الكتاب: جمع بين صلاتين وحدود آن (فارسي)
المؤلف: السيد محمد رضا مدرسي
الجزء:
الوفاة: معاصر
المجموعة: فقه الشيعة من القرن الثامن
تحقيق:
الطبعة:
سنة الطبع:
المطبعة:
الناشر:
ردمك:
ملاحظات:

بررسى مسأله
جمع بين صلاتين و حدود آن
در پرتو كتاب و سنت
نوشته
سيد محمد رضا مدرسى يزدى
1

بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين
الحمد لله رب العالمين و صلى الله على محمد وآله الطاهرين وصحبه المنتجبين ولعنة الله على
اعدائهم الى يوم الدين
از مسائل مهمى كه توجه ناظران را به خود جلب مىكند و به ويژه در مكانهاى
زيارتى همچون مكه معظمه و مدينه منوره بارز است: استمرار اكثريت اهل تسنن حتى
مسافرين بر اقامه نمازهاى پنجگانه در پنج وقت منفصل، و اقامه نمازهاى پنجگانه در
بسيارى از اوقات توسط اهل تشيع به نحو جمع (تقديم)، يعنى خواندن نماز عصر بعد از
نماز ظهر و خواندن نماز عشاء بعد از نماز مغرب، و گاهى نيز به نحو جمع تأخير يعنى
خواندن نماز ظهر و عصر در عصر و يا خواندن نماز مغرب و عشاء مقدارى پس از مغرب.
اين تفاوت در نظر برخى از عوام كه از مسائل فقهى و روايى اطلاعات صحيحى
ندارند به ويژه در ميان اهل تسنن (چون تفريق بر پنج وقت عادت مستمرى براى اكثريت
آنها است) موجب شگفتى زياد است، حتى جوان صاحب مغازه اى در مدينه كه اصالتا ترك
بود از من پرسيد: چرا نماز مغرب از ايرانيان فوت مىشود؟ البته آسان ترين جوابى كه
مىتوانست او را در آن لحظه كوتاه قانع كند، آن بود كه دست كم اين افراد مسافرند و در
2

نتيجه براى آنان جايز است كه نماز مغرب را تأخير بيندازند و بين مغرب و عشاء جمع
كنند. (1)
ولى در آن زمان كوتاه، بيش از آن جاى سخن گفتن با او نبود.
اما مطلب جاى بحث بيشترى دارد كه بايد با فضلا و دانشمندان در ميان گذاشت تا
آنان مطلب را براى مردم بازگو كنند تا ريشه برخى پندارهاى نابجا خشكيده شود و البته
اين متفرع بر آن است كه دانشمندان تحت تأثير عادت و جو حاكم بر اجتماع خود قرار
نگيرند، كه متأسفانه بسيارى از اوقات مسأله چنين است، و اساسا يكى از مشكلات بزرگ
انبياء در طول تاريخ همين رسوب عادات در اذهان عوام و خواص بوده است.
(انا وجدنا آبائنا على أمة وانا على آثارهم مقتدون) (2)
و بنابراين چه شيعه و چه سنى بايد بدانند كه برخى از عاداتى كه در اجتماعات تثبيت
شده، و از بديهيات اسلام در نظر مردم به شمار مىرود، اين تثبيت و بداهت ناشى از بداهت
آن در اسلام نيست، بلكه وقتى به ادله آن مراجعه مىكنى مىبينى داراى مدرك درستى
نمىباشد، و فقط عالم يا عالمان بزرگى و يا سياست حكومتى (كه بيشتر چنين است) آن را
پسنديده و سپس رايج شده است، در حالى كه در زمانى چنين رواج و شيوعى نداشته و
بيش از يك احتمال در كنار ساير احتمالات چيز ديگرى نبوده است.
و عجيب است كه اين موضوع حتى در مورد چيزهايى صادق مىباشد كه هر روز
مورد ابتلاء همه مسلمانان بوده است همچون وضو و نماز و... و اين چقدر دردناك است
كه مسلمانانى كه هر روز شاهد وضو و نماز پيامبر بوده اند آنقدر در ميان آنان اختلاف
باشد، وحتى در مثل امر محسوسى كه همه آن را به چشم مىديده اند يعنى كيفيت قرار
دادن دستها در هنگام قرائت آن قدر اختلاف باشد: يكى آن را حرام بداند ديگرى مكروه و
سومى مباح و چهارمى مستحب، يكى بگويد بايد بالاى ناف بگذارد و ديگرى زير ناف و
همينطور... با آنكه رسول اكرم صلى الله عليه و سلم هر روز پنج مرتبه در جلو ديدگان همه مسلمانان نماز

(1) - وقد قال في البحر الرائق: وقد شاهدت كثيرا من الناس في الاسفار خصوصا في سفر الحج ماشين على هذا (اى الجمع بين الصلاتين) تقليدا للامام الشافعى في ذلك... ج 1 ص 267. البته سفر مجوز قصر و جمع نيز خود محل بحث است.
(2) - سوره زخرف 23.
3

