و كفر وارتداد
(مسأله 138): هر گاه كافرى كه مستطيع بوده مسلمان گردد
واجب است به حج برود ولى اگر پس از زوال استطاعت، مسلمان
شود حج بر أو واجب نخواهد بود.
(مسأله 139): اگر كافرى لباس احرام پوشيد و سپس اسلام آورد
واجب است در ميقات، تجديد احرام نمايد.
(مسأله 140): هر گاه شخصي در حال ارتداد، حج انجام دهد
حج وى صحيح نخواهد بود ولى اگر پس از توبه حج نمايد حج وى
بنابر أقوى صحيح است هر چند مرتد فطرى بأشد.
(مسأله 141): اگر شخصي در حال ارتداد محرم شود و سپس
توبه كند واجب است در ميقات، تجديد احرام نمايد.
(مسأله 142): اگر مسلمانى محرم شود و بعد مرتد گردد و سپس
توبه نمايد احرام وى باطل نمىشود گرچه احتياط أين است كه تجديد
احرام نمايد.
(مسأله 143): هر گاه كسى حج انجام داد و مرتد گرديد و سپس
توبه نمود و مسلمان شد اعاده حج لازم نيست.
(مسأله 144): مسلمان غير شيعه اگر حج انجام دهد و سپس
شيعه شود اعاده حج بر أو واجب نيست مشروط بر أين كه حج را
مطابق با مذهب خود صحيح انجام داده و يا مطابق با مذهب شيعه
صحيح بجا آورده و قصد قربت نيز از أو حاصل شده بأشد.
37

حج و بذل
(مسأله 145): اگر كسى مخارج سفر حج را نداشته بأشد و مالى
به أو بذل شود كه با آن به حج برود واجب است قبول نموده و به حج
برود و أين حج را حج بذلي گويند.
(مسأله 146): هر گاه به كسى گفته شود (حج كن مخارج تو
به عهده من) واجب است قبول نموده و به حج برود.
(مسأله 147): اگر به كسى گفته شود (پولى را قرض كن و حج بجا
بياور و من آن را أداء مىكنم) واجب نيست قرض كند ولى اگر قرض
كرد حج بر أو واجب مىشود.
(مسأله 148): اگر به كسى پولى را از بابت خمس (سهم سادات)
و زكات (سهم فقرا) بدهند و شرط كنند كه حج انجام دهد ظاهرا حج
واجب مىشود.
(مسأله 149): اگر به كسى پولى را از بابت زكات (سهم سبيل
الله) بدهند كه در رآه حج صرف كند و در آن نيز مصلحت عامه بأشد
ظاهرا نمىتواند در جاى ديگرى صرف نمايد بلكه واجب است به
حج مشرف شود.
(مسأله 150): در حج بذلي، حجى كه وظيفه أو است واجب
مىشود بدين معنى: اگر به شخصي كه وظيفه أو حج تمتع است پولى
بذل كنند كه حج افراد يا قران يا عمره مفرده بجا بياورد واجب نيست
قبول كند.
38

(مسأله 151): كسى كه حجة الاسلام را بجا آورده اگر پولى بذل
كنند كه حج بجا بياورد واجب نيست قبول نمايد.
(مسأله 152): كسى كه حج بر ذمه وى مستقر شده و در حال
حاضر نيز به علت فقر و تهى دستى توانائى انجام حج را ندارد، و يا حج
به سبب نذر و همانند آن، بر أو واجب گشته كه متمكن از أداء آن نيست
اگر پولى بذل شود كه حج بجا بياورد واجب است قبول نمايد.
(مسأله 153): اگر به كسى پولى بذل شود كه با آن حج بجا آورد
و أو نيز با همان پول، حج انجام دهد و پس از اتمام حج، معلوم گردد
كه مال بذل شده غصبى بود مجزى از حجة الاسلام نخواهد بود.
(مسأله 154): اگر به كسى گفته شود (حج بجا بياور و مخارج تو
هر چه بأشد به عهده من) و پس از اتمام حج، پول غصبى به أو بدهد
ظاهرا حج وى صحيح بوده و از حجة الاسلام نيز كفايت مىكند.
(مسأله 155): در حج بذلي واجب نيست كه بذل كننده،
مخارج سفر را به صورت نقد بپردازد بلكه اگر به گفته أو اطمينان،
و وثوق داشته بأشد حج بر أو واجب مىشود.
(مسأله 156): در بذل، فرقى نيست بذل كننده يك نفر بأشد يا
چند نفر كه هر كدام مقداري را به عهده بگيرند.
(مسأله 157): اگر كسى به سبب بيمارى توانائى مسافرت به حج
را ندارد در صورتي كه مخارج حج به أو بذل شود واجب نيست قبول
كند.
(مسأله 158): هر گاه پولى را كه وافى بهزينه حج است در ميان
39

چند نفر بگذارند كه يكى از آنان به حج برود قبول آن بر همه آنان
واجب كفائي است و چنانچه يكى از آنان پول را قبض نمايد تكليف از
ديگران ساقط مىشود ولى اگر همه آنان ترك كردند در حالي كه هر يك
از آنان مىتوانستند قبض نمايند حج بر همه آنان واجب و مستقر
مىشود.
(مسأله 159): در حج بذلي، پول قرباني به عهده بذل كننده است
و اگر پول قرباني را ندهد قبول آن واجب نيست، مگر أين كه خودش
توانائى داشته بأشد كه قرباني را تهيه نمايد، در أين صورت اگر قبول
كند حج واجب مىشود و رجوع به كفايت معتبر است.
(مسأله 160): هر گاه در حج بذلي مرتكب يكى از محرمات
گرديد كفاره آن به عهده خودش است و بر بذل كننده چيزى نيست.
(مسأله 161): در استطاعت بذلي، رجوع به كفايت (يعنى به
سختى نيفتادن براى تأمين مخارج خود و خانواده اش پس از بازگشت
از حج) معتبر نيست ولى اگر كسى پولى دارد كه كمتر از هزينه حج
است و ديگرى كمبود آن را بذل نمايد و قبول كند در أين صورت رجوع به
كفايت معتبر مىباشد.
(مسأله 162): در استطاعت بذلي، بدهى مانع از استطاعت
نمىشود ولى اگر وقت پرداخت آن رسيده و طلبكار نيز مطالبه مىكند
و چنانچه به حج نرود مىتواند قرض خود را بپردازد على الظاهر حج
بر أو واجب نخواهد شد.
(مسأله 163): اگر به كسى مخارج رفتن به حج را بذل كنند و أو
مخارج برگشت را نداشته بأشد واجب نيست قبول كند.
40

(مسأله 164): كسى كه با پولى بذلي حج بجا آورد كفايت از
حجة الاسلام مىكند و اگر بعدا مستطيع گردد حج بر أو واجب
نخواهد بود.
(مسأله 165): هر گاه پولى بذل شود كه حج بجا بياورد و آن پول
در بين رآه تلف گردد وجوب حج ساقط مىشود مگر أين كه خودش از
همان مكان براى حج مستطيع بأشد كه در أين صورت كفايت از حجة
الاسلام نيز مىكند.
ولى اگر بداند با صرف پول خود، پس از بازگشت در اداره
زندگى به زحمت و مشقت خواهد افتاد واجب نيست ادامه دهد.
(مسأله 166): كسى كه براى حج به ديگرى پولى بذل كرده
مىتواند از بذل خود رجوع كند و در أين صورت:
اگر در بين رآه رجوع كرد بايد هزينه بازگشت أو را بدهد.
اگر پس از احرام رجوع كرد بر گيرنده واجب است در صورتي كه
از همان مكان مستطيع بأشد حج را تمام كند، و ضامن بودن بذل
كننده، آنچه را كه أو براى اتمام حج صرف مىكند مورد اشكال است.
(مسأله 167): هر گاه شخصي براى كسى پولى وصيت كند كه با
آن پول، حج انجام دهد و آن پول به مقدار هزينه حج و مخارج زندگى
وى بأشد پس از مرگ موصى، حج بر موصى له واجب مىشود.
(مسأله 168): اگر شخصي پولى را براى حج، وقف يا نذر يا
وصيت نمايد و متولى وقف يا ناذر يا وصى، آن پول را به كسى بذل
كند قبول و انجام حج بر أو واجب خواهد شد.
(مسأله 169): اگر مالى را بذل كنند و مخير نمايند به أين كه حج
41

برود و يا جاى ديگرى صرف نمايد واجب نيست قبول نموده و به حج
برود.
(مسأله 170): در حج بذلي، اگر شخص بداند كه بذل كننده بر
أو منت خواهد گذاشت و در همه جا خواهد گفت، من فلانى را به
حج فرستادم و أين عمل، موجب ذلت براى أو مىشود قبول آن واجب
نيست.
42

حج و قرض
(مسأله 171): بر شخص غير مستطيع واجب نيست پول قرض
كند و به حج برود.
(مسأله 172): اگر كسى به اندازه هزينه حج قرض نمايد و بداند
كه پس از بازگشت از حج، به سهولت خواهد توانست از أموال خود كه
مورد نيازش نيست قرض خود را بپردازد و دچار زحمت و مشقت
نخواهد گرديد با وجود ساير شرايط استطاعت، حج بر أو واجب
خواهد بود.
(مسأله 173): هر گاه شخصي مالى دارد كه در دسترس نبوده
و امكان ندارد در حج صرف شود و يا قطعه زمينى است كه به فروش
نمىرسد ولى مىتواند قرض نموده و حج انجام دهد و سپس قرض
خود را بدون زحمت و مشقت بپردازد در أين صورت ظاهرا استطاعت
داشته و بايد حج انجام دهد مگر أين كه اطمينان به وصول و يا فروش
مال نداشته بأشد.
(مسأله 174): كسى كه بدهى در از مدت (همانند پنجاه سال)
دارد و هر ماه مبلغى بطور اقساطى مىپردازد در صورتي كه هزينه سفر
حج و ساير شرايط استطاعت را دار است مستطيع بوده و بايد به حج
برود.
(مسأله 175): كسى كه هزينه حج را دارد و بدهكار نيز هست
43

چنانچه بدهى أو مدت دار بأشد و اطمينان دارد كه در وقت پرداخت
بدهى متمكن از أداء آن خواهد شد و به زحمت و مشقت نخواهد
افتاد مستطيع بوده واجب است به حج برود.
(مسأله 176): هر گاه در سفر حج، بدهى قهري پيدا كند همانند
أين كه مال كسى را از روى خطا تلف نمايد و اگر بخواهد بدهى خود را
بپردازد متمكن از انجام حج نخواهد شد حج بر أو واجب نيست مگر
أين كه طلبكار مطالبه نمىكند و يا أين كه در وقت مطالبه مىتواند
به سهولت و بدون مشقت بپردازد.
ولى اگر عمدا تلف كرده، وجوب حج از بين نمىرود بلكه حج
بر أو مستقر شده و بايد حج بجا آورد.
44

حج و نذر
(مسأله 177): اگر كسى نذر كند حج انجام دهد حج بر أو واجب
مىشود و بايد به هر شرايطى است به حج مشرف شود و اگر با أين كه
تمكن داشت عمدا مخالفت كرده و حج انجام ندهد معصيت نموده
و بايد كفاره بپردازد
(مسأله 178): نذر كننده بايد بالغ و عاقل بوده و با قصد و اختيار
خود، نذر كند بنابر أين نذر كردن كودك و ديوانه و كسى را كه مجبور
كرده اند و يا بواسطة عصباني شدن، بي اختيار نذر كرده، صحيح
نخواهد بود.
(مسأله 179): هر گاه شخص مستطيع نذر كند حجة الاسلام بجا
آورد نذرش منعقد شده و يك حج، كفايت مىكند و اگر به نذر خود
عمل نكرد و فوت نمود قضا و كفاره، هر دو واجب مىشود.
(مسأله 180): اگر پس از استطاعت، نذر كند كه در أين سال،
حج ديگرى (غير از حجة الاسلام) بجا آورد نذرش منعقد نمىشود.
(مسأله 181): اگر در حال عدم استطاعت نذر كند حجة الاسلام
بجا آورد نذرش منعقد شده و واجب است تحصيل استطاعت نمايد
مگر أين كه نذرش، حج پس از استطاعت بأشد.
(مسأله 182): هر گاه كسى بدون تعيين نوع حج، نذر نمايد حج
انجام دهد نذرش منعقد مىشود و ظاهرا اگر حجة الاسلام بجا آورد
45

كفايت از نذر مىكند ولى اگر مقيد به غير حجة الاسلام كرده بأشد
على الظاهر بايد دو حج (حجة الاسلام و نذرى) بجا آورد.
(مسأله 183): اگر نذر كرد در سال أول استطاعت، حجة الاسلام
بجا آورد ولى در آن سال انجام نداد و بتأخير انداخت كفاره حنث نذر
بر أو واجب مىشود.
(مسأله 184): هر گاه نذر نمود حج انجام دهد و پس از تمكن،
به سبب بيمارى نتواند به نذر خود عمل نمايد لازم است نائب بگيرد تا
بجاى أو حج بجا آورد و اگر فوت نمود قضاء آن واجب است.
(مسأله 185): اگر نذر حج، مطلق و يا مقيد به سال خاصى بأشد
و پيش از أين كه تمكن پيدا كند فوت نمايد قضا، و كفاره بر أو واجب
نيست.
(مسأله 186): اگر نذر نمايد از مكان معينى (مثلا نجف) حج
بجا آورد و از مكان ديگرى حج انجام دهد ذمه اش فارغ نشده و بايد
دوباره از مكان معين، حج بجا آورد ولى اگر مقيد به سال خاصى بود
و در آن سال از مكان ديگرى عازم شود حج وى صحيح است لكن
به جهت مخالفت نذر، بايد كفاره بپردازد.
(مسأله 187): هر گاه نذر كند حجة الاسلام را از شهر معينى
انجام دهد ولى مخالفت نموده از شهر ديگرى عازم شود در
أين صورت مجزى از حجة الاسلام هست و اگر مورد نذرش رجحان
داشته از جهت مخالفت نذر بايد كفاره بپردازد.
(مسأله 188): اگر نذر نمايد در سال معينى حجة الاسلام انجام
دهد و در همان سال نيز مستطيع گردد ذمه اش به يك حج فارغ مىشود.
46

(مسأله 189): هر گاه نذر نمود در زمان معينى حج انجام دهد
تأخيرش جايز نيست و اگر با تمكن و قدرت، بتأخير انداخت كفاره
واجب مىشود و اگر پيش از تمكن فوت نمود قضاء و كفاره لازم
نيست.
(مسأله 190): اگر شخصي (بدون أين كه مقيد به زمان معينى
كند) نذر نمايد حج بجا آورد جواز تأخيرش محل تأمل است و در
صورت تمكن و ترس از أين كه در آينده نتواند انجام دهد بايد مبادرت
نمايد و اگر با تمكن و قدرت بتأخير انداخت تا فوت نمود قضا و كفاره
هر دو واجب مىشود.
(مسأله 191): هر گاه در حال عدم استطاعت نذر كند روز عرفه
به زيارت حضرت على بن موسى الرضا (عليه السلام) مشرف شود و سپس
مستطيع گردد نذرش منحل شده و واجب است حج بجا آورد.
(مسأله 192): اگر در حال عدم استطاعت نذر كند حج
مستحبى بجا آورد و سپس مستطيع گردد اگر نذر أو مطلق بوده و مقيد
به غير سال استطاعت بأشد نذرش صحيح بوده و بايد حجة الاسلام
را مقدم كند و سال بعد نيز حج نذرى را انجام دهد و اگر مقيد بسال
استطاعت بأشد بايد حجة الاسلام را بجا آورد.
(مسأله 193): هر گاه در حال عدم استطاعت نذر كند كه اگر
خداوند شفاى پسرش را بدهد حج انجام دهد و پيش از شفاى پسرش
مستطيع گردد واجب است حجة الاسلام بجا آورد و اگر نذر، مقيد به
همان سال نبود بايد در صورت شفاى پسرش، در سال بعد نيز حج
نذرى را انجام دهد.
47

(مسأله 194): هر گاه نذر كند كه اگر پسرش از مسافرت بيايد حج
انجام دهد و پيش از آمدن پسرش فوت نمايد قضاء واجب نيست.
(مسأله 195): اگر نذر كند كه در سال معينى حج بجا آورده و يا
به زيارت يكى از مشاهد مشرفه برود واجب است يكى از آن دو را
(به صورت تخيير) انجام دهد وا گر در حالي كه تمكن داشت پيش از
عمل به نذر خود، فوت كند احتياط آنست كه قضا شود و اگر اجرت آن
دو متفاوت بأشد بايد آن كه اجرتش كمتر است عمل شود مگر أين كه
ورثه بر آن كه اجرتش بيشتر است توافق نمايند.
(مسأله 196): هر گاه در حال عدم استطاعت نذر كند مقدار
معينى پول به فقير بدهد و سپس پولى بدست آيد كه با آن پول، مستطيع
گردد و اگر بخواهد به نذرش عمل كند از استطاعت خارج خواهد شد
در أين صورت بايد حجة الاسلام را بجا آورد.
(مسأله 197): اگر كسى فوت نمايد و در ذمه أو دو حج (حجة
الاسلام و نذرى) بأشد بايد دو حج از طرف أو بجاى آورند و اگر وافى
به دو حج نباشد بايد حجة الاسلام را قضا كنند.
(مسأله 198): هر گاه ورثه بدانند كه در ذمه ميت حجى هست
ولى ندانند حجة الاسلام يا حج نذرى است در أين صورت قضاى آن
بدون تعيين نوع حج، واجب مىباشد.
ولى اگر ندانند حج به سبب نذر يا يمين واجب شده، قضا و كفاره
هر دو لازم است.
(مسأله 199): اگر كسى نذر نمايد كه در سال معينى كسى را به
حج بفرستد، و با تمكن، و قدرت، مخالفت نمايد كفاره، و قضاء هر دو
لازم است.
48

(مسأله 200): اگر نذر كند كسى را به حج بفرستد و پيش از آن كه
تمكن پيدا كند فوت نمايد قضا واجب نخواهد بود.
(مسأله 201): عهد كردن و قسم خوردن نيز همانند نذر كردن
است و اگر كسى عهد كند و يا قسم بخورد حج انجام دهد حج بر أو
واجب مىشود و اگر مخالفت كرد و حج بجا نياورد معصيت نموده
و علاوه بر قضاى حج، كفاره نيز بايد بپردازد.
نذر بانوان
(مسأله 202): اگر بانوئى بدون اذن شوهرش نذر نمايد در
أين صورت اگر نذر آن زن موجب تضييع حقوق شرعي شوهر نباشد
نذرش صحيح است و اگر نه نياز به اذن شوهر دارد.
(مسأله 203): هر گاه با اجازه شوهرش نذر كرد به حج برود
واجب است به نذر خود عمل نمايد و شوهرش نمىتواند نذر أو را
به هم بزند يا أو را از عمل كردن به نذر جلوگيرى كند مگر أين كه در ظرف
عمل، وفا به نذر منافى با حق شوهر بأشد كه در أين صورت بعيد
نيست بتواند به هم بزند.
(مسأله 204): اگر شوهر از نذر كردن زن جلوگيرى نمايد زن
نمىتواند در صورتي كه وفا به نذرش منافى با حق شوهر بأشد نذر كند.
(مسأله 205): هر گاه در حالي كه شوهر ندارد نذر كند كه به حج
برود و سپس ازدواج نمايد واجب است به نذر خود عمل نمايد
و شوهر نيز حق ندارد جلوگيرى كند مگر أين كه در ظرف عمل، وفا به
49

نذر منافى با حق شوهر بأشد كه در أين صورت بعيد نيست بتواند
جلوگيرى كند.
(مسأله 206): اگر نذر نمايد در صورتي كه شوهر أو فوت كند يا
أو را طلاق دهد حج بجا آورد بايد به نذر خود عمل نمايد.
(مسأله 207): بانوئى كه در عده طلاق رجعي است همانند زن
شوهردار مىباشد ولى در عده طلاق بائن اذن شوهر لازم نيست.
50

حج و نيابت
نيابت از ميت، در حج واجب و مستحبى اشكال ندارد.
نيابت از زنده، در حج مستحبى در هر حال جايز است.
نيابت از زنده، در حج واجب، در بعضي صور صحيح است
(كه در آينده خواهيم گفت).
شرايط نائب
در نائب چند چيز معتبر است:
1 - بلوغ: نائب بايد بالغ بأشد و نيابت غير بالغ در حج، هر
چند مميز بأشد كفايت نمىكند.
2 - عقل: نائب بايد عاقل بأشد و نيابت ديوانه از ديگرى
صحيح نخواهد بود.
(مسأله 208): اگر كسى گاه ديوانه و گاهى عاقل است در
صورتي كه در موسم حج، عاقل بأشد أظهر أين است كه نيابت وى اشكال
ندارد.
3 - ايمان: نائب علاوه بر اعتقاد به خدا و رسالت حضرت
رسول أكرم (صلى الله عليه وآله) بايد به ولايت حضرات أئمة معصومين (عليهم السلام) معتقد
بأشد (شيعه دوازده امامى).
4 - وثوق و اطمينان به انجام دادن اعمال: نائب بايد مورد
51

وثوق بأشد بطورى كه اطمينان داشته باشند كه أو اعمال حج را انجام
خواهد داد.
(مسأله 209): اگر كسى شك كند كه نائب، اعمال را صحيح بجا
آورده يا نه، بايد حكم بر صحت شود.
5 - آشنائى نائب به أفعال و احكام حج: نائب بايد احكام
و اعمال حج را هر چند اجمالا آشنا بأشد (اگر چه موقع انجام عمل،
در بعضي جاها با ارشاد و راهنمائى كس ديگرى بأشد).
6 - عدم اشتغال ذمه نائب به حج واجب: كسى كه حج بر
أو واجب است نمىتواند در همان سال از ديگرى نيابت كند و اگر
نيابت كرد كفايت حج أو محل اشكال است.
(مسأله 210): اگر شخصي در ميقات به نيابت از پدرش محرم
شد و سپس متوجه گرديد كه خودش مستطيع بوده، احرام أو باطل
است و بايد به ميقات برگردد و براى خودش احرام ببندد و اگر
نتوانست برگردد از هر جا كه مىتواند احرام مىبندد.
(مسأله 211): هر گاه كسى در هنگام أجير شدن، نمىدانست كه
حج بر خودش واجب است نيابت وى مشكل است ولى اگر غفلت
داشت و فراموش كرده بود در أين صورت، نيابت وى على الظاهر
اشكالى ندارد و ذمه منوب عنه فارغ شده و نائب مستحق أجرة المثل
خواهد بود.
7 - توانائى انجام تمامى اعمال حج: نائب بايد توانائى
انجام تمامى اعمال و مناسك حج را داشته بأشد بطورى كه بتواند آن را
بطور صحيح وكامل انجام دهد.
52

نيابت شخص معذور
(مسأله 212): كسى كه از انجام بعض اعمال حج معذور است
نمىتوان أو را أجير كرد بلكه اگر چنين شخصي تبرعا نيز به نيابت
ديگرى حج نمايد اكتفاء به عمل أو مشكل است ولى اگر در بجا آوردن
كارهائى كه بر محرم حرام است معذور بأشد أجير گرفتن چنين
شخصي اشكال ندارد.
(مسأله 213): وقتى ذمه منوب عنه فارغ مىشود كه يقين حاصل
شود نائب، اعمال را بطور كامل و صحيح بجا آورده است و اگر نيابت
را به كسى بدهند كه اعمال را بطور صحيح وكامل انجام ندهد ذمه
منوب عنه فارغ نخواهد شد.
(مسأله 214): نائب نمودن كسى كه وقتش از حج تمتع تنگ
شده و وظيفه اش عدول به حج افراد است صحيح نيست.
(مسأله 215): اگر شخصي در هنگام قبول نيابت، هيچ گونه
عذرى نداشت ولى پس از احرام و در اثناء عمل، جزو معذورين قرار
گيرد در أين صورت ظاهر أين است كه نائب در أين حال مانند كسى است
كه از طرف خودش حج بجا مىآورد، پس اگر در هر عذرى كه پيش
آمده مطابق وظيفه معذورين عمل نمايد حج وى صحيح بوده، ولى
كفايت آن از منوب عنه مشكل است.
53

شرايط منوب عنه
در منوب عنه چند چيز معتبر است:
1 - اسلام: منوب عنه بايد مسلمان بأشد و نيابت از كافر
صحيح نيست.
(مسأله 216): اگر كافرى در حالي كه مستطيع بود فوت نمايد بر
ورثه مسلمان أو (اگر بأشد) واجب نيست كسى را استيجار نمايند.
(مسأله 217): ناصبي كه دشمن أهل بيت و حضرات أئمة
معصومين (عليهم السلام) هست در حكم كافر مىباشد ولى جايز است فرزند
مؤمن أو، حج را به نيابت أو انجام دهد.
2 - منوب عنه فوت كرده بأشد: يا اگر زنده است در اثر پيرى
و يا بيمارى كه اميد بهبودى نيست و يا به سبب عذرى ديگر، خودش
نتواند به حج برود.
ولى نيابت از زنده در حج مستحبى، مانعى ندارد هر چند
مريض و بيمار نباشد.
3 - منوب عنه بايد معين و مشخص بأشد: نائب بايد در
عمل خود، قصد نيابت از منوب عنه نموده و أو را تعيين كند، البتة
تعيين منوب عنه هر چند به نحو اجمال و إشارة كافى است و لازم
نيست، اسم أو را بگويد گرچه مستحب است.
54

وظيفه شخص معذور
(مسأله 218): شخصي كه از بجا آوردن حج معذور است
و تمكن نائب گرفتن هم ندارد:
اگر حج، قبلا بر ذمه وى مستقر شده، احتياط واجب آنست كه
پس از مرگ وى نائب گرفته شود.
اگر قبلا حج بر أو واجب نبود حج از أو ساقط است.
(مسأله 219): هر گاه شخص معذور پس از استنابه، عذرش
باقي بود تا فوت نمود، ذمه اش فارغ شده و احتياج به قضا ندارد، ولى
اگر پس از أين كه نائب حج را انجام داد عذر منوب عنه بر طرف گرديد
احتياط أين است كه خودش حج را اعاده نمايد.
و اگر پس از محرم شدن نائب، عذر منوب عنه بر طرف گرديد
واجب است منوب عنه خودش حج را بجا آورد و بر نائب واجب
نيست حج را تمام نمايد گرچه أحوط است.
(مسأله 220): اگر بر كسى لازم شد كه براى حج نائب بگيرد
و نگرفت لكن شخص ديگرى بطور مجانى از طرف أو حج انجام داد
كافى نبوده و بايد بنابر احتياط واجب، خودش نائب بگيرد.
(مسأله 221): شخصي كه به جهت پيرى و ناتوانى و بيمارى نتواند
به حج برود واجب نيست از شهر خودش نائب بگيرد بلكه از ميقات
نيز كفايت مىكند.
(مسأله 222): اگر كسى پس از احرام عمره تمتع، در مكة
معظمه مريض گرديد و تا موقع حج نتوانست اعمال عمره را انجام
55

دهد بايد أو را طواف دهند و اگر ممكن نشد بايد نائب بگيرد و پس از
طواف و نماز و سعى نائب، خودش تقصير نمايد، در أين صورت اگر
بتواند وقوفين را درك كند و در بقيه اعمال، مانند طواف و سعى و...
نائب بگيرد حج أو صحيح و كفايت مىكند ولى اگر نتواند احكامى
دارد كه گفته خواهد شد.
(مسأله 223): اگر كسى را در منى پيش از حلق يا تقصير دستگير
نموده به وطن خود برگردانند رفقاى أو نمىتوانند بقيه اعمال أو را به
نيابت أو انجام دهند بلكه بايد خودش برگردد و اعمال را بجا آورد
و اگر نتوانست بايد در مكان خودش حلق نموده و احتياط أين است كه
موى خود را به منى بفرستد و سپس براى اعمال مترتبة بايد نائب
بگيرد.
نيابت و اجرت
(مسأله 224): أجير، هر چند اجرت را به قرار داد، مالك مىشود
ولى واجب نيست پيش از اتمام اعمال، پرداخت شود، لكن ظاهر
أين است كه أجير براى حج مىتواند اجرت را قبل از اعمال مطالبه نمايد
چون غالبا تا اجرت را نگرفته نمىتواند به حج برود، پس اگر اجرت را
مطالبه كند بايد پرداخت گردد.
(مسأله 225): اگر كسى را أجير كنند كه حج انجام دهد و شرط
نمايند تا حج را بجا نياورده اجرت داده نخواهد شد اجاره و شرط، هر
دو صحيح است.
(مسأله 226): هر گاه شخصي را به مبلغ معينى براى حج، أجير
56

كنند و آن مبلغ، كفايت مخارج حج را نكند واجب نيست مستأجر،
كمبود را تأمين نمايد هم چنان كه در صورت زياد آمدن نيز مستأجر
نمىتواند زيادى را پس بگيرد.
(مسأله 227): اگر كسى أجير شود در سال معينى براى ميت،
حج بجا آورد تقديم و يا تأخير آن جايز نيست و اگر بتأخير انداخت
و در سالهاى بعد حج را بجا آورد ذمه منوب عنه فارغ شده ولى اجرت
را مستحق نخواهد بود مگر أين كه تقديم و يا تأخير با رضايت مستأجر
بأشد.
(مسأله 228): اگر كسى را أجير نمايند و شرط كنند كه در سال
معين، خودش بايد حج را انجام دهد و اتفاقا در آن سال، فوت كند يا
مانعى پيش از رفتن و يا در بين رآه پيش بيايد كه نتواند حج را انجام
دهد اجاره فسخ شده و مستحق اجرت نيز نخواهد بود.
(مسأله 229): اگر كسى بدون قيد مباشرت، أجير گرديد كه حج
انجام دهد اتفاقا براى أجير مانعى پيش آمد كه نتوانست حج را بجا
آورد اجاره فسخ نخواهد شد بلكه مىتواند از طرف منوب عنه، نائب
بگيرد.
(مسأله 230): هر گاه شخصي در وسعت وقت، براى حج تمتع
نائب گردد و بر حسب اتفاق، وقت تنگ شده و ناچار شود از عمره
تمتع به حج افراد عدول نمايد در أين صورت فراغ ذمه منوب عنه
مشكل است و اگر اجاره بر تفريغ ذمه منوب عنه بوده بايد با صاحب
مال، مصالحه نمايد و اگر اجاره بر اعمال عمره و حج تمتع بود
استحقاق اجرت را نخواهد داشت.
57

(مسأله 231): هر گاه نائب به علت جلوگيرى دشمن و يا بيمارى
نتواند حج انجام دهد اگر اجاره، مقيد به همان سال بود اجاره باطل
شده و بايد اجرت را پس بدهد و چنانچه مقيد نبود حج به عهده أو
است و بايد در سال بعد انجام دهد.
(مسأله 232): هر گاه براى انجام حج بلدي نائب گرديد ولى
راهى معين نشده بأشد نائب مخير است از هر راهى كه خواست برود
ولى اگر راهى براى رفتن تعيين شده بأشد عدول از آن رآه به رآه
ديگرى جائز نيست. و اگر از رآه ديگرى رفت و اعمال را انجام داد حج
صحيح بوده و ذمه منوب عنه نيز فارغ مىشود.
و اگر تعيين رآه در اجاره به نحو شرطيت بوده أجير تمام اجرت را
مستحق مىشود و مستأجر خيار فسخ دارد و در صورت فسخ، أجير
مستحق أجرة المثل خواهد بود.
و اگر تعيين رآه به نحو جزئيت بوده در أين صورت نيز مستأجر حق
فسخ دارد و اگر فسخ نكرد أجير اجرت مقرر را به مقداري كه انجام داده
مستحق مىشود و به مقداري كه مخالفت نموده چيزى را مستحق
نخواهد بود.
فوت نائب
(مسأله 233): اگر نائب، پيش از احرام، فوت كند ذمه منوب
عنه فارغ نشده و واجب است دوباره نائب گرفته شود و نائب نيز
مستحق اجرت نخواهد بود، ولى اگر مقدمات عمل، داخل در اجاره
بأشد هر مقدار از مقدمات را كه انجام داده اجرت همان مقدار را
58

مستحق خواهد بود.
اگر نائب، پس از احرام و پيش از ورود به حرم، فوت نمايد بنابر
أظهر از منوب عنه كفايت مىكند.
اگر نائب، پس از احرام، و ورود در حرم، فوت نمايد حج أو
صحيح و از منوب عنه كفايت مىكند.
در أين دو صورت، اگر نائب بر تفريغ ذمه ميت، أجير شده
مستحق تمامى اجرت خواهد بود و اگر براى انجام دادن اعمال، أجير
گشته اجرت هر مقداري را كه بجا آورده مستحق مىباشد.
نيابت كارمندان كاروان
(مسأله 234): اگر كسى از كارمندان كاروان كه حج نيابى بجا
مىآورد ناچار شود پس از عمره تمتع و پيش از حج، از مكة معظمه
خارج شده به عرفات برود و برگردد حج نيابى آنان اشكالى پيدا
نمىكند.
(مسأله 235): افرادى كه همانند كارمند كاروانها براى حج تمتع
نائب شده اند و در ميقات به سبب اشتغال زياد از نيابت غفلت كرده
و سهوا براى خود محرم مىشوند بايد احتياط كنند و اعمال را به نيت
قربت مطلقه انجام دهند، و أين حج، كفايت از منوب عنه نمىكند.
(مسأله 236): كسى كه به صورت كارمند كاروان به حج مىرود اگر
در سفر أول، استطاعت پيدا كرده و حجة الاسلام را بجا آورده است
در سفرهاى بعدى مىتواند از طرف پدر يا مادر يا كس ديگرى نائب
شود.
59

(مسأله 237): بعضي از كارمند كاروانها گاهى بناچار وقوف
اضطراري مشعر الحرام را درك مىكنند و پيش از طلوع فجر، براى
انجام كارهاى ضروري حجاج و يا همراهى با ضعفاء و زنان به منى
كوچ مىكنند اگر چنانچه بخواهند حج نيابى بجا آورند نيابت آنان
اشكالى ندارد.
مسائل متفرقة نيابت
(مسأله 238): جايز نيست در حج تمتع، كسى را براى انجام
عمره تمتع و شخص ديگرى را براى انجام حج تمتع، نائب بگيرند.
(مسأله 239): اگر نائب، نياز به تيمم و يا وضوى جبيره پيدا كند
نيابت أو صحيح بوده و اشكالى ندارد.
(مسأله 240): نائب بايد طواف نساء را به نيابت از منوب عنه
بجا آورد و أحوط آنست كه يك طواف نساء نيز از طرف خودش انجام
دهد و اگر طواف نساء را بطور صحيح بجا نياورد زن بر نائب حلال
نمىشود و بر منوب عنه چيزى نيست.
(مسأله 241): هر گاه نائب، حج نيابى را پيش از وقوف مشعر
الحرام به سبب جماع فاسد كند واجب است حج را به آخر برساند و در
سال بعد نيز حج را از طرف خودش بجا آورده و يك شتر كفاره نيز
بدهد وعلى الظاهر ذمه منوب عنه فارغ شده و نائب نيز مستحق
اجرت خواهد بود (هر چند در سال بعد با عذر يا بدون عذر، حج را
انجام ندهد).
(مسأله 242): هر گاه نائب، كارى را كه در احرام موجب كفاره
60

مىشود مرتكب گردد بايد كفاره آن را از مال خود بپردازد (هر چند
نيابت به اجاره و يا به تبرع بأشد).
(مسأله 243): پول قرباني و لباس احرام به عهده نائب است ولى
اگر شرط كنند كه مستأجر بپردازد مطابق شرط، عمل مىشود.
(مسأله 244): اگر كسى به نيابت ميت براى حجة الاسلام نائب
گرديد و پس از أين كه لباس احرام پوشيد وتلبيه را گفت معلوم شد كه
منوب عنه مستطيع نيست لازم است حج را بدون قصد حجة الاسلام
بپايان برساند و نسبت به اجرت نيز با مستأجر مصالحه نمايد.
(مسأله 245): در نيابت واجب است كه نوع حج (حج تمتع،
حج قران، حج افراد) معين شود و نائب نيز نمىتواند خلاف نيابت
عمل كرده و حج ديگرى بجا آورد.
(مسأله 246): اتحاد در جنس، بين نائب و منوب عنه لازم
نيست بلكه مىتواند مرد به نيابت از زن، و زن به نيابت از مرد، حج
بجا آورد.
(مسأله 247): در حج بلدي، نائب بايد از شهر منوب عنه
حركت كند و جائز نيست از شهر ديگرى عازم شود.
(مسأله 248): نائب گرفتن صروره براى صروره و غير صروره
اشكالى ندارد ولى نائب گرفتن صروره مكروه است بخصوص اگر
نائب، زن و منوب عنه مرد بأشد.
ولى اگر منوب عنه مرد و زنده بأشد و بسبب بيمارى يا پيرى
نتوانسته حجة الاسلام را بجا بياورد احتياط آنست كه نائب، صروره
و مرد بأشد.
61

(مسأله 249): اگر كسى براى حج تمتع نائب شود واجب
نيست به زيارت مدينه منوره برود ولى اگر در ضمن اجاره شرط شده
و يا أين كه در عرف، زيارت مدينه منوره نيز جزو اجاره بأشد لازم است
برود.
(مسأله 250): اگر كسى أجير شود كه در سال معينى حج نيابى
بجا آورد و در همان سال با هبه يا ارث مستطيع گردد بايد حج خودش
را بجاى آورد
(مسأله 251): هر گاه أجير شد در سال معينى حج انجام دهد
چنانچه بخواهد از طرف شخص ديگرى براى همان سال أجير شود
اجاره دوم باطل خواهد بود.
ولى مىتواند از طرف دو نفر براى دو سال مختلف، و يا از
طرف يكى به قيد مباشرت و ديگرى بدون قيد مباشرت در يك سال،
اجاره را قبول كند ولى بايد دومى را كه بدون قيد مباشرت است به
شخص ديگرى واگذار نمايد.
(مسأله 252): در حج مستحبى يك نفر مىتواند به جاى چند
نفر حج انجام دهد ولى در حج واجب جايز نيست بلكه بايد نيابت از
طرف يك نفر بأشد مگر أين كه وجوبش به آن دو نفر بطور شركت
بأشد (همانند أين كه دو نفر نذر كنند با هم كسى را براى حج أجير
كنند) كه در أين صورت يك نفر مىتواند از طرف دو نفر، حج انجام
دهد.
(مسأله 253): در حج مستحبى جايز است چند نفر در يك
سال، به نيابت از يك نفر بطور استحبابي يا تبرعى يا اجاره حج بجا
62

آورند.
و هم چنين است در حج واجب: اگر متعدد بأشد، همانند أين كه
براى ميت يا زنده أي كه بسبب عذر شرعي نمىتواند به حج برود دو
حج مختلف (حجة الاسلام و نذرى) و يا دو حج متحد (دو حج
نذرى) واجب شده، و يا يك حج واجب و ديگرى مستحب، كه در
تمامى أين صور مىتوان دو نفر را (يكى را براى واجب أول و ديگرى را
براى واجب دوم يا مستحب) أجير نمود بلكه بعيد نيست كه بتوان دو
نفر را براى يك حج واجب (حجة الاسلام) از باب احتياط (به جهت
احتمال نقصان حج يكى از آن دو) أجير نمود.
(مسأله 254): نيابت شخص بالغ و عاقل از بچه مميز و ديوانه
مانعى ندارد بلكه اگر حج بر ذمه ديوانه در حال افاقه واجب شده و در
حال ديوانگى فوت كرده، واجب است كسى را نائب بگيرند كه از
طرف أو حج انجام دهد.
(مسأله 255): هر گاه كسى أجير شد كه خودش حج نيابى را بجا
آورد نمىتواند ديگرى را براى حج أجير نمايد مگر أين كه مستأجر
اجازه داده بأشد.
(مسأله 256): اگر حج نائب، تبرعى است مطابق تقليد خودش
اعمال را انجام دهد و اگر براى حجة الاسلام أجير شده بايد بنابر
احتياط، تقليد خودش و تقليد منوب عنه را سنجيده و هر كدام كه
أحوط بأشد آن را اختيار نموده و اعمال را مطابق آن، انجام دهد.
(مسأله 257): كسى كه به قصد حج نيابى محرم شود و پس از
انجام اعمال عمره تمتع متوجه گردد پيش از أين كه حج نيابى را قبول
63

كند خودش مستطيع بوده در أين صورت احرام وى باطل است و بايد
در يكى از مواقيت پنجگانه محرم به احرام عمره تمتع گردد تا براى
خودش حج بجا بياورد ولى اگر پس از أين كه عمره نيابى را انجام داد
مستطيع شود بايد حج نيابى را ادامه دهد.
(مسأله 258): هم چنان كه نيابت، بدون اجرت و با اجاره صحيح
است به جعاله (1)، و شرط ضمن عقد و مانند اينها نيز صحيح
مىباشد.
(مسأله 259): كسى كه حج نيابى انجام مىدهد اگر در قرباني،
شخص ديگرى را وكيل نمايد بهتر است چنين نيت كند (ذبح مىكنم
أين گوسفند را براى آنچه كه در ذمه موكل من است قربة إلى الله) و اگر
نام منوب عنه را هم ذكر كند بهتر است.
(مسأله 260): كسى كه حج نيابى انجام مىدهد اگر پس از ورود
به مكة معظمه، شك كند كه نيت نيابت كرده يا نه، در أين صورت بايد
احتياط كند و اعمال را به قصد آن كه احرام از طرف أو بسته ادامه دهد
و أين حج، كفايت از منوب عنه نمىكند.
(هامش) (1) جعاله آنست كه شخصي بگويد هر كس نيابت حج مرا قبول كند فلان مبلغ
به أو مىدهم.
شرط ضن عقد أين است كه در ضمن عقد معامله (مثلا فروش خانه يا مغازه)
شرط كند كه از طرف أو حج بجا بياورد. ()
64

حج و وصيت
كسى كه حجة الاسلام بر أو واجب شده و خودش نتوانسته
انجام دهد بايد وصيت نمايد تا پس از مرگش حج أو را بجاى آورند.
اگر وصيت كرد بايد مطابق وصيت عمل شود.
(مسأله 261): اگر شخصي وصيت نمايد كه از شهرش نائب
بگيرند واجب است از شهر أو نائب گرفته شود.
(مسأله 262): هر گاه كسى وصيت به حج بلدي نمايد ولى مال
أو به اندازه هزينه حج بلدي نباشد بايد از نزديكترين محل به شهرش
كه ممكن است نائب بگيرند.
(مسأله 263): اگر وصيت به حج بلدي نمايد ولى وصى يا
وارث، كسى را از ميقات نائب بگيرند در أين صورت اگر اجاره از مال
ميت است اجاره باطل مىباشد ولى با عمل نائب، ذمه ميت فارغ
مىشود.
(مسأله 264): هر گاه وصيت كرده از شهرش نائب بگيرند
و شخصي آن را مجانى از ميقات انجام دهد چون عمل به وصيت
نشده لازم است كسى را بفرستند تا حج أو را بجا آورد. و اگر وصيت به
حجة الاسلام بود نائب به نيت قربت مطلقه انجام دهد.
(مسأله 265): اگر وصيت به حج بلدي از غير شهر خود بكند
همانند أين كه يك تهرانى وصيت كند كه از شهر قم نائب بگيرند عمل
65

به أين وصيت لازم است و ما زاد بر هزينه حج بلدي از ثلث حساب
مىشود.
(مسأله 266): هر گاه وصيت نموده از براى أو حج بجا آورند
ولى معين نكرده حج بلدي يا ميقاتى انجام دهند اگر حجة الاسلام
بأشد واجب است از شهرش نائب بگيرند.
(مسأله 267): هر گاه كسى وصيت نموده شخص خاصى از
طرف أو حج انجام دهد واجب نيست آن شخص قبول كرده و از طرف
أو حج بجا آورد.
(مسأله 268): اگر وصيت كرده شخص معينى براى أو حج بجا
آورد عمل به وصيت لازم است و بايد همان شخص را استيجار
نمايند.
(مسأله 269): هر گاه وصيت كرده از ثلث أو شخص خاصى حج
انجام دهد ولى ورثه، كس ديگرى را بفرستند در أين صورت اگر حجة
الاسلام بأشد حج صحيح بوده و ذمه ميت نيز فارغ مىشود و اگر با
مال ميت نائب گرفته اند اجاره باطل بوده و نائب، أجرة المثل را
مستحق خواهد بود.
(مسأله 270): اگر وصيت كرده شخص خاصى براى أو حج
انجام دهد و آن شخص به خاطر أين كه اجرتش كم است قبول نكند در
أين صورت اگر ثلث تركه، وافى به زيادة از مقدار متعارف بأشد بايد
بدهند و اگر ثلث نيز وافى نباشد شخص ديگرى را به همان مقدار
متعارف، أجير كنند كافى است.
(مسأله 271): هر گاه وصيت به حجة الاسلام نموده و هزينه آن
66

را نيز معين كرده، واجب است به أين وصيت عمل كنند و هزينه آن نيز
از أصل مال اخراج مىشود و اگر بيش از أجرة المثل بأشد تفاوتش از
ثلث خواهد بود.
(مسأله 272): اگر وصيت به حج نموده و هزينه آن را نيز تعيين
كرده، ولى چون مقدارش كمتر از مقدار متعارف است هيچ كس قبول
نكند در أين صورت اگر حجة الاسلام است بايد كمبود را از أصل مال
تدارك كنند، و اگر حجة الاسلام نيست وصيت باطل بوده و صرف در
خيرات مىشود و در صورت امكان، صرف در عمره مفرده و همانند
آن بشود بهتر است.
(مسأله 273): هر گاه وصيت نموده چند سال معين را حج انجام
دهند و هزينه هر سال را نيز تعيين كرده است اگر هزينه هر سال، براى
مخارج يك سال كافى نباشد بايد هزينه دو سال يا سه سال صرف
هزينه يك سال بشود.
(مسأله 274): اگر وصيت به حجة الاسلام نموده و مال معينى را
نيز تعيين كرده، ولى وصى بداند كه خمس يا زكات آن مال، پرداخت
نشده در أين صورت واجب است خمس يا زكات آن مال را پرداخت
نموده و باقيمانده را صرف در حج نمايد و اگر هزينه حج را كافى نبود
لازم است كمبود را از أصل مال تدارك كند.
(مسأله 275): اگر وصيت كرده از طرف أو حج مستحبى بجا
آورند و هزينه آن را نيز تعيين نموده در أين صورت اگر به اندازه ثلث يا
كمتر از ثلث بأشد صرف در رآه حج مىگردد و اگر بيش از ثلث بأشد
واجب نيست تمام آن مبلغ، صرف هزينه حج شود مگر أين كه در
67

بيشتر از ثلث، ورثه رضايت بدهند.
(مسأله 276): اگر بدون تعيين نوع حج، وصيت به حج كند
و ورثه احتمال استقرار حج بر ذمه أو بدهند اخراج هزينه حج از أصل
تركه، واجب نيست و احتياط أين است كه نائب نيز به قصد قربت مطلقه
حج بجا آورد.
(مسأله 277): هر گاه كسى وصيت كند حجة الاسلام أو را
شخص ناقص الأعضاء (كه نتواند حج را بطور صحيح و طبيعي بجا
آورد) بجا آورد صحيح نخواهد بود.
(مسأله 278): اگر وصيت ننمود ولى حجة الاسلام بر ذمه وى
مستقر بود بر ورثه واجب است كسى را استيجار نمايند تا از طرف أو
حج انجام دهد و أحوط آنست كه كبار ورثه، ما زاد از حج ميقاتى را از
سهم خود بپردازند.
(مسأله 279): هر گاه كسى فوت نمود و حجة الاسلام بر ذمه
داشت بايد در سال أول، نائب گرفته شود و اگر در آن سال، ممكن نشد
لازم است در سال بعد نائب بگيرند.
(مسأله 280): اگر كسى فوت نمود و حجة الاسلام بر أو واجب
بود و در سال أول، نائب پيدا نشود مگر به اجرت بيش از مقدار
متعارف، واجب است أين پول را از أصل مال بدهند و جائز نيست
جهت صرفه جوئى تا سال بعد بتأخير بيندازند هر چند در ميان ورثه،
كودكان نا بالغ بأشد.
(مسأله 281): اگر شخصي فوت نمود و حجة الاسلام بر أو
واجب بود و خمس و زكات نيز بدهى داشت و مال أو كفايت هر دو را
68

نكرد در أين صورت اگر مالى كه خمس و زكات به آن تعلق گرفته موجود
بأشد واجب است خمس و زكات آن را بپردازند و اگر بر ذمه وى منتقل
شده حج بر آنها مقدم است (هم چنان كه بر قرض و بدهى نيز مقدم
است).
(مسأله 282): اگر شخصي فوت كند و حجة الاسلام بر ذمه وى
مستقر بود و پيش كسى أمانتي داشته كه أو احتمال بدهد اگر آن را به
ورثه بدهد حج أو را انجام نخواهند داد واجب است آن مال را صرف
هزينه حج نموده و به نيابت أو حج انجام دهد و اگر بيش از هزينه حج
بود باقي را به ورثه برگرداند (و حكم هر مالى كه ميت پيش ديگرى
داشته بأشد از قبيل عاريه و اجاره و غصب و طلب و... همانند حكم
امانت است).
(مسأله 283): هر گاه كسى فوت كند و بعضي از ورثه اعتراف
كنند كه حجة الاسلام بر أو واجب بود و بعض ديگر آن را انكار نمايند بر
ورثه أي كه اعتراف دارند واجب نيست شخصي را أجير نموده به حج
بفرستند، ولى اگر كسى قبول كند با حصه معترفين حج نمايد بايد آنان
حصه خود را بپردازند تا أو حج بجا آورد.
(مسأله 284): اگر ميت به مقدار هزينه حج واجب، تركه نداشته
بأشد واجب نيست ورثه براى أو حج انجام دهد.
(مسأله 285): اگر استقرار حج بر ذمه ميت معلوم، ولى بجا
آوردنش مشكوك بأشد واجب است كسى را نائب بگيرند كه از طرف
أو حج انجام دهد و هزينه اش نيز از أصل مال اخراج مىگردد.
(مسأله 286): اگر اجيرهاى متعددى بأشد كه بخواهند حج بجا
69

آورند أحوط أين است كسى را كه كمتر از ديگران اجرت مىگيرد أجير
نمايند (در صورتي كه اجرت به مال ميت بأشد) هر چند بنابر أظهر
جايز است كسى را أجير كنند كه از حيث فضيلت و شرف، مناسب
حال ميت بأشد هر چند به مبلغ بيشترى أجير شود.
(مسأله 287): هر گاه ورثه در استطاعت ميت شك داشته بأشد
على الظاهر لازم نيست كسى را استيجار نمايند.
هزينه حج
(مسأله 288): هزينه حجة الاسلام، از أصل مال بر داشته
مىشود مگر أين كه در وصيت تصريح شده بأشد از ثلث بر دارند و اگر
ثلث وافى نبود بقيه از أصل مال تدراك مىشود.
هزينه حج نذرى، از ثلث خارج مىگردد و اگر ثلث وافى نبود با
اجازه ورثه از بقيه تركه برداشته مىشود.
هزينه حج افسادى، از ثلث اخراج مىشود و اگر ثلث وافى
نبود احتياط أين است كه كبار ورثه از سهم خودشان، نقصان را تدارك
كنند.
هزينه حج مستحبى، از ثلث برداشته مىشود.
(مسأله 289): هر گاه كسى وصيت كرده از طرف أو حج انجام
داده و هزينه اش را از ثلث بردارند اگر شخص ديگرى بطور مجانى
حج أو را انجام دهد چون عمل به وصيت نشده، لازم است جهت
عمل به وصيت، كسى ديگرى را به حج بفرستند.
(مسأله 290): اگر وصيت به حج كرده ولى معلوم نيست كه
70

مقصودش حجة الاسلام يا حج مستحبى است در أين صورت قرينه به هر
كدام بأشد مطابق آن عمل مىشود و اگر قرينه أي نباشد مخارج آن از
ثلث اخراج مىشود.
(مسأله 291): اگر كسى قبلا حج بجا آورده و سپس وصيت كند
كه پس از مرگ وى حجى بجا آورند و ورثه نداند كه وصيت به حجة
الاسلام است (زيرا امكان دارد كه حج سابق أو باطل شده و يا
مستطيع نبوده است) و يا حج احتياطى و استحبابي است در
أين صورت بايد از ثلث مال، كسى را نائب بگيرند و نائب نيز حج را
به قصد قربت مطلقه بجاى آورد.
مسائل متفرقة
(مسأله 292): به مجرد نائب گرفتن، ذمه ميت فارغ نمىشود
بلكه بايد حج صحيح بجا آورده شود، پس اگر معلوم شد كه نائب
بطور عمد و يا به جهت عذرى حج را بجا نياورده، واجب است دوباره
شخص ديگرى را از أصل مال استيجار نمايند و اگر اجرت أولى از مال
ميت بوده و پس گرفتن آن ممكن بأشد لازم است پس گرفته شود.
(مسأله 293): اگر شخصي فوت نمود و حجة الاسلام بر أو
واجب بود ورثه قبل از استيجار، حق تصرف در تركه ميت را ندارند
(چه هزينه حج با تركه برابر بوده و يا كم بأشد بنابر احتياط) ولى اگر
تركه زياد بأشد و ورثه نيز ملتزم به أداء حج باشند مىتوانند در تركه
ميت تصرف نمايند.
(مسأله 294): هر گاه پس از مرگ موصى، هزينه حج در دست
71

وصى تلف گردد:
اگر به علت سهل انگارى و اهمال، تلف شده وصى ضامن بوده
و بايد از مال خود براى ميت نائب بگيرد.
اگر بدون سهل انگارى تلف شده، وصى ضامن نخواهد بود
و لازم است اگر وصيت به حجة الاسلام بوده از أصل مال، و اگر غير
حجة الاسلام است از بقيه ثلث، نائب گرفته شود و اگر مال ميان ورثه
تقسيم شده از هر يك به نسبت سهم خود جهت هزينه حج پس گرفته
مىشود.
اگر معلوم نباشد كه در اثر سهل انگارى بوده و يا بدون سهل
انگارى تلف گرديده است در أين صورت ضمانت وصى ثابت نبوده
و جايز نيست خسارت آن از وصى پس گرفته شود.
(مسأله 295): هر گاه وصى پس از گرفتن هزينه حج ميت، فوت
نمايد و معلوم نباشد كه پس از مرگ، نائب گرفته و يا هنوز استيجار
نكرده است، در أين صورت اگر حجة الاسلام است مجددا از أصل
تركه، و اگر حج مستحبى است از ثلث مال، بايد أجير بگيرند و اگر
هزينه حج در أموال وصى موجود بأشد پس گرفته مىشود و اگر
موجود نباشد ضمانتى براى وصى نيست زيرا احتمال دارد وصى از
مال خود نائب گرفته و سپس مال موصى را بجاى آن برداشته است.
(مسأله 296): اگر كسى خانه و يا ملك خود را به شخص ديگرى
صلح كند به شرط آن كه پس از مرگ وى براى أو حج انجام دهد أين
شرط صحيح بوده و بر آن شخص واجب است به آن شرط، عمل كند
و آن خانه و يا ملك از مال ميت محسوب نخواهد شد (هر چند آن
حج، مستحبى بأشد).
72

(مسأله 297): هر گاه خانه خود را به شخص ديگرى تمليك
نمايد به شرط آن كه پس از مرگ وى آن را فروخته و پولش را صرف در
حج كند أين شرط، صحيح بوده و لازم است آن شخص به آن شرط
عمل كند و آن خانه جزو مال ميت محسوب نخواهد شد.
(مسأله 298): اگر كسى خانه خودش را به مبلغى بفروشد و با
خريدار شرط نمايد كه پس از مرگ وى پول خانه را در رآه حج صرف
كند أين شرط، صحيح بوده و لازم است به أين شرط، عمل شود و پول
خانه نيز جزو تركه ميت محسوب خواهد شد.
و اگر حجة الاسلام است بايد پول خانه صرف هزينه حج شود
در صورتي كه هزينه اش بيش از مقدار متعارف نباشد و اگر بيش از
مقدار متعارف بأشد مقدار متعارف از أصل تركه، و ما زاد از ثلث
محسوب مىشود. و اگر حج مستحبى است هزينه حج از ثلث مال
محسوب خواهد شد.
73

حج استحبابي
(مسأله 299): مستحب است:
كسى كه شرايط وجوب حج را ندارد در صورت امكان به
حج برود.
كساني كه حجة الاسلام را بجا آورده اند در صورت امكان، نيز
حج انجام دهند.
كساني كه متمكن هستند هر سال حج بجا آورند و مكروه
است پنج سال متوالي آن را ترك نمايند.
به نيابت حضرات أئمة معصومين (عليهم السلام) و پدر و مادر
و دوستان و خويشاوندان (غائب يا معذور) تبرعا حج بجا آورد.
كسى را كه تمكن از حج ندارد به حج بفرستند.
كسى كه هزينه سفر حج را ندارد قرض كرده به حج برود
به شرط أين كه پس از برگشتن بتواند به سهولت قرض خود را بپردازد.
كسى كه تمكن ندارد از مال خودش حج انجام دهد با أجير
شدن و نيابت از ديگرى حج بجا آورد.
(مسأله 300): جائز است كه به افراد غير مستطيع از زكات داده
شود تا حج بجاى آورند.
(مسأله 301): زنى كه شوهر دارد جايز نيست در صورتي كه
منافى حق شوهرش بأشد بدون اجازه أو حج مستحبى بجا آورد.
74

و زنى كه در عده طلاق رجعي (1)، است همانند زن شوهردار
مىباشد ولى اگر در عده طلاق بائن (2)، و يا عده وفات (3) بأشد اذن
شوهر معتبر نيست.
(مسأله 302): اگر كسى قصد داشت حج مستحبى بجا آورد
و اشتباه كرد در هنگام احرام، نيت حجة الاسلام نمود احرام وى
صحيح است و حج وى نيز حج استحبابي خواهد بود.
(مسأله 303): در حج مستحبى جايز است هر يك از اقسام سه
گانه حج را (حج افراد - حج قران - حج تمتع) كه مايل بأشد بجا آورد
لكن حج تمتع أفضل است.
(مسأله 304): اشخاصى كه براى حج مستحبى احرام مىبندند
پس از بستن احرام، انجام تمامى اعمال آن واجب مىگردد
و نمى توانند بدون اتمام اعمال، حج را ترك كنند.
(مسأله 305): كسى كه احرام
عمره تمتع را بست جايز نيست حج خود را هر چند استحبابي بأشد
ترك نمايد.
(هامش) (1) طلاق رجعي: طلاقي است كه شوهر در عده مىتواند طلاق را ناديده گرفته
و رجوع نمايد.
(2) طلاق بائن: طلاقي است كه شوهر حق رجوع ندارد.
(3) عده وفات: عده زنى است كه شوهرش فوت كرده. ()
75

