الكتاب: الصلاة في الكتاب والسنة (فارسي)
المؤلف: محمد الريشهري
الجزء:
الوفاة: معاصر
المجموعة: فقه الشيعة من القرن الثامن
تحقيق: ترجمة : عبد الهادي مسعودي / إعراب : مرتضى خوش نصيب
الطبعة: الأولى
سنة الطبع:
المطبعة: دار الحديث
الناشر: مؤسسة دار الحديث الثقافية
ردمك: ٩٦٤-٥٩٨٥-٥٧-٩
ملاحظات:

الصلاة
في الكتاب والسنة
همراه با ترجمه فارسى محمد محمدي رى شهرى مترجم: عبد الهادى مسعودي
1

محمدى رى شهرى، محمد، 1325 -
الصلاة في الكتاب والسنة همراه با ترجمه فارسى / مؤلف: محمد محمدى رى شهرى،
مترجم: عبد الهادى مسعودى. - قم: دار الحديث، 1377.
257 ص + 172 ص.
پاورقى به صورت پى نوشت وص 239 - 256
اين كتاب بخشى از دايرة المعارف ميزان الحكمه است كه به صورت مستقل منتشر
و ترجمه شده است.
1. احاديث شيعه - صلاة. 2. احاديث اهل سنت - صلاة 3. قرآن - منتخبات.
الف. عنوان. ب. عنوان: نماز در كتاب و سنت. ج. مسعودى، عبد الهادى، 1343 - مترجم.
8 ص 3 م / 5 / BP 141 218 / 297
شابك: 9 - 57 - 5985 - 9964 _ 57 _ 5985 _ 964: I S B N
الصلاة في الكتاب والسنة
با ترجمه فارسى
مؤلف: محمد محمدى رى شهرى
تحقيق: دار الحديث
اعراب: مرتضى خوش نصيب
مترجم: عبد الهادى مسعودى
ويراستار: سيد حسن اسلامى
ناشر: دار الحديث
چاپخانه: دار الحديث
ليتوگراف: تيزهوش
نوبت چاپ: اول
شمارگان: 3000
قيمت: 1450 تومان
تلفن: 31575، 710487، 929221 - 021 + نمابر: 719190 ص. پ: 3418 / 37185
2

بسم الله الرحمن الرحيم
3

بسم الله الرحمن الرحيم در باره اين ترجمه
در باره اين ترجمه
مقصود از ترجمه موسوعه ء بزرگ " ميزان الحكمه " ارائه بهترين و پاكيزه ترين
ترجمه نيست، چرا كه اين كار نشدنى و ادعاى آن گزافه گويى است. آنچه درباره
وفادارى و زيبايى ترجمه گفته اند و ضرب المثلى كه اين دو صفت را در شاهد
ترجمه كرد نيامدنى مى داند، بيش از هر چيز در باره احاديث شريف
معصومان (عليهم السلام) صادق است كه زيباترين و رساترين گفته ها را به زبان آورده اند
و سخنانشان گرچه فروتر از سخن خالق، اما بسى فراتر از سخن مخلوق است
تنها هدف ترجمه اين مجموعه آن است كه زمينه آشنايى بيشتر با متن
اصلى فراهم شود و تشنه‌ كامان بتوانند، نه از طريق جوباره‌اى كه مستقيما از آن
آبشخور معرفت سيراب گردند. اگر بدين هدف دست يافته باشيم كه زهى
شادكامى واگرنه، همت خوانندگان نكته سنج، بدرقه راهمان خواهد بود و ما را
از خطاهاى بيشتر باز خواهد داشت.
زحمت ترجمه كتاب الصلاة بر دوش جناب حجة الاسلام والمسلمين
عبد الهادى مسعودى بوده است و ايشان كوشيده اند براى معانى بلند و مضامين
والاى احاديث، جامه مناسبى در زبان پارسى بيابند و در اين كار نهايت توان
5

علمى و ذوق زبانى خود را به كار گرفته اند. سعى ايشان مشكور باد. همچنين
ناگزير از ياد كرد زحمات فاضل گرانقدر مرتضى خوش نصيب هستيم كه با
اعراب گذارى متن عربى، به سهولت ترجمه و تصحيح آن يارى رساندند و نيز
برادران مصحح و بخش انتشارات آقايان حيدر وائلى، محمد باقر نجفى و محمد
ضياء سلطانى كه بى كوشش آنان، اين كار به سامان نمى رسيد.
والله الهادى الى صواب السبيل
واحد ترجمه مركز تحقيقات دار الحديث
سيد حسن اسلامى
6

بسم الله الرحمن الرحيم
مقدمه ء مؤلف
سپاس تنها خداوند و پروردگار جهانيان را سزاست و درود و سلام بر بنده
برگزيده اش، محمد و خاندان پاك وى و همه ياران نيكويش.
مسلمانان، كوشش هاى فراوانى را به نماز، اختصاص داده و كتاب هاى
ارزشمند بسيارى پيرامون آداب و رمز و راز آن نگاشته اند، ولى هنوز كتابى كه
اين فريضه بزرگ الهى و مسائل آن را تحليل كند و از ديدگاه احاديث فريقين،
شيعه و اهل سنت، جايگاه والاى آن و نقش سازنده آن را نشان دهد، در
كتابخانه اسلام، جاى نگرفته است.
كتاب حاضر كه بخشى از موسوعه بزرگ ميزان الحكمه به شمار مى رود، به
صورت مستقل نشر مى يابد، تا اين جاى خالى را پر نمايد. اين كتاب با روش
جديد و نظمى نو و در پرتو هدايت آيات كريمه قرآن و احاديثى كه محدثان
شيعى و سنى نقل كرده اند، به مهمترين مسألة هايى كه جامعه اسلامى بدان نياز
دارد مى پردازد. اميد داريم كه مسلمانان، در هر سوى جهان اسلام از آن بهره
گيرند، مخصوصا جوانانى كه مشتاق شناخت حكمت و رمز و راز و آداب وآثار
و بركات اين فريضه الهى اند و با الهام گرفتن از اين راز خوشبختى، كمكى براى
7

خودسازى خويش، مى جويند.
در پايان، لازم مى بينم كه از همه برادران عزيز مركز تحقيقات دار الحديث
كه در تأليف اين مجموعه گرانب ها، مرا يارى كردند، سپاسگزارى كنم، بويژه
برادر بزرگوار مرتضى خوش نصيب كه مسئوليت اصلى اين كار را بر دوش
داشته و برادران رسايى و احسانى فر كه نمودن نشانى ها و منابع ديگر حديث را
بر عهده داشته اند. خداوند بهترين پاداش را به آنان در دنيا و آخرت عطا
فرمايد.
محمدى رى شهرى
آذرماه 1375
برابر با شعبان 1417
8

المدخل
پيش گفتار
9

بسم الله الرحمن الرحيم نماز، نخستين واجب الهى است كه خداوند سبحان بر مردم مقرر داشته (1) و
فريضه اى است كه پيشتر از همه فرائض ديگر، بايد آن را آموخت (2)، نخستين
عمل انسان است كه در آن نظر مى شود و نخستين چيزى است كه از آن
بازخواست مى گردد، اگر مقبول افتد بقيه اعمال هم پذيرفته مى شود و اگر رد
شود، ديگر اعمال هم رد مى شود (3).
نماز ستون دين، استوارى و سيماى آن است. جايگاه آن در دين، مانند سر
در كالبد است و حكايت آن، حكايت ستون خيمه است (4). نماز، بهترين دستور
دين، برترين اعمال و محبوب ترين آن ها نزد خداى سبحان (5) و برترين وسيله اى
است كه متوسلان براى نزديك شدن به او بدان چنگ زده اند (6) و معراج مؤمن
است (7).

(1) بنگريد به فصل پنجم كتاب.
(2) بنگريد به فصل پنجم كتاب.
(3) بنگريد به فصل پنجم كتاب.
(4) بنگريد به فصل پنجم كتاب.
(5) بنگريد به فصل پنجم كتاب.
(6) بنگريد به فصل پنجم كتاب.
(7) ناگفته نماند كه عبارت " نماز معراج مؤمن است " با وجود آن كه مشهور شده است و ما آن را در بيش از
سى جا و در كتابهايى با موضوعات گوناگون يافته ايم ولى منبعى كه آن را به پيامبر يا امامان نسبت
دهد، سراغ نداريم. افزون بر اين، هيچ يك از كتابهاى حديث اهل سنت و بيشتر كتابهاى حديث شيعه،
جز آنچه در قرنهاى اخير تدوين گشته، همچون روضة المتقين و بحار الانوار، نوشته مجلسى اول و
دوم (قدس سرهما) و رواشح سماويه، نوشته محقق داماد (قدس سره) آن را نقل نكرده اند، پس مى توان گفت: اين عبارت
روايت نيست بلكه از سخنان عالمان متأخر ماست.
10

نماز، شيطان را مى راند (1)، بر تكبر و سركشى راه مى بندد، از زشتى و
ناپسندى باز مى دارد (2)، كبر و ديگر زنگارهاى روح را مىزدايد (3)، بدى ها را
مى برد (4) و جان را پاك مى سازد (5).
نماز، كليد هر نيكى است (6)، چهره و دل بدان روشن مى شود (7) و جان با
آن به اطمينان مى رسد (8)، رحمت را فرو مى آورد (9) و زشتى ها با آن زيبا
مى گردند (10) و براى پيروزى در جهاد اكبر و اصغر از آن مدد مى جويند (11).
نماز آخرين سفارش پيامبران، مخصوصا پيامبر خاتم، حضرت رسول
اكرم (صلى الله عليه وآله) است كه در پايان وصيت خويش فرمود: نماز را، نماز را و آن را تا
بدان جا تكرار كرد كه زبانش سنگين و سخنش بريده بريده گشت (12).
بى گمان، نماز بهترين وسيله براى سازندگى و سير و سلوك به سوى
خداوند متعال و هسته بنيادين حركت تكاملى به سوى والاترين هدف انسانيت و
جامعه نمونه بشرى است. بسى درد واندوه كه عموم مردم و بلكه بسيارى از
نخبگان، اين جان مايه حيات و حركت و شكوفايى را آن چنان كه بايد،
نمى شناسند و خواص، آنچنان كه شايد از آن بهره نمى گيرند، حال آن كه آيات

(1) بنگريد به فصل بيست و هفتم كتاب.
(2) بنگريد به فصل بيست و هفتم كتاب.
(3) بنگريد به فصل دوم كتاب.
(4) بنگريد به فصل بيست و هفتم كتاب.
(5) بنگريد به فصل بيست و هفتم كتاب.
(6) بنگريد به فصل بيست و هفتم كتاب.
(7) بنگريد به حديث 456 و 457 كتاب.
(8) بنگريد به آيه 28 از سوره رعد.
(9) بنگريد به فصل بيست و هفتم كتاب.
(10) بنگريد به فصل بيست و هفتم كتاب.
(11) بنگريد به فصل بيست و هفتم كتاب.
(12) بنگريد به فصل ششم كتاب.
11

قرآن كريم و سنت شريف بر نقش اعجاز گونه نماز در سازندگى فرد و جامعه،
تأكيد مى ورزند.
افراد بسيارى سرمايه حيات وعمر را در انديشه سازندگى و انجام تمرين
هايى جهت يافتن راه تكامل، خرج كرده و در طلب مرشد راه، برخاسته و از
ذكرها و وردها و رياضتها، براى طى كردن منزلگاه هاى كمال و مراحل مكاشفه و
عرفان، يارى جسته اند، ولى فراوان در دام مكارانى افتاده اند كه از سير و سلوك،
جز نام آن هيچ نمى دانند و آن را وسيله نان خوردن و كسب شهرت و در بند
كشيدن همه جانبه مريدان نادان خويش، ساخته اند.
ره پويان بيدار و مسلمانان روشن بين راستين مى دانند كه نماز، بهترين درس
سير و سلوك و خودسازى، نزديكترين راه براى مبارزه با تهاجم فرهنگى
دشمنان اسلام و نتيجه بخش ترين جهاد براى تحقق ارزش هاى انسانى و پياده
كردن معارف ناب اسلام در جوامع بشرى است.
در سفارش اخلاقى گرانبهاى امام خمينى - رضوان الله تعالى عليه - به فرزند
عزيزش حاج سيد احمد - ره - مى خوانيم: كه خودخواهى ريشه مصيبت هاى
بشرى است و كوشش براى درمان اين ريشه تباهى است كه جهاد اكبر نام دارد و
پيروزى در اين جبهه به اصلاح تمام گستره زندگى مى انجامد.
امام پس از روشن كردن اين مفاهيم، نماز را راه تحقق اين پيروزى مى بيند
و مى گويد:
" فرزندم، از خودخواهى و خود بينى به درآى كه اين ارث شيطان است، كه
به واسطه خود بينى و خود خواهى از امر خداى تعالى به خضوع براى ولى و
صفى او جل وعلا سرباز زد. و بدان كه تمام گرفتاريهاى بنى آدم از اين ارث
شيطانى است كه اصل اصول فتنه است، و شايد آيه شريفه * (وقاتلوهم حتى
لاتكون فتنة ويكون الدين لله) * (1) در بعض مراحل آن، اشاره به جهاد اكبر و مقاتله

(1) سوره بقره: 193.
12

با ريشه فتنه كه شياطين بزرگ و جنود آن، كه در تمام اعماق قلوب انسان ها
شاخه و ريشه دارد، باشد. و هر كس براى رفع فتنه از درون و برون خويش،
بايد مجاهده نمايد. و اين جهاد است كه اگر به پيروزى رسيد همه چيز و همه
كس اصلاح مى شود.
پسرم، سعى كن كه به اين پيروزى دست يا بى، يا دست كم به بعض مراحل
آن. همت كن و از هواهاى نفسانيه، كه حد و حصر ندارد، بكاه، و از خداى
متعال جل وعلا استمداد كن كه بى مدد او كس به جايى نرسد و نماز، اين معراج
عارفان و سفر عاشقان، راه وصول به اين مقصد است. و اگر توفيق يا بى و يابيم به
تحقق يك ركعت آن و مشاهده انوار مكنون در آن و اسرار مرموز آن، ولو به
قدر طاقت خويش، شمه‌اى از مقصد و مقصود اولياى خدا را استشمام نموديم،
و دور نمايى از صلاة، معراج سيد انبيا و عرفا (صلى الله عليه وآله) را مشاهده كرديم، كه خداوند
منان ما وشما را به اين نعمت بزرگ منت نهد. " (1)
آرى، اگر كارگزاران مخلص در حكومت اسلامى كه مشتاق حاكميت
ارزش هاى اسلامى هستند به آثار و بركت هاى نماز آن گونه كه شايسته آن است،
توجه مى داشتند، بخش بزرگى از بودجه مبارزه با تهاجم فرهنگى را به زنده
كردن نماز اختصاص مى دادند و بلكه رديف خاصى را در بودجه عمومى كشور
براى ترويج و تعميق فرهنگ نماز، اين فريضه سازنده ناشناخته، قرار مى دادند.
در اين كتاب، تبيين گستره نقش نماز را در سازندگى فرد و جامعه كه از
قرآن و حديث گرفته شده، خواهيد ديد. نكته دقيق و مهم در اين جا آن است كه
سازندگى فرد، مقدمه سازندگى اجتماع است و پايه خودسازى، ياد خداوند
متعال است، همان گونه كه امير مؤمنان فرموده است: " ريشه اصلاح دل، اشتغال

(1) امام در سنگر نماز: 196 و 197.
13

آن به ياد خداست " كه از كلمات نغز آن حضرت است و جان كلام اين كه هدف
نهايى انسان، ديدار خداست و رمز اين ديدار، عشق و محبت او و كليد اين رمز،
ذكر و ياد خداى سبحان متعال است و نماز كامل ترين ذكر است.
بى گمان، ياد خدا، زندگى دل، خوراك جان، كليد انس و پديد آورنده
كيمياى عشق و محبت حق - جل وعلا - است. همانا عشق به خدا، پيوند عاشق
را با هر چه جز معشوق است، مى برد و اين همان است كه انقطاع ناميده مى شود
و در نخستين مرتبه آن، نفس اماره مىميرد و زندگى عقلانى انسان آغاز مى شود
و در بالاترين مرتبه آن، ديده دل، به نور ديدار خدا، روشن مى گردد و در اين
والاترين درجه است كه اراده انسان در اراده حق - جل وعلا - فانى مى گردد و
انسان، خلعت خلافت الهى و ولايت تكوينى مى پوشد و كرامت هاى
خارق العاده و اجابت دعا از او پديدار مى شود (1).
مسألة اصلى اين است كه نماز هنگامى اين آثار و بركات را دارد و انسان را
در رسيدن به هدف نهايى اش دستگيرى مى كند، كه به صورت حقيقى و همراه با
شرط هايش، آنگونه كه مقبول خداوند متعال است، آورده شود، نه كلمه هايى
تو خالى و حركت هايى ظاهرى كه مصداق اين حديث باشد: " خداوند نماز
بنده اى را كه دلش همراه تنش نيست، نمى پذيرد " (2).
بارى، پيرامون حضور قلب در نماز و وسيله هاى دستيابى به آن، گفتگو
بسيار است، ولى تنها به دو نكته مهم كه از عارفى بزرگ شنيده ام، مىپردازم.
1 - خود را در برابر نسيم رحمت پروردگار نهادن
غفلت هاى بى اختيار، هر اندازه فراوان باشد با نخستين وزش نسيم رحمت

(1) بنگريد به " مبانى خداشناسى " از مؤلف: 477 - 490.
(2) بنگريد به حديث 215 كتاب.
14

الهى، نابود مى گردد. گاه نور خير جرقه مى زند و انسان در آن حال به خدا متوجه
مى گردد كه اگر براى خاموش نشدن اين بارقه الهى تلاش كند، شيطان او را رها
مى كند و به تدريج اين پرتو نور افشان به نورى هميشگى و حضورى كامل
مى انجامد.
خسارت واقعى آن است كه عوامل غفلت را به اختيار خود فراهم آوريم،
چون همت شيطان آن است كه ما را با دست خويش به غفلت اندازد و از
نسيم هاى مهر پروردگار در روزگار، بهره نگيريم، همان گونه كه روايت شده
است: " بى گمان براى پروردگارتان در ايام روزگارتان، نسيم هايى است، هان،
خود را در برابر آن نهيد " (1).
2 - روى گرداندن از بيهودگى
بى گمان سرگرم شدن به كارها و گفتگوى بيهوده، از عوامل اختيارى غفلت
و فراموشى است. كار بيهوده، اراده انسانى را در حفظ ارزش هاى انسانى و
اسلامى سست مى كند و توفيق ذكر و حضور در نماز را از او مى گيرد، حال آن كه
حضور قلب در نماز، بنياد همه اين ارزش هاست.
آن كه موفق به حضور قلب كامل در نماز مى گردد تنها از گناه دورى
نمى كند، بلكه از همه كارهاى بيهوده دورى مى گزيند و شايد آوردن خشوع در
نماز به همراه دورى از بيهودگى در سوره مؤمنون به اين نكته اشاره دارد.
خداوند متعال مى فرمايد: " حتما مؤمنان رستگار شدند، همانان كه در نمازشان
فروتنند. و آنان كه از بيهودگى روى گردانند ".
خدايا ما را از رستگاران قرار ده.

(1) بحار الأنوار: 83 / 352.
15

فصل نخست
وجوب نماز
قرآن:
" نماز بر مؤمنان نوشته و واجب شده است. "
- امام باقر (عليه السلام): واژه " موقوتا " در آيه * (إن الصلاة كانت على المؤمنين كتابا
موقوتا) * به معنى " موجوبا " است. يعنى نماز بر مؤمنان نوشته و واجب
شده است. (1)
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) به كسى كه از واجبات الهى پرسيده بود، فرمود: خداوند، بر
تو هفده ركعت [نماز] در هر شبانه روز واجب كرده است.
- بر من و امتم، پنج نماز نازل شده كه بر امتهاى پيشين نشده و بر امتى پس
از من واجب نمى شود، زيرا پيامبرى پس از من نمى آيد.
- زراره: نمازهاى واجب را از امام باقر (عليه السلام) پرسيدم. امام فرمود: پنج نماز در
شبانه روز.
- امام باقر (عليه السلام): خداوند [اصل] نماز را واجب كرد و پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) آن را بر ده
گونه نهاد: نماز حاضر و مسافر، نماز خوف كه خود سه گونه است، نماز

(1) اين حديث مانند احاديث فراوان ديگرى در مقام رد تفسير " موقوتا " به (زمان معين) است. بنگريد
به بحار الانوار: 82 / 340 / 17 و 352 / 24 تا 32.
16

خورشيد و ماه گرفتگى، نماز دو عيد [فطر و قربان] نماز باران و نماز بر
مرده.
- امام صادق (عليه السلام) به كسى كه واجبات خداوند بر بندگان را پرسيده بود، فرمود:
شهادت بر يگانگى خداوند و پيامبرى حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) و برپا داشتن
نمازهاى پنجگانه.
فايده:
نويسنده مجموعه فقهى بزرگ جواهر الكلام في شرح شرائع
الاسلام مى گويد: نمازهاى هر شبانه روز پنج عدد است... و هيچ
اختلافى در وجوب آن ها در شبانه روز نيست، بلكه آن از ضروريات
دين است و نيازمند استدلال به قرآن و اجماع مسلمانان و سنت متواتر
پيامبر و امامان ره يافته (صلوات الله عليهم) نيست.
17

فصل دوم
حكمت نماز
قرآن:
" نماز را براى ياد من، به پا دار. "
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): نماز واجب شده است... براى بر پا داشتن ياد خدا.
- امام على (عليه السلام): خداوند ايمان را جهت پاك كردن از شرك، و نماز را براى
دورى از كبر واجب كرد.
- هشام بن الحكم: از امام صادق پرسيدم: با اينكه نماز مردم را از كار و
زندگى باز مى دارد و تن هايشان را خسته مى كند، چرا واجب شده است؟
امام فرمود: در آن، علتهايى نهفته است. اگر مردم بدون هيچ آگاهى و
يادآورى از پيامبر اكرم رها شوند و تنها به همان رسالت نخستين و
حضور قرآن در ميان آنان بسنده شود، مانند امتهاى پيشين مى گردند كه به
دين گرويدند و كتابهايى هم نوشتند و مردم را به دين خود فرا خواندند و
حتى براى آن جنگيدند، اما با رفتنشان، دينشان هم رفت و اثرى از آنان
باقى نماند. حال آنكه خداوند تبارك و تعالى خواست كه مردم حضرت
محمد (صلى الله عليه وآله) را از ياد نبرند. از اين رو نماز را بر آنان واجب كرد تا او را هر
روز، پنج بار ياد كنند و نام [مباركش] را بر زبان آورند و به نماز و ياد خدا
18

فرمان داده شدند، تا غافل نگردند و او را فراموش نكنند مبادا يادش از
خاطرها برود.
- امام رضا (عليه السلام): حكمت نماز، اقرار به ربوبيت خداوند عز وجل و شريك نگرفتن
براى اوست. ايستادن در پيشگاه جبروت الهى، با خوارى و بىچارگى،
افتادگى و اعتراف و درخواست بخشش گناهان گذشته است. صورت
نهادن بر خاك در هر روز براى بزرگداشت خداوند جل جلاله است، تا به
ياد او - نه فراموشكار و گردنكش كه - فروتن و خوار و خواهان و مشتاق
فزونى دين و دنياى خود باشد. افزون بر اين ها، نماز، ذكر خداوند عز وجل و
دوام آن در شب و روز است تا بنده، مالك و مدبر و آفريدگارش را از ياد
نبرد و اگر نه سركشى و طغيان مى كند و اين در ياد كردن پروردگار عز وجل و
ايستادن در پيشگاهش نهفته است، كه او را از سرپيچى نهى مى كند و از
انواع فساد باز مى دارد.
- در تبيين حكمت نماز -: اطاعتى است كه [خدا] آنان را بدان امر كرده و
آيينى است كه بر آن وادارشان ساخته است. در نماز بزرگداشت و
گرامىداشت خداوند و فروتنى بنده هنگام سجده است و اقرار به اينكه
بالاتر از او، پروردگارى است كه به عبادتش مى پردازد وبرايش سجده
مى كند.
19

فصل سوم
نماز پيش از اسلام
قرآن:
" پروردگارا، من [يكى] از فرزندانم را در دره اى بى كشت و زرع، نزد خانه ء
محترم تو، سكونت دادم. پروردگارا، تا نماز را به پا دارند، پس دلهاى برخى از
مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [مورد نيازشان] روزى
ده، باشد كه سپاسگزارى كنند. "
" و چون از بنى اسرائيل پيمان محكم گرفتيم كه جز خدا را نپرستيد و به پدر و
مادر و خويشان و يتيمان و مستمندان احسان كنيد و با مردم [به زبان] خوش
سخن بگوييد و نماز را بر پا داريد و زكات را بدهيد، آنگاه، جز اندكى از شما،
[همگى] روى برگردانديد. "
" و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مى كردند و به ايشان
انجام دادن كارهاى نيك و بر پا داشتن نماز و دادن زكات را وحى كرديم و آنان
پرستنده ما بودند. "
" و به موسى و برادرش وحى كرديم كه شما دو تن براى قوم خود در مصر
خانه هايى ترتيب دهيد و سراهايتان را رو به روى هم قرار دهيد و نماز برپا داريد
و مؤمنان را مژده ده. "
" پس در حالى كه وى [زكريا] در محرابش به نماز ايستاده بود، فرشتگان، او را
20

ندا در دادند كه خداوند تو را به [ولادت] يحيى - كه تصديق كننده [حقانيت]
كلمة الله [= عيسى] است و بزرگوار وخويشتندار [= پرهيزنده از زنان] و پيامبرى
از شايستگان است - مژده مى دهد ".
" و هر جا كه باشم مرا با بركت ساخته و تا زنده ام به نماز و زكات سفارشم كرده
است. "
- خداوند تبارك و تعالى در مناجات پيامبرش موسى (عليه السلام) با او: پيوسته بر نماز
مواظبت كن، كه نزد من جايگاهى ويژه و عهدى محكم دارد.
- امام صادق (عليه السلام): لقمان به پسرش گفت: پسركم، هنگامى كه وقت نماز در
رسيد، به خاطر هيچ چيز، آن را به تأخير مينداز و از آن آسوده خاطر شو
كه آن وام است.
21

فصل چهارم
فضيلت نماز
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): نماز، نور است.
- نماز، نور مؤمن است، نماز نورى از خداوند است.
- نماز انسان، نورى در دل اوست. پس هر كس مى خواهد، دلش را نورانى
كند.
- نماز، دليل روشن و آشكارى است.
- نماز پشت سر نماز بدون كار بيهوده در ميانشان، در عليين نوشته شود.
- آگاه باشيد كه نماز، خوراك مهمانى خداوند در زمين است كه براى
شايستگان رحمتش در هر روز پنج مرتبه، آماده و گوارايش مى سازد.
- هر چيز را زينتى است و زينت اسلام، نمازهاى پنجگانه است و هر چيز
پايه اى دارد و پايه مؤمن، نماز است و براى هر چيز، چراغى است و چراغ
دل مؤمن، نمازهاى پنجگانه است.
- خداوند عز وجل چيزى برتر از توحيد و نماز را واجب نمى كند و اگر چيزى
برتر بود، آن را بر فرشتگانش واجب مى كرد كه برخى در ركوع و برخى
ديگر در سجودند.
22

- نماز، از دستورات دين و در آن، خشنودى پروردگار عز وجل نهفته و راه روشن
پيامبران است.
- دينى كه ركوع و سجود در آن نباشد، هيچ خيرى ندارد.
- خداوند متعال فرموده است: نماز را بين خود و بنده ام دو نيمه كرده ام و
آنچه بخواهد به او مى دهم.
پس هنگامى كه بنده مى گويد: * (الحمد لله رب العالمين) * خداوند متعال
مى گويد: بنده ام مرا ستود. و هنگامى كه گفت: * (الرحمن الرحيم) * خداوند
متعال مى گويد: بنده ام مرا ستايش كرد و هنگامى كه گفت: * (مالك يوم
الدين) * مى گويد: بنده ام مرا بزرگ داشت (يك بار فرمود: بنده ام [امرش را]
به من واگذارد) و هنگامى كه گفت: * (اياك نعبد واياك نستعين) * مى گويد:
اين ميان من و بنده ام مى باشد و آنچه خواست به او مى دهم. پس هنگامى
كه گفت: * (اهدنا الصراط المستقيم) * مى گويد: اين براى بنده ام مى باشد و
آنچه خواست به او مى دهم (1).
فائده:
صاحب كتاب بزرگ جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام پس از نقل
روايتهايى در فضيلت نماز مى گويد: اين فضيلت، اختصاص به
نمازهاى پنجگانه واجب ندارد، گرچه برخى خبرها مخصوص به
آن هاست. بلكه گفته مى شود منظور هر روايتى كه واژه صلاة دارد آن ها
هستند، چون معروف و رايج بوده و جز آن ها نماز ديگرى را از بنده
نمى خواهند، اما دقت در آنچه از پيشوايان رسيده كه برخى صراحت
هم دارند حكم مى كند در اين فضيلت، ميان واجب و مستحب فرقى
نگذاريم و هر دو را بهترين كار بدانيم.

(1) در نقل تفسير تبيان چنين آمده است: " بنده ام مرا بزرگ داشت. سپس فرمود: اين براى من و بقيه
براى اوست ".
23

فصل پنجم
ويژگيهاى نماز
5 /
استوارى دين
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): نماز، ستون دين شماست.
- امام على (عليه السلام): خدا را! خدا را! در باره نماز، كه ستون دين شماست.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): برپا دارنده دين، نماز است.
- نماز، مانند ستون خيمه است، اگر ستون بر پا باشد، ريسمانها و ميخها و
پرده سود مى رساند و هنگامى كه ستون بشكند نه ريسمان سودى دارد
و نه ميخ و پرده.
- جايگاه نماز در دين، مانند سر در كالبد است.
- معاذ مى گويد: پيامبر به من فرمود: آيا تو را از سر امر (اسلام) و ستون آن
خبر نكنم؟ گفتم: چرا اى پيامبر خدا. حضرت فرمود: سر امر و ستون
آن، نماز و قله اش جهاد است.
24

- امام صادق (عليه السلام): مردى به خدمت پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) رسيد و گفت: اى پيامبر
خدا، مرا از اسلام آگاه كن، از اصل و فرع و قله و اوج آن.
پيامبر فرمود: اصل آن، نماز و فرع آن، زكات و قله و اوجش، پيكار
در راه خداوند متعال است.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): نشانه ايمان، نماز است (1).
- هر چيز، سيمايى دارد و سيماى دين شما، نماز است.
- امام على (عليه السلام): شش چيز از پايه هاى دين است: يقين خالص، نصيحت
مسلمانان و بر پا داشتن نماز...
- امام باقر (عليه السلام): اسلام بر پنج چيز بنا شده است: نماز و زكات و روزه و حج و
ولايت و به هيچ چيز چون ولايت دعوت نشده است.
- امام صادق (عليه السلام): سه چيز، سنگ بناى اسلامند: نماز و زكات و ولايت و
هيچ يك جز به همراه بقيه درست نيست.
5 /
بهترين دستور
- ابوذر: به پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) عرض كردم: شما مرا به نماز امر كردى، نماز
چيست؟ حضرت فرمود: بهترين موضوع است، هر كه خواهد كم و هر
كه خواهد زياد بخواند.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): خود را نجات دهيد، عمل كنيد و بهترين عملهايتان، نماز
است.
- ابو امامه: مردى از انصار خدمت پيامبر اسلام رسيد و گفت: فلانى
زراعت كرده و محصولش دو برابر شده است (يا شبيه چنين چيزى).
حضرت فرمود: چه مى گويى؟ دو ركعت نماز مختصر، از همه اين و از

(1) در نقل تاريخ بغداد به جاى " ايمان " " اسلام " است.
25

دنيا و آنچه در آن است براى تو، بهتر است.
- ابو هريره: پيامبر بر قبر شخصى تازه دفن شده، گذشت. پس فرمود: اگر
اين شخص بتواند دو ركعت نماز مختصر - از همانها كه كوچك و اضافى
مىشمريد - بر اعمالش بيفزايد، برايش محبوب تر از بقيه دنيايتان است.
- عبد الله بن عمرو: مردى به خدمت پيامبر آمد و از برترين كارها پرسيد؟
پيامبر خدا فرمود: نماز. سپس گفت: ديگر چه؟ فرمود: نماز. باز گفت:
ديگر چه؟ گفت: نماز - تا سه بار -. پس از آن كه همچنان بر پرسش خود
پاى فشرد، پيامبر گرامى فرمود: پيكار در راه خدا.
- امام على (عليه السلام): برترين وسيله اى كه متوسلان بدان چنگ زده اند: ايمان به خدا
و پيامبرش، پيكار در راه خدا، كلمه اخلاص كه فطرت است، وكامل
خواندن نماز كه دين مى باشد.
- خدا را! خدا را! در باره نماز، كه بهترين كار و ستون دين شماست.
- امام صادق (عليه السلام): محبوبترين كارها نزد خداى عز وجل، نماز است و آن آخرين
سفارش همه پيامبران است.
- از سفارشهاى لقمان به پسرش اين بود: روزه اى كه تو را از نماز
باز مى دارد، نگير، چون نزد خدا، نماز محبوب تر از روزه است.
- فرمانبردارى خداى عز وجل، خدمت او در زمين است و هيچ خدمتى برابر با
نماز نيست. از اين روست كه فرشتگان، زكريا را در حالى ندا دادند كه در
محراب به نماز ايستاده بود.
- معاوية بن وهب: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: برترين وسيله تقرب بندگان به
خدايشان و محبوب ترين آن نزد خدا چيست؟ حضرت فرمود: پس از
معرفت، برتر از اين نماز، چيزى نمى شناسم. نمى بينى كه بنده شايسته
26

خدا، عيسى بن مريم (عليه السلام)، گفت: " خدا مرا تا زنده ام به نماز و روزه
سفارش كرده است. "
5 /
روشنى چشم پيامبر (صلى الله عليه وآله)
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): روشنى چشم من، در نماز نهاده شده است.
- جبرييل به من گفت: نماز را محبوب تو ساخته اند. پس هر اندازه
مى خواهى از آن، برگير.
- خداوند متعال، روشنى چشم مرا در نماز نهاده است و آن را محبوب من
ساخته، همانگونه كه خوراك براى گرسنه و آب براى تشنه گوارا گشته
است. همانا گرسنه پس از خوردن غذا سير و تشنه پس از نوشيدن آب،
سيراب مى گردد، ولى من از نماز سير نمى شوم.
- هنگامى كه آيه " نماز را در دو سوى روز به پا دار " نازل شد - فرمود:
دوست ندارم به جاى نماز، آنچه خورشيد بر آن مىتابد، داشته باشم.
5 /
نخستين واجب الهى
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): نخستين چيزى از دين، كه خدا بر مردم واجب كرد
و آخرين چيزى كه باقى مى ماند، نماز است.
- نخستين چيزى كه خدا بر امتم واجب كرد، نمازهاى پنجگانه است.
- ابن اثير: نخستين دستور اسلام كه خداوند مقرر كرد، پس از اقرار به
يگانگى خداوند و دورى از بتها، نماز بود. هنگامى كه نماز بر پيامبر
واجب شد، جبرييل نزد او در بالاى شهر مكه آمد وبرايش پاشنه پا را در
گوشه اى از دره بر زمين كوبيد، چشمه اى جوشيد و جبرييل پيش
27

روى پيامبر وضو گرفت، تا چگونگى طهارت براى نماز را نشان دهد.
پس پيامبر همچون او وضو گرفت. سپس جبرييل برخاست و با آن
[وضو] نماز خواند و پيامبر هم با او نماز گزارد.
- ابن شهر آشوب: در مدتى كه پيامبر در مكه بود، هيچ عبادتى تشريع نشد
مگر طهارت و نماز كه بر او، واجب و براى امت، سنت (مستحب مؤكد)
بود. پس از معراج و در سال نهم بعثت، نمازهاى پنجگانه واجب شد.
هنگامى كه پيامبر به مدينه هجرت كرد، در شعبان سال دوم هجرت، روزه
واجب گشت، قبله تغيير كرد و زكات فطريه و نماز عيد نيز واجب شد -
فريضه نماز جمعه در سال نخست هجرت جايگزين نماز ظهر شده بود -
سپس زكات دارايى ها واجب شد. پس از آن حج و عمره و حلال و حرام
و منع و اجازه و استحباب و كراهت و نيز جهاد و ولايت امير مؤمنان مقرر
شد.
- هنگامى كه پيامبر سى و هفت ساله شد، خواب مى ديد، كسى او را
فرستاده خدا خطاب مى كند، اما نمى توانست بپذيرد. مدتى طولانى اين
چنين سپرى شد تا روزى در ميان كوهها، هنگام شبانى گله ابو طالب،
نگاهش به شخصى افتاد كه او را فرستاده خدا خطاب مى كرد. از او پرسيد:
كيستى؟ گفت: من جبرييل هستم. خداوند مرا به سويت روانه كرده تا تو
را فرستاده خود قرار دهد. پس پيامبر خديجه را از موضوع آگاه كرد.
خديجه گفت: اى محمد. اميدوارم كه اين گونه باشد. سپس جبرييل بر
پيامبر نازل شد و براى او آبى از آسمان آورد و به او وضو و ركوع و سجود
را آموخت و آن گاه كه پيامبر چهل ساله شد، چگونگى نماز را بدون وقتهاى
آن به او ياد داد. پس پيامبر در هر وقت، نمازهاى دو ركعتى مى خواند.
- جبرييل پيام خداوند را به پيامبر رساند... سپس جبرييل نزد پيامبر مى آمد
و جز با اجازه اش به او نزديك نمى شد. روزى نزد پيامبر در بالاى مكه
28

آمد، پاشنه پايش را در گوشه اى از دره به زمين كوبيد. چشمه اى جوشيد.
جبرييل وضو ساخت و پيامبر طهارت گرفت و نماز ظهر را خواند و آن
نخستين نمازى بود كه خداوند واجب كرد.
5 /
نخستين آموزش واجب
- ابو مالك اشجعى از پدرش: نماز، نخستين چيزى بود كه پيامبر
به افراد تازه مسلمان، مى آموخت.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) - هنگام فرستادن معاذ به يمن - فرمود: تو بر كسانى وارد
مى شوى كه اهل كتابند. پس بايد نخستين چيزى كه آنان را بدان
مى خوانى، بندگى خداوند باشد. سپس هنگامى كه خدا را شناختند،
آگاهشان كن كه خداوند پنج نماز در شبانه روز بر ايشان واجب كرده است.
5 /
نخستين مورد باز خواست
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): نماز ستون دين و نخستين عمل انسان است كه در
آن مىنگرند. پس اگر صحيح بود، اعمالش را مى بينند و اگر صحيح نبود،
بقيه كارهايش ديده نمى شود.
- نخستين چيزى كه در روز قيامت، بازخواست مى شود، نماز است. پس
هر كس پاسخ داد، مرحله هاى بعد بر او آسان مى شود و هر كس پاسخ
ندهد، بر او سخت مى گردد.
- روز قيامت كه در رسيد، بنده را مى خوانند و نخستين چيزى كه از او
مى خواهند، نماز است. اگر آن را درست بياورد [كه رستگار شده است]
و گر نه در آتش انداخته مى شود.
29

- نخستين عمل انسان كه در روز قيامت محاسبه مى شود، نماز است. پس
اگر نيكو بود، رستگار و كامياب مى گردد و اگر باطل بود، محروم و
زيانكار مى شود.
- هنگامى كه بنده در پيشگاه خداوند مى ايستد، نخستين چيزى كه از او
مى خواهند نماز است. پس اگر پاكيزه بود بقيه اعمالش هم پاكيزه مى گردد
و اگر پاكيزه نبود، اعمال ديگرش هم پاكيزه نمى شود.
- امام باقر (عليه السلام): نخستين چيزى كه از بنده بازخواست مى شود، نماز است.
پس اگر پذيرفته شد، بقيه [اعمال] هم پذيرفته مى شود (1).