مىگزارد و فرمود:
(صلوا كما رأيتموني اصلى) (1)
به هر حال دليل اين اختلافات هر چه باشد صرف نظر از موجه يا نا موجه بودن آن، اين
مسأله را روشن مىكند كه: واضح بودن مسأله اى نزد گروهى خاص دليل بر آن نيست كه
اين مسأله از نظر كتاب و سنت مأثوره نيز به همان وضوح است.
با توجه به اين نكات در اين مقاله مىخواهيم درباره جمع بين صلاتين و با ديدى
وسيع تر اساسا اوقات نماز (ظهر و عصر، مغرب و عشاء) سخن بگوييم، و روشن نماييم كه
جمع بين صلاتين حتى از نظر روايات معتبر در نزد اهل تسنن در همه حال جايز است و در
واقع نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء داراى وقت مشترك نيز مىباشند.
اوقات نماز در قرآن كريم
خداوند متعال مىفرمايد:
(أقم الصلاة لدلوك الشمس الى غسق الليل و قرآن الفجر إن قرآن الفجر كان
مشهودا) (2)
(نماز را به پا داريد از دلوك (تمايل) خورشيد تا غسق (دل شب) و قرآن فجر (نماز فجر) را به پا
داريد كه نماز فجر مشهود (فرشتگان شب و روز) است.
در اين آيه مباركه خداوند متعال امر به اقامه نماز مىكند از دلوك خورشيد تا غسق
شب، و همچنين امر به اقامه نماز صبح مىكند و مىفرمايد كه نماز فجر مشهود است.
با توجه به لغت و روايات و ذوق سليم و تفاسير، انسان مىيابد كه پروردگار حكيم در
اين آيه امر به نمازهاى پنجگانه فرموده و اوقات آن را به طور كلى بيان فرموده است.
ابن فارس مىگويد:
(دلك: اصل واحد يدل على زوال شئ عن شئ ولا يكون الا برفق. يقال:
دلكت الشمس: زالت. ويقال: دلكت: غابت. والدلك: وقت دلوك الشمس. و من

(1) - السنن الكبرى ج 2 ص 345.
(2) - الاسراء 79.
4

الباب دلكت الشئ، وذلك أنك اذا فعلت ذلك لم تكديدك تستقر على مكان
دون مكان...) (1)
و در نهاية مىگويد:
(دلوك الشمس في غير موضع من الحديث، ويراد به زوالها عن وسط السماء، و
غروبها ايضا. و اصل الدلوك: الميل.)
ازهرى مىگويد: دلوك خورشيد به نظر من ميل آن از وسط آسمان در نيمه روز است
تا آيه جامع نمازهاى پنجگانه باشد و معنى آيه چنين است والله اعلم:
(أقم الصلاة يا محمد صلى الله عليه و سلم أى أدمها من وقت زوال الشمس الى غسق الليل
فيدخل فيها الاولى والعصر، وصلاتا غسق الليل هما العشاءان فهذه اربع
صلوات، والخامسة قوله (عز وجل) و قرآن الفجر، المعنى وأقم صلاة الفجر
فهذه خمس صلوات فرضها الله تعالى على نبيه صلى الله عليه و سلم وعلى امته.
واذا جعلت الدلوك الغروب كان الامر في هذه الاية مقصورا على ثلاث
صلوات. فان قيل: ما معنى الدلوك في كلام العرب؟ قيل الدلوك الزوال ولذلك
قيل للشمس اذا زالت نصف النهار دالكة، وقيل لها اذا افلت دالكة لانها في
الحالتين زائلة... (2)
وفي نوادر الاعراب: دمكت الشمس ودلكت وعلت او اعتلت، كل هذا
ارتفاعها (3)
و مبرد گفته است:
(دلوك الشمس من لدن زوالها الى غروبها.) (4)
بنابراين گرچه دلوك احيانا به معنى غروب شمس نيز استعمال شده است ولى شكى
نيست آن معنى كه در اين آيه شريفه مناسب است همان معنى زوال خورشيد از وسط
آسمان است چنان كه ازهرى و ديگران به اين معنى تصريح كرده اند.

(1) - معجم مقاييس اللغة ح 2 ص 298.
(2) - لسان العرب ماده دلك.
(3) - لسان العرب ماده دلك.
(4) - مجمع البيان ج 6 ص 433.
5

روايات متعددى نيز در اين مورد وارد شده است از آن جمله:
(عن ابن مسعود رضى الله عنه قال: قال رسول الله صلى الله عليه و سلم:
(أتانى جبرئيل عليه السلام لدلوك الشمس حين زالت فصلى بى الظهر) (1)
از افراد ديگرى نيز اين مضمون نقل شده است، همچون ابن عباس، انس، عمر، ابن
عمر، ابى برزة و غير اينها.
از طريق اهل بيت عليهم السلام نيز به طرق متعدد وارد شده است كه مقصود از دلوك زوال است.
عن ابى عبد الله عليه السلام في قوله تعالى:
(أقم الصلاة لدلوك الشمس الى غسق الليل، و قرآن الفجران أن قرآن الفجر
كان مشهودا قال: دلوك الشمس زوالها، غسق الليل انتصافه، و قرآن الفجر
ركعتا الفجر) (2)
و با وجود اين روايات متعدده نمىتوان اعتنايى به دو روايتى كه سيوطى از ابن
مسعود و على عليه السلام نقل مىكند كه دلوك به معنى غروب است، علاوه نهايت مطلب تعارض
اين دو نوع روايات است و بر فرض عدم ترجيح دسته اول و تساقط هر دو دسته، شكى
نيست كه بايد به ظهور لغوى قرآن بازگشت نمود كه روشن شد دلوك در آيه مباركه ظهور
در زوال خورشيد دارد. و از اينجا است كه شافعى تصريح مىكند: دلوك الشمس زوالها (3)
و اما غسق، در معجم مقاييس اللغة مىگويد:
(غسق: العين والسين والقاف اصل صحيح يدل على ظلمة فالغسق الظلمة) (4)
وراغب در مفردات مىگويد:
(غسق الليل: شدة ظلمته)
و از ابن عباس نيز نقل شده است:
(غسق الليل اجتماع الليل وظلمته) (5)