عمره مفرده
حج افراد
حج قران
ميقات هاى احرام
77

عمره و اقسام آن
عمره همانند حج، گاهى واجب و زماني مستحب مىباشد
و كساني كه فاصله سكونت آنان تا مسجد الحرام، كمتر از شانزده
فرسخ شرعي (88 كيلومتر) بأشد اگر شرايط استطاعت را دارا باشند
در مدت عمر، يك مرتبه واجب مىشود ولى كساني كه در دور تر از
آن مسافت (همانند ايرانى ها) سكونت دارند وظيفه آنان حج تمتع
است و هيچ گاه عمره به تنهائى واجب نمىشود هر چند استطاعت
عمره را داشته باشند.
79

عمره مفرده
(مسأله 306): كساني كه در غير موسم حج وارد مكة معظمه،
بلكه بنابر احتياط وارد حرم مىشوند واجب است با احرام عمره
مفرده وارد شده و اعمال آن را انجام دهند.
(مسأله 307): عمره با نذر و عهد و قسم و شرط ضمن عقد
و اجاره واجب مىشود و هم چنين با افساد عمره، عمره ديگرى
واجب مىگردد.
(مسأله 308): تكرار عمره نيز همانند حج، مستحب مؤكد است
و مستحب است در هر ماه يك عمره مفرده بجا آورده شود.
(مسأله 309): بين دو عمره بايد يك ماه فاصله بأشد و مقصود از
يك ماه نيز حلول ماه هلالي است نه مقدار سى روز، بدين معنى كه در
هر ماه مىتواند يك عمره بجا آورد هر چند فاصله دو عمره كمتر از
سى روز بأشد، پس جايز است يك عمره را در يك ماه اگر چه در آخر
آن، و عمره ديگرى را در ماه بعدى اگر چه در أول آن بأشد انجام داد.
(مسأله 310): آنچه فاصله زماني يك ماه بين دو عمره معتبر
است هنگامى است كه هر دو عمره براى بجا آورنده و يا هر دو براى
شخص ديگرى بأشد ولى بجا آوردن دو عمره در يك ماه (يك عمره
براى خودش و يك عمره براى ديگرى و يا دو عمره براى دو نفر ديگر)
اشكالى ندارد.
80

(مسأله 311): كسى كه عمره مفرده را در ماه‌هاى حج به جا
آورده و تا روز ترويه (هشتم ذي الحجة) در مكة معظمه باقي ماند
و قصد نمود كه حج تمتع بجا آورد در أين صورت عمره مفرده أي كه
انجام داده عمره تمتع به حساب مىآيد و پس از آن مىتواند حج
تمتع بجا آورد.
(مسأله 312): كسى كه براى حج أجير شده پس از فراغت از
اعمال حج نيابى، واجب نيست عمره بجا آورد هر چند در أين
هنگام، استطاعت عمره را دارد لكن بجا آوردنش أحوط است.
ميقات عمره مفرده
كسى كه براى عمره مفرده مشرف مىشود اگر عبورش از
مواقيت پنجگانه است بايد از همان ميقات محرم شود و نمى تواند
بدون احرام از ميقات عبور كند.
ولى افرادى كه در مكة معظمه هستند و بخواهند عمره مفرده
بجاى آورند بايد به خارج از حرم رفته و در أدنى الحل محرم شوند و بهتر
است در تنعيم، يا حديبيه، يا جعرانه، احرام ببندند
و اگر منزلش بين ميقات و حرم است مىتواند از مواقيت يا أدنى
الحل و يا از منزل خود، احرام ببندد.
اعمال عمره مفرده
عمره مفرده داراى هشت عمل است:
1 - نيت
81

2 - احرام از ميقات يا أدنى الحل
3 - طواف
4 - نماز طواف
5 - سعى
6 - تقصير يا حلق
7 - طواف نساء
8 - نماز طواف نساء
بايد لباس احرام را بپوشد و پس از نيت، تلبيه بگويد سپس به
مكة معظمه برود و طواف را انجام دهد و دو ركعت نماز طواف در
پشت مقام حضرت إبراهيم (عليه السلام) بخواند آنگاه هفت بار ميان صفا
و مروه سعى نموده تقصير يا حلق نمايد و پس از آن، طواف نساء را
بجا آورده و دو ركعت نماز طواف نساء را در پشت مقام بخواند،
و بدينسان از احرام بيرون آمده و آنچه بسبب احرام بر أو حرام شده
بود حلال مىشود.
فرق عمره تمتع با عمره مفرده
عمره تمتع با عمره مفرده در بيشتر اعمال مساويند ولى در
چند چيز با هم فرق دارد:
1 - ميقات عمره مفرده براى حاضر در مكة معظمه، أدنى
الحل است گرچه مىتواند از مواقيت پنجگانه نيز محرم شود ولى
احرام عمره تمتع بايد از ميقاتهاى پنجگانه بأشد.
2 - در عمره مفرده، طواف نساء واجب است و بايد پس از
82

حلق يا تقصير بجا آورده شود ولى در عمره تمتع، طواف نساء واجب
نيست هر چند انجام آن به قصد رجاء، موافق احتياط است.
3 - در عمره مفرده، مخير بين تقصير و سر تراشيدن است ولى
در عمره تمتع، بايد تقصير نمايد و سر تراشيدن حرام است.
4 - عمره مفرده در همه ماه‌هاى سال صحيح است ولى عمره
تمتع بايد در ماه‌هاى حج (شوال، ذي القعدة، ذي الحجة) انجام گيرد.
5 - در عمره مفرده، اگر كسى پيش از سعى عمدا با زن،
نزديكى كند عمره أو باطل مىشود و علاوه بر كفاره، بايد تا ماه بعد در
مكة معظمه بماند و سپس عمره خود را اعاده نمايد ولى بطلان عمره
تمتع در نزديكى با زن، بنابر احتياط است.
مسائل عمره مفرده
(مسأله 313): كسى كه مىخواهد براى عمره مفرده محرم شود
با توجه به أين كه ميقات عمره مفرده (تنعيم) در اثر بزرگى شهر مكة
معظمه، متصل به شهر شده است پس از بستن احرام بنابر احتياط،
نمىتواند در روز تظليل نمايد و اگر سوار ماشين سقف دار شود
احتياط أين است كه كفاره بدهد.
(مسأله 314): اگر كسى پس از احرام عمره مفرده مريض گرديد
و نتوانست اعمال آن را انجام دهد بايد پس از بهبودى بجا بياورد و اگر
أو را به وطن خود برگرداندند بايد براى خروج از احرام نائب بگيرد تا
نائب، طواف و سعى را انجام داده و بعد خودش تقصير نموده و سپس
نائب، طواف نساء و نماز آن را بجا آورد.
83

(مسأله 315): اگر كسى (براى احرام عمره مفرده) از ميقات
بگذرد و عمدا احرام را ترك نمايد بايد برگردد و از ميقات محرم شود
و اگر متمكن از برگشتن نشد و در أدنى الحل احرام ببندد كافى است.
(مسأله 316): هر گاه در عمره مفرده، نماز طواف نساء را
فراموش نمود بايد برگردد و نماز طواف نساء را در پشت مقام بخواند
و اگر امكان برگشتن نداشت هر جا كه متوجه گرديد بايد در همان جا
بخواند.
(مسأله 317): اگر كسى در عمره مفرده از روى علم و عمد،
پيش از سعى با زن نزديكى نمايد عمره وى باطل بوده و واجب است
دوباره آن را اعاده كرده و يك شتر كفاره نيز بدهد. و اگر پس از سعى
أين كار را كرده، عمره اش صحيح است ولى يك شتر بايد كفاره بدهد.
(مسأله 318): كسى كه عمره مفرده انجام مىدهد اگر پس از
سعى و پيش از تقصير از روى ناداني طواف نساء را بجا آورد عمره وى
اشكالى ندارد ولى احتياط أين است پس از أين كه تقصير نمود طواف
نساء را اعاده نمايد.
(مسأله 319): اگر كسى چندين عمره مفرده انجام داده ولى در
هيچ كدام، طواف نساء را بجا نياورده بأشد واجب است، براى هر
عمره، يك طواف نساء بجا آورد.
(مسأله 320): كسى كه براى عمره مفرده محرم گرديد تمامى
چيزهائى كه از محرمات احرام بشمار مىآيند بر أو حرام مىباشد
و پس از تقصير يا حلق، همه آنها (به غير از زن) بر أو حلال مىشود و پس
از طواف نساء و نماز آن، زن نيز بر أو حلال مىگردد.
84

(مسأله 321): اگر كسى عمدا طواف و سعى خود را در عمره
مفرده انجام ندهد در احرام باقي مىماند و تا عمره خود را بطور
صحيح وكامل انجام ندهد محل نمىشود.
(مسأله 322): اگر كسى در عمره مفرده پس از أين كه به وطن
خود مراجعت نمود متوجه گرديد كه طواف أو باطل بوده واجب
است برگردد و طواف و نماز را بجا آورد و احتياط واجب أين است كه
سعى و تقصير را نيز اعاده كند و اگر نتوانست بايد نائب بگيرد.
(مسأله 323): زن حائض كه به قصد عمره مفرده محرم شده در
صورتي كه بداند وقت انجام طواف و نماز آن را ندارد بايد براى طواف
و نماز نائب بگيرد و پس از أين كه خودش سعى و تقصير را بجا آورد
نائب، طواف نساء و نماز آن را انجام دهد.
(مسأله 324): اگر شخصي غسل جنابت را فراموش كند و پس
از انجام اعمال عمره مفرده متوجه گردد لازم است پس از طهارت،
طواف و نماز آن را اعاده كند.
حدود حرم:
ياقوت حموي حدود حرم را چنين مىنگارد:
از جانب شمال مكة معظمه، مسجد تنعيم با فاصله 6 كيلومتر
از جانب شرق جعرانه با فاصله 24 كيلومتر
از جانب غرب حديبيه با فاصله 48 كيلومتر
از جانب جنوب اضائة لبن با فاصله 12 كيلومتر
85

ورود و خروج از مكة معظمه
(مسأله 325): كسى كه مىخواهد وارد مكة معظمه شود
واجب است با احرام وارد شود و جايز نيست بدون احرام داخل گردد
ولى چند طائفة از أين حكم، مستثنى است:
1 - كساني كه مقتضاى شغل آنها أين است كه مرتب وارد مكة
معظمه شده و از آن خارج شوند همانند رانندگان و كساني كه براى
تهيه آذوقه در حال رفت و آمد هستند.
2 - افرادى كه اعمال حج و يا عمره مفرده را انجام داده اند
مىتوانند تا يك ماه بعد از عمره، از مكة معظمه بيرون رفته و بدون
احرام داخل گردند.
(مسأله 326): اگر كسى با احرام عمره تمتع وارد مكة معظمه
گرديد پس از فراغ از اعمال عمره تمتع، جائز نيست از مكة معظمه
خارج شود.
(مسأله 327): كسى كه در آخر ماه ذي القعدة عمره مفرده انجام
داده و از مكة معظمه خارج گرديد اگر خواست در أول ماه ذي الحجة
وارد مكة معظمه شود واجب است احرام ببندد و وارد گردد.
(مسأله 328): كسى كه در آخر ماه ذي القعدة محرم شده و عمره
مفرده خود را در أول ماه ذي الحجة انجام داده و سپس از مكة معظمه
خارج گرديد اگر خواست در همان ماه (ذي الحجة) وارد مكة معظمه
شود مىتواند بدون احرام وارد گردد.
(مسأله 329): كسى كه با احرام عمره تمتع وارد مكة معظمه
86

گرديد پيش از أين كه اعمال عمره را انجام دهد جايز نيست احتياطا از
مكة معظمه خارج شود.
(مسأله 330): كارمندان كاروانها كه به حج مشرف مىشوند
مىتوانند سالهاى بعد به منظور سهولت در رسيدگى أمور حجاج، يك
عمره مفرده بجاى آورند و براى رفتن به عرفات نيز محرم نشوند كه در
أين صورت جايز است تا يك ماه از مكة معظمه خارج شده و بدون
احرام وارد شوند.
(مسأله 331): كسى كه اعمال عمره تمتع را انجام داده جايز
نيست براى كارى غير از اعمال حج، از مكة معظمه بيرون برود ولى
اگر بخواهد به أطراف و نواحي تابعه، برود على الظاهر اشكالى ندارد.
(مسأله 332): اگر كسى پس از انجام عمره تمتع، بدون احرام از
مكة معظمه خارج شد دو صورت دارد:
بازگشت وى به مكة معظمه پيش از تمام شدن ما هي بأشد كه
عمره را در آن ماه انجام داده كه در أين صورت احرام لازم نيست.
بازگشت وى پس از تمام شدن ما هي بأشد كه عمره را در آن ماه
انجام داده كه در أين صورت لازم است با احرام وارد شده و عمره تمتع
خود را دوباره انجام دهد و بهتر آنست كه يك طواف نساء به قصد ما في
الذمة بجاى آورد.
87

حج و اقسام آن
حج بر سه قسم است:
حج قران
حج افراد
حج تمتع
أول: حج افراد
حج افراد عملي مستقل وجداگانه بوده و بر كسى واجب
مىشود كه فاصله منزل أو تا مسجد الحرام كمتر از شانزده فرسخ
شرعي بأشد كه در صورت استطاعت، واجب است حج افراد انجام
دهد.
(مسأله 333): كسى كه وظيفه أو حج تمتع است اگر حج افراد
بجا آورد كفايت نمىكند ولى در بعضي صور، حج تمتع وى تبديل به
حج افراد مىشود به تفصيلي كه در آينده خواهيم گفت.
دوم: حج قران
حج قران همانند حج افراد بر كساني كه فاصله منزل آنان تا
مسجد الحرام كمتر از شانزده فرسخ شرعي بأشد واجب مىگردد
و اعمال آن نيز همانند حج افراد است با أين تفاوت كه در حج قران در
88

هنگام احرام، مكلف بايد قرباني خود را همراه داشته بأشد و بدين
جهت قرباني بر أو واجب مىشود و احرام در أين نوع حج، با تلبيه، يا
اشعار (1)، يا تقليد (2) محقق مىشود.
ميقات حج افراد و قران
كسى كه محل سكونت آن، قبل از ميقاتهاى پنجگانه است
بايد از مواقيت پنجگانه احرام ببندد و اگر منزلش نزديكتر به ميقات
و يا بين ميقات و مكة معظمه واقع شده چنين شخصي از منزل و محل
خودش احرام مىبندد، و اگر منزلش در مكة معظمه است از أدنى
الحل محرم مىشود و لازم نيست به يكى از مواقيت برود (هر چند جايز
است از ميقات احرام ببندد.
اعمال حج افراد
اعمال حج افراد، دوازده چيز است:
1 - احرام از ميقات يا از منزل خود
2 - وقوف به عرفات از ظهر تا غروب روز نهم ذي الحجة
3 - وقوف در مشعر الحرام از طلوع فجر تا طلوع آفتاب
(هامش) (1) اشعار عبارت از پاره كردن طرف راست كوهان شتر است به أين معنى كه
شخص، طرف چپ قرباني ايستاده و طرف راست كوهانش را پاره نموده خون
آلود نمايد.
(2) تقليد: آنست كه زنگوله يا نعلين خود را بر گردن قرباني بياويزد. ()
89

4 - رمى جمره عقبه
5 - سر تراشيدن يا تقصير
6 - طواف خانه خدا
7 - دو ركعت نماز طواف در پشت مقام إبراهيم (عليه السلام)
8 - سعى بين صفا و مروه
9 - طواف نساء
10 - دو ركعت نماز طواف نساء
11 - بيتوته در منى، شبهاى يازدهم و دوازدهم
12 - رمى جمرات سه گانه
پس از احرام، براى وقوف به عرفات و سپس به مشعر الحرام
رفته و در آنجا وقوف مىنمايد صبح روز عيد قربان به منى رفته رمى
جمره عقبه و تقصير يا حلق را انجام مىدهد و سپس جهت طواف
و نماز و سعى و طواف نساء و نماز آن به مكة معظمه مىرود و پس از
اتمام، براى بيتوته و انجام اعمال منى، دوباره به منى برمىگردد.
اگر از آن كساني بأشد كه حج أو تبديل به حج افراد شده،
واجب است يك عمره مفرده نيز بجاى آورد.
فرق حج افراد با حج تمتع
حج افراد با حج تمتع در تمام اعمال مشترك هستند و در
بعضي احكام با يكديگر فرق دارند:
1 - در حج تمتع بايستى عمره و حج در يك سال واقع شوند
ولى در حج افراد چنين نيست.
90

2 - در حج افراد، قرباني لازم نيست ولى در حج تمتع واجب
است.
3 - جايز است عمره حج افراد، پيش از حج و يا پس از آن بجا
آورده شود ولى عمره تمتع بايد پيش از حج بأشد.
4 - بجا آوردن طواف مستحبى، پس از احرام حج افراد جايز
است ولى در حج تمتع بنابر احتياط واجب، جايز نيست.
5 - در حج افراد، جايز است در حال اختيار، طواف و سعى آن
را بر وقوفين مقدم نمود ولى در حج تمتع جايز نيست (البتة در بعضي
صور كه در آينده خواهيم گفت جايز است).
6 - محل احرام حج افراد يكى از ميقاتها است (به تفصيلي كه
خواهيم گفت) ولى احرام حج تمتع بايد از شهر مكة معظمه قديم
(بهتر است از مسجد الحرام صورت گيرد) بأشد.
تبديل حج تمتع به حج افراد
(مسأله 334): كسى كه وظيفه اش حج تمتع است در حال
اختيار نمىتواند به حج افراد يا حج قران عدول نمايد ولى در بعضي
موارد بايد نيت خود را به حج افراد تبديل نموده و با همان احرام به
حج برود و سپس عمره مفرده بجاى آورد.
1 - تنگى وقت
(مسأله 335): اگر كسى پس از احرام عمره تمتع، يقين كرد كه
وقت انجام عمره تنگ شده بطورى كه اگر بخواهد اعمال آن را انجام
91

دهد وقوف به عرفات را درك نخواهد كرد در أين صورت بايد نيت
عمره تمتع خود را به حج افراد تبديل نموده و با همان احرام، عازم
عرفات گردد و پس از انجام اعمال حج، يك عمره مفرده بجا آورد
و أين حج، كفايت از حج تمتع مىكند.
(مسأله 336): اگر با احرام عمره تمتع وارد مكة معظمه گرديد
و عمدا اعمال عمره را بتأخير انداخت تا أين كه وقت تنگ گرديد در
أين صورت عمره تمتع وى باطل است و بنابر أظهر نمىتواند به حج
افراد عدول نمايد بلكه احواط أين است كه اعمال را به قصد أعم از حج
افراد و عمره مفرده بجاى آورد.
(مسأله 337): اگر پيش از احرام يقين كند كه تا وقوف عرفات،
نخواهد توانست اعمال عمره تمتع را انجام دهد عدول به حج افراد،
مجزى و كافى نخواهد بود بلكه واجب است حج را تا سال بعد بتأخير
بيندازد.
(مسأله 338): مقصود از تنگى وقت، خوف نرسيدن به مقدار
ركن از وقوف اختياري عرفات است.
(مسأله 339): كسى كه عمره وى تبديل به حج افراد مىشود
تجديد احرام لازم نيست.
2 - بانوان در حال حيض و نفاس
(مسأله 340): در بعضي صور حج خود را تبديل به حج افراد
مىكنند و تفصيل آن در شرائط طواف خواهد آمد.
92

مسائل حج افراد
(مسأله 341): در حج افراد جايز است در حال اختيار، طواف
و سعى را بر وقوفين مقدم نمايد.
(مسأله 342): اگر زن حائض يا كسى كه بواسطة تنگى وقت
نتوانسته اعمال عمره را انجام دهد و عدول به حج افراد نموده، همان
احرام كافى بوده و نياز به تجديد احرام نيست.
(مسأله 343): كسى كه حج أو تبديل به حج افراد شده، واجب
است پس از اتمام اعمال حج افراد، در أدنى الحل احرام بسته و عمره
مفرده بجاى آورد.
(مسأله 344): كسى كه به نيت حج افراد واجب محرم شده
نمىتواند نيت خود را به عمره تمتع يا عمره مفرده تبديل نمايد.
(مسأله 345): كسى كه وظيفه اش حج قران يا حج افراد است
اگر حج واجب بر ذمه ندارد مىتواند حج تمتع را استحبابا بجا آورد.
(مسأله 346): كسى كه وظيفه اش حج تمتع است و حج واجب
بر ذمه ندارد مىتواند حج افراد يا حج قران را استحبابا انجام دهد.
(مسأله 347): اگر كسى با احرام حج افراد، وارد مكة معظمه
گرديد مىتواند طواف استحبابي بجا آورد ولى بايد پس از نماز
طواف، بنابر احتياط تلبيه بگويد.
(مسأله 348): كسى كه براى حج افراد مستحبى احرام بسته،
مىتواند به عمره تمتع عدول نمايد ولى اگر پس از سعى، تلبيه گفته
است نمىتواند عدول كند.
93

مجاورت در مكة معظمه
(مسأله 349): اگر كسى در مكة معظمه مجاورت نمود و دو سال
گذشت و وارد سال سوم شد حكم اهالى مكة را پيدا مىكند.
(مسأله 350): شخصي كه قبلا مستطيع بود اگر در مكة معظمه
مجاور گردد اشكالى در بقاء حكمش نيست و بايد حج تمتع بجاى
آورد.
(مسأله 351): اگر شخصي پس از مجاورت در مكة معظمه،
و ورود به سال سوم مستطيع گردد اشكالى در انقلاب فرضش نيست
و بايد حج افراد يا حج قران بجاى آورد.
(مسأله 352): اگر كسى پس از مجاورت در مكة معظمه و پيش
از ورود به سال سوم مستطيع گردد على الظاهر واجب است حج
تمتع بجاى آورد.
(مسأله 353): اگر كسى به قصد توطن، أقامت نمايد دو صورت
دارد:
1 - از أول قصد توطن داشته كه در أين صورت وظيفه اش حج
افراد يا حج قران است هر چند وارد سال سوم نشده بأشد.
2 - پس از مدتى قصد توطن نمايد كه در أين صورت:
اگر استطاعت پيش از توطن و ورود به سال سوم بوده
وظيفه اش حج تمتع است.
و اگر استطاعت پس از توطن بوده وظيفه اش حج افراد يا حج
قران مىباشد.
94

(مسأله 354): هر گاه در وطن خود مستطيع بود و پس از
استطاعت، در مكة معظمه أقامت نمود، يا پس از أقامت در مكة
معظمه و قبل از انقلاب و برگشتن وظيفه اش به حج افراد يا حج قران،
مستطيع شود جايز است براى أو كه از أدنى الحل محرم شود گرچه
أحوط آنست كه به يكى از مواقيت رفته و از آنجا براى عمره تمتع احرام
ببندد و أحوط أين است كه به ميقات أهل بلد خود برود.
سوم: حج تمتع
حج تمتع بر كساني واجب است كه فاصله وطن آنان تا مسجد
الحرام بيش از شانزده فرسخ شرعي (88 كيلومتر) بأشد.
حج تمتع داراى دو عمل است أول: عمره تمتع، دوم: حج
تمتع
اعمال عمره تمتع
در عمره تمتع، پنج عمل واجب است:
1 - احرام از ميقات (به تفصيلي كه خواهد آمد).
2 - طواف.
3 - دو ركعت نماز طواف.
4 - سعى (رفت و آمد) بين صفا و مروه.
5 - تقصير (گرفتن مقداري از مو، يا ناخن).
پس از احرام در ميقات، به مكة معظمه مىرود هفت شوط
كعبه معظمه را طواف كرده، دو ركعت نماز طواف در پشت مقام
95

إبراهيم (عليه السلام) مىخواند آنگاه هفت مرتبه بين صفا و مروه سعى كرده
و سپس مقداري از مو يا ناخن خود را مىچيند و بدينسان از احرام
خارج شده و آنچه بسبب احرام بر أو حرام شده بود (غير از صيد
تراشيدن سر) حلال مىشود.
اعمال حج تمتع
بر مكلف واجب است با نزديك شدن روز عرفه (نهم ذي
الحجة) خود را براى اعمال حج تمتع آماده و مهيا سازد و حج تمتع
داراى سيزده عمل است:
1 - احرام از مكة معظمه قديم.
2 - وقوف به عرفات (از ظهر تا غروب روز نهم ذي الحجة).
3 - وقوف در مشعر الحرام (از طلوع فجر تا طلوع آفتاب روز
عيد قربان).
4 - رمى جمره عقبه.
5 - قرباني (گاو يا شتر يا گوسفند) در منى در روز عيد قربان.
6 - سر تراشيدن يا تقصير.
و با أين عمل، آنچه بسبب احرام بر أو حرام شده بود (غير از
شكار و زن و بوى خوش) حلال مىشود.
7 - طواف خانه خدا.
8 - دو ركعت نماز طواف در پشت مقام إبراهيم (عليه السلام).
9 - سعى بين صفا و مروه.
و با أين عمل، بوى خوش نيز حلال مىشود.
96

10 - طواف نساء
11 - دو ركعت نماز طواف نساء
و با أين عمل، زن نيز حلال مىشود.
12 - بيتوته (ماندن شب) در منى شبهاى يازدهم و دوازدهم
و هم چنين شب سيزدهم در بعضي صور.
13 - رمى جمره سه گانه (أولى، وسطى، عقبه) در روزهاى
يازدهم و دوازدهم و هم چنين روز سيزدهم در بعضي صور.
پس از احرام در مكة معظمه، به عرفات مىرود و از ظهر تا
غروب روز نهم ذي الحجة در آنجا وقوف مىكند و پس از غروب
آفتاب بسوى مشعر الحرام حركت كرده و از طلوع فجر تا طلوع آفتاب
روز دهم، در مشعر الحرام وقوف مىنمايد و پس از طلوع آفتاب به
منى مىرود و رمى جمره عقبه و سپس قرباني و بعد از آن حلق يا
تقصير را انجام مىدهد و پس از حلق يا تقصير آنچه بسبب احرام بر أو
حرام شده بود (غير از بوى خوش و زن) حلال مىشود.
هنگامى كه از مناسك منى فارغ گرديد بهتر أين است كه همان
روز يا روز بعد به مكة معظمه برود و طواف حج و نماز آن و پس از آن
سعى صفا و مروه و سپس طواف نساء و نماز آن را بجا بياورد و در أين
موقع، زن و بوى خوش نيز حلال مىشود.
پس از أين كه از اعمال مكة معظمه فراغت يافت واجب است
جهت بيتوته شبهاى يازدهم و دوازدهم به منى برگردد و روزهاى ياد
شده را نيز رمى جمرات سه گانه نمايد و بعد از ظهر روز دوازدهم ذي
الحجة به مكة معظمه مراجعت كند و بدينسان از اعمال حج تمتع
فارغ مىگردد.
97

شرايط حج تمتع
در حج تمتع چند چيز شرط است:
أول: نيت عمره و حج تمتع كند و اگر نيت عمره يا حج ديگرى
نمود و يا در نيت، ترديد داشته بأشد كافى نيست.
دوم: عمره تمتع و حج تمتع، هر دو در ماه‌هاى حج (شوال،
ذي القعدة، ذي الحجة) واقع شود.
سوم: عمره و حج، هر دو در يك سال واقع شوند.
چهارم: احرام عمره تمتع از يكى از مواقيت پنجگانه و احرام
حج تمتع در حال اختيار از شهر قديم مكة معظمه (و بهتر است از
داخل مسجد الحرام) بأشد.
پنجم: مجموع اعمال عمره، و حج تمتع را يك نفر انجام دهد.
(مسأله 355): آنچه بيان گرديد صورت اجمالى أين دو عمل
بود و تفصيل آن دو در موارد مختلف ذكر خواهد گرديد.
(مسأله 356): لازم نيست انسان، اعمال عمره و حج را پيش از
احرام ياد گرفته بأشد بلكه در هنگام انجام عمل، از روى مناسك و يا
به تعليم ديگران ياد گرفته و بتواند اعمال را بطور صحيح انجام دهد
كافى است (هر چند ياد گرفتن بهتر است).
98

ميقات هاى احرام
(مسأله 357): براى احرام بستن، جاهاى بخصوصى تعيين
شده كه به آنها ميقات گفته مىشود و واجب است احرام در يكى از آن
مكانها بسته شود.
افرادى كه محل سكونت آنان بعد از ميقاتهاى پنجگانه
است لازم نيست به يكى از آن ميقاتها بروند و از آنجا محرم شوند،
گرچه جائز است كه بروند و از آنجا احرام ببندند.
ولى كساني كه محل سكونت آنان قبل از ميقاتهاى پنجگانه
است، بايد از يكى از آن ميقاتها احرام ببندند (بطورى كه قبلا گفته
شد).
مواقيت پنجگانه
افرادى كه براى عمره يا حج افراد يا قران عازم مىشوند بايد
در يكى از مواقيت پنجگانه زير احرام ببندند:
أول: مسجد شجره
(مسأله 358): مسجد شجره در ذو الحليفة و در نزديكى مدينه
منوره قرار دارد و ميقات افرادى است كه از مدينه منوره عازم مكة
معظمه هستند.
99

(مسأله 359): كسى كه از مدينه منوره بسوى مكة معظمه
مىرود بايد در مسجد شجره احرام ببندد لكن در صورت ضرورت
(همانند ضعف و بيمارى) مىتواند احرام را تا ميقات بعدى (جحفه)
بتأخير بيندازد.
(مسأله 360): اگر كسى نتواند از درون مسجد احرام ببندد جايز
است در بيرون مسجد و برابر آن از طرف راست يا چپ، محرم شود
ولى أحوط أين است كه در صورت امكان از درون مسجد، احرام ببندد.
حكم حائض و جنب در مسجد شجره
(مسأله 361): در احرام، طهارت از حدث أصغر و حدث أكبر
شرط نيست لذا شخص حائض و جنب مىتواند در حال عبور از
مسجد (از در بي وارد و از درب ديگر خارج شود) احرام ببندد ولى
توقف كردن، جايز نيست.
(مسأله 362): اگر حائض و جنب بواسطة ازدحام جمعيت
نتواند در حال عبور از مسجد احرام ببندد مىتواند در خارج از
مسجد، محرم شود.
(مسأله 363): هر گاه حائض، پاك گرديد ولى آب براى غسل
نمودن پيدا نكرد مىتواند تيمم نموده و از داخل مسجد، احرام ببندد.
(مسأله 364): اگر حائض يا جنب، بدون غسل و تيمم در درون
مسجد توقف نموده و احرام ببندد هر چند معصيت كرده ولى احرام
وى صحيح است و أحوط أين است كه در خارج از مسجد نيز تجديد
احرام نمايد
100

محاذاة مسجد شجره
(مسأله 365): محاذاة آنست كه اگر كسى روبروى كعبه معظمه
(به خط مستقيم وراست) بايستد ميقات در طرف راست و يا چپ أو
قرار گيرد بطورى كه اگر از آن بگذرد ميقات در پشت سر أو قرار گيرد.
(مسأله 366): محاذاة با علم و يا بگفته دو شاهد عادل ثابت
مىشود و اگر اينها امكان نداشت بگفته أهل اطلاع و كساني كه أهل
خبره هستند و آن مكانها را مىشناسند اگر ظن حاصل شود على
الظاهر كافى است.
(مسأله 367): كسى كه تقريبا يك ماه يا بيشتر در مدينه منوره
أقامت نموده و عازم حج بأشد و بخواهد از رآه غير متعارف برود
همين كه شش ميل از مدينه منوره دور شود محاذى و برابر مسجد
شجره خواهد بود و از همان جا احرام مىبندد و همين مقدار مضمون
نص است، و تجاوز نمودن از محاذاة مسجد شجره، و احرام بستن از
محاذاة مواقيت ديگر، بلكه تجاوز از خصوص مورد نص، مشكل
است.
دوم: وادى عقيق
در شمال شرقي مكة معظمه قرار دارد و ميقات افرادى است كه
از رآه نجد و عراق بسوى مكة معظمه مىروند.
(مسأله 368): وادى عقيق مكان وسيعى است كه أوائل آن را
101

مسلح، و أواسط آن را غمره و أواخر آن را ذات عرق
مىنامند.
(مسأله 369): كساني كه از وادى عقيق بسوى مكة معظمه
مىروند جايز است در هر نقطه أين وادى احرام ببندند ولى أحوط
و أولى آنست كه در مسلح و پيش از رسيدن به ذات عرق محرم
شوند.
(مسأله 370): در حال تقيه جايز است مخفيانه پيش از رسيدن
به ذات عرق بدون أين كه لباسهاى خود را در آورد محرم شده و پس
از رسيدن به ذات عرق لباسهاى خود را در آورده، لباس احرام خود
را بپوشد.
سوم: يلملم
در جنوب شرقي مكة معظمه قرار دارد و ميقات افرادى است
كه از رآه يمن بسوى مكة معظمه مىروند.
چهارم: جحفه
در شمال غربى مكة معظمه قرار دارد و ميقات افرادى است
كه از شام و مصر و مغرب و روم به مكة معظمه مىروند.
102

پنجم: قرن المنازل
در شرق مكة معظمه قرار دارد و آن را قرن الثعالب نيز
مىگويند و ميقات افرادى است كه از رآه طائف به مكة معظمه
مىروند (1).
ميقات حج تمتع
شهر قديم مكة معظمه است ولى أفضل أين است كه در مسجد
الحرام و در مقام حضرت إبراهيم (عليه السلام) و يا حجر إسماعيل، احرام
ببندد.
و اگر كسى با علم و عمد از جاى ديگرى احرام ببندد احرام وى
صحيح نخواهد بود بلكه در صورت امكان واجب است احرام را در
مكة معظمه تجديد نمايد و در غير أين صورت، حج وى باطل
مىشود.
(هامش) (1) فاصله مسجد شجره تا مدينه منوره 12 كيلومتر و تا مكة معظمه 500
كيلومتر
فاصله جحفه تا مدينه منوره 306 كيلومتر و تا مكة معظمه 206 كيلومتر
فاصله وادى عقيق و يلملم و قرن المنازل تا مكة معظمه، هر كدام 96
كيلومتر. ()
103

نذر احرام پيش از ميقات
(مسأله 371): پيش از رسيدن به ميقات، جايز نيست احرام
ببندد ولى اگر كسى نذر كند كه قبل از ميقات، در محل معينى محرم
شود جايز بوده و بايد به نذر خود عمل نمايد و در همان محل احرام
ببندد.
(مسأله 372): براى نذر احرام پيش از ميقات بگويد: لله على أن
أحرم من. و يا أين كه ترجمه آن را بگويد (از براى خدا بر من است كه
از... محرم شوم)
(مسأله 373): كسى كه نذر مىكند بايد مكاني را براى بستن
احرام، معين نمايد و اگر بدون تعيين محل، نذر نمود صحيح نخواهد
بود.
(مسأله 374): اگر كسى پيش از ميقات، با نذر محرم شود
و سپس وسائل حركت أو به مدينه منوره فرآهم گردد نمىتواند احرام
خود را به هم بزند تا در ميقات احرام ببندد.
(مسأله 375): هر گاه كسى در هنگام نذر نمودن، بداند كه سوار
هواپيما و يا اتومبيل سقف دار (در روز) خواهد شد نذر و احرام أو
صحيح است و اگر سوار شد بايد كفاره بپردازد.
(مسأله 376): كسى كه نذر نموده پيش از ميقات، احرام ببندد
اگر بر خلاف نذر خود از ميقات محرم شود احرام وى صحيح است
و اگر عمدا أين كار را كرده كفاره مخالفت نذر بر أو واجب مىشود.
104

احكام ميقاتها
(مسأله 377): احرام بستن پيش از ميقات و عبور از ميقات با
احرام، كفايت نمىكند بلكه بايستى از خود ميقات، احرام بسته شود
و از أين حكم دو مورد استثناء شده است:
1 - نذر نمايد كه پيش از رسيدن به ميقات، احرام ببندد كه در
أين صورت احرام بستن قبل از ميقات، صحيح بوده و نيازى به تجديد
احرام در ميقات نيست بلكه مىتواند از راهى به مكة معظمه برود كه
به هيچ يك از ميقاتها بر خورد نكند و در أين حكم، فرقى بين حج
واجب و مستحب و عمره مفرده نيست.
2 - كسى كه در ماه رجب، قصد عمره مفرده دارد و بيم آن را
داشته بأشد كه اگر احرام را از ميقات ببندد موفق بدرك عمره نشود
براى چنين شخصي جايز است قبل از ميقات، احرام ببندد و براى أو
عمره رجبيه محسوب مىشود هر چند بقيه اعمال عمره را در ماه
شعبان انجام دهد و در أين حكم فرقى بين عمره واجب و مستحب
نيست.
(مسأله 378): بر مكلف واجب است يقين به ميقات پيدا كرده
و احرام ببندد و يا اطمينان به آن حاصل نمايد و يا حجت شرعي
داشته بأشد و چنانچه در رسيدن به ميقات، شك نمايد احرام بستن
جائز نيست.
(مسأله 379): هم چنان كه تقديم احرام از ميقات جائز نيست
تأخير آن از ميقات نيز جائز نمىباشد پس كسى كه قصد حج يا عمره
105

يا ورود به مكة معظمه را دارد نمىتواند در حال اختيار، بدون احرام
از ميقات عبور كند بلكه بايد از ميقات احرام ببندد هر چند ميقات
ديگرى در رآه بأشد و اگر از ميقات، بدون احرام عبور كرد واجب
است در صورت امكان برگشته و از ميقات محرم شود.
(مسأله 380): هر گاه كسى از روى علم و عمد از ميقات احرام
نبندد در أين صورت:
1 - مىتواند به ميقات برگردد، كه در أين صورت واجب است
برگشته و از ميقات احرام ببندد (خواه برگشتن وى از داخل حرم و يا از
خارج حرم بأشد)، و اگر چنين كارى كرد عمل وى بدون اشكال
صحيح خواهد بود.
2 - در حرم بأشد و نتواند به ميقات برگردد ولى بتواند از حرم
بيرون برود كه در أين صورت واجب است از حرم بيرون رفته و از بيرون
حرم احرام ببندد.
3 - در حرم بأشد و نتواند به ميقات و يا بيرون حرم برود (هر
چند به جهت بيم فوت حج بأشد) در أين صورت لازم است در جاى
خود احرام ببندد.
4 - در خارج از حرم بأشد و نتواند به ميقات برگردد در
أين صورت لازم است در جاى خود احرام ببندد.
جمعى از فقهاء (رضوان الله عليهم أجمعين) در سه صورت
أخير حكم به بطلان عمره نموده اند ولى صحت آن خالى از وجه نيست
هر چند مكلف از جهت ترك احرام از ميقات، مرتكب حرام شده ولى
أحوط در صورت امكان، اعاده حج است و چنانچه مكلف به
106

وظيفه أي كه گفته شد عمل ننمود و عمره را بجا آورد بي شك حج وى
فاسد خواهد بود.
(مسأله 381): اگر كسى از روى فراموشى يا بيهوشى يا ندانستن
حكم و يا ندانستن ميقات، بدون احرام از ميقات عبور كرد أين مسأله
هم چهار صورت دارد:
1 - آن كه بتواند به ميقات برگردد كه در أين صورت واجب
است به ميقات برگشته و از آنجا احرام ببندد.
2 - داخل حرم بأشد و برگشتن به ميقات امكان نداشته بأشد
ولى امكان دارد به خارج از حرم برود در أين صورت لازم است از حرم
بيرون رفته و احرام ببندد و أولى أين است كه هر چه بتواند دور شود
و احرام ببندد.
3 - داخل حرم بأشد و نتواند به خارج از حرم برود در
أين صورت لازم است در همانجا احرام ببندد. (هر چند وارد مكة
معظمه شده بأشد).
4 - در خارج از حرم بأشد و نتواند به ميقات برگردد در
أين صورت لازم است در همانجا احرام ببندد.
در تمامى أين صور اگر وظايفى كه گفته شد انجام دهد عملش
صحيح است.
(مسأله 382): هر گاه زن حائض از روى جهل به حكم و ندانستن
مسأله بدون احرام از ميقات عبور كرده وارد حرم گرديد لازم است
مانند ديگران در صورتي كه نتواند به ميقات برگردد به خارج از حرم
رفته و در آنجا احرام ببندد بلكه احتياط أين است تا آنجا كه ممكن است
107

از حرم دور شده و احرام ببندد به شرطي كه أين عمل، مستلزم فوت
حج نباشد و در صورتي كه انجام أين عمل نيز برايش امكان نداشته
بأشد با ديگران يكسان خواهد بود (يعنى مانند ديگران از حرم محرم
شود).
(مسأله 383): اگر كسى در غير ماه‌هاى حج با احرام عمره
مفرده وارد مكة معظمه گرديد و تا موسم حج در مكة معظمه باقي
ماند و خواست حج بجا آورد بايد براى احرام عمره تمتع، به يكى از
مواقيت پنجگانه برود و از آنجا احرام ببندد.
(مسأله 384): اگر كسى پس از بستن احرام در جحفه، به مدينه
منوره برود نمىتواند احرام خود را به هم بزند تا در مسجد شجره
تجديد احرام كند بلكه احرام وى از جحفه صحيح بوده و با همان
احرام، اعمال را بجا آورد.
(مسأله 385): هر گاه در مكاني به اعتقاد أين كه ميقات است
محرم گرديد و اعمال را بجا آورد و سپس متوجه شد كه در خارج از
ميقات احرام بسته در أين صورت بايد برگردد و از ميقات محرم شده
و اعمال عمره را اعاده نمايد.
(مسأله 386): كساني كه در جده مشغول خدمات حجاج
مىباشند ميقات آنان نيز در عمره تمتع، مواقيت پنجگانه است و بايد
در يكى از آن مواقيت محرم شوند و اگر در جاى ديگرى احرام ببندند
احرام آنان صحيح نخواهد بود.
(مسأله 387): اگر كسى راهش از مواقيت پنجگانه نباشد مانند
وضع حجاج در أين زمان، كه همگى وارد جده مىشوند وجده نيز از
108

مواقيت نيست پس احرام از جده كفايت نمىكند چون احرام از
محاذى ميقات در غير مسجد شجره صحيح نيست علاوه بر أين كه
محاذاة بودنش هم ثابت نشده بلكه اطمينان به عدم محاذاة وى
مىباشد پس لازم است در صورت امكان به يكى از مواقيت پنجگانه
برود و يا از وطن و يا در رآه، قبل از رسيدن به جده (به مقداري كه قابل
ملاحظه بأشد) نذر احرام نموده و از محل نذر احرام ببندد هر چند در
هواپيما بأشد.
و يا أين كه بدون احرام از جده به رابغ (كه در رآه مدينه است)
برود و از آنجا با نذر احرام ببندد به اعتبار أين كه قبل از جحفه مىباشد.
و در صورتي كه رفتن به يكى از مواقيت، ممكن نگرديد و قبل از
ميقات هم به نذر محرم نشد لازم است از جده با نذر، احرام بسته
و بعدا در خارج حرم پيش از ورود به حرم، تجديد احرام نمايد.
109

اعمال
عمره تمتع
111

أول
احرام
واجبات احرام سه چيز است:
1 - پوشيدن لباس احرام.
2 - نيت.
3 - تلبيه.
1 - پوشيدن لباس احرام
پس از أين كه تمام لباسهاى عادى خود را در آورد بايد دو
جامه احرام بپوشد كه يكى را مانند لنگ بدور كمر خود بسته و آن را
ازار گويند و ديگرى را مانند عباء بر دوش بگيرد و آن را رداء مى
نامند.
(مسأله 388): بچه نا بالغ از أين حكم مستثنى مىباشد و جايز
است كه در آوردن لباس أو را تا رسيدن به فخ (1) به تأخير بيندازند.
(مسأله 389): أظهر أين است كه پوشيدن دو جامه احرام، واجب
تعبدي است و شرط تحقق احرام نيست.
(مسأله 390): ازار بايد به اندازه أي بأشد كه از ناف تا زانو را
(هامش) (1) فخ چاهى است در يك فرسخى مكة از طرف مدينه منوره.
113

بپوشاند و رداء نيز بايد دو شانه را بپوشاند.
(مسأله 391): احتياط أين است كه لباس احرام را پيش از نيت
وتلبيه بپوشد و اگر پس از تلبيه پوشيد احتياط آنست كه تلبيه را اعاده
نمايد.
(مسأله 392): پوشيدن بيش از دو جامه، براى جلوگيرى از
سرما و غير آن اشكالى ندارد ولى بايد دوخت نداشته بأشد.
شرايط لباس احرام
(مسأله 393): آنچه در لباس نمازگزار معتبر است در دو جامه
احرام نيز شرط مىباشد پس لازم است كه لباس احرام، از حرير
خالص و از اجزاء حيوان حرام گوشت، زربافت نباشد و بايد پاك بوده
و غصبى نباشد.
(مسأله 394): لنگ بايد نازك و بدن نما نبوده و أحوط أين است كه
رداء نيز بدن نما نباشد.
(مسأله 395): أحوط در دو جامه احرام أين است كه بافتنى بأشد
و از قبيل چرم و پوست و نمد نباشد.
(مسأله 396): پوشيدن رداء و ازار، بر مردان واجب است،
و زنان مىتوانند در لباس معمولى خود (داراى شرايط لباس نماز گزار)
احرام ببندند.
(مسأله 397): پوشيدن حرير، گرچه بر مردان حرام است اما
زنان نيز نبايد در جامه حرير احرام ببندند.
(مسأله 398): اگر كسى از روى علم و عمد در لباس غصبى يا
114

حرير و طلا باف، يا لباسى كه متخذ از حيوان حرام گوشت است
و.. احرام ببندد گرچه معصيت كرده است ولى احرام وى منعقد
مىگردد.
(مسأله 399): واجب نيست لباس احرام را بطور دائم بپوشد
بلكه تعويض و در آوردن آن به هنگام شستن و حمام رفتن، و برداشتن
رداء از روى دوش براى ضرورت يا غير آن، اشكالى ندارد.
(مسأله 400): اگر لباس احرام پس از احرام بستن، نجس شود
احتياط واجب آنست كه هر چه زودتر تطهير و يا تعويض نمايد.
(مسأله 401): اگر شخصي از روى ناداني يا فراموشى با لباس
دوخته احرام ببندد هر وقت متوجه گرديد فورا بايد بيرون بياورد.
(مسأله 402): هر گاه كسى با لباس دوخته احرام ببندد معصيت
كرده ولى احرام وى صحيح است.
(مسأله 403): در هنگام احرام بستن، پاك بودن از حدث أكبر
و حدث أصغر، شرط نيست، لذا در حال جنابت و حيض و نفاس و بي
وضو، مىتواند احرام ببندد.
2 - نيت احرام
(مسأله 404): نيت امر قلبي است و توجه نمودن و خطور دادن
آن در قلب و مجسم نمودن در ذهن لازم است و داعي كفايت نمىكند
و واجب هم نيست آن را تلفظ نمايد.
(مسأله 405): اگر شخصي اعمال واجب را بطور تفصيل نداند
واجب است قصد بجا آوردن آن را بطور اجمال بنمايد و لازم است كه
115

اعمال را از مناسك حج و يا از كسى كه مورد وثوق است ياد بگيرد.
شرايط نيت
1 - احرام از عبادات است و بايد با قصد قربت و نيت خالص
براى أطاعت خداوند متعال انجام دهد و اگر در موقع احرام بستن در
نيت ريا كند احرام أو صحيح نخواهد بود.
2 - هم زمان و مقارن با شروع در احرام بأشد.
3 - بايد تعيين كند كه احرام براى عمره تمتع است يا حج
تمتع.
براى حج قران است يا حج افراد.
براى خودش بجا مىآورد يا به نيابت كس ديگرى انجام
مىدهد.
حجة الاسلام است يا حج نذرى.
حج مستحبى است يا بسبب افساد حج قبلي، حج انجام
مىدهد.
خلاصه هر يك از اينها كه بأشد بايد در نيت مشخص شود پس
اگر در صورت تعدد بدون تعيين نيت احرام نمود احرامش باطل
خواهد بود.
(مسأله 406): در صحت احرام، عزم بر ترك محرمات احرام
لازم نيست ولى آنچه كه عمره يا حج را باطل مىكند همانند استمناء
و نزديكى با زن (در بعضي صور كه گفته خواهد شد) بايد از أول قصد
عدم ارتكاب آنها را داشته بأشد پس اگر كسى از أول احرام حج،
116

قصدش أين بأشد كه پيش از وقوف مشعر الحرام با همسر خود
نزديكى نمايد و يا مردد بأشد، احرامش باطل خواهد بود، ولى اگر از
أول احرام، عزم بر ترك أين دو امر را داشت و لكن عزم خود را
استمرار نداده و پس از تحقق احرام، قصد بجا آوردن يكى از أين دو
امر را نمود احرامش باطل نخواهد بود.
(مسأله 407): يك نيت براى عمره تمتع و حج تمتع (با هم)،
كفايت نمىكند بلكه لازم است براى هر كدام از أين دو، نيت جداگانه
بنمايد زيرا هر يك از آنها محتاج به احرام مستقلى است.
(مسأله 408): كسى كه در ميقات محرم شده و تلبيه را گفته
است نمىتواند نيت خود را تغيير دهد بلكه بايد عمل خود را به هر
نيتي كه در هنگام احرام داشته به اتمام برساند، ولى در بعضي صور
مىتواند عدول كند، چنان كه در مسألة 348 گذشت.
3 - تليبيه (لبيك گفتن)
(مسأله 409): پس از پوشيدن لباس احرام و نيت، جملات زير
را بگويد: لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك لبيك ان
الحمد والنعمة لك والملك لا شريك لك.
(مسأله 410): بر مكلف لازم است ألفاظ تلبيه را ياد گرفته
و به طور صحيح أداء نمايد هر چند با تلقين ديگرى بأشد (يعنى ديگرى
كه خوب بلد است بگويد و مكلف نيز مانند أو، آن كلمات را أداء
كند).
(مسأله 411): اگر شخصي نتواند كلمات تلبيه را بطور صحيح
117

بگويد و تلقين ديگرى نيز مؤثر واقع نشود واجب است هر طورى كه
خودش مىتواند بگويد، و أحوط در أين صورت، جمع بين گفتن
به مقدار ميسور و گفتن ترجمه آنها و نائب گرفتن ديگرى است كه بجاى
أو تلبيه را بگويد.
(مسأله 412): ولى طفل غير مميز، بجاى أو تلبيه بگويد.
(مسأله 413): شخص گنگ و لآل با انگشت خود به تلبيه إشارة
نموده و زبان خود را حركت دهد و أولى أين است كه أين كار را خودش
انجام داده و نائب هم بگيرد كه بجاى أو تلبيه بگويد.
(مسأله 414): احرام حج تمتع، عمره تمتع، عمره مفرده، حج
افراد، بدون تلبيه منعقد نمىشود ولى احرام حج قران، به تلبيه يا
اشعار يا تقليد محقق مىشود.
(مسأله 415): گفتن تلبيه، بيش از يك مرتبه واجب نيست ولى
تكرار آن مستحب است.
(مسأله 416): اگر شخصي لباس احرام را پوشيد و نيت احرام
كرد و پيش از گفتن تلبيه، يكى از محرمات احرام را مرتكب گرديد
گناهى نكرده و كفاره نيز ندارد.
(مسأله 417): هر گاه پس از پوشيدن لباس احرام و پيش از
گذشتن از ميقات، شك نمايد كه تلبيه را گفته يا نه، لازم است تلبيه را
بگويد.
(مسأله 418): اگر پس از گفتن تلبيه شك كند كه درست گفته يا
نه، احتياج به گفتن نيست احرام و عملش صحيح است.
118

قطع تلبيه
(مسأله 419): كسى كه مىخواهد از رآه مدينه منوره به حج
برود بهتر است گفتن تلبيه را تا رسيدن به بيداء (1) به تأخير انداخته
و در آنجا تلبيه بگويد:
كسى كه از راههاى ديگر به حج مىرود تلبيه را پس از قدرى
رآه رفتن بگويد.
كسى كه از مكة معظمه مىخواهد بسوى عرفات برود تلبيه را
تا رسيدن به رقطاء (2)، به تأخير بيندارد ولى احتياط أين است در
جائى كه احرام مىبندد تلبيه را آهسته بگويد و از جاهائى كه گفته شد
بلند بگويد.
كسى كه عمره تمتع بجا مىآورد واجب است هنگامى كه
خانه هاى قديم مكة معظمه را مشاهده كرد تلبيه را قطع نمايد.
كسى كه عمره مفرده بجا مىآورد:
اگر از خارج حرم مىآيد بايد هنگام ورود به حرم، تلبيه را قطع
نمايد.
اگر در مكة معظمه بود و براى احرام عمره مفرده بيرون رفته،
هنگام ديدن كعبه معظمه، تلبيه را قطع نمايد.
كسى كه حج بجا مىآورد بايد أول ظهر روز نهم ذي الحجة،
تلبيه را قطع نمايد.
(هامش) (1) بيداء: يك ميل با ذوالحليفه به طرف مكة معظمه فاصله دارد.
(2) رقطاء: محلى است بين رآه مكة و عرفات و اكنون داخل محدودة شهر شده
و حوالي مسجد الراية مىباشد. ()
119

محرمات احرام
هر گاه مكلف، محرم شد، بيست و پنج چيز بر أو حرام مىشود
كه آنها را تروك و محرمات احرام مىنامند و آنها عبارتند از:
1 - پوشيدن لباس دوخته (مردان)
2 - پوشيدن كفش و جوراب (مردان)
3 - پوشاندن سر (مردان)
4 - پوشاندن صورت (زنان)
5 - عقد ازدواج
6 - نگاه كردن به زن
7 - تماس بدن زن
8 - بوسيدن زن
9 - نزديكى با زن
10 - استمناء
11 - زير سايه رفتن
12 - استعمال بوى خوش
13 - زينت نمودن
14 - نگاه كردن در آئينه
15 - جدا نمودن مو از بدن
16 - دندان كشيدن
120

17 - بيرون آوردن خون
18 - كشتن جانوران بدن
19 - روغن ماليدن به بدن
20 - سرمه كشيدن
21 - ناخن گرفتن
22 - جدال
23 - دروغ و فحش
24 - حمل سلاح
25 - شكار حيوان صحرائى
1 - پوشيدن لباس دوخته (مردان)
(مسأله 420): پوشيدن پيراهن و قبا و شلوار و زير شلوارى
و جامه دگمه دار (با بستن دگمه آن) وزره و هر لباسى كه آستين دار
بأشد بر مرد محرم حرام است
(مسأله 421): لباسى كه شبيه دوخته است همانند شب كلاه،
و لباسهائى كه از نمد مىمالند بنابر احتياط واجب، بايد شخص محرم
اجتناب نمايد.
(مسأله 422): پوشيدن هميان دوخته كه شخص محرم آن را به
كمر مىبندد تا پول و... خود را در آن بگذارد مانعى ندارد.
(مسأله 423): كسى كه مرض فتق دارد اگر به فتق بند نياز پيدا
كند بستن آن اشكالى ندارد.
(مسأله 424): أحوط أين است كه لباس احرام خود (لنگ) را به
121

گردن خود گره نزند و يا دو طرف جامه را با سوزن و سنجاق، به يكديگر
متصل نكند.
(مسأله 425): گذاردن سنگ در لأي لباس احرام و بستن
و پيچيدن آن با نخ بدون أين كه گره بزند اشكالى ندارد.
(مسأله 426): اگر شخص محرم از احتلام خائف بأشد بعيد
نيست كه بتواند از كيسه هائى كه دوخت دارند استفاد كند تا لباس
احرام أو نجس نشود.
(مسأله 427): محرم مىتواند زير لحاف دوخته يا پتو يا رو انداز
بخوابد ولى بايد سر خود را نپوشاند و هم چنين مىتواند روى پتوى
دوخته بنشيند ولى پتو يا لحاف را بنابر احتياط به خود نپيچد.
(مسأله 428): اگر كسى به جهت بيمارى نتواند لباس دوخته خود
را بيرون آورد مانعى ندارد و لازم است لباس احرام را بر روى لباسهاى
خود بپوشد و تلبيه گويد و هر وقت عذرش بر طرف گرديد بايد لباس
دوخته را بيرون بياورد ولى لازم است يك گوسفند كفاره بدهد.
(مسأله 429): حرمت پوشيدن لباس دوخته، مخصوص مردها
است و زنان مىتوانند لباس دوخته بپوشند لكن بايد از پوشيدن
دستكش خوددارى نمايند.
(مسأله 430): اگر كسى پس از احرام، متوجه گرديد كه لباس
دوخته خود را بيرون نياورده است بايد فورا بيرون بياورد.
(مسأله 431): كفاره پوشيدن لباس دوخته يك گوسفند است
و در صورت اضطرار نيز، أحوط لزوم كفاره است.
(مسأله 432): اگر كسى در حال احرام، لباس دوخته بپوشد
122

و سپس آن را در آورده لباس دوخته ديگرى بپوشد كفاره تكرار خواهد
گرديد.
2 - پوشيدن چكمه و جوراب (مردان)
(مسأله 433): پوشيدن چكمه و جوراب بر مرد محرم حرام
است.
(مسأله 434): پوشيدن نعلين هاى عربي كه مقداري از روى پا را
مىپوشاند مانعى ندارد.
(مسأله 435): اگر براى محرم، نعلين و مانند آن فرآهم نشد
و ضرورت ايجاب كرد كه كفش يا جوراب بپوشد أحوط أين است كه
روى آن را شكاف دهد.
(مسأله 436): اگر محرم، زير لحاف يا پتو بخوابد (هر چند روى
پاهاى أو را بپوشاند) و يا در موقع نشستن، لباس احرام روى پاى أو را
بپوشاند اشكالى ندارد.
(مسأله 437): أين حكم اختصاص به مردها دارد و براى زن،
پوشيدن چكمه و جوراب و مانند اينها از چيزهائى كه روى پا را
مىپوشاند اشكالى ندارد.
(مسأله 438): اگر مرد محرم عمدا چيزى بپوشد كه روى پا را
بپوشاند معصيت كرده و كفاره اش بنابر احتياط يك گوسفند است.
123