(1) همين حديث از امام صادق (عليه السلام) نقل شده و دنبال آن چنين آمده است: " و اگر برگردانده شد، ديگر
اعمالش هم برگردانده مى شود ".
30

فصل ششم
ترغيب به برپا داشتن نماز
قرآن:
" نماز برپا داريد، و زكات بدهيد و با ركوع كنندگان ركوع كنيد. "
" و اين كه نماز برپا داريد و از او بترسيد و هم اوست كه نزد وى محشور
خواهيد گرديد. "
" پروردگارا، مرا برپا دارنده نماز قرار ده و از فرزندان من نيز. پروردگارا،
و دعاى مرا بپذير. "
" همان كسانى كه چون در زمين به آنان توانايى دهيم، نماز بر پا مى دارند و
زكات مى دهند و به كارهاى پسنديده دستور مى دهند و از كارهاى ناپسند باز
مى دارند و فرجام همه كارها از آن خداست. "
" اى كسانى كه ايمان آورده ايد، ركوع و سجود كنيد و پروردگارتان را بپرستيد
و كار خوب انجام دهيد، باشد كه رستگار شويد. "
" و نماز بر پا داريد و زكات بدهيد و از پيامبر [خدا] پيروى كنيد، باشد كه
مورد رحمت قرار گيريد. "
" به سويش توبه كنيد و از او پروا بداريد و نماز بر پا داريد و از مشركان
مباشيد. "
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) - در گفتارش به اسامه -: پيوسته نماز بخوان كه آن برترين
كار بندگان است. چون نماز سر دين و ستون و تارك آن است.
31

- ام سلمه: پايان بخش وصيت پيامبر خدا، اين بود: نماز را، نماز را و
كنيزانتان. آن را تكرار كرد تا آنجا كه زبانش سنگين و سخنش بريده بريده
شد.
- انس: هرگاه پيامبر از رفتار مردى خوشش مى آمد، او را به نماز فرمان
مى داد.
- امام على (عليه السلام): شما را به نماز سفارش مى كنم. آن است كه ستون دين و
نگهدارنده اسلام است. پس، از آن غفلت نكنيد.
- امام باقر (عليه السلام): ابوذر مى گفت: اى طالب علم، نماز بخوان پيش از آن كه
فرصتهايت از دست برود.
- بكر بن محمد الازدى: در پيش امام صادق (عليه السلام) نشسته بودم كه ابو بصير از
ايشان راجع به حورالعين پرسيد و گفت: فدايت شوم، آنان از مخلوقات
دنيايى اند يا از مخلوقات بهشتى؟ امام فرمود: تو را به اين ها چه كار؟ بر
نماز مواظبت كن. همانا آخرين چيزى كه پيامبر اكرم بدان سفارش و
ترغيب كرد، نماز بود.
32

فصل هفتم
مواظبت بر نماز
قرآن:
" بر نمازها و نماز ميانه مواظبت كنيد و خاضعانه براى خدا به پا خيزيد. "
" و اين خجسته كتابى است كه ما آن را فرو فرستاديم، كتابهايى را كه پيش از
آن آمده تصديق مى كند. و براى اينكه [مردم] ام القرى [= مكه] و كسانى را كه
پيرامون آنند هشدار دهى. و كسانى كه به آخرت ايمان مى آورند، به آن نيز ايمان
مى آورند، و آنان بر نمازهاى خود مواظبت مى كنند. "
" و آنان كه بر نمازهايشان مواظبت مى كنند. آنانند كه وارثانند. "
- امام صادق (عليه السلام): در باره آيه " و آنان كه بر نمازهايشان مواظبت مى كنند "،
فرمود: يعنى بر وقتها و حدود نماز (1).
- انس: هنگام وفات پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله)، در كنارش بوديم. پس به ما گفت: در
باره نماز، تقواى الهى پيشه كنيد، در باره نماز، تقواى الهى پيشه كنيد - تا
سه بار -.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): بيشتر هم و غمت، نماز باشد كه آن، سر اسلام پس از
پذيرش دين است.

(1) معنى حدود نماز در فصلى با همين نام (فصل دوازدهم) خواهد آمد.
33

- مواظبت بسيار شخص بر انجام نمازها، در ديندار بودنش كفايت مى كند.
- هنگام ياد كردن نماز - فرمود: هر كس بر نماز مواظبت ورزد، روز قيامت
برايش نور و حجت و نجات از آتش مى شود و هر كس مواظبت نورزد نه
نور است و نجات و نه حجت.
- هر كس به سوى نماز بشتابد، از اين رو كه مىترسد به آن نرسد، خداوند
بهشت را برايش واجب مى گرداند و هر كس آن را ترك كرده كار ديگرى
را مقدم دارد، تا يك سال با عمل ديگرى بهشت را در نمى يابد.
- پرچم برافراشته اسلام، نماز است، پس هر كس به آن دل بسپارد و آن را با
واجبات و مستحباتش انجام دهد، با ايمان است.
- پنج چيز است كه هر كس همراه با ايمان بياورد، وارد بهشت مى شود: هر
كس بر نمازهاى پنجگانه مواظبت ورزد، بر وضوء و ركوع و سجود و
وقتهاى آن و...
- هرگاه كسى از شما به نماز بر مى خيزد، به مناجات با پروردگارش
برخاسته است. پس بنگرد، چگونه با او مناجات مى كند.
- نماز ترازو است، هر كس تمام بياورد، تمام مى برد.
- نماز پيمانه يا ترازو است - هر كس تمام بياورد، تمامش مى دهند و هر كس
كم گذارد، مىدانيد كه خداوند در باره كم فروشان چه نازل كرده است (1).
- خداوند پنج نماز را بر بندگان واجب كرده است. پس هر كس آن ها را
بياورد بدون اينكه از روى سبك شمردن، كم بگذارد، خداوند تعهد
مى كند او را روز قيامت به بهشت ببرد.
- امام على (عليه السلام): پيامبر خدا فرمود: نماز در چهار پاره نوشته مى شود: پاره اى
براى نيكو وضو گرفتن، پاره اى براى ركوع، پاره اى براى سجود و پاره اى

(1) اشاره به آيه ويل للمطففين (سوره 83، آيه 1 - 3).
34

براى خشوع است. گفته شد: اى پيامبر خدا، خشوع چيست؟ فرمود:
فروتنى در نماز و اين كه بنده با همه دل به خدا رو كند. پس هنگامى كه
ركوع و سجودش را تمام آورد و ديگر بخشها را هم كامل كرد نماز با
نورى درخشنده به سوى آسمان اوج مى گيرد، درهاى آسمان براى آن
گشوده مى شود و [خطاب به نمازگزار] مى گويد: مرا حفظ كردى، خدا
تو را حفظ كند و فرشتگان مى گويند: خدا بر صاحب اين نماز درود
فرستد. و هنگامى كه بخشهاى نماز را تمام نياورد، نماز با تاريكى بالا
مى رود و درهاى آسمان بر روى او بسته مى شود و [خطاب به نمازگزار]
مى گويد: مرا تباه كردى، خدا تو را تباه گرداند و نماز را به صورتش
مىكوبند.
- عقيل خزاعى: امير مؤمنان، هرگاه براى جنگ آماده مى شد، چند كلمه اى
به مسلمانان سفارش مى كرد و مى گفت: به نماز پايبند باشيد و بر آن
مواظبت كنيد، آن را زياد بجا آوريد و بدان تقرب جوييد كه آن بر مؤمنان
نوشته و مفروض است و اين را كافران هم مى دانند آنگاه كه پرسيده
مى شوند: چه چيز شما را به دوزخ در آورد؟ مى گويند: ما از نمازگزاران
نبوديم.
- امام صادق (عليه السلام): محبوبترين بنده نزد خداى عز وجل، فردى است كه د گفتارش
راستگو و بر نمازش مواظب باشد.
- ادريس قمى: از امام صادق (عليه السلام) نيكيهاى ماندگار را پرسيدم. فرمود: نماز،
پس بر آن مواظبت ورزيد.
35

فصل هشتم
وقتهاى نماز
قرآن:
" نماز را از زوال خورشيد تا نيمه شب بر پا دار و نيز نماز صبح را كه نماز
صبح در حضور فرشتگان است. "
- زراره: از امام باقر (عليه السلام)، نمازهايى را كه خداى عز وجل واجب كرده،
پرسيدم فرمود: پنج نماز در شبانه روز. گفتم: آيا در قرآن آن ها را نام برده،
بيان كرده و وقتشان را معين نموده است؟ فرمود: آرى، خداوند متعال به
پيامبرش فرمود: " نماز را از زوال خورشيد تا نيمه شب بر پا دار " و دلوك
همان زوال خورشيد (هنگام ظهر) است و غسق الليل يعنى نيمه شب.
پس ميان اين دو وقت، چهار نماز را نام برده، بيان كرده و وقت آن ها را
تعيين كرده است. سپس خداى تبارك و تعالى فرمود: " و نماز صبح كه نماز
صبح در حضور فرشتگان است ". پس اين هم پنجمين نماز. و خداوند
متعال فرمود: " نماز را در دو طرف روز بر پا دار " و دو طرف روز، همان
مغرب و صبح است و " نخستين ساعات شب " و آن نماز عشاى آخر است
و فرمود: " بر نمازها و نماز ميانه مواظبت كنيد " و آن نماز ظهر است،
نخستين نمازى كه پيامبر خدا خواند و آن در ميان روز و دو
36

نمازى است كه در روز خوانده مى شود: نماز صبح و نماز عصر.
- امام على (عليه السلام) در نامه اش به محمد بن ابى بكر: شخصى وقتهاى نماز را از
پيامبر خدا پرسيد. پيامبر پاسخ داد: " جبرييل نزد من آمد و وقت نماز
ظهر (زوال خورشيد) را به من نشان داد. پس آفتاب بر ابروى راستش بود
و وقت [نماز] عصر را نشان داد. پس سايه هر چيز به اندازه خودش بود.
و نماز مغرب را هنگام غروب خورشيد خواند. سپس هنگامى كه شفق
ناپديد شد، نماز عشاء را گزارد و نماز صبح را در تاريكى پايان شب، در
حالى كه هنوز ستاره ها فراوان بودند، خواند، پس در اين وقتها نماز
بخوان و پيوسته با سنت شناخته شده و در راهى روشن باش.
- امام صادق (عليه السلام): هنگام [نماز] صبح، از دميدن سپيده است تا اينكه صبح،
بيشتر آسمان را فرا بگيرد و سزاوار نيست عمدا از اين وقت به تأخير
انداخت، ولى آن وقتى است، براى كسى كه سرگرم شده يا فراموش كرده
و يا خواب مانده است.
- هنگامى كه خورشيد فرود مى آيد، وقت (نماز) ظهر رسيده است تا اينكه به
اندازه خواندن چهار ركعت نماز بگذرد. پس از آن، وقت مشترك نماز
ظهر و عصر است تا به اندازه خواندن چهار ركعت نماز از خورشيد بماند
كه در اين هنگام، وقت نماز ظهر پايان مى پذيرد و وقت نماز عصر باقى
مى ماند تا خورشيد ناپديد شود.
37

فصل نهم
مواظبت بر وقتهاى نماز
- سعد بن ابى وقاص: از پيامبر، درباره آيه " آنان كه در نمازشان
سهل انگارند " پرسيدم. فرمود: آنان، كسانيند كه نماز را از وقتش به تأخير
مى اندازند.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): هر كس نمازش را عمدا ترك كند، دينش را نابود كرده است
و هر كس در وقتش نخواند، در " ويل " داخل مى شود، و " ويل " دره اى در
جهنم است. همانگونه كه خداوند متعال در سوره " أرأيت " فرمود: " پس
ويل براى نمازگزاران است، آنان كه از نمازشان غافلند ".
- امام على (عليه السلام): هيچ عملى نزد خداوند، محبوب تر از نماز نيست. پس هيچ كار
دنيايى شما را در وقت نماز به خود مشغول ندارد. كه خداوند گروههايى
را سرزنش كرد و فرمود: " آنان كه از نمازشان غافلند " يعنى آنان غافل بوده
، به وقت نمازها بى اعتنايى مى كردند.
- امام باقر (عليه السلام) - درباره گفته خداوند عز وجل: " و آنان كه بر نمازهايشان مواظبت
مى كنند " فرمود: مقصود همين نماز واجب است كه هر كس آن در وقتش
بخواند، حقش را بداند و كارى را بر آن مقدم ندارد، خداوند بى گناهيش را
مىنويسد و عذابش نمى كند و هر كس در غير وقتش بخواند، حق نماز
38

را نداند و كارهاى ديگر را بر آن مقدم كند، سرانجامش با خداست، اگر
خواست مىآمرزد و اگر خواست عذاب مى كند.
- امام صادق (عليه السلام): در باره گفته خداى متعال: " خاضعانه براى خدا به پا خيزيد "
فرمود: يعنى توجه انسان به نمازش و مواظبت بر آن، تا چيزى او را از
نماز به خود سرگرم و مشغول ندارد.
- عبد الله بن مسعود: از پيامبر خدا پرسيدم: كدام كار نزد خدا محبوب تر است؟
فرمود: نماز اول وقت.
- همچنين گفتم: اى پيامبر خدا! كدام كار به بهشت نزديكتر است؟ فرمود:
نماز اول وقت.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): شفاعت من فرداى [قيامت] به كسى كه نماز واجب را از
وقتش به تأخير اندازد، نمى رسد.
- بيشترين چيزى كه بر امتم از آن ترسانم پس و پيش كردن نماز از وقت آن
است.
- قطب راوندى: پيامبر خدا فرمود: هرگاه خداوند، آفتى از آسمان فرو
فرستد، حاملان قرآن و نگهبانان خورشيد - يعنى نگهبانان وقت نمازها - و
آباد كنندگان مساجد، از آن در امانند.
- امام صادق (عليه السلام): پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) داخل مسجد شد و گروهى از اصحابش هم
در آن بودند. فرمود: مى دانيد پروردگارتان به شما چه گفت؟ گفتند: خدا و
پيامبرش داناترند. فرمود: پروردگارتان مى گويد: هر كس اين نمازهاى
پنجگانه واجب را در وقتش بخواند و بر آن ها مواظبت ورزد، مرا در روز
قيامت مى بيند و عهدى پيش من دارد كه به جهت آن، او را به بهشت
مى برم. و هر كس آن ها را در وقتشان نخوانده و بر آن ها مواظبت نورزيده
باشد، سرانجامش با من است، اگر خواستم عذابش مى كنم و اگر خواستم
او را مىآمرزم.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): هيچ بنده اى نيست مگر اينكه ميان او خداوند متعال
39

عهدى است، تا آنگاه كه با شناختش از حق نماز، آن را در وقتش برپا
دارد يا بر كارهاى ديگر مقدم كند. پس اگر آن را از روى سبك شمردن
حقش فرو گذارد و كارهاى ديگر را بر آن مقدم بدارد، خداوند از اين عهد
برائت مى جويد. سپس سرنوشتش با خداست، يا او را عذاب مى كند و يا
مىآمرزد.
- ما روزگارى نگهبان شتران بوديم و اكنون نگهبان خورشيد گشته ايم.
- بندگان برگزيده خداوند، كسانى هستند كه خورشيد و ماه و ستاره ها و
سايه ها را براى ذكر خداوند، نگاهبانى مى كنند.
- امام على (عليه السلام): پيروان ما، نگهبانان خورشيد و ماه و ستارگانند.
- در وصيتش هنگام وفاتش به امام حسن (عليه السلام) فرمود: پسركم، تو را به نماز در
وقتش سفارش مى كنم.
- بر [خواندن] نمازهاى پنجگانه در وقتشان مواظبت كنيد، كه نزد خداوند
جل و عز، جايگاهى ويژه دارد.
- در نامه اش به محمد بن ابى بكر فرمود: نماز را در وقت مقررش بخوان و
براى آسوده شدن، آن را جلو و به جهت اشتغال به كارى، آن را به تأخير
مينداز و بدان كه همه كارهايت تابع نمازت مى باشد.
- امام سجاد (عليه السلام) - در دعايش هنگام فرا رسيدن ماه مبارك رمضان -: خدايا، بر
محمد و خاندانش درود فرست و ما را در اين ماه به اوقات نمازهاى
پنجگانه آگاه كن، به اجزاء و شروطش كه معين كرده اى و به واجباتش كه
مقرر داشته اى و وظيفه هايى كه واجب ساخته اى و وقتهايش كه محدود
نموده اى.
- هر كس به وقتهاى نماز اهميت دهد، از خوشيهاى دنيا، بهره كامل
نمى گيرد.
40

- امام باقر (عليه السلام): موسى هنگام گفتگو با خداوند چنين گفت: خداى من، پاداش
آن كس كه نماز را در وقتش خوانده و دنيا او را به خود مشغول نساخته
است، چيست؟ خداوند فرمود: اى موسى، آنچه خواسته به او مى بخشم و
بهشتم را بر او روا مى سازم.
- هر شخص با ايمانى كه بر نماز واجب مواظبت ورزد و آن ها را در وقتشان
بخواند، از غافلان نخواهد بود (1).
- امام صادق (عليه السلام): پيروان ما را در وقتهاى نماز بيازماييد، كه مواظبت بر
نمازشان چگونه است.
- آن كه حق را وصف مى كند [و خود را پيرو آن مى داند] با سه ويژگى
شناخته مى شود: به يارانش نگريسته مى شود كه كيانند؟ و به نمازش كه
چگونه است؟ و كى آن را مى خواند؟
- برادرانتان را با دو ويژگى بيازماييد، اگر هر دو ويژگى در آن ها بود [چه
بهتر] و گر نه دورى گزينيد، دورى گزينيد، دورى گزينيد: مواظبت بر نماز
در وقت و نيكى به برادران در سختى و آسانى.
- امام صادق (عليه السلام) - از پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در بيان كلام فرشته مرگ نقل شده
است -: بدانيد كه براى ما بازگشتى دوباره و دوباره به سوى شما خواهد
بود. پس مراقب باشيد. در شرق و غرب خانه اى نيست جز اينكه به اهل
آن در هر روز پنج نوبت مىنگرم و به كوچك و بزرگشان از خود آنان
داناترم و اگر مى خواستم پشه اى را قبض روح كنم، تا پروردگارم دستور
ندهد نمى توانستم.
سپس پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: تنها در وقتهاى نماز به آن ها مىنگرد. پس

(1) گويا ناظر به آيه هاى " فويل للمصلين، الذين هم عن صلاتهم ساهون " باشد.
41

اگر از مواظبت كنندگان بر نماز در وقت بود، به او شهادت (لا إله إلا الله
و أن محمدا رسول الله) را تلقين مى كند وابليس را از او دور مى سازد.
- امام صادق (عليه السلام): از خروس، پنج ويژگى را بيآموزيد: مواظبتش بر وقتهاى
نماز و...
42

فصل دهم
واداشتن خانواده به نماز
قرآن:
" و خانواده ات را به نماز فرمان ده و خود بر آن شكيبا باش. ما از تو جوياى
روزى نيستيم، ما به تو روزى مى دهيم، و فرجام [نيك] براى پرهيزگارى است. "
" و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن، زيرا كه او درست وعده و فرستاده اى
پيامبر بود. و خاندان خود را به نماز و زكات فرمان مى داد و همواره نزد
پروردگارش پسنديده بود. "
" اى پسرك من، نماز برپا دار و به كار پسنديده وادار و از كار ناپسند بازدار
و بر آسيبى كه بر تو وارد آمده است شكيبا باش. اين [حاكى] از عزم در امور
است. "
" پروردگارا، من [يكى از] فرزندانم را در دره اى بى كشت، نزد خانه محترم تو،
سكونت دادم، پروردگارا، تا نماز به پا دارند، پس دلهاى برخى از مردم را به سوى
آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [مورد نيازشان] روزى ده، باشد كه
سپاسگزارى كنند. "
- امام على (عليه السلام): پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) با خواندن نماز خود را به رنج مى افكند،
با آنكه مژده بهشت شنيده بود. چون خداوند سبحان گفت: (و
خانواده ات را به نماز فرمان ده و خود بر آن شكيبا باش). پس خانواده اش
43

را به آن فرمان مى داد و خود بر انجام آن شكيبايى مى ورزيد.
- عايشه: پيامبر [پاسى] از شب را نماز مى خواند و در پايان، به من
مى گفت: برخيز و نماز وتر بخوان.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): براى داود پيامبر خدا ساعتى از شب بود كه در آن،
خانواده اش را بيدار مى كرد و مى گفت: اى خاندان داود! برخيزيد و نماز
بخوانيد. همانا اين ساعتى است كه خداوند دعا را در آن اجابت مى كند،
مگر از ساحر و باجگير.
- امام على (عليه السلام): به پسرانتان، نماز را بياموزيد و هنگامى كه به هشت سالگى
رسيدند بر آن، مؤاخذه اشان كنيد.
44

فصل يازدهم
فضيلت نمازگزار
قرآن:
" آنان كه به غيب ايمان مى آورند، و نماز بر پا مى دارند، و از آنچه به ايشان
روزى داده ايم انفاق مى كنند. "
" و كسانى كه به كتاب [آسمانى] چنگ در مى زنند و نماز بر پا داشته اند،
[بدانند كه] ما اجر درستكاران را تباه نخواهيم كرد. "
" مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستد، آنان را از ياد خدا و بر پا داشتن نماز و
دادن زكات، به خود مشغول نمى دارد و از روزى كه دلها و ديده ها در آن زير و رو
مى شود مى هراسند. "
" در حقيقت، كسانى كه كتاب خدا را مى خوانند و نماز برپا مى دارند و از آنچه
بديشان روزى داده ايم، نهان و آشكارا انفاق مى كنند، اميد به تجارتى بسته اند كه
هرگز زوال نمى پذيرد. "
" محمد (صلى الله عليه وآله) پيامبر خداست و كسانى كه با اويند، بر كافران، سختگير [و] با
همديگر مهربانند. آنان را در ركوع و سجود مى بينى. فضل و خشنودى خدا را
خواستارند. "
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): نمازگزار هنگام نماز با پروردگارش - تبارك و تعالى -
مناجات مى كند.
- امام حسن (عليه السلام): خداوند متعال مى گويد: نمازگزار، با من مناجات مى كند.
45

- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): نيكو حال تر از همه دوستانم، مؤمنى سبكبار است كه
بهره اى فراوان از نماز دارد.
- هيچ كس وضويى كامل و نيكو نمى گيرد و سپس براى نماز به مسجد
نمى آيد، مگر اينكه خداوند با لطف و خوشى از او استقبال مى كند،
همچون خوشحالى خانواده شخص غائب هنگام ورودش.
- هيچ صبح و شبى نيست مگر اينكه قطعه هاى مختلف زمين به يكديگر ندا
مى دهند: اى همسايه، آيا امروز، بنده اى صالح بر تو گذشته كه نماز
خوانده يا خدا را ياد كرده باشد؟ پس اگر بگويد: آرى، آن را برايش
فضيلتى مى بينند.
- پروردگارتان از چوپانى كه بر پاره سنگى در قله كوه براى نماز اذان
مى گويد و نماز مى خواند خوشش مى آيد. سپس خداى عز وجل مى فرمايد: به
اين بنده ام بنگريد، از ترس من اذان مى گويد و نماز مى خواند، بنده ام را
بخشيدم و او را به بهشت بردم.
- امام على (عليه السلام): هنگامى كه انسان در نماز است، كالبد و لباسش و هر چه در
اطراف اوست، تسبيح مى گويد.
- امام سجاد (عليه السلام): نمازگزار تا آنگاه كه در نماز است، در پيشگاه خداى عز وجل
ايستاده است.
- امام باقر (عليه السلام): هنگامى كه [نمازگزار] به قبله رو مى كند، به خداوند رحمان
رو كرده است، جز او خدايى نيست.
- درباره گفته خداوند متعال (و ياد خدا بزرگتر است) -: ياد كردن خدا از
اهل نماز بزرگتر از ياد كردن ايشان از خداست. آيا نمى بينى كه او خود
مى فرمايد: " مرا ياد كنيد، شما را ياد مى كنم "؟
46

فصل دوازدهم
حدود نماز
- امام على (عليه السلام): حدود نماز چهار چيز است: شناخت وقت، رو به قبله
بودن، ركوع و سجده و اين ها، براى همه مردم عموميت دارد، عالم
باشند يا جاهل و نيز هر چه كه به نماز مربوط است همچون افعال آن و
اذان و و اقامه و غير اين ها. و چون خداوند دانست كه بندگان نمى توانند
حق همه اين حدود را ادا كنند، تعدادى را واجب ساخت كه همان چهار
چيز است كه ذكر شد و آنچه در آن چهار چيز از قرائت و دعا و تسبيح و
تكبير و اذان و اقامه و شبيه اين هاست، سنتى موكد قرار داد. هر كس
آن ها را دوست دارد، به نيكويى انجام مى دهد، اين بيان حدود نماز
است.
- زراره: از امام باقر (عليه السلام) پرسيدم حدود بزرگ نماز كدامند؟ فرمود: هفت
چيزند: وضوء، وقت، قبله، تكبير آغازين، ركوع، سجده و دعا.
- امام صادق (عليه السلام): نماز، چهار هزار حد دارد.
- كراجكى از امام صادق (عليه السلام) - در پاسخ شخصى كه از نماز و حدودش
پرسيده بود -: نماز چهار هزار حد دارد كه از تو بازخواست نمى كنند.
47

آن شخص گفت: از آنچه ترك كردنش روا نيست و نماز بدون آن كامل
نمى شود، مرا آگاه كن. پس امام صادق (عليه السلام) فرمود: نماز كامل نمى شود
مگر براى كسى كه طهارتى كامل و همتى بلند دارد، بى وسوسه و
انحراف. آن كه شناخت پس ايستاد، اطمينان كرد پس استوار گشت. او
ميان اميد و نا اميدى و شكيبايى و بىتابى ايستاده گويى نويدش آماده و
بيمش واقع گشته است. دارايى اش را بخشيده و به هدفش انديشيده در
راه خدا خون داده و از امر بى دليل و برهان، كناره گزيده است. خود را به
خاك افكنده و خوار مى شمارد، رشته هاى توجه [به غير] را مىگسلد،
به كسى يارى مى رساند كه قصدش كرده و به سويش شتافته و ياريش را
طلبيده است. پس اگر چنين كرد، همان نمازى است كه بدان امر و از آن
آگاه شده است و اين نماز است كه از كار زشت و ناپسند باز مى دارد.
- امام رضا (عليه السلام): نماز، چهار هزار در دارد.
48

فصل سيزدهم
آداب نماز
- امام صادق (عليه السلام): نماز را نيكو بخوانيد.
أ: آداب ظاهرى
13 /
مسواك زدن
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): دو ركعت [كسى كه] مسواك زده، بهتر از هفتاد ركعت
بدون مسواك است.
13 /
زينت كردن
قرآن:
" اى فرزندان آدم، نزد هر مسجد، زينتتان را برگيريد. "
- خيثمة بن ابى خيثمه: امام حسن بن على (عليه السلام) هرگاه به نماز مى ايستاد،
بهترين لباسش را مى پوشيد، پس به ايشان گفته شد: اى پسر فرستاده
49

خدا، چرا بهترين لباست را مى پوشى؟ فرمود: خداوند متعال زيباست و
زيبايى را دوست دارد. پس براى پروردگارم خود را زيبا مى سازم، كه
مى فرمايد: " نزد هر مسجد، زينتتان را برگيريد " پس دوست مى دارم كه
بهترين لباسم را به تن كنم.
- امام صادق (عليه السلام) - در پاسخ به پرسش ابوبصير از معنى آيه " نزد هر مسجد،
زينتتان را برگيريد " - فرمود: آن شانه كردن هنگام نماز واجب و مستحب
است.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): محبوب ترين لباسها نزد خدا، لباس سفيد است. پس با آن
نماز بخوانيد.
- زن نماز نخواند مگر اينكه زينتى در بر داشته باشد، از يك حلقه تا
زيورهاى گرانبهاتر، جز آنكه نيابد.
- امام على (عليه السلام): زن، بدون زيور نماز نخواند.
- امام باقر (عليه السلام): لباسهاى زينتى خود را براى نمازهاى جمعه و عيد بپوشيد.
فايده:
پنهان نماند كه برخى روايتها، پوشيدن لباس زبر و غير لطيف را در نماز
مستحب دانسته اند. از اين رو علامه مجلسى (ره) در بحار الانوار چند وجه
جمع بيان كرده است كه خلاصه آن ها را مى آوريم. از آن جمله، اختصاص
دادن اخبار پوشيدن لباس زبر به نمازهايى است كه براى حاجتى مهم و يا
دور كردن مصيبت و غمى بزرگ خوانده مى شود، يا هر جا كه مناسب نهايت
فروتنى است. يا اينكه لباس خشن مخصوص به نمازهاى در خلوت باشد و
زينت براى نمازهايى كه با حضور مردم خوانده مى شود، همانگونه كه از
مضمون برخى روايات، به دست مى آيد و نيز محتمل است اخبار لباس خشن
را بر تقيه حمل كنيم، چون چنين امرى بين بدعت گذاران آن روزگار رايج بوده
و پوشيدن لباس فاخر را بر امامان ما خرده مى گرفته اند.
50

نتيجه سخن اينكه پوشيدن لباس فاخر در همه نمازها بهتر است، جز آنجا
كه روايتى تصريح به استحباب غير آن دارد، چون ظاهر آيه و عموم احاديث
چنين است.
13 /
استفاده از بوى خوش
- عبد الله بن حارث: حضرت على بن حسين (عليه السلام) شيشه مشكى در
سجده گاهش داشت، كه براى نماز از آن بر مى گرفت و به خود مى ماليد.
- امام رضا (عليه السلام): سجده گاه امام صادق (عليه السلام) از بوى خوشش، شناخته مى شد.
- امام صادق (عليه السلام): نماز شخص خوشبو، برتر از هفتاد نماز بدون بوى خوش
است.
- دو ركعت نماز كه شخص عطر زده مى خواند، برتر از هفتاد ركعت نماز
شخص عطر نزده است.
13 /
انگشتر به دست داشتن
- امام على (عليه السلام): پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) بر ما درآمد و انگشتر نقره عقيق يمانى (1) در
دست داشت. پس با ما نماز خواند و هنگامى كه نمازش را به پايان
برد، آن را به من داد و فرمود: اى على، آن را در دست راستت كن و با
آن نماز بخوان. آيا نمى دانى كه نماز با عقيق [برابر] هفتاد نماز است؟
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): اى پسركم، انگشتر ياقوت و عقيق به دست كن كه خجسته
و مبارك است. هرگاه مرد در آن بنگرد چهره اش نورانى تر مى گردد و

(1) گويى " فصه " باشد و نه " فضة " يعنى: " انگشترى با نگينى از عقيق يمانى ".
51

نماز با آن [برابر] هفتاد نماز است.
13 /
رعايت اول وقت
- امام صادق (عليه السلام) - در باره آيه " آنان كه از نمازشان غافلند " فرمود: منظور به
تأخير انداختن نماز از اول وقتش، بدون عذر است.
- يونس بن عمار: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم آيا آيه " آنان كه از نمازشان
غافلند " ناظر به وسوسه شيطان است؟ فرمود: نه، همه به اين مصيبت
گرفتارند. بلكه منظور اين است كه غافل شود و نماز اول وقت را از
دست بدهد.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): برترين اعمال نزد خداوند، نماز اول وقت است.
- نمازتان را در اول وقت بخوانيد كه خداى عز وجل برايتان دو چندان مى كند.
- امام صادق (عليه السلام): جبرييل نزد رسول الله آمد و به ايشان وقتهاى نماز را تعليم
داد. سپس گفت... برترين وقت، اول آن است.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): اول وقت نماز، برتر از پايان وقت است، همچون برترى
آخرت بر دنيا.
- اول وقت، رضوان خداوند، ميان وقت، رحمت خداوند و پايان وقت،
عفو خداوند است.
- آيا از نماز منافق آگاهتان نكنم؟ نماز عصر را تا نزديك غروب خورشيد،
به تأخير مى اندازد.
- عايشه: هيچ گاه نديدم پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله)، نماز را به وقت ديگرى اندازد تا
اينكه خداى عز وجل، قبض روحش كرد.
52

- امام على (عليه السلام): كسى كه پيش از در رسيدن وقت نماز، آماده نشود، آن را
بزرگ نشمرده است.
- زراره: به امام باقر (عليه السلام) عرض كردم: خداوند نيكويت بدارد، كدام يك از
آغاز، ميان يا پايان وقت هر نماز، برتر است؟ فرمود: آغاز آن. همانا
پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: خداوند عز وجل از كارهاى نيك، آنچه ر انجام
گيرد، دوست مى دارد.
- امام باقر (عليه السلام): بدان كه اول وقت هميشه برتر است. پس هر اندازه مى توانى
در كار نيك شتاب كن.
- نمازى كه در اول وقت بالا برود، سپيد و نورانى به سوى صاحبش باز
مى گردد و مى گويد: مرا حفظ كردى، خدا تو را حفظ كند. و هنگامى كه
در غير وقتش و بدون حدودش بالا برود، سياه و تاريك به سوى
صاحبش باز مى گردد و مى گويد: مرا تباه كردى، خدا تو را تباه كند.
- امام صادق (عليه السلام): فضيلت اول وقت بر آخر آن براى انسان، بهتر از فرزند و
دارايى اوست.
- هر نماز دو وقت دارد كه از اين دو، اول وقت برتر است و روا نيست كسى
بدون دليل در آخر وقت نماز بخواند، مگر به سبب عذرى.
- هنگامى كه وقت نماز در مى رسد، درهاى آسمان براى بالا رفتن اعمال،
گشوده مى شود. پس دوست ندارم عملى زودتر از عمل من بالا برود و
نام كسى پيش از من در صحيفه (دفتر اعمال) نوشته شود.
- امام كاظم (عليه السلام): هنگامى كه نمازهاى واجب در اول وقت و با رعايت
حدودشان، بر پا داشته مى شوند، از شاخه بريده شده درخت آس
(مورد) با همه عطر و بو و تازگيش، خوشبوترند. پس بر [نماز] اول
وقت مداومت ورزيد.
- امام رضا (عليه السلام): اى فلانى، هنگامى كه وقت در رسيد، نماز را [فورى] بخوان،
كه نمى دانى چه پيش مى آيد.
53

- ابراهيم بن موسى القزاز: از امام رضا (عليه السلام) چيزى را مىطلبيدم و بر آن پاى
مىفشردم. پس براى استقبال گروهى از طالبيان خارج شد كه وقت نماز
در رسيد، پس به سوى كاخى در آنجا راه كج كرد و زير درختى در
نزديكى كاخ فرود آمد در حالى كه جز ما دو نفر، كسى نبود. پس به من
فرمود: اذان بگو. گفتم: منتظر بمانيم تا دوستانمان به ما بپيوندند؟ فرمود:
خدا تو را بيامرزد، نماز را بدون دليل از اول وقت به آخر وقت به تأخير
مينداز. در اول وقت، آغاز كن. پس اذان گفتم و نماز خوانديم.
13 /
نماز واجب را در مسجد خواندن
- جابر بن عبد الله: پيامبر گروهى را در نماز نيافت. پس گفت: چه چيز شما
را از حضور در نماز باز داشته است؟ گفتند: به خاطر اختلافى كه ميان ما
بوده است. حضرت فرمود: براى همسايه مسجد، نمازى نيست جز در
مسجد.
- امام على (عليه السلام): براى آن دسته همسايگان مسجد كه تندرست و فارغند ولى
در نمازهاى واجب حاضر نمى شوند، نمازى نيست.
- قاضى نعمان: حضرت على (عليه السلام) فرمود: براى همسايه مسجد، نمازى نيست
جز در مسجد، مگر اينكه بيمارى يا عذرى داشته باشد. به حضرت گفته
شد: اى امير مؤمنان چه كسى همسايه محسوب مى شود؟ حضرت
فرمود آن كه صداى اذان را مى شنود.
- امام صادق (عليه السلام): نماز را در مسجد بخوانيد.
- ابراهيم بن ميمون از امام صادق (عليه السلام): به ايشان گفتم: مردى براى ما نماز
مى گزارد و ما به او اقتدا مى كنيم. آن نزد شما محبوب تر است يا در مسجد
خواندن؟ فرمود: مسجد نزد من محبوب تر است.
54

- امام صادق (عليه السلام): نماز مرد در خانه اش به جماعت، برابر بيست و چهار نماز
است و نماز مرد به جماعت در مسجد برابر چهل و هشت نماز [با
پاداش] دو چندان شده در مسجد است.... همانا نماز فرادا در مسجد
برابر بيست و چهار نماز است و نماز فرادا در خانه ات چون گرد و غبار،
پراكنده و نابود مى گردد و چيزى از آن به سوى خداوند بالا نمى رود. و
هر كس از روى بى اعتنايى به مسجد، در خانه اش نماز جماعت
بخواند، او و هر كس كه با او نماز خوانده، نمازى ندارند، جز به سبب
گرفتاريى كه از رفتن به مسجد باز مى دارد.
13 /
دعا كردن در آغاز نماز
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) - در دعايش هنگامى كه مى خواست پس از تكبير، نماز را
آغاز كند -: پاكدلانه به كسى روى آوردم كه آسمانها و زمين را آفريده و
من از مشركان نيستم. نماز و عبادتم، زندگى و مرگم، براى پروردگار
بى همتاى جهانيان است و به اين فرمان يافته ام و به آن تسليم هستم.
خدايا، تو پادشاهى و جز تو خدايى نيست. تو را تسبيح مى كنم. تو
پروردگار من هستى و من بنده توام. به خود ستم كردم و به گناهم
اعتراف دارم. پس گناهانم را بپوشان كه هيچ كس جز تو، گناهان را
نمى پوشاند. و به نيكوترين خويها، رهنمونم كن كه جز تو به آن ها ره
ننمايد و خويهاى زشت را از من دور ساز كه جز تو دور نكند. آماده و
حاضرم، من با تو و به سوى تو هستم و جز به سوى تو راه نجات و
پناهى نيست. از تو آمرزش مى طلبم و به تو باز مى گردم.
- امام صادق (عليه السلام): امير مؤمنان (عليه السلام) به يارانش مى فرمود: هر كس كه نماز بر پا
دارد و پيش از تكبيرة الاحرام بگويد: " اى نيكوكار، زشت كار نزد تو آمد
و خود به نيكوكار فرمان داده اى كه از زشتكار بگذرد. تو نيكوكارى و
من زشتكار، پس به حق محمد و خاندانش بر محمد و خاندانش درود
55

فرست و از زشتيهايى كه از من مى دانى درگذر "، خدا مى فرمايد:
فرشتگان من، گواه باشيد كه او را بخشيدم و طلبكاران او [حقوق مالى و
غير آن] را راضى ساختم.
- امام باقر (عليه السلام): هنگام روكردن به سوى خداوند در نماز، كافى است كه
بگويى: به كسى روى آوردم كه آسمانها و زمين را آفريده، بر دين پاك
ابراهيم هستم، مسلمانم و از مشركان نيستم. همانا نماز و عبادتم و
زندگى و مرگم براى پروردگار بى همتاى جهانيان است و به اين فرمان
يافته ام و بدان تسليم هستم. و يك تكبير [براى آغاز نماز] كفايت مى كند.
- امام صادق (عليه السلام): هنگامى كه براى نماز برخاستى بگو: خدايا من محمد (صلى الله عليه وآله) را
پيشاپيش نيازم، قرار مى دهم و با او به سوى تو روى مى آورم. پس مرا
در دنيا و آخرت به او آبرومند و از نزديكان، قرار ده. نمازم را به او
پذيرفته و گناهم را به او آمرزيده و دعايم را به او روا شده، قرار ده. تو و
فقط تو آمرزشگر و مهربانى.
- هنگام آغاز نماز كف دستانت را بالا ببر و آن ها را كاملا بگشاى. سه تكبير
بگو و سپس بگو: " خدايا تو پادشاه حقيقى هستى، جز تو خدايى
نيست، تو را تسبيح مى كنم، بى گمان به خود ستم كردم، پس گناهم را
بپوشان كه جز تو، كسى گناهان را نمى پوشاند ". پس دو تكبير مى گويى
و سپس بگو: " آماده و حاضرم، نيكى در دستان توست و بدى به تو راه
ندارد. ره يافته آن است، كه تو برايش ره نمودى. پناهگاهى از تو جز به
سوى تو نيست. منزه و بخشاينده اى، مبارك و والايى، منزهى اى
پروردگار خانه ". پس دو تكبير مى گويى و پس از آن مى گويى: " پاكدلانه
به كسى روى آوردم كه آسمانها و زمين را آفريده، دانا به آشكار و نهان
است، مسلمانم و از مشركان نيستم. همانا نماز و عبادتم و زندگى و
مرگم، براى پروردگار بى همتاى جهانيان است و به اين فرمان يافته ام و
بدان تسليم هستم. " سپس از شيطان رانده شده به خدا پناه ببر و پس از
56

آن [سوره] حمد را بخوان.
- امام مهدى (عليه السلام) - به محمد بن عبد الله حميرى كه از توجه براى نماز پرسيده
بود -: هيچ يك از " توجه " ها واجب نيست. و سنت مؤكد در آن كه
همچون اجماع و بدون اختلاف است، اين است: " به كسى روى آوردم
كه آسمانها و زمين را آفريده، بر دين پاك ابراهيم هستم و مسلمانم، بر
دين محمد و هدايت امير مؤمنانم و از مشركان نيستم. همانا نماز و
عبادتم و زندگى و مرگم براى پروردگار بى همتاى جهانيان است و به
اين فرمان يافته ام و بدان تسليم هستم. خدايا مرا از مسلمانان قرار ده، از
شيطان رانده شده به خداوند شنوا و دانا پناه مى برم ". سپس سوره حمد
را مى خوانى.
13 /
پناه جستن
- ابو سعيد خدرى: پيامبر (صلى الله عليه وآله) پيش از قرائت [حمد در نماز] چنين مى گفت:
از شيطان رانده شده به خداوند پناه مى برم.
- حنان بن سدير: نماز مغرب را پشت سر امام صادق (عليه السلام) خواندم. پس با
صدايى آشكار استعاذه كرد: " از شيطان رانده شده، به خداى شنوا و دانا
پناه مى برم و از اينكه نزد من آيند به خدا پناه مى برم. " سپس " بسم الله
الرحمن الرحيم " را آشكارا گفت.
13 /
آشكارا گفتن بسم الله
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): جبرييل نزدم آمد و نماز را به من آموزش داد. پس " بسم الله
57

الرحمن الرحيم " را آشكارا گفت.
- زيد بن على: بر امام باقر (عليه السلام) وارد شدم. " بسم الله الرحمن الرحيم " را ياد
كرد و گفت: مى دانى در باره " بسم الله الرحمن الرحيم " چه نازل شده
است؟ گفتم: نه. فرمود: همانا پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) خوش صداترين مردم در
خواندن قرآن بود. در صحن كعبه (1) با صداى بلند نماز مى خواند وعتبة
بن ربيعه وشيبة بن ربيعه وابو جهل بن هشام و گروهى از آنان به قرائت
او گوش مى دادند. و بسيار مى شد كه حضرت " بسم الله الرحمن
الرحيم " را قرائت و صداى خود را به آن بلند مى كرد. پس آن ها
مى گفتند: همانا محمد نام پروردگارش را تكرار مى كند، آن هم چه
تكرارى. بى گمان خدايش را دوست دارد. پس فرمان مى دادند كسى
بايستد و به حضرت گوش بسپارد تا پس از خواندن بسم الله آن ها را
براى شنيدن بقيه قرائت حضرت خبر كند. پس خداوند در اين باره نازل
كرد: " و چون در نماز پروردگارت را به يگانگى ياد مى كنى " [يعنى چون]
بسم الله الرحمن الرحيم، مى گويى، " با نفرت پشت كنند ".
- امام صادق (عليه السلام): پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) هنگامى كه با مردم نماز مى گزارد، " بسم الله
الرحمن الرحيم " را آشكارا مى گفت. پس منافقانى كه در پشت سر
حضرت بودند، صفهاى نماز را ترك مى كردند و هنگامى كه پيامبر از
بسم الله سوره مى گذشت، به جايگاهشان باز مى گشتند و به يكديگر
مى گفتند: محمد نام پروردگارش را تكرار مى كند، آن هم چه تكرارى.
بى گمان پروردگارش را دوست دارد. پس خداوند در اين باره نازل كرد:
" و چون در نماز پروردگارت را به يگانگى ياد مى كنى، با نفرت پشت مى كنند ".
- " بسم الله الرحمن الرحيم " سزاوارترين جزء نماز به آشكار كردن است. به
سبب گفته خداوند عز وجل: " و چون در نماز پروردگارت را به يگانگى ياد
مى كنى، با نفرت پشت كنند ".