(1) - در المنثور جم 4 ص 195.
(2) - وسائل الشيعة: ابواب المواقيت ش 4799.
(3) - السنن الكبرى ج 1 ص 364.
(4) - معجم مقاييس اللغة ج 4 ص 425.
(5) - در المنثور ج 4 ص 195.
6

و به هر حال آنچه به نظر مىرسد آن است كه مقصود از غسق الليل آخر وقت عشاء
است و اين با آنچه را كه راغب در مفردات گفته كه غسق الليل شدة ظلمته است سازگارتر
مىباشد و بنابراين احتمال آنكه مقصود از غسق الليل غروب شمس و يا ابتداى شب باشد
مردود است چون غروب آفتاب نه شدت ظلمت است نه اجتماع ليل و نه حتى به معنى
دقيق تاريكى شب و نه وقت نماز عشاء.
اكنون با روشن شدن معنى دلوك و غسق و قرآن الفجر در مىيابيم كه خداوند متعال
در اين آيه به پنج نماز امر فرموده و اوقات آن را نيز ذكر كرده است، چون مىفرمايد: از
ابتداى ظهر نماز را اقامه كنيد تا دل شب و نماز فجر را نيز به پا داريد. از آيه شريفه استفاده
مىشود از اول ظهر تا دل شب وقت براى نمازهاى چهارگانه است، كه اگر دليل قطعى
نداشتيم كه بايد نماز ظهر و عصر را پيش از مغرب و نماز مغرب و عشاء را بعد از مغرب
بخوانيم مىتوانستيم با تمسك به اطلاق آيه شريفه بگوييم: از اول ظهر تا دل شب وقت
مشترك براى اين چهار نماز است ولى چون دليل قطعى قائم شده است بر اينكه نماز ظهر و
عصر بايد پيش از مغرب و نماز مغرب و عشاء بايد بعد از غروب خوانده شود به اين اندازه
اطلاق را تقييد مىكنيم، و در موارد باقى مانده مىتوانيم تمسك به اطلاق آيه شريفه بكنيم
و بگوئيم: از ابتداى ظهر تا غروب وقت مشترك براى ظهر و عصر (البته با حفظ ترتيب و در
نتيجه بايد ابتدا ظهر بجا آورده شود و بعد عصر و بدون بجا آوردن ظهر معنا ندارد عصر
بجا آورده شود و همچنين اگر فقط چهار ركعت براى حاضر وقت باقى باشد بايد فقط عصر
بجا آورد و نظير همين در مورد مغرب و عشاء وجود دارد) و از مغرب تا نصف شب (يا
ثلث يا فجر بنا به اختلاف) وقت مشترك براى مغرب و عشاء.
و لهذا وقتى از امام باقر عليه السلام پرسش مىشود درباره نمازهايى كه خداوند عز وجل
واجب فرموده است، مىفرمايد: پنج نماز در شبانه روز.
راوى مىگويد: آيا خداوند آنها را در كتابش نام برده و بيان فرموده است؟
مىفرمايد:
نعم، قال الله تبارك و تعالى لنبيه:
(اقم الصلاة لدلوك الشمس الى غسق الليل) ودلوكها زوالها ففيما بين دلوك
7

الشمس الى غسق الليل اربع صلوات سماهن الله وبينهن ووقتهن وغسق الليل هو
انتصافه ثم قال: (و قرآن الفجر إن قرآن الفجر كان مشهودا) (1)
و از اينجا است كه امام رازى در تفسير كبير اعتراف مىكند كه از آيه شريفه اوقات
مشتركه استفاده مىشود. او مىگويد:
(ان فسرنا الغسق بالظلمة المتراكمة، فنقول: الظلمة المتراكمة أنها تحصل عند
غيبوبة الشفق الابيض (الذى يحصل بعد غيبوبة الشفق الاحمر على ما قالوا) و
كلمة الى لانتهاء الغاية والحكم الممدود الى غاية يكون مشروعا قبل حصول
تلك الغاية فوجب جواز اقامة الصلوات كلها قبل غيبوبة الشفق الابيض...) (2)
و بلكه رازى مىگويد: اگر غسق را به معنى اول ظلمت شب بگيريم باز وقت مشترك
استفاده مىشود او مىگويد:
(فأن فسرنا الغسق بظهور اول الظلمة كان الغسق عبارة عن اول المغرب وعلى
هذا التقدير يكون المذكور في الاية ثلاثة اوقات: وقت الزوال و وقت اول
المغرب و وقت الفجر، وهذا يقتضى ان يكون الزوال وقتا للظهر والعصر
فيكون هذا الوقت مشتركا بين هاتين الصلاتين وان يكون اول المغرب وقتا
للمغرب والعشاء فيكون هذا الوقت مشتركا ايضا بين هاتين الصلاتين فهذا
يقتضى جواز الجمع بين الظهر والعصر و بين المغرب والعشاء مطلقا.) (3)
سپس مىگويد: ولى دليل دلالت مىكند كه جمع در حضر بدون عذر جايز نيست.
اما به زودى براى شما ثابت خواهد شد كه سنت نيز دال بر جواز جمع است در حضر
مطلقا، ان شاء الله تعالى.
آلوسى نيز با تعصب خاصى كه دارد به استفاده اين معنى از آيه ضمنا اعتراف كرده و
نيز مىگويد: جواز جمع بين صلاتين مطلبى است كه روايات صحيحه آن را تأييد
مىكند. (4)