3 - پوشاندن سر (مردان)
(مسأله 439): مردى كه در حال احرام است نبايستى تمامى يا
قسمتى از سر خود را بپوشاند و احتياط واجب آنست كه محرم چيزى بر
سر نگذارد كه سر با آن پوشيده شود.
(مسأله 440): انداختن بند مشگ بر سر، و بستن دستمال
و مانند اينها به جهت سر درد اشكالى ندارد.
(مسأله 441): اگر كسى دستها را روى سر بگذارد مانعى ندارد
لكن احتياط در ترك آنست.
(مسأله 442): محرم نبايستى بنابر احتياط، سر خود را زير آب
فرو برد ولى براى غسل يا شستشو، اگر زير دوش برود مانعى ندارد،
و ظاهرا در أين حكم، مرد و زن فرقى ندارند.
(مسأله 443): گوشها نيز ظاهرا حكم سر را دارند و پوشاندن آن
بر مرد محرم حرام است.
(مسأله 444): اگر مرد محرم در هنگام خوابيدن، سر خود را
روى بالش بگذارد اشكالى ندارد ولى جايز نيست چيزى مثل لحاف
و پتو و أمثال اينها روى سر كشيده و سر را بپوشاند.
(مسأله 445): هر گاه محرم، سر خود را شستشو داد نبايد با
حوله و دستمال خشك كند.
(مسأله 446): اگر مرد محرم از روى عمد سر خود را بپوشاند
بايد يك گوسفند كفاره بدهد و اگر از روى ضرورت، بپوشاند بنابر
احتياط بايد يك گوسفند كفاره بپردازد.
124

(مسأله 447): شخص محرم، اگر از روى جهل و فراموشى سر
خود را بپوشاند كفاره ندارد.
(
مسأله 448): هر گاه محرم، سر خود را با چيز دوخته بپوشاند،
بنابر احتياط بايد دو گوسفند كفاره بدهد.
(مسأله 449): هر گاه سر كسى خيس بأشد و اگر بخواهد صبر
كند تا خشك شود و وضوء بگيرد وقت نماز واجب، تنگ خواهد شد
در أين صورت اگر با دست نتواند جاى مسح را خشك نمايد مىتواند
با چيز ديگرى خشك كند.
(مسأله 450): اگر مرد محرم، بيش از يك بار، سر خود را
بپوشاند كفاره نيز مكرر خواهد شد.
4 - پوشاندن صورت (زنان)
(مسأله 451): زن در حال احرام جايز نيست صورت خود را با
پوشيه يا نقاب يا باد بزن و مانند آن بپوشاند.
(مسأله 452): زن بايد سر خود را براى نماز بپوشاند و از باب
مقدمه مىتواند قسمت كمي از صورت خود را بپوشاند و بعد از نماز
فورا باز كند.
(مسأله 453): در حال احرام جايز است زن براى گرفتن صورت
خود از نامحرم، چادر يا چيز ديگرى كه روى سر انداخته يك طرف
آن را تا محاذى بيني پائين بياورد و احتياط أين است كه آن را با دست يا
چيز ديگرى از صورت دور نگهدارد.
(مسأله 454): اگر زن، دستهاى خود را روى صورت بگذارد
125

اشكالى ندارد.
(مسأله 455): چانه نيز جزو صورت بشمار مىرود و جايز نيست
زن در حال احرام، آن را بپوشاند.
(مسأله 456): اگر زن در حال احرام از روى علم و عمد صورت
خود را بپوشاند بنابر احتياط يك گوسفند كفاره دارد.
(مسأله 457): هر گاه در موقع خوابيدن، صورت خود را روى
بالش بگذارد مانعى ندارد.
5 - عقد ازدواج
(مسأله 458): براى محرم جايز نيست در حال احرام براى خود
يا ديگرى (آن ديگرى محرم يا محل بأشد) زنى را عقد نمايد كه در
أين صورت عقد باطل است و فرقى بين عقد دائمي و موقت نيست.
(مسأله 459): هر گاه محرم يا محل، زنى را براى شخص محرم
عقد نمايد و شوهر با أو نزديكى كند در صورتي كه عقد كننده و شوهر
و زن، هر سه مىدانستند كه عقد كردن در حال احرام، حرام است بر هر
يك واجب است يك شتر كفاره بدهند.
(مسأله 460): اگر شخصي كه در حال احرام است با علم به
مسأله، زنى را كه مىدانسته ازدواج در حال احرام، حرام است براى
خود عقد كند عقد باطل بوده و آن زن نيز حرام ابدى مىشود و بر هر
يك واجب است يك شتر كفاره بدهند.
(مسأله 461): هر گاه شخص محرم به علت ندانستن مسأله زنى را
براى خود عقد كند عقد باطل است لكن حرام ابدى نمىشود ولى
126

احتياط أين است كه با آن زن ازدواج نكند.
(مسأله 462): اگر كسى فراموش نمود كه عقد كردن در حال
احرام، حرام است و با زنى ازدواج كرد عقد باطل است و أحوط
آنست كه با آن زن ازدواج نكند.
(مسأله 463): هر گاه كسى پس از افساد حج خود، با زنى
ازدواج نمود در أين صورت آيا عقد كردن در حج فاسد همانند عقد
كردن در حج صحيح، باطل است يا نه، أحوط آنست كه حج فاسد نيز
در تمامى احكام همانند حج صحيح است و با افساد حج، احرام
فاسد نمىشود.
(مسأله 464): حاضر شدن در مجلس عقد و گواهى دادن بر آن
بنابر قول مشهور بر محرم حرام است و أين قول موافق احتياط است
و بعضي از فقهاء فرموده اند كه گواهى دادن بر عقدي كه قبلا واقع شده
نيز بر محرم حرام است ولى دليلش ظاهر نيست.
(مسأله 465): أحوط أين است كه محرم خواستگارى نيز ننمايد
ولى مىتواند زنى را كه قبلا طلاق داده رجوع كند.
6 - نگاه كردن به زن و ملاعبه با أو
(مسأله 466): هر گاه محرم از روى شهوت به همسر خود نگاه
كند:
منى بيرون آيد كفاره اش يك شتر است.
منى بيرون نيايد چيزى بر أو نيست.
اگر بدون شهوت نگاه كند كفاره ندارد.
127

(مسأله 467): هر گاه محرم با همسر خود ملاعبه و شوخى نمايد
تا آن كه منى از أو بيرون آيد لازم است يك شتر كفاره بدهد.
(مسأله 468): اگر كسى در حال احرام، به زن بيگانه نگاه كند:
منى بيرون آيد كفاره اش براى ثروتمند يك شتر، و شخص
متوسط الحال يك گاو، و اگر فقير بأشد يك گوسفند است.
منى بيرون نيايد هر چند حرامى را مرتكب شده ولى كفاره
ندارد.
7 - تماس با بدن زن
(مسأله 469): شخص محرم نبايد دست يا بدن خود را از روى
شهوت به بدن همسر خود بمالد و اگر أين كار را مرتكب گرديد بايد
يك گوسفند كفاره بدهد.
(مسأله 470): اگر دست يا بدن خود را بدون شهوت به بدن
همسر خود بمالد چيزى بر أو نيست.
8 - بوسيدن زن
(مسأله 471): جايز نيست در حال احرام، همسر خود را از
روى شهوت ببوسد و اگر مرتكب أين عمل گرديد و منى از أو خارج
شد كفاره اش يك شتر است (و بهتر است شتر چاق بأشد) و اگر منى
بيرون نيايد كفاره اش بنابر احتياط يك شتر است.
(مسأله 472): اگر شخص محرم، همسر خود را بدون شهوت
ببوسد كفاره اش يك گوسفند است.
128

(مسأله 473): هر گاه شخصي پس از طواف نساء، همسر خود را
كه در حال احرام است ببوسد بنابر احتياط، بايد يك گوسفند كفاره
بدهد.
9 - نزديكى با زن
(مسأله 474): نزديكى با زن در حال احرام (عمره تمتع، عمره
مفرده، اقسام حج واجب يا مستحب) حرام است.
(مسأله 475): اگر كسى در عمره تمتع از روى علم و عمد، با
همسر خود نزديكى نمايد اگر پيش از سعى بأشد بنابر احتياط
واجب، عمره وى باطل مىشود و بايد يك شتر، يا يك گاو، يا يك
گوسفند كفاره بدهد و در صورت امكان، عمره را اعاده كند و در
صورت عدم امكان، در سال بعد حج خود را اعاده نمايد.
و اگر پس از سعى أين عمل را مرتكب گرديد عمره اش صحيح
است و بايد به نحوى كه ذكر شد كفاره بدهد
(مسأله 476): هر گاه كسى در عمره مفرده از روى علم و عمد، با
همسر خود نزديكى نمايد، اگر پيش از سعى بأشد عمره اش باطل
مىشود و أحوط أين است كه عمره فاسد را نيز تمام كند و پس از يك ماه
توقف در مكة معظمه، عمره ديگرى بجا آورد و يك شتر يا يك گاو و يا
يك گوسفند كفاره نيز بايد بدهد.
اگر پس از سعى أين عمل را مرتكب گرديد عمره اش صحيح
است و بايد به نحوى كه ذكر شده كفاره بپردازد.
(مسأله 477): هر گاه كسى در حج از روى علم و عمد، با همسر
129

خود نزديكى نمايد اگر پيش از وقوف مشعر الحرام أين عمل را
مرتكب گرديد حج أو فاسد مىشود و واجب است حج خود را تمام
نموده و قضاى آن را در سال بعد بجا بياورد و كفاره أين عمل در
صورت قدرت و تمكن يك شتر، و در صورت عجز يك گوسفند است
و در صورتي كه زن نيز راضى به أين عمل بوده حج وى نيز فاسد شده،
و كفاره بر أو واجب مىشود.
و واجب است بين آن مرد و زن از جاى وقوع أين عمل در أين
حج و حجى كه بعدا اعاده خواهند كرد تا بعد از تمام شدن مناسك
حج جدائى بأشد و هر گاه نزديكى پس از گذشتن از منى به عرفات
بأشد لازم است جدائى آنان تا وقت نحر در منى مستمر بأشد و أحوط
أين است كه جدائى آنان تا فراغت از تمام اعمال حج استمرار داشته
بأشد.
(مسأله 478): هر گاه پس از وقوف مشعر الحرام أين عمل را
مرتكب گرديد در أين صورت اگر پيش از دور پنجم طواف نساء أين
عمل را انجام داد حج وى باطل نمىشود ولى مانند گذشته كفاره بر أو
واجب مىگردد.
و اگر پس از طواف نساء، مرتكب گرديد حج أو صحيح بوده
و كفاره ندارد.
(مسأله 479): هر گاه شخصي در حال احرام با همسر خود
نزديكى نمايد زن بر أو حرام ابدى نمىشود.
(مسأله 480): كسى كه از احرام بيرون آمده اگر با همسر خود كه
در حال احرام است نزديكى نمايد كفاره بر زن واجب مىشود ولى
130

بنابر آنچه در روايت وارد شده مرد بايد غرامت آن را بپردازد
و كفاره اش يك شتر است.
(مسأله 481): شخص محرم هر گاه از روى ناداني و فراموشى با
همسر خود نزديكى نمايد عمره و حج وى صحيح است و كفاره أي بر
أو واجب نمىشود.
10 - استمناء
(مسأله 482): هر گاه محرم كارى كند كه منى از أو بيرون آيد
حكمش همانند كسى است كه در حال احرام با همسر خود نزديكى
كرده بأشد كه حكم آن در مسأله 475 گذشت.
(مسأله 483): اگر چنانچه شخصي با نگاه كردن و يا در نظر
آوردن و خيال نمودن و همانند اينها، منى از أو بيرون آيد كفاره بر أو
واجب مىشود و بنابر أظهر حج و عمره اش صحيح است هر چند
احتياط أين است كه اعاده شود.
(مسأله 484): هر گاه محرم در خواب، محتلم شود كفاره نداشته
و حج و عمره اش نيز صحيح است.
11 - زير سايه رفتن (مردان)
(مسأله 485): مرد محرم در هنگام رآه پيمودن و طي مسافت،
نبايستى خود را در روز زير سقف أشياء سايه دار، همانند ماشين
و كشتى و هواپيما قرار دهد و يا سايبانى همانند چتر بر سر بگيرد ولى
اگر أشياء سايه دار، در يكى از اطرافش (پيش رو يا پشت سر يا راست
131

و چپ) بأشد ظاهر أين است براى شخص پياده، رفتن زير چنين
سايه أي اشكالى نداشته بأشد بنابر أين جايز است در سايه محمل
و ماشين و مانند اينها، كه سايه از طرف راست يا چپ بر أو بيفتد، رآه
برود.
(مسأله 486): حركت زير سايه أشياء ثابت، همانند ديوار
و درخت و كوه و... بنابر أظهر جايز است هم چنان كه مىتواند خود را با
دو دست از آفتاب بپوشاند گرچه أحوط در ترك است.
(مسأله 487): حرمت سايه قرار دادن، اختصاص به روز دارد
و شب اشكالى ندارد ولى در هواي ابرى در روز جايز نيست.
(مسأله 488): زير سايه رفتن زنان و كودكان و هم چنين مردان در
حال ضرورت مانعى ندارد.
(مسأله 489): اگر اتومبيل از زير پلهائى كه در جاده واقع شده
عبور كند و يا در پمپ بنزين در زير سقف توقف نمايد و به ناچار محرم
نيز زير سايه قرار گيرد اشكالى ندارد.
(مسأله 490): اگر شخصي ناچار شود براى عذرى همانند
شدت گرما، زير سايه برود اشكالى ندارد ولى بايد كفاره بپردازد.
(مسأله 491): هنگامى كه محرم وارد شهر قديم مكة معظمه
گرديد چون مكة معظمه، منزل أو است زير سايه رفتن أو اشكالى
ندارد ولى در محلاتى كه جزو مكة معظمه نبوده و أخيرا جزو شهر
شده اند بنابر احتياط، تظليل جايز نيست.
(مسأله 492): اگر مرد محرم در شهر قديم مكة معظمه بخواهد
با ماشين سر پوشيده به مسجد الحرام برود اشكالى ندارد لكن افرادى
132

كه از تنعيم، محرم به احرام عمره مفرده مىشوند احتياط لزومي
آنست كه زير سايه قرار نگيرند.
(مسأله 493): مرد محرم مىتواند در منازل بين رآه، در منى
و عرفات و مسجد شجره و مسجد الحرام و محل سعى، زير چادر
و سقف قرار گيرد و اشكالى ندارد.
(مسأله 494): كساني كه در حال احرام براى نزديكى رآه، از
تونلى كه أخيرا از مكة معظمه به منى ساخته شده، عبور كنند در روز
بنابر احتياط جايز نبوده و بنابر احتياط بايد كفاره بپردازند.
(مسأله 495): اگر كسى در شب، سوار ماشين سقف دار شود
و پس از طلوع آفتاب در حالي كه خواب است وارد شهر مكة معظمه
قديم شود كفاره لازم نيست.
(مسأله 496): هنگامى كه محرم در منى منزل كرد هنگام رفتن
به جمرات و قربانگاه، احتياط أين است كه زير سايه نرود.
(مسأله 497): كفاره سايه قرار دادن، يك گوسفند است و در
صورت اضطرار و عذر نيز كفاره اش همين است.
(مسأله 498): اگر شخصي در يك احرام، بيش از يك مرتبه زير
سايه برود أظهر أين است كه يك كفاره لازم است.
12 - استعمال بوى خوش
(مسأله 499): استعمال چيزهاى خوشبو از قبيل زعفران و عود
و عنبر و مشك وورس، به خوردن و بوئيدن و ماليدن بر بدن، بر شخص
محرم حرام است بلكه احتياط واجب أين است كه از هر بوى خوش،
133

اجتناب نمايد.
(مسأله 500): ماليدن عطر به بدن و لباس در حال احرام،
و هم چنين پوشيدن لباسى كه بوى عطر مىدهد جايز نبوده و بايد
اجتناب كند.
(مسأله 501): بوئيدن گلها و سبزيهائى كه بوى خوش دارند و از
ادويه جات خوشبو همانند هل، دارچين و... احتياط واجب آنست كه
اجتناب كند.
(مسأله 502): خوردن ميوه هاى خوشبو همانند سيب و به،
اشكالى ندارد ولى بنابر احتياط از بوئيدن آنها در هنگام خوردن بايد
خوددارى نمايد.
(مسأله 503): براى كسى كه در حال احرام است گرفتن بيني از
بوى بد، حرام است ولى تند رفتن براى خلاصي از بوى بد، مانعى
ندارد.
(مسأله 504): شستن دست و صورت با صابون هاى عطري
و شامپوهاى خوشبو، و استعمال گلاب و ادكلن، براى شخص محرم،
بنابر احتياط جايز نيست.
(مسأله 505): خريد و فروش عطريات و چيزهاى خوشبو در
حال احرام اشكالى ندارد ولى نبايد آنها را بو كند بلكه احتياط
أين است كه بيني خود را از هر بوى خوشى بگيرد.
(مسأله 506): بوئيدن خلوق كعبه (عطري است كه با آن كعبه را
خوشبو مىكنند) براى كسى كه در حال احرام است اشكالى ندارد.
(مسأله 507): اگر شخص محرم از روى علم و عمد، چيزى را
134

كه بوى خوش دارد استعمال كند كفاره اش بنابر مشهور يك گوسفند
است ولى ثبوت كفاره در غير خوردن، محل اشكال بوده هر چند
أحوط كفاره دادن است.
(مسأله 508): اگر شخصي از مقابل مغازه هاى عطر فروشى
عبور كند بنابر احتياط واجب، بايد بيني خود را بگيرد تا بوى خوش،
به آن نرسد.
13 - زينت نمودن
(مسأله 509): كسى كه در حال احرام است بايد از هر چيزى كه
زينت شمرده مىشود اجتناب نمايد.
(مسأله 510): حنا بستن در صورتي كه زينت گفته شود بر محرم
حرام است هر چند خودش قصد زينت نكند ولى اگر به جهت دوا
و درمان بأشد و زينت گفته نشود اشكالى ندارد.
(مسأله 511): انگشتر بدست كردن به قصد زينت، بر محرم حرام
است ولى اگر به قصد زينت نباشد اشكالى ندارد.
(مسأله 512): پوشيدن زيور همانند گردنبند، دستبند،
گوشواره، انگشترى و... بر بانوان محرم حرام است.
(مسأله 513): زيورهائى را كه بانوان پيش از احرام عادت
بپوشيدن آنها داشته اند لازم نيست در بياورند ولى بايد از شوهر خود
و مردان ديگر بپوشانند.
(مسأله 514): اگر كسى به قصد استحباب، يا به قصد نگهدارى
انگشتر از گم شدن يا به قصد شمردن شوط هاى طواف، انگشترى
135

بدست كند مانعى ندارد.
(مسأله 515): كفاره زينت نمودن، بنابر احتياط يك گوسفند
است.
14 - نگاه كردن در آئينه
(مسأله 516): نگاه كردن در آئينه براى شخصي كه در حال
احرام است اگر به قصد زينت بأشد بنابر احتياط واجب حرام است
و كفاره اش بنابر احتياط مستحب يك گوسفند مى بأشد و مستحب
است كسى كه براى زينت در آئينه نگاه كند تلبيه را تجديد نمايد.
(مسأله 517): نگاه كردن راننده در آئينه كه دو طرف و پشت سر
خود را به بيند اشكالى ندارد.
(مسأله 518): نگاه كردن در آب صاف و أجسام شفاف كه
عكس شخص محرم در آن پيدا است اشكالى ندارد.
(مسأله 519): عينك زدن اگر به قصد زينت نباشد اشكال ندارد
گرچه أحوط در ترك است.
(مسأله 520): نگاه كردن شخص محرم در دوربين عكاسى
به منظور عكسبردارى مانعى ندارد.
(مسأله 521): اگر در صورت شخص محرم جراحتى بأشد كه
براى تطهير و يا مداواى زخم آن، ناچار شود به آئينه نگاه كند مانعى
ندارد.
136

15 - جدا نمودن مو از بدن
(مسأله 522): كسى كه در حال احرام است جايز نيست موى
خود يا ديگرى را (ديگرى محرم يا محل بأشد) از بدن جدا نمايد و از
أين حكم، چهار مورد استثناء شده:
1 - شپش بدن محرم زياد شده و از آن اذيت شود.
2 - ضرورت ايجاب كند كه ازاله مو بشود مانند أين كه بلندى
مو باعث سر درد يا ناراحتى شود.
3 - مو در پلك چشم روئيده و موجب آزار چشم شود.
4 - موئى كه در هنگام وضو گرفتن و يا غسل كردن، خود به خود
جدا شود.
(مسأله 523): اگر محرم موى زير هر دو بغل خود را ازاله كند
كفاره اش يك گوسفند است و هم چنين است اگر موى زير يك بغل
خود را ازاله نمايد.
(مسأله 524): هر گاه محرم از روى علم و عمد، سر خود را
بتراشد كفاره اش يك گوسفند است و اگر از روى ضرورت، سر خود را
بتراشد كفاره اش يك گوسفند، يا سه روز روزه، يا اطعام شش مسكين
(به هر مسكين دو مد) مىباشد.
(مسأله 525): در حرمت ازاله مو، بين ماشين كردن و تراشيدن
و كندن و قيچى كردن و... فرقى نيست.
(مسأله 526): محرم مىتواند سر يا بدن خود را بطورى كه
موئى از آن جدا نشده و خونى نشود بخاراند.
137

(مسأله 527): اگر محرم، موى ريش يا گوش يا بيني يا... را بكند
بايد يك مشت طعام به فقير كفاره بدهد.
(مسأله 528): اگر محرم سر ديگرى را بتراشد كفاره ندارد.
(مسأله 529): اگر شخصي از روى فراموشى و نسيان، موى سر
و يا زير بغل خود را ازاله كرد چيزى بر أو نيست.
16 - دندان كشيدن
(مسأله 530): اگر شخص محرم دندان خود را بكشد و خون
بيرون آيد كفاره آن بنابر احتياط يك گوسفند است.
(مسأله 531): جمعى از فقهاء نظرشان أين است كه كشيدن دندان
هر چند خون در نيايد از محرمات احرام است و كفاره اش را يك
گوسفند دانسته اند ولى بعيد نيست كه أين عمل جائز بأشد.
17 - بيرون آوردن خون از بدن
(مسأله 532): شخصي كه در حال احرام است نبايستى بدن
خود را بوسيله خاراندن و يا مسواك كردن بنابر احيتاط خونى نمايد
ولى در حال ضرورت يا رفع ناراحتى اشكالى ندارد.
(مسأله 533): اگر در حال احرام، براى خون گرفتن و حجامت
كردن، ضرورت پيدا كند اشكالى ندارد.
(مسأله 534): تزريق آمپول، در هنگام نياز و ضرورت مانعى
ندارد.
(مسأله 535): محرم اگر از بدن شخص ديگرى خون بيرون
138

آورد اشكالى ندارد
(مسأله 536): كفاره بيرون آوردن خون از بدن، بنابر احتياط
مستحب يك گوسفند است.
18 - كشتن جانوران بدن
(مسأله 537): كشتن شپش انداختن آن از بدن براى شخص
محرم جايز نيست و لكن جا به جا كردن آن اشكالى ندارد.
(مسأله 538): احتياط أين است كه اگر ضرري متوجه شخص محرم
نباشد پشه و كك و همانند آنها را نيز نكشد ولى راندن آنها ظاهرا جايز
است هر چند أحوط در ترك است.
(مسأله 539): در كشتن جانوران بدن، كفاره نيست لكن احتياط
آنست كه يك مشت از طعام به فقيرى كفاره بدهد.
19 - روغن ماليدن
(مسأله 540): شخص محرم نبايستى بدن خود را روغن بمالد
هر چند خوشبو هم نباشد ولى اگر از روى اضطرار و ناچارى بأشد
اشكالى ندارد.
(مسأله 541): اگر شخصي در حال احرام با علم و آگاهى و از
روى عمد، بدن خود را با روغن خوشبو روغن مالى نمايد بايد يك
گوسفند كفاره بدهد و اگر روغن خوشبو نباشد بنابر احتياط كفاره اش
نيز يك گوسفند است.
139

(مسأله 542): اگر شخصي از روى ناداني روغن به بدن خود ماليد
كفاره اش بنابر احتياط، اطعام يك فقير است.
(مسأله 543): كسى كه مىخواهد احرام ببندد اگر پيش از
احرام، روغن خوشبو به بدن خود بمالد و اثر آن تا احرام باقي بماند
بنابر احتياط جايز نخواهد بود ولى اگر بوى آن باقي نماند اشكالى
ندارد هر چند اثر روغن در بدن باقي بأشد.
(مسأله 544): اگر كسى به علت عرق سوز شدن بدن خود،
احتياج به پمادى كه چربى دارد پيدا كند در صورت ضرورت،
اشكالى ندارد ولى احتياط أين است پمادى را مصرف كند كه بوى
خوش نداشته بأشد.
20 - سرمه كشيدن
(مسأله 545): سرمه كشيدن چند صورت دارد:
1 - سرمه سياه را به قصد زينت استعمال كند كه أين كار بر محرم
حرام است و كفاره اش بنابر احتياط مستحب يك گوسفند است.
2 - سرمه سياه ولى به قصد زينت نباشد.
3 - سرمه سياه نباشد ولى به قصد زينت استعمال شود.
أحوط در أين دو صورت اجتناب است و احتياط مستحب نيز
در كفاره مىباشد.
4 - سرمه سياه نباشد و قصد زينت هم نداشته بأشد كه در
أين صورت اشكالى نداشته و كفاره هم ندارد.
(مسأله 546): اگر كسى در حال احرام براى سرمه كشيدن، نياز
ضروري پيدا كند استعمال آن مانعى ندارد.
140

21 - ناخن گرفتن
(مسأله 547): كسى كه در حال احرام است نبايستى تمامى يا
قسمتى از ناخن خود را بگيرد ولى اگر ماندن ناخن، موجب اذيت
و ناراحتى شود مثل أين كه ناخن شكسته شده و ماندنش سبب ناراحتى
شود و يا معالجه زخمى موقوف به گرفتن ناخن بأشد در أين دو
صورت و مانند آنها گرفتن آن جايز است ولى بايد كفاره بدهد.
(مسأله 548): محرم اگر يك ناخن (از دست و يا از پا) بگيرد
بايد يك مد (750 گرم) طعام كفاره بدهد و براى هر ناخن (تا به ده
نرسيده) بايد يك مد طعام كفاره بدهد.
(مسأله 549): اگر شخصي تمام ناخنهاى دست خود را و يا
أين كه تمامى ناخنهاى پاى خود را در يك مجلس بگيرد بايد يك
گوسفند كفاره بدهد.
(مسأله 550): اگر شخصي تمامى ناخنهاى دست و پاى خود را
در يك مجلس بگيرد بايد يك گوسفند كفاره بدهد.
(مسأله 551): هر گاه تمامى ناخنهاى دست را در يك مجلس،
و تمامى ناخنهاى پا را در مجلس ديگر بگيرد دو گوسفند بايد كفاره
بدهد.
(مسأله 552): اگر تمامى ناخنهاى دست خود را بگيرد و ناخن
پاها را كمتر از ده ناخن بگيرد يك گوسفند براى ناخن دستها، و براى
هر يك از ناخنهاى پا يك مد طعام بايد كفاره بدهد.
(مسأله 553): محرم اگر پنج ناخن از دست، و پنج ناخن از پا را
141

بگيرد براى هر كدام، يك مد طعام كفاره بايد بدهد.
(مسأله 554): اگر تمامى ناخن دست را گرفت و كفاره اش را داد
و سپس در همان مجلس، خواست تمامى ناخن پاها را بگيرد بايد يك
گوسفند ديگر كفاره بدهد.
(مسأله 555): هر گاه محرم كمتر از ده ناخن داشته بأشد و آنها را
بگيرد بايد براى هر كدام يك مد طعام كفاره بدهد.
(مسأله 556): اگر محرم، انگشت زيادى داشته بأشد گرفتن
ناخن آن نيز جايز نيست.
(مسأله 557): كسى كه در حال احرام است اگر ناخن شخص
ديگرى را كه محرم نيست بگيرد اشكالى ندارد.
22 - جدال
(مسأله 558): جدال نمودن: قسم خوردن با كلمات (لا والله -
بلى والله) بر شخص محرم حرام است و احتياط واجب أين است كه به غير
أين دو كلمه نيز قسم ياد نكند ولى قسم خوردن به غير خدا، جدال
محسوب نمىشود.
(مسأله 559): دو مورد از حرمت جدال استثناء شده است:
1 - براى اثبات حق يا دفع باطلى ضرورت پيدا كند.
2 - مراد قسم خوردن نباشد بلكه براى اظهار محبت و تعظيم
بأشد.
(مسأله 560): ظاهر أين است كه حرمت جدال، اختصاص به لفظ
عربي ندارد بلكه اگر به زبان ديگرى هم قسم ياد كند جدال محسوب
142

مىشود.
(مسأله 561): اگر قسم محرم، راست بأشد قسم أول و دوم كفاره
ندارد ولى در قسم سوم، اگر با دو قسم قبل متوالي بأشد، بايد يك
گوسفند كفاره بدهد.
(مسأله 562): اگر قسم أو دروغ بأشد در قسم أول يك گوسفند،
در قسم دوم گوسفند ديگرى، و در قسم سوم بايد يك گاو كفاره بدهد.
(مسأله 563): هر گاه شخصي پس از يك بار قسم خوردن به
دروغ، يك گوسفند كفاره داد و پس از آن يك بار ديگر به دروغ قسم
ياد كرد يك گوسفند ديگر بايد كفاره بدهد.
(مسأله 564): اگر پس از دو بار قسم خوردن به دروغ، دو
گوسفند كفاره داد و پس از آن يك بار ديگر قسم ياد كرد يك گوسفند
بايد كفاره بدهد.
(مسأله 565): هر گاه پس از سه بار قسم خوردن به راست، يك
گوسفند كفاره داد و پس از آن يك بار ديگر قسم ياد كرد بايد استغفار
نمايد.
23 - دروغ و فحش (فسوق)
(مسأله 566): دروغ گفتن و فحش دادن در هر حال حرام است
و لكن در حال احرام، حرمتش شديدتر است و مراد از فسوق در آية
مباركه (فلا رفث ولا فسوق ولا جدال في الحج) دروغ و دشنام
است.
(مسأله 567): اظهار فخر به ديگران از حيث نسب و اثبات
143

فضيلت و برترى براى خود اگر توهين ديگرى را در بر داشته بأشد
قطعا حرام است ولى اگر موجب اهانت ديگرى نشود اشكالى ندارد.
(مسأله 568): در فسوق كفاره نيست بلكه بايد استغفار كند.
24 - حمل سلاح
(مسأله 569): بر داشتن سلاح همانند شمشير و نيزه و چيزهائى
كه در عرف به آن، سلاح گفته شود بر محرم حرام است و بعضي از
فقهاء آلات دفاع وحفظ، همانند كلاه خود وزره و سپر را نيز سلاح
خوانده اند و أين قول أحوط بلكه أظهر است.
(مسأله 570): حرمت حمل سلاح، در حال اختيار است ولى
در مقام ضرورت اشكالى ندارد.
(مسأله 571): بودن سلاح در نزد محرم، اگر حمل نكند اشكالى
ندارد هر چند تركش مطابق احتياط است.
(مسأله 572): كفاره حمل سلاح، بنابر احتياط يك گوسفند
است.
25 - شكار حيوان صحرائى
(مسأله 573): كسى كه در حال احرام است چه در حرم و چه در
خارج از حرم، نبايد حيوان صحرائى (حلال گوشت يا حرام گوشت)
را شكار كرده يا بكشد (هر چند پس از شكار كردن، أهلي شده بأشد).
(مسأله 574): كمك به ديگرى (هر چند با إشارة بأشد)
و به دست گرفتن شكار و يا نگاه داشتن آن (هر چند پيش از احرام شكار
144

كرده بأشد) بر شخص محرم حرام است.
(مسأله 575): حكم حرمت، مختص به حيوان صحرائى است
و شكار حيوان دريائى همانند ما هي اشكال ندارد.
(مسأله 576): كشتن و خوردن گوشت حيوانات أهلي همانند
مرغ و گوسفند و گاو و شتر و أمثال اينها اشكالى ندارد.
(مسأله 577): ملخ در حكم حيوان صحرائى است شكار
و گرفتن و خوردن آن نيز در حال احرام، حرام است.
(مسأله 578): كشتن حيوانات و جانوران موذى همانند أفعى
و مار بزرگ و عقرب و موش اشكالى ندارد.
(مسأله 579): همان طورى كه شكار حيوان صحرائى حرام است
شكار جوجه و بر داشتن تخم آن نيز حرام مىباشد و همان طور كه كشتن
حيوان أهلي و شكار حيوان دريائى جايز است كشتن جوجه و شكستن
تخم آن نيز جايز مىباشد.
(مسأله 580): اگر محرم شكارى كرد و از گوشت آن، تناول نمود
لازم است دو كفاره بپردازد.
(مسأله 581): هر گاه جماعتى در كشتن شكارى شركت كردند
بر هر يك، كفاره مستقلى واجب مىشود.
(مسأله 582): اگر شخصي در حال احرام، شكارى همراه داشته
و داخل حرم گردد بلا فاصله بايد آن را رها سازد و اگر آزاد نكرد و تلف
گرديد بايد كفاره بپردازد.
(مسأله 583): هر گاه پيش از احرام، شكارى كرد و سپس محرم
گرديد بايد پس از احرام آن را رها سازد هر چند داخل حرم نشده
145

بأشد و اگر رها نكرد تا تلف گرديد بايد كفاره بپردازد.
(مسأله 584): هر حيواني كه شكار و كشتن آن بر شخص محرم
حرام است علاوه بر معصيت، موجب كفاره نيز مىگردد و با توجه به
اختلاف حيواناتى كه صيد آنها حرام است كفاره شكار نيز متفاوت
مىباشد ولى چون براى حجاج محترم، مورد ابتلاء نيست لذا از بيان
آن صرف نظر گرديد و طالبين مىتوانند به كتب فقهي مراجعه نمايند.
(مسأله 585): كشتن شكار و خوردن گوشت آن، چه از روى
عمد، و چه از روى سهو و فراموشى و ناداني موجب كفاره است و بايد
در هر حال، كفاره أي كه معين شده بپردازد.
(مسأله 586): اگر شخص محرم، حيواني را ذبح نمود در حكم
ميته خواهد بود و خوردن گوشت آن بر شخص محرم و محل، حرام
است و هم چنين اگر محل در حرم شكارى را ذبح كند خوردن آن نيز
حرام است.
146

محرمات حرم
(مسأله 587): دو چيز است كه بر محرم و محل حرام است:
1 - شكار در حرم
شكار در حرم بر محرم و محل، بر مرد و زن حرام است چنانچه
گفته شد.
2 - كندن درخت و گياه حرم
(مسأله 588): كندن و بريدن درخت و گياه و هر چه كه در حرم
روئيده بر شخص محرم و محل حرام است لكن چيزى كه به رآه رفتن
متعارف كنده شود اشكالى ندارد.
(مسأله 589): از أين حكم، چند چيز استثناء شده است:
1 - گياه اذخر
2 - نخل خرما و درخت ميوه دار.
3 - علفهائى كه خوراك شتر است.
4 - علف و درختى كه در ملك يا خانه شخص مىرويد يا خود
شخص آن را مىكارد.
(مسأله 590): اگر منزلي خريده كه قبلا داراى درخت بود نبايد
آن را قطع نمايد.
147

(مسأله 591): درختى كه ريشه و ساقه اش در حرم، و شاخ
و برگش در خارج از حرم، يا بالعكس بأشد حكم آن، حكم درختى
است كه تمامش در حرم بأشد.
(مسأله 592): رها كردن حيوانات كه از علف حرم بچرند
اشكالى ندارد.
(مسأله 594): در كندن گياه حرم بر شخص محرم كفاره أي
نيست ولى معصيت نموده و بايد استغفار كند.
(مسأله 594): اگر درختى را از بيخ قطع كند كفاره اش قيمت
همان درخت است و كفاره قطع مقداري از آن، قيمت همان مقدار
است.
نكته:
(مسأله 595): هر يك از أين محرمات كه ارتكاب آنها معصيت
بوده و بايد كفاره بپردازد در صورت علم و عمد است و اگر كسى از
روى غفلت و فراموشى و ناداني مرتكب محرمات گرديد كفاره ندارد
و تنها در شكار حيوان صحرائى است كه در هر حال (عمد و سهو
و فراموشى و ناداني) بايد كفاره بپردازد.
محل كشتن كفارات
(مسأله 596): محل كشتن كفاره واجب، اگر در عمره تمتع
واجب شده بأشد بايد در مكة معظمه ذبح كند و اگر در احرام حج،
واجب شده بايد آن را در منى ذبح نمايد.
148

(مسأله 597): اگر شخصي به جهت عذر و يا عصيان، در آنجا ذبح
نكرد، مىتواند در جاى ديگر، هر چند پس از بازگشت به وطن خود،
آن را ذبح نمايد.
(مسأله 598): حيواني را كه به جهت كفاره ذبح مىكند بايد
بعنوان صدقه، به فقراء و مساكين بدهد ولى شخص كفاره دهنده
مىتواند مقداري از گوشت آن را مصرف كرده و قيمت آن را براى فقراء
به عهده بگيرد.
(مسأله 599): شرايطى كه براى قرباني در حج تمتع ذكر شده
هيچ كدام در حيواني كه براى كفاره بايد ذبح شود معتبر نيست لذا
مىتواند حيوان معيوب را نيز براى كفاره، ذبح نمايد هر چند احتياط
أين است كه آن شرايط در كفاره نيز مراعاة شود.
(مسأله 600): در كفاره گوسفند، فرقى بين نر و مادة، ميش و بز
نمىباشد.
149

مستحبات احرام
مستحبات احرام چند چيز است:
قبل از پوشيدن لباس احرام، بدن خود را پاكيزه نموده ناخن
و شارب خود را كوتاه كرده و موى زير بغل و عانه خود را ازاله نمايد.
كسى كه قصد حج دارد از أول ماه ذي القعدة، و كسى كه
قصد عمره مفرده دارد پيش از يك ماه، از موى سر و ريش خود چيزى
كوتاه نكند و بعضي از فقهاء رض به وجوب آن قائل شده اند و أين
قول، گرچه ضعيف است ولى أحوط است.
پيش از احرام در ميقات، غسل احرام بنمايد و اگر احتمال
دهد كه در ميقات آب پيدا نشود جايز است پيش از ميقات، غسل
نمايد و چنانچه در ميقات دسترسى به آب پيدا كرد غسل را اعاده كند
و أين غسل از زن حائض و نفساء نيز صحيح است.
اگر پس از غسل، لباسى را پوشيد يا چيزى را بوئيد كه بر
محرم حرام است غسل را اعاده كند.
در موقع غسل كردن، أين دعا را بخواند:
بسم الله و بالله اللهم اجعله لي نورا و طهورا و حرزا
وأمنا من كل خوف، وشفاء من كل داء وسقم. اللهم طهرني
وطهر قلبي، واشرح لي صدري، واجر على لساني محبتك،
ومدحتك، والثناء عليك، فإنه لا قوة لي إلا بك، وقد علمت
150

أن قوام ديني التسليم لك، والاتباع لسنة نبيك صلواتك
عليه وآله.
دو جامه احرام، از پنبه بأشد.
در صورت تمكن بعد از نماز ظهر، و يا فريضة ديگر، و در
صورت عدم تمكن، شش ركعت (اقلا دو ركعت) نماز (در ركعت أول
سوره حمد و توحيد، و در ركعت دوم سوره حمد و جحد) بخواند
و پس از فراغ از نماز، حمد و ثناى الهى را بجا آورده و صلوات بفرستد
و أين دعا را بخواند:
اللهم إني أسألك أن تجعلني ممن استجاب لك،
وآمن بوعدك، واتبع أمرك. فإني عبدك وفي قبضتك، لا أوفى
إلا ما وقيت، ولا آخذ إلا ما أعطيت، وقد ذكرت الحج،
فأسألك أن تعزم لي عليه على كتابك، وسنة نبيك صلواتك
عليه وآله، وتقويني على ما ضعفت، وتسلم لي مناسكي في
يسر منك وعافية، واجعلني من وفدك الذي رضيت،
وارتضيت، وسميت، وكتبت. اللهم إني خرجت من شقة
بعيدة وأنفقت مالي ابتغاء مرضاتك، اللهم فتمم لي حجتي
وعمرتي اللهم إني أريد التمتع بالعمرة إلى الحج على
كتابك وسنة نبيك، صلواتك عليه وآله فإن عرض لي عارض
يحبسني، فخلني حيث حبستني بقدرك الذي قدرت علي.
اللهم إن لم تكن حجة فعمرة. أحرم لك شعري، وبشري،
ولحمي، ودمي، وعظامي، ومخي، وعصبي من النساء،
والثياب، والطيب، أبتغي بذلك وجهك والدار الآخرة.
151

آنگاه دو جامه احرام را بطورى كه در واجبات گفته شد بپوشد.
مستحب است نيت احرام را تلفظ نمايد.
هنگام پوشيدن لباس احرام، بگويد:
الحمد لله الذي رزقني ما أواري به عورتي وأؤدي فيه
فرضي وأعبد فيه ربي وأنتهي فيه إلى ما امرني الحمد لله
الذي قصدته فبلغني وأردته فأعانني وقبلني ولم يقطع بي
ووجهه أردت فسلمني فهو حصني وكهفي وحرزي
وظهري وملاذي ورجائي ومنجاي وذخري وعدتي في
شدتي ورخائي.
مستحبات تلبيه
علاوه بر تلبيه هاى واجب (كه گفته شد) مستحب است
لبيك هاى زير را نيز بگويد:
لبيك ذا المعارج لبيك لبيك داعيا إلى دار السلام
لبيك لبيك غفار الذنوب لبيك لبيك أهل التلبية لبيك لبيك
ذا الجلال والاكرام لبيك لبيك تبدئ والمعاد إليك لبيك
لبيك تستغسنى ويفتقر إليك لبيك لبيك مرهوبا ومرغوبا
إليك لبيك لبيك تبدئ اله الحق لبيك لبيك ذا النعماء
والفضل الحسن الجميل لبيك لبيك كشاف الكروب العظام
لبيك لبيك عبدك وابن عبديك لبيك لبيك يا كريم لبيك.
پس از آن بگويد:
لبيك أتقرب إليك بمحمد وال محمد، لبيك لبيك
152

بحجة وعمرة لبيك لبيك وهذه عمرة متعة إلى الحج، لبيك
لبيك أهل التلبية، لبيك لبيك تلبية تمامها وبلاغها عليك.
تلبيه را در حال احرام تكرار نمايد.
پس از نماز واجب و مستحب، هنگام برخاستن از خواب،
وقت سوار شدن و پياده شدن، أوقات سحر، تلبيه را بسيار بگويد.
براى مردان مستحب است تلبيه را بلند بگويند.
مكروهات احرام
مكروهات احرام چند چيز است:
احرام در جامه سياه، و أفضل آنست كه احرام در جامه سفيد
بأشد.
احرام بستن در جامه كثيف، (و اگر لباس در حال احرام كثيف
شود كراهتى ندارد).
خوابيدن محرم در رخت خواب زرد رنگ.
احرام بستن در جامه رآه رآه.
استعمال حنا پيش از احرام (در صورتي كه اثر آن تا حال
احرام باقي بماند).
حمام رفتن و كيسه كشيدن در حال احرام.
لبيك گفتن محرم در جواب كسى كه أو را صدا مى كند.
153

مستحبات ورود به حرم
هنگامى كه به حرم رسيد مستحب است از ماشين پياده
شده غسل نمايد.
از براى تواضع و فروتنى نسبت به حضرت حق تعالى، پا برهنه
وارد حرم شود.
هنگام ورود به حرم، أين دعا را بخواند:
اللهم إنك قلت في كتابك وقولك الحق: وأذن في
الناس بالحج يأتوك رجالا وعلى كل ضامر يأتين من كل فج
عميق، اللهم إني أرجو أن أكون ممن أجاب دعوتك وقد
جئت من شقة بعيدة وفج عميق سامعا لندائك ومستجيبا لك
مطيعا لأمرك وكل ذلك بفضلك علي وإحسانك إلي فلك
الحمد على ما وفقتني له ابتغي بذلك الزلفة عندك والقربة
إليك والمنزلة لديك والمغفرة لذنوبي والتوبة علي منها،
بمنك اللهم صل على محمد وآل محمد وحرم بدني على
النار وآمني من عذابك وعقابك برحمتك يا أرحم
الراحمين.
مستحبات ورود به مسجد الحرام
براى ورود به مسجد الحرام غسل نمايد.
با پاى برهنه و با حالت وقار و خضوع و خشوع وارد شود.
154

بر درب مسجد الحرام ايستاده و بگويد:
السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته بسم الله
و بالله و ما شاء الله السلام على أنبياء الله ورسله السلام على
رسول الله صلى الله عليه وآله السلام على إبراهيم خليل الله
والحمد لله رب العالمين.
در روايت أبى بصير از حضرت امام صادق (عليه السلام) وارد شده
كه أين دعا را نيز بخواند.
بسم الله و بالله و من الله وإلى الله وما شاء الله وعلى ملة
رسول الله صلى الله عليه وآله وخير الأسماء لله والحمد لله
والسلام على رسول الله السلام على محمد بن عبد الله،
السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته السلام على
أنبياء الله ورسله السلام على إبراهيم خليل الرحمن السلام
على المرسلين والحمد لله رب العالمين السلام علينا وعلى
عباد الله الصالحين اللهم صل على محمد وآل محمد وبارك
على محمد وآل محمد وارحم محمدا وآل محمد كما
صليت وباركت وترحمت على إبراهيم وآل إبراهيم إنك
حميد مجيد اللهم صل على محمد عبدك ورسولك اللهم
صل على إبراهيم خليلك وعلى أنبيائك ورسلك وسلم
عليهم وسلام على المرسلين والحمد لله رب العالمين.
اللهم افتح لي أبواب رحمتك واستعملني في طاعتك
ومرضاتك واحفظني بحفظ الايمان أبدا ما أبقيتني جل ثناء
وجهك الحمد لله الذي جعلني من وفده وزواره وجعلني
155

ممن يعمر مساجده وجعلني ممن يناجيه اللهم إني عبدك
وزائرك في بيتك وعلى كل مأتي حق لمن أتاه وزاره وأنت
خير مأتي وأكرم مزور فأسألك يا الله يا رحمن بأنك أنت الله
لا إله إلا أنت وحدك لا شريك لك وبأنك واحد أحد صمد
لم تلد ولم تولد ولم يكن لك كفوا أحد وأن محمدا عبدك
ورسولك صلى الله عليه وعلى أهل بيته يا جواد يا كريم يا
ماجد يا جبار يا كريم أسألك أن تجعل تحفتك إياي بزيارتي
إياك أول شئ تعطيني فكاك رقبتي من النار.
سه مرتبه بگويد:
اللهم فك رقبتي من النار.
سپس بگويد:
وأوسع على من رزقك الحلال الطيب وادراعنى شر
شياطين الإنس والجن وشر فسقة العرب والعجم.
آنگاه وارد مسجد الحرام شود رو به كعبه، دستها را بلند
نموده وبگويد:
اللهم إني أسألك في مقامي هذا وفي أول مناسكي
أن تقبل توبتي وأن تتجاوز عن خطيئتي وأن تضع عني
وزري الحمد لله الذي بلغني بيته الحرام اللهم إني اشهدك
ان هذا بيتك الحرام الذي جعلته مثابة للناس وأمنا مباركا
وهدى للعالمين اللهم إن العبد عبدك والبلد بلدك والبيت
بيتك جئت أطلب رحمتك وأؤم طاعتك مطيعا لأمرك راضيا
بقدرك أسألك مسألة الفقير إليك الخائف لعقوبتك اللهم
افتح لي أبواب رحمتك واستعملني بطاعتك ومرضاتك.
156

هنگامى كه نظرش به حجر الأسود افتاد بگويد:
الحمد لله الذي هدانا لهذا وما كنا لنهتدي لولا أن هدانا
الله سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله أكبر، الله أكبر من
خلقه والله أكبر مما أخشى وأحذر لا إله إلا الله وحده لا
شريك له، له الملك وله الحمد يحيي ويميت، ويميت
ويحيي وهو حي لا يموت بيده الخير وهو على كل شئ
قدير.
هنگامى كه نزديك حجر الأسود رسيد دستهاى خود را بلند
كرده و حمد و ثناى الهى را بجا آورده و صلوات بفرستد و بگويد:
اللهم تقبل مني
حجر الأسود را بوسيده و استلام نمايد و اگر ممكن نشد
إشارة كرده و بگويد:
اللهم أمانتي أديتها، وميثاقي تعاهدته لتشهد لي
بالموافاة اللهم تصديقا بكتابك وعلى سنة نبيك صلواتك
عليه وآله، أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له، وأن
محمدا عبده ورسوله آمنت بالله وكفرت بالجبت والطاغوت
واللات والعزى وعبادة الشيطان وعبادة كل ند يدعى من
دون الله.
سپس بگويد:
اللهم إليك بسطت يدي وفيما عندك عظمت رغبتي
فأقبل سبحتي واغفر لي وارحمني اللهم إني أعوذ بك من
الكفر والفقر ومواقف الخزي في الدنيا والآخرة.
و بعد از آن شروع به طواف نمايد.
157

دوم
طواف
(مسأله 601): كسى كه با احرام عمره تمتع وارد مكة معظمه
گرديد واجب است هفت مرتبه دور كعبه معظمه طواف كند.
(مسأله 602): طواف از أركان عمره تمتع است و اگر كسى آن را
از روى عمد (عالم به حكم يا جاهل به حكم) ترك كند عمره وى
باطل خواهد شد و ترك آن به تأخيرش تا زماني كه ديگر نتواند خود را به
اندازه درك مقدار ركن از وقوف در عرفات برساند محقق مىشود
و بنابر احتياط بايد اعمال عمره مفرده بجا آورده تا از احرام خارج
شود و حج خود را نيز در سال بعد اعاده نمايد.
(مسأله 603): اگر شخصي طواف را فراموش نمود لازم است
هر وقت متوجه گرديد آن را بجا آورد.
(مسأله 604): اگر كسى به جهت بيمارى يا شكستگى و همانند
اينها نتواند طواف را بجا آورد لازم است هر چند با كمك ديگرى،
طواف را انجام دهد و اگر با كمك ديگرى (حتى بدوش گرفتن
و گذاشتن روى تخت) نيز نتواند طواف را انجام دهد بايد نائب بگيرد
تا به نيابت أو طواف را بجا آورد.
(مسأله 605): هر گاه شخص عاجز را با وسايلى كه امروزه
متداول است طواف دهند بايد همه شرائط و احكام طواف را رعايت
158

نمايد.
(مسأله 606): كسى كه مريض يا طفلى را طواف مىدهد اگر
خودش نيز قصد طواف كند طواف هر دو صحيح است مشروط بر
آن كه شرايط و احكام طواف را مراعاة نمايد.
(مسأله 607): هر گاه شخصي در موقع طواف، عمدا موجب
ايذاء و اذيت ديگران بشود اگر واقعا متعمد به أين كار بأشد طواف وى
خالى از اشكال نيست.
(مسأله 608): حرف زدن و خنده كردن و شعر خواندن وراست
و چپ نگاه كردن، در حال طواف مانعى ندارد لكن كراهت دارد
و مستحب است در حال طواف، مشغول دعا و مناجاة و تلاوت قرآن
بأشد.
شرائط طواف
در طواف چند چيز شرط است:
1 - نيت: طواف همانند ساير اعمال حج، عبادي است و بايد
آن را با توجه و قصد قربت، براى أطاعت فرمان خداوند متعال انجام
دهد و اگر در انجام طواف، ريا كند علاوه بر أين كه معصيت كرده
طواف وى نيز باطل خواهد بود.
2 - طهارت: لازم است در حال طواف طهارت داشته بأشد
و با غسل يا وضو (يا با تيمم در جائى كه وظيفه اش تيمم است) بأشد.
(مسأله 609): اگر كسى از روى عمد يا ناداني يا فراموشى در
حال حدث و بدون طهارت طواف نمايد طوافش باطل خواهد بود.
159

(مسأله 610): اگر شخصي با غسل مستحبى طواف نمايد
طواف وى صحيح مىباشد
(مسأله 611): اگر كسى در اثناء طواف، محدث به حدث شد:
1 - حدث پيش از رسيدن به نصف طواف بأشد در أين صورت
طواف باطل بوده و لازم است پس از تحصيل طهارت، طواف را از سر
بگيرد.
2 - پس از اتمام شوط چهارم و بدون اختيار بأشد كه در
أين صورت طواف را قطع نموده و طهارت گرفته و طواف را از همان جا
كه قطع نموده ادامه دهد.
3 - پس از نصف و پيش از تمامى شوط چهارم بأشد (يا پس از
تمامى شوط چهارم و اختياري بأشد) احتياط أين است كه پس از تحصيل
طهارت، طواف خود را از جائى كه قطع نموده تمام كرده و سپس
اعاده نمايد. (البتة مىتواند يك طواف كامل به قصد أعم از تمام و اتمام
بجا آورد).
(مسأله 612): اگر در اثناء طواف، محدث شد و به اعتقاد أين كه
عمل وى صحيح است طواف را تمام كند در أين صورت طواف باطل
است.
(مسأله 613): هر گاه كسى به اعتقاد طهارت طواف نمود و پس از
طواف متوجه گرديد كه طهارت نداشته، طوافش باطل است و بايد
اعاده نمايد.
(مسأله 614): اگر كسى از روى جهل به مسأله طواف را بدون
160

طهارت انجام دهد طوافش باطل بوده و بايد اعاده نمايد.
(مسأله 615): اگر كسى پيش از شروع به طواف يا در اثناء آن،
شك در طهارت بنمايد چنانچه بداند كه قبلا با طهارت بوده و نمىداند
بعدا از أو حدثى سر زده يا نه، در أين صورت اعتناء به شك خود نكند
و در غير أين صورت واجب است طهارت گرفته و طواف خود را انجام
دهد.
(مسأله 616): هر گاه پس از فراغت از طواف، شك در طهارت
نمايد به شك خود اعتناء نكرده و طوافش صحيح است هر چند
احتياط در اعاده است ولى بايد براى نماز طواف، وضوء بگيرد.
(مسأله 617): اگر كسى پس از سعى متوجه گرديد كه وضوى أو
در طواف، باطل بوده واجب است طواف و نماز آن را اعاده كرده
و سپس احتياط أين است كه سعى را نيز اعاده نمايد.
(مسأله 618): هر گاه مكلف نتواند وضوء بگيرد بايد تيمم
نموده و طواف را بجا آورد و اگر تيمم هم نمىتواند بكند حكم أو حكم
كسى است كه نمىتواند طواف را بجا آورد پس اگر مأيوس از قدرت
و توانائى شد لازم است براى طواف نائب بگيرد و أحوط و أولى
أين است كه خودش نيز بدون طهارت، طواف را انجام دهد.
(مسأله 619): كسى كه بسبب شكستگى دست و پا و زخم
(پانسمان) و... نمىتواند وضوء يا غسل بكند به همان دستوري كه براى
نماز خود طهارت تحصيل مىكند براى طواف نيز همان طهارت كافى
است.
161

(مسأله 620): كسى كه سلس (1)، بول دارد به همان دستوري كه
براى نماز خود طهارت مىگيرد براى طواف نيز همان طهارت كافى
است ولى مبطون (2)، أحوط أين است كه در صورت تمكن هم خودش
طواف نموده و هم براى طواف نائب بگيرد
(مسأله 621): اگر شخصي پس از عمل جراحى، كيسه أي
همراه خود دارد كه بول أو از موضع جراحى قطره قطره در آن كيسه
مىريزد بايد حكم مسلوس را عمل نمايد.
احكام بانوان حائض
(مسأله 622): اگر زن پيش از احرام حايض شود بايد براى عمره
تمتع احرام ببندد اگر وقت كافى براى بجا آوردن اعمال عمره تمتع را
داشته بأشد بايستى صبر كند تا پاك شود و سپس اعمال عمره را انجام
دهد.
و اگر چنانچه وقت كافى نداشته بأشد و وقت تنگ شود بايد
سعى بين صفا و مروه و تقصير را انجام دهد و از احرام عمره محل شود
سپس در خارج مسجد الحرام براى حج تمتع احرام ببندد و اعمال
عرفات و مشعر و منى را بجا آورد و پس از مراجعت از منى هر وقت
پاك شد پيش از طواف حج، قضاى طواف و نماز طواف عمره را انجام
(هامش) (1) كسى كه بولش قطره قطره مىريزد، و به أو مسلوس مىگويند.
(2) كسى كه نمىتواند از غائط خوددارى كند. (-)
دهد.
162

و اگر پس از مراجعت از منى پاك نشد و كاروان نيز در صدد
بازگشت به وطن بأشد بايد براى طواف و نماز عمره تمتع و سپس
طواف حج و نماز آن نائب بگيرد و پس از آن كه نائب آنها را انجام داد
خودش سعى بين صفا و مروه نمايد و آن گاه نائب، طواف نساء و نماز
آن را بجا آورد.
ناگفته نماند، چنانچه پيش از احرام به حج، يقين داشته بأشد
كه پس از بازگشت از منى نيز نخواهد توانست طواف عمره را انجام
دهد بايد براى طواف و نماز آن نائب بگيرد و پس از أين كه نائب آنها را
بجا آورد خودش سعى و تقصير نمايد.
(مسأله 623): اگر زن پس از بستن احرام حايض شود اگر وقت
كافى براى بجا آوردن اعمال عمره تمتع را داشته بأشد بايستى صبر
كند تا پاك شود و سپس اعمال عمره را انجام دهد.
و اگر وقت كافى نداشته بأشد و وقت نيز تنگ شود مخير است
بين أين كه حج افراد بجا آورده و پس از آن، عمره مفرده انجام دهد و يا
اعمال عمره و حج را مانند صورت قبلي بجا آورد.
(مسأله 624): اگر زن در بين طواف حائض گرديد بايد فورا
مسجد الحرام را ترك كند و:
اگر پيش از تمام شدن چهار شوط حايض شده بنابر مشهور
طوافش باطل است و بايد پس از پاك شدن، يك طواف كامل بجا
آورد.
اگر پس از چهار شوط حايض شده آنچه انجام داده بنابر مشهور
صحيح است و بايد پس از پاك شدن و غسل نمودن، بقيه طواف خود
163