(1) منظور از حياط و صحن دور كعبه، همان مسجد الحرام است.
58

- خاندان حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) بر آشكارا گفتن " بسم الله الرحمن الرحيم "،
اجماع كرده اند.
- صفوان جمال: چند روز پشت سر امام صادق (عليه السلام) نماز خواندم. " بسم الله
الرحمن الرحيم " را در نمازهايى كه آشكارا خوانده نمى شود، آشكار
مى كرد و اين را هم در هر دو سوره [حمد و سوره پس از آن] مى كرد.
- امام رضا (عليه السلام): آشكار كردن " بسم الله الرحمن الرحيم " در همه نمازها، سنت
است.
- رجاء بن ابى ضحاك - در توصيف نماز امام رضا (عليه السلام) -: " بسم الله الرحمن
الرحيم " را آشكارا مى گفت.
- امام عسكرى (عليه السلام): نشانه هاى مؤمن پنج چيز است: پنجاه ركعت نماز (1)،
زيارت اربعين، انگشتر به دست كردن، پيشانى بر خاك نهادن و آشكارا
گفتن " بسم الله الرحمن الرحيم ".
13 /
آرامش تن
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): از كمالات نماز، ساكن بودن اندام بدن است.
- هر كس از شما كه به نماز مى ايستد، اندام خود را ساكن سازد و مانند
يهوديان كج نگردد كه ساكن بودن اندام از كمالات نماز است.
- سالم بن عبد الله: عقبة بن عمرو گفت: آنگونه كه ديدم پيامبر نماز
مى خواند، برايتان نماز نگزارم؟ گفتيم: چرا، پس برخاست و نماز
گزارد. هنگام ركوع، كف دستانش را بر زانوان و انگشتانش را در پشت
زانوها نهاد و بازوهايش را از زير بغل دور ساخت تا تمام بدنش آرام

(1) در سه منبع ديگر اين حديث، به جاى " پنجاه "، پنجاه و يك ركعت آمده است. اين اختلاف ناشى از
چگونگى محاسبه نافله عشاست كه به علت نشسته خواندن، آن دو ركعت، يك ركعت شمرده مى شود.
59

گرفت. سپس سر بر داشت و ايستاد تا تنش آرام گرفت. سپس سجده
كرد و بازوهايش را از زير بغل دور ساخت تا اينكه بدنش آرام گرفت.
سپس سرش را بلند كرد و نشست تا بدنش آرام گرفت و چهار ركعت
اين گونه خواند. سپس گفت: پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) را ديدم اين گونه نماز
مى خواند و همين گونه هم براى ما نماز مى گزارد.
13 /
درنگ كردن
- در آنچه خداوند متعال به حضرت موسى بن عمران (عليه السلام) وحى كرد، آمده
بود: اى موسى، توبه را پيش و گناه را به تأخير انداز و هنگام به نماز
ايستادن در پيشگاه من، درنگ كن.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): هر كس نماز را طول بدهد، خداوند در روز قيامت، روزى
كه مردم براى پروردگار جهانيان مىايستند، ايستادن را از او بر مى دارد.
- امام صادق (عليه السلام): هنگامى كه تنها نماز مى خوانى، نماز را طول بده كه عبادت
است.
13 /
بينى به خاك ماليدن
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): كسى كه بينيش را همچون پيشانى به خاك نرساند، نماز
(كامل) ندارد.
- خداوند نماز كسى كه بينيش را به خاك نمى رساند، نمى پذيرد.
- ابن عباس: پيامبر (صلى الله عليه وآله) بر مردى كه نماز مى خواند، گذر كرد. او در سجده
پيشانيش را بر زمين مى نهاد ولى بينيش را نه. پس پيامبر فرمود: بينيت را
بر خاك بنه، تا با تو سجده كند.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): سجده بر پيشانى واجب و بر بينى مستحب است.
60

- امام باقر (عليه السلام): پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: سجده بر هفت استخوان است: پيشانى،
دو دست، دو زانو و دو انگشت شست پا. بينيت را نيز به گونه اى به
خاك مىسايى، ولى واجب، همين هفت عضو است و اما به خاك
ماليدن بينى، سنتى از پيامبر خداست (1).
فايده:
علامه مجلسى: بدان كه فقيهان شيعه بر مستحب بودن به خاك ماليدن بينى
اجماع كرده اند... و به اين منظور هر جزء از بينى را به خاك برسانى كافى
است.
ب: آداب باطنى
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): دو نفر از امتم به نماز مىايستند و ركوع و سجودى يكسان
دارند، حال آنكه نمازهايشان به اندازه آسمان و زمين از هم دور است.
- امام حسن (عليه السلام): دو نفر در يك نمازند، حال آنكه پاداشهايشان به اندازه
آسمان و زمين از هم فاصله دارد.
13 /
حضور قلب داشتن
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): اى مردم، همانا نمازگزار هنگام نماز، با پروردگار بزرگ و
بلند مرتبه اش مناجات مى كند. پس بايد بداند چه مى گويد.
- هر گاه بنده به نماز بايستد و گرايش و دلش به سوى خدا باشد، همچون
روزى كه از مادر زاده شده باز مى گردد.
- هيچ يك از شما نيست كه وضويى كامل بسازد، سپس برخيزد و دو ركعت
نماز با توجه و حضور قلب بخواند، مگر اينكه آمرزيده و بهشت

(1) در نقل " خصال " اين حديث، به پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) منسوب نشده است.
61

برايش واجب مى شود.
- هر كس دو ركعت نماز بگزارد و در آن به هيچ كار دنيايى نيانديشد،
خداوند گناهانش را مىآمرزد.
- بنده نماز مى خواند و يك ششم [يك سوم] و حتى يك دهم آن را هم
نمى نويسند. از نماز بنده، فقط آنچه را كه درك مى كند مى نويسند.
- از معصوم روايت شده است: براى تو از نمازت - جز آن مقدار كه حضور
قلب دارى - چيزى نيست.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): دو ركعت نماز مختصر با تفكر، بهتر از يك شب به عبادت
ايستادن است.
- از معصومان روايت شده است: دو ركعت نماز با تدبر، بهتر از يك شب به
عبادت ايستادن با قلبى بى توجه است.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): خداوند نماز بنده اى را كه دلش همراه تنش نيست،
نمى پذيرد.
- امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام): براى تو از نمازت، فقط آنچه كه به آن توجه
دارى هست. پس اگر همه آن را به وهم و خيال بگذراند يا از انجامش
غفلت بورزد، نمازش را درهم مى پيچند و به صورتش مى زنند.
- امام صادق (عليه السلام): هر كس دو ركعت نماز بگزارد و بداند كه چه مى گويد،
بى هيچ گناهى ميان او و خدايش باز مى گردد.
- امام باقر (عليه السلام): هنگامى كه به نماز مى ايستى، پيوسته باتوجه باش كه از آن،
فقط آنچه توجه دارى به حساب مى آيد.
- امام صادق (عليه السلام): همانا من دوست دارم شخص با ايمان شما هنگامى كه به
نماز واجب مى ايستد، دلش را به سوى خدا كند و به كار دنيايى مشغول
ندارد. هيچ شخص با ايمانى در نماز دل به سوى خدا نمى كند مگر
اينكه خداوند به او رو مى آورد و دلهاى مؤمنان را به او علاقمند
مى سازد، پس از آنكه خود نيز او را دوست دارد.
62

- هنگامى كه به قبله رو كردى، دنيا را و آنچه در آن است و مردم را و آنچه
در پى آنند، فراموش كن و به چشم دل، بزرگى خدا را نظاره كن و
ايستادنت را در پيشگاهش - آن روز كه هر كس از آنچه فرستاده آگاه
مى شود و به سوى مولاى حقيقيش باز گردانده مى شود - به ياد آر،
ايستادنى بر يك پاى ترس و يك پاى اميد. پس هنگامى كه خدا را بزرگ
دانستى (تكبير گفتى)، آنچه را در ميان آسمان برين و خاك زيرين است
كوچك بشمار، بى گمان آن هنگام كه خداوند از دل كسى كه او را بزرگ
شمرده اما از حقيقت آن امتناع دارد آگاه شود، مى گويد: اى دروغگو آيا
مرا گول مى زنى؟ به عزت و جلالم سوگند، از شيرينى ذكرم محرومت
مى سازم و از نزديكى به درگاهم و شادمانى مناجاتم، مانع مى شوم.
و بدان كه خدا به خدمت تو احتياجى ندارد و از عبادت و دعاى تو
بى نياز است و تنها براى اين دعوتت كرده كه تو را ببخشايد و از
مجازاتش دور كند و بركتهاى رحمتش را به تو مژده دهد و راه
رضايتش را به تو بنمايد و در آمرزشش را بر تو بگشايد.
- از سنتهاى ادريس: هنگامى كه به نماز داخل شديد، فكر و ذكر خود را به
آن مشغول كنيد و خدا را با پاكى و خالى بودن از غير بخوانيد و مصلحت و
سود خويش را با خوارى و فروتنى و فرمانبردارى و بىچارگى از او بجوييد.
13 /
فروتنى
قرآن:
" حتما مومنان رستگار شدند. آنان كه در نمازشان فروتنند. "
- امام على (عليه السلام) - در باره گفته خداوند: " آنان كه در نمازشان فروتنند " - فرمود:
منظور، فروتنى در دل است و اين كه مسلمانان را در سايه مهر خود
بگيرى و در نماز به اين سو و آن سو رو نكنى.
63

- امام صادق (عليه السلام): هنگامى كه نماز را آغاز كردى، فروتن باش و به نمازت
توجه كن كه خداوند مى فرمايد: " آنان كه در نمازشان فروتنند ".
- در باره گفته خداوند متعال: " آنان كه در نمازشان فروتنند " - فرمود:
فروتنى، پايين انداختن نگاه در نماز است.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): كسى كه در نمازش فروتنى نكند، نمازى ندارد.
- امام على (عليه السلام): پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) مردى را ديد كه در نماز با ريشش بازى مى كند.
پس فرمود: اگر دلش فروتن مى بود، اندامش نيز فروتن مى شد.
- انسان بايد در نمازش فروتنى كند، كه اگر كسى دلش براى خداى عز وجل
فروتن باشد، اندامش نيز فروتن مى شود و با چيزى بازى نمى كند (1).
- اين گونه نيست كه فقط نماز بخوانى و روزه بگيرى و صدقه بدهى، بلكه
چنين بايد كه نماز با دلى پاك و عملى مقبول خداوند و خشوعى استوار
باشد.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): نگاهت را به سجده گاهت، بدوز.
- فروتن آن است كه به راست و چپش پى نمى برد، تنها به سجده گاهش
مىنگرد.
- امام باقر (عليه السلام): نگاهت را به پايين فرو انداز و به سوى آسمان بالا مبر. بايد
چهره ات درست رو به سجده گاهت باشد.

(1) در نقل تحف العقول چنين آمده است: " كه اگر كسى براى خدا در ركعتى فروتنى كند، در نماز با
چيزى بازى نمى كند ".
64

13 /
گريستن
- امام صادق (عليه السلام) - به كسى كه پرسيده بود: آيا مرد در نماز مى گريد؟ - فرمود:
به به چه نيكوست، حتى اگر به اندازه سر مگس باشد.
- به كسى كه پرسيده بود: آيا گريستن در نماز، آن را باطل مى سازد؟ -: اگر
به سبب ياد بهشت و دوزخ بگريد، كه برترين كار در نماز است و اگر به
سبب ياد كسى از مردگانش باشد، نمازش باطل است.
- به كسى كه پرسيده بود مردى خودش را در نماز واجب گريان نشان
مى دهد تا اينكه واقعا مى گريد -: به خدا سوگند روشنى چشم است. و
فرمود: هنگامى كه چنين شد، مرا نزد او ياد كن.
13 /
نماز خواندن مانند نماز خداحافظى كننده
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): مانند كسى كه آخرين نمازش را مى خواند، نماز بگزار،
گويى او (خدا) را مى بينى، پس اگر تو او را نمى بينى، او تو را مى بيند.
- ابو ايوب: مردى نزد پيامبر (صلى الله عليه وآله) آمد و گفت: اى پيامبر خدا، به من بياموز و
مختصر كن. حضرت فرمود: هنگامى كه به نماز ايستادى، همچون
كسى كه آخرين نمازش را مى خواند، نماز بگزار.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): در نماز، مرگ را به ياد آر كه هر گاه انسان مرگ را در نماز به
ياد آورد، سزامند است كه نمازش را نيكو بگزارد و مانند كسى نماز
بخوان كه گمان نمى برد جز آن، نماز ديگرى بخواند.
- امام صادق (عليه السلام): هنگامى كه نماز واجب مى خوانى در وقتش بخوان،
همچون نماز كسى كه خداحافظى مى كند و مىترسد هيچ گاه بدان
بازنگردد. سپس نگاهت را به سجده گاهت بدوز، اگر مى دانستى در
راست و چپت چه كسانيند نمازت را نيكو مى گزاردى، پس بدان كه در
پيشگاه كسى هستى كه تو را مى بيند و تو او را نمى بينى.
65

فصل چهاردهم
تكبير و آداب آن
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): هر چيز گزيده اى دارد و گزيده نماز، تكبير نخستين است.
- هر چيز آغازى دارد و آغاز نماز، تكبير نخستين است. پس بر آن مواظبت
ورزيد.
- نماز، با طهارت گشوده مى شود، با تكبير گفتن آغاز مى گردد و با سلام
دادن پايان مى پذيرد.
- امام باقر (عليه السلام): يك تكبير، براى آغاز كردن نماز، كافى، سه تكبير، بهتر و هفت
تكبير، بهترين است.
- امام على (عليه السلام): هنگامى كه اين آيه بر پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) نازل شد: " ما به تو كوثر را
بخشيديم. پس براى پروردگارت نماز بخوان و نحر كن "، پيامبر فرمود: اى
جبرييل، اين قربانى " نحر " كه پروردگارم مرا به آن فرمان داده، چيست؟
جبرييل گفت: آن، فرمان قربانى كردن نيست، بلكه دستور مى دهد
هنگام تكبير در آغاز نماز و ركوع و سر از ركوع برداشتن، دستهاى
خود را بالا ببرى كه نماز ما و فرشتگان هفت آسمان چنين است. پيامبر
فرمود: بالا بردن دست همان فروتنى است كه خداى عز وجل فرمود: " براى
66

پروردگارشان فروتنى و خاكسارى نكردند " (1).
- علقمه بن وائل از پدرش: پشت سر پيامبر نماز خواندم، هنگام آغاز نماز
تكبير گفت و دستهايش را بالا برد و نيز هنگامى كه خواست به ركوع
برود و پس از ركوع (2).
- امام على (عليه السلام) - در وصف نماز پيامبر -: هنگامى كه به نماز واجب مى ايستاد
تكبير مى گفت و دستهايش را تا روبروى شانه هايش بالا مى آورد و
هنگامى كه مى خواست به ركوع برود و نيز پس از برخاستن چنين
مى كرد و هنگام نشستن در نماز، هيچ گاه دستهايش را بالا نمى آورد و
هنگامى كه از دو سجده بر مى خاست دستهايش را تا شانه هايش بالا
مى آورد و تكبير مى گفت.
- امام صادق (عليه السلام): سفارش پيامبر به على چنين بود: پيوسته دستهايت را در
نماز بالا ببر و آن ها را (به طرف قبله) بچرخان (3).
- امام على (عليه السلام): بالا بردن دست در نماز، همان بندگى است.
- امام صادق (عليه السلام) - در باره كسى كه پيش از ركوع و سجود و نيز پس از سر
برداشتن، دستهايش را بالا مى آورد - فرمود: آن بندگى است.
- بالا آوردن دستهايت در نماز، زينت آن است.
- منصور بن حازم: امام صادق (عليه السلام) را در آغاز نماز ديدم كه دستهايش را تا
برابر صورتش بالا آورد و كف هر دو دستش را رو به قبله كرد.
- هشام بن حكم: به امام كاظم (عليه السلام) عرض كردم: به چه علت بهتر است در

(1) در تفسير " الدر المنثور " و " ابن كثير " پس از عبارت " هفت آسمان " آمده است: و براى هر چيز
زينتى است و زينت نماز، بالا بردن دستها در هر تكبير است. در تفسير ابن كثير عبارت " بالا بردن
دست همان فروتنى... " نمى باشد.
(2) در " دعائم " چنين آمده است: پيامبر خدا هنگام گفتن تكبير نخستين نماز، دستهايش را تا روبروى
گوشهايش بالا مى آورد و نيز هنگام تكبير ركوع و سر برداشتن از آن.
(3) در " محاسن " آمده است: " همواره دستهايت را به سوى خدايت بالا ببر و (به طرف قبله) بچرخان ".
67

آغاز نماز هفت تكبير گفته شود؟ امام فرمود: اى هشام، همانا خداى
تبارك و تعالى آسمانها را هفت، زمينها را هفت و حجابها را هفت عدد
قرار داده است. پس هنگامى كه پيامبر را به معراج برد و فاصله اى به
اندازه دو سر كمان يا كمتر از آن داشت، حجابى از حجابهايش را زدود.
پس پيامبر تكبير گفت و آغاز به گفتن كلمه هايى كرد كه در شروع نماز
گفته مى شود. سپس هنگامى كه حجاب دوم زدوده شد، تكبير گفت و
همين گونه بود تا به حجاب هفتم رسيد و هفت تكبير گفت. بدين علت،
هنگام آغاز نماز هفت تكبير گفته مى شود.
- امام رضا (عليه السلام): اگر گفته شود چرا در تكبير دستها بالا آورده مى شود؟ گفته
مى شود: چون بالا آوردن دستها گونه اى دعا، انقطاع و خاكسارى است
و خداى عز وجل دوست داشت هنگام ياد او منقطع، خاكسار و خواستار
باشيم. و نيز هنگام بالا آوردن دست ها، حاضر كردن نيت است و توجه
دادن دل به آنچه مى گويد.
68

فصل پانزدهم
آداب ركوع
- امام على (عليه السلام): پيامبر هنگامى كه ركوع مى كرد، مى گفت: خدايا براى تو
ركوع كردم و به تو ايمان آوردم و فرمان تو را بردم. تو پروردگار منى.
چشم و گوش و مغز و استخوانم، رگ و پى و آنچه پاهايم تحمل
مى كند (همه تنم) براى پروردگار جهانيان فروتنى و تعظيم مى كند.
- ابن عباس: پيامبر خدا هنگام ركوع، صاف وراست بود به گونه اى كه اگر
بر پشت حضرت آب ريخته مى شد، ثابت مى ماند.
- امام صادق (عليه السلام): على (عليه السلام) در ركوع صاف و معتدل بود. حتى گفته مى شود: اگر
بر پشت حضرت آب ريخته مى شد، در همانجا مى ماند و پائين
انداختن سر و شانه را در ركوع ناپسند مى داشت.
- امام باقر (عليه السلام): هر كس ركوعش را كامل بگزارد، گرفتار وحشت قبر
نمى شود.
- هرگاه خواستى به ركوع به روى، در همان حال كه ايستاده اى تكبير بگو.
سپس ركوع كن و سه بار آرام و شمرده بگو: " خدايا براى تو ركوع كردم
و تسليم تو هستم و به تو ايمان آوردم و بر تو توكل كردم و تويى
69

پروردگار من. دل و چشم و گوش و مو و پوست و گوشت و خون و
استخوان و مغز و رگ و پيم، در برابر تو فروتن است بى هيچ امتناع و
سركشى و درماندگى. پروردگار بزرگم را تسبيح مى كنم و مىستايم ". در
ركوع دو پايت را در يك رديف و با فاصله يك وجب، مى نهى و دو
زانويت را در كف دستانت مى گيرى و دست راست را بر زانوى راست
و پيش از دست چپت مى گذارى و با سر انگشتانت برآمدگى زانويت را
نيك در بر گير. و هنگامى كه انگشتانت را بر زانو نهادى، آن ها را از هم
باز كن، كمر و گردنت را كشيده و صاف كن و نگاهت به ميان دو قدمت
باشد. سپس بگو: " خداوند به هر كه او را مىستايد. گوش مى دهد ". و در
حالى كه راست ايستاده اى: " سپاس پروردگار جهانيان را كه شايسته
قدرت و كبريايى است، بزرگى، مخصوص به خداست كه پروردگار
جهانيان است ". صدايت را بدان بلند مى كنى و سپس دستهايت را به
تكبير بالا مى برى و به سجده مى افتى.
- امام صادق (عليه السلام): هنگامى كه سر از ركوع برداشتى، كمرت را راست كن، كه
هر كس چنين نكند نمازى ندارد (1).

(1) در " معانى الأخبار " چنين آمده است: " براى كسى كه كمرش را در ركوع و سجودش راست نكرده،
نمازى نيست ".
70

فصل شانزدهم
آداب سجده
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): سجده بر هفت استخوان است: پيشانى، دو دست (1)، دو
زانو، دوانگشت شست [پا] و بينيت را نيز بر خاك مى نهى (2).
- محمد بن مسلم: امام صادق (عليه السلام) را ديدم هنگام سجده كردن، دستانش را
پيش از زانوانش بر زمين مى نهاد و هنگام برخاستن، زانوانش را پيش از
دستانش بلند مى كرد.
- امام صادق (عليه السلام): على صلوات الله عليه هنگام سجود، سينه و شكمش را
بالاى زمين نگه مى داشت، همانگونه كه شتر لاغر و باريك ميان
سينه اش را بالا مى دارد.
- زن هنگام سجده، ساعدهاى دستش را [بر زمين] مى گسترد.
- شايسته است نمازگزار پيشانيش را بر زمين بنهد و صورتش را به خاك
بمالد، كه اين كوچكى كردن براى خداى عز وجل و بزرگداشت اوست.

(1) در نقل " خصال " به جاى " دو دست "، " دو كف " آمده است.
(2) در نقل " قرب الاسناد " چنين آمده است: " آدمىزاده بر هفت استخوان سجده مى كند: دو دستش، دو
پايش، دو زانويش و پيشانيش ".
71

- هرگاه بنده سجده كند و آن را طول دهد، ابليس فرياد بر مى آورد: اى واى!
او اطاعت كرد و من سرپيچى، او سجده كرد و من خوددارى.
- امام كاظم (عليه السلام) - در نامه اى به يكى از يارانش -: هنگام نماز، سجده را طول
بده.
72

فصل هفدهم
آداب ركوع و سجود
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): همانا من از قرائت [قرآن] در ركوع و سجود، نهى شدم.
پس در ركوع، خداوند را بزرگ بشماريد و در سجود، بسيار دعا كنيد،
كه سزاوار برآورده شدن است.
- ابوبكر حضرمى: امام باقر (عليه السلام) فرمود: مى دانى حد ركوع و سجود چيست؟
گفتم: نه. فرمود: در ركوع سه مرتبه " سبحان ربى العظيم وبحمده "
مى گويى و در سجود سه مرتبه " سبحان ربى الاعلى وبحمده ". پس هر
كس يكى كمتر بگويد، يك سوم نمازش را نياورده است و هر كس دو تا
كمتر بگويد دو سوم نماز را كم گذاشته است و هر كس تسبيح نكرد،
نمازى ندارد.
- بريد عجلى: به امام باقر (عليه السلام) عرض كردم: كدام يك بهتر است؟ قرائت بسيار
يا طول دادن ركوع و سجود؟ فرمود: طول دادن ركوع و سجود در نماز،
بهتر است. آيا گفته خداى عز وجل را نشنيده اى: " پس آن اندازه كه مىتوانيد
از آن (قرآن) بخوانيد و نماز بر پا داريد ". منظور از برپا داشتن نماز، تنها
طول دادن ركوع و سجده است.
73

- امام باقر (عليه السلام): هر كس در ركوع و سجود و قيامش بگويد: " خداوند بر محمد
و خاندانش درود فرستد " خداوند (پاداشى) همچون ركوع و سجود و
قيام برايش مىنويسد.
- امام صادق (عليه السلام): از خداوند پروا كنيد و ركوع و سجود را نيكو بياوريد.
- زراره: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: سه چيز است كه اگر شخص
با ايمان بداند، سبب افزايش عمر و پايدارى نعمتش مى گردد. گفتم:
آن ها چيستند؟ فرمود: ركوع و سجودش را در نماز طول بدهد و...
- امام صادق (عليه السلام): هنگام نشستن در نماز، بر طرف راستت منشين، بلكه بر
چپ بنشين و در سجده، كف دستت را بر زمين بگستر و در ركوع
برآمدگى زانوانت را در كف دستانت بگير.
- هشام بن سالم: از امام صادق تسبيح در ركوع و سجود را پرسيدم، فرمود:
(نمازگزار) در ركوع مى گويد: " سبحان ربى العظيم " و در سجود
مى گويد: " سبحان ربى الاعلى ". تعداد واجبش يك تسبيح، سه بار سنت
و فضيلت در هفت بار است (1).
- معاويه بن عمار: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: مختصرترين تسبيح در
نماز چيست؟ فرمود: سه تسبيح شمرده مى گويى: " سبحان الله، سبحان
الله، سبحان الله ".
- عبد الله بن سليمان: از امام صادق پرسيدم كسى در ركوع يا سجود نماز
واجب، پيامبر را ياد مى كند، در همان حال صلوات بفرستد؟
فرمود: بلى، همانا صلوات بر پيامبر خدا همچون تكبير و تسبيح
مى باشد و آن ده حسنه است، كه هجده فرشته براى رساندنش بر
يكديگر پيشى مى گيرند.

(1) در نقل عوالى اللآلى چنين آمده است: " هفت بار افضل است ".
74

- سماعه: از ايشان (1) پرسيدم آيا ركوع و سجود در قرآن نازل شده است؟
فرمود: بلى، گفته خداى عز وجل: " اى ايمان آورندگان، ركوع و سجود كنيد ".
پس گفتم: حد ركوع و سجود چيست؟ فرمود: آنچه از ركوع كفايت
مى كند، سه تسبيح است. مى گويى: سبحان الله، سبحان الله، تا سه بار و
هر كس كه توان طول دادن ركوع و سجودش را دارد، آن دو را تا آنجا كه
مى تواند با تسبيح و ستايش و بزرگداشت خداوند و دعا و زارى طول
بدهد كه بنده در سجده از هر وقت ديگر به پروردگارش نزديكتر است.
و اما امام هنگامى كه براى مردم اقامه جماعت مى كند، سزاوار نيست كه
نماز را با آنان طول بدهد، زيرا در ميان مردم، اشخاص ناتوان و گرفتار
هستند، همانا پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) هنگامى كه با مردم نماز مى خواند بر آنان
سبك مى گرفت (2).
- زراره: هر گاه زن به نماز مى ايستد، دو پايش را كنار هم مى نهد و ميان آن
دو فاصله نمى دهد و دستانش را به سبب پستانهايش به سينه
مىچسباند و در ركوع، بر بالاى زانوانش و رانش مى نهد تا زياد خم
نشود و سرينش بالا بيايد. در نشستن بر سرين بنشيند و نه آنگونه كه
مرد مى نشيند و هنگامى كه به سجده مى رود زانوانش را پيش از
دستانش بر زمين مى گذارد و سپس چسبيده به زمين سجده مى كند، در
نشستن رانهايش را به هم مىچسباند و زانوانش را از زمين بلند مى كند
و هنگام برخاستن نرم و آهسته بر مى خيزد و نخست سرينش را بلند

(1) دانشمندان حديث شناس به اين گونه احاديث " مضمر " مى گويند، زيرا راوى، گوينده سخن را با
ضمير ياد كرده است. تحقيقات گسترده، گوينده برخى از اين احاديث را معين كرده است كه در اينجا
به احتمال فراوان امام صادق (عليه السلام) مى باشد.
(2) " استبصار " فقط از ابتداى حديث تا " سه بار سبحان الله " را آورده است.
75

نمى كند.
- امام رضا (عليه السلام): اگر گفته شود: چرا تسبيح و ركوع و سجود واجب شده است؟
گفته مى شود: به چند علت، از جمله اينكه بنده با افتادگى و فروتنى و
بندگى و پرهيز و خوارى و سرشكستگى و تواضع و نزديكى به
پروردگارش، به تمجيد و تقديس و بزرگداشت و سپاسگزارى آفريننده
و روزى دهنده اش مى پردازد، و براى اينكه تسبيح و سپاسگزارى نيز
بكند، همانگونه كه تكبير و تهليل كرده است و همچنين دل و ذهنش را
به ياد خدا مشغول دارد و فكر و خيال و آرزوهايش، او را به سوى غير
خدا نكشاند (1).

(1) در " عيون اخبار الرضا (عليه السلام) " چنين آمده است: " چرا تسبيح در ركوع و سجود واجب شده است؟ " و
اين درست تر مى نمايد.
76

فصل هيجدهم
آداب برخاستن از سجده
- اصبغ بن نباته: امير مؤمنان (عليه السلام) هر گاه سر از سجده بلند مى كرد، مى نشست
تا آرام گيرد، سپس بر مى خاست.
- امام صادق (عليه السلام): هر گاه مردى سجده كرد و خواست برخيزد، با همه دستش
بر زمين تكيه نكند، بلكه (فقط) كف دستانش را بر زمين بگسترد بى
آنكه نشيمنگاهش را بر زمين نهد (1).
- امام كاظم (عليه السلام): هنگامى كه سر از سجده دومت در نماز برداشتى، پيش از
برخاستن اندكى بنشين، سپس زانوانت را پيش از دستانت بر زمين
بگذار و دستانت را باز كن و با تكيه به هر دو برخيز كه اين وقار مرد
مؤمن فروتن در برابر پروردگارش است.
- امام صادق (عليه السلام): هر گاه على (عليه السلام) از دو ركعت اول بر مى خاست، مى گفت: با
توانايى و نيروى تو بر مىخيزم و مى نشينم (2).
- هر گاه از سجده بر مىخيزى و مى ايستى، بگو: " خدايا، پروردگارم با

(1) يعنى چون پيران و ناتوانان بر نخيزد.
(2) در " استبصار " چنين آمده است: " على (عليه السلام) هرگاه از سجده بر مى خاست و مى ايستاد، مى گفت... ".
77

توانايى و نيروى تو بر مىخيزم و مى نشينم " و اگر خواستى بگو: " و
ركوع و سجود مى كنم ".
- هر گاه پس از پايان ركعتى بر مىخيزى، بر كف دستانت تكيه كن و بگو:
" با توانايى خداوند و نيروى او بر مىخيزم و مى نشينم "، كه على (عليه السلام)
اين گونه مى كرد.
78

فصل نوزدهم
قنوت و آداب آن
- براء بن عازب: پيامبر (صلى الله عليه وآله) نماز واجب نمى گزارد، جز اينكه در آن قنوت
مى خواند.
- امام باقر (عليه السلام): قنوت در هر نمازى (مشروع) است.
- قنوت در هر دو ركعت هست، واجب باشد يا مستحب.
- امام صادق (عليه السلام): هر كس از روى بى ميلى قنوت را ترك كند، نمازى براى او
نيست.
- صفوان جمال: چند روز پشت سر امام صادق (عليه السلام) نماز گزاردم. در همه
نمازها قنوت مى خواند، هم آن هايى كه بلند و هم نمازهايى كه آهسته
خوانده مى شود.
- امام صادق (عليه السلام): قنوت در نماز واجب، دعا و در وتر، استغفار است.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): آن كه قنوتش را در دنيا بيشتر طول دهد، در توقفگاه روز
قيامت آسوده تر است.
- طول دادن قنوت در نماز، سختى هاى مرگ را كاهش مى دهد.
- هنگامى كه ابوذر پرسيد كدام نماز برتر است؟ فرمود: نمازى كه قنوتش
79

طولانى باشد.
- از معصومان روايت شده است: برترين نماز، آن است كه قنوتش طولانى
باشد.
- امام باقر (عليه السلام): همه قنوتها، با صداى بلند خوانده مى شود.
- اسماعيل بن فضل: از امام صادق (عليه السلام) درباره قنوت و آنچه در آن گفته
مى شود، پرسيدم. حضرت فرمود: هر آنچه خداوند بر زبانت جارى
كرد و براى آن چيز خاصى نمى دانم.
- امام صادق (عليه السلام): كافى است در قنوت بگويى: " خدايا ما را بيامرز و بر ما
رحمت آور و به ما عافيت ده و از ما در دنيا و آخرت درگذر كه تو بر هر
كار توانايى ".
- ابو بكر بن ابى سمال: نماز صبح را پشت سر امام صادق (عليه السلام) خواندم،
هنگامى كه در ركعت دوم، قرائتش را تمام كرد با صدايى نزديك به
بلندى صداى قرائتش گفت: " خدايا ما را بيامرز و بر ما رحمت آور و به
ما عافيت ده و از ما در دنيا و آخرت درگذر كه تو بر هر كار توانايى ".
- قاضى نعمان: دعاهاى گوناگونى براى قنوت نماز صبح، از اهل بيت
- درودهاى خداوند بر ايشان باد - به ما رسيده است. اين دعاها همگى
زيبا هستند و از زيباترين آن ها اين است كه بگويى: خدايا ما از تو يارى
مى جوييم و آمرزش مى خواهيم و نيكيهايت را سپاس مى گوييم و كفران
نمى كنيم. برايت فروتنى مى كنيم و از آن كه به تو كفر مى ورزد، دورى
مىگزينيم. خدايا فقط تو را مىپرستيم و براى تو نماز مىگزاريم و
سجده مى كنيم و به خدمت تو شتابانيم. به رحمتت اميد داريم و از
عذابت هراسانيم كه بى گمان به كافران مى رسد. خدايا كافران و منافقان
و منكران اوليايت - پيشوايان پاك خاندان پيامبرت - را عذاب كن و بر
80

آنان كيفر و سختى و خشم و عذابت را فرو فرست. خدايا كافران اهل
كتاب و مشركان را مجازات كن. خدايا مردان و زنان مؤمن را بيامرز و
ميان آنان را اصلاح كن و با هم الفتشان ده و ايمان و حكمت را در
دلهايشان بنشان و آن ها را بر دين پيامبرت ثابت بدار و در برابر دشمنان
تو و خودشان ياريشان كن. خدايا مرا همراه با آنان كه ره نمودى ره بنما
و سرپرستيم را همچون آنان كه سرپرستيشان را پذيرفتى بپذير و در
آنچه به من بخشيده اى بركت ده و در ميان آنان كه عافيت داده اى،
عافيتم بخش و از قضاى سوء خود، حفظم كن كه تو حكم مى رانى و بر
تو حكمى نمى رود و آن كه تو دوستش دارى، خوار نمى شود و آن كه
تو دشمنش دارى سربلند نمى گردد. تو مبارك و بزرگى، جز تو خدايى
نيست، از تو آمرزش مى خواهم و به تو باز مى گردم و نيكويى را از تو
اى پروردگار من، در دنيا و آخرت مى طلبم و از تو مى خواهم كه با
رحمتت ما را از عذاب جهنم حفظ كنى (1).