(1) - وسائل الشيعة: ابواب اعداد الفرائض ونوافلها ب 2 ش.
(2) - التفسير الكبير: ج 21 ص 27.
(3) - التفسير الكبير ج 21 ص 27.
(4) - تفسير روح المعانى ج 15 ص 132 و 133.
8

جمع بين صلاتين از نظر روايات
و تا آنجا اين مطلب در روايات واضح است كه در صحيح مسلم بابى گشوده است با
اين عنوان: باب الجمع بين الصلاتين في الحضر (1)
و ما عده اى از آن روايات را نقل مىكنيم:
1 - حدثنا يحيى بن يحيى قال: قرأت على مالك عن ابى الزبير عن سعيد بن جبير عن
ابن عباس قال:
(صلى رسول الله صلى الله عليه و سلم الظهر والعصر جميعا والمغرب والعشاء جميعا في غير خوف
ولا سفر) (2)
2 - حدثنا احمد بن يونس وعون بن سلام جميعا عن زهير قال ابن يونس حدثنا زهير
حدثنا ابو الزبير عن سعيد بن جبير عن ابن عباس قال:
(صلى رسول الله صلى الله عليه و سلم الظهر والعصر جميعا بالمدينة في غير خوف ولا سفر. قال
ابو الزبير: فسألت سعيدا لم فعل ذلك؟ فقال: سألت ابن عباس كما سألتني، فقال: أراد
أن لا يحرج احدا من امته.) (3)
3 - حدثنا ابوبكر بن ابى شيبه وابو كريب قالا حدثنا ابو معاوية ح وحدثنا ابو كريب و
ابو سعيد الاشج واللفظ لابى كريب قالا حدثنا وكيع كلاهما عن الاعمش عن حبيب ابن ابى
ثابت عن سعيد بن جبير عن ابن عباس قال:
(جمع رسول الله صلى الله عليه و سلم بين الظهر والعصر والمغرب والعشاء بالمدينة في غير خوف
ولا مطر (في حديث وكيع) قال: قلت لابن عباس: لم فعل ذلك؟ قال: كى لا يحرج
امته، وفي حديث ابى معاوية قيل لابن عباس: ما أراد الى ذلك؟ قال: اراد أن
لا يحرج امته). (4)
4 - حدثنا ابوبكر بن ابى شيبة حدثنا سفيان بن عينيه عن عمرو عن جابر بن زيد عن ابن

(1) - صحيح مسلم ج 2 ص 151 ولى اين عنوان در شرح نووى حذف شده است.
(2) - صحيح مسلم ج 2 ص 151.
(3) - صحيح مسلم ج 2 ص 151.
(4) - صحيح مسلم ج 2 ص 152.
9

عباس قال:
(صليت مع النبى صلى الله عليه و سلم ثمانيا جميعا وسبعا جميعا قلت يا ابا الشعثاء أظنه اخر الظهر و
عجل العصر وأخر المغرب وعجل العشاء قال: وأنا اظن ذلك) (1)
ذيل حديث تأويل حديث است به ظن توسط راوى، و (أن الظن لا يعنى من الحق
شيئا) (2)
5 - حدثنا ابو الربيع الزهرانى حدثنا حماد بن زيد عن عمرو بن دينار عن جابر بن زيد
عن ابن عباس:
(أن رسول الله صلى الله عليه و سلم صلى بالمدينة سبعا وثمانيا الظهر والعصر والمغرب والعشاء.)
در اينجا لف و نشر مشوش است يعنى هفت ركعت مغرب و عشاء و هشت ركعت
ظهر و عصر.
6 - حدثنى ابو الربيع الزهرانى حدثنا حماد عن الزبير بن الخريت عن عبد الله بن شقيق
قال خطبنا ابن عباس يوما بعد العصر حتى غربت الشمس وبدت النجوم وجعل الناس
يقولون: الصلاة الصلاة قال: فجاءه رجل من بنى تميم لا يفتر ولا ينثنى الصلاة الصلاة فقال
ابن عباس: أتعلمنى بالسنة لا أم لك!؟ قال:
(رأيت رسول الله صلى الله عليه و سلم جمع بين الظهر والعصر والمغرب والعشاء قال عبد الله بن
شقيق فحاك في صدرى من ذلك شئ!! فأتيت ابا هريرة فسألته فصدق مقالته.)
7 - حدثنا ابن ابى عمر حدثنا وكيع حدثنا عمران بن جدير عن عبد الله بن شقيق
العقيلى قال: قال رجل لابن عباس: الصلاة الصلاة فسكت ثم قال: الصلاة فسكت ثم قال:
الصلاة فسكت ثم قال:
(لا أم لك أتعلمنا بالصلاة وكنا نجمع بين الصلاتين على عهد رسول الله صلى الله عليه و سلم)
اينها برخى روايات بود كه مسلم در كتاب خود در باب الجمع بين الصلاتين في
الحضر آورده است اما بخارى كه احتياط بسيار زيادى مىكند كه چيزى بر خلاف مشى
حكومتها نگويد وسعى دارد تا بتواند چيزى را كه مطابق مذهب اهل بيت است نياورد باز