را (از هر جا كه مانده) بجا آورد.
و لكن احتياط واجب در هر دو صورت أين است كه پس از پاكى،
يك طواف كامل به نيت أعم از تمام و اتمام بجا آورد (يعنى نيت كند
كه اگر يك طواف كامل بر من واجب است آن را بجا مى آورم و اگر
كمبود طواف سابق بر من واجب است هر مقدار از أين طواف كه
جبران كمبود را مىكند به حساب طواف، و بقيه جزو طواف محسوب
نشود).
(مسأله 625): اگر پس از بجا آوردن طواف و پيش از خواندن
نماز طواف حايض شود طوافش صحيح است و بايد نماز طواف را
پس از پاكى و انجام غسل، بجاى آورد.
و اگر وقت كافى نداشته بأشد بايد سعى و تقصير را بجا آورد
و نماز طواف عمره تمتع را پس از بازگشت از منى و پيش از طواف
حج، قضا نمايد.
(مسأله 626): هر گاه پس از نماز طواف، احساس كرد كه حايض
شده و نداند كه پيش از طواف و يا پيش از نماز طواف و يا بعد از آن
حايض شده است بنا را بر صحت طواف و نماز طواف بگذارد.
و اگر يقين كند كه پيش از نماز طواف، حايض شده و وقت نيز
تنگ بأشد بايد سعى و تقصير نمايد و نماز را پس از بازگشت از منى،
پيش از طواف حج قضا كند.
(مسأله 627): اگر به تصور أين كه پاك شده طواف و نماز طواف را
بجا آورد و سپس مشغول سعى شد و در اثناء سعى متوجه گرديد كه
پاك نشده در أين صورت بايد سعى را قطع كند و پس از پاك شدن،
164

طواف و نماز آن را اعاده نمايد و سپس سعى را از همان جا كه مانده بجا
آورد و احتياطا سعى را نيز اعاده كند.
(مسأله 628): اگر به تصور أين كه از خون حيض پاك شده غسل
نمود و طواف عمره را بجاى آورد و بعد بدون فاصله، خود را آلوده
ديد و يقين كرد كه حيض أو در حال طواف، قطع نشده بود بايد پس از
پاك شدن و انجام غسل، طواف و نماز آن را اعاده كند.
(مسأله 629): اگر پس از اتمام اعمال حج، خونى در خود ببيند
و شك كند كه پيش از طواف و نماز حايض شده و يا پس از آن حايض
گشته است اعتناء نكند و حج وى صحيح است.
(مسأله 630): زنى كه حيض نمىشود ولى هر دو ماه يك بار، دو
سه روزى لك و ترشحات خونى مىبيند در أين صورت اگر خون تا سه
روز استمرار نداشته بأشد حكم استحاضة را دارد.
(مسأله 631): هر گاه در اثر ندانستن مسأله پس از پاك شدن از
حيض، به تصور أين كه بايد غسل جنابت انجام دهد غسل نمود و اعمال
حج را بجا آورد در أين صورت اگر منظور أو غسل براى حدثى كه از
خون داشته است، بأشد و اسم آن را جنابت گذاشته عملش صحيح
است.
(مسأله 632): اگر زنى وارد مكة معظمه گرديد و وقت كافى نيز
براى انجام عمره تمتع را داشت ولى با علم و عمد، آن را بتأخير
انداخت تا حايض شد و وقت نيز تنگ گرديد ظاهرا عمره اش فاسد
است و احتياط أين است كه اعمال را به قصد أعم از حج افراد و عمره مفرده
تمام نموده و سپس يك عمره مفرده انجام دهد و احتياط آنست كه حج
165

خود را در سال بعد اعاده نمايد.
(مسأله 633): أخيرا معمول است بعضي از زنها با تزريق آمپول
و يا خوردن قرص از آمدن خون حيض جلوگيرى مىكنند أين عمل
مانعى ندارد و آنان حكم بانوان پاك را دارند و مى توانند طواف و نماز
آن را بجا آورند
(مسأله 634): زنانى كه پس از استفاده از قرص هاى جلوگيرى از
حيض، يك يا دو بار لك مىبينند حكم استحاضة را دارند و بايد به
وظيفه مستحاضة عمل نمايند.
(مسأله 635): اگر زنى در ميقات حائض بود و با اعتقاد به أين كه
پاك نخواهد شد تا اعمال عمره را انجام دهد با نيت حج افراد محرم
شود و اتفاقا در مكة معظمه پاك گردد و وقت براى انجام اعمال عمره
را پيدا كند در أين صورت بايد با همان احرام، اعمال عمره تمتع را بجا
آورد و مجزى است.
(مسأله 636): اگر زن حائض كه جاهل به مسأله بود اعمال
عمره تمتع را انجام داد و سپس در هنگام احرام حج، متوجه مسأله
گرديد در أين صورت عمره وى صحيح است لكن طواف و نماز طواف
و احتياطا سعى را نيز بايد اعاده كند.
(مسأله 637): مقصود از تنگى وقت، خوف نرسيدن به ركن
وقوف اختياري عرفات مىباشد.
(مسأله 638): كسى كه حج أو تبديل به حج افراد مىشود لازم
نيست تجديد احرام كند بلكه با همان احرام، عازم عرفات گردد.
166

احكام زنان مستحاضة
(مسأله 639): زن مستحاضة پس از انجام دادن وظايفى كه
برايش معين شده (تطهير محل و عوض كردن پنبه و بجا آوردن وضوء
يا غسل) مىتواند طواف نمايد.
(مسأله 640): زنى كه يائسه (شصت سال به بالا) است هر گاه
چند روز متوالي خون ببيند حكم مستحاضة را دارد و بايد براى طواف
و نماز آن، مطابق وظيفه مستحاضة عمل نمايد.
(مسأله 641): هر گاه زن مستحاضة مطابق وظيفه خودش غسل
كرد يا وضو گرفت و طواف را شروع نمود و پس از شوط چهارم، نماز
جماعت شروع شد و أو طواف را قطع كرد و با همان طهارت أول، نماز
را خواند و سپس بقيه طواف را ادامه داد در أين صورت اگر از هنگام
غسل يا وضوء تا آخر طواف، خون قطع شده بود طوافش صحيح
است و اگر نه بايد مطابق وظيفه خودش عمل كرده و سپس طواف را
اعاده نمايد.
(مسأله 642): احتياط أين است كه مستحاضة، طواف را مانند يك
نماز بداند بنابر أين طواف و نماز آن مانند نمازهاى ظهر و عصر، و يا
مغرب و عشاء هستند كه بايد وظيفه اش را در هر يك از حالت هاى سه
گانه (قليله، متوسطه، كثيره) نسبت به طواف و نماز آن مراعاة نمايد.
پاك بودن بدن و لباس:
بدن و لباس طواف كننده بايد از نجاست پاك بأشد و نجاستى
كه در نماز بخشوده شده (همانند خون كمتر از درهم) بنابر احتياط
167

بايد در طواف اجتناب شود.
(مسأله 643): اگر شخصي نجس بودن بدن يا لباس خود را
نمىدانسته و پس از انجام طواف يا نماز، متوجه گرديد طواف و نماز
وى صحيح است و اعاده لازم نيست.
(مسأله 644): هر گاه نجاست بدن يا لباس خود را فراموش نمود
و با همان حال، طواف را بجا آورد بنابر أظهر طوافش صحيح است
گرچه احتياط أين است كه اعاده شود و چنانچه پس از نماز طواف، متوجه
گرديد كه بدن و لباسش نجس بوده حتما بايد با بدن و لباس پاك نماز را
اعاده نمايد.
(مسأله 645): هر گاه نجس بودن بدن يا لباس خود را نمىدانسته
و در اثناء طواف متوجه گرديد و يا آن كه پيش از فراغت از طواف، بدن
يا لباس وى نجس شد، لازم است طواف را قطع نموده و لباس يا بدن
خود را تطهير و يا تعويض نمايد و پس از تطهير، اگر قطع أو پس از تمام
شدن شوط چهارم بود بقيه را به اتمام برساند و اگر پيش از تمام شدن
شوط چهارم بود احتياط أين است كه يك طواف كامل به قصد أعم از تمام
و اتمام بجا آورد.
(
(مسأله 646): اگر كسى يقين داشته بأشد كه قبلا لباس يا بدن أو
نجس بود و نمىداند تطهير كرده يا نه، نمىتواند طواف نمايد بلكه بايد
پس از تطهير و يا تعويض، طواف كند.
(مسأله 647): هر گاه كسى شك داشته بأشد كه لباس يا بدن أو
نجس است يا نه، مىتواند طواف نمايد و احتياج به تطهير ندارد.
(مسأله 648): اگر در اثناء طواف يقين كند كه پيش از طواف،
168

بدن يا لباس أو نجس بود احتياط لازم آنست كه طواف را قطع نموده
و حكم مسأله 645 را عمل نمايد.
(مسأله 649): حمل أشياء متنجس و هم چنين نجس بودن
چيزهائى كه در آن، نماز خوانده نمىشود در طواف اشكالى ندارد.
(مسأله 650): پاك بودن بدن و لباس همان طور كه در طواف
واجب شرط است در طواف مستحبى نيز شرط مىباشد.
(مسأله 651): در خون و خونابه زخم و دمل، تا آن اندازه أي كه
بتواند بايد تطهير نموده و سپس طواف نمايد.
(مسأله 652): اگر خون يا خونابه آن پاك نمىشود لازم است
طواف را بتأخير بيندازد تا پس از قطع خون و تطهير بدن يا لباس،
طواف نمايد و اگر وقت طواف، تنگ مىشود لازم است با همان حال،
طواف خود را انجام دهد.
4 - ختنه: مرد طواف كننده بايد ختنه شده بأشد و اگر ختنه
نشده طواف نمايد طوافش باطل است.
(مسأله 653): طفل مميز كه خوب و بد را تشخيص مىدهد اگر
خودش محرم شود بايد ختنه كرده بأشد و اما اگر طفل، مميز نباشد يا
وليش أو را محرم كند معلوم نيست كه أين شرط در أو معتبر بأشد هر
چند موافق احتياط است.
(مسأله 654): هر گاه شخصي كه ختنه نشده مستطيع گردد اگر
بتواند ختنه نموده و به حج مشرف شود بايد أين كار را بكند و اگر امكان
نداشته بأشد مىتواند حج را تا سال بعد بتأخير بيندازد و سال بعد پس
169

از ختنه كردن، حج را بجا بياورد.
(مسأله 655): اگر شخص ختنه نشده مستطيع گردد ولى ختنه
كردن براى أو خطر و ضرر يا مشقت داشته بأشد لازم است حج را بجا
آورد لكن احتياط أين است كه در عمره و حج، خودش طواف نموده
و نائب نيز بگيرد و سپس خودش نماز طواف را بخواند.
(مسأله 656): اگر طفل غير ختنه نشده را محرم كنند و يا
خودش محرم شود احرام أو صحيح است لكن طواف أو باطل مىشود
و بنابر أين اگر محرم شود چون طواف نساء أو باطل است على الظاهر
زن نيز بر أو حرام خواهد شد مگر آن كه أو را ختنه كرده تا طواف را بجا
آورد و يا أين كه پس از ختنه (در بعضي صور) نائب بگيرند تا طواف را
انجام دهد.
5 - ستر عورت: در حال طواف، بنابر احتياط بايد عورت
پوشيده شود و اگر كسى بدون پوشاندن عورت، طواف نمايد صحيح
نخواهد بود.
(مسأله 657): پوشش عورت نيز بايد بنابر احتياط مباح بوده
و بلكه احتياط أين است كه داراى جميع شرايط لباس نمازگزار بأشد.
(مسأله 658): در هنگام طواف، اگر ساتر غصبى بأشد بنابر
احتياط طواف وى صحيح نخواهد بود.
170

واجبات طواف
هفت چيز در طواف معتبر و واجب است:
أول: طواف را از حجر الأسود شروع كند: احتياط أين است كه
پيش از حجر الأسود ايستاده و نيت كند كه طواف را از جائى كه
محاذاة واقعي محقق مىشود بجا مىآورم و زيادة بر آن از باب مقدمه
علميه بأشد كه در أين صورت يقين مىكند كه اولين جزء طوافش با
اولين جزء حجر الأسود محاذى و برابر شده است.
(مسأله 659): هر گاه اشتباها طواف را از ركن يماني شروع كرد
و در اثناء طواف متوجه گرديد و طواف را به حجر الأسود ختم نمود
طواف وى صحيح است.
دوم: هر شوط را در حجر الأسود ختم نمايد: لازم است در
شوط هفتم احتياطا كمي از حجر الأسود بگذرد و زيادى را مقدمه
علميه محسوب دارد تا يقين كند كه هفت شوط تمام، طواف كرده
است.
(مسأله 660): هر گاه طواف را از حجر الأسود شروع كرد و در
شوط هفتم به تصور أين كه بايد در ركن يماني ختم كند طواف را تمام
نمود در صورتي كه موالات به هم نخورده بايد آن مقدار را (از ركن يماني
تا ركن حجر الأسود) تدارك كند كه در أين صورت طواف وى صحيح
خواهد بود و اگر موالات به هم خورده، بايد آن مقدار را تدارك نموده
171

و سپس طواف را اعاده نمايد.
(مسأله 661): هر گاه طواف را از ركن يماني شروع كرده و در ركن
يماني نيز ختم نمايد طواف وى باطل بوده و بايد اعاده كند، مگر
أين كه موالات به هم نخورده بأشد كه تدارك همان مقدار كفايت مىكند.
سوم: بايد در هنگام انجام طواف، كعبه معظمه را طرف دست
چپ خود قرار دهد.
(مسأله 662): ميزان در قرار دادن كعبه معظمه در طرف چپ،
صدق عرفي است هم چنان كه از طواف حضرت پيامبر أكرم (صلى الله عليه وآله) بر
مىآيد كه سواره طواف مىنمودند و بهتر أين است دقت شود بخصوص
در دو دهانه حجر إسماعيل و أركان كعبه معظمه كه هنگام طواف،
كعبه معظمه از طرف چپ طواف كننده خارج نشود.
(مسأله 663): اگر كسى در حال طواف، صورت خود را به طرف
راست يا چپ بگرداند و عرفا التفات فاحشى نباشد اشكالى ندارد.
(مسأله 664): هر گاه كسى در حال طواف، مقداري رآه را روى
به كعبه معظمه نموده و يا به جهت بوسيدن أركان و يا به علت ازدحام
جمعيت روى به كعبه معظمه نموده بأشد آن مقدار از طواف
محسوب نشده و بايد آن جزء را تدارك كند.
چهارم: حجر إسماعيل را داخل مطاف قرار دهد: به أين معنى
كه دور حجر إسماعيل بگردد و داخل حجر نشود.
(مسأله 665): اگر از روى علم و عمد از داخل حجر إسماعيل
طواف كند طوافش باطل است
(مسأله 666): هر گاه طواف كننده اشتباها از داخل حجر
172

إسماعيل طواف كند آن شوط از طواف باطل بوده و بايد همان شوط
را اعاده نمايد (و تدارك آن از محلى كه داخل حجر شده كفايت
نمىكند) هر چند أحوط اتمام طواف و اعاده آن است.
(مسأله 667): اگر كسى پس از اتمام اعمال حج تمتع متوجه
گرديد كه در طواف عمره يا حج، چند شوط را از داخل حجر
إسماعيل طواف كرده، حج وى صحيح است ولى بايد طواف را
اعاده نمايد.
(مسأله 668): اگر از روى ديوار حجر إسماعيل، طواف كند بايد
به حكم مسأله قبلي عمل نمايد.
(مسأله 669): هر گاه پس از اتمام حج، متوجه گرديد كه در
طواف عمره يا حج، چند شوط را از داخل حجر إسماعيل طواف
كرده در أين صورت حج وى صحيح است ولى بايد طواف را اعاده
كند.
(مسأله 670): احتياط أين است كه در حال طواف، دست خود را
روى ديواره حجر إسماعيل نيز نگذارد.
(مسأله 671): اگر كسى از روى جهل به مسأله طواف را از
داخل حجر إسماعيل انجام دهد و پس از أين كه به وطنش برگردد
متوجه شود در أين صورت بايد طواف و نماز طواف را اعاده كند و اگر
نتوانست بايد نائب بگيرد و احتياط واجب أين است كه سعى را نيز اعاده
نمايد.
پنجم: طواف كننده بايد از بيرون كعبه معظمه و آنچه از خانه
خدا محسوب مىشود طواف نمايد.
173

(مسأله 672): در پائين أطراف كعبه معظمه يك برآمدگى است
كه آن را شاذروان مىگويند و طواف كننده نبايد روى آن رآه برود.
(مسأله 673): اگر در اثناء طواف از روى شاذروان رآه برود هر
مقداري كه روى آن رآه رفته باطل است و احتياط أين است كه آن مقدار
را تدارك نموده و طواف خود را تمام، و سپس طواف را اعاده نمايد.
(مسأله 674): احتياط أين است كه هنگام طواف، دست خود را از
طرف شاذروان به ديوار كعبه معظمه يا أركان، درازا ننمايد.
(مسأله 675): هر گاه طواف كننده از مطاف بيرون رفته وارد
كعبه معظمه شود طوافش باطل بوده و اعاده آن لازم است و بهتر
أين است كه اگر بيرون رفتن وى پس از تجاوز از نصف بوده، طواف خود
را تمام نموده سپس اعاده نمايد.
ششم: مشهور بين فقهاء أين است كه طواف بايد بين كعبه معظمه
و مقام حضرت إبراهيم (عليه السلام) انجام گيرد و أين فاصله بايد در همه
أطراف مراعاة شود و فاصله بين مقام و كعبه معظمه را چنان كه
گفته اند تقريبا بيست و شش ذراع و نصف (حدود 13 متر) مىباشد
و نظر بر أين كه حجر إسماعيل داخل در مطاف است و فاصله ديواره
حجر إسماعيل تا كعبه معظمه بيست ذراع مىباشد لذا در آنجا نبايد
بيش از شش ذراع و نصف دور شد.
و لكن ظاهر أين است كه طواف در دور تر از أين مسافت (5 / 26
ذراع) نيز كافى است بخصوص براى كسى كه به علت كثرت و ازدحام
جمعيت نتواند در أين مسافت طواف نمايد كه در أين صورت مىتواند با
رعايت نزديكترين محل به مقام، طواف نمايد، البتة مراعاة احتياط،
174

بهتر است.
هفتم: هفت شوط كامل و متوالي دور كعبه معظمه طواف نمايد
و اگر از روى علم و عمد كم يا زياد كند طوافش باطل خواهد بود.
(مسأله 676): اگر عمدا از أول قصد كند كمتر يا بيشتر از هفت
شوط، طواف كند (هر چند هفت شوط بجا آورد) طوافش باطل
است.
(مسأله 677): اگر پس از اتمام هفت شوط، عمدا مسافتى را
به قصد جزئيت بجا آورد طوافش باطل است.
(مسأله 678): هر گاه تصور كند كه طواف را بايد چهارده شوط
انجام دهد و با أين كيفيت طواف كند طوافش باطل است.
خروج از مطاف
(مسأله 679): واجب است در طواف، مراعاة موالات عرفيه
نموده و شوط ها را پى در پى و بدون فاصله بجا آورد بطورى كه از
صورت يك طواف خارج نشود.
(مسأله 680): اگر طواف كننده بدون عذر از مطاف خارج شود
در أين صورت:
اگر پيش از تجاوز از نصف بأشد و موالات عرفيه نيز فوت شود
طوافش باطل، و اعاده آن لازم است.
اگر موالات به هم نخورده و يا پس از نصف بيرون رفته، احتياط
أين است كه طواف خود را تمام كرده و سپس اعاده نمايد.
(مسأله 681): طواف كننده مىتواند جهت عيادت مريض و يا
175

رفع حاجت برادر ديني خود، طواف خود را قطع نموده و از مطاف
بيرون برود ولى لازم است اگر يك يا دو شوط بجا آورده طواف خود
را اعاده نمايد و اگر پس از شوط سوم بيرون رفته احتياط أين است كه يك
طواف كامل به قصد أعم از تمام و اتمام بجا آورد.
(مسأله 682): هر گاه طواف كنند به علت سر درد يا دل درد
و مانند آن، طواف خود را قطع نموده و از مطاف بيرون برود چنانچه
پيش از تمامى شوط چهارم بأشد طوافش باطل بوده و اعاده اش لازم
است و اگر پس از شوط چهارم بوده احتياط أين است كه براى باقيمانده
نائب گرفته و خودش پس از زوال عذر، احتياطا يك طواف به نيت
تمام و اتمام بجا آورد.
(مسأله 683): نشستن در اثناء طواف جهت استراحت و رفع
خستگى جائز است ولى بايد به اندازه أي نباشد كه موالات عرفيه از
بين برود كه در أين صورت طوافش باطل شده و لازم است بنابر احتياط
از سر بگيرد.
زيادى در طواف
(مسأله 684): زيادى در طواف پنج صورت دارد:
أول: طواف كننده قصد جزء بودن شوط إضافي براى طوافى
كه مشغول به انجام آن است يا طواف ديگرى، نداشته بأشد كه در
أين صورت طوافش به أين زيادى باطل نخواهد شد.
دوم: هنگام شروع به طواف يا در اثناء آن، قصد كند كه زيادى
جزء طوافش بأشد (يعنى قصد داشته بأشد طواف را هشت شوط يا
176

بيشتر بجا آورد) در أين صورت طوافش باطل بوده و لازم است اعاده
نمايد.
سوم: زيادى را پس از فراغت از طواف، به قصد جزئيت بجا
آورد كه در أين صورت نيز أحوط بطلان طواف است.
چهارم: زيادى را به قصد جزئيت طواف ديگر بجا آورد و طواف
دوم را تمام كند كه در أين صورت گرچه در طواف زيادى نداشته لكن
چون دو طواف واجب را پشت سر هم آورده أحوط بلكه أظهر بطلان
طواف است.
زيرا قران در طواف واجب جايز نيست و سبب بطلان طواف
مىشود لكن اگر هر دو طواف مستحب بأشد قران جائز است هر چند
كراهت دارد.
پنجم: قصد كند شوط إضافي جزء طواف ديگرى بأشد لكن
نتواند طواف دوم را تمام كند در أين صورت طواف را زياد نكرده
و پشت سر هم نيز بجا نياورده، ولى گاهى طواف در أين صورت به جهت
عدم تحقق قصد قربت باطل مىشود و آن در صورتي است كه مكلف
هنگام شروع به طواف يا در اثناء آن با أين كه مىداند قران حرام و مبطل
طواف است آن را قصد نمايد كه در أين صورت قصد عمل مأمور به را
نكرده و طواف باطل است.
(مسأله 685): اگر به تصور أين كه يك شوط إضافي مستحب است
و پس از انجام هفت شوط واجب، يك شوط مستحب نيز بجا آورد
طواف وى صحيح است.
(مسأله 686): هر گاه از روى سهو، بيش از هفت شوط طواف
177

نمايد اگر زيادى كمتر از يك شوط بأشد آن را رها كند طواف وى
صحيح است و اگر زيادى يك شوط يا بيشتر بأشد احتياط أين است كه
باقي آن را تا يك طواف كامل، به قصد قربت مطلقه بجا آورد.
نقصان در طواف:
(مسأله 687): هر گاه كسى از روى علم و عمد مقداري از طواف
را كم كند، اگر موالات به هم خورده، طوافش باطل است و چنانچه
موالات به هم نخورده تا از مطاف بيرون نرفته مىتواند بقيه را بجا آورد
و عملش صحيح خواهد بود.
(مسأله 688): هر گاه از روى سهو و فراموشى مقداري از طواف
را كم كند اگر موالات عرفي به هم نخورده و از مطاف نيز بيرون نرفته مى
تواند آن را تمام نمايد و طواف وى صحيح است.
و اگر موالات عرفي به هم خورده و يا از مطاف بيرون رفته در
أين صورت:
اگر فراموش شده يك شوط بأشد بايد آن را بجا آورد كه در
أين صورت طواف وى صحيح است.
اگر فراموش شده بيش از يك و كمتر از چهار شوط بأشد
بايستى برگردد و كمبود را تدارك كند و بهتر أين است كه پس از تدارك
كمبود، طواف را اعاده نمايد.
اگر فراموش شده چهار يا بيش از چهار شوط بأشد در
أين صورت أحوط أين است كه يك طواف كامل أعم از تمام و اتمام بجا
آورد.
178

(مسأله 689): هر گاه در اثناء سعى متوجه گرديد كه طواف را
ناقص بجا آورده، بايد سعى را قطع نموده و حكم مسأله قبلي را عمل
نمايد و پس از أين كه طواف و نماز طواف را بجا آورد سعى را از همان
جا كه قطع كرده بود بقيه را ادامه دهد.
(مسأله 690): اگر كسى طواف خود را ناقص بجا آورد و پس از
بازگشت به وطن، متوجه گرديد بايد برگردد و به نحوى كه در مسأله قبل
گذشت تدارك نمايد و اگر نتوانست بايد نائب بگيرد.
ترك طواف
(مسأله 691): هر گاه كسى از روى عمد و علم به حكم، و يا جهل
به حكم طواف عمره تمتع را ترك كرد و نتوانست پيش از درك مقدار
ركن وقوف عرفات، تدارك كند عمره اش باطل بوده و واجب است
حج را در سال بعد اعاده نمايد. و أحوط أين است كه اعمال عمره مفرده
را بجا آورد تا از احرام خارج شود.
(مسأله 692): اگر كسى عمدا طواف حج را ترك نمود بطورى كه
تدارك ممكن نباشد حج وى باطل خواهد بود، و لازم است در سال
بعد اعاده نمايد، و اگر ترك طواف از جهت ندانستن حكم بأشد يك
شتر كفاره نيز بايد بدهد.
(مسأله 693): اگر كسى طواف را فراموش نمود هر وقت متوجه
گرديد بايد طواف و نماز آن را بجا آورد.
(مسأله 694): هر گاه مشغول سعى و صفا و مروه بود متوجه شد
كه طواف را بجا نياورده، بايد سعى را رها كند و پس از طواف و نماز
179

آن، دوباره سعى را انجام دهد.
(مسأله 695): اگر طواف را فراموش كرد و پس از سعى بيادش
آمد لازم است پس از بجا آوردن طواف و نماز، احتياطا دوباره سعى را
انجام دهد.
(مسأله 696): هر گاه طواف عمره را فراموش نمود، و در مشعر
الحرام يا عرفات يا منى متوجه گرديد بايد پس از اعمال منى، طواف
و نماز عمره را بجا آورده و سپس اعمال حج را انجام دهد.
(مسأله 697): اگر طواف را فراموش نمود و به وطن خود
مراجعت كرد و سپس متوجه گرديد كه طواف عمره تمتع را بجا
نياورده است بايد برگردد و طواف و نماز آن را انجام دهد و اگر
نتوانست برگردد بايد نائب بگيرد و احتياط أين است كه پس از طواف
و نماز آن، سعى را نيز بجا آورد.
(مسأله 698): هر گاه طواف را فراموش نمود و به وطن خود
مراجعت كرد و با زن خود نزديكى نمود و سپس متوجه گرديد كه
طواف را انجام نداده است بايد برگردد و طواف و نماز آن را بجا آورد
و اگر امكان نداشت بايد نائب بگيرد به نيابت أو طواف را انجام دهد.
و اگر فراموش شده، طواف عمره بأشد بايد يك گوسفند در مكة
معظمه، و اگر طواف حج بأشد يك گوسفند در منى، بعنوان كفاره،
خودش يا نائبش ذبح نمايد.
(مسأله 699): هر گاه طواف را فراموش نمود و از مكة معظمه
خارج گرديد و پس از يك ماه متوجه شد كه طواف را انجام نداده
است بايد برگردد طواف و نماز را بجا بياورد و واجب است به جهت
180

ورود به مكة معظمه نيز احرام ببندد و عمره مفرده بجا آورد.
(مسأله 700): كسى كه طواف را فراموش نموده تا خودش يا
نائبش آن را قضا ننمايد چيزهائى كه حليت آن منوط به طواف است
حلال نخواهد شد.
(مسأله 701): اگر طواف عمره را فراموش كرد و سپس فوت
نمود بايد وصى أو طواف وى را قضا نمايد.
(مسأله 702): اگر كسى طواف را فراموش نمود و هنگامى
متوجه گرديد كه قضايش ممكن است نياز به تجديد احرام نيست
بلكه با همان احرام، قضا نمايد كافى است.
قطع طواف
(مسأله 703): احتياط آنست كه طواف كننده بدون عذر، طواف
واجب خود را قطع نكند گرچه أظهر جواز قطع است.
(مسأله 704): كسى كه طواف را قطع مىكند تا موالات به هم
نخورده و از مطاف بيرون نرفته، اگر بقيه را بجا آورد طواف وى صحيح
خواهد بود و اگر موالات به هم خورده يا از مطاف بيرون رفته:
اگر پيش از نصف بوده طواف وى باطل است و بايد اعاده كند.
اگر پس از نصف بوده طواف را تمام نموده و احتياط أين است كه
اعاده نمايد و بهتر أين است كه يك طواف كامل به قصد أعم از تمام
و اتمام بجا آورد
(مسأله 705): اگر در حال طواف، عذرى (همانند سر درد، دل
درد، و...) عارض شود قطع طواف، مانعى ندارد و در أين صورت:
181

اگر پيش از شوط چهارم، قطع كرده بود لازم است طواف را
اعاده كند.
اگر پس از شوط چهارم قطع كرده بود بقيه را تدارك كند و بهتر
أين است كه يك طواف كامل به قصد أعم از تمام و اتمام بجا آورد.
(مسأله 706): هر گاه مشغول طواف بود كه وقت نماز واجب
تنگ شد واجب است طواف را قطع كرده نماز واجب خود را بخواند
و سپس مطابق مسأله پيش عمل نمايد.
(مسأله 707): هر گاه مشغول طواف بود كه نماز جماعت برگزار
گرديد مىتواند طواف خود را قطع نموده و پس از نماز جماعت،
بلا فاصله طواف را ادامه دهد.
(مسأله 708): اگر در اثناء طواف واجب، آن را رها كرد و از أول
شروع نمود جايز نبوده و بايد طواف ناقص را تكميل نمايد و پس از
نماز طواف، دوباره طواف و نماز را اعاده كند.
(مسأله 709): هر گاه در اثناء طواف در اثر كثرت جمعيت، چند
قدم بي اختيار به جلو برده شد و به تصور أين كه آن شوط باطل است رها
كرده و آن شوط را از أول شروع نمود در أين صورت طواف وى اشكال
دارد و بايد اعاده نمايد.
(مسأله 710): افرادى كه به عللى طواف خود را قطع مىكنند
و مى خواهند از همان جا كه قطع شده ادامه دهند لازم نيست از همان
نقطه أي كه قطع كرده اند شروع كنند بلكه مىتوانند از محاذى همان
نقطه (طرف راست يا چپ) طواف را ادامه دهند.
(مسأله 711): اگر در اثر عارض شدن جنابت يا حيض يا نفاس
182

يا حدث أصغر يا... طواف را قطع كند بايد پس از رفع عذر و تحصيل
طهارت، طواف خود را بجا آورد و حكم آن در شرائط طواف بيان
گرديد.
(مسأله 712): هر گاه كسى بدون عذر، طواف مستحبى را قطع
كند مانعى ندارد.
(مسأله 713): اگر كسى از روى احتياط طواف واجب خود را
قطع نمايد نمىتواند بدون فاصله، طواف ديگرى را شروع كند مگر
أين كه به قصد قربت مطلقه بأشد.
شك در عدد أشواط
(مسأله 714): هر گاه پس از تمامى طواف و تجاوز از محل، شك
نمايد كه طواف را هفت شوط يا كمتر يا بيشتر بجا آورده، اعتناء به شك
ننموده و طوافش صحيح است (مثل أين كه بعد از شروع به نماز
طواف، چنين شكى حاصل شود).
(مسأله 715): اگر كسى پس از اتمام طواف، يقين داشته بأشد
كه هفت شوط بجا آورده ولى شك كند كه شوط آخري هفتم يا هشتم
بود اعتناء به شك ننموده و طوافش صحيح است.
(مسأله 716): هر گاه بين شش و هفت، يا پنج و شش، و هم
چنين عددهاى قبل شك نمايد طوافش باطل است.
(مسأله 717): اگر بين شش و هشت شك كند و نداند شوط
آخري كدام يك از آن دو است طوافش باطل خواهد بود.
(مسأله 718): اگر بين شش و هفت شك نمود و از روى
183

ندانستن مسأله، بنا را بر شش گذاشت و طواف را تمام كرد، لازم است طواف را
اعاده كند. ولى اگر موقعى متوجه گرديد كه تدارك، ممكن نبود بعيد
نيست طواف وى صحيح بأشد.
(مسأله 719): هر گاه در هنگام طواف، در عدد شوط ها شك
كند و نداند چند شوط بجا آورده، طوافش باطل خواهد بود.
(مسأله 720): افرادى كه كثير الشك هستند احتياط آنست كه
كسى را همراه خود داشته باشند كه عدد شوط ها را حفظ كند.
طواف استحبابي
(مسأله 721): مستحب است در هنگام توقف در مكة معظمه،
سيصد و شصت مرتبه طواف نمايد و اگر أين مقدار را نتوانست پنجاه
و دو مرتبه، و اگر آن هم ميسور نشد هر مقداري كه بتواند طواف نمايد.
(مسأله 722): در هر شبانه روز ده مرتبه طواف كند، سه طواف
در أول شب، سه طواف در آخر شب، دو طواف پس از صبح، دو
طواف بعد از ظهر انجام دهد.
(مسأله 723): مستحب است به نيابت حضرات أئمة معصومين
سلام الله عليهم أجمعين و پدر و مادر و أقوام و دوستان
و خويشاوندان، طواف مستحبى بجا آورده شود (در مكة نبوده و يا
معذور باشند).
(مسأله 724): در طواف مستحبى، طهارت شرط نيست
و مىتوان بدون طهارت بجا آورد ولى بايد لباس و بدن وى پاك بأشد.
(مسأله 725): در نماز طواف مستحبى بايد با طهارت بأشد
184

و نماز بدون طهارت باطل خواهد بود.
(مسأله 726): احتياط أين است اشخاصى كه محرم به احرام
عمره تمتع مىشوند پيش از اعمال آن، طواف مستحبى انجام ندهند
ولى پس از نماز طواف، اگر بخواهند طواف مستحبى بجا آورند
مانعى ندارد.
(مسأله 727): هر گاه در طواف مستحبى شك كند بنا را بر كمتر
بگذارد طواف وى صحيح است.
چند مسأله
(مسأله 728): قران در طواف واجب، جايز نبوده و حرام
مىباشد و اگر كسى از أول يا در اثناء طواف، قصد قران كند احتياط
واجب آنست كه طواف را اعاده نمايد.
(مسأله 729): قران در طواف مستحبى جايز است هر چند بنابر
مشهور كراهت دارد.
(مسأله 730): هر گاه در اثر كثرت جمعيت، انسان را بدون
اختيار با خود ببرند بطورى كه رفتن أو به اختيار و اراده خودش نباشد آن
مقدار كفايت از طواف نمىكند و بايد آن مقدار را تدارك نمايد.
(مسأله 731): اگر كسى پس از اتمام طواف، شك كند كه طواف
را صحيح بجا آورده يا نه، اعتنا به شك ننموده طوافش صحيح مى
بأشد.
(مسأله 732): هر گاه در اثناء طواف شك كند شوطى كه بجا
آوردم صحيح بوده يا نه، بايد مقدار مشكوك را رجاء بجا بياورد.
185

مستحبات طواف
مستحب است در حال طواف سر برهنه و مشغول دعا و ذكر
خدا بأشد و كارهائى كه در نماز مكروه است انجام ندهد، و گامها را
كوچك بردارد و در حال طواف أين دعا را بخواند:
اللهم إني أسألك باسمك الذي يمشى به على طلل الماء
كما يمشى به على جدد الأرض وأسألك باسمك الذي يهتز له
عرشك وأسألك باسمك الذي تهتز له أقدام ملائكتك وأسألك
باسمك الذي دعاك به موسى من جانب الطور الأيمن فاستجبت
له وألقيت عليه محبة منك، وأسألك باسمك الذي غفرت به
لمحمد ما تقدم من ذنبه وما تأخر وأتممت عليه نعمتك أن تفعل
بي كذا و كذا.
حاجات خود را از درگاه بارى تعالى طلب نمايد.
دعاى زير را بخواند:
اللهم إني إليك فقير واني خائف مستجير فلا تغير
جسمي ولا تبدل اسمي.
در هر شوط كه به درب كعبه معظمه رسيد صلوات فرستاده
و بگويد:
سائلك فقيرك مسكينك ببابك فتصدق عليه بالجنة اللهم
البيت بيتك والحرم حرمك والعبد عبدك وهذا مقام العائذ
186

المستجير بك من النار فأعتقني ووالدي وأهلي وولدي
وإخواني المؤمنين من النار يا جواد يا كريم.
هنگامى كه به حجر إسماعيل رسيد نگاه به ناودان طلا
نموده و بگويد:
اللهم أدخلني الجنة برحمتك وأجرني برحمتك من النار
وعافني من السقم وأوسع علي من الرزق الحلال وادرأ عني شر
فسقة الجن والإنس وشر فسقة العرب والعجم.
چون از حجر إسماعيل گذشت وبه پشت كعبه معظمه رسيد
بگويد:
يا ذا المن والطول يا ذا الجود والكرم إن عملي ضعيف
فضاعفه لي وتقبله مني إنك أنت السميع العليم.
هنگامى كه به ركن يماني رسيد دست خود را بلند كرده
بگويد:
يا ألله يا ولي العافية وخالق العافية ورازق العافية والمنعم
بالعافية والمنان بالعافية والمتفضل بالعافية علي وعلى جميع
خلقك يا رحمن الدنيا والآخرة ورحيمهما صل على محمد وآل
محمد وارزقنا العافية وشكر العافية في الدنيا والآخرة يا أرحم
الراحمين.
سر به جانب كعبه معظمه بالا كرده و بگويد:
الحمد لله الذي شرفك وعظمك والحمد لله الذي بعث
محمدا نبيا وجعل عليا إماما اللهم اهد له خيار خلقك وجنبه
شرار خلقك.
187

چون ميان ركن يماني وحجر الأسود رسيد بگويد:
ربنا اتنا في الدنيا حسنة وفى الآخرة حسنة وقنا عذاب
النار.
هنگامى كه در شوط هفتم به مستجار رسيد دو دست خود
را بر ديوار خانه بگشايد و خود را به ديوار كعبه معظمه چسبانده
و بگويد:
اللهم البيت بيتك والعبد عبدك وهذا مقام العائذ بك من
النار.
پس به گناهان خود اعتراف نموده و از خداوند عالم، طلب
آمرزش نمايد و سپس بگويد:
اللهم من قبلك الروح والفرج والعافية اللهم إن عملي
ضعيف فضاعفه لي واغفر لي ما اطلعت عليه مني وخفي على
خلقك أستجير بالله من النار
هنگامى كه به نزديك حجر الأسود رسيد طواف خود را
تمام كرده و بگويد:
اللهم قنعني بما رزقتني وبارك فيما آتيتني
براى طواف كننده مستحب است در هر شوط، أركان كعبه
معظمه وحجر الأسود را استلام نمايد.
188

سوم
نماز طواف
(مسأله 733): پس از تمام شدن طواف، واجب است دو ركعت
نماز (همانند نماز صبح) به قصد نماز طواف در پشت مقام حضرت
إبراهيم (عليه السلام) خوانده شود و أحوط أين است كه هر چند مىتواند نزديك به
مقام بأشد و اگر در اثر كثرت و ازدحام جمعيت نتواند نماز را در پشت
مقام بخواند مىتواند بطورى كه مقام در روبروى أو واقع شود با مراعاة
نزديكترين محل، نماز را بجاى آورد.
(مسأله 734): كسى كه مىتوانست نماز طواف را در پشت مقام
بخواند اگر در جاى ديگرى بجا آورد صحيح نبوده و بايد در پشت
مقام اعاده نمايد.
(مسأله 735): هر گاه پس از اتمام اعمال عمره تمتع متوجه
گرديد نماز طواف را داخل حجر إسماعيل (عليه السلام) بجا آورده، لازم است
نماز را در پشت مقام اعاده نمايد.
(مسأله 736): نماز طواف مستحبى را در هر جاى مسجد
الحرام مىتوان بجا آورد و سزاوار نيست كه عمدا ترك شود.
(مسأله 737): نماز طواف بايد بلا فاصله پس از طواف، بجا
آورده شود بطورى كه در عرف نگويند ميان طواف و نماز آن فاصله
شده است.
189

(مسأله 738): شخصي كه نماز طواف مىخواند مىتواند آن را
آهسته يا بلند بخواند.
(مسأله 739): در نماز طواف، جايز است پس از سوره حمد، هر
سوره أي (بجز سوره هائى كه سجده واجب دارند) بخواند.
(مسأله 740): اگر فاصله بين طواف و نماز آن، به مقدار اقامه
نماز جماعت بأشد مانعى ندارد، ولى اگر فاصله زياد شد احتياط
أين است كه بعد از اتمام طواف نماز آن را بخواند و سپس طواف و نماز آن
را اعاده نمايد.
(مسأله 741): شك در ركعات نماز طواف، موجب بطلان نماز
خواهد شد و بايد اعاده شود.
(مسأله 742): سجده كردن بر سنگ هائى كه در حال حاضر،
مسجد الحرام و مسجد النبي با آن فرش شده اشكالى ندارد.
(مسأله 743): اگر شخصي به جهت ندانستن مسأله نماز طواف را
پيش از طواف بخواند بايد پس از طواف، نماز را اعاده كند.
(مسأله 744): هر گاه نماز طواف را در حجر إسماعيل بخواند
و پس از سعى و تقصير متوجه گردد بايد نماز طواف را در پشت مقام
اعاده كند و احتياط مستحب آنست كه سعى و تقصير را نيز اعاده نمايد.
(مسأله 745): اگر طواف را بجا آورد و سپس متوجه گرديد كه
وقت نماز يوميه اش تنگ مىشود لازم است نماز يوميه را بخواند
و سپس نماز طواف را بجا آورد.
(مسأله 746): كسى كه طواف عمره تمتع را انجام داد احتياط
أين است كه تا نماز طواف را نخوانده نماز مستحبى و يا عبادات مستحبى
190

ديگر بجا نياورد.
(مسأله 747): در هنگام خواندن نماز طواف، لازم نيست كه
مرد جلو و زن پشت سر بأشد.
(مسأله 748): افرادى كه به صورت دسته جمعى به طواف مىروند
و بعضي از آنان طواف را بجا آورده و پشت مقام منتظر مىشوند تا بقيه
نيز از طواف فارغ شده و با هم نماز بخوانند اگر فاصله بين طواف
و نماز، زياد نباشد اشكالى ندارد.
ترك نماز طواف
(مسأله 749): اگر شخصي از روى علم و عمد نماز طواف را
ترك نمايد حجش باطل است.
(مسأله 750): هر گاه نماز طواف را فراموش كرد و در بين سعى
صفا و مروه متوجه گرديد بايد سعى را قطع نموده نماز طواف را
بخواند و سپس سعى را از همان جا كه قطع كرده ادامه دهد.
(مسأله 751): اگر نماز طواف را فراموش كرد و پس از سعى
متوجه گرديد بايد فورا نماز طواف را بخواند و اعاده سعى لازم نيست
هر چند أحوط است.
(مسأله 752): اگر نماز طواف را فراموش نمود و از مكة معظمه
بيرون رفت و سپس متوجه گرديد كه نماز طواف نخوانده است بايد
برگردد و نماز را در پشت مقام بخواند و اگر نتوانست برگردد هر جا كه
يادش آمد بايد بجا آورد.
(مسأله 753): اگر نماز طواف را فراموش نمود و پيش از آن كه
191

آن را بجا آورد فوت كرد بر ورثه أو واجب است از تركه اش كسى را
استيجار نمايند كه نماز طواف را در پشت مقام بجا آورد.
(مسأله 754): حكم كسى كه نماز طواف را به جهت ناداني ترك
كرده همانند حكم كسى است كه نماز را فراموش نموده و فرقى بين
جاهل قاصر و مقصر در اينجا نيست.
نماز طواف و قرائت
(مسأله 755): بر هر شخصي واجب است كه قرائت و ذكرهاى
واجب نماز را بطور صحيح ياد بگيرد بخصوص كسى كه مىخواهد به
حج مشرف شود و اگر عمدا كوتاهى كرد و نماز خود را تصحيح ننمود
صحت عمره و حج وى محل اشكال است.
(مسأله 756): اگر شخصي متمكن بأشد قبل از احرام حج، همه
قرائت يا به قدر توانائى از آن را تصحيح كند بايد تا آخر وقت امكان، در
تصحيح قرائت خود بپردازد و بعدا اعمال را بجا آورد.
(مسأله 757): اگر كسى نتوانست قرائت و ذكرهاى واجب نماز
را ياد بگيرد احتياط لازم آنست كه خودش به هر كيفيتى كه مىتواند بجا
آورد و به جماعت هم بخواند و نائب نيز بگيرد.
(مسأله 758): اگر در تصحيح و ياد گرفتن، جاهل قاصر بأشد
عمره و حج أو صحيح است لكن واجب است پس از تصحيح قرائت،
طواف و نماز طواف را در پشت مقام اعاده كند.
و اگر عالم و يا جاهل مقصر بأشد احتياط آنست كه نماز طواف را
بخواند و سپس حج را اعاده نمايد.
192

(مسأله 759): هر گاه پس از مراجعت به وطن، متوجه گرديد كه
قرائت نمازش صحيح نبوده و با همان حال نيز نماز طواف را خوانده
است اگر امكان دارد بايد پس از تصحيح قرائت، نماز را در پشت مقام
بجا آورد و در صورت عدم امكان بايد در همانجا بخواند.
193

مستحبات نماز طواف
مستحب است بعد از سوره حمد، در ركعت أول سوره
توحيد و در ركعت دوم سوره جحد را بخواند.
پس از نماز، حمد و ثناى الهى را بجاى آورده صلوات بر
خاندان پيغمبر (صلى الله عليه وآله) بفرستد.
از خداوند متعال طلب قبولى اعمال خود را نموده و بگويد:
اللهم تقبل مني ولا تجعله آخر العهد مني الحمد لله
بمحامده كلها على نعمائه كلها حتى ينتهي الحمد لله إلى ما
يحب ويرضى اللهم صل على محمد و آل محمد و تقبل مني
وطهر قلبي وزك عملي.
بكر بن محمد روايت مىكند كه حضرت امام جعفر
صادق (عليه السلام) پس از نماز طواف، سر به سجده مىگذاشت و چنين
مىگفت:
سجد لك وجهي تعبدا ورقا لا إله إلا أنت حقا حقا الأول
قبل كل شئ وها أنا ذا بين يديك ناصيتي بيدك فاغفر لي إنه لا
يغفر الذنب العظيم غيرك فاغفر لي فإني مقر بذنوبي على نفسي
ولا يدفع الذنب العظيم غيرك.
194

چهارم
سعى صفا و مروه
(مسأله 760): واجب است پس از نماز طواف، هفت مرتبه در
بين كوه صفا و كوه مروه سعى نمايد و رفتن از صفا به مروه يك شوط
و بازگشت از مروه به صفا شوط ديگر محسوب مىشود.
(مسأله 761): لازم نيست به بالاى كوه برود بلكه اگر از ابتداى
كوه شروع كرده و در ابتداى كوه، ختم نمايد كافى است.
(مسأله 762): سعى همانند طواف يكى از أركان بشمار مىرود
كه اگر كسى از روى عمد و علم به حكم و يا جهل به حكم، آن را ترك
نمايد و تا هنگام درك مقدار ركن وقوف عرفات، تدارك نكند موجب
بطلان عمره خواهد شد و لازم است در سال بعد، حج خود را اعاده
نمايد و أحوط أين است كه جهت خارج شدن از احرام، سعى و تقصير را
به قصد رجاء انجام دهد.
(مسأله 763): اگر سعى را فراموش كرد هر وقت متوجه گرديد
بايد بجا آورد هر چند پس از فراغت از اعمال حج بأشد و اگر به وطن
خود مراجعت نمود و متذكر شد بايد برگردد و سعى را انجام دهد و اگر
امكان نداشت بايد نائب بگيرد.
(مسأله 764): در سعى، طهارت از حدث و خبث شرط نيست
و كسى كه جنب يا حائض يا بي وضو بوده و يا بدن و لباس أو نجس
195

بأشد مىتواند سعى نمايد هر چند احتياط مستحب آنست كه با طهارت
بأشد.
(مسأله 765): احتياط آنست كه لباس يا احرام سعى كننده، مباح
بأشد و اگر سواره سعى مىكند مركب أو غصبى نباشد.
(مسأله 766): احتياط أين است كه در سعى، موالات (پى در پى
بودن) را مراعاة كند بطورى كه در بين أشواط، فاصله زيادى حاصل
نشود.
(مسأله 767): لازم نيست در حال پياده سعى كند بلكه سعى با
سواره يا بر دوش انسان و يا چرخهائى كه فعلا متداول است نيز جايز
مىباشد.
(مسأله 768): اگر كسى نتواند پياده يا سواره سعى نمايد بايد
ديگرى را نائب كند كه از جانب أو سعى را بجاى آورد.
(مسأله 769): جايز است در هنگام سعى در كوه صفا و مروه و يا
بين آن دو براى استراحت و رفع خستگى بنشيند و يا درازا بكشد.
(مسأله 770): اگر براى رفع خستگى و يا تخفيف گرمى هوا
سعى را بتأخير انداخت اشكالى ندارد ولى احتياط أين است كه بدون
عذر تا روز ديگر بتأخير نيندازد.
(مسأله 771): كسى را كه به علتي با چرخ سعى مىدهند اگر
هنگام سعى در خواب بأشد سعى وى باطل است.
(مسأله 772): هر گاه پس از تقصير متوجه گرديد كه سعى أو
باطل بوده، أحوط أين است كه لباس احرام بپوشد و سعى و تقصير را
اعاده نمايد.
196

(مسأله 773): هر گاه طواف و نماز آن را بجا آورد و سعى را بدون
عذر، دو سه روزى بتأخير انداخت احتياط واجب آنست كه طواف
و نماز را پيش از سعى اعاده نمايد.
واجبات سعى
چند چيز در سعى معتبر است:
أول: نيت: سعى نيز همانند واجبات ديگر از عبادات است
و بايد آن را به قصد قربت و با خلوص نيت براى أطاعت از فرمان
پروردگار متعال بجاى آورد.
(مسأله 774): بايد نيت كند كه سعى را براى عمره تمتع، يا حج
تمتع، يا عمره مفرده انجام مىدهد (چنانچه در طواف ذكر شد).
دوم: واجب است سعى را از صفا شروع كرده و در مروه ختم
نمايد.
(مسأله 775): هر گاه كسى سعى را از مروه شروع كند، اگر يك
شوط بجا آورده آن را لغو نموده و از صفا شروع نمايد و اگر بعد از
شوط أول بأشد (مثل أين كه در بين رآه صفا و مروه در شوط دوم بأشد)
آن را نيز بنابر أقوى لغو نموده و سعى را از صفا از سر بگيرد.
(مسأله 776): اگر مىدانست كه سعى را بايد از صفا شروع كرده
و در مروه ختم نمايد لكن به اعتقاد أين كه مروه، كوه صفا است از مروه
شروع نمود و پس از اتمام هفت شوط متوجه گرديد كه اشتباه كرده،
بايد سعى را اعاده نمايد.
(مسأله 777): اگر شخصي از روى جهل و غفلت، سعى خود را
197

از مروه شروع كرده و در مروه نيز ختم كند سعى وى باطل خواهد بود.
(مسأله 778): اگر پس از اتمام اعمال عمره تمتع متوجه گرديد
سعى را از مروه شروع كرده و در صفا ختم نموده است بايد سعى را
اعاده نمايد.
سوم: هفت شوط سعى نمايد: واجب است هفت مرتبه ميان
صفا و مروه، رفت و آمد كند و رفتن از صفا به مروه يك شوط،
و بازگشت از مروه به صفا را شوط ديگر محسوب دارد و كم يا زياد
نكند.
چهارم: سعى از رآه متعارف بأشد: واجب است سعى بين
صفا و مروه از رآه متعارف و معمولى (همين رآه كنونى) بأشد و اگر از رآه
غير متعارف (از داخل مسجد الحرام مثلا) سعى نمايد كافى نبوده
و سعى أو باطل خواهد بود.
(مسأله 779): هر گاه بخواهد سعى را در طبقه فوقانى كه أخيرا
ساخته شده انجام دهد اگر سعى بين دو كوه، صادق نباشد جائز
نيست.
پنجم: از صفا رو به مروه و از مروه رو به صفا برود: واجب است
هنگام رفتن به طرف مروه، روى به مروه و موقع برگشتن روى به صفا
بأشد و اگر عقب عقب سعى نمايد سعى وى باطل خواهد بود.
(مسأله 780): هر گاه چند مترى، عقب عقب رآه برود واجب
است آن مقدار را تدارك نمايد.
(مسأله 781): اگر هنگام سعى، به راست يا چپ و يا پشت سر
198

نگاه كند مانعى ندارد.
ششم: سعى را پس از نماز طواف انجام دهد: سعى را بايد پس
از طواف و نماز آن، بجا آورد و اگر عمدا پيش از طواف انجام دهد بايد
پس از طواف و نماز آن، سعى را اعاده كند.
(مسأله 782): اگر از روى فراموشى و يا ندانستن مسأله، سعى را
پيش از طواف بجاى آورد سعى وى باطل بوده و بايد پس از طواف
و نماز آن، سعى را اعاده نمايد.
قطع سعى:
(مسأله 783): هر گاه شخصي چند شوط سعى نمود و آن را قطع
كرد تا از أول شروع كند در أين صورت اگر فاصله عرفيه بين دو سعى
محقق شود مانعى ندارد.
(مسأله 784): اگر كسى در اثناء سعى به جهت آب خوردن، سعى
خود را قطع نمود اشكالى ندارد ولى بايد از همان جائى كه سعى را
قطع كرده ادامه دهد.
(مسأله 785): اگر مشغول سعى بود كه نماز جماعت برگزار
گرديد جايز است آن را قطع كند و پس از نماز بقيه سعى را ادامه دهد.
(مسأله 786): هر گاه كسى در اثناء سعى، به تصور أين كه در سعى
وضوء لازم است آن را قطع كند و پس از وضو، سعى را از أول شروع
نمايد در أين صورت اگر فاصله عرفيه بين دو سعى محقق شده بأشد
مانعى ندارد.
199

نقصان در سعى
(مسأله 787): هر گاه كسى عمدا با علم به حكم، يا جهل به
حكم، كمتر از هفت شوط سعى نمود و تداركش تا زمان ادراك مقدار
ركن از وقوف به عرفات ممكن نشد حج وى فاسد شده و لازم است
سال بعد، حج خود را اعاده كند. و أحوط آنست كه سعى را به قصد رجاء
تمام كرده و تقصير كند تا از احرام خارج شود.
(مسأله 788): اگر از روى فراموشى يك شوط كمتر بجا آورد
و پس از أين كه به وطن خود برگشت متوجه گرديد لازم است برگردد
و يك شوط را بجا آورد و اگر امكان نداشت بايد نائب بگيرد و احتياط
أين است كه نائب به نيت فراغ ذمه منوب عنه يك سعى كامل به قصد
أعم از تمام و اتمام انجام دهد.
و اگر بيش از يك شوط فراموش كرده أظهر أين است كه يك سعى
كامل بجا آورد.
(مسأله 789): اگر كسى از روى فراموشى مقداري از سعى را
كمتر بجا آورد و به اعتقاد أين كه از احرام خارج شده تقصير نمايد در
أين صورت، أحوط بلكه أظهر أين است كه يك گاو كفاره دارد و لازم است
سعى را بطورى كه در مسأله قبل گفته شد بجا آورده و سپس تقصير
نمايد.
(مسأله 790): اگر شخصي يقين داشته بأشد كه كمتر از هفت
شوط سعى نموده ولى نداند كه چند شوط، ناقص بجا آورده است
سعى أو باطل بوده و بايد اعاده كند.
200

(مسأله 791): اگر كسى پس از تقصير متوجه گرديد كه سعى را
ناقص انجام داده در أين صورت اگر موالات عرفي به هم نخورده، بايد
سعى خود را تكميل كند و اگر موالات به هم خورده، احتياط أين است كه
يك سعى كامل به قصد أعم از تمام و اتمام بجا آورد و تقصير را اعاده
نمايد.
زيادى در سعى
(مسأله 792): زيادى در سعى همانند زيادى در طواف، موجب
بطلان سعى خواهد بود و اگر كسى از روى علم و عمد زيادتر از هفت
شوط سعى نمود سعى أو باطل مىشود.
(مسأله 793): اگر كسى سهوا از هفت شوط، زيادتر سعى نمود
سعى أو صحيح است و اگر زيادى، يك شوط كامل بأشد مستحب
است كه شش شوط ديگر به آن اضافه نمايد تا يك سعى كامل (غير از
سعى أول) بشود و اگر زيادى، بيش از يك شوط بأشد تمام نمودن آن
به قصد رجاء اشكال ندارد
(مسأله 794): هر گاه شخصي از روى جهل به حكم، زيادة از
هفت شوط، سعى نمود أظهر أين است كه سعى أو به زيادى باطل نمىشود
هر چند احتياط در اعاده است.
(مسأله 795): اگر كسى از صفا به صفا را يك شوط حساب كرده
و در نتيجه چهارده مرتبه بين صفا و مروه سعى نمايد بايد سعى خود را
اعاده كند ولى اگر از روى جهل، أين كار را كرده، كفايت مىكند و اعاده
لازم نيست.
201