(1) در مصنف ابن ابى شيبه اين دعا را به حضرت على نسبت داده و آن را تا " عذابت به كافران مى رسد "
نقل كرده است.
81

فصل بيستم
تشهد و آداب آن
- سورة بن كليب: از امام باقر (عليه السلام) كمترين چيزى را كه از تشهد كفايت
مى كند پرسيدم، فرمود: شهادتين (1).
- امام صادق (عليه السلام): هر كس نماز بگذارد و بر پيامبر (صلى الله عليه وآله) صلوات نفرستد و آن را
از روى قصد ترك كند، نمازى ندارد.
- پرداختن زكات (فطريه) روزه را تمام مى كند، همچون صلوات بر
پيامبر (عليه السلام) كه تمام كننده نماز است. هر كس روزه بگيرد و زكات را از
روى قصد نپردازد، روزه اى ندارد و هر كس نماز بگزارد و از روى قصد
صلوات بر پيامبر (صلى الله عليه وآله) نفرستد، نمازى ندارد. همانا خداوند متعال پيش از
نماز به آن (زكات) پرداخته و فرموده است: " بى گمان رستگار شد كسى
كه زكات داد و نام پروردگارش را ياد كرده نماز گزارد ".
- تشهد در (پايان) دو ركعت نخست چنين است: سپاس مخصوص
خداست، گواهى مى دهم كه جز خداى يگانه خدايى نيست، همتايى
ندارد و گواهى مى دهم كه محمد بنده و پيامبر اوست. خدايا، بر محمد

(1) شهادت به يگانگى خدا و رسالت پيامبر.
82

و خاندانش درود فرست و شفاعتش را در حق امتش بپذير و درجه اش
را رفيع كن.
- محمد بن ابى نصر: به امام رضا (عليه السلام) عرض كردم: فدايت شوم، همان تشهد
ركعت دوم را در ركعت چهارم بگويم كفايت مى كند؟ فرمود: بلى.
83

فصل بيست و يكم
سلام و آداب آن
- امام صادق (عليه السلام): هنگامى كه در صف (نماز جماعت) هستى، سلامى بر
طرف راستت و سلامى بر طرف چپت بده، زيرا از سمت چپت كسى بر
تو سلام مى كند. و اگر امام بودى يك سلام رو به قبله بده.
- مفضل بن عمر: از امام صادق (عليه السلام) حكمت واجب شدن سلام را در نماز
پرسيدم، فرمود: چون پايان دادن به نماز (و محرمات در هنگام انجام
آن) است.
گفتم: به چه علت بر سمت راست سلام مى دهد و بر چپ نمى دهد؟
فرمود: چون فرشته اى كه بر نوشتن نيكوييها گمارده شده، در سمت
راست و آن كه بديها را مىنويسد در سمت چپ است و نماز نيكوست
و بدى در آن نيست. از اين رو بر سمت راست سلام مى دهد و نه چپ.
گفتم: چرا گفته نمى شود: سلام بر تو و گفته مى شود: سلام بر شما و
حال آنكه فرشته سمت راست يك نفر است؟ فرمود: چون هم بر او و
هم بر آنان كه در سمت چپ هستند سلام مى دهد و فرشته سمت
84

راست را با (اختصاص) اشاره به او برترى مى بخشد...
گفتم: چرا مأموم سه سلام مى دهد؟ فرمود: يكى، جواب سلام امام
جماعت است كه براى او و دو فرشته اش مى باشد و سلام دوم بر آنان
كه سمت راست اويند و نيز دو فرشته گمارده شده بر او و سلام سوم بر
آنان كه سمت چپ اويند و نيز دو فرشته گمارده شده بر او و آن كه در
سمت چپش كسى نيست بر سمت چپش سلام نمى دهد، مگر اينكه
سمت راستش ديوار و چپش به طرف مأمومى باشد كه پشت سر امام
است. پس در اين حالت بر سمت چپش سلام مى دهد.
گفتم: پس امام بر چه كسى سلام مى دهد؟ فرمود: بر دو فرشته اش و
مأمومان. به فرشتگانش مى گويد: به سلامت ماندن نمازم را از آنچه
تباهش مى كند، بنويسيد و به نمازگزاران پشت سرش مى گويد: از
عذاب خداى عز وجل در سلامت و امان مانديد.
85

فصل بيست و دوم
كليات آداب نماز
- على بن يحيى بن خلاد از طريق پدرش از عموى خود نقل مى كند: با
پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در مسجد نشسته بودم، مردى داخل شد و دو ركعت نماز
خواند، سپس نزد پيامبر آمد و سلام كرد، پيامبر كه او را هنگام نماز زير
نظر داشت، پس از جواب سلام، به وى گفت: بازگرد و نماز بخوان كه
نماز نخوانده اى (و اين كار تكرار شد) تا اينكه در نوبت سوم يا چهارم،
آن مرد گفت: سوگند به آن كه كتاب را بر تو فرو فرستاد، كوشش بسيار
كردم و شوقم فزون گشته است، به من نشان ده و آگاهم كن.
حضرت فرمود: هر گاه خواستى نماز بخوانى وضويى نيكو بساز.
سپس رو به قبله كن و تكبير بگو و پس از قرائت به ركوع برو تا اينكه در
ركوع آرام گيرى. سپس بلند شو تا اينكه راست بايستى. سپس به
سجده برو تا اينكه در سجده آرام گيرى. سپس برخيز تا اينكه آرام
بنشينى. سپس به سجده برو تا اينكه آرام گيرى. سپس برخيز. پس اگر
نمازت را اين گونه به پايان بردى تمام است و آنچه از اين ها كم كردى، از
نمازت كم گذارده اى.
86

- محمد بن عمرو بن عطا: شنيدم ابوحميد ساعدى در ميان ده نفر از
اصحاب پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) كه از جمله آنان ابوقتاده بود، گفت: من از همه
شما به نماز پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) داناترم. گفتند: چطور؟ به خدا سوگند، تو نه
بيشتر از ما با پيامبر بوده اى و نه پيشتر. گفت: چرا، گفتند: عرضه كن.
گفت: پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) هنگامى كه به نماز مى ايستاد دستانش را تا برابر
شانه هايش بالا مى آورد سپس تكبير مى گفت تا اينكه هر استخوان در
جاى خودش راست مى شد و پس از آن به قرائت مى پرداخت. سپس
تكبير مى گفت و دستانش را تا برابر شانه هايش بالا مى آورد. سپس
ركوع مى كرد و كف دستانش را بر زانوانش مى نهاد. سپس خود را
كشيده و صاف مى كرد بى آنكه سرش را پايين اندازد و يا كج كند و
هنگامى كه سر از ركوع بر مى داشت مى گفت: خداوند به كسى كه او را
مىستايد، گوش مى دهد. سپس دستانش را تا برابر شانه هايش - كشيده
وراست - بالا مى آورد و تكبير مى گفت. سپس به زمين مى افتاد و
دستانش را از پهلوهايش دور مى نمود. سپس سر بر مى داشت و پاى
چپش را خم كرده بر آن مى نشست. در سجده، انگشتان پايش را باز
مى نمود و پس از سجده تكبير مى گفت و بر مى خاست و پاى چپش را
خم كرده رويش مى نشست، تا هر استخوانى به جاى خود باز گردد.
سپس در سجده ديگر نيز چنين مى كرد. هنگام برخاستن از هر دو
ركعت تكبير مى گفت و دستانش را تا برابر شانه هايش بالا مى آورد
همانگونه كه در آغاز نماز مى كرد. در بقيه نماز هم اين ها را انجام مى داد
تا اينكه در سجده اى كه پس از آن سلام نماز بود، پاى چپش را عقب
مى كشيد و بر سرين و طرف چپ بدنش مى نشست. (اصحاب) گفتند:
راست گفتى. اين گونه نماز مى خواند.
- امام سجاد (عليه السلام): حق نماز آن است كه بدانى در آمدن بر خداوند عز وجل تو
87

در پيشگاه خداوند عز وجل ايستاده اى. پس اگر اين را دانستى، همچون
بنده اى خوار و كوچك، خواهان و هراسان، اميدوار و ترسان، بيچاره و
گريان، با وقار و اطمينان به بزرگداشت همو كه در برابرش ايستاده اى،
مى پردازى و با دلت به او رو مى آورى و نماز را با حدود و حقوقش برپا
مى دارى (1).
- امام باقر (عليه السلام): هنگامى كه در نماز مى ايستى، پاهايت را به هم نچسبان و
ميانشان فاصله اى به اندازه حد اقل يك انگشت و حد اكثر يك وجب
بده و شانه هايت را فرو انداز و دستانت را رها كن و انگشتانت را درهم
نياويز بلكه بر رانهايت و در راستاى زانوانت باشند و نگاهت به
سجده گاهت باشد.
هنگامى كه ركوع مى كنى دو پايت را در يك رديف بگذار و ميانشان
فاصله اى به اندازه يك وجب مى دهى و زانوانت را در كف دستانت
بگير و دست راستت را بر زانوى راستت و پيش از دست چپت مى نهى
و با سر انگشتانت برآمدگى زانويت را نيك در بر گير و هنگامى كه آن ها
را بر زانوانت نهادى از هم بازشان كن. اگر سر انگشتانت را در ركوع به
زانوانت رساندى كفايت مى كند ولى من بيشتر دوست دارم زانوانت را
در كف دستانت بگيرى و انگشتانت را بر برآمدگى زانوانت بنهى و آن ها
را از هم باز كنى. كمرت را راست نگه دار و نگاهت به ميان قدمهايت
باشد.
هنگامى كه خواستى به سجده به روى دستانت را به تكبير بلند كن و به
سجده بيفت و دستانت را با هم و پيش از زانوانت بر زمين بنه و
ساعدهاى دستانت را چون درندگان بر زمين نگستران و بر زانوان و

(1) در تحف العقول چنين آمده است: " با سكون و سكوت و فروتنى و نرمى با او راز و نياز مى كنى و از
او مى خواهى كه تو را از بند خطا و هلاكت گناهانت رها كند، كه جز خدا، قدرتى نيست ".
88

رانهايت نيز مگذار بلكه با آرنجهايت بال بساز و كف دستانت را به
زانوانت نچسبان و به صورتت نيز نزديك مگردان، بلكه ميان آن دو و
در راستاى شانه هايت باشد، نه روبروى زانوانت بلكه اندكى از آن ها
انحراف داشته باشد. دستانت را كاملا بر زمين بگستران و (پس از
سجده) به سوى خود باز گردان و اگر زير آن ها پارچه اى بود اشكالى
ندارد، گر چه به زمين رساندنشان بهتر است و در سجده، انگشتانت را
از هم باز مكن، بلكه به هم بچسبان.
هنگامى كه براى تشهد نشستى، زانوانت را به زمين بچسبان و كمى
ميانشان را باز كن و بايد روى پاى چپت بر زمين باشد و روى پاى
راستت بر كف پاى چپت قرار گيرد و سرينت و نيز سر انگشت شست
پاى راستت بر زمين باشد و هيچ گاه بر هر دو پايت منشين كه به تو آزار
مى رساند و نيز با (نشيمنگاه) بر زمين منشين كه بخشى از تنت بر بخشى
ديگر قرار مى گيرد و نمى توانى براى تشهد و دعا صبر كنى.
- ابراهيم بن هاشم از حماد بن عيسى: روزى امام صادق (عليه السلام) به من فرمود:
اى حماد، آيا مى توانى خوب نماز بخوانى؟ به امام عرض كردم: اى
سرور من! كتاب حريز را كه درباره نماز است در حافظه دارم. حضرت
فرمود: عيبى ندارد، اى حماد! برخيز و نماز بخوان.
حماد گويد: در برابر حضرت بپاخاستم و رو به قبله نماز را شروع
كردم به ركوع رفتم و سجده كردم. آن گاه امام فرمود: اى حماد! نيكو
نماز نمى خوانى! چه قدر زشت است فردى از شما شصت يا هفتاد سال
بر او بگذرد و يك نماز با آداب و حدود كامل نخواند!
حماد گويد: در خود احساس خوارى كردم و به امام گفتم: فدايت
شوم، نماز را به من بياموز. پس امام برخاست، رو به قبله ايستاد و هر دو
دستش را بر روى ران خويش نهاد، در حالى كه انگشتانش را بسته بود
89

و دو پاى خود را نزديك هم قرار داد به گونه اى كه ميان دو پايش به
اندازه سه انگشت باز فاصله بود و انگشتان پا را رو به قبله داشت و آن ها
را از قبله منحرف نساخت و با فروتنى تكبير گفت. سپس حمد و " قل
هو الله احد " را شمرده خواند. آن گاه به اندازه يك نفس، در همان حال
ايستادن، درنگ كرد. سپس دو دست خود را تا رو به روى صورت بالا
آورد و در همان حال ايستادن تكبير گفت. آن گاه به ركوع رفت و با
دستانى كه انگشتانش باز بود، زانوى خود را گرفت و زانو را به عقب
داد تا پشت حضرت كاملا صاف شد، به گونه اى كه به سبب صافى
پشت و كشيدگى گردن، اگر قطره اى آب يا روغن بر پشت حضرت
ريخته مى شد، از جايش تكان نمى خورد. دو چشمش را بست، سپس
سه بار شمرده فرمود: " سبحان ربى العظيم وبحمده ". آن گاه راست
ايستاد و چون استقرار كامل پيدا كرد، فرمود: " سمع الله لمن حمده ".
سپس در حال ايستاده تكبير گفت و دست ها را تا رو به روى صورت
بالا آورد. آن گاه سجده كرد و دست ها را در حالى كه انگشتانش كنار
هم و بدون فاصله بود، در جلوى زانو و برابر صورت نهاد و سه بار
گفت: " سبحان ربى الاعلى وبحمده " و در حالت سجده هيچ جاى بدن
را بر جاى ديگر قرار نداد و بر هشت استخوان سجده كرد: دو كف
دست، دو زانو، دو انگشت شست پا، پيشانى و بينى و فرمود: لازم است
سجده بر هفت تاى اين ها قرار گيرد و اين همان است كه خداوند در
قرآن فرموده است كه: " و همانا سجده گاهها براى خداست پس در كنار
خداوند هيچ كس را مخوان " و اين هفت جا، پيشانى و دو كف دست و
دو زانو و دو شست پاست و نهادن بينى بر زمين مستحب است. سپس
امام سر از سجده برداشت و چون درست به حالت نشسته درآمد تكبير
گفت. آن گاه بر ران چپ نشست و روى پاى راست را بر كف پاى چپ
90

قرار داد و فرمود: " استغفر الله ربى واتوب اليه ". سپس در حال نشسته
تكبير گفت و سجده دوم را به جاى آورد و در سجده دوم مانند سجده
اول رفتار كرد و در حال ركوع و سجود هيچ جاى بدن را بر جاى ديگر
آن نگذاشت و در حال سجده دست ها را چون دو بال باز مى كرد و
ساعد را بر زمين نمى گذاشت. اين چنين امام دو ركعت نماز گزارد و
انگشتان دو دست حضرت در حال تشهد بسته بود و چون از تشهد
فارغ شد، سلام داد و فرمود: اى حماد! اين گونه نماز بخوان!
91

فصل بيست و سوم
آنچه شايسته نمازگزار نيست
23 /
نگهدارى بول و غائط
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): كسى از شما در حالى كه پيشابش را نگه داشته است، به
نماز نيايد.
- هرگاه نماز برپا مى شود و كسى از شما نياز به دستشويى دارد، نخست به
آنجا برود.
- روا نيست مردى كه به خدا و روز آخرت ايمان دارد، در حالى كه پيشابش
را نگه داشته، نماز بخواند تا آنگاه كه خود را سبك كند.
- كسى كه در تنگناى پيشاب است، نماز نخواند.
- كسى از شما در آن حال كه بول و غائطش انبوه شده است، نماز نخواند.
- امام صادق (عليه السلام): براى " حاقن "، " حاقب " و " حاذق " نمازى نيست. " حاقن "
كسى است كه بول خود را نگه داشته و " حاقب " كسى است كه غائطش
را نگه داشته است...
92

23 /
نماز بدون پوشش روبرو (1)
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): نماز بدون پيش رو نهادن چيزى، جفا و بى وفايى است.
كسى كه در بيابان نماز مى خواند بايد پيش رويش چيزى همچون دنباله
جهاز شتر بنهد.
- هرگاه يكى از شما نماز مى خواند، رو به پوشش و نزديك به آن بخواند.
- هر يك از شما كه مى تواند كارى كند تا كسى ميان او و قبله اش فاصله
نشود، چنين كند.
- هرگاه يكى از شما، در نماز به سمت پوششى مى ايستد، به آن نزديك
گردد و گر نه شيطان از ميان او و آن پوشش مى گذرد (2).
- هر يك از شما در نماز، با خط كشى جلويش، سنگ و يا هر چه يافت
براى خود پوششى بسازد، اگر چه چيزى نماز مؤمن را قطع نمى كند.
- ابن ابى يعفور: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: آيا اگر چيزى از جلوى انسان
بگذرد، نماز را قطع و باطل مى كند. فرمود: خير، چيزى نماز مؤمن را
قطع نمى كند، ولى هر اندازه مىتوانيد، (آن را) دور كنيد.
23 /
شكستن انگشتان
- امام صادق (عليه السلام): پيامبر در پشت خود صداى انگشتان كسى كه در نماز آن ها
را مى فشرد شنيد، پس از آنكه نمازش را تمام كرد، حضرت فرمود: آگاه
باشيد، نصيب او از نماز همان است.
- محمد بن مسلم: از امام باقر (عليه السلام) پرسيدم انسان در نماز به اين سو و آن سو

(1) منظور از پوشش در اين جا، لزوما پرده و ديوار نيست، بلكه هر آنچه كه حريم و مرزى براى
نمازگزار پديد آورد كافى است همچون عصا و سنگ و...
(2) عبارت مسند ابن حنبل چنين است: " بدان نزديك گردد، [تا] شيطان نمازش را قطع نكند ".
93

توجه مى كند؟ فرمود: خير و انگشتانش را نيز نمى شكند.
23 /
بازى كردن
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) به على (عليه السلام) فرمود: اى على، خداوند عز وجل بازى كردن در نماز را
براى امت من، نپسنديده است (1).
- همانا خداوند تبارك و تعالى شش خصلت را براى من نپسنديده و من نيز
آن ها را براى جانشينان از نسلم و پيروانشان نپسنديده ام: بازى كردن در
نماز... (2).
- انس بن مالك: پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) مردى را ديد كه در نماز، سنگريزه ها را تكان
مى دهد. پس از آنكه نمازش را تمام كرد، حضرت به آن مرد فرمود:
نصيب تو از نماز همان است.
- امام على (عليه السلام): مرد، در نماز با ريشش و آنچه او را از نمازش به خود مشغول
مى دارد، بازى نمى كند.
23 /
به اين سو و آن سو روى گرداندن
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): در نمازتان به اين سو و آن سو روى نگردانيد، كه چنين
كسى نمازى ندارد.
- مبادا در نماز، به اين سو و آن سو روى گردانيد، كه روى گرداندن در نماز،
هلاكت است. اگر چاره اى نيست در نماز مستحب، و نه در واجب،
انجام گيرد.

(1) در " كافى " و " امالى صدوق " متن روايت چنين است: " اى امت، خداوند بيست و چهار خصلت را
براى شما نپسنديده وشما را از آن ها باز داشته است، بازى كردن در نماز... ".
(2) در " خصال " به جاى " من نيز آن ها را نپسنديده ام " آمده است: " و خدا براى آنان نيز نپسنديده است ".
94

- در توضيح گفتار يحيى به بنى اسرائيل -: خداوند شما را به نماز فرمان
داده است، پس هرگاه نماز مى خوانيد به اين سو و آن روى نگردانيد،
كه خدا در نماز رو به چهره بنده اش دارد تا آنگاه كه او روى گرداند.
- پيوسته خداى عز وجل در نماز رو به بنده اش دارد، تا آنگاه كه روى نگردانده
است. پس اگر روى گرداند، خدا نيز روى مى گرداند.
- هيچ گاه بنده در نمازش روى نمى گرداند، جز اينكه پروردگارش به او
مى گويد: اى فرزند آدم، به كجا رو مى كنى؟ من براى تو از آنچه بدان
روى آورده اى، بهترم.
- هر كس در نماز از روى قصد به آن كه در چپ و راستش هست، پى ببرد،
نمازى ندارد.
- امام على (عليه السلام): روى گرداندن در نماز، ربودنى از شيطان است. پس مبادا در
نماز به اين سو و آن سو روى گردانيد، كه خداوند تبارك و تعالى، هنگام
به نماز ايستادن بنده، به او روى مى آورد و آنگاه كه روى گرداند، خداوند
تبارك و تعالى مى گويد: اى فرزند آدم، از چه كسى روى مى گردانى؟ - تا
سه بار - پس در بار چهارم خداوند از او روى مى گرداند (1).
- امام صادق (عليه السلام): هنگامى كه بنده نماز را آغاز مى كند، خداوند با روى
كريمانه اش به او روى مى آورد و فرشته اى را بر او مى گمارد، تا قرآن را
كامل و تمام از لبش برچيند. پس اگر بنده از نمازش روى گرداند، خداوند
نيز روى مى گرداند و او را به همان فرشته مى سپارد و اگر در همه نمازش،
به آن متوجه باشد، خداوند با روى كريمانه اش به او رو مى كند تا آنكه
نمازش كامل و تمام بالا رود. و اگر در آن دچار فراموشى يا غفلت گرديد
يا سرگرم به چيزى جز نماز شد، از نمازش، همان اندازه بالا مى رود كه
به خدا روى داشته است و به دل غافل هيچ چيز، بخشيده نمى شود.
- درباره گفته خداوند متعال: " پاكدلانه روى به دين داشته باش " -: در نماز

(1) در نقل " ثواب الأعمال " آغاز روايت نيامده است.
95

بايست و به راست و چپ روى مگردان.
- ابن ابى جمهور: در روايت چنين آمده است: هرگاه بنده به نماز مى ايستد
و كارهايى را در آن هنگام بر خود حرام مى گرداند، شيطانش نزد وى
مى آيد و مى گويد: اين را به ياد آر، آن را به ياد آر، تا به آنجا مى رسد كه
نمى داند چند ركعت خوانده است.
23 /
سستى كردن
" منافقان، با خدا نيرنگ مى كنند و حال آنكه او با آنان نيرنگ مى كند و چون به
نماز ايستند، به سستى برخيزند، با مردم ريا مى كنند و خدا را جز اندكى ياد
نمى كنند. "
" و هيچ چيز مانع پذيرفته شدن انفاقهاى آنان نشد، جز اينكه به خدا و پيامبرش
كفر ورزيدند و جز با سستى نماز به جاى نمى آورند و جز با كراهت انفاق نمى كنند ".
- انس بن مالك: پيامبر داخل مسجد شد و با طنابى كشيده شده ميان دو
ستون روبرو شد. فرمود: اين طناب براى چيست؟ گفتند: اين طناب
زينب است، هرگاه سست مى شود بدان مى آويزد. پس پيامبر فرمود: نه،
آن را باز كنيد. هر يك از شما تا آنگاه كه نشاط دارد، نماز بخواند و
هنگامى كه سست شد بنشيند (1).
- امام على (عليه السلام): سستى كردن انسان در نماز، از سستى ايمان است.
- امام باقر (عليه السلام): سست و خواب آلود و سنگين به نماز نايست كه اين ها از
خوى منافقان است. همانا خداوند سبحان، مؤمنان را از ايستادن به نماز
در حالت مستى - يعنى مستى خواب - باز داشته و در توصيف منافقان
گفته است: " و چون به نماز ايستند، به سستى برخيزند، با مردم ريا مى كنند
و خدا را جز اندكى ياد نمى كنند. " (2).

(1) در سنن ابى داود چنين آمده است: " پس پيامبر خدا فرمود: تا آنگاه كه توان دارد نماز بخواند و
هرگاه ناتوان شد، بنشيند ".
(2) در تفسير عياشى، فقط تا " مستى خواب " آمده است و گفته خداوند درباره منافقان را ندارد.
96

23 /
خميازه كشيدن
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): مبادا در نماز زياد خميازه بكشيد، كه صداى شيطان است.
همانا خداوند عطسه را دوست و خميازه را در نماز ناپسند دارد (1).
- ابو امامه: پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله)، خميازه را در نماز ناپسند مى داشت.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): هرگاه يكى از شما در نماز دچار خميازه شد، تا آنجا كه
مى تواند آن را فرو خورد (2).
- امام على (عليه السلام): هرگاه پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در نماز دچار خميازه مى شد، با دست
راستش جلوى آن را مى گرفت.
23 /
خواب آلود بودن
" اى ايمان آورندگان، در حال مستى به نماز نزديك نشويد، تا آنگاه كه بدانيد
چه مى گوييد ".
- زيد شحام: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: معناى گفته خداى عز وجل آيه
" در حال مستى به نماز نزديك نشويد " چيست؟ فرمود: مستى خواب (3).
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): هرگاه يكى از شما در نمازش خواب آلود شد، آن را رها
كند و بخوابد (4).
- امام على (عليه السلام): هرگاه در نماز، خواب بر چشمت غلبه كرد، نماز را قطع كن و

(1) در نقل جعفريات، حديث از " همانا خداوند " آغاز شده است و بخش نخست آن نيامده است.
(2) در مسند ابن حنبل به جاى عبارت " تا آنجا كه مى تواند آن را فرو خورد "، عبارت " پس دستش را
بر دهانش بنهد " آمده است.
(3) در نقل فقيه دارد: " از جمله، مستى خواب ".
(4) در نقل مسند ابن حنبل چنين آمده است: " پس رها كند و بخوابد تا آنگاه كه مى داند چه مى گويد " و
در يك نقل مسند ابى يعلى آمده است: " پس رها كند، تا آنگاه كه مى فهمد چه مى گويد " و در نقل
ديگرش آمده است: " پس رها كند، تا آنگاه كه مى داند چه مى كند ".
97

بخواب كه تو نمى دانى، شايد بر ضد خودت دعا مى كنى.
- حلبى: از او (عليه السلام) درباره گفته خدا پرسيدم: " اى ايمان آورندگان، در حال
مستى به نماز نزديك نشويد تا آنگاه كه بدانيد چه مى گوييد ". فرمود: در
حال مستى به نماز نزديك نشويد، يعنى مستى خواب. خداوند
مى گويد: خواب آلود هستيد و اين شما را از اينكه بدانيد در ركوع و
سجود و تكبيرتان چه مى گوييد، باز مى دارد، نه آنچنان كه بسيارى از
مردم مى پندارند كه مؤمنان از شراب مست مى شوند و حال آنكه مؤمن
چيز مست كننده نمىنوشد و مست نمى كند.
23 /
شتاب ورزيدن
- امام صادق (عليه السلام): هرگاه بنده به نماز ايستد و نمازش را مختصر كند، خداوند
تبارك و تعالى به فرشتگانش مى گويد: آيا به بنده من نمىنگريد؟ گويا
برآوردن نيازهايش را به دست غير من مى بيند! آيا نمى داند كه برآوردن
نيازهايش به دست من است؟
- به كسى كه گفت: (گاه) انسان نيازى دارد كه مىترسد فوت شود، آيا نماز
را مختصر كند؟ -: آيا نمى داند كه نيازش به هموست كه به سويش نماز
مى گزارد؟
23 /
چشم بستن
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): هرگاه يكى از شما به نماز ايستاد، چشمانش را نبندد.
- امام على (عليه السلام): همانا پيامبر از اينكه انسان در نماز چشمانش را ببندد، نهى
كرد.
98

23 /
نماز خواندن در مكانهايى كه ذكرشان مى آيد
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): همه زمين مسجد است، جز مقبره و حمام (1).
- شايسته نيست در اتاق چيزى باشد، كه نمازگزار را مشغول دارد (2).
- سه كس هستند كه خداوند عز وجل نگهدارى آنان را نپذيرفته است:.... كسى كه
در ميان جاده نماز مى گزارد.
- ابن عمر: همانا پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) از نماز خواندن در هفت مكان، نهى كرد: در
جايگاه زباله، قربانگاه، مقبره، ميان راه، در حمام، جاى باش شتران و
پشت بام خانه خدا.
- عبد الله بن عطاء: امام باقر (عليه السلام) حركت كرد و من نيز با ايشان روانه شدم، تا
اينكه به جايى ديگر رسيديم. به ايشان گفتم: نماز، فدايت شوم. فرمود:
اينجا لانه مورچگان است، در آن نماز خوانده نمى شود به جايى ديگر
رسيديم. همانگونه گفتم، فرمود: اينجا شوره زار است، در آن نماز
خوانده نمى شود (3).
- امام صادق (عليه السلام): ده مكان است كه در آن ها نماز خوانده نمى شود: گل، آب،
حمام، گورستان، راهى كه در آن رفت و آمد مى شود، لانه مورچگان،
جاى باش شتران، راه آب، شوره زار و يخ و برف.
- در اتاقى كه شراب يا مست كننده ديگرى باشد، نماز خوانده نمى شود.
- در اتاقى كه در آن شراب يا مست كننده ديگرى هست، نماز نخوان، زيرا
فرشتگان داخل آن نمى شوند.

(1) نقل مسند ابن حنبل چنين است: " همه زمين مسجد و پاك كننده است جز... ".
(2) در تاريخ كبير به جاى " مشغول دارد " " سرگرم سازد " آمده است.
(3) در نقل محاسن به جاى " نماز خوانده نمى شود... نماز خوانده نمى شود " آمده است " نماز
نمى خوانيم... نماز نمى خوانيم ".
99

- معلى بن خنيس: از امام صادق (عليه السلام) درباره نماز بر روى جاده پرسيدم.
فرمود: نه، از راه، دور شويد.
- محمد بن فضيل (1): امام رضا (عليه السلام) فرمود: هر راهى كه بر آن گام گذاشته و
رفت و آمد مى شود، بزرگراه باشد يا نباشد، نماز در آن شايسته نيست.
گفتم: پس كجا نماز بگزارم؟ فرمود: در چپ وراست آن.

(1) در نسخه اى از " كافى " كه در دسترس ماست " محمد بن فضل " آمده است. اما با توجه به تحقيق
آيت الله خويى - ره - در كتابش " معجم رجال الحديث " كه مى فرمايد: در نسخه قديمى كافى و شرح
آن " مرآة العقول " و نيز نقل " تهذيب الاحكام "، محمد بن فضيل آمده است، آن را تصحيح كرديم.
100

فصل بيست و چهارم
كليات آنچه شايسته نمازگزار نيست
- امام على (عليه السلام): هيچ يك از شما، سست و خواب آلود به نماز نايستد و به
خود نينديشد كه همانا در پيشگاه پروردگارش عز وجل مى باشد. و براى بنده
از نمازش تنها آنچه با دلش به آن توجه داشته، مى ماند.
- امام باقر (عليه السلام): هنگامى كه در نماز ايستاده اى به نمازت توجه كن، كه تنها
آنچه بدان توجه دارى برايت حساب مى شود و در آن با دست و سر و
ريشت بازى نكن، با خود سخن مگو، خميازه مكش و دستان و
سينه ات را كشيده و باز مكن، دستانت را بر هم مگذار كه اين كار
مجوس است (1). بر دهانت چيزى مبند، خود را جمع نكن، بلكه باز كن
همانگونه كه شتر باز مى كند، بر كف پاهايت منشين و ساعدهايت را بر
زمين مگستران، انگشتانت را مشكن، كه همه اين ها كم گذاشتن از نماز
است.
- قاضى نعمان از امام صادق (عليه السلام): ايشان خميازه و دستها را كشيدن و سينه

(1) در متن حديث " لا تكفر " آمده است كه به دو معناست: گذاشتن دستى بر دست ديگر و خم كردن
بدن هنگام ايستادن پيش از ركوع.
101

باز كردن را در نماز ناپسند مى شمرد (1). خميازه و دست و سينه باز كردن
به جهت كسالت عارض مى شوند و قصد آن و انجامش نهى شده است
و خميازه بى قصد هم مى آيد. پس هر كس به آن گرفتار شد و نتوانست
خود را نگه دارد، دستش را بر روى دهانش بگذارد و جلوى آن را
بگيرد و آن را تكرار نكند و طول ندهد.
- امام صادق (عليه السلام): هنگامى كه به نماز ايستادى بدان كه در پيشگاه خداوندى و
اگر او را نمى بينى، بدان كه او تو را مى بيند. پس به نمازت توجه كن و
آب بينى و دهان مينداز و انگشتانت را نشكن و هنگام ايستادن دستانت
را بر پشتت قرار مده (2)، كه گروهى به جهت انگشت شكستن و دست
بر پشت نهادن، كيفر شدند.
- در فقه الرضا آمده است: هرگاه خواستى به نماز برخيزى، سست و
خواب آلود و شتابان و بازى كنان بر نمىخيزى، بلكه آن را با آرامش و
وقار و درنگ به جا مى آورى و فروتن و افتاده باش، فروتن و افتاده
براى خداى عز وجل با هاله اى از بيم و هراس، اميدوار و بيمناك، همراه با
آرامش و ترس و احتياط. پس در پيشگاه او همچون بنده گناهكار
فرارى در پيش اربابش بايست. پاهايت را در يك رديف قرار ده و خود
را راست نگه دار و به راست و چپ روى مگردان گويا كه او را مى بينى
كه اگر تو او را نمى بينى، او تو را مى بيند. با ريشت و هيچ يك از اندامت
بازى مكن و انگشتانت را مشكن و بدنت را مخاران و به بينى و يا

(1) گويى قاضى نعمان، مضمون حديث را نقل به معنا كرده و بيانى بر آن افزوده است.
(2) در متن حديث " لا تورك " آمده است. تورك دو گونه است، يكى مستحب و ديگرى مكروه است:
گونه مستحب چنين است كه بر سرين چپ مى نشيند و هر دو پايش را از زير خود، خارج مى سازد،
پاى چپ را بر زمين و روى پاى راست را بر كف پاى چپ مى نهد و نشمينگاهش را به زمين
مى رساند وتورك مكروه آن است كه در حالت ايستادن در نماز، دستانش را بر سرين خود بگذارد كه
از آن در حديث نهى شده است. ورك به بالاى ران گفته مى شود: " سرين ".
102

لباست مشغول مشو و در حالى كه بر دهانت چيزى بسته اى، نماز
مخوان. و براى زنان جايز نيست كه با نقاب نماز بخوانند.
هنگام ايستادن، ديده ات به سجده گاهت باشد و اظهار بىتابى و
بى قرارى و ترس كن و با اين حالت به سوى خداى عز وجل، اشتياق نشان بده
و سنگينيت را گاه بر اين پا و گاه بر ديگرى مينداز و همچون كسى كه
آخرين نمازش را مى خواند، نماز بگزار، گويى مى بينى كه ديگر هرگز
نماز نمى خوانى. بدان كه در پيشگاه (خداى) جبارى، با هيچ چيز بازى
مكن و در خود فرو مرو و دلت را خالى ساز و به نمازت مشغول باش و
دستانت را رها كن و بر رانهايت بنه.
به هنگام آغاز نماز، تكبير بگو و دستانت را تا روبروى گوشهايت بالا
ببر و انگشتان شست را از برابر گوشهايت مگذران و در نماز واجب
دستانت را آن اندازه بالا مياور تا از سرت بگذرد، گرچه در نماز
مستحب و وتر اشكالى ندارد.
هنگامى كه ركوع كردى برآمدگى زانوانت را با كف دستانت در بر
گير و انگشتانت را از هم باز كن و پس از سر بر داشتن از ركوع، راست
بايست تا همه مفصلها به جاى خود برگردند. سپس سجده كن و
پيشانيت را بر زمين بنه و كف دستانت را بر خاك بگذار و انگشتانت را
به هم بچسبان و آن ها را رو به قبله قرار بده.
هنگام نشستن بر سمت راست بدنت منشين، بلكه آن را بلند كن و بر
سرينت بنشين و در نمازت، خميازه مكش، آروغ مزن و با تمام سعى و
توان، از آن دو مانع شو و هنگامى كه عطسه كردى بگو: سپاس
مخصوص خداوند است و بر سجده گاهت پا مگذار و پس و پيش مرو
و در حالى كه يكى از دو پليديها (بول و غائط) در تو هست، نماز
مخوان و اگر در نماز فشارى احساس كردى، نماز را رها كن، مگر اينكه
103

بتوانى بر آن صبر كنى بدون اينكه به نمازت زيانى برساند. و با همه دلت
به خداوند روى آور تا خداوند به تو روى آورد.
و وضو را كامل بگير و پيشانى را بر خاك بمال، هنگامى كه به نمازت
روى آورى، خداوند به تو روى مى آورد و هنگامى كه روى گردانى،
خدا نيز از تو روى مى گرداند.
104

فصل بيست و پنجم
بيم دادن از سبك شمردن نماز
قرآن:
" و هنگامى كه (با اذان، مردم را) به نماز مى خوانيد، آن را به مسخره و بازى
مى گيرند، زيرا آنان مردمى نابخردند. "
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): به خدا سوگند، شفاعت من به كسى كه نماز را سبك
بشمارد، نمى رسد و در كنار حوض (كوثر) نزد من نمى آيد.
- بيست خصلت فقر مى آورد:.... و سبك شمردن نماز.
- در پاسخ دخترش فاطمه كه پرسيده بود: اى پدر مردان و زنانى كه
نمازشان را سبك مىشمرند چه (جزايى) دارند؟ - فرمود: اى فاطمه،
هر كس - از مردان يا زنان - نمازش را سبك بشمرد، خداوند او
را به پانزده خصلت مبتلا مى كند: شش خصلت در دنيا، سه خصلت
هنگام مرگش، سه خصلت در گورش و سه خصلت در قيامت هنگامى
كه از گورش بيرون مى آيد. اما آنچه در دنيا به او مى رسد: خداوند بركت
را از عمرش بر مى دارد و نيز از روزيش، سيماى صالحان را از
چهره اش مىزدايد، به هر عملى كه انجام مى دهد پاداشى داده نمى شود،
دعايش به آسمان نمى رود و ششم اينكه براى او در دعاى صالحان
105

نصيبى نيست.
و اما آنچه هنگام مرگش به او مى رسد: نخستين آن ها اين است كه
خوار مىميرد، دوم گرسنه مىميرد و سوم، تشنه مىميرد، پس اگر از
نهرهاى دنيا به او بنوشانند، سيراب نمى شود.
و اما آنچه در گورش به او مى رسد: نخستين آن ها اين است كه
خداوند فرشته اى مى گمارد تا او را در گورش آشفته سازد، دوم اينكه
گورش را بر او تنگ مى كند و سوم اينكه گورش تاريك است.
و اما آنچه روز قيامت هنگام بيرون آمدن از گورش به او مى رسد:
نخستين آن ها اين است كه خداوند فرشته اى مى گمارد تا او را با
صورت (روى زمين) بكشد در حالى كه مردم به او مىنگرند، دوم اينكه
بازخواست سختى مى شود و سوم اينكه خداوند به او نمىنگرد و
پاكش نمى سازد و عذابى دردناك دارد.
- امام باقر (عليه السلام): نمازت را سبك مشمار كه همانا پيامبر (صلى الله عليه وآله) هنگام رحلتش
فرمود: هر كس نماز را سبك بشمارد از من نيست (1).
- امام صادق (عليه السلام): به خدا سوگند بر شخص، پنجاه سال مى گذرد حال آن كه
خداوند، يك نماز از او نپذيرفته است. چه چيز از اين سخت تر است؟
به خدا سوگند، شما از همسايگان و همراهانتان كسانى را مىشناسيد كه
اگر براى برخى از شما نماز گزارده بود، آن را به خاطر سبك شمردنش
نمى پذيرفت. همانا خداى عز وجل جز نيكو نمى پذيرد. پس چگونه آنچه را
كه سبك شمرده شده بپذيرد؟
- ابوبصير: بر ام حميده (همسر امام صادق) وارد گشتم تا او را به جهت

(1) در " علل الشرايع " در انتهاى حديث آمده است: " به خدا سوگند در كنار حوض (كوثر) نزد من
نمى آيد " و در " الفقيه "، " عوالى اللآلى " چنين آمده است: " پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): هر كس نماز را سبك
بشمارد، از من نيست، به خدا سوگند در كنار حوض (كوثر) نزد من نمى آيد ".
106

رحلت ابو عبد الله امام صادق (عليه السلام) تسليت دهم. پس او گريست و من نيز
از گريه او گريستم. سپس گفت: اى ابو محمد (1)، اگر ابو عبد الله (عليه السلام) را
هنگام مرگ مى ديدى، به شگفت مى آمدى، چشمانش را باز كرد و
سپس فرمود: هر كس را ميان من و او پيوند خويشاوندى است، گرد
آوريد.
(ام حميده) گفت: هيچ كس را رها نكرديم مگر اينكه گرد آورديم.
پس به آن ها نگريست، سپس فرمود: همانا شفاعت ما به سبك شمارنده
نماز نمى رسد (2).

(1) كنيه ديگر ابوبصير بوده است.
(2) در " الفقيه " تنها بخش پايانى روايت يعنى گفته امام صادق (عليه السلام) " همانا شفاعت ما... " آمده است.
107

فصل بيست و ششم
بيم دادن از تباه كردن نماز
قرآن:
" پس واى بر نمازگزاران. آنان كه از نمازشان غافلند. "
" آنگاه، پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها
پيروى كردند، و به زودى (سزاى) گمراهى (خود) را خواهند ديد. "
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): امت من چهار دسته اند: دسته اى نماز مى گزارند ولى در
نمازشان غافلند، براى اينان " ويل " است و " ويل " نام طبقه اى از طبقات
دوزخ است. خداوند متعال فرموده است: " پس واى بر نمازگزاران. آنان
كه از نمازشان غافلند ". و دسته اى گاه نماز مى خوانند و گاه نمى خوانند،
براى اينان " غى " است و " غى " نام طبقه اى از طبقات دوزخ است.
خداوند متعال گفته است: " آنگاه، پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند
كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پيروى كردند، و به زودى (سزاى)
گمراهى (خود) را خواهند ديد ". و دسته اى هيچ گاه نماز نمى خوانند،
براى اينان " سقر " است و " سقر " نام طبقه اى از طبقات دوزخ است.
خداوند متعال گفته است: " چه چيز شما را به سقر درآورد؟ گفتند از
نمازگزاران نبوديم ". و دسته اى هميشه نماز مى خوانند و در نمازشان نيز
108

فروتنند. خداوند تبارك و تعالى گفته است: " بى گمان مؤمنان رستگار
شدند. آنان كه در نمازشان فروتنند ".
- محمد بن فضيل: از عبد صالح (امام كاظم (عليه السلام)) درباره ء گفته ء خداى عز وجل:
" كسانى كه از نمازشان غافلند " پرسيدم، فرمود: منظور تباه كردن است.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): همواره، شيطان از انسان با ايمان، هراسان است تا هنگامى
كه بر نمازهاى پنجگانه مواظبت ورزد. پس هرگاه آن ها را تباه كند بر او
جرأت مى يابد و او را در گناهان بزرگ وارد مى كند.
- نمازتان را تباه مكنيد كه هر كس نمازش را تباه كند، با قارون و هامان
محشور مى شود و سزاوار است كه خداوند او را همراه با منافقان وارد
آتش كند. پس و اى بر كسى كه بر نمازش و انجام سنت پيامبرش
مواظبت نورزيده است.
- هيچ نمازگزارى نيست، جز اينكه فرشته اى بر سمت راست او و فرشته اى
بر سمت چپش قرار دارد. پس اگر نماز را تمام بياورد، آن را بالا مى برند
و اگر تمام نياورده باشد، آن را به صورتش مى زنند.
- امام باقر (عليه السلام): پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در مسجد نشسته بود كه مردى داخل شد و به
نماز ايستاد، ولى ركوع و سجودش را تمام به جا نياورد. پس حضرت
فرمود: همچون نوك زدن كلاغ نوك زد (تند و شتابان)، اگر اين مرد
بميرد و نمازش اين گونه باشد بر غير آيين من مرده است.
- امام صادق (عليه السلام): على بن ابيطالب (عليه السلام) مردى را ديد كه در نمازش نوك مى زند
(تند و شتابان خم مى شود و بر مى خيزد) پس گفت: چه مدت است
اين گونه نماز مى خوانى؟ مرد گفت: از فلان زمان. پس حضرت فرمود:
مثال تو نزد خداوند مثال نوك زدن كلاغ است. اگر تو مرده بودى بر غير
دين ابو القاسم محمد (صلى الله عليه وآله) مى مردى.
سپس على (عليه السلام) فرمود: دزدترين مردم كسى است، كه از نمازش مىدزدد.
109

- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): كسى كه ركوع و سجودش را تمام به جا نمى آورد، نمازى
ندارد (1).
- هر كس وضو و ركوع و سجودش را تمام به جا نياورد، نمازش ناقص
است.
- ابو قتاده: پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: بدترين دزد آن است كه از نمازش
مىدزدد. گفتند: اى پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله)، چگونه از نمازش مىدزدد؟ فرمود:
ركوع و سجودش را تمام به جا نمى آورد.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): هرگاه يكى از شما نماز واجبش را بخواند، ولى ركوع و
سجود و تكبير و دعاى آن را، تمام به جا نياورد، همچون بازرگانى
است كه سود نمى برد تا اينكه تنها سرمايه اش باقى مى ماند.
- كسى كه نمازش را تمام به جا نمى آورد، همچون زن باردارى است كه در
نزديكى زاييدن، بچه اش مى افتد. پس نه بچه اى مانده و نه وى مادر
شده است.
- از نشانه هاى نزديكى قيامت، تباه كردن نمازهاست.
- امام على (عليه السلام) - هنگامى كه از او نشانه هاى طغيان دجال پرسيده شد - فرمود:
هنگامى كه مردم نماز را بميرانند و امانت را تباه كنند.
- امام صادق (عليه السلام): فرشته اى بر نماز گمارده شده است كه كار ديگرى غير از آن
ندارد. پس هنگامى كه تمام مى شود آن را مى گيرد و بالا مى برد. پس اگر
از پذيرفتنى ها باشد، پذيرفته مى شود و اگر از آن ها باشد كه پذيرفته
نمى شود، به او گفته مى شود: آن را به بنده ام بازگردان. پس آن را پايين
مى آورد تا به صورتش بزند. سپس مى گويد: اف بر تو، همواره عمل تو
مرا به زحمت مى اندازد.