(1) - صحيح مسلم ج 2 ص 152.
(2) - سوره النجم.
10

برخى از روايات گذشته و غيره را تحت عنوانهاى ديگر آورده است و با آن كه بقيه روايات
نيز بنا به شرط او صحيح است از آوردن آنها امتناع كرده و شايد خود به دليل آن آگاه تر
است. به هر حال رواياتى كه دال بر مطلق جمع است و شامل حضر هم مىشود و بخارى در
صحيح خود نقل كرده، برخى از آنها بدين قرار است:
1 - در باب وقت المغرب چنين آمده است:
(حدثنا آدم حدثنا شعبة قال حدثنا عمرو بن دينار قال: سمعت جابر بن زيد عن ابن
عباس قال: صلى النبى صلى الله عليه و سلم سبعا جميعا وثمانيا جميعا.) (1)
2 - و در باب ذكر العشاء والعتمة و من رأه واسعا، آمده است:
(... وقال ابن عمر وابو ايوب وابن عباس صلى النبى صلى الله عليه و سلم المغرب والعشاء) (2)
3 - و در باب من لم يتطوع بعد المكتوبة، آمده است:
(حدثنا على بن عبد الله قال حدثنا سفيان عن عمرو قال: سمعت أبا الشعثاء جابرا
قال: سمعت ابن عباس رضى الله عنهما قال: صليت مع رسول الله ثمانيا جميعا و
سبعا جميعا قلت: يا ابا الشعناء أظنه أخر الظهر وعجل العصر، وعجل العشاء وأخر
المغرب. قال: وأنا أظنه) (3)
4 - و در باب تأخير الظهر الى العصر، چنين آمده است:
(حدثنا ابو النعمان قال حدثنا حماد بن زيد عن عمرو بن دينار عن جابر بن زيد عن
ابن عباس أن النبى صلى الله عليه و سلم صلى بالمدينة سبعا وثمانيا الظهر والعصر والمغرب و
العشاء فقال ايوب: لعله في ليلة مطيرة قال: عسى.) (4)
در تحفة البارى وقتى به اين باب مىرسد اعتراف مىكند كه عنوان گوياى مضمون
حديث نيست و مناسب آن بود كه بگويد: باب صلاة الظهر مع العصر والمغرب مع العشاء
ففى التعبير بما قاله تجوز وقصور. (5)

(1) - صحيح بخارى ج 1 ص 140 به شماره 562 طبق شمارش طبع فتح البارى.
(2) - صحيح بخارى ج 1 ص 141 باب 20 بر طبق شمارش فتح البارى.
(3) - صحيح بخارى ج 1 ص باب 30 حديث 1174 بر طبق شمارش فتح البارى.
(4) - صحيح بخارى ج 1 ص 137 ش 543.
(5) - تحفة البارى ج 2 ص 292 به نقل از مسائل فقهيه للامام شرف الدين ص 14.
11

5 - و در باب وقت العصر، آمده است:
(حدثنا ابن مقاتل قال اخبرنا عبد الله قال: ابوبكر بن عثمان بن سهل بن حنيف قال:
سمعت ابا أمامة يقول: صلينا مع عمر بن عبد العزيز الظهر ثم خرجنا حتى دخلنا على
أنس بن مالك فوجدناه يصلى العصر، فقلت: يا عم ما هذه الصلاة التى صليت قال:
العصر وهذه صلاة رسول الله صلى الله عليه و سلم التى كنا نصلى معه.) (1)
اين روايت دال بر آن است كه انس به تبع رسول الله صلى الله عليه و سلم بين ظهر و عصر جمع
مىكرده است. و احتمال آن كه عمر بن عبد العزيز نماز ظهر را در آخر وقت ظهر خوانده
مندفع است چون جاى تعجب نبود كه اين چه نمازى است كه أنس مىخواند. و جالب اين
است كه اين روش نمازگزاردن را أنس با كان و فعل مضارع كه دال بر استمرار عمل است از
رسول اكرم صلى الله عليه و سلم نقل مىكند كما اينكه در يكى از روايات ابن عباس نيز چنين بود.
6 - باز در باب وقت العصر، آمده است:
(حدثنا قتيبة قال: حدثنا الليث عن ابن شهاب عن عروه عن عائشه: أن
رسول الله صلى الله عليه و سلم صلى العصر والشمس في حجرتها لم يظهر الفئ من حجرتها.)
7 - و نيز: ابو نعيم قال: أخبرنا ابن عيينة عن الزهرى عن عروة عن عائشه قالت: كان
النبى صلى الله عليه و سلم يصلى صلاة العصر والشمس طالعة في حجرتى لم يظهر الفئ بعد.
از اين دو روايت و نظاير اين دو استفاده مىشود كه نماز پيامبر صلى الله عليه و سلم به زمانى كه سايه
هر چيزى مثل خودش يا دو برابر مثل خودش بشود به تأخير نمىافتاد و اگر نه معنى
نداشت عائشه بگويد والشمس طالعة في حجرتى لم يظهر الفئ بعد، با آنكه حجره
كوچك بوده است وحتى اگر ديوار آن كوتاه بوده بسيار زود سايه نمايان مىشده است. و
به جان خودم اين روايات يكى از قوى ترين ادلة بر وقت مشترك بين ظهر و عصر مىباشد و
چون ظهور در استمرار دارد بعيد نيست كسى از آن استفاده كند كه تعجيل در عصر نيز
مطلوب است و حداقل دال بر جواز به معنى دقيق كلمه است.
و در مسند احمد بن حنبل نيز آمده است:
1 - حدثنا عبد الله حدثنى ابى ثنا سفيان قال عمرو اخبرنى جابر بن يزيد انه سمع ابن