شك در سعى
(مسأله 796): شك در عدد أشواط در حال سعى موجب
بطلان آنست، پس اگر كسى در حال سعى بين يك و سه، يا دو و چهار،
شك نمايد سعى وى باطل بوده و بايد اعاده كند.
(مسأله 797): هر گاه بين سه و پنج و هفت شك نمايد لازم است
سعى خود را از سر بگيرد.
(مسأله 798): هر گاه در حال سعى، متوجه نباشد چند شوط
سعى نموده است سعى وى باطل بوده و بايد اعاده كند.
(مسأله 799): اگر يقين دارد پنج شوط انجام داده ولى شك
داشته بأشد كه بقيه را نيز بجاى آورده يا نه، بايد سعى خود را اعاده
كند.
(مسأله 800): هر گاه پيش از رسيدن به مروه، بين هفت و نه
شك كند سعى وى باطل بوده و بايد اعاده نمايد.
(مسأله 801): اگر پيش از رسيدن به مروه شك كند كه أين شوط
هفتم است يا كمتر، سعى وى باطل بوده و بايد از سر بگيرد.
(مسأله 802): هر گاه در مروه شك كند كه هفت شوط سعى
نموده يا نه شوط، اعتناء نكند و سعى وى صحيح است.
(مسأله 803): اگر كسى پس از اتمام سعى و پيش از تقصير در
عدد أشواط شك كند جمعى از فقهاء فرموده اند به شك نبايد اعتناء
كرد و أين در صورتي كه سعى كننده خود را فارغ از سعى ببيند بعيد
نيست ولى أحوط أين است كه در أين صورت به شك خود اعتناء نموده
202

و مشكوك را به قصد ما في الذمة بجا آورد.
(مسأله 804): هر گاه پس از تقصير، شك كند كه سعى را هفت
شوط انجام داده يا كمتر، يا بيشتر، اعتناء نكرده و سعى وى صحيح
است.
(مسأله 805): اگر پس از اتمام سعى شك كند كه آن را صحيح
بجا آورده يا نه، اعتناء نكرده و سعى وى صحيح مىباشد.
203

مستحبات سعى
مستحب است پيش از سعى، قدرى از آب زمزم بنوشد
و سپس سر و پشت و سينه خود را بشويد و بگويد:
اللهم اجعله علما نافعا ورزقا واسعا و شفاء من كل داء
وسقم.
از درى كه محاذى حجر الأسود است به طرف صفا برود.
به آرامى بالاى كوه صفا برود و به كعبه معظمه نظر كند.
به ركن حجر الأسود نگاه كرده و حمد و ثناى الهى را بجا آورد
و نعمتهاى الهى را از نظر بگذراند.
آنگاه هفت مرتبه الله أكبر، و هفت مرتبه الحمد لله و هفت
مرتبه لا إله الا الله بگويد و سپس سه مرتبه دعاى زير را بخواند.
لا إله إلا الله وحده لا شريك له، له الملك وله الحمد
يحيي ويميت، وهو حي لا يموت بيده الخير وهو على كل شئ
قدير.
آنگاه صلوات بفرستد و سه مرتبه بگويد:
الله أكبر على ما هدانا الحمد لله على ما أولانا والحمد لله
الحي القيوم والحمد لله الحي الدائم.
و سه مرتبه بگويد:
أشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمدا عبده ورسوله لا
204

نعبد إلا إياه مخلصين له الدين ولو كره المشركون.
و سه مرتبه بگويد:
اللهم إني أسألك العفو والعافية واليقين في الدنيا
والآخرة.
وسه مرتبه بگويد:
اللهم آتنا في الدنيا حسنة وفي الآخرة حسنة وقنا عذاب
النار.
آنگاه صد مرتبه الله أكبر، و صد مرتبه لا إله الا الله و صد
مرتبه الحمد لله و صد مرتبه سبحان الله بگويد و دعاى زير را بخواند:
لا إله إلا الله وحده وحده أنجز وعده ونصر عبده وغلب
الأحزاب وحده فله الملك وله الحمد وحده وحده اللهم بارك
لي في الموت وفي ما بعد الموت اللهم إني أعوذ بك من ظلمة
القبر ووحشته اللهم أظلني في ظل عرشك يوم لا ظل إلا ظلك.
وسپس بگويد:
أستودع الله الرحمن الرحيم الذي لا تضيع ودائعه ديني
ونفسي وأهلي ومالي وولدي اللهم استعملني على كتابك
وسنة نبيك وتوفني على ملته وأعذني من الفتنة.
سه مرتبه الله أكبر بگويد و همان دعاى قبلي را بخواند.
سپس يك مرتبه الله أكبر بگويد باز دعاى پيش را بخواند
و بعد دعاى زير را بخواند:
اللهم اغفر لي كل ذنب أذنبته قط فإن عدت فعد علي
بالمغفرة فإنك أنت الغفور الرحيم اللهم أفعل بي ما أنت أهله
205

فإنك إن تفعل بي ما أنت أهله ترحمني وإن تعذبني فأنت غني
عن عذابي وأنا محتاج إلى رحمتك، فيا من أنا محتاج إلى
رحمته ارحمني اللهم لا تفعل بي ما أنا أهله فإنك إن تفعل بي
ما أنا أهله تعذبني ولم تظلمني أصبحت أتقي عدلك ولا أخاف
جورك فيا من هو عدل لا يجور ارحمني.
ايستادن در صفا را طول دهد. و از حضرت امام صادق (عليه السلام)
روايت شده كه فرمود: اگر مىخواهى مال و ثروت تو زياد شود در صفا
زياد توقف كن.
مستحب است كه پس از نماز طواف، مبادرت به سعى نمايد
و در حال سعى بدن و لباس أو پاك، و با وضو يا غسل بأشد.
پياده سعى نموده و با آرامش رآه برود.
در حال سعى جديت در گريه كردن نمايد.
از مناره أول تا مناره دوم كه مشخص است و در حال حاضر
با چراغ و علامت سبز رنگ علامت گذارى شده هروله نمايد (براى
مردان فقط).
هنگامى كه به مناره أول، رسيد چنين بگويد:
بسم الله و بالله والله أكبر و صلى الله على محمد وأهل بيته
اللهم اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم إنك أنت الأعز الأكرم
واهدني للتي هي أقوم اللهم إن عملي ضعيف فضاعفه لي
و تقبل مني اللهم لك سعيي وبك حولي وقوتي تقبل مني
عملي يا من يقبل عمل المتقين.
هنگامى كه بمحاذى مناره دوم رسيد بگويد:
206

يا ذا المن والفضل والكرم والنعماء والجود اغفر لي
ذنوبي إنه لا يغفر الذنوب إلا أنت.
چون به مروه رسيد همان دعائي را كه در صفا خوانده بود
در مروه نيز بخواند و سپس بگويد:
اللهم يا من أمر بالعفو يا من يحب العفو يا من يعطي
على العفو يا من يعفو على العفو يا رب العفو، العفو العفو العفو.
207

پنجم
تقصير
(مسأله 806): واجب است پس از سعى، مقداري از ناخن يا
موى سر يا ريش خود را بگيرد و اگر چند موئى از سر يا ريش خود
بكند كافى نيست.
(مسأله 807): در تقصير مو، مباشرت شرط نيست بلكه ديگرى
نيز مىتواند أو را تقصير كند.
(مسأله 808): اگر مرد نامحرم مقداري از موى سر زن نامحرم را
بعنوان تقصير قيچى نمايد در كفايت آن از تقصير اشكال است.
(مسأله 809): لازم نيست تقصير در مروه انجام گيرد بلكه
مىتواند در بين رآه يا منزل يا جاى ديگر نيز تقصير نمايد.
(مسأله 810): بيرون آمدن از احرام عمره تمتع، بايد به تقصير
بأشد و اگر بجاى تقصير، بخواهد سر خود را بتراشد كفايت نمىكند
بلكه سر تراشيدن حرام است و اگر كسى از روى علم و عمد سر خود
را بتراشد بايد يك گوسفند كفاره بدهد و بنابر احتياط أين حكم حتى
در صورت جهل نيز جارى است.
(مسأله 811): تقصير از عبادات است و بايد با نيت پاك و قصد
قربت براى أطاعت پروردگار متعال انجام گيرد.
(مسأله 812): تقصير بايد پس از سعى انجام گيرد و اگر كسى
عمدا پيش از سعى، تقصير نمايد كار حرامى را مرتكب شده و بايد
كفاره بپردازد.
208

(مسأله 813): اگر شخصي از روى سهو و فراموشى پس از نماز
طواف، تقصير نمود و بعد متوجه گرديد كه سعى نكرده، بايد سعى را
بجا آورده سپس تقصير را اعاده نمايد.
(مسأله 814): هر گاه كسى چند شوط سعى را انجام داده و از
روى سهو تقصير نمايد، لازم است سعى را به اتمام رسانده و تقصير را
اعاده كند.
(مسأله 815): اگر كسى عمدا تقصير را ترك كرده و براى حج
احرام ببندد عمره اش باطل خواهد بود و أحوط أين است كه حج خود را
تمام نموده و احتياطا يك عمره مفرده بجا آورد و احتياط واجب
آنست كه حج خود را در سال بعد نيز اعاده نمايد.
(مسأله 816): هر گاه شخصي از روى فراموشى تقصير را ترك
نموده و براى حج احرام ببندد عمره اش صحيح است و احتياط
أين است كه يك گوسفند كفاره بدهد.
(مسأله 817): اگر از روى فراموشى و يا جهل، تقصير را ترك
نمود و پس از مراجعت به وطن، متوجه گرديد عمره و حج وى صحيح
است.
(مسأله 818): اگر كسى از روى جهل به حكم، پيش از تقصير با
همسر خود نزديكى نمايد بنابر احتياط بايد يك شتر كفاره بدهد.
(مسأله 819): هنگامى كه شخص محرم در عمره تمتع تقصير
نمود آنچه كه به جهت احرام بر أو حرام شده بود (بجز تراشيدن سر)
حلال مىشود.
(مسأله 820): طواف نساء در عمره تمتع واجب نيست ولى
بجا آوردن آن به قصد رجاء اشكالى ندارد.
209

اعمال
حج تمتع
211

أول
احرام
(مسأله 821): كسى كه از اعمال عمره تمتع فارغ گرديد بايد
جهت انجام اعمال حج، از شهر قديم مكة معظمه احرام ببندد
و احتياط أين است كه از محلات جديد همانند عزيزيه، شيشه، شعب
بنى عامر، و نظائر آنها كه قبلا خارج از شهر بودند محرم نشود.
(مسأله 822): جائز است از هر جاى شهر مكة معظمه قديم
براى حج احرام ببندد ولى مستحب است احرام حج از مسجد الحرام
در مقام إبراهيم يا حجر إسماعيل بأشد.
(مسأله 823): وقت احرام حج موسع است و بهترين وقت آن
روز ترويه (هشتم ذي الحجة) مىباشد و سه روز قبل از آن هم جايز
است كه احرام ببندد و از مكة خارج شود، خصوصا پير مردان
و بيماران در صورتي كه از ازدحام جمعيت بترسند مىتوانند احرام
ببندند و پيش از بيرون رفتن مردم، از مكة معظمه خارج شوند.
(مسأله 824): احرام حج در واجبات و شرائط و تروك
و محرمات و مستحبات و مكروهات و كيفيت بستن احرام و گفتن تلبيه،
همانند احرام عمره تمتع است و تنها تفاوت بين آن دو، در نيت است.
(مسأله 825): پس از گفتن تلبيه تمامى چيزهائى كه در
محرمات احرام عمره تمتع بيان گرديد در أين احرام نيز حرام مىشود
213

و آنچه كفاره داشت در أين احرام نيز كفاره دارد.
(مسأله 826): وقت احرام در صورتي تنگ مىشود كه تأخيرش
موجب نرسيدن به مقدار ركن وقوف عرفات شود.
(مسأله 827): كسى كه احرام حج را از روى علم و عمد ترك
كند لازم است تدارك نمايد و چنانچه پيش از مقدار ركن وقوف
عرفات، متمكن از تدارك نشود حج وى باطل بوده و لازم است سال
بعد اعاده نمايد.
(مسأله 828): كسى كه احرام حج را از روى فراموشى يا جهل
به حكم ترك نموده و از مكة معظمه بيرون رفت لازم است هر وقت
متوجه شد به مكة معظمه برگردد (هر چند از عرفات بأشد) و از مكة
معظمه احرام ببندد.
(مسأله 829): اگر كسى پس از وقوف عرفات متوجه گرديد كه
احرام نه بسته، بايد در همان جا احرام ببندد (هر چند متمكن از
بازگشت به مكة معظمه بأشد).
(مسأله 830): اگر كسى احرام را فراموش نمود و پس از اتمام
اعمال حج، متوجه گرديد حج وى صحيح است.
(مسأله 831): أحوط آنست كه پس از احرام حج و پيش از رفتن به
عرفات، طواف مستحبى ننمايد و چنانچه طواف نمود بنابر احتياط،
تلبيه را تكرار نمايد.
(مسأله 832): افرادى كه در مكة معظمه احرام بسته اند تا در
مكة معظمه قديم هستند مىتوانند زير سايه بروند.
214

مستحبات احرام حج تا وقوف عرفات
أموري كه در احرام عمره تمتع مستحب بود در احرام حج
نيز مستحب است.
در روز هشتم ذي الحجة (روز ترويه) در مسجد الحرام،
خصوصا در حجر إسماعيل (عليه السلام) و يا مقام إبراهيم (عليه السلام) احرام ببندد.
هنگامى كه به أبطح (محل معروفي است كه ميان مكة
معظمه و منى قرار دارد) رسيد با صداى بلند تلبيه بگويد:
موقعى كه متوجه منى شود بگويد:
اللهم إياك أرجو وإياك أدعو فبلغني أملي وأصلح لي
عملي.
هنگامى كه به منى رسيد بگويد:
الحمد لله الذي أقدمنيها صالحا في عافية وبلغني هذا
المكان.
معاوية بن عمار نقل مىكند هنگامى كه حضرت امام
صادق (عليه السلام) به منى رسيد چنين گفت:
اللهم إن هذه منى، وهي مما مننت به علينا من المناسك
فأسألك أن تمن علي بما مننت به على أنبيائك فإنما أنا عبدك
وفي قبضتك.
شب عرفه را در منى توقف كرده و به عبادت مشغول شود.
215

عبادات و خصوصا نمازها را در مسجد خيف بجا آورد.
چون نماز صبح را خواند تا طلوع آفتاب، مشغول تعقيبات
شود و سپس روانه عرفات گردد.
چون متوجه عرفات گردد أين دعا را بخواند:
اللهم إليك صمدت، وإياك اعتمدت و وجهك أردت
فأسألك أن تبارك لي في رحلتي و أن تقضي لي حاجتي و أن
تجعلني ممن تباهي به اليوم من هو أفضل مني.
216

دوم
وقوف عرفات
(مسأله 833): عرفات بيابانى است كه حدود آن عبارتست از
عرنة، ثويه، ذي المجاز، مأزمين، نمرة، كه همه اينها خارج از موقف
بوده ووقوف در اينها جايز نيست.
(مسأله 834): جبل الرحمة در صحراى عرفات، ظاهرا از
موقف بوده ولى وقوف روى كوه مكروه مىباشد و مستحب است
وقوف در دامنه كوه از طرف چپ بأشد.
(مسأله 835): وقوف در عرفات بايد از روى قصد و اختيار بأشد
و اگر كسى تمام وقت را در خواب و يا بيهوش بأشد وقوف أو صحيح
نيست.
(مسأله 836): وقوف در عرفات از أول ظهر تا غروب روز نهم
ذي الحجة است واظهر أين است كه تا يك ساعت بعد از ظهر نيز مىتواند
وقوف را تأخير نمايد.
(مسأله 837): وقوف در تمام أين وقت، هر چند واجب است
و ترك كننده آن از روى عمد گناهكار مىباشد ولى تمام أين وقت، ركن
نيست بلكه ركن، مسماى ماندن در آنجا است.
(مسأله 838): مراد از وقوف، حاضر بودن در عرفات است چه
نشسته، چه در حال حركت، چه سواره، چه پياده بأشد.
217

(مسأله 839): وقوف در عرفات از عبادات است و بايد با قصد
قربت و نيت خالص بأشد.
(مسأله 840): اگر كسى از روى علم و عمد، وقوف اختياري
عرفات را ترك نمايد و هيچ جزئي از ظهر تا غروب را درك نكند حج
وى باطل خواهد بود.
(مسأله 841): كسى كه به جهت فراموشى وقوف اختياري
عرفات را درك نكند لازم است وقوف اضطراري (مقداري از شب
عيد) آن را درك نمايد و اگر چنانچه وقوف اضطراري عرفات را نيز
عمدا ترك كند حج وى باطل خواهد بود.
(مسأله 842): هر گاه وقوف اختياري و اضطراري عرفات را
فراموش نمود اگر وقوف اختياري مشعر الحرام را درك نمايد حج وى
صحيح خواهد بود.
(مسأله 843): اگر كسى به جهت فراموشى و يا عذر موجه
ديگرى، وقوف اختياري و اضطراري عرفات را درك نكرد و اگر وقوف
اضطراري مشعر الحرام را تنها درك نمايد در أين صورت بعيد نيست
حج وى صحيح بأشد ولى احتياط أين است كه باقي اعمال را به قصد ما
في الذمة أعم از حج و عمره و مفرده بجا آورده و در سال بعد نيز حج را
اعاده نمايد.
(مسأله 844): حكم جاهل در أين مسأله نيز همانند حكم كسى
است كه فراموش نموده است.
(مسأله 845): هر گاه پيش از وقت در عرفات بأشد و قصد
وقوف نمايد و به همين قصد بخوابد اگر تمام وقت را در خواب بأشد
218

وقوف أو كفايت نمىكند.
(مسأله 846): پس معلوم گرديد كه از براى عرفات، دو وقوف
است:
1 - وقوف اختياري: وقت آن از ظهر تا غروب روز نهم ذي
الحجة است.
2 - وقوف اضطراري: وقت آن از أول شب عيد تا طلوع فجر
است.
كوچ از عرفات
(مسأله 847): هر گاه كسى از روى علم و عمد، پيش از غروب
آفتاب از عرفات كوچ نمايد مرتكب معصيت شده ولى حج وى باطل
نمىشود، در أين صورت: اگر پشيمان شد و برگشت چيزى بر أو
نيست ولى اگر مراجعت نكرد و آفتاب غروب نمود بايد يك شتر
بعنوان كفاره در منى ذبح نمايد و اگر متمكن از ذبح نشد بايد هيجده
روز، روزه بگيرد.
(مسأله 848): اگر از روى فراموشى و يا ندانستن حكم، پيش از
غروب آفتاب از عرفات كوچ نمايد و همان موقع متوجه شود واجب
است برگردد و اگر مراجعت نكرد احتياط أين است كه يك شتر كفاره
بدهد و اگر متمكن از ذبح نشد بايد هيجده روز، روزه بگيرد.
(مسأله 849): ضعفاء و بيماران و زنان نمىتوانند به خاطر
219

ازدحام
جمعيت، پيش از غروب آفتاب از عرفات خارج شوند بلكه بايد پس
از غروب، كوچ نمايند.
ثبوت هلال
(مسأله 850): هر گاه هلال ماه ذي الحجة در نزد قاضى أهل
سنت ثابت شد و روزى را عرفه اعلام نمود أظهر أين است كه همان
روز، روز عرفه است بايد تبعيت نمود و حج در أين صورت مجزى
است چه آن روز، نزد شيعيان ثابت شده و يا أين كه ثابت نشده بأشد.
هر گاه هلال، در پيش قاضى أهل سنت ثابت شد ولى در نزد
شيعيان، خلاف آن ثابت گرديد در أين صورت:
1 - اگر از جهت تقيه ناچار به متابعت بأشد بايد از آنان پيروى
كند و پيروى و وقوف با آنان واجب مىشود و بنابر أقوى أين حج
صحيح بوده و كفايت از حجة الاسلام مىكند.
2 - اگر مخالفت، محذور نداشته بأشد و مردم بطور آزاد بتوانند
اعمال و وظيفه خودشان را انجام دهند احتياط مستحب أين است كه
مطابق با وظيفه خودش، اعمال را بجاى آورد.
220

مستحبات عرفات
چند چيز مستحب است:
در حال وقوف با طهارت بأشد.
نزديك ظهر، غسل نمايد.
نماز ظهر و عصر را در أول وقت بجا بياورد و براى نماز ظهر،
اذان و اقامه و براى نماز عصر، فقط اقامه بگويد.
در پائين كوه و در زمين هموار وقوف نمايد.
پس از نماز ظهر، صد مرتبه الله أكبر، و صد مرتبه سوره
توحيد را بخواند.
دعا زياد كند كه أين روز، روز دعا است و گناهان خود را
شمرده و استغفار نمايد.
تمام زمان وقوف را به دعا و استغفار و ذكر خدا صرف كند
و دعاهاى منقول را بخواند خصوصا از خواندن دعاى صحيفة كامله
و دعاى حضرت امام حسين (عليه السلام) و زيارت آن حضرت و دعاى
حضرت امام زين العابدين (عليه السلام)، غفلت نكند (در آخر مناسك ذكر
شده است).
و مستحب است كه بگويد:
اللهم إني عبدك فلا تجعلني من أخيب وفدك وأرحم
مسيري إليك من الفج العميق اللهم رب المشاعر كلها فك
221

رقبتي من النار وأوسع علي من رزقك الحلال وادرأ عني شر
فسقة الجن والإنس اللهم لا تمكر بي ولا تخدعني ولا
تستدرجني اللهم إني أسألك بحولك وجودك وكرمك
وفضلك ومنك يا أسمع السامعين ويا أبصر الناظرين ويا أسرع
الحاسبين ويا أرحم الراحمين أن تصلي على محمد وآل محمد
وأن تفعل بي كذا وكذا.
حاجات خود را از خداوند متعال بخواهد و دست به جانب
آسمان بلند كرده و بگويد:
اللهم حاجتي إليك إن أعطيتنيها لم يضرني ما منعت وإن
منعتنيها لم ينفعني ما أعطيت أسألك خلاص رقبتي من النار
اللهم إني عبدك وملك يدك ناصيتي بيدك وأجلي بعلمك
أسألك أن توفقني لما يرضيك عني وأن تسلم مني مناسكي التي
أريتها خليلك إبراهيم صلوات الله عليه ودللت عليها نبيك
محمدا صلى الله عليه وآله اللهم اجعلني ممن رضيت عمله
وأطلت عمره وأحييته بعد الموت حياة طيبة.
أين دعا را نيز بخواند:
لا إله إلا الله وحده لا شريك له له الملك وله الحمد يحيي
ويميت ويميت ويحيي وهو حي لا يموت بيده الخير وهو على
كل شئ قدير، اللهم لك الحمد كالذي تقول وخيرا مما نقول
وفوق ما يقول القائلون اللهم لك صلاتي ونسكي ومحياي
ومماتي ولك تراثي وبك حولي ومنك قوتي اللهم إني أعوذ
بك من الفقر ومن وساوس الصدور ومن شتات الامر ومن
222

عذاب القبر اللهم إني أسألك خير الرياح واعوذ بك من شر ما
تجيئ به الرياح واسألك خير الليل وخير النهار اللهم اجعل في
قلبي نورا وفى سمعي نورا وفى بصرى نورا وفى لحمى ودمى
وعظامي وعروقى ومقعدى ومقامي ومدخلى ومخرجى نورا
وأعظم لي نورا يا رب يوم ألقاك انك على كل شئ قدير.
ده آية از أول سوره بقره را تلاوت نمايد.
سه مرتبه سوره توحيد و آية الكرسي را بخواند.
آيات زير را تلاوت نمايد:
إن ربكم الله الذي خلق السماوات والأرض في ستة أيام
ثم استوى على العرش يغشي الليل النهار يطلبه حثيثا والشمس
والقمر والنجوم مسخرات بأمره ألا له الخلق والامر تبارك الله
رب العالمين ادعو ربكم تضرعا وخفية إنه لا يحب المعتدين
ولا تفسدوا في الأرض بعد إصلاحها وادعوه خوفا وطمعا إن
رحمة الله قريب من المحسنين.
سپس سوره فلق وسوره الناس را بخواند.
در مقابل نعمتهاى پروردگار شكر نموده وبگويد:
اللهم لك الحمد على نعمائك التي لا تحصى بعدد ولا
تكافأ بعمل.
با آياتي كه در آنها ذكر حمد و تسبيح و تكبير و تهليل شده
خدا را بخواند و بعد صلوات فرستاده و سپس به هر اسمى از أسماء الله
كه در قرآن مجيد موجود است خدا را بخواند:
اسأل الله با نه هو الله الذي لا إله الا هو الملك القدوس
السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتكبر سبحان الله عما
223

يشركون، هو الله الخالق البارئ المصور له الأسماء الحسنى
يسبح له ما في السماوات والأرض وهو العزيز الحكيم.
أين دعا را بخواند:
أسألك يا ألله يا رحمن بكل اسم هو لك وأسألك بقوتك
وقدرتك وعزتك وجميع ما أحاط به علمك وبأركانك كلها
وبحق رسولك صلواتك عليه وآله وباسمك الأكبر الأكبر الأكبر
وباسمك العظيم الذي من دعاك به كان حقا عليك أن لا ترده
وأن تعطيه ما سألك أن تغفر لي جميع ذنوبي في جميع علمك
بي.
هر حاجت كه دارد از خدا بخواهد و بخصوص طلب كند كه
هر سال توفيق تشرف به حج را داشته بأشد.
هفتاد مرتبه أسألك الجنة و هفتاد مرتبه استغفر الله ربى
وأتوب إليه بگويد و سپس أين دعا را بخواند:
اللهم فكني من النار وأوسع علي من رزقك الحلال
الطيب، وادرأ عني شر فسقة الجن والإنس، وشر فسقة العرب
والعجم.
نزديك غروب آفتاب بگويد:
اللهم إني أعوذ بك من الفقر و من تشتت الامر و من شر
ما يحدث بالليل والنهار أمسى ظلمي مستجيرا بعفوك وأمسى
خوفي مستجيرا بأمانك وأمسى ذلي مستجيرا بعزك وأمسى
وجهي الفاني البالي مستجيرا بوجهك الباقي يا خير من سئل ويا
أجود من أعطى جللني برحمتك وألبسني عافيتك واصرف عني
شر جميع خلقك.
224

سوم
وقوف مشعر الحرام
(مسأله 851): مشعر الحرام بيابانى است كه حدود آن از مأزمين
تا حياض ووادى محسر است كه در آنها نبايد وقوف كرد مگر در
ازدحام و فشار جمعيت، كه در أين حال جايز است به طرف مأزمين
(تنگه ايست بين عرفات و مشعر الحرام) بالا رفت.
(مسأله 852): وقوف در مشعر الحرام از عبادات است و بايد
با نيت پاك و خالص و براى امتثال فرمان پروردگار، وقوف نمايد.
(مسأله 853): وقوف در مشعر الحرام از طلوع فجر تا طلوع
آفتاب روز دهم ذي الحجة واجب است لكن تمامى آن ركن نيست
بلكه ركن، مسماى وقوف است.
(مسأله 854): افرادى كه پس از غروب آفتاب از عرفات كوچ
مىكنند و به مشعر الحرام مىروند احتياط أين است كه شب را در مشعر
الحرام بيتوته كنند هر چند وجوب بيتوته ثابت نشده است.
(مسأله 855): اگر كسى از روى علم و عمد، وقوف بين
الطلوعين (طلوع فجر تا طلوع آفتاب) را ترك كند حج وى باطل
خواهد بود مگر أين كه پيش از طلوع فجر در مشعر الحرام وقوف كرده
بأشد.
(مسأله 856): چند گروه از أين حكم، مستثنى شده است:
225

1 - زنان و كودكان و اشخاص ضعيف همانند پير مردان
و بيماران.
2 - افرادى كه براى پرستارى يا راهنمائى آنان لازم است همراه
آنان باشند.
3 - كسى كه از دشمن مىترسد.
اينان مىتوانند شب عيد مقداري وقوف كرده و پيش از طلوع
فجر، بسوى منى كوچ نمايند.
(مسأله 857): هر گاه از روى فراموشى و يا عذر موجه ديگرى
نتواند وقوف اختياري مشعر الحرام را درك كند اگر مختصرى پس از
طلوع آفتاب تا ظهر عيد را وقوف كند كافى است و اگر وقوف
اضطراري را نيز عمدا ترك كند حج وى باطل خواهد بود.
(مسأله 858): اگر شخصي شب عيد را در مشعر الحرام وقوف
نموده و از جهت ندانستن مسأله پيش از طلوع فجر كوچ كند بنابر أظهر
حج وى صحيح است و يك گوسفند بايد كفاره بدهد.
(مسأله 859): هر گاه مقداري وقوف شب مشعر الحرام را درك
نموده و براى كارى به منى برود تا براى وقوف اختياري مشعر الحرام
برگردد و اتفاقا نتواند مراجعت نمايد حج وى صحيح است و احتياط
مستحب أين است كه وقوف اضطراري مشعر الحرام را درك نمايد.
(مسأله 860): اگر كسى از عرفات كوچ كرده و جهت وقوف به
مشعر الحرام برود و در منطقه أي كه مىگفتند از مشعر الحرام است
وقوف كند و روز بعد معلوم گردد كه از مشعر الحرام نبوده در
أين صورت اگر اضطراري مشعر الحرام را درك كند كافى است.
226

(مسأله 861): پس معلوم گرديد كه از براى مشعر الحرام دو
وقوف است:
1 - وقوف اختياري: از أول طلوع فجر تا طلوع آفتاب.
2 - وقوف اضطراري: از أول طلوع آفتاب تا ظهر روز عيد.
227

درك وقوفين يا يكى از آن دو
(مسأله 862): بطورى كه معلوم گرديد هر يك از وقوف عرفات
و مشعر الحرام، اختياري و اضطراري دارند بدين ترتيب:
وقوف اختياري عرفات: از ظهر روز نهم ذي الحجة تا غروب
آفتاب
وقوف اضطراري عرفات: از شب عيد تا طلوع فجر
وقوف اختياري مشعر الحرام: از طلوع فجر روز دهم تا طلوع
آفتاب
وقوف اضطراري مشعر الحرام: از طلوع آفتاب تا ظهر روز دهم
پس به ملاحظه درك و عدم درك أين دو موقف، اقسامى
متصور است كه برخى از آنها عبارتند از:
1 - اختياري عرفات و اختياري مشعر الحرام را درك كند: حج
وى صحيح است.
2 - اختياري عرفات و اضطراري مشعر الحرام را درك كند: حج
وى صحيح است.
3 - فقط اختياري عرفات را درك كند: اگر شب در مشعر الحرام
توقف كرده حج وى صحيح است ولى بايد يك گوسفند ذبح نمايد
و اگر توقف نكرده حج وى باطل خواهد بود.
4 - اضطراري عرفات و اختياري مشعر الحرام را درك كند: حج
228

وى صحيح است.
5 - اضطراري عرفات و اضطراري مشعر الحرام را درك كند:
أظهر أين است كه حج وى صحيح است هر چند احتياط أين است در
صورتي كه شرايط وجوب حج باقي ماند و يا قبلا حج بر ذمه وى مستقر
شده بأشد حج خود را در سال بعد اعاده نمايد.
6 - فقط اضطراري عرفات را درك كند: حج وى باطل است.
7 - فقط اختياري مشعر الحرام را درك كند: حج وى صحيح
است.
8 - فقط اضطراري مشعر الحرام را درك كند: بعيد نيست حج
وى صحيح بأشد ولى احتياط أين است كه باقي اعمال خود را به قصد
فراغ ذمه از آنچه به أو تعلق گرفته (چه عمره مفرده و چه حج) بجا
آورده و حج خود را در سال بعد اعاده نمايد.
9 - هيچ يك از وقوف اختياري و اضطراري عرفات و مشعر
الحرام را درك نكند، حج وى باطل است.
(مسأله 863): در تمام صورتهائى كه حج در آنها باطل است
بايد با همان احرام، عمره مفرده بجا آورد و از احرام بيرون آيد. و اگر
حج قبلا بر ذمه وى مستقر شده و يا شرايط حج را تا سال آينده دارا
بأشد بايد در سال بعد حج بجا آورد.
(مسأله 864): كسى كه حج أو بسبب ترك وقوفين باطل شده
لازم نيست باقي اعمال حج باطل خود را انجام بدهد بلكه بايد عمره
مفرده بجا آورد تا از احرام بيرون آيد.
229

مستحبات وقوف مشعر الحرام
مستحب است با دلى آرام از عرفات بسوى مشعر الحرام
متوجه شده استغفار نمايد و أين دعا را بخواند:
اللهم لا تجعله آخر العهد من هذا الموقف وارزقنيه من
قابل أبدا ما أبقيتني واقلبني اليوم مفلحا منجحا مستجابا لي
مرحوما مغفورا لي بأفضل ما ينقلب به اليوم أحد من وفدك
وحجاج بيتك الحرام واجعلني اليوم من أكرم وفدك عليك
وأعطني أفضل ما أعطيت أحدا منهم من الخير والبركة والرحمة
والرضوان والمغفرة وبارك فيما أرجع إليه من أهل أو مال أو
قليل أو كثير وبارك في.
هنگامى كه به تل (تپه) سرخ رسيد بگويد:
اللهم ارحم موقفي وزد في عملي و سلم لي ديني و تقبل
منى مناسكي
و بعد از آن بگويد:
اللهم لا تجعله آخر العهد من هذا الموقف وارزقنيه أبدا ما
أبقيتني.
در رآه رفتن ميانه روى نمايد.
نماز مغرب و عشاء را در مشعر الحرام بخواند. و اگر نتواند
230

پيش از نصف شب به مشعر برسد بايد پيش از رسيدن به مشعر الحرام
نماز را بجا آورد.
نماز مغرب و عشاء را به يك اذان و دو اقامه بخواند.
تا بتواند شب را به عبادت بگذراند.
أين دعا را بخواند:
اللهم إني أسألك أن تجمع لي فيها جوامع الخير اللهم
لا تؤيسني من الخير الذي سألتك أن تجمعه لي في قلبي
وأطلب إليك أن تعرفني ما عرفت أوليائك في منزلي هذا و أن
تقيني جوامع الشر.
آن شب را به عبادت و طاعت الهى مشغول شود.
پس از نماز صبح، حمد و ثناى الهى را بجا آورده و خدا را در
مقابل أين همه نعمتها شكر نمايد، آنگاه صلوات فرستاده أين دعا را
بخواند:
اللهم رب المشعر الحرام فك رقبتي من النار وأوسع
علي من رزقك الحلال الطيب وادرأ عني شر فسقة الجن والإنس
اللهم أنت خير مطلوب إليه و خير مدعو و خير مسؤول
ولكل وافد جائزة فاجعل جائزتي في موطني هذا أن تقيلني
عثرتي وتقبل معذرتي وتتجاوز عن خطيئتي ثم اجعل التقوى
من الدنيا زادي
مستحب است سنگريزه هائى را كه مىخواهد در منى رمى
نمايد از مشعر الحرام جمع كند (هفتاد عدد).
231

هنگامى كه از مشعر الحرام به طرف منى حركت كرد چون به
وادى محسر رسيد به مقدار صد قدم با سرعت رآه رفته و بگويد:
اللهم سلم عهدي واقبل توبتي وأجب دعوتي واخلفني
بخير في من تركت بعدي.
و بگويد: رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انك أنت
الأعز الأكرم.
232

چهارم، پنجم، ششم
اعمال منى
(مسأله 865): هر گاه مكلف از مشعر الحرام كوچ كرد بايستى به
منى رفته و أعمالي را كه در آنجا واجب است انجام دهد و اعمال آنجا
سه عمل است:
رمى جمره عقبه
(مسأله 866): واجب است در روز عيد، هفت عدد سنگريزه به
جمره عقبه پرتاب كند.
(مسأله 867): اگر كسى بر مقداري كه به ارتفاع جمره افزوده
شده، رمى نمايد كفايت به آن مشكل است و أحوط آنست كه مقدار
سابق را رمى نمايد.
شرايط رمى جمره عقبه
1 - نيت و قصد قربت داشته بأشد.
2 - سنگريزه هائى كه رمى مىكند بايد هفت عدد بأشد و كمتر
از آن كفايت نمىكند.
233

(مسأله 868): اگر شخصي در هنگام رمى جمره، شك در عدد
سنگريزه ها نمايد بايد پرتاب كند تا به رسيدن هفت عدد به جمره يقين
پيدا كند.
(مسأله 869): هر گاه شخصي در هنگام رمى جمره، بين سه
و چهار شك نمايد بايد پرتاب كند تا به رسيدن هفت عدد به جمره يقين
حاصل شود.
(مسأله 870): اگر پس از أين كه رمى جمره نمود و از محل بيرون
رفت در عدد سنگريزه ها شك نمايد در أين صورت اگر شك در نقيصه
است بايد برگردد وتكميل كند و اگر شك در زيادى است اعتناء نكند.
3 - سنگريزه ها را يكى پس از ديگرى پرتاب كند و اگر بعضىها
را با هم پرتاب نمايد كافى نيست.
(مسأله 871): اگر كسى چند عدد سنگريزه را با هم پرتاب كند
اشكالى ندارد لكن يكى حساب مىشود.
4 - سنگريزه هائى كه پرتاب مىكند بايد به جمره برسد.
(مسأله 872): اگر كسى سنگريزه أي را پرتاب كرد ولى به جمره
نرسيد بايد دو مرتبه پرتاب كند.
(مسأله 873): اگر در هنگام رمى جمره، شك نمايد سنگى كه
پرتاب نمود به جمره أصابت كرد يا نه، بايد پرتاب كند تا به رسيدن
هفت عدد به جمره يقين حاصل شود.
5 - سنگريزه ها را بايد پرتاب كند و اگر در كنار جمره بگذارد
كافى نيست.
(مسأله 874): ظاهر أين است كه اگر سنگريزه در رآه به چيزى
234

بر خورد نموده و سپس به جمره برسد كافى بأشد ولى اگر به چيز سختى
همانند سنگ بر خورد نمايد كه در اثر بر خورد با آن، كمانه كرده و به
جمره برسد كفايت نمىكند.
6 - بايد سنگريزه ها را بين طلوع و غروب آفتاب روز عيد، رمى
نمايد.
(مسأله 875): اگر كسى در شب، رمى جمره كند كفايت نكرده
و بايد در روز اعاده نمايد.
(مسأله 876): زنان و پير مردان و ضعفاء و كودكان كه مجاز بودند
پس از درك وقوف مشعر الحرام، شبانه به منى بروند مىتوانند همان
شب، رمى نمايند.
(مسأله 877): افرادى كه همراه معذورين، شبانه به منى كوچ
مىكنند نمىتوانند رمى جمره نمايند بلكه بايد در روز انجام دهند.
(مسأله 878): اگر كسى در روز عيد متمكن از ذبح نشود جايز
نيست رمى جمره را بتأخير بيندازد بلكه بايد روز عيد رمى نمايد.
(مسأله 879): اگر كسى از روى فراموشى يا جهل به مسأله در
روز عيد، رمى جمره نكند لازم است تا روز سيزدهم هر وقت متوجه
گرديد قبلا قضاء جمره عقبه را بجا آورد و چنانچه پس از روز سيزدهم
متذكر شد احتياط أين است كه به منى رفته و رمى نمايد و در سال بعد
نيز خودش يا نائبش بجا آورد.
(مسأله 880): اگر كسى پس از بيرون رفتن از مكة معظمه،
متوجه گرديد كه رمى جمره نكرده، برگشتن واجب نيست بلكه بنابر
احتياط، در سال بعد خودش يا نائبش انجام دهد.
235

(مسأله 881): هر گاه شخصي از روى فراموشى يا جهل به
مسأله در روز عيد، رمى جمره نكند و پس از طواف، متوجه گردد
و رمى جمره نمايد اعاده طواف لازم نيست هر چند أحوط است.
(مسأله 882): اگر از روى علم و عمد در روز عيد، رمى جمره
ننموده و طواف حج را بجا آورد ظاهر أين است كه طوافش باطل بوده
و واجب است پس از رمى، طواف را اعاده نمايد.
(مسأله 883): هر گاه يكى از جمرات را به اعتقاد أين كه جمره
عقبه است رمى نمايد و روز يازدهم متوجه گردد بايد در روز يازدهم
قضا نمايد.
(مسأله 884): اگر پس از ذبح و حلق و تقصير متوجه گرديد كه در
رمى جمره خللى وارد شده بايد رمى را قضا نمايد و اعاده ذبح و حلق
يا تقصير، لازم نيست.
(مسأله 885): هر گاه پس از طواف و سعى، متوجه گرديد كه در
رمى جمره خللى وارد شده بايد رمى را قضا نمايد و طواف و سعى أو
صحيح است.
شرايط سنگريزه
1 - سنگريزه ها بايد از حرم بأشد و اگر از خارج حرم جمع كند
كافى نيست.
(مسأله 886): در حرم از هر موضعى كه مباح بأشد مىتواند
بردارد و احتياط واجب آنست كه از مسجد الحرام و مسجد خيف نباشد
و أفضل آنست كه از مشعر الحرام جمع آورى شده بأشد.
236

(مسأله 887): اگر سنگريزه هائى كه از حرم برداشته احتمال
دهد خارج از حرم آورده باشند اعتنا نكند.
2 - سنگريزه ها بكر بوده و كس ديگرى آن را استعمال نكرده
بأشد.
(مسأله 888): اگر شخصي شك كند سنگريزه أي كه دارد
ديگرى آن را استعمال كرده يا نه، اشكالى ندارد.
3 - سنگريزه ها مباح بأشد و بنابر أين سنگريزه غصبى يا آنچه
كه ديگرى براى خودش برداشته كافى نيست.
4 - سنگريزه ها چندان ريز و خيلي درشت نباشد بلكه به اندازه
بند انگشت بأشد كافى است.
چند مسأله
(مسأله 889): لازم نيست در هنگام رمى جمره با طهارت بأشد
و هم چنين پاك بودن سنگريزه ها نيز لازم نيست.
(مسأله 890): در هنگام رمى جمره، سواره يا پياده يا نشسته يا
ايستاده فرقى ندارد.
(مسأله 891): مستحب است بنابر مشهور در هنگام رمى
جمره، پشت به قبله بأشد.
237

مستحبات رمى جمرات
در حال رمى، با طهارت بأشد.
بنابر مشهور در جمره عقبه، پشت به قبله - و در دو جمره
ديگر روى به قبله رمى نمايد.
ميان أو وجمره، ده يا پانزده ذراع فاصله بأشد.
هنگامى كه سنگريزه ها را در دست گرفت أين دعا را بخواند:
اللهم هذه حصياتي فأحصهن لي وارفعهن في عملي.
هر سنگريزه أي كه پرتاب مىكند أين دعا را بخواند:
الله أكبر اللهم ادحر عني الشيطان اللهم تصديقا بكتابك
وعلى سنة نبيك اللهم اجعله لي حجا مبرورا و عملا مقبولا
و سعيا مشكورا و ذنبا مغفورا.
پس از أين كه به چادر خود در منى مراجعت كرد بگويد:
اللهم بك وثقت وعليك توكلت فنعم الرب ونعم المولى
ونعم النصير.
238

قرباني
(مسأله 892): در حج تمتع واجب است در روز عيد قربان، يك
شتر، يا يك گاو، يا يك گوسفند، در منى قرباني نمايد.
(مسأله 893): اگر شخصي گاو ميش ذبح نمايد كفايت مىكند
لكن كراهت دارد.
(مسأله 894): در قرباني، قصد قربت و نيت، معتبر است.
(مسأله 895): واجب است كه در روز عيد، قرباني نمايد و شب
كفايت نمىكند مگر كسى كه ترسى بر جان خويش داشته بأشد كه أو
مىتواند در شب، قرباني نمايد.
(مسأله 896): لازم است قرباني پس از رمى جمره انجام گيرد
و اگر كسى از روى فراموشى يا ناداني پيش از رمى جمره، قرباني كند
صحيح بوده و لازم نيست پس از رمى، اعاده نمايد.
(مسأله 897): قرباني را بايد در روز دهم (روز عيد قربان) انجام
دهد و جايز نيست عمدا بتأخير بيندازد.
(مسأله 898): اگر كسى از روى فراموشى يا ناداني يا عذر موجه
ديگرى، قرباني در روز عيد را ترك نمود لازم است تا آخر أيام تشريق
(يازدهم، دوازدهم، سيزدهم) تدارك نمايد و چنانچه عذر أو مستمر
بود تا آخر ماه ذي الحجة مىتواند بتأخير بيندازد.
239

(مسأله 899): اگر پس از طواف، متوجه گرديد كه قرباني نكرده،
بايد قرباني نموده و اعاده طواف، لازم نيست هر چند أحوط است.
(مسأله 900): هر گاه كسى از روى فراموشى قرباني را ترك كرد
و به وطن خودش مراجعت نمود و سپس متوجه گرديد حج أو اشكالى
ندارد ولى بايد در سال آينده، در منى قرباني كند و اگر ماه ذي الحجة
تمام نشده بأشد بنابر احتياط برگردد و در منى قرباني نمايد.
(مسأله 901): اگر از روى علم و عمد قرباني را ترك كرد و طواف
نمود ظاهر أين است كه طواف وى باطل بوده و واجب است پس از
قرباني، طواف را اعاده نمايد.
(مسأله 902): اگر كسى به اعتقاد أين كه گوشت قرباني تلف
مىشود قرباني را انجام ندهد قرباني بر ذمه أو باقي مىماند و لازم است
در منى ذبح نمايد.
(مسأله 903): واجب است در سرزمين منى، ذبح يا نحر كند،
و اگر در غير منى قرباني نمايد كافى نيست.
(مسأله 904): بطورى كه مىگويند به علت تغييرات أخير در منى،
مذبح را تغيير داده و در وادى محسر قرار داده اند در أين صورت احتياط
أين است كه در همين مذبح فعلى قرباني نمايد و اعمال بعد از آن را بجا
بياورد و اگر تا آخر ذي الحجة متمكن از ذبح در منى گرديد در منى
قرباني كرده و سپس طواف و نماز و سعى را اعاده نمايد.
(مسأله 905): اگر كسى احتمال دهد كه پس از روز دهم متمكن
240

از ذبح در منى خواهد شد بايد بتأخير بيندازد تا در منى ذبح كند و اگر
در روز عيد در خارج از منى ذبح نمايد كفايت نمىكند.
(مسأله 906): هر گاه كسى غفلت نموده و با أين كه مى توانست
در منى ذبح كند در خارج از منى قرباني كرد و پس از مراجعت به
وطن، متوجه گرديد بايد در سال بعد خودش يا نائبش قضا نمايد.
(مسأله 907): براى هر فردى يك قرباني واجب است و يك
قرباني براى دو نفر يا بيشتر كفايت نمىكند.
(مسأله 908): كسى كه نمىتواند به تنهائى قرباني را تهيه كند
مىتواند با ديگرى شركت نمايد و احتياط أين است كه بين شركت در
قرباني و روزه گرفتن (به ترتيبي كه گفته خواهد شد) جمع نمايد.
شرايط قرباني
(مسأله 909): چند چيز در قرباني شرط است:
1 - قرباني بايد شتر يا گاو يا گوسفند بأشد.
شتر بايد سال پنجم را تمام كرده و داخل در سال ششم شده
بأشد.
گاو و بز بنابر احتياط بايد داخل در سال سوم شده بأشد.
گوسفند بايد هشت ماه بأشد و احتياط أين است كه داخل در
سال دوم شده بأشد.
2 - بايد از جميع أعضاء سالم بأشد و قرباني كور و شل و گوش
بريده و شاخ شكسته و همانند اينها كفايت نمىكند.
241

3 - أظهر أين است كه أخته شده نيز نباشد.
4 - لاغر نباشد.
5 - أحوط و أولى أين است كه بيمار و مرضوض (تخم كوبيده)
و پير نباشد.
6 - أحوط أولى أين است كه قرباني طورى نباشد كه از أصل
خلقت، شاخ و دم نداشته بأشد.
(مسأله 910): آنچه از شرايط در قرباني ذكر شد در صورت
تمكن و قدرت است و اگر كسى نتواند قرباني را با أين شرايط تهيه
نمايد به هر چه متمكن بأشد و آن را ذبح نمايد كافى است.
(مسأله 911): حيواني كه گوش أو سوراخ و شكاف دارد و يا
شاخ بيرونى أو شكسته بأشد اشكالى ندارد.
(مسأله 912): اگر پس از قرباني كردن، معلوم گرديد كه قرباني
در سن معتبر نبوده، لازم است قرباني ديگرى به سن معتبر، ذبح نمايد.
(مسأله 913): اگر كسى قرباني را بعقيده أين كه سالم است
خريدارى نموده و قيمتش را پرداخت كند و بعد معلوم شود كه
معيوب است ظاهر أين است كه مىتواند به آن اكتفاء كند.
(مسأله 914): هر گاه قرباني را بعقيده أين كه چاق است ذبح
نمود و پس از ذبح، معلوم گرديد لاغر است كفايت مىكند و نياز به
اعاده نيست.
(مسأله 915): اگر قرباني سالم و بي عيبى خريد و سپس
شكستى و يا عيب ديگرى پيدا نمود ذبح كردن آن كافى است و لازم
نيست تعويض نمود.
242

شك در قرباني
(مسأله 916): اگر كسى پس از قرباني شك كند كه آيا قرباني
داراى شرايط لازمه بوده يا نه، توجهى به شك خود نكند و مجزى
است.
(مسأله 917): اگر پس از قرباني نداند در چه مكاني قرباني
نموده و شك كند كه آيا در منى قرباني كرده يا در جاى ديگر، اعتناء
به شك خود ننمايد.
(مسأله 918): هر گاه كسى شك كند كه آيا قرباني كرده يا نه، در
أين صورت: اگر شك پس از حلق و تقصير بأشد اعتناء نكند و اگر پيش
از آن بأشد بايد آن را انجام دهد.
(مسأله 919): هر گاه شك در لاغرى قرباني داشته و آن را با
قصد قربت و جهت فرمانبردارى و أطاعت خداوند متعال، قرباني
نمايد، سپس معلوم شود چاق بوده، كفايت مىكند.
(مسأله 920): اگر پس از ذبح، احتمال دهد قرباني را كه ذبح
نموده سالم نبوده، اعتناء نكند.
چند مسأله
(مسأله 921): هر گاه كسى قرباني خود را گم كند واجب است
گوسفند ديگرى خريده و ذبح نمايد و اگر أولى را پيش از ذبح دومى
پيدا نمود، بنابر احتياط أولى را ذبح كند و نسبت به دومى نيز مختار
است و أحوط و أولى أين است كه أو را نيز ذبح نمايد و چنانچه أولى را
243

پس از ذبح دومى پيدا كرد بنابر احتياط آن را نيز ذبح كند.
(مسأله 922): هر گاه كسى قرباني خود را گم كند و ناچار شود
روزه بگيرد اگر پس از مراجعت از منى اطلاع پيدا كند شخص ديگرى
قرباني أو را پيدا كرده و از طرف وى ذبح نموده است در أين صورت
كفايت كرده و روزه نيز ساقط مىشود.
(مسأله 923): اگر كسى قرباني گمشده أي را پيدا كرد بايد تا روز
دوازدهم اعلان كند چنانچه صاحبش پيدا نشد عصر روز دوازدهم آن
را از طرف صاحبش ذبح نمايد و از صاحب أو نيز كفايت مىكند.
(مسأله 924): كسى كه پول قرباني دارد ولى قرباني پيدا
نمىشود بايستى پول آن را در نزد شخص مورد و ثوقى به امانت
بگذارد تا آخر ماه ذي الحجة با آن پول، حيواني را خريده و قرباني
نمايد و اگر تا آخر ماه ذي الحجة نتوانست قرباني كند بايد در سال بعد
قرباني نمايد.
روزه بجاى قرباني
(مسأله 925): كسى كه نه قرباني دارد و نه پولش را، بايد بجاى
قرباني ده روز، روزه بگيرد. سه روز در حج و هفت روز ديگر را در
وطن خود روزه مىگيرد.
(مسأله 926): سه روز أول را مىتواند پس از شروع به اعمال
عمره تمتع از أول ماه ذي الحجة بگيرد و بايستى متوالي و پى در پى
بأشد.
(مسأله 927): اگر كسى نتواند روز هفتم را روزه بگيرد هشتم
244

و نهم را روزه گرفته و روز ديگر را پس از بازگشت از منى روزه بگيرد.
(مسأله 928): اگر كسى نتواند روز هفتم و هشتم را روزه بگيرد
هر سه روز را پس از برگشتن از منى بگيرد و احتياط أين است كه پس از
بازگشت از منى، هر چه زودتر روزه ها را بگيرد و بدون عذر بتأخير
نيندازد.
(مسأله 929): اگر شخصي پس از بازگشت از منى هم نتوانست
روزه بگيرد أين سه روز را در رآه بازگشت به وطن خود و يا در وطن
خويش روزه بگيرد ولى بنابر احتياط، نبايد بين سه روز و هفت روز
جمع كند بلكه بايد بين آن دو فاصله بدهد.
(مسأله 930): اگر تا أول ماه محرم، أين سه روز را روزه نگرفت
روزه از أو ساقط شده و واجب است در سال بعد (به نيت أعم از
قرباني و كفاره) قرباني نمايد.
(مسأله 931): اگر كسى سه روز را در حج روزه گرفت و پس از
آن متمكن از ذبح گرديد بنابر احتياط، قرباني بر أو واجب خواهد شد.
(مسأله 932): هفت روز بقيه را بايد پس از مراجعت به وطن
خود روزه بگيرد و احتياط أين است كه متوالي و پى در پى بأشد.
(مسأله 933): هر گاه شخصي به وطن خود مراجعت ننمود و در
مكة معظمه أقامت كرد بايستى تا بازگشت همراهان خود به وطن، و يا
تا يك ماه صبر نموده و پس از آن، هفت روز را روزه بگيرد.
(مسأله 934): هر گاه كسى امكان روزه گرفتن داشت ولى پيش از
آن كه روزه بگيرد در مكة معظمه و يا در رآه برگشت، فوت نمايد ولى أو
بنابر أقوى سه روز را و بنابر احتياط واجب، هفت روزه را قضا نمايد.
245

نيابت در قرباني
(مسأله 935): قرباني لازم نيست به مباشرت خود شخص
بأشد بلكه مىتواند ديگرى را نائب يا وكيل كند كه از طرف أو قرباني
نمايد لكن كشنده بايد مسلمان بأشد و لازم نيست شيعه دوازده امامى
بأشد.
(مسأله 936): اگر شخصي به نيابت ديگرى بخواهد قرباني كند
بايد در هنگام ذبح، منوب عنه را هر چند بطور اجمال معين نمايد.
(مسأله 937): هر گاه شخصي، فرد ديگرى را وكيل نمود كه
قرباني را انجام دهد و سپس شك كند كه آيا وكيل، قرباني كرده يا نه،
در أين صورت اگر وكيل، راستگو و مورد وثوق بأشد و بگويد ذبح
كرده أم كافى است.
(مسأله 938): كسى كه براى قرباني نائب مىشود مىتواند پيش از
أين كه حلق يا تقصير كند قرباني ديگرى را ذبح نمايد.
(مسأله 939): اگر شخصي وكالت داد كه وكيل، خودش قرباني
كند وكيل نمىتواند شخص سومى را براى ذبح وكيل نمايد.
(مسأله 940): هر گاه نائب از روى علم و عمد، در شرايط قرباني
و يا در كشتن آن بر خلاف دستور، عمل كند ضامن است و بايد غرامت
آن را پرداخته و دوباره ذبح نمايد.
(مسأله 941): اگر كسى فرد ديگرى را وكيل نمود كه قرباني را
انجام دهد تا وكيل قرباني نكرده، أين شخص نمىتواند حلق يا تقصير
246

كند.
(مسأله 942): هر گاه يقين كرد كه وكيل أو قرباني را ذبح كرده و با
أين اعتقاد، حلق يا تقصير نمايد و سپس معلوم گردد كه ذبح ننموده، پس از ذبح قرباني، اعاده حلق يا تقصير لازم نيست.
(مسأله 943): كسى كه حج نيابى بجا مىآورد مىتواند براى
قرباني، شخص سومى را وكيل كند و احتياط آنست كه أو نيز نيت
نمايد كه از طرف منوب عنه خودم براى منوب عنه أول قرباني
مىكنم.
(مسأله 944): هر گاه شخصي بدون وكالت از طرف كسى
قرباني نمايد كافى نخواهد بود.
(مسأله 945): هر گاه چند نفر پول روى هم بگذارند و كسى را
وكيل كنند كه از طرف آنان گوسفند خريده و ذبح نمايد و أو نيز هر
گوسفند را به قصد يك نفر معلوم قرباني كند كافى است.
مصرف قرباني
(مسأله 946): أظهر أين است كه مصرف قرباني فقرا هستند
و هديه دادن به مؤمنين نيز جايز نيست و بر صاحب قرباني جايز است
مقداري از آن را بخورد و قيمت آن را براى فقرا به عهده بگيرد.
(مسأله 947): لازم نيست آن را به فقير برساند بلكه جايز است به
وكيل فقير داده شود هر چند صاحب قرباني بأشد تا أو مطابق با گفته
موكل مصرف نمايد (به كسى ببخشد يا بفروشد، يا همان جا رها كند).
247

(مسأله 948): بيرون بردن گوشت قرباني از منى اشكالى ندارد
و هم چنين مىتواند از طرف موكل خود، گوشت قرباني را به مؤسساتى
كه در منى هستند و گوشت را جهت فقراء كشورهاى ديگر ذخيرة
و ارسال مىنمايند واگذار كند.
(مسأله 949): اگر شخصي اطمينان دارد كه يافتن فقير مؤمن در
منى امكان ندارد احتياط أين است كه هنگام حركت از وطن، از فقيرى
وكالت بگيرد كه قرباني را در منى از جانب وى قبض كند و به هر نحو كه
مىتواند و صلاح مىداند مصرف نمايد.
(مسأله 950): اگر كسى قرباني را ذبح نمود و پيش از آن كه صدقه
بدهد قرباني دزديده شود و يا كسى آن را به زور از أو گرفت صاحب
قرباني ضامن نخواهد بود.
(مسأله 951): اگر پس از ذبح، به اختيار خود آن را تلف نمود و يا
به غير أهل ببخشد ضامن خواهد بود.
248

مستحبات قرباني
در صورت تمكن، قرباني شتر و پس از آن گاو، و در صورت
عدم تمكن، گوسفند بأشد.
قرباني بسيار چاق بأشد.
اگر قرباني شتر يا گاو است مادة، و اگر گوسفند است نر بأشد.
در هنگام سر بريدن و يا نحر كردن، أين دعا را بخواند:
و جهت وجهي للذي فطر السماوات والأرض حنيفا
مسلما و ما أنا من المشركين إن صلاتي ونسكي ومحياي ومماتي
لله رب العالمين لا شريك له وبذلك أمرت وأنا من المسلمين
اللهم منك ولك باسم الله والله أكبر اللهم تقبل مني.
مستحب است خودش قرباني را نحر يا ذبح كند و اگر نمىتواند
چاقو را بدست گرفته و ذابح دست أو را بگيرد و ذبح نمايد و عيبى
ندارد كه دست روى دست كسى كه آن را مىكشد بگذارد.
249