(1) در نقل " المعجم الأوسط " آمده است: " نمازش پذيرفته نمى شود ".
110

فصل بيست و هفتم
آثار نماز
27 /
از ميان رفتن بديها
قرآن:
" و در دو طرف روز (اول و آخر آن) و نخستين ساعات شب نماز بر پا دار،
زيرا خوبيها، بديها را از ميان مى برد. اين پندى براى پندگيرندگان است. "
- ابو عثمان: با سلمان زير درختى بوديم كه شاخه خشكى را از آن گرفته
و تكان داد، تا اينكه برگهايش ريخت و گفت: آيا نمى پرسى چرا اين گونه
مى كنم؟ گفتم: چرا كردى؟ گفت: پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) برايم اين گونه كرد و
سپس فرمود: همانا مسلمان هر گاه وضويى نيكو گرفت و نمازهاى
پنجگانه را خواند، گناهانش مى ريزد همانگونه كه اين برگها ريخت.
سپس گفت: " و در دو طرف روز (اول و آخر آن) و نخستين ساعات شب
نماز بر پا دار، زيرا خوبيها، بديها را از ميان مى برد. اين پندى براى
پندگيرندگان است ".
- ابن مسعود: مردى از زنى بوسه اى ربوده بود. پس نزد پيامبر آمد و به او
خبر داد. سپس خداوند اين آيه را فرو فرستاد: " و در دو طرف روز (اول
111

و آخر آن) و نخستين ساعات شب نماز بر پا دار، زيرا خوبيها، بديها را از
ميان مى برد ". پس آن مرد گفت: اى پيامبر خدا، آيا اين مخصوص من
است؟ فرمود: براى همه امتم، تمام آنان.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): نمازها، پوشاننده آنچه در ميان آن هاست، مى باشند، چون
خداوند عز وجل گفته است: " همانا خوبيها، بديها را از ميان مى برند " (1).
- ابو ايوب انصارى: پيامبر همواره مى گفت: هر نماز، خطاهاى پيش از خود
را مىزدايد.
- ابوذر: عرض كردم: اى پيامبر خدا، توبه مردى كه دروغ عمدى بگويد
چيست؟ فرمود: استغفار و نمازهاى پنجگانه، كه آن را مى شويد.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): هر كس وضو بگيرد آنگونه كه فرمان داده شده و نماز
بخواند آنگونه كه فرمان يافته، هر چه پيشتر كرده، آمرزيده مى شود.
- نمازهاى پنجگانه و نماز جمعه تا جمعه، پوشاننده آنچه در ميان آن هاست،
مى باشند تا آنگاه كه گناهان بزرگ را در بر نگيرد.
- همانا مسلمان نماز مى گزارد در حالى كه خطاهايش بر سرش نهاده شده
است. پس هرگاه سجده مى كند فرو مى ريزد و از نماز فارغ مى شود، در
حالى كه خطاهايش ريخته است.
- هيچ گاه دو فرشته نگهبان، نماز انسان را با نماز ديگرش به سوى خدا
نمى برند، جز اينكه خداى تبارك و تعالى (به آن دو فرشته) مى گويد:
شما را گواه مى گيرم كه ميان آن دو نماز را بر بنده ام آمرزيدم.
- همانا گناهان بنده مسلمان در حال نماز خالصانه فرو مى ريزد، همانگونه
كه اين برگ از اين درخت فرو مى ريزد.
- هر گاه يكى از شما وضويى نيكو بگيرد و فقط براى نماز به مسجد بيايد،
هيچ گامى بر نمى دارد، جز اينكه خداوند در برابر آن، او را يك درجه
بالا مى برد و خطايى را از او مىزدايد.
- وقت هيچ نمازى در نمى رسد، جز اينكه فرشته اى در پيشگاه خداوند

(1) در دعائم الاسلام چنين آمده است: " پوشاننده آنچه در ميان آن هاست، تا آنگاه كه از گناهان بزرگ
دورى گزيند... ".
112

فرياد بر مى آورد: اى مردم، برخيزيد و به سوى آتشهايى كه بر پشت
خود افروخته، برويد و با نمازهايتان آن ها را خاموش سازيد.
- در وقت هر نماز، مناديى بر مى خيزد و مى گويد: اى پسران آدم، برخيزيد
و آنچه را بر خود افروخته ايد، خاموش كنيد. پس بر مىخيزند و
طهارت مى سازند و خطاهاى پيش رويشان فرو مى ريزد و نماز
مى خوانند و آنچه در ميان آن دو بوده آمرزيده مى شود. سپس در اين
ميان آتش مىافروزند (گناه مى كنند) پس هنگام نماز نخستين، فرياد بر
مى آورد: اى فرزندان آدم، برخيزيد و آنچه بر خود افروخته ايد،
خاموش كنيد. پس بر مىخيزند، طهارت مى سازند و نماز مى خوانند و
آنچه در ميان آن دو بوده، آمرزيده مى شود و هنگام نماز عصر،
همين گونه است و نيز هنگام نماز مغرب و نماز عشاء. پس در حالى كه
آمرزيده شده اند، به خواب مى روند.
- مىسوزيد، پس هنگامى كه نماز صبح مى خوانيد بر آن آب مىريزيد.
سپس مىسوزيد و مىسوزيد، پس هنگامى كه نماز ظهر مى خوانيد بر
آن آب مىريزيد. سپس مىسوزيد و مىسوزيد، پس هنگامى كه نماز
عصر مى خوانيد بر آن آب مىريزيد. سپس مىسوزيد و مى‌سوزيد،
پس هنگامى كه نماز مغرب مى خوانيد بر آن آب مىريزيد. سپس
مىسوزيد و مىسوزيد، پس هنگامى كه نماز عشاء مى خوانيد بر آن آب
مىريزيد. سپس مى خوابيد و بر شما چيزى نوشته نمى شود تا اينكه
بيدار شويد.
- در بيان پاداش نماز -: هنگامى كه به نماز مى ايستى و رو به قبله مى كنى و
(سوره) حمد را و هر سوره اى كه مى توانى مى خوانى، سپس خم
مى شوى و ركوع و سجود را تمام به جا مى آورى و تشهد و سلام
مى گويى، همه گناهانت از نمازى كه آوردى تا نماز پس از آن، آمرزيده
مى شود. اين است آنچه در نمازت به دست مى آورى.
- قطب راوندى: پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) مردى را ديد كه مى گويد: خدايا، مرا بيامرز
و نمى بينم كه بيامرزى. پس حضرت به او فرمود: چرا بدگمانى؟ گفت:
113

چون من در دوران جاهليت و اسلام گناه كرده ام. حضرت فرمود: اما
گناهانى كه در جاهليت كرده اى، ايمان آن ها را زدود و آنچه در اسلام
انجام داده اى، نماز تا نماز، كفاره ميان آن دوست.
- امام على (عليه السلام): هر كس نماز را با آگاهى از حقيقتش به جا بياورد آمرزيده
مى شود.
- گناهى كه مهلت يابم پس از آن دو ركعت نماز بخوانم، مرا انديشناك
نمى كند.
27 /
پاكى جان
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): مثال نماز در ميان شما، مثال جوى آبى است كه بر خانه
يكى از شما روز و شب روان باشد و او پنج بار خود را در آن بشويد.
پس (همانگونه كه) هيچ چركى با پنج بار شستن باقى نمى ماند، گناهان
نيز با پنج بار نماز خواندن، باقى نمى مانند.
- امام باقر (عليه السلام): پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: اگر بر در خانه يكى از شما، جويى باشد
و هر روز پنج بار خود را در آن بشويد، در تن وى چركى باقى مى ماند؟
گفتيم (1): نه. فرمود: پس همانا مثال نماز، مثال همان جوى روان است
كه هرگاه نماز مى گزارد، آنچه گناه ميان آن دو (نماز) است پاك مى كند.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): نمازهاى پنجگانه كفاره ميان آنان است. اگر مردى ميان
منزل و محل كارش، پنج جوى آب براى شست و شوى خويش داشته
باشد و هر گاه به محل كارش برود و در آن كار كند و عرق بريزد به اين
جويها مىرود و خود را پاكيزه مى سازد، آيا از چرك و كثيفى وى چيزى
مى ماند؟ نمازهاى پنج گاه نيز چنين است، هر گاه خطايى از او سرزند
يا آنچه خدا خواهد بشود، نماز بگزارد و دعا كند و آمرزش بطلبد، هر

(1) گويى درست چنين باشد: " گفتند: نه ".
114

چه در اوست آمرزيده گردد.
- امام على (عليه السلام): نماز، صابون خطاهاست.
- در گفتارى كه در آن يارانش را به نماز سفارش مى كرد - فرمود: و همانا
نماز، گناهان را چون برگ فرو مى ريزد و آن ها را مى گشايد، آن گونه كه
بند از كسى بگشايند و پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله)، آن را به چشمه آب گرم كه بر در
خانه مرد روان باشد، تشبيه كرد كه شبانه روز، پنج بار خود را در آن
بشويد، ديگر چركى بر تن وى نخواهد ماند.
- ابوحمزه ثمالى: از يكى از دو (امام باقر يا امام صادق) شنيدم كه
مى فرمايد: حضرت على 7 به مردم رو كرد و گفت: اميدوار كننده ترين
آيه در كتاب خدا كدام است؟ برخى گفتند: " بى گمان خداوند شرك
ورزيدن به خود را نمى بخشد و پائين تر از آن را براى هر كه بخواهد
مى بخشد ".
فرمود: نيكوست ولى آن نيست. برخى گفتند: " اى بندگان من - كه بر
خويشتن زياده روى روا داشته ايد - از رحمت خدا نوميد مشويد ".
فرمود: نيكوست ولى آن نيست. برخى گفتند: " آنان كه چون كار
زشتى كنند، يا بر خود ستم روا دارند، خدا را به ياد مى آورند و براى
گناهانشان آمرزش مى خواهند ".
فرمود: نيكوست ولى آن نيست. پس مردم، از سخن باز ايستادند و
حضرت فرمود: اى مردم مسلمان، شما را چه مى شود؟ گفتند: نه، به خدا
سوگند، چيزى نمى دانيم.
فرمود: شنيدم پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) مى گويد: اميدوار كننده ترين آيه در
كتاب خدا اين است: " در دو طرف روز و نخستين ساعات شب نماز برپا
دار " و همه آيه را قرائت كرد و گفت: اى على، سوگند به كسى كه مرا به
حق، نويد بخش و بيم دهنده برانگيخت، همانا يكى از شما به وضو بر
مى خيزد، پس گناهانش از اندامش فرو مى ريزد و هنگامى كه با برون و
درون به خدا رو كند، از نمازش باز نمى گردد، جز آنكه از گناهانش
چيزى بر او نمانده
115

است، آنگونه كه مادرش او را زاده بود. پس اگر به
گناهى ميان دو نماز
گرفتار آمد برايش چنين است تا اينكه هر پنج نماز را شمرد و سپس
گفت: اى على، جايگاه نمازهاى پنجگانه براى امتم چون جويى است
كه بر در خانه يكى از شما روان باشد، پس چه گمان مى بريد اگر در تن
وى چركى باشد و خود را در آن جوى پنج بار در روز بشويد، آيا در
تنش چركى مى ماند؟ به خدا سوگند، نمازهاى پنجگانه براى امتم نيز
همين گونه است.
27 /
راندن شيطان
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): نماز، چهره شيطان را سياه مى كند.
- امام على (عليه السلام): نماز، پناهگاهى در برابر حمله هاى شيطان است.
- نماز، پناهگاه رحمان و وسيله راندن شيطان است.
- امام صادق (عليه السلام): فرشته مرگ، شيطان را از مواظبت كننده بر نماز، دور مى كند
و در آن حال سخت (جان كندن) گواهى بر يكتايى خداوند و رسالت
محمد (صلى الله عليه وآله) را به او تلقين مى كند.
27 /
بازداشتن از كار زشت و ناپسند
قرآن:
" آنچه از كتاب به تو وحى شده است، بخوان و نماز برپا دار كه همانا نماز از كار
زشت و ناپسند باز مى دارد و بى گمان ياد خدا بزرگتر است و خداوند مى داند چه
مى كنيد. "
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): هر كس نمازش او را از كار زشت و ناپسند باز ندارد، جز
دورى از خدا نيفزايد.
- كسى كه از نماز فرمان نبرد، نمازى ندارد و فرمان بردن از نماز، خوددارى
از كار زشت و ناپسند است.
116

- عمران بن حصين: درباره گفته ء خدا: " همانا نماز از كار زشت و ناپسند باز
مى دارد " از پيامبر (صلى الله عليه وآله) پرسيده شد. فرمود: هر كس، نمازش او را از كار
زشت و ناپسند باز ندارد، نمازى ندارد.
- انس: جوانى از انصار همراه پيامبر نماز مى گزارد و كارهاى زشت هم
مى كرد. اين مطلب را به پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) گفتند. فرمود: روزى، نمازش او
را باز مى دارد (1).
- ابو هريره: مردى نزد پيامبر آمد و گفت: همانا فلانى در شب نماز مى خواند
و صبح، دزدى مى كند. فرمود: آنچه مى گويد (نمازش) به زودى او را باز
مى دارد.
- امام صادق (عليه السلام): هر كس دوست دارد بداند آيا نمازش پذيرفته شده است يا
نه، پس بنگرد آيا نمازش، او را از كار زشت و ناپسند باز داشته است، يا
نه. پس به هر اندازه كه او را باز داشته، از او پذيرفته شده است.
- نماز، باز دارنده اى الهى است، زيرا نمازگزار را تا آنگاه كه در نماز است از
گناهان باز مى دارد. خداى عز وجل مى فرمايد: " همانا نماز از كار زشت و
ناپسند باز مى دارد ".
- بدان كه نماز باز دارنده اى براى خدا در زمين است، پس هر كس دوست
دارد بداند چه اندازه از نمازش سود برده، پس بنگرد، اگر نمازش او را
از كارهاى زشت و ناپسند باز داشته، به همان اندازه كه او را باز داشته، از
نمازش بهره برده.
27 /
پايدارى
" اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از شكيبايى و نماز يارى جوييد، كه خدا با
شكيبايان است. "
- حذيفه: هرگاه به پيامبر (صلى الله عليه وآله) غم و اندوهى مى رسيد، نماز مى خواند (1).
(2) در مجمع البيان آمده است: " هرگاه اندوهگين مى شد، از نماز و روزه يارى مى جست ". (*)

(1) در بحار افزوده است: " طولى نكشيد كه توبه كرد ".
117

- يوسف بن عبد الله بن سلام: پيامبر (صلى الله عليه وآله) هرگاه به خانواده اش سختى
مى رسيد، آنان را به نماز فرمان مى داد و سپس اين آيه را قرائت مى كرد:
" و خانواده ات را به نماز فرمان ده و خود بر آن شكيبا باش ".
- امام صادق (عليه السلام): على (عليه السلام) هرگاه از چيزى انديشناك مى گرديد، به نماز پناه
مى برد و سپس اين آيه را تلاوت مى كرد: " و از شكيبايى و نماز يارى
جوييد ".
- چه چيز مانع مى شود هرگاه بر يكى از شما اندوهى از اندوههاى دنيا
رسيد، وضو بگيرد، سپس به مسجد برود و دو ركعت نماز بخواند و
خدا را در آن بخواند؟ آيا نشنيده اى كه خداوند مى گويد: " و از شكيبايى
و نماز يارى جوييد "؟
27 /
فرو آمدن رحمت
- ابوحمزه از امام باقر (عليه السلام): پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: هنگامى كه بنده مؤمن در
نمازش مى ايستد، خداوند به او مىنگرد - يا فرمود: خدا به او روى
مى آورد - تا آنگاه كه باز گردد و سايه رحمت را از بالاى سرش تا كرانه
آسمان بر او مى گسترد و فرشتگان، اطرافش را تا كرانه آسمان مى گيرند
و فرشته اى بر بالاى سرش گمارده مى شود كه به او مى گويد: اى
نمازگزار، اگر مى دانستى چه كسى به تو مىنگرد و با چه كسى مناجات
مى كنى، روى نمى گرداندى و هرگز از اينجا نمى رفتى.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): اى ابوذر، هيچ مؤمنى به نماز نمى ايستد، جز اينكه از او تا
عرش نيكى نثارش مى شود و فرشته اى بر او گمارده مى گردد كه ندا در
مى دهد: اى پسر آدم، اگر مى دانستى چه در نمازت به دست مى آورى و
با كه مناجات مى كنى، نه ملول مى گشتى و نه روى مى گرداندى.
- هنگامى كه بنده در نماز مى ايستد، نيكى و احسان بر سرش پاشيده
118

مى شود، تا آنگاه كه ركوع كند. پس هنگامى كه ركوع كرد، رحمت الهى
او را بالا مى برد تا سجده كند و سجده كننده بر درگاه خداوند متعال
سجده مى كند، پس درخواست كند و اشتياق ورزد.
- [براى نمازگزار] سه ويژگى است: رحمت الهى او را از كف پايش تا كرانه
آسمان در بر مى گيرد و فرشتگان از روى سرش تا كرانه هاى آسمان
گرداگرد او را مى گيرند و فرياد كننده اى ندا در مى دهد: اگر مناجات
كننده مى دانست با كه مناجات مى كند، باز نمى گشت.
- فرشتگان پيوسته بر بنده درود مى فرستند، تا آنگاه كه در نمازگاهش نماز
مى خواند و برنخاسته يا حدثى از او سر نزده است، فرشتگان مى گويند:
خدايا او را بيامرز و بر او رحمت آور.
- امام على (عليه السلام): نماز، رحمت را فرو مى آورد.
- هنگامى كه انسان به نماز مى ايستد، ابليس پيش مى آيد و حسودانه به او
مىنگرد، چون مى بيند رحمت الهى او را در بر گرفته است.
- اگر نمازگزار مى دانست چگونه شكوه الهى او را در برگرفته است،
سربرداشتن از سجده را خوش نمى داشت.
- امام صادق (عليه السلام): همانا مهمان خداوند عز وجل... مردى است كه در نماز است، او
در پناه رحمت خداست تا آنگاه كه نمازش را به پايان برد.
27 /
پذيرش دعا
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): هر كس نمازى واجب بگذارد، نزد خداوند يك دعاى
پذيرفته دارد.
- چهار هنگام درهاى آسمان گشوده مى شود و دعاء پذيرفته مى گردد:...
هنگام برپا كردن نماز.
- هر كس نمازى بخواند كه در آن چيزى از چاره انديشى هاى دنيا را در دل
119

نگذراند، هيچ چيز از خدا نمى خواهد، جز اينكه به او مى دهد.
27 /
رسيدن به هر خوبى
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): نماز، كليد هر خوبى است.
- همواره امتم در خير و خوبى هستند، تا آنگاه كه با يكديگر دوست باشند
و نماز را بر پا دارند... پس اگر چنين نكنند به قحطى و خشكسالى
گرفتار مى شوند.
27 /
تقرب به خداوند متعال
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): همانا نماز، وسيله تقرب شخص با ايمان است.
- نماز، وسيله تقرب هر شخص با تقوا است.
- امام على (عليه السلام): همانا زكات به همراه نماز، وسيله تقرب مسلمانان قرار داده
شده است.
- نماز، برترين تقرب است.
- امام صادق (عليه السلام) - پس از آنكه ابوحنيفه به ايشان گفت: اى ابو عبد الله، چقدر بر
نماز شكيبايى مى ورزى - فرمود: اى نعمان، آيا نمى دانستى كه نماز،
وسيله تقرب هر شخص باتقوا است؟
27 /
ورود به بهشت
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): كليد بهشت، نماز است.
- خداى عز وجل فرمود: براى بنده ام تعهد كرده ام، اگر نماز را در وقتش برپا
120

دارد، كيفرش ندهم و او را بى محاسبه وارد بهشت گردانم.
- امام صادق (عليه السلام): خداوند از هر كس يك نماز را بپذيرد، عذابش نمى كند، از
هر كس يك كار نيك بپذيرد، كيفرش نمى دهد.
- روز قيامت، پير مرد را مى آورند و نامه عملش را آشكارا و پيش روى
مردم به او مى دهند در حالى كه جز بدى در آن ديده نمى شود، پس بر او
گران مى آيد و مى گويد: اى پروردگار من، آيا فرمان مى دهى مرا به
دوزخ برند؟ پس خداى بزرگ - جل جلاله - مى گويد: اى پير، من شرم
مى كنم تو را كيفر دهم و حال آنكه تو در دنيا براى من نماز مى گزاردى.
بنده ام را به بهشت ببريد.
- محمد بن عمران از امام صادق (عليه السلام): بنده اى را روز قيامت مى آورند كه كار
نيكى ندارد. پس به او گفته مى شود: ياد كن يا به ياد آر، آيا كار نيكى
دارى؟ پس به ياد مى آورد و مى گويد: اى پروردگار من، كار نيكى
نكرده ام جز اينكه فلان بنده با ايمانت بر من گذشت، از او آب خواستم
و او به من داد. پس با آن وضو گرفتم و براى تو نماز گزاردم. (امام
صادق) فرمود: پس پروردگار تبارك و تعالى مى فرمايد: همانا تو را
آمرزيدم، بنده ام را وارد بهشت كنيد.
121

فصل بيست و هشتم
كليات آثار نماز
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): هيچ بنده اى به وقتهاى نماز و جايگاههاى خورشيد، اهتمام
نمى ورزد، جز اينكه براى او راحتى هنگام مرگ، قطع پريشانى ها و
اندوهها و نجات از آتش را ضمانت مى كنم.
- نماز از آيينهاى دين است، در آن خشنودى پروردگار عز وجل است، راه
روشن پيامبر است و نمازگزار محبت فرشتگان را با خود دارد. هدايت
و ايمان، نور معرفت، بركت در روزى، آسايش تن، ناپسندى براى
شيطان، سلاحى برابر كافر، پذيرش دعا، قبولى اعمال، توشه مؤمن از
دنيا به سوى آخرت، شفيع ميان او و فرشته مرگ، انس او در گورش،
فرش زيرش و پاسخ منكر و نكير است. و نماز بنده هنگام محشر، تاجى
بر سر اوست و نورى بر چهره اش، پوشش كالبدش، پرده اى ميان او و
آتش، حجتى ميان او و پروردگار بزرگ و با شكوهش، نجات تنش از
آتش، برگه عبور از صراط، كليدى براى بهشت، مهريه حورالعين و
بهاى بهشت است. بنده با نماز در فراز مى آيد، زيرا نماز تسبيح و تهليل
(لا إله الا الله گفتن و گواهى به يكتايى خدا) و سپاس و بزرگداشت و
122

مدح و تنزيه و سخن گفتن (با خدا) و دعاست.
- نماز، ستون دين و در آن ده ويژگى است: زينت چهره، نور دل، آسايش
تن، انس گورها، فرو آورنده رحمت، چراغ آسمان، سنگينى ميزان،
خشنودى پروردگار، بهاى بهشت و پرده اى از آتش است. هر كس آن را
بر پا كند، دين را بر پا داشته و هر كس آن را رها كند، دين را نابود كرده
است.
- خداوند فرشته اى به نام سخائيل دارد كه براى نمازگزاران هنگام هر نماز
براتهايى از پروردگار بزرگ جهانيان مى گيرد. پس هنگامى كه مؤمنان
صبح بر مىخيزند و وضو مى گيرند و نماز صبح را مى خوانند، براتى را
براى آنان از خداى عز وجل مى گيرد كه در آن نوشته شده است: من خداى
جاويدم. بندگانم، شما را در پناه خود قرار دادم و در سايه حمايت و
نگاهبانى خود در آوردم. به عزتم سوگند، شما را وا نمى گذارم و
گناهانتان تا ظهر آمرزيده شده است. پس هنگام ظهر كه بر مىخيزند و
وضو مى گيرند و نماز مى خوانند، براى آنان برات دوم را از خداى عز وجل
مى گيرد كه در آن نوشته شده است: من خداى توانايم. بندگانم،
بديهايتان را به نيكى تبديل كردم و گناهان كوچكتان را آمرزيدم و به
سبب خشنوديم از شما، در منزلگه شكوه جايتان دادم.
پس هنگام عصر كه بر مىخيزند و وضو مى گيرند و نماز مى خوانند،
برات سوم را براى آنان از خداى عز وجل مى گيرد كه در آن نوشته شده است:
من خداى بزرگم. يادم شكوهمند و قدرتم بسيار است. بندگان من،
كالبدهايتان را بر آتش حرام كردم وشما را در جايگاه نيكان، نشاندم و با
رحمتم تبهكارى تبهكاران را از شما دور كردم.
پس هنگام مغرب كه بر مىخيزند و وضو مى گيرند و نماز
مى خوانند، برات چهارم را براى آنان از خداى عز وجل مى گيرد كه در آن
123

نوشته شده است: من خداوند چيره، بزرگ و والايم. بندگان من،
فرشتگانم از نزد شما با خشنودى بالا آمدند. بر خود واجب كردم كه
شما را خشنود سازم و روز قيامت، آرزويتان را برآورده سازم.
پس هنگام عشاء كه بر مىخيزند و وضو مى گيرند و نماز مى خوانند،
برات پنجم را براى آنان از خداى عز وجل مى گيرد كه در آن نوشته شده است:
همانا من خداوندم، نه خدايى غير از من هست و نه پروردگارى جز
من. بندگان من، در خانه هاى خود طهارت ساختيد و به سوى خانه هاى
من گام برداشتيد و در ياد من فرو رفتيد و حق مرا شناختيد و واجباتم را
انجام داديد. اى سخائيل و ديگر فرشتگانم، شما را گواه مى گيرم كه من
از آنان خشنود شدم.
پس سخائيل هر شب، پس از نماز عشاء، سه بار فرياد سر مى دهد:
اى فرشتگان خداوند، همانا خداوند تبارك و تعالى، نمازگزاران
يكتاپرست را آمرزيد. پس هيچ فرشته اى در آسمانهاى هفتگانه
نمى ماند جز اينكه براى نمازگزاران آمرزش مى طلبد و براى مداومتشان
بر اين كار دعا مى كند. هر كس - مرد يا زن - نماز شب روزيش شود و
فقط براى خداى عز وجل برخيزد، وضويى كامل بگيرد و براى خداى عز وجل با
نيتى راست و دلى پيراسته و تنى افتاده و چشمى گريان، نماز بگزارد،
خداوند تبارك و تعالى، پشت سر او، نه صف از فرشتگان قرار مى دهد
كه تعداد فرشتگان هر صف را جز خداى تبارك و تعالى نمى داند، يك
طرف صف در شرق و طرف ديگرش در غرب است و هنگامى كه (از
نمازش) فارغ شد، براى وى به عدد اين فرشتگان، درجه نوشته
مى شود.
124

فصل بيست و نهم
آثار نماز نخواندن
29 /
خشم خداى متعال
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): هر كس نمازى را نخواند، خداوند را مى بيند كه بر او
خشمناك است.
29 /
تباه شدن عمل
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): هر كس نماز را از روى قصد ترك كند، خداوند عملش را
تباه مى كند (1).
- زراره: از امام صادق درباره اين گفته خداى عز وجل پرسيدم: " هر كس به
(اركان) ايمان كفر ورزد، بى گمان عملش تباه است "، فرمود: ترك كردن
كارى كه بدان اقرار دارد كه از آن جمله، ترك نماز بى هيچ بيمارى و
گرفتارى است.

(1) در صحيح بخارى و سنن نسايى و مسند ابن حنبل چنين آمده است: " هر كس نماز عصر را ترك كند... ".
125

29 /
كفر
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): هر كس نماز را عمدا ترك كند، آشكارا كفر ورزيده است (1).
- پيمان ميان ما و آنان، نماز است. پس هر كس آن را ترك كند، كافر شده
است.
- كسى كه نماز نمى گزارد، دين ندارد.
- كسى كه نماز نمى گزارد، بهره اى از دين ندارد (2).
- (مرز) ميان كفر و ايمان، جز ترك نماز نيست.
- (مرز) ميان بنده و كفر، ترك نماز است.
- هر كس نماز را ترك كند و به پاداش آن اميد نورزد و از عذابش نهراسد،
اهميت نمى دهم كه يهودى، مسيحى و يا مجوس بميرد.
- ميان مسلمان و كفر، جز اين نيست كه نماز واجب را از روى قصد ترك
كند و يا به جهت سبك شمردن آن را نخواند.
- امام صادق (عليه السلام): مردى نزد پيامبر آمد و گفت: اى پيامبر خدا، مرا سفارش كن.
فرمود: نماز را از روى قصد وامگذار كه هر كس آن را از روى قصد
ترك كند، دين اسلام از او وا رهيده است. (مسلمان نيست) (3).
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) - در سفارش به معاذ -: هرگز نماز واجب را از روى قصد
ترك مكن، كه هر كس نماز واجب را از روى قصد ترك كند، خداوند
تعهدى در برابر او ندارد (4).
- امام صادق (عليه السلام) - به كسى كه از گناهان بزرگ پرسيده بود - فرمود: ترك كردن

(1) در عوالى اللآلى قيد " آشكارا " نيست.
(2) متن دعائم الاسلام چنين است: " كسى كه نماز را ترك كند نصيبى از اسلام ندارد ".
(3) در الترغيب والترهيب چنين آمده است: " از روى قصد نماز را ترك مكنيد، كه هر كس آن را از روى
قصد ترك كند، از دين خارج شده است ".
(4) در المستدرك على الصحيحين در انتهاى حديث افزوده است: " و پيامبرش نيز تعهدى ندارد ".
126

نماز از روى قصد يا هر آنچه خداى عز وجل واجب كرده است، زيرا
پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: هر كس نماز را از روى قصد ترك كند، از پيمان
خداوند عز وجل و پيمان پيامبرش، بيرون رفته است.
- امام على (عليه السلام): تفاوت ميان مؤمن و كافر، نماز است. پس هر كس آن را ترك
كند و ادعاى ايمان كند، عملش او را تكذيب مى كند و گواهى از خودش
بر خود اوست.
- امام صادق (عليه السلام) - در پاسخ به اين پرسش: چگونه زناكار را كافر نمى ناميد و
ترك كننده نماز را كافر مى ناميد و دليل آن چيست؟ - فرمود: چون
زناكار و مانند آن، به جهت غلبه شهوت آن را انجام مى دهد و ترك كننده
نماز فقط از روى سبك شمردن، آن را ترك مى كند.
127

فصل سى ام
كيفر ترك كننده نماز
قرآن:
" در ميان باغها. از يكديگر مى پرسند، در باره مجرمان: چه چيز شما را در آتش
درآورد؟ گويند: از نمازگزاران نبوديم. "
" او هرگز ايمان نياورد و نماز نخواند، بلكه تكذيب كرد و روى گردان شد.
سپس به سوى خانواده خود بازگشت در حالى كه متكبرانه قدم بر مى داشت! (با
اين اعمال) عذاب الهى براى تو شايسته تر است، شايسته تر! سپس عذاب الهى
براى تو شايسته تر است، شايسته تر! "
" واى بر تكذيب كنندگان در آن روز. و چون به آنان گفته شود: ركوع كنيد، به
ركوع نمى روند. "
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): امت من چهار دسته اند:... دسته اى هيچ گاه نماز
نمى خوانند، پس براى اينان " سقر " است و " سقر " نام طبقه اى از طبقات
دوزخ است. خداوند متعال گفته است: " چه چيز شما را به سقر درآورد؟؟
گفتند: از نمازگزاران نبوديم ".
- هر كس نماز را از روى قصد ترك كند، نامش را بر سر در دوزخ جزو وارد
شوندگان به آن، مى نويسند.
- امام باقر (عليه السلام) - نزد ايشان سخن از مردى به ميان آمد و گفته شد: پرده درى
128

كرده، مرتكب محرمات گشته، واجبات را سبك شمرده و حتى نماز
واجب را ترك كرده است. امام كه تكيه داده بودند، راست نشست و
فرمود: سبحان الله، نماز واجب را ترك كرده است؟ همانا ترك نماز
واجب، نزد خداوند، بزرگ و گران است.
129

فصل سى و يكم
حقيقت نماز
- احمد بن عبد الله: امير مؤمنان هنگام عبور از صحن " بيت الله الحرام "،
نگاهش به مردى افتاد كه نيكو نماز مى خواند. پس فرمود: اى مرد،
حقيقت نمازت را مى شناسى؟ مرد گفت: اى پسر عموى بهترين آفريده
خدا، آيا نماز حقيقتى جز عبوديت دارد؟ على (عليه السلام) فرمود: بدان اى مرد،
همانا خداوند تبارك و تعالى پيامبرش را به كارى از كارها بر نيانگيخته
جز اينكه متشابه و تأويل و تنزيل دارد و همه اين ها بر اساس عبوديت
است. پس هر كس حقيقت نماز را نشناسد، همه نمازهايش، ناقص و
ناتمام است.
- شيخ صدوق: مردى از امير مؤمنان پرسيد: اى پسر عموى بهترين آفريده
خداوند متعال، معناى بالا بردن دستها در تكبير نخست چيست؟ فرمود:
معنايش اين است: خدا بزرگتر، يكتا و بى همتاست، مانند ندارد، با
دست لمس نمى شود و حواس پنجگانه، او را در نمى يابد.
- احمد بن على راهب: مردى به امير مؤمنان عرض كرد: اى پسر عموى
بهترين آفريده خدا، معنى سجده نخست، چيست؟ فرمود: حقيقتش
130

اين است: خدايا همانا تو مرا از آن - يعنى از زمين - آفريدى و (معناى)
سربرداشتن: و ما را از آن خارج كردى و (معناى) سجده دوم: و به آن باز
مى گردانى و (معناى) سربرداشتن از سجده دوم: و بار ديگر ما را از آن
خارج مى كنى. آن مرد گفت: (معناى) بلند كردن پاى راست و افكندن
[بر] پاى چپ در تشهد چيست؟ فرمود: حقيقتش اين است: خدايا،
باطل را بميران و حق را بر پادار (1).
- امام على (عليه السلام) - در معناى گفته امام جماعت: السلام عليكم - فرمود: همانا
امام، گفته خدا را تفسير مى كند و در ترجمه آن به جماعت نمازگزار
مى گويد (اين نماز) امانى براى شما از عذاب خدا در روز قيامت، است.
- جابر بن عبد الله انصارى: با مولايمان امير مؤمنان (عليه السلام) بودم كه مردى را ديد
به نماز ايستاده است. پس به او فرمود: اى مرد، آيا حقيقت نماز را
مى دانى؟ عرض كرد: اى مولاى من، آيا نماز حقيقتى غير از عبادت
دارد؟ پس فرمود: آرى. سوگند به كسى كه محمد را به نبوت برانگيخت
هيچ پيامبرى را به كارى از كارها بر نيانگيخته، جز اينكه متشابه و تأويل
و تنزيل دارد و همه اين ها بر عبادت، دلالت مى كنند. پس آن مرد عرض
كرد: اى مولاى من مرا از آن آگاه كن.
حضرت فرمود: حقيقت (هفت) تكبير آغازين تو كه با آن كارهايى
را بر خود حرام مى كنى اين است: هنگامى كه الله اكبر نخست را
مى گويى، در دلت بگذرانى: خدا بزرگتر از آن است كه به برخاستن و
نشستن توصيف شود. و در تكبير دوم، به حركت و سكون و در سوم،
به جسم بودن يا تشبيه به چيزى كردن يا با چيزى مقايسه كردن توصيف
شود و در تكبير چهارم در دلت مى گذرانى: (خدا بزرگتر از آن است) كه
حالتهاى گوناگون بر او عارض شود يا بيماريها او را بيازارد و در تكبير

(1) در " الفقيه " حديث از " معناى بلند كردن پاى راست... " آغاز مى گردد.
131

پنجم در دلت مى گذرانى: (خدا بزرگتر از آن است) كه به جوهر و
عرض بودن توصيف شود، تا در چيزى حلول كند يا چيزى در او
حلول كند. در تكبير ششم در دلت مى گذرانى: (خدا بزرگتر از آن
است) كه هر چه بر موجودات حادث (پديد آمده) روا بدانى، چون
نابودى و جابجايى و دگرگونى از حالتى به حالتى، بر او نيز روا دارى. و
در تكبير هفتم، اينكه حواس پنجگانه او را دريابد.
پس حقيقت كشيدن گردن در كوع آن است كه در دلت بگذرانى: به
تو ايمان آوردم، حتى اگر گردنم را بزنى.
و در سر برداشتن از ركوع هنگامى كه مى گويى: " خدا به آن كه او را
مىستايد، گوش مى دهد، سپاس مخصوص پروردگار جهانيان است "،
حقيقتش اين است: كسى كه مرا از عدم به وجود آورد و حقيقت سجده
نخست آن است كه در حال سجده در دلت بگذرانى: مرا از آن (زمين)
آفريدى و حقيقت سربرداشتن: و مرا از آن خارج كردى و سجده دوم:
و مرا به آن باز مى گردانى و در سر برداشتن (دوم) به دلت مى گذرانى: و
بار ديگر مرا از آن خارج مى كنى.
و حقيقت نشستن بر سمت چپت و بلند كردن پاى راستت و افكندن
آن بر پاى چپت اين است كه به دلت مى گذرانى: خدايا همانا من حق را
بر پا كردم و باطل را ميراندم. و حقيقت تشهدت: نو كردن ايمان
و بازگشت به اسلام و اقرار به خيزش پس از مرگ است و حقيقت سلام
دادنها: بزرگداشت پروردگار سبحان و بزرگ دانستن او از هر چه
ستمكاران مى گويند و كجروان توصيف مى كنند. و حقيقت گفته ات:
" سلام بر شما و نيز رحمت و بركات خداوند " ترحم از خداوند سبحان
است، يعنى: اين (نماز) امانى براى شما از كيفر روز قيامت است.
سپس امير مؤمنان فرمود: اگر كسى حقيقت نماز را اين گونه نداند،
132

نمازش ناقص است.
- امام صادق (عليه السلام): معناى سلام در پايان هر نماز، همان معناى امان است، يعنى
هر كس فرمان خدا و سنت پيامبرش را با فروتنى و افتادگى در برابر او،
انجام دهد، از بلاى دنيا در امان و از كيفر آخرت رهيده است.
- عبد الله بن فضل هاشمى: از امام صادق (عليه السلام) معناى سلام دادن در نماز را
پرسيدم، فرمود: نشانه امان و پايان يافتن نماز است. گفتم: فدايت شوم
اين چگونه است؟ فرمود: در ميان مردمان گذشته، هرگاه شخص تازه
وارد بر آنان سلام مى داد، خود را از بديش در امان مى ديدند و اگر
جواب سلام او را مى دادند، او نيز خود را در امان مى ديد. پس اگر سلام
نمى داد، خود را در امان نمى ديدند و اگر جواب سلام را بر سلام دهنده،
رد نمى كردند، او خود را در امان نمى ديد و اين خوى عرب بود. پس
سلام دادن نشانه بيرون رفتن از نماز و حلال كردن گفتار است و امانى
براى نماز از آنچه به آن وارد شده و تباهش مى كند. سلام نامى از
نامهاى خداوند عز وجل است و آن از نمازگزار بر دو فرشته خدا كه بر او
گمارده شده اند، داده مى شود.
133

فصل سى و دوم
اسباب پذيرش نماز
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): نماز پشت سر مرد پرهيزكار، پذيرفته است.
- اگر نماز مىخوانديد تا چون ميخ (يا زه كمان) مى شديد و روزه مىگرفتيد
تا چون كمان مى شديد، خداوند از شما نمى پذيرفت جز با پرواى از
گناه.
- امام على (عليه السلام): جايز نيست انسان نماز بخواند، تا اينكه پنج عضوش را:
صورت و دو دست و سر و دو پايش را با آب و دل را با توبه بشويد.
- ابو حازم: مردى به امام سجاد (عليه السلام) عرض كرد: چه چيز سبب پذيرش نماز
است؟ فرمود: ولايت ما و برائت از دشمنانمان.
- امام صادق (عليه السلام): خداوند تبارك و تعالى گفته است: نماز را تنها از كسى
مى پذيرم كه در برابر بزرگى من سر فرود آورد و خود را به خاطر من از
شهوتها نگه دارد و روزش را با ياد من سپرى كند و بر آفريده هاى من
بزرگى نكند، گرسنه را سير كند و برهنه را بپوشاند، بر مصيبت زده رحم
آورد و غريب را پناه دهد. پس نور اين شخص چون خورشيد
مى درخشد وبرايش در تاريكيها، نور و در نادانيها، دانايى، قرار
134

مى دهم. با عزتم او را نگاه مى دارم و با فرشتگانم از او نگهبانى مى كنم.
مرا مى خواند، پاسخش مى دهم از من درخواست مى كند، مى دهم.
حكايت او نزد من حكايت باغهاى بهشت است، كه ميوه هايش خشك
نمى شود و حالت آنها دگرگون نمى گردد.
- در بيان آنچه خداوند در مناجات موسى به او فرمود: اى موسى، نماز را
نمى پذيرم جز از كسى كه در برابر بزرگى من سر فرود آورده، ترس از
مرا همنشين دلش ساخته، روزش را با ياد من سپرى كرده، شبش را با
پافشارى بر خطا به روز نبرده و حق اوليا و دوستان من را شناخته است.
135

فصل سى و سوم
موانع پذيرش نماز
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): پنج نفر نمازى ندارند: زنى كه شوهرش بر او خشمگين
است... و شخصى كه با برادرش قطع رابطه كرده وبيش از سه روز با او
گفتگو نكند و آن كه پيوسته شراب مىنوشد و امام گروهى كه براى آنان
نماز مى خواند و حال آنكه او را دوست ندارند.
- نماز سه نفر، از بالاى سرشان، يك وجب هم بالا نمى رود: مردى كه امام
جماعت گروهى شده است، حال آن كه از او ناخشنودند، زنى كه شب
را به روز مى برد و حال آنكه شوهرش بر او خشمگين است و دو برادر
از هم جدا شده.
- خدا تا چهل روز نماز آن را كه شراب مىنوشد تا مست شود نمى پذيرد (1).
- خداى متعال، تا چهل شبانه روز نماز و روزه غيبت كننده از مرد يا زن
مسلمان را نمى پذيرد، مگر اينكه غيبت شونده از او درگذرد.
- خداوند به من وحى كرد كه اى از تبار رسولان و بيم دهندگان، قومت را
بترسان از اينكه به خانه اى از خانه هاى من درآيند در حالى كه

(1) در جامع الأخبار افزوده است: " و اگر باز گردد، خدا هم به سوى او باز مى گردد ".
136

چيزى از بندگانم به ستم نزد آن ها باشد كه پيوسته او را در طول ايستادن
به نماز در پيشگاهم، لعنت مى كنم تا آنگاه كه آنچه را به ستم گرفته باز
گرداند.
- هر كس جامه اى به ده دينار بخرد و يك درهمش حرام باشد، خداوند تا
هنگامى كه در بر اوست، نمازش را نمى پذيرد.
- امام على (عليه السلام): بنگر در چه نماز مى خوانى و بر چه نماز مى گزارى، اگر از راه
و طريقه حلالش نباشد، پذيرشى نيست.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): خداوند عز وجل نماز كسى را كه زكات نپردازد نمى پذيرد تا
آنگاه كه ميان هر دو جمع كند، كه خداوند عز وجل آن دو را جمع كرده است،
پس ميان آن دو جدايى ميندازيد.
- امام باقر (عليه السلام): همانا خداوند عز وجل، نماز را با زكات همراه كرده و گفته:
" نماز بر پاداريد و زكات بپردازيد " (1). پس هر كس نماز برپا دارد و زكات
ندهد، نماز را هم بر پا نكرده است.
- امام صادق (عليه السلام): كسى كه به پدر و مادرش كينه توزانه بنگرد، حتى اگر بر او
ستمكار باشند، خداوند نمازى را از او نمى پذيرد.
- هر زنى كه خود را براى غير شوهرش خوشبو كند، نمازش پذيرفته
نمى شود تا آنگاه كه از آن بوى خوش غسل كند همچون غسل جنابت.
- در آنچه خداوند متعال به داود وحى كرد: بسا كه بنده نماز مى گزارد و آن
را به صورتش مى زنم و از شنيدن صدايش، خوددارى مى كنم. اى داود،
آيا مى دانى آن چه كسى است؟ آن كسى است كه با چشم ناپاك به حرم
مؤمنان، فراوان مىنگرد و نيز كسى كه با خود گفته است اگر حاكم
مى شد به خاطر آن و به ستم گردن مى زد.