(1) - صحيح بخارى ج 1 ص 138 ص 549.
12

عباس يقول: صليت مع رسول الله صلى الله عليه و سلم ثمانيا جميعا وسبعا جميعا قال: قلت له: يا أبا الشعثاء أظنه
أخر الظهر وعجل العصر وأخر المغرب وعجل العشاء. قال: وأنا أظن ذلك. (1)
2 - حدثنا عبد الله حدثنى ابى ثنا محمد بن عثمان بن صفوان عن صفوان بن اميه
الجمحى قال: ثنا الحكم بن أبان عن عكرمة عن ابن عباس: قال: صلى رسول الله صلى الله عليه و سلم في المدينة
مقيما غير مسافر سبعا وثمانيا. (2)
همچنين از ابن مسعود روايت شده است:
(جمع النبى صلى الله عليه و سلم - يعنى في المدينه - بين الظهر والعصر و بين المغرب والعشاء فقيل
له في ذلك فقال: صنعت هذا لئلا تحرج امتى. اخرج الطبرانى.) (3)
وعن ابن عمر:
(قيل له: لم ترى النبى صلى الله عليه و سلم جمع بين الظهر والعصر والمغرب والعشاء مقيما غير
مسافر، أنه أجاب بقوله: فعل ذلك لئلا تحرج امته.) (4)
و هيچ روايت معارضى با اين روايات كه حاكى از نهى رسول الله صلى الله عليه و سلم از جمع بين
صلاتين باشد نقل نشده است مگر آنچه كه حنش از عكرمه از ابن عباس روايت مىكند و
اين حنش كسى است كه بخارى و احمد و غير اين دو او را تضعيف كرده اند و وقتى ترمذى
حديث او را نقل مىكند مىگويد: وهو ضعيف عند اهل الحديث ضعفه احمد و غيره (5)
و همچنين عكرمه خود مورد تضعيف قرار گرفته است.
و دو روايت نيز از عمر بدون اسناد به رسول اكرم صلى الله عليه و سلم نقل شده كه هر دو مورد
خدشه بيهقى قرار گرفته است. وخلاصه احدى از اهل حديث در صحت احاديث دال بر
جمع بين صلاتين توسط رسول اكرم صلى الله عليه و سلم تشكيك نكرده است.
علاوه بر احاديث ذكر شده احاديث بسيار ديگرى است كه دال بر جواز جمع بين
صلاتين مىباشد كه در موارد خاص از رسول اكرم صلى الله عليه و سلم نقل شده است مثل جمع در عرفه و

(1) - مسند احمد بن حنبل ج 1 ص 221.
(2) - مسند احمل بن حنبل ج 1 ص 221.
(3) - نقله شرف الدين قدس الله نفسه عن شرح الموطأ للزرقانى ص 263.
(4) - نقله شرف الدين قدس الله نفسه عن حديث تجده في صفحه 242 من الجزء الرابع من كنزالعمال عدده في تلك
الصفحة 5078 مسندا الى عبد الله.
(5) - سنن الترمذى ج 1 ص 356.
13

مزدلفه و در سفر، باران و غيره. و نيز رواياتى موجود است كه مىتوان از آنها استنباط كرد
كه بين نماز ظهر و عصر و همچنين بين نماز مغرب و عشاء اوقات مشترك وجود دارد. (1)
تأويلات در روايات جمع بين صلاتين و رأى صحيح
ولى عجيب اين است كه با اين روايات صحيحة و صريحه، عادات و رسوم آنچنان در
ذهن عده اى رسوب كرده كه شروع به تأويل سنت صريح پيامبر نمودند چنان كه بعض اين
تأويلات را كه توسط برخى روات شده بود در ضمن نقل متن روايات ديديد، و جالب آن
است كه ترمذى بعد از نقل روايت ابن عباس در مورد جمع بين صلاتين بدون ترس و باران،
مىگويد: همه امت اين حديث را ترك كرده اند!! ولى جاى تعجب است چنين سخنى از
ترمذى و آنچنان كه معلوم است و خواهد آمد و نووى در شرح خود و غير او تصريح
كرده اند (2) هرگز اجماعى بر ترك آن نبوده است. به هر حال عده اى براى اينكه بر طبق
روايت عمل نكنند دست به تأويلاتى زده اند كه هر طائفه اى سخن ديگرى را مردود دانسته
است و واقعا هم چنين است:
نووى مىگويد:
عده اى تأويل كرده اند كه جمع بين صلاتين به عذر باران بوده است و اين تأويل
مشهور از گروهى از بزرگان متقدمين مىباشد ولى اين تأويل ضعيف است به روايت ديگر
كه من غير خوف ولا مطر دارد.
وعده اى تأويل كرده اند كه اين جمع بين صلاتين در هواى ابرى بوده است. پس
حضرت نماز ظهر را بجا آورده سپس ابر بر طرف شده و روشن گرديده كه وقت عصر
داخل شده است و حضرت نماز عصر را اقامه نمود، اين تأويل نيز باطل است به خاطر آنكه
اگر چه احتمال اندكى در ظهر و عصر مىباشد اما چنين احتمالى در مغرب و عشاء نيست.
وعده اى تأويل كرده اند كه نماز اول را به آخر وقتش تأخير انداخته و در آخر وقت
آن اقامه نموده و پس از فراغ نماز ديگر را بجا آورده (يعنى هر يك در آخر و اول وقت