حلق يا تقصير
(مسأله 952): واجب است مكلف پس از قرباني، موى سر
خود را بتراشد و يا مقداري از ناخن يا موى ريش يا موى شارب خود
را بگيرد.
(مسأله 953): حلق و تقصير از عبادات است و بايد با قصد
قربت و نيت خالص انجام بگيرد.
(مسأله 954): مردها بين حلق و تقصير مخير هستند و بهتر است
حلق نمايند ولى در صروره (كسى كه براى اولين بار به حج رفته)
أحوط بلكه أقوى آنست كه حلق نمايند.
(مسأله 955): بانوان بايد تقصير كنند و تراشيدن سر براى آنان
جايز نيست و اگر از روى جهل و فراموشى سر خود را بتراشند كفايت
نكرده و بايد تقصير نمايند.
(مسأله 956): در تقصير، كندن مو كافى نيست بلكه ميزان،
كوتاه كردن مو است.
(مسأله 957): كسى كه موى سر خود را به عسل يا صمغ يا مواد
چسبنده ديگرى چسبانيده بأشد بايد حلق نمايد.
(مسأله 958): كسى كه موى خود را جمع كرده و گره زده و يا در
هم پيچيده و بافته است واجب است كه سر تراشيدن را اختيار كند.
(مسأله 959): خنثى مشكل اگر صروره نباشد و موى سر خود را
250

نچسبانده يا نبافته بأشد بايد تقصير نمايد و اگر نه بنابر احتياط بايد أول
تقصير كند و سپس سر خود را بتراشد.
(مسأله 960): كسى كه بر أو واجب است سر بتراشد و بداند كه
سلمانى سر أو را زخمى خواهد كرد و ناچار بأشد پيش أو سر خود را
بتراشد اگر خون بيايد احتياط مستحب آنست كه يك گوسفند كفاره
بدهد.
(مسأله 961): كسى كه به نيابت شخص ديگرى به حج مشرف
شده بايد در حلق و تقصير به أحوط القولين از وظيفه خودش و وظيفه
منوب عنه عمل نمايد.
(مسأله 962): كسى كه خودش محرم است و حلق يا تقصير
ننموده نمىتواند ديگران را حلق يا تقصير كند و اگر سر ديگرى را
تراشيده احتياط واجب آنست كه كفاره بدهد.
(مسأله 963): حلق يا تقصير بايد در منى انجام بگيرد و اگر در
خارج از منى حلق يا تقصير نمايد كافى نخواهد بود.
(مسأله 964): هر گاه حجاج پس از قرباني، در مسلخ جديد كه
در خارج از منى واقع شده بخواهند حلق يا تقصير نمايند كفايت
نكرده و بايد در منى انجام بدهند
(مسأله 965): اگر كسى از روى جهل يا فراموشى در مسلخ
جديد حلق يا تقصير نمايد احتياط واجب آنست كه در منى تقصير را
اعاده نمايد و چنانچه وظيفه اش سر تراشيدن است أحوط آنست كه
تيغ را بر سر خود كشيده و سپس تقصير نمايد.
(مسأله 966): احتياط واجب أين است كه حلق يا تقصير را در روز
251

روز عيد انجام دهد و شب كفايت نمىكند.
(مسأله 967): اگر كسى از روى علم و عمد و يا جهل به حكم،
در شب يازدهم حلق يا تقصير نمايد كفايت نكرده و بايد كفاره نيز
بدهد.
(مسأله 968): هر گاه كسى از روى فراموشى در شب يازدهم
حلق يا تقصير نمايد احتياط أين است كه اعاده كند.
(مسأله 969): لازم است بنابر احتياط واجب، اعمال منى را به
ترتيب انجام دهد و اگر كسى از روى علم و عمد، حلق و يا تقصير را
پيش از قرباني، بجا آورد احتياط واجب آنست كه اعاده كند و اگر از
روى فراموشى و يا ندانستن حكم بأشد اعاده لازم نيست.
(مسأله 970): هر گاه كسى در روز عيد از ذبح كردن معذور بأشد
جايز است حلق يا تقصير كند لكن على الأحوط پس از ذبح از احرام
خارج خواهد شد.
(مسأله 971): هر گاه از روى فراموشى و يا ندانستن حكم، حلق
و تقصير را انجام نداد و از منى خارج شد لازم است به منى برگردد
و حلق يا تقصير نمايد و چنانچه بازگشت به منى امكان نداشته بأشد
در جاى خود حلق يا تقصير نموده و موى خود را در صورت امكان به
منى بفرستد.
(مسأله 972): هر گاه از روى فراموشى و يا ندانستن مسأله، حلق
يا تقصير را انجام نداد و پس از اتمام اعمال حج متوجه گرديد و تدارك
نمود بنابر أظهر، اعاده طواف و.. لازم نيست لكن احتياط آنست كه
طواف و سعى و... را اعاده نمايد.
252

ولى اگر توجه يا دانستن حكم، پيش از خروج از مكة معظمه
بأشد احتياط واجب آنست كه طواف و... را عاده نمايد.
(مسأله 973): اگر كسى از روى فراموشى و يا ندانستن مسأله،
حلق يا تقصير را ترك نمود و به وطن خود مراجعت كرد در صورت
امكان بايد برگردد و حلق و يا تقصير را در منى انجام دهد و اگر نتواند
برگردد در محل خودش تقصير يا حلق نموده و در صورت امكان موى
سر خود را به منى بفرستد.
(مسأله 974): هر گاه مجتهد، حلق را واجب بداند و مقلد تقصير
نمايد كفايت نخواهد كرد و اگر از روى علم أين كار را كرده بايد كفاره نيز
بدهد و اگر جاهل به حكم بود كفاره ندارد ولى كفايت از حلق
نمىكند.
253

مستحبات حلق
ابتداء طرف راست سر را بتراشد.
پس از حلق، مقداري از ريش و شارب خود را كوتاه كرده
و ناخن ها را بگيرد.
در هنگام تراشيدن سر، روى به قبله بأشد.
در هنگام تراشيدن سر، أين دعا را بخواند:
اللهم اعطني بكل شعرة نورا يوم القيامة
موى سر خود را در منى، در چادر خودش دفن نمايد.
254

اعمال مكة معظمه
(مسأله 975): پس از پايان اعمال روز عيد قربان در منى، لازم
است جهت انجام اعمال (طواف زيارت، نماز طواف، سعى، طواف
نساء، نماز طواف نساء) به مكة معظمه برگردد و البتة مىتواند أين
اعمال را تا آخر أيام تشريق بلكه تا آخر ماه ذي الحجة بتأخير بيندازد
ولى احتياط أين است كه از روز يازدهم ذي الحجة تأخير نشود.
1 - طواف حج (زيارت)
(مسأله 976): طواف بايد با قصد قربت و با نيت پاك و خالص
بجا آورده شود.
(مسأله 977): در حج تمتع واجب است طواف حج پس از
حلق يا تقصير بأشد و چنانچه با علم و عمد پيش از حلق يا تقصير،
طواف نمايد واجب است طواف را پس از حلق يا تقصير اعاده نموده
و يك گوسفند كفاره بدهد.
(مسأله 978): هر گاه از روى جهل به حكم طواف را ترك نمود
و به وطن خود مراجعت كرد و پيش از تمام شدن ماه ذي الحجة،
تدارك ننمود حج وى باطل بوده و بايد يك شتر كفاره بدهد و حج
خود را در سال بعد اعاده نمايد.
(مسأله 979): اگر از روى جهل به حكم، طواف را بدون
255

طهارت انجام دهد حكم أو حكم ترك عمدى طواف است.
(مسأله 980): هر گاه كسى پس از اتمام اعمال حج تمتع متوجه
گرديد مادة أي در دست أو چسبيده بود كه مانع رسيدن آب به پوست
دست مىشد و با آن حال وضو گرفته و طواف و نمازها را بجا آورده،
در أين صورت عمره و حج وى صحيح است ولى بايد طواف و نماز
عمره و حج و طواف نساء و نماز آن را اعاده كند و احتياط أين است كه
سعى هر دو را نيز بجا آورد و اگر خودش متمكن نباشد بايد نائب
بگيرد (و بايد از زن و عطريات اجتناب كند تا طواف و نمازها را انجام
دهد).
(مسأله 981): كسى كه عارضه أي برايش رخ دهد بطورى كه
نتواند طواف نمايد همانند زنى كه حيض ببيند يا زائو شود و نتواند تا
پاك شدن خود در مكة معظمه بماند لازم است براى طواف و نماز
نائب بگيرد و پس از طواف و نماز، خودش سعى نمايد.
(مسأله 982): كيفيت و احكام و شرايط و واجبات و آداب
و مستحبات طواف، همانند طواف عمره تمتع است كه بطور مفصل
بيان گرديد.
2 - نماز طواف
(مسأله 983): نماز طواف حج همانند نماز طواف عمره، بايد با
قصد قربت و نيت خالص در پشت مقام حضرت إبراهيم (عليه السلام) بجا
آورده شود.
(مسأله 984): اگر كسى از روى فراموشى و يا ندانستن مسأله،
256

نماز طواف حج را ترك نمود و پس از سعى متوجه گرديد لازم است
فورا نماز طواف را بخواند و اعاده سعى واجب نيست هر چند أحوط
است.
(مسأله 985): كيفيت و شرايط و واجبات نماز طواف حج،
همانند نماز طواف عمره تمتع است.
تقديم اعمال مكة معظمه بر وقوفين
(مسأله 986): در حج تمتع تقديم طواف حج و نماز و سعى بر
وقوفين جايز نيست.
(مسأله 987): اگر كسى از روى جهل به حكم، طواف و نماز
و سعى را بر وقوفين مقدم كند و تا پايان ماه ذي الحجة تدارك ننمايد
حج وى از جهت ترك طواف، باطل خواهد شد.
(مسأله 988): چند گروه مىتوانند طواف و نماز آن را پيش از
رفتن به عرفات انجام دهند و احتياط أين است كه سعى را نيز مقدم
بدارند و در وقتش نيز اعاده نمايند.
1 - پير مردان و پير زنان كه پس از مراجعت از منى به جهت
كثرت جمعيت از طواف عاجز خواهند بود.
2 - زنانى كه يقين دارند در بازگشت از منى حائض خواهند
شد و تا حركت از مكة معظمه پاك نخواهند گرديد.
اگر بعدا كشف خلاف شود اعاده لازم نيست هر چند احتياط
در اعاده است.
3 - كسى كه از رفتن به مكة معظمه بر جان خود مىترسد
و چنين شخصي مىتواند طواف نساء را نيز مقدم بدارد
257

4 - كسى كه مىداند به سببي تا آخر ماه ذي الحجة نخواهد
توانست اعمال مكة معظمه را انجام دهند بر چنين شخصي احتياط
آنست كه پس از اعمال منى، براى اعمال مكة معظمه نائب نيز بگيرد.
و در صورت كشف خلاف نيز لازم است خودش اعاده نمايد.
(مسأله 989): كساني كه مجازند اعمال مكة معظمه را پيش از
وقوفين بجا آورند واجب است به حج تمتع محرم شده و سپس اعمال
را انجام دهند و اگر پيش از احرام بجا آورند بايد پس از محرم شدن
اعاده نمايند.
(مسأله 990): افرادى كه اعمال مكة معظمه را مقدم مىكنند
اگر اشتباها تقصير نيز بكنند كفاره ندارد ولى از احرام بيرون نمىآيند.
(مسأله 991): كساني كه مجاز بودند اعمال مكة معظمه را پيش
از وقوفين بجاى آورند تا مناسك منى (رمى جمره و قرباني و حلق يا
تقصير) را انجام نداده اند بوى خوش بر آنان حلال نخواهد شد.
3 - سعى صفا و مروه
(مسأله 992): سعى بايد با قصد قربت و با نيت خالص بجا
آورده شود.
(مسأله 993): اگر كسى به جهت ندانستن مسأله، سعى را بر
طواف و نماز آن مقدم كرد لازم است پس از طواف و نماز، سعى را
اعاده نمايد.
(مسأله 994): كيفيت و احكام و شرايط و واجبات و آداب
و مستحبات سعى، همانند سعى در عمره تمتع است.
258

طواف نساء
(مسأله 995): طواف نساء در كيفيت و واجبات و احكام
و شرايط، همانند طواف عمره و حج مىباشد.
(مسأله 996): طواف نساء هر چند واجب است ولى از اعمال
و مناسك حج نيست و ترك آن اگر چه از روى علم و عمد بأشد موجب
فساد و بطلان حج نخواهد شد ولى واجب است هر كسى كه حج بجا
مىآورد طواف نساء را نيز انجام دهد.
(مسأله 997): طواف نساء، اختصاص به مرد ندارد بلكه واجب
است زن و خنثى نيز آن را بجا آورد.
(مسأله 998): اگر بچه مميز محرم شد بايد طواف نساء را انجام
بدهد تا پس از بلوغ، زن يا مرد بر أو حلال گردد.
(مسأله 999): هر گاه ولى، طفل غير مميز را محرم كرد به
احتياط واجب بايد أو را طواف نساء بدهد تا پس از بلوغ، زن يا مرد بر
أو حلال گردد.
(مسأله 1000): اگر كسى طواف نساء را بجا نياورد چنانچه زن
بأشد بر مرد حلال نمىشود و اگر مرد بأشد بر زن حلال نخواهد شد
بلكه حلال شدن همه أمور مربوط به زن، از قبيل خواستگارى
و گواهى و عقد نيز بنابر احتياط واجب، به طواف نساء بستگى دارد.
(مسأله 1001): اگر كسى از روى علم و عمد، طواف نساء را بجا
259

نياورد تا وقتى كه تدارك ننمايد زن بر مرد و مرد بر زن حرام خواهد
بود.
(مسأله 1002): اگر كسى از روى فراموشى طواف نساء را بجا
نياورده و به وطن خود مراجعت نمايد در صورت امكان بايد برگردد
و طواف نساء را بجا آورد و اگر امكان برگشتن نداشته بأشد بايد نائب
بگيرد.
(مسأله 1003): هر گاه پس از مراجعت به وطن خود، متوجه
گرديد كه طواف نساء را فراموش نموده و سپس با همسر خود نزديكى
نمايد در أين صورت بايد برگردد و طواف نساء را بجا آورد و اگر امكان
برگشتن نداشته بأشد بايد نائب بگيرد و در هر دو صورت يك شتر
كفاره نيز بايد بدهد.
(مسأله 1004): هر گاه طواف نساء را فراموش نمود و به وطن
خود مراجعت كرد و پس از نزديكى با همسر خود، متوجه گرديد لازم
است برگردد و طواف نساء را بجا آورد و اگر متمكن نشد بايد نائب
بگيرد و احتياط أين است كه يك شتر كفاره نيز بدهد.
چند مسأله:
(مسأله 1005): واجب نيست طواف نساء را بلا فاصله پس از
سعى صفا و مروه بجا آورند بلكه مىتوانند بتأخير بيندازند.
(مسأله 1006): اگر كسى به علت بيمارى نتواند طواف نساء را بجا
آورد بايد با كمك ديگرى انجام بدهد و اگر به هيچ وجه امكان نداشت
لازم است نائب بگيرد.
260

(مسأله 1007): اگر چند عمره مفرده بجا آورده ولى در هيچ كدام
طواف نساء انجام نداده بأشد بايد براى هر عمره، يك طواف نساء
بجا آورد.
(مسأله 1008): هر گاه كسى عمره مفرده بجا آورده و بدون أين كه
طواف نساء آن را انجام دهد بخواهد براى عمره تمتع احرام ببندد
اشكالى ندارد ولى بايد بعدا طواف نساء آن را بجا آورد.
(مسأله 1009): اگر طواف نساء را بجا نياورده فوت نمايد احتياط
واجب آنست كه از تركه وى، قضاى طواف نساء بجا آورده شود.
(مسأله 1010): كسى كه به نيابت ديگرى حج بجا مىآورد أحوط
آنست كه يك طواف نساء و نماز آن را براى خود انجام دهد و يك طواف
و نماز ديگر را به قصد منوب عنه بجا آورد.
(مسأله 1011): نائب بايد قصد منوب عنه نموده و آن را بطور
صحيح انجام دهد و اگر چنانچه طواف نساء را صحيح بجا نياورد زن
يا مرد بر نائب حلال نمىشود و بر منوب عنه چيزى نيست.
(مسأله 1012): كسى كه به جهت عذرى طواف نساء را پيش از
وقوفين بجا مىآورد تا وقتى كه مناسك منى را انجام نداده زن بر أو
حلال نمىشود.
تقديم طواف نساء بر سعى
(مسأله 1013): تقديم طواف نساء بر سعى جائز نيست ولى
كسى كه بر جان خويش از دشمن مىترسد مىتواند طواف نساء را
261

پيش از سعى صفا و مروه بجا آورد
(مسأله 1014): اگر كسى از روى علم و عمد طواف نساء را پيش
از طواف حج و سعى بجا آورد لازم است بعد از طواف حج و سعى
طواف نساء را بجا آورد
(مسأله 1015): هر گاه از روى فراموشى و يا ندانستن حكم،
طواف نساء را پيش از سعى صفا و مروه بجا آورد طواف و سعى أو
صحيح است ولى احتياط أين است كه طواف نساء را اعاده كند.
احكام زنان
(مسأله 1016): زنانى كه ترس دارند اگر سعى بنمايند حايض
خواهند شد مىتوانند طواف نساء را بر سعى مقدم داشته و سپس
سعى كنند و احتياط أين است كه پس از سعى اگر حائض شده بأشد
كسى را براى طواف نساء و نماز آن نائب بگيرد و اگر حائض نشد
خودش اعاده نمايد.
(مسأله 1017): اگر زنى در طواف نساء حائض شود حكم آن در
احكام بانوان در طواف گذشت.
(مسأله 1018): هر گاه زنى حايض شود و كاروان تا هنگام پاك
شدن وى منتظر نباشد احتياط أين است كه براى طواف نساء و نماز آن
نائب بگيرد.
(مسأله 1019): هر گاه زنى مشغول طواف بود و پس از بجا آوردن
نصف آن، حايض شود و كاروان نيز در صدد حركت بأشد
262

مىتواند بقيه را ترك نموده و با كاروان برود و احتياط أين است كه براى باقيمانده
طواف و نماز آن نائب بگيرد.
(مسأله 1020): هر گاه زنى پس از طواف نساء و پيش از نماز
طواف حائض گرديد بايد پس از پاك شدن نماز را در پشت مقام بجا
آورد.
نماز طواف نساء
(مسأله 1021): كيفيت و شرايط و احكام و واجبات آن، همانند
نماز طواف حج و عمره است.
حلال شدن محرمات احرام حج
(مسأله 1022): 1 - پس از تقصير يا حلق در منى: همه چيزهائى
كه بواسطة احرام بر أو حرام شده بود غير از سه چيز (زن و بوى خوش
و شكار) بر أو حلال مىشود.
2 - پس از طواف حج و نماز و سعى صفا و مروه: بوى خوش
حلال مىشود.
3 - پس از طواف نساء و نماز آن: زن بر مرد و مرد بر زن و آنچه
مربوط به اينها است حلال مىشود.
تنها از محرمات احرام، شكار و صيدهائى است كه براى احرام
بر أو حرام شده بود كه بنابر احتياط تا ظهر روز سيزدهم حرام است.
اما شكار در حرم و كندن گياه و درخت حرم گفته شد كه حرمت
آنها اختصاص به حرم دارد و بر شخص محرم و غير محرم حرام است.
263

مستحبات طواف و نماز و سعى
آنچه در طواف و نماز و سعى، عمره تمتع مستحب است در
اينجا نيز مستحب است.
مستحب است در روز عيد قربان پس از انجام اعمال منى، به
مكة معظمه برگردد و اعمال آن را بجا آورد.
براى رفتن به مسجد الحرام غسل نمايد.
چون به درب مسجد الحرام رسيد چنين گويد:
اللهم أعني على نسكي وسلمني له وسلمه لي اللهم إني
أسألك مسألة العليل الذليل المعترف بذنبه أن تغفر لي ذنوبي
وأن ترجعني بحاجتي اللهم إني عبدك والبلد بلدك والبيت
بيتك جئت أطلب رحمتك وأؤم طاعتك متبعا لأمرك راضيا
بقدرك أسألك مسألة الفقير المضطر إليك المطيع لأمرك المشفق
من عذابك الخائف من عقوبتك أن تبلغني عفوك وتجيرني من
النار برحمتك.
نزديك حجر الأسود برود و استلام نمايد.
264

بيتوته در منى
(مسأله 1023): واجب است حجاج محترم، در شبهاى يازدهم
و دوازدهم ذي الحجة در منى بيتوته كنند.
(مسأله 1024): بيتوته در منى از عبادات است و بايد با قصد
قربت و نيت پاك و خالص بأشد.
(مسأله 1025): اگر كسى از روى علم و عمد، بيتوته در منى را
ترك كند معصيت كرده ولى حج وى صحيح است و بايد براى هر
شبى يك گوسفند كفاره بدهد.
(مسأله 1026): هر گاه از روى فراموشى و يا ندانستن مسأله،
بيتوته در منى را ترك كند احتياط واجب آنست كه براى هر شبى يك
گوسفند كفاره بدهد.
(مسأله 1027): بودن روز در منى بيش از مقداري كه بتواند رمى
جمرات كند واجب نيست.
(مسأله 1028): واجب نيست تمام شب را در منى بماند بلكه
مىتواند از أول شب تا بعد از نصف شب و يا از نصف شب تا طلوع
فجر در منى بيتوته كند و نصف شب را از غروب آفتاب تا طلوع فجر
بايد محاسبه كرد.
(مسأله 1029): كسى كه نصف أول شب را بيتوته كرده و پس از
نصف شب از منى بيرون رفته، بهتر أين است كه پيش از طلوع فجر وارد
265

مكة معظمه نشود.
(مسأله 1030): اگر كسى به علت عذرى، كمي پيش از نصف شب
از منى خارج شود و يا از أول شب، كمي ديرتر به منى برسد اشكالى
ندارد ولى اگر بدون عذر بأشد احتياط واجب آنست كه كفاره بدهد.
(مسأله 1031): اگر كسى يقين داشت پيش از نصف شب به منى
مىرسد ولى به جهت شلوغى و ازدحام جمعيت، ساعتي پس از نصف
شب به منى برسد أحوط و أولى أين است كه كفاره بدهد.
(مسأله 1032): بيتوته بايد در منى بأشد و جايز نيست در غير
منى بيتوته نمايد و اگر كسى در زمينهاى متصل به منى (كه خارج از
محدودة منى هستند) بيتوته كند بايد كفاره بپردازد، ولى اگر بر اثر
كثرت جمعيت، بيتوته در منى ممكن نباشد بايد در وادى محسر
بيتوته نمايد.
(مسأله 1033): كسى كه طواف خانه خدا را كرده و در عبادت
خود باقي مانده سپس از مكة معظمه بيرون رفته و از عقبه مدنيين (1)،
نيز گذشته بأشد چنين شخصي مىتواند در رآه بيتوته نمايد و لازم
نيست خودش را به منى برساند.
(مسأله 1034): افرادى كه در منى گم و مىشوند و شبهاى يازدهم
و دوازدهم را در خارج از منى بيتوته مىكنند اشكالى ندارد ولى
اعمال ديگر منى را كه از آنان فوت شده بايد بجا بياورند.
(هامش) (1) عقبه مدنيين: سابقا أول شهر مكة معظمه بسوى مدينه منوره بود و اكنون
جزو شهر شده و جنب قبرستان حجون مىباشد.
266

(مسأله 1035): بر چند طائفة، بيتوته و ماندن شب در منى
واجب نيست.
1 - بيماران و پرستاران آنان كه نمىتوانند در منى بمانند.
2 - كسى كه بر جان يا ناموس يا مال خود مىترسد.
3 - كساني كه شب را در مسجد الحرام به عبادت مىگذرانند
و غير از كارهاى ضروري (همانند خوردن و آشاميدن و تجديد وضو)
كار ديگرى انجام نمىدهند.
(مسأله 1036): كسى كه شب را مشغول طواف دادن حجاج
بأشد اگر عبادت شمرده شود مثل أين كه آنان را كه طواف مىدهد
خودش نيز طواف بكند اشكالى ندارد.
(مسأله 1037): كسى كه در مسجد الحرام مشغول به عبادت
است بايد تمام شب را در عبادت بأشد.
كوچ كردن از منى
(مسأله 1038): حجاج محترم مىتوانند بعد از ظهر روز دوازدهم
از منى كوچ نمايند و جايز نيست پيش از ظهر از منى خارج شوند.
(مسأله 1039): افرادى كه صبح روز دوازدهم پس از رمى
جمرات به مكة معظمه مراجعت كرده اند لازم است دوباره به منى
برگردند و بعد از ظهر از منى كوچ نمايند.
(مسأله 1040): صاحبان عذر كه از رمى در روز معذور هستند
و شب دوازدهم را رمى جمره نموده اند نمىتوانند همان شب به مكة
معظمه بروند بلكه بايد در منى بيتوته كرده و بعد از ظهر روز دوازدهم
267

كوچ نمايند.
(مسأله 1041): اگر كسى از روى فراموشى يا ندانستن مسأله،
پيش از ظهر از منى كوچ نموده و پس از غروب متوجه شود، اشكالى
ندارد.
ماندن در منى در شب سيزدهم
(مسأله 1042): افراد زير، شب سيزدهم را بايد در منى بمانند:
1 - كسى كه در حال احرام از شكار خوددارى نكرده است.
2 - بنابر احتياط واجب، كسى كه در حال احرام با همسر خود
نزديكى كرده و يا يكى از محرمات احرام را عمدا مرتكب شده بأشد.
3 - افرادى كه تا غروب روز دوازدهم از منى خارج نشده
باشند.
(مسأله 1043): كساني كه بعد از ظهر روز دوازدهم آماده حركت
و كوچ از منى شده ولى به جهت ازدحام جمعيت نتوانند تا غروب
آفتاب از منى خارج شوند چنانچه ماندن براى آنان ممكن بأشد
واجب است شب را در منى بمانند و اگر ممكن نباشد و يا موجب
عسر و حرج شود مىتوانند كوچ نمايند ولى بنابر احتياط، بايد يك
گوسفند كفاره بدهند.
(مسأله 1044): كسى كه شب سيزدهم را در منى بيتوته كرده،
مىتواند روز سيزدهم پس از رمى جمرات و پيش از ظهر از منى خارج
شود.
268

(مسأله 1045): كسى كه روز دوازدهم پيش از غروب آفتاب از
منى كوچ كرده و پس از غروب آفتاب، جهت كارى به منى برگردد
واجب نيست شب را در منى بماند.
مستحبات منى
روزهاى يازدهم و دوازدهم و سيزدهم را در منى بماند و از
منى خارج نشود.
نمازهاى واجب و مستحب خود را در مسجد خيف بجا
آورد و در حديث وارد شده كه صد ركعت نماز در مسجد خيف برابر
هفتاد سال عبادت است.
صد مرتبه سبحان الله و صد مرتبه لا إله الا الله و صد مرتبه
الحمد لله بگويد كه ثواب زيادى دارد.
بعد از نمازهاى واجب، تكبيرات زير را بگويد:
الله أكبر الله أكبر لا إله إلا الله والله أكبر الله أكبر و لله الحمد الله
أكبر على ما هدانا الحمد لله على ما رزقنا من بهيمة الأنعام
والحمد لله على ما أبلانا.
269

رمى جمرات
(مسأله 1046): شبهائى كه واجب است در منى بيتوته كند بايد
در روز آنها رمى جمرات سه گانه (جمره أولى، جمره وسطى، جمره
عقبه) نمايد.
(مسأله 1047): كساني كه بايد شب سيزدهم در منى بيتوته كنند
واجب است بنابر احتياط روز سيزدهم را نيز رمى جمرات نمايند.
(مسأله 1048): رمى جمرات از عبادات است و بايد آن را با نيت
خالص و به قصد قربت انجام دهد.
(مسأله 1049): كيفيت، واجبات، شرايط، احكام، آداب رمى
جمرات به همان گونه ايست كه در رمى جمره عقبه در روز عيد قربان
گفته شد.
(مسأله 1050): وقت رمى جمرات از أول طلوع آفتاب تا غروب
آن است.
(مسأله 1051): پرتاب سنگريزه ها بايستى به مباشرت خود
شخص انجام گيرد و نائب گرفتن در حال اختيار و بدون عذر جائز
نيست.
(مسأله 1052): بايد هر روز به هر جمره، هفت عدد سنگريزه،
به ترتيب: جمره أولى، جمره وسطى، جمره عقبه، پرتاب كند و اگر بر
خلاف ترتيب رمى نمايد هر چند از روى علم و عمد يا سهو
و فراموشى و يا ندانستن مسأله بأشد واجب است بطورى كه ترتيب
270

حاصل شود دوباره رمى نمايد.
(مسأله 1053): هر گاه در روز بعد متوجه گرديد كه جمرات روز
قبل را بر خلاف ترتيب انجام داده، بايد بطورى كه ترتيب حاصل شود
قضا نمايد و سپس وظيفه آن روز را بجا آورد.
(مسأله 1054): هر گاه در روز بعد متوجه گرديد كه جمرات روز
قبل را بر خلاف ترتيب انجام داده، بايد بطورى كه ترتيب حاصل شود
قضا نمايد و سپس وظيفه آن روز را بجا آورد.
(مسأله 1055): اگر شخصي پس از أين كه جمره سابق را چهار
سنگريزه پرتاب كرد فراموش نموده به جمره بعدى برود، واجب
نيست رمى را تماما اعاده كند بلكه اگر سه عدد سنگريزه به جمره
قبلي پرتاب كند كفايت مىكند.
اگر كسى از روى علم و عمد و يا فراموشى و يا ندانستن مسأله،
رمى هر سه جمره و يا بعضي از آنها را ترك نمايد بايد در روز بعد
قضاى آنها را انجام دهد.
(مسأله 1056): كسى كه رمى روز يازدهم را فراموش كند واجب
است روز دوازدهم آن را قضا نمايد و كسى كه رمى روز دوازدهم را
فراموش كرده بايستى روز سيزدهم قضا نمايد.
(مسأله 1057): واجب است قضا را بر أداء مقدم بدارد پس اگر
روز يازدهم بخواهد قضاى روز دهم را انجام دهد أول بايد قضاى روز
دهم را بجا بياورد و سپس رمى روز يازدهم را انجام
دهد.
(مسأله 1058): احتياط أين است كه بين أداء همان روز و قضاء
روز قبل فاصله گذاشته و قضاء روز قبل را پيش از أداء همان روز بجا
آورد و قضاء روز قبل را أول روز، و أداء همان روز در هنگام ظهر بأشد.
271

(مسأله 1059): كسى كه رمى در منى را فراموش نموده و پس از
كوچ به مكة معظمه، متوجه گرديد واجب است به منى برگشته و رمى
را انجام دهد و چنانچه فراموش شده، دو روز يا سه روز بأشد احتياط
أين است كه بين وظيفه هر روز و روز ديگر يك ساعت فاصله بگذارد.
(مسأله 1060): هر گاه رمى را فراموش نمود و پس از خروج از
مكة معظمه، متوجه گرديد واجب نيست به منى برگردد بلكه در سال
بعد خودش يا نائبش آن را قضا نمايد.
(مسأله 1061): حج به ترك رمى، هر چند عمدى بأشد باطل
نمىشود ولى واجب است در سال بعد، خودش يا نائبش آن را قضا
نمايد.
چند مسأله
(مسأله 1062): اگر كسى پس از رمى هر سه جمره، يقين پيدا
كند كه در يكى از سه جمره، يك يا دو يا سه سنگريزه كمتر پرتاب
نموده، در أين صورت لازم است آنچه را كه احتمال كسرى مىدهد
پرتاب كند.
(مسأله 1063): هر گاه كسى متوجه گرديد كه در روز قبل، دو يا
سه سنگريزه به جمره أصابت ننموده، بايد همان را تكميل نمايد.
(مسأله 1064): اگر كسى يقين كند كه در روز قبل، يكى از
جمرات را رمى ننموده، و يا كمتر از چهار تا رمى كرده و نداند كدام
است ظاهر أين است كه جائز است اكتفاء به رمى جمره عقبه نمايد ولى
احتياط أين است كه هر سه را قضا نمايد.
(مسأله 1065): كسى كه به عللى نتوانسته قرباني و حلق و تقصير را
272

بجا آورد بايد رمى جمرات را انجام دهد.
(مسأله 1066): اگر كسى پس از پايان ماه ذي الحجة متوجه
گرديد كه در رمى جمره خللى واقع شده احتياط مستحب آنست كه در
سال بعد در أيام تشريق براى رمى جمره نائب بگيرد.
(مسأله 1067): اگر شخصي پس از پرتاب هفت عدد سنگريزه،
خواست بيشتر پرتاب كند اشكالى ندارد.
شك در رمى جمره
(مسأله 1068): هر گاه در هنگام پرتاب سنگريزه، شك در عدد
سنگريزه بنمايد بايد پرتاب كند تا به أصابت هفت عدد سنگريزه به
جمره يقين پيدا كند.
(مسأله 1069): اگر در هنگام پرتاب سنگريزه، شك نمايد
سنگريزه أي كه پرتاب نمود به جمره أصابت كرد يا نه، بايد پرتاب كند
تا كه به أصابت هفت عدد سنگريزه به جمره يقين حاصل شود.
(مسأله 1070): هر گاه شك نمايد كه رمى روز قبل را انجام داده
يا نه، اعتناء نكند.
(مسأله 1071): اگر هنگامى كه مشغول رمى جمره عقبه است
شك نمايد كه جمره أولى يا دومى را رمى كرده يا نه، و يا آن را بطور
صحيح انجام داده يا نه، اعتناء به شك خود ننمايد.
(مسأله 1072): هر گاه در حالي كه مشغول پرتاب سنگريزه است
در عدد سنگريزه ها شك نمايد بايد مقداري را كه شك دارد پرتاب
كند تا به أصابت هفت عدد سنگريزه به جمره يقين پيدا كند
273

وظيفه معذورين
(مسأله 1073): بانوان و بچه ها و افراد ضعيف نيز بايد رمى
جمرات را در روز انجام دهند و اگر به علت ازدحام جمعيت نتوانند در
روز رمى نمايند احتياط أين است كه خودشان در شب رمى كنند و براى
رمى در روز نيز نائب بگيرند. و اگر خودشان نتوانند در شب رمى
نمايند نائب گرفتن در روز كفايت مىكند.
(مسأله 1074): غلام و چوپان و كساني كه ترس دارند، مىتوانند
رمى را در شب آن روز انجام دهند.
(مسأله 1075): بيماران كه اميد ندارند تا مغرب بهبودى حاصل
شود بايد براى رمى نائب بگيرند و اگر پيش از غروب آفتاب بهبودى
يافتند بنابر احتياط خودشان نيز رمى را اعاده كنند.
(مسأله 1076): البتة موافق احتياط أين است كه اگر بتوانند مريض را
نزد جمره برده و در حضور أو رمى نمايند ولى فعلا به جهت دوري
چادرها و كثرت و ازدحام جمعيت، أين عمل امكان پذير نيست لذا
نيابت كفايت مىكند.
(مسأله 1077): اگر هنگامى كه نائب مشغول رمى جمره بود
عذر منوب عنه بر طرف گرديد (همانند أين كه حال مريض خوب شد)
بايد خودش رمى را اعاده نمايد.
(مسأله 1078): هر گاه پس از آن كه نائب، رمى نمود عذر منوب
عنه بر طرف گرديد احتياط أين است كه خودش رمى را اعاده كند.
(مسأله 1079): اگر شخصي كه خودش متمكن از رمى جمرات
بود نائب بگيرد واجب است در همان روز خودش رمى نمايد و اگر
نتوانست در روز بعد قضاء نمايد.
274

مستحبات مكة معظمه
اگر بتواند سيصد و شصت طواف بجاى آورد و اگر نتوانست
پنجاه دو مرتبه، و اگر آن هم ممكن نشد هر مقداري كه بتواند طواف
نمايد.
ختم قرآن مجيد.
از آب زمزم بنوشد و أين دعا را بخواند:
اللهم اجعله علما نافعا ورزقا واسعا و شفاء من كل داء
وسقم.
مستحب است به نيابت حضرات چهارده معصوم (عليهم السلام) و پدر
و مادر و زن و فرزند و ساير مؤمنين، طواف نمايد.
كساني كه سفر أول آنان است در صورت امكان داخل كعبه
مكرمه بروند.
به زيارت أماكن مقدسه، همانند: غار حرا، غار ثور، قبرستان
أبو طالب و... برود.
زيارت قبر حضرت خديجة (عليها السلام) در قبرستان حجون:
السلام عليك يا أم المؤمنين، السلام عليك يا زوجة
سيد المرسلين، السلام عليك يا أم فاطمة الزهراء سيدة نساء
العالمين، السلام عليك يا أول المؤمنات، السلام عليك يا من
أنفقت مالها في نصرة سيد الأنبياء، ونصرته ما استطاعت
ودافعت عنه الأعداء، السلام عليك يا من سلم عليها جبرءيل،
275

وبلغها السلام من الله الجليل، فهنيئا لك بما أولاك الله من فضل،
والسلام عليك ورحمة الله وبركاته.
زيارت قبر حضرت أبو طالب (عليه السلام)
السلام عليك يا سيد البطحاء وابن رئيسها، السلام عليك
يا وارث الكعبة بعد تأسيسها، السلام عليك يا كافل الرسول
وناصره، السلام عليك يا عم المصطفى وأبا المرتضى، السلام
عليك يا بيضة البلد، السلام عليك أيها الذاب عن الدين،
والباذل نفسه في نصرة سيد المرسلين، السلام عليك وعلى
ولدك أمير المؤمنين ورحمة الله وبركاته.
زيارت قبر حضرت عبد مناف جد پيامبر أكرم (صلى الله عليه وآله):
السلام عليك أيها السيد النبيل، السلام عليك أيها
الغصن المثمر من شجرة إبراهيم الخليل، السلام عليك يا جد
خير الورى، السلام عليك يا بن الأنبياء الأصفياء، السلام عليك
يا بن الأوصياء الأولياء، السلام عليك يا سيد الحرم، السلام
عليك يا وارث مقام إبراهيم، السلام عليك يا صاحب بيت الله
العظيم، السلام عليك وعلى آباءك الطاهرين ورحمة الله
وبركاته.
زيارت قبر حضرت عبد المطلب (عليه السلام) جد پيامبر أكرم (صلى الله عليه وآله):
السلام عليك يا سيد البطحاء، السلام عليك يا من ناداه
هاتف الغيب بأكرم نداء، السلام عليك يا بن إبراهيم الخليل،
السلام عليك يا وارث الذبيح إسماعيل، السلام عليك يا من
أهلك الله بدعاءه أصحاب الفيل، وجعل كيدهم في تضليل،
وأرسل عليهم طيرا أبابيل، ترميهم بحجارة من سجيل، فجعلهم
276

كعصف مأكول، السلام عليك يا من تضرع في حاجاته إلى الله،
وتوسل في دعاءه بنور رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم،
السلام عليك يا من استجاب الله دعاءه، ونودى في السكعبة،
وبشر بالإجابة في دعاءه، وأسجد الله الفيل إكراما وإعظاما له،
السلام عليك يا من أنبع الله له الماء حتى شرب وارتوى في
الأرض القفراء، السلام عليك يا بن الذبيح وأبا الذبيح، السلام
عليك يا ساقى الحجيج وحافر زمزم، السلام عليك يا من جعل
الله من نسله سيد المرسلين وخير أهل السماوات والأرضين،
السلام عليك يا من رأى في المنام سلسلة النور وعلم أنه من
أهل الجنة، السلام عليك يا شيبة الحمد، السلام عليك وعلى
آباءك وأجدادك وأبناءك جميعا ورحمة الله وبركاته.
زيارت قبر حضرت آمنه بنت وهب، مادر گرامى پيامبر
أكرم (صلى الله عليه وآله): السلام عليك أيتها الطاهرة المطهرة، السلام عليك يا
من خصها الله بأعلى الشرف، السلام عليك يا من سطع من
جبينها نور سيد الأنبياء، فأفاءت به الأرض والسماء، السلام
عليك يا من نزلت لاجلها الملائكة، وضربت لها حجب الجنة،
السلام عليك يا من نزلت لخدمتها الحور العين، وسقينها من
شراب الجنة، وبشرنها بولادة خير الأنبياء، السلام عليك يا أم
رسول الله، السلام عليك يا أم حبيب الله، فهنيئا لك بما آتيك الله
من فضل، والسلام عليك وعلى رسول الله صلى الله عليه وآله،
ورحمة الله وبركاته.
زيارت قبر حضرت قاسم، فرزند پيامبر أكرم (صلى الله عليه وآله):
السلام عليك يا سيدنا يا قاسم بن رسول الله، السلام
277

عليك يا بن نبي الله، السلام عليك يا بن حبيب الله، السلام عليك
يا بن المصطفى، السلام عليك وعلى من حولك من المؤمنين
والمؤمنات، رضى الله تعالى عنكم وارضاكم أحسن الرضا،
وجعل الجنة منزلكم ومسكنكم ومأويكم، السلام عليك
ورحمة الله وبركاته.
مستحبات ورود به كعبه شريفه (زادها الله تعالى شرفا).
پيش از ورود، غسل نمايد.
با پاى برهنه وارد شود.
هنگام ورود، دو حلقه درب را گرفته و بگويد:
اللهم ان البيت بيتك والعبد عبدك وقد قلت و من دخله
كان آمنا فآمني من عذابك واجرني من سخطك.
در ميان دو ستون بر روى سنگ سرخ، دو ركعت نماز
بخواند و در ركعت أول بعد از حمد، سوره حم سجده و در ركعت دوم
بعد از حمد، پنجاه و چهار آية از قران بخواند:
در هر گوشه كعبه معظمه دو ركعت نماز بخواند.
و بعد از نماز أين دعا را بخواند:
اللهم من تهيأ أو تعبأ أو أعد أو استعد لوفادة إلى
مخلوق رجاء رفده وجائزته ونوافله وفواضله فإليك يا سيدي
تهيئتي وتعبئتي وإعدادي واستعدادي رجاء رفدك ونوافلك فلا
تخيب اليوم رجائي يا من لا يخيب عليه سائل ولا ينقصه نائل
فإني لم آتك اليوم بعمل صالح قدمته ولا شفاعة مخلوق رجوته
ولكني أتيتك مقرا بالظلم والإساءة على نفسي فإنه لا حجة لي
278

ولا عذر فأسألك يا من هو كذلك أن تصلي على محمد وآل
محمد وتعطيني مسألتي وتقلبني برغبتي ولا تردني مجبوها
ممنوعا ولا خائبا يا عظيم يا عظيم يا عظيم أرجوك للعظيم
أسألك يا عظيم أن تغفر لي الذنب العظيم لا إله إلا أنت.
دعا زياد نموده واز خداوند طلب آمرزش كند.
در وسط كعبه شريفه به سجده افتاده وبگويد:
لا يرد غضبك إلا حلمك ولا يجير من عذابك إلا رحمتك
ولا ينجي منك إلا التضرع إليك فهب لي يا إلهي فرجا بالقدرة
التي بها تحيي أموات العباد وبها تنشر ميت البلاد ولا تهلكني يا
إلهي حتى تستجيب لي دعائي وتعرفني الإجابة اللهم ارزقني
العافية إلى منتهى أجلي ولا تشمت بي عدوي ولا تمكنه من
عنقي من ذا الذي يرفعني إن وضعتني ومن ذا الذي يضعني إن
رفعتني وإن أهلكتني فمن ذا الذي يعرض لك في عبدك
ويسألك عن أمره فقد علمت يا إلهي أنه ليس في حكمك ظلم
ولا في نقمتك عجلة إنما يعجل من يخاف الفوت ويحتاج إلى
الظلم الضعيف وقد تعاليت يا إلهي عن ذلك إلهي فلا تجعلني
للبلاء غرضا ولا لنقمتك نصبا ومهلني ونفسي وأقلني عثرتي
ولا ترد يدي في نحري ولا تتبعني بلاء على أثر بلاء فقد ترى
ضعفي وتضرعي إليك ووحشتي من الناس وانسي بك وأعوذ
بك اليوم فأعذني وأستجير بك فأجرني وأستعين بك على
الضراء فأعني وأستنصرك فانصرني وأتوكل عليك فاكفني
واؤمن بك فآمني وأستهديك فاهدني وأسترحمك فارحمني
وأستغفرك مما تعلم فاغفر لي وأسترزقك من فضلك الواسع
279

فارزقني ولا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم.
هنگام خروج، سه مرتبه تكبير گفته وسپس بگويد:
اللهم لا تجهد بلائنا ربنا ولا تشمت بنا أعدائنا فإنك أنت
الضار النافع.
از پله ها پائين آمده و نزديك آن، دو ركعت نماز بخواند.
طواف وداع
كسى كه مىخواهد از مكة معظمه خارج شود و بسوى وطن
خود مراجعت كند مستحب است طواف وداع بجاى آورد و در هر
شوطى حجر الأسود و ركن يماني را استلام كند و چون به مستجار
رسيد دعاهاى وارده را بخواند و خود را به كعبه شريفه بچسباند
و حمد و ثناى الهى را بنمايد و صلوات بفرستد و بگويد:
اللهم صل على محمد عبدك ورسولك ونبيك وأمينك
وحبيبك و نجيك وخيرتك من خلقك اللهم كما بلغ رسالاتك
وجاهد في سبيلك وصدع بأمرك واوذي في جنبك وعبدك
حتى آتاه اليقين اللهم اقلبني مفلحا منجحا مستجابا لي بأفضل ما
يرجع به أحد من وفدك من المغفرة والبركة والرحمة والرضوان
والعافية
و مستحب است وقت بيرون آمدن، از باب حناطين (مقابل
ركن شامي) بيرون برود و از خداوند متعال توفيق مراجعت را طلب
كند.
280

احكام مصدود و محصور
مسائل متفرقة
281

احكام مصدود
(مسأله 1080): مصدود كسى است كه پس از بستن، احرام،
دشمن أو را از آوردن اعمال عمره يا حج جلوگيرى كند.
(مسأله 1081): اگر كسى پس از احرام عمره مصدود گرديد بايد
در همان جائى كه منع شده به نيت بيرون آمدن از احرام، قرباني كرده
و احتياط أين است كه حلق يا تقصير نمايد و از احرام بيرون آيد كه در
أين صورت همه چيز بر أو حلال مىشود.
(مسأله 1082): هر گاه پس از احرام حج، از رفتن به عرفات
و مشعر الحرام و يا خصوص مشعر الحرام مصدود گرديد بايد در همان
جائى كه منع شده قرباني كرده و احتياط أين است كه حلق يا تقصير نمايد
و از احرام بيرون آيد.
(مسأله 1083): اگر پس از درك مشعر الحرام از رفتن به منى
مصدود گرديد (نه از رفتن به مكة معظمه) در أين صورت:
اگر بتواند براى رمى و قرباني نائب بگيرد و خودش حلق يا
تقصير نمود از احرام بيرون آيد و سپس اعمال حج را انجام دهد.
اگر نتواند ظاهرا بايد پول قرباني را پيش كسى بگذارد كه بجاى
أو قرباني كند و خودش حلق يا تقصير نموده و براى بجا آوردن اعمال،
به مكة معظمه برود و اعمال مكة معظمه را بجا بياورد و پس از انجام
اعمال، تمام چيزهائى كه بر أو حرام شده بود حتى زن بر أو حلال
مىشود و حج وى صحيح است و بايد بنابر احتياط در سال بعد، رمى
283

را انجام دهد.
(مسأله 1084): هر گاه پس از مشعر الحرام و اعمال منى، از بجا
آوردن اعمال مكة معظمه مصدود گرديد بايد جهت اعمال مكة
معظمه نائب بگيرد و اگر طواف نساء را انجام ندهد و يا نتوانست نائب
بگيرد حلال بودن زن بر أو مشكل خواهد بود.
(مسأله 1085): اگر تمام اعمال حج را بجا آورد و براى برگشتن
به منى (جهت بيتوته و رمى جمرات) منع گرديد حكم مصدود بر
چنين شخصي جارى نمىشود بلكه حج وى تمام است و بايد براى
رمى جمرات، نائب بگيرد و اگر نمىتواند بنابر احتياط، در سال بعد
خودش يا نائبش رمى را قضا كند.
(مسأله 1086): اگر پس از احرام، از راهى مصدود گرديد ولى رآه
ديگرى وجود دارد كه باز است و مخارج آن را نيز دارد بايد از آن رآه
برود و هر گاه از آن رآه رفت و حج از أو فوت گرديد بايد با عمره مفرده
از احرام بيرون آيد.
(مسأله 1087): شخصي كه مصدود شده اگر گمان دارد كه مانع
بر طرف مىشود بايد صبر كند تا وقت تنگ شده و پس از آن، حكم
مصدود را عمل نمايد.
(مسأله 1088): كسى كه حج خود را فاسد كرده و بعد از آن
مصدود گرديد ظاهر أين است كه بايد حكم مصدود را عمل كند و علاوه
بر قرباني، كفاره افساد حج را نيز بايد بدهد.
(مسأله 1089): براى افرادى كه قرباني در أين گونه موارد گفته
شود فرقى بين شتر و گاو و گوسفند نيست و چنانچه نتواند قرباني كند
بنابر احتياط در صورت تمكن، اعمال عمره مفرده را انجام دهد.
284

(مسأله 1090): كسى كه در تمامى مسائل مذكور با قرباني از
احرام خارج گرديد اگر حج از سالهاى پيش بر أو واجب بوده و يا
استطاعت وى تا سال بعد باقي بماند واجب است حج بجا آورد.
285

أحكام محصور
(مسأله 1091): محصور كسى را گويند كه پس از بستن احرام،
بسبب بيمارى و أمثال آن نتواند اعمال عمره يا حج را انجام دهد.
(مسأله 1092): كسى كه پس از احرام عمره مفرده بسبب
بيمارى نتواند اعمال آن را انجام دهد وظيفه اش أين است كه يك قرباني
به مكة معظمه بفرستد و قرار بگذارد كه در وقت معينى قرباني نمايند
و أو نيز در آن وقت معين تقصير نموده و از احرام بيرون آيد و همه چيز
(غير از زن) بر أو حلال مىشود و هنگامى كه بهبودى يافت بايد اعمال
عمره مفرده را انجام دهد تا زن نيز بر أو حلال شود، و براى چنين
شخصي، بخصوص جايز است در جاى خود قرباني كرده و از احرام
بيرون آيد.
(مسأله 1093): كسى كه پس از احرام عمره تمتع بسبب بيمارى
نتواند اعمال آن را انجام دهد حكمش حكم مسأله قبلي است ولى با
قرباني و تقصير، همه چيز حتى زن بر أو حلال مىشود.
(مسأله 1094): كسى كه پس از احرام حج تمتع بسبب بيمارى
نتواند اعمال آن را انجام دهد حكمش حكم مسأله قبلي است ولى
قرباني بايد در منى در روز عيد كشته شود و احتياط واجب آنست كه با
زن نزديكى نكند تا آن كه اعمال مكة معظمه را انجام دهد
(مسأله 1095): هر گاه شخصي بسبب بيمارى نتواند واجبات
286

منى (رمى و قرباني) را انجام دهد بايد براى رمى و قرباني نائب بگيرد
و خودش حلق يا تقصير نموده از احرام بيرون آيد و سپس اعمال مكة
معظمه را بجا آورد و در نتيجه، همه چيز حتى زن نيز بر أو حلال
مىشود.
(مسأله 1096): اگر شخصي پس از درك وقوفين و اعمال منى
بسبب بيمارى نتواند اعمال مكة معظمه را بجا بياورد واجب است
نائب بگيرد و پس از عمل نائب، همه چيز حتى زن نيز بر أو حلال
مىشود.
(مسأله 1097): هر گاه شخص محصور در احرام عمره پس از
آن كه قرباني را فرستاد بهبودى يافت بطورى كه توانائى رفتن به مكة
معظمه را پيدا كرد لازم است برود پس اگر محرم به احرام عمره تمتع
است اعمال عمره و سپس اعمال حج را انجام دهد. و اگر محرم به
احرام عمره مفرده است، بايد اعمال آن را بجا بياورد و عمره اش
صحيح است.
(مسأله 1098): هر گاه شخص محصور در احرام حج، قرباني
خود را فرستاد و سپس بهبودى يافت اگر احتمال دهد كه حج را درك
خواهد نمود واجب است خودش را برساند و چنانچه هر دو موقف
و يا موقف مشعر الحرام را درك نمود حج وى صحيح خواهد بود.
و چنانچه وقوف را درك نكند در أين صورت:
اگر قرباني كشته شده، از احرام بيرون آمده و تمامى محرمات
(بجز زن) بر أو حلال مىشود و احتياط واجب آنست كه اعمال مكة
معظمه را انجام دهد تا زن نيز بر أو حلال شود.
287

اگر قرباني كشته نشده، حج أو بدل به عمره مفرده مىشود و بايد
اعمال آن را بجا آورد.
(مسأله 1099): اگر شخص محصور پس از آن كه قرباني را
فرستاد بهبودى يافت و هنگامى به مكة معظمه رسيد كه حج از أو
فوت شده بود (يعنى به هيچ كدام از وقوفين نمىرسيد) عمره أو بدل به
عمره مفرده شده و بايد اعمال آن را بجا آورد و از احرام بيرون آيد.
(مسأله 1100): در تمامى مسائل مذكور كه شخص محصور با
قرباني از احرام بيرون آمده اگر حج از سالهاى پيش بر أو واجب بوده
و يا استطاعت وى تا سال بعد باقي بماند واجب است حج بجا آورد.
(مسأله 1101): هر گاه شخص محصور از حج توانائى قرباني
و پول آن را نداشته بأشد بايد بجاى آن، ده روز روزه بگيرد (در بدل
قرباني گذشت).
(مسأله 1102): اگر مانعى غير حصر و صد پيش آمد و نتوانست
اعمال را انجام دهد در أين صورت اگر داخل مكة معظمه نشده احتياط
أين است كه وظيفه مصدود را بجاى آورد و در مكان خود ذبح نموده و از
احرام خارج شود و اگر داخل مكة معظمه شده و نمى تواند اعمال را
انجام دهد بايد نائب بگيرد.
(مسأله 1103): مستحب است محرم هنگامى كه مىخواهد
احرام ببندد با پروردگار خود شرط كند كه هر جا نتواند اعمال را ادامه
دهد از احرام بيرونش بياورد هر چند بيرون آمدن از احرام متوقف بر
آن نيست، زيرا هر جا كه نتوانست و عذر يا مانعى پيدا كرد خود
وظائفى براى خروج از احرام را دارد چه أين شرط را كرده بأشد و چه
نكرده بأشد.
288

مسائل متفرقة
(مسأله 1104): شركت كردن در نماز جماعت كه در مسجد
الحرام و مسجد النبي منعقد مىشود مانعى ندارد و مى تواند با آنان نماز
خوانده و حمد و سوره را هر چند بطور آهسته بخواند و بر چيزى كه
سجده به آن صحيح است سجده نمايد و در أين صورت نمازش
صحيح بوده و لازم نيست اعاده نمايد.
(مسأله 1105): أخيرا مسجد الحرام را با سنگ هائى مفروش
كرده اند كه حرارت آفتاب را به خود نمىگيرد و مى گويند مصنوعى و از
مواد مخصوصى ساخته شده، در أين صورت اگر كسى در سنگ بودن
آن شك داشته بأشد جايز نيست سجده كند مگر أين كه سنگ بودن
آنها را احراز نمايد.
(مسأله 1106): حجاج مخير هستند كه نمازهاى خود را در مكة
و مدينه قديم، تمام يا شكسته بخوانند و حد تخيير بين قصر و اتمام نيز
اختصاص به مكة و مدينه زمان صدور اخبار تخيير از حضرات أئمة
معصومين (عليهم السلام) مىباشد و زيادتيهاى بعدى كه در ازمنه متأخره
احداث شده خارج از أين حكم مىباشد.
(مسأله 1107): اگر كسى در مكة معظمه به يقين أين كه تا هنگام
عرفات، ده روز وقت دارد قصد أقامت نمود ولى قبل از پايان ده روز
ناچار گرديد از مكة معظمه خارج شده به عرفات و مشعر الحرام و منى
برود در أين صورت بايد احتياط كرده و در آن مكانها نماز را جمع (قصر،
289

تمام) بخواند.
(مسأله 1108): هر گاه كسى قصد كرد ده روز در مكة معظمه
أقامت كند و پس از ده روز أقامت، به عرفات و مشعر الحرام و منى
برود در أين صورت نيز بايد احتياط كرده و در آن مكانها نماز را جمع
بخواند.
(مسأله 1109): اگر شخصي قبلا در مكة معظمه ده روز أقامت
كرده و پس از بازگشت از منى قصد أقامت ده روز ديگر را ندارد در
أين صورت در عرفات و مشعر الحرام و منى و پس از رجوع در شهر مكة
معظمه نيز احتياط در جمع است مگر أين كه رجوع وى به مكة معظمه
بعنوان محل عبور (نه مقصد) بأشد.
(مسأله 1110): كسى كه عمره تمتع أو فاسد شده واجب است
در صورت امكان اعاده نمايد و اگر چنانچه به جهت تنگى وقت امكان
پذير نشد حج وى فاسد شده و لازم است در سال بعد اعاده نمايد.
(مسأله 1111): اگر كسى پس از اعمال منى و پيش از انجام
اعمال مكة معظمه بخواهد از مكة معظمه خارج شود اشكالى ندارد.
(مسأله 1112): اگر كسى پس از اتمام اعمال حج، يقين كند كه
يكى از سه طواف واجب وى باطل بوده در أين صورت يك طواف
به قصد ما في الذمة انجام دهد كافى است.
(مسأله 1113): هر گاه كسى حلق يا تقصير را فراموش نمود و پس
از اتمام اعمال حج، متوجه گرديد على الظاهر پس از حلق يا تقصير،
احتياط أين است كه طواف و سعى را اعاده نمايد.
(مسأله 1114): اگر كسى در صحت حج سابق خود شك داشته
290