(1) در هفت جاى ديگر قرآن كريم نيز اين همراهى به چشم مى خورد.
137

فصل سى و چهارم
فضيلت ذكر و دعا پس از نماز
- امام باقر (عليه السلام) - درباره گفته خداوند تبارك و تعالى: " پس چون فراغت يافتى
(در دعا) بكوش و با اشتياق، به سوى پروردگارت روى آور " -: هنگامى
كه پس از سلام دادن، نماز را تمام كردى و هنوز نشسته اى، به دعا براى
دنيا و آخرت بپرداز و هنگامى كه از دعا فارغ شدى به خداوند تبارك و
تعالى التماس كن، تا آن را از تو بپذيرد.
- امام صادق (عليه السلام) - در گفته خداى عز وجل: " پس چون فراغت يافتى (د بكوش
و با اشتياق، به سوى پروردگارت روى آور " -: مبادا كه دعاى پس از نماز
واجب را وانهى، كه فضيلت آن پس از نماز واجب همچون فضيلت
نماز واجب بر نماز مستحب است.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): هر كس از نماز صبح تا طلوع خورشيد در نمازگاهش
بنشيند، خداوند او را از آتش حفظ مى كند.
- هر كس نماز صبح بگزارد و سپس به ذكر خدا بنشيند تا خورشيد طلوع
كند، بهشت برايش واجب مى شود.
- عمر: همانا پيامبر لشگرى را به سوى " نجد " فرستاد. پس غنايم زيادى به
138

چنگ آورده زود بازگشتند. مردى كه با آنان نرفته بود گفت: ما
گروهى نديده بوديم كه چنين سريع و با اين همه غنيمت بازگردند.
پس پيامبر فرمود: آيا شما را به گروهى راهنمايى نكنم كه بازگشتشان
سريع تر و غنيمتشان بيشتر است؟ گروهى كه در نماز صبح حاضر
مى شوند و سپس به ذكر خداوند مى نشينند تا آنگاه كه خورشيد بر آنان
طلوع كند. پس اينان، بازگشتشان سريع تر و غنيمتشان بيشتر است.
- جابر بن سمره: پيامبر (صلى الله عليه وآله) هرگاه نماز صبح مى گزارد، در نمازگاهش
مى نشست تا خورشيد، نيك در آيد.
- امام على (عليه السلام): ذكر و دعاء پس از نماز صبح و عصر، روزى را افزون مى كند.
- امام باقر (عليه السلام): دعا كردن پس از نماز واجب، برتر از نماز مستحبى خواندن
است (1).
- امام صادق (عليه السلام): مردم به چيزى سخت تر (يا سودمندتر) از ذكر و دعاى پس
از نماز، نپرداخته اند.
- براى روزى جستن، دعاى پس از نماز (2)، كاراتر از سفر به شهرهاست (3).
- خداوند عز وجل، نمازهاى پنجگانه (4) را در بهترين زمانها بر شما واجب كرده
است. پس پيوسته در پى نمازها، دعا كنيد.
- هر كس نمازى واجب بگزارد و تا نماز واجب ديگرى به ذكر و دعا
بپردازد، مهمان خداست و بر خداوند سزد كه مهمانش را گرامى بدارد.

(1) در " الفقيه " در پايان روايت افزوده است و " سنت نيز بر اين جارى است ".
(2) ترجمه تعقيب به دعاى پس از نماز بر اساس آنچه در آخر نقل " تهذيب " آمده است صورت گرفت.
(3) در نقلى ديگر از " تهذيب " و نيز " الفقيه " چنين آمده است: " به تعقيب و دعا نشستن پس از نماز
صبح تا طلوع آفتاب... " و در " دعائم الاسلام " آمده است: " ذكر و دعاى پس از نماز صبح
رساتر... ".
(4) تفسير قمى قيد " پنجگانه " را ندارد.
139

فصل سى و پنجم
آنچه پس از نماز مى سزد
35 /
سه بار تكبير گفتن
- امام باقر (عليه السلام): هنگامى كه سلام دادى، دستانت را سه بار به تكبير بلند كن.
- مفضل بن عمر: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: به چه علت نمازگزار پس از
سلام دادن، سه بار تكبير مى گويد و همراه آن دستانش را بلند مى كند؟
فرمود: چون پيامبر هنگام فتح مكه نماز ظهر را با اصحابش نزد " حجر
الاسود " خواند و هنگامى كه سلام داد، سه بار دستانش را به تكبير بلند
كرد و گفت: هيچ خدايى جز خداوند نيست، خداوند يگانه يگانه
يگانه، به وعده اش وفا كرده، بنده اش را يارى رسانده و لشگرش را عزيز
داشته و به تنهايى بر همه دسته ها غلبه نموده است. پس مالكيت براى او
و سپاس مخصوص به اوست. زنده مى كند و مىميراند و او بر همه كار
تواناست.
سپس به اصحابش روى كرد و فرمود: اين تكبير، در پى هر نماز
واجب است و هر كس آن را پس از سلام دادن، انجام دهد و اين گفته را
بگويد، شكر خداوند - يادش بلند باد - را كه به سبب تقويت اسلام و
140

لشكر آن، بر او واجب شده، به جا آورده است.
35 /
آية الكرسى خواندن
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): اى على، پيوسته در پى نماز واجب، " آية الكرسى " را بخوان
كه جز پيامبر، درستكار و شهيد بر آن مواظبت نمى ورزد.
- كسى كه در پى هر نماز واجب " آية الكرسى " بخواند، تنها فاصله ميان او تا
در آمدن به بهشت، مرگ است.
- آن كه در پى نماز واجب، " آية الكرسى " بخواند، تا نماز ديگر در پناه
خداست.
35 /
سوره توحيد خواندن
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): هر كس سوره توحيد را ده مرتبه در پى هر نماز واجب
بخواند، خداوند حوريه هاى بهشتى را به همسريش در مى آورد (1).
- امام صادق (عليه السلام): هر كس به خدا و روز آخرت ايمان دارد، " قل هو الله احد "
خواندن را در پى نماز واجب وانگذارد كه هر كس آن را بخواند،
خداوند خير دنيا و آخرت را برايش فراهم مى آورد و افزون بر او، پدر و
مادر و فرزندان آن دو را مىآمرزد.
35 /
درود فرستادن بر پيامبر و خاندانش
- امام على (عليه السلام): هرگاه بنده از نمازش فارغ شود، بر پيامبر درود فرستد و

(1) مستدرك الوسايل اين حديث را از البلد الامين نقل كرده و حال آنكه در نسخه چاپى آن، موجود
نيست، در نقل كنز العمال نيز به جاى عبارت " از حوريه ها به همسريش... " آمده است: " خداوند
رضوان و آمرزشش را براى او واجب مى كند ".
141

بهشت را از خداوند بخواهد و از آتش به خدا پناه ببرد و بخواهد كه
حوريه هاى بهشتى را به همسريش درآورد.
35 /
تسبيحات حضرت زهرا (عليها السلام)
- امام صادق (عليه السلام): كسى كه پس از نماز واجب در پى كار ديگر نارفته،
تسبيحات حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام) را بگويد، خداوند او را مىآمرزد و
بايد (تسبيحات را) با الله اكبر آغاز كند.
- تسبيحات فاطمه در هر روز و در پى هر نماز، نزد من محبوب تر از هزار
ركعت نماز در هر روز است.
- ابودرداء: نزد پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) آمدم و گفتم: اى پيامبر خدا، ثروتمندان، دنيا و
آخرت را بردند، نماز مى خوانيم و مى خوانند، روزه مى گيريم و
مى گيرند، صدقه مى دهند و ما نمى دهيم. فرمود: آيا تو را به چيزى
راهنمايى نكنم كه اگر انجام دهى هيچ كس پيش از تو به آن پيشى
نگرفته و هيچ كس هم از اين پس، به تو نمى رسد جز كسى كه همچون
تو كند؟ در پى هر نماز، سى و سه بار سبحان الله، سى و سه بار الحمد لله
و سى و چهار بار الله اكبر مى گويى.
35 /
استغفار كردن
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): گناهان كسى كه در پى هر نماز سه بار استغفار كند و بگويد:
" از خدايى كه جز او خدايى نيست و زنده و پاينده است، آمرزش
مى طلبم و به سويش باز مى گردم " آمرزيده مى شود.
- ثوبان: پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) هر گاه نمازش را به پايان مى برد، سه بار استغفار
مى كرد و مى گفت: " خدايا تو سلام هستى و سلام از توست، مباركى اى
142

شكوهمند گرامى ".
35 /
سجده شكر گذاردن
- امام صادق (عليه السلام): سجده شكر بر هر مسلمان واجب است، با آن نمازت را
كامل مى كنى، پروردگارت را خشنود مى سازى و فرشتگان را به شگفتى
مى آورى. همانا آنگاه كه بنده نماز خواند و سپس سجده شكر گزارد،
پروردگار متعال، پرده از ميان او و فرشتگان بر مى گيرد و مى گويد: اى
فرشتگان من، به بنده ام بنگريد كه با عبادتش به من تقرب جست و
پيمانم را به پايان برد. سپس براى من به خاطر شكر نعمتهايى كه به او
بخشيده ام، سجده كرد. فرشتگانم، چه چيزى براى اوست؟ پس
فرشتگان مى گويند: اى پروردگار ما، رحمت تو. سپس پروردگار
مى گويد: ديگر چه؟ و فرشتگان مى گويند: اى پروردگار ما، بهشت تو.
پس پروردگار متعال مى گويد: ديگر چه؟ و فرشتگان مى گويند: اى
پروردگار ما، حل مشكلاتش. پس پروردگار مى گويد: ديگر چه؟ و
هيچ چيز از نيكيها نمى ماند، جز اينكه فرشتگان مى گويند. سپس
خداوند متعال مى گويد: اى فرشتگان من ديگر چه؟ و فرشتگان
مى گويند: اى پروردگار ما، هيچ نمى دانيم. پس خداوند متعال مى گويد:
از او قدردانى مى كنم همانگونه كه او مرا سپاس گزارد و با فضل و
بخششم به او روى مى كنم و رحمتم را به دو نشان مى دهم.
- على بن حسن بن على بن فضال از امام رضا (عليه السلام): سجده شكر گزاردن پس
از نماز واجب در برابر توفيقى است كه خداوند - يادش بلند باد - به بنده
داده تا واجبش را انجام دهد. و كمترين چيزى كه از گفتار در آن كفايت
مى كند اين است كه سه مرتبه " شكرا لله " گفته شود.
گفتم: معناى اين گفته: " شكرا لله " چيست؟ فرمود: مى گويد: اين
سجده از من است براى سپاسگزارى از خداوند كه مرا توفيق خدمت و
انجام واجبش داد و شكر سبب افزونى است. پس اگر در نماز كوتاهى
143

كرده با اين سجده، آن را كامل مى كند.
- طبرسى: محمد بن عبد الله حميرى در نامه اى به امام مهدى (عج) از
سجده شكر پس از نماز واجب پرسيد و اين گونه نوشت: برخى از ياران
آن را بدعت مى دانند، آيا جايز است، انسان اين سجده را پس از نماز
واجب بگزارد؟ و اگر جايز است در نماز مغرب پس از خود نماز است
يا پس از آنكه چهار ركعت نماز نافله مغرب را هم خواند؟
امام پاسخ داد: سجده شكر از لازمترين و ضرورى ترين سنتها است
و هيچ كس آن را بدعت نخوانده، مگر كسى كه خود در پى بدعت
گذارى در دين است. و اما روايتى كه سجده شكر پس از نماز مغرب و
اختلاف در زمان انجام آن را مطرح مى كند كه آيا پس از سه ركعت
مغرب يا پس از چهار ركعت نافله آن است، (پاسخش اين است)
برترى دعا و تسبيح پس از نمازهاى واجب، بر دعا پس از نمازهاى
نافله، مانند برترى خود نمازهاى واجب بر نافله است و سجده شكر،
گونه اى دعا و تسبيح است. پس بهتر است، پس از نماز واجب باشد.
گرچه انجامش پس از نمازهاى نافله نيز جايز است.
35 /
گونه بر خاك نهادن
- امام صادق (عليه السلام): موسى بن عمران (عليه السلام) هرگاه نماز مى گزارد، تا گونه راست و
چپش را به زمين نمىچسباند، در پى كار ديگرى نمى رفت.
- خداوند به موسى (عليه السلام) وحى كرد كه اى موسى، آيا مى دانى از ميان
آفريده هايم چرا تو را به هم صحبتى ام برگزيدم؟ گفت: اى پروردگار
من، به چه سبب؟ پس خداوند تبارك و تعالى به او وحى كرد كه اى
موسى: من درون و برون بندگانم را وارسى كردم. پس هيچ كس را
نيافتم كه خود را براى من بيش از تو خوار سازد، اى موسى، تو هرگاه
نماز مى گزارى، گونه ات را بر خاك - يا گفت: بر زمين - مى نهى.
144

فصل سى و ششم
دعاهاى روايت شده در پى نماز
- امام جواد (عليه السلام): هرگاه پيامبر (صلى الله عليه وآله) از نمازش فارغ مى شد مى گفت: خدايا، آنچه
را كرده و مى كنم، نهان و آشكار كرده ام، اسراف بر خود را و آنچه را كه
تو بهتر از من مى دانى، بر من بيامرز. خدايا تو پيش از همه و پس از همه
هستى، جز تو خدايى نيست. به داناييت بر نهان و به تواناييت بر همه
خلقت سوگند، تا آنگاه كه زندگى را برايم بهتر مى دانى، مرا زنده نگاه
دار و آن گاه كه مرگ را برايم بهتر مى دانى، مرا بميران. خدايا، همانا من
بيم از تو را در نهان و آشكار، سخن حق را در خشم و خشنودى و
ميانه روى را در تنگدستى و توانگرى، از تو مى خواهم. نعمتى تمام
ناشدنى و روشنى چشمى ناگسستنى را از تو مى خواهم. خشنودى به
حكم تو، مرگى مبارك پس از زندگى و زندگانى آرام پس از مرگ، لذت
نگاه به تو وشوق ديدارت و ملاقات تو بى رنجى گزنده و فتنه اى گمراه
كننده را، از تو مى خواهم. خدايا، ما را به زينت ايمان، مزين كن و راهنما
و رهيافته قرار ده. خدايا، ما را در ميان آنان كه ره نمودى، ره بنما.
خدايا، همانا من اراده قوى بر يافتن راه راست و پايدارى در كار و
استوارى در راه حق را از تو مى خواهم. سپاسگزارى نعمتت را، سلامتى
كامل و اداى حقت را مى خواهم. اى پروردگار من، دلى پيراسته و زبانى
145

راستگو از تو مى خواهم. از آنچه كه مى دانى آمرزش مى طلبم و
نيكوترين آنچه كه مى دانى از تو مى خواهم و از بدى آنچه مى دانى به تو
پناه مى برم، كه تو مى دانى و ما نمى دانيم و تو به نهانها بسيار دانايى (1).
- ابو ايوب انصارى: در پشت سر پيامبرتان (صلى الله عليه وآله) نماز نگزاردم، جز اينكه
هرگاه نمازش را به پايان مى برد، مى شنيدم كه مى گويد: خدايا همه
خطاها و گناهانم را بيامرز، خدايا نعمتت را بر من ارزانى دار، مرا زنده
بدار و روزيم ده و به كارها و خويهاى شايسته رهنمونم كن كه جز تو به
شايسته هاى آن دو (كارها و خويها) ره نمى نمايد و جز تو از زشتهاى
آن دو، باز نمى دارد.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) - به على (عليه السلام) -: هرگاه خواستى هر چه را مى شنوى و
مى خوانى به ياد بسپارى، اين دعا را در پى هر نماز بخوان: پاك و منزه
است آن كه به مردمان مملكتش تجاوز نمى كند. پاك و منزه است آن كه
ساكنان زمين را كيفرهاى گونه گون نمى دهد، پاك و منزه است آن
مهربان و بخشش گر. خدايا، در دل من نور و بينش و فهم و دانايى قرار
ده، كه تو بر هر كار توانايى.
- اصبغ از امام على (عليه السلام): هر كس دوست دارد از دنيا برود در حالى كه از
گناهانش پاك شده آنگونه كه زر ناب از تيرگيها پاك مى گردد و
هيچ كس چيزى به ستم برده را از او مطالبه نكند، در پى هر يك از
نمازهاى پنجگانه، تبار نامه خداوند، قل هو الله احد، را دوازده مرتبه
بخواند. سپس دستانش را بگشايد و بگويد: خدايا به نام پنهان،
پوشيده، پاك، پاكيزه و خجسته ات از تو مى خواهم. به نام بزرگ و
چيرگى هميشگيت از تو مى خواهم. اى بخشنده عطاها، اى آزاد
كننده اسيران، اى رهايى دهنده مردم از آتش، بر محمد و خاندان او

(1) در نقل سنن ابى داود و سنن كبرى، تنها تا " جز تو خدايى نيست " آمده است.
146

درود فرست، از آتش رهاييم ده، آسوده از دنيا ببر و به سلامت وارد
بهشت گردان. آغاز دعايم را رستگارى، ميان آن را كاميابى و پايان آن را
نيكويى قرار ده، كه تنها تو به نهانها بسيار دانايى. سپس فرمود: اين از
امور نهانى است كه پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) به من آموخت و فرمان داد آن را به
حسن و حسين نيز بياموزم.
- امام صادق (عليه السلام): پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) روزى به اصحابش فرمود: آيا اگر هر چه
لباس و ظرف داريد گرد آوريد و روى هم بنهيد، فكر مى كنيد به آسمان
برسد؟ گفتند: نه اى پيامبر خدا، فرمود: آيا شما را به چيزى راهنمايى
نكنم كه ريشه اش در زمين و شاخه اش در آسمان باشد؟ گفتند: چرا، اى
پيامبر خدا. فرمود: هر يك از شما كه از نماز واجبش فارغ شد، سى بار
بگويد: " و خدا پاك و منزه است، سپاس براى خداست و جز خداوند،
هيچ خدايى نيست و خدا بزرگتر است ". همانا ريشه اين ها در زمين و
شاخه آن ها در آسمان است. آن ها خرابى، آتش، غرق شدن، در چاه
افتادن، خوراك درنده شدن، مرگ بد و بلاى آسمانى را كه در آن روز بر
بنده فرود مى آيد، دفع مى كنند و آن ها ماندگارند.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): در پى هر نماز مى گويى: خدايا از نزد خود مرا ره بنما و از
فضل و بخششت بر من فرو ريز و از رحمتت بر من بگستر و از
بركتهايت، بر من فرو فرست.
- امام على (عليه السلام) - از دعاى ايشان پس از نماز واجب -: خدايا، براى تو نماز
گزاردم و حال آنكه مى دانى در نمازم، نقص و شتاب و فراموشى و
غفلت و كسالت و سستى و از ياد بردن و ريا و خودنمايى و شك و
دورى و گمان و عجب و انديشه كردن و فروگذاشتن از كمال واجبت،
مى باشد. اى خداى من، از تو مى خواهم بر پيامبر و خاندانش درود
فرستى و نقص نمازم را به تمام، و شتابم را در آن به تأمل و استوارى و
147

فراموشى ام را به بيدارى و غفلتم را به مواظبت و كسالتم را به نشاط
و سستى ام را به پايدارى و از ياد بردنم را به ياد داشتن و دورى ام را به
كشش و ارتباط و ريايم را به اخلاص و خودنمايى ام را به پوشاندن و
شكم را به يقين و گمانم را به حجت و انديشه ام را به فروتنى و تحير و
فروماندنم را به فرمانبردارى، تبديل فرمايى. همانا براى تو نماز گزاردم
و به تو روى كردم و به تو ايمان آوردم و تو را قصد كردم. پس در نماز و
دعايم، رحمت و بركت قرار ده كه زشتيهايم را بپوشاند و جايگاهم را
گرامى دارد و رويم را سفيد گرداند و عملم را پاكيزه كند و بار گناهم را
سبك گرداند. خدايا، با آن، سنگينى ام را سبك گردان و آنچه را نزد
توست بهتر از آنچه از من مى برى، قرار ده.
سپاس خداوندى كه واجبى را از من ادا كرد كه از نمازهاى واجب و
نوشته شده بر مؤمنان بود. اى خداوند، اى بخشنده ترين بخشندگان.
- هر كس مى خواهد پيمانه اش را تمام گيرند، پس در پى هر نماز بگويد:
پاك و منزه است پروردگارت، پروردگار عزت، از آنچه مى گويند و سلام
بر پيامبران و سپاس مخصوص پروردگار جهانيان است.
- امام باقر (عليه السلام): كمترين چيزى كه از دعا، پس از (نماز) واجب كفايت مى كند،
اين است كه بگويى: خدايا، همانا من هر نيكى را كه به آن آگاهى دارى،
از تو مى خواهم و از هر بدى كه به آن دانايى، به تو پناه مى برم. خدايا،
همانا من آسايش در همه كارهايم را از تو مى خواهم و از رسوايى دنيا و
عذاب آخرت به تو پناه مى برم (1).
- امام صادق (عليه السلام): هر كس در پى نماز واجب بگويد: " خود و خانواده و
فرزندانم و هر كس كه نگهداريش با من است را، به خداى بزرگ و
شكوهمند مى سپارم و به خدايى كه همه چيز در برابر بزرگى اش

(1) الفقيه، و مكارم الاخلاق، در آغاز حديث، صلوات بر پيامبر و خاندانش را نيز دارند.
148

وحشت زده و ترسان و خوار است، خود و خانواده، دارايى، فرزندان و
هر كس را كه نگهداريش با من است مى سپارم ". در ميان بالى از بالهاى
جبرييل در بر گرفته و خود و خانواده و داراييش حفظ مى شود.
- دعايى است كه در پى هر نماز خوانده مى شود، پس اگر بيمارى و رنج و
دردى دارى، هرگاه نمازت را به پايان بردى، هفت بار با دست، سجده
گاهت را مسح كن و اين دعا را بخوان و دستت را بر جاى درد بكش و
بگو: " اى كسى كه زمين را بر آب و هوا را با آسمان نگه داشت و براى
خود زيباترين نامها را انتخاب كرد، بر محمد و خاندانش درود فرست
و براى من اين گونه و آن گونه كن و اين و آن را روزيم ده و از فلان و
به همان سلامتى ام بخش.
- خطاب به كسى كه گفت: فدايت شوم، پيروان تو مى گويند: همانا ايمان دو
گونه است: ماندگار و نماندنى. پس چيزى به من بياموز كه اگر آن را
بگويم، ايمانم كامل شود، - فرمود: در پى هر نماز واجب بگو: خشنودم
به اينكه، خداوند، پروردگارم، محمد، پيامبر، اسلام، دين، قرآن، كتاب،
كعبه، قبله وعلى ولى و امامم باشد. و به امامت حسن و حسين و امامان
(صلوات الله عليهم) خشنودم. پس آنان را نيز از من خشنود كن كه تو
بر هر كار توانايى.
- على بن مهزيار: محمد بن ابراهيم به ابوالحسن (عليه السلام) (1) نوشت: اى سرور
من، اگر صلاح مى بينى، دعايى به من بياموز كه اگر در پى نمازهايم
بخوانم خداوند براى من نيكى دنيا و آخرت را گرد آورد. پس امام (عليه السلام)
نوشت: مى گويى: از بدى دنيا و آخرت و بدى همه دردها، به روى
كريمانه ات و عزت زوال ناپذيرت، پناه مى برم.

(1) به احتمال فراوان، منظور امام هادى (عليه السلام) مى باشد.
149

فصل سى و هفتم
فضيلت انتظار نماز
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): تا نماز را انتظار مى كشيد، از نيكى جدايى نداريد.
- انتظار كشيدن نماز پس از نماز، گنجى از گنجهاى بهشت است.
- هر كس در مسجد، نماز را انتظار مى كشد، در نماز است.
- آن كه در مسجد به انتظار نماز نشسته است، همچون عبادت كننده است
و تا آنگاه كه به خانه اش باز گردد جزو نمازگزاران نوشته مى شود.
- ابو سعيد خدرى: پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) گفت: آيا شما را به چيزى راهنمايى نكنم
كه خدا خطاها را با آن مى پوشاند و بر نيكيها مى افزايد؟ گفته شد: چرا،
اى پيامبر خدا. فرمود: وضوى كامل گرفتن با همه سختيها و فراوان گام
برداشتن به سوى اين مسجدها و انتظار كشيدن نماز پس از نماز (1).
- امام صادق (عليه السلام): پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: به انتظار نماز نشستن در مسجد،
عبادت است تا آنگاه كه حدثى از او سر نزند. گفته شد: اى پيامبر خدا،

(1) در سنن نسايى، مسند ابن حنبل و سنن كبرى، در پايان حديث اين عبارت را آورده اند: " اين
ارتباط داشتن است، اين ارتباط داشتن است، اين ارتباط داشتن است ".
150

چگونه حدثى؟ فرمود: غيبت كردن (1).
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): هيچ يك از شما نيست كه با طهارت از خانه اش بيرون آيد و
با جماعت مسلمانان نماز بگزارد سپس به انتظار نمازى ديگر بنشيند،
جز اينكه فرشتگان مى گويند: خدايا او را بيامرز، خدايا بر او رحم كن.
- در سفارش به على (عليه السلام): اى على، سه چيز درجه و سه چيز كفاره و سه چيز
هلاك كننده و سه چيز نجات دهنده اند. اما آن سه كه درجه اند: وضوى
كامل گرفتن در سرماى شديد و انتظار كشيدن نماز پس از نماز....
- عثمان بن مظعون: به پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) عرض كردم: اى پيامبر خدا،
مى خواهم چيزهايى را از شما بپرسم. فرمود: اى عثمان، آن ها چه
هستند؟ گفتم: من مى خواهم راهب شوم. فرمود: اى عثمان، اين كار را
مكن، همانا رهبانيت امت من، نشستن در مسجدها و انتظار كشيدن
نماز پس از نماز است (2).
- امام على (عليه السلام): منتظر رسيدن وقت نماز (ديگر) پس از نماز، از زايران
خداوند عز وجل است و بر خداوند متعال رواست كه زايرش را گرامى دارد و
هر چه مى خواهد به او بدهد (3).

(1) در صحيح بخارى چنين آمده است: " بنده اى كه در مسجد، انتظار نماز را مى كشد، تا آنگاه كه
حدثى از او سر نزند پيوسته در نماز است ".
(2) در مشكاة الانوار چنين آمده است: " من قصد سياحت دارم، فرمود: مهلت ده اى عثمان كه سياحت
امت من، پيوسته در مسجد بودن و انتظار كشيدن نماز پس از نماز است ".
3) در تحف العقول به جاى " پس از نماز "، " پس از عصر " دارد.
151

فصل سى و هشتم
روش اهل بيت (عليهم السلام) در نماز
38 /
نماز پيامبر (صلى الله عليه وآله)
- جابر بن عبد الله: پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) براى خوراك و يا چيز ديگرى، نماز را به
تأخير نمى انداخت.
- امام على (عليه السلام): پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) شام و يا چيز ديگرى را بر نماز مقدم
نمى داشت و هنگامى كه وقت نماز در مى رسيد، گويا خانواده و دوست
را نمى شناسد (1).
- عائشه: پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) با ما و ما با او گفتگو مى كرديم. هنگام نماز كه
مى شد گويا نه او ما را مى شناخته و نه ما او را مى شناختيم.
- ابن طاووس: نقل شده: هنگامى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) به نماز مى ايستاد، گويا
ايشان جامه اى به كنار افكنده بود.

(1) در علل الشرايع چنين آمده است: " پيامبر خدا هرگاه خورشيد غروب مى كرد، چيزى را بر نماز
مغرب مقدم نمى داشت، تا اينكه آن را بخواند ".
152

- ابو [محمد] عبد الله بن حامد در حالى كه حديث را به برخى از نيكان
مى رساند: پيامبر (صلى الله عليه وآله) هرگاه نماز مى خواند، از سينه اش آوايى از خوف،
چون آواز جوشش ديگ شنيده مى شد (1).
- جعفر بن على قمى: پيامبر هرگاه به نماز مى ايستاد، از ترس خداى متعال،
رنگ چهره اش تغيير مى كرد و سينه اش آوايى چون آواز جوشش ديگ
داشت.
- امام سجاد (عليه السلام): پيامبر آن قدر در نماز مى ايستاد، تا پاهايش ورم مى كرد.
- امام باقر (عليه السلام): عايشه در شبى كه نوبت ماندن پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) نزدش بود، به
ايشان عرض كرد: اى پيامبر خدا، چرا خود را به زحمت مى اندازى با
آنكه خداوند گناه گذشته و آينده تو را آمرزيده است. فرمود: اى عايشه،
آيا بنده اى سپاسگزار نباشم؟ و پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) بر سر انگشتان پايش
مى ايستاد تا اينكه خداوند سبحان و متعال فرو فرستاد: " طه، ما قرآن را
بر تو فرو نفرستاديم تا بر خود سخت گيرى ".
- امام صادق (عليه السلام): پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) دو برابر نماز واجب، نماز مستحب مى خواند.
- امام باقر (عليه السلام): پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) از آغاز روز تا زوال خورشيد، هيچ نماز
نمى خواند و هنگام زوال، هشت ركعت نماز مى خواند كه همان نماز
" توبه كنندگان " است. در اين ساعت، درهاى آسمان گشوده مى شود و
دعا پذيرفته مى شود، نسيم ها (ى رحمت) مىوزد و خداوند به
آفريده هايش مىنگرد. پس هنگامى كه سايه به اندازه يك ذراع باز
مى گشت، چهار ركعت نماز ظهر مى گزارد و پس از ظهر دو ركعت و
سپس دو ركعت ديگر مى خواند و هنگامى كه سايه به اندازه يك (2) ذراع

(1) احتجاج نيز شبيه به اين متن را نقل كرده است و در پايان آن آورده است: " هرگاه به نماز مى ايستاد،
از سينه و درونش، آوايى از شدت گريه چون آواز جوشش ديگ بر آتش، شنيده مى شد ".
(2) به قرينه ساير روايات و علم فقه، درست آن است كه " دو " باشد.
153

باز مى گشت، چهار ركعت نماز عصر مى گزارد و پس از مغرب،
چهار ركعت مى خواند و سپس نمازى نمى خواند تا شفق فرو رود و
هنگامى كه فرو مى رفت، نماز عشاء را مى گزارد. سپس پيامبر به
بسترش مى رفت و نماز نمى خواند تا نيمى از شب سپرى شود. هنگامى
كه شب از نيمه مى گذشت، هشت ركعت نماز مى گزارد و در پاره
چهارم شب، سه ركعت نماز وتر مى گزارد و در آن ها " فاتحة الكتاب " و
" قل هو الله احد " مى خواند و سه ركعت را با يك سلام دادن از هم جدا
مى كرد و سخن مى گفت و نيازهايش را مى طلبيد و از نمازگاهش بيرون
نمى آمد، تا اينكه ركعت سوم نماز وتر را بخواند و در آن پيش از ركوع،
قنوت مى خواند. سپس سلام مى داد و دو ركعت نماز (نافله) فجر را
هنگام دميدن سپيده يا اندكى پس و پيش، مى گزارد. سپس دو ركعت
نماز صبح - يعنى سپيده دمان - را هنگامى مى خواند كه سپيده گسترش
مى يافت و به خوبى روشن مى شد. پس اين نماز پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) تا هنگام
قبض روحش بود.
38 /
نماز امام على (عليه السلام)
- ديلمى - در توصيف نماز امام على (عليه السلام) -: ايشان روزى در جنگ صفين
سرگرم پيكار و جنگ بود و با اين همه ميان دو صف، مراقب خورشيد
بود. پس ابن عباس به ايشان عرض كرد: اى امير مؤمنان، اين چه كارى
است؟ فرمود: به زوال خورشيد مىنگرم تا نماز بگزاريم. پس ابن
عباس عرض كرد: و آيا اكنون، هنگام نماز است؟ جنگ، ما را از نماز به
خود مشغول داشته است. پس حضرت فرمود: براى چه با اينان
مىجنگيم؟ ما فقط براى نماز با اينان مىجنگيم.
- ابن ابى جمهور: در حديث است كه على (عليه السلام) هرگاه وقت نماز مى شد،
154

نا آرام و لرزان مى گشت و رنگش تغيير مى كرد. به ايشان گفته مى شد:
شما را چه شده است، اى امير مؤمنان؟ مى فرمود: وقت نماز در رسيده
است، وقت امانتى كه خداوند آن را بر آسمانها و زمين عرضه كرد و
آن ها از بر دوش كشيدنش خوددارى ورزيدند و از آن ترسيدند.
- امام صادق (عليه السلام): هر گاه على (عليه السلام) به نماز مى ايستاد و مى گفت: " رو به سوى
كسى آوردم كه آسمانها و زمين را آفريده "، رنگش تغيير مى كرد، به
گونه اى كه در چهره اش هويدا مى شد.
- همانا على (عليه السلام)، در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى گزارد.
- ابن عباس: دو شتر ماده بزرگ و فربه را براى پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) هديه آوردند.
پس به اصحاب فرمود: آيا كسى در ميان شما هست كه دو ركعت نماز با
قيام و ركوع و سجود و وضو و خشوع آن بگذارد بى آنكه به هيچ كار
دنيايى بينديشد و در دل به فكر دنيا باشد، تا يكى از اين دو شتر را به او
بدهم؟ و اين را يك بار و دو بار و سه بار گفت ولى هيچ يك از اصحاب
پاسخ ندادند.
پس امير مؤمنان برخاست و گفت: اى پيامبر خدا، من دو ركعت نماز
مى خوانم و از تكبير نخستين تا سلام پايان آن، در دل به هيچ كار دنيايى
نمىانديشم. پس حضرت فرمود: اى على بخوان، خدا بر تو درود
فرستد. پس امير مؤمنان تكبير گفت و به نماز وارد شد و هنگامى كه
سلام دو ركعت را داد، جبرييل بر پيامبر فرود آمد و گفت: اى محمد،
خدا به تو سلام مى رساند و مى فرمايد: يكى از دو شتر را به او ببخش.
پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) گفت: من با او شرط كرده بودم كه اگر در دو ركعت نمازى
كه مى خواند، به هيچ كار دنيايى نينديشد، به او يكى از دو شتر را بدهم،
در حالى كه هنگام نشستن در تشهد با خود انديشيد كه كدام را بگيرد.
پس جبرييل گفت: خداوند به تو سلام مى رساند و مى فرمايد: او
انديشيد كه كدام فربه تر و بزرگترند تا آن را بگيرد و قربانى كند و در راه
خدا صدقه دهد، پس انديشه اش براى خداى عز وجل بوده است و نه دنيا.
155

پس پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) گريست و هر دو را به او بخشيد.
38 /
نماز فاطمه (عليها السلام)
- ابن فهد: فاطمه (عليها السلام) در نماز از ترس خداوند متعال، نفس نفس مى زد.
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): اما دخترم، فاطمه، همانا سرور زنان جهان از آغاز تا پايان
است. او پاره اى از تنم، نور چشمم، ميوه دلم، روح و جانم و حوريه اى
به صورت انسان است. هرگاه در محرابش در پيشگاه پروردگار بزرگ و
شكوهمندش مى ايستد، نورش براى فرشتگان آسمان جلوه مى نمايد،
همانگونه كه نور ستارگان براى ساكنان زمين جلوه مى كند و خداوند عز وجل
به فرشتگانش مى گويد: " اى فرشتگان من، به كنيز من فاطمه، سرور
كنيزانم، بنگريد كه در پيشگاه من ايستاده و از ترس من گوشت تنش
مىلرزد و با دلش به عبادت من روى آورده است. شما را گواه مى گيرم
كه پيروانش را از آتش، ايمن ساختم ".
38 /
نماز امام حسن بن على (عليهما السلام)
- امام سجاد (عليه السلام): همانا حسن بن على (عليهما السلام) هرگاه به نماز در پيشگاه
پروردگارش - عز وجل - مى ايستاد، گوشت تنش مى لرزيد و هر گاه بهشت و
آتش را ياد مى كرد، چون مار گزيده به خود مى پيچيد و بهشت را از خدا
مى طلبيد و از آتش به خداوند پناه مى برد.
- حسن بن على بن ابيطالب (عليهما السلام) نماز مى خواند كه مردى از پيش روى
حضرت گذشت و يكى از همنشينانش، او را باز داشت. هنگامى كه
حضرت نمازش را به پايان برد فرمود: چرا آن مرد را بازداشتى؟ گفت:
اى پسر پيامبر خدا، ميان شما و محراب جدايى انداخت. پس حضرت
156