(1) - سنن البيهقى ج 3 ص 169.
(2) - شرح نووى ج 5 ص 218 - روح المعانى ج 15 در تفسير آيه دلوك.
14

خود) پس صورت جمع بوده است نه حقيقت جمع. اين تأويل نيز ضعيف است يا باطل به
خاطر آن كه مخالف ظاهر است به گونه اى كه احتمال آن نمىرود، و عمل ابن عباس كه ذكر
كرديم در حين سخنرانى و استدلال او به حديث براى صحت عملش و تصديق نمودن او
توسط ابى هريرة و عدم انكار ابى هريرة، صريح در رد اين تأويل است.
وعده اى تأويل كرده اند كه اين روايت حمل مىشود بر صورت عذر مرض و مثل آن
هر چه به معناى مرض از ساير اعذار باشد و اين قول احمد بن حنبل و قاضى حسين از
اصحاب ما است و خطابى و متولى و رويانى از اصحاب ما آن را پذيرفته اند و همين مختار
من است در تأويل آن به خاطر ظاهر حديث و به خاطر عملى ابن عباس و موافقه ابى هريرة
و براى اينكه مشقت در بيمارى بيشتر از باران است. (1)
من نمىدانم حديث ابن عباس چه ظهورى دارد در جواز جمع در حال مرض؟ آيا
وقتى ابن عباس خطبه مىخواند همه بيمار بودند كه به اين عذر جمع بين صلاتين كنند!؟
واقعا عادت چگونه فهم انسان را ناقص مىكند و انسان را مبتلا به چنين تأويلاتى مىنمايد.
و به قول ابن حجر عسقلانى اگر پيامبر صلى الله عليه و سلم به خاطر مرض بين الصلاتين جمع نموده
بود نيايد با او نماز بگذارند مگر كسانى كه مثل چنين عذرى دارند در حالى كه ظاهر آن
است حضرت صلى الله عليه و سلم نماز را با اصحاب به جماعت خوانده است و ابن عباس در روايت خود
به اين مطلب تصريح مىكند. (2)
و باز شگفتى بر جاى مىماند كه ابن حجر خود دست به تأويل مىزند و بدون حجتى
روايات را تأويل مىكند به جمع صورى كه در كلام نووى گذشت. و ابن حجر نيز
گرفتار اعتراض يكى از اخلاف خود در حاشيه بر كتابش مىشود، كما اينكه محشى خود
نيز گرفتار اشكال اسلاف است، و اين سر در گمى و حيرت فقط به خاطر اصرار بر اعراض
از مذهب اهل بيت عليهم السلام است، و چه مىشد حداقل چون گروهى ديگر كه خود از آنان نقل
مىكنند جمع در حضر را بپذيرند و وقت فضيلت را با وقت اجزاء در هم نياميزند، كما
اينكه نووى مىگويد: عده اى از ائمه قائل به جواز جمع در حضر براى حاجت شده اند در

(1) - شرح نووى ج 5 ص 218.
(2) - فتح البارى ج 2 ص 30.
15

صورتى كه آن را براى خود عادت نكنند مثل ابن سيرين واشهب از اصحاب مالك و
خطابى اين قول را حكايت كرده از قفال وشاشى كبير از اصحاب شافعى از ابى اسحاق
مروزى از جماعتى از اصحاب حديث و ابن منذر نيز آن را اختيار كرده است. سپس نووى
مىافزايد اين قول را تأييد مىكند سخن ابن عباس: أراد ان لا يحرج امته كه تعليل به بيمارى
و غير آن نشده است. (1)
و در مغنى و شرح كبير از ابن شبرمه نقل مىكنند:
جمع بين صلاتين جايز است هر گاه حاجتى يا چيزى باشد مادام كه آن را عادت
اتخاذ نكرده باشد. (2)
و نيز در المجموع محى الدين بن شرف النووى مىگويد:
(وقال ابن منذر من اصحابنا يجوز الجمع في الحضر من غير خوف ولا مطر ولا
مرض) و ديگر تقييدى نمىآورد كه آن را عادت اتخاذ نكند.
و در آخر باب، فرعى را تحت اين عنوان ذكر مىكند:
(فرع في مذاهبهم في الجمع في الحضر بلا خوف ولا سفر ولا مطر ولا مرض)
و سپس ادامه مىدهد:
مذهب ما (يعنى مذهب شافعى) و مذهب ابى حنيفه و مالك و احمد و جمهور
آن است كه جايز نيست و ابن منذر از گروهى جواز جمع را بدون سببى
حكايت كرده است، و گفته ابن سيرين به جهت نياز يا در صورت عدم عادت آن
را تجويز كرده است. (3)
ولى سيف الدين محمد بن احمد الشاشى القفال در حلية العلماء حكايت تجويز ابن
سيرين جمع بين صلاتين را كه ابن منذر نقل مىكند به طور مطلق آورده و به آن قيدى نزده
است. (4)
به هر حال قيد عدم اتخاذ جمع بين صلاتين به عنوان عادت باز تأويلى است كه