و بخواهد براى مرتبه دوم حج بجا آورد اگر نيت امتثال امر فعلى را
بنمايد كافى است.
(مسأله 1115): اگر زنى پس از اعمال حج، اثر عادت در خود
ببيند و شك كند كه پيش از انجام اعمال حايض شده و يا بعد از اتمام
اعمال، حايض شده است اعتناء به شك خود ننموده و حج وى
محكوم به صحت است.
(مسأله 1116): كسى كه حج خود را به علتي باطل مىكند به
محض فساد حج، احرام باطل نمىشود بلكه لازم است اگر حج خود
را به جماع باطل نموده، حج فاسد را تمام كند و از احرام بيرون آيد.
و اگر با عدم درك موقفين باطل شده بايد با همان احرام، اعمال
عمره مفرده بجاى آورده و از احرام بيرون آيد
(مسأله 1117): اگر كسى در حال احرام فوت كند در موقع غسل
دادن نبايد كافور و چيزهاى خوشبو مصرف نمايند.
291

اعمال
مدينه منوره
293

مستحب مؤكد است كسى كه حج بجا مىآورد به زيارت
قبور مطهره حضرت رسول أكرم (صلى الله عليه وآله) و حضرت صديقه طاهره (عليها السلام) و
حضرات أئمة بقيع (عليهم السلام) مشرف گردد و حضرت أمير المؤمنين
على (عليه السلام) مىفرمايد: با زيارت رسول خدا، حج خود را بپايان برسانيد
زيرا ترك زيارت آن حضرت جفا است.
لذا بر حجاج محترم لازم است حتما به زيارت آن بزرگواران مشرف
شده و از فيوضات و بركات آن قبور مطهره بهره مند شوند.
آداب زيارت قبر مطهر حضرت رسول أكرم (صلى الله عليه وآله)
مستحب است پيش از ورود به حرم مطهر، غسل نمايد.
در موقع غسل كردن أين دعا را بخواند:
اللهم طهر قلبي واشرح صدري واجر على لسانى
مدحتك والثناء
عليك، اللهم اجعله لي طهورا وشفاء ونورا انك على كل
شئ قدير.
و پس از غسل كردن نيز أين دعا را بخواند:
اللهم طهر قلبي وزك عملي واجعل ما عندك خيرا لي،
اللهم اجعلني من التوابين واجعلني من المتطهرين.
جامه هاى نظيف و پاكيزه بپوشد.
آنچه مىتواند قرآن تلاوت نمايد.
به هنگام ورود به حرم مطهر، پاى راست خود را مقدم
داشته و با خضوع و خشوع وارد شود.
295

در مقابل درب حرم مطهر ايستاده و چنين بگويد:
اللهم إني وقفت على باب من أبواب بيوت نبيك صلواتك عليه
واله وقد منعت الناس ان يدخلوا الا باذنه فقلت يا أيها الذين
امنوا لا تدخلوا بيوت النبي الا ان يوءذن لكم اللهم إني اعتقد
حرمة صاحب هذا المشهد الشريف في غيبته كما اعتقدها في
حضرته واعلم أن رسولك وخلفائك عليهم السلام احياء عندك
يرزقون يرون مقامي ويسمعون كلامي ويردون سلامي وانك
حجبت عن سمعي كلامهم وفتحت باب فهمى بلذيذ مناجاتهم
وانى استأذنك يا رب أولا واستاذن رسولك (صلى الله عليه وآله) ثانيا و
الملائكة الموكلين بهذه البقعة المباركة ثالثا أأدخل يا رسول الله
أأدخل يا حجة الله أأدخل يا ملائكة الله المقربين المقيمين في
هذا المشهد فاذن لي يا مولاي في الدخول أفضل ما أذنت لاحد
من أوليائك فان لم أكن اهلا لذلك فأنت أهل لذلك.
با آرامش و وقار و خضوع و خشوع وارد حرم مطهر شود و
بگويد:
بسم الله و بالله وفي سبيل الله وعلى ملة رسول الله صلى
الله عليه وآله اللهم اغفر لي وارحمني وتب على انك أنت
التواب الرحيم.
دو ركعت نماز تحيت بخواند. و در صورت امكان قبر مطهر
را ببوسد و روى به حجره شريفه ايستاده و بگويد:
السلام عليك يا رسول الله السلام عليك يا نبي الله السلام
عليك يا محمد بن عبد الله السلام عليك يا خاتم النبيين اشهد
انك قد بلغت الرسالة وأقمت الصلاة واتيت الزكاة وأمرت
296

بالمعروف ونهيت عن المنكر وعبدت الله مخلصا حتى اتيك
اليقين فصلوات الله عليك ورحمته وعلى أهل بيتك الطاهرين.
پس نزديك ستونى كه جانب راست قبر مطهر است رو بقبله
بايستد وبگويد:
اشهد ان لا إله إلا الله وحده لا شريك له واشهد ان محمدا
عبده ورسوله واشهد انك رسول الله وانك محمد بن عبد الله و
اشهد انك قد بلغت رسالات ربك ونصحت لامتك وجاهدت
في سبيل الله وعبدت الله حتى اتيك اليقين بالحكمة والموعظة
الحسنة وأديت الذي عليك من الحق وانك قد رؤفت
بالمؤمنين وغلظت على الكافرين فبلغ الله بك أفضل شرف
محل المكرمين الحمد لله الذي استنقذنا بك من الشرك والضلالة
اللهم فاجعل صلواتك وصلوات ملائكتك المقربين وأنبيائك
المرسلين وعبادك الصالحين وأهل السماوات والأرضين ومن
سبح لك يا رب العالمين من الأولين والآخرين على محمد
عبدك ورسولك ونبيك وأمينك ونجيك وحبيبك وصفيك و
خاصتك وصفوتك وخيرتك من خلقك اللهم اعطه الدرجة
الرفيعة واته الوسيلة من الجنة وابعثه مقاما محمودا يغبطه به
الأولون والآخرون اللهم انك قلت ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم
جاؤوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا
رحيما وانى اتيتك مستغغرا تائبا من ذنوبي وانى أتوجه بك
إلى الله ربى وربك ليغفر لي ذنوبي.
پس دستها را بلند كرده و حاجات خود را بخواهد آنگاه
دعائي را كه حضرت سيد الساجدين (عليه السلام) مىخواند بخواند:
297

اللهم إليك الجات امرى والى قبر محمد صلى الله عليه وآله
عبدك ورسولك أسندت ظهري والقبلة التي رضيت
لمحمد صلى الله عليه وآله استقبلت اللهم إني أصبحت لا أملك لنفسي خير ما
ارجو لها ولا ادفع عنها شر ما احذر عليها وأصبحت الأمور
بيدك ولا فقير افقر منى انى لما أنزلت إلى من خير فقير اللهم
ارددنى منك بخير ولا راد لفضلك اللهم إني أعوذ بك من أن
تبدل اسمى أو تغير جسمي أو تزيل نعمتك عنى اللهم زيني
بالتقوى وخملنى بالنعم واغمرني بالعافية وارزقني شكر
العافية.
آنگاه دو ركعت نماز زيارت بجا آورده وسپس بگويد:
اللهم إني صليت وركعت وسجدت لك وحدك لا شريك لك
لان الصلاة والركوع والسجود لا تكون الا لك لأنك أنت الله
الذي لا اله الاانت اللهم وهاتان الركعتان هدية منى إلى سيدي و
مولاي رسول الله فتقبلها منى با حسن قبولك واجرنى على ذلك
با فضل املى ورجائي فيك وفي رسولك يا ولى المؤمنين.
دعاى بعد از زيارت ونماز
اللهم انك قلت لنبيك محمد صلى الله عليه وآله: ولو أنهم
إذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول
لوجدوا الله توابا رحيما، ولم أحضر زمان رسولك عليه واله
السلام وقد زرته راغبا تائبا من سيئ عملي ومستغفرا لك من
ذنوبي ومقرا لك بها وأنت اعلم بها منى ومتوجها إليك بنبيك
298

نبي الرحمة صلواتك عليه واله فاجعلني اللهم بمحمد و
أهل بيته عندك وجيها في الدنيا والآخرة ومن المقربين يا محمد
يا رسول الله بابي أنت وأمي يا نبي الله يا سيد خلق الله انى أتوجه
بك إلى الله ربك وربى ليغفر لي ذنوبي ويتقبل منى عملي و
يقضى لي حوائجي فكن لي شفيعا عند ربك وربى فنعم
المسئول المولى ربى ونعم الشفيع أنت يا محمد عليك وعلى
أهل بيتك السلام اللهم وأوجب لي منك المغفرة والرحمة
والرزق الواسع الطيب النافع كما أوجبت لمن اتى نبيك محمدا
صلواتك عليه واله وهو حي فاقر له بذنوبه واستغفر له رسولك
عليه السلام فغفرت له برحمتك يا ارحم الراحمين. اللهم وقد
أملتك ورجوتك وقمت بين يديك ورغبت إليك عمن سواك و
قد أملت جزيل ثوابك وإني لمقر غير منكر وتائب إليك مما
اقترفت وعائذ إليك في هذا المقام مما قدمت من الأعمال التي
تقدمت إلى فيها ونهيتنى عنها وأوعدت عليها العقاب وأعوذ
بكرم وجهك أن تقيمني مقام الخزي والذل يوم تهتك فيه
الأستار وتبدو فيه الاسرار والفضائح وترعد فيه الفرائض يوم
الحسرة والندامة يوم الافكة يوم الازفة يوم التغابن يوم الفصل
يوم الجزاء يوما كان مقداره خمسين ألف سنة يوم النفخة يوم
ترجف الراجفة تتبعها الرادفة يوم النشر يوم العرض يوم يقوم
الناس لرب العالمين يوم يفر المرء من أخيه وأمه وأبيه و
صاحبته وبنيه يوم تشقق الأرض وأكناف السماء يوم تأتى كل
نفس تجادل عن نفسها يوم يردون إلى الله فينبئهم بما عملوا يوم
لا يغنى مولى شيئا ولا هم ينصرون إلا من رحم الله إنه هو العزيز
299

الرحيم يوم يردون إلى عالم الغيب والشهادة يوم يردون إلى الله
موليهم الحق يوم يخرجون من الأجداث سراعا كأنهم إلى نصب
يوفضون وكأنهم جراد منتشر مهطعين إلى الداع إلى الله يوم
الواقعة، يوم ترج الأرض رجا يوم تكون السماء كالمهل وتكون
الجبال كالعهن ولا يسئل حميم حميما يوم الشاهد والمشهود
يوم تكون الملائكة صفا صفا اللهم ارحم موقفي في ذلك اليوم
بموقفى في هذا اليوم ولا تخزنى في ذلك الموقف بما جنيت
على نفسي واجعل يا رب في ذلك اليوم مع أولياءك منطلقى و
في زمرة محمد وأهل بيته عليهم السلام محشري واجعل
حوضه موردى وفي الغر الكرام مصدرى وأعطنى كتابي
بيميني حتى أفوز بحسناتى وتبيض به وجهي وتيسربه حسابي
وترجح به ميزاني وأمضى مع الفائزين من عبادك الصالحين
إلى رضوانك وجنانك يا إله العالمين اللهم إني أعوذ بك من
أن تفضحني في ذلك اليوم بين يدي الخلائق بجريرتى أو أن
ألقى الخزي والندامة بخطيئتي أو أن تظهر فيه سيئاتي على
حسناتي أو أن تنوه بين الخلائق باسمي يا كريم يا كريم، العفو
العفو، الستر الستر، اللهم وأعوذ بك من أن يكون في ذلك اليوم
في مواقف الأشرار موقفي أو في مقام الأشقياء مقامي وإذا
ميزت بين خلقك فسقت كلا بأعمالهم زمرا إلى منارلهم فسقنى
برحمتك في عبادك الصالحين وفي زمرة أولياءك المتقين إلى
جناتك يا رب العالمين.
مستحب است بقدرى كه مىتواند در مسجد النبي نماز بجا
آورد و در روايت وارد شده يك ركعت نماز در مسجد النبي از ده هزار
300

ركعت نماز در مساجد ديگر (غير از مسجد الحرام) أفضل است و
بهترين مكان در مسجد، بين قبر و منبر است و در حديث صحيح نقل
شده كه حضرت فرمود: ما بين قبرى و منبرى روضة من رياض الجنة
(بين قبر و منبر من باغى از باغهاى بهشت است.)
دعا در روضه شريفه
اللهم ان هذه روضة من رياض جنتك وشعبة من شعب
رحمتك التي ذكرها رسولك وابان عن فضلها وشرف التعبد
لك فيها فقد بلغتنيها في سلامة نفسي فلك الحمد يا سيدي على
عظيم نعمتك على في ذلك وعلى ما رزقتنيه من طاعتك وطلب
مرضاتك وتعظيم حرمة نبيك بزيارة قبره والتسليم عليه والتردد
في مشاهده ومواقفه فلك الحمد يا مولاي حمدا ينتظم به
محامد حملة عرشك وسكان سمواتك لك ويقصر عنه حمد
من مضى ويفضل حمد من بقى من خلقك لك ولك الحمد يا
مولاي حمد من عرف الحمد لك والتوفيق للحمد منك حمدا
يملأ ما خلقت ويبلغ حيث ما أردت ولا يحجب عنك ولا
ينقضى دونك ويبلغ أقصى رضاك ولا يبلغ آخره أوائل محامد
خلقك لك ولك الحمد ما عرفت الحمد واعتقد الحمد وجعل
ابتداء الكلام الحمد يا باقي العز والعظمة ودائم السلطان و
القدرة وشديد البطش والقوة ونافذ الامر والإرادة وواسع
الرحمة والمغفرة ورب الدنيا والآخرة كم من نعمة لك على
يقصر عن أيسرها حمدى ولا يبلغ ادناها شكري وكم من
301

صنائع منك إلى لا يحيط بكثيرها وهمى ولا يقيدها فكرى اللهم
صل على نبيك المصطفى بين البرية طفلا وخيرها شابا وكهلا
أطهر المطهرين شيمة وأجود المستمرين ديمة وأعظم الخلق
جرثومة الذي أوضحت به الدلالات وأقمت به الرسالات
وختمت به النبوات وفتحت به الخيرات واظهرته مظهرا
وابتعثته نبيا وهاديا أمينا مهديا وداعيا إليك ودالا عليك وحجة
بين يديك اللهم صل على المعصومين من عترته والطيبين من
أسرته وشرف لديك به منازلهم وعظم عندك مراتبهم واجعل
في الرفيق الاعلى مجالسهم وارفع إلى قرب رسولك درجاتهم
وتمم بلقائه سرورهم ووفر بمكانه انسهم.
دو ركعت نماز در نزديك اسطوانه أبو لبابه (اسطوانه توبه)
بجا آورد و سپس أين دعا را بخواند:
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم لا تهنى بالفقر ولا تذلنى
بالدين ولا تردنى إلى الهلكة واعصمنى كي اعتصم واصلحنى
كي انصلح واهدني كي اهتدى اللهم أعني على اجتهاد نفسي
ولا تعذبني بسوء ظني ولا تهلكني وأنت رجاءى وأنت أهل ان
تغفرلى وقد أخطأت وأنت أهل ان تعفو عنى وقد أقررت وأنت
أهل ان تقيل وقد عثرت وأنت أهل ان تحسن وقد أسأت وأنت
أهل التقوى وأهل المغفرة فوفقني لما تحب وترضى ويسر لي
اليسير وجنبني كل عسير اللهم اغننى بالحلال عن الحرام و
بالطاعات عن المعاصي وبالغنى عن الفقر وبالجنة عن النار و
بالابرار عن الفجار يا من ليس كمثله شئ وهو السميع البصير و
أنت على كل شئ قدير.
302

آنگاه حاجات خود را خواسته و از خداوند متعال طلب
آمرزش نمايد.
وداع حضرت رسول أكرم (صلى الله عليه وآله)
هنگاميكه اراده كرد آن حضرت را وداع كند، چنين بگويد:
اللهم لا تجعله اخر العهد من زيارة قبر نبيك فان توفيتنى
قبل ذلك فانى اشهد في مماتي على ما اشهد عليه في حيوتى ان
لا اله الا أنت وأن محمدا عبدك ورسولك وانك قد اخترته من
خلقك ثم اخترت من أهل بيته الأئمة الطاهرين الذين أذهبت
عنهم الرجس وطهرتهم تطهيرا فاحشرنا معهم وفي زمرتهم و
تحت لوائهم ولا تفرق بيني وبينهم في الدنيا والآخرة يا ارحم
الراحمين.
و هم چنين بگويد:
السلام عليك يا رسول الله السلام عليك أيها البشير النذير
السلام عليك أيها السراج المنير السلام عليك أيها السفير بين الله
وبين خلقه اشهد يا رسول الله انك كنت نورا في الأصلاب
الشامخة والأرحام المطهرة لم تنجسك الجاهلية بانجاسها ولم
تلبسك من مدلهمات ثيابها واشهد يا رسول الله انى مؤمن بك و
بالأئمة من أهل بيتك موقن بجميع ما اتيت به راض مؤمن و
اشهد ان الأئمة من أهل بيتك اعلام الهدى والعروة الوثقى و
الحجة على أهل الدنيا اللهم لا تجعله اخر العهد من زيارة نبيك
عليه واله السلام وان توفيتنى فانى اشهد في مماتي على ما
303

اشهد عليه في حيوتى انك أنت الله لا اله الا أنت وحدك لا
شريك لك وأن محمدا عبدك ورسولك وان الأئمة من أهل بيته
أولياءك وأنصارك وحججك على خلقك وخلفاؤك في
عبادك واعلامك في بلادك وخزان علمك وحفظة سرك و
تراجمة وحيك اللهم صل على محمد وال محمد وبلغ روح
نبيك محمد واله في ساعتي هذه وفي كل ساعة تحية منى و
سلاما والسلام عليك يا رسول الله ورحمة الله وبركاته لا جعله
الله اخر تسليمي عليك.
زيارت حضرت فاطمة زهرا (عليها السلام)
علماء در أين كه قبر شريف آن حضرت كجاست اختلاف
دارند، برخى مىگويند كه قبر آن مظلومه در خانه خودش است.
جمعى معتقدند كه در روضه مطهره، ما بين قبر و منبر مدفون است،
عده أي نيز مىگويند كه در ضلع جنوبي أئمة بقيع مدفون شده است. و
بهتر آنست كه آن مخدره در هر سه موضع، زيارت شود و چنين بگويد:
يا ممتحنة امتحنك الله الذي خلقك قبل ان يخلقك
فوجدك لما امتحنك صابرة وزعمنا انا لك أولياء ومصدقون و
صابرون لكل ما اتانا به أبوك صلى الله عليه وآله واتى به وصيه
فانا نسئلك ان كنا صدقناك الا الحقتنا بتصديقنا لهما لنبشر أنفسنا
بانا قد طهرنا بولايتك.
آنگاه بگويد:
السلام عليك يا بنت رسول الله السلام عليك يا بنت نبي
304

الله السلام عليك يا بنت حبيب الله السلام عليك يا بنت خليل الله
السلام عليك يا بنت صفى الله السلام عليك يا بنت امين الله
السلام عليك يا بنت خير خلق الله السلام عليك يا بنت أفضل
أنبياء الله ورسله وملائكته السلام عليك يا بنت خير البرية
السلام عليك يا سيدة نساء العالمين من الأولين والآخرين
السلام عليك يا زوجة ولى الله وخير الخلق بعد رسول الله
السلام عليك يا أم الحسن والحسين سيدي شباب أهل الجنة
السلام عليك ايتها الصديقة الشهيدة السلام عليك ايتها الرضية
المرضية السلام عليك ايتها الفاضلة الزكية السلام عليك ايتها
الحوراء الانسية السلام عليك ايتها التقية النقية السلام عليك
ايتها المحدثة العليمة السلام عليك ايتها المظلومة المغصوبة
السلام عليك ايتها المضطهدة المقهورة السلام عليك يا فاطمة
بنت رسول الله ورحمة الله وبركاته صلى الله عليك وعلى
روحك وبدنك اشهد انك مضيت على بينة من ربك وان من
سرك فقد سر رسول الله صلى الله عليه وآله ومن جفاك فقد جفا
رسول الله صلى الله عليه وآله ومن اذاك فقد اذى رسول الله صلى
الله عليه وآله ومن وصلك فقد وصل رسول الله صلى الله عليه و
اله ومن قطعك فقد قطع رسول الله صلى الله عليه وآله لأنك
بضعة منه وروحه الذي بين جنبيه اشهد الله ورسله وملائكته
انى راض عمن رضيت عنه ساخط على من سخطت عليه
متبرئ ممن تبرات منه موال لمن واليت معاد لمن عاديت
مبغض لمن أبغضت محب لمن أحببت وكفى بالله شهيدا و
حسيبا وجازيا ومثيبا.
305

زيارت أئمة بقيع (عليهم السلام)
أئمة بقيع عبارتند از: حضرت امام حسن مجتبى (عليه السلام)،
حضرت امام زين العابدين (عليه السلام)، حضرت امام محمد باقر (عليه السلام)،
حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام).
هنگامى كه خواست أين بزرگواران را زيارت نمايد بايد آنچه
در آداب و مستحبات زيارت وارد شده همانند غسل و طهارت و
پوشيدن لباسهاى پاك و.... انجام دهد و چون نزديك آن بارگاه رسيد
بگويد:
يا موالى يا أبناء رسول الله عبدكم وابن أمتكم الذليل بين
أيديكم والمضعف في علو قدر كم والمعترف بحقكم جائكم
مستجيرا بكم قاصدا إلى حرمكم متقربا إلى مقامكم متوسلا إلى
الله تعالى بكم أأدخل ياء موالئ ادخل يا أولياء الله أأدخل يا
ملائكة الله المحدقين بهذا الحرم المقيمين بهذا المشهد.
با كمال خضوع وخشوع وارد شده وبگويد:
الله أكبر كبيرا والحمد لله كثيرا وسبحان الله بكرة وأصيلا
والحمد لله الفرد الصمد الماجد الاحد المتفضل المنان المتطول
الحنان الذي من بطوله وسهل زيارة ساداتي باحسانه و لم
يجعلني عن زيارتهم ممنوعا بل تطول ومنح.
پس نزديك قبور مقدسه ايشان برود و رو به قبور مطهره آنها
ايستاده و بگويد:
السلام عليكم أئمة الهدى السلام عليكم أهل التقوى
306

السلام عليكم أيها الحجج على أهل الدنيا السلام عليكم أيها
القوام في البرية بالقسط السلام عليكم أهل الصفوة السلام
عليكم ال رسول الله السلام عليكم أهل النجوى اشهد انكم قد
بلغتم ونصحتم وصبرتم في ذات الله وكذبتم واسيئ إليكم
فغغرتم واشهد انكم الأئمة الراشدون المهتدون وان طاعتكم
مفروضة وان قولكم الصدق وانكم دعوتم فلم تجابوا وأمرتم
فلم تطاعوا وانكم دعائم الدين وركان الأرض لم تزالوا بعين
الله ينسخكم من أصلاب كل مطهر وينقلكم من أرحام
المطهرات لم تدنسكم الجاهلية الجهلاء ولم تشرك فيكم فتن
الأهواء طبتم وطاب منبتكم من بكم علينا ديان الدين فجعلكم
في بيوت اذن الله ان ترفع ويذكر فيهاا اسمه وجعل صلواتنا
عليكم رحمة لنا وكفارة لذنوبنا إذ اختاركم الله لنا وطيب خلقنا
بما من علينا من ولايتكم وكنا عنده مسمين بعلمكم معترفين
بتصديقنا إياكم وهذا مقام من أسرف واخطا واستكان وأقر بما
جنى ورجى بمقامه الخلاص وان يستنقذه بكم مستنقذ الهلكى
من الردى فكونوا لي شفعاء فقد وفدت إليكم إذ رغب عنكم
أهل الدنيا واتخذوا آيات الله هزوا واستكبروا عنها يا من هو قائم
لا يسسهو ودائم لا يلهو ومحيط بكل شئ لك المن بما وفقتني
وعرفتني بما اقمتنى عليه إذ صد عنه عبادك وجهلوا معرفته و
استخفوا بحقه ومالوا إلى سواه فكانت المنة منك على مع أقوام
خصصتهم بما خصصتني به فلك الحمد إذ كنت عندك في
مقامي هذا مذكورا مكتوبا فلا تحرمني ما رجوت ولا تخيبني
فيما دعوت بحرمة محمد واله الطاهرين وصلى الله على محمد
307

و آل محمد.
آنگاه هشت ركعت نماز بخواند و ثواب هر دو ركعت را به
يكى از آن بزرگواران هديه كند.
چون خواست حضرات أئمة بقيع را وداع كند چنين بگويد:
السلام عليكم أئمة الهدى ورحمة الله وبركاته،
استودعكم الله واقرء عليكم السلام امنا بالله وبالرسول وبما
جئتم به ودللتم عليه، اللهم فاكتبنا مع الشاهدين. ولا تجعله
اخر العهد من زيارتهم برحمتك يا ارحم الراحمين، السلام
عليكم ورحمة الله وبركاته.
در قبرستان بقيع بيش از ده هزار نفر از أصحاب و تابعين و
بنى هاشم مدفون هسستند كه از جمله: إبراهيم فرزند پيامبر
أكرم (صلى الله عليه وآله)، فاطمة بنت أسد والده گرامى حضرت على (عليه السلام)، عباس بن
عبد المطلب، أم البنين همسر گرامى حضرت على (عليه السلام)، زينب و رقيه
وأم كلثوم دختران حضرت پيامبر أكرم (صلى الله عليه وآله)، إسماعيل فرزند حضرت
امام صادق (عليه السلام).
زيارت جناب إبراهيم
قبرش نزديك درب ورودي قبرستان بقيع است، چون
خواست زيارت كند چنين بگويد:
السلام على رسول الله السلام على نبي الله السلام على
حبيب الله السلام على صفى الله السلام على نجى الله السلام
على محمد بن عبد الله سيد الأنبياء وخاتم المرسلين وخيرة الله
308

من خلقه في ارضه وسمائه السلام على جميع أنبيائه ورسله
السلام على الشهداء والسعداء والصالحين السلام علينا وعلى
عباد الله الصالحين السلام عليك ايتها الروح الزاكية السلام عليك
ايتها النفس الشريفة السلام عليك ايتها السلالة الطاهرة السلام
عليك ايتها النسمة الزاكية السلام عليك يا بن خيرالورى السلام
عليك يا بن النبي المجتبى السلام عليك يا بن المبعوث إلى كافة
الورى السلام عليك يا بن البشير النذير السلام عليك يا بن
السراج المنير السلام عليك يا بن المؤيد بالقران السلام عليك
يا بن المرسل إلى الإنس والجان السلام عليك يا بن صاحب
الراية والعلامة السلام عليك يا بن الشفيع يوم القيمة السلام
عليك يا بن من حباه الله بالكرامة السلام عليك ورحمة الله و
بركاته اشهد انك قداختار الله لك دار انعامه قبل ان يكتب عليك
احكامه أو يكلفك حلاله وحرامه فنقلك إليه طيبا زاكيا مرضيا
طاهرا من كل نجس مقدسا من كل دنس وبوئك جنة المأوى و
رفعك إلى الدرجات العلى وصلى الله عليك صلاة تقربها عين
رسوله وتبلغه أكبر ماموله اللهم اجعل أفضل صلواتك وأزكاها
وانمى بركاتك وأوفاها على رسولك ونبيك وخيرتك من
خلقك محمد خاتم النبيين وعلى من نسل من أولاده الطيبين و
على من خلف من عترته الطاهرين برحمتك يا ارحم الراحمين
اللهم إني أسئلك بحق محمد صفيك وإبراهيم نجل نبيك ان
تجعل سعيى بهم مشكورا وذنبي بهم مغفورا وحيوتى بهم
سعيدة وعاقبتى بهم حميدة وحوائجى بهم مقضية وافعالي بهم
مرضية وامورى بهم مسعودة وشئونى بهم محمودة اللهم و
309

أحسن لي التوفيق ونفس عنى كل هم وضيق اللهم جنبنى
عقابك وامنحنى ثوابك واسكنى جنانك وارزقني رضوانك و
أمانك واشرك لي في صالح دعائي والدي وولدي وجميع
المؤمنين والمؤمنات الاحياء منهم والأموات انك ولى الباقيات
الصالحات امين رب العالمين.
زيارت جناب فاطمة بنت أسد
جناب فاطمة بنت أسد والده گرامى حضرت أمير المؤمنين
على بن أبي طالب (عليه السلام) در كنار أئمة بقيع مدفون است چون خواست
آن مخدره را زيارت كند چنين گويد:
السلام على نبي الله السلام على رسول الله السلام على
محمد سيد المرسلين السلام على محمد سيد الأولين السلام
على محمد سيد الآخرين السلام على من بعثه الله رحمة
للعالمين السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته السلام
على فاطمة بنت أسد الهاشمية السلام عليك ايتها الصديقة
المرضية السلام عليك ايتها التقية النقية السلام عليك ايتها
الكريمة الرضية السلام عليك يا كافلة محمد خاتم النبيين
السلام عليك يا والدة سيد الوصيين السلام عليك يا من ظهرت
شفقتها على رسول الله خاتم النبيين السلام عليك يا من تربيتها
لولى الله الأمين السلام عليك وعلى روحك وبدنك الطاهر
السلام عليك وعلى ولدك ورحمة الله وبركاته اشهد انك
أحسنت الكفالة وأديت الأمانة واجتهدت في مرضات الله و
310

بالغت في حفظ رسول الله عارفة بحقه مؤمنة بصدقه معترفة
بنبوته مستبصرة بنعمته كافلة بتربيته مشفقة على نفسه واقفة على
خدمته مختارة رضاه واشهد انك مضيت على الايمان و
التمسك بأشرف الأديان راضية مرضية طاهرة زكية تقية نقية
فرضى الله عنك وأرضاك وجعل الجنة منزلك وماويك اللهم
صل على محمد وال محمد وانفعنى بزيارتها وثبتني على
محبتها ولا تحرمني شفاعتها وشفاعة الأئمة من ذريتها و
ارزقني مرافقتها واحشرني معها ومع أولادها الطاهرين اللهم لا
تجعله اخر العهد من زيارتي إياها وارزقني العود إليها ابدا ما
أبقيتني وإذا توفيتنى فاحشرني في زمرتها وأدخلني في
شفاعتها برحمتك يا ارحم الراحمين اللهم بحقها عندك و
منزلتها لديك اغفر لي ولوالدي ولجميع المؤمنين والمؤمنات
واتنا في الدنيا حسنة وفي الآخرة حسنة وقنا برحمتك عذاب
النار.
زيارت جناب حمزه (رضي الله عنه)
السلام عليك يا عم رسول الله صلى الله عليه وآله السلام
عليك يا خير الشهداء السلام عليك يا أسد الله واسد رسوله
اشهد انك قد جاهدت في الله عز وجل وجدت بنفسك و
نصحت رسول الله وكنت فيما عند الله سبحانه راغبا بابي أنت
وأمي اتيتك متقربا إلى الله عز وجل بزيارتك ومتقربا إلى
رسول الله صلى الله عليه وآله بذلك راغبا إليك في الشفاعة
311

ابتغى بزيارتك خلاص نفسي متعوذا بك من نار استحقها مثلي
بما جنيت على نفسي هاربا من ذنوبي التي احتطبتها على ظهري
فزعا إليك رجاء رحمة ربى اتيتك من شقة بعيدة طالبا فكاك
رقبتي من النار وقد أو قرت ظهري ذنوبي واتيت ما اسخط ربى
ولم أجد أحدا افزع إليه خيرا لي منكم أهل بيت الرحمة فكن
لي شفيعا يوم فقرى وحاجتي فقد سرت إليك محزونا واتيتك
مكروبا وسكبت عبرتي عندك باكيا وصرت إليك مفردا وأنت
ممن امرنى الله بصلته وحثني على بره ودلني على فضله و
هداني لحبه ورغبنى في الوفادة إليه والهمنى طلب الحوائج
عنده أنتم أهل بيت لا يشقى من تولاكم ولا يخيب من اتاكم ولا
يخسر من يهويكم ولا يسعد من عاداكم.
دو ركعت نماز زيارت بخواند وآنگاه بگويد:
اللهم صل على محمد وال محمد اللهم إني تعرضت لرحمتك
بلزومى لقبر عم نبيك صلى الله عليه وآله ليجيرني من نقمتك و
سخطك ومقتك في يوم تكثر فيه الأصوات وتشغل كل نفس
بما قدمت وتجادل عن نفسها فان ترحمني اليوم فلا خوف على
ولا حزن وان تعاقب فمولى له القدرة على عبده ولا تخيبني
بعد اليوم ولا تصرفني بغير حاجتي فقد لصقت بقبر عم نبيك و
تقربت به إليك ابتغاء مرضاتك ورجاء رحمتك فتقبل منى وعد
بحلمك على جهلي وبرافتك على جناية نفسي فقد عظم
جرمي وما أخاف ان تظلمني ولكن أخاف سوء الحساب فانظر
اليوم تقلبي على قبر عم نبيك فبهما فكنى من النار ولا تخيب
سعيى ولا يهونن عليك ابتهالى ولا تحجبن عنك صوتي ولا
312

تقلبني بغير حوائجي يا غياث كل مكروب ومحزون ويا مفرجا
عن الملهوف الحيران الغريق المشرف على الهلكة فصل على
محمد وال محمد وانظر إلى نظرة لا اشقى بعدها ابدا وارحم
تضرعي وعبرتي وانفرادى فقد رجوت رضاك وتحريت الخير
الذي لا يعطيه أحد سواك فلا ترد املى اللهم ان تعاقب فمولى
له القدرة على عبده وجزائه بسوء فعله فلا اخيبن اليوم ولا
تصرفني بغير حاجتي ولا تخيبن شخوصى ووفادتى فقد
أنفدت نفقتي وأتعبت بدني وقطعت المفازات وخلفت الاهل
والمال وما خولتنى واثرت ما عندك على نفسي ولذت بقبر
عم نبيك صلى الله عليه وآله وتقربت به ابتغاء مرضاتك فعد
بحلمك على جهلي وبرافتك على ذنبي فقد عظم جرمي
برحمتك يا كريم يا كريم.
زيارت قبور شهداء أحد (رضوان الله عليهم)
السلام على رسول الله السلام على نبي الله السلام على
محمد بن عبد الله السلام على أهل بيته الطاهرين السلام عليكم
أيها الشهداء المؤمنون السلام عليكم يا أهل بيت الايمان و
التوحيد السلام عليكم يا أنصار دين الله وأنصار رسوله عليه و
اله السلام سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار اشهد ان الله
اختاركم لدينه واصطفاكم لرسوله واشهد انكم قد جاهدتم في
الله حق جهاده وذببتم عن دين الله وعن نبيه وجدتم بأنفسكم
دونه واشهد انكم قتلتم على منهاج رسول الله فجزاكم الله عن
313

نبيه وعن الاسلام وأهله أفضل الجزاء وعرفنا وجوهكم في
محل رضوانه وموضع اكرامه مع النبيين والصديقين والشهداء
والصالحين وحسن أولئك رفيقا أشهد أنكم حزب الله وان
من حاربكم فقد حارب الله وانكم لمن المقربين الفائزين
الذين هم احياء عند ربهم يرزقون فعلى من قتلكم لعنة الله و
الملائكة والناس أجمعين اتيتكم يا أهل التوحيد زائرا وبحقكم
عارفا وبزيارتكم إلى الله متقربا وبما سبق من شريف الأعمال
ومرضى الافعال عالما فعليكم سلام الله ورحمته وبركاته و
على من قتلكم لعنة الله وغضبه وسخطه اللهم انفعني
بزيارتهم وثبتني على قصدهم وتوفني على ما توفيتهم عليه و
اجمع بيني وبينهم في مستقر دار رحمتك اشهد انكم لنا فرط و
نحن بكم لاحقون.
314

دعاى شب عرفه
بسم الله الرحمن الرحيم
اللهم يا شاهد كل نجوى، وموضع كل شكوى، وعالم
كل خفية، ومنتهى كل حاجة، يا مبتدئا بالنعم على العباد، يا كريم
العفو، يا حسن التجاوز، يا جواد، يا من لا يوارى منه ليل داج،
ولا بحر عجاج، ولا سماء ذات أبراج، ولا ظلم ذات ارتياج، يا
من الظلمة عنده ضياء، أسئلك بنور وجهك الكريم، الذي
تجليت به للجبل، فجعلته دكا وخر موسى صعقا، وباسمك الذي
رفعت به السماوات بلا عمد، وسطحت به الأرض على وجه
ماء جمد، وباسمك المخزون المكنون المكتوب الطاهر الذي
إذا دعيت به أجبت، وإذا سئلت به أعطيت، وباسمك السبوح
القدوس البرهان الذي هو نور على كل نور، ونور من نور،
يضئ منه كل نور، إذا بلغ الأرض انشقت، وإذا بلغ السماوات
فتحت، وإذا بلغ العرش اهتز، وباسمك الذي ترتعد منه فرائص
ملائكتك، واسئلك بحق جبرءيل وميكاءيل وإسرافيل، وبحق
محمد المصطفى صلى الله عليه وآله وعلى جميع الأنبياء
وجميع الملائكة، وبالاسم الذي مشى به الخضر على طلل الماء
كما مشى به على جدد الأرض، وباسمك الذي فلقت به البحر
لموسى، وأغرقت فرعون وقومه، وأنجيت به موسى بن عمران
315

ومن معه، وباسمك الذي دعاك به موسى بن عمران من جانب
الطور الأيمن، فاستجبت له وألقيت عليه محبة منك، وباسمك
الذي به أحيى عيسى بن مريم الموتى، وتكلم في المهد صبيا،
وابرء الاكمه والأبرص باذنك، وباسمك الذي دعاك به حملة
عرشك وجبرءيل وميكاءيل وإسرافيل، وحبيبك محمد صلى الله
عليه وآله، وملائكتك المقربون، وأنبياؤك المرسلون، وعبادك
الصالحون من أهل السماوات والأرضين، وباسمك الذي دعاك
به ذوالنون إذ ذهب مغاضبا فظن أن لن تقدر عليه فنادى في
الظلمات ان لا اله الا أنت سبحانك، انى كنت من الظالمين،
فاستجبت له ونجيته من الغم، وكذلك تنجي المؤمنين، وباسمك
العظيم الذي دعاك به داوود وخر لك ساجدا، فغفرت له ذنبه،
وباسمك الذي دعتك به آسية امرأة فرعون إذ قالت رب ابن لي
عندك بيتا في الجنة ونجني من فرعون وعمله ونجني من القوم
الظالمين، فاستجبت لها دعاءها، وباسمك الذي دعاك به أيوب
إذ حل به البلاء، فعافيته وآتيته أهله ومثلهم معهم رحمة من
عندك وذكرى للعابدين، وباسمك الذي دعاك به يعقوب،
فرددت عليه بصره وقرة عينه يوسف، وجمعت شمله، وباسمك
الذي دعاك به سليمان، فوهبت له ملكا لا ينبغي لاحد من بعده،
انك أنت الوهاب، وباسمك الذي سخرت به البراق لمحمد
صلى الله عليه وآله وسلم، إذ قال تعالى: × (سبحان الذي اسرى
بعبده ليلا من المسجد الحرام إلى المسجد الأقصى) ×، وقوله:
× (سبحان الذي سخر لنا هذا وما كنا له مقرنين وانا إلى ربنا
316

لمنقلبون) ×، وباسمك الذي تنزل به جبرءيل على محمد صلى
الله عليه وآله، وباسمك الذي دعاك به آدم، فغفرت له ذنبه
وأسكنته جنتك، واسئلك بحق القرآن العظيم، وبحق محمد
خاتم النبيين، وبحق إبراهيم وبحق فصلك يوم القضاء، وبحق
الموازين إذا نصبت، والصحف إذا نشرت، وبحق القلم وما
جرى واللوح وما احصى، وبحق الاسم الذي كتبته على سرادق
العرش قبل خلقك الخلق والدنيا والشمس والقمر بألفي عام،
واشهد ان لا إله إلا الله وحده لا شريك له، وأن محمدا عبده
ورسوله، واسئلك باسمك المخزون في خزائنك الذي استأثرت
به في علم الغيب عندك، لم يظهر عليه أحد من خلقك، لا ملك
مقرب ولا نبي مرسل ولا عبد مصطفى، واسئلك باسمك الذي
شققت به البحار، وقامت به الجبال، واختلف به الليل والنهار،
وبحق السبع المثاني والقرآن العظيم، وبحق الكرام الكاتبين،
وبحق طه ويس وكهيعص وحمعسق، وبحق تورية
موسى، وإنجيل عيسى، وزبور داوود، وفرقان محمد، صلى الله
عليه وآله وعلى جميع الرسل وباهيا شراهيا.
اللهم إني أسئلك بحق تلك المناجاة التي كانت بينك
وبين موسى بن عمران فوق جبل طور سيناء، واسئلك باسمك
الذي علمته ملك الموت لقبض الأرواح، واسئلك باسمك
الذي كتب على ورق الزيتون، فخضعت النيران لتلك الورقة،
فقلت: × (يا نار كوني بردا وسلاما) ×، واسئلك باسمك الذي
كتبته على سرادق المجد والكرامة، يا من لا يحفيه سائل ولا
317

ينقصه نائل، يا من به يستغاث واليه يلجا، أسئلك بمعاقد العز من
عرشك، ومنتهى الرحمة من كتابك، وباسمك الأعظم، وجدك
الاعلى، وكلماتك التامات العلى، اللهم رب الرياح وما ذرت،
والسماء وما أظلت، والأرض وما اقلت، والشياطين وما أظلت،
والبحار وما جرت، وبحق كل حق هو عليك حق، وبحق
الملائكة المقربين والروحانيين والكروبيين والمسبحين لك
بالليل والنهار لا يفترون، وبحق إبراهيم خليلك، وبحق كل ولى
يناديك بين الصفا والمروة، وتستجيب له دعاءه يا مجيب،
أسئلك بحق هذه الأسماء وبهذه الدعوات ان تغفر لنا ما قدمنا
وما اخرنا وما أسررنا وما اعلنا وما أبدينا وما أخفينا وما أنت
اعلم به منا، انك على كل شئ قدير، برحمتك يا ارحم
الراحمين.
يا حافظ كل غريب، يا مونس كل وحيد، يا قوة كل
ضعيف، يا ناصر كل مظلوم، يا رازق كل محروم، يا مونس كل
مستوحش، يا صاحب كل مسافر، يا عماد كل حاضر، يا غافر
كل ذنب وخطيئة، يا غياث المستغيثين، يا صريخ المستصرخين،
يا كاشف كرب المكروبين، يا فارج هم المهمومين، يا بديع
السماوات والأرضين، يا منتهى غاية الطالبين، يا مجيب دعوة
المضطرين، يا ارحم الراحمين، يا رب العالمين، يا ديان يوم
الدين، يا أجود الأجودين، يا أكرم الأكرمين يا اسمع السامعين،
يا أبصر الناظرين، يا أقدر القادرين، اغفر لي الذنوب التي تغير
النعم، واغفر لي الذنوب التي تورث الندم، واغفر لي الذنوب
318

التي تورث السقم، واغفر لي الذنوب التي تهتك العصم، واغفر
لي الذنوب التي ترد الدعاء، واغفر لي الذنوب التي تحبس قطر
السماء، واغفر لي الذنوب التي تعجل الفناء، واغفر لي الذنوب
التي تجلب الشقاء، واغفر لي الذنوب التي تظلم الهواء، واغفر
لي الذنوب التي تكشف الغطاء، واغفر لي الذنوب التي لا
يغفرها غيرك يا الله، واحمل عني كل تبعة لاحد من خلقك،
واجعل لي من أمري فرجا ومخرجا ويسرا، وانزل يقينك في
صدري، ورجاءك في قلبي، حتى لا ارجو غيرك.
اللهم احفظني، وعافني في مقامي، واصحبني في ليلي
ونهاري ومن بين يدي ومن خلفي وعن يميني وعن شمالي
ومن فوقي ومن تحتي، ويسر لي السبيل، وأحسن لي التيسير،
ولا تخذلني في العسير، واهدني يا خير دليل، ولا تكلني إلى
نفسي في الأمور، ولقني كل سرور، واقلبني إلى أهلي بالفلاح
والنجاج محبورا في العاجل والأجل، انك على كل شئ قدير،
وارزقني من فضلك، وأوسع علي من طيبات رزقك،
واستعملني في طاعتك، واجرني من عذابك ونارك، واقبلني إذا
توفيتني إلى جنتك برحمتك، اللهم إني أعوذ بك من زوال
نعمتك، ومن تحويل عافيتك، ومن حلول نقمتك، ومن نزول
عذابك، واعوذ بك من جهد البلاء، ودرك الشقاء، ومن سوء
القضاء وشماتة الأعداء، ومن شر ما ينزل من السماء، ومن شر ما
في الكتاب المنزل.
اللهم لا تجعلني من الأشرار، ولا من أصحاب النار، ولا
319

تحرمني صحبة الأخيار، وأحيني حياة طيبة، وتوفني وفاة طيبة
تلحقني بالابرار، وارزقني مرافقة الأنبياء في مقعد صدق عند
مليك مقتدر.
اللهم لك الحمد على حسن بلاءك وصنعك، ولك
الحمد على الاسلام، واتباع السنة يا رب كما هديتهم لدينك،
وعلمتهم كتابك، فاهدنا وعلمنا، ولك الحمد على حسن بلاءك،
وصنعك عندي خاصة، كما خلقتني فأحسنت خلقي وعلمتني
فأحسنت تعليمي، وهديتني فأحسنت هدايتي، فلك الحمد على
انعامك علي قديما وحديثا، فكم من كرب يا سيدي قد فرجته،
وكم من غم يا سيدي قد نفسته، وكم من هم يا سيدي قد كشفته،
وكم من بلاء يا سيدي قد صرفته، وكم من عيب يا سيدي قد
سترته، فلك الحمد على كل حال في كل مثوى وزمان، ومنقلب
ومقام، وعلى هذه الحال وكل حال.
اللهم اجعلني من أفضل عبادك نصيبا في هذا اليوم، من
خير تقسمه، أو ضر تكشفه، أو سوء تصرفه، أو بلاء تدفعه، أو
خير تسوقه، أو رحمة تنشرها، أو عافية تلبسها، فإنك على كل
شي قدير، وبيدك خزائن السماوات والأرض، وأنت الواحد
الكريم المعطى الذي لا يرد سائله، ولا يخيب امله، ولا ينقص
نائله، ولا ينفد ما عنده، بل يزداد كثرة وطيبا وعطاء وجودا،
وارزقني من خزائنك التي لا تفنى، ومن رحمتك الواسعة، ان
عطاءك لم يكن محظورا، وأنت على كل شئ قدير، برحمتك يا
ارحم الراحمين ".
320

دعاى حضرت امام حسين (عليه السلام) در
روز عرفه
× بشر و بشير فرزندان غالب اسدي مىگويند كه: عصر روز
عرفه در عرفات در خدمت امام حسين (عليه السلام) بوديم و آن حضرت با أهل
بيت و فرزندان و گروهى از شيعيان خود از خيمه خارج شده و در دامنه
كوه، وزير آسمان، روى پا ايستاده و در حالي كه دست ها را مقابل
صورت خود گرفته بود با خشوع و خضوع كامل، خداوند متعال را
چنين مى خواند:
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله الذي ليس لقضائه دافع ولا لعطائه مانع ولا
كصنعه صنع صانع وهو الجواد الواسع فطر أجناس البدايع و
اتقن بحكمته الصنايع لا تخفى عليه الطلايع ولا تضيع عنده
الودايع جازى كل صانع ورايش كل قانع وراحم كل ضارع
منزل المنافع والكتاب الجامع بالنور الساطع وهو للدعوات
سامع وللكربات دافع وللدرجات رافع وللجبابرة قامع
فلا اله غيره ولا شئ يعد له وليس كمثله شئ وهو السميع
البصير اللطيف الخبير وهو على كل شئ قدير اللهم إني
ارغب إليك واشهد بالربوبية لك مقرا بأنك ربى واليك مردى
321

ابتداتنى بنعمتك قبل ان أكون شيئا مذكورا وخلقتني من
التراب ثم اسكنتني الأصلاب امنا لريب المنون واختلاف
الدهور والسنين فلم أزل ظاعنا من صلب إلى رحم في
تقادم من الأيام الماضية والقرون الخالية لم تخرجني
لرافتك بي ولطفك لي واحسانك إلى في دولة أئمة الكفر
الذين نقضوا عهدك وكذبوا رسلك لكنك أخرجتني للذي
سبق لي من الهدى الذي له يسرتني وفيه أنشأتني ومن قبل
ذلك رؤفت بي بجميل صنعك وسوابغ نعمك فابتدعت خلقي
من منى يمنى وأسكنتني في ظلمات ثلاث بين لحم ودم و
جلد لم تشهدني خلقي ولم تجعل إلى شيئا من امرى ثم
أخرجتني للذي سبق لي من الهدى إلى الدنيا تاما سويا و
حفظتني في المهد طفلا صبيا ورزقتني من الغذاء لبنا مريا و
عطفت على قلوب الحواضن وكفلتني الأمهات الرواحم و
كلاتنى من طوارق الجآن وسلمتني من الزيادة والنقصان
فتعاليت يا رحيم يا رحمن حتى إذا استهللت ناطقا بالكلام
أتممت على سوابغ الانعام وربيتني زايدا في كل عام حتى
إذا اكتملت فطرتي واعتدلت مرتى أوجبت على حجتك بان
ألهمتني معرفتك وروعتني بعجايب حكمتك وأيقظتني لما
ذرات في سمائك وارضك من بدايع خلقك ونبهتني لشكرك
وذكرك وأوجبت على طاعتك وعبادتك وفهمتني ما
جاءت به رسلك ويسرت لي تقبل مرضاتك ومننت على
في جميع ذلك بعونك ولطفك ثم إذ خلقتني من خير الثرى لم
322

ترض لي يا الهى نعمة دون أخرى ورزقتني من أنواع
المعاش وصنوف الرياش بمنك العظيم الأعظم على و
احسانك القديم إلى حتى إذا أتممت على جميع النعم و
صرفت عنى كل النقم لم يمنعك جهلي وجراتي عليك ان
دللتني إلى ما يقربني إليك ووفقتني لما يزلفنى لديك فان
دعوتك أجبتني وان سئلتك أعطيتني وان أطعتك شكرتني وان
شكرتك زدتني كل ذلك اكمال لأنعمك على واحسانك
إلى فسبحانك سبحانك من مبدئ معيد حميد مجيد تقدست
أسماؤك وعظمت الاؤك فأي نعمك يا الهى احصى عددا و
ذكرا أم أي عطاياك أقوم بها شكرا وهى يا رب أكثر (أكبر)
من أن يحصيها العادون أو يبلغ علما بها الحافظون ثم ما
صرفت ودرأت عنى اللهم من الضرو الضراء أكثر مما ظهر لي
من العافية والسراء وانا اشهد يا الهى بحقيقة ايمانى وعقد
عزمات يقيني وخالص صريح توحيدي وباطن مكنون
ضميري وعلايق مجارى نور بصرى واسارير صفحة جبيني
وخرق مسارب نفسي وخذاريف مارن عرنينى ومسارب
سماخ سمعي وما ضمت وأطبقت عليه شفتاي وحركات
لفظ لساني ومغرز حنك فمي وفكي ومنابت أضراسي و
مساغ مطعمي ومشربي وحمالة أم راسى وبلوع فارغ
حبائل عنقي وما اشتمل عليه تامور صدري وحمايل حبل
وتينى ونياط حجاب قلبي وأفلاذ حواشي كبدي وما حوته
شراسيف أضلاعي وحقاق مفاصلي وقبض عواملى و
323

أطراف أناملي ولحمي ودمى وشعرى وبشرى وعصبي و
قصبى وعظامي ومخى وعروقي وجميع جوارحي وما
انتسج على ذلك أيام رضاعي وما اقلت الأرض منى ونومي
ويقظتي وسكوني وحركات ركوعي وسجودي ان لو
حاولت واجتهدت مدى الاعصار والاحقاب لو عمرتها ان
أؤدي شكر واحدة من انعمك ما استطعت ذلك الا بمنك
الموجب على به شكرك ابدا جديدا وثناء طارفا عتيدا اجل
ولو حرصت انا والعادون من انامك ان نحصى مدى انعامك
سالفه وانفه ما حصرناه عددا ولا أحصيناه أمدا هيهات انى
ذلك وأنت المخبر في كتابك الناطق والنبأ الصادق وان
تعدوا نعمة الله لا تحصوها صدق كتابك اللهم وأنباؤك و
بلغت أنبياؤك ورسلك ما أنزلت عليهم من وحيك وشرعت
لهم وبهم من دينك غير انى يا الهى اشهد بجهدي وجدى و
مبلغ طاعتي ووسعي وأقول مؤمنا موقنا الحمد لله الذي
لم يتخذ ولدا فيكون موروثا ولم يكن له شريك في ملكه
فيضاده فيما ابتدع ولا ولى من الذل فيرفده فيما صنع
فسبحانه سبحانه لو كان فيهما الهة الا الله لفسدتا و
تفطرتا سبحان الله الواحد الاحد الصمد الذي لم يلد ولم
يولد ولم يكن له كفوا أحد الحمد لله حمدا يعادل حمد
ملائكته المقربين وأنبيائه المرسلين وصلى الله على خيرته
محمد خاتم النبيين واله الطيبين الطاهرين المخلصين و
سلم.
324

× پس شروع فرمود آن حضرت در سؤال و اهتمام نمودن در
دعا و آب از ديده هاي مباركش جارى بود، پس گفت:
اللهم اجعلني أخشاك كأني أراك واسعدني بتقويك ولا
تشقنى بمعصيتك وخرلى في قضائك وبارك لي في قدرك
حتى لا أحب تعجيل ما أخرت ولا تأخير ما عجلت اللهم
اجعل غناي في نفسي واليقين في قلبي والاخلاص في عملي
والنور في بصرى والبصيرة في ديني ومتعني بجوارحي و
اجعل سمعي وبصرى الوارثين منى وانصرني على من ظلمني
وارنى فيه ثارى وماربى وأقر بذلك عيني اللهم اكشف
كربتي واستر عورتي واغفر لي خطيئتي واخسا شيطاني وفك
رهاني واجعل لي يا الهى الدرجة العليا في الآخرة والأولى
اللهم لك الحمد كما خلقتني فجعلتني سميعا بصيرا ولك
الحمد كما خلقتني فجعلتني خلقا سويا رحمة بي وقد كنت
عن خلقي غنيا رب بما براتنى فعدلت فطرتي رب بما
أنشأتني فأحسنت صورتي رب بما أحسنت إلى وفي نفسي
عافيتني رب بما كلاتنى ووفقتني رب بما أنعمت على
فهديتني رب بما أوليتني ومن كل خير أعطيتني رب بما
أطعمتني وسقيتني رب بما أغنيتني واقنيتني رب بما أعنتني و
اعززتني رب بما البستنى من سترك الصافي ويسرت لي من
صنعك الكافي صل على محمد وال محمد واعنى على بوائق
الدهور وصروف الليالي والأيام ونجني من أهوال الدنيا و
كربات الآخرة واكفني شر ما يعمل الظالمون في الأرض
325

اللهم ما أخاف فاكفني وما احذر فقنى وفي نفسي وديني
فاحرسني وفي سفري فاحفظني وفي أهلي ومالي فاخلفني و
فيما رزقتني فبارك لي وفي نفسي فذللني وفي أعين الناس
فعظمني ومن شر الجن والإنس فسلمني وبذنوبي فلا
تفضحني وبسريرتي فلا تخزني وبعملي فلا تبتلني ونعمك
فلا تسلبني والى غيرك فلا تكلني الهى إلى من تكلني إلى
قريب فيقطعني أم إلى بعيد فيتجهمني أم إلى المستضعفين لي
وأنت ربى ومليك امرى أشكو إليك غربتي وبعد داري و
هواني على من ملكته امرى الهى فلا تحلل على غضبك فان
لم تكن غضبت على فلا ابالى سبحانك غير أن عافيتك
أوسع لي فأسئلك يا رب بنور وجهك الذي أشرقت له الأرض
والسماوات وكشفت به الظلمات وصلح به امر الأولين و
الآخرين ان لا تميتنى على غضبك ولا تنزل بي سخطك لك
العتبى لك العتبى حتى ترضى قبل ذلك لا اله الا أنت رب البلد
الحرام والمشعر الحرام والبيت العتيق الذي أحللته البركة و
جعلته للناس امنا يا من عفا عن عظيم الذنوب بحلمه يا
من أسبغ النعماء بفضله يا من اعطى الجزيل بكرمه يا عدتي
في شدتي يا صاحبي في وحدتي يا غياثي في كربتي يا
وليى في نعمتي يا الهى واله ابآئى إبراهيم وإسماعيل و
اسحق ويعقوب ورب جبرئيل وميكائيل وإسرافيل ورب
محمد خاتم النبيين واله المنتجبين ومنزل التورية والإنجيل
والزبور والفرقان ومنزل كهيعص وطه ويس والقران
326

الحكيم أنت كهفي حين تعييني المذاهب في سعتها وتضيق بي
الأرض برحبها ولولا رحمتك لكنت من الهالكين وأنت
مقيل عثرتي ولولا سترك إياي لكنت من المفضوحين وأنت
مؤيدي بالنصر على أعدائي ولولا نصرك إياي لكنت من
المغلوبين يا من خص نفسه بالسمو والرفعة فأوليائه بعزه
يعتزون يا من جعلت له الملوك نير المذلة على أعناقهم فهم
من سطواته خائفون يعلم خاينة الأعين وما تخفى الصدور و
غيب ما تأتى به الأزمنة والدهور يا من لا يعلم كيف هو الا
هو يا من لا يعلم ما هو الا هو يا من لا يعلمه الا هو يا من
كبس الأرض على الماء وسد الهواء بالسمآء يا من له أكرم
الأسماء يا ذا المعروف الذي لا ينقطع ابدا يا مقيض الركب
ليوسف في البلد القفر ومخرجه من الجب وجاعله بعد
العبودية ملكا يا راده على يعقوب بعد أن ابيضت عيناه من
الحزن فهو كظيم يا كاشف الضر والبلوى عن أيوب و
ممسك يدي إبراهيم عن ذبح ابنه بعد كبر سنه وفنآء عمره يا
من استجاب لزكريا فوهب له يحيى ولم يدعه فردا وحيدا يا
من اخرج يونس من بطن الحوت يا من فلق البحر لبني إسرائيل
فأنجاهم وجعل فرعون وجنوده من المغرقين يا
من ارسل الرياح مبشرات بين يدي رحمته يا من لم يعجل
على من عصاه من خلقه يا من استنقذ السحرة من بعد طول
الجحود وقد غدوا في نعمته يأكلون رزقه ويعبدون غيره و
قد حادوه ونادوه وكذبوا رسله يا الله يا الله يا بدى يا
327