فرمود: واى بر تو، همانا خداوند عز وجل به من نزديكتر از آن است كه كسى
ميان من و او، فاصله شود.
38 /
نماز امام حسين بن على (عليهما السلام)
- حميد بن مسلم - در بيان واقعه عاشورا -: پيوسته ياران حسين (عليه السلام) كشته
مى شدند و هنگامى كه از اينان يك يا دو نفر كشته مى شد، آشكار
مى گشت ولى آنان (يزيديان) فراوان بودند و هر چه از آنان كشته
مى شد، معلوم نمى گشت. چون ابو ثمامه عمرو بن عبد الله الصائدى،
اين را ديد به حسين (عليه السلام) عرض كرد: اى ابا عبد الله، جانم فدايت، من
مى بينم اينان (يزيديان) به تو نزديك مى شوند و سوگند به خدا، كشته
نمى شوى تا اينكه من پيش از تو كشته گردم، ان شاء الله. و دوست دارم
پروردگارم را ديدار كنم در حالى كه اين نماز را كه وقتش نزديك شده،
بگزارم. پس حسين (عليه السلام) سرش را بلند كرد و فرمود: نماز را ياد كردى،
خداوند تو را از نماز گزاران ياد كننده قرار دهد. آرى، اكنون، اول وقت
آن است. سپس فرمود: از آنان بخواهيد كه دست از ما بردارند تا نماز
بگزاريم. پس حصين بن تميم (1) به آنان گفت: آن (نماز) پذيرفته
نمى شود. پس حبيب بن مظاهر گفت: پذيرفته نمى شود! گمان كردى
نماز از خاندان پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) پذيرفته نمى شود و از تو پذيرفته
مى گردد؟
- ابن طاووس: وقت نماز ظهر كه شد حسين (عليه السلام) به زهير بن قين وسعيد بن
عبد الله حنفى فرمان داد كه با نيمى از افراد جلو بايستند. سپس نماز
خوف را با بقيه گزارد. پس تيرى به حسين (عليه السلام) رسيد. سعيد بن عبد الله

(1) از فرماندهان سپاه يزيد.
157

حنفى پيش رفت و با تن خود به نگهبانى از امام حسين (عليه السلام) پرداخته و
گام از گام بر نداشت تا اينكه به زمين افتاد، در حالى كه
مى گفت: خدايا، آنان را همچون عاد وثمود لعنت كن. خدايا، سلامم را
به پيامبرت برسان و آنچه درد زخم كشيده ام به او خبر ده، كه من
پاداش تو را در يارى فرزندان پيامبرت خواستارم. پس عهدش را به
سر آورد و شهيد گشت (رضوان الله عليه). پس جز آنچه از ضربت
شمشيرها و نيزه ها بر او بود، سيزده تير در تنش يافت شد.
38 /
نماز امام على بن حسين (عليهما السلام)
- امام باقر (عليه السلام): على بن الحسين (عليهما السلام) هرگاه در نماز مى ايستاد، گويى ساقه
گياهى است كه هيچ حركتى ندارد جز حركتى كه باد به آن مى دهد.
- امام صادق (عليه السلام): على بن الحسين - صلوات الله عليهما - هرگاه در نماز
مى ايستاد، رنگش تغيير مى كرد و هنگامى كه به سجده مى رفت، سر بر
نمى داشت، تا اينكه عرق مى كرد.
- عبد الله بن ابى سليمان: هرگاه على بن الحسين به نماز مى ايستاد ايشان را
لرزه مى گرفت، پس گفته شد: شما را چه مى شود؟ فرمود: نمى دانيد در
پيشگاه چه كسى مى ايستم و با كه مناجات مى كنم؟!
- عبد الله بن محمد قرشى: هرگاه على بن الحسين (عليهما السلام) وضو مى گرفت،
رنگش زرد مى شد. پس خانواده اش به ايشان عرض مى كردند: اين چه
چيزى است كه شما را در بر مى گيرد؟ و ايشان مى فرمودند: آيا مى دانيد
براى ايستادن در پيشگاه چه كسى آماده مى شوم؟
- امام باقر (عليه السلام): هرگاه على بن الحسين (عليهما السلام) در نمازش مى ايستاد، رنگش
دگرگون مى شد و ايستادنش در نماز، ايستادن بنده اى خوار در برابر
سلطانى بزرگ بود، اندامش از ترس خداى عز وجل مى لرزيد و همچون كسى
158

نماز مى گزارد كه آخرين نمازش را مى خواند و چنين مى بيند كه پس از
آن، هرگز نماز نمى خواند.
- على بن الحسين (عليهما السلام) در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى گزارد (1).
- هنگامى كه به امام باقر (عليه السلام) گفته شد: چقدر فرزندان پدرت كم هستند؟ -
فرمود: شگفت اين است كه من چگونه زاده شدم! پدرم در هر شبانه
روز هزار ركعت نماز مى گزارد، پس كى به دنيا بپردازد (2).
- ابو حازم: هيچ يك از هاشميان را برتر از على بن الحسين (عليهما السلام) نديدم. در
هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى گزارد، تا اينكه پيشانى و جايهاى
سجده اش همچون سينه شتر، بر آمده گشت.
- امام باقر (عليه السلام): روزى در نماز، بالا پوش على بن الحسين (عليهما السلام) از يك دوشش
افتاد. آن را درست نكرد تا اينكه نمازش را به پايان برد. پس يكى از
يارانش (سبب درست نكردن) آن را از حضرت پرسيد. حضرت
فرمود: واى بر تو، آيا مى دانى در پيشگاه چه كسى بودم؟ همانا از نماز
بنده جز آنچه با دلش به خدا رو آورده باشد، پذيرفته نيست.
- امام صادق (عليه السلام): در پوشش وفقه شباهت هيچ يك از فرزندان و خانواده
أمير المؤمنين (عليه السلام) به ايشان، بيشتر از على بن الحسين (عليهما السلام) نبود.
ابوجعفر (فرزند على بن الحسين (عليهما السلام)) بر او وارد شد و با ايشان
روبرو گشت كه به مرتبه اى از عبادت رسيده بود كه هيچ كس بدان
دست نيافته بود. او را ديد كه رنگش از شب زنده دارى، زرد گشته،
چشمش از گريه، آب مرواريد آورده، پيشانى و بينى اش از سجده، زخم
و شكاف برداشته و ساقها و كف پاهايش از ايستادن در نماز ورم
كرده اند. پس ابوجعفر (عليه السلام) گفت: هنگامى كه او را اين گونه ديدم، نتوانستم
از گريه خوددارى كنم و دلم به رحم آمد و گريستم و او نيز به فكر فرو

(1) منابع ديگر جز سير اعلام النبلاء افزوده اند: " و باد او را چون خوشه گندم خم مى كرد ".
(2) آغاز حديث در فلاح السائل چنين است: " به على بن حسين گفته شد: چقدر فرزندان پدرت كم اند ".
159

رفته بود. پس از اندكى كه از ورودم سپرى شد، متوجه من شد و گفت:
اى پسركم، برخى از آن برگه ها را كه عبادت على بن ابيطالب در آن
نوشته شده به من ده، پس دادم و اندكى خواند و سپس نوميدانه آن را از
دستش رها كرد و گفت: چه كس توان عبادت على (عليه السلام) را دارد؟
- ابن شهر آشوب - در توصيف نماز امام زين العابدين (عليه السلام) -: به نماز ايستاده
بود كه پسر خردسالش محمد به بالاى چاه عميق خانه اش در مدينه آمد
و در آن افتاد. پس مادرش او را ديد. فرياد برآورد و به سوى چاه دويد.
خود را در كنار چاه مى زد و كمك مى خواست و مى گفت: اى پسر پيامبر
خدا، فرزندت محمد غرق شد. ولى ايشان از نمازش منصرف نمى شد،
حال آن كه صداى دست و پا زدن پسرش را در ته چاه مى شنيد. پس
اين كار بر مادر گران آمد و از غم فرزند گفت: اى خاندان پيامبر خدا،
چقدر سنگدل هستيد! پس امام به نماز توجه داشت و جز با اتمام و
تكميل آن بيرون نيامد. سپس به مادر فرزند رو آورد و بر كناره چاه
نشست و دستش را تا ته چاه برد، حال آنكه جز با ريسمانى دراز به آن
نمى رسيد. پس پسرش محمد را بيرون آورد در حالى كه او را در دست
گرفته بود و با او خوش مى گفت و مى خنديد و نه جامه اش تر شده بود
و نه تنش. پس فرمود: بگير، اى سست يقين به خدا. پس مادر از
سلامتى فرزندش خندان و از گفته امام: اى سست يقين به خدا، گريان
شد. امام فرمود: اكنون سرزنشى بر تو نيست، اگر مى دانستى كه من در
پيشگاه خداوند جبارم كه اگر روى بر مى گرداندم او نيز از من روى
مى گرداند (چنان نمى گفتى)، آيا پس از او، كسى يافت مى شود كه رحم
آورد (1)؟
38 /
نماز امام محمد باقر (عليه السلام)
- امام صادق (عليه السلام): پدرم (عليه السلام) در دل شب نماز مى گزارد و چنان سجده اش را

(1) نمونه اين كرامتها از خادمان اهل بيت (عليهم السلام) نيز ديده شده است تا چه رسد به نفوس قدسى خود ايشان.
160

طول مى داد، كه مى گفتيم: خفته است.
- جابر جعفى: ابو جعفر (امام باقر (عليه السلام)) روزى نماز مى خواند كه چيزى بر
سر حضرت افتاد. آن را از سرش بر نداشت، تا اينكه جعفر برخاست و
آن را از سرش برداشت. و اين به خاطر بزرگداشت خداوند و توجه به
نمازش بود كه همان گفته خداست: " و پاكدلانه روى به دين داشته باش ".
- ابو ايوب: ابو جعفر (امام باقر (عليه السلام)) وابو عبد الله (امام صادق (عليه السلام)) هنگامى كه
به نماز مى ايستادند، رنگشان سرخ و زرد مى شد، گويا كسى را كه با او
مناجات مى كنند، مى بينند.
- امام صادق (عليه السلام): پدرم پس از نماز عشاء آخر، دو ركعت نماز در حالت
نشسته مى گزارد كه در آن صد آيه مى خواند و مى گفت: هر كس اين دو
ركعت را بگزارد و صد آيه بخواند، جزو غافلان نوشته نمى شود.
38 /
نماز امام جعفر صادق (عليه السلام)
- ابن طاووس: روايت شده مولايمان امام صادق (عليه السلام) در نماز، قرآن
مى خواند كه مدهوش شد. هنگامى كه به هوش آمد، پرسيده شد، چه
چيز، حال شما را بدين جا كشاند؟
پس سخنانى به اين مضمون فرمود: پيوسته، آيه هاى قرآن را تكرار
مى كردم، تا حالم به گونه اى شد كه گويا آن را از دهان همان كس
مىشنوم كه بى پرده و عيان فرو فرستاده است. پس توان بشرى در برابر
پرده بر گرفتن از شكوه الهى، تاب نياورد.
- سفيان بن خالد - در توصيف نماز امام صادق (عليه السلام) -: ايشان روزى نماز
مى خواند كه مردى از پيش روى حضرت گذشت و پسرش موسى (عليه السلام)
هم نشسته بود. هنگامى كه نماز را به پايان برد، پسرش (موسى) به
ايشان گفت: اى پدر، آيا نديدى كه آن مرد از پيش رويت گذشت؟
161

گفت: اى پسركم، آن كس كه برايش نماز مى گزارم، از آن كه از پيش
رويم گذشت، به من نزديكتر است.
- حمزه بن حمران وحسن بن زياد: بر امام صادق وارد شديم در حالى كه
نزدش گروهى بودند كه با آن ها نماز عصر را (به جماعت) گزارد ولى ما
نماز خوانده بوديم. پس در ركوعش سى و چهار يا سى و سه بار
" سبحان ربى العظيم " را شمرديم. يكى از اين دو راوى در روايتش
چنين گفت: " وبحمده " به تعداد يكسان در ركوع و سجود.
- ابان بن تغلب: بر امام صادق (عليه السلام) وارد شدم در حالى كه نماز مى خواند.
پس در ركوع و سجودش شصت تسبيح شمردم.
38 /
نماز امام موسى بن جعفر (عليهما السلام)
- حمد بن عبد الله غروى از پدرش نقل مى كند كه گفت: بر فضل بن
ربيع (1) كه بر پشت بام نشسته بود در آمدم. پس به من گفت: نزديك بيا،
نزديك شدم تا در كنارش قرار گرفتم. سپس به من گفت: از اين بالا به
(فلان) اتاق خانه بنگر، پس از بالا نگريستم، گفت: در اتاق چه مى بينى؟
گفتم: جامه اى افكنده شده. گفت: نيك بنگر، با تأمل و دقت نگريستم،
برايم آشكار شد و گفتم: مردى در سجده است. گفت: او را مى شناسى؟
گفتم: نه، گفت: اين مولاى توست. گفتم: چه كس مولاى من است؟
گفت: براى من خود را به نادانى مى زنى؟ گفتم: خود را به نادانى
نمى زنم، بلكه براى خود مولايى نمى شناسم.
پس گفت: اين ابوالحسن موسى بن جعفر است. من او را شب و روز
نيك مىنگرم. در هيچ وقتى از اوقات او را جز بر همين حالت كه به تو
گفتم نمى يابم. او نماز صبح مى گزارد و ساعتى نيز پس از آن

(1) زندانبان حضرت امام كاظم (عليه السلام).
162

ذكر و دعا مى خواند، تا خورشيد طلوع كند، پس سجده مى كند و تا
نيم روز در سجده است و كسى را گمارده تا زوال را انتظار كشد. من
نمى دانم كى غلام مى گويد: خورشيد زوال پيدا كرد، كه يكباره بر
مى خيزد و نماز را آغاز مى كند بى آنكه (وضويش) را نو كند. پس
مىفهمم كه در سجده اش نخوابيده و چرت نزده است و پيوسته
(اين گونه است) تا نماز عصر را به پايان برد و پس از آن، سجده مى كند و
پيوسته در سجده است تا خورشيد ناپديد شود. در اين هنگام از سجده
بر مى خيزد و بى آنكه (وضويش) را نو كند، نماز مغرب را مى خواند. و
پيوسته در نماز و ذكر و دعاى پس از آن است تا نماز عشا را بخواند.
پس از آن با گوشتى بريان كه برايش مى آورند افطار مى كند و سپس از نو
وضو مى گيرد و سجده مى كند و سپس سر بر مى دارد و به خوابى سبك
مى رود. سپس بر مى خيزد و از نو وضو مى گيرد و در دل شب به نماز
مى ايستد، تا سپيده بدمد. من نمى دانم كى غلام مى گويد: سپيده دميد كه
يكباره براى نماز صبح بر مى خيزد. اين روش اوست از آن هنگام كه به
من تحويل داده شده است.
- محمد بن مسلم: ابو حنيفه بر امام صادق (عليه السلام) وارد شد و به ايشان گفت:
پسرت (موسى) را ديدم كه نماز مى خواند و مردم هم از پيش رويش
مى گذشتند بى آنكه آنان را باز دارد، با اينكه اشكال دارد.
پس امام صادق (عليه السلام) گفت: موسى را نزد من خوانيد و وقتى آمد به او
گفت: اى پسركم، ابو حنيفه مى گويد كه نماز مى خواندى و مردم هم از
پيش رويت مى گذشتند بى آنكه آنان را باز دارى. گفت: بلى پدر، آن كه
برايش نماز مى خوانم، از آنان به من نزديكتر است. خدا مى فرمايد: " و
ما از رگ گردن به او نزديكتريم ". پس امام صادق (عليه السلام) او را به خود چسباند
و فرمود اى پسركم، پدر و مادرم فدايت باد، اى راز سپرده.
163

38 /
نماز امام على بن موسى الرضا (عليهما السلام)
- ابوالحسن على بن على خزاعى: سرورم ابوالحسن رضا (عليه السلام) به برادرم
دعبل، پيراهنى سبز رنگ از پشمى لطيف و نازك و انگشترى با نگينى از
عقيق خلعت داد و به او درهمهايى رضوى بخشيد و گفت: اى دعبل به
قم برو كه از آن ها بهره‌مند مى گردى و سپس گفت: اين پيراهن را نگاه
دار كه در آن، هزار شب و هر شب هزار ركعت نماز گزارده و هزار بار
قرآن را ختم كرده ام.
- رجاء بن ابى الضحاك - در توصيف نماز امام رضا (عليه السلام) -: سپيده دم، نماز
صبح را مى خواند و پس از سلام دادن در نمازگاهش به تسبيح و حمد و
تكبير ولا إله الا الله گفتن، مى نشست و بر پيامبر (صلى الله عليه وآله) صلوات مى فرستاد
تا اينكه خورشيد طلوع كند. سپس به سجده مى رفت و در آن مى ماند تا
روز بالا بيايد. سپس به مردم رو مى كرد و تا نزديك زوال خورشيد
(ظهر) با آنان گفتگو مى كرد و به ايشان جايزه مى داد (1).
سپس از نو وضو مى گرفت و به نمازگاهش باز مى گشت، هنگام
زوال خورشيد بر مى خاست و شش ركعت نماز مى گزارد كه در ركعت
نخست سوره " حمد " و " قل يا ايها الكافرون " و در ركعت دوم، سوره
" حمد " و " قل هو الله احد " و در هر يك از چهار ركعت ديگر سوره
" الحمد لله " و " قل هو الله " را مى خواند و در پايان هر دو ركعت سلام
مى داد و در ركعت دوم آن ها، پيش از ركوع و پس از قرائت، قنوت
مى خواند. سپس اذان مى گفت و دو ركعت نماز مى گزارد و پس از آن
اقامه مى گفت و نماز ظهر را مى خواند. پس از سلام نماز هر اندازه كه

(1) گويى " يعظهم " باشد و نه " يعطهم " كه ترجمه اش " ايشان را پند مى داد "، مى باشد.
164

خدا مى خواست به تسبيح و حمد و تكبير ولا إله الا الله گفتن
مى پرداخت و سپس سجده شكر مى گزارد و در آن صدبار " شكرا لله "
مى گفت و هنگامى كه سر بر مى داشت، بر مى خاست و شش ركعت
نماز مى گزارد كه در هر ركعت آن، " حمد " و " قل هو الله احد " مى خواند
و در پايان هر دو ركعت، سلام مى داد و در ركعت دوم هر دو ركعتى
پيش از ركوع و پس از قرائت، قنوت مى خواند. سپس اذان مى گفت و
پس از آن، دو ركعت نماز مى گزارد و در ركعت دوم آن قنوت
مى خواند. هنگامى كه سلام مى داد بر مى خاست و نماز عصر را
مى خواند و پس از سلام دادن، در نمازگاهش، آن اندازه كه خدا
مى خواست، به تسبيح و حمد و تكبير ولا إله الا الله گفتن مى پرداخت.
سپس سجده مى كرد و در آن صدبار " حمدا لله " مى گفت.
هنگامى كه خورشيد ناپديد مى شد، وضو مى گرفت و سه ركعت
نماز مغرب را با اذان و اقامه مى گزارد و در ركعت دوم آن پيش از ركوع
و پس از قرائت، قنوت مى خواند و پس از سلام دادن، در نمازگاهش
مى نشست و آن اندازه كه خدا مى خواست به تسبيح و حمد و تكبير ولا
إله الا الله گفتن مى پرداخت، سپس سجده شكر مى گزارد و پس از آن
سر بر مى داشت و با كسى سخن نمى گفت تا بر مى خاست و چهار
ركعت نماز با دو سلام مى گزارد و در ركعت دوم هر يك، پيش از ركوع
و پس از قرائت قنوت مى خواند و در ركعت نخست اين چهار ركعت،
" حمد " و " قل يا ايها الكافرون " و در ركعت دوم، " حمد " و " قل هو الله
احد " و در دو ركعت ديگر، " حمد " و " قل هو الله احد " مى خواند. پس
از سلام دادن آن اندازه كه خدا مى خواست به ذكر و دعا مى نشست و
سپس افطار مى كرد. سپس اندكى درنگ مى كرد تا نزديك به يك سوم
شب سپرى شود. پس بر مى خاست و چهار ركعت نماز عشاء آخر را
165

مى گزارد و در ركعت دوم آن پيش از ركوع و پس از قرائت، قنوت
مى خواند. پس از سلام دادن، آن اندازه كه خدا مى خواست در
نمازگاهش به ذكر خداوند عز وجل و تسبيح و حمد و تكبير و تهليل او
مى پرداخت و پس از ذكر و دعا، سجده شكر مى گزارد.
سپس به بسترش مى رفت و در پاره سوم شب از بسترش با تسبيح و
حمد و تكبير ولا إله الا الله واستغفر الله گفتن بر مى خاست، مسواك
مى زد، وضو مى گرفت و سپس به نماز شب مى ايستاد و هشت ركعت
نماز با سلام دادن در پايان هر دو ركعت، مى گزارد كه در هر ركعت از
دو ركعت نخست آن، يك بار " حمد " و سى بار " قل هو الله " مى خواند.
سپس چهار ركعت نماز جعفر بن ابيطالب با سلام در پايان هر دو
ركعت مى گزارد و در ركعت دوم هر يك از آن ها، پيش از ركوع و پس
از تسبيح (1) قنوت مى خواند و آن را جزو نماز شب به حساب مى آورد.
سپس بر مى خاست و دو ركعت باقيمانده را مى گزارد. در ركعت نخست
سوره " حمد " و سوره " ملك " و در ركعت دوم، سوره " الحمد لله " و " هل
أتى على الانسان " را مى خواند. سپس بر مى خاست و دو ركعت (نماز)
شفع مى گزارد كه هر ركعت آن يك بار " الحمد لله " و سه بار " قل هو الله
احد " مى خواند و در ركعت دوم پيش از ركوع و پس از قرائت، قنوت
مى خواند. هنگامى كه سلام مى داد بر مى خاست و يك ركعت نماز وتر
با توجهى تمام مى گزارد و در آن يك بار " حمد "، سه بار " قل هو الله
احد "، يك بار " قل اعوذ برب الفلق " و يك بار " قل اعوذ برب الناس "
مى خواند و پيش از ركوع و پس از قرائت، قنوت مى خواند و در آن
مى گفت: خدايا بر محمد و خاندانش درود فرست، خدايا ما را جزو

(1) در نماز جعفر، سيصد تسبيح گفته مى شود كه از جمله پانزده بار در هر ركعت پس از قرائت و پيش
از ركوع است.
166

آنان كه ره نمودى، ره بنما و جزو آنان كه سلامت دادى، سلامت ده و
جزو آنان كه سرپرستيشان كردى، سرپرستى كن و در آنچه به ما داده اى
بركت ده و ما را از آسيب حكمت، نگاه دار كه تو حكم مى رانى و بر تو
حكم نمى رود. بى گمان هر كه را تو دوست دارى، خوار نمى شود و هر
كه را تو دشمن دارى، سربلند نمى گردد. پروردگار ما، مبارك و والايى.
سپس هفتاد بار مى گفت: از خدا آمرزش و بازگشت به او را مى خواهم و
هنگامى كه سلام مى داد آن اندازه كه خدا مى خواست به ذكر و دعا
مى نشست و هنگامى كه نزديك سپيده دمان مى شد، بر مى خاست و دو
ركعت نماز فجر مى گذاشت و در ركعت نخست آن، " حمد " و " قل يا
ايها الكافرون " و در ركعت دوم، " حمد " و " قل هو الله احد " مى خواند.
هنگامى كه سپيده مى دميد، اذان و اقامه مى گفت و دو ركعت نماز صبح
مى گزارد. پس از سلام دادن، تا طلوع خورشيد به ذكر و دعا مى نشست
و سپس سجده شكر مى گزارد (و در آن مى ماند) تا روز بالا بيايد.
167

فصل سى و نهم
با هم يا جدا خواندن دو نماز
- ابن عمر: هرگاه پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در سفر شتاب مى كرد، يا كارى بر او
دشوار مى آمد، نماز مغرب و عشاء را با هم مى خواند (1).
- حلبى از امام صادق (عليه السلام): هرگاه پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در سفر بود يا نيازى او را
وادار مى كرد، نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با هم مى خواند.
و امام صادق افزود: عيبى ندارد كه نماز عشاء آخر را در سفر زودتر و
پيش از آنكه شفق ناپديد شود، بخوانى.
- امام على (عليه السلام): پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در شبهاى بارانى، نماز مغرب و عشاء را با هم
مى خواند، اين كار را بارها انجام داد.
- معاذ بن جبل: همانا پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در سال (غزوه) تبوك، نماز ظهر و
عصر و مغرب و عشاء را با هم خواند.
- ابن عباس: پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در مدينه، نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را
با هم مى خواند، بى آنكه وحشتى در كار باشد و يا باران بيايد.

(1) عبارت " كارى بر او دشوار مى آمد " فقط در منبع نخست موجود است.
168

- امام صادق (عليه السلام): پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) هنگام زوال خورشيد (ظهر) نماز ظهر و عصر
را با مردم و به جماعت خواند، بى آنكه دليل خاصى باشد و پيش از فرو
رفتن شفق، نماز مغرب و عشاء را با مردم و به جماعت خواند، بى آنكه
دليل خاصى باشد. پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) اين كار را تنها براى آن كرد كه وقت
(نمازها) بر امتش فراخ باشد (1).
- امام باقر (عليه السلام): همانا پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) نماز ظهر و عصر را با هم و با يك اذان و
دو اقامه خواند و نماز مغرب و عشاء را نيز با هم و با يك اذان و دو اقامه
خواند.
- عبد الملك قمى از امام صادق (عليه السلام): گفتم: دو نماز را با هم بى آنكه علتى در
كار باشد بخوانم؟ فرمود: پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) اين را انجام داد و مى خواست
بر امتش سبك گرداند.
- عبد الله بن سنان: شبى بارانى، در مسجد پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) به نماز مغرب
حاضر شدم. نزديك به شفق نداى اذان در دادند و اقامه را گفته، نماز
مغرب را خواندند و سپس به مردم مهلت دادند تا دو ركعت نماز
بگزارند. سپس منادى در جايگاهش در مسجد ايستاد و اقامه نماز را
گفت و نماز عشاء را خواندند و به خانه هايشان رفتند و من اين را از امام
صادق (عليه السلام) پرسيدم. امام فرمود: بلى، پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) اين گونه كرد.
- فضيل بن يسار: على بن الحسين - درودهاى خداوند بر آن دو باد - فرمان
مى داد كودكان نماز عشاء را با نماز مغرب بخوانند و مى فرمود: اين بهتر
از آن است كه به خواب روند (2).
- امام صادق (عليه السلام): همانا فرمان مى دهيم كودكان تا هنگامى كه هنوز وضو دارند

(1) در تهذيب، حديث را تا " به جماعت خواند بى آنكه دليل خاصى داشته باشد " نقل كرده است.
(2) در دعائم الاسلام چنين آمده است: " اين موضوع به حضرت گفته شد. پس فرمود: آن برايشان
سبك تر است و زودتر انجامش مى دهند، آن را تباه نمى كنند و به چيزى سرگرم نشده و نمىخوابند ".
169

و سرگرم چيزى نشده اند، نماز عصر را با ظهر و نماز عشاء آخر را
با نماز مغرب بخوانند (1).
- صفوان جمال: امام صادق (عليه السلام) هنگام زوال خورشيد (ظهر) نماز ظهر و
عصر را با يك اذان و دو اقامه، با ما خواند و فرمود: من كار دارم، شما
نمازهاى نافله را بخوانيد.
- امام على (عليه السلام): با هم خواندن دو نماز، بر روزى مى افزايد.
- عبد الله بن سنان از امام صادق (عليه السلام): همانا پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در سفر، نماز
مغرب و عشاء و ظهر و عصر را با هم مى خواند و اين را تنها هنگامى كه
عجله داشت، انجام مى داد.
[امام صادق (عليه السلام)] فرمود: جدا خواندن آن دو، بهتر است.
- معبد (2) بن ميسره: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: انسان مى تواند هنگامى
كه خورشيد زوالش را در طول روز آغاز مى كند، نماز ظهر و عصر را با
هم بخواند؟ فرمود: بلى، ولى دوست ندارم آن را، هر روز انجام دهد.
بيان:
علامه مجلسى - رضوان الله تعالى عليه - مى گويد: بدان، كه آنچه از روايات
به دست مى آيد اين است كه نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را از هم
جدا خواندن بهتر از با هم خواندن است. و پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) گاه به جهت
آشكار كردن آن و تخفيف بر امت، با هم مى خواند و براى كودكان و
مانند آنان همچون بيماران و گرفتاران اجازه داد، اما از هم جدا خواندن،
به وسيله نماز نافله خواندن در ميان آن دو نيز تحقق مى يابد وبيش از
اين، لازم نيست. رواست كه در آغاز وقت، نافله (ظهر) بخواند سپس

(1) در قرب الاسناد، چنين آمده است: " از امام صادق از پدرش: او فرمان مى داد كودكان... ".
(2) گويى همانگونه كه در حاشيه " تهذيب " آمده است، " معبد " اشتباه و " معاوية " درست باشد.
170

ظهر و پس از آن نافله عصر و نماز عصر را بخواند و اين كار موجب به
تأخير انداختن دو نماز واجب " ظهر و عصر " و نافله هاى آن دو
نمى شود و قراردادن يك ذراع و دو ذراع براى وقت ظهر و عصر به اين
جهت بوده است كه وقت فضيلت آن دو فراخ گردد و نافله خواندن،
موجب تأخير نماز واجب از وقت فضيلتش نشود و از اين رو خواندن
نماز ظهر و عصر پيش از رسيدن سايه به يك ذراع و دو ذراع اشكالى
ندارد، بلكه از برخى روايات به دست مى آيد كه اين بهتر است و در
روايت رجاء بن ابى الضحاك آمده است كه امام رضا (عليه السلام) ميان نماز ظهر و
عصر جز با نافله و ذكر و دعا، فاصله نمى داد ولى نماز عشاء را تا
نزديك به يك سوم از شب، به تأخير مى انداخت. و رواياتى كه با هم
خواندن نمازها را سبب افزونى روزى مى خوانند، شايد اين گونه با هم
خواندن را مى گويند كه دو نماز واجب را همراه با نافله هايشان، يك جا
بياورد. سپس به بازار رود تا موجب پراكنده شدن مشتريان و طرف داد
و ستدش نشود، يا با هم خواندن را براى كسى روا دانسته اند كه به خاطر
عذرى، وضعيتش ايجاب مى كند نافله را نخواند، به دليل روايتى كه
كلينى از عباس ناقد با سندى مجهول نقل كرده است. او مى گويد: هر
چه در دستم بود پراكنده شد و طرفهاى داد و ستدم رفتند. پس اين
مطلب را به ابو محمد (عليه السلام) گفتم، به من فرمود: نماز ظهر و عصر را با هم
بخوان، آنچه دوست دارى، مى بينى.
و با سندى كه در آن ابهام وجهل است، از محمد بن حكيم روايت
شده كه گفت: شنيدم ابوالحسن (عليه السلام) مى گويد: با هم خواندن دو نماز در
آنجاست كه ميان آن دو، كار مستحبى نباشد. پس اگر ميان آن دو،
مستحبى باشد، با هم خواندن صدق نمى كند.
171

فصل چهلم
قضاى نماز
- پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله): هر كس نمازى را فراموش كند يا خواب بماند، كفاره اش آن
است كه هرگاه به ياد آورد، بخواند.
- هرگاه يكى از شما خواب ماند يا از نماز غافل شد، هرگاه به ياد آورد، آن را
بخواند. كه همانا خداوند عز وجل مى فرمايد: " نماز را براى ياد من به پا دار ".
- امام باقر (عليه السلام) - هنگامى كه از ايشان پرسيدند، مردى بى طهارت نماز خوانده
و نمازهايى را فراموش كرده بخواند يا خواب مانده است - فرمود:
هرگاه به ياد آورد - در هر لحظه از شب و روز باشد - آن ها را قضا
مى كند.
- انسان، چهار نماز را در هر زمان (كه بخواهد) مى خواند: نمازى كه از تو
فوت شده است، پس هرگاه به ياد آوردى آن را به جا مى آورى....
- امام رضا (عليه السلام): هر چه را خدا بر انسان چيره كند، مانند آن كه شب و روزى
بيهوش بماند، قضاى نمازهايش بر او واجب نيست، همانگونه كه امام
صادق (عليه السلام) فرمود: هر چه را خداوند بر بنده چيره كند، خود عذرش را
مى پذيرد.
172

الفهارس
1 - فهرس الآيات
2 - فهرس أسماء الأنبياء والأئمة والملائكة (عليهم السلام)
3 - فهرس الأعلام
4 - فهرس الفرق والمذاهب
5 - فهرس الجماعات والقبائل
6 - فهرس البلدان والأماكن
7 - فهرس المصادر
8 - الهوامش
9 - فهرس المطالب
173

فهرس الآيات القرآنية
الفاتحة (الحمد)
الآية رقمها الصفحة
(الحمد لله رب العالمين) 1 - 23
(الرحمن الرحيم) 2 - 23
(مالك يوم الدين) 3 - 23
(إياك نعبد وإياك نستعين) 4 - 23
(اهدنا الصراط المستقيم) 6 - 23
(صراط الذين أنعمت عليهم غير المغضوب عليهم...) 7 - 23
البقرة
(الذين يؤمنون بالغيب ويقيمون الصلاة ومما...) 3 - 45
(وأقيموا الصلاة وآتوا الزكاة واركعوا مع الراكعين) 43 - 31، 137
175

(واستعينوا بالصبر والصلاة) 45 - 118
(وإذ أخذنا ميثاق بني إسرائيل لا تعبدون إلا الله...) 83 - 20
(اذكروني أذكركم) 152 - 46
(يا أيها الذين آمنوا استعينوا بالصبر والصلاة إن الله...) 153 - 117
(حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطى وقوموا لله...) 238 - 33، 36، 39
آل عمران
(فنادته الملائكة وهو قائم يصلي في المحراب أن الله...) 39 - 20
(الذين إذا فعلوا فاحشة أو ظلموا أنفسهم ذكروا الله...) 135 - 115
النساء
(يا أيها الذين آمنوا لا تقربوا الصلاة وأنتم سكارى...) 43 - 97
(إن الله لا يغفر أن يشرك به ويغفر ما دون ذلك لمن...) 48 - 115
(إن الصلاة كانت على المؤمنين كتابا موقوتا) 103 - 16
الآية رقمها الصفحة
(إن الله لا يغفر أن يشرك به ويغفر ما دون ذلك لمن...) 116 - 115
(إن المنافقين يخادعون الله وهو خادعهم وإذا قاموا...) 142 - 96
المائدة
(ومن يكفر بالايمان فقد حبط عمله) 5 - 125
176

(وإذا ناديتم إلى الصلاة اتخذوها هزوا ولعبا ذلك بأنهم...) 58 - 105
الأنعام
(وهذا كتاب أنزلناه مبارك مصدق الذي بين يديه ولتنذر...) 92 - 33
(وأن أقيموا الصلاة واتقوه وهو الذي إليه تحشرون) 72 - 31
الأعراف
(يا بني آدم خذوا زينتكم عند كل مسجد) 31 - 49
(والذين يمسكون بالكتاب وأقاموا الصلاة إنا لا نضيع...) 170 - 45
التوبة
(وما منعهم أن تقبل منهم نفقاتهم إلا أنهم كفروا بالله...) 54 - 96
يونس
(وأوحينا إلى موسى وأخيه أن تبوءا لقومكما بمصر...) 87 - 20
(أقم وجهك للدين حنيفا) 105 - 161
هود
(وأقم الصلاة طرفي النهار وزلفا من الليل إن الحسنات...) 114 - 27، 36، 111 - 115
177

إبراهيم
(رب اجعلني مقيم الصلاة ومن ذريتي ربنا وتقبل دعاء) 40 - 31
(ربنا إني أسكنت من ذريتي بواد غير ذي زرع عند...) 37 - 20، 43
الإسراء
(أقم الصلاة لدلوك الشمس إلى غسق الليل وقرآن الفجر...) 78 - 36
(وإذا ذكرت ربك في القرآن وحده ولوا على أدبارهم نفورا) 46 - 58
مريم
(وجعلني مباركا أين ما كنت وأوصاني بالصلاة...) 31 - 21
(وأوصاني بالصلاة والزكاة ما دمت حيا) 31 - 27
(واذكر في الكتاب إسماعيل إنه كان صادق الوعد...) 54 - 43
(وكان يأمر أهله بالصلاة والزكاة وكان عند ربه...) 55 - 43
(فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلاة واتبعوا...) 59 - 108
طه
(طه * ما أنزلنا عليك القرآن لتشقى) 1 و 1532
(أقم الصلاة لذكري) 14 - 18، 172
178

(وأمر أهلك بالصلاة واصطبر عليها لا نسألك رزقا...) 132 - 43، 118
الأنبياء
(وجعلناهم أئمة يهدون بأمرنا وأوحينا إليهم فعل...) 73 - 20
الحج
(الذين إن مكناهم في الارض أقاموا الصلاة وآتوا...) 41 - 31
(يا أيها الذين آمنوا اركعوا واسجدوا) 77 - 75
المؤمنون
(قد أفلح المؤمنون) 1 - 63، 109
(الذين هم في صلاتهم خاشعون) 2 - 63، 109
(والذين هم على صلواتهم يحافظون) 9 - 33، 38
(أولئك هم الوارثون) 10 - 33
(فما استكانوا لربهم وما يتضرعون) 76 - 67
النور
(رجال لا تلهيهم تجارة ولا بيع عن ذكر الله وإقام...) 37 - 45
(وأقيموا الصلاة وآتوا الزكاة وأطيعوا الرسول لعلكم...) 56 - 31
179

العنكبوت
(ولذكر الله أكبر) 45 - 46
(اتل ما أوحي إليك من الكتاب وأقم الصلاة إن الصلاة...) 45 - 116
الروم
(فأقم وجهك للدين حنيفا) 30 - 95
(منيبين إليه واتقوه وأقيموا الصلاة ولا تكونوا من المشركين) 31 - 31
لقمان
(يا بني أقم الصلاة وأمر بالمعروف وانه عن المنكر...) 17 - 43
فاطر
(إن الذين يتلون كتاب الله وأقاموا الصلاة وأنفقوا...) 29 - 45
الزمر
(يا عبادي الذين أسرفوا على أنفسهم لا تقنطوا من...) 53 - 115
الفتح
(محمد رسول الله والذين معه أشداء على الكفار...) 29 - 45
180

ق
(ونحن أقرب إليه من حبل الوريد) 16 - 163
الجن
(وأن المساجد لله فلا تدعوا مع الله أحدا) 18 - 90
المزمل
(فاقرأوا ما تيسر منه وأقيموا الصلاة) 20 - 73
المدثر
(في جنات يتساءلون) 40 - 128
(عن المجرمين) 41 - 128
(ما سلككم في سقر) 42 - 108، 128
(قالوا لم نك من المصلين) 43 - 108، 128
القيامة
(فلا صدق ولا صلى) 31 - 128
(ولكن كذب وتولى) 32 - 128
(ثم ذهب إلى أهله يتمطى) 33 - 128
(أولى لك فأولى) 34 - 128
(ثم أولى لك فأولى) 35 - 128
181

المرسلات
(ويل يومئذ للمكذبين) 47 - 128
(وإذا قيل لهم اركعوا لا يركعون) 48 - 128
الأعلى
(قد أفلح من تزكى) 14 - 82
(وذكر اسم ربه فصلى) 15 - 82
الشرح
(فإذا فرغت فانصب) 87 - 13
(وإلى ربك فارغب) 88 - 13
الماعون
(فويل للمصلين) 4 - 38، 108
(الذين هم عن صلاتهم ساهون) 5 - 38، 52، 108 - 109
الكوثر
(إنا أعطيناك الكوثر) 1 - 66
(فصل لربك وانحر) 2 - 66
182

فهرس أسماء الأنبياء والأئمة والملائكة (عليهم السلام)
إدريس (عليه السلام) 221.
إبراهيم (عليه السلام) 179، 182.
موسى (عليه السلام) 12، 112، 197،
490، 531، 532.
لقمان (عليه السلام) 13، 45.
داود (عليه السلام) 121، 502.
زكريا (عليه السلام) 46.
يحيى (عليه السلام) 332.
عيسى (عليه السلام) 47.
محمد بن عبد الله - رسول الله - النبي (صلى الله عليه وآله)
2، 5، 6، 7، 9، 14، 25، 27، 30 - 32، 37 - 41،
48، 52، 54، 56 - 60، 66 - 68، 71، 73، 74،
84، 123، 125، 139، 142، 150، 151، 14،
156 - 158، 160، 162، 171، 177، 178،
180، 182، 183، 185، 186، 187، 194،
196، 198، 200، 202 - 205، 207، 213،
215، 225، 226، 229، 235 - 237، 239،
243 - 246، 251، 253، 254، 259، 266،
269، 275، 285، 291، 301 - 302، 307،
308، 312، 318، 324، 326، 328، 330،
340، 344، 345، 346، 348، 353، 355،
358، 370، 373، 376، 378، 381 - 383،
385، 391 - 396، 406، 409، 410، 411،
413، 415، 418، 419، 421 - 423، 427،
428، 431، 432، 440، 443، 445، 450،
455، 459، 460، 462، 472، 475، 482،
491، 498، 505، 507، 508،، 516، 517،
183