(1) - شرح نووى ج 5 ص 219.
(2) - المغنى والشرح الكبير ج 2 ص 122 ش 1263.
(3) - المجموع ج 4 ص 384.
(4) - حلية العلماء ج 2 ص 244.
16

بعضى از جانب خود بر روايات صحيحه افزوده اند و هيچ دليلى بر آن وجود ندارد. و
على رغم آنكه رسول گرامى صلى الله عليه و سلم نمىخواست امتش به حرج بيفتد عده اى از جانب خود و
تحت تأثير عادات قيودى را افزودند و خود وامت را گرفتار كردند در حالى كه خداوند
متعال مىفرمايد:
(يريد الله بكم اليسر ولا يريد بكم العسر) (1)
حتى مىتوان گفت رسول اكرم صلى الله عليه و سلم در بسيارى از اوقات - اگر اكثر اوقات نباشد - بين
صلاتين جمع مىفرمود چنان كه از روايات ابن عباس و انس كه ماضى استمرارى در آن
به كار رفته بود استفاده مىشد و نيز از روايات عائشه و تمام روايات دال بر تبكير به صلاة
العصر و غيره. البته مقصود از جمعى كه بسيارى از اوقات پيغمبر صلى الله عليه و سلم بدان مبادرت
مىفرمود جمع تقديم است نه جمع تأخير هر چند جمع تأخير نيز نقل شده است.
بلى يك نكته نبايد فراموش كنيم كه اگر جمع به گونه اى باشد كه حتى نوافل بجا
آورده نشود از نظر ترك نوافل مرجوح است (2) و بلكه اگر استخفاف به سنت و اعراض از
آن باشد حرام و شايد همين نكته مورد نظر كسانى باشد كه گفته اند جمع بين صلاتين در هر
حال جايز است مادام كه عادت نباشد يعنى مادام كه عادتى نباشد كه موجب اعراض و
استخفاف به سنت باشد و البته اين حرمت ناشى از استخفاف به سنت تنفل است و نه بيشتر،
و با انجام نوافل ديگر مشكلى باقى نيست. البته بحث از فضيلت اوقات خود محتاج فرصتى
ديگر است كه در ميان فقهاى شيعه نيز نظرات مختلفى ابراز شده است، و آنچه ذكر شد
مقصود مفاد روايات صحاح اهل تسنن مىباشد.
خلاصه اقوال فقهاء در جمع بين صلاتين
و در پايان اقوال فقهاء در مورد جمع بين صلاتين چنين خلاصه مىشود:
1 - حنفيه كه قائل به عدم جواز بين صلاتين مىباشند نه در سفر و نه در حضر به هر
عذرى مگر در دو مورد يكى در عرفه و ديگر در مزدلفه آن هم با شرائط خاص.

(1) - سوره بقرة 185.
(2) - گرچه نوافل خود نيز مورد اختلاف است.
17

2 - مشهور شافعيه كه قائل به جواز جمع مىباشند براى مسافر و در باران و برف آن
هم با شرائطى و به نظر آنان به خاطر تاريكى شديد و باد و ترس و مرض جمع جايز نيست.
3 - مشهور مالكيه اسباب جمع را از اين قرار مىدانند: سفر، بيمارى، باران، گل آلود
بودن با تاريكى آخر ماه، و بودن در عرفة و مزدلفة براى حجاج با شرايطى.
4 - حنابله جمع را جايز مىدانند در عرفة و مزدلفة و براى مسافر، بيمار، زن شيرده،
زن مستحاضة، سلس البول، عاجز از طهارت آبى يا تيمم، عاجز از شناخت وقت، خائف
بر نفس يا مال يا آبرو، خائف از ضرر در زندگى، و در برف، باران، سرما، باد و گل آلود بودن
كه البته شرائطى را نيز ذكر مىكنند.
5 - جماعتى از اصحاب حديث و برخى از اصحاب شافعى و غيره كه قائل شده اند
جمع در حضر براى انجام حاجتى مطلقا جايز است مادام كه به عنوان عادت اتخاذ نشود.
6 - ابن شبرمة كه جمع بين صلاتين را به هر جهت ولو حاجت نباشد جايز مىداند
مادام كه عادت نشود.
7 - ابن منذر و بنا به نقل قفال نيز ابن سيرين كه جمع در حضر را بطور مطلق و بدون
هيچ قيدى جايز مىدانند. (1)
و قول حق كه روايات صحيح آن را تأييد مىكند و مطابق اطلاق قرآن كريم است
همين قول مىباشد و اماميه نيز به تبع اهل بيت عليهم السلام همين مذهب را پيروى مىكنند.
والحمد لله رب العالمين
سيد محمد رضا مدرسى طباطبايى
8 صفر الخير 1415 مطابق 27 / 4 / 1373

(1) - براى مدارك اين اقوال مىتوانيد رجوع كنيد به: الفقه على المذاهب الاربعة، المغنى، الشرح الكبير، المجموع، حلية الاولياء وغيره.
18