بديع لا ند لك يا دائما لا نفاد لك يا حيا حين لا حي يا
محيى الموتى يا من هو قائم على كل نفس بما كسبت يا من
قل له شكري فلم يحرمني وعظمت خطيئتي فلم يفضحني
ورانى على المعاصي فلم يشهرني يا من حفظني في صغرى
يا من رزقني في كبرى يا من أياديه عندي لا تحصى ونعمه
لا تجازى يا من عارضني بالخير والاحسان وعارضته
بالإسائة والعصيان يا من هداني للايمان من قبل ان اعرف
شكر الامتنان يا من دعوته مريضا فشفاني وعريانا
فكساني وجائعا فاشبعني وعطشان فاروانى وذليلا فاعزنى
وجاهلا فعرفني ووحيدا فكثرني وغايبا فردني ومقلا
فأغناني ومنتصرا فنصرني وغنيا فلم يسلبني وأمسكت عن
جميع ذلك فابتدانى فلك الحمد والشكر يا من اقال عثرتي
ونفس كربتي وأجاب دعوتي وستر عورتي وغفر ذنوبي و
بلغني طلبتي ونصرني على عدوى وان أعد نعمك ومننك و
كرايم منحك لا أحصيها يا مولاي أنت الذي مننت أنت الذي
أنعمت أنت الذي أحسنت أنت الذي أجملت أنت الذي أفضلت
أنت الذي أكملت أنت الذي رزقت أنت الذي وفقت أنت الذي
أعطيت أنت الذي أغنيت أنت الذي أقنيت أنت الذي اويت أنت
الذي كفيت أنت الذي هديت أنت الذي عصمت أنت الذي
سترت أنت الذي غفرت أنت الذي اقلت أنت الذي مكنت أنت
الذي أعززت أنت الذي أعنت أنت الذي عضدت أنت الذي
أيدت أنت الذي نصرت أنت الذي شفيت أنت الذي عافيت
328

أنت الذي أكرمت تباركت وتعاليت فلك الحمد دائما ولك
الشكر واصبا ابدا ثم انا يا الهى المعترف بذنوبي فاغفرها
لي انا الذي اسات انا الذي أخطأت انا الذي هممت انا الذي
جهلت انا الذي غفلت انا الذي سهوت انا الذي اعتمدت انا
الذي تعمدت انا الذي وعدت وانا الذي اخلفت انا الذي نكثت
انا الذي أقررت انا الذي اعترفت بنعمتك على وعندي وأبوء
بذنوبي فاغفرها لي يا من لا تضره ذنوب عباده وهو الغنى
عن طاعتهم والموفق من عمل صالحا منهم بمعونته و
رحمته فلك الحمد الهى وسيدي الهى امرتني فعصيتك و
نهيتني فارتكبت نهيك فأصبحت لا ذا براءة لي فاعتذر ولا ذا
قوة فانتصر فبأي شئ استقبلك يا مولاي ابسمعى أم ببصرى
أم بلساني أم بيدي أم برجلي أليس كلها نعمك عندي وبكلها
عصيتك يا مولاي فلك الحجة والسبيل على يا من سترني
من الاباء والأمهات ان يزجرونى ومن العشائر والاخوان ان
يعيروني ومن السلاطين ان يعاقبوني ولو اطلعوا يا مولاي
على ما اطلعت عليه منى إذا ما انظروني ولرفضونى
وقطعوني فها انا ذايا الهى بين يديك يا سيدي خاضع
ذليل حصير حقير لا ذو براءة فاعتذر ولا ذو قوة فانتصر ولا
حجة فاحتج بها ولا قائل لم اجترح ولم اعمل سوء وما
عسى الجحود ولو جحدت يا مولاي ينفعني كيف وانى ذلك
وجوارحي كلها شاهدة على بما قد عملت وعلمت يقينا
غير ذي شك انك سائلي من عظايم الأمور وانك الحكم
329

العدل الذي لا تجور وعدلك مهلكي ومن كل عدلك مهربي
فان تعذبني يا الهى فبذنوبي بعد حجتك على وان تعف
عنى فبحلمك وجودك وكرمك لا اله الا أنت سبحانك انى
كنت من الظالمين لا اله الا أنت سبحانك انى كنت من
المستغفرين لا اله الا أنت سبحانك انى كنت من الموحدين لا
اله الا أنت سبحانك انى كنت من الخائفين لا اله الا أنت
سبحانك انى كنت من الوجلين لا اله الا أنت سبحانك انى
كنت من الراجين لا اله الا أنت سبحانك انى كنت من الراغبين
لا اله الا أنت سبحانك انى كنت من المهللين لا اله الا أنت
سبحانك انى كنت من السائلين لا اله الا أنت سبحانك انى
كنت من المسبحين لا اله الا أنت سبحانك انى كنت من
المكبرين لا اله الا أنت سبحانك ربى ورب ابآئى الأولين
اللهم هذا ثنائي عليك ممجدا واخلاصي لذكرك موحدا و
اقرارى بآلائك معددا وان كنت مقرا انى لم احصها لكثرتها و
سبوغها وتظاهرها وتقادمها إلى حادث ما لم تزل
تتعهدنى به معها منذ خلقتني وبراتني من أول العمر من
الاغنآء من الفقر وكشف الضر وتسبيب اليسر ودفع العسر و
تفريج الكرب والعافية في البدن والسلامة في الدين ولو
رفدنى على قدر ذكر نعمتك جميع العالمين من الأولين و
الآخرين ما قدرت ولا هم على ذلك تقدست وتعاليت من
رب كريم عظيم رحيم لا تحصى الاؤك ولا يبلغ ثناؤك ولا
تكافى نعماؤك صل على محمد وال محمد وأتمم علينا
330

نعمك واسعدنا بطاعتك سبحانك لا اله الا أنت اللهم انك
تجيب المضطر وتكشف السوء وتغيث المكروب وتشفى
السقيم وتغنى الفقير وتجبر الكسير وترحم الصغير وتعين
الكبير وليس دونك ظهير ولا فوقك قدير وأنت العلى الكبير
يا مطلق المكبل الأسير يا رازق الطفل الصغير يا عصمة
الخائف المستجير يا من لا شريك له ولا وزير صل على
محمد وال محمد واعطني في هذه العشية أفضل ما أعطيت و
انلت أحدا من عبادك من نعمة توليها والاء تجددها وبلية
تصرفها وكربة تكشفها ودعوة تسمعها وحسنة تتقبلها و
سيئة تتغمدها انك لطيف بما تشاء خبير وعلى كل شئ
قدير اللهم انك أقرب من دعى وأسرع من أجاب وأكرم من
عفى وأوسع من اعطى واسمع من سئل يا رحمن الدنيا و
الآخرة ورحيمهما ليس كمثلك مسؤول ولا سواك مأمول
دعوتك فأجبتني وسئلتك فأعطيتني ورغبت إليك فرحمتني و
وثقت بك فنجيتني وفزعت إليك فكفيتني اللهم فصل على
محمد عبدك ورسولك ونبيك وعلى اله الطيبين الطاهرين
أجمعين وتمم لنا نعمآئك وهنئنا عطائك واكتبنا لك
شاكرين ولالائك ذاكرين امين امين رب العالمين اللهم يا من
ملك فقدر وقدر فقهر وعصى فستر واستغفر فغفر يا غاية
الطالبين الراغبين ومنتهى امل الراجين يا من أحاط بكل
شئ علما ووسع المستقيلين رأفة ورحمة وحلما اللهم انا
نتوجه إليك في هذه العشية التي شرفتها وعظمتها بمحمد
331

نبيك ورسولك وخيرتك من خلقك وأمينك على وحيك
البشير النذير السراج المنير الذي أنعمت به على المسلمين و
جعلته رحمة للعالمين اللهم فصل على محمد وال محمد كما
محمد أهل لذلك منك يا عظيم فصل عليه وعلى اله المنتجبين
الطيبين الطاهرين أجمعين وتغمدنا بعفوك عنا فإليك عجت
الأصوات بصنوف اللغات فاجعل لنا اللهم في هذه العشية
نصيبا من كل خير تقسمه بين عبادك ونور تهدى به ورحمة
تنشرها وبركة تنزلها وعافية تجللها ورزق تبسطه يا ارحم
الراحمين اللهم اقلبنا في هذا الوقت منجحين مفلحين
مبرورين غانمين ولا تجعلنا من القانطين ولا تخلنا من
رحمتك ولا تحرمنا ما نؤمله من فضلك ولا تجعلنا من
رحمتك محرومين ولا لفضل ما نؤمله من عطائك قانطين و
لا تردنا خائبين ولا من بابك مطرودين يا أجود الأجودين و
أكرم الأكرمين إليك اقبلنا موقنين ولبيتك الحرام امين
قاصدين فاعنا على منا سكنا وأكمل لنا حجنا واعف عنا و
عافنا فقد مددنا إليك أيدينا فهى بذلة الاعتراف موسومة
اللهم فاعطنا في هذه العشية ما سئلناك واكفنا ما
استكفيناك فلا كافى لنا سواك ولا رب لنا غيرك نافذ فينا
حكمك محيط بنا علمك عدل فينا قضاؤك اقض لنا الخير و
اجعلنا من أهل الخير اللهم أوجب لنا بجودك عظيم الاجر و
كريم الذخر ودوام اليسر واغفر لنا ذنوبنا أجمعين ولا
تهلكنا مع الهالكين ولا تصرف عنا رافتك ورحمتك يا
332

ارحم الراحمين اللهم اجعلنا في هذا الوقت ممن سئلك
فأعطيته وشكرك فزدته وثاب إليك فقبلته وتنصل إليك من
ذنوبه كلها فغفرتها له يا ذا الجلال والاكرام اللهم ونقنا و
سددنا واقبل تضر عنا يا خير من سئل ويا ارحم من
استرحم يا من لا يخفى عليه اغماض الجفون ولا لحظ
العيون ولا ما استقر في المكنون ولا ما انطوت عليه
مضمرات القلوب الاكل ذلك قد أحصاه علمك ووسعه
حلمك سبحانك وتعاليت عما يقول الظالمون علوا كبيرا
تسبح لك السماوات السبع والأرضون ومن فيهن وان من
شئ الا يسبح بحمدك فلك الحمد والمجد وعلو الجد يا ذا
الجلال والاكرام والفضل والانعام والأيادي الجسام وأنت
الجواد الكريم الرؤف الرحيم اللهم أوسع على من رزقك
الحلال وعافني في بدني وديني وامن خوفي واعتق رقبتي
من النار اللهم لا تمكر بي ولا تستدرجني ولا تخدعني وادرء
عنى شر فسقة الجن والإنس
× پس سر وديده خود را بسوى آسمان بلند كرد واز ديده هاي
مباركش مانند دو مشگ، آب ميريخت مانند وبا صداى بلند گفت:
يا اسمع السامعين يا أبصر الناظرين ويا أسرع
الحاسبين ويا ارحم الراحمين صل على محمد وال محمد
السادة الميامين واسئلك اللهم حاجتي التي ان أعطيتنيها لم
يضرني ما منعتني وان منعتنيها لم ينفعني ما أعطيتني أسئلك
فكاك رقبتي من النار لا اله الا أنت وحدك لا شريك لك لك
333

الملك ولك الحمد وأنت على كل شئ قدير يا رب يا
رب.
× پس مكرر مىگفت يا رب و كساني كه أطراف آن حضرت بودند
تمام گوش داده بودند به دعاء آن حضرت و اكتفا به آمين گفتن مى كردند
پس صداهايشان به گريه بلند شد تا آفتاب غروب كرد و روانه جانب
مشعر الحرام شدند.
× مرحوم كفعمي در كتاب بلد الأمين دعاء عرفه امام
حسين (عليه السلام) را در تا اينجا نقل فرموده و علامه مجلسي در زاد المعاد
أين دعاى شريف را موافق روايت كفعمي ايراد نموده و لكن سيد بن
طاوس در كتاب اقبال بعد از يا رب يا رب يا رب أين زيادتي را
ذكر فرموده: الهى انا الفقير في غناي فكيف لا أكون فقيرا في
فقرى الهى انا الجاهل في علمي فكيف لا أكون جهولا في
جهلي الهى ان اختلاف تدبيرك وسرعة طواء مقاديرك منعا
عبادك العارفين بك عن السكون إلى عطاء والياس منك
في بلاء الهى منى ما يليق بلؤمى ومنك ما يليق بكرمك
الهى وصفت نفسك باللطف والرأفة لي قبل وجود ضعفي
أفتمنعني منهما بعد وجود ضعفي الهى ان ظهرت المحاسن
منى فبفضلك ولك المنة على وان ظهرت المساوى منى
فبعدلك ولك الحجة على الهى كيف تكلني وقد تكفلت لي
وكيف اضام وأنت الناصر لي أم كيف اخيب وأنت الحفى
بي ها انا أتوسل إليك بفقري إليك وكيف أتوسل إليك بما هو
334

محال ان يصل إليك أم كيف أشكو إليك حالي وهو لا يخفى
عليك أم كيف أترجم بمقالي وهو منك برز إليك أم كيف
تخيب امالي وهى قد وفدت إليك أم كيف لا تحسن أحوالي و
بك قامت الهى ما ألطفك بي مع عظيم جهلي وما أرحمك
بي مع قبيح فعلى الهى ما اقربك منى وابعدني عنك وما
ارافك بي فما الذي يحجبني عنك الهى علمت باختلاف
الآثار وتنقلات الأطوار ان مرادك منى ان تتعرف إلى في كل
شئ حتى لا أجهلك في شئ الهى كلما اخرسنى لؤمي
انطقني كرمك وكلما ايستنى أو صافى أطمعتني مننك الهى
من كانت محاسنه مساوى فكيف لا تكون مساويه مساوى
ومن كانت حقايقه دعاوى فكيف لا تكون دعاويه دعاوى
الهى حكمك النافذ ومشيتك القاهرة لم يتر كالذي مقال
مقالا ولا لذي حال حالا الهى كم من طاعة بنيتها وحالة
شيدتها هدم اعتمادي عليها عدلك بل أقالني منها فضلك
الهى انك تعلم انى وان لم تدم الطاعة منى فعلا جزما فقد
دامت محبة وعزما الهى كيف اعزم وأنت القاهر وكيف لا
اعزم وأنت الأمر الهى ترددي في الآثار يوجب بعد المزار
فاجمعني عليك بخدمة توصلني إليك كيف يستدل عليك بما
هو في وجوده مفتقر إليك أيكون لغيرك من الظهور ما ليس
لك حتى يكون هو المظهر لك متى غبت حتى تحتاج إلى
دليل يدل عليك ومتى بعدت حتى تكون الآثار هي التي
335

توصل إليك عميت عين لا تراك عليها رقيبا وخسرت صفقة
عبد لم تجعل له من حبك نصيبا الهى أمرت بالرجوع إلى
الآثار فارجعني إليك بكسوة الأنوار وهداية الاستبصار حتى
ارجع إليك منها كما دخلت إليك منها مصون السر عن النظر
إليها ومرفوع الهمة عن الاعتماد عليها انك على كل شئ
قدير الهى هذا ذلي ظاهر بين يديك وهذا حالي لا يخفى
عليك منك اطلب الوصول إليك وبك استدل عليك فاهدني
بنورك إليك واقمنى بصدق العبودية بين يديك الهى علمني
من علمك المخزون وصنى بسترك المصون الهى حققني
بحقايق أهل القرب واسئلك بي مسلك أهل الجذب الهى
أغنني بتدبيرك لي عن تدبيري وباختيارك عن اختياري و
أوقفني على مراكز اضطراري الهى أخرجني من ذل نفسي و
طهرني من شكى وشركي قبل حلول رمسى بك انتصر
فانصرني وعليك أتوكل فلا تكلني وإياك اسئل فلا تخيبني و
في فضلك ارغب فلا تحرمني وبجنابك انتسب فلا تبعدني و
ببابك اقف فلا تطردني الهى تقدس رضاك ان يكون
(تكون) له علة منك فكيف يكون (تكون) له علة منى الهى
أنت الغنى بذاتك ان يصل إليك النفع منك فكيف لا تكون
غنيا عنى الهى ان القضاء والقدر يمنيني وان الهوى بوثائق
الشهوة اسرني فكن أنت النصير لي حتى تنصرنى وتبصرني و
أغنني بفضلك حتى استغنى بك عن طلبي أنت الذي أشرقت
336

الأنوار في قلوب أوليائك حتى عرفوك ووحدوك وأنت
الذي أزلت الأغيار عن قلوب أحبائك حتى لم يحبوا سواك و
لم يلجئوا إلى غيرك أنت المؤنس لهم حيث أو حشتهم العوالم
وأنت الذي هديتهم حيث استبانت لهم المعالم ماذا وجد من
فقدك وما الذي فقد من وجدك لقد خاب من رضى دونك بدلا
ولقد خسر من بغى عنك متحولا كيف يرجى سواك وأنت ما
قطعت الاحسان وكيف يطلب من غيرك وأنت ما بدلت عادة
الامتنان يا من اذاق أحبائه حلاوة المؤانسة فقاموا بين يديه
متملقين ويا من البس أوليائه ملابس هيبته فقاموا بين يديه
مستغفرين أنت الذاكر قبل الذاكرين وأنت البادى بالاحسان
قبل توجه العابدين وأنت الجواد بالعطاء قبل طلب الطالبين و
أنت الوهاب ثم لما وهبت لنا من المستقرضين الهى اطلبني
برحمتك حتى أصل إليك واجذبني بمنك حتى اقبل عليك
الهى ان رجائي لا ينقطع عنك وان عصيتك كما أن خوفي لا
يزايلني وان أطعتك فقد دفعتني العوالم إليك وقد أو قعنى
علمي بكرمك عليك الهى كيف اخيب وأنت املى أم كيف
أهان وعليك متكلى الهى كيف استعز وفي الذلة اركزتنى أم
كيف لا استعز واليك نسبتني الهى كيف لا افتقر وأنت الذي
في الفقراء أقمتني أم كيف افتقر وأنت الذي بجودك أغنيتني و
أنت الذي لا اله غيرك تعرفت لكل شئ فما جهلك شئ و
أنت الذي تعرفت إلى في كل شئ فرايتك ظاهرا في كل
337

شئ وأنت الظاهر لكل شئ يا من استوى برحمانيته
فصار العرش غيبا في ذاته محقت الآثار بالآثار ومحوت
الأغيار بمحيطات افلاك الأنوار يا من احتجب في سرادقات
عرشه عن أن تدركه الابصار يا من تجلى بكمال بهائه
فتحققت عظمته الاستواء كيف تخفى وأنت الظاهر أم كيف
تغيب وأنت الرقيب الحاضر انك على كل شئ قدير و
الحمد لله وحده
338

دعاء امام سجاد (عليه السلام) در روز عرفه
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين اللهم لك الحمد بديع السماوات
والأرض ذا الجلال والاكرام رب الأرباب واله كل مالوه وخالق
كل مخلوق ووارث كل شئ ليس كمثله شئ ولا يعزب عنه
علم شئ وهو بكل شئ محيط وهو على كل رقيب أنت الله لا
اله الا أنت الاحد المتوحد الفرد المتفرد وأنت الله لا اله الا
أنت الكريم المتكرم العظيم المتعظم الكبير المتكبر وأنت الله لا
اله الا أنت العلى المتعال الشديد المحال وأنت الله لا اله الا
أنت الرحمن الرحيم العليم الحكيم وأنت الله لا اله الا أنت
السميع البصير القديم الخبير وأنت الله لا اله الا أنت الكريم
الأكرم الدائم الأدوم وأنت الله لا اله الا أنت الأول قبل كل أحد
والاخر بعد كل عدد وأنت الله لا اله الا أنت الداني في علوه
والعالي في دنوه وأنت الله لا اله الا أنت ذو البهاء والمجد
والكبرياء والحمد وأنت الله لا اله الا أنت الذي انشات الأشياء
من غير سنخ وصورت ما صورت من غير مثال وابتدعت
المبتدعات بلا احتذاء أنت الذي قدرت كل شئ تقديرا
ويسرت كل شئ تيسيرا ودبرت ما دونك تدبيرا أنت الذي لم
يعنك على خلقك شريك ولم يوازرك في امرك وزير ولم يكن
339

لك مشاهد ولا نظير أنت الذي أردت فكان حتما ما أردت
وقضيت فكان عدلا ما قضيت وحكمت فكان نصفا ما حكمت
أنت الذي لا يحويك مكان ولم يقم لسلطانك سلطان ولم يعيك
برهان ولا بيان أنت الذي أحصيت كل شئ عددا وجعلت
لكل شئ أمدا وقدرت كل شئ تقديرا أنت الذي قصرت
الأوهام عن ذاتيتك وعجزت الافهام عن كيفيتك ولم تدرك
الابصار موضع اينيتك أنت الذي لا تحد فتكون محدودا ولم
تمثل فتكون موجودا ولم تلد مولودا أنت الذي لا ضد معك
فيعاندك ولا عدل لك فيكاثرك ولا ند لك فيعارضك أنت الذي
ابتدء واخترع واستحدث وابتدع وأحسن صنع ما صنع سبحانك
ما اجل شأنك واسنى في الأماكن مكانك واصدع بالحق فرقانك
سبحانك من لطيف ما ألطفك ورؤف ما ارافك وحكيم ما
اعرفك سبحانك من مليك ما امنعك وجواد ما أوسعك ورفيع ما
أرفعك ذو البهاء والمجد والكبرياء والحمد سبحانك بسطت
بالخيرات يدك وعرفت الهداية من عندك فمن التمسك لدين أو
دنيا وجدك سبحانك خضع لك من جرى في علمك وخشع
لعظمتك ما دون عرشك وانقاد للتسليم لك كل خلقك سبحانك
لا تحس ولا تجس ولا تمس ولا تكاد ولا تماط ولا تنازع ولا
تجارى ولا تمارى ولا تخادع ولا تماكر سبحانك سبيلك جدد
وأمرك رشد وأنت حي صمد سبحانك قولك حكم وقضاؤك
حتم وارادتك عزم سبحانك لا رآد لمشيتك ولا مبدل لكلماتك
سبحانك باهر الآيات فاطر السماوات بارئ النسمات لك
340

الحمد حمدا يدوم بدوامك ولك الحمد حمدا خالدا بنعمتك
ولك الحمد حمدا يوازى صنعك ولك الحمد حمدا يزيد على
رضاك ولك الحمد حمدا مع حمد كل حامد وشكرا يقصر عنه
شكر كل شاكر حمدا لا ينبغي الا لك ولا يتقرب به الا إليك
حمدا يستدام به الأول ويستدعى به دوام الاخر حمدا يتضاعف
على كرور الأزمنة ويتزايد اضعافا مترادفة حمدا يعجز عن
احصائه الحفظة ويزيد على ما أحصته في كتابك الكتبة حمدا
يوازن عرشك المجيد ويعادل كرسيك الرفيع حمدا يكمل
لديك ثوابه ويستغرق كل جزاء جزاؤه حمدا ظاهره وفق لباطنه
وباطنه وفق لصدق النية حمدا لم يحمدك خلق مثله ولا يعرف
أحد سواك فضله حمدا يعان من اجتهد في تعديده ويؤيد من
أغرق نزعا في توفيته حمدا يجمع ما خلقت من الحمد وينتظم
ما أنت خالقه من بعد حمدا لا حمد أقرب إلى قولك منه ولا
احمد ممن يحمدك به حمدا يوجب بكرمك المزيد بوفوره
وتصله بمزيد بعد مزيد طولا منك حمدا يجب لكرم وجهك
ويقابل عز جلالك رب صل على محمد وآل محمد المنتجب
المصطفى المكرم المقرب أفضل صلواتك وبارك عليه أتم
بركاتك وترحم عليه امتع رحماتك رب صل على محمد وآله
صلاة زاكية لا تكون صلاة أزكى منها وصل عليه صلاة نامية لا
تكون صلاة انمى منها وصل عليه صلاة راضية لا تكون صلاة
فوقها رب صل على محمد وآله صلاة ترضيه وتزيد على رضاه
وصل عليه صلاة ترضيك وتزيد على رضاك له وصل عليه
341

صلاة لا ترضى له الا بها ولا ترى غيره لها اهلا رب صل على
محمد وآله صلاة تجاوز رضوانك ويتصل اتصالها ببقائك ولا
ينفد كما لا تنفد كلماتك رب صل على محمد وآله صلاة تنتظم
صلوات ملائكتك وأنبيائك ورسلك وأهل طاعتك وتشتمل
على صلوات عبادك من جنك وانسك وأهل اجابتك وتجتمع
على صلاة كل من ذرات وبرات من أصناف خلقك رب صل
عليه وآله صلاة تحيط بكل صلاة سالفة ومستانفة وصل عليه
وعلى آله صلاة مرضية لك ولمن دونك وتنشئ مع ذلك
صلوات تضاعف معها تلك الصلوات عندها وتزيدها على
كرور الأيام زيادة في تضاعيف لا يعدها غيرك رب صل على
أطائب أهل بيته الذين اخترتهم لأمرك وجعلتهم خزنة علمك
وحفظة دينك وخلفائك في ارضك وحججك على عبادك
وطهرتهم من الرجس والدنس تطهيرا بارادتك وجعلتهم
الوسيلة إليك والمسلك إلى جنتك رب صل على محمد وآله
صلاة تجزل لهم بها من نحلك وكرامتك وتكمل لهم الأشياء من
عطاياك ونوافلك وتوفر عليهم الحظ من عوائدك وفوآئدك رب
صل عليه وعليهم صلاة لا امد في اولها ولا غاية لأمدها ولا
نهاية لاخرها رب صل عليهم زنة عرشك وما دونه وملا
سمواتك وما فوقهن وعدد ارضيك وما تحتهن وما بينهن صلاة
تقربهم منك زلفى وتكون لك ولهم رضى ومتصلة بنظائرهن
ابدا اللهم انك أيدت دينك في كل اوان بامام أقمته علما لعبادك
ومنارا في بلادك بعد أن وصلت حبله بحبلك وجعلته الذريعة
342

إلى رضوانك وافترضت طاعته وحذرت معصيته وأمرت بامتثال
أوامره والانتهآء عند نهيه والا يتقدمه متقدم ولا يتأخر عنه متأخر
فهو عصمة اللآئذين وكهف المؤمنين وعروة المتمسكين وبهاء
العالمين اللهم فاوزع لوليك شكر ما أنعمت به عليه واوزعنا
مثله فيه واته من لدنك سلطانا نصيرا وافتح له فتحا يسيرا واعنه
بركنك الأعز واشدد إزره وقو عضده وراعه بعينك واحمه
بحفظك وانصره بملآئكتك وامدده بجندك الأغلب واقم به
كتابك وحدودك وشرائعك وسنن رسولك، صلواتك اللهم
عليه وآله واحى به ما اماته الظالمون من معالم دينك وأجل به
صدآء الجور عن طريقتك وابن به الضراء من سبيلك وازل به
الناكبين عن صراطك وامحق به بغاة قصدك عوجا والن جانبه
لأوليائك وابسط يده على أعدائك وهب لنا رأفته ورحمته
وتعطفه وتحننه واجعلنا له سامعين مطيعين وفى رضاه ساعين
والى نصرته والمدافعة عنه مكنفين واليك والى رسولك
صلواتك اللهم عليه وآله بذلك متقربين اللهم وصل على
أوليائهم المعترفين بمقامهم المتبعين منهجهم المقتفين آثارهم
المستمسكين بعروتهم المتمسكين بولايتهم المؤتمين بإمامتهم
المسلمين لأمرهم المجتهدين في طاعتهم المنتظرين ايامهم
المآدين إليهم أعينهم الصلوات المباركات الزاكيات الناميات
الغاديات الرائحات وسلم عليهم وعلى أرواحهم واجمع على
التقوى أمرهم وأصلح لهم شؤونهم وتب عليهم انك أنت التواب
الرحيم وخير الغافرين واجعلنا معهم في دار السلام برحمتك يا
343

ارحم الراحمين اللهم هذا يوم عرفة يوم شرفته وكرمته وعظمته
نشرت فيه رحمتك ومننت فيه بعفوك واجزلت فيه عطيتك
وتفضلت به على عبادك اللهم وانا عبدك الذي أنعمت عليه قبل
خلقك له وبعد خلقك إياه، فجعلته ممن هديته لدينك ووفقته
لحقك وعصمته بحبلك وادخلته في حزبك وارشدته لموالاة
أوليائك ومعاداة أعدائك ثم امرته فلم يأتمر وزجرته فلم ينزجر
ونهيته عن معصيتك فخالف امرك إلى نهيك لا معاندة لك ولا
استكبارا عليك بل دعاه هواه إلى ما زيلته والى ما حذرته واعانه
على ذلك عدوك وعدوه فاقدم عليه عارفا بوعيدك راجيا لعفوك
واثقا بتجاوزك وكان أحق عبادك مع ما مننت عليه الا يفعل
وها انا ذا بين يديك صاغرا ذليلا خاضعا خاشعا خائفا معترفا
بعظيم من الذنوب تحملته وجليل من الخطايا اجترمته مستجيرا
بصفحك لائذا برحمتك موقنا انه لا يجيرني منك مجير ولا
يمنعني منك مانع، فعد على بما تعود به على من اقترف من
تغمدك وجد على بما تجود به على من القى بيده إليك من
عفوك وامنن على بما لا يتعاظمك ان تمن به على من أملك من
غفرانك واجعل لي في هذا اليوم نصيبا أنال به حظا من
رضوانك ولا تردني صفرا مما ينقلب به المتعبدون لك من
عبادك وانى وان لم أقدم ما قدموه من الصالحات فقد قدمت
توحيدك ونفى الأضداد والأنداد والاشباه عنك واتيتك من
الأبواب التي أمرت ان تؤتى منها وتقربت إليك بما لا يقرب
أحد منك الا بالتقرب به ثم اتبعت ذلك بالإنابة إليك والتذلل
344

والاستكانة لك وحسن الظن بك والثقة بما عندك وشفعته
برجآئك الذي قل ما يخيب عليه راجيك وسالتك مسألة الحقير
الذليل البائس الفقير الخائف المستجير ومع ذلك خيفة وتضرعا
وتعوذا وتلوذا لا مستطيلا بتكبر المتكبرين ولا متعاليا بدالة
المعطيعين ولا مستطيلا بشفاعة الشافعين وانا بعد أقل الأقلين
وأذل الأذلين، ومثل الذرة أو دونها فيا من لم يعاجل المسيئين
ولا ينده المترفين ويا من يمن بإقالة العاثرين ويتفضل بانظار
الخاطئين انا المسيئ المعترف الخاطئ العاثر انا الذي أقدم
عليك مجترئا انا الذي عصاك متعمدا انا الذي استخفى من
عبادك وبارزك انا الذي هاب عبادك وامنك انا الذي لم يرهب
سطوتك ولم يخف باسك انا الجاني على نفسه انا المرتهن
ببليته انا القليل الحياء انا الطويل العناء بحق من انتجبت من
خلقك وبمن اصطفيته لنفسك بحق من اخترت من بريتك ومن
اجتبيت لشأنك بحق من وصلت طاعته بطاعتك ومن جعلت
معصيته كمعصيتك بحق من قرنت موالاته بموالاتك ومن نطت
معاداته بمعاداتك تغمدني في يومى هذا بما تتغمد به من جار
إليك متنصلا وعاذ باستغفارك تائبا وتولني بما تتولى به أهل
طاعتك والزلفى لديك والمكانه منك وتوحدني بما تتوحد به
من وفى بعهدك واتعب نفسه في ذاتك واجهدها في مرضاتك
ولا تؤاخذني بتفريطى في جنبك وتعدى طورى في حدودك
ومجاوزة احكامك ولا تستدرجني باملائك لي استدراج من
منعني خير ما عنده ولم يشركك في حلول نعمته بي ونبهني من
345

رقدة الغافلين وسنة المسرفين ونعسة المخذولين وخذ بقلبي
إلى ما استعملت به القانتين واستعبدت به المتعبدين واستنقذت
به المتهاونين وأعذني مما يباعدني عنك ويحول بيني وبين
حظى منك ويصدني عما أحاول لديك وسهل لي مسلك
الخيرات إليك والمسابقة إليها من حيث أمرت والمشاحة فيها
على ما أردت ولا تمحقني فيمن تمحق من المستخفين بما
اوعدت ولا تهلكني مع من تهلك من المتعرضين لمقتك ولا
تتبرنى فيمن تتبر من المنحرفين عن سبلك ونجني من غمرات
الفتنة وخلصني من لهوات البلوى واجرني من اخذ الاملآء
وحل بيني وبين عدو يضلني وهوى يوبقني ومنقصة ترهقني ولا
تعرض عنى اعراض من لا ترضى عنه بعد غضبك ولا تؤيسني
من الامل فيك فيغلب على القنوط من رحمتك ولا تمنحني بما
لا طاقه لي به فتبهظني مما تحملنيه من فضل محبتك ولا
ترسلني من يدك ارسال من لا خير فيه ولا حاجة بك إليه ولا
انابة له ولا ترم بي رمى من سقط من عين رعايتك ومن اشتمل
عليه الخزي من عندك بل خذ بيدي من سقطة المتردين ووهلة
المتعسفين وزلة المغرورين وورطة الهالكين وعافني مما ابتليت
به طبقات عبيدك وامائك وبلغني مبالغ من عنيت به وأنعمت
عليه ورضيت عنه فاعشته حميدا وتوفيته سعيدا وطوقنى طوق
الاقلاع عما يحبط الحسنات ويذهب بالبركات واشعر قلبي
الازدجار عن قبائح السيئات وفواضح الحوبات ولا تشغلني بما
لا أدركه الا بك عما لا يرضيك عنى غيره وانزع من قلبي حب
346

دنيا دنية تنهى عما عندك وتصد عن ابتغاء الوسيلة إليك وتذهل
عن التقرب منك وزين لي التفرد بمناجاتك بالليل والنهار وهب
لي عصمة تدنينى من خشيتك وتقطعني عن ركوب محارمك
وتفكني من أسر العظائم وهب لي التطهير من دنس العصيان
واذهب عنى درن الخطايا وسربلنى بسربال عافيتك وردنى رداء
معافاتك وجللنى سوابغ نعمآئك وظاهر لدى فضلك وطولك
وأيدني بتوفيقك وتسديدك واعنى على صالح النية ومرضى
القول ومستحسن العمل ولا تكلني إلى حولي وقوتي دون
حولك وقوتك ولا تخزني يوم تبعثني للقائك ولا تفضحني بين
يدي أوليائك ولا تنسني ذكرك ولا تذهب عنى شكرك بل الزمنية
في أحوال السهو عند غفلات الجاهلين لآلائك واوزعني ان
اثنى بما اوليتنيه واعترف بما أسديته إلى واجعل رغبتي إليك
فوق رغبة الراغبين وحمدي إياك فوق حمد الحامدين ولا
تخذلني عند فاقنى إليك ولا تهلكني بما أسديته إليك ولا
تجبهني بما جبهت به المعاندين لك فانى لك مسلم اعلم أن
الحجة لك وانك أولى بالفضل واعود بالاحسان وأهل التقوى
وأهل المغفرة وانك بان تعفو أولى منك بان تعاقب وانك بان
تستر أقرب منك إلى أن تشهر فاحينى حيوة طيبة تنتظم بما أريد
وتبلغ ما أحب من حيث لا آتي ما تكره ولا ارتكب ما نهيت عنه
وأمتني ميتة من يسعى نوره بين يديه وعن يمينه وذللنى بين
يديك واعزني عند خلقك وضعني إذا خلوت بك وارفعني بين
عبادك واغنني عمن هو غنى عنى وزدني إليك فاقة وفقرا
347

وأعذني من شماته الأعداء ومن حلول البلآء ومن الذل والعناء
تغمدني فيما اطلعت عليه منى بما يتغمد به القادر على البطش
لولا حلمه والاخذ على الجريرة لولا أناته وإذا أردت بقوم فتنة
أو سوء فنجني منها لواذا بك وإذ لم تقمنى مقام فضيحة في
دنياك فلا تقمنى مثله في آخرتك واشفع لي أوائل مننك
بأواخرها وقديم فوائدك بحوادثها ولا تمدد لي مدا يقسو معه
قلبي ولا تقرعني قارعة يذهب لها بهائي ولا تسمنى خسيسة
يصغر لها قدري ولا نقيصة يجهل من اجلها مكاني، ولا ترعنى
روعة أبلس بها ولا خيفة أوجس دونها اجعل هيبتي في وعيدك
وحذرى من اعذارك وانذارك ورهبتى عند تلاوة آياتك واعمر
ليلى بايقاظى فيه لعبادتك وتفردى بالتهجد لك وتجردى
بسكونى إليك وانزال حوائجي بك ومنازلتي إياك في فكاك
رقبتي من نارك واجارتي مما فيه أهلها من عذابك ولا تذرني
في طغياني عامها ولا في غمرتي ساهيا حتى حين ولا تجعلني
عظة لمن اتعظ ولا نكالا لمن اعتبر ولا فتنة لمن نظر ولا تمكر
بي فيمن تمكر به ولا تستبدل بي غيري ولا تغير لي اسما ولا
تبدل لي جسما ولا تتخذني هزوا لخلقك ولا سخريا لك ولا
تبعا الا لمرضاتك ولا ممتهنا الا بالانتقام لك واوجدنى برد
عفوك وحلاوة رحمتك وروحك وريحانك وجنة نعيمك
وأذقني طعم الفراغ لما تحب بسعة من سعتك والاجتهاد فيما
يزلف لديك وعندك واتحفني بتحفة من تحفاتك واجعل
تجارتي رابحة وكرتى غير خاسرة واخفني مقامك وشوقني
348

لقاءك وتب على توبة نصوحا لا تبق معها ذنوبا صغيرة ولا كبيرة
ولا تذر معها علانية ولا سريرة وانزع الغل من صدري للمؤمنين
واعطف بقلبي على الخاشعين وكن لي كما تكون للصالحين
وحلني حلية المتقين واجعل لي لسان صدق في الغابرين وذكرا
ناميا في الآخرين وواف بي عرصة الأولين وتمم سبوغ نعمتك
على وظاهر كراماتها لدى املا من فوائدك يدي وسق كرآئم
مواهبك إلى وجاور بي الأطيبين من أوليائك في الجنان التي
زينتها لأصفيائك وجللنى شرائف نحلك في المقامات المعدة
لأحبائك واجعل لي عندك مقيلا آوى إليه مطمئنا ومثابة اتبوؤها
وأقر عينا ولا تقايسني بعظيمات الجرائر ولا تهلكني يوم تبلى
السرائر وازل عنى كل شك وشبهة واجعل لي في الحق طريقا
من كل رحمة واجزل لي قسم المواهب من نوالك ووفر على
حظوظ الاحسان من افضالك واجعل قلبي واثقا بما عندك
وهمى مستفرغا لما هو لك واستعملني بما تستعمل به خالصتك
واشرب قلبي عند ذهول العقول طاعتك واجمع لي الغنى
والعفاف والدعة والمعافات والصحة والسعة والطمأنينة والعافية
ولا تحبط حسناتي بما يشوبها من معصيتك ولا خلواتي بما
يعرض لي من نزعات فتنتك وصن وجهي عن الطلب إلى أحد
من العالمين وذبني عن التماس ما عند الفاسقين ولا تجعلني
للظالمين ظهيرا ولا لهم على محو كتابك يدا ونصيرا وحطنى
من حيث لا اعلم حياطة تقيني بها وافتح لي أبواب توبتك
ورحمتك ورافتك ورزقك الواسع انى إليك من الراغبين وأتمم
349

لي انعامك انك خير المنعمين واجعل باقي عمرى في الحج
والعمرة ابتغاء وجهك يا رب العالمين وصلى الله على محمد
وآله الطيبين الطاهرين والسلام عليه وعليهم ابد الابدين.
350

دعاى امام سجاد (عليه السلام) در روز عيد قربان
بسم الله الرحمن الرحيم
اللهم هذا يوم مبارك ميمون والمسلمون فيه مجتمعون في
أقطار ارضك يشهد السائل منهم والطالب والراغب والراهب
وأنت الناظر في حوائجهم فأسئلك بجودك وكرمك وهوان ما
سألتك عليك أن تصلى على محمد وآله وأسئلك اللهم ربنا بأن
لك الملك ولك الحمد لا اله إلا أنت الحليم الكريم الحنان
المنان ذو الجلال والاكرام بديع السماوات والأرض مهما
قسمت بين عبادك المؤمنين من خير أو عافية أو بركة أو هدى أو
عمل بطاعتك أو خير تمن به عليهم تهديهم به إليك أو ترفع لهم
عندك درجة أو تعطيهم به خيرا من خير الدنيا والآخرة وأسألك
اللهم بأن لك الملك والحمد لا إله إلا أنت أن تصلي على
محمد وآل محمد عبدك ورسولك وحبيبك وصفوتك وخيرتك
من خلقك وعلى آل محمد الأبرار الطاهرين الأخيار صلاة لا
يقوى على إحصائها إلا أنت وأن تشركنا في صالح من دعاك في
هذا اليوم من عبادك المؤمنين يا رب العالمين وأن تغفر لنا ولهم
إنك على كل شئ قدير اللهم إليك تعمدت بحاجتي وبك
أنزلت اليوم فقري وفاقتي ومسكنتي وإني بمغفرتك ورحمتك
أوثق مني بعملي ولمغفرتك ورحمتك أوسع من ذنوبي فصل
351

على محمد وآل محمد وتول قضاء كل حاجة هي لي بقدرتك
عليها وتيسير ذلك عليك وبفقري إليك وغناك عني فإني لم
أصب خيرا قط إلا منك ولم يصرف عني سوء قط أحد غيرك
ولا أرجو لأمر آخرتي ودنياي سواك اللهم من تهيأ وتعبأ وأعد
واستعد لوفادة إلى مخلوق رجاء رفده ونوافله وطلب نيله
وجائزته فإليك يا مولاي كانت اليوم تهيئتي وتعبيتي وإعدادي
واستعدادي رجاء عفوك ورفدك وطلب نيلك وجائزتك اللهم
فصل على محمد وآل محمد ولا تخيب اليوم ذلك من رجائي يا
من لا يحفيه سائل ولا ينقصه نائل فإني لم آتك ثقة مني بعمل
صالح قدمته ولا شفاعة مخلوق رجوته إلا شفاعة محمد وأهل
بيته صلواتك عليه وعليهم وسلامك أتيتك مقرا بالجرم
والإساءة إلى نفسي أتيتك أرجو عظيم عفوك الذي عفوت به
عن الخاطئين ثم لم يمنعك طول عكوفهم على عظيم الجرم أن
عدت عليهم بالرحمة والمغفرة فيا من رحمته واسعة وعفوه
عظيم يا عظيم يا عظيم يا كريم يا كريم صل على محمد وآل
محمد وعد علي برحمتك وتعطف علي بفضلك وتوسع علي
بمغفرتك اللهم إن هذا المقام لخلفائك وأصفيائك ومواضع
أمنائك في الدرجة الرفيعة التي اختصصتهم بها قد ابتزوها وأنت
المقدر لذلك لا يغالب أمرك ولا يجاوز المحتوم من تدبيرك
كيف شئت وأنى شئت ولما أنت أعلم به غير متهم على خلقك
ولا لإرادتك حتى عاد صفوتك وخلفاؤك مغلوبين مقهورين
مبتزين يرون حكمك مبدلا وكتابك منبوذا وفرائضك محرفة عن
352

جهات أشراعك وسنن نبيك متروكة اللهم العن أعداءهم من
الأولين والآخرين ومن رضى بفعالهم وأشياعهم واتباعهم اللهم
صل على محمد وآل محمد إنك حميد مجيد كصلواتك
وبركاتك وتحياتك على أصفيائك إبراهيم وآل إبراهيم وعجل
الفرج والروح والنصرة والتمكين والتأييد لهم اللهم واجعلني
من أهل التوحيد والايمان بك والتصديق برسولك والأئمة
الذين حتمت طاعتهم ممن يجري ذلك به وعلى يديه آمين رب
العالمين اللهم ليس يرد غضبك إلا حلمك ولا يرد سخطك إلا
عفوك ولا يجير من عقابك إلا رحمتك ولا ينجيني منك إلا
التضرع إليك وبين يديك فصل على محمد وآل محمد وهب لنا
يا إلهي من لدنك فرجا بالقدرة التي بها تحيي أموات العباد وبها
تنشر ميت البلاد ولا تهلكني يا إلهي غما حتى تستجيب لي
وتعرفني الإجابة في دعائي وأذقني طعم العافية إلى منتهى
أجلي ولا تشمت بي عدوي ولا تمكنه من عنقي ولا تسلطه
علي إلهي إن رفعتني فمن ذا الذي يضعني وإن وضعتني فمن ذا
الذي يرفعني وإن أكرمتني فمن ذا الذي يهينني وإن اهنتني فمن
ذا الذي يكرمني وإن عذبتني فمن ذا الذي يرحمني وإن
أهلكتني فمن ذا الذي يعرض لك في عبدك أو يسئلك عن أمره
وقد علمت أنه ليس في حكمك ظلم ولا في نقمتك عجلة وإنما
يعجل من يخاف الفوت وإنما يحتاج إلى الظلم الضعيف وقد
تعاليت يا إلهي عن ذلك علوا كبيرا اللهم صل على محمد وآل
محمد ولا تجعلني للبلاء غرضا ولا لنقمتك نصبا ومهلني
353

ونفسني وأقلني عثرتي ولا تبتليني ببلاء على أثر بلاء فقد ترى
ضعفي وقلة حيلتي وتضرعي إليك أعوذ بك اللهم اليوم من
غضبك فصل على محمد وآله واعذني وأستجير بك اليوم من
سخطك فصل على محمد وآله وأجرني وأسئلك أمنا من
عذابك فصل على محمد وآله وآمني وأستهديك فصل على
محمد وآله واهدني واستنصرك فصل على محمد وآله
وانصرني واسترحمك فصل على محمد وآله وارحمني
وأستكفيك فصل على محمد وآله واكفني واسترزقك فصل
على محمد وآله وارزقني وأستعينك فصل على محمد وآله
وأعني واستغفرك لما سلف من ذنوبي فصل على محمد وآله
واغفر لي واستعصمك فصل على محمد وآله واعصمني فإني
لن أعود لشئ كرهته مني إن شئت ذلك يا رب يا رب يا حنان
يا منان يا ذا الجلال والاكرام صل على محمد وآله واستجب لي
جميع ما سئلتك وطلبت إليك ورغبت فيه إليك وارده وقدره
واقضه وأمضه وخرلي فيما تقضى منه وبارك لي في ذلك
وتفضل علي به واسعدني بما تعطيني منه وزدني من فضلك
وسعة ما عندك، فإنك واسع كريم وصل ذلك بخير الآخرة
ونعيمها يا أرحم الراحمين.
354

دعاى كميل عليه الرحمة
× مرحوم علامه مجلسي در زاد المعاد مىفرمايد كه: دعاى
كميل از بهترين دعاها است و حضرت أمير المؤمنين (عليه السلام) آن را به كميل
تعليم فرمودند كه هر شب جمعه و شب پانزدهم شعبان خوانده شود
و براى كفايت از شر دشمنان و زيادى رزق و آمرزش گناهان، بسيار نافع
است و آن دعاى شريف أين است:
بسم الله الرحمن الرحيم
اللهم إني أسئلك برحمتك التي وسعت كل شئ و
بقوتك التي قهرت بها كل شئ وخضع لها كل شئ وذل
لها كل شئ وبجبروتك التي غلبت بها كل شئ وبعزتك
التي لا يقوم لها شئ وبعظمتك التي ملأت كل شئ و
بسلطانك الذي علا كل شئ وبوجهك الباقي بعد فناء كل
شئ وبأسمائك التي ملأت أركان كل شئ وبعلمك الذي
أحاط بكل شئ وبنور وجهك الذي أضاء له كل شئ يا
نور يا قدوس يا أول الأولين ويا اخر الآخرين اللهم اغفر لي
الذنوب التي تهتك العصم اللهم اغفر لي الذنوب التي تنزل النقم
اللهم اغفر لي الذنوب التي تغير النعم اللهم اغفر لي الذنوب التي
تحبس الدعاء اللهم اغفر لي الذنوب التي تنزل البلاء اللهم
355

اغفر لي كل ذنب اذنبته وكل خطيئة اخطاتها اللهم إني أتقرب
إليك بذكرك واستشفع بك إلى نفسك واسئلك بجودك ان
تدنينى من قربك وان توزعني شكرك وان تلهمني ذكرك اللهم إني
أسئلك سؤال خاضع متذلل خاشع ان تسامحني و
ترحمني وتجعلني بقسمك راضيا قانعا وفي جميع الأحوال
متواضعا اللهم واسئلك سؤال من اشتدت فاقته وانزل بك
عند الشدائد حاجته وعظم فيما عندك رغبته اللهم عظم
سلطانك وعلا مكانك وخفى مكرك وظهر امرك وغلب
قهرك وجرت قدرتك ولا يمكن الفرار من حكومتك اللهم لا
أجد لذنوبي غافرا ولا لقبائحي ساترا ولا لشئ من عملي
القبيح بالحسن مبدلا غيرك لا إله إلا أنت سبحانك وبحمدك
ظلمت نفسي وتجرات بجهلي وسكنت إلى قديم ذكرك لي و
منك على اللهم مولاي كم من قبيح سترته وكم من فادح من
البلاء أقلته وكم من عثار وقيته وكم من مكروه دفعته وكم من
ثناء جميل لست اهلا له نشرته اللهم عظم بلائي وافرط بي
سوء حالي وقصرت بي أعمالي وقعدت بي اغلالي وحبسني
عن نفعي بعد املى وخدعتني الدنيا بغرورها ونفسي
بجنايتها ومطالى يا سيدي فأسئلك بعزتك ان لا يحجب
عنك دعائي سوء عملي وفعالى ولا تفضحني بخفى ما
اطلعت عليه من سرى ولا تعاجلنى بالعقوبة على ما عملته
في خلواتي من سوء فعلى واسائتي ودوام تفريطي وجهالتي
وكثرة شهواتي وغفلتي وكن اللهم بعزتك لي في كل الأحوال
356

رؤفا وعلى في جميع الأمور عطوفا الهى وربى من لي غيرك
اسئله كشف ضري والنظر في امرى الهى ومولاي أجريت
على حكما اتبعت فيه هوى نفسي ولم احترس فيه من تزيين
عدوى فغرني بما اهوى واسعده على ذلك القضاء
فتجاوزت بما جرى على من ذلك بعض حدودك وخالفت
بعض اوامرك فلك الحمد على في جميع ذلك ولا حجة لي
فيما جرى على فيه قضاؤك والزمني حكمك وبلاؤك وقد
اتيتك يا الهى بعد تقصيري واسرافي على نفسي معتذرا نادما
منكسرا مستقيلا مستغفرا منيبا مقرا مذعنا معترفا لا أجد مفرا
مما كان منى ولا مفزعا أتوجه إليه في امرى غير قبولك
عذرى وادخالك إياي في سعة رحمتك اللهم فاقبل عذرى و
ارحم شدة ضري وفكنى من شد وثاقي يا رب ارحم ضعف
بدني ورقة جلدي ودقة عظمي يا من بدء خلقي وذكرى و
تربيتي وبرى وتغذيتي هبني لابتداء كرمك وسالف برك بي
يا الهى وسيدي وربى أتراك معذبي بنارك بعد توحيدك و
بعد ما انطوى عليه قلبي من معرفتك ولهج به لساني من ذكرك
وأعتقده ضميري من حبك وبعد صدق اعترافي ودعائي
خاضعا لربوبيتك هيهات أنت أكرم من أن تضيع من ربيته أو
تبعد من ادنيته أو تشرد من اويته أو تسلم إلى البلاء من كفيته و
رحمته وليت شعري يا سيدي وإلهي ومولاي اتسلط النار
على وجوه خرت لعظمتك ساجدة وعلى السن نطقت
بتوحيدك صادقة وبشكرك مادحة وعلى قلوب اعترفت
357

بالهيتك محققة وعلى ضمائر حوت من العلم بك حتى
صارت خاشعة وعلى جوارح سعت إلى أو طان تعبدك
طائعة وأشارت باستغفارك مذعنة ما هكذا الظن بك ولا
أخبرنا بفضلك عنك يا كريم يا رب وأنت تعلم ضعفي عن
قليل من بلاء الدنيا وعقوباتها وما يجرى فيها من المكاره
على أهلها على أن ذلك بلاء ومكروه قليل مكثه يسير بقائه
قصير مدته فكيف احتمالي لبلاء الآخرة وجليل وقوع
المكاره فيها وهو بلاء تطول مدته ويدوم مقامه ولا يخفف
عن أهله لأنه لا يكون إلا عن غضبك وانتقامك وسخطك و
هذا ما لا تقوم له السماوات والأرض يا سيدي فكيف لي و
انا عبدك الضعيف الذليل الحقير المسكين المستكين يا الهى
وربى وسيدي ومولاي لأي الأمور إليك أشكو ولما منها
اضج وابكى لاليم العذاب وشدته أم لطول البلاء ومدته فلئن
صيرتني للعقوبات مع أعدائك وجمعت بيني وبين أهل بلائك
وفرقت بيني وبين أحبائك وأوليائك فهبني يا الهى و
سيدي ومولاي وربى صبرت على عذابك فكيف اصبر على
فراقك وهبني صبرت على حر نارك فكيف اصبر عن النظر
إلى كرامتك أم كيف أسكن في النار ورجائي عفوك فبعزتك
يا سيدي ومولاي أقسم صادقا لئن تركتني ناطقا لاضجن
إليك بين أهلها ضجيج الآملين ولأصرخن إليك صراخ
المستصرخين ولابكين عليك بكاء الفاقدين ولانادينك أين
كنت يا ولى المؤمنين يا غاية امال العارفين يا غياث
358

المستغيثين يا حبيب قلوب الصادقين ويا إله العالمين
افتراك سبحانك يا الهى وبحمدك تسمع فيها صوت عبد
مسلم سجن فيها بمخالفته وذاق طعم عذابها بمعصيته و
حبس بين اطباقها بجرمه وجريرته وهو يضج إليك ضجيج
مؤمل لرحمتك ويناديك بلسان أهل توحيدك ويتوسل إليك
بربوبيتك يا مولاي فكيف يبقى في العذاب وهو يرجو ما
سلف من حلمك أم كيف تولمه النار وهو يأمل فضلك و
رحمتك أم كيف يحرقه لهيبها وأنت تسمع صوته وترى
مكانه أم كيف يشتمل عليه زفيرها وأنت تعلم ضعفه أم كيف
يتقلقل بين اطباقها وأنت تعلم صدقه أم كيف تزجره زبانيتها
وهو يناديك يا ربه أم كيف يرجو فضلك في عتقه منها
فتتركه فيها هيهات ما ذلك الظن بك ولا المعروف من
فضلك ولا مشبه لما عاملت به الموحدين من برك
واحسانك فباليقين اقطع لولا ما حكمت به من تعذيب
جاحديك وقضيت به من اخلاد معانديك لجعلت النار كلها
بردا وسلاما وما كان لأحد فيها مقرا ولا مقاما لكنك
تقدست أسماؤك أقسمت ان تملأها من الكافرين من الجنة و
الناس أجمعين وان تخلد فيها المعاندين وأنت جل ثناؤك
قلت مبتدئا وتطولت بالانعام متكرما أفمن كان مؤمنا كمن
كان فاسقا لا يستوون الهى وسيدي فأسئلك بالقدرة التي
قدرتها وبالقضية التي حتمتها وحكمتها وغلبت من عليه
اجريتها ان تهب لي في هذه الليلة وفي هذه الساعة كل
359

جرم اجرمته وكل ذنب اذنبته وكل قبيح اسررته وكل جهل
عملته كتمته أو اعلنته اخفيته أو أظهرته وكل سيئة أمرت
باثباتها الكرام الكاتبين الذين وكلتهم بحفظ ما يكون منى و
جعلتهم شهودا على مع جوارحي وكنت أنت الرقيب على من
ورائهم والشاهد لما خفى عنهم وبرحمتك اخفيته وبفضلك
سترته وان توفر حظى من كل خير انزلته أو احسان فضلته أو بر
نشرته أو رزق بسطته أو ذنب تغفره أو خطأ تستره يا رب يا
رب يا رب يا الهى وسيدي ومولاي ومالك رقى يا من
بيده ناصيتي يا عليما بضرى ومسكنتي يا خبيرا بفقري و
فاقتي يا رب يا رب يا رب أسئلك بحقك وقدسك وأعظم
صفاتك وأسمائك ان تجعل أو قاتى من الليل والنهار
بذكرك معمورة وبخدمتك موصولة واعمالي عندك مقبولة
حتى تكون أعمالي واو رادى كلها وردا واحدا وحالي في
خدمتك سرمدا يا سيدي يا من عليه معولى يا من إليه شكوت
أحوالي يا رب يا رب يا رب قو على خدمتك جوارحي و
اشدد على العزيمة جوانحي وهب لي الجد في خشيتك
والدوام في الاتصال بخدمتك حتى اسرح إليك في ميادين
السابقين وأسرع إليك في البارزين واشتاق إلى قربك في
المشتاقين وأدنو منك دنو المخلصين واخافك مخافة
الموقنين واجتمع في جوارك مع المؤمنين اللهم ومن أرادني
بسوء فارده ومن كادنى فكده واجعلني من أحسن عبيدك
نصيبا عندك واقربهم منزلة منك واخصهم زلفة لديك فإنه لا
360

ينال ذلك إلا بفضلك وجدلى بجودك واعطف على بمجدك و
احفظني برحمتك واجعل لساني بذكرك لهجا وقلبي بحبك
متيما ومن على بحسن اجابتك وأقلني عثرتي واغفر زلتي
فإنك قضيت على عبادك بعبادتك وامرتهم بدعائك
وضمنت لهم الإجابة فإليك يا رب نصبت وجهي وإليك يا
رب مددت يدي فبعزتك استجب لي دعائي وبلغني مناي و
لا تقطع من فضلك رجائي واكفني شر الجن والإنس من
أعدائي يا سريع الرضا اغفر لمن لا يملك الا الدعاء فإنك
فعال لما تشاء يا من اسمه دواء وذكره شفاء وطاعته غنى
ارحم من رأس ماله الرجاء وسلاحه البكاء يا سابغ النعم
يا دافع النقم يا نور المستوحشين في الظلم يا عالما لا
يعلم صل على محمد وال محمد وافعل بي ما أنت أهله و
صلى الله على رسوله والأئمة الميامين من اله وسلم تسليما
(كثيرا)
والحمد لله رب العالمين
وصلى الله على سيدنا محمد وآله الطيبين
الطاهرين وسلم تسليما كثيرا
361