520، 522، 526، 527، 533، 535، 537،
538، 543، 544، 546، 550 - 552، 554،
556 - 565، 570، 572، 599 - 608، 613،
615.
علي بن أبي طالب - أمير المؤمنين (عليه السلام)
8، 26، 34، 42، 69، 84، 85، 89، 94، 106،
119، 129، 133، 144، 150، 161، 172،
173، 178، 182، 222، 226، 243،
245 - 247، 253، 255، 261، 279، 282،
284، 326، 329، 336، 341، 346، 349،
354، 365، 382، 389، 407، 412، 414،
416، 429، 447، 478، 479، 480 - 482،
487، 497، 509، 517، 522، 535، 536،
539، 540، 544، 553، 555، 557، 566،
567 - 570، 586، 602، 612.
فاطمة الزهراء (عليها السلام) 372، 523، 524، 571،
572.
الحسن بن علي (عليه السلام) 107، 124، 140،
206، 536، 544، 573، 574.
الحسين بن علي (عليه السلام) 536، 544، 575،
576.
علي بن الحسين - زين العابدين (عليه السلام) 110،
130، 146، 309، 488، 562، 573، 577،
578، 579، 580 - 582، 584 - 587، 609.
محمد بن علي الباقر - أبو جعفر (عليه السلام)
1، 4، 5، 35، 65، 70، 88، 95، 112، 131،
145، 162، 163، 179، 186، 204، 216،
218، 231، 242، 256، 267، 268، 269،
286، 295، 300، 310، 325، 342، 359،
366، 373، 381، 410، 431، 477، 499،
503، 510، 515، 541، 563، 565، 577،
581، 586، 587، 589، 590، 606، 617.
جعفر بن محمد الصادق - أبو عبد الله (عليه السلام)
6، 9، 13، 31، 36، 44، 47، 71، 86، 87، 90،
96، 102، 114، 135، 136، 138، 141، 148،
152، 156، 165، 174، 175، 178، 180،
184، 187، 190، 199، 216، 217، 219،
223، 232، 238، 246، 248، 250، 255،
258، 260، 261، 270، 275، 280، 282،
288، 289، 290، 296، 297، 301، 306،
311، 317، 323، 324، 337، 347، 351،
360، 363، 368، 374، 375، 382، 390،
424، 429، 439، 449، 452، 454، 461،
470، 472، 474، 483، 484، 489، 500،
504، 511، 516، 521، 523، 528، 531،
537، 542، 551، 564، 568، 578، 586،
184

588، 590 - 592، 594، 595، 597، 601،
605، 607، 608، 610، 611، 613، 514،
619.
موسى بن جعفر الكاظم - أبو الحسن (عليه السلام)
168، 251، 265، 281، 304، 545، 593،
596، 597.
علي بن موسى الرضا (عليه السلام) 10، 137، 147،
169، 170، 191، 252، 278، 364، 529،
598، 599، 619.
محمد بن علي الجواد (عليه السلام) 533.
الحسن بن علي العسكري (عليه السلام) 193.
المهدي (عج) 182، 530.
185

فهرس الأعلام
أبان بن تغلب 595.
إبراهيم بن موسى القزاز 170.
إبراهيم بن هاشم 311.
ابن أبي جمهور 339، 567.
ابن أبي يعفور 323.
ابن الأثير 54.
ابن شهرآشوب 55، 587.
ابن طاووس 559، 576، 592.
ابن عباس 202، 254، 566،
604.
ابن عمر = عبد الله بن عمر
ابن فهد 571.
ابن مسعود = عبد الله بن مسعود
أبو امامة 39، 344.
أبو أيوب الأنصاري 236، 394، 534،
590.
أبو بصير 71، 141، 375.
أبو بكر بن أبي سمال 298.
أبو بكر الحضرمي 267.
أبو ثمامة = عمرو بن عبد الله الصائدي
أبو جهل بن هشام 186.
أبو حازم 488، 584.
أبو الحسن = علي بن علي الخزاعي
أبو حمزة الثمالي 414، 431.
أبو حميد الساعدي 308.
أبو حنيفة 449، 597.
أبو الدرداء 525.
187

أبوذر 37، 70، 293، 395،
432.
أبو سعيد الخدري 183، 550.
أبو طالب 56.
أبو عثمان 391.
أبو قتادة 308، 385.
أبو مالك الأشجعي 58.
أبو محمد 560.
أبو هريرة 40، 423.
ام حميدة 375.
ام سلمة 67.
أحمد بن عبد الله 478.
أحمد بن علي الراهب 480.
إدريس القمي 87.
اسامة 66.
إسماعيل بن الفضيل 296.
الأصبغ بن نباتة 279، 536.
أنس بن مالك 68، 73، 328، 340،
422.
البراء بن عازب 285.
بريد العجلي 268.
بكر بن محمد الأزدي 71.
ثوبان 527.
جابر بن سمرة 508.
جابر بن عبد الله الأنصاري 171، 482، 556.
جابر الجعفي 589.
جعفر بن أبي طالب 599.
جعفر بن علي القمي 561.
حبيب بن مظاهر 575.
حذيفة 427.
الحسن بن زياد 594.
الحصين بن تميم 575.
الحلبي 350، 601.
حماد بن عيسى 311.
حمد بن عبد الله الغروي 596.
حمزة بن حمران 594.
حميد بن مسلم 575.
حنان بن سدير 184.
خديجة بنت خويلد 56.
خيثمة بن أبي خيثمة 140.
الدجال 389.
دعبل الخزاعي 598.
الديلمي 566.
رجاء بن أبي الضحاك 192، 599.
زرارة 4، 88، 134، 162،
271، 277، 461.
188

زهير بن القين 576.
زيد بن علي 186.
زيد الشحام 347.
سالم بن عبد الله 196.
سعد بن أبي وقاص 92.
سعيد بن عبد الله الحنفي 576.
سفيان بن خالد 593.
سلمان الفارسي 391.
سماعة 276.
سورة بن كليب 300.
شيبة بن ربيعة 186.
الصدوق 479.
صفوان الجمال 190، 289، 611.
الطبرسي 530.
عائشة 120، 160، 558،
563.
عبد الله بن أبي سليمان 579.
عبد الله بن الحارث 146.
عبد الله بن سنان 608، 613.
عبد الله بن عطاء 359.
عبد الله بن عمر 358، 600.
عبد الله بن عمرو 41.
عبد الله بن الفضل الهاشمي 484.
عبد الله بن محمد القرشي 580.
عبد الله بن مسعود 97، 392.
عبد الملك القمي 607.
عتبة بن ربيعة 186.
عثمان بن مظعون 554.
عقبة بن عمرو 196.
عقيل الخزاعي 85.
علقمة بن وائل 244.
علي بن الحسن بن
علي بن فضال 529.
علي بن علي الخزاعي 598.
علي بن مهزيار 545.
علي بن يحيى بن خلاد 307.
عمران بن حصين 421.
عمر بن الخطاب 507.
عمرو بن عبد الله
الصائدي 575.
الفضل بن الربيع 596.
الفضيل بن يسار 609.
قارون 379.
القاضي النعمان 173، 299، 367.
القطب الراوندي 101، 406.
الكراجكي 136.
189

المجلسي [ص 145، 204، 614].
محمد بن إبراهيم 545.
محمد بن أبي بكر 89، 109.
محمد بن أبي نصر 304.
محمد بن عبد الله الحميري 182، 530.
محمد بن عمران 454.
محمد بن عمرو بن عطاء 308.
محمد بن الفضيل 364، 377.
محمد بن مسلم 260، 325، 597.
معاذ بن جبل 30، 59، 471، 603.
معاوية بن عمار 274.
معاوية بن وهب 47.
معبد بن ميسرة 614.
المعلى بن خنيس 363.
المفضل بن عمر 306، 516.
منصور بن حازم 250.
هامان 379.
هشام بن الحكم 9، 251.
هشام بن سالم 273.
يوسف بن عبد الله بن سلام 428.
يونس بن عمار 153.
190

فهرس الفرق والمذاهب
الإسلام 20، 31، 35، 36،
54، 69، 74، 78،
406، 465، 470،
482، 516، 544.
المجوس 366.
المسلمين 34، 85، 177، 179،
181، 182، 414، 552.
اليهود 195.
191

فهرس الجماعات والقبائل
آل داود 121.
آل محمد (عليهم السلام) 178، 189، 269،
303، 536، 543،
575، 599.
أصحاب الحسين (عليه السلام) 575.
أصحاب رسول الله (صلى الله عليه وآله) 308.
الأنبياء (عليهم السلام) 22، 44، 456.
الأنصار 39، 422.
أهل الإسلام 447.
أهل البيت (عليهم السلام) 299
أهل الكتاب 59، 299.
بنو إسرائيل 332.
ثمود 576.
الطالبيين 170.
عاد 576.
العرب 484.
193

فهرس البلدان والأماكن
الحجر الأسود 516.
قم 598.
الكعبة 186، 544.
المدينة 55، 587.
مسجد رسول الله (صلى الله عليه وآله) 608.
مكة 54، 55، 57، 516.
نجد 507.
اليمن 59.
195

فهرس المصادر
حرف الالف
- إتحاف السادة المتقين بشرح إحياء علوم الدين، لأبي الفيض محمد بن محمد الحسيني
الزبيدي (ت 1205 ه‍. ق)، دار الفكر - بيروت.
- إثنا عشرية في المواعظ العددية، لأبي القاسم محمد بن محمد الحسيني العاملي (القرن
الحادي عشر ه‍. ق)، مطبعة الحكمة - قم.
- الاحتجاج على أهل اللجاج، لأبي منصور أحمد بن علي بن أبي طالب الطبرسي
(ت 620 ه‍. ق)، تحقيق: إبراهيم البهادري ومحمد هادي به، دار الاسوة - طهران،
الطبعة الاولى 1413 ه‍. ق.
- إحياء علوم الدين، لأبي حامد محمد بن محمد الغزالي (ت 505 ه‍. ق)، دار الهادي -
بيروت، الطبعة الاولى 1412 ه‍. ق.
- الاختصاص، المنسوب إلى أبي عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العكبري البغدادي
المعروف بالشيخ المفيد (ت 413 ه‍. ق)، تحقيق: علي أكبر الغفاري، مؤسسة النشر
الإسلامي - قم، الطبعة الرابعة 1414 ه‍. ق.
233

- إرشاد القلوب، لأبي محمد الحسن بن أبي الحسن الديلمي (ت 711 ه‍. ق)، مؤسسة
الأعلمي - بيروت، الطبعة الرابعة 1398 ه‍. ق.
- الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، لأبي عبد الله محمد بن محمد بن النعمان
العكبري البغدادي المعروف بالشيخ المفيد (ت 413 ه‍. ق)، تحقيق ونشر: مؤسسة
آل البيت (عليهم السلام) - قم، الطبعة الاولى 1413 ه‍. ق.
- الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، لأبي جعفر محمد بن الحسن الطوسي
(ت 460 ه‍. ق)، تحقيق: السيد حسن الموسوي الخرسان، دار الكتب الإسلامية -
طهران.
- اسد الغابة في معرفة الصحابة، لأبي الحسن عز الدين علي بن أبي الكرم محمد بن
محمد بن عبد الكريم الشيباني المعروف بابن الأثير الجزري (ت 630 ه‍. ق)، تحقيق:
علي محمد معوض وعادل أحمد، دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الاولى
1415 ه‍. ق.
- الاصول الستة عشر، عدة من الرواة، منشورات الشبستري - قم، الطبعة الثانية 1405
ه‍. ق.
- إعلام الورى بأعلام الهدى، لأبي علي الفضل بن الحسن الطبرسي (ت 548 ه‍. ق)،
تحقيق: علي أكبر الغفاري، دار المعرفة - بيروت، الطبعة الاولى 1399 ه‍. ق.
- إقبال الأعمال الحسنة فيما يعمل مرة في السنة، لأبي القاسم علي بن موسى الحلي
المعروف بابن طاووس (ت 664 ه‍. ق)، تحقيق: جواد القيومي، مكتب الإعلام
الإسلامي - قم، الطبعة الاولى 1414 ه‍. ق.
- أمالي الشجري (الأمالي الخميسية)، ليحيى بن الحسين الشجري (ت 499 ه‍. ق)، عالم
الكتب - بيروت، الطبعة الثالثة 1403 ه‍. ق.
- أمالي الصدوق، لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف
بالشيخ الصدوق (ت 381 ه‍. ق)، مؤسسة الأعلمي - بيروت، الطبعة الخامسة
1400 ه‍. ق.
234

- أمالي الطوسي، لأبي جعفر محمد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي
(ت 460 ه‍. ق)، تحقيق: مؤسسة البعثة، دار الثقافة - قم، الطبعة الاولى 1414 ه‍. ق.
- أمالي المفيد، لأبي عبد الله محمد بن النعمان العكبري البغدادي المعروف بالشيخ
المفيد (ت 413 ه‍. ق)، تحقيق: حسين استاد ولي وعلي أكبر الغفاري، مؤسسة
النشر الإسلامي - قم، الطبعة الثانية 1404 ه‍. ق.
- أعلام الدين في صفات المؤمنين، لأبي محمد الحسن بن أبي الحسن الديلمي
(ت 711 ه‍. ق)، تحقيق ونشر: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام) - قم، الطبعة الثانية 1414 ه‍. ق.
حرف الباء
- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (عليهم السلام)، للعلامة محمد باقر بن محمد تقي
المجلسي (ت 1110 ه‍. ق)، تحقيق ونشر: دار إحياء التراث - بيروت، الطبعة الاولى
1412 ه‍. ق.
- بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، لأبي جعفر محمد بن محمد بن علي الطبري
(ت 525 ه‍. ق)، المطبعة الحيدرية - النجف الأشرف، الطبعة الثانية 1383 ه‍. ق.
حرف التاء
- تاريخ إصبهان، لأبي نعيم أحمد بن عبد الله الإصفهاني (ت 430 ه‍. ق)، تحقيق: سيد
كسروي حسن، دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الاولى 1410 ه‍. ق.
تاريخ الامم والملوك = تاريخ الطبري.
- تاريخ الطبري، لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري (ت 310 ه‍. ق)، تحقيق: محمد أبو
الفضل إبراهيم، دار المعارف - مصر، الطبعة الثانية.
- التاريخ الكبير، لأبي عبد الله محمد بن إسماعيل البخاري (ت 256 ه‍. ق)، دار الفكر -
بيروت.
235

- تاريخ بغداد أو مدينة السلام، لأبي بكر أحمد بن علي الخطيب البغدادي
(ت 463 ه‍. ق)، المكتبة السلفية - المدينة المنورة.
- تاريخ جرجان، لأبي القاسم حمزة بن يوسف السهمي القرشي (ت 428 ه‍. ق)، عالم
الكتب - بيروت، الطبعة الرابعة 1407 ه‍. ق.
- تاريخ دمشق، لأبي القاسم علي بن الحسن بن هبة الله المعروف بابن عساكر الدمشقي
(ت 571 ه‍. ق)، تحقيق: علي شيري، دار الفكر - بيروت، الطبعة الاولى
1415 ه‍. ق.
- التبيان (تفسير التبيان)، لأبي جعفر محمد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي
(ت 460 ه‍. ق)، تحقيق: أحمد حبيب قصير العاملي، مكتبة الأمين - النجف
الأشرف، الطبعة الاولى 1376 ه‍. ش.
- التحصين في صفات العارفين من العزلة والخمول، لأبي العباس أحمد بن محمد بن فهد
الحلي الأسدي (ت 841 ه‍. ق)، تحقيق ونشر: مؤسسة الإمام المهدي (عج) - قم.
- تحف العقول، لأبي محمد الحسن بن علي الحراني المعروف بابن شعبة
(ت 381 ه‍. ق)، تحقيق: علي أكبر الغفاري، مؤسسة النشر الإسلامي - قم،
الطبعة الثانية 1404 ه‍. ق.
- الترغيب والترهيب من الحديث الشريف، لعبد العظيم بن عبد القوي المنذري الشامي
(ت 656 ه‍. ق)، تحقيق: مصطفى محمد عمارة، دار إحياء التراث - بيروت، الطبعة
الثالثة 1388 ه‍. ق.
- تفسير ابن كثير (تفسير القرآن العظيم)، لأبي الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير
البصروي الدمشقي (ت 774 ه‍. ق)، تحقيق: عبد العظيم عنيم ومحمد أحمد عاشور
ومحمد إبراهيم البنا، دار الشعب - القاهرة.
تفسير التبيان = التبيان.
236

- تفسير الطبري (جامع البيان عن تأويل آي القرآن)، لأبي جعفر محمد بن جرير
الطبري (310 ه‍. ق)، دار الفكر - بيروت، الطبعة الاولى 1408 ه‍. ق.
- تفسير العياشي، لأبي النضر محمد بن مسعود بن عياش السلمي السمرقندي المعروف
بالعياشي (ت 320 ه‍. ق)، تحقيق: السيد هاشم الرسولي المحلاتي، المكتبة
العلمية - طهران، الطبعة الاولى 1380 ه‍. ق.
تفسير القرآن العظيم = تفسير ابن كثير.
- تفسير مجمع البيان، لأبي علي الفضل بن الحسن الطبرسي (ت 548 ه‍. ق) تحقيق:
السيد هاشم الرسولي المحلاتي والسيد فضل الله اليزدي الطباطبائي، دار المعرفة -
بيروت، الطبعة الثانية 1408 ه‍. ق.
- تفسير القمي، لأبي الحسن علي بن إبراهيم بن هاشم القمي (ت 307 ه‍. ق)، تحقيق:
السيد طيب الموسوي الجزائري، مطبعة النجف الأشرف.
- تنبيه الخواطر ونزهة النواظر (مجموعة ورام)، لأبي الحسين ورام بن أبي فراس
(ت 605 ه‍. ق)، دار التعارف ودار صعب - بيروت.
- التوحيد، لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف بالشيخ
الصدوق (ت 381 ه‍. ق)، تحقيق: هاشم الحسيني الطهراني، مؤسسة النشر
الإسلامي - قم، الطبعة الاولى 1398 ه‍. ق.
- تهذيب الأحكام في شرح المقنعة، لأبي جعفر محمد بن الحسن المعروف بالشيخ
الطوسي (ت 460 ه‍. ق)، دار التعارف - بيروت، الطبعة الاولى 1401 ه‍. ق.
حرف الثاء
- ثواب الأعمال وعقاب الأعمال، لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي
المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه‍. ق)، تحقيق: علي أكبر الغفاري، مكتبة
الصدوق - طهران.
237

حرف الجيم
- جامع الأحاديث، لأبي محمد جعفر بن أحمد بن علي القمي المعروف بابن الرازي
(القرن الرابع ه‍. ق)، تحقيق: السيد محمد الحسيني النيسابوري، مؤسسة الطبع
والنشر التابعة للحضرة الرضوية المقدسة - مشهد، الطبعة الاولى 1413 ه‍. ق.
- جامع الأخبار أو معارج اليقين في اصول الدين، لمحمد بن محمد الشعيري السبزواري
(القرن السابع ه‍. ق)، تحقيق ونشر: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام) - قم، الطبعة الاولى
1414 ه‍. ق.
الجامع الصحيح = سنن الترمذي.
- الجامع الصغير في أحاديث البشير النذير، لجلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر
السيوطي (ت 911 ه‍. ق)، دار الفكر - بيروت.
- الجعفريات (الأشعثيات)، لأبي الحسن محمد بن محمد بن الأشعث الكوفي (القرن
الرابع ه‍. ق)، مكتبة نينوى - طهران، طبع في ضمن قرب الإسناد.
- جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، للشيخ محمد حسن النجفي (ت 1266 ه‍. ق)،
مؤسسة المرتضى العالمية - بيروت، الطبعة الاولى 1412 ه‍. ق.
حرف الحاء
- حلية الأولياء وطبقات الأصفياء، لأبي نعيم أحمدبن عبد الله الإصبهاني
(ت 430 ه‍. ق)، دار الكتاب العربي - بيروت، الطبعة الثانية 1387 ه‍. ق.
حرف الخاء
- الخرائج والجرائح، لأبي الحسين سعيد بن عبد الله الراوندي المعروف بقطب الدين
238

الراوندي (ت 573 ه‍. ق)، تحقيق ونشر: مؤسسة الإمام المهدي (عج) - قم، الطبعة
الاولى 1409 ه‍. ق.
- الخصال، لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف بالشيخ
الصدوق (ت 381 ه‍. ق)، تحقيق: علي أكبر الغفاري، مؤسسة الأعلمي - بيروت،
الطبعة الاولى 1410 ه‍. ق.
حرف الدال
- الدر المنثور في التفسير المأثور، لجلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي
(ت 911 ه‍. ق)، دار الفكر - بيروت، الطبعة الاولى 1414 ه‍. ق.
- دعائم الإسلام وذكر الحلال والحرام والقضايا والأحكام، لأبي حنيفة النعمان بن محمد
ابن منصور بن أحمد بن حيون التميمي المغربي (ت 363 ه‍. ق)، تحقيق: آصف بن
علي أصغر فيضي، دار المعارف - مصر، الطبعة الثالثة 1389 ه‍. ق.
- الدعوات، لأبي الحسين سعيد بن عبد الله الراوندي المعروف بقطب الدين الراوندي
(ت 573 ه‍. ق)، تحقيق ونشر: مؤسسة الإمام المهدي (عج) قم، الطبعة الاولى
1407 ه‍. ق.
- الدمعة الساكبة في أحوال النبي والعترة الطاهرة، لمحمد باقر بن عبد الكريم البهبهاني
(ت 1285 ه‍. ق)، مؤسسة الأعلمي - بيروت، الطبعة الاولى 1409 ه‍. ق.
حرف الذال
- ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى، لأبي العباس أحمد بن عبد الله الطبري
(ت 693 ه‍. ق)، دار المعرفة - بيروت.
239

حرف الراء
- ربيع الأبرار ونصوص الأخبار، لأبي القاسم محمود بن عمر الزمخشري
(ت 538 ه‍. ق)، تحقيق: سليم النعيمي، منشورات الرضي - قم، الطبعة الاولى
1410 ه‍. ق.
- روضة الواعظين، لمحمد بن الحسن بن علي الفتال النيسابوري (ت 508 ه‍. ق)،
تحقيق: حسين الأعلمي، مؤسسة الأعلمي - بيروت، الطبعة الاولى 1406 ه‍. ق.
حرف الزاء
- الزهد، لأبي عبد الرحمن بن عبد الله بن المبارك الحنظلي المروزي (ت 181 ه‍. ق)،
تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، دار الكتب العلمية - بيروت.
حرف السين
- السرائر، لأبي جعفر محمد بن منصور الحلي المعروف بابن إدريس (ت 598 ه‍. ق)،
مؤسسة النشر الإسلامي - قم، الطبعة الثانية 1410 ه‍. ق.
- سعد السعود، لأبي القاسم علي بن موسى الحلي المعروف بابن طاووس
(ت 664 ه‍. ق)، منشورات الرضي - قم، الطبعة الاولى 1363 ه‍. ق.
- سلسلة الأحاديث الصحيحة، لمحمد ناصر الدين الألباني (معاصر)، المكتب الإسلامي
- بيروت، الطبعة الرابعة 1405 ه‍. ق.
- سنن ابن ماجة، لأبي عبد الله محمد بن يزيد بن ماجة القزويني (ت 275 ه‍. ق)،
تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، دار إحياء التراث - بيروت، الطبعة الاولى
1395 ه‍. ق.
240

- سنن الترمذي (الجامع الصحيح)، لأبي عيسى محمد بن عيسى بن سورة الترمذي
(ت 279 ه‍. ق)، تحقيق: أحمد محمد شاكر، دار إحياء التراث - بيروت.
- سنن الدار قطني، لأبي الحسن علي بن عمر البغدادي المعروف بالدار قطني
(ت 285 ه‍. ق)، تحقيق: أبو الطيب محمد آبادي، عالم الكتب - بيروت، الطبعة
الرابعة 1406 ه‍. ق.
- سنن الدارمي، لأبي محمد عبد الله بن عبد الرحمن الدارمي (ت 255 ه‍. ق)، تحقيق:
مصطفى ديب البغا، دار القلم - دمشق، الطبعة الاولى 1412 ه‍. ق.
- السنن الكبرى، لأبي بكر أحمد بن الحسين بن علي البيهقي (ت 458 ه‍. ق)، تحقيق:
محمد عبد القادر عطا، دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الاولى 1414 ه‍. ق.
- سنن النسائي (بشرح الحافظ جلال الدين السيوطي وحاشية الإمام السندي)، لأبي
عبد الرحمن أحمد بن شعيب النسائي (ت 303 ه‍. ق)، دار المعرفة - بيروت، الطبعة
الثالثة 1414 ه‍. ق.
- سنن أبي داود، لأبي داود سليمان بن أشعث السجستاني الأزدي (ت 275 ه‍. ق)،
تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، دار إحياء التراث العربي - بيروت.
- سير أعلام النبلاء، لأبي عبد الله محمد بن أحمد الذهبي (ت 748 ه‍. ق)، تحقيق:
شعيب الارنؤوط، مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة العاشرة 1414 ه‍. ق.
حرف الشين
- شرح نهج البلاغة، لعز الدين عبد الحميد بن محمد بن أبي الحديد المعتزلي المعروف
بابن أبي الحديد (ت 656 ه‍. ق)، تحقيق: محمد أبو الفضل إبراهيم، دار إحياء
التراث - بيروت، الطبعة الثانية 1387 ه‍. ق.
- شعب الإيمان، لأبي بكر أحمد بن الحسين البيهقي (ت 458 ه‍. ق)، تحقيق: محمد
السعيد بن بسيوني زغلول، دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الاولى 1410 ه‍. ق.
241

حرف الصاد
- صحيح ابن خزيمة، لأبي بكر محمد بن إسحاق السلمي النيسابوري المعروف بابن
خزيمة (ت 311 ه‍. ق)، تحقيق: محمد مصطفى الأعظمي، المكتب الإسلامي -
بيروت، الطبعة الثانية 1412 ه‍. ق.
- صحيح البخاري، لأبي عبد الله محمد بن إسماعيل البخاري (ت 256 ه‍. ق)، تحقيق:
مصطفى ديب البغا، دار ابن كثير - بيروت، الطبعة الرابعة 1410 ه‍. ق.
- صحيح مسلم، لأبي الحسين مسلم بن الحجاج القشيري النيسابوري (ت 261 ه‍. ق)،
تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، دار الحديث - القاهرة، الطبعة الاولى 1410 ه‍. ق.
- صحيفة الإمام الرضا (عليه السلام): المنسوبة إلى الإمام الرضا (عليه السلام)، تحقيق ونشر: مؤسسة الإمام
المهدي (عج) - قم، الطبعة الاولى 1408 ه‍. ق.
- الصحيفة السجادية، للإمام زين العابدين (عليه السلام)، تحقيق: علي أنصاريان، المستشارية
الثقافية - دمشق.
حرف الطاء
طبقات ابن سعد = الطبقات الكبرى.
- الطبقات الكبرى (طبقات ابن سعد)، لمحمد بن سعد كاتب الواقدي (ت 230 ه‍. ق)،
دار صادر - بيروت.
حرف العين
- عدة الداعي ونجاة الساعي، لأبي العباس أحمد بن محمد بن فهد الحلي الأسدي
(ت 841 ه‍. ق)، تحقيق: أحمد موحدي، مكتبة وجداني - طهران.
242

- علل الشرائع، لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف بالشيخ
الصدوق (ت 381 ه‍. ق)، دار إحياء التراث - بيروت، الطبعة الاولى 1408 ه‍. ق.
- عمل اليوم والليلة، لأبي بكر أحمد بن محمد بن السني الدينوري (ت 464 ه‍. ق)،
تحقيق: حمدي عبد المجيد السلفي، مؤسسة الكتب الثقافية - بيروت، الطبعة الاولى
1408 ه‍. ق.
- عوالي اللآلي العزيزية في الأحاديث الدينية، لمحمد بن علي بن إبراهيم الأحسائي
المعروف بابن أبي جمهور (ت 940 ه‍. ق)، تحقيق: مجتبى العراقي، مطبعة سيد
الشهداء (عليه السلام) - قم، الطبعة الاولى 1403 ه‍. ق.
- عيون أخبار الرضا (عليه السلام)، لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي
المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه‍. ق)، تحقيق: السيد مهدي الحسيني
اللاجوردي، منشورات جهان - طهران.
حرف الغين
- غرر الحكم ودرر الكلم، لعبد الواحد الآمدي التميمي (ت 550 ه‍. ق)، تحقيق: مير
سيد جلال الدين المحدث الأرموي، جامعة طهران، الطبعة الثالثة 1360 ه‍. ش.
حرف الفاء
- فتح الأبواب، لأبي القاسم علي بن موسى بن طاووس الحسني الحلي (ت 664 ه‍. ق)،
تحقيق: حامد الخفاف، مؤسسة آل البيت (عليهم السلام) - قم، الطبعة الاولى 1409 ه‍. ق.
- الفردوس بمأثور الخطاب، لأبي شجاع شيرويه بن شهردار الديلمي الهمداني
(ت 509 ه‍. ق)، تحقيق: السعيد بن بسيوني زغلول، دار الكتب العلمية - بيروت،
الطبعة الاولى 1406 ه‍. ق.
243

- فضائل الأشهر الثلاثة، لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف
بالشيخ الصدوق (ت 381 ه‍. ق)، تحقيق: غلامرضا عرفانيان يزدي، مكتبة داوري -
قم، الطبعة الاولى 1396 ه‍. ق.
- فضائل الصحابة، لأبي عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل (ت 241 ه‍. ق)، تحقيق:
وصي الله بن محمد عباس، دارالعلم - مكة المكرمة، الطبعة الاولى 1403 ه‍. ق.
- فقه الرضا، الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا (عليه السلام)، تحقيق: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)،
المؤتمر العالمي للإمام الرضا (عليه السلام) - مشهد، الطبعة الاولى 1406 ه‍. ق.
- الفقيه (من لا يحضره الفقيه)، لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي
المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه‍ ق)، تحقيق: علي أكبر الغفاري، مؤسسة النشر
الإسلامي - قم، الطبعة الثانية 1404 ه‍. ق.
- فلاح السائل، لأبي القاسم علي بن موسى بن طاووس الحسني الحلي (ت 664 ه‍. ق)،
مكتب الإعلام الإسلامي - قم.
حرف القاف
- قرب الإسناد، لأبي العباس عبد الله بن جعفر الحميري القمي (ت 304 ه‍. ق)، تحقيق
ونشر: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام) - قم، الطبعة الاولى 1413 ه‍. ق.
حرف الكاف
- الكافي، لأبي جعفر ثقة الإسلام محمد بن يعقوب بن إسحاق الكليني الرازي
(ت 329 ه‍. ق)، تحقيق: علي أكبر الغفاري، دار الكتب الإسلامية - طهران، الطبعة
الثانية 1389 ه‍. ق.
244

- الكامل في التاريخ، لأبي الحسن علي بن محمد الشيباني الموصلي المعروف بابن
الأثير (ت 630 ه‍. ق)، تحقيق: علي شيري، دار إحياء التراث العربي - بيروت،
الطبعة الاولى 1408 ه‍. ق.
- كشف الغمة في معرفة الأئمة، لعلي بن عيسى الإربلي (ت 687 ه‍. ق)، تصحيح: السيد
هاشم الرسولي المحلاتي، دار الكتاب الإسلامي - بيروت، الطبعة الاولى
1401 ه‍. ق.
- كمال الدين وتمام النعمة، لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي
المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه‍. ق)، تحقيق: علي أكبر الغفاري، مؤسسة
النشر الإسلامي - قم، الطبعة الاولى 1405 ه‍. ق.
- كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، لعلاء الدين علي المتقي بن حسام الدين الهندي
(ت 975 ه‍. ق)، تصحيح: صفوة السقا، مكتبة التراث الإسلامي - بيروت، الطبعة
الاولى 1397 ه‍. ق.
- كنز الفوائد، لأبي الفتح الشيخ محمد بن علي بن عثمان الكراجكي الطرابلسي
(ت 449 ه‍. ق)، إعداد: عبد الله نعمة، دار الذخائر - قم، الطبعة الاولى 1410 ه‍. ق.
حرف اللام
- لسان العرب، لأبي الفضل جمال الدين محمد بن مكرم بن منظور المصري
(ت 711 ه‍. ق)، دار صادر - بيروت، الطبعة الاولى 1410 ه‍. ق.
حرف الميم
- المجازات النبوية، لأبي الحسن محمد بن أبي أحمد الحسين بن موسى المعروف
بالشريف الرضي (ت 406 ه‍. ق)، تحقيق: طه محمد الزيني، مكتبة بصيرتي - قم.
245

- مجمع البحرين، لفخر الدين الطريحي (ت 1085 ه‍. ق)، تحقيق: السيد أحمد
الحسيني، مكتبة نشر الثقافة الإسلامية - طهران، الطبعة الثانية 1408 ه‍. ق.
مجمع البيان في تفسير القرآن = تفسير مجمع البيان.
مجموعة ورام = تنبيه الخواطر ونزهة النواظر.
- المحاسن، لأبي جعفر أحمد بن محمد بن خالد البرقي (ت 280 ه‍. ق)، تحقيق: السيد
مهدي الرجائي، المجمع العالمي لأهل البيت (عليهم السلام) - قم، الطبعة الاولى 1413 ه‍. ق.
- المحجة البيضاء في تهذيب الأحياء، لمحمد بن المرتضى المدعو بالمولى محسن
الفيض الكاشاني (ت 1091 ه‍. ق)، تحقيق: علي أكبر الغفاري، مؤسسة النشر
الإسلامي - قم، الطبعة الثالثة 1415 ه‍. ق.
- مختصر بصائر الدرجات، للحسن بن سليمان الحلي (القرن التاسع ه‍. ق)، انتشارات
الرسول المصطفى - قم.
- مستدرك الوسائل ومستنبط المسائل، للحاج الميرزا حسين النوري (ت 1320 ه‍. ق)،
تحقيق ونشر: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام) - قم، الطبعة الاولى 1408 ه‍. ق.
- المستدرك على الصحيحين، لأبي عبد الله محمد بن عبد الله الحاكم النيسابوري
(ت 405 ه‍. ق)، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، دار الكتب العلمية - بيروت،
الطبعة الاولى 1411 ه‍. ق.
- مسكن الفؤاد عند فقد الأحبة والأولاد، للشيخ زين الدين بن علي بن أحمد الجبعي
العاملي المعروف بالشهيد الثاني (ت 965 ه‍. ق)، تحقيق ونشر: مؤسسة آل
البيت (عليهم السلام) - قم، الطبعة الثانية 1412 ه‍. ق.
- مسند إسحاق بن راهويه، لأبي يعقوب إسحاق بن إبراهيم الحنظلي المروزي
(ت 238 ه‍. ق)، تحقيق: عبد الغفور عبد الحق حسين بر البلوشي، مكتبة الإيمان -
المدينة المنورة، الطبعة الاولى 1412 ه‍. ق.
246

- مسند الشهاب، لأبي عبد الله محمد بن سلامة القضاعي (ت 454 ه‍. ق)، تحقيق:
حمدي عبد المجيد السلفي، مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة الاولى 1405 ه‍. ق.
- مسند أبي يعلى الموصلي، لأبي يعلى أحمد بن علي بن المثنى التميمي الموصلي
(ت 30 ه‍. ق)، تحقيق: إرشاد الحق الأثري، دار القبلة - جدة، مؤسسة علوم القرآن
- بيروت، الطبعة الاولى 1408 ه‍. ق.
- مسند أحمد، لأحمد بن محمد بن حنبل الشيباني (ت 241. ق)، تحقيق: عبد الله
محمد الدرويش، دار الفكر - بيروت، الطبعة الثانية 1414 ه‍. ق.
- مسند الإمام زيد، المنسوب إلى زيد بن علي بن الحسين (عليهما السلام)، دار مكتبة الحياة -
بيروت، الطبعة الاولى 1966 م.
- مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، لأبي الفضل علي الطبرسي (القرن السابع ه‍. ق)، دار
الكتب الإسلامية - طهران، الطبعة الاولى 1385 ه‍. ق.
- مشكاة المصابيح، لأبي عبد الله محمد بن عبد الله العمري الخطيب التبريزي
(القرن الثامن ه‍. ق)، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني، المكتب الإسلامي -
دمشق.
- مصادقة الإخوان، لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف
بالشيخ الصدوق (ت 381 ه‍. ق)، تحقيق ونشر: مؤسسة الإمام المهدي (عج) - قم،
الطبعة الاولى 1410 ه‍. ق.
- مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة، المنسوب إلى الإمام الصادق (عليه السلام)، الشارح:
عبد الرزاق گيلاني، مكتبة الصدوق - طهران، الطبعة الاولى 1407 ه‍. ق.
- مصباح المتهجد، لأبي جعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن الطوسي
(ت 460 ه‍. ق)، تحقيق: علي أصغر مرواريد، مؤسسة فقه الشيعة - بيروت، الطبعة
الاولى 1411 ه‍. ق.
247

- المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعي، لأحمد بن محمد المقري الفيومي
(ت 770 ه‍. ق)، دار الهجرة - قم، الطبعة الثانية 1414 ه‍. ق.
- المصباح في الأدعية والصلوات والزيارات، لتقي الدين إبراهيم بن علي العاملي
الجبعي المعروف بالكفعمي (ت 905 ه‍. ق)، منشورات الرضي، وزاهدي - قم.
- المصنف في الأحاديث والآثار، لأبي بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة العبسي
الكوفي (ت 235 ه‍. ق)، تحقيق: سعيد محمد اللحام، دار الفكر - بيروت.
- المصنف، لأبي بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني (ت 211 ه‍. ق)، تحقيق: حبيب
الرحمن الأعظمي، منشورات المجلس العلمي.
- معاني الأخبار، لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف بالشيخ
الصدوق (ت 381 ه‍. ق)، تحقيق: علي أكبر الغفاري، مؤسسة النشر الإسلامي -
قم، الطبعة الاولى 1361 ه‍. ش.
- المعجم الأوسط، لأبي القاسم سليمان بن أحمد اللخمي الطبراني (ت 360 ه‍. ق)،
تحقيق: طارق بن عوض الله وعبد الحسن بن إبراهيم الحسيني، دار الحرمين -
القاهرة، الطبعة 1415 ه‍. ق.
- المعجم الصغير، لأبي القاسم سليمان بن أحمد اللخمي الطبراني (ت 360 ه‍. ق)،
تحقيق: محمد عثمان، دار الفكر - بيروت، الطبعة الثانية 1401 ه‍. ق.
- المعجم الكبير، لأبي القاسم سليمان بن أحمد اللخمي الطبراني (ت 360 ه‍. ق)،
تحقيق: حمدي عبد المجيد السلفي، دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة
الثانية 1404 ه‍. ق.
- مفردات ألفاظ القرآن، لأبي القاسم الحسين بن محمد الراغب الأصفهاني
(ت 502 ه‍. ق)، تحقيق: صفوان عدنان داودي، دار القلم - دمشق، الطبعة الاولى
1412 ه‍. ق.
248

- مقتل الحسين (عليه السلام)، لموفق بن أحمد المكي الخوارزمي (ت 568 ه‍. ق)، تحقيق: محمد
السماوي، مكتبة المفيد - قم.
- مكارم الأخلاق، لأبي علي الفضل بن الحسن الطبرسي (ت 548 ه‍. ق)، تحقيق: علاء
آل جعفر، مؤسسة النشر الإسلامي - قم، الطبعة الاولى 1414 ه‍. ق.
- الملهوف على قتلى الطفوف، لأبي القاسم علي بن موسى بن طاووس الحسيني الحلي
(ت 664 ه‍. ق)، تحقيق: فارس تبريزيان، دار الاسوة - طهران، الطبعة الاولى
1414 ه‍. ق.
- مناقب آل أبي طالب (المناقب لابن شهر آشوب)، لأبي جعفر رشيد الدين محمد بن
علي بن شهرآشوب المازندراني (ت 588 ه‍. ق)، المطبعة العلمية - قم.
- الموطأ، لأبي عبد الله مالك بن أنس الأصبحي (ت 179 ه‍. ق)، تحقيق: محمد فؤاد
عبد الباقي، دار إحياء التراث العربي - بيروت.
حرف النون
- نثر الدر، لأبي سعيد منصور بن حسين الآبي (ت 421 ه‍. ق)، تحقيق: محمد علي
قرنة، مركز تحقيق التراث - مصر، الطبعة الاولى 1981 م.
- نوادر الاصول في معرفة أحاديث الرسول، لأبي عبد الله محمد بن علي بن سورة
الترمذي (ت 320 ه‍. ق)، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، دار الكتب العلمية -
بيروت، الطبعة الاولى 1413 ه‍. ق.
- النهاية في غريب الحديث والأثر، لأبي السعادات مبارك بن مبارك الجزري المعروف
بابن الأثير (ت 606 ه‍. ق)، تحقيق: ظاهر أحمد الزاوي، مؤسسة اسماعيليان - قم،
الطبعة الرابعة 1367 ه‍. ش.
249

- نهج البلاغة، ما اختاره أبو الحسن الشريف الرضي محمد بن الحسين بن موسى
الموسوي من كلام الإمام أمير المؤمنين (عليه السلام) (ت 406 ه‍. ق)، تحقيق: السيد كاظم
المحمدي ومحمد الدشتي، منشورات الإمام علي (عليه السلام) - قم، الطبعة الثانية
1369 ه‍. ق.
حرف الواو
- وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، للشيخ محمد بن الحسن الحر العاملي
(ت 1104 ه‍. ق)، تحقيق ونشر: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام) - قم، الطبعة الاولى
1409 ه‍. ق.
حرف الياء
- اليقين باختصاص مولانا علي (عليه السلام) بإمرة المسلمين، لأبي القاسم علي بن موسى الحلي
المعروف بابن طاووس (ت 664 ه‍. ق)، تحقيق: محمد باقر الأنصاري، مؤسسة
دار الكتاب - قم، الطبعة الاولى 1413 ه‍. ق.